مقالۀ 53 شورش لوسیفر

   
   Paragraph Numbers: On | Off
نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 53

شورش لوسیفر

لوسیفر یک پسر برجستۀ لانوناندک اولیه از نبادان بود. او در سیستمهای متعدد تجربۀ خدمت داشت، یک مشاور والا از گروه خویش بود، و در خردمندی، دانایی، و کارایی ممتاز بود. لوسیفر شمارۀ 37 از رستۀ خود بود، و هنگامی که توسط ملک صادقها به مأموریت فرستاده شد، در میان بیش از هفتصد هزار تن از شخصیتهای نوع خود به عنوان یکی از یکصد شخصیت توانا و برجسته تعیین گردید. او از چنین شروع شکوهمندی، از طریق شرارت و خطا، گناه را پذیرا شد و اکنون جزو یکی از سه حکمران سیستم در نبادان به شمار می‌رود که در برابر خود شیفتگی وافر سر فرود آورده و به استدلال فریب‌آمیز آزادی دروغین فردی — عدم پذیرش بیعت جهانی و نادیده گرفتن تعهدات برادرانه، چشم پوشی نسبت به روابط کیهانی — تسلیم شده‌اند.

در جهان نبادان، قلمرو میکائیل مسیح، ده هزار سیستم حاوی کرات مسکونی وجود دارد. در تمامی تاریخ پسران لانوناندک، در کلیۀ کارهای آنها در سرتاسر این هزاران سیستم و در ستاد مرکزی جهان، تاکنون فقط سه فرمانروای سیستم در بی‌حرمتی به دولت پسر آفریننده مجرم شناخته شده‌اند.

1- رهبران شورش

لوسیفر یک موجود فراز یابنده نبود. او یک پسر آفریده شدۀ جهان محلی بود، و دربارۀ وی چنین گفته شده بود: ”از روزی که آفریده شدی در تمامی کارهایت کامل بودی، تا این که شرارت در تو راه یافت.“ او بارها با والامرتبه‌های ایدنشیا در شور بود. و لوسیفر ”در کوه مقدس خداوند“، کوه مدیریت جروسم، حکومت می‌کرد، زیرا او رئیس اجرایی یک سیستم بزرگ از 607 کرۀ مسکونی بود.

لوسیفر یک موجود شوکتمند و یک شخصیت برجسته بود. او در خط مستقیم اتوریتۀ جهانی بعد از پدران والامرتبۀ کواکب قرار داشت. پیش از اعطای میکائیل در یورنشیا، به رغم تخطی لوسیفر موجودات هوشمند تحت فرمان از بی‌احترامی و تحقیر وی احتراز می‌کردند. حتی فرشتۀ اعظمِ میکائیل در هنگام قیام موسی از مردگان، ”به او اتهامی نسبت نداد اما صرفاً گفت: قاضی تو را توبیخ فرماید.“ در چنین مواردی داوری از آن قدمای ایامها، حکمرانان ابرجهان، است.

لوسیفر اکنون فرمانروای گمراه و معزول سِتانیا است. خود شیفتگی بسیار فاجعه‌آور است، حتی برای شخصیتهای والای دنیای آسمانی. در رابطه با لوسیفر گفته شده: ”دل تو از زیباییت مغرور شد، و به سبب شکوه و جلالت حکمت خود را تباه ساختی.“ پیامبر دوران باستان شما وضعیت اندوهناک او را دید، هنگامی که نوشت: ”ای لوسیفر، پسر بامداد، چگونه از آسمان سقوط کردی! چگونه بر زمین افکنده شدی، ای که به خود اجازه می‌دادی قومهای جهان را گمراه سازی!“

قدر بسیار کمی راجع به لوسیفر در یورنشیا شنیده شد، به سبب این واقعیت که او معاون اول خود، شیطان، را به کار تبلیغ هدف خود در سیارۀ شما گمارده بود. شیطان عضو همان گروه اولیۀ لانوناندکها بود اما هرگز به عنوان یک فرمانروای سیستم عمل نکرده بود. او به طور کامل در شورش لوسیفر وارد شد. ”اهریمن“ کسی جز کلیگسشیا، پرنس معزول سیاره‌ای یورنشیا و پسری از رستۀ دوم لانوناندکها، نیست. هنگامی که میکائیل در جسم در یورنشیا بود، لوسیفر، شیطان، و کلیگسشیا با یکدیگر هم پیمان شدند تا مأموریت اعطایی او را در یورنشیا با شکست مواجه سازند. اما به وضوح ناکام ماندند.

اَبَدان رئیس پرسنل کلیگسشیا بود. او به پیروی از سرور خود به شورش پیوست و از آن هنگام به عنوان رئیس اجرایی شورشیان یورنشیا عمل کرده است. بعلزبوب رئیس مخلوقات بینابینی پیمان‌شکن بود که متحد نیروهای کلیگسشیای خائن بودند.

سرانجام اژدها معرف سمبولیک کلیۀ این اشخاص شرور گردید. پس از پیروزی میکائیل، ”جبرئیل از سلوینگتون فرود آمد و اژدها (کلیۀ رهبران شورشی) را برای یک دوره بست.“ در رابطه با فرشتگان شورشی سرافِ جروسم نوشته شده: ”و او فرشتگانی را که مرتبت اولیۀ خود را حفظ نکردند بلکه مسکن خویش را ترک نمودند، تا فرا رسیدن روز بزرگ داوری در زنجیرهای ابدی ظلمت نگاه داشته است.“

2- علل شورش

لوسیفر و معاون اول او شیطان برای بیش از پانصد هزار سال در جروسم حکومت کرده بودند تا این که در دلهایشان بر علیه پدر جهانی و در آن هنگام پسر نایب او، میکائیل، شروع به صف‌آرایی نمودند.

در سیستم سِتانیا هیچ شرایط غیرعادی یا خاصی که حاکی از شورش بوده یا برای آن مطلوب باشد وجود نداشت. باور ما بر این است که این ایده در ذهن لوسیفر منشأ و شکل یافت، و دیگر این که او صرف نظر از این که در کجا استقرار می‌یافت ممکن بود چنین شورشی را برانگیزد. لوسیفر ابتدا برنامه‌های خویش را با شیطان در میان گذاشت، اما به چندین ماه نیاز بود که بتواند ذهن همکار توانمند و برجستۀ خود را خراب نماید. با این وجود، وقتی که او به یکباره به تئوریهای عصیان گرایانه گروید، طرفدار بی‌پروا و جدی ”ابراز وجود و آزادی“ گردید.

هرگز کسی شورش را به لوسیفر توصیه ننمود. ایدۀ ابراز وجود در تقابل با خواست میکائیل و طرحهای پدر جهانی، آنطور که در میکائیل تجسم یافته‌اند، منشأ در ذهن خود وی داشت. روابط او با پسر آفریننده صمیمانه و پیوسته دوستانه بود. لوسیفر پیش از ستایش ذهن خویش هیچگاه به طور علنی پیرامون ادارۀ جهان ابراز عدم رضایت ننمود. اتحاد ایامها در سلوینگتون به رغم سکوتش، برای بیش از یکصد سال زمان استاندارد به یوورسا ندا می‌داد که لوسیفر کاملاً آرامش خاطر ندارد. این موضوع همچنین به آگاهی پسر آفریننده و پدران کوکبۀ نرلاشیادک رسانیده شد.

در سرتاسر این دوره لوسیفر نسبت به تمامی طرح ادارۀ جهان به طور فزاینده خرده‌گیر شد اما همیشه وفاداری تمام و کمال خویش را نسبت به حکمرانان متعال ابراز می‌نمود. اولین عدم وفاداری صریح او در هنگام دیدار جبرئیل از جروسم، درست چند روز پیش از اعلان آشکار بیانیۀ آزادی لوسیفر نمایان گردید. جبرئیل آنقدر نسبت به قطعیت قریب‌الوقوع شورش عمیقاً متأثر شد که مستقیماً به ایدنشیا رفت تا در رابطه با اقداماتی که در صورت وقوع شورش آشکار باید انجام پذیرد با پدران کوکبه مشورت نماید.

بسیار مشکل است که علت یا علل دقیقی را که در نهایت به شورش لوسیفر انجامید نشان داد. ما از یک چیز مطمئن هستیم، و آن این است که این شروع اول هر چه که بود، منشأ در ذهن لوسیفر داشت. حتماً یک خودبینی وجود داشت که تا نقطۀ خودفریبی پرورانده شد، طوری که لوسیفر برای مدتی واقعاً خود را متقاعد ساخت که قصدش از شورش اگر برای خیر جهان نباشد در واقع برای خیر سیستم است. تا آن هنگام که طرحهای او تا نقطۀ توهم زدایی پیش رفتند، شکی نیست که غرور اولیه و فتنه انگیزانۀ وی فراتر از آن رفته بود که به او اجازۀ توقف آن را دهد. در نقطه‌ای در این تجربه او ناصادق گشت، و شرارت به گناه آگاهانه و تعمدی تکامل یافت. وقوع این امر از طریق رفتار متعاقب این مدیر برجسته اثبات می‌شود. به او مدتها شانس توبه عرضه گردید، اما تنها برخی از زیردستان وی بخشش ارزانی شده را پذیرفتند. مؤمن ایامهای ایدنشیا، با درخواست پدران کوکبه، شخصاً طرح میکائیل را برای نجات این شورشیان وقیح عرضه نمود، اما همواره بخشش پسر آفریننده با اهانت و تحقیر فزاینده رد شد و رد شد.

3- بیانیۀ لوسیفر

منشأ آغازین دشواری در قلوب لوسیفر و شیطان هر چه که بود، شورش نهایی به شکل بیانیۀ آزادی لوسیفر خود را نمایان ساخت. انگیزۀ شورشیان تحت سه عنوان بیان شد:

1- واقعیت پدر جهانی. لوسیفر مدعی گشت که پدر جهانی در واقع وجود ندارد، و این که جاذبۀ فیزیکی و انرژی فضایی ذاتی جهان است، و این که پدر یک افسانۀ ساختگی پسران بهشت است که بتوانند به نام پدر بر جهانها حکومت کنند. او منکر این شد که شخصیت یک هدیۀ پدر جهانی است. او حتی اعلام نمود که پایان دهندگان با فرزندان بهشت تبانی کرده‌اند تا سراسر آفرینش را فریب دهند، زیرا هرگز یک ایدۀ روشن از شخصیت واقعی پدر که در بهشت قابل شناخت باشد نیاورده‌اند. او تقدیس کردن را نادانی نامید. این اتهام، فراگیر، وحشتناک، و کفرآمیز بود. این حملۀ پرده پوشانه به پایان دهندگان بود که بدون شک شهروندان فراز یابنده را که در آن هنگام در جروسم بودند طوری متأثر ساخت که در برابر کلیۀ پیشنهادات شورشیان مقاومانه بایستند و راسخ عزم باقی بمانند.

2- دولت جهانی پسر آفریننده — میکائیل. لوسیفر چنین استدلال می‌نمود که سیستمهای محلی باید خودمختار باشند. او در برابر حق میکائیل، پسر آفریننده، برای به عهده گرفتن حاکمیت نبادان به نام یک پدر بهشتی فرضی و این که کلیۀ شخصیتها باید با این پدر نادیدنی بیعت نمایند اعتراض نمود. او تصریح کرد که کل طرح پرستش یک ترفند زیرکانه برای بزرگ جلوه دادن پسران بهشت است. او مایل بود میکائیل را به عنوان پدر آفرینندۀ خویش به رسمیت بشناسد، اما نه به عنوان خداوند و فرمانروای بر حق خود.

او به حقِ قدمای ایامها به تندی حمله نمود و گفت که این ”قدر قدرتان بیگانه“ در امور سیستمهای محلی و جهانها دخالت می‌کنند. او این حکمرانان را به عنوان مستبد و زورگو محکوم کرد. او پیروان خویش را چنین ترغیب نمود که اگر انسانها و فرشتگان فقط از شهامت اظهار نظر برخوردار بوده و متهورانه حقوق خویش را طلب می‌کردند، هیچیک از این حکمرانان نمی‌توانستند در کار حکومت کامل محلی دخالت ورزند.

او چنین استدلال می‌نمود که اگر موجودات بومی فقط بتوانند استقلال خود را اعمال نمایند، می‌توان جلادان قدمای ایامها را از کار در سیستمهای محلی بازداشت. او بر این نظر بود که فناناپذیری ذاتی شخصیتهای سیستم است، و این که رستاخیز طبیعی و اتوماتیک است، و این که به جز در موارد اعمال مستبدانه و غیرعادلانۀ جلادان قدمای ایامها کلیۀ موجودات می‌توانند برای ابد زنده بمانند.

3- حمله به طرح جهانی آموزش انسان فراز یابنده. لوسیفر معتقد بود که زمان و انرژی زیادی صرف طرح آموزش کامل انسانهای فراز یابنده در اصول ادارۀ جهان شده بود، اصولی که به ادعای او غیراخلاقی و نادرست بودند. او به برنامۀ طولانی مدت آماده سازی انسانهای فضا برای یک سرنوشت ناشناخته اعتراض نمود و به حضور فوج پایان دهندگان در جروسم به عنوان گواهی بر این که این انسانها اعصاری طولانی را صرف آماده سازی برای یک سرنوشت کاملاً خیالی کرده‌اند اشاره نمود. او با تمسخر خاطر نشان می‌نمود که پایان دهندگان با سرنوشتی مواجه شده‌اند که از بازگشت به کرات محقری که مشابه کرات منشأ آنان بود شکوهمندتر نیست. او اعلام نمود که آنها با انضباط بیش از حد و آموزشِ به درازا کشیده شده به گمراهی کشانیده شده‌اند، و این که آنها در واقع نسبت به یاران انسانی خویش خائن هستند، زیرا اکنون با طرح برده سازی سراسر آفرینش به داستانهای ساختگی یک سرنوشت خیالی ابدی برای انسانهای فراز یابنده همکاری می‌کنند. او از این نظر جانبداری می‌کرد که فراز یابندگان باید از آزادی تعیین سرنوشت خویش بهره‌مند باشند. او کل طرح صعود انسان را آنطور که توسط پسران بهشتی خداوند برپا شده و توسط روح بیکران مورد حمایت واقع شده بود به چالش طلبید و محکوم نمود.

و با چنین اعلان آزادی بود که لوسیفر بی‌بند و باری تاریکی و مرگ خویش را آغاز نمود.

4- وقوع شورش

مانیفست لوسیفر در گردهمایی بزرگ سالانۀ سِتانیا در دریای بلور در حضور گروههای گرد آمدۀ جروسم در آخرین روز سال، حدوداً دویست هزار سال پیش به وقت یورنشیا صادر گردید. شیطان اعلام کرد که نیروهای جهانی — فیزیکی، عقلانی، و روحی — می‌توانند مورد پرستش واقع شوند، اما بیعت فقط می‌تواند نسبت به فرمانروای واقعی و کنونی، لوسیفر، ”دوست انسانها و فرشتگان“ و ”خدای آزادی“ اذعان گردد.

ابراز وجود، شعار جنگی شورش لوسیفر بود. یکی از استدلالهای اصلی او این بود که اگر حکومت بر خود برای ملک صادقها و سایر گروهها خوب و صحیح است، به همین اندازه برای کلیۀ انواع موجودات هوشمند نیز خوب است. او در هواخواهی از ”برابری اندیشه“ و ”برادری موجودات هوشمند“ بی‌باک و مُصر بود. او بر این عقیده بود که حکومت باید تماماً به سیارات محلی و کنفدراسیون داوطلبانۀ آنها در سیستمهای محلی محدود شود. او تمامی مدیریتهای دیگر را غیرمجاز شمرد. او به پرنسهای سیاره‌ای وعده داد که به صورت رئیسان عالی اجرایی بر کرات حکومت خواهند کرد. او مکان فعالیتهای قضایی را در ستاد مرکزی کوکبه و اجرای امور قضایی را در پایتخت جهان مردود شمرد. او چنین استدلال می‌کرد که کلیۀ این کارکردهای دولتی باید در پایتخت سیستمها متمرکز شوند و سپس دست به کار شده و مجمع قضایی خود را برپا نمود و محکمات دادرسی خود را تحت نظر شیطان سازمان داد. و او فرمان داد که پرنسها نیز در کرات مرتد همین کار را انجام دهند.

تمامی کابینۀ حکومتی لوسیفر در یک گروه رفتند و به عنوان متصدیان حکومت ریاست جدید ”کرات و سیستمهای آزاد شده“ به طور علنی سوگند داده شدند.

در حالی که در نبادان دو بار قبلاً شورش شده بود، آنها در کواکب دوری بودند. لوسیفر معتقد بود دلیل عدم موفقیت این شورشها این بود که اکثر فرشتگان نتوانستند از رهبران خود پیروی کنند. او استدلال می‌کرد که ”اکثریت حکومت می‌کند“، و این که ”ذهن خطاناپذیر است.“ این آزادی که حکمرانان جهان به او داده بودند ظاهراً موجب تحمل بسیاری از استدلالهای شریرانۀ وی شده بود. او از کلیۀ مافوقان خود سرپیچی نمود، با این حال آنها ظاهراً اعمال او را مورد توجه قرار ندادند. او بدون ممانعت و بازداری در اجرای برنامۀ فریبنده‌اش آزاد گذارده شد.

لوسیفر تمامی تأخیرات بخشایندۀ اجرای عدالت را به عنوان نشان ناتوانی دولت پسران بهشت در متوقف ساختن شورش تلقی می‌کرد. او به طور علنی از میکائیل، عمانوئیل، و قدمای ایامها سرپیچی نموده و آنها را با خودبینی به چالش می‌طلبید و سپس و به این واقعیت اشاره می‌کرد که بی‌عملی دولتهای جهان و ابرجهان نشانۀ قطعی ناتوانی آنها است.

جبرئیل در طی کلیۀ این اقدامات پیمان شکنانه شخصاً حضور داشت و صرفاً اعلام داشت که در زمان مناسب از سوی میکائیل صحبت خواهد کرد، و این که کلیۀ موجودات در انتخاب خود آزاد و مصون باقی خواهند ماند، و این که ”دولت پسران برای پدر صرفاً خواهان آن وفاداری و پاکبازی است که داوطلبانه، یکرنگ، و در برابر استدلال فریب‌آمیز مقاوم است.“

پیش از آن که جبرئیل تلاشی در رد حق جانشینی انجام دهد یا با تبلیغات شورشیان به مقابله برخیزد، لوسیفر به طور کامل مجال یافت دولت شورشی خود را برقرار ساخته و کاملاً آن را سازمان دهد. اما پدران کوکبه فوراً عمل این شخصیتهای پیمان شکن را به سیستم سِتانیا محدود ساختند. با این وجود این دورۀ تأخیر، یک زمان آزمایش و آزمون بزرگ برای موجودات وفادار تمامی سِتانیا بود. برای چند سال همه چیز در هرج و مرج بود، و در کرات قصر سردرگمی زیادی وجود داشت.

5- طبیعت تضاد

به دنبال وقوع شورش سِتانیا، میکائیل با برادر بهشتی خود، عمانوئیل، مشورت نمود. بعد از این گفتگوی بسیار مهم، میکائیل اعلام کرد که همان سیاستی را دنبال خواهد نمود که طرز برخورد او را با آشوبهای مشابه در گذشته تعیین ویژگی نموده است، یک برخورد غیرمداخله جویانه.

در هنگام این شورش و دوتای قبلی، هیچ اتوریتۀ مطلق و شخصی عالی در جهان نبادان وجود نداشت. میکائیل به عنوان نایب پدر جهانی با حق الهی حکومت می‌کرد، اما هنوز نه به نام حق شخصی خویش. او دوران اعطایی خود را تکمیل نکرده بود. به او ”تمامی قدرت در آسمان و زمین“ اعطا نشده بود.

میکائیل از زمان وقوع شورش تا روز به اریکۀ قدرت رسیدنش به عنوان فرمانروای عالی نبادان، هیچگاه در کار نیروهای شورشی لوسیفر مداخله ننمود. آنها اجازه یافتند مسیری آزاد را برای تقریباً دویست هزار سال به وقت یورنشیا دنبال نمایند. میکائیل مسیح اکنون از قدرت و اتوریتۀ کافی برای برخورد فوری، حتی مختصر، با چنین بروز عهد شکنی برخوردار است، اما ما شک داریم که در صورت وقوع چنین آشوبی دیگر، این اختیار مطلق او را به عملی متفاوت رهنمون سازد.

از آنجا که میکائیل تصمیم گرفت خود را از جنگ واقعی شورش لوسیفر دور نگاه دارد، جبرئیل پرسنل شخصی خود در ایدنشیا را فرا خواند، و در مشورت با والامرتبه‌ها، تصمیم گرفت فرماندهی گروههای وفادار سِتانیا را به عهده گیرد. میکائیل در سلوینگتون باقی ماند، در حالی که جبرئیل عازم جروسم گشت و خود را در کره‌ای که به پدر وقف شده بود — همان پدر جهانی که شخصیت وی را لوسیفر و شیطان مورد سؤال قرار داده بودند — در حضور گروههای از پیش گرد آمدۀ شخصیتهای وفادار مستقر ساخت. او پرچم میکائیل، نماد مادی دولت تثلیث سراسر آفرینش، سه دایرۀ هم مرکز به رنگ آبی آسمانی در یک زمینۀ سفید رنگ، را برافراشت.

نماد لوسیفر یک پرچم سفید رنگ با یک دایرۀ قرمز رنگ بود که در مرکز آن یک دایرۀ سیاه رنگ تو پر پدیدار بود.

”در آسمان جنگ شد؛ فرماندۀ میکائیل و فرشتگان او با اژدها (لوسیفر، شیطان، و پرنسهای مرتد) جنگیدند، و اژدها و فرشتگان شورشگر او جنگیدند اما فائق نشدند.“ این ”جنگ در آسمان“ آنطور که یک چنین تضادی ممکن است در یورنشیا تصور شود، یک جنگ فیزیکی نبود. در روزهای نخست پیکار، لوسیفر در عرصۀ کارزار سیاره‌ای پیوسته پیشی می‌گرفت. جبرئیل از ستاد مرکزی خود که در نزدیکی واقعی شده بود مستمراً استدلالهای فریب‌آمیز شورشیان را افشا می‌کرد. شخصیتهای گوناگون حاضر در کره که در رابطه با موضعشان شک داشتند، این بحثها را از نظر می‌گذراندند تا این که به یک تصمیم نهایی رسیدند.

اما این جنگ در آسمان بسیار وحشتناک و خیلی واقعی بود. این تضاد در حالی که هیچیک از وحشیگریهایی را که ویژگی جنگ فیزیکی در کرات بدوی است به نمایش نمی‌گذارد، بسیار بیشتر مهلک بود. زندگی مادی در نبرد مادی در خطر است، اما جنگ در آسمان در چهارچوب زندگی جاودان جنگیده شد.

6- یک فرشتۀ سراف وفادار فرمانده

اعمال والامنشانه و الهام بخش زیادی از پاکبازی و وفاداری بودند که بین وقوع خصومتها و ورود فرمانروای جدید سیستم و پرسنل او توسط شخصیتهای متعدد انجام یافتند. اما شورانگیزترین این شاهکارهای جسورانۀ وفاداری، رفتار متهورانۀ مَنوشیا، فرماندۀ دوم ستاد مرکزی سرافیمها در سِتانیا بود.

در هنگام وقوع شورش در جروسم، رئیس گروههای فرشتگان سراف به شورش لوسیفر پیوست. بدون شک این امر علت انحراف چنین تعداد کثیری از چهارمین رستۀ سرافیمهای مدیر سیستم را روشن می‌سازد. رهبر فرشتگان سراف به واسطۀ شخصیت برجستۀ لوسیفر از نظر معنوی کور شده بود. شگردهای مجذوبانۀ او رسته‌های پایین‌تر موجودات آسمانی را کاملاً جلب کرده بود. آنها به سادگی نمی‌توانستند درک کنند که ممکن است یک چنین شخصیت تحسین برانگیزی دچار خطا شود.

مدت زیادی نگذشت که منوشیا در توصیف تجاربی که به آغاز شورش لوسیفر مربوط می‌گشت گفت: ”اما وجدآورترین لحظۀ من، ماجرای شورانگیزی بود که به شورش لوسیفر مربوط می‌گشت، یعنی آن هنگام که به عنوان فرماندۀ دوم فرشتگان سراف، از شرکت در توهین برنامه‌ریزی شده به میکائیل امتناع کردم، و شورشیان قدرتمند از طریق نیروهای رابطی که ترتیب داده بودند در صدد نابودی من برآمدند. آشوبی فوق‌العاده در جروسم به وجود آمد، اما حتی یک سرافیم وفادار نیز آسیب ندید.

”به دنبال خطای مافوق بلافصل من، تصدی فرماندهی گروههای فرشتگان جروسم در مقام مدیریت افتخاری امور درهم و برهم فرشتگان سراف سیستم به من محول گردید. ملک صادقها به لحاظ اخلاقی از من حمایت کردند، اکثریت فرزندان ماتریال با توانمندی مرا یاری کردند، گروه کثیری از رستۀ خودم به من پشت کردند، اما انسانهای فراز یابنده در جروسم شوکتمندانه از من حمایت نمودند.

”پس از آن که به دلیل جدا شدن لوسیفر به طور اتوماتیک از مدارهای کوکبه بیرون افکنده شدیم، به وفاداری گروه اطلاعاتیمان که از سیستم نزدیک رَنتولیا، فراخوانی ما را برای کمک به ایدنشیا ارسال می‌کرد وابسته شدیم، و دریافتیم که پادشاهی نظم، خرد وفاداری، و روح حقیقت به طور ذاتی بر شورش، ابراز وجود، و به اصطلاح آزادی شخصی استیلا می‌یابند. ما توانستیم تا ورود حکمران جدید سیستم، جانشین لایق لوسیفر، ادامه دهیم. و بلافاصله پس از آن، من به گروه پذیرش ملک صادق یورنشیا گمارده شدم و مسئولیت رسته‌های فرشتگان وفادار سراف در کرۀ کلیگسشیای خائن که کرۀ خویش را عضوی از سیستم به تازگی پیش‌بینی شدۀ ’کرات آزاد شده و شخصیتهای نجات یافته‘ اعلام کرده بود به من محول گردید. این سیستم در بیانیۀ ننگین آزادی که توسط لوسیفر خطاب به ’دوستداران آزادی، آزاد اندیشان، و پیشتازان کرات بد حکومت شده و بد اداره شدۀ سِتانیا‘ صادر شده بود، مطرح گردید.“

این فرشته هنوز در یورنشیا خدمت می‌کند و به عنوان معاون رئیس سرافیمها عمل می‌نماید.

7- تاریخچۀ شورش

شورش لوسیفر در سرتاسر سیستم صورت پذیرفت. سی و هفت پرنس سیاره‌ای جدایی طلب حکومتهای کرۀ خویش را به طور گسترده به سوی شورشگر اصلی نوسان دادند. فقط در پَنوپشیا پرنس سیاره‌ای نتوانست مردمش را با خود همراه سازد. در این کره، مردم تحت رهبری ملک صادقها به حمایت میکائیل شتافتند. اِلانورا، یک زن جوان از آن کرۀ انسانی، رهبری نژادهای بشری را به دست گرفت، و حتی یک نفر نیز در آن کرۀ با نزاع از هم گسیخته، تحت پرچم لوسیفر نام نویسی نکرد. و از آن هنگام این پنوپشیاییهای وفادار به عنوان سرپرستان و سازندگان کرۀ پدر و هفت کرات زندان اطراف آن، در هفتمین کرۀ انتقالی جروسم خدمت کرده‌اند. پنوپشیاییها نه تنها به عنوان سرپرستان عملی این کرات عمل می‌کنند، بلکه همچنین دستورات شخصی میکائیل را برای تزیین این کرات برای استفاده‌های آینده و ناشناخته به اجرا درمی‌آورند. آنها در مسیر رفتن به ایدنشیا در آنجا توقف نموده و این کار را انجام می‌دهند.

در سراسر این دوره، کلیگسشیا از اهداف لوسیفر در یورنشیا جانبداری می‌کرد. ملک صادقها با پرنس سیاره‌ای مرتد قویاً مخالفت ورزیدند، اما استدلالهای فریب‌آمیز آزادی لجام گسیخته و خیالهای باطل ابراز وجود از هر فرصتی برای فریب مردمان بدوی یک کرۀ جوان و توسعه نیافته برخوردار بود.

کلیۀ تبلیغات جدایی طلبانه باید از طریق تلاش شخصی به انجام می‌رسید، زیرا سرویس پخش خبر و کلیۀ راههای دیگر ارتباطات بین سیاره‌ای از طریق عمل سرپرستان مدار سیستم به حالت تعلیق درآمد. به دنبال وقوع عملی شورش، تمامی سیستم سِتانیا در مدارهای کوکبه و جهانی ایزوله شد. در طول این زمان کلیۀ پیامهایی که به داخل آمده یا به خارج می‌رفتند از طریق فرشتگان سراف و پیام‌آوران منفرد ارسال می‌شدند. مدارهای کرات مرتد نیز قطع شدند، طوری که لوسیفر نتوانست از این راه برای پیشبرد طرح شریرانۀ خود استفاده نماید. و تا وقتی که شورشگر بزرگ در محدودۀ سِتانیا زندگی می‌کند، این مدارها به حالت نخست بازگردانده نخواهند شد.

این یک شورش لانوناندکی بود. رسته‌های بالاتر فرزندی جهان محلی به جداروی لوسیفر ملحق نشدند، اگر چه تعداد اندکی از حاملین حیات که در سیارات شورشی ساکن بودند تا اندازه‌ای از شورش پرنسهای عهد شکن تأثیر پذیرفتند. هیچیک از پسران تثلیث یافته به گمراهی نرفتند. ملک صادقها، فرشتگان اعظم، و ستارگان تابناک عصر همگی به میکائیل وفادار بودند و به همراه جبرئیل برای خواست پدر و فرمانروایی پسر دلیرانه مبارزه کردند.

هیچ موجودی با منشأ بهشتی در پیمان شکنی شرکت نداشت. آنها به همراه پیام‌آوران منفرد ستاد مرکزی خود را در کرۀ روح برقرار ساختند و تحت رهبری مؤمن ایامهای ایدنشیا باقی ماندند. هیچیک از آشتی دهندگان مرتد نشدند، و یک تن از نگارندگان آسمانی نیز به گمراهی کشانیده نشد. اما یاران مورانشیا و آموزگاران کرات قصر متحمل تلفات سنگینی شدند.

از رستۀ عالی سرافیمها یک فرشته نیز از دست نرفت، اما گروه قابل توجهی از رستۀ بعدی، رستۀ برتر فریب خوردند و در دام افتادند. به همین ترتیب تعداد اندکی از رستۀ سوم یا رستۀ سرپرست فرشتگان به گمراهی کشانیده شدند. اما فروپاشی شدید در گروه چهارم، فرشتگان اداره کننده، به وقوع پیوست. این سرافیمها آنهایی هستند که معمولاً مسئولیتهای پایتخت سیستمها به آنان محول می‌شود. منوشیا تقریباً دو سوم آنان را نجات داد، اما اندکی بیش از یک سوم به دنباله‌روی از رئیس خود به صفوف شورشیان پیوستند. یک سوم از کلیۀ فرشتگان کروب جروسم که به فرشتگان اداره کننده الحاق یافته بودند به همراه سرافیمهای پیمان شکنشان از دست رفتند.

از میان فرشتگان مددکار سیاره‌ای، یعنی آنهایی که به فرزندان ماتریال تخصیص یافته بودند، در حدود یک سومشان فریب خوردند و تقریباً ده درصد از خادمان انتقال به دام افتادند. یوحنا به طور سمبولیک این را دید. او دربارۀ اژدهای بزرگ سرخ چنین نوشت: ”و او با دمش یک سوم ستارگان آسمان را کشیده و در تاریکی به زمین افکند.“

بیشترین ضایعه در صفوف فرشتگان به وقوع پیوست، اما بخش عمدۀ رسته‌های پایین‌تر هوشمند در عهد شکنی سهیم بودند. از میان 681٫217 فرزند ماتریال که در سِتانیا از دست رفتند، نود و پنج درصد متعلق به تلفات شورش لوسیفر بودند. تعداد کثیری از مخلوقات بینابینی در تک تک آن سیاراتی که پرنسهای سیاره‌ای آن به آرمان لوسیفر پیوستند از دست رفتند.

از بسیاری جهات این شورش، دامنه‌دارترین و مصیب‌بارترین این رخدادها در نبادان بود. شخصیتهای بیشتری در این شورش درگیر بودند تا در دوتای دیگر. و مایۀ ننگ ابدی آنان است که فرستادگان لوسیفر و شیطان حتی مدارس آموزش نوزادان در سیارۀ فرهنگی پایان دهندگان را نیز مستثنی نساختند، بلکه در صدد فاسد کردن این اذهان در حال رشد که با ترحم از کرات تکاملی نجات داده شده بودند، برآمدند.

انسانهای فراز یابنده آسیب پذیر بودند، اما بهتر از ارواح پایین‌تر در مقابل استدلالهای فریب‌آمیز شورش ایستادگی نمودند. در حالی که بسیاری در کرات پایین‌تر قصر، آنهایی که با تنظیم کنندگان خود پیوند نهایی نیافته بودند، دچار گمراهی شدند، در تجلیل از خرد طرح فرازگرایانه ثبت شده است که حتی یک عضو از شهروندان فراز یابندۀ سِتانیا که مقیم جروسم بودند نیز در شورش لوسیفر شرکت نکرد.

ساعت به ساعت و روز به روز، ایستگاههای پخش خبر نبادان با انبوه نظاره‌گران مشتاق هر طبقۀ قابل تصور هوشمندی آسمان که مشتاقانه خبرنامه‌های شورش سِتانیا را دنبال می‌کردند و از شرح بی‌وقفۀ گزارشات وفاداری تغییرناپذیر انسانهای فراز یابنده شادی می‌کردند پر بودند. این انسانها تحت رهبری ملک صادق خویش به طور موفقیت‌آمیز در برابر تلاشهای توأم و طولانی کلیۀ نیروهای حیله‌گر شیطانی که چنان سریع گرداگرد پرچمهای جدایی طلبی و گناه گرد آمدند ایستادگی نمودند.

از شروع ”جنگ در آسمان“ تا نصب جانشین لوسیفر بیش از دو سال به وقت سیستم طول کشید. اما سرانجام فرمانروای جدید آمد. او به همراه پرسنل خود روی دریای بلور فرود آمد. من در میان ذخیره‌هایی بودم که توسط جبرئیل در ایدنشیا بسیج شده بودند. و من اولین پیام لانافورج به پدر کوکبۀ نرلاشیادک را به خوبی به یاد می‌آورم. او گفت: ”حتی یک شهروند جروسم نیز از دست نرفت. کلیۀ انسانهای فرازگرا از آزمون آتشین جان به در بردند و از آزمایش حیاتی سرافراز و در مجموع پیروز بیرون آمدند.“ و این پیام اطمینان به سلوینگتون، یوورسا، و بهشت رفت که تجربۀ بقای فراز انسان، بزرگترین تضمین در برابر شورش و حتمی‌ترین حفاظ در برابر گناه است. تعداد این گروه والامنش جروسمی از انسانهای مؤمن دقیقاً 187٫432٫811 نفر بود.

با ورود لانافورج شورشیان اصلی از کار برکنار شدند و از کلیۀ قدرتهای حکومتی کنار گذارده شدند، گر چه به آنان اجازه داده شد که آزادانه به جروسم، کرات مورانشیا، و حتی به تک تک کرات مسکونی رفت و آمد کنند. آنها به تلاشهای فریبکارانه و وسوسه‌انگیز خود برای سردرگم ساختن و گمراهی اذهان انسانها و فرشتگان ادامه دادند. اما تا جایی که به کار آنها در کوه مدیریت جروسم مربوط می‌شد، ”جای آنها دیگر پیدا نبود.“

در حالی که لوسیفر از تمامی اتوریتۀ حکومتی در سِتانیا محروم گردید، در آن هنگام هیچ نیرو یا محکمۀ جهان محلی وجود نداشت که بتواند این یاغی شریر را توقیف نموده یا نابود سازد. در آن هنگام میکائیل یک فرمانروای خودمختار نبود. قدمای ایامها از پدران کوکبه در تصرف دولت سیستم حمایت نمودند، اما در فرجام خواهیهای متعددی که هنوز در رابطه با وضعیت کنونی و تعیین تکلیف آیندۀ لوسیفر، شیطان، و همکاران آنها در انتظار دادرسی است هرگز هیچ تصمیم متعاقبی ابلاغ نکرده‌اند.

بدین ترتیب این شورشگران اصلی اجازه یافتند تا در تمامی سیستم گردش کنند تا درصدد تعمیق بیشتر دکترین عدم رضایت و ابراز وجود خویش برآیند. اما در تقریباً دویست هزار سال به وقت یورنشیا آنها قادر نبوده‌اند کرۀ دیگری را فریب دهند. هیچیک از کرات سِتانیا از زمان سقوط سی و هفت کره از دست نرفته‌اند، حتی آن کرات جوانتری که از آن روز شورش مسکونی شده‌اند نیز گمراه نگشته‌اند.

8- پسر انسان در یورنشیا

لوسیفر و شیطان تا تکمیل مأموریت اعطایی میکائیل در یورنشیا، آزادانه در سیستم سِتانیا گشت می‌زدند. آنها آخرین بار در طی تهاجم مشترکشان بر علیه پسر انسان در کرۀ شما با هم بودند.

سابقاً، هنگامی که پرنسهای سیاره‌ای، ”پسران خدا“، هر چند گاه یکبار اجتماع می‌کردند، ”شیطان نیز می‌آمد“، و مدعی می‌گشت که کلیۀ کرات منزوی پرنسهای سیاره‌ای گمراه شده را نمایندگی می‌کند. اما او از هنگام اعطای نهایی میکائیل از این آزادی در جروسم برخوردار نگشته است. به دنبال تلاش لوسیفر و شیطان برای انحراف میکائیل، هنگامی که وی در جسم اعطایی بود، هر گونه سمپاتی برای آنان در سراسر سِتانیا، یعنی در خارج از کرات منزوی گناه، از بین رفته است.

اعطای میکائیل شورش لوسیفر را صرف نظر از سیارات پرنسهای سیاره‌ای مرتد، در سراسر سِتانیا پایان داد. و این اهمیت تجربۀ شخصی عیسی، درست پیش از مرگ او در جسم بود، آنگاه که یک روز به حواریون خود اعلام نمود: ”و من شیطان را دیدم که همچون آذرخش از آسمان به زیر افتاد.“ او برای آخرین پیکار حیاتی به همراه لوسیفر به یورنشیا آمده بود.

پسر انسان از موفقیت خاطر جمع بود، و می‌دانست که پیروزی او در کرۀ شما برای همیشه موجب حل و فصل وضعیت این دشمنان قدیمی، نه فقط در سِتانیا بلکه در دو سیستم دیگر که گناه وارد آنها شده بود، می‌شود. برای انسانها نجات و برای فرشتگان امنیت وجود داشت، هنگامی که استاد شما در پاسخ به پیشنهادات لوسیفر با متانت و با اطمینان الهی پاسخ داد: ”ای شیطان، از من دور شو.“ در اصل، این پایان واقعی شورش لوسیفر بود. درست است، دادگاههای یوورسا هنوز تصمیم اجرایی را در رابطه با درخواست جبرئیل که برای نابودی شورشیان دعا می‌کرد صادر نکرده‌اند، اما چون اولین گام در رسیدگی به این پرونده تاکنون برداشته شده است، این حکم قطعاً در زمان مناسب خواهد آمد.

پسر انسان تا نزدیکی لحظۀ مرگش کلیگسشیا را از نظر تکنیکی پرنس یورنشیا می‌شناخت. عیسی گفت: ”اکنون زمان داوری این دنیا فرا رسیده است. اکنون فرمانروای این دنیا بیرون افکنده می‌شود.“ و سپس باز هم در نزدیکی تکمیل کار عمدۀ زندگیش، اعلام نمود: ”فرمانروای این دنیا مورد داوری واقع شده است.“ و این همان پرنس خلع شده و بی‌اعتبار است که زمانی ”خدای یورنشیا“ نامیده می‌شد.

آخرین عمل میکائیل پیش از ترک یورنشیا، عرضۀ بخشایش به کلیگسشیا و دلیگسشیا بود، اما آنها ارائۀ مهرآمیز او را نپذیرفتند. کلیگسشیا، پرنس سیاره‌ای مرتد شما، هنوز در یورنشیا آزاد است تا طرحهای شریرانۀ خود را اجرا کند، اما او در ورود به اذهان انسانها مطلقاً هیچ قدرتی ندارد، و از توان نزدیکی به روانهای آنان نیز برای وسوسه یا فاسد ساختن آنان برخوردار نیست، مگر این که آنها واقعاً مایل باشند با حضور شریرانۀ وی نفرین شوند.

پیش از اعطای میکائیل، این حکمرانان تاریکی درصدد حفظ اتوریتۀ خود در یورنشیا برآمدند و مصرانه در برابر شخصیتهای پایین رتبه و فرمانبردار آسمانی ایستادگی کردند. اما از روز پنطیکاست این کلیگسشیای خیانتکار و همکارِ به یک اندازه قابل نکوهش وی، دلیگسشیا، در پیشگاه مقام الهی تنظیم کنندگان فکری بهشت و روح نگاهبان حقیقت، روح میکائیل، که روی تمامی انسانها ریخته شده است، حقیر هستند.

اما حتی با این حال، هیچ روح گمراه شده هرگز توان تهاجم به اذهان یا آزار روانهای فرزندان خداوند را نداشت. نه شیطان و نه کلیگسشیا هرگز نمی‌توانند به فرزندان باایمان خداوند آسیب زده یا به آنها نزدیک شوند. ایمان یک زره مؤثر در برابر گناه و شرارت است. این حقیقت دارد: ”هر که از خدا تولد یافته است، خود را نگاه می‌دارد، و آن شریر دستش به او نمی‌رسد.“

به طور کلی، هنگامی که پنداشته می‌شود انسانهای ضعیف و بی‌بند و بار تحت نفوذ شیاطین و دیوها هستند، صرفاً تحت تسلط تمایلات ذاتی و پست خویشند و توسط امیال باطنی خود هدایت می‌شوند. به اهریمن اعتبار زیادی برای شرارتی که از او نیست داده شده است. کلیگسشیا از هنگام صلیب عیسی نسبتاً ناتوان بوده است.

9- وضعیت کنونی شورش

در روزهای نخست شورش لوسیفر، میکائیل به کلیۀ شورشیان نجات عرضه کرد. او به دنبال نیل به حاکمیت کامل بر جهان به کلیۀ کسانی که گواه توبۀ صادقانه نشان دادند، بخشش و ابقا در یک شکل از خدمت در جهان ارائه نمود. هیچیک از رهبران این اهدای بخشنده را نپذیرفتند. اما هزاران فرشته و رسته‌های پایین‌تر موجودات آسمانی، شامل صدها پسر و دختر ماتریال، بخششی را که توسط پنوپشیاییها اعلام شده بود پذیرفتند و در هنگام برخاستن عیسی از مردگان هزار و نهصد سال پیش مرمت شدند. این موجودات از آن هنگام به کرۀ پدر در جروسم انتقال داده شده‌اند. آنها تا وقتی که دادگاههای یوورسا در قضیۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر تصمیمی صادر کنند، از نظر تکنیکی باید در آنجا نگاه داشته شوند. اما هیچکس شک ندارد، هنگامی که حکم دادگاه با فتوای نابودی صادر شد، این شخصیتهای نادم و نجات یافته از حکم نابودی تبرئه می‌شوند. این روانهای تحت نظارت اکنون با پنوپشیاییها در کار مراقبت از کرۀ پدر تلاش می‌کنند.

فریبکار اصلی از روزهایی که درصدد منصرف ساختن میکائیل از هدف تکمیل اعطای وی در استقرار خودش به صورت نهایی و پایدار به عنوان فرمانروای مطلق نبادان برآمد، هرگز در یورنشیا نبوده است. بعد از این که میکائیل رهبر تثبیت شدۀ جهان نبادان گردید، لوسیفر توسط مأموران قدمای ایامهای یوورسا توقیف گردید و از آن هنگام در قمر شمارۀ یک از گروه کرات انتقالی پدر در جروسم زندانی بوده است. و اینجا فرمانروایان سایر کرات و سیستمها پایان فرمانروای عالی مقام پیمان شکن سِتانیا را نظاره می‌کنند. به دنبال اعطای میکائیل، پولس از وضعیت این رهبران یاغی اطلاح داشت، زیرا دربارۀ رئیسان کلیگسشیا به عنوان ”لشکرهایی از ارواح شرور در مکانهای آسمانی“ یاد کرد.

میکائیل به دنبال به عهده گرفتن حاکمیت عالی نبادان، از قدمای ایامها درخواست کرد به او اجازه داده شود تا کلیۀ شخصیتهایی را که در شورش لوسیفر شرکت داشتند و منتظر صدور حکم دادگاههای ابرجهان در قضیۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر هستند زندانی سازد. این پرونده آنطور که شما زمان را به حساب می‌آورید، تقریباً دویست هزار سال پیش در اسناد دادگاه عالی یوورسا ثبت گردید. در رابطه با گروه پایتخت سیستم، قدمای ایامها درخواست میکائیل را با یک استثنا پذیرفتند: شیطان اجازه یافت تا وقتی که پسر دیگری از خداوند توسط این کرات مرتد پذیرفته شود، یا تا وقتی که دادگاههای یوورسا دادرسی پروندۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر را آغاز نمایند، از پرنسهای مرتد در کرات به گناه آلوده شده مرتباً دیدار به عمل آورد.

شیطان توانست به یورنشیا بیاید زیرا شما هیچ پسر مسئول که مقیم سیاره باشد — نه پرنس سیاره‌ای و نه پسر ماتریال — نداشتید. ماکی ونتا ملک صادق از آن هنگام قائم مقام پرنس سیاره‌ای یورنشیا اعلام شده است، و شروع پروندۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر، نمایانگر افتتاح دورۀ رژیمهای موقت سیاره‌ای در کلیۀ کرات منزوی است. حقیقت دارد، شیطان درست تا زمان ارائۀ این آشکارسازیها، یعنی هنگامی که اولین جلسۀ رسیدگی به درخواست جبرئیل برای نابودی شورشیان اصلی تشکیل شد، به طور مرتب از کلیگسشیا و سایر پرنسهای به گناه آلوده شده دیدار می‌نمود. شیطان اکنون به طور قطعی در کرات زندان جروسم زندانی است.

از هنگام اعطای نهایی میکائیل، هیچکس در سراسر سِتانیا مایل نبوده است به کرات زندان رفته و به شورشیان زندانی خدمت روحانی کند. و هیچ موجود دیگری به خدمت اهداف آن فریبکار در نیامده است. برای هزار و نهصد سال وضعیت تغییر نیافته است.

تا زمانی که قدمای ایامها تکلیف نهایی شورشیان اصلی را تعیین نمایند ما انتظار از بین رفتن محدودیتهای کنونی سِتانیا را نداریم. تا زمانی که لوسیفر زنده است، مدارهای سیستم به وضعیت سابق باز نخواهند گشت. در این اثنا، او به طور کامل غیرفعال است.

شورش در جروسم پایان یافته است. به محض این که پسران الهی به کرات سقوط کرده وارد شوند، در آنها نیز پایان می‌یابد. ما معتقدیم که کلیۀ شورشیانی که پذیرای بخششند چنین کرده‌اند. ما منتظر اعلان فروزانی هستیم که این خائنان را از وجود شخصیت محروم خواهد ساخت. ما پیش‌بینی می‌کنیم که حکم یوورسا توسط اعلان اعدام که موجب نابودی این شورشیان زندانی خواهد شد اعلام خواهد گردید. در آن هنگام شما به دنبال جای آنان خواهید گشت ولی آنان پیدا نخواهند شد. ”و آنهایی که تو را در میان کرات می‌شناسند از تو شگفت‌زده خواهند شد. تو مایۀ وحشت بوده‌ای، اما دیگر وجود نخواهی داشت.“ و بدین ترتیب کلیۀ این خائنان ناشایسته ”طوری می‌شوند که گویا هرگز نبوده‌اند.“ همه در انتظار صدور حکم یوورسا هستند.

اما هفت کرات زندان تاریکی معنوی در سِتانیا برای اعصار طولانی هشداری جدی به تمامی نبادان داده‌اند، که این حقیقت بزرگ را به طرزی شیوا و مؤثر اعلام می‌دارد ”که راه خطاکاران سخت است“؛ ”که در درون هر گناه تخم نابودی آن نهفته است“؛ و این که ”جزای گناه مرگ است.“

[عرضه شده توسط مانوواندِت ملک صادق، که زمانی به پذیرش یورنشیا ملحق بود.]

Información de fondo

نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

Urantia Foundation, 533 W. Diversey Parkway, Chicago, IL 60614, USA
Telefono: +1-773-525-3319; Fax: +1-773-525-7739
بنیاد یورنشیا. کلیۀ حقوق محفوظ است©