رفتن به محتوای اصلی

مقالۀ 36 حاملین حیات

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 36

حاملین حیات

حیات به طور خود به خودی به وجود نمی‌آید. حیات مطابق طرحهایی که توسط آرشیتکتهای (آشکار ناشدۀ) وجود تدوین شده ساخته می‌شود و با واردات مستقیم و یا در نتیجۀ کارکردهای حاملین حیات جهانهای محلی در سیارات مسکونی پدیدار می‌گردد. این حاملین حیات در میان خانوادۀ متنوع پسران جهان جالبترین و چند هنره‌ترین هستند. طراحی و حمل حیات مخلوق به کرات سیاره‌ای به آنان سپرده شده است. و بعد از ایجاد این حیات در این کرات جدید، آنها برای مدتهای طولانی در آنجا باقی می‌مانند تا توسعۀ آن را شکوفا سازند.

1- منشأ و طبیعت حاملین حیات

اگر چه حاملین حیات به خانوادۀ فرزندی الهی تعلق دارند، آنها یک نوع ویژه و متمایز از پسران جهان هستند. آنها تنها گروه حیات هوشمند در یک جهان محلی هستند که فرمانروایان یک ابرجهان در آفرینش آن شرکت می‌کنند. حاملین حیات اولاد سه شخصیت از پیش موجود می‌باشند: پسر آفریننده، روح مادر جهان، و از طریق انتصاب، یکی از سه قدمای ایامهایی که مسئولیت سرنوشت ابرجهان مربوطه را به عهده دارد. این قدمای ایامها، که به تنهایی می‌توانند نابودی حیات هوشمند را مقرر دارند، در آفرینش حاملین حیات، که مسئولیت برقراری حیات فیزیکی در کرات در حال تکامل را به عهده دارند، شرکت می‌کنند.

در جهان نبادان آفرینش یکصد میلیون حامل حیات ثبت گردیده است. این گروه مؤثر اشاعه دهندۀ حیات یک گروه به راستی خود مختار نیست. آنها توسط گروه سه‌گانۀ تعیین کنندۀ حیات، که شامل جبرئیل، پدر ملک صادق، و نامبیا، حامل حیات آغازین و اولین حامل حیات متولد نبادان می‌شود، هدایت می‌شوند. اما آنها در تمامی مراحل مدیریت تقسیمی‌‌شان خود مختار هستند.

حاملین حیات به سه بخش بزرگ طبقه‌بندی شده‌اند: اولین بخش حاملین حیات ارشد هستند، دومین بخش دستیاران، و سومین بخش سرپرستان هستند. بخش نخست به دوازده گروه متخصص در اشکال گوناگون تجلی حیات به اجزای کوچکتر تقسیم شده است. تفکیک این سه بخش توسط ملک صادقها که برای این مقصود در کرۀ ستاد مرکزی حاملین حیات دست به آزمایش زدند به اجرا درآمد. ملک صادقها از آن هنگام از نزدیک با حاملین حیات همراه بوده‌اند و هنگامی که آنان برای برقراری حیات در یک سیارۀ جدید اعزام می‌شوند همیشه آنها را همراهی می‌کنند.

هنگامی که یک سیارۀ تکاملی سرانجام در نور و حیات تثبیت می‌شود، حاملین حیات در هیئتهای بالاتر چاره‌جو که سِمت مشورتی دارند برای کمک به مدیریت و توسعۀ بیشتر کره و موجودات جلال یافتۀ آن سازماندهی می‌شوند. در اعصار بعدی و تثبیت شدۀ یک جهان در حال تکامل بسیاری وظایف جدید به عهدۀ این حاملین حیات سپرده می‌شود.

2- کرات حاملین حیات

ملک صادقها سرپرستی کلی گروه چهارم هفت کرات اصلی در مدار سلوینگتون را دارا می‌باشند. این کرات حاملین حیات به صورت زیرین تعیین شده‌اند:

1- ستاد مرکزی حاملین حیات.

2- کرۀ طراحی حیات.

3- کرۀ حراست از حیات.

4- کرۀ تکامل حیات.

5- کرۀ حیات مربوط به ذهن.

6- کرۀ ذهن و روح در موجودات زنده.

7- کرۀ حیات آشکار نشده.

هر یک از این کرات اصلی با شش ماهواره که مراحل ویژۀ تمامی فعالیتهای حاملین حیات در جهان در آنها تمرکز یافته است احاطه شده‌اند.

کرۀ شمارۀ یک، کرۀ ستاد مرکزی، به همراه شش ماهوارۀ فرعی آن، به مطالعۀ حیات جهانی، حیات در تمامی مراحل شناخته شدۀ تجلی آن، تخصیص یافته است. کالج طرح‌ریزی برای حیات در اینجا، جایی که آموزگاران و مشاوران از یوورسا و هاونا و حتی از بهشت در آن عمل می‌کنند، واقع شده است. و من اجازه دارم فاش کنم که هفت پایگاه مرکزی ارواح یاور ذهن در این کرۀ حاملین حیات واقع شده‌اند.

شمارۀ ده — سیستم دهگان — ذاتی جهان فیزیکی است اما ذاتی جهان روحی نیست. قلمرو حیات با سه، هفت، و دوازده، یا با ضریب و ترکیب این اعداد پایه تعیین ویژگی می‌شود. سه طرح آغازین و اساساً متفاوت حیات، بر طبق نظام سه منبع و مرکز بهشت وجود دارد، و در جهان نبادان این سه شکل اساسی حیات در سه نوع متفاوت از سیارات تفکیک شده‌اند. در ابتدا دوازده مفهوم بارز و الهی از حیات قابل انتقال وجود داشتند. این شمارۀ دوازده، به همراه تقسیمات فرعی و ضریبهای آن در سرتاسر کلیۀ الگوهای اساسی حیات تمامی هفت ابرجهان جاری است. همچنین هفت نوع ساخته شدۀ طرح حیات، ترتیبات بنیادین شکل‌بندیهای تولید مثل کنندۀ مادۀ زنده، وجود دارد. الگوهای حیاتی اروانتان به صورت دوازده حامل ارثی شکل‌بندی شده‌اند. انواع متفاوت مخلوقات دارای اراده به صورت 12، 24، 48، 96، 192، 384، 768 شکل‌بندی شده‌اند. در یورنشیا چهل و هشت واحد کنترل الگویی — تعیین کننده‌های ویژگی — در سلولهای جنسی تولید مثل انسان وجود دارد.

کرۀ دوم کرۀ طراحی حیات است. در اینجا تمامی شیوه‌های جدید سازماندهی حیات تعیین می‌شوند. در حالی که طرحهای آغازین حیات توسط پسر آفریننده فراهم می‌شوند، اجرای واقعی این طرحها به عهدۀ حاملین حیات و همکاران آنها گذارده شده است. هنگامی که طرحهای کلی حیات برای یک کرۀ جدید فرمول‌بندی شدند، به کرۀ ستاد مرکزی فرستاده می‌شوند، و در آنجا توسط شورای عالی حاملین ارشد حیات در تشریک مساعی با گروهی از مشاوران ملک صادق به طور دقیق مورد بررسی قرار می‌گیرند. اگر طرحها از فرمولهای از پیش پذیرفته شده عدول کرده‌اند، باید مورد قبول و تصویب پسر آفریننده قرار گیرند. رئیس ملک صادقها اغلب در این بررسیها پسر آفریننده را نمایندگی می‌کند.

از این رو، در حالی که حیات سیاره‌ای در برخی جنبه‌ها مشابه است، از بسیاری جهات در هر کرۀ تکاملی متفاوت است. حتی در یک سری همسان حیاتی در یک خانوادۀ واحد از کرات، حیات در هر دو سیاره عیناً یکسان نیست. همیشه یک نوع سیاره‌ای وجود دارد، زیرا حاملین حیات در تلاش برای بهبود دادن فرمولهای حیاتی که به عهدۀ آنها سپرده شده دائماً در حال کار هستند.

بیش از یک میلیون فرمول بنیادین یا کیهانی شیمیایی وجود دارد که الگوهای اصلی و تنوعات اساسی عملی بیشمار جلوه‌های حیات را تشکیل می‌دهند. ماهوارۀ شمارۀ یک کرۀ طراحی حیات قلمرو فیزیکدانان و شیمیدانان برقی جهان است که به عنوان دستیاران تکنیکی حاملین حیات در کار تسخیر، سازماندهی، و تحت تسلط در آوردن واحدهای اساسی انرژی که برای ساختن وسایل مادی انتقال حیات، موسوم به پلاسمای جرم، به کار گرفته می‌شوند خدمت می‌کنند.

آزمایشگاههای سیاره‌ای طراحی حیات در دومین ماهوارۀ این کرۀ شمارۀ دو واقع شده‌اند. در این آزمایشگاهها حاملین حیات و تمامی همکارانشان در تلاش برای تعدیل و احتمالاً بهبود حیات که برای کاشتن در سیارات دهگان نبادان طرح شده با ملک صادقها تشریک مساعی می‌کنند. حیاتی که اکنون در یورنشیا در حال تکامل است در همین کره طراحی شد و بخشاً به اجرا در آمد، چرا که یورنشیا یک سیارۀ دهگان، یک کرۀ حیات آزمایشی می‌باشد. در یک کره از هر ده کره تنوع بیشتری در طرحهای استاندارد حیات نسبت به کرات دیگر (غیر آزمایشی) مجاز است.

کرۀ شمارۀ سه به حراست از حیات تخصیص یافته است. در اینجا شیوه‌های گوناگون حفظ و حراست حیات به وسیلۀ دستیاران و مسئولان سپاه حامل حیات مورد مطالعه قرار گرفته و توسعه می‌یابد. در طرحهای حیات برای هر کرۀ جدید همیشه استقرار اولیۀ کمیسیون حفظ حیات، که در بر گیرندۀ متخصصان مسئول در تحت کنترل در آوردن ماهرانۀ الگوهای اساسی حیات می‌باشد، در نظر گرفته می‌شود. در یورنشیا بیست و چهار عضو هیئت سرپرست وجود داشتند، دو تا برای هر الگوی بنیادین یا اصلیِ سازمان ساختاری مادۀ حیات. در سیاراتی نظیر سیارۀ شما بالاترین شکل حیات توسط یک مجموعۀ ناقل حیات که در بر گیرندۀ بیست و چهار واحد الگویی می‌باشد تکثیر می‌شود. (و چون حیات عقلانی ناشی از حیات فیزیکی است و بر بنیاد آن استوار است، بیست و چهار نوع اساسی سازمان روانی به وجود می‌آید.)

کرۀ شمارۀ چهار و اقمار فرعی آن به مطالعۀ تکامل حیات مخلوق به طور کلی و دودمان تکاملی هر سطح حیات به طور خاص تخصیص یافته است. پلاسمای اولیۀ حیات یک کرۀ تکاملی باید برای تمامی تنوعات رشدی آینده و برای تمامی تغییرات و اصلاحات متعاقب تکاملی از پتانسیل کامل برخوردار باشد. تأمین دیدن برای چنین پروژه‌های گستردۀ دگرگونی حیات ممکن است نیازمند پدیداری بسیاری اشکال ظاهراً بی‌فایدۀ حیات حیوانی و گیاهی باشد. چنین فراورده‌های جنبی تکامل سیاره‌ای، پیش بینی شده یا پیش بینی نشده، چند صباحی در صحنۀ عمل ظاهر شده و سپس ناپدید می‌شوند، اما در تمامی این پروسۀ طولانی و از طریق آن رشتۀ فرمول‌بندیهای خردمندانه و هوشمندانۀ طراحان اولیۀ طرح حیات سیاره‌ای و طرح نوع بشر امتداد دارد. به رغم این که در تقلای به سوی بالای مخلوقات بالاتر برای تسلط بر اشکال پایین‌تر حیات که بسیاری از آنها گاهی اوقات برای آرامش و آسایش مخلوقات در حال تکامل برخوردار از اراده بسیار آشتی‌ناپذیر هستند ممکن است گاه به گاه ناهماهنگی بزرگ بیرونی مستولی شود، فراورده‌های جنبی چندگانۀ تکامل بیولوژیک برای کارکرد نهایی و کامل اشکال بالاتر هوشمند حیات تماماً ضروری هستند.

کرۀ شمارۀ پنج تماماً به حیاتی که به ذهن ارتباط دارد مربوط است. هر یک از اقمار آن به مطالعۀ یک مرحلۀ واحد از ذهن مخلوق که به حیات مخلوق مرتبط است تخصیص یافته است. ذهن آن گونه که انسان آن را می‌فهمد، عطیۀ هفت روح یاور ذهن می‌باشد که توسط عوامل روح بیکران روی سطوح غیرقابل آموزش یا مکانیکی ذهن سوار شده است. الگوهای حیات در برابر این یاوران و در برابر خادمان روحی متفاوتی که در جهانهای زمان و مکان عمل می‌کنند به طرق گوناگون واکنش نشان می‌دهند. ظرفیت مخلوقات مادی برای عملی ساختن واکنش روحی به طور کامل به عطیه‌های ذهنی مربوطه بستگی دارد، و آن به نوبۀ خود مسیر تکامل بیولوژیک همین مخلوقات انسانی را سمت و سو داده است.

کرۀ شمارۀ شش به ارتباط ذهن با روح، آنطور که به اشکال و ارگانیسمهای زنده مربوطند، تخصیص یافته است. این کره و شش ماهوارۀ فرعی آن در بر گیرندۀ مدارس هماهنگی مخلوق هستند. در آنجا آموزگاران از جهان مرکزی و ابرجهان هر دو با استادان نبادان در ارائۀ بالاترین سطوح پیشرفت مخلوق در زمان و مکان تشریک مساعی می‌کنند.

کرۀ شمارۀ هفتِ حاملین حیات به قلمروهای آشکار ناشدۀ حیات تکاملی مخلوق، آنطور که به فلسفۀ کیهانیِ پدیداری در حال گسترش ایزد متعال مربوط است، تخصیص یافته است.

3- ایجاد حیات

حیات به طور خود به خودی در جهانها ظاهر نمی‌شود. حاملین حیات باید آن را در سیارات بایر به وجود آورند. آنها حاملین، پخش کنندگان، و نگاهبانان حیات، آنطور که در کرات تکاملی فضا پدیدار می‌شود، می‌باشند. تمامی رسته‌ها و اشکال شناخته شدۀ حیات در یورنشیا با این پسران به وجود می‌آیند، گر چه کلیۀ اشکال حیات سیاره‌ای در یورنشیا موجود نیستند.

سپاه حاملین حیات که مسئولیت ایجاد حیات در یک کرۀ جدید به عهدۀ آنان سپرده شده معمولاً شامل یکصد حامل ارشد، یکصد دستیار، و یک هزار سرپرست می‌باشد. حاملین حیات اغلب پلاسمای واقعی حیات را به یک کرۀ جدید حمل می‌کنند، اما نه همیشه. آنها گاهی اوقات بعد از ورود به سیارۀ مأموریت الگوهای حیات را مطابق فرمولهایی که از پیش برای یک ماجرای جدید در ایجاد حیات تصویب شده سازماندهی می‌کنند. منشأ حیات سیاره‌ای در یورنشیا چنین بود.

بعد از این که مطابق فرمولهای تأیید شده الگوهای فیزیکی فراهم شدند، حاملین حیات این مادۀ بیجان را کاتالیز می‌کنند. آنها از طریق شخص خود جرقۀ حیاتی روحی را اهدا می‌کنند، و بی‌درنگ الگوهای بیجان مادۀ زنده می‌شوند.

جرقۀ حیاتی — راز زندگی — از طریق حاملین حیات اعطا می‌شود، نه توسط آنها. آنها به راستی بر این کنشها نظارت می‌کنند. آنها خودِ پلاسمای حیات را فرمول‌بندی می‌کنند، اما این روح مادر جهان است که عامل ضروری پلاسمای زنده را فراهم می‌کند. از دختر آفرینشگر روح بیکران آن جرقۀ انرژی که به بدن جان می‌بخشد و پیشنمای ذهن است می‌آید.

در اعطای حیات حاملین حیات هیچ چیز از سرشت شخصی خود را انتقال نمی‌دهند، حتی در آن کراتی که رسته‌های جدید حیات ارائه می‌شود نیز چنین نیست. در چنین لحظاتی آنها صرفاً جرقۀ حیات را آغاز نموده و انتقال می‌دهند، و چرخشهای لازم ماده را مطابق مشخصات فیزیکی، شیمیایی، و الکتریکی طرحها و الگوهای مقرر شده آغاز می‌کنند. حاملین حیات وجودهای زندۀ کنشیار هستند که عناصر بیجان رسته‌های مادی وجود را تحریک نموده، سازمان داده، و حیات می‌بخشند.

به حاملین حیات متعلق به یک سپاه سیاره‌ای یک مدت زمان مشخص داده می‌شود که در یک کرۀ جدید حیات برقرار کنند، تقریباً نیم میلیون سال از زمان آن سیاره. در پایان این دوره، که با دستیابیهای تکاملی مشخص حیات سیاره‌ای نشان می‌شود، آنها تلاشهای ایجاد حیات را متوقف می‌کنند، و نمی‌توانند متعاقباً چیزی جدید یا تکمیلی به حیات آن سیاره اضافه کنند.

در طول اعصار بین برقراری حیات و پدیداری مخلوقات بشریِ دارای مرتبت اخلاقی، حاملین حیات اجازه می‌یابند که محیط زندگی را تحت کنترل در آورند و از جهات دیگر به گونه‌ای مطلوب مسیر تکامل بیولوژیک را سمت و سو دهند. و آنها این کار را طی ادوار طولانی انجام می‌دهند.

هنگامی که حاملین حیاتی که در یک کرۀ جدید عمل می‌کنند یکباره در ساختن موجودی با اراده با نیروی تصمیم اخلاقی و انتخاب معنوی موفق شدند، در آن وقت و در آنجا کار آنها خاتمه می‌یابد. آنها کارشان به انجام رسیده است. دیگر نیاز نیست آنها حیات در حال تکامل را بیشتر دستکاری کنند. از این نقطه به بعد تکامل چیزهای زنده باید مطابق عطیۀ طبیعت ذاتی و تمایلاتی که از پیش به فرمولها و الگوهای حیات سیاره‌ای داده شده و در آن استقرار یافته جلو رود. حاملین حیات اجازه ندارند اراده را آزمایش نموده یا در آن دخالت ورزند. آنها اجازه ندارند مخلوقات اخلاقی را تحت تسلط قرار داده یا به طور اختیاری تحت تأثیر قرار دهند.

به دنبال ورود یک پرنس سیاره‌ای آنها آمادۀ رفتن می‌شوند، گر چه دو تن از حاملین ارشد و دوازده سرپرست می‌توانند با انجام سوگندِ موقتِ چشم پوشی به عنوان مشاور در امر توسعه و محافظت بیشتر پلاسمای حیات به طور نامحدود در سیاره باقی بمانند. دو تن از این پسران و دوازده همکارشان اکنون در یورنشیا خدمت می‌کنند.

4- حاملین ملک صادق حیات

در هر سیستم محلی از کرات مسکونی در سرتاسر نبادان یک کرۀ واحد وجود دارد که ملک صادقها به عنوان حاملین حیات در آن عمل کرده‌اند. این منزلگاهها به عنوان کرات میدسونایت سیستم مشهورند، و در هر یک از آنها یک پسر ملک صادق که از نظر مادی تغییر یافته با یک دختر انتخابی رستۀ مادی فرزندی زناشویی کرده است. حواهای مادر چنین کرات میدسونایت، بعد از انتخاب توسط حامل ملک صادق حیات برگزیده، از میان داوطلبان بیشمار پاسخ دهنده به ندای فرمانروای سیستم که خطاب به دختران مادی کرۀ او صورت می‌گیرد، از حوزۀ ستاد مرکزی سیستم اعزام می‌شوند.

اولاد یک حامل ملک صادق حیات و یک دختر ماتریال به عنوان میدسونایتیها مشهورند. ملک صادق پدر چنین نژادی از مخلوقات آسمانی سرانجام سیارۀ کارکرد بی‌نظیر حیات خود را ترک می‌کند، و حوای مادر این مرتبت ویژۀ موجودات جهانی نیز به دنبال پدیداری هفتمین نسل از اولاد سیاره‌ای آنجا را ترک می‌کند. آنگاه سرپرستی چنین کره‌ای به پسر ارشد او محول می‌شود.

مخلوقات میدسونایتی در کرات شکوهمند خود به صورت موجودات تولید مثل کننده زندگی و عمل می‌کنند، تا این که سنشان به یک هزار سال استاندارد برسد. بعد از آن آنها توسط فرشتگان سراف به دنیای دیگر انتقال می‌یابند. از آن هنگام به بعد میدسونایتیها به موجوداتی غیرتولید مثل کننده تبدیل می‌شوند، زیرا تکنیک غیرمادی سازی که آنها در آماده شدن برای احاطۀ سرافیمی در معرض آن قرار می‌گیرند آنان را برای همیشه از امتیازات تولید مثل محروم می‌سازد.

وضعیت کنونی این موجودات به سختی می‌تواند فانی یا فناناپذیر محسوب شود. همچنین آنها نمی‌توانند به طور قطعی انسانی یا الهی طبقه‌بندی شوند. در این مخلوقات تنظیم کننده سکونت ندارد، لذا به سختی می‌توانند فناناپذیر تلقی شوند. اما به نظر نمی‌رسد آنها فانی هم باشند. هیچ میدسونایتی مرگ را تجربه نکرده است. کلیۀ میدسونایتیهایی که تاکنون در نبادان متولد شده‌اند امروزه زنده هستند، و در کرات بومی خویش، در برخی کراتی که در میان دو دنیا قرار گرفته‌اند، و یا در کرۀ میدسونایتِ سلوینگتون در گروه کرات پایان دهندگان عمل می‌کنند.

کرات پایان دهندگان در سلوینگتون. حاملین ملک صادق حیات، و نیز حواهای مادر مربوطه، از کرات میدسونایت سیستم به کرات مدار سلوینگتون می‌روند. فرزندان آنها نیز تقدیرشان این است که در آنجا گرد آیند.

باید در این رابطه توضیح داده شود که پنجمین گروه هفت کرات اولیه در مدار سلوینگتون کرات نبادانیِ پایان دهندگان هستند. پسران حاملین ملک صادق حیات و دختران ماتریال در هفتمین کرۀ پایان دهندگان، کرۀ میدسونایت سلوینگتون اقامت دارند.

اقمار هفت کرات اولیۀ پایان دهندگان میعادگاه شخصیتهای ابرجهانها و جهان مرکزی می‌باشند که ممکن است در نبادان در حال انجام مأموریت باشند. در حالی که انسانهای در حال فراز در کلیۀ گستره‌های فرهنگی و کرات آموزشی از 490 کراتی که دانشگاه ملک صادق را تشکیل می‌دهند آزادانه سیر و سیاحت می‌کنند، مدارس ویژۀ مشخص و مناطق بیشمار ممنوعه‌ای وجود دارند که آنان اجازۀ ورود به آنها را ندارند. این به ویژه در مورد چهل و نه کراتی که تحت اختیار پایان دهندگان قرار دارد صادق است.

مقصود از مخلوقات میدسونایت در حال حاضر شناخته شده نیست، اما به نظر می‌رسد که این شخصیتها در آمادگی برای نوعی رویداد آینده در تکامل جهان در حال گرد آمدن در هفتمین کرۀ پایان دهندگان هستند. پرس و جوهای ما پیرامون تیره‌های میدسونایت همیشه به پایان دهندگان ارجاع می‌شود و همیشه پایان دهندگان از بحث پیرامون سرنوشت نگاهبانان خود خودداری می‌ورزند. صرف نظر از عدم اطمینان ما نسبت به آیندۀ میدسونایتیها، ما می‌دانیم که هر جهان محلی در اروانتان چنین گروه در حال ازدیاد از این موجودات اسرارآمیز را در بر می‌گیرد. اعتقاد حاملین ملک صادق حیات بر این است که روزگاری روح متعالی و جاودانۀ ابسونیتیِ خدای غائی به فرزندان میدسونایت آنان عطا خواهد شد.

5- هفت روح یاور ذهن

حضور هفت روح یاور ذهن در کرات بدوی است که مسیر تکامل ارگانیک را هموار می‌سازد. این امر مشخص می‌سازد که چرا تکامل هدفمند است نه تصادفی. این یاوران آن عملکرد خدمت ذهنی روح بیکران را که از طریق کارکردهای یک روح مادر جهان محلی به رسته‌های پایین‌تر زندگی هوشمند تعمیم داده می‌شود نمایندگی می‌کنند. یاوران فرزندان روح مادر جهان هستند و تشکیل دهندۀ خدمت روحانی شخصی او به اذهان مادی ناحیه‌های جهان می‌باشند. هر جا و هر گاه چنین ذهنی تجلی یابد، این ارواح به طرق گوناگون در حال عمل کردن هستند.

هفت روح یاور ذهن با نامهایی که برابر با القاب زیرین هستند نامیده می‌شوند: بصیرت، درایت، شجاعت، دانش، تدبیر، پرستش، و خرد. این ارواح ذهن تأثیر خود را به کلیۀ کرات مسکونی به صورت یک اشتیاق متمایز اعزام می‌دارند، و هر یک در جستجوی ظرفیت دریافت برای تجلی، کاملاً جدا از درجه‌ای که مردمان آن بتوانند برای آن پذیرش و فرصت برای کارکرد بیابند، برمی‌آیند.

منزلگاههای مرکزی ارواح یاور در کرۀ ستاد مرکزی حاملین حیات دامنه و کیفیت عملکرد ذهنی یاوران در هر کره و در هر ارگانیسم زندۀ برخوردار از وضعیت عقلانی را به سرپرستان حامل حیات نمایان می‌سازد. این کار گذاشتن‌های حیاتی - ذهنی نشانه‌های کاملی از کارکرد ذهن زنده برای پنج یاور اول می‌باشد. اما در رابطه با ششمین و هفتمین روح یاور — پرستش و خرد — این منزلگاههای مرکزی فقط یک کارکرد کیفی را ثبت می‌کنند. فعالیت کمّی یاور پرستش و یاور خرد که یک تجربۀ شخصی روح مادر جهان می‌باشد، در حضور بلافصل خادم الهی در سلوینگتون ثبت می‌شود.

هفت روح یاور ذهن همیشه حاملین حیات را به یک سیارۀ جدید همراهی می‌کنند، اما آنها نباید به عنوان موجود تلقی شوند. آنها بیشتر شبیه مدار هستند. ارواح هفت یاور جهان جدا از حضور جهانی خادم الهی به صورت شخصیت عمل نمی‌کنند. آنها در واقع یک سطحی از آگاهی خادم الهی هستند و همیشه تابع عمل و حضور مادر آفرینشگر خود هستند.

ما در مشخص نمودن مکفی این هفت روح یاور ذهن از نظر کلامی در نارسایی به سر می‌بریم. آنها خادمان سطوح پایین‌تر ذهن تجربی هستند، و به ترتیب نیل تکاملی می‌توانند به صورت زیرین توصیف شوند:

1- روح بصیرت — ادراک سریع، غریزۀ بدوی فیزیکی و انگیزۀ ذاتی، عطایای هدایتی و سایر عطایای حفظ خودِ کلیۀ مخلوقات ذهنی؛ از میان یاوران تنها یاوری که چنان به طور گسترده در رسته‌های پایین‌تر حیات حیوانی عمل می‌کند و تنها یاوری که تماس گستردۀ عملی با سطوح غیرقابل آموزش ذهن مکانیکی برقرار می‌سازد.

2- روح درایت — انگیزۀ هماهنگی، پیوند خودجوش و ظاهراً اتوماتیک عقاید. این هدیۀ هماهنگیِ دانش کسب شده، پدیدۀ استدلال سریع، قضاوت تند، و تصمیم فوری است.

3- روح شجاعت — عطیۀ پایبندی — در موجودات شخصی، اساس کسب کاراکتر و ریشۀ عقلانیِ استقامت اخلاقی و دلیری معنوی. هنگامی که از طریق واقعیات روشن شود و به واسطۀ حقایق الهام یابد، این رازِ اشتیاقِ فرازیابیِ تکاملی توسط کانالهای هدایت خودِ هوشمند و آگاهانه می‌گردد.

4- روح دانش — مادرِ کنجکاویِ ماجراجویانه و اکتشاف، روح علمی. راهنما و همکار باوفای ارواح شجاعت و تدبیر. میل زیاد برای هدایت عطایای شجاعت به مسیرهای مفید و مترقی رشد.

5- روح تدبیر — اشتیاق اجتماعی، عطیۀ همکاری نوع بشر. توان مخلوقات صاحب اراده برای هم‌آوایی با همنوعان خود. منشأ غریزۀ اجتماعی در میان مخلوقات پایین‌تر.

6- روح پرستش — انگیزۀ مذهبی، اولین اشتیاق ناهمسان که مخلوقات ذهنی را به دو طبقۀ اساسی وجود انسانی تفکیک می‌کند. روح پرستش حیوان را به واسطۀ ارتباطش از مخلوقات بی‌روح که از عطیۀ ذهن برخوردارند برای همیشه تمیز می‌دهد. پرستش نشان کاندیداتوری برای فرازیابی معنوی است.

7- روح خرد — تمایل ذاتی تمامی مخلوقات اخلاقی به سوی پیشرفت منظم و تدریجی تکاملی. در میان یاوران این بالاترین است، هماهنگ کنندۀ روحی و ادا کنندۀ کار همۀ یاوران دیگر. این روح راز آن اشتیاق غریزی مخلوقات برخوردار از ذهن است که برنامۀ عملی و مؤثر مقیاس فراز یابندۀ وجود را آغاز و آن را حفظ می‌کند، آن هدیۀ چیزهای زنده که توان غیرقابل توضیح آنها را برای بقا موجب می‌شود، و در بقا، هماهنگی مجموعۀ تجارب گذشته و فرصتهای کنونی آنها برای دستیابی به تمامی آنچه که تمامی شش خادم ذهنی دیگر می‌توانند در ذهن ارگانیسم مربوطه به حرکت آورند به کار گیرد. خرد اوج عملکرد عقلانی است. خرد هدف یک وجود صرفاً ذهنی و اخلاقی است.

ارواح یاور ذهن به طور تجربی رشد می‌کنند، اما هرگز شخصی نمی‌شوند. آنها در کارکرد تکامل می‌یابند، و کارکرد پنج تای اول در انواع حیوانی تا اندازه‌ای برای کارکرد تمامی هفت تای آنها به عنوان خرد بشری ضروری است. این رابطۀ حیوانی یاوران را به عنوان ذهن بشری عملاً مؤثرتر می‌سازد. از این رو حیوانات تا اندازه‌ای برای تکامل عقلانی و نیز فیزیکی انسان ضروری هستند.

این یاوران ذهنی یک روح مادر جهان محلی همانقدر که مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی به نیروهای غیرزندۀ جهان مربوط هستند به حیات مخلوق برخوردار از وضعیت هوشمندی مربوطند. آنها خدمت پر ارزشی در مدارهای ذهنی در کرات مسکونی انجام می‌دهند و تشریک مساعی کنندگان مؤثری با کنترلگران استاد فیزیکی که همچنین به عنوان کنترلگران و مدیران سطوح پیش یاور ذهنی، سطوح غیرقابل آموزشی یا مکانیکی ذهنی، خدمت می‌کنند می‌باشند.

ذهن زنده پیش از پدیداری ظرفیت یادگیری از تجربه، قلمرو خدمت کنترلگران استاد فیزیکی است. ذهن مخلوق، پیش از دستیابی به توان شناخت ربانیت و پرستش الوهیت، قلمرو ویژۀ ارواح یاور است. با ظهور واکنش معنوی نیروی عقلانی مخلوق، این اذهان آفریده شده به یکباره فوق ذهنی می‌شوند، و فوراً در مدار چرخه‌های روحی روح مادر جهان محلی قرار می‌گیرند.

ارواح یاور ذهن به هیچ وجه به طور مستقیم به عملکرد متنوع و بسیار معنوی روح حضور شخصی خادم الهی، روح‌القدسِ کرات مسکونی مربوط نیستند، اما آنها به طور کارکردی مقدم بر، و آماده‌ساز برای ظهور همین روح در انسان تکاملی می‌باشند. یاوران به روح مادر جهان یک تماس متفاوت با، و کنترل روی، مخلوقات زندۀ مادی یک جهان محلی می‌دهند، اما هنگامی که در سطوح پیش شخصیتی عمل می‌کنند در ایزد متعال اثری ندارند.

ذهن غیرمعنوی یا یک تجلی روحی - انرژی و یا یک پدیدۀ فیزیکی - انرژی است. حتی ذهن بشر، ذهن شخصی، جدا از تعیین هویت روحی هیچ کیفیت بقا ندارد. ذهن یک عطیۀ ربانیت است، اما هنگامی که بدون بصیرت روحی عمل می‌کند، و هنگامی که فاقد توان پرستش است و طالب نجات نیست فناناپذیر نیست.

6- نیروهای زنده

حیات هم مکانیستی و هم سرزنده — مادی و روحی — است. فیزیکدانان و شیمیدانان یورنشیا در فهم خود از اشکال پروتوپلاسمی حیات گیاهی و حیوانی همواره پیشرفت می‌کنند، اما هرگز قادر نخواهند بود ارگانیسمهای زنده تولید کنند. حیات چیزی متفاوت از کلیۀ جلوه‌های انرژی است. حتی حیات مادی مخلوقات فیزیکی ذاتی ماده نیست.

چیزهای مادی ممکن است از یک وجود مستقل برخوردار باشند، اما حیات فقط از حیات ناشی می‌شود. ذهن فقط می‌تواند از ذهن از پیش موجود سرچشمه گیرد. منشأ روح فقط در نیاکان روحی است. مخلوق ممکن است اشکال حیات را ایجاد کند، اما فقط یک شخصیت آفریننده یا یک نیروی آفرینشگر می‌تواند جرقۀ فعال کنندۀ زندگانی را تأمین کند.

حاملین حیات می‌توانند اشکال مادی یا الگوهای فیزیکی موجودات زنده را سازمان دهند، اما روح جرقۀ اولیۀ حیات را فراهم می‌کند و عطیۀ ذهن را اعطا می‌دارد. حتی اشکال زندۀ حیات تجربی که حاملین حیات در کرات خود در سلوینگتون سازمان می‌دهند همیشه فاقد نیروهای تولید مثل کننده هستند. هنگامی که فرمولهای حیات و الگوهای حیاتی به طور صحیح گردآوری می‌شوند و به گونه‌ای مناسب سازماندهی می‌شوند، حضور یک حامل حیات برای آغاز کردن حیات کافی است، اما تمامی چنین ارگانیسمهای زنده فاقد دو ویژگی ضروری هستند — عطیۀ ذهن و نیروهای تولید مثل کننده. ذهن حیوانی و ذهن بشری هدایای روح مادر جهان محلی هستند، که از طریق هفت روح یاور ذهن عمل می‌کنند، در حالی که توان مخلوق برای تولید مثل اعطای ویژه و شخصی روح جهان به پلاسمای نیایی حیات است که توسط حاملین حیات برپا می‌شود.

هنگامی که حاملین حیات الگوهای حیات را طراحی کردند، بعد از این که آنها سیستمهای انرژی را سازماندهی کردند، یک پدیدۀ دیگر باید به وقوع پیوندد، ”روح حیات“ باید به این اشکال بی‌جان عطا گردد. پسران خداوند می‌توانند اشکال حیات را بسازند، اما این روح خداوند است که به راستی جرقۀ حیاتی را اهدا می‌کند. و هنگامی که حیاتی که بدین گونه داده شد به پایان رسید، باز بدن به جا ماندۀ مادی به مادۀ مرده تبدیل می‌شود. هنگامی که حیات اعطا شده تهی گردید، بدن به آغوش جهان مادی باز می‌گردد که از آن توسط حاملین حیات قرض گرفته شد تا به عنوان یک وسیلۀ نقلیۀ گذرا برای آن عطیۀ حیاتی که آنها به چنین ارتباط مرئی انرژی - ماده انتقال دادند به کار گرفته شود.

حیاتی که توسط حاملین حیات به گیاهان و حیوانات اعطا می‌شود به دنبال مرگ گیاه یا حیوان به حاملین حیات باز نمی‌گردد. حیات پایان یافتۀ چنین چیز زنده از هویت و یا شخصیت برخوردار نیست. آن به طور انفرادی از مرگ نجات نمی‌یابد. آن در طول وجود و مدت اقامت موقتش در بدن ماده دچار تغییر شده است. آن در معرض تکامل انرژی قرار گرفته است و فقط به عنوان بخشی از نیروهای کیهانی جهان بقا می‌یابد. آن به عنوان حیات منفرد بقا نمی‌یابد. بقای مخلوقات انسانی به طور کامل مبتنی بر تکامل یک روح فناناپذیر در درون ذهن انسانی است.

ما پیرامون حیات به عنوان ”انرژی“ و به عنوان ”نیرو“ سخن می‌گوییم، اما به راستی آن هیچکدام از آنها نیست. نیرو - انرژی به طرق گوناگون نسبت به جاذبه واکنشگر است، اما حیات چنین نیست. الگو نیز نسبت به جاذبه واکنشگر نیست. آن یک شکل‌بندی از انرژیهایی است که تمامی الزامات واکنش به جاذبه را به انجام رسانیده‌اند. حیات، بدین گونه، در بر گیرندۀ جان بخشی یک الگوی شکل‌بندی شده یا سیستم مجزای انرژی — مادی، ذهنی، یا معنوی — می‌باشد.

چیزهایی در ارتباط با به وجود آمدن حیات در سیارات تکاملی وجود دارند که در مجموع برای ما روشن نیستند. ما سازماندهی فیزیکی فرمولهای الکتروشیمیایی حاملین حیات را به طور کامل می‌فهمیم، اما طبیعت و سرچشمۀ جرقۀ فعال‌سازی حیات را به طور کامل نمی‌فهمیم. ما می‌دانیم که حیات از پدر از طریق پسر و توسط روح جریان می‌یابد. بسیار محتمل است که ارواح استاد کانال هفتگانۀ رودخانۀ حیات هستند که روی تمامی آفرینش ریخته می‌شود. اما ما تکنیکی را که توسط آن روح سرپرست استاد در مرحلۀ آغازین اعطای حیات در یک سیارۀ جدید شرکت می‌کند نمی‌فهمیم. ما اطمینان داریم که قدمای ایامها نیز در این افتتاح حیات در یک کرۀ جدید سهمی دارند، اما ما از طبیعت آن به طور کامل بی‌اطلاع هستیم. ما می‌دانیم که روح مادر جهان در واقع به الگوهای بی‌جان جان می‌بخشد و به چنین پلاسمای فعال شده امتیازات بازتولیدی ارگانیسمی را اهدا می‌کند. ما مشاهده می‌کنیم که این سه، سطوح خدای هفتگانه هستند که گاهی اوقات به عنوان آفرینندگان متعالی زمان و مکان تخصیص یافته‌اند، اما سوا از آن ما اندکی بیش از انسانهای یورنشیا می‌دانیم — به عبارت ساده مفهوم ذاتی در پدر، تجلی آن در پسر، و تحقق حیات در روح می‌باشد.

[نوشته شده توسط یک پسر وُراندادِک که به عنوان یک ناظر در یورنشیا ساکن است و با درخواست رئیس ملک صادق گروه سرپرست آشکار کننده در این سِمت عمل می‌کند.]