رفتن به محتوای اصلی

مقالۀ 115 ایزد متعال

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 115

ایزد متعال

با خدای پدر، فرزندی رابطه‌ای بزرگ است. با ایزد متعال، دستاورد پیش درآمد مرتبت است — فرد باید کاری انجام دهد و نیز چیزی باشد.

1- نسبیت چارچوبهای مفهوم

اگر به خاطر توانایی ذاتی تمامی اذهان بالا یا پایین برای شکل دادن یک چارچوب جهانی نبود که بتوانند در آن فکر کنند، هوشمندیهای جزئی، ناکامل، و در حال تکامل در جهان بنیادین ناتوان می‌بودند و قادر نبودند نخستین الگوی منطقی فکری را شکل دهند. اگر ذهن نتواند نتایج را درک کند، اگر نتواند در منشأهای راستین رخنه کند، پس چنین ذهنی به گونه‌ای قطعی نتایجی را بدیهی خواهد پنداشت و منشأهایی را ابداع خواهد کرد که ممکن است ابزاری برای اندیشۀ منطقی در درون چارچوب این فرضیات ذهن ساخته داشته باشد. و در حالی که این چارچوبهای جهانی برای اندیشۀ مخلوق برای کنشهای منطقی عقلانی ضروری هستند، بدون استثنا، آنها به درجات بیشتر یا کمتر خطا می‌باشند.

چارچوبهای بینشی جهان فقط به طور نسبی حقیقی هستند؛ آنها چوب بستهای قابل استفاده‌ای هستند که باید سرانجام در برابر بسط در حال افزایش درک کیهانی راه باز کنند. فهم حقیقت، زیبایی، و نیکی، اخلاقیات، نیک کرداری، وظیفه، عشق، ربانیت، منشأ، وجود، مقصود، سرنوشت، زمان، فضا، حتی الوهیت، فقط به طور نسبی حقیقی هستند. خداوند بسیار بسیار بیشتر از یک پدر است، اما پدر والاترین برداشت انسان از خداوند است؛ با این وجود، پدر و فرزند توصیف نمودن رابطۀ آفریننده – آفریده از طریق آن برداشتهای فوق انسانی از الوهیت که در اروانتان، در هاونا، و در بهشت به دست خواهند آمد افزایش خواهد یافت. انسان باید در یک چارچوب جهانی انسانی فکر کند، اما این بدین معنی نیست که او نمی‌تواند چارچوبهای دیگر و بالاتری را تصور کند که در آن اندیشه می‌تواند به وقوع پیوندد.

به منظور تسهیل درک انسانی از جهان جهانها، سطوح متنوع واقعیت کیهانی به صورت متناهی، ابسونایت، و مطلق نام یافته‌اند. از میان اینها فقط مطلق به طور کامل جاودانه و به راستی وجودگرا است. ابسونایتها و متناهیها مشتقها، تغییرات، قید و شرطها، و کاهشهای واقعیتِ مطلقِ منشأ و آغازینِ بیکرانی هستند.

قلمروهای متناهی به واسطۀ مقصود جاودان خداوند وجود دارند. مخلوقات متناهی، بالا و پایین، ممکن است تئوریهایی را پیشنهاد کنند، و در رابطه با ضرورت متناهی در نظام کیهانی، چنین کرده‌اند، اما در تحلیل نهایی به این دلیل وجود دارند که خداوند چنین خواسته است. جهان نمی‌تواند توضیح داده شود، و یک مخلوق متناهی نیز نمی‌تواند بدون رجوع به کارکردهای پیشین و خواست پیش موجود موجودات نیایی، آفرینندگان یا به وجود آورندگان، یک دلیل منطقی برای وجود شخص خودش ارائه کند.

2- مبنای مطلق برای تعالیت

از دیدگاه وجودگرایانه، هیچ چیز جدید نمی‌تواند در سرتاسر کهکشانها رخ دهد، زیرا تکمیلِ بیکرانیِ ذاتیِ در من هستم برای ابد در هفت مطلق موجود است، به طور کارکردی با سه‌گانگی مربوط است، و به گونه‌ای قابل انتقال با الوهیت سه‌گانه مرتبط است. اما این واقعیت که بیکرانی بدین گونه به طریقی وجودگرایانه در این ارتباطات مطلق حضور دارد به هیچ وجه این را غیرممکن نمی‌سازد که تجارب نوین کیهانی تحقق یابند. از دیدگاه یک مخلوق متناهی، بیکرانی شامل بسیاری چیزها است که بالقوه هستند، چیزهای زیادی که در ردۀ یک احتمال آینده هستند، به جای این که یک واقعیت کنونی باشند.

ارزش، یک عنصر بی‌همتا در واقعیت جهان است. ما نمی‌فهمیم چطور ارزش هر چیز بیکران و الهی می‌تواند احتمالاً افزایش یابد. اما ما کشف می‌کنیم که حتی در روابط الوهیت بیکران، معانی اگر افزایش نیابند، می‌توانند تغییر یابند. برای جهانهای تجربی حتی ارزشهای الهی از طریق درک افزایش یافتۀ معانیِ واقعیت به صورت واقعیات افزایش می‌یابند.

تمامی طرح آفرینش و تکامل جهانی در کلیۀ سطوح تجربی ظاهراً یک امر تبدیل چیزهای بالقوه به واقعیات است؛ و این دگردیسی به همان اندازه به قلمروهای توانمندی فضا، توانمندی ذهن، و توانمندی روح مربوط است.

روش ظاهری که از طریق آن احتمالات کیهان به وجود واقعی آورده می‌شوند از سطح تا سطح فرق می‌کند. این تکامل تجربی در متناهی و منتج شدن تجربی در ابسونایت است. بیکرانی وجودگرایانه به راستی در تمامی شمولِ خود کامل است، و این شمولِ کامل خود لزوماً باید حتی احتمال تجربۀ تکاملی متناهی را در بر گیرد. و احتمال برای این رشد تجربی از طریق روابط الوهیت سه‌گانه که روی متعال تأثیر می‌گذارد یک واقعیت جهان می‌شود.

3- آغازین، واقعی، و بالقوه

کیهان مطلق به طور نظری بدون حد و مرز است. تعریف کردن گستره و طبیعت این واقعیت آغازین، قید و شرط قائل شدن برای بیکرانی و کاهش دادن مفهوم خالص جاودانگی است. ایدۀ بیکران – جاودانه، جاودانه – بیکران، کامل در گستره و مطلق در واقعیت است. در گذشته، حال، یا آیندۀ یورنشیا هیچ زبانی وجود ندارد که برای بیان واقعیت بیکرانی یا بیکرانی واقعیت کافی باشد. انسان، که یک مخلوق متناهی در یک کیهان نامتناهی است، باید خود را با اندیشه‌های تحریف شده و پنداشتهای کاهش یافتۀ آن وجود نامحدود، لایتناهی، بدون آغاز، و بدون پایانی که فهمش به راستی فراتر از توانش است قانع سازد.

ذهن هرگز نمی‌تواند امید داشته باشد که ابتدا بدون تلاش برای شکستن یگانگی چنین واقعیتی مفهوم یک مطلق را درک کند. ذهن یگانه کنندۀ تمامی واگراییها است، اما در شرایط فقدان این واگراییها، ذهن هیچ مبنایی برای تلاش در تدوین مفاهیم قابل فهم نمی‌یابد.

ایستاییِ آغازینِ بیکرانی پیش از تلاشهای انسان برای فهم این امر تقسیم کردن به اجزا را لازم می‌دارد. در بیکرانی یک یگانگی وجود دارد که در این مقالات به عنوان من هستم بیان شده است — نخستین پنداشت ذهن مخلوق. اما یک مخلوق هیچگاه نمی‌تواند بفهمد چگونه است که این یگانگی به دوگانگی، سه‌گانگی، و تنوع تبدیل می‌شود، در حالی که با این حال به عنوان یگانگی کامل باقی می‌ماند. انسان با یک مشکل مشابه مواجه می‌شود، آنگاه که درنگ می‌کند تا الوهیت تقسیم ناشدۀ تثلیث را در کنار شخصیت‌یابی جمعی خداوند مورد تعمق قرار دهد.

فقط فاصلۀ انسان از بیکرانی است که موجب می‌شود این مفهوم به صورت یک لغت بیان شود. در حالی که بیکرانی از یک نظر یگانگی است، از سوی دیگر آن تنوع بدون پایان یا حد و مرز است. بیکرانی، آنطور که توسط موجودات هوشمند متناهی مشاهده می‌شود، حداکثرِ پارادوکس فلسفۀ مخلوق و متافیزیکِ متناهی است. اگر چه طبیعت معنوی انسان در تجربۀ نیایش به پدر که بیکران است می‌رسد، ظرفیت درک عقلانی انسان به واسطۀ درک حداکثر ایزد متعال به پایان می‌رسد. فراتر از متعال، مفاهیم به طور فزاینده نامها هستند؛ آنها کمتر و کمتر القاب راستین واقعیت هستند؛ آنها بیشتر و بیشتر برآورد مخلوق از فهم متناهی به سوی فوق متناهی هستند.

یک مفهوم بنیادین سطح مطلق شامل پنداشتی است که سه فاز دارد:

1- آغازین. مفهوم کامل اولین منبع و مرکز، آن تجلی منبع من هستم که تمامی واقعیت منشأ در آن دارد.

2- واقعی. وحدت سه مطلق واقعیت، منابع و مراکز دوم، سوم، و بهشت. این الوهیت سه‌گانۀ پسر جاودان، روح بیکران، و جزیرۀ بهشت در بر گیرندۀ آشکارسازی واقعیِ آغازین بودن اولین منبع و مرکز است.

3- بالقوه. یگانگیِ سه مطلقِ بالقوگی، مطلقهای الوهیت، کامل، و جهانی. این الوهیت سه‌گانۀ بالقوگیِ وجود‌گرا در بر گیرندۀ آشکارسازی بالقوۀ آغازین بودن اولین منبع و مرکز است.

رابطۀ متقابل آغازین، واقعی، و بالقوه موجب تنش در محدودۀ بیکرانی می‌شود که به احتمال رشد تمامی جهان می‌انجامد؛ و رشد، سرشت هفتگانه، متعال، و غائی است.

در ارتباط مطلقهای الوهیت، جهانی، و کامل، بالقوگی مطلق است، در حالی که واقعیت در حال پدیداری است؛ در ارتباط منابع و مراکز دوم، سوم، و بهشت، واقعیت مطلق است، در حالی که بالقوگی در حال پدیداری است؛ در آغازین بودن اولین منبع و مرکز، ما نمی‌توانیم بگوییم که واقعیت یا بالقوگی موجود یا در حال پدیداری است — پدر هست.

از دیدگاه زمان، واقعی آن است که بوده و هست؛ بالقوه آن است که دارد می‌شود و خواهد بود؛ آغازین بودن آن است که هست. از دیدگاه ابدیت، تفاوتهای میان آغازین، واقعی، و بالقوه بدین گونه نمایان نیستند. این کیفیتهای سه‌گانه در سطوح بهشت – ابدیت چنان قابل تمیز دادن نیستند. در ابدیت همه چیز هست — فقط همه چیز هنوز در زمان و فضا آشکار نشده است.

از دیدگاه یک مخلوق، واقعیت ماده است، بالقوگی ظرفیت است. واقعیت در مرکزی‌ترین نقطه وجود دارد و از آنجا به بیکرانی پیرامون گسترش می‌یابد؛ بالقوگی از پیرامون بیکرانی به سوی درون می‌آید و در مرکز تمامی چیزها تلاقی می‌کند. آغازین بودن آن است که ابتدا موجب حرکات دوگانۀ چرخۀ دگردیسی واقعیت از بالقوگیها به واقعیات و بالقوه ساختنِ واقعیات موجود می‌شود و سپس آنها را متعادل می‌سازد.

سه مطلقِ بالقوگی در سطح کاملاً جاودان کیهان عمل می‌کنند، از این رو هرگز در سطوح زیرمطلق بدین گونه عمل نمی‌کنند. الوهیت سه‌گانۀ بالقوگی در سطوح فرود یابندۀ واقعیت با غائی و در متعال تجلی می‌یابد. بالقوه ممکن است نتواند در رابطه با یک بخش در یک سطح زیرمطلق در زمان واقعیت یابد، اما هرگز در جمع چنین نیست. خواست خداوند در نهایت حاکم می‌شود، نه همیشه در رابطه با فرد اما به گونه‌ای تغییرناپذیر در رابطه با جمع.

در سه‌گانگیِ واقعیت است که وجودهای کیهان مرکز خویش را دارا می‌باشند؛ چه روح، ذهن، یا انرژی باشد، همگی در این ارتباط پسر، روح، و بهشت متمرکزند. شخصیت پسرِ روحی الگوی اصلی برای تمامی شخصیتها در سرتاسر تمامی جهانها است. جوهر جزیرۀ بهشت آن الگوی بنیادین است که هاونا یک آشکارسازی کامل، و ابرجهانها یک آشکارسازی در حال کمال آن هستند. عامل مشترک در همان حال فعال سازی ذهنی انرژی کیهانی، آفریدن مفهوم هدف روحی، و تلفیق علتها و معلولهای دقیقاً حساب شدۀ سطوح مادی با مقاصد و انگیزه‌های ارادیِ سطح معنوی است. در یک جهان متناهی و برای آن پسر، روح، و بهشت در غائی و بنا بر او، آنطور که او در متعال مشروط می‌شود و در او شایستگی می‌یابد، عمل می‌کنند.

واقعیتِ (الوهیت) آن است که انسان در صعود به بهشت در جستجوی آن است. بالقوگیِ (ربانیت بشری) آن است که انسان در آن جستجو تکامل می‌یابد. آغازین آن است که وجود مشترک و ادغام انسان واقعی، انسان بالقوه، و انسان جاودانه را میسر می‌سازد.

پویایی نهایی کیهان به انتقال مداوم واقعیت از بالقوگی به فعلیت مربوط است. در تئوری، ممکن است برای این دگردیسی پایانی وجود داشته باشد، اما در واقع، این غیرممکن است، زیرا بالقوه و واقعی هر دو در گسترۀ آغازین (من هستم) هستند، و این تعیین هویت برای همیشه این را غیرممکن می‌سازد که حدی برای پیشرفت تکاملی جهان قائل شد. هر چه که با من هستم تعیین هویت شود هرگز نمی‌تواند پایانی برای پیشرفت بیابد زیرا واقعیت پتانسیلهای من هستم مطلق است، و بالقوگیِ واقعیات من هستم نیز مطلق است. همیشه واقعیتها راههای جدیدی از درک بالقوگیهایی که تا این هنگام غیرممکن بودند خواهند گشود — هر تصمیم بشری نه تنها یک واقعیت نو در تجربۀ بشری تحقق می‌بخشد بلکه همچنین یک ظرفیت نوینی برای رشد بشر می‌گشاید. انسان در هر کودکی زندگی می‌کند، و پیشگام مورانشیا در انسان خداشناس بالغ سکونت دارد.

سکون در رشد هرگز نمی‌تواند در تمام کیهان پدیدار شود، زیرا مبنای رشد — واقعیات مطلق — کامل است، و زیرا احتمالات رشد — پتانسیلهای مطلق — نامحدود هستند. از یک نقطه نظر عملی فیلسوفان جهان به این نتیجه رسیده‌اند که هیچ چیز به نام پایان وجود ندارد.

از یک دیدگاه محدود، در واقع پایانهای بسیاری وجود دارند، پایانهای بسیاری از فعالیتها، اما از یک نقطه نظر بزرگتر در یک سطح بالاتر جهان، هیچ پایانی وجود ندارد، صرفاً گذار از یک فاز از رخدادها به دیگری. رویدارنگاری عمدۀ جهان بنیادین درگیر چندین عصر جهان است، اعصار هاونا، ابرجهان، و جهان بیرونی. اما حتی این بخشهای پایه‌ایِ تسلسل روابط نمی‌تواند بیش از نشانه‌های نسبی در شاهراه بی‌پایان ابدیت باشد.

رخنۀ نهایی حقیقت، زیبایی، و نیکیِ ایزد متعال فقط می‌تواند آن کیفیتهای ابسونایتی حاوی ربانیت غائی را برای مخلوق در حال پیشرفت بگشاید که ورای سطوح برداشت حقیقت، زیبایی، و نیکی هستند.

4- منابع واقعیت متعال

هر بررسی منشأهای خدای متعال باید با تثلیث بهشت آغاز شود، زیرا تثلیث الوهیت آغازین است، در حالی که متعال الوهیت منتج شده است. هر بررسی رشد متعال باید الوهیت سه‌گانۀ وجودگرا را مورد ملاحظه قرار دهد، زیرا آنها تمامی واقعیت مطلق و تمامی بالقوگی نامتناهی را (در تلفیق با اولین منبع و مرکز) در بر می‌گیرند. و متعالِ تکاملی کانون ارادی در حال اوج و شخصیِ دگردیسی — دگرگونیِ — پتانسیلها به واقعیات در سطح متناهی وجود می‌باشد. دو الوهیت سه‌گانه، واقعی و بالقوه، تمامیت روابط متقابل رشد را در جهانها در بر می‌گیرند.

منبع متعال در تثلیث بهشت — الوهیت جاودانه، واقعی، و تقسیم ناشده — می‌باشد. متعال در ابتدای همه یک شخص روحی است، و این شخص روحی از تثلیث می‌آید. اما ثانیاً متعال یک الوهیت رشد — رشد تکاملی — است، و این رشد از دو الوهیت سه‌گانه، واقعی و بالقوه، ناشی می‌شود.

اگر درک این امر مشکل باشد که الوهیتهای سه‌گانۀ نامتناهی می‌توانند در سطح متناهی عمل کنند، درنگ کنید و این امر را مورد ملاحظه قرار دهید که خودِ بی‌نهایت بودن آنها باید در خود بالقوگیِ متناهی را دارا باشد؛ بیکرانی تمامی چیزها را در بر می‌گیرد و از پایین‌ترین و شایسته‌ترین وجود متناهی تا بالاترین واقعیات و مطلق تمام عیار امتداد می‌یابد.

درک این امر آنقدر دشوار نیست که نامتناهی در بر گیرندۀ متناهی است، همان گونه که فهم آن دشوار نیست که این نامتناهی درست چگونه به متناهی آشکار می‌شود. اما تنظیم کنندگان فکر که در انسان فانی سکونت دارند یکی از دلایل جاودانه‌ای هستند که حتی خداوند مطلق (به عنوان مطلق) در واقع می‌تواند با حتی دون‌ترین و ناچیزترین مخلوقات ارادی جهان تماس مستقیم برقرار سازد و چنین می‌کند.

الوهیتهای سه‌گانه که به طور جمعی واقعی و بالقوه را در بر می‌گیرند در پیوند با ایزد متعال در سطح متناهی آشکار می‌شوند. تکنیک این آشکار شدن هم مستقیم و هم غیرمستقیم است: مستقیم تا آنجا که روابط الوهیت سه‌گانه به طور مستقیم در متعال نتیجه می‌یابند و غیرمستقیم تا آنجا که از طریق سطح منتج شدۀ ابسونایت مشتق شده‌اند.

واقعیت متعال، که تمامیت واقعیت متناهی است، در جریان رشد دینامیک میان پتانسیلهای کاملِ فضای بیرونی و واقعیتهای کامل در مرکز تمامی چیزها است. از این رو قلمرو متناهی از طریق همکاری عوامل ابسونایتِ بهشت و شخصیتهای آفرینندۀ متعال زمان تحقق می‌یابد. عمل به سرانجام رساندن احتمالات ناکاملِ سه مطلق بزرگ بالقوه کارکرد ابسونایتِ آرشیتکتهای جهان بنیادین و همکاران تعالی‌گرای آنها است. و هنگامی که این سرانجامها به یک نقطۀ مشخص بلوغ دست یافتند، شخصیتهای متعال آفریننده از بهشت خارج می‌شوند تا درگیر کار طولانی مدت آوردن جهانهای در حال تکامل به صورت وجود واقعی شوند.

رشد تعالیت از الوهیتهای سه‌گانه سرچشمه می‌یابد؛ شخص روحیِ متعال، از تثلیث؛ اما امتیازات قدرت قادر متعال مبتنی بر موفقیتهای ربانی خدای هفتگانه است، در حالی که پیوند امتیازات قدرت قادر متعال با شخص روحی خدای متعال از طریق خدمت عامل مشترک که ذهن متعال را به عنوان عامل پیوند در این الوهیت تکاملی عطا نمود رخ می‌دهد.

5- رابطۀ متعال با تثلیث بهشت

ایزد متعال برای واقعیت طبیعت شخصی و روحی خود مطلقاً به وجود و عمل تثلیث بهشت وابسته است. در حالی که رشد متعال یک امر رابطۀ الوهیت سه‌گانه است، شخصیت روحی خدای متعال به تثلیث بهشت وابسته است و از آن ناشی شده است. تثلیث بهشت به عنوان مرکز و منبع مطلق ثبات کامل و بیکران که رشد تکاملی متعال به طور تدریجی حول آن آشکار می‌شود همواره باقی می‌ماند.

کارکرد تثلیث به کارکرد متعال مربوط است، زیرا تثلیث در تمام (جمعِ) سطوح، از جمله سطح کارکرد تعالیت، کارکرد دارد. اما همانطور که عصر هاونا به عصر ابرجهانها راه می‌برد، کنش قابل تشخیص تثلیث نیز به عنوان آفرینندۀ بلافصل به کنشهای خلاق فرزندان الوهیتهای بهشت راه می‌برد.

6- رابطۀ متعال با الوهیتهای سه‌گانه

الوهیت سه‌گانۀ واقعیت به کنش در ادوار بعد از هاونا به طور مستقیم ادامه می‌دهد؛ جاذبۀ بهشت واحدهای بنیادین وجود مادی را در دست دارد. جاذبۀ روحی پسر جاودان روی ارزشهای بنیادین وجود روحی به طور مستقیم عمل می‌کند، و جاذبۀ ذهنی عامل مشترک تمامی معانی حیاتی وجود عقلانی را به گونه‌ای خطاناپذیر در چنگال دارد.

اما همینطور که هر مرحلۀ فعالیت خلاق از میان فضای نقشه برداری نشده پیش می‌رود، دورتر و دورتر جدا از عمل مستقیم توسط نیروهای خلاق و شخصیتهای الهیِ مکان استقرار مرکزی — جزیرۀ مطلق بهشت و الوهیتهای بیکران که در آن اقامت دارند — عمل می‌کند و وجود دارد. از این رو این سطوح متوالیِ وجود کیهانی به رخدادهای حیطۀ سه بالقوگی مطلق بیکرانی به طور فزاینده وابسته می‌شوند.

ایزد متعال در بر گیرندۀ احتمالات خدمت کیهانی است که ظاهراً در پسر جاودان، روح بیکران، یا واقعیتهای غیرشخصیِ جزیرۀ بهشت تجلی نیافته‌اند. این بیانیه با ملاحظۀ درخور برای مطلق بودن این سه واقعیت بنیادین گفته شده است، اما رشد متعال نه تنها مبتنی بر این واقعیتهای الوهیت و بهشت است بلکه همچنین شامل رخدادهایی است که در حیطۀ مطلقهای الوهیت، جهانی، و کامل می‌باشند.

همینطور که آفرینندگان و مخلوقات جهانهای در حال تکامل به خداگونگی دست می‌یابند، نه تنها متعال رشد می‌کند، بلکه در نتیجۀ چیره‌دستی آفریده و آفریننده در زمینۀ احتمالات متناهی جهان بزرگ این الوهیت متناهی نیز رشد را تجربه می‌کند. حرکت متعال دوگانه است: به شدت به سوی بهشت و الوهیت، و به طور گسترده به سوی بیکرانیِ مطلقهای بالقوه.

در عصر کنونی جهان این حرکت دوگانه در شخصیتهای فرود یابنده و فراز یابندۀ جهان بزرگ آشکار می‌شود. شخصیتهای متعالی آفریننده و کلیۀ همکاران الهی آنها منعکس کنندۀ حرکت بیرونی و ناهمگرای متعال هستند، در حالی که رهنوردان فراز یابنده از هفت ابرجهان نشانگر گرایش درون‌گرا و همگرای تعالیت هستند.

الوهیت متناهی همیشه در جستجوی همبستگی دوگانه است، درونگرا به سوی بهشت و الوهیتهای آن و برونگرا به سوی بی‌نهایت و مطلقهای آن. فوران قدرتمند ربانیت بهشت – خلاق که در پسران آفریننده شخصیت می‌یابد و در کنترلگران نیرو قدرت می‌یابد، نشانگر برون ریزی عظیم تعالیت به داخل قلمروهای بالقوگی است، در حالی که حرکت بی‌پایان مخلوقات فرازگرای جهان بزرگ شاهد درون ریزیِ قدرتمند تعالیت به سوی یگانگی با الوهیت بهشت است.

موجودات بشری یاد گرفته‌اند که حرکت چیز نامرئی ممکن است گاهی اوقات از طریق مشاهدۀ تأثیرات آن روی چیز مرئی قابل تشخیص باشد؛ و ما در جهانها مدتها است که یاد گرفته‌ایم به حرکات و گرایشات تعالیت از طریق مشاهدۀ پیامدهای این تکاملها در شخصیتها و الگوهای جهان بزرگ پی ببریم.

اگر چه ما مطمئن نیستیم، باور داریم که به عنوان یک انعکاس متناهیِ الوهیت بهشت، متعال درگیر یک پیشرفت جاودانه به داخل فضای بیرونی است؛ اما این ایزد متعال به عنوان یک ویژگی سه بالقوۀ مطلق فضای بیرونی برای ابد در صدد انسجام بهشتی است. و به نظر می‌رسد که این حرکات دوگانه توجیه کنندۀ بیشتر فعالیتهای بنیادین در جهانهای سازمان یافتۀ کنونی باشند.

7- طبیعت متعال

در الوهیت متعال، من هستمِ پدر به رهایی نسبتاً کامل از محدودیتهای ذاتی در بیکرانی مرتبت، بیکرانی وجود، و مطلق بودن طبیعت دست یافته است. اما خدای متعال فقط از طریق قرار گرفتن در معرض ویژگیهای تجربیِ کارکرد جهانی از کلیۀ محدودیتهای موجود رهایی یافته است. خدای متناهی، در دستیابی به ظرفیت تجربه، همچنین تابع ضرورت آن می‌شود؛ قادر متعال، در دستیابی به رهایی از بیکرانی، با موانع زمان رو به رو می‌شود؛ و متعال به عنوان یک پیامد ناکامل بودنِ وجود و ناکامل بودنِ طبیعت، نامطلق بودنِ وجود، فقط می‌تواند رشد و تکامل را بشناسد.

تمامی این امر باید مطابق طرح پدر باشد، که پیشرفت متناهی را بر تلاش، موفقیت مخلوق را بر پشتکار، و رشد شخصیت را بر ایمان مبتنی ساخته است. پدر بدین گونه از طریق مقدر ساختن تجربه و تکامل متعال برای مخلوقات متناهی این را ممکن ساخته است که در جهانها وجود داشته باشند، و از طریق پیشرفت تجربی، روزگاری به ربانیت تعالیت دست یابند.

تمامی واقعیت، از جمله متعال، و حتی غائی، به جز ارزشهای کامل هفت مطلق، نسبی است. واقعیت تعالیت مبتنی بر نیروی بهشت، شخصیت پسر، و عمل مشترک است، اما رشد متعال در بر گیرندۀ مطلق الوهیت، مطلق کامل، و مطلق جهانی است. و این الوهیتِ ترکیب کننده و یگانه‌ساز — خدای متعال — تجلی سایۀ متناهی است که از طریق یگانگیِ بینهایتِ طبیعت غیرقابل جستجوی پدر بهشتی، اولین منبع و مرکز، بر سرتاسر جهان بزرگ افکنده شده است.

تا حدی که الوهیتهای سه‌گانه مستقیماً در سطح متناهی عمل می‌کنند، روی متعال که کانون متمرکز الوهیت و حاصل جمع کیهانیِ کیفیتهای متناهیِ طبیعتهای مطلق واقعی و مطلق بالقوه می‌باشد، تأثیر می‌گذارند.

تثلیث بهشت اجتناب ناپذیری مطلق محسوب می‌شود؛ هفت روح استاد ظاهراً اجتناب ناپذیریهای تثلیث هستند؛ واقعیت‌یابیِ نیرویی – ذهنی – روحی – شخصیتیِ متعال باید اجتناب ناپذیریِ تکاملی باشد.

به نظر نمی‌رسد خدای متعال در بیکرانی کامل اجتناب ناپذیر باشد، اما به نظر می‌رسد او در تمامی سطوحِ نسبیت باشد. او متمرکز کنندۀ کانونی، خلاصه کننده، و در برگیرندۀ اجتناب ناپذیر تجربۀ تکاملی است، و نتایج این شیوۀ درک واقعیت در طبیعتِ الوهیتش را به گونه‌ای مؤثر یگانه می‌سازد. و به نظر می‌رسد او تمامی این کار را به مقصود کمک به پدیداریِ نتیجۀ اجتناب ناپذیر، تجلی فوق تجربه و فوق متناهیِ خدای غائی انجام دهد.

ایزد متعال نمی‌تواند بدون ملاحظۀ منبع، کارکرد، و سرنوشت به طور کامل مورد قدردانی واقع شود: رابطه با تثلیث آغازین، جهانِ فعالیت، و غایت تثلیثِ سرنوشت بلافصل.

متعال از طریق روند جمعبندی تجربۀ تکاملی متناهی را به ابسونایت وصل می‌کند، حتی به آن گونه که ذهن عامل مشترک معنویت الهی پسر شخصی را با انرژیهای تغییرناپذیر الگوی بهشت در هم می‌آمیزد، و همانطور که حضور مطلق جهانی کنش الوهیت را با واکنش کامل یگانه می‌سازد. و این یگانگی باید یک آشکارسازی کارکرد کشف ناشدۀ یگانگیِ آغازینِ اولین پدرِ علت و منبع الگوی تمامی چیزها و تمامی موجودات باشد.

[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک پیام‌آور توانمند است که موقتاً در یورنشیا اقامت دارد.]