رفتن به محتوای اصلی

مقالۀ 117 خدای متعال

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 117

خدای متعال

تا حدی که ما خواست خداوند را در هر ایستگاه جهان که ممکن است وجود ما در آن باشد انجام دهیم، تا آن اندازه پتانسیل قدرتمند متعال یک گام واقعی‌تر می‌شود. خواست خداوند مقصود اولین منبع و مرکز است که در سه مطلق بالقوه می‌شود، در پسر جاودان شخصیت می‌یابد، برای کنش جهان در روح بیکران به هم پیوسته می‌شود، و در الگوهای ابدی بهشت جاودان می‌گردد. و خدای متعال در حال تبدیل شدن به بالاترین تجلی متناهی تمامی خواست خداوند است.

اگر تمامی ساکنان جهان بزرگ به طور نسبی کاملاً مطابق خواست خداوند زندگی کنند، در آن صورت آفرینشهای زمان – فضا در نور و حیات استقرار می‌یابند، و سپس قادر، پتانسیل ربانی تعالیت، در پدیداریِ شخصیت الهیِ خدای متعال عملی می‌شود.

هنگامی که یک ذهن در حال تکامل با مدارهای ذهن کیهانی هماهنگ می‌شود، هنگامی که یک جهان در حال تکامل مطابق الگوی جهان مرکزی ثبات می‌یابد، هنگامی که یک روح در حال پیشرفت با کارکرد متحد ارواح استاد تماس می‌گیرد، هنگامی که یک شخصیت در حال فرازِ انسانی سرانجام با راهبری الهیِ تنظیم کنندۀ سکنی‌گزین هماهنگ می‌شود، آنگاه واقعیتِ متعال تا یک درجۀ دیگر در جهانها واقعی می‌شود؛ آنگاه ربانیتِ تعالیت یک گام دیگر به سوی تحقق کیهانی پیش می‌رود.

اجزا و افراد جهان بزرگ به صورت یک بازتابِتکامل کامل متعال تکامل می‌یابند، در حالی که متعال به نوبۀ خود جمع ترکیبیِ انباشتی از تمامی تکامل جهان بزرگ می‌باشد. از دیدگاه انسانی هر دو تکاملی و تجربیِ دو جانبه هستند.

1- طبیعت ایزد متعال

متعال زیباییِ توازن فیزیکی، حقیقتِ معنی عقلانی، و نیکیِ ارزش معنوی است. او شیرینیِ موفقیت راستین و شادمانیِ پیشرفت ابدی است. او ابر روح جهان بزرگ، خود آگاهیِ کیهان متناهی، تکمیل واقعیتِ متناهی، و تجسم تجربۀ آفریننده - آفریده است. خدای متعال در سرتاسر تمامی ابدیت آینده، واقعیتِ تجربۀ ارادی را در روابط تثلیثِ الوهیت ندا خواهد داد.

در شخص آفرینندگان متعال، خدایان از بهشت به قلمروهای زمان و فضا فرود آمده‌اند تا در آنجا مخلوقاتی با ظرفیت نیل به بهشت بیافرینند و تکامل دهند که می‌توانند در جستجوی پدر به آنجا فراز یابند. این حرکت جهانیِ آفرینندگانِ فرود یابنده‌ای که خداوند را آشکار می‌کنند و مخلوقات فراز یابنده‌ای که در جستجوی خداوند هستند آشکار کنندۀ تکامل الوهیتِ متعال است که در او فرود یابندگان و فراز یابندگان هر دو به دو طرفه بودنِ فهم، کشف برادری جاودان و جهانی دست می‌یابند. ایزد متعال بدین ترتیب ترکیب متناهیِ تجربۀ علتِ آفرینندۀ کامل و پاسخِ مخلوقِ در حال کامل شدن می‌شود.

جهان بزرگ در بر گیرندۀ امکانِ یگانگی کامل است و به طور پیوسته در جستجوی آن می‌باشد، و این ناشی از این واقعیت است که این تجربۀ کیهانی یک پیامد کنشهای خلاق و فرامین قدرت تثلیث بهشت است که یگانگی کامل می‌باشد. همین یگانگیِ سه‌گانه در کیهان متناهی در متعال تجلی می‌یابد، و به تدریج که جهانها به حداکثر رتبۀ تعیین هویت با تثلیث دست می‌یابند واقعیت متعال به طور فزاینده آشکار می‌شود.

خواست آفریننده و خواست مخلوق به طور کیفی متفاوتند، اما همچنین از نظر تجربی یکسان هستند، زیرا آفریده و آفریننده می‌توانند در دستیابی جهان به کمال تشریک مساعی کنند. انسان می‌تواند در ارتباط با خداوند کار کند و از این طریق یک پایان دهندۀ جاودان را به طور مشترک خلق کند. خداوند می‌تواند در ظهور فرزندانش در جسم حتی به صورت بشریت کار کند. این فرزندان از این طریق به تعالیتِ تجربۀ مخلوق دست می‌یابند.

در ایزد متعال، آفریننده و آفریده در یک الوهیت که خواستش جلوه‌گر یک شخصیت الهی است متحد هستند. و این خواست متعال چیزی بیش از خواست آفریده یا آفریننده است، حتی بدان گونه که خواست عالیِ پسر استاد نبادان اکنون چیزی بیش از یک ترکیب خواست ربانیت و بشریت است. پیوند کمال بهشتی و تجربۀ زمان – فضا یک ارزش نوین معنی در سطوح الوهیتِ واقعیت را به بار می‌آورد.

سرشت در حال تکاملِ الهیِ متعال در حال تبدیل شدن به یک تصویر وفادارانۀ تجربۀ بی‌همتای کلیۀ مخلوقات و کلیۀ آفرینندگان در جهان بزرگ است. در متعال، آفرینندگی و آفریدگی یگانه هستند؛ آنها از طریق آن تجربه که ناشی از فراز و نشیبهای مربوط به راه حل مشکلات متعددی که گریبانگیر تمامی آفرینش متناهی است برای ابد یگانه هستند، آفرینشی که در جستجوی کمال و رهایی از قید و بندهای عدم کمال راه جاودان را دنبال می‌کند.

حقیقت، زیبایی، و نیکی در خدمت روح، شکوه بهشت، بخشش پسر، و تجربۀ متعال لازم و ملزوم هستند. خدای متعال قطعاً حقیقت، زیبایی، و نیکی است، زیرا این مفاهیمِ ربانیت نمایانگر حداکثرهای متناهیِ تجربۀ اندیشه پردازانه هستند. منابع جاودان این کیفیتهای سه‌گانۀ ربانیت در سطوح ابرمتناهی هستند، اما یک مخلوق فقط می‌تواند این منابع را به صورت ابرحقیقت، ابرزیبایی، و ابرنیکی تصور کند.

میکائیل، که یک آفریننده است، مهر الهی پدر آفریننده را برای فرزندان زمینی‌اش آشکار ساخت. و انسانها به دنبال کشف و دریافت این مهر الهی می‌توانند آرزو داشته باشند که این مهر را برای برادرانشان در جسم آشکار سازند. این عطوفت مخلوق یک بازتاب راستین مهر متعال است.

متعال به گونه‌ای متقارن در بر گیرنده است. اولین منبع و مرکز در سه مطلق بزرگ بالقوه است، در بهشت، در پسر، و در روح واقعی است؛ اما متعال هم واقعی و هم بالقوه است. او یک وجود تعالیت شخصی و قدرت توانمند است، و به طور همسان نسبت به تلاش مخلوق و مقصود آفریننده واکنشمند است؛ او در جهان خود - کنشمند و نسبت به جمع کل جهان خود - واکنشمند است؛ و در همان حال آفرینندۀ متعال و مخلوق متعال است. از این رو الوهیتِ تعالیت بیانگر جمع کل تمامی متناهی است.

2- منبع رشد تکاملی

متعال خدا در زمان است؛ راز رشد مخلوق در زمان متعلق به او است. استیلا بر زمان حالِ ناکامل و به اوج رسیدنِ آیندۀ در حال کمال نیز از آن او است. و میوه‌های نهاییِ تمامی رشد متناهی اینها هستند: قدرتی که از طریق ذهن، توسط روح، به واسطۀ حضور متحد کننده و خلاق شخصیت کنترل می‌شود. پیامد به اوج رسانندۀ تمامی این رشد، ایزد متعال است.

برای انسان فانی، وجود برابر با رشد است. و به راستی به نظر می‌رسد چنین باشد، حتی در نگرش بزرگترِ جهان، زیرا به نظر می‌رسد وجودِ با روح هدایت شده به رشد تجربی — افزایش مرتبت — منجر می‌شود. با این حال ما مدتها بر این باور بوده‌ایم که رشد کنونی که وجود مخلوق را در عصر کنونی جهان تعیین ویژگی می‌کند یک کارکرد متعال است. ما به همان اندازه بر این باوریم که این نوع رشد مختص عصر رشدِ متعال می‌باشد، و این که با تکمیل شدنِ رشد متعال پایان خواهد یافت.

وضعیت فرزندانِ مخلوق - تثلیث یافته را مورد ملاحظه قرار دهید: آنها در عصر کنونی جهان به دنیا می‌آیند و زندگی می‌کنند؛ آنها دارای شخصیت و نیز عطایای ذهنی و روحی هستند. آنها دارای تجربه و خاطرۀ آن هستند، اما همانند فرازگرایان رشد نمی‌کنند. باور و فهم ما این است که این فرزندان مخلوق – تثلیث یافته، ضمن این که در عصر کنونی جهان هستند، در واقع متعلق به عصر بعدی جهان می‌باشند — عصری که به دنبال تکمیل شدنِ رشد متعال می‌آید. از این رو آنها به صورت وضعیت کنونی عدم کمال و رشد متعاقب متعال در او نیستند. در نتیجه آنها در رشد تجربیِ عصر کنونی جهان شرکت نمی‌کنند، و برای عصر بعدی جهان ذخیره نگاه داشته شده‌اند.

رستۀ خود من، پیام‌آوران توانمند، از آنجا که با تثلیث احاطه شده‌اند، در رشد عصر کنونی جهان شرکت نمی‌کنند. از یک نظر وضعیت ما مربوط به عصر پیشینِ جهان است، در واقع به همان گونه که فرزندان ثابت تثلیث می‌باشند. یک چیز قطعی است: وضعیت ما به واسطۀ احاطه شدن با تثلیث ثابت است، و تجربه دیگر به رشد منجر نمی‌شود.

این امر در رابطه با پایان دهندگان یا هر یک از سایر رسته‌های تکاملی و تجربی که در روند رشد متعال شرکت دارند صحت ندارد. شما انسانها که اکنون در یورنشیا زندگی می‌کنید و ممکن است آرزوی نیل به بهشت و مرتبت پایان دهنده را داشته باشید باید بفهمید که چنین سرنوشتی فقط به این علت قابل تحقق است که شما در متعال و متعلق به او هستید، و از این رو در چرخۀ رشد متعال شرکت دارید.

رشد متعال روزگاری پایان خواهد یافت؛ او (از نقطه نظر انرژی - روحی) به مرتبت کمال دست خواهد یافت. این خاتمۀ تکامل متعال همچنین شاهد پایان یافتنِ تکامل مخلوق به عنوان بخشی از تعالیت خواهد بود. این که جهانهای فضای بیرونی با چه نوع رشدی ممکن است تعیین ویژگی شوند، ما نمی‌دانیم. اما بسیار مطمئن هستیم که چیزی خواهد بود بسیار متفاوت از هر آنچه که در عصر کنونی تکامل هفت ابرجهان دیده شده است. بدون شک این کارکرد شهروندان تکاملی جهان بزرگ خواهد بود که این فقدان رشد تعالیت را برای ساکنان فضای بیرونی جبران کنند.

ایزد متعال که در پایان عصر کنونی جهان موجودیت خواهد یافت، در جهان بزرگ به صورت حکمران تجربی عمل خواهد کرد. ساکنان فضای بیرونی —شهروندان عصر بعدی جهان — یک رشد بالقوۀ پس ابرجهانی خواهند داشت، ظرفیتی برای نیل تکاملی که حاکمیت قادر متعال را پیش فرض دارد، و از این رو شرکت مخلوق را در ترکیبِ قدرت – شخصیتِ عصر کنونی جهان حذف می‌کند.

بدین ترتیب عدم کمال متعال ممکن است به صورت یک حسن تلقی شود زیرا رشد تکاملیِ مخلوق– آفرینشِ جهانهای کنونی را ممکن می‌سازد. تهی بودن از حسن خود برخوردار است، زیرا ممکن است به طور تجربی پر شود.

یکی از کنجکاوی برانگیزترین پرسشها در فلسفۀ متناهی این است: آیا ایزد متعال در واکنش به تکامل جهان بزرگ واقعیت می‌یابد؟ یا این که این کیهان متناهی در واکنش به واقعیت یافتنِ تدریجیِ متعال به طور تدریجی تکامل می‌یابد؟ یا این که ممکن است آنها به طور متقابل برای رشدشان به هم وابسته باشند؟ این که آنها به طور دو جانبه تکاملی هستند، و هر یک موجب رشد دیگری می‌شود؟ ما در رابطه با این امر مطمئن هستیم: مخلوقات و جهانها، بالا و پایین، در درون متعال در حال تکاملند، و همینطور که آنها تکامل می‌یابند، حاصل جمع یگانه شدۀ تمامی فعالیت متناهیِ این عصر جهان پدیدار می‌شود. و این پدیداریِ ایزد متعال است، برای تمامی شخصیتها، تکامل توان قدرتمندِ خدای متعال.

3- اهمیت متعال برای مخلوقات جهان

واقعیت کیهانی که به گونه‌ای متنوع ایزد متعال، خدای متعال، و قادر متعال نامیده شده است، ترکیب پیچیده و جهانیِ فازهای در حال پدیداریِ تمامی واقعیات متناهی است. تنوع بخشیدنِ گستردۀ انرژی جاودان، روح الهی، و ذهن جهانی در تکامل متعال به اوج متناهی دست می‌یابد. او جمع کل تمامی رشد متناهی است که در سطوح ربانیِ حداکثرِ کمالِ متناهی به واسطۀ خود تحقق یافته است.

متعال کانال الهی است که بیکرانیِ خلاقِ سه‌گانگی‌ها که در چشم انداز کهکشانیِ فضا متبلور می‌شود از طریق او جریان می‌یابد. در برابر دورنمای فضا این نمایشِ شکوهمندِ شخصیتِ زمان به وقوع می‌پیوندد: فتح روحیِ انرژی – ماده از طریق وساطت ذهن.

عیسی گفت: ”من راه زنده هستم“، و بدین ترتیب او راه زنده از سطح مادیِ خود - آگاهی به سطح روحیِ خدا - آگاهی است. و حتی به همین گونه که او این راه زندۀ فراز از خود به خدا است، متعال نیز راه زنده از آگاهیِ متناهی به فرازیابیِ آگاهی، حتی به بینشِ اَبسونیتی است.

پسر آفرینندۀ شما در واقع می‌تواند چنین کانال زنده‌ای از بشریت به ربانیت باشد، زیرا او تمامیت پیمایش این راه جهانیِ پیشرفت از بشریتِ راستینِ یوشع بن یوسف، پسر انسان، به ربانیتِ بهشتیِ میکائیل نبادان، پسر خدای بیکران را شخصاً تجربه کرده است. ایزد متعال نیز به گونه‌ای مشابه می‌تواند به صورت رویکرد جهان با فرازیابیِ محدودیتهای متناهی عمل کند، زیرا او تجسم واقعی و مظهر شخصیِ تمامی تکامل، پیشرفت، و معنویت‌یابیِ مخلوق می‌باشد. حتی تجارب شخصیتهای فرود یابنده از بهشت در جهان بزرگ آن بخش از تجربۀ او هستند که مکمل حاصل جمع تجارب فرازگرایانۀ رهنوردان زمان است.

انسان فانی بیش از توصیفی تمثیلی به شکل خدا آفریده شده است. از یک دیدگاه فیزیکی این گفته حقیقت ندارد، اما در رابطه با برخی بالقوگیهای جهان این یک واقعیت حقیقی است. در نژاد بشری، چیزی از همان نمایشِ نیل تکاملی در یک مقیاس بسیار بزرگتر در جهان جهانها که در حال وقوع است در حال آشکار شدن می‌باشد. انسان، یک شخصیت ارادی، در رابطه با یک تنظیم کننده، یک وجود غیرشخصی، در شرایط وجود بالقوگیهای متناهیِ متعال خلاق می‌شود، و نتیجۀ آن شکوفاییِ یک روان فناناپذیر است. در جهانها، شخصیتهای آفرینندۀ زمان و فضا در رابطه با روح غیرشخصیِ تثلیث بهشت کار می‌کنند و از طریق آن آفرینشگر یک پتانسیل جدید نیروی واقعیت الوهیت می‌شوند.

انسان فانی که یک مخلوق است، دقیقاً همانند ایزد متعال که الوهیت است، نیست، اما تکامل انسان به طرقی شبیه به رشد متعال است. انسان از طریق قدرت، توانمندی، و پایداری در تصمیمات خودش به طور آگاهانه از مادی به روحی رشد میکند؛ همچنین به تدریج که تنظیم کنندۀ فکری او برای تماس با او از سطوح روحی به روان مورانشیایی تکنیکهای نوینی به وجود می‌آورد او رشد می‌کند؛ و آنگاه که روان به وجود می‌آید، در خود و به واسطۀ خود شروع به رشد می‌کند.

این تا اندازه‌ای شبیه به راهی است که ایزد متعال در آن بسط می‌یابد. حاکمیت او ناشی از کنشها و دستاوردهای شخصیتهای متعال آفریننده است؛ این تکاملِ عظمت قدرت او به عنوان حکمران جهان بزرگ است. سرشت الوهیت او نیز به یگانگیِ از پیش موجود تثلیث بهشت وابسته است. اما باز جنبۀ دیگری از تکامل خدای متعال وجود دارد: خدای متعال خودش یک شرکت کنندۀ ارادی و خلاق در تحقق یافتن الوهیت خودش می‌باشد. روان مورانشیاییِ بشری نیز یک شریک ارادی و هم-آفرینشگر در جاودانه شدنِ خودش است.

پدر در تغییر و تبدیل انرژیهای بهشت و در واکنشمند ساختن اینها نسبت به متعال با عامل مشترک تشریک مساعی می‌کند. پدر در به وجود آوردن شخصیتهای آفریننده که کنشهایشان روزگاری در حاکمیت متعال به اوج می‌رسد با پسر جاودان تشریک مساعی می‌کند. پدر تا آن زمان که تکامل کامل شدۀ متعال، او را برای به عهده گرفتن آن حاکمیت شایسته سازد در آفرینش شخصیتهای تثلیث برای کنش به عنوان حکمرانان جهان بزرگ با پسر و روح هر دو تشریک مساعی می‌کند. پدر از این راه و بسیاری راههای دیگر در پیشبرد تکامل تعالیت با همترازان الهی و غیرالهیش همکاری می‌کند، اما در این امور تنها نیز عمل می‌کند. و کارکرد تنهای او در خدمت تنظیم کنندگان فکر و وجودهای مربوط به آنها احتمالاً به بهترین نحو آشکار می‌شود.

الوهیت یگانگی است، که در تثلیث وجودگرا، در متعال تجربی، و در انسانها در پیوند با تنظیم کننده مخلوق – تحقق یافته است. حضور تنظیم کنندگان فکر در انسان فانی یگانگی بنیادینِ جهان را آشکار می‌سازد، زیرا انسان که پایین‌ترین نوع ممکنِ شخصیت جهان است در درونش یک قطعۀ واقعی از بالاترین واقعیت جاودان، حتی پدر آغازینِ تمامی شخصیتها را دارا می‌باشد.

ایزد متعال به واسطۀ ارتباطش با تثلیث بهشت و در نتیجۀ موفقیتهای الهیِ فرزندان آفریننده و مدیرِ آن تثلیث تکامل می‌یابد. روان فناناپذیر انسان از طریق ارتباط با حضور الهیِ پدر بهشتی و مطابق تصمیمات شخصیتیِ ذهن بشر سرنوشت جاودان خود را شکل می‌دهد. آنچه که تثلیث برای خدای متعال می‌باشد، تنظیم کننده برای انسان در حال تکامل است.

در طول عصر کنونی جهان ظاهراً ایزد متعال قادر نیست مستقیماً به صورت یک آفریننده عمل کند، به جز در آن مواردی که امکانات متناهیِ کنش از طریق نیروهای آفرینشگر زمان و فضا به اتمام رسیده‌اند. تاکنون در تاریخ جهان این فقط یک بار رخ داده است؛ هنگامی که امکانات کنش متناهی در رابطه با بازتاب جهان به اتمام رسید، آنگاه متعال به صورت به اوج رسانندۀ خلاقِ تمامی کنشهای نیاییِ آفریننده عمل نمود. و ما باور داریم که هرگاه آفرینندگیِ نیایی یک چرخۀ مناسب از فعالیت خلاق را تکمیل کند او دوباره به صورت یک به اوج رساننده در اعصار آینده عمل خواهد کرد.

ایزد متعال انسان را نیافرید، اما انسان عملاً از بالقوگی متعال آفریده شد، و زندگی او عیناً از او سرچشمه یافت. او انسان را تکامل نیز نمی‌بخشد؛ با این وجود خود متعال همان جوهر تکامل است. از نقطه نظر متناهی، ما در واقع در درون ذات متعال زندگی می‌کنیم، حرکت می‌کنیم، و از وجود خود برخورداریم.

متعال ظاهراً نمی‌تواند علیت آغازین را آغاز کند، اما به نظر می‌رسد کاتالیزور تمامی رشد جهان باشد و تا جایی که به سرنوشت تمامی موجودات تجربی – تکاملی مربوط است ظاهراً سرنوشتش فراهم ساختنِ کمال برای جمع می‌باشد. پدر سرچشمۀ مفهوم یک کیهان متناهی است؛ پسران آفریننده با رضایت و همکاری ارواح آفرینشگر این ایده را در زمان و فضا تحقق می‌بخشند؛ متعال جمع متناهی را به اوج کمال می‌رساند و رابطه‌اش را با سرنوشت ابسونایت تثبیت می‌سازد.

4- خدای متناهی

همینطور که ما تقلاهای بی‌وقفۀ آفرینش مخلوق را برای به کمال رسانیدن مرتبت و ربانیتِ وجود نظاره می‌کنیم، چاره‌ای نداریم جز این که باور کنیم این تلاشهای بی‌پایان نشانگر تقلای بی‌وقفۀ متعال برای خود شکوفایی الهی است. خدای متعال الوهیت متناهی است، و باید بر مشکلات متناهی به مفهوم کامل آن لغت چیره شود. تقلاهای ما در رابطه با فراز و نشیبهای زمان در روند تکاملی فضا بازتابهای تلاشهای او برای نیل به واقعیت خویشتن و تکمیل حاکمیت در محدودۀ قلمرو عمل هستند که طبیعت در حال تکامل او تا دورترین سرحدات امکان در حال بسط دادن است.

در سرتاسر جهان بزرگ متعال برای تجلی تقلا می‌کند. تکامل الهی او بخشاً مبتنی بر خرد – کنشِ هر شخصیت در وجود است. هنگامی که یک موجود بشری بقای جاودان را انتخاب می‌کند، او سرنوشت را مشترکاً خلق می‌کند؛ و در زندگی این انسان فراز یابنده خدای متناهی به یک میزان افزایش یافته از خود شکوفاییِ شخصیت و یک گسترش حاکمیت تجربی دست می‌یابد. اما اگر یک مخلوق دوران زندگانی جاودان را رد کند، آن بخش از متعال که به این انتخاب مخلوق متکی بود تأخیری گریزناپذیر را تجربه می‌کند؛ محرومیتی که باید از طریق تجربۀ جایگزین یا موازی جبران شود؛ در رابطه با شخصیت فرد بقا نیافته، آن جذب ابر روحِ آفرینش می‌شود، و بخشی از الوهیت متعال می‌گردد.

خداوند آنقدر اعتماد کننده و آنقدر پرمحبت است، که بخشی از سرشت الهی خود را برای امانت‌داری و خود شکوفایی به دستان حتی موجودات بشری می‌سپارد. سرشت پدر، حضور تنظیم کننده، صرف نظر از انتخاب موجود بشری، نابود نشدنی است. فرزند متعال، فرد در حال تکامل، به رغم این که شخصیتِ بالقوه در حال یگانگیِ چنین فرد گمراهی به عنوان یک عامل الوهیتِ تعالیت بقا خواهد یافت، می‌تواند نابود شود.

شخصیت بشری به راستی می‌تواند فردیتِ مخلوق بودن را نابود سازد، و گر چه تمامی آنچه که در زندگی چنین خودکشی کیهانی ارزشمند بود بقا خواهد یافت، این کیفیتها به عنوان یک مخلوق تنها بقا نخواهند یافت. متعال در مخلوقات جهانها دوباره تجلی خواهد یافت اما دیگر هرگز به عنوان آن شخص خاص تجلی نخواهد یافت؛ همانطور که یک قطرۀ آب به دریا باز می‌گردد، شخصیت بی‌همتای یک فراز نیابنده به متعال باز می‌گردد.

هر کنشِ منزویِ اجزای شخصیِ متناهی نسبت به ظهور نهاییِ کلِ متعال نسبتاً بی‌ربط است، اما با این وجود، کل به جمع کنشهای اجزای متعدد متکی است. شخصیت فرد انسانی در برابر جمع تعالیت بی‌اهمیت است، اما شخصیت هر موجود بشری نمایانگر یک معنی – ارزشِ جایگزین ناپذیر در متناهی است؛ پس از این که شخصیت تجلی یافت، دیگر هرگز ابراز یکسان نمی‌یابد به جز در وجود مداوم آن شخصیت زنده.

و بدین ترتیب، همینطور که ما برای ابراز وجود تلاش می‌کنیم، متعال در ما، و با ما، برای ابراز الوهیت تلاش می‌کند. همینطور که ما پدر را می‌یابیم، متعال نیز دوباره آفرینندۀ بهشتیِ تمامی چیزها را یافته است. همینطور که ما بر مشکلات شکوفایی خود چیره می‌شویم، خدای تجربه نیز در جهانهای زمان و فضا به توانمندی تعالیت دست می‌یابد.

نوع بشر بدون تلاش در جهان فراز نمی‌یابد. متعال نیز بدون کنش هدفمند و هوشمندانه تکامل نمی‌یابد. مخلوقات از طریق بی‌کنشی صرف به کمال دست نمی‌یابند. روح تعالیت نیز نمی‌تواند بدون کنش بی‌وقفۀ خدماتی به آفرینش متناهی، قدرت قادر را واقعیت دهد.

رابطۀ موقت انسان با متعال بنیاد اخلاقیات کیهانی است، حساسیت جهانی نسبت به وظیفه و پذیرش آن. این اخلاقیاتی است که از حس گذرای درست و غلط نسبی فراتر می‌رود؛ این اخلاقیاتی است که مستقیماً مبتنی بر قدردانی خود – آگاهانۀ مخلوق از وظیفۀ تجربی نسبت به الوهیت تجربی است. انسان فانی و کلیۀ مخلوقات متناهی دیگر از پتانسیل زندۀ انرژی، ذهن، و روح که در متعال وجود دارد آفریده شده‌اند. بر بنیاد متعال است که فرازگرای تنظیم کننده – انسان، کاراکتر فناناپذیر و الهیِ یک پایان دهنده را به وجود می‌آورد. در نتیجۀ همین واقعیت متعال است که تنظیم کننده، با رضایت خواست بشری، الگوهای طبیعت جاودان یک فرزند فرازیابندۀ خداوند را می‌بافد.

تکامل پیشرفت تنظیم کننده در معنویت بخشیدن و جاودان ساختنِ یک شخصیت بشری مستقیماً حاصل یک بسط حاکمیت متعال است. چنین دستاوردهایی در تکامل بشری در همان حال دستاوردهایی در واقعیت بخشیدن تکاملیِ متعال هستند. در حالی که این حقیقت دارد که مخلوقات نمی‌توانند بدون متعال تکامل یابند، این نیز احتمالاً حقیقت دارد که تکامل متعال هرگز نمی‌تواند مستقل از تکامل تکمیل شدۀ کلیۀ مخلوقات به طور کامل به دست آید. در اینجا این مسئولیت بزرگ کیهانیِ شخصیتهای خود آگاه نهفته است: که الوهیت متعال از یک جهت مشخص به انتخاب ارادۀ انسانی متکی است. و پیشرفت متقابل تکامل مخلوق و تکامل متعال روی مکانیسمهای اسرارآمیز بازتاب جهان به گونه‌ای وفادارانه و کامل به قدمای ایامها نشان داده می‌شود.

چالش بزرگی که به انسان فانی داده شده است این است: آیا تصمیم خواهی گرفت که معانیِ قابل تجربۀ ارزشِ کیهان را به شکل خویشتن در حال تکاملِ خود شخصی کنی؟ یا این که با رد بقا اجازه خواهی داد که این اسرار تعالیت غیرفعال بمانند، و در انتظار کنش مخلوقی دیگر در زمانی دیگر به سر برند که از راه خودش به مساعدت مخلوق به تکامل خدای متناهی مبادرت کند؟ اما این کمک او به متعال خواهد بود، نه کمک شما.

تقلای بزرگ این عصر جهان بین بالقوه و واقعی است — جستجو برای واقعیت بخشیدن توسط تمامی آنچه که هنوز تجلی نیافته است. اگر انسان فانی به ماجرای بهشت بپردازد، او حرکتهای زمان را دنبال می‌کند، که به صورت جریاناتی که در درون جویبار ابدیت هستند جاری می‌شوند؛ اگر انسان فانی دوران زندگانی جاودان را رد کند، او در خلاف جهت جویبار رخدادها در جهانهای متناهی حرکت می‌کند. آفرینش مکانیکی مطابق مقصودِ در حال برملا شدنِ پدر بهشتی به گونه‌ای بی‌امان پیش می‌رود، اما آفرینش ارادی از انتخاب پذیرش یا رد نقش شرکت شخصیت در ماجرای ابدیت برخوردار است. انسان فانی نمی‌تواند ارزشهای متعالی وجود بشری را نابود سازد، اما قطعاً می‌تواند از تکامل این ارزشها در تجربۀ شخصی خودش پیشگیری کند. تا حدی که خویشتنِ بشری از شرکت کردن در فراز بهشت بدین نحو خودداری می‌کند، درست تا همان حد، متعال در دستیابی به ابراز ربانیت در جهان بزرگ تأخیر می‌کند.

نه فقط حضور تنظیم کنندۀ پدر بهشتی تحت حراست انسان فانی قرار داده شده، بلکه همچنین کنترل سرنوشت ذره‌ای بسیار کوچک از آیندۀ متعال. زیرا همینطور که انسان به سرنوشت بشری دست می‌یابد، متعال نیز در سطوح الوهیت به سرنوشت دست می‌یابد.

و بدین ترتیب این تصمیم در انتظار هر یک از شما است، همانطور که روزگاری در انتظار هر یک از ما بود: آیا شما خدای زمان را که به تصمیمات ذهن متناهی بسیار متکی است ناکام خواهید گذاشت؟ آیا شما از طریق تن‌آساییِ قهقراییِ حیوانی موجب شکست شخصیت متعالِ جهانها می‌شوید؟ آیا شما برادر بزرگ تمامی مخلوقات را که به هر مخلوق بسیار متکی است ناکام خواهید گذاشت؟ آیا وقتی که چشم‌انداز مسحور کنندۀ دوران زندگانی جهان— کشف الهیِ پدر بهشتی و شرکت الهی در جستجو برای خدای تعالیت و تکامل او — در پیش روی شما قرار دارد می‌توانید به خود اجازه دهید که از قلمرو تحقق نیافته گذر کنید؟

هدایای خداوند — اعطای واقعیت توسط او — جدایی‌های از او نیستند؛ او آفرینش را نسبت به خود بیگانه نمی‌سازد، اما او در آفرینشهایی که به دور بهشت در گردشند کششهایی ایجاد کرده است. خداوند ابتدا انسان را دوست دارد و پتانسیل فناناپذیری — واقعیت جاودان — را به او اعطا می‌دارد. و همینطور که انسان خداوند را دوست می‌دارد، انسان بدینسان در واقعیت جاودانه می‌شود. و راز اینجا است: هر قدر انسان از طریق دوست داشتن به طور تنگاتنگ بیشتر به خداوند نزدیک می‌شود، واقعیت آن انسان — بودنِ او — بیشتر می‌شود. هر چه انسان از خداوند بیشتر کناره می‌گیرد، به طور تنگاتنگ به عدم واقعیت — توقف وجود — بیشتر نزدیک می‌شود. هنگامی که انسان خواست خود را وقف انجام خواست پدر می‌کند، هنگامی که انسان تمامی آنچه را که دارد به خداوند می‌دهد، آنگاه خداوند آن انسان را به بیش از آنچه که هست تبدیل می‌سازد.

5- ابر روح آفرینش

متعالِ بزرگ ابر روح کیهانیِ جهان بزرگ است. کیفیتها و کمیتهای کیهان قطعاً بازتاب الوهیتشان را در او می‌یابند؛ سرشت الوهیت او ترکیب موزائیک جمع عظمت تمامی سرشت آفریده – آفریننده در سرتاسر جهانهای در حال تکامل است. و متعال همچنین یک الوهیت در حال واقعیت‌یابی است و نمایانگر یک خواست خلاق است که یک مقصود در حال تکامل جهان را در بر می‌گیرد.

ضمیرهای عقلانی و بالقوه شخصیِ متناهی از سومین منبع و مرکز به وجود می‌آیند و در متعال به ترکیب متناهیِ الوهیتِ زمان – فضا دست می‌یابند. هنگامی که مخلوق به خواست آفریننده تسلیم می‌شود، شخصیت خود را منکوب یا تسلیم نمی‌سازد. تک تک شخصیتهای شرکت کننده در واقعیت یافتن خدای متناهی از طریق این گونه کنش کردن خویشتن ارادی خود را از دست نمی‌دهند. در عوض، این شخصیتها از طریق شرکت در این ماجرای بزرگ الوهیت به طور تدریجی ارتقا می‌یابند؛ انسان از طریق این یگانگی با ربانیت ضمیر در حال تکامل خویش را تا خود آستانۀ تعالیت بالا می‌برد، غنی می‌سازد، معنویت می‌بخشد، و یگانه می‌کند.

روان در حال تکامل فناناپذیر انسان، آفرینش مشترک ذهن مادی و تنظیم کننده، بدین سان به بهشت فراز می‌یابد و به دنبال آن، بعد از این که به سپاه نهایت فرا خوانده شد، از طریق یک تکنیک تجربی که به فرازیابی پایان دهنده شهرت دارد به طریقی جدید با گسترۀ روحی – جاذبۀ پسر جاودان پیوند می‌یابد. از این رو این پایان دهندگان برای شناخت تجربی به عنوان شخصیتهای خدای متعال کاندیداهای قابل پذیرشی می‌شوند. و هنگامی که این خردهای انسانی در تکالیف آشکار ناشدۀ آیندۀ سپاه نهایت به هفتمین مرحلۀ وجود روحی دست یافتند، این اذهان دوگانه سه‌گانه خواهند شد. این دو ذهن هماهنگ شده، بشری و الهی، در پیوند با ذهن تجربیِ ایزد متعال که در آن هنگام واقعیت یافته است جلال خواهند یافت.

در آیندۀ جاودان، خدای متعال در ذهن معنویت یافته و روان فناناپذیر انسان فراز یابنده واقعیت خواهد یافت — به گونه‌ای خلاق تجلی خواهد یافت و به طور روحی ظاهر خواهد گشت — حتی بدان گونه که پدر جهانی بدین شکل در زندگی زمینیِ عیسی آشکار گردید.

انسان با متعال یگانه نمی‌شود و هویت شخصی خود را منکوب نمی‌سازد، اما پیامدهای جهانی تجربۀ کلیۀ انسانها یک بخش از تجربۀ الهی متعال را بدین گونه شکل می‌دهند. ”کنش متعلق به ما است، پیامدها از آن خداوند هستند.“

به تدریج که شخصیت در حال پیشروی از میان سطوح در حال فراز جهانها عبور می‌کند، دنباله‌ای از واقعیت تحقق یافته را پشت سر باقی می‌گذارد. چه آنها ذهن، روح، یا انرژی باشند، آفرینشهای در حال رشد زمان و فضا از طریق پیشرفت شخصیت در قلمروهایشان تغییر و تبدیل می‌شوند. هنگامی که انسان عمل می‌کند، متعال واکنش نشان می‌دهد، و این کارکرد در بر گیرندۀ واقعیت پیشرفت است.

گستره‌های بزرگ انرژی، ذهن، و روح هرگز دارایی‌های دائم شخصیت در حال فراز نیستند؛ این کارکردها برای ابد بخشی از تعالیت باقی می‌مانند. در تجربۀ انسانی، خرد بشری در تپشهای موزون ارواح یاور ذهن ساکن است و در حیطۀ عرصه‌ای که توسط قرار گرفتن در گسترۀ این کارکرد ایجاد می‌شود بر تصمیمات آن تأثیر می‌گذارد. به دنبال مرگ انسانی، خویشتن بشری برای همیشه از گسترۀ یاور جدا می‌شود. در حالی که هرگز به نظر نمی‌رسد این یاوران از یک شخصیت به دیگری تجربه را منتقل کنند، آنها می‌توانند پیامدهای غیرشخصیِ تصمیم – کنش را از طریق خدای هفتگانه به خدای متعال منتقل کنند، و آنها چنین می‌کنند. (حداقل این در مورد یاوران پرستش و خرد صدق می‌کند.)

و در رابطه با گستره‌های روحی چنین است: انسان اینها را در فراز خود در جهانها به کار می‌گیرد، اما او به عنوان بخشی از شخصیت جاودانش هرگز مالک آنها نمی‌شود. اما این گستره‌های خدمت روحانی، چه روح حقیقت باشد، یا روح‌القدس، و یا وجودهای روحی ابرجهان، نسبت به ارزشهای در حال پدیداری در شخصیت در حال فراز، دریافت کننده و واکنشمند هستند، و این ارزشها به گونه‌ای وفادارانه از طریق هفتگانه به متعال انتقال می‌یابند.

در حالی که این تأثیرات روحی همچون روح‌القدس و روح حقیقت خدمات جهان محلی هستند، هدایت آنها به طور کامل منحصر به محدودیتهای جغرافیاییِ یک آفرینش محلیِ مشخص نیست. همینطور که انسان فراز یابنده به ورای سرحدات جهان محلی منشأ خود گذر می‌کند، به طور کامل از خدمت روح حقیقت محروم نمی‌شود. روح حقیقت مداوماً به او آموزش می‌دهد و او را از میان پیچ راههای فلسفی کرات مادی و مورانشیایی هدایت می‌کند، و در هر بحرانِ فراز به گونه‌ای بی‌دریغ رهنورد بهشت را راهنمایی می‌کند و پیوسته می‌گوید: ”راه این است.“ هنگامی که شما قلمروهای جهان محلی را ترک می‌کنید، از طریق کارکرد روح در حال پدیداریِ ایزد متعال و از طریق تسهیلات بازتاب ابرجهان، هنوز در فراز بهشتی‌تان از طریق روح تسکین دهندۀ هدایت کنندۀ پسران اعطایی بهشتی خداوند راهنمایی خواهید شد.

چگونه این قلمروهای چندگانۀ خدمت کیهانی معانی، ارزشها، و واقعیات تجربۀ تکاملی را در متعال ثبت می‌کنند؟ ما کاملاً مطمئن نیستیم، اما باور داریم که این ثبت از طریق اشخاص آفرینندگانِ متعالی که منشأ بهشتی دارند و اعطا کنندگانِ بلافصل این قلمروهای زمان و فضا هستند صورت می‌گیرد. انباشتهای ذهنی – تجربیِ هفت روح یاور ذهن، در خدمتشان به سطح فیزیکیِ خرد، بخشی از تجربۀ جهان محلیِ خادم الهی هستند، و از طریق این روح آفرینشگر احتمالاً در ذهن تعالیت ثبت می‌شوند. به همین ترتیب تجارب انسانی با روح حقیقت و روح‌القدس احتمالاً از طریق تکنیکهای مشابه در شخص تعالیت ثبت می‌شوند.

حتی تجربۀ انسان و تنظیم کننده باید در ربانیت خدای متعال پژواک یابد، زیرا همانطور که تنظیم کنندگان تجربه کسب می‌کنند، همانند متعال هستند، و روان در حال تکامل انسان فانی از امکان پیش موجود برای چنین تجربه‌ای از درون متعال به وجود می‌آید.

تجارب چندگانۀ تمامی آفرینش بدین طریق بخشی از تکامل تعالیت می‌شوند. مخلوقات همینطور که به سوی پدر فراز می‌یابند صرفاً کیفیتها و کمیتهای متناهی را به کار می‌گیرند؛ پیامدهای غیرشخصیِ چنین به کار گیری برای ابد بخشی از کیهان زنده، شخص متعال، باقی می‌ماند.

آنچه که انسان خود به عنوان یک داراییِ شخصیت با خود می‌برد پیامدهای کاراکترِ تجربۀ استفاده کردن از قلمروهای ذهنی و روحیِ جهان بزرگ در فراز بهشتیش می‌باشد. هنگامی که انسان تصمیم می‌گیرد، و هنگامی که این تصمیم را در عمل به اوج می‌رساند، انسان تجربه می‌کند، و معانی و ارزشهای این تجربه برای ابد بخشی از سرشت جاودان او در کلیۀ سطوح، از متناهی تا نهایی، می‌باشند. سرشتِ از نظر کیهانی اخلاقی و به طور الهی معنوی نمایانگر انباشت سرمایه‌ایِ تصمیمات شخصیِ مخلوق هستند که از طریق پرستش صادقانه نورانی شده‌اند، از طریق مهرورزیِ هوشمندانه جلال یافته‌اند، و در خدمت برادرانه به اوج رسیده‌اند.

متعالِ در حال تکامل عدم توانایی مخلوقات متناهی در دستیابی به بیش از تماس محدود تجربی با جهان جهانها را سرانجام جبران خواهد نمود. مخلوقات می‌توانند به پدر بهشتی دست یابند، اما از آنجا که اذهان تکاملی آنها متناهی است، به راستی قادر نیستند پدر نامتناهی و مطلق را درک کنند. اما از آنجا که تمامی تجربۀ مخلوق در متعال ثبت می‌شود و بخشی از او است، هنگامی که تمامی مخلوقات به سطح نهایی وجود متناهی دست می‌یابند، و بعد از این که مجموع توسعۀ جهان دستیابی آنها به خدای متعال را به عنوان یک وجود واقعیِ ربانی ممکن می‌سازد، آنگاه سرشتِ واقعیت چنین تماسی، تماس با جمع تجربه است. متناهیِ زمان در درونش هسته‌های ابدیت را دارا می‌باشد؛ و به ما آموزش داده شده که هنگامی که تمامیت تکامل نظاره‌گرِ مصرف کامل ظرفیت برای رشد کیهانی گردید، تمامیت متناهی، فازهای ابسونایتِ دوران زندگانی جاودان را در جستجوی پدر به عنوان غائی آغاز خواهد کرد.

6- جستجو برای متعال

ما در جستجوی متعال در جهانها هستیم، اما او را نمی‌یابیم. ”او در درون و در بیرون تمامی چیزها و موجوداتِ در حال حرکت و ساکن است. او در رازش غیرقابل شناخت است، و گرچه دور است، با این حال نزدیک است.“ قادر متعال ”شکلِ شکل نیافته، الگوی فعلاً آفریده نشده است.“ متعال منزلگاه جهانی شما است، و هنگامی که او را می‌یابید، همانند بازگشت به خانه خواهد بود. او والدۀ تجربی شما است، و حتی همچون در تجربۀ موجودات بشری، او در تجربۀ پدرانه و مادرانۀ الهی رشد کرده است. او شما را می‌شناسد زیرا همانند آفریده و نیز همانند آفریننده است.

اگر شما بهراستی مشتاق یافتن خداوند هستید، چاره‌ای ندارید جز این که در ذهنتان آگاهی از متعال را در نظر بگیرید. همانطور که خداوند پدر الهی شما است، متعال نیز مادر الهی شما است، و شما در سرتاسر زندگی‌تان به عنوان مخلوقات جهان در او پرورش می‌یابید. ”چقدر متعال جهانی است — او در همه سو هست! چیزهای نامحدود آفرینش به حضور او برای زندگی متکی هستند، و هیچیک جواب رد نمی‌گیرند.“

آنچه که میکائیل برای نبادان است، متعال برای کیهان متناهی است؛ الوهیت او راه بزرگی است که مهر پدر از طریق آن به سوی بیرون به تمامی آفرینش جاری می‌شود، و او راه بزرگی است که مخلوقات متناهی از طریق او در جستجویشان برای پدر که عشق است به سوی درون عبور می‌کنند. حتی تنظیم کنندگان فکر به او مربوط هستند؛ آنها در سرشتِ آغازین و ربانیت همانند پدر هستند، اما هنگامی که کارکردهای زمان را در جهانهای فضا تجربه می‌کنند، همانند متعال می‌شوند.

کنشِ انتخاب مخلوق برای انجام دادن خواست آفریننده یک ارزش کیهانی است و یک معنی جهانی دارد که توسط یک نیروی آشکار نشده اما همه جا حاضرِ هماهنگ کننده، احتمالاً کارکرد کنش پیوسته بسط یابندۀ ایزد متعال، فوراً مورد واکنش واقع می‌شود.

روان مورانشیاییِ یک انسان در حال تکامل به راستی فرزند کنش تنظیم کنندۀ پدر جهانی و فرزند واکنش کیهانیِ ایزد متعال، مادر جهانی، می‌باشد. تأثیر مادر در سرتاسر دوران کودکیِ جهان محلیِ روان در حال رشد، شخصیت بشری را تحت سلطه قرار می‌دهد. تأثیر والدین ربانی بعد از پیوند با تنظیم کننده و در طول دوران زندگانی ابرجهان بیشتر برابر می‌شود، اما هنگامی که مخلوقات زمان پیمایش جهان مرکزیِ ابدیت را آغاز می‌کنند، طبیعت پدر به طور فزاینده تجلی می‌یابد، و به دنبال شناخت پدر جهانی و پذیرش به سپاه نهایت به اوج تجلی متناهی خود دست می‌یابد.

در تجربۀ نیل به پایان دهنده و طی آن، کیفیتهای تجربیِ مادرانۀ فرد در حال فراز از طریق تماس و پیوند با حضور روحیِ پسر جاودان و حضور ذهنی روح بیکران به اندازۀ فوق‌العاده زیاد تحت تأثیر قرار می‌گیرد. سپس در سرتاسر قلمروهای فعالیت پایان دهنده در جهان بزرگ، یک بیداری نوین از پتانسیل پنهان مادرانۀ متعال پدیدار می‌شود، یک درک نوین از معانی تجربی، یک ترکیب جدید از ارزشهای تجربیِ سرتاسر دوران فراز. به نظر می‌رسد که این شکوفایی فرد در دوران زندگانی جهانی پایان دهندگان مرحلۀ ششم ادامه خواهد یافت تا این که میراث مادرانۀ متعال به همگامیِ متناهی با میراث تنظیم کنندۀ پدر دست یابد. این دورۀ کنجکاوی برانگیزِ کارکرد جهان بزرگ نمایانگر دوران مداوم زندگانیِ بزرگسالانۀ انسان فراز یابنده و کامل شده می‌باشد.

به دنبال تکمیل مرحلۀ ششمِ وجود و ورود به مرحلۀ هفتم و نهاییِ مرتبت روحی، احتمالاً اعصار در حال پیشرویِ تجربۀ سرشار، خرد کامل، و درک ربانیت به دنبال می‌آید. در سرشت پایان دهنده این با نیل تکمیل شدۀ تقلای ذهنی برای شکوفایی روح، تکمیل هماهنگی سرشت انسان فراز یابنده با سرشت تنظیم کنندۀ الهی در محدودۀ سرحدات امکانات متناهی احتمالاً برابر است. چنین فرد والامرتبۀ جهان بدین ترتیب فرزند پایان دهندۀ جاودانِ پدر بهشتی و نیز فرزند جاودان جهانی متعالِ مادر می‌شود، یک فرد جهان که شایسته است پدر و مادر جهانها هر دو و شخصیتهایی که در هر فعالیت یا کاری که مربوط به ادارۀ متناهیِ چیزها و موجودات آفریده شده، آفریننده، یا در حال تکامل می‌باشد را نمایندگی کند.

تمامی انسانهایی که روانشان در حال تکامل است عملاً فرزندان تکاملیِ خدای پدر و خدای مادر، ایزد متعال، می‌باشند. اما تا زمانی که انسان فانی نسبت به میراث الهیش روان - آگاه شود، این اطمینان از خویشاوندی ربانی باید از طریق ایمان درک شود. تجربۀ بشریِ زندگی پیلۀ کیهانی است که عطایای جهانیِ ایزد متعال و حضور پدر جهانی در جهان (که هیچیک از آنها شخصیت نیستند) روان مورانشیاییِ زمان و سرشت بشری – الهیِ پایان دهنده را که از سرنوشت جهانی و خدمت جاودان برخوردار است تکامل می‌بخشند.

انسانها همگی اغلب فراموش می‌کنند که خداوند بزرگترین تجربه در وجود بشری است. سایر تجربه‌ها در سرشت و محتوایشان محدود هستند، اما تجربه کردن خداوند هیچ حدی ندارد، به جز آن تجاربی که از ظرفیت درک مخلوق برخوردارند، و همین تجربه خود بسط دهندۀ ظرفیت است. هنگامی که انسانها خداوند را جستجو می‌کنند، آنها در جستجوی همه چیز هستند. هنگامی که آنها خداوند را پیدا می‌کنند، همه چیز را پیدا کرده‌اند. جستجو برای خداوند اعطای نامحدود عشق است که توام با اکتشافات حیرت‌آورِ جدید و عشق بیشتر است که اعطا می‌شود.

تمامی عشق راستین از خداوند است، و انسان همینطور که خود این عشق را به همنوعانش عطا می‌کند مهر الهی را دریافت می‌دارد. عشق پویا است. آن هرگز نمی‌تواند تسخیر شود؛ عشق زنده، آزاد، شعف‌انگیز، و همیشه احساس برانگیز است. انسان هرگز نمی‌تواند مهر پدر را بگیرد و آن را در درون قلبش محبوس سازد. مهر پدر تنها وقتی می‌تواند برای انسان فانی واقعی گردد که از میان شخصیت آن انسان عبور کند، وقتی که او به نوبۀ خود این عشق را به همنوعانش عطا می‌دارد. مدار بزرگ عشق از پدر، از طریق پسران به برادران، و لذا به متعال است. عشق پدر از طریق کارکرد تنظیم کنندۀ سکنی‌گزین در شخصیت انسانی پدیدار می‌شود. چنین فرزند خداشناسی این عشق را به برادران جهانی خود آشکار می‌سازد، و این عطوفت برادرانه جوهر عشق متعال است.

هیچ راهی برای دستیابی به متعال وجود ندارد به جز از طریق تجربه، و در ادوار کنونیِ آفرینش فقط سه راه دستیابی به تعالیت برای مخلوق وجود دارد:

1- شهروندان بهشت از طریق هاونا از جزیرۀ جاودان فرود می‌آیند. آنها در آنجا از طریق مشاهدۀ تفاوت واقعیت بهشت – هاونا و از طریق کشف آزمایشیِ فعالیتهای چندگانۀ شخصیتهای متعال آفریننده، که از ارواح استاد تا پسران آفریننده دامنه دارند ظرفیت درک تعالیت را کسب می‌کنند.

2- فراز یابندگان زمان – فضا که از جهانهای تکاملیِ آفرینندگان متعال بالا می‌آیند در پیمایش هاونا به عنوان یک مرحلۀ مقدماتی برای قدردانیِ فزاینده از وحدت تثلیث بهشت به متعال برخورد نزدیک انجام می‌دهند.

3- بومیان هاونا از طریق تماس با رهنوردان فرود یابنده از بهشت و رهنوردان فراز یابنده از هفت ابرجهان یک درک از متعال را به دست می‌آورند. بومیان هاونا ذاتاً در موقعیتی هستند که دیدگاههای اساساً متفاوت شهروندان جزیرۀ جاودان و شهروندان جهانهای تکاملی را هماهنگ سازند.

برای مخلوقات تکاملی هفت راه بزرگ دستیابی به پدر جهانی وجود دارد، و هر یک از این فرازهای بهشت از میان ربانیتِ یکی از هفت روح استاد عبور می‌کند؛ و به دنبال خدمت مخلوق در ابرجهانی که منعکس کنندۀ سرشت آن روح استاد است از طریق گسترش دریافت تجربه هر یک از این دستیابی‌ها میسر می‌شود. جمع کل این هفت تجربه در بر گیرندۀ سرحدات شناخته شدۀ کنونیِ آگاهی یک مخلوق از حقیقت و واقعیت خدای متعال می‌باشد.

فقط محدودیتهای خود انسان نیست که مانع یافتن خدای متناهی توسط انسان می‌شود؛ بلکه ناکامل بودن جهان نیز هست؛ حتی ناکامل بودن تمامی مخلوقات — گذشته، حال، و آینده — متعال را غیرقابل دسترسی می‌سازد. خدای پدر می‌تواند توسط هر فردی که به سطح الهیِ خداگونگی دست یافته است یافت شود، اما خدای متعال تا آن زمان بسیار دور آینده که کلیۀ مخلوقات از طریق نیل جهانی به کمال، به طور همزمان او را خواهند یافت هرگز شخصاً توسط هر یک مخلوق کشف نخواهد شد.

به رغم این واقعیت که شما در این عصر جهان بدان گونه که پدر، پسر، و روح را می‌توانید بیابید و خواهید یافت، نمی‌توانید شخصاً او را بیابید، با این حال، فراز بهشت و دوران زندگانی متعاقب جهانی در ضمیر شما شناخت از حضور جهانی و کنش کیهانیِ خدای تمامی تجربه را به تدریج ایجاد خواهد کرد. میوه‌های روح، جوهر متعال بدان گونه که او در تجربۀ بشری قابل درک است، می‌باشند.

نیل انسان به متعال در روزگار آینده به دنبال یگانگیِ او با روحِ الوهیت بهشت حاصل می‌شود. در رابطه با مردم یورنشیا این روح، حضور تنظیم کنندۀ پدر جهانی می‌باشد؛ و گرچه ناصح اسرارآمیز از پدر و همانند پدر است، ما شک داریم که حتی چنین هدیۀ الهی بتواند به کار غیرممکنِ آشکار ساختن سرشتِ خدای بیکران به یک مخلوق متناهی دست یابد. ما گمان می‌کنیم که آنچه که تنظیم کنندگان به پایان دهندگان مرحلۀ هفتم آینده آشکار خواهند ساخت، ربانیت و سرشت خدای متعال خواهد بود. و این آشکارسازی برای یک مخلوق متناهی چیزی خواهد بود که آشکارسازیِ بیکران برای یک موجود مطلق می‌باشد.

متعال بیکران نیست، اما احتمالاً او تمامی بیکرانی را که یک مخلوق متناهی پیوسته بتواند به راستی درک کند در بر می‌گیرد. بیش از متعال فهمیدن، بیش از متناهی بودن است!

تمامی آفرینشهای تجربی در درکشان از سرنوشت به هم وابستگی متقابل دارند. فقط واقعیت وجودگرایانه خود شامل و خود موجود است. هاونا و هفت ابرجهان برای دستیابی به حداکثر نیل متناهی به یکدیگر نیاز دارند؛ به همین منوال آنها در آینده برای فراتر رفتن از متناهی به جهانهای آیندۀ فضای بیرونی متکی خواهند بود.

یک فراز یابندۀ بشری می‌تواند پدر را بیابد؛ صرف نظر از وضعیت تجربه در کل جهان، خداوند وجودگرایانه و از این رو واقعی است. اما هیچ فراز یابندۀ واحدی هرگز متعال را نخواهد یافت تا این که تمامی فرازگرایان به آن حداکثر بلوغ جهان که آنها را برای شرکت در این اکتشاف به طور همزمان واجد شرایط می‌کند دست یابند.

پدر از هیچکس جانبداری نمی‌کند؛ او با هر یک از فرزندان فراز یابندۀ خویش به صورت افراد کیهانی رفتار می‌کند. به همین منوال متعال نیز از هیچ شخصی جانبداری نمی‌کند؛ او با فرزندان تجربی خویش به صورت یک جمع واحد کیهانی رفتار می‌کند.

انسان می‌تواند پدر را در قلبش کشف کند، اما باید در قلب تمامی انسانهای دیگر به جستجوی متعال بپردازد؛ و هنگامی که تمامی مخلوقات مهر متعال را به طور کامل آشکار ساختند، آنگاه او برای تمامی مخلوقات یک واقعیت جهان خواهد شد. و این درست یک طرز دیگر گفتن این حرف است که جهانها در نور و حیات استقرار خواهند یافت.

دستیابی به خود شکوفایی کمال یافته توسط تمامی شخصیتها به علاوۀ نیل به توازن کامل شده در سرتاسر جهانها با نیل به متعال برابر است و گواه رهایی تمامی واقعیت متناهی از محدودیتهای وجود ناکامل است. این مصرف کاملِ تمامی پتانسیلهای متناهی، نیل تکمیل شدۀ متعال را به بار می‌آورد و ممکن است از جهات دیگر به صورت واقعیت یافتنِ کامل شدۀ تکاملیِ خود ایزد متعال تعریف شود.

انسانها آنطور که یک زمین لرزه در درون صخره‌ها شکافهای عمیق ایجاد می‌کند متعال را به طور ناگهانی و تماشایی نمی‌یابند، اما همانطور که یک رودخانه خاک زیرش را به آرامی دچار ساییدگی می‌کند او را به کندی و صبورانه می‌یابند.

هنگامی که شما پدر را پیدا می‌کنید، علت بزرگ فراز معنوی خود را در جهانها خواهید یافت؛ هنگامی که متعال را پیدا می‌کنید، نتیجۀ بزرگ دوران پیشرفت بهشتی خود را کشف خواهید کرد.

اما هیچ انسان خداشناسی هرگز نمی‌تواند در سفرش در کیهان تنها باشد، زیرا او می‌داند که پدر در هر مرحلۀ راه در کنار او گام برمی‌دارد، ضمن این که همان راهی را که می‌پیماید حضور متعال است.

7- آیندۀ متعال

تحقق کامل شدۀ تمامی پتانسیلهای متناهی با تکمیل تحقق تمامی تجربۀ تکاملی برابر است. این نشانگر پدیداری نهاییِ متعال به عنوان یک حضور توانمند الوهیت در جهانها می‌باشد. ما باور داریم که متعال در این مرحله از پدیداری همانطور به طور مجزا شخصی خواهد بود که پسر جاودان می‌باشد، به همان اندازه به طور عینی قدرت می‌یابد که جزیرۀ بهشت می‌باشد، به همان اندازه به طور کامل یگانه است که عامل مشترک می‌باشد، و تمامی این در حیطۀ محدودیتهای امکانات متناهیِ تعالیت در اوج عصر کنونی جهان صورت می‌یابد.

در حالی که این یک مفهوم تماماً صحیح از آیندۀ متعال است، ما توجه شما را به برخی مشکلات که ذاتی این مفهوم هستند جلب می‌کنیم:

1- سرپرستان کاملِ متعال در هر مرحله پیش از تکامل تکمیل شدۀ او به سختیمی‌توانند الوهیت یابند، و با این وجود همین سرپرستان در رابطه با جهانهایی که در نور و حیات استقرار یافته‌اند حتی اکنون به گونه‌ای محدود حاکمیت تعالیت را اعمال می‌کنند.

2- متعال به سختی می‌تواند در غائیِ تثلیث عمل کند، تا این که به واقعیتِ کاملِ مرتبت جهان دست یابد، و با این وجود غائیِ تثلیث حتی اکنون یک واقعیت ناکامل است، و شما از وجود قائم مقامان ناکامل غائی اطلاع یافته‌اید.

3- متعال برای مخلوقات جهان کاملاً واقعی نیست، اما دلایل بسیاری برای این استنتاج وجود دارد که او برای الوهیت هفتگانه که از پدر جهانی در بهشت تا پسران آفریننده و ارواح آفرینشگر جهانهای محلی امتداد می‌یابد کاملاً واقعی است.

ممکن است اینطور باشد که در سرحدات فوقانی متناهی، جایی که زمان به فراسوی زمان ملحق می‌شود، گونه‌ای ابهام و آمیختگیِ ترتیب وجود داشته باشد. ممکن است اینطور باشد که متعال قادر باشد حضور خود را در جهان به سوی این سطوح ابرزمان پیش‌بینی کند و سپس تکامل آینده را از طریق منعکس ساختن این پیش‌بینیِ آینده به روی سطوح آفریده شده به عنوان حلولِ ناکاملِ پیش‌بینی شده تا یک درجۀ محدود پیش‌نگری کند. چنین پدیده‌ای ممکن است هر جا که متناهی با ابرمتناهی تماس برقرار می‌کند مشاهده شود، همچون در تجارب موجودات بشری که توسط تنظیم کنندگان فکر مورد سکنی واقع شده‌اند. آنها پیش‌بینیهای واقعیِ دستیابیهای آیندۀ انسان در جهان در سرتاسر تمامی ابدیت هستند.

هنگامی که فراز یابندگان انسانی به سپاه پایان دهندگان بهشت پذیرفته می‌شوند، در پیشگاه تثلیث بهشت سوگند می‌خورند، و در انجام این سوگند وفاداری، بدین طریق با خدای متعال که مطابق فهم تمامی شخصیتهای آفریده شدۀ متناهی همان تثلیث است پیمان جاودان می‌بندند. متعاقباً، به تدریج که گروههای پایان دهنده در سرتاسر جهانهای در حال تکامل عمل می‌کنند، تا روزگاران پررویدادِ استقرار جهانهای محلی در نور و حیات، فقط به فرامینی که منشأ بهشتی دارند پاسخگو هستند. به تدریج که سازمانهای جدیدِ دولتیِ این آفرینشهای کامل شده شروع می‌کنند منعکس کنندۀ حاکمیت در حال پدیداریِ متعال باشند، ما مشاهده می‌کنیم که در آن هنگام گروههای دور افتادۀ پایان دهنده صلاحیت قضاییِ چنین دولتهای جدید را تصدیق می‌کنند. به نظر می‌رسد که خدای متعال به عنوان متحد کنندۀ سپاه تکاملیِ نهایت در حال تکامل است، اما بسیار محتمل است که سرنوشت جاودان این هفت سپاه توسط متعال به عنوان عضوی از تثلیث غائی رهبری شود.

ایزد متعال در بر گیرندۀ سه امکان ابرمتناهی برای تجلی جهانی است:

1- تشریک مساعی ابسونایت در نخستین تثلیث تجربی.

2- رابطۀ مطلق مشترک در دومین تثلیث تجربی.

3- شرکت بیکرانِ مشترک در تثلیث تثلیثها، اما ما هیچ برداشت قانع کننده‌ای در رابطه با این که به راستی این به چه معنی است نداریم.

این یکی از فرضیه‌های عموماً پذیرفته شدۀ آیندۀ متعال است، اما همچنین گمان‌پردازیهای بسیاری پیرامون روابط او با جهان بزرگ کنونی به دنبال دستیابی آن به مرتبت نور و حیات وجود دارد.

هدف کنونی ابرجهانها این است که بدان گونه که هستند و در محدودۀ پتانسیلهای آنها، کامل شوند، حتی بدان گونه که هاونا کامل است. این کامل شدن به کمال فیزیکی و معنوی مربوط می‌شود، حتی به توسعۀ اداری، دولتی، و برادرانه. باور می‌رود که در اعصار آینده، امکانات عدم توازن، ناسازگاری، و عدم انطباق در ابرجهانها سرانجام از میان برود. گستره‌های انرژی در توازن کامل و تحت سیطرۀ کامل ذهن قرار خواهند گرفت، در حالی که روح، در شرایط وجود شخصیت، به استیلا بر ذهن دست خواهد یافت.

حدس زده می‌شود که در این زمان بسیار دور، شخص روحیِ متعال و نیروی کسب شدۀ قادر به توسعۀ هماهنگ دست یابند، و این که هر دو، بدان گونه که در ذهن متعال و توسط آن یگانه شده‌اند، به صورت ایزد متعال واقعیت یابند، یک واقعیت کامل شده در جهانها — واقعیتی که توسط تمامی مخلوقات هوشمند قابل مشاهده خواهد بود، توسط تمامی انرژیهای آفریده شده مورد واکنش واقع خواهد شد، در تمامی وجودهای روحی هماهنگ خواهد شد، و توسط تمامی شخصیتهای جهان تجربه خواهد شد.

این مفهوم به معنی حاکمیت واقعیِ متعال در جهان بزرگ می‌باشد. در مجموع محتمل است که سرپرستان کنونی تثلیث به صورت قائم مقامان او ادامه دهند، اما ما باور داریم که مرزبندیهای کنونی میان هفت ابرجهان به تدریج ناپدید خواهد شد، و این که تمامی جهان بزرگ به صورت یک تمامیت کامل شده عمل خواهد کرد.

ممکن است که در آن هنگام متعال شخصاً در یوورسا، ستاد مرکزی اُروانتان، ساکن شود، و از آنجا ادارۀ آفرینشهای زمان را رهبری کند، اما واقعاً این فقط یک حدس است. با این حال قطعاً شخصیت ایزد متعال به طور یقین در یک جایگاه مشخص قابل تماس خواهد بود، گر چه حضور همزمان وجود الوهیت او احتمالاً به رسوخ در جهان جهانها ادامه خواهد داد. این که رابطۀ شهروندان ابرجهان آن عصر با متعال چه خواهد بود، ما نمی‌دانیم، اما ممکن است چیزی همانند رابطۀ کنونی میان بومیان هاونا و تثلیث بهشت باشد.

جهانِ بزرگِ کامل شدۀ آن روزگاران آینده از آنچه که در حال حاضر است به اندازۀ بسیار زیاد متفاوت خواهد بود. ماجراهای شعف‌انگیزِ سازماندهیِ کهکشانهای فضا، کاشتن حیات در کرات بی‌ثبات زمان، و تکامل توازن از میان هرج و مرج، زیبایی از میان پتانسیلها، حقیقت از میان معانی، و نیکی از میان ارزشها سپری خواهند شد. جهانهای زمان به تحقق سرنوشت متناهی دست یافته‌اند! و شاید برای مدتی استراحت باشد، آسودگی از تقلاهای طولانی مدت برای دستیابی به کمال تکاملی. اما نه برای مدتی طولانی! قطعاً، به طور یقین، و به طور بی‌امان معمای الوهیتِ در حال پدیداریِ خدای غائی این شهروندان کامل شدۀ جهانهای تثبیت شده را به چالش خواهد گرفت، درست همانطور که نیاکان در حال تقلای تکاملی آنها روزگاری به واسطۀ جستجو برای خدای متعال به چالش کشیده شدند. پردۀ سرنوشت کیهانی عقب کشیده خواهد شد تا شکوه فرازگرایانۀ جستجوی مجذوب کنندۀ ابسونایت برای دستیابی به پدر جهانی در آن سطوح نوین و بالاتر در غایت تجربۀ مخلوق آشکار گردد.

]ضمانت شده توسط یک پیام‌آور توانمند که موقتاً در یورنشیا اقامت دارد.[