رفتن به محتوای اصلی

مقالۀ 3 ویژگیهای خداوند

نسخۀ پیشنویس

کتاب یورنشیا

مقالۀ 3

ویژگیهای خداوند

خداوند در همه جا حضور دارد؛ پدر جهانی بر گسترۀ ابدیت حکومت می‌کند. اما او در جهانهای محلی در شخص پسران آفرینشگر بهشتی‌اش حکومت می‌کند، حتی حین این که از طریق این پسران حیات عطا می‌دارد. ”خداوند به ما زندگی جاودانه داده است، و این زندگی در پسرانش است.“ این پسران آفرینشگر خداوند تجلی شخصی وی در مناطق زمان و به فرزندان سیارات چرخان جهانهای در حال تکامل فضا هستند.

پسران بسیار شخصی شدۀ خداوند به وضوح توسط رسته‌های پایین‌تر مخلوقات هوشمند قابل تشخیص هستند، و لذا آنان نادیده بودن پدر بیکران و در نتیجه کمتر قابل تشخیص را جبران می‌کنند. پسران آفرینشگرِ بهشتیِ پدر جهانی آشکارسازی یک موجود سوا از آن نادیدنی می‌باشند. نادیدنی، به خاطر مطلق بودن و لایتناهی بودن که ذاتی دایرۀ ابدیت و شخصیتهای الوهیتهای بهشت است.

آفرینندگی یک ویژگی خداوند نیست، بلکه مجموع طبیعت عمل کنندۀ او است. و این کارکرد جهانیِ آفرینندگی همینطور که توسط تمامی ویژگیهای هماهنگِ واقعیت بیکران و الهی اولین منبع و مرکز تعیین و کنترل می‌شود، به طور ابدی جلوه‌گر می‌گردد. ما صادقانه تردید داریم که هر یک خصیصۀ طبیعت الهی را بتوان مقدم بر دیگر خصوصیات تلقی نمود. اما اگر چنین بود، در این صورت طبیعتِ آفرینندگیِ الوهیت بر کلیۀ طبیعتها، فعالیتها، و ویژگیهای دیگر پیشی می‌گرفت. و آفرینندگیِ الوهیت به حقیقت جهانی پدر بودن خداوند منجر می‌شود.

1- همه جا بودن خداوند

توانایی پدر جهانی برای حضور در همه جا و در آن واحد، همه جا حضوری او را تشکیل می‌دهد. تنها خداوند می‌تواند در دو مکان، در مکانهای بیشمار، و در آن واحد حضور داشته باشد. خداوند به طور همزمان ”در آسمان در بالا و زمین در پایین“ حاضر است. همان طور که نویسندۀ مزامیر ندا در داد: ”از روح تو به کجا می‌توانم بروم؟ یا از حضور تو به کجا می‌توانم بگریزم؟“

”خداوند می‌فرماید من خدایی هستم که نزدیک و نیز دور هستم.“ ”آیا من آسمان و زمین را فرا نگرفته‌ام؟“ پدر جهانی در تمامی بخشها و تمامی قلوب آفرینش گستردۀ خود همیشه حضور دارد. او ”آکندگی همان است که همه چیز را در همه جا پر می‌سازد“ و ”به همه گونه در همه کار می‌کند“ و علاوه بر آن، مفهوم شخصیت او طوری است که ”فلک (جهان) و فلک افلاک (جهان جهانها) نمی‌توانند او را در بر گیرند.“ این عملاً حقیقت دارد که خداوند همه چیز است و در همه چیز حضور دارد. اما حتی این تمامی وجود خداوند نیست. بیکران نهایتاً فقط در بی‌نهایت می‌تواند آشکار شود. علت هرگز نمی‌تواند به وسیلۀ تحلیل معلولها به طور کامل فهم شود. خدای زنده از جمع کل آفرینش که در نتیجۀ اعمال خلاق ارادۀ آزاد او به وجود آمده است بی‌اندازه بزرگتر است. خداوند در سرتاسر کیهان آشکار شده است، اما کیهان هرگز نمی‌تواند تمامیت بیکرانی خداوند را در بر گیرد یا در خود بگنجاند.

وجود پدر به طور بی‌وقفه در جهان بنیادین گشت می‌زند. ”عزیمت او از انتهای آسمان، و گسترۀ او تا نقاط پایانی آن است، و هیچ چیز از نور او پنهان نیست.“

مخلوق نه تنها در خداوند هستی دارد، بلکه خداوند نیز در مخلوق زندگی می‌کند. ”ما می‌دانیم در او سکنی می‌گزینیم زیرا او در ما زندگی می‌کند. او روح خود را به ما عطا کرده است. این هدیۀ پدر بهشتی یار جدا نشدنی انسان است.“ ”او خدای پیوسته حاضر و تماماً فراگیر است.“ ”روح پدر جاودانه در ذهن هر فرزند انسانی پنهان است.“ ”انسان برای یافتن یک دوست به جستجو می‌پردازد، در حالی که آن دوست درست در درون قلب خودش زندگانی می‌کند.“ ”خدای راستین دور نیست. او بخشی از ماست. روح او از درون ما سخن می‌گوید.“ ”پدر در فرزند زندگی می‌کند. خداوند همیشه با ماست. او روح هدایت کنندۀ سرنوشت جاودانه است.“

در رابطه با نژاد انسانی به درستی گفته شده: ”شما از خدا هستید“ زیرا ”کسی که در محبت زندگی می‌کند در خداوند زندگی می‌کند، و خداوند در او.“ شما حتی در خطاکاری هدیۀ سکنی‌گزین خداوند را عذاب می‌دهید، زیرا تنظیم کنندۀ فکر الزاماً باید پیامدهای اندیشۀ شریرانۀ آن ذهن بشری را که در آن محبوس است از سر بگذراند.

همه جا حضوری خداوند در واقع بخشی از طبیعت بیکران وی است. فضا در بر گیرندۀ هیچ مانعی برای الوهیت نیست. خداوند در کمال و بدون محدودیت است، و به طور آشکار فقط در بهشت و در جهان مرکزی حضور دارد. لذا او در آفرینشهایی که به دور هاونا در گردشند به طور قابل مشاهده حضور ندارد، چرا که خداوند حضور مستقیم و واقعی خود را با شناسایی استقلال و امتیازات الهی آفرینندگان همتراز و فرمانروایان جهانهای زمان و فضا محدود ساخته است. از این رو مفهوم حضور الهی باید یک رشتۀ گسترده از شیوه و کانال تجلی، هر دو، را که در بر گیرندۀ مدارهای حضوری پسر جاودان، روح بیکران، و جزیرۀ بهشت است جایز شمارد. همچنین همیشه ممکن نیست که حضور پدر جهانی و اعمال همترازان جاودان و عوامل او را از هم تمیز داد. آنان تمامی ملزومات بیشمار مقصود تغییرناپذیر او را به طور کامل به انجام می‌رسانند. اما در رابطه با مدار شخصیت و تنظیم کنندگان چنین نیست. در اینجا خداوند به طور منحصر به فرد، مستقیم، و خاص عمل می‌کند.

کنترل کنندۀ جهانی به طور بالقوه در مدارهای جاذبۀ جزیرۀ بهشت در تمامی بخشهای جهان، مطابق اندازه و در پاسخ به مطالبات فیزیکی برای این حضور، و به دلیل طبیعت ذاتی تمامی آفرینش که موجب می‌شود تمامی چیزها به او وصل باشند و وجودشان به او بستگی داشته باشد، در تمامی لحظات و به میزان یکسان حاضر است. به همین ترتیب اولین منبع و مرکز به طور بالقوه در مطلق کامل، اندوختگاه جهانهای آفریده نشدۀ آیندۀ ابدی، حاضر است. از این رو خداوند به طور بالقوه در جهانهای فیزیکی گذشته، حال، و آینده سایه می‌افکند. او بنیان آغازین انسجام آفرینش به اصطلاح مادی است. این پتانسیل غیرروحی الوهیت از طریق دخالت غیرقابل توضیح یکی از عوامل ویژۀ او در صحنۀ عمل جهانی در اینجا و آنجا در سرتاسر سطح وجودهای فیزیکی واقعی می‌شود.

حضور ذهن خداوند با ذهن مطلق عامل مشترک، روح بیکران، همبسته است، اما در آفرینشهای متناهی در کارکردهای همه جاییِ ذهن کیهانی ارواح استاد بهشت بهتر تشخیص داده می‌شود. همانطور که اولین منبع و مرکز به طور بالقوه در مدارهای ذهنی عامل مشترک حاضر است، در کششهای مطلق جهانی نیز به طور بالقوه حضور دارد. اما ذهن نوع بشر عطیۀ دختران عامل مشترک، خادمان الهی جهانهای در حال تکامل، می‌باشد.

روح همه جا حاضر پدر جهانی با کارکرد حضور جهانی روحی پسر جاودان و پتانسیل پایندۀ الهی مطلق الوهیت هماهنگ است. اما به نظر نمی‌رسد فعالیت روحی پسر جاودان و پسران بهشتی او و عطایای ذهنی روح بیکران برای عمل مستقیم تنظیم کنندگان فکر، قطعه‌های سکنی‌گزین خداوند، در قلوب فرزندان مخلوقش مانعی ایجاد کنند.

در رابطه با حضور خداوند در یک سیاره، سیستم، کوکبه، یا یک جهان، درجۀ چنین حضوری در هر واحد آفرینشی، اندازه‌گیری درجۀ حضور در حال تکامل ایزد متعال است. آن توسط پذیرش دسته جمعی خداوند و وفاداری به او از سوی سازمان پهناور جهان، تا خود سیستمها و سیارات تعیین می‌شود. از این رو گاهی اوقات با امید به حفظ و پاسداری از این فازهای حضور گرانقدر خداوند است که هنگامی که برخی از سیارات (یا حتی سیستمها) عمیقاً به تاریکی معنوی فرو رفته‌اند، آنها از جهتی از رابطه با واحدهای بزرگتر آفرینش قرنطینه یا بخشاً منزوی شده‌اند. و این تماماً آنطور که در یورنشیا عمل می‌کند، یک واکنش از نظر روحی تدافعیِ اکثر کرات است، که تا جایی که ممکن است، از ابتلا به پیامدهای منزوی کنندۀ اعمال بیزار کنندۀ یک اقلیت خودسر، شریر، و یاغی خود را حفظ کنند.

در حالی که پدر تمامی فرزندانش — تمامی شخصیتها — را به طور پدرانه احاطه می‌کند، نفوذ او در آنها به واسطۀ دوری منشأ آنها از دومین و سومین شخص الوهیت محدود است و به تدریج که نیل آنها به سرنوشتشان به چنین سطوحی نزدیک می‌شود، افزایش می‌یابد. واقعیت حضور خداوند در ذهن مخلوقات از طریق سکنی گزینی یا عدم سکونت اجزای پدر، نظیر ناصحان اسرارآمیز، در آنها تعیین می‌شود. اما حضور مؤثر او از طریق درجۀ همکاری اذهانی که این تنظیم کنندگان سکنی‌گزین موقتاً در آنها اقامت دارند تعیین می‌شود.

نوسانات حضور پدر به سبب دگرگونی‌پذیری خداوند نیست. خداوند به دلیل ناچیز شمرده شدن کنج عزلت نمی‌گزیند. مهر او به دلیل خطاکاری مخلوق دریغ نمی‌شود. بلکه، چون (در رابطه با وی) به آنها نیروی انتخاب داده شده، فرزندان او، در اِعمال آن انتخاب، به طور مستقیم درجه و حد و مرز نفوذ الهی پدر در قلوب و روانهای خودشان را تعیین می‌کنند. پدر بدون حد و بدون قائل شدن استثنا، آزادانه خود را به ما عطا کرده است. او برای اشخاص، سیارات، سیستمها، یا جهانها تبعیض قائل نمی‌شود. در مناطق زمان او فقط شخصیتهای بهشتی خدای هفتگانه، آفرینندگان همتراز جهانهای متناهی، را به طور متمایز ارج می‌نهد.

2- قدرت بیکران خداوند

تمامی جهانها می‌دانند که ”خداوند قادر مطلق حاکم است.“ امور این کره و کرات دیگر به طور الهی سرپرستی می‌شوند. ”او مطابق خواستش در سپاه آسمان و در میان ساکنان زمین عمل می‌کند.“ این برای ابد حقیقت دارد، ”هیچ نیرویی که از خدا نیست وجود ندارد.“

در محدودۀ آنچه که با طبیعت الهی سازگار است، این عملاً حقیقت دارد که ”با خداوند همه چیز ممکن است.“ پروسه‌های طولانی تکاملی مردمان، سیارات، و جهانها تحت کنترل کامل آفرینندگان و سرپرستان جهان قرار دارند و مطابق مقصود جاودانۀ پدر جهانی، و با توازن و نظم، و با پیروی از طرح تماماً خردمندانۀ خداوند پیش می‌روند. فقط یک قانونگذار وجود دارد. او از کرات فضا نگهداری می‌کند و جهانها را به دور دایرۀ بی‌پایان مدار جاودان می‌گرداند.

از میان تمامی ویژگیهای الهی، توانایی مطلق او، به خصوص آنطور که در جهان مادی مستولی است، بیش از همه قابل فهم است. خداوند، اگر به صورت یک پدیدۀ غیرروحی نگریسته شود، انرژی است. این اعلام واقعیت فیزیکی مبتنی بر این حقیقت غیرقابل فهم است که اولین منبع و مرکز علت آغازین پدیده‌های فیزیکی جهانی تمامی فضا است. تمامی انرژی فیزیکی و سایر نمودهای مادی از این فعالیت الهی ناشی می‌شوند. نور، یعنی نور بدون گرما، یکی دیگر از نمودهای غیرروحی الوهیتها است. و باز شکل دیگری از انرژی غیرروحی وجود دارد که عملاً در یورنشیا ناشناخته است؛ آن هنوز نامشخص است.

خداوند تمامی نیروها را کنترل می‌کند. او ”راهی برای ایجاد صاعقه“ به وجود آورده. او مدارهای تمامی انرژیها را مقرر داشته است. او زمان و طریقۀ تجلی تمامی اشکال انرژی - ماده را مقدر داشته است. و تمامی این چیزها برای همیشه در دسترس جاودانۀ او — در کنترل جاذبه‌ای که مرکزش در بهشت تحتانی است — نگاه داشته شده‌اند. نور و انرژی خدای جاودانه بدین ترتیب به دور مدار باعظمت او در گردشند، حرکت بی‌پایان اما منظم گروههای ستارگان که جهان جهانها را تشکیل می‌دهند. تمامی آفرینش برای ابد به دور مرکز بهشتی - شخصیتی تمامی چیزها و موجودات می‌گردد.

توانایی مطلق پدر به استیلای همه جانبۀ او بر سطح مطلق مربوط می‌شود، که در آن سه انرژی مادی، ذهنی، و روحی در فاصلۀ نزدیک به او — منبع تمامی چیزها — غیرقابل تشخیص هستند. ذهن مخلوق، که نه مونوتای بهشتی است و نه روح بهشتی، به طور مستقیم نسبت به پدر جهانی واکنشمند نیست. خداوند با ذهن ناکامل تنظیم می‌شود — با انسانهای یورنشیا از طریق تنظیم کنندگان فکر.

پدر جهانی یک نیروی گذرا، یک قدرت تغییرپذیر، یا یک انرژی در حال نوسان نیست. توان و خرد پدر برای فائق آمدن بر هر وضعیت اضطراری یا تمامی آنها به طور کامل کافی است. او از تمامی وضعیتهای اضطراری تجربۀ بشری، همینطور که پیش می‌آیند، از قبل اطلاع دارد، و لذا نسبت به امور جهان به یک طریقۀ گسسته واکنش نشان نمی‌دهد، بلکه مطابق اصول خرد جاودانه و هماهنگ با احکام داوری بیکران. قدرت خداوند، صرف نظر از نمودهای ظاهری، به صورت یک نیروی کور در جهان عمل نمی‌کند.

وضعیتهایی پیش می‌آیند که به نظر می‌رسد در آنها احکام اضطراری به اجرا گذارده شده‌اند، که قوانین طبیعی به حالت تعلیق در آمده‌اند، که عدم انطباقها مورد شناسایی واقع شده‌اند، و این که تلاشی به عمل می‌آید که وضعیت اصلاح شود، اما چنین نیست. منشأ چنین برداشتهایی از خداوند در دامنۀ محدود دیدگاههای شما، در متناهی بودن درک شما، و در گسترۀ محدود نگرش شماست. چنین سوءِ فهمی از خداوند به سبب نادانی عمیقی است که شما در رابطه با وجود قوانین بالاتر عالم، عظمت شخصیت خداوند، بیکرانی ویژگیهای او، و واقعیت ارادۀ آزاد او از آن برخوردارید.

تعداد و نوع مخلوقات سیاره‌ای که روح خداوند در آنها ساکن است و در اینجا و آنجا در سرتاسر جهانهای فضا پراکنده‌اند، چنان نزدیک به بی‌نهایت است، هوشمندی آنها چنان متنوع است، اذهان آنان چنان محدود و گاهی اوقات چنان پست است، بینش آنان چنان کوتاه و موضعی است، که تقریباً غیرممکن است استنباطهای کلی از قوانینی را که به طور مکفی بیانگر ویژگیهای بیکران پدر و در همان حال به هر درجه‌ای برای این موجودات آفریده شدۀ هوشمند قابل فهم باشد فرموله نمود. از این رو برای شمای مخلوق، بسیاری از اعمال آفرینندۀ تماماً قدرتمند استبدادی، گسسته، و اغلب سنگدلانه و ظالمانه به نظر می‌رسند. اما باز به شما اطمینان می‌دهم که این حقیقت ندارد. کارهای خداوند تماماً هدفمند، هوشمند، خردمندانه، مهربانانه، و برای ابد با مراعات بالاترین خیرِ نه همیشه یک موجود تنها، یک نژاد تنها، یک سیارۀ تنها، یا حتی یک جهان تنهاست، بلکه برای سعادت و بالاترین خیر تمامی طرفهای مربوطه، از پایین‌ترین تا بالاترین، می‌باشد، در اعصار زمان گاهی اوقات ممکن است به نظر رسد سعادت جزء متفاوت از سعادت کل باشد، در گسترۀ ابدیت چنین تفاوتهای ظاهری وجود ندارند.

ما همگی بخشی از خانوادۀ خداوند هستیم، و از این رو باید گاهی اوقات در فرمانبرداری خانوادگی سهیم شویم. بسیاری از اعمال خداوند که ما را چنین مشوش و سردرگم می‌سازند نتیجۀ تصمیمات و فرامین نهایی خردمندی تمام است که عامل مشترک را قادر می‌سازد که انتخاب خواست خطاناپذیر ذهن نامتناهی را به اجرا گذارد، تصمیمات شخصیت کاملی را اعمال کند، که نگرش، دیدگاه، و علاقه‌اش بالاترین سعادت و بهروزی جاودانۀ آفرینش پهناور و گستردۀ او را در بر می‌گیرد.

لذا نقطه نظر گسسته، تکه تکه، متناهی، پست، و بسیار مادی شما و محدودیتهای ذاتی طبیعت وجودی شما که در بر گیرندۀ این محدودیت است موجب می‌شود شما از دیدن، فهم، یا شناخت خردمندی و مهربانی بسیاری از اعمال الهی ناتوان باشید، اعمالی که برای شما مملو از چنین قساوت خرد کننده‌ای به نظر می‌رسد، و به نظر می‌آید نسبت به آسایش و سعادت، نسبت به شادی سیاره‌ای و رفاه شخصی مخلوقات همنوع شما با چنین بی‌تفاوتی محض تعیین ویژگی می‌شود. به دلیل محدودیتهای بینش بشری است، به دلیل فهم محدود و درک متناهی شماست، که شما از انگیزه‌های خداوند سوءِ تعبیر دارید، و مقاصد او را تحریف می‌کنید. اما چیزهای بسیاری در کرات تکاملی رخ می‌دهند که کرده‌های شخصی پدر جهانی نیستند.

توانایی مطلق الهی با سایر ویژگیهای شخصیت خداوند به طور کامل هماهنگ است. تجلی معنوی قدرت خداوند در جهان معمولاً فقط به واسطۀ سه شرط یا وضعیت محدود است:

1- به واسطۀ طبیعت خداوند، به ویژه به واسطۀ مهر بیکران او، از طریق حقیقت، زیبایی، و خوبی.

2- به واسطۀ خواست خداوند، از طریق خدمت بخشنده و رابطۀ پدرانۀ او با شخصیتهای جهان.

3- به واسطۀ قانون خداوند، از طریق درستکاری و عدالت تثلیث جاودانۀ بهشت.

خداوند نامحدود در قدرت، الهی در طبیعت، نهایی در خواست، بیکران در ویژگی، جاودانه در خرد، و مطلق در واقعیت است. اما تمامی این خصوصیات پدر جهانی در الوهیت یگانه شده و در سطح جهانی در تثلیث بهشت و در پسران الهی تثلیث تجلی یافته است. جز این، خارج از بهشت و جهان مرکزی هاونا، همۀ چیزهای مربوط به خداوند به واسطۀ حضور تکاملی متعال محدود است، از طریق حضور منجر شوندۀ غائی تعدیل می‌شود، و توسط سه مطلق وجود — الوهیت، جهانی، و کامل — هماهنگ می‌شود. و بدین ترتیب حضور خداوند محدود است زیرا خواست خداوند چنین است.

3- دانش جهانی خداوند

”خداوند از همه چیز آگاه است.“ ذهن خداوند از اندیشۀ تمامی آفرینش آگاه و با آن آشناست. دانش او از رخدادها همه‌جانبه و کامل است. وجودهای الهی که از سوی او به خارج می‌روند بخشی از او هستند. آن کس که ”ابرها را متوازن می‌سازد“ همچنین ”در دانش کامل“ است. ”چشمان خداوند در همه جا هستند.“ آموزگار بزرگ شما در رابطه با گنجشک ناچیز گفت: ”حتی یکی از آنها بدون اطلاع پدر من به زمین نخواهد افتاد“، و همچنین ”حتی موهای سر شما شمرده شده است.“ ”او تعداد ستارگان را می‌داند. او همگی آنها را با نامشان صدا می‌زند.“

پدر جهانی تنها شخصیت در سرتاسر جهان است که در واقع تعداد ستارگان و سیارات فضا را می‌داند. تمامی کرات هر جهان به طور مداوم در حیطۀ آگاهی خداوند قرار دارند. او همچنین می‌گوید: ”من یقیناً رنج و مصیبت مردمم را دیده‌ام، من فریاد آنها را شنیده‌ام، و از محنت آنان آگاهی دارم.“ چرا که ”خداوند از آسمان نگاه می‌کند. او تمامی فرزندان انسانها را نظاره می‌کند. او از مکان سکونت خود به تمامی ساکنان زمین نظر می‌افکند.“ هر فرزند مخلوق به راستی می‌تواند بگوید: ”او راهی را که من برمی‌گزینم می‌داند، و هنگامی که مرا می‌آزماید، مثل طلا بیرون می‌آیم.“ ”خداوند نشستن و برخاستن ما را می‌داند. او افکار ما را از دور می‌فهمد و با تمامی راههای ما آشناست.“ ”همه چیز در برابر چشمان او برهنه و گشوده است، و به اوست که سرانجام باید حساب پس بدهیم.“ و باید برای هر موجود بشری یک تسکین واقعی باشد که بفهمد ”او از سرشت شما آگاه است. او یاد دارد که شما خاک هستید.“ عیسی در رابطه با خدای زنده گفت: ”پدر شما حتی پیش از این که از او تقاضا کنید می‌داند که نیاز شما چیست.“

خداوند برای دانستن همه چیز از نیروی نامحدود برخوردار است. آگاهی او تمام و کمال است. مدار شخصی او تمامی شخصیتها را احاطه می‌کند، و آگاهی او حتی از مخلوقات دون پایه به طور غیرمستقیم از طریق سریِ فرود آیندۀ پسران الهی و به طور مستقیم از طریق تنظیم کنندگان ساکن فکری افزوده می‌شود. و علاوه بر این، روح بیکران در تمامی اوقات در همه جا حاضر است.

ما کاملاً مطمئن نیستیم که آیا خداوند چنین برمی‌گزیند که از رخدادهای گناه از پیش آگاهی داشته باشد یا نه. اما حتی اگر خداوند از اعمال داوطلبانۀ فرزندانش از پیش آگاه باشد، این پیش آگاهی به کمترین میزان آزادی آنان را از میان نمی‌برد. یک چیز مسلم است: خداوند هرگز غافلگیر نمی‌شود.

توانایی مطلق به معنی قدرتمندی برای انجام کار ناشدنی، عمل غیرخداگونه، نیست. همچنین دانش مطلق به معنی دانستن چیز غیرقابل شناخت نیست. اما چنین اظهاراتی به سختی می‌توانند برای ذهن متناهی قابل فهم باشند. مخلوق به سختی می‌تواند دامنه و محدودیتهای خواست آفریننده را بفهمد.

4- نامحدود بودن خداوند

اعطاهای پی در پی او به جهانها آنطور که صورت می‌گیرند به هیچ وجه پتانسیل قدرت یا وفور خردمندی را همینطور که در شخصیت مرکزی الوهیت مداوماً حضور و وجود دارد کاهش نمی‌دهند. پدر در نتیجۀ اعطای بی‌دریغش به پسران بهشتی، به آفرینشهای تحت فرمانش، و به مخلوقات چندگانۀ آنها، در پتانسیل نیرو، خرد، و مهر هرگز آنچه را که در تعلق اوست کاهش نداده و یا از هر ویژگی شخصیت شکوهمندش تهی نشده است.

آفرینش هر جهان جدید مستلزم یک تنظیم جدید جاذبه است، اما حتی اگر آفرینش برای مدت نامحدود، برای ابد، حتی تا بی‌نهایت ادامه یابد، طوری که سرانجام آفرینش مادی بدون محدودیت وجود داشته باشد، باز نیروی کنترل و هماهنگی مستقر در جزیرۀ بهشت برای سلطه، کنترل، و هماهنگی چنین جهان بیکرانی درخور و مکفی است. و به دنبال این اعطای نیرو و توان نامحدود به یک جهان لایتناهی، بیکران هنوز مملو از همان درجه از نیرو و انرژی می‌بود. مطلق کامل هنوز تهی ناشده می‌بود. خداوند هنوز از همان پتانسیل بیکران برخوردار می‌بود، گویا که برای اهدای جهانهای بیشمار نیرو، انرژی، و توانی هرگز جاری نشده بود.

و لذا با خردمندی، صرف این واقعیت که ذهن چنان آزادانه برای اندیشۀ عالم توزیع می‌شود به هیچ وجه منبع مرکزی خردمندی الهی را تحلیل نمی‌برد. به تدریج که جهانها افزایش می‌یابند، و بر تعداد موجودات عالم تا سرحد فهم افزوده می‌شود، اگر ذهن مداوماً به طور پایانناپذیر به این موجودات بالا و پایین مرتبه عطا گردد، باز شخصیت مرکزی خداوند به برخورداری از همان ذهن جاودان، بیکران، و تماماً خردمند ادامه خواهد داد.

صرف این واقعیت که او از جانب خود پیام‌آوران روحی می‌فرستد تا در مردان و زنان کرۀ شما و کرات دیگر سکنی گزینند به هیچ وجه توانایی او را برای عمل کردن به عنوان یک شخصیت روحی الهی و تماماً قدرتمند کاهش نمی‌دهد، و مطلقاً هیچ حد و مرزی برای گستره یا تعداد این ناصحان روحی که او می‌تواند و ممکن است اعزام دارد وجود ندارد. این عطای او به مخلوقاتش یک امکان آیندۀ نامحدود، و تقریباً غیرقابل تصور از وجودهای پیشرو و متوالی برای این انسانهای به طور الهی عطیه یافته ایجاد می‌کند. و این توزیع سرشار او به عنوان این وجودهای خادم روحی به هیچ وجه خرد و کمال حقیقت و دانش را که در شخص پدر تماماً خردمند، تماماً دانا، و تماماً قدرتمند وجود دارد کاهش نمی‌دهد.

برای انسانهای زمان آینده‌ای وجود دارد، اما خداوند در ابدیت سکنی می‌گزیند. اگر چه من از نزدیکی خود مکان اقامت الوهیت می‌آیم، نمی‌توانم چنین پندارم که پیرامون بیکرانیِ بسیاری از ویژگیهای الهی با فهم کامل صحبت می‌کنم. تنها بیکرانی ذهن می‌تواند بیکرانی وجود و جاودانگی عمل را به طور کامل بفهمد.

انسان فانی به هیچ وجه نمی‌تواند نامتناهی بودن پدر آسمانی را بشناسد. ذهن متناهی نمی‌تواند به عمق چنین حقیقت یا واقعیت مطلق بیاندیشد. اما همین موجود متناهی بشری در واقع می‌تواند تأثیر کامل و کاهش نیافتۀ این مهر بیکران پدر را احساس کند — عملاً تجربه کند. چنین مهری به راستی می‌تواند تجربه شود، با این همه در حالی که کیفیت تجربه نامحدود است، کمیت چنین تجربه‌ای به واسطۀ ظرفیت بشری برای دریافت معنوی و به واسطۀ ظرفیت مربوطه برای دوست داشتن متقابل پدر اکیداً محدود است.

قدردانی متناهی از کیفیتهای نامتناهی بسیار فراتر از ظرفیتهای منطقاً محدود مخلوق است، به دلیل این واقعیت که انسان فانی شبیه خداوند آفریده شده — ذره‌ای از بیکرانی در درون او زندگی می‌کند. از این رو نزدیکترین و عزیزترین برخورد انسان با خداوند از طریق و طی مهر ورزیدن است، زیرا خداوند محبت است. و تمامی چنین رابطۀ بی‌نظیری یک تجربۀ واقعی در جامعه‌شناسی کیهانی است، رابطۀ آفریننده - مخلوق — عاطفۀ پدری - فرزندی.

5- سلطۀ کامل پدر

پدر جهانی در تماسش با آفرینشهای پس - هاونا قدرت بیکران و اقتدار نهایی خود را از طریق انتقال مستقیم اعمال نمی‌کند بلکه از طریق پسرانش و شخصیتهای تحت فرمان آنها. و خداوند تمامی این کارها را به واسطۀ خواست آزاد خود انجام می‌دهد. اگر موقعیت ایجاب کند، اگر گزینش ذهن الهی چنین باشد، هر یک و تمامی قدرتهای تفویض شده می‌توانند به طور مستقیم به مورد اجرا درآیند، اما به عنوان یک قاعده، چنین عملی فقط در نتیجۀ ناتوانی شخصیت مورد تفویض واقع شده در انجام مسئولیت الهی صورت می‌پذیرد. در چنین اوقاتی و در شرایط چنین قصوری و در محدودۀ حفظ قدرت و پتانسیل الهی، پدر به طور مستقل و مطابق فرامین انتخابی خودش عمل می‌کند، و آن انتخاب همیشه منعکس کنندۀ کمال پایدار و خرد بیکران می‌باشد.

پدر از طریق پسرانش حکومت می‌کند. در سلسله مراتب سازمان جهان زنجیرۀ ناگسسته‌ای از حکمرانان وجود دارد که با پرنسهای سیاره‌ای پایان می‌یابد. آنها فرجام کرات تکاملی قلمروهای پهناور پدر را هدایت می‌کنند. این صرفاً یک بیان شاعرانه نیست که ندا در می‌دهد: ”زمین و هر آنچه در آن است از آن خداوند می‌باشد.“ ”او پادشاهان را عزل و نصب می‌کند.“ ”والامرتبه‌ها در پادشاهی انسانها حکومت می‌کنند.“

در امور مربوط به قلوب انسانها ممکن است طریق پدر جهانی همیشه پیش نرود، اما در مدیریت و سرنوشت یک سیاره طرح الهی غالب است. مقصود جاودانۀ خرد و مهر پیروز است.

عیسی گفت: ”پدر من، که آنها را به من داد، از همه بزرگتر است، و هیچ کس قادر نیست آنها را از دست پدر من بیرون آورد.“ همینطور که شما به کارکردهای چندگانۀ آفرینش تقریباً بیکران خداوند نظر می‌افکنید و عظمت مبهوت کنندۀ آن را نظاره می‌کنید، ممکن است در درکتان از آغازین بودن او ناتوان شوید، اما نباید در پذیرفتن او به عنوان پدر نیکومنش تمامی موجودات هوشمند که محکم و استوار و برای ابد در مرکز بهشتی تمامی چیزها بر تخت پادشاهی نشسته ناتوان شوید. ”خداوند و پدر همگان تنها یکی است، که بالاتر از همه و در میان همه است،“ ”و او پیش از همه چیز وجود داشته است، و وجود همه چیز مبتنی به اوست.“

ناپایداری زندگی و تغییرپذیری وجود به هیچ وجه مفهوم حاکمیت جهانی خداوند را نقض نمی‌کند. حیات تکاملی مخلوق تماماً با چیزهای مشخص اجتناب‌ناپذیر احاطه شده است. مطالب زیرین را مورد ملاحظه قرار دهید:

1- آیا شهامت — توانایی شخصیت — مطلوب است؟ پس انسان باید در محیطی پرورش یابد که پیکار با سختیها و واکنش نسبت به ناامیدیها را ضروری می‌سازد.

2- آیا نوع دوستی — خدمت به همنوع — مطلوب است؟ پس تجربۀ زندگی باید وضعیتهای روبرویی با نابرابری اجتماعی را فراهم سازد.

3- آیا امید— شکوه اعتماد — مطلوب است؟ پس وجود بشری باید مداوماً با ناامنی‌ها و بلاتکلیفیهای مکرر مواجه شود.

4- آیا ایمان — والاترین تصریح اندیشۀ بشری — مطلوب است؟ پس ذهن انسان باید خود را در آن تنگنای دشوار بیابد، که به موجب آن پیوسته کمتر از آنچه که بتواند باور کند بداند.

5- آیا عشق به حقیقت و تمایل به رفتن به هر جایی که آن رهنمون شود مطلوب است؟ پس انسان باید در دنیایی رشد کند که خطا حضور دارد و فریبکاری همیشه ممکن است.

6- آیا آرمان‌گرایی — مفهوم دستیابی الهی — مطلوب است؟ پس انسان باید در یک محیط خوبی و زیبایی نسبی، محیطی برانگیزانندۀ دسترسی بدون مانع برای چیزهای بهتر، تقلا کند.

7- آیا وفاداری— وقف بالاترین وظیفه بودن — مطلوب است؟ پس انسان باید در بحبوحۀ امکان خیانت و ترک خدمت پیش رود. رشادتِ وقف وظیفه بودن در بر گیرندۀ خطر ضمنی خطاست.

8- آیا عاری از خودخواهی بودن— روح خود فراموشی — مطلوب است؟ پس انسان فانی باید با تقاضاهای مصرانۀ یک خودِ گریزناپذیر برای به رسمیت شناخته شدن و سربلندی به طور رو در رو زندگی کند. اگر حیات خود پرستانه‌ای وجود نداشت که ترک شود، انسان نمی‌توانست به طور دینامیک حیات الهی را انتخاب کند. اگر شرارت بالقوه‌ای وجود نداشت که مورد ستایش قرار گیرد و نیکی از طریق مقایسه تمیز داده نمی‌شد، انسان هرگز نمی‌توانست درستکاری را به طور پایدار حفظ کند.

9- آیا لذت — رضایت از شادی — مطلوب است؟ پس انسان باید در دنیایی زندگی کند که گزینۀ درد و احتمال رنج امکانات پیوسته موجود تجربی هستند.

در سرتاسر جهان، هر جزء به صورت بخشی از کل محسوب می‌شود. بقای جزء به همکاری با طرح و هدف کل، میل قلبی و خواست کامل به انجام خواست الهی پدر، بستگی دارد. تنها کرۀ تکاملی عاری از خطا (احتمال قضاوت نابخردانه) کره‌ای است که فاقد موجود هوشمند آزاد می‌باشد. در جهان هاونا یک میلیارد کرات کامل با ساکنان کاملشان وجود دارند، اما اگر بناست انسان در حال تکامل آزاد گذارده شود باید خطاپذیر باشد. موجود هوشمند آزاد و بی‌تجربه هیچگاه نمی‌تواند در ابتدا به طور یکنواخت خردمند باشد. امکان قضاوت اشتباه (شرارت) تنها وقتی گناه می‌شود که ارادۀ انسانی به طور آگاهانه و با شناخت دست به تأیید و پذیرش یک قضاوت عمدی غیراخلاقی ‌زند.

قدردانی کامل از حقیقت، زیبایی، و نیکی، ذاتی کمال جهان الهی است. ساکنان کراتهاونا نیازمند پتانسیل سطوح نسبی ارزشی به عنوان یک محرک انتخابی نیستند. این موجودات کامل قادرند در شرایط فقدان تمامی وضعیتهای متضاد اخلاقی و روی اندیشه تأثیرگذار نیکی را تشخیص داده و انتخاب کنند. اما تمامی چنین موجودات کاملی از نظر طبیعت اخلاقی و وضعیت معنوی به موجب واقعیت وجود آنچه هستند که هستند. آنها تنها در محدودۀ وضعیت ذاتی خود به طور تجربی به پیشرفت دست یافته‌اند. انسان فانی حتی مرتبت خود را به عنوان یک کاندیدای صعود از طریق ایمان و امید خود به دست می‌آورد. هر چیز الهی که ذهن بشری درک می‌کند و روح بشری به دست می‌آورد یک نیل تجربی است. آن یک واقعیت تجربۀ شخصی است و لذا در مقایسه با خوبی و درستکاری ذاتی شخصیتهای خطاناپذیر هاونا یک دارایی بی‌نظیر است.

مخلوقات هاونا به طور طبیعی شجاع هستند، اما به مفهوم انسانی دلیر نیستند. آنها به طور ذاتی مهربان و باملاحظه هستند، اما به طریق انسانی به سختی نوع دوست هستند. آنها در انتظار یک آیندۀ دلپذیر هستند، اما به طریقۀ بدیع انسان بااطمینان کرات بی‌ثبات تکاملی امیدوار نیستند. آنها به ثبات جهان باور دارند، اما نسبت به آن ایمان نجات‌بخش که به موجب آن انسان فانی از مرتبت یک حیوان به دروازه‌های بهشت صعود می‌کند به کلی بیگانه‌اند. آنها حقیقت را دوست دارند، اما از کیفیتهای روان - نجات‌بخش آن هیچ چیز نمی‌دانند. آنها آرمانگرا هستند، اما به این شکل متولد شده‌اند. آنها نسبت به شور و شعف چنین شدن از طریق انتخاب وجدآور به طور کامل نادانند. آنها وفادارند، اما هرگز شوق و شعف وقف قلبی و هوشمندانه به انجام وظیفه را در شرایط وسوسه به خطاکاری هرگز تجربه نکرده‌اند. آنها عاری از خودخواهی‌اند، اما هرگز چنین سطوحی از تجربه را از طریق فتح شکوهمند یک خودِ ستیزه‌جو کسب نکرده‌اند. آنها از خوشی لذت می‌برند، اما شیرینی خوشی خاطر از پتانسیل درد را درک نمی‌کنند.

6- آغازین بودن پدر

پدر جهانی با از خود گذشتگی الهی، و سخاوت کامل از اقتدار چشم‌پوشی می‌کند، و قدرت را واگذار می‌کند، اما هنوز آغازین است. دست او روی اهرم قدرتمند اوضاع قلمروهای جهانی است. او تمامی تصمیمات نهایی را برای خود محفوظ داشته است و به گونه‌ای خطاناپذیر وتوی تماماً قدرتمند سلطنتی مقصود جاودانۀ خود را با اقتداری غیرقابل هماوردی روی سعادت و سرنوشت آفرینش گسترده، در حال گردش و همیشه چرخان اعمال می‌کند.

حاکمیت خداوند نامحدود است؛ آن واقعیت بنیادین تمامی آفرینش است. جهان اجتناب‌ناپذیر نبود. جهان یک تصادف نیست، و خود به خود موجود نیز نیست. جهان یک کار آفرینش است و از این رو به طور کامل تابع خواست آفریننده است. خواست خداوند حقیقت الهی، و مهر زنده است. از این رو آفرینشهای در حال کمال جهانهای در حال تکامل با نیکی — نزدیکی به الوهیت — و با شرارت بالقوه — دوری از الوهیت — تعیین ویژگی می‌شوند.

تمامی فلسفه‌های مذهبی، دیر یا زود، به مفهوم حاکمیت یکپارچۀ جهانی یک خدا می‌رسند. علتهای جهان نمی‌توانند پایین‌تر از معلولهای جهان باشند. منبع جریانات حیات جهان و ذهن کیهانی باید بالاتر از سطوح تجلی آن باشند. ذهن بشری را نمی‌توان به طور متداوم به صورت برآمده از رسته‌های پایین‌تر وجود تبیین نمود. ذهن انسان تنها از طریق شناخت واقعیت رسته‌های بالاتر فکری و خواست هدفمند می‌تواند به راستی فهم شود. انسان به عنوان یک موجود اخلاقی غیرقابل توضیح است، مگر این که واقعیت پدر جهانی مورد اذعان واقع شود.

فیلسوف مکانیکی به نفی ایدۀ یک خواست جهانی و مستقل اذعان دارد، همان خواست مستقلی که فعالیتش را در شرح مبسوط قوانین جهان عمیقاً مورد ستایش قرار می‌دهد. مکانیست چه تکریم ناخواسته‌ای به آفرینندۀ قانون می‌کند، آنگاه که تصور می‌کند چنین قوانینی خودکار و بدیهی هستند.

این یک اشتباه بزرگ است که خداوند به شکل انسان تصور شود، به جز در مفهوم تنظیم کنندۀ ساکن فکری، اما حتی این زیاد احمقانه نیست که ایدۀ اولین منبع و مرکز بزرگ به طور کامل مکانیزه شود.

آیا پدر بهشتی رنج می‌برد؟ من نمی‌دانم. پسران آفریننده یقیناً می‌توانند و گاهی اوقات رنج می‌برند، حتی آنطور که انسانها رنج می‌برند. پسر جاودان و روح بیکران به گونه‌ای تعدیل یافته رنج می‌برند. من فکر می‌کنم که پدر جهانی هم رنج می‌برد، اما نمی‌توانم بفهمم چگونه. شاید از طریق مدار شخصیت یا از طریق فردیت تنظیم کنندگان فکر و سایر عطایای طبیعت جاودانه‌اش. او در رابطه با نژادهای انسانی گفته است: ”من در تمامی مصائب شما دچار ابتلا می‌شوم.“ او بی‌تردید یک فهم پدرانه و دلسوزانه را تجربه می‌کند. او به راستی ممکن است رنج ببرد، اما من ماهیت آن را نمی‌فهمم.

فرمانروای بیکران و جاودان جهان جهانها نیرو، شکل، انرژی، روند، الگو، اصل، وجود، و واقعیت ایده‌آل است. اما او بیشتر است؛ او شخصی است؛ او یک خواست مستقل را اعمال می‌کند، خود آگاهی الوهیت را تجربه می‌کند، فرامین یک ذهن خلاق را به اجرا در می‌آ‌ورد، رضایت تحقق یک مقصود جاودان را دنبال می‌کند، و مهر و عاطفۀ یک پدر را برای فرزندان جهانش آشکار می‌سازد. و تمامی این ویژگیهای شخصی‌تر پدر را از طریق مشاهدۀ آنها، آنطور که در حیات اعطایی میکائیل، پسر آفرینندۀ شما، آشکار شدند — هنگامی که در یورنشیا در جسم ظاهر گشت — می‌توان بهتر فهمید.

خدای پدر انسانها را دوست دارد؛ خدای پسر به انسانها خدمت می‌کند؛ خدای روح فرزندان جهان را در جهت ماجرای همیشه فراز یابندۀ یافتن خدای پدر از طریق راههایی که توسط خدای پسران با خدمت پرموهبت خدای روح مقرر شده الهام می‌بخشد.

[من آن مشاور الهی هستم که به ارائۀ آشکارسازی پدر جهانی گمارده شده است، و من با این بیانیۀ ویژگیهای الوهیت به مطلب ادامه داده‌ام.]