مقالۀ 52 ادوار سیاره‌ای انسان

   
   Paragraph Numbers: On | Off
نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 52

ادوار سیاره‌ای انسان

از آغاز حیات در یک سیارۀ تکاملی تا زمان شکوفایی نهایی آن در عصر نور و حیات، حداقل هفت دورۀ حیات بشری در عرصۀ عمل دنیا ظاهر می‌شود. این اعصار متوالی توسط مأموریتهای سیاره‌ای پسران الهی تعیین می‌شوند، و در یک کرۀ معمولی مسکونی این ادوار به ترتیب زیرین پدیدار می‌شوند:

1- انسان پیش از پرنس سیاره‌ای.

2- انسان پس از پرنس سیاره‌ای.

3- انسان پس از آدم.

4- انسان پس از پسر مجیستریال.

5- انسان پس از پسر اعطایی.

6- انسان پس از پسر آموزگار.

7- عصر نور و حیات.

به محض این که کرات فضا به لحاظ فیزیکی برای زندگی مناسب شوند، در سیستم ثبت حاملین حیات قرار داده می‌شوند، و این پسران به منظور آغاز نمودن حیات در زمان مناسب به چنین سیاراتی اعزام می‌گردند. تمامی دوره از شروع حیات تا ظهور انسان، عصر پیش بشر قلمداد شده و در این روایت مقدم بر ادوار متوالی انسانی به حساب آورده می‌شود.

1- انسان بدوی

از زمان بیرون آمدن انسان از سطح حیوانی — هنگامی که وی می‌تواند پرستش آفریدگار را برگزیند — تا ورود پرنس سیاره‌ای، مخلوقات فانیِ دارای اراده انسانهای بدوی نامیده می‌شوند. شش نوع یا نژاد اصلی از انسانهای بدوی وجود دارد، و این مردمان اولیه به طور متوالی به ترتیب رنگهای طیف و نخست با رنگ سرخ ظاهر می‌شوند. مدت زمانی که صرف این تکامل اولیۀ حیات می‌شود در کرات مختلف بسیار متفاوت است و از یکصد و پنجاه هزار سال تا بیش از یک میلیون سال زمان یورنشیا است.

نژادهای تکاملی رنگارنگ — سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، و نیلی — در حدود زمانی که انسان بدوی در حال به وجود آوردن زبانی ساده است و شروع می‌کند تصوری خلاق را به کار بندد، شروع به ظهور می‌نمایند. تا این زمان انسان به خوبی به ایستادن عمودی خو گرفته است.

انسانهای بدوی شکارچیان توانا و جنگجویان ددمنشی هستند. قانون این عصر، بقای فیزیکیِ شایسته‌ترین است. دولت این روزگاران کاملاً قبیله‌ای است. در طی پیکارهای اولیۀ نژادی در بسیاری از کرات، آن چنان که در یورنشیا به وقوع پیوست، برخی از نژادهای تکاملی کاملاً محو می‌شوند. آنهایی که جان به در می‌برند معمولاً متعاقباً با نژاد وارداتی بعدی بنفش، مردمان تبار آدم، مخلوط می‌شوند.

با در نظر گرفتن تمدن بعدی، این دورۀ انسان بدوی فصلی طولانی، تاریک، و خونین است. کردار جنگلی و اخلاقیات پیشین جنگلها مطابق استانداردهای اعطاهای بعدی مذهب آشکار شده و پیشرفت بالاتر معنوی نیستند. در کرات نرمال و غیرآزمایشی، این دوره بسیار متفاوت از پیکارهای طولانی و فوق‌العاده سبعانه‌ای است که این عصر را در یورنشیا تعیین ویژگی نمود. هنگامی که شما از اولین تجربۀ دنیایی خویش بیرون آمدید، به تدریج خواهید دید که چرا این مبارزۀ طولانی و دردناک در کرات تکاملی رخ می‌دهد، و همین طور که در مسیر بهشت به پیش می‌روید، حکمت این کارهای به ظاهر عجیب را به طور فزاینده خواهید فهمید. اما به رغم تمامی فراز و نشیبهای اعصار اولیۀ ظهور بشر، عملکردهای انسان بدوی حاکی از فصلی درخشان و حتی قهرمانانه در تاریخچۀ یک کرۀ تکاملی زمان و فضا می‌باشد.

انسان تکاملی اولیه یک مخلوق تجملی نیست. به طور کلی این انسانهای بدوی، غارنشین یا صخره نشین هستند. آنها همچنین کلبه‌هایی ابتدایی در میان درختان بزرگ می‌سازند. پیش از این که آنها یک مرتبۀ بالایی از هوش را کسب نمایند، گاهی اوقات سیارات با انواع بزرگتر حیوانات اشغال می‌شوند. اما در اوایل این عصر انسانها افروختن آتش و حفظ آن را فرا می‌گیرند، و با افزایش قوۀ تخیل خلاق و بهبود ابزار، انسان در حال تکامل به زودی حیوانات بزرگتر و غیرقابل کنترلتر را مغلوب می‌سازد. نژادهای اولیه همچنین از حیوانات بزرگترِ قادر به پرواز به طور گسترده استفاده می‌کنند. این پرندگان غول‌آسا قادرند یک یا دو انسان متوسط قامت را برای یک پرواز بدون توقف بیش از پانصد مایل حمل نمایند. در برخی از سیارات، این پرندگان عرضه کنندۀ خدمت بزرگی هستند، زیرا از نوع بالایی از هوش برخوردارند و اغلب قادرند بسیاری از کلمات زبانهای آن سرزمین را تکلم کنند. این پرندگان فوق‌العاده باهوش، بسیار فرمانبردار و به طرز غیرقابل باوری پرعاطفه هستند. این پرندگان مسافربر مدتهای مدید است که در یورنشیا منقرض شده‌اند، اما نیاکان اولیۀ شما از خدمات آنان بهره‌مند شدند.

نیل انسان به قضاوت اخلاقی و خواست اخلاقی معمولاً مصادف با ظهور زبان اولیه است. به دنبال دستیابی به سطح بشری، بعد از این ظهور ارادۀ انسانی، این موجودات نسبت به سکونت موقت تنظیم کنندگان الهی پذیرا می‌شوند و به دنبال مرگ، بسیاری بر حسب معمول به عنوان بقا یافتگان برگزیده شده و به منظور برخاستن متعاقب از مرگ و پیوند با روح توسط فرشتگان اعظم مورد تأیید قرار می‌گیرند. فرشتگان اعظم همیشه پرنسهای سیاره‌ای را همراهی می‌کنند و مقارن با ورود پرنس، آن قلمرو مورد قضاوت الهی واقع می‌شود.

کلیۀ انسانهایی که در آنان تنظیم کننده ساکن است نیایشگران بالقوه‌ای هستند. آنها توسط ”نور حقیقی نورانی شده‌اند“ و برای تماس متقابل با ربانیت از ظرفیت پویش برخوردارند. با این وجود، مذهب اولیه یا بیولوژیک انسان بدوی بیشتر تداوم ترس حیوانی به اضافۀ رعب جاهلانه و خرافات قبیله‌ای است. بقای خرافات در نژادهای یورنشیا به توسعۀ تکاملی شما کمک نمی‌کند و با دستاوردهای سوا از آن شکوهمندِ شما در پیشرفت مادی سازگار نیست. اما این مذهب اولیۀ ترس در مقهور ساختن مزاجهای آتشین این مخلوقات بدوی هدف بسیار با ارزشی را به انجام می‌رساند. این مذهب، پیش درآمد تمدن و خاکی برای کاشتن متعاقب تخم مذهب آشکار شده از طریق پرنس سیاره‌ای و خادمان بشارتی وی می‌باشد.

ظرف یکصد هزار سال از زمانی که انسان به ایستادن عمودی نائل می‌شود، پرنس سیاره‌ای معمولاً وارد می‌شود. او به دنبال گزارش حاملین حیات که اراده در حال عمل کردن است — گر چه در مقایسه تعداد کمی از افراد بدین صورت تکامل یافته‌اند — توسط حکمران سیستم اعزام می‌گردد. انسانهای بدوی معمولاً از پرنس سیاره‌ای و پرسنل مرئی وی استقبال می‌کنند. در واقع آنها غالباً به آنان با شگفتی و احترام، و اگر منع نشوند، تقریباً با دید پرستش‌آمیز می‌نگرند.

2- انسان پس از پرنس سیاره‌ای

با ورود پرنس سیاره‌ای، یک دوران جدید الهی آغاز می‌گردد. دولت در زمین پدیدار می‌شود و دورۀ پیشرفتۀ قبیله‌ای به دست می‌آید. در طول چند هزار سال از این نظام، گامهای اجتماعی بزرگی برداشته می‌شود. تحت شرایط عادی، در طی این عصر انسانها به سطح بالایی از تمدن نائل می‌شوند. آنها همچون انسانهای یورنشیا برای مدتی طولانی در بربریت دست به گریبان نیستند. اما زندگی در یک کرۀ مسکونی آنچنان با شورش تغییر می‌یابد که شما از چنین رژیمی در یک سیارۀ نرمال ایدۀ بسیار کمی داشته یا اصلاً نمی‌توانید ایده‌ای داشته باشید.

طول متوسط این دوران در حدود پانصد هزار سال است، برخی طولانی‌تر و برخی کوتاهتر. در طی این عصر سیاره در مدارهای سیستم استوار می‌شود، و سهمیۀ کاملی از فرشتگان سراف و سایر مددکاران آسمانی به ادارۀ آن تخصیص داده می‌شود. تعداد فزاینده‌ای از تنظیم کنندگان فکر می‌آیند و فرشتگان محافظ سراف نظام خویش را برای سرپرستی انسان تقویت می‌کنند.

هنگامی که پرنس سیاره‌ای به یک کرۀ بدوی وارد می‌شود، مذهب تکامل یافتۀ ترس و نادانی متداول است. پرنس و پرسنل او برای اولین بار حقیقت والاتر و سازماندهی جهان را آشکار می‌سازند. این عرضۀ اولیۀ مذهب آشکار شده بسیار ساده است، و معمولاً به امور سیستم محلی مربوط می‌شود. پیش از ورود پرنس سیاره‌ای، مذهب کاملاً یک پروسۀ تکاملی است. متعاقباً از طریق آشکارسازی تدریجی و همچنین توسط رشد تکاملی مذهب پیش می‌رود. هر دوره، هر دورۀ انسانی، یک ارائۀ بسیط از حقیقت معنوی و اخلاقیات مذهبی دریافت می‌کند. تکامل ظرفیت مذهبیِ پذیرش در ساکنان یک کره میزان پیشرفت معنوی و حد آشکارسازی مذهبی را به مقدار زیاد تعیین می‌سازد.

این دوره شاهد یک طلیعۀ معنوی است، و نژادهای مختلف و قبایل متنوع آن به ایجاد سیستمهای ویژۀ اندیشۀ مذهبی و فلسفی گرایش دارند. در میان کلیۀ این مذاهب نژادی دو تمایل به طور یکنواخت رواج دارد: ترس اولیۀ انسانهای بدوی و آشکارسازیهای بعدی پرنس سیاره‌ای. از برخی جهات به نظر نمی‌رسد یورنشیاییها به طور کامل از این مرحلۀ تکامل سیاره‌ای خارج شده باشند. همین طور که شما این مطالعه را دنبال می‌نمایید، به طور روشنتری پی می‌برید چقدر دنیای شما از مسیر معمول پیشرفت و ترقی تکاملی منحرف است.

اما پرنس سیاره‌ای ”سالار صلح“ نیست. پیکارهای نژادی و جنگهای قبیله‌ای به داخل این دوران تداوم می‌یابند، اما با کثرت و شدت کاهش یابنده. این عصر بزرگ پراکندگی نژادی است، و به دوره‌ای از ملی‌گرایی شدید منجر می‌شود. رنگ، اساس گروه‌بندیهای نژادی و ملی است، و نژادهای مختلف غالباً زبانهای جداگانه‌ای به وجود می‌آورند. هر گروهِ در حال گسترش انسانها تمایل به انزوا دارد. این جداسازی از طریق وجود زبانهای بسیار تسهیل می‌شود. پیش از اتحاد چندین نژاد، جنگهای بی‌امان آنها گاهی اوقات منجر به محو کامل تمام مردمان می‌شود. خصوصاً انسانهای نارنجی و سبز در معرض این نابودی قرار دارند.

در کرات معمولی، در طول بخش بعدی حکومت پرنس، زندگی ملی شروع به جایگزینی با سازمان قبیله‌ای نموده، یا به گروههای قبیله‌ای موجود اضافه می‌شود. اما دستاورد اجتماعی بزرگ دورۀ پرنس ظهور زندگی خانوادگی است. تا این هنگام روابط بشری عمدتاً قبیله‌ای بوده‌اند، و اکنون خانه شروع به پدیدار شدن می‌کند.

این دوران تحقق برابری جنسی است. در برخی از سیارات مرد ممکن است بر زن حکومت کند؛ در سیارات دیگر عکس آن متداول است. در طول این عصر کرات نرمال برابری کامل جنسها را برقرار می‌نمایند، و این مقدمۀ تحقق کاملتر ایده‌آلهای زندگی خانگی است. این سپیده دم عصر طلایی خانه است. ایدۀ حکومت قبیله‌ای به تدریج به مفهوم دوگانۀ زندگی ملی و زندگی خانوادگی راه می‌برد.

در طول این عصر کشاورزی پدیدار می‌شود. رشد ایدۀ خانواده با زندگی سیار و بی‌ثبات شکارچی منطبق نیست. تدریجاً راه و رسم سکونتگاههای استقرار یافته و کشت زمین برقرار می‌شود. اهلی کردن حیوانات و توسعۀ هنرهای خانگی به سرعت پیش می‌رود. به دنبال رسیدن به اوج تکامل بیولوژیک، سطح بالایی از تمدن به دست آمده است، اما مقدار کمی از توسعۀ نوع مکانیکی موجود است. اختراع ویژگی عصر آتی است.

پیش از پایان این عصر نژادها تزکیه شده و به سطح بالایی از کمال فیزیکی و توان عقلانی ارتقا داده می‌شوند. توسعۀ اولیۀ یک کرۀ نرمال با طرح ترغیب افزایش انواع بالاتر انسانها به همراه کاهش متناسب پایین‌ترها به قدر زیاد تسهیل می‌شود. و این ناکامی مردمان اولیۀ شما در تشخیص بین این نوعها است که وجود بسیاری از افراد معیوب و منحط را بین نژادهای کنونی یورنشیا روشن می‌سازد.

یکی از دستاوردهای بزرگ عصر پرنس این محدودیتِ ازدیادِ افرادِ از نظر روانی معیوب و به لحاظ اجتماعی نامناسب است. مدتها پیش از ایام ورود پسران دوم، آدمها، بیشتر کرات به طور جدی کارهای تزکیۀ نژادی را مورد ملاحظۀ خویش قرار می‌دهند، کاری که مردمان یورنشیا حتی هنوز آن را به طور جدی به عهده نگرفته‌اند.

این مشکل بهبود نژادی، زمانی که در همان اوایل تکامل بشر به آن پرداخته شود آنچنان کار گسترده‌ای نیست. دورۀ پیشین پیکارهای قبیله‌ای و رقابت سخت در بقای نژادی، بیشتر تیره‌های ناجور و معیوب را حذف نموده است. در یک سازمان اجتماعی قبیله‌ای بدوی و در حال جنگ یک فرد ابله شانس زیادی برای بقا ندارد. این نظر غلط تمدنهای بخشاً کامل شدۀ شماست که تیره‌های اصلاح ناپذیر و معیوب نژادهای تکاملی بشری را پرورش داده، حفاظت نموده، و تداوم می‌بخشد.

این نه رأفت و نه نوع دوستی است که دلسوزی بیهوده بر موجودات بشری منحط، انسانهای غیرقابل نجات، غیرطبیعی، و پست بذل شود. حتی در متعارف‌ترین کرات تکاملی آنقدر تفاوتهای مکفی بین افراد و میان گروههای اجتماعی متعدد موجود است که اِعمال کامل تمامی آن خصائل اصیل احساس نوع دوستی و خدمت عاری از خودپرستی انسانی را بدون تداوم بخشیدن به حفظ افرادِ اجتماعاً نامناسب و تیره‌های اخلاقاً منحط بشریتِ در حال تکامل تأمین سازد. برای اِعمال بردباری و عمل نوع دوستی برای آن افراد بد اقبال و نیازمند که میراث اخلاقی خویش را به گونه‌ای جبران ناپذیر از دست نداده و حق مسلم معنوی خود را برای همیشه نابود نساخته‌اند، فرصت وافری وجود دارد.

3- انسان پس از آدم

هنگامی که محرک اصلی زندگی تکاملی مسیر بیولوژیک خود را طی کرد، وقتی که انسان به اوج تکامل حیوانی رسید، دومین رستۀ فرزندی، دومین اعطای موهبت الهی و خدمت روحانی افتتاح می‌شود. این امر در تمامی کرات تکاملی صادق است. وقتی که بالاترین سطح ممکن از حیات تکاملی مورد دستیابی واقع شد، وقتی که در مقیاس بیولوژیک، انسان بدوی به اقصی نقطۀ ممکن صعود کرد، همیشه یک پسر و دختر ماتریال که توسط حکمران سیستم اعزام می‌شوند در سیاره ظاهر می‌شوند.

تنظیم کنندگان فکر به طور فزاینده‌ای به انسانهای پس از عصر آدم اعطا می‌شوند، و این انسانها با تعداد دائماً افزایش یابنده‌ای به ظرفیت پیوند متعاقب با تنظیم کننده نائل می‌شوند. آدمها ضمن این که به عنوان فرزندان فرود آینده عمل می‌کنند، از تنظیم کننده برخوردار نیستند، اما اولاد سیاره‌ای آنان — مستقیم و مختلط — در موعد مناسب برای دریافت ناصحان اسرارآمیز، کاندیداهای مشروعی می‌شوند. با خاتمۀ عصر پس از آدم، سیاره دارای سهمیۀ کامل ناصحان آسمانی می‌باشد؛ فقط تنظیم کنندگان پیوند هنوز به طور گسترده اعطا نشده‌اند.

مقصود اصلی از رژیم عدن این است که روی انسان در حال تکامل تأثیر بگذارد، تا این که گذار از مرحلۀ شکارچی و گله‌دار تمدن را به دورۀ کشاورز و باغبان تکمیل نماید. و بعدها با ظهور الحاقهای شهری و صنعتی به تمدن تکمیل شود. ده هزار سال از این حاکمیت ارتقا دهندگان بیولوژیک برای تأثیرگذاری روی ایجاد یک دگرگونی شگرف کافی است. بیست و پنج هزار سال از چنین مدیریتی از درایت توأم پرنس سیاره‌ای و فرزندان ماتریال معمولاً کره را برای ظهور یک پسر مجیستریال آماده می‌سازد.

این عصر معمولاً شاهد تکمیل حذف افراد ناشایسته و پالایش باز هم بیشتر تیره‌های نژادی می‌باشد. در کرات نرمال گرایشات معیوب ددمنشانه از نژادهای تولید مثل کنندۀ عالم تقریباً حذف گردیده‌اند.

نواده‌های آدم هرگز با تیره‌های پست نژادهای تکاملی در هم نمی‌آمیزند. و این جزو طرح الهی هم نیست که آدم یا حوای سیاره‌ای شخصاً با مردمان تکاملی آمیزش کنند. این پروژۀ بهبود نژادی کار نواده‌های آنان است. اما اولاد پسر و دختر ماتریال برای نسلها پیش از آن که معاضدت اختلاط نژادی آغاز شود، آماده می‌شوند.

نتیجۀ هدیۀ پلاسمای حیات آدم به نژادهای انسان، ارتقاءِ فوری ظرفیت عقلانی و شتاب پیشرفت معنوی است. معمولاً قدری بهبود فیزیکی نیز وجود دارد. در یک کرۀ معمولی دوران پس از آدم عصر اختراع زیاد، کنترل انرژی، و توسعۀ مکانیکی است. این عصر پیدایش تولید چندگانه و کنترل نیروهای طبیعی می‌باشد. این عصر طلایی پژوهش و تسلط نهایی بر سیاره است. بخش عمدۀ پیشرفت مادی یک کره در طول این زمان افتتاح توسعۀ علوم فیزیکی رخ می‌دهد، درست همانند دورانی که اکنون یورنشیا تجربه می‌کند. کرۀ شما تحت سیطرۀ کامل مشیت الهی است و از برنامۀ زمان‌بندی شدۀ معمول سیاره‌ای عقب‌تر است.

تا پایان دوران آدم در یک سیارۀ نرمال، نژادها عملاً در هم آمیخته می‌شوند و از این رو حقیقتاً می‌توان ادعا نمود که ”خداوند تمام ملتها را از یک خون آفریده است“، و پسر وی ”تمام مردمان را از یک رنگ ساخته است.“ رنگ چنین نژاد مختلطی تا اندازه‌ای سایه‌ای زیتونی از رنگ بنفش، نژاد ”سفید“ کرات می‌باشد.

انسان بدوی بیشتر گوشتخوار است. پسران و دختران ماتریال گوشت نمی‌خورند، اما اولاد آنان در طول چند نسل معمولاً به سطح همه چیز خوار گرایش می‌یابند، گر چه گروههای کاملی از نوادگان آنان گاهی اوقات غیرگوشتخوار باقی می‌مانند. این منشأ دوگانۀ نژادهای پس از آدم روشن می‌سازد که چگونه چنین نژادهای مختلط بشری اثرات آناتومیکی را که به گروههای حیوانی گیاهخوار و گوشتخوار هر دو تعلق دارند به نمایش می‌گذارند.

در طی ده هزار سال از اختلاط نژادی، موجودات حاصله درجات متغیری از اختلاط آناتومیکی را نمودار می‌سازند، برخی تیره‌ها نشانه‌های بیشتری از تبار غیرگوشتخوار را حمل نموده و دیگران خصائص بارز و ویژگیهای فیزیکی پیشینیان تکاملی گوشتخوار خویش را به نمایش می‌گذارند. اکثر این نژادهای دنیا به زودی همه چیز خوار می‌شوند و از رشتۀ گسترده‌ای از خوراکهای نوع حیوانی و گیاهی هر دو ارتزاق می‌کنند.

دورۀ پس از آدم عصر انترناسیونالیسم است. با تکمیل تقریبی کار اختلاط نژادی، ناسیونالیسم رو به پایان می‌نهد و برادری انسان واقعاً شروع به پدیدار شدن می‌نماید. دولت نماینده شروع می‌کند جایگزین شکل حکومتی پادشاهی یا پدر سروری گردد. سیستم آموزشی جهانی شده و به تدریج زبانهای نژادها جای خود را به زبان مردم بنفش می‌دهند. صلح و همکاری جهانی به ندرت به دست می‌آیند، مگر تا وقتی که نژادها نسبتاً به خوبی در هم آمیخته، و تا این که زبان مشترکی را تکلم کنند.

در طول قرون پایانی عصر پس از آدم علاقۀ نوینی به هنر، موسیقی، و ادبیات به وجود می‌آید، و این بیداری جهانی نشانی برای ظهور یک پسر مجیستریال می‌باشد. اوج پیشرفت این عصر، علاقۀ جهانی به واقعیات عقلانی و فلسفۀ حقیقی است. مذهب کمتر ناسیونالیستی گشته و هر چه بیشتر امری سیاره‌ای می‌شود. آشکارسازیهای جدیدی از حقیقت، این اعصار را تعیین ویژگی می‌نماید، و والامرتبه‌های کواکب شروع می‌کنند در امور انسانها حکمروایی کنند. تا حد حکومت کواکب حقیقت آشکار می‌شود.

این عصر را پیشرفت بزرگ اخلاقی تعیین ویژگی می‌نماید. برادری انسان هدف جامعۀ آن می‌باشد. صلح جهانی — توقف تضاد نژادی و عداوت ملی — نشانۀ آمادگی سیاره‌ای برای ظهور سومین رستۀ فرزندی، پسر مجیستریال می‌باشد.

4- انسان پس از پسر مجیستریال

در سیارات نرمال و وفادار، این عصر با آمیخته شدن و متناسب شدن بیولوژیک نژادهای انسانی افتتاح می‌شود. هیچ مشکل نژادی و رنگ وجود ندارد. عملاً کلیۀ ملتها و نژادها از یک خون هستند. برادری انسان شکوفا می‌شود، و ملتها یاد می‌گیرند در صلح و آرامش در زمین زندگی کنند. چنین دنیایی در شبانگاه پیشرفت بزرگ و اوج یابندۀ عقلانی قرار دارد.

هنگامی که یک کرۀ تکاملی بدین نحو برای عصر مجیستریال آماده می‌شود، یکی از رسته‌های بالای پسران آوُنال در یک مأموریت مجیستریال ظهور می‌یابد. منشأ پرنس سیاره‌ای و فرزندان ماتریال در جهان محلی است. پسر مجیستریال از بهشت می‌آید.

هنگامی که آونالهای بهشت برای کارکردهای قضایی، فقط به عنوان فتوا دهندگان دوران، به کرات انسانی می‌آیند، هرگز در جسم ظاهر نمی‌شوند. اما وقتی که در مأموریتهای مجیستریال می‌آیند، اقلاً در مأموریت نخست، همیشه در جسم ظهور می‌یابند، گر چه تولد را تجربه نمی‌کنند و در شکل مرگ عالم نمی‌میرند. آنها در آن مواردی که در برخی از سیارات به عنوان فرمانروا باقی می‌مانند، ممکن است برای نسلها ادامۀ حیات دهند. وقتی که مأموریت آنان به پایان می‌رسد، آنها به حیات سیاره‌ای خویش خاتمه داده و به وضعیت سابق فرزندی الهی باز می‌گردند.

هر نظام جدید الهی افق مذهب آشکار شده را گسترش می‌دهد و پسران مجیستریال آشکارسازی حقیقت را گسترش می‌دهند تا امور جهان محلی و تمامی شاخه‌ها‌ی آن را توصیف نمایند.

بعد از دیدار اولیۀ یک پسر مجیستریال نژادها به زودی رهایی اقتصادی خویش را عملی می‌سازند. کار مورد نیاز روزانه برای حفظ استقلال یک فرد با دو ساعت و نیم کار به وقت شما نمودار است. کاملاً بی‌خطر است که چنین انسانهای اخلاقی و باهوش آزاد گذارده شوند. چنین مردمان تهذیب شده‌ای به خوبی می‌دانند چگونه از زمان فراغت برای بهسازی خویشتن و پیشرفت سیاره‌ای بهره‌ور شوند. این عصر شاهد پالایش بیشتر تیره‌های نژادی از طریق محدودیت تولید مثل بین افراد ناشایسته و برخوردار از عطایای ناچیز می‌باشد.

دولت سیاسی و مدیریت اجتماعی نژادها به بهبود ادامه می‌دهد و حکومت بر خود تا پایان این عصر نسبتاً به خوبی برقرار می‌شود. با ذکر حکومت بر خود، ما به بالاترین نوع حکومت نماینده اشاره داریم. چنین کراتی فقط آن رهبران و حکمرانانی را ترفیع داده و ارج می‌نهند که برای اجرای مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی از همه شایسته‌ترند.

در طول این دوران در اکثر انسانهای کرات تنظیم کننده ساکن است. اما با این حال اعطای ناصحان الهی همیشه همگانی نیست. تنظیم کنندگانی که پیوند را در تقدیر دارند هنوز به کلیۀ انسانهای سیاره‌ای اعطا نشده‌اند. هنوز لازم است که مخلوقات صاحب اراده ناصحان اسرارآمیز را انتخاب نمایند.

در طول اعصار پایانیِ این دوران الهی جامعه شروع می‌کند به اشکال ساده‌تر زندگی باز گردد. طبیعت پیچیدۀ یک تمدن در حال پیشرفت مسیر خود را طی می‌نماید، و انسانها یاد می‌گیرند طبیعی‌تر و مؤثرتر زندگی کنند. و با هر دورۀ بعدی این روند افزایش می‌یابد. این عصرِ شکوفایی هنر، موسیقی، و یادگیریهای بالاتر است. علوم فیزیکی تا این زمان به اوج پیشرفت خود رسیده‌اند. خاتمۀ این عصر در یک کرۀ ایده‌آل شاهد حد اعلای یک بیداری بزرگ مذهبی، یک آگاهی معنوی جهانی می‌باشد. و این انگیزش گستردۀ طبیعتهای معنوی نژادها، علامتی برای ورود پسر اعطایی و برای افتتاح پنجمین دورۀ انسانی می‌باشد.

در بسیاری از کرات معلوم می‌شود که سیاره برای یک پسر اعطایی از طریق یک مأموریت مجیستریال آماده نیست. در این صورت دومین پسر یا سلسله‌ای از پسران مجیستریال اعزام خواهند شد که هر یک، نژادها را از یک دوره به دیگری به جلو سوق خواهد داد، تا این که سیاره برای اهدای پسر اعطایی آماده شود. در مأموریتهای دوم و بعدی ممکن است پسران مجیستریال در جسم ظهور یافته یا نیابند. اما صرف نظر از این که چند پسر مجیستریال ممکن است ظاهر شوند — و همچنین ممکن است آنها بعد از پسر اعطایی بدین گونه بیایند — پدیداری هر یک نشان دهندۀ پایان یک دوره و شروع دیگری می‌باشد.

این دوران پسران مجیستریال فاصله‌ای به طول بیست و پنج هزار تا پنجاه هزار سال را به وقت یورنشیا می‌پوشاند. گاهی اوقات چنین دوره‌ای بسیار کوتاهتر و در موارد نادر حتی طولانی‌تر است. اما در زمان مناسب یکی از همین پسران مجیستریال به صورت یک پسر اعطایی بهشت متولد خواهد شد.

5- انسان پس از پسر اعطایی

هنگامی که در یک کرۀ مسکونی به استاندارد مشخصی از پیشرفت عقلانی و معنوی دست یافته شود، همیشه یک پسر اعطایی بهشت وارد می‌شود. او در کرات نرمال در جسم ظاهر نمی‌شود تا این که نژادها به بالاترین سطوح پیشرفت عقلانی و دستیابی اخلاقی صعود کنند. اما در یورنشیا پسر اعطایی، حتی پسر آفرینندۀ خودتان، در پایان دوران آدم پدیدار گشت. لیکن این ترتیب معمول وقایع در کرات فضا نیست.

وقتی که کرات برای معنویت مستعد گشته‌اند، پسر اعطایی وارد می‌شود. این پسران همیشه به رستۀ مجیستریال یا آوُنال تعلق دارند، به استثنای آن موردی که یک بار در هر جهان محلی پسر آفریننده برای اعطای نهایی خود به یک کرۀ تکاملی آماده می‌شود، آن طور که وقتی میکائیل نبادان در یورنشیا ظاهر گشت تا خود را به نژادهای انسانی شما اعطا نماید، رخ داد. فقط یک کره در نزدیک به هر ده میلیون می‌تواند از چنین هدیه‌ای بهره‌مند شود. کلیۀ کرات دیگر با اعطای یک پسر بهشت از رتبۀ آوُنال به لحاظ معنوی پیشرفت می‌کنند.

پسر اعطایی به کره‌ای وارد می‌شود که دارای فرهنگ بالای آموزشی است و با نژادی مواجه می‌شود که به لحاظ معنوی آموزش یافته و آماده است که تعالیم پیشرفته را هضم نموده و مأموریت اعطایی را ارج نهد. این عصری است که با پیگیری جهانی فرهنگ اخلاقی و حقیقت معنوی تعیین ویژگی می‌شود. شور و هیجان انسانیِ این عصر، رسوخ به واقعیت کیهانی و همیاری با واقعیت معنوی است. آشکارسازیهای حقیقت گسترش یافته و تا ابرجهان را در بر می‌گیرد. سیستمهای کاملاً نوین آموزشی و دولتی تکوین می‌یابند تا جایگزین رژیمهای ابتدایی روزگاران گذشته گردند. لذت زندگی رنگ جدیدی به خود می‌گیرد، و واکنشهای زندگی آکنده از فرازهایی آسمانی از نغمه و آهنگ می‌شوند.

پسر اعطایی برای ارتقاءِ معنوی نژادهای انسانی یک کره زیسته و می‌میرد. او ”راه نوین و زنده“ را بنا می‌نهد. زندگی او تجسم حقیقت بهشت در جسم انسانی است، همان حقیقتی — حتی روح حقیقت — که با دانستن آن انسانها آزاد خواهند بود.

در یورنشیا برقراری این ”راه نوین و زنده“ امری واقعی و به همان اندازه حقیقی بود. انزوای یورنشیا در شورش لوسیفر، روالی را که مطابق آن انسانها بتوانند به دنبال مرگ مستقیماً به کرانه‌های کرات قصر عبور کنند معلق ساخته بود. پیش از روزگار میکائیل مسیح در یورنشیا کلیۀ روانها تا رستاخیزهای دوره‌ای یا ویژۀ هزاره‌ای به خواب فرو می‌رفتند. حتی موسی تا هنگام یک رستاخیز ویژه اجازه نیافت به سوی دیگر روانه شود، و پرنس سیاره‌ایِ برکنار شده، کلیگسشیا، به چنین نجاتی اعتراض نمود. اما از هنگام روز پنطیکاست، انسانهای یورنشیا دوباره می‌توانند مستقیماً به کرات مورانشیا رهسپار شوند.

یک پسر اعطایی به دنبال برخاستن از مرگ در روز سوم پس از این که حیاتِ در جسم ظهور یافتۀ خود را تسلیم نمود، به دست راست پدر جهانی فراز می‌یابد، از قبول مأموریت اعطایی اطمینان حاصل می‌نماید، و به موقعیت پسر آفریننده در ستاد مرکزی جهان محلی باز می‌گردد. پس از آن آوُنال اعطایی و میکائیل آفریننده، روح مشترک خویش، روح حقیقت، را به کرۀ اعطایی می‌فرستند. این هنگامی است که ”روح پسرِ فاتح به روی تمامی انسانها ریخته می‌شود.“ روح مادر جهانی نیز در این اعطای روح حقیقت شرکت می‌کند، و در آن هنگام به همراه آنان فرمان اعطای تنظیم کنندگان فکر را صادر می‌نماید. از آن پس کلیۀ مخلوقات ارادی آن کره که از ذهن نرمال برخوردارند، به محض این که به سن مسئولیت اخلاقیِ انتخاب معنوی برسند، تنظیم کننده دریافت می‌دارند.

اگر چنین آوُنال اعطایی بعد از مأموریت اعطایی به کره‌ای باز گردد، در جسم ظاهر نمی‌شود بلکه ”به همراه گروههای فرشتگان سراف در شکوه و جلال“ می‌آید.

عصر پس از اعطای پسر ممکن است از ده هزار سال تا یکصد هزار سال طول بکشد. هیچ زمان اختیاری به هیچ یک از این اعصار اعطایی تخصیص داده نشده است. این دوران پیشرفت عظیم اخلاقی و معنوی است. تحت تأثیر معنوی این اعصار، کاراکتر انسانی دستخوش دگرگونیهای فوق‌العاده شده و پیشرفت چشمگیری را تجربه می‌نماید. این امر میسر می‌شود که اصل طلایی تحت کارکرد عملی قرار داده شود. تعالیم عیسی به راستی برای کره‌ای انسانی کاربرد دارد که آموزش اولیۀ پسران پیش اعطایی با دوران منزه ساز کاراکتر و ارتقا دهندۀ فرهنگ خویش را از سر گذرانده باشند.

در طول این عصر مشکلات بیماری و تخلف عملاً حل می‌شوند. پیش از آن فساد از طریق تولید مثل انتخابی به طور گسترده از بین رفته است. از طریق کیفیتهای مقاوم بالای تیره‌های تبار آدم و کاربرد هوشمندانه و سراسری کشفیات علوم طبیعیِ اعصار پیشین، عملاً بیماری مورد غلبه واقع می‌شود. طول متوسط زندگی در طی این دوره به خوبی معادل بیش از سیصد سال زمان یورنشیا افزایش می‌یابد.

در سراسر این دوره نظارت دولتی به تدریج کاهش می‌یابد. حکومت واقعیِ بر خود شروع به عمل می‌نماید. به قوانین محدود کنندۀ کمتر و کمتری احتیاج است. شاخه‌های نظامی مقاومت ملی از میان می‌روند. عصر هماهنگی بین‌المللی به راستی فرا می‌رسد. ملتهای بسیاری موجودند که عمدتاً از طریق تقسیم زمین مشخص می‌شوند، اما فقط یک نژاد، یک زبان، و یک مذهب وجود دارد. امور انسانی تقریباً، ولی نه کاملاً، اوتوپیایی هستند. این عصرِ حقیقتاً با عظمت و شکوهمندی است.

6- عصر پس از دورۀ اعطایی در یورنشیا

پسر اعطایی، سالار صلح است. او با این پیام وارد می‌شود: ”صلح بر زمین و حسن نیت میان انسانها برقرار باد.“ در کرات نرمال، این دوران صلح جهانی است. ملتها دیگر هیچگاه جنگ را فرا نمی‌گیرند. اما چنین تأثیرات سودمندی با آمدن پسر اعطایی شما، میکائیل مسیح، همراه نبود. یورنشیا به ترتیب معمول پیش نمی‌رود. کرۀ شما در پیشرفت سیاره‌ای خارج از روال معمول است. استاد شما هنگامی که در زمین بود به حواریون خود هشدار داد که ظهور او برقراری معمول صلح را به یورنشیا نخواهد آورد. او به روشنی به آنان گفت که ”جنگها و شایعۀ جنگها“ در پی خواهند بود و این که ملت بر علیه ملت به ستیز برخواهد خواست. در موقع دیگری گفت ”گمان مبرید که آمده‌ام صلح را در زمین برقرار سازم.“

حتی در کرات تکاملی نرمال تحقق جهانیِ برادری انسان کار آسانی نیست. در یک کرۀ سردرگم و نابسامان نظیر یورنشیا چنین دستاوردی نیازمند زمان بسیار طولانی‌تر و مستلزم تلاش بسیار بزرگتری است. تکامل اجتماعیِ یاری نشده در یک کرۀ به لحاظ معنوی منزوی به سختی می‌تواند به چنین نتایج فرخنده‌ای دست یابد. آشکارسازی مذهبی برای تحقق برادری در یورنشیا ضروری است. در حالی که عیسی راه رسیدن فوری به برادری معنوی را نشان داده است، تحقق برادری اجتماعی در کرۀ شما بسیار به نیل به دگرگونیهای شخصی و تعدیلات سیاره‌ای زیرین بستگی دارد:

1- برادری اجتماعی. ازدیاد تماسهای اجتماعی بین‌المللی و بین نژادی و ارتباطات برادرانه از طریق سفر، بازرگانی، و بازیهای رقابت جویانه. پیدایش یک زبان مشترک و افزایش زبان شناسان چند زبانه. مبادلۀ نژادی و ملی دانشجویان، آموزگاران، مدیران صنایع، و فیلسوفان مذهبی.

2- باروری متقابل عقلانی. در کره‌ای که ساکنان آن آنقدر بدوی هستند که توان شناخت نابخردیِ خودخواهیِ کاهش نیافته را ندارند، برادری غیرممکن است. باید تبادلی از ادبیات ملی و نژادی صورت پذیرد. هر نژادی باید با افکار کلیۀ نژادها آشنا شود. هر ملتی باید از احساسات تمامی ملتها شناخت داشته باشد. نادانی پرورندۀ سوءِظن است، و سوءِظن با نگرش اساسی دلسوزی و محبت ناسازگار است.

3- بیداری اخلاقی. فقط آگاهی اخلاقی می‌تواند از غیراخلاقی بودن عدم تحمل بشری و گناه برادرکشی نقاب برافکند. فقط یک وجدان اخلاقی می‌تواند شرارتهای رشک ملی و حسادت نژادی را محکوم نماید. فقط موجودات اخلاقی پیوسته در صدد کسب آن بینش معنوی که برای زندگی مطابق اصل طلایی ضروری است برمی‌آیند.

4- درایت سیاسی. بلوغ احساسی برای کنترل نفس ضروری است. فقط بلوغ احساسی، جایگزینی تکنیکهای بین‌المللیِ داوریِ متمدنانه را به جای حکمیت وحشیانۀ جنگ تضمین می‌نماید. سیاستمداران خردمند حتی در حالی که برای پیشبرد منافع ملی یا گروههای نژادی خویش تلاش می‌کنند، زمانی برای رفاه بشریت کار خواهند کرد. فراست خودخواهانۀ سیاسی نهایتاً انتحاری و تخریب کنندۀ تمامی آن کیفیتهای پایداری است که بقای گروهی سیاره‌ای را تضمین می‌نماید.

5- بینش معنوی. برادری انسان، در نهایت، دال بر شناخت پدر بودن خداوند است. سریعترین راه برای تحقق برادری انسان در یورنشیا، ایجادِ دگرگونی معنوی بشریت امروز است. تنها تکنیک برای شتاب بخشیدن به روند طبیعی تکامل اجتماعی اعمال فشار معنوی از بالا است، تا بدین صورت بصیرت اخلاقی ارتقا یابد، ضمن این که ظرفیت روان هر انسانی برای درک نمودن و مهر ورزیدن به هر انسان دیگر افزوده گردد. درک متقابل و مهر برادرانه، تمدن سازان متعالی و عوامل نیرومندی در تحقق جهانی برادری انسان می‌باشند.

اگر اکنون شما می‌توانستید از کرۀ عقب مانده و سردرگم خود به سیاره‌ای نرمال در عصر پس از پسر اعطایی نقل مکان یابید، تصور می‌کردید به بهشت سنتی خویش انتقال یافته‌اید. شما به سختی باور می‌کردید که در حال مشاهدۀ کارکردهای یک کرۀ انسانی که اقامتگاه بشر است می‌باشید. این کرات در مدارهای معنوی قلمرو خود می‌باشند، و از کلیۀ مزایای سیستم پخش خبر جهان و خدمات بازتاب ابرجهان برخوردار می‌باشند.

7- انسان پس از پسر آموزگار

پسران رستۀ بعدی که در یک کرۀ معمولی تکاملی وارد می‌شوند، پسران آموزگار تثلیث، پسران الهی تثلیث بهشت می‌باشند. مجدداً، ما یورنشیا را در مقایسه با کرات خواهر آن خارج از روال معمول می‌یابیم، زیرا عیسیِ شما وعده داده است که باز گردد. او قطعاً به این وعده عمل خواهد کرد. اما هیچ کس نمی‌داند که آیا آمدن دوم او پیش یا پس از ظهور پسران مجیستریال یا آموزگار در یورنشیا صورت خواهد گرفت.

پسران آموزگار به صورت گروهی به کراتِ پویندۀ معنویت می‌آیند. یک پسر آموزگار سیاره‌ای توسط هفتاد تن از پسران اولیه، دوازده تن از پسران ثانویه، و سه تن از بالاترین و مجرب‌ترین رستۀ عالی دِینالها یاری و حمایت می‌شود. این گروه برای مدتی در کره باقی خواهد ماند، آنقدر کافی که گذار از اعصار تکاملی را به عصر نور و حیات صورت دهد. این زمان کمتر از یک هزار سال زمان سیاره‌ای نیست و اغلب به طور قابل ملاحظه‌ طولانی‌تر است. این مأموریت، کمکِ تثلیث به تلاشهای پیشین کلیۀ شخصیتهای الهی است که به یک کرۀ مسکونی خدمت نموده‌اند.

در این هنگام آشکارسازی حقیقت تا جهان مرکزی و بهشت گسترش می‌یابد. نژادها قویاً معنوی می‌شوند. مردمی بزرگ تکامل یافته‌اند و عصری بزرگ در حال نزدیک شدن است. سیستمهای آموزشی، اقتصادی، و اداری سیاره دستخوش دگرگونیهای رادیکالی می‌شوند. ارزشها و روابط نوینی برقرار می‌شوند. پادشاهی بهشت در زمین پدیدار می‌شود، و جلال خداوند همه جا بر دنیا افشانده می‌شود.

این دوره‌ای است که بسیاری از انسانها از میان زندگان عازم دنیای آن سو می‌شوند. به تدریج که عصر پسران آموزگار تثلیث به جلو می‌رود، تبعیت معنوی انسانهای زمان، بیشتر و بیشتر همگانی می‌شود. به تدریج که تنظیم کنندگان در طول زندگی در جسم به طور فزاینده با تابعین خود پیوند می‌خورند مرگ طبیعی کمتر رخ می‌دهد. سیاره سرانجام به صورت نوع تغییر یافتۀ اولیۀ صعود انسانی طبقه‌بندی می‌شود.

زندگی در این عصر دلپذیر و ثمربخش است. انحطاط و آخرین فراورده‌های ضداجتماعی پیکار طولانی تکاملی عملاً محو گردیده‌اند. طول عمر به پانصد سال یورنشیا نزدیک می‌شود، و میزان تولید مثل افزایش نژادی به طریق خردمندانه کنترل می‌شود. یک نوع کاملاً نوینی از جامعه فرا رسیده است. هنوز تفاوتهای زیادی میان انسانها موجود است، اما وضعیت جامعه بیشتر به ایده‌آلهای برادری اجتماعی و مساوات معنوی نزدیک است. دولت نماینده از میان می‌رود، و کره به حیطۀ سلطۀ کنترل خودِ فردی وارد می‌شود. کارکرد دولت عمدتاً به کارهای جمعی ادارۀ اجتماعی و هماهنگی اقتصادی معطوف می‌شود. عصر طلایی به سرعت فرا می‌رسد. هدف موقتی پیکار طولانی و شدید تکاملی سیاره‌ای در چشم‌انداز است. پاداش اعصار به زودی تحقق می‌پذیرد. خرد خدایان در شرف آشکار شدن است.

در طول این عصر ادارۀ فیزیکی یک کره به سهم هر فردِ بالغ، نیازمند یک ساعت، یعنی معادل یک ساعت یورنشیا در هر روز می‌باشد. سیاره در تماس نزدیک با امور جهان قرار دارد، و مردم آن آخرین پخشهای خبری را با همان علاقۀ وافر که شما اکنون در جدیدترین چاپ روزنامه‌های روزانۀ خود نشان می‌دهید به طور دقیق دنبال می‌کنند. این نژادها با هزار چیز مورد علاقه که در کرۀ شما ناشناخته است مشغول هستند.

وفاداری حقیقی به ایزد متعال به طور فزاینده رشد می‌یابد. نسل بعد از نسل، نژادهای بیشتری به ردیف آنهایی که عدالت را به کار بسته و با مروت زندگی می‌کنند می‌پیوندند. دنیا به کندی اما با قطعیت در خدمت مسرت بخش پسران خداوند قرار می‌گیرد. دشواریهای فیزیکی و مشکلات مادی به طور گسترده حل شده‌اند. سیاره مستعد حیات پیشرفته و وجود سامان یافته‌تری می‌شود.

پسران آموزگار در طول دوران اعطایی خویش گاه به گاه به آمدن به این کرات صلح‌آمیز ادامه می‌دهند. آنها کره‌ای را ترک نمی‌کنند تا این که مشاهده کنند طرح تکاملی، آن طور که به آن سیاره مربوط می‌شود، بدون اشکال کار می‌کند. یک پسر مجیستریال قاضی معمولاً پسران آموزگار را در مأموریتهای پیاپی آنان همراهی می‌کند، ضمن این که پسر دیگری از این نوع در هنگام خروج آنان به کار می‌پردازد، و این اقدامات قضایی عصر به عصر در سراسر نظام انسان زمان و مکان ادامه می‌یابند.

هر مأموریت مجدد پسران آموزگار تثلیث، چنین کرۀ آسمانی را به سطوح والایی از خرد، معنویت، و روشن‌بینی کیهانی بالا می‌برد. اما بومیان اصیل چنین کره‌ای هنوز متناهی و انسان هستند. هیچ چیز کامل نیست. با این وجود، کیفیتی نزدیک به کمال در کار یک کرۀ ناکامل و در زندگی ساکنان بشری آن در حال تکوین یافتن است.

پسران آموزگار تثلیث ممکن است بارها به همان کره باز گردند. اما دیر یا زود در رابطه با خاتمۀ یکی از مأموریتهای آنان، پرنس سیاره‌ای به مقام حکمران سیاره‌ای ترفیع می‌یابد، و حکمران سیستم ظاهر می‌شود تا ورود چنین کره‌ای را به عصر نور و حیات اعلام دارد.

در رابطه با اختتام مأموریت نهایی پسران آموزگار بود (اقلاً این ترتیب زمانی وقایع در یک کرۀ نرمال می‌باشد) که یوحنا نوشت: ”من آسمان جدید و زمین جدیدی را دیدم و اورشلیم جدید که از آسمان از جانب خداوند پایین می‌آمد، حاضر شده چون پرنسسی که برای پرنس آراسته است.“

این همان زمین بازسازی شده و مرحلۀ پیشرفتۀ سیاره‌ای است که پیامبر پیشین در رویا دید، آنگاه که نوشت: ”خداوند می‌فرماید، همان گونه که آسمانها و زمین جدیدی را که خواهم ساخت در حضور من پایدار خواهند ماند، همان طور شما و فرزندانتان پایدار خواهید ماند، و چنین واقع خواهد شد که از یک ماه جدید تا ماه دیگر و از یک سبت تا سبت دیگر همۀ مردم خواهند آمد تا در حضور من نیایش کنند.“

انسانهای چنین عصری هستند که به عنوان ”نسل برگزیده، کهانت شاهانه، قوم مقدس، و مردم والا“ توصیف گشته‌اند؛ ”و شما باید شکر او را که شما را از تاریکی به این نور شگرف فرا خوانده است بجا آورید.“

صرف نظر از این که تاریخ ویژۀ طبیعی یک سیارۀ تنها چه باشد، بی‌تفاوت از این که عالمی کاملاً وفادار بوده، با شرارت ملوّث شده، یا با گناه لعن شده باشد — صرف نظر از این که سوابق امر چه باشد — دیر یا زود لطف خداوند و خدمت روحانی فرشتگان، طلیعۀ روز ظهور پسران آموزگار تثلیث خواهد بود، و خروج آنان به دنبال مأموریت نهایی‌شان، موجب گشایش این عصر پرعظمت نور و حیات خواهد گردید.

تمامی کرات سِتانیا می‌توانند در امید آن کس سهیم شوند که نوشت: ”با این حال ما بر طبق وعدۀ او چشم انتظار یک آسمان نو و یک زمین نو هستیم، جایی که در آن عدالت و راستی ساکن است. پس ای عزیزان، از آنجا که منتظر این رویدادها هستید، سخت بکوشید تا نزد او در صلح و صفا، بی‌تقصیر و بی‌عیب یافت شوید.“

خروج گروه پسران آموزگار در پایان حکمروایی نخست یا بعدی آنان، طلیعۀ سپیدۀ عصر نور و حیات — آستان گذار از زمان به دالان ابدیت — است. تحقق سیاره‌ای این عصر نور و حیات بسیار فراتر از مشتاقانه‌ترین انتظارات انسانهای یورنشیا است، انسانهایی که در رابطه با زندگی آینده، مفاهیم آینده نگرانه‌تری بیش از آنهایی که در اعتقادات مذهبی یافت می‌شود و بهشت را به صورت تقدیر فوری و مکان اقامت نهایی انسانهای نجات یافته تصویر می‌نماید، در سر نپرورانده‌اند.

[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک پیام‌آور توانمند که موقتاً به پرسنل جبرئیل الحاق یافته است می‌باشد.]

Información de fondo

نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

Urantia Foundation, 533 W. Diversey Parkway, Chicago, IL 60614, USA
Telefono: +1-773-525-3319; Fax: +1-773-525-7739
بنیاد یورنشیا. کلیۀ حقوق محفوظ است©