مقالۀ 105 الوهیت و واقعیت
نسخۀ پیشنویس
مقالۀ 105
الوهیت و واقعیت
حتی برای رستههای بالای موجودات هوشمند جهان، بیکرانی فقط بخشاً قابل درک است، و نهایت واقعیت فقط به طور نسبی قابل فهم است. ذهن بشر، همینطور که در صدد بر میآید به راز جاودانگیِ منشأ و سرنوشت تمامی آنچه که واقعی نامیده میشود رخنه کند، میتواند به طور سودمند بدین گونه به مسئله برخورد کند که ابدیت – بیکرانی را به صورت یک بیضی تقریباً نامحدود تصور کند که توسط یک علت مطلق به وجود آمده است، و در سرتاسر این دایرۀ جهانیِ تنوع بیپایان کار میکند، و به طور پیوسته به دنبال یک پتانسیل مطلق و بیکرانِ سرنوشت است.
هنگامی که خرد انسانی تلاش میکند مفهوم تمامیت واقعیت را درک کند، چنین ذهن متناهی با واقعیت نامتناهی رو به رو میشود؛ تمام واقعیت قطعاً نامتناهی است و از این رو هرگز نمیتواند از طریق هر ذهنی که در ظرفیت برداشت زیرنامتناهی است به طور کامل درک شود.
ذهن بشر به سختی میتواند یک برداشت مکفی از وجودهای ابدیت شکل دهد، و بدون چنین درکی غیرممکن است که حتی برداشتهای خودمان را از تمامیت واقعیت توصیف کنیم. با این وجود، ما میتوانیم برای ارائۀ چنین مطلبی تلاش کنیم، گر چه ما به طور کامل آگاهیم که برداشتهای ما باید در پروسۀ تغییر و تبدیلِ ترجمه برای سطح فهم ذهن انسان در معرض تحریف عمیقی قرار گیرند.
1- مفهوم فلسفیِ من هستم
فیلسوفان جهانها علیت مطلق آغازین در بیکرانی را به پدر جهانی نسبت میدهند که به عنوان بیکران، جاودان، و من هستمِ مطلق عمل میکند.
عناصر خطرناک بسیاری در رابطه با ارائۀ این ایدۀ یک من هستمِ بیکران به خرد انسانی وجود دارد، زیرا این ایده چنان از فهم تجربیِ بشری دور است که مستلزم تحریف جدیِ معانی و سوء فهم ارزشها است. با این وجود، مفهوم فلسفیِ من هستم برای یک برخورد مبادرت شده نسبت به درک ناکامل از آغازهای مطلق و سرنوشتهای بیکران، قطعاً به موجودات متناهی یک مقیاس میدهد. اما در تمامی تلاشهایمان برای توضیح پیدایش و ثمره دهیِ واقعیت، اجازه دهید روشن شود که این مفهوم من هستم، در تمامی معانی و ارزشهای شخصیت مترادف با اولین شخص الوهیت، پدر جهانیِ تمامی شخصیتها است. اما این اصل من هستم در قلمروهای الوهیت نیافتۀ واقعیت جهانی آنقدر به وضوح قابل تشخیص نیست.
من هستم بیکران است؛ من هستم همچنین بیکرانی است. از نقطه نظر ترتیب زمانی، تمامی واقعیت منشأ در من هستم بیکران دارد، که وجود تنهایش در ابدیتِ بیکران گذشته باید عالیترین اصل فلسفیِ یک مخلوقِ متناهی باشد. مفهوم من هستم بر بیکرانی کامل دلالت دارد، واقعیت همسانِ تمامی آنچه که همواره بتواند در تمامی یک ابدیت جاودان وجود داشته باشد.
من هستم به عنوان یک مفهوم وجودگرایانه نه الوهیت یافته است و نه الوهیت نیافته، نه واقعی و نه بالقوه، نه شخصی و نه غیرشخصی، نه استاتیک و نه دینامیک. هیچ قید و شرطی نمیتواند به بیکران اطلاق شود، به جز این که گفته شود من هستم هست. اصل فلسفیِ من هستم مفهوم یگانۀ جهان است که درکش تا اندازهای از درک مطلق کامل دشوارتر است.
برای ذهن متناهی باید صرفاً آغازی وجود داشته باشد، و گر چه برای واقعیت هرگز آغازی واقعی وجود نداشت، باز روابط سرچشمهای مشخصی وجود دارد که واقعیت به بیکرانی جلوه مینماید. میتوان وضعیت پیش واقعی، آغازین، و جاودانگی را چیزی شبیه به این پنداشت: در یک لحظۀ بینهایت دور، فرضی، بعد از ابدیت، میتوان من هستم را به صورت چیز و هیچ چیز، هر دو، تصور نمود، به صورت علت و معلول هر دو، به صورت خواست و پاسخ، هر دو. در این لحظۀ فرضیِ ابدیت هیچ گونه ناهمسانی در سرتاسر تمامی بیکرانی وجود ندارد. بیکرانی با بیکران پر شده است؛ بیکران بیکرانی را احاطه میکند. این لحظۀ فرضیِ ایستای ابدیت است؛ واقعیها هنوز در حیطۀ پتانسیلهای خود محصور هستند، و پتانسیلها هنوز در حیطۀ بیکرانیِ من هستم پدیدار نگشتهاند. اما حتی در این وضعیت حدسی ما باید وجود امکان ارادۀ نفس را تصور کنیم.
همواره به یاد داشته باشید که درک انسان از پدر جهانی یک تجربۀ شخصی است. خداوند به عنوان پدر روحانی شما برای شما و برای تمامی انسانهای دیگر قابل درک است؛ اما برداشت تجربیِ پرستشآمیز شما از پدر جهانی همیشه باید کمتر از فرض فلسفیِ شما از بیکرانیِ اولین منبع و مرکز، من هستم، باشد. هنگامی که ما از پدر صحبت میکنیم، منظور ما خداوند بدان گونه که توسط مخلوقاتش، بالا و پایین هر دو، قابل فهم است میباشد، اما چیز بسیار بیشتری از الوهیت وجود دارد که برای مخلوقات جهان قابل فهم نیست. خداوند، پدر شما، و پدر من، آن فاز از بیکران است که ما در شخصیتهایمان به عنوان یک واقعیتِ حقیقیِ تجربی میبینیم، اما من هستم از تمامی آنچه که احساس میکنیم از اولین منبع و مرکز غیرقابل شناخت است همواره به عنوان فرضیۀ ما باقی میماند. و حتی آن فرضیه احتمالاً بسیار کمتر از بیکرانیِ درک ناشده از واقعیت آغازین میباشد.
جهان جهانها با گروههای بیشمار شخصیتهای ساکنش یک ارگانیسم عظیم و پیچیده است، اما اولین منبع و مرکز بینهایت پیچیدهتر از جهانها و شخصیتهایی است که در پاسخ به فرامین ارادی او واقعیت یافتهاند. هنگامی که شما به واسطۀ عظمت جهان بنیادین در حیرت فرو میروید، درنگ کنید و این را مورد ملاحظه قرار دهید که حتی این آفرینش غیرقابل تصور نمیتواند بیش از یک آشکارسازی جزئی از بیکران باشد.
به راستی بیکرانی دور از سطح تجربۀ درک انسان است، اما حتی در این عصر در یورنشیا برداشتهای شما از بیکرانی در حال رشد هستند، و آنها در سرتاسر دوران بیپایان زندگانی شما تا ابدیت آینده به رشد ادامه خواهند داد. بیکرانی کامل برای مخلوق متناهی بیمعنی است، اما بیکرانی قادر به خود - محدودیت است و برای تمامی سطوح وجودهای جهان آمادۀ بیان واقعیت است. و صورتی که بیکران به سوی تمامی شخصیتهای جهان میچرخاند صورت یک پدر، پدر جهانی با محبت است.
2- من هستم به عنوان سهگانه و به عنوان هفتگانه
در بررسی پیدایش واقعیت، همواره به خاطر داشته باشید که تمامی واقعیت مطلق از ابدیت است و بدون آغازِ وجود است. ما به واسطۀ واقعیت مطلق به سه شخص وجودگرای الوهیت، جزیرۀ بهشت، و سه مطلق اشاره میکنیم. این هفت واقعیت به گونهای همتراز جاودانه هستند، با این وجود ما در ارائۀ سرآغازهای ترتیبی آنها به موجودات بشری به زبان زمان – فضا متوسل میشویم.
در دنبال نمودن توصیف رویداد نگارانۀ سرآغازهای واقعیت، باید یک لحظۀ تئوریک فرض شده از ”نخستین“ ابراز ارادی و ”نخستین“ واکنش پیامدی در حیطۀ من هستم وجود داشته باشد. در تلاشهایمان برای توصیف پیدایش و ایجاد واقعیت، این مرحله را میتوان به صورت تفکیکِ خودِ بیکران از بیکرانی تصور نمود، اما پنداشت این رابطۀ دوگانه همیشه باید به یک درک سهگانه از طریق شناختِ زنجیرۀ جاودان بیکرانی، من هستم، بسط داده شود.
این خود دگردیسیِ من هستم به تفکیک چندگانۀ واقعیت الوهیت یافته و واقعیت الوهیت نیافته، واقعیت بالقوه و واقعی، و واقعیتهای مشخص دیگر که به سختی میتوانند بدین گونه طبقهبندی شوند منجر میشود. این تفکیکهای یکتاگرایانۀ تئوریکِ من هستم از طریق روابط همزمانی که از درون همان من هستم برآمدهاند برای ابد یکپارچه شدهاند — پیش واقعیتِ پیش بالقوه، پیش واقعی، پیش شخصی، یگانه، که از طریق بیکران در حضور اولین منبع و مرکز و به عنوان شخصیت در مهر نامحدود پدر جهانی به عنوان مطلق آشکار شده است.
از طریق این دگرگونیهای درونی، من هستم مبنایی برای یک خود – رابطۀ هفتگانه را تثبیت میسازد. مفهوم فلسفی (زمانیِ) من هستمِ تنها و مفهوم گذرا (زمانیِ) من هستم به صورت سهگانه اکنون میتواند بسط داده شود تا من هستم را به صورت هفتگانه در بر گیرد. این طبیعت هفتگانه — یا هفت مرحلهای — میتواند به بهترین شکل در رابطه با هفت مطلق بیکرانی نشان داده شود:
1- پدر جهانی. من هستم پدرِ پسر جاودان. این رابطۀ آغازینِ شخصیتیِ واقعیتها است. شخصیت مطلق پسر واقعیت پدر بودن خداوند را مطلق میسازد و فرزندی بالقوۀ تمامی شخصیتها را تثبیت میکند. این رابطه شخصیت بیکران را تثبیت میکند و آشکارسازی روحی آن را در شخصیت پسر آغازین به اوج میرساند. این فاز من هستم حتی توسط انسانهادر سطوح روحی به طور جزئی قابل تجربه کردن است، آنهایی که ضمن این که در جسم هستند، میتوانند پدر ما را پرستش کنند.
2- کنترل کنندۀ جهانی. من هستم علت بهشت جاودان. این رابطۀ آغازینِ غیرشخصی از واقعیتها، رابطۀ آغازین غیرروحی است. پدر جهانی، خداوند به عنوان محبت است؛ کنترل کنندۀ جهانی، خداوند به عنوان الگو است. این رابطه پتانسیلِ شکل — نما — را تثبیت میکند، و الگوی اصلی رابطۀ غیرشخصی و غیرروحی را تعیین میسازد — الگوی اصلی که تمامی کپیها از آن ساخته شدهاند.
3- آفرینندۀ جهانی. من هستمِ یگانه با پسر جاودان. این پیوند پدر و پسر (در حضور بهشت) چرخۀ خلاق را که در پدیداریِ شخصیت مشترک و جهان جاودان به اوج میرسد آغاز میکند. از دیدگاه انسان متناهی، سرآغازهای راستینِ واقعیت در پدیداری آفرینش هاونا در گسترۀ ابدیت نهفته است. این عمل خلاق الوهیت توسطِ و از طریقِ خدای عمل صورت میگیرد. او اساساً وحدت پدر – پسر است که در تمامی سطوح واقعی و برای آن تجلی یافته است. از این رو خلاقیت الهی به گونهای پایدار از طریق وحدت تعیین ویژگی میشود، و این وحدت انعکاس بیرونیِ یگانگی مطلقِ دوگانگی پدر – پسر و سهگانگی پدر – پسر – روح است.
4- نگاهدارندۀ بیکران. من هستمِ خود وابسته. این رابطۀ آغازینِ استاتیکها و پتانسیلهای واقعیت است. در این رابطه، تمامی ناکاملها و کاملها جبران میشوند. این فاز من هستم به بهترین نحو به عنوان مطلق جهانی فهمیده میشود — متحد کنندۀ مطلقهای الوهیت و کامل.
5- پتانسیل بیکران. من هستمِ خود مشروط. این نشان بیکرانی است که گواه جاودان نسبت به خود – محدود سازیِ ارادیِ من هستم را که ابرازِ خود و خود آشکارسازی سهگانه به واسطۀ آن به دست آمد را با خود حمل میکند. این فاز من هستم معمولاً به عنوان مطلق الوهیت فهم میشود.
6- ظرفیت بیکران. من هستمِ استاتیک – واکنشمند. این سرچشمۀ بیپایان، امکان برای تمامی بسط کیهانی آینده است. این فاز من هستم شاید به بهترین نحو به صورت حضور اَبَرجاذبۀ مطلق کامل درک شود.
7- یکتای جهانیِ بیکران. من هستم به عنوان من هستم. این سکون یا خود – رابطۀ بیکرانی است، واقعیت جاودانِ بیکرانی – واقعیت و حقیقت جهانیِ واقعیت – بیکرانی. تا جایی که این رابطه به صورت شخصیت قابل تشخیص است، در پدر الهیِ تمامی شخصیتها، حتی شخصیتهای مطلق، به جهانها آشکار شده است. تا جایی که این رابطه به گونهای غیرشخصی قابل ابراز است، به صورت انسجام مطلقِ انرژی خالص و روح خالص در پیشگاه پدر جهانی به وسیلۀ جهان مورد تماس واقع میشود. تا جایی که این رابطه به صورت یک مطلق قابل درک است، در آغازین بودن اولین منبع و مرکز آشکار شده است؛ ما همگی در او زندگی میکنیم و حرکت میکنیم و موجودیت خود را دارا میباشیم، از مخلوقات فضا تا شهروندان بهشت؛ و این امر درست به همان اندازه که در رابطه با جهان بنیادین صادق است به آلتیمتانِ بسیار کوچک نیز صدق میکند، و درست در رابطه با آنچه که خواهد بود، آنچه که هست، و آنچه که بوده است حقیقت دارد.
3- هفت مطلق بیکرانی
هفت رابطۀ آغازین در حیطۀ من هستم به صورت هفت مطلق بیکرانی جاودانه میشوند. اما گر چه ما میتوانیم سرآغازهای واقعیت و تمایز بیکرانی را به صورت یک داستانِ ترتیبوار توصیف نماییم، در واقع تمامی هفت مطلق به طور کامل و همتراز جاودان هستند. ممکن است برای اذهان انسانی ضروری باشد که سرآغازهای خود را در نظر بگیرند، اما این پنداشت همیشه باید تحتالشعاع این درک قرار گیرد که هفت مطلق هیچ آغازی نداشتند؛ آنها جاودان هستند و همیشه بدین گونه بودهاند. هفت مطلق پیشآوردِ واقعیت هستند. آنها در این مقالات به صورت زیرین توصیف شدهاند:
1- اولین منبع و مرکز. اولین شخص الوهیت و الگوی آغازین غیرالوهیت، خداوند، پدر جهانی، آفریننده، کنترل کننده، و نگاهدارنده؛ محبت جهانی، روح جاودان، و انرژی بیکران؛ پتانسیل تمامی پتانسیلها و منبع تمامی واقعیات؛ ثبات تمامی استاتیکها و دینامیسم تمامی تغییرات؛ منبع الگو و پدر اشخاص. تمامی هفت مطلق به طور جمعی با بیکرانی برابرند، اما پدر جهانی خودش در واقع بیکران است.
2- دومین منبع و مرکز. دومین شخص الوهیت، پسر جاودان و آغازین؛ واقعیتهای مطلق شخصیتِ من هستم و مبنایی برای درک – آشکارسازیِ ”شخصیت من هستم.“ هیچ شخصیتی نمیتواند امید داشته باشد که به پدر جهانی دست یابد مگر از طریق پسر جاودان او؛ و شخصیت نیز جدا از کنش و یاری این الگوی مطلق برای تمامی شخصیتها نمیتواند به سطوح روحیِ وجود دست یابد. در دومین منبع و مرکز، روح کامل است در حالی که شخصیت مطلق است.
3- منبع و مرکز بهشت. دومین الگوی غیرالوهیت، جزیرۀ جاودان بهشت؛ مبنایی برای درک – آشکارسازی ”نیروی من هستم“ و بنیادی برای تثبیت کنترل جاذبه در سرتاسر جهانها. در رابطه با تمامی واقعیت تحقق یافته، غیرروحی، غیرشخصی، و غیرارادی، بهشت مطلقِ الگوها است. درست همانطور که انرژی روحی از طریق شخصیت مطلقِ مادر – پسر به پدر جهانی مربوط است، تمامی انرژی کیهانی نیز از طریق الگوی مطلق جزیرۀ بهشت در چنگال کنترل جاذبۀ اولین منبع و مرکز است. بهشت در فضا قرار ندارد؛ فضا در وابستگی با بهشت وجود دارد، و تداوم حرکت از طریق رابطۀ بهشت تعیین میشود. جزیرۀ جاودان به طور مطلق در سکون است؛ تمامی انرژیهای سازمان یافته و در حال سازمانیابیِ دیگر در حرکت جاودان هستند؛ در تمامی فضا، فقط حضور مطلق کامل در سکون است، و کامل با بهشت هماهنگ است. بهشت در کانون فضا قرار دارد، کامل بر آن سایه افکنده است، و تمامی وجود نسبی در حیطۀ این قلمرو وجود دارد.
4- سومین منبع و مرکز. سومین شخص الوهیت، عامل مشترک؛ یکپارچه کنندۀ بیکران انرژیهای کیهانی بهشت با انرژیهای روحی پسر جاودان؛ هماهنگ کنندۀ کامل انگیزههای اراده و مکانیک نیرو؛ متحد کنندۀ تمامی واقعیت عملی و در حال تحقق. روح بیکران از طریق خدمات فرزندان بیشمارش بخشش پسر جاودان را آشکار میسازد، ضمن این که در همان حال به عنوان کنترل کنندۀ بیکران عمل میکند، و الگوی بهشت را به شکل انرژیهای فضا برای ابد در هم میآمیزد. همین عامل مشترک، این خدای عمل، بیانگر کامل طرحها و مقاصد نامحدود پدر – پسر است، ضمن این که خودش برای مخلوقات یک کیهان پهناور به عنوان منبع ذهن و اعطا کنندۀ خرد عمل میکند.
5- مطلق الوهیت. امکانات علیتی، بالقوه شخصیِ واقعیت جهانی، جمع تمامی پتانسیل الوهیت. مطلق الوهیت متعادل کنندۀ هدفمندِ واقعیات کامل، مطلق، و غیرالوهیت است. مطلق الوهیت مشروط کنندۀ مطلق و مطلق کنندۀ مشروط شده، به عهده گیرندۀ سرنوشت است.
6- مطلق کامل. استاتیک، واکنشمند، و موقتاً غیرفعال. بیکرانیِ آشکار ناشدۀ کیهانیِ من هستم؛ جمع واقعیت الوهیت نیافته و نهایت تمامی پتانسیل غیرشخصی. فضا کارکرد کامل را محدود میسازد، اما حضور کامل بدون حد و مرز و بیکران است. برای جهان بنیادین یک محدودۀ فرایافتی وجود دارد، اما حضور کامل بدون حد و مرز است؛ حتی بیکرانی نمیتواند سکون نامحدود این مطلق غیرالوهیت را به اتمام رساند.
7- مطلق جهانی. یگانه کنندۀ الوهیت یافته و الوهیت نیافته؛ مرتبط کنندۀ مطلق و نسبی. مطلق جهانی (از آنجا که استاتیک، بالقوه، و مرتبط است) تنش میان پیوسته موجود و کامل ناشده را جبران میسازد.
هفت مطلق بیکرانی در بر گیرندۀ سرآغازهای واقعیت هستند. بدان گونه که اذهان انسانی آن را در نظر میگیرند، به نظر میرسد اولین منبع و مرکز مقدم بر تمامی مطلقها باشد. اما گر چه چنین فرضیهای کمک کننده است، به واسطۀ بیکرانیِ همزیستیِ جاودان پسر، روح، سه مطلق، و جزیرۀ بهشت باطل میگردد.
این یک حقیقت است که مطلقها تجلیهای من هستمِ اولین منبع و مرکز هستند؛ این یک واقعیت است که این مطلقها هرگز یک آغاز نداشتهاند اما جاودانههای همتراز با اولین منبع و مرکز هستند. روابط مطلقها در ابدیت همیشه نمیتواند بدون درگیر کردن پارادوکسها در زبانِ زمان و در الگوهای مفهومیِ فضا عرضه شوند. اما صرف نظر از هر سردرگمی پیرامون منشأ هفت مطلقِ بیکرانی، این هم واقعیت و هم حقیقت است که تمامی واقعیت مبتنی بر وجود جاودان آنها و روابط ابدی آنها است.
4- یگانگی، دوگانگی، و سهگانگی
فیلسوفان جهان وجود من هستم در عرصۀ ابدیت را به عنوان منبع آغازین تمامی واقعیت میپندارند. و آنها به همراه آن، خود – تقسیم شدن من هستم به روابط خودیِ آغازین — هفت فاز بیکرانی — را بدیهی میپندارند. و همزمان با این پنداشت سومین اصل قرار دارد: پدیداری هفت مطلق بیکرانی و جاودانه شدن پیوند دوگانۀ هفت فاز من هستم و این هفت مطلق در عرصۀ ابدیت.
خود – آشکارسازی من هستم بدین گونه از سکونِ خود از طریق خود – تقسیم شدن و خود – رابطه به روابط مطلق، روابط با مطلقهای خود - ناشی شده، پیش میرود. بدین ترتیب دوگانگی در پیوند ابدی هفت مطلق بیکرانی با بیکرانیِ هفتگانۀ فازهای خود تقسیم شدۀ خود آشکار کنندۀ من هستم موجودیت مییابد. این روابط دوگانه، که برای جهانها به صورت هفت مطلق جاودانه میشوند، بنیادهای اساسی برای تمامی واقعیت جهان را جاودان میسازند.
گاهی اوقات گفته شده است که یگانگی موجب دوگانگی میشود، که دوگانگی موجب سهگانگی میشود، و این که سهگانگی نیای جاودان همه چیز است. در واقع سه طبقۀ بزرگ از روابط آغازین وجود دارد، و آنها از این قرارند:
1- روابط یگانگی. روابطی که در درون من هستم وجود دارند، به همان گونه که یگانگیِ آن به صورت یک تمایزِ خودِ سهگانه و سپس هفتگانه تصور میشود.
2- روابط دوگانگی. روابطی که میان من هستم به صورت هفتگانه و هفت مطلق بیکرانی وجود دارند.
3- روابط سهگانگی. اینها پیوندهای کنشمندِ هفت مطلق بیکرانی هستند.
روابط سهگانگی به دلیل اجتناب ناپذیریِ روابط متقابل مطلق ناشی از بنیادهای دوگانگی هستند. چنین روابط سهگانگی پتانسیل تمامی واقعیت را جاودانه میسازند؛ آنها در بر گیرندۀ واقعیت الوهیت یافته و الوهیت نیافته هر دو هستند.
من هستم به صورت یگانگی، بیکرانیِ کامل است. دوگانگیها بنیادهای واقعیت را جاودانه میسازند. سهگانگیها به تحقق بیکرانی به صورت کنش جهانی میانجامند.
پیشوجودها در هفت مطلق، وجودها میشوند، و وجودها در سهگانگیها، ارتباط بنیادینِ مطلقها، کنشمند میشوند. و همزمان با جاودانه شدنِ سهگانگیها صحنۀ جهان آراسته میشود. پتانسیلها وجود میشوند و واقعیها حاضرند. و تمامیت ابدیت شاهد متنوع شدن انرژی کیهانی، گسترش روح بهشت، و اعطای ذهن به همراه اعطای شخصیت میشود، و به واسطۀ آنها تمامی این فرآمدهای الوهیت و بهشت در سطح مخلوق و به وسیلۀ تکنیکهای دیگر در سطح فوق مخلوق در تجربه یگانه میشوند.
5- اشاعۀ واقعیت متناهی
درست همانطور که تنوع یافتنِ آغازینِ من هستم باید به ارادۀ ذاتی و خود شامل شده نسبت داده شود، اشاعۀ واقعیت متناهی نیز باید به کنشهای ارادیِ الوهیت بهشت و به تنظیمات پیامدیِ سهگانگیهای کنشمندانه نسبت داده شود.
پیش از الوهیت یافتن متناهی، به نظر میرسد که تمامی تنوع یافتنِ واقعیت در سطوح مطلق به وقوع پیوست؛ اما عمل ارادی که واقعیت متناهی را اشاعه میدهد نشانگر یک ویژگیِ مطلق بودن است و بر پدیداریِ نسبیتها دلالت دارد.
در حالی که ما این داستان را به ترتیب ارائه میکنیم و پدیداریِ تاریخیِ متناهی را به عنوان یک فرآمد مستقیمِ مطلق توصیف میکنیم، باید در نظر گرفته شود که فرازگرایان هم مقدم بر همه چیز که متناهی است واقع شدند و هم در آن موفق شدند. غایتهای فرازگرا در رابطه با متناهی، هم سببی و هم کمالگرا هستند.
امکانِ متناهی ذاتیِ بیکران است، اما دگردیسیِ امکان به احتمال و اجتناب ناپذیری باید به خواست آزادِ خود – موجودِ اولین منبع و مرکز نسبت داده شود، که تمامی روابط سهگانگی را فعال میسازد. فقط بیکرانیِ خواست پدر پیوسته چنان میتوانست سطح مطلق وجود را تعدیل سازد که به یک غایی بیانجامد یا یک متناهی را خلق کند.
با پدیداری واقعیت نسبی و مشروط یک دور جدیدی از واقعیت پا به عرصۀ وجود میگذارد — دور رشد — یک حرکت رو به پایین شکوهمند از قلههای بیکرانی به قلمرو متناهی، که برای همیشه به سوی بهشت و الوهیت نوسان میکند، و همیشه در جستجوی آن سرنوشتهای والایی برمیآید که با یک منبع بیکرانی متناسب است.
این کارهای غیرقابل تصور آغاز تاریخ جهان را نشان میکنند، و به وجود آمدنِ خودِ زمان را نشان میکنند. برای یک مخلوق، سرآغاز متناهی قطعاً پیدایش واقعیت است؛ بدان گونه که توسط ذهن مخلوق نگریسته میشود، هیچ واقعیت قابل تصوری پیش از متناهی وجود ندارد. این واقعیتِ متناهیِ به تازگی پدیدار شده در دو فاز آغازین وجود دارد:
1- حداکثرهای اولیه، واقعیت محض کامل، نوع هاوناییِ جهان و مخلوق.
2- حداکثرهای ثانویه، واقعیت محض کامل شده، نوع ابرجهانیِ مخلوق و آفرینش.
بنابراین، اینها دو تجلی آغازین هستند: اساساً کامل، و به طور تکاملی کامل شده. این دو در روابط ابدی همتراز هستند، اما آنها در سرحدات زمان ظاهراً متفاوتند. یک عامل زمان برای آنچه که رشد میکند به معنی رشد است؛ متناهیهای ثانویه رشد میکنند؛ از این رو آنهایی که در حال رشد هستند باید در زمان به صورت ناکامل پدیدار شوند. اما این تفاوتها که در این سوی بهشت بسیار مهم هستند در ابدیت وجود ندارند.
ما در رابطه با کامل و کامل شده به صورت حداکثرهای اولیه و ثانویه صحبت میکنیم، اما باز نوع دیگری وجود دارد: روابط در حال سهگانگی و روابط دیگر میان اولیهها و ثانویهها به پدیداری حداکثرهای ثالث — چیزها، معانی، و ارزشهایی که نه کامل و نه کامل شده هستند، با این وجود با هر دو عامل نیایی همتراز میباشند.
6- پیامدهای واقعیت متناهی
تمامی اشاعۀ وجودهای متناهی نمایانگر یک جابجایی از پتانسیلها به واقعیتها در محدودۀ پیوندهای مطلقِ بیکرانی کنشمند میباشد. از میان بسیاری پیامدها نسبت به واقعیت یافتنِ خلاقِ متناهی، اینها میتوانند ذکر شوند:
1- واکنش الوهیت، پدیداری سه سطح تعالیت تجربی: واقعیتِ تعالیت شخصی – روحی در هاونا، پتانسیل برای تعالیت شخصی – نیرومند در جهان بزرگِ آینده، و ظرفیت برای یک کارکرد ناشناختۀ ذهن تجربی که در جهان بنیادین آینده در یک سطح تعالیت عمل میکند.
2- واکنش جهان شامل فعال ساختن طرحهای ساختمانی برای سطح ابرجهانیِ فضا بود، و این تکامل در سرتاسر سازمان فیزیکیِ هفت ابرجهان هنوز پیش میرود.
3- واکنش مخلوق نسبت به ترویج واقعیت متناهی به پدیداری موجودات کامل در ردیف ساکنان جاودان هاونا و فرازگرایان کامل شدۀ تکاملی از هفت ابرجهان انجامید. اما برای دستیابی به کمال به صورت یک تجربۀ تکاملی (زمان – خلاق) به معنی چیزی به غیر از کمال به عنوان یک نقطۀ عزیمت است. از این رو عدم کمال در آفرینشهای تکاملی به وجود میآید. و این منشأ شرارت بالقوه است. عدم انطباق، ناهمگونی، و تضاد، تمامی این چیزها ذاتی رشد تکاملی هستند، از جهانهای فیزیکی تا مخلوقات شخصی.
4- واکنش الوهیت به عدم کمال که ذاتی تأخیر زمانی تکامل است در حضور جبران کنندۀ خدای هفتگانه نشان داده میشود که از طریق فعالیتهای آن آنچه که در حال کامل شدن است در کامل و کامل شده هر دو ادغام شده است. این تأخیر زمانی از تکامل، که خلاقیت در زمان است، جدایی ناپذیر است. به این دلیل، و نیز دلایل دیگر، قدرت عظیم متعال مبتنی بر موفقیتهای ربانیت خدای هفتگانه میباشد. این تأخیر زمان از طریق رخصت دادن به شخصیتهای آفریده شده به شریک شدن با الوهیت در دستیابی به توسعۀ حداکثر، شرکت مخلوق در آفرینش الهی را میسر میسازد. حتی ذهن مادیِ مخلوق انسانی در دوگانه شدنِ روان فناناپذیر با تنظیم کنندۀ الهی بدین گونه شریک میشود. خدای هفتگانه همچنین تکنیکهای جبرانِ محدودیتهای تجربیِ کمال ذاتی و نیز جبران محدودیتهای پیش فرازیابیِ عدم کمال را فراهم میسازد.
7- منتج شدن تعالیگرایان
تعالیگرایان زیرنامتناهی و زیر مطلق، اما ابرمتناهی و ابرمخلوق هستند. تعالیگرایان به صورت یک سطح یکپارچه کننده منتج میشوند که ابرارزشهای مطلقها را با ارزشهای حداکثرِ متناهیها به هم مربوط میسازند. از دیدگاه مخلوق، آنچه که فرازگرا است به نظر میرسد در نتیجۀ متناهی منتج شده است؛ از دیدگاه ابدیت، در پیشبینیِ متناهی؛ و آنهایی وجود دارند که این را به صورت یک ”پیش پژواک“ متناهی تلقی میکنند.
آنچه که تعالیگرا است لزوماً ناپیشرفتگرا نیست، اما از نظر متناهی ابرتکاملی است؛ و غیرتجربی هم نیست، اما آنطور که این برای مخلوقات پرمعنی است ابرتجربه است. شاید بهترین توصیف چنین پارادوکسی جهان مرکزیِ کمال باشد: این به سختی مطلق است — فقط جزیرۀ بهشت از نظر ”مادیت یافتگی“ به راستی مطلق است. این همچون هفت ابرجهان یک آفرینش متناهی تکاملی نیز نیست. هاونا جاودان است اما بدین صورت که جهانی فاقد رشد باشد، تغییرناپذیر نیست. آن توسط مخلوقاتی مورد سکنی واقع شده است (بومیان هاونا) که در واقع هیچگاه آفریده نشدند، زیرا برای ابد وجود دارند. از این رو هاونا چیزی را ترسیم میکند که دقیقاً متناهی یا هنوز مطلق نیست. علاوه بر آن هاونا به صورت یک حایل میان بهشت مطلق و آفرینشهای متناهی عمل میکند، و باز بیش از آن کارکرد تعالیگرایان را نشان میدهد. اما خود هاونا یک فرازگرا نیست — آن هاونا است.
همانطور که متعال به متناهیها مربوط است، غائی نیز با تعالیگرایان تعیین هویت میشود. اما گر چه ما متعال و غائی را بدین گونه مقایسه میکنیم، آنها با چیزی بیش از درجه تفاوت دارند؛ تفاوت همچنین یک امر کیفیت است. غائی چیزی بیش از یک ابرمتعال است که در سطح تعالیگرا بیان میشود. غائی تمامی اینها، اما بیشتر است: غائی یک منتج شدنِ واقعیات جدید الوهیت است، تعدیل فازهای جدید که پیش از آن کامل بودند.
در میان آن واقعیات که با سطح تعالیگرا مربوط هستند اینها وجود دارند:
1- حضور الوهیتِ غائی.
2- مفهوم جهان بنیادین.
3- آرشیتکتهای جهان بنیادین.
4- دو رسته از سازمان دهندگان نیروی بهشت.
5- تغییر و تبدیلات مشخص در توانمندی فضا.
6- ارزشهای مشخصِ روحی.
7- معانی مشخصِ ذهنی.
8- کیفیتها و واقعیات ابسونایت.
9- قدرت مطلق، دانش مطلق، و حضور مطلق.
10- فضا
جهانی را که ما اکنون در آن زندگی میکنیم میتوان بدین گونه تصور نمود که در سطوح متناهی، فرازگرا، و مطلق وجود دارد. این عرصۀ کیهانی است که درام بیپایان کارکرد شخصیت و دگردیسی انرژی در آن اجرا میشود.
و تمامی این واقعیتهای چندگانه به گونهای مطلق توسط چندین سهگانگی، به گونهای کنشمند توسط آرشیتکهای جهان بنیادن، و به گونهای نسبی توسط هفت روح استاد، هماهنگ کنندگان زیرمتعالِ ربانیتِ خدای هفتگانهیگانه میشوند.
خدای هفتگانه نمایانگر آشکارسازی شخصیت و ربانیتِ پدر جهانی برای مخلوقات حاوی مرتبت حداکثر و زیرحداکثر هر دو میباشد، اما روابط هفتگانۀ دیگری پیرامون اولین منبع و مرکز وجود دارند که به تجلی خدمت الهی معنویِ خداوند که روح است مربوط نیستند.
در ابدیتِ گذشته، نیروهای مطلقها، ارواح الوهیتها، و شخصیتهای خدایان در واکنش به خواست خودِ آغازینِ خود موجودِ خواستِ خود به حرکت در آمدند. در این عصر جهان ما همگی نظارهگر پیامدهای حیرتانگیز چشمانداز پهناور کیهانیِ تجلیهای زیرمطلقِ پتانسیلهای نامحدودِ تمامی این واقعیتها هستیم. و در مجموع ممکن است که تنوع یافتنِ مداومِ واقعیتِ آغازینِ اولین منبع و مرکز در سرتاسر اعصار گوناگون، به گونهای ممتد، به سوی ادوار دور دست و غیرقابل درک بیکرانیِ مطلق به جلو و به سوی بیرون پیش رود.
]عرضه شده توسط یک ملک صادق نبادان.[