مقالۀ 175 آخرین سخنرانی در معبد
نسخۀ پیشنویس
کتاب یورنشیا
مقالۀ 175
آخرین سخنرانی در معبد
اندکی پس از ساعت دو در این بعد از ظهر سهشنبه، عیسی در حالی که با یازده حواری، یوسف اَرمته، سی یونانی، و برخی شاگردان دیگر همراهی میشد، به معبد رسید و ایراد آخرین سخنرانی خود را در بارگاههای عمارت مقدس آغاز نمود. این گفتار قرار بود آخرین درخواست او از قوم یهود و کیفرخواست نهاییِ دشمنان سرسخت و نابود کنندگانِ احتمالی او — کاتبان، فریسیان، صدوقیان، و حاکمان اصلی اسرائیل — باشد. در طول پیش از ظهر، گروههای مختلف این فرصت را داشتند که از عیسی پرسش کنند؛ در این بعد از ظهر کسی از او سؤالی نپرسید.
وقتی استاد شروع به صحبت کرد، صحن معبد ساکت و با نظم و ترتیب بود. صرافان و بازرگانان، دیگر جرأت ورود به معبد را نداشتند، زیرا عیسی و جمعیتِ برانگیخته شده روز قبل آنها را بیرون کرده بودند. قبل از شروع سخنرانی، عیسی با مهربانی به این حضار که بنا بود به زودی سخنرانی دلسوزانة خداحافظی او با بشریت، همراه با آخرین محکومیت آموزگاران دروغین و حاکمانِ متعصبِ یهودیان را توسط او بشنوند، نگریست.
۱- سخنرانی
”در این مدت طولانی که با شما بودهام، در زمین بالا و پایین رفته و مهر پدر را به فرزندان انسانها اعلام کردهام، و بسیاری نور را دیدهاند، و از طریق ایمان به پادشاهی آسمان وارد شدهاند. در ارتباط با این تعلیم و موعظه، پدر کارهای شگفتانگیز بسیاری انجام داده است، حتی تا حد زنده کردنِ مردگان. بسیاری از بیماران و مبتلایان شفا یافتهاند زیرا ایمان آوردهاند؛ اما تمام این اعلان حقیقت و شفای بیماری چشمان کسانی را که از دیدن نور امتناع میورزند، باز نکرده است، کسانی که مصمم هستند این بشارت پادشاهی را رد کنند.
”من و حواریونم به هر نحوی که مطابق با انجام خواست پدرم باشد، نهایت تلاش خود را کردهایم که با برادرانمان در صلح زندگی کنیم، تا با الزامات معقول قوانین موسی و سنتهای اسرائیل همسان باشیم. ما دائماً به دنبال صلح بودهایم، اما رهبران اسرائیل نمیخواهند آن را داشته باشند. آنها با انکار حقیقتِ خدا و نور بهشت، در حال هم صف نمودنِ خود با خطاکاری و تاریکی هستند. بین روشنایی و تاریکی، بین زندگی و مرگ، بین حقیقت و خطاکاری، نمیتواند صلح وجود داشته باشد.
”بسیاری از شما جرأت کردهاید که به آموزشهای من ایمان بیاورید و از پیش به شادی و آزادیِ آگاهی داشتن از فرزند خدا بودن وارد شدهاید. و شما گواه من خواهید بود که من همین فرزند خدا بودن را به تمام قوم یهود پیشنهاد کردهام، حتی به همین مردانی که اکنون در پی نابودی من هستند. و حتی اکنون نیز پدرم این آموزگاران تاریک اندیش و این رهبران ریاکار را خواهد پذیرفت، مشروط بر این که فقط به او روی آورند و رحمت او را بپذیرند. حتی اکنون نیز برای این مردم پذیرش کلام آسمان و استقبال از پسر انسان خیلی دیر نیست.
”پدر من مدتهاست که با بخشش با این قوم رفتار کرده است. ما پیامبران خود را نسل به نسل فرستادهایم تا به آنها بیاموزند و هشدار دهند، و آنها نسل به نسل این آموزگاران آسمانی را کشتهاند. و اکنون کاهنان اعظمِ خودکامه و حاکمان سرسخت شما به انجام همین کار ادامه میدهند. همانطور که هیرودیس باعث مرگ یحیی شد، شما نیز اکنون آماده میشوید تا پسر انسان را بکشید.
”تا زمانی که فرصتی وجود دارد که یهودیان به پدر من روی آورند و به دنبال نجات باشند، خدای ابراهیم، اسحاق، و یعقوب دستان رحمت خود را به سوی شما دراز خواهد کرد؛ اما هنگامی که به یکباره فنجان توبه ناپذیریِ خود را پر کردید، و هنگامی که سرانجام رحمت پدرم را رد کردید، این ملت به تدابیر خود سپرده خواهد شد و به سرعت به پایانی ننگین خواهد رسید. این قوم فرا خوانده شدند تا نور جهان شوند، تا شکوه معنویِ ملتی خداشناس را به نمایش بگذارند، اما شما آنقدر از انجام امتیازات الهی خود دور شدهاید که رهبران شما در آستانة ارتکابِ حماقت کاملِ تمام اعصار هستند، از این نظر که آنها در آستانة رد نهاییِ هدیة خدا به همة انسانها و برای همة اعصار — آشکار شدنِ مهر پدر آسمانی برای همة مخلوقات او در زمین — هستند.
”و هنگامی که شما به یکباره این مکاشفة خدا به انسان را رد کنید، پادشاهی آسمان به مردمان دیگر داده خواهد شد، به کسانی که آن را با شادی و سرور قبول خواهند کرد. به نام پدر که مرا فرستاد، به طور جدی به شما هشدار میدهم که در آستانة از دست دادن موقعیت خود در دنیا به عنوان پرچمداران حقیقت ابدی و حافظان قانون الهی هستید. من هم اکنون آخرین فرصت شما را برای جلو آمدن و توبه کردن به شما پیشنهاد میکنم، تا نشان دهید که قصد دارید خدا را با تمام قلب خود بجویید و مانند کودکان کوچک و با ایمانِ خالصانه وارد امنیت و نجاتِ پادشاهیِ آسمان شوید.
”پدر من مدتها برای نجات شما تلاش کرده است، و من پایین آمدم تا در میان شما زندگی کنم و شخصاً راه را به شما نشان دهم. بسیاری از یهودیان و سامریان هر دو، و حتی غیریهودیان، به بشارت پادشاهی ایمان آوردهاند، اما آنهایی که باید نخستین کسانی باشند که جلو آمده و نور آسمان را بپذیرند، با قاطعیت از ایمان آوردن به مکاشفة حقیقتِ خداوند امتناع کردهاند — خدایی که در انسان آشکار شد و انسانی که به سوی خدا فراز یافت.
”امروز بعدازظهر، حواریون من اینجا در مقابل شما در سکوت میایستند، اما شما به زودی طنین صدای آنها را خواهید شنید که برای نجات ندا خواهند داد و خواستار پیوستن به پادشاهی آسمانی به عنوان فرزندان خدای زنده خواهند شد. و اکنون اینها، شاگردانم و باورمندان به بشارت پادشاهی، و نیز فرستادگان نادیدنی که در کنار آنها هستند را گواه میگیرم که یک بار دیگر به اسرائیل و حاکمانش رهایی و نجات را عرضه کردهام. اما همة شما میبینید که چگونه رحمت پدر نادیده گرفته میشود و چگونه پیامآورانِ حقیقت طرد میشوند. با این وجود، من به شما هشدار میدهم که این کاتبان و فریسیان هنوز بر مسند موسی نشستهاند، و از این رو، تا وقتی که والامرتبهها که در قلمروهای انسانها حکومت میکنند، سرانجام این قوم را سرنگون کنند و جایگاه این حاکمان را ویران کنند، از شما میخواهم که با این بزرگان در اسرائیل همکاری کنید. شما ملزم نیستید که در طرحهایشان برای کشتنِ پسر انسان با آنها متحد شوید، اما در هر چیزی که مربوط به آرامش اسرائیل است باید تابع آنها باشید. در همة این امور هر چه از شما میخواهند انجام دهید و اصول شریعت را رعایت کنید، اما از کارهای شیطانی آنها الگوبرداری نکنید. به یاد داشته باشید که گناهِ این حاکمان این است: آنها آنچه را که خوب است میگویند، اما آن را انجام نمیدهند. شما به خوبی میدانید که چگونه این رهبران بارهای سنگین را بر دوش شما میبندند، بارهایی که حمل آن طاقتفرسا است، و آنها به اندازة یک انگشت این بارهای سنگین را بلند نخواهند کرد که به شما کمک کنند آنها را حمل کنید. آنها با آیین به شما ظلم کردهاند و با سنتها شما را به بردگی درآوردهاند.
”علاوه بر این، این حاکمان خودمحور از انجام کارهای نیک خود ابراز شادی میکنند، به گونهای که توسط مردم دیده شوند. آنها آیهدانهای خود را عریض میکنند و حاشیههای جامههای رسمی خود را بزرگ میکنند. آنها مشتاق مکانهای اصلی در جشنها هستند و خواستار جایگاههای اصلی در کنیسهها میباشند. آنها به سلامهای تمجیدآمیز در بازارها چشم طمع دارند و مایلند که همة مردم آنها را رابی خطاب کنند. و حتی در حالی که این همه افتخار را از مردم میجویند، مخفیانه خانههای بیوه زنان را تصرف میکنند و از خدمات معبد مقدس سود میبرند. این ریاکاران برای تظاهر در ملاء عام دعاهای طولانی میکنند و صدقه میدهند تا توجه همنوعان خود را جلب کنند.
”در حالی که باید حاکمان خود را گرامی بدارید و به آموزگاران خود احترام بگذارید، نباید هیچکس را به معنای روحانی پدر خطاب کنید، زیرا یکی است که پدر شماست، حتی خدا. همچنین نباید به دنبال آن باشید که در پادشاهی نسبت به برادران خود احساس برتری کنید. به یاد داشته باشید، من به شما آموختهام که کسی که در میان شما بزرگتر است باید خادم همه باشد. اگر به خود اجازه دهید که خود را در پیشگاه خدا بزرگ سازید، قطعاً پست خواهید شد؛ اما هر کس به راستی خود را فروتن کند، قطعاً سرافراز خواهد شد. در زندگی روزمرة خود نه تجلیل از خود، بلکه جلال خدا را بجویید. خواست خود را به گونهای خردمندانه تابع خواست پدر آسمانی کنید.
”سخنان مرا اشتباه نگیرید. من نسبت به این کاهنان اعظم و حاکمانی که اکنون نیز در پی نابودی من هستند، هیچ کینهای ندارم. من برای این کاتبان و فریسیان که تعالیم مرا رد میکنند، خواست بدی ندارم. میدانم که بسیاری از شما به طور مخفیانه به پادشاهی ایمان دارید، و میدانم که وقتی ساعت من فرا رسد، آشکارا وفاداری خود را به آن اعلام خواهید کرد. اما رابیهای شما چگونه خود را توجیه میکنند، زیرا ادعا میکنند که با خدا صحبت میکنند و سپس به خود اجازه میدهند که کسی را که برای آشکار ساختن پدر به جهانیان میآید، رد کرده و بکشند؟
”وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار! شما درهای پادشاهی آسمان را به روی مردم صادق میبندید زیرا آنها بر حسب اتفاق در روشهای تعلیم شما ناآموخته هستند. شما از ورود به پادشاهی امتناع میکنید و در عین حال هر کاری که در توان دارید انجام میدهید تا از ورود دیگران جلوگیری کنید. شما به درهای نجات پشت میکنید و با همة کسانی که وارد آن میشوند میجنگید.
”وای بر شما ای کاتبان و فریسیان، ریاکارانی که شما هستید! زیرا عملاً خشکی و دریا را درمینوردید تا مریدی پیدا کنید، و هنگامی که موفق شدید، خرسند نمیشوید تا این که او را دو چندان بدتر از وقتی کنید که یک فرزند کافر بود.
”وای بر شما، ای کاهنان اعظم و حاکمانی که اموال فقرا را تصرف میکنید و از کسانی که میخواهند به خدا به گونهای خدمت کنند که به تصور آنها موسی مقرر کرده است، وجوه سنگین مطالبه میکنید! شما که از نشان دادن ترحم خودداری میکنید، آیا میتوانید به ترحم در دنیاهای آینده امیدوار باشید؟
”وای بر شما آموزگاران دروغین، ای راهنمایان کور! وقتی نابینا، نابینا را هدایت میکند، از یک ملت چه انتظاری میتوان داشت؟ هر دو در گودال هلاکت خواهند افتاد.
”وای بر شما که وقتی سوگند میخورید عوام فریبی میکنید! شما حیلهگر هستید، زیرا تعلیم میدهید که یک فرد میتواند به معبد سوگند بخورد و سوگند خود را بشکند، اما هر کس به طلای معبد سوگند بخورد باید مقید بماند. شما همه نادان و کور هستید. شما حتی در بیصداقتی خود ثابت قدم نیستید، زیرا کدام بزرگتر است، طلا یا معبدی که به ظاهر طلا را مقدس کرده است؟ شما همچنین میآموزید که اگر انسانی به قربانگاه سوگند یاد کند، چیزی نیست؛ اما اگر کسی به هدیهای که بر قربانگاه است سوگند یاد کند، باید به سوگند خود وفا کند. آیا باز هم نسبت به حقیقت کور هستید که کدام بزرگتر است، هدیه یا قربانگاهی که هدیه را مقدس میسازد؟ چگونه میتوانید چنین ریاکاری و بیصداقتی را در نزد خدای آسمان توجیه کنید؟
”وای بر شما ای کاتبان و فریسیان و همة ریاکارانِ دیگر که اطمینان حاصل میکنید که از نعناع، رازیانه، و زیره ده یک میدهید و در عین حال به امور مهمترِ شریعت یعنی ایمان، بخشش، و داوری بیاعتنایی میکنید! طبق خرد، میبایست اینها را انجام میدادید، اما آن دیگری را انجام نشده رها نمیکردید. شما واقعاً راهنمایانی کور و آموزگارانی نادان هستید؛ پشه را صافی میکنید و شتر را فرو میبلعید.
”وای بر شما ای کاتبان، فریسیان و ریاکاران! زیرا شما در پاک کردن بیرون پیاله و بشقاب دقیق هستید، اما در درونتان، نجاستِ اخاذی، افراط، و فریب وجود دارد. شما از نظر معنوی کور هستید. آیا تشخیص نمیدهید که چقدر بهتر است ابتدا داخل پیاله تمیز شود، و سپس آن چیزی که روی آن ریخته شود، به خودی خود بیرون را پاک خواهد کرد؟ ای آدمهای خبیث و شرور! شما کنشهای ظاهریِ مذهب خود را با متن تفسیر خود از شریعت موسی انطباق میدهید، در حالی که روان شما غرق در شرارت و آکنده از جنایت است.
”وای بر همة شما که حقیقت را انکار میکنید و بخشش را رد میکنید! بسیاری از شما مانند قبرهای سفیدکاری شدهای هستید که از بیرون زیبا به نظر میرسند، اما درون آنها پر از استخوانهای مردگان و انواع نجاسات هستند. به همین سان شما که آگاهانه رهنمود خدا را رد میکنید، خود را در ظاهر به مردم مقدس و پارسا جلوه مینمایید، اما در باطن قلبتان مملو از ریاکاری و شرارت است.
”وای بر شما، ای راهبران دروغین یک ملت! در آنجا یادگاری برای پیامبرانِ شهیدِ قدیم ساختهاید، در حالی که نقشه میکشید تا کسی را که آنها پیرامونش صحبت کردند بکشید. قبرهای پارسامنشان را تزیین میکنید و از خود تملق میگویید که اگر در روزگاران پدرانتان میزیستید، پیامبران را نمیکشتید؛ و سپس به رغم چنین تفکری خودپسندانه، آماده میشوید که پسر انسان را که پیامبران از او سخن گفتهاند، بکشید. نظر به این که این کارها را انجام میدهید، بر خود گواهی میدهید که فرزندان شریر کسانی هستید که پیامبران را کشتند. پس ادامه دهید، و جام محکومیت خود را به طور کامل پر کنید!
”وای بر شما، ای فرزندان شرارت! یحیی به راستی شما را افعیزاده نامید، و من میپرسم چگونه میتوانید از قضاوتی که یحیی بر شما اعلام کرد بگریزید؟
”اما اکنون نیز به نام پدرم به شما رحمت و بخشش ارزانی میدارم؛ حتی اکنون نیز دست مهرآمیز رفاقت ابدی را پیشنهاد میکنم. پدر من حکیمان و پیامبران را برای شما فرستاده است؛ شما برخی را مورد آزار و اذیت قرار دادهاید و برخی دیگر را کشتهاید. آنگاه یحیی ظاهر شد و آمدن پسر انسان را اعلام کرد، و شما او را پس از این که بسیاری به تعالیم او ایمان آوردند هلاک کردید. و اکنون آماده میشوید تا خون بیگناه بیشتری را بریزید. آیا نمیفهمید که روز حسابرسی وحشتناکی فرا خواهد رسید، آنگاه که قاضی تمام زمین از این قوم به خاطر طریقی که این پیامآوران آسمان را رد کرده، آزار و اذیت کرده، و کشتهاند، حسابرسی کند؟ آیا نمیفهمید که باید برای این همه خون پارسامنشان، از اولین پیامبر کشته شده تا روزگاران زکریا، که بین معبد و قربانگاه کشته شد، حساب پس بدهید؟ و اگر به راههای شرورانة خود ادامه دهید، این حسابرسی ممکن است از همین نسل مطالبه شود.
”ای اورشلیم و فرزندان ابراهیم، شما که پیامبران را سنگسار کردید و آموزگارانی را که برای شما فرستاده شده بودند کشتید، حتی اکنون میخواهم فرزندانتان را جمع کنم، مثل مرغی که جوجههایش را زیر بالهایش جمع میکند. اما شما نمیخواهید!
”و اینک شما را ترک میکنم. شما پیام مرا شنیدهاید و تصمیم خود را گرفتهاید. کسانی که به بشارت من ایمان آوردهاند، حتی اکنون در پادشاهی خداوند در امان هستند. به شما که برگزیدید هدیة خدا را رد کنید، میگویم که دیگر نخواهید دید که من در معبد تدریس کنم. کار من برای شما تمام شده است. اینک من با فرزندانم بیرون میروم، و خانة شما برایتان متروک باقی میماند!“
و سپس استاد به پیروانش اشاره کرد که از معبد خارج شوند.
۲- مرتبت تک تک یهودیان
این واقعیت که رهبران روحانی و آموزگاران مذهبی قوم یهود روزگاری تعالیم عیسی را رد کردند و برای به بار آوردنِ مرگ ظالمانة او توطئه کردند، به هیچ وجه روی مرتبت هیچیک از یهودیان به لحاظ جایگاه آنها در پیشگاه خداوند تأثیری ندارد. و این امر نباید باعث شود که کسانی که خود را پیرو مسیح میدانند نسبت به یک یهودی به عنوان یک همنوعِ بشری تعصب داشته باشند. یهودیان به عنوان یک ملت، به عنوان یک گروه اجتماعی- سیاسی، بهای وحشتناک رد شاهزادة صلح را به طور کامل پرداختند. مدتهاست که آنها دیگر مشعلدارانِ معنوی حقیقت الهی برای نژادهای نوع بشر نبودهاند، اما این امر دلیل موجهی نیست که تک تک نوادگان این یهودیانِ روزگارانِ دورِ پیشین توسط پیروان کوته فکر، نالایق، متعصب، و دروغینِ عیسی ناصری، که خود به واسطة تولد طبیعی یک یهودی بود، تحت آزار و اذیت، بدان گونه که برایشان رخ داد، قرار گیرند.
بارها این نفرت و آزار و اذیت غیرمنطقی و غیرمسیح گونة یهودیان امروزی به رنج و مرگ برخی از افراد بیگناه و بیتخلف یهودی منجر شده است، یعنی کسانی که نیاکانشان خود در ایام عیسی، با جان و دل بشارت او را پذیرفتند و در مدتی کوتاه برای آن حقیقتی که از صمیم قلب به آن اعتقاد داشتند، با عزمی راسخ جان باختند. چه حس هولناکی برای موجودات آسمانیِ ناظر پدید میآید، آنگاه که میبینند پیروان ظاهری عیسی در آزار و اذیت، و حتی قتل نوادگان آتی پطرس، فیلیپ، متی، و سایر یهودیان فلسطینی که جانشان را به عنوان نخستین شهدای بشارت پادشاهی آسمانی با افتخار زیاد تقدیم کردند زیادهروی میکنند!
چه ظالمانه و نابخردانه است که کودکان بیگناه مجبور شوند که به خاطر گناهان نیاکانشان رنج بکشند، به خاطر اعمال ناشایستی که کاملاً از آن بیخبرند، و به هیچ وجه نمیتوانند مسئول آن باشند! و چنین اعمال شرورانهای را به نام کسی انجام دهند که به شاگردانش آموخت که حتی دشمنان خود را دوست بدارند! لازم شده است که در این بازگوییِ زندگی عیسی، شیوهای را به تصویر بکشیم که به واسطة آن برخی از یهودیان هموطنش او را طرد کردند و توطئه کردند تا مرگ حقارتبار او را رقم بزنند؛ اما به همة کسانی که این روایت را میخوانند هشدار میدهیم که ارائة چنین بازگوییِ تاریخی به هیچ وجه نفرت غیرعادلانهای را که بسیاری از افراد به ظاهر مسیحی برای قرنهای متمادی نسبت به تک تک یهودیان داشتهاند توجیه نمیکند، و نگرش غیرمنصفانة ذهنی آنها را نادیده نمیگیرد. باورمندان به پادشاهی، کسانی که از تعالیم عیسی پیروی میکنند، باید از بدرفتاری با فرد یهودی به عنوان فردی که در طرد و مصلوب شدن عیسی مقصر است دست بردارند. پدر و پسر آفرینشگر او هرگز از عشقورزی به یهودیان دست برنداشتهاند. خداوند امتیاز ویژهای برای اشخاص قائل نمیشود، و نجات برای یهودی و همچنین برای غیریهودیان است.
۳- جلسة سرنوشتساز شورای عالی یهود
در ساعت هشت در این عصر سهشنبه، جلسة سرنوشتساز شورای عالی یهود تشکیل شد. در بسیاری از موارد قبلی این دادگاه عالی قوم یهود به طور غیررسمی حکم مرگ عیسی را صادر کرده بود. بارها این هیئت حاکمة عالی حکم قطعی داده بود که کار او را متوقف کند، اما هرگز قبل از آن تصمیم نگرفته بود که او را بازداشت کنند و به هر قیمتی که شده مرگ او را رقم بزنند. درست قبل از نیمهشب این سهشنبه، ۴ آوریل، سال ۳۰ پس از میلاد مسیح بود که شورای عالی یهود، بدان گونه که در آن زمان تشکیل شد، رسماً و به اتفاق آرا به صدور حکم اعدام برای عیسی و ایلعازر رأی داد. این پاسخ آخرین درخواست استاد از حاکمان یهودیان بود که فقط چند ساعت قبل از آن در معبد انجام داده بود، و این نشان دهندة واکنش خشمآلود شدید آنها نسبت به اعلام جرم قاطعانه و آخر عیسی بر علیه همین کاهنان اعظم و صدوقیان و فریسیان توبه ناپذیر بود. صدور حکم اعدام (حتی قبل از محاکمة او) بر علیه پسر خدا، پاسخ شورای عالی یهود به آخرین عرضة بخشش آسمانی بود که تا آن هنگام به قوم یهود تعمیم داده شده بود.
از این زمان به بعد یهودیان به حال خود رها شدند تا حیات زودگذر و کوتاه ملی خود را کاملاً مطابق با مرتبت صرفاً بشری خود در میان ملل یورنشیا به پایان برسانند. اسرائیل پسر خدایی را که با ابراهیم پیمان بسته بود نپذیرفته بود، و این طرح که فرزندان ابراهیم حاملان نور حقیقت برای دنیا شوند، متلاشی شده بود. پیمان الهی لغو شده بود، و پایان قوم عبرانی به سرعت نزدیک میشد.
به مأموران شورای عالی یهود دستور داده شد بود که اوایل صبح روز بعد عیسی را دستگیر کنند، اما با این رهنمود که او نباید در ملاء عام دستگیر شود. به آنها گفته شد که اینطور برنامهریزی کنند که او را مخفیانه، و ترجیحاً به طور ناگهانی و در هنگام شب ببرند. آنها با درک این امر که ممکن است او در آن روز (چهارشنبه) برای تدریس در معبد باز نگردد، به این مأموران شورای عالی یهود دستور دادند که ”او را مدتی قبل از نیمه شب پنجشنبه به پیشگاه دادگاه عالی یهود بیاورند.“
۴- وضعیت در اورشلیم
در پایان آخرین سخنرانی عیسی در معبد، حواریون یک بار دیگر در سردرگمی و حیرت رها شدند. قبل از اینکه استاد نکوهش شدید خود از حاکمان یهود را آغاز کند، یهودا به معبد بازگشته بود، به طوری که هر دوازده تن این نیمة آخرِ آخرین سخنرانی عیسی را در معبد شنیدند. مایة تاسف است که یهودای اسخریوطی نتوانست نیمة اول و رحمت بخش این سخنرانیِ خداحافظی را بشنود. او این آخرین پیشنهاد رحمت به حاکمان یهود را نشنید، زیرا هنوز با گروه خاصی از بستگان و دوستان صدوقی که با آنها ناهار خورده بود در حال گفتگو بود، و با آنها در مورد مناسبترین شیوة جدایی از عیسی و حواریون همیارش در حال مشورت بود. در هنگام گوش دادن به آخرین اتهامات استاد علیه رهبران و حاکمان یهود بود که یهودا سرانجام و به طور کامل تصمیم خود را گرفت که جنبش بشارتی را رها کند و نسبت به کل این کار از خود سلب مسئولیت کند. با این وجود، او معبد را همراه با دوازده تن ترک کرد، با آنها به کوه زیتون رفت، جایی که همراه با حواریون همیارش به آن سخنرانی پیشگویانه در مورد ویرانی اورشلیم و پایان قوم یهود گوش داد، و در آن سهشنبه شب در اردوگاه جدید نزدیک جتسیمانی با آنها ماند.
جمعیت انبوهی که شنیدند عیسی از درخواست دلسوزانة خود از رهبران یهود به آن سرزنش ناگهانی و کوبندهای که در حد نکوهش بیرحمانه بود چرخش نمود، حیرتزده و شگفتزده شدند. در آن شب، در حالی که شورای عالی یهود در داوری مرگ بر عیسی در نشست بود، و در حالی که استاد با حواریون و برخی از شاگردانش در کوه زیتون جلسه داشت و مرگ قوم یهود را پیشگویی میکرد، تمام اورشلیم خود را وقف بحث جدی و سرکوب شده پیرامونِ تنها یک پرسش کرده بود: ”آنها با عیسی چه خواهند کرد؟“
در خانة نیقودیموس، بیش از سی یهودی برجسته که از باورمندانِ مخفی به پادشاهی بودند، با هم دیدار کردند و به این بحث پرداختند که در صورت وقوع یک گسست آشکارِ رابطه با شورای عالی یهود، چه راهی را دنبال خواهند کرد. همة حاضران توافق کردند که در همان ساعتی که خبر دستگیری او را بشنوند، به وفاداری خود به استاد به طور آشکار اذعان خواهند کرد. و این همان کاری است که آنها انجام دادند.
صدوقیان، که اکنون بر شورای عالی یهود کنترل و تسلط داشتند، به دلایل زیر مایل بودند که از دست عیسی خلاص شوند.
۱- آنها میترسیدند که استقبال مردمی فزایندهای که تودة مردم از او میکردند، موجودیت ملت یهود را از طریق درگیری احتمالی با مقامات روم به خطر اندازد.
۲- غیرت او برای رفرمِ معبد مستقیماً به درآمد آنها ضربه زد؛ پاکسازی معبد بر وضع مالی آنها تأثیر گذاشت.
۳- آنها خود را مسئول حفظ نظم اجتماعی میدانستند، و از عواقب گسترش بیشتر دکترینِ عجیب و جدید عیسی دربارة برادری انسانها میترسیدند.
فریسیان انگیزههای متفاوتی برای این که خواستار دیدن مرگ عیسی باشند داشتند. آنها از او میترسیدند، زیرا:
۱- او در ابراز مخالفت با سلطة سنتی آنها بر مردم صفآرایی کرده بود. فریسیان فوق محافظهکار بودند، و از این حملات ظاهراً رادیکال علیه اعتبار بیچون و چرای خود به عنوان آموزگاران مذهبی به شدت آزرده بودند.
۲- آنها معتقد بودند که عیسی یک قانون شکن بود، و این که او به سبت و بسیاری از الزامات قانونی و تشریفاتی دیگر بیتوجهی کامل نشان داده بود.
۳- آنها او را به کفرگویی متهم کردند، زیرا او از خدا به عنوان پدرش یاد میکرد.
۴- و اکنون آنها به دلیل آخرین سخنرانی او که با نکوهشی شدید در این روز در معبد به عنوان بخش پایانی سخنرانی خداحافظی خود ایراد کرده بود، کاملاً از او خشمگین بودند.
شورای عالی یهود بعد از این که رسماً حکم مرگ عیسی و دستور دستگیری او را صادر کرد، در این سهشنبه، نزدیک به نیمهشب جلسه را موقتاً تعطیل کرد و ادامة آن را به دیدار در ساعت ده صبح روز بعد در خانة قیافا، کاهن اعظم، به منظور تدوین اتهاماتی که عیسی به خاطر آن باید محاکمه شود موکول نمود.
گروه کوچکی از صدوقیان در واقع پیشنهاد داده بودند که از طریق ترور از دست عیسی خلاص شوند، اما فریسیان از پذیرش چنین رویهای به کلی امتناع کردند.
و این وضعیت در اورشلیم و در میان انسانها در این روز پر حادثه بود، در حالی که گروه عظیمی از موجودات آسمانی در زمین بر فراز این صحنة بسیار مهم شناور بودند، و مشتاق بودند که برای کمک به فرمانروای محبوب خود کاری انجام دهند، اما از انجام کار ناتوان بودند، زیرا آنها عملاً توسط فرماندهان مافوق خود محدود شده بودند.