مقالۀ 165 کار بشارتی در پریا آغاز میشود
نسخۀ پیشنویس
کتاب یورنشیا
مقالۀ 165
کار بشارتی در پریا آغاز میشود
در روز سهشنبه، 3 ژانویه، سال 30 بعد از میلاد مسیح، اَبنیر، رئیس پیشین دوازده حواری یحیی تعمید دهنده، که یک نذیره و سابقاً سرپرست مدرسۀ نذیرهها در عَین جَدِی، و اکنون رئیس هفتاد پیامرسان پادشاهی بود، یارانش را گرد هم فرا خواند و قبل از اعزام آنها به تمام شهرها و روستاهای پریا برای کار بشارتی، آخرین رهنمودها را به آنها داد. این کار بشارتی در پریا تقریباً سه ماه ادامه یافت و آخرین خدمت روحانی استاد بود. عیسی پس از این تلاشها مستقیماً به اورشلیم رفت تا آخرین تجارب خود را در جسم بگذراند. گروه هفتاد نفره، که کارشان با تلاشهای دورهایِ عیسی و دوازده حواری تکمیل شد، در شهرها و شهرکها و حدود پنجاه روستای اضافۀ زیر کار کردند: صافون، جَدَرا، مَکاد، آربِلا، رامَه، اِدرِعی، بُصْرَه، کاسپین، میسپِه، جِراسا، راگابا، سُكّوت، آماتوس، آدم، فِنوئیل، کاپیتولیاس، دیون، حَطیطا، جَدّا، فیلادلفیه،یُجبِهاه، جَلعید، بِیتنِمراه، صور، اِلِعالَه، لیویاس، حِشبون، کالیرهو، بیتفَغُور، شطیم، سِبْمَه، میدِبا، بِیتمِعون، آرِئوپولیس، و عَروُعیر.
در سرتاسر این تورِ پریا، گروه زنان که اکنون تعدادشان شصت و دو تن بود، بخش عمدۀ کار خدمت به بیماران را بر عهده داشتند. این دورۀ نهاییِ توسعۀ جنبههای بالاتر معنوی بشارت پادشاهی بود، و از این رو، کارکرد معجزهآسایی وجود نداشت. حواریون و شاگردان عیسی در هیچ بخش دیگری از فلسطین به طور کامل کار نکردند، و در هیچ منطقۀ دیگری طبقاتِ بالاتری از شهروندان چنان به طور گسترده آموزشهای استاد را نپذیرفتند.
پریا در این زمان تقریباً به طور مساوی غیریهودی و یهودی بود، و یهودیان عموماً در طول ایام یهودای مکابی از این مناطق خارج شده بودند. پریا زیباترین و دیدنیترین استان سرتاسر فلسطین بود. یهودیان عموماً از آن به عنوان ”سرزمین ماورای رود اردن“ یاد میکردند.
در طول این دوره عیسی وقت خود را بین اردوگاه در پلا و سفر با آن دوازده تن برای کمک به هفتاد تن در شهرهای گوناگون که در آنها تدریس و موعظه میکردند تقسیم کرد. تحت رهنمودهای اَبنیر، آن هفتاد تن همۀ ایمانداران را تعمید دادند، اگر چه عیسی چنین دستوری به آنها نداده بود.
1- در کمپ پلا
تا اواسط ژانویه بیش از هزار و دویست نفر در پلا گرد هم آمدند، و عیسی حداقل روزی یک بار هنگامی که در اردوگاه اقامت میکرد، به این جمعیت آموزش میداد، و معمولاً در ساعت 9 صبح اگر باران مانع آن نمیشد سخنرانی میکرد. پطرس و سایر حواریون هر روز بعد از ظهر تدریس میکردند. عیسی عصرها را به جلسات معمول پرسش و پاسخ با آن دوازده تن و سایر شاگردان پیشرفته اختصاص میداد. میانگین گروههای عصرانه در حدود پنجاه نفر بود.
تا اواسط مارس، زمانی که عیسی سفر خود را به سوی اورشلیم آغاز نمود، بیش از چهار هزار نفر گروه شنوندۀ بزرگی را تشکیل میدادند که هر بامداد به موعظۀ عیسی یا پطرس گوش میدادند. هنگامی که علاقه به پیام استاد به نقطۀ اوج رسیده بود او تصمیم گرفت که به کارش در زمین خاتمه دهد. این بالاترین نقطهای بود که تحت این مرحلۀ دوم یا غیر معجزهآسای پیشرفت پادشاهی به دست آمد. در حالی که سه چهارم جمعیت جویای حقیقت بودند، تعداد زیادی از فریسیان از اورشلیم و جاهای دیگر، همراه با بسیاری از شکاکان و خردهگیران نیز حضور داشتند.
عیسی و دوازده حواری بخش زیادی از وقت خود را به جمعیتی که در اردوگاه پلا گرد آمده بودند اختصاص دادند. آن دوازده تن به کار میدانی توجه اندکی داشتند و یا اصلاً توجهی نداشتند. آنها فقط گاهی با عیسی بیرون میرفتند تا از یاران ابنیر دیدن کنند. ابنیر با ناحیۀ پریا بسیار آشنا بود، زیرا این حوزهای بود که استاد سابقش، یحیی تعمید دهنده، بیشتر کارهای خود را در آن انجام داده بود. پس از آغاز فعالیت بشارتی در پریا، ابنیر و آن هفتاد تن هرگز به اردوگاه پلا بازنگشتند.
2- موعظه در مورد شبان نیکو
گروهی متشکل از بیش از سیصد نفر از اورشلیمیان، فریسیان و دیگران، هنگامی که عیسی در پایان عیدِ وقف با عجله از قلمرو حاکمان یهودی دور شد، به دنبال او به سمت شمال به پلا رفتند؛ و در حضور این آموزگاران و رهبران یهودی، و نیز در شنود آن دوازده حواری بود که عیسی خطبۀ ”شبان نیکو“ را موعظه کرد. پس از نیم ساعت بحث غیررسمی، عیسی در صحبت برای یک گروه تقریباً یکصد نفره گفت:
”در این شب چیزهای زیادی برای گفتن به شما دارم، و چون بسیاری از شما شاگردان من و برخی از شما دشمنان سرسخت من هستید، تعلیم خود را در مَثَلی ارائه خواهم کرد تا هر کدام از شما آنچه را که در قلبتان پذیرش مییابد برای خود نگه دارید.
”امشب، اینجا در برابر من کسانی هستند که مایلند برای من و برای این انجیل پادشاهی بمیرند، و برخی از آنها در سالهای آینده جان خود را بدین گونه نثار خواهند کرد؛ و در اینجا همچنین برخی از شما بردههای سنت هستید که از اورشلیم مرا دنبال نمودهاید، و با رهبران تاریک اندیش و فریب خوردۀ خود، به دنبال کشتن پسر انسان هستید. اکنون حیاتی را که من در جسم زندگی میکنم، هر دوی شما، شبانان راستین و شبانان دروغین را داوری خواهد کرد. اگر شبان دروغین نابینا بود، گناهی نداشت، اما شما ادعا میکنید که میبینید؛ شما ادعا میکنید که در اسرائیل آموزگار هستید؛ پس آیا گناه شما بر شما باقی میماند؟
”چوپان راستین در اوقات خطر گلۀ خود را برای شب در آغل جمع میکند. و هنگامی که صبح میشود، از در به آغل وارد میشود، و هنگامی که ندا میدهد، گوسفندان صدای او را میشناسند. هر چوپانی که از راه دیگری غیر از در به آغل گوسفندان وارد شود، یک دزد و راهزن است. شبان راستین پس از آن که دربان در را به روی او گشود وارد آغل میشود، و گوسفندانش که صدای او را میشناسند، به فرمان او بیرون میآیند؛ و وقتی کسانی که از آنِ او هستند به این ترتیب بیرون میآیند، شبان راستین پیشاپیش آنها میرود؛ او راه را نشان میدهد و گوسفندان او را دنبال میکنند. گوسفندانش او را دنبال میکنند زیرا صدای او را میشناسند؛ آنها یک غریبه را دنبال نخواهند کرد. آنها از دست غریبه فرار خواهند کرد زیرا صدای او را نمیشناسند. این جماعتی که در اینجا پیرامون ما جمع شدهاند، مانند گوسفندان بدون شبان هستند، اما وقتی با آنها صحبت میکنیم، صدای چوپان را میشناسند، و به دنبال ما میآیند؛ حداقل کسانی که گرسنۀ حقیقت هستند و تشنۀ عدالت هستند چنین میکنند. برخی از شما در شمار پیروان من نیستید؛ شما صدای مرا نمیشناسید، و از من پیروی نمیکنید. و چون شبانان دروغین هستید، گوسفندان صدای شما را نمیشناسند و به دنبال شما نخواهند آمد. “
و هنگامی که عیسی این مَثَل را گفت، کسی از او سؤالی نپرسید. او پس از مدتی دوباره شروع به صحبت کرد و به بحث در مورد مثل ادامه داد:
”شما که میخواهید کمک- شبانهای گلههای پدر من باشید، نه تنها باید رهبرانی شایسته باشید، بلکه باید گله را با غذای خوب خوراک دهید؛ شما شبان راستین نیستید مگر این که گلههای خود را به مراتع سرسبز و در کنار آبهای ساکن هدایت کنید.
”و اکنون، از آنجا که نمیخواهم برخی از شما به گونهای بسیار آسان این مَثَل را درک کنید، اعلام خواهم کرد که من دریچهای به روی آغل گوسفندان پدر و در عین حال شبان راستینِ گلههای پدرم، هر دو، هستم. هر شبانی که بخواهد بدون من وارد آغل شود ناکام خواهد ماند، و گوسفندان صدای او را نخواهند شنید. من با کسانی که با من خدمت میکنند، در هستم. هر کس با وسیلهای که من آفریدهام و مقرّر کردهام، وارد راه ابدی شود، نجات خواهد یافت و خواهد توانست تا دستیابی به مراتع جاویدان بهشت پیش برود.
”اما من همچنین شبان راستین هستم که حتی حاضر است جان خود را برای گوسفندان بدهد. دزد فقط برای دزدی، کشتن، و نابود کردن وارد آغل میشود؛ اما من آمدهام تا همۀ شما حیات داشته باشید، و آن را با فراوانیِ بیشتر داشته باشید. کسی که یک فردِ اجیر شده است، وقتی خطری پیش بیاید، خواهد گریخت و اجازه خواهد داد که گوسفندان پراکنده شوند و هلاک گردند؛ اما شبان راستین با آمدن گرگ فرار نخواهد کرد؛ او از گلۀ خود محافظت خواهد کرد، و در صورت لزوم جان خود را برای گوسفندانش خواهد داد. هر آینه، به راستی، به شما ای دوستان و دشمنان میگویم که من شبان راستین هستم؛ من کسانی را که از آنِ من هستند میشناسم و کسانی که از آنِ من هستند مرا میشناسند. من در برابر خطر فرار نمیکنم. من این خدمتِ تکمیل نمودنِ خواست پدرم را به پایان خواهم رساند، و گلهای را که پدر نگهداریش را به من سپرده است، رها نخواهم کرد.
”اما من گوسفندان بسیار دیگری دارم که از این گله نیستند، و این سخنان تنها در مورد این دنیا صادق نیست. این گوسفندانِ دیگر نیز صدای مرا میشنوند و میشناسند، و من به پدر قول دادهام که همگی در یک گله، یک برادری از فرزندان خدا آورده خواهند شد. و آنگاه همۀ شما صدای یک شبان، شبان راستین را خواهید شناخت، و همگی به پدر بودن خدا اعتراف خواهید کرد.
”و بدین ترتیب خواهید دانست که چرا پدر مرا دوست دارد و نگهداریِ همۀ گلههای خود را در این قلمرو در دستان من قرار داده است؛ به این دلیل است که پدر میداند که من در حفاظت از گلۀ گوسفندان تزلزل نخواهم کرد، که گوسفندانم را ترک نخواهم کرد، و این که اگر لازم باشد، از دادن جان خود در خدمت به گلههای متعدد او تردید نخواهم کرد. اما توجه داشته باشید که اگر جانم را بدهم، دوباره آن را پس خواهم گرفت. هیچ انسانی یا هیچ مخلوق دیگری نمیتواند حیات مرا بگیرد. من از این حق و اختیار برخوردارم که جانم را بدهم، و همان اختیار و حق را دارم که دوباره آن را بازستانم. شما نمیتوانید این را درک کنید، اما من حتی پیش از بودنِ این دنیا چنین قدرتی را از پدرم دریافت کردم.“
هنگامی که آنها این سخنان را شنیدند، حواریونش گیج شدند، شاگردانش شگفتزده شدند، در حالی که فریسیان از اورشلیم و اطراف آن تا پاسی از شب بیرون رفتند و گفتند: ”او یا دیوانه است یا دیو زده است. “اما حتی برخی از آموزگاران اورشلیم گفتند: ”او مانند شخصی مقتدر صحبت میکند؛ علاوه بر این، چه کسی تاکنون دیده است که کسی که دیو دارد چشمان مردی را که نابینا متولد شده است بگشاید و همۀ کارهای شگفتانگیزی را که این مرد انجام داده است انجام دهد؟“
روز بعد در حدود نیمی از این آموزگاران یهودی، به عیسی ابراز ایمان کردند، و نیمی دیگر با ناراحتی به اورشلیم و خانههای خود بازگشتند.
3- خطبۀ سبت در پلا
تا پایان ژانویه، بعد از ظهر سبت، انبوه جمعیت تقریباً سه هزار نفر بود. در روز شنبه، 28 ژانویه، عیسی خطبۀ به یاد ماندنی ”اعتماد و آمادگی معنوی“ را موعظه کرد. پس از سخنان مقدماتی توسط شمعون پطرس، استاد گفت:
”آنچه را بارها به حواریونم و به شاگردانم گفتهام، اکنون به این جمع اعلام میکنم: از خمیرمایۀ فریسیان که ریاکاری است، زاییدۀ تعصب و پرورش یافته در اسارت سنتی است بپرهیزید، اگر چه بسیاری از این فریسیان قلباً صادق هستند و برخی از آنها به عنوان شاگردان من اینجا حضور دارند. همۀ شما به زودی تعلیم مرا درک خواهید کرد، زیرا اکنون چیزی پوشیده نیست که آشکار نشود. آنچه اکنون از شما پنهان است، هنگامی که پسر انسان مأموریت خود را در زمین و در جسم به پایان رساند، همه آشکار خواهد شد.
”به زودی، خیلی زود، چیزهایی را که دشمنان ما اکنون در اختفا و در تاریکی برایش نقشه میکشند عیان خواهد شد و از سقف خانهها اعلام خواهد شد. اما من به شما دوستانم میگویم که وقتی آنها میخواهند پسر انسان را نابود کنند، از آنها نترسید. از کسانی نترسید که گر چه می توانند جسم را بکشند، اما پس از آن دیگر قدرتی بر شما ندارند. به شما توصیه میکنم که از هیچ کس در آسمان و در زمین نترسید، بلکه از شناخت او که قدرت دارد شما را از همۀ ظلمتها نجات دهد و شما را در پیشگاه مسند داوری یک جهان بیگناه عرضه کند، شادی کنید.
”آیا پنج گنجشک به بهای دو سکه فروخته نمیشوند؟ و با این حال، هنگامی که این پرندگان در جستجوی روزیِ خود به اطراف میچرخند، هیچیک از آنها بدون آگاهیِ پدر، که منبع همۀ زندگی است، وجود ندارند. برای فرشتگان نگهبان سِراف، حتی موهای سر شما شمارش شده است. و اگر همۀ اینها درست است، چرا باید در ترس از بسیاری چیزهای بیاهمیت که در زندگی روزمرهتان پیش میآیند زندگی کنید؟ من به شما میگویم: نترسید؛ ارزش شما از شمار زیادی از گنجشکان بسیار بیشتر است.
”همۀ شما که شهامت داشتهاید در حضور مردم به ایمان داشتن به انجیل من اعتراف کنید، در حضور فرشتگان آسمان فوراً از شما قدردانی خواهم کرد؛ اما کسی که حقیقتِ آموزشهای مرا در برابر مردم آگاهانه انکار کند، توسط نگاهبان سرنوشت خود و حتی در برابر فرشتگان آسمان انکار خواهد شد.
”دربارۀ پسر انسان هر چه میخواهید بگویید، و بخشیده خواهید شد؛ اما کسی که به خود اجازه میدهد به خدا کفر بورزد به سختی بخشایش خواهد یافت. وقتی مردم تا آنجا پیش میروند که آگاهانه اعمال خدا را به نیروهای شیطانی نسبت میدهند، چنین شورشیان عمدی به سختی برای گناهان خود طلب بخشش میکنند.
”و هنگامی که دشمنان ما شما را به حضور رؤسای کنیسهها و به پیشگاه سایر مقامات عالی میآورند، نگران نباشید که چه باید بگویید و مضطرب نباشید که چگونه باید به سؤالات آنها پاسخ دهید، زیرا روحی که در درون شما ساکن است یقیناً در همان ساعت به شما خواهد آموخت که به احترام انجیل پادشاهی چه باید بگویید.
”تا کی در وادی تصمیم معطل خواهید ماند؟ چرا بین دو دیدگاه مکث میکنید؟ چرا یهودی یا غیریهودی باید در پذیرش این مژده که او یک فرزند خدای جاودان است تردید کند؟ چقدر طول میکشد تا شما را متقاعد کنیم که با شادی وارد میراث معنوی خود شوید؟ من به این دنیا آمدم تا پدر را برای شما آشکار کنم و شما را به سوی پدر هدایت کنم. من اولین کار را انجام دادهام، اما ممکن نیست آخرین کار را بدون رضایت شما انجام دهم؛ پدر هرگز کسی را مجبور به ورود به پادشاهی نمیکند. این دعوت همواره بوده و همیشه خواهد بود: هر که میخواهد، بگذارید بیاید و آزادانه از آب حیات بهرهمند شود. “
هنگامی که عیسی سخنان خود را به پایان رساند، بسیاری بیرون رفتند تا توسط حواریون در رود اردن تعمید بگیرند، در حالی که او به پرسشهای آنهایی که ماندند گوش داد.
4- تقسیم ارث
در حالی که حواریون ایمانداران را تعمید میدادند، استاد با کسانی که در آنجا توقف میکردند صحبت میکرد. و مردی جوان به او گفت: ”استاد، پدرم فوت کرده و اموال زیادی برای من و برادرم به جا گذاشته، اما برادرم از دادن آنچه که به خودم تعلق دارد خودداری میکند. پس آیا از برادرم میخواهی که این ارث را با من تقسیم کند؟“ عیسی کمی برآشفته بود که چرا باید این جوانِ مادی- ذهن چنین موضوع تجاری را برای بحث مطرح نماید؛ اما او برای دادنِ آموزشِ بیشتر از این فرصت استفاده نمود. عیسی گفت: ”ای مرد، چه کسی مرا بین شما تقسیم کننده قرار داد؟ این فکر را از کجا آوردی که من به امور مادی این دنیا توجه میکنم؟“ و سپس به همۀ کسانی که اطرافش بودند رو کرد و گفت: ”مراقب باشید و خود را فارغ از طمع نگه دارید؛ زندگی یک انسان شامل فراوانیِ چیزهایی نیست که ممکن است داشته باشد. خوشبختی از قدرتِ ثروت ناشی نمیشود، و شادی از ثروت سرچشمه نمیگیرد. ثروت به خودی خود یک لعنت نیست، اما عشق به ثروت بارها به چنان ارادتی نسبت به چیزهای این دنیا منجر میشود که شخص نسبت به جاذبههای زیبای واقعیتهای معنوی پادشاهی خداوند در زمین و نسبت به شادیهای زندگی ابدی در بهشت چشم فرو میبندد.
”بگذارید داستان مرد ثروتمندی را برای شما تعریف کنم که زمینش به وفور ثمر داد؛ و هنگامی که بسیار ثروتمند شد، شروع به استدلال با خود کرد و گفت: ’با این همه ثروت خود چه کنم؟ اکنون آنقدر دارم که جایی برای ذخیرۀ ثروتم ندارم.‘ و پس از این که پیرامون مشکل خود اندیشه کرد، گفت: ’این کار را خواهم کرد؛ انبارهایم را خراب خواهم کرد و انبارهای بزرگتری خواهم ساخت، و به این ترتیب فضای فراوانی خواهم داشت تا میوهها و کالاهایم را در آن ذخیره کنم. سپس میتوانم به جان خود بگویم، ای جان، برای سالیان متمادی اموال فراوان اندوختهای؛ اکنون راحت باش؛ بخور، بنوش، و شاد باش، زیرا تو ثروتمند هستی و داراییهایت افزایش یافته است. ‘
”اما این مرد ثروتمند نادان نیز بود. او در تأمین نیازهای مادیِ ذهن و جسم خود، نتوانست برای ارضای روح و برای نجات روان گنجینههایی در بهشت اندوخته کند. و حتی در آن هنگام نیز از مسرتِ مصرفِ ثروتِ ذخیره شدهاش لذت نبرد، زیرا همان شب جانش از او مطالبه شد. در آن شب، دزدان به زور به خانۀ او وارد شدند تا او را بکشند، و پس از غارت انبارهایش، آنچه را که باقی مانده بود، سوزاندند. و برای اموالی که از دست دزدان محفوظ ماند، وارثان او بین خودشان به نزاع پرداختند. این مرد در زمین برای خودش گنجینه اندوخته نمود، اما نزد خدا ثروتمند نبود. “
عیسی با مرد جوان و میراث او بدین گونه رفتار کرد، زیرا میدانست که مشکل او طمع است. حتی اگر اینطور نبود، استاد مداخله نمیکرد، زیرا او هرگز در امور دنیویِ حتی حواریونش دخالت نکرد، تا چه رسد به شاگردانش.
هنگامی که عیسی داستان خود را به پایان رساند، مرد دیگری برخاست و از او پرسید: ” استاد، من میدانم که حواریون شما تمام داراییهای دنیوی خود را فروختهاند تا از شما پیروی کنند، و این که همانند اِسینها همه چیز آنها اشتراکی است، اما آیا میخواهید همۀ ما که شاگردان شما هستیم، نیز همینطور عمل کنیم؟ آیا داشتن داراییِ صادقانه گناه است؟“ و عیسی به این سؤال پاسخ داد: ”دوست من، داشتن ثروتِ شرافتمندانه گناه نیست؛ اما اگر ثروت از نوعِ داراییهای مادی را به گنجهایی تبدیل کنی که ممکن است علایق تو را جذب کند و عواطف تو را از ارادت به امور معنویِ پادشاهی منحرف سازد گناه است. در داشتنِ داراییهای صادقانه در زمین هیچ گناهی وجود ندارد، مشروط بر این که گنج شما در بهشت باشد، زیرا جایی که گنج شما باشد قلب شما نیز آنجا خواهد بود. بین ثروتی که به طمع و خودخواهی میانجامد و ثروتی که با روحیۀ سرپرستی حفظ و تقسیم میشود تفاوت زیادی وجود دارد، یعنی سرپرستی توسط کسانی که داراییهای دنیوی فراوانی دارند و با سخاوت بسیار به حمایت از کسانی که همۀ انرژیهای خود را وقف کار پادشاهی میکنند کمک میکنند. بسیاری از شما که اینجا هستید و بیپول هستید، در آن شهرِ چادری غذا میخورید و اسکان یافتهاید، زیرا مردان و زنان آزادۀ ثروتمند برای چنین اهدافی به میزبان شما، داوود زبدی، کمک مالی دادهاند.
”اما هرگز فراموش نکنید که در نهایت، ثروت ناپایدار است. عشق به ثروت اغلب بینش معنوی را تاریک و حتی نابود میسازد. از تشخیص این خطر ناتوان نباشید که ثروت، نه خدمتگذار شما، بلکه سرور شما شود. “
عیسی اسراف، بطالت، و بیتفاوتی نسبت به تأمین نیازهای جسمانی خانوادۀ فرد، یا وابستگی به صدقه را نه آموزش داد و نه تأیید کرد. اما او قطعاً آموزش داد که چیزهای مادی و دنیوی باید تابع بهروزی روان و پیشرفت سرشت معنوی در پادشاهی آسمان باشد.
سپس، همینطور که مردم از کنار رودخانه پایین میرفتند تا شاهد تعمید باشند، مرد اول به طور خصوصی در رابطه با میراث خود نزد عیسی آمد، زیرا فکر میکرد عیسی با او رفتار سختی کرده است؛ و هنگامی که استاد دوباره حرف او را شنید، پاسخ داد: ”پسرم، چرا در چنین روزی فرصت تغذیه از نان حیات را از دست میدهی تا به خواست طمعکارانۀ خود بپردازی؟ آیا نمیدانی که اگر با شکایت خود به دادگاه کنیسه بروی، قوانین وراثت یهودیان عادلانه اجرا خواهد شد؟ آیا نمیتوانی ببینی که کار من برای حصول اطمینان از این است که تو از میراث آسمانی خود آگاه شوی؟ آیا کتاب مقدس را نخواندهای: ’کسی است که با احتیاطِ خویش و با صرفهجویی زیاد، ثروتمند میشود، و این سهمِ پاداش اوست: در حالی که میگوید، آرامش یافتهام و اکنون خواهم توانست پیوسته از اموال خود بخورم، با این حال او نمیداند که زمان چه بر سر او خواهد آورد، و نیز این که پس از مرگ باید همۀ این چیزها را برای دیگران باقی بگذارد. ‘آیا این فرمان را نخواندهای: ’طمع نکن. ‘و دوباره، ’آنها خوردهاند و خود را سیر کردهاند و چاق شدهاند و سپس به سوی خدایان دیگر روی آوردند. ‘آیا در مزامیر خواندهای که ’خداوند از طمعکاران بیزار است‘ و ’چیز اندکی که یک انسان درستکار دارد بهتر از ثروت بسیاری از شریران است.‘’اگر ثروت زیاد شود، دل به آنها مبندید. ‘آیا جایی را خواندهای که ارمیا گفته است: ’ثروتمند به ثروت خود نبالد‘؛ حزقیال حقیقت را گفت، آنگاه که گفت: ’با دهان خود سخنان مهرآمیز میگویند، اما دل ایشان در پی منافع خودخواهانۀ خودشان است. ‘“
عیسی مرد جوان را مرخص کرد و به او گفت: ”پسرم، اگر تمام دنیا را به دست بیاوری و جان خود را از دست بدهی، چه سودی برای تو دارد؟“
به فرد دیگری که در نزدیکی ایستاده بود و از عیسی پرسید که ثروتمندان در روز داوری در چه جایگاهی قرار خواهند داشت، او پاسخ داد: ”من آمدهام که نه ثروتمند را قضاوت کنم و نه فقیر را، اما در مورد حیاتی که انسانها زندگی میکنند همه چیز مورد داوری قرار خواهد گرفت. در رابطه با هر چیز دیگری که ممکن است در قضاوت به ثروتمندان مربوط شود، حداقل سه سؤال باید توسط همۀ کسانی که ثروت زیادی به دست میآورند پاسخ داده شود و این سؤالات عبارتند از:
”1- چقدر ثروت جمع کردی؟
”2- چگونه این ثروت را به دست آوردی؟
”3- چگونه از ثروت خود استفاده کردی؟“
سپس عیسی به چادر خود رفت تا قبل از وعدۀ غذای عصر مدتی استراحت کند. هنگامی که حواریون تعمید دادن را به پایان رساندند، آنها نیز آمدند و میخواستند با او در مورد ثروت در زمین و گنج در آسمان صحبت کنند، اما او خواب بود.
5- گفتگو با حواریون در مورد ثروت
عصر آن روز بعد از شام، هنگامی که عیسی و دوازده تن برای گفتگوی روزانۀ خود دور هم جمع شدند، آندریاس پرسید: ”استاد، در حالی که ما ایمانداران را تعمید میدادیم، سخنان زیادی برای جمعیتی که آنجا بود گفتی که ما نشنیدیم. آیا حاضری این کلمات را برای استفادۀ ما تکرار کنی؟“ و عیسی در پاسخ به درخواست آندریاس گفت:
”آری آندریاس، من در مورد این مسائل مربوط به ثروت و تأمین فردی با شما صحبت خواهم کرد، اما سخنان من با شما حواریون، باید تا حدودی متفاوت از سخنانی باشد که به شاگردان و تودههای مردم گفته شده است، زیرا شما همه چیز را رها کردهاید، نه تنها برای این که از من پیروی کنید، بلکه برای این که به عنوان سفیران پادشاهی منصوب شوید. شما از پیش چندین سال تجربه داشتهاید، و میدانید که پدری که پادشاهی او را اعلام میکنید شما را ترک نخواهد کرد. شما زندگی خود را وقف خدمت پادشاهی کردهاید؛ از این رو برای چیزهای زندگی گذرا مضطرب یا نگران نباشید، که چه بخورید، و نه نگران بدن خود که چه بپوشید. بهروزیِ روان بیشتر از خوراک و آشامیدنی است؛ پیشرفت در روح بسیار فراتر از نیاز به لباس است. وقتی وسوسه شدید که به قطعیتِ روزیِ خود شک کنید، کلاغها را در نظر بگیرید؛ آنها نه میکارند و نه درو میکنند، نه کاهدان یا انباری دارند، و با این حال پدر برای هر یک از آنها که در جستجوی خوراک هستند آن را فراهم میکند. و چقدر ارزش شما از چندین پرنده بیشتر است! علاوه بر این، تمام اضطرابها یا تردیدهای آزار دهندۀ شما هیچ کمکی به تأمین نیازهای مادی شما نمیکند. کدام یک از شما با اضطراب میتوانید به اندازۀ یک دست به قامت خود یا یک روز به طول زندگی خود اضافه کنید؟ از آنجایی که چنین مسائلی دست شما نیست، چرا به هر یک از این مشکلات با نگرانی فکر میکنید؟
”گلهای سوسن را در نظر بگیرید که چگونه رشد میکنند؛ نه زحمت میکشند و نه میریسند؛ اما من به شما میگویم که حتی سلیمان نیز با تمام جلالش مانند یکی از اینها آراسته نشد. اگر خدا علف صحرا را که امروز زنده است و فردا بریده شده و در آتش افکنده میشود، چنین میپوشاند، چقدر بیشتر شما سفیران پادشاهی آسمانی را میپوشاند. ای سست ایمانان! وقتی از صمیم قلب خود را وقف اعلام انجیل پادشاهی میکنید، نباید در مورد تأمین خود یا خانوادههایی که ترک کردهاید ذهن مردد داشته باشید. اگر زندگی خود را واقعاً به انجیل اهدا کنید، بر اساس انجیل زندگی خواهید کرد. اگر فقط شاگردانی ایماندار هستید، باید نان خود را کسب کنید و در تأمین روزیِ همۀ کسانی که تعلیم میدهند و موعظه میکنند و شفا میدهند، سهیم باشید. اگر نگران نان و آب خود هستید، چه فرقی با ملتهای دنیا دارید که مستمراً به دنبال رفع چنین نیازهایی هستند؟ خود را وقف کارتان کنید، با این باور که پدر و من هر دو میدانیم که شما به همۀ این چیزها نیاز دارید. بگذارید یک بار و برای همیشه به شما اطمینان دهم که اگر زندگی خود را وقف کار پادشاهی کنید، تمام نیازهای واقعی شما برآورده خواهد شد. به دنبال چیز بزرگتر باشید و کوچکتر در آن پیدا خواهد شد؛ چیزهای آسمانی را بخواهید، و چیزهای زمینی در آن شامل خواهد شد. سایه قطعاً از ماده پیروی میکند.
”شما فقط گروه کوچکی هستید، اما اگر ایمان داشته باشید، اگر از ترس لغزش نکنید، اعلام میکنم که خشنودی نیکوی پدر من این است که این پادشاهی را به شما عطا کند. شما گنجینههای خود را در جایی ذخیره کردهاید که کیف پول کهنه نمیشود، جایی که هیچ دزدی نمیتواند غارت کند، و هیچ بیدی نمیتواند آن را نابود سازد. و همانطور که به مردم گفتم، جایی که گنج شماست، قلبتان نیز آنجا خواهد بود.
”اما در کاری که درست پیش روی ماست، و در کاری که بعد از عزیمت من به سوی پدر برای شما باقی میماند، به طور طاقتفرسا مورد آزمون قرار خواهید گرفت. همۀ شما باید مراقب ترس و تردیدها باشید. هر یک از شما ذهن خویش را برای انجام کارهای پرتقلا آماده سازید و چراغهای خویش را فروزان نگاه دارید. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد تا وقتی از راه رسید و در زد، سریعاً در را به روی او بگشایند. چنین خادمانِ مراقبی مورد برکت سروری هستند که در چنین لحظۀ بزرگی آنها را وفادار مییابد. آنگاه سرور خادمانش را سر سفره خواهد نشانید و خودش از آنها پذیرایی خواهد کرد. هر آینه، به راستی، به شما میگویم که یک بحران در زندگی شما در پیش است و باید مراقب و آماده باشید.
”شما به خوبی میدانید که اگر صاحبخانه میدانست دزد در چه ساعتی قرار است بیاید، نمیگذاشت به خانهاش دستبرد زنند. شما نیز مراقب خود باشید، زیرا در ساعتی که کمتر گمان میکنید و به نحوی که فکر نمیکنید، پسر انسان عزیمت خواهد کرد. “
آن دوازده تن چند دقیقه در سکوت نشستند. آنها برخی از این هشدارها را قبلاً شنیده بودند، اما نه در شرایطی که در این هنگام به آنها ارائه شد.
6- پاسخ به سؤال پطرس
همینطور که آنها نشسته بودند و فکر میکردند، شمعون پطرس پرسید: ”این مَثَل را برای ما، حواریونِ خود میگویی یا برای همۀ شاگردان؟“ و عیسی پاسخ داد:
”در زمان آزمایش، طینت یک انسان آشکار میشود؛ آزمون آنچه را که به راستی در قلب است آشکار میکند. هنگامی که خادم مورد آزمایش و سنجش قرار گرفت، آنگاه صاحبخانه میتواند چنین خادمی را به سرپرستی اهل خانهاش بگمارد و با خیال راحت به این مباشر وفادار اعتماد کند و اطمینان حاصل کند که فرزندانش تغذیه شده و قوت مییابند. به همین ترتیب، من نیز به زودی خواهم دانست که وقتی نزد پدر بازگردم، چه کسی میتواند در رابطه با بهروزیِ فرزندانم مورد اعتماد واقع شود. همانطور که صاحبخانه، خادم راستین و آزموده را به سرپرستی امور خانوادۀ خود قرار میدهد، من نیز از کسانی که در برابر آزمونهای این ساعت در امور پادشاهی من استقامت به خرج میدهند، تجلیل خواهم کرد.
”اما اگر خادم تن پرور باشد و در دلش شروع به گفتن کند که: ’ارباب من در آمدنش تأخیر کرده‘ و شروع به بدرفتاری با خدمۀ همکار خود کند و با میگساران بخورد و بنوشد، آنگاه اربابِ آن خادم در لحظهای که انتظار او را ندارد خواهد آمد، و با کشف خیانت او، وی را با خواری بیرون خواهد افکند. پس خوب است که خود را برای آن روزی که به طور ناگهانی و به طرز غیرمنتظره از شما دیدار خواهد شد، آماده کنید. به خاطر داشته باشید که چیزهای زیادی به شما داده شده است؛ بنابراین بسیار از شما مطالبه خواهد شد. آزمونهای آتشین به شما نزدیک میشود. من یک غسل تعمید دارم که باید با آن تعمید بگیرم، و تا زمانی که این کار انجام شود مراقب هستم. شما صلح را در زمین موعظه میکنید، اما مأموریت من موجب آرامش در امور مادی انسانها نمیشود — حداقل برای مدتی چنین نخواهد بود. جایی که دو عضو یک خانواده به من ایمان داشته باشند و سه عضو این انجیل را رد کنند، نتیجهاش تنها میتواند تفرقه باشد. با انجیلی که شما موعظه میکنید، مقدر شده است که دوستان، خویشاوندان، و عزیزان در برابر یکدیگر قرار گیرند. درست است که هر یک از این ایمانداران در قلب خود آرامشی عظیم و پایدار خواهد داشت، اما صلح روی زمین حاصل نخواهد شد مگر این که همه مایل باشند ایمان بیاورند و به میراث باشکوه فرزندیِ خود با خدا وارد شوند. با این وجود، به همه جای دنیا بروید و این انجیل را به همۀ ملتها، به هر مرد، زن، و کودک اعلام کنید. “
و این پایان یک روز کامل و پرمشغلۀ سبت بود. فردای آن روز، عیسی و آن دوازده تن به شهرهای شمالیِ پریا رفتند تا از هفتاد نفری که در این مناطق تحت سرپرستی ابنیر کار میکردند، دیدن کنند.