مقالۀ 120 اعطای میکائیل به یورنشیا
نسخۀ پیشنویس
مقالۀ 120
اعطای میکائیل به یورنشیا
کار سرپرستی بازگویی زندگی میکائیل، هنگامی که در شکل جسم انسانی در یورنشیا بود، توسط جبرئیل به من، مدیر ملک صادق کمیسیون آشکارسازی، محول گردیده است. من اجازه دارم این داستان رخدادهای مشخصی را که بلافاصله پیش از ورود پسر آفریننده به یورنشیا در فاز نهایی تجربۀ اعطای او به جهان به وقوع پیوست عرضه کنم. زندگی کردن به شکل حیات یکسان آنطور که او بر موجودات هوشمند آفرینش خود ملزوم میدارد، و اعطای خود به شکل انواع گوناگون موجودات آفریدۀ خود بدین نحو، بخشی از قیمتی است که هر پسر آفریننده باید برای حاکمیت کامل و عالی جهان ساخت خودش که حاوی چیزها و موجودات است بپردازد.
پیش از رخدادهایی که اکنون شرح خواهم داد، میکائیل نبادان خود را شش بار به شکل شش رستۀ متفاوت از آفرینش متنوع موجودات هوشمند خویش اعطا نمود. سپس او آماده گشت که به شکل جسم انسانی، پایینترین رسته از مخلوقات هوشمندش که از اراده برخوردارند، در یورنشیا فرود آید، و به عنوان چنین انسان قلمرو مادی، عمل نهایی در درام نیل به حاکمیت جهان را مطابق فرامین فرمانروایان الهی بهشتی جهان جهانها به اجرا در آورد.
میکائیل در جریان هر یک از این اعطاهای پیشین نه تنها تجربۀ متناهی یک گروه از موجودات آفریده شدۀ خود را به دست آورد، بلکه همچنین در همکاری با بهشت به یک تجربۀ ضروری دست یافت که به واسطۀ خود به منصوب نمودن او به عنوان فرمانروای جهان ساختۀ خویش بیشتر کمک مینمود. میکائیل میتوانست در هر لحظه از اوقات سپری شده به وقت جهان محلی به عنوان یک پسر آفریننده حاکمیت شخصی خویش را اعمال کند و به عنوان یک پسر آفریننده میتوانست به شیوۀ انتخابی خودش بر جهانش حکومت کند. در چنین حالتی، عمانوئیل و پسران بهشتی مربوطه جهان را ترک میکردند. اما میکائیل مایل نبود که صرفاً به واسطۀ حق جداگانۀ خویش به عنوان یک پسر آفریننده بر نبادان حکومت کند. او آرزو میکرد که با فرمانبرداری همیارانه از تثلیث بهشت از طریق تجربۀ عملی به آن جایگاه والا در مرتبت جهان فراز یابد، جایی که با آن کمال بینش و خرد اجرایی که در آینده ویژگی فرمانروایی والای ایزد متعال خواهد بود از صلاحیت حکومت بر جهانش و ادارۀ امور آن برخوردار میگشت. آرزوی او نه کمال در حکومت به عنوان یک پسر آفریننده بلکه مدیریت متعالی به عنوان مظهر خرد جهان و تجربۀ الهی ایزد متعال بود.
از این رو میکائیل در انجام این هفت اعطا به رستههای گوناگون مخلوقات جهانش یک مقصود دوگانه داشت: نخست، او تجربۀ لازم در فهم مخلوق را تکمیل مینمود، که از کلیۀ پسران آفریننده پیش از آن که حاکمیت کامل را به عهده گیرند مطالبه میشود. یک پسر آفریننده میتواند در هر زمان مطابق حق خودش بر جهانش حکومت کند، اما او تنها پس از عبور از هفت اعطا به شکل مخلوقات جهان میتواند به عنوان نمایندۀ عالی تثلیث بهشت حکومت کند. دوم، او آرزوی داشتن افتخار نمایندگی حداکثر اتوریتۀ تثلیث بهشت را که میتواند در ادارۀ مستقیم و شخصی یک جهان محلی اعمال گردد داشت. از این رو میکائیل در طول تجربۀ هر یک از اعطاهای جهانی خود به طور موفقیتآمیز و قابل قبول خود را به طور داوطلبانه مطیع خواستهای در بر گرفته شدۀ گوناگون ارتباطهای متنوع اشخاص تثلیث بهشت ساخت. به این معنی که در اولین اعطا او مطیع جمع خواست پدر، پسر، و روح بود؛ در دومین اعطا خواست پدر و پسر؛ در سومین اعطا خواست پدر و روح؛ در چهارمین اعطا خواست پسر و روح؛ در پنجمین اعطا خواست روح بیکران؛ در ششمین اعطا خواست پسر جاودان؛ و در طول اعطای هفتم و آخر، در یورنشیا، خواست پدر جهانی.
از این رو میکائیل خواست الهیِ فازهای هفتگانۀ آفرینندگان جهانی را با تجربۀ فهیمانۀ مخلوقات جهان محلی خویش در حاکمیت شخصیش ترکیب میکند. بدین ترتیب دولت او نمایندۀ بزرگترین قدرت و اتوریتۀ ممکن شده است، گر چه از تمامی پنداشتهای اختیاری تهی گشته است. قدرت او نامحدود است زیرا ناشی از ارتباط تجربی با الوهیتهای بهشت است. اتوریتۀ او بی چون و چرا است زیرا از طریق تجربۀ واقعی در شکل مخلوقات جهان به دست آمد. حاکمیت او عالی است زیرا در آن واحد شامل دیدگاه هفتگانۀ الوهیت بهشت و دیدگاه مخلوق زمان و فضا میباشد.
میکائیل پس از تعیین زمان اعطای نهایی خویش و پس از انتخاب سیارهای که بنا بود این رویداد خارقالعاده در آن به وقوع بپیوندد، به رایزنی پیش اعطایی معمول با جبرئیل پرداخت و سپس نزد برادر بزرگتر و مشاور بهشتیش عمانوئیل رفت. میکائیل تمامی قدرتهای دولت جهان را که سابقاً به جبرئیل اعطا نشده بود اکنون به عمانوئیل سپرد. و درست پیش از عزیمت میکائیل برای ظهور در یورنشیا، عمانوئیل در قبول نگاهداری از جهان در طول زمان اعطای یورنشیا اقدام به رهنمود دادن پیرامون اعطا نمود. هنگامی که میکائیل به عنوان یک انسان عالم در یورنشیا بزرگ میشد این رهنمودها به عنوان راهنمای ظهور در جسم برای او عمل میکردند.
در این رابطه باید به خاطر داشت که میکائیل چنین برگزیده بود که این اعطا به شکل جسم انسانی را مطابق خواست پدر بهشتی اجرا کند. پسر آفریننده برای اجرای این ظهور در جسم که تنها به منظور دستیابی به حاکمیت جهان بود نیاز به رهنمود هیچ کس نداشت، اما او به یک برنامۀ آشکارسازی متعال مبادرت ورزیده بود، که در بر گیرندۀ کارکرد همیارانه با خواستهای گوناگون الوهیتهای بهشت بود. بدین ترتیب حاکمیت او، هنگامی که سرانجام و شخصاً به دست آمد، در واقع تماماً در بر گیرندۀ خواست هفتگانۀ الوهیت، آنطور که در متعال به اوج میرسد، بود. از این رو او سابقاً شش بار توسط نمایندگان شخصی الوهیتهای گوناگون بهشت و دستیاران آنها رهنمود دریافت کرده بود؛ و اکنون او توسط اتحاد ایامها، سفیر تثلیث بهشت برای جهان محلی نبادان، که از جانب پدر جهانی عمل میکرد، راهنمایی میشد.
فواید فوری و پاداشهای فوقالعادهای از تمایل این پسر توانمند آفریننده که بار دیگر خود را به طور داوطلبانه تابع خواست الوهیتهای بهشت، این بار خواست پدر جهانی، میساخت حاصل میشد. میکائیل از طریق این تصمیم برای اجرای چنین فرمانبرداری مرتبطی نه تنها طبیعت انسان فانی بلکه همچنین خواست پدر بهشتی همه را در این ظهور در جسم تجربه مینمود. و علاوه بر آن او میتوانست با این اطمینان کامل به این اعطای بینظیر وارد شود که نه تنها در طول غیبتش در اعطای یورنشیا عمانوئیل اتوریتۀ کامل پدر بهشتی را در ادارۀ جهانش اعمال میکرد، بلکه همچنین با این اطلاع تسکین دهنده که قدمای ایامهای ابرجهان امنیت قلمرو او را در طی تمامی دوران اعطایی مقرر داشته بودند.
و این زمینۀ آن رویداد بسیار مهم بود آنگاه که عمانوئیل هفتمین مأموریت اعطایی را عرضه نمود. و من اجازه دارم که از این رهنمودهای پیش اعطایی عمانوئیل به حکمران جهان که متعاقباً در یورنشیا عیسی ناصری (میکائیل مسیح) شد، گزیدههای زیرین را عرضه کنم:
1- هفتمین مأموریت اعطایی
”برادر آفرینشگر من، من در آستانۀ مشاهدۀ هفتمین و آخرین اعطای تو به جهان هستم. تو با وفاداری کامل و به طور تمام و کمال شش مأموریت پیشین را به اجرا در آوردی، و من مطمئنم که تو به همان اندازه در این اعطای نهایی حاکمیت خود پیروزمند خواهی بود. پیش از این تو به صورت یک موجود کاملاً بالغ رستۀ انتخابی خود در کرات اعطایی خویش ظاهر شدهای. اکنون تو در آستانۀ ظهور در یورنشیا، سیارۀ نابسامان و اختلال یافتۀ انتخابی خود هستی، نه به صورت یک انسان کاملاً بالغ، بلکه به صورت یک نوزاد ناتوان. ای رفیق من، این برای تو یک تجربۀ جدید و آزمون نشده خواهد بود. تو به زودی بهای کامل اعطا را خواهی پرداخت و روشنبینی کامل ظهور یک آفریننده به شکل یک مخلوق را تجربه خواهی نمود.
”تو طی هر یک از اعطاهای پیشینت به طور داوطلبانه برگزیدهای که خود را تابع خواست سه الوهیت بهشت و معاشران الهی آنها سازی. تو در اعطاهای پیشینت از میان هفت فاز خواست متعال در معرض همه قرار گرفتهای، به جز خواست شخصی پدر بهشتیت. اکنون که انتخاب نمودهای که طی هفتمین اعطایت کاملاً تابع خواست پدرت باشی، من، به عنوان نمایندۀ شخصی پدرمان، مسئولیت کامل جهان تو را برای مدت ظهورت در جسم به عهده میگیرم.
”تو در ورود به اعطای یورنشیا خود را از کلیۀ حمایتهای خارج سیارهای و کمک ویژه از قبیل آنچه که ممکن است توسط هر مخلوق آفریدۀ خودت ارائه شود، به طور داوطلبانه محروم ساختهای. همانطور که فرزندان آفریدۀ تو در نبادان برای اجرای امن امور طی دوران زندگانیشان در جهان کاملاً به تو وابستهاند، تو نیز اکنون برای اجرای امن امور طی تحولات آشکار نشدۀ دوران زندگانی بعدی انسانی خویش باید کاملاً و به طور بیدریغ به پدر بهشتی خود وابسته شوی. و هنگامی که این تجربۀ اعطایی را به پایان رساندی، معنی کامل و اهمیت سرشار آن ایمان و اعتمادی را که به طور تغییرناپذیر از کلیۀ مخلوقاتت انتظار داری به عنوان بخشی از رابطۀ صمیمانهشان با تو به عنوان آفریدگار و پدر جهان محلیشان در آن مهارت یابند به گونهای کاملاً حقیقی خواهی دانست.
“در سرتاسر اعطای تو در یورنشیا فقط باید به یک چیز توجه کنی، ارتباط ناگسستۀ روحانی میان تو و پدر بهشتیت، و با کامل شدن چنین رابطهای خواهد بود که کرۀ اعطایی تو، حتی تمامی جهان آفریدۀ تو، نظارهگر یک آشکارسازی جدید و قابل فهمتر از پدر تو و پدر من، پدر جهانی همه، خواهد بود. از این رو، توجه تو فقط باید به زندگی شخصی تو در یورنشیا مبذول شود. از لحظۀ ترک داوطلبانۀ قدرت توسط تو تا زمانی که به عنوان فرمانروای جهان نزد ما بازگردی من به طور کامل و مؤثر مسئول امنیت و ادارۀ مداوم جهان تو خواهم بود. آنگاه تو توسط بهشت مورد تأیید واقع خواهی گشت و از دستان من، نه اختیار قائم مقامی را که اکنون به من تحویل میدهی، بلکه قدرت عالی و اختیار جهانت را باز پس خواهی گرفت.
”و برای این که با اطمینان خاطر بدانی که از قدرت انجام تمامی آنچه را که اکنون وعده میدهم برخوردارم (با آگاهی کامل از این که من مورد اعتماد تمامی بهشت برای انجام وفادارانۀ پیمانم هستم)، به تو اعلام میدارم که هم اکنون فرمانی از قدمای ایامها در یوورسا به من رسانده شده که در سراسر دوران اعطای داوطلبانۀ تو از تمامی مخاطرات روحی در نبادان ممانعت به عمل میآورد. از لحظهای که با آغاز پدیداری در جسم انسانی آگاهی را تسلیم میکنی، تا زمانی که به عنوان فرمانروای عالی و بیچون و چرای این جهانِ آفریده و سازمان داده شدۀ خودت نزد ما بازگردی، هیچ چیز که از اهمیت جدی برخوردار باشد نمیتواند در تمامی نبادان رخ دهد. در اثنای ظهور تو در جسم، در حالی که در این اعطا غایب هستی، من نگاهدارندۀ فرامین قدمای ایامها هستم که به طور قاطع دستور به نابودی آنی و اتوماتیک هر موجودی که در جهان نبادان مقصر به شورش باشد یا تصور رود تحریک به شورش میکند میدهد. برادر من، نظر به اتوریتۀ بهشت که اساس حضور من است و توسط فرمان قضایی یوورسا قوت مییابد، جهان تو و تمامی مخلوقات وفادار آن در طول اعطای تو ایمن خواهند بود. تو میتوانی با یک اندیشۀ تنها عازم مأموریت خود شوی: آشکارسازی افزایش یافتۀ پدر ما برای موجودات هوشمند جهان تو.
”همچون هر یک از اعطاهای پیشینت، به تو یادآوری میکنم که من دریافت کنندۀ اختیار جهان تو به عنوان برادری امانتدار میباشم. من به نام تو اتوریتۀ کامل را به کار میگیرم و قدرت کامل را اعمال میکنم. من همچون پدر بهشتیمان و مطابق تقاضای صریح تو که به جای تو بدین گونه عمل کنم کار میکنم. و این امر از واقعیت برخوردار است که تمامی این قدرت تفویض شده متعلق به تو است که مجدداً به کار بندی و در هر لحظه که مناسب میبینی میتوانی بازگشت آن را درخواست کنی. اعطای تو، در سراسر آن، کاملاً داوطلبانه است. تو به عنوان یک انسان ظهور یافته در دنیا فاقد عطایای آسمانی هستی، اما هر زمان که انتخاب کنی خود را از اتوریتۀ جهانی برخوردار سازی تمامی قدرت واگذار شدهات را میتوانی به دست آوری. اگر انتخاب کنی که قدرت و اتوریتۀ خود را از نو برقرار سازی، به خاطر داشته باش، کاملا به دلایل شخصی خواهد بود، زیرا من پیمان زنده و عالی هستم که حضور و وعدهاش ادارۀ امن جهان تو را مطابق خواست پدرت تضمین میکند. شورش، نظیر آنچه که سه بار در نبادان رخ داد، نمیتواند در طول غیبت تو از سلوینگتون در این اعطا به وقوع پیوندد. برای دورۀ اعطا در یورنشیا قدمای ایامها مقرر داشتهاند که شورش در نبادان با دانۀ اتوماتیکِ نابودی خودش آراسته خواهد گشت.
”تا وقتی که تو در این اعطای نهایی و خارقالعاده غایب هستی، من (با همکاری جبرئیل) قول میدهم جهان تو را به گونهای وفادارانه اداره کنم؛ و همینطور که سفارش میکنم تو این خدمت آشکارسازی الهی را به عهده گیری و به این تجربۀ کامل شدۀ فهم بشری تن در دهی، من از جانب پدرم و پدر تو عمل میکنم و رهنمودهای زیرین را به تو پیشنهاد میکنم، که به تدریج که در رابطه با مأموریت الهیِ اقامت مداومت خود آگاه میشوی باید تو را در زیست نمودن این حیات زمینی تو در جسم هدایت کند.
2- محدودیتهای اعطا
”1- مطابق سنتها و در تطابق با تکنیک سونارینگتون — در اطاعت از فرامین پسر جاودان بهشت — من در هماهنگی با طرحهایی که توسط تو تدوین شده و توسط جبرئیل به من سپرده شده، برای ورود فوری تو به این اعطای انسانی به هر طریق تدارک دیدهام. تو در حالی که تماماً تابع خواست پدر بهشتیت هستی به عنوان یک فرزند عالم در یورنشیا بزرگ خواهی شد، آموزشهای بشری خود را تکمیل خواهی نمود، آنطور که مشخص کردهای زندگیت را در یورنشیا خواهی زیست، اقامت موقت سیارهای خویش را خاتمه خواهی داد، و برای صعود نزد پدرت آماده خواهی شد تا حاکمیت عالی جهانت را از او دریافت داری.
”2- گذشته از مأموریت زمینی تو و آشکارسازی جهانیت، اما لازم برای هر دو، من رهنمود میدهم که بعد از این که از هویت الهی خویش به قدر مکفی خود آگاه شدی، کار اضافۀ خاتمۀ تکنیکی شورش لوسیفر را در سیستم سِتانیا به عهده گیری، و این که تمامی این کار را به عنوان پسر انسان انجام دهی؛ و بدین ترتیب، به عنوان یک مخلوق انسانی عالم که با تسلیم وفادارانه به خواست پدرت در ضعف قدرتمند شدی، من توصیه میکنم که تمامی آنچه را که در هنگام آغاز این شورش گناهکارانه و غیرقابل توجیه مکرراً از روی میل از انجامش خودداری کردهای، در حالی که از توان آن برخوردار بودی، با قدرت و توانمندی به طور بزرگ منشانه به انجام رسانی. من این را به عنوان نقطۀ اوج شایستۀ اعطای انسانی تو تلقی میکنم که به عنوان پسر انسان، پرنس سیارهای یورنشیا، و نیز پسر خداوند، فرمانروای عالی جهانت، نزد ما بازگردی. به عنوان یک انسان فانی، دون رتبهترین نوع مخلوق هوشمند در نبادان، با دعاوی کفرآمیز کلیگسشیا و لوسیفر مواجه شو و آن را مورد قضاوت قرار ده، و در وضعیت مورد پیشبینی فروتنانۀ خود، برای همیشه به جلوههای دروغین خجالتآور این فرزندان گمراه شدۀ نور پایان ده. تو پس از این که از طریق اِعمال امتیازات آفرینندگیت با عزم راسخ از بیاعتبار ساختن این شورشیان خودداری ورزیدی، اکنون شایسته است که به شکل دون مرتبهترینِ مخلوقات آفرینشت حاکمیت را از دستان این پسران گمراه شده خارج سازی؛ و بدین ترتیب تمامی جهان محلی تو با دادگری تمام به طور روشن و برای همیشه عدالت کار تو را در نقش جسم انسانی تصدیق کند، آن کارهایی که بخشندگی تو را از طریق نیروی اتوریتۀ مستبدانه از انجام آن برحذر میداشت. و تو پس از این که از طریق اعطای خودت احتمال حاکمیت متعال را در نبادان بدین گونه تثبیت نمودی، امور مورد داوری واقع نشدۀ کلیۀ شورشهای پیشین را در واقع پایان خواهی بخشید، گر چه در تحقق این دستاورد یک تأخیر زمانی بیشتر یا کمتر وجود خواهد داشت. مناقشات بلاتکلیف جهان تو با این عمل در کل از بین خواهد رفت. و با اعطای متعاقب حاکمیت عالی روی جهان تو، چالشهای مشابه برای اتوریتۀ تو در هیچ بخش از آفرینش بزرگ شخصی تو هرگز نمیتواند دوباره پدیدار شود.
”3- هنگامی که در خاتمه بخشیدن به جدایی یورنشیا موفق شدی، همانطور که بدون شک انجام خواهی داد، من به تو رهنمود میدهم که اعطای عنوان ’پرنس سیارهای یورنشیا‘ را به عنوان سپاس جاودانه توسط جهان تجربۀ نهایی اعطایی خویش از جبرئیل بپذیری؛ و این که علاوه بر آن تمامی کارها را در سازگاری با مقصود اعطای خود انجام دهی، و اندوه و سردرگمی را که به واسطۀ خیانت کلیگسشیا و خطای متعاقب آدم دچار یورنشیا شد جبران کنی.
”4- جبرئیل و کلیۀ افراد مربوطه در هنگام ابراز تمایل تو برای پایان بخشیدن به اعطای یورنشیا مطابق تقاضای تو با تو همکاری خواهند نمود. در آن هنگام یک قضاوت الهی دنیا که با پایان یک عصر، برخاستن بقا یافتگان خفتۀ انسانی از مرگ، و برقراری خواست الهیِ روح اعطا شدۀ حقیقت همراه خواهد بود اعلام خواهد شد.
”5- آنطور که به سیارۀ اعطای تو و نسلی بلافصل از انسانها که در هنگام اقامت موقت انسانی تو در آن زندگی میکنند مربوط میشود، من به تو توصیه میکنم که عمدتاً در نقش یک آموزگار عمل کنی. نخست به رهایی و الهام بخشیِ طبیعت معنوی انسان توجه کن. سپس، خرد تیره شدۀ بشری را روشنایی ده، روانهای انسانها را شفا ده، و اذهان آنها را از ترسهای دیرین رها ساز. و آنگاه، مطابق خرد انسانی خود به سلامت فیزیکی و آسایش مادی برادرانت در جسم بپرداز. برای الهام و تزکیۀ تمامی جهانت یک زندگی ایدهآل مذهبی داشته باش.
”6- در سیارۀ اعطایی خود، انسانِ با شورش جدا شده را از نظر معنوی آزاد کن. در یورنشیا، کمک بیشتری به حاکمیت متعال کن، و بدین ترتیب تثبیت این حاکمیت را در سرتاسر قلمروهای پهناور آفرینش شخصی خود وسعت ده. در این اعطای مادیِ تو به شکل جسم، تو در آستانۀ تجربه نمودن روشنبینی نهایی یک آفرینندۀ زمان و فضا هستی، تجربۀ دوگانۀ کار کردن در حیطۀ طبیعت انسان با خواست پدر بهشتیت. در حیات موقتِ تو خواست مخلوق متناهی و خواست آفرینندۀ نامتناهی باید یکی شوند، حتی آنطور که در الوهیت در حال تکامل ایزد متعال نیز در حال یگانه شدن هستند. روح حقیقت را روی سیارۀ اعطایی خود جاری کن و بدین ترتیب خدمت حضور جداگانۀ پدر بهشتیمان، تنظیم کنندگان فکری دنیا را، برای تمامی انسانهای نرمال در آن کرۀ منزوی فوراً و به طور کامل قابل دسترس کن.
”7- در کلیۀ کارهایی که ممکن است در کرۀ اعطایی خود انجام دهی، پیوسته به خاطر داشته باش که تو برای آموزش و تزکیۀ تمامی جهانت زندگی میکنی. تو این زندگی پدیدار شده در جسم انسانی را به یورنشیا اعطا میکنی، اما برای الهام بخشی معنویِ هر موجود هوشمند بشری و فوق بشری که در هر کرۀ مسکونی زندگی کرده است، اکنون وجود دارد، یا ممکن است در آینده زندگی کند باید این چنین زندگی کنی، کراتی که بخشی از کهکشان پهناور حوزۀ اداری تو را شکل داده است، اکنون شکل میدهد، یا در آینده شکل خواهد داد. زندگی زمینی تو در شکل جسم انسانی نباید طوری زیست شود که در روزهای اقامت موقت زمینی تو برای انسانهای یورنشیا یا برای هر نسل متعاقب از موجودات بشری در یورنشیا یا در هر کرۀ دیگر به مثابه یک نمونه باشد. بلکه زندگانی تو در جسم در یورنشیا باید الهامی برای تمامی زندگیها در کرات نبادان در سراسر تمامی نسلهای اعصار آینده باشد.
”8- مأموریت بزرگ تو که باید با ظهور در جسم انسانی تحقق یابد و تجربه شود در بر گیرندۀ تصمیم تو برای زندگی نمودن به شکل حیاتی است که برای انجام خواست پدر بهشتی تو، و لذا آشکارسازی خداوند، پدر تو، در جسم و به ویژه به مخلوقات برخوردار از جسم، با جان و دل انگیزه یافته است. در همان حال تو همچنین با یک بهسازی جدید پدرمان را برای موجودات فوق انسانی تمامی نبادان تفسیر خواهی نمود. به طور یکسان با این کارکرد آشکارسازی جدید و تفسیر افزایش یافتۀ پدر بهشتی به نوع بشری و فوق بشری ذهن، تو همچنین طوری عمل خواهی کرد که یک آشکارسازی جدیدی از انسان به خداوند صورت دهی. در زندگی کوتاه یگانۀ خود در جسم امکانات متعالی را که در طول دوران کوتاه وجود انسانی توسط یک انسان خداشناس قابل دستیابی است طوری به نمایش در آور که پیش از آن هرگز در تمامی نبادان دیده نشده باشد، و برای تمامی موجودات هوشمند فوق بشری تمامی نبادان و برای تمامی اعصار یک تفسیر جدید و روشنگر از انسان و فراز و نشیبهای حیات سیارهای او به عمل آور. تو باید به شکل جسم انسانی در یورنشیا فرود آیی، و در روزگار و نسل خود به عنوان یک مرد زندگی کنی. تو باید طوری عمل کنی که بتوانی آرمان تکنیک کامل شده در درگیری عالیِ امور آفرینش پهناورت را به تمامی جهانت نشان دهی: دستاورد خدایی که در جستجوی انسان است و او را مییابد، و پدیدۀ انسانی که در جستجوی خداوند است و او را مییابد؛ و تمامی این کارها را با رضایت متقابل انجام دهی و آن را طی یک زندگانی کوتاه در جسم به انجام رسانی.
”9- من به تو هشدار میدهم همواره به خاطر داشته باشی که در واقع ضمن این که باید یک انسان معمولی دنیا شوی، به طور بالقوه یک پسر آفرینندۀ پدر بهشتی باقی خواهی ماند. تو در طول این ظهور در جسم، اگر چه به صورت یک پسر انسان زندگی خواهی کرد و عمل خواهی نمود، ویژگیهای آفرینشگرانۀ ربانیت شخصی تو از سلوینگتون به یورنشیا تو را دنبال خواهند نمود. به دنبال ورود تنظیم کنندۀ فکریِ تو همواره در حیطۀ قدرت ارادۀ تو خواهد بود که در هر لحظه پدیداری در جسم را خاتمه دهی. من پیش از ورود و پذیرش تنظیم کننده حرمت شخصیت تو را تضمین خواهم نمود. اما تو به دنبال ورود تنظیم کنندۀ خود و همزمان با شناخت تدریجی طبیعت و مفهوم مأموریت اعطایی خود، نظر به این واقعیت که امتیازات آفرینندگی تو با شخصیت انسانی تو مرتبط باقی خواهد ماند، به دلیل جدایی ناپذیری این ویژگیها از حضور شخصی تو، باید از تدوین هر دستیابی ارادی، دستاورد، یا قدرت فوق بشری خودداری کنی. اما جدا از خواست پدر بهشتی هیچ واکنش فوق بشری با دوران زندگانی زمینی تو همراه نخواهد بود، مگر این که با یک عمل ارادۀ آگاه و عمدی به یک تصمیم کامل دست زنی که انتخاب کامل شخصیت تو را خاتمه خواهد داد.
3- پند و اندرز بیشتر
”و اکنون برادر من، حین ترک تو همینطور که برای عزیمت به یورنشیا آماده میشوی، و بعد از رهنمود دادن به تو در رابطه با مشی کلی اعطای تو، به من اجازه بده که برخی از اندرزهایی را که در مشورت با جبرئیل به آن دست یافتهایم و به فازهای جزئی زندگانی انسانی تو مربوط میشود ارائه دهم. ما علاوه بر آن توصیه میکنیم که:
”1- در تعقیب آرمان حیات زمینی انسانی تو، باید همچنین در تحقق بخشیدن و سرمشق ساختن برخی چیزهای عملی و فوراً سودمند برای همنوعان انسانی خود قدری توجه کنی.
”2- تا جایی که به روابط خانوادگی مربوط میشود، به سنتهای پذیرفته شدۀ زندگی خانوادگی آنطور که آنها را در روزگار و نسل اعطایی خود تثبیت شده مییابی اولویت بده. زندگی خانوادگی و اجتماعی خود را مطابق آداب و رسوم مردمی که برگزیدهای در میانشان ظاهر شوی زیست کن.
”3- در روابط خود با نظم اجتماعی ما توصیه میکنیم که تلاشهای خود را عمدتاً به احیای معنوی و رهایی عقلانی محدود سازی. از کلیۀ درگیریها با ساختار اقتصادی و تعهدات سیاسی روزگار خود پرهیز کن. به طور ویژهتر خود را به زندگی کردن مطابق حیات ایدهآل مذهبی در یورنشیا وقف کن.
”4- تحت هیچ شرایط و نه حتی در کمترین حد نباید در تکامل تدریجی نرمال و منظم نژادهای یورنشیا مداخله کنی. اما این ممانعت نباید به عنوان محدود ساختن تلاشهای تو در به جا گذاشتن یک سیستم پایدار و بهبود یافته از اخلاقیات مثبت مذهبی تعبیر شود. به تو به عنوان یک پسر اعطایی دوران امتیازات مشخصی در رابطه با پیشبرد وضعیت معنوی و مذهبی مردمان دنیا داده شده است.
”5- آنطور که شایسته میبینی، باید خود را با جنبشهای موجود مذهبی و معنوی آنطور که ممکن است در یورنشیا یافت شوند تعیین هویت کنی، اما به هر طریق ممکن از برقراری رسمی یک فرقۀ سازمان یافته، یک مذهب شکل گرفته، یا یک گروهبندی جدا شدۀ اخلاقی از موجودات انسانی احتراز کن. زندگی و آموزشهای تو باید میراث مشترک کلیۀ مذاهب و تمامی مردمان بشود.
”6- برای این که به ایجاد سیستمهای متعاقب کلیشهایِ اعتقادات مذهبی یورنشیا یا انواع دیگر باورهای غیرمترقی مذهبی به گونهای غیرضروری مساعدت نکنی، علاوه بر این باز به تو توصیه میکنیم که هیچ نوشتهای از خودت در سیاره به جا نگذاری. از هر گونه نوشتن روی مواد ماندگار خودداری کن. همیاران خود را از ساختن تصاویر یا سایر اشکال جسمانی خودت منع کن. مراقب باش که در لحظۀ عزیمت تو هیچ چیز بالقوه بت پرستانه در سیاره به جا گذاشته نشود.
”7- در حالی که در سیاره یک زندگی نرمال و معمول اجتماعی خواهی داشت، و یک فرد نرمال از جنس مذکر خواهی بود، احتمالاً وارد رابطۀ ازدواج نخواهی شد. اگر چه این رابطه کاملاً شرافتمندانه و با اعطای تو سازگار میباشد؛ ولی باید به تو یادآوری کنم که یکی از فرامین سونارینگتون پیرامون ظهور در جسم به جا گذاشتن فرزند انسانی را در هر سیاره توسط یک پسر اعطایی که منشأ بهشتی دارد قدغن میسازد.
”8- در کلیۀ جزئیات دیگر اعطای در حال وقوع تو، ما تو را به راهبری تنظیم کنندۀ ساکن، آموزش روح الهی همواره حاضر برای هدایت بشر، و استدلال - داوری ذهن بشری در حال توسعۀ تو که از عطیۀ ارثی برخوردار است میسپاریم. چنین ارتباطی از ویژگیهای مخلوق و خالق تو را قادر خواهد ساخت که در گسترههای سیارهای برای ما زندگی کامل انسانی داشته باشی، نه لزوماً کامل آنطور که توسط هر یک انسان، در هر یک نسل، در هر یک کره تلقی میشود (تا چه رسد در یورنشیا) بلکه کاملاً و در حد عالی سرشار آنطور که در کرات بسیار کمال یافتهتر و در حال کمال جهان پهناور تو ارزشیابی میشود.
”و اکنون باشد که پدر تو و پدر من، که همواره ما را در کلیۀ عملکردهای گذشته حفظ کرده است، تو را از لحظهای که ما را ترک میکنی و به تسلیم خودآگاهی شخصیت خود دست مییابی، طی بازگشت تدریجی تو به شناخت هویت الهیت که در شکل بشری ظهور یافته، و سپس طی تمامی تجربۀ اعطایی تو در یورنشیا تا رهایی تو از جسم و صعود تو به حاکمیت در دست راست پدرمان، هدایت و حفظ کند، و با تو باشد. هنگامی که دوباره تو را در سلوینگتون خواهم دید، بازگشت تو را نزد ما به عنوان فرمانروای عالی و بیچون و چرای این جهان آفریده شده، مورد خدمت واقع شده، و کاملاً فهم شدۀ خودت خوشامد خواهیم گفت.
”من اکنون به جای تو حکومت میکنم. من در طول دورۀ موقت اعطای هفتم و انسانی تو در یورنشیا اختیار تمامی نبادان را به عنوان فرمانروای موقت به عهده میگیرم. و جبرئیل، من حفاظت از پسر انسان را که در آستانۀ تحقق است تا هنگامی که به عنوان پسر انسان و پسر خداوند به زودی و با قدرت و شکوه نزد من بازگردد به تو میسپارم. و جبرئیل، تا هنگامی که میکائیل بدین گونه بازگردد من فرمانروای تو هستم.“
~ ~ ~ ~ ~
سپس، در پیشگاه تمامی اجتماع سلوینگتون، میکائیل فوراً از میان ما عزیمت نمود، و تا بازگشت او به عنوان فرمانروای عالی و شخصی جهان، به دنبال تکمیل دوران زندگانی اعطایی او در یورنشیا، دیگر او را در مکان معمولش ندیدیم.
4- پدیداری در جسم - یگانه ساختن دو تن
و بدین ترتیب برخی از فرزندان ناشایستۀ میکائیل که آفریننده و پدر خود را به کوشش برای فرمانروایی خودخواهانه متهم کرده بودند و با زیادهروی با کنایه میگفتند که پسر آفریننده به واسطۀ وفاداری نامعقول یک جهان فریب خورده از مخلوقات مطیع به گونهای خودکامه و استبدادی در قدرت نگاه داشته شده است، برای همیشه خاموش و مبهوت میشدند و به خاطر حیات حاوی خدمت فداکارانهای که اکنون پسر خداوند به عنوان پسر انسان به آن وارد میشد — ضمن این که همواره تابع ”خواست پدر بهشتی“ بود — از آنها توهم زدایی میشد.
اما اشتباه نکنید؛ در حالی که میکائیل مسیح به راستی موجودی با منشأ دوگانه بود، یک شخصیت دوگانه نبود. او خداوند در ارتباط با انسان نبود، بلکه خداوند پدیدار شده در انسان بود. و او همیشه فقط آن موجود ترکیبی بود. تنها عامل تدریجی در چنین رابطۀ غیرقابل فهم، درک و شناخت تدریجی خودآگاهانه (توسط ذهن بشری) از این واقعیتِ خدا و انسان بودن بود.
میکائیل مسیح به طور تدریجی خدا نشد. خدا در یک لحظۀ حیاتی در حیات زمینی عیسی انسان نشد. عیسی خدا و انسان بود — همیشه و حتی تا ابد. و این خدا و این انسان یکی بودند و اکنون هستند، حتی آنطور که تثلیث بهشتیِ سه موجود در واقع یک الوهیت است.
هرگز این واقعیت را فراموش نکنید که مقصود عالی معنوی اعطای میکائیل افزایش آشکارسازی خداوند بود.
انسانهای یورنشیا برداشتهای متفاوتی از چیزهای معجزهآسا دارند، اما برای ما که به عنوان شهروندان جهان محلی زندگی میکنیم معجزات اندکی وجود دارد، و جالبترین اینها به میزان زیاد اعطاهای پسران بهشت به صورت پدیداری در جسم میباشد. ما ظهور یک پسر الهی به صورت روندهای ظاهراً طبیعی را در کرۀ شما یک معجزه تلقی میکنیم — عملکرد قوانین جهانی فراتر از فهم ما. عیسی ناصری یک شخص معجزهآسا بود.
در تمامی این تجربۀ خارقالعاده و طی آن، خدای پدر برگزید که خود را به طریقۀ معمول متجلی سازد، آنطور که همیشه انجام میدهد — به طریقۀ نرمال، طبیعی، و قابل اتکای عمل الهی.