مقالۀ 83 نهاد ازدواج

   
   Paragraph Numbers: On | Off
نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 83

نهاد ازدواج

این شرح دوران آغازین نهاد ازدواج است. ازدواج از آمیزشهای هرزه و بی‌بند و بار عوام آغاز شده و با عبور از بسیاری تغییرات و تعدیلات مداوماً پیشرفت کرده است، حتی تا ظهور آن شاخصهای ازدواج که نهایتاً به تحقق پیوند زوجها، پیوند یک مرد و یک زن انجامید، تا منزلگاهی با بالاترین مرتبت اجتماعی را بنا نهد.

ازدواج بارها مورد مخاطره قرار گرفته است، و آداب و رسوم ازدواج از مالکیت و مذهب، هر دو، کمک شایانی دریافت نموده است. اما تأثیر واقعی که برای همیشه از ازدواج و خانوادۀ حاصله پاسداری می‌کند این واقعیت ساده و ذاتی بیولوژیکی است که مردان و زنان قطعاً بدون یکدیگر زندگی نخواهند کرد، چه آنها بدوی‌ترین انسانهای بربری باشند یا با فرهنگ‌ترین انسانها.

به دلیل تمایل شدید جنسی است که انسان خودخواه به سوی ساختن چیزی بهتر از خویش نسبت به یک حیوان کشانیده می‌شود. رابطۀ خودخواهانه و خود ارضا کنندۀ جنسی پیامدهای مشخصی از فداکاری را به دنبال دارد و پذیرش وظایف نوع دوستانه و مسئولیتهای بیشمار خانگی را که نژادها از آن نفع می‌برند تضمین می‌نماید. در اینجا سکس متمدن کنندۀ مورد اذعان قرار نگرفته و غیرقابل تصور انسان بدوی بوده است؛ زیرا همین نیروی محرکۀ سکس به طور اتوماتیک و به یقین انسان را به فکر کردن وا می‌دارد و سرانجام او را به دوست داشتن هدایت می‌کند.

1- ازدواج به عنوان یک نهاد اجتماعی

ازدواج مکانیسم جامعه است که برای تنظیم و کنترل آن روابط متعدد بشری که از واقعیت فیزیکی دو جنسیت ناشی می‌شود طراحی شده است. به عنوان یک چنین نهادی، ازدواج در دو جهت عمل می‌کند:

1- در تنظیم روابط شخصی جنسی.

2- در تنظیم انتقال مالکیت، وراثت، جانشینی، و نظم اجتماعی، که این یکی کارکرد قدیمی‌تر و اولیۀ آن می‌باشد.

خانواده، که از ازدواج سرچشمه می‌یابد، خود یک تثبیت کنندۀ نهاد ازدواج و نیز آداب و رسوم مالکیت است. سایر عوامل مؤثر در تثبیت ازدواج، عزت نفس، غرور، جوانمردی، وظیفه شناسی، و اعتقادات راسخ مذهبی می‌باشند. اما ضمن این که ممکن است ازدواجها در ملکوت مورد تأیید یا عدم تأیید قرار گیرند، در بهشت انجام نمی‌شوند. خانوادۀ بشری یک نهاد مشخصاً انسانی، یک رخداد تکاملی می‌باشد. ازدواج یک نهاد جامعه است، نه یک بخش از سازمان مذهبی. حقیقت دارد، مذهب باید به طور قدرتمند بر آن تأثیر بگذارد، اما نباید به طور انحصاری کنترل و تنظیم آن را به عهده گیرد.

ازدواج بدوی در درجۀ اول صنعتی بود، و حتی در دوران امروز نیز اغلب یک امر اجتماعی یا تجارتی است. از طریق تأثیرِ درآمیختن تیرۀ آندی و در نتیجۀ آداب و رسوم تمدن پیشرو، ازدواج به کندی دارد دو طرفه، رمانتیک، پدرانه و مادرانه، شاعرانه، عاطفی، اخلاقی، و حتی ایده‌آل می‌شود. با این وجود، در زناشویی بدوی، انتخاب و به اصطلاح عشق رمانتیک در کمترین حد قرار داشت. در طول دوران باستان زن و شوهر زیاد با هم نبودند؛ آنها حتی اغلب اوقات غذا هم با همدیگر نمی‌خوردند. اما در میان مردم باستان، عاطفۀ انسانی به اندازۀ زیاد به جاذبۀ جنسی مرتبط نبود؛ آنها بیشتر به دلیل زندگی و کار با هم نسبت به یکدیگر علاقمند می‌شدند.

2- خواستگاری و نامزدی

ازدواجهای بدوی همیشه به وسیلۀ والدین پسر و دختر برنامه‌ریزی می‌شدند. مرحلۀ گذار بین این رسم و دوران انتخاب آزاد به وسیلۀ واسطۀ ازدواج یا دلال حرفه‌ای اشغال شد. این دلالان ازدواج در ابتدا آرایشگران و بعدها کاهنان بودند. ازدواج بدواً یک امر گروهی و سپس یک قضیۀ خانوادگی بود؛ فقط اخیراً آن یک ماجرای فردی شده است.

ازدواج بدوی از روی اجبار بود و نه جاذبه. در دوران باستان زن هیچ انزوای جنسی نداشت، فقط مطابق تلقینات آداب و رسوم از نظر جنسی پست بود. به تدریج که تجارت جای دستبرد زدن را گرفت، ازدواج از طریق قرارداد جای ازدواج از طریق اسارت را گرفت. برخی زنان در اسارت همدستی می‌کردند تا بدین وسیله از تسلط مردان پیرتر قبایل خود بگریزند. آنها ترجیح می‌دادند به دستان مردان هم سن خود از قبیلۀ دیگر بیفتند. این فرار دروغین با دلدار، مرحلۀ گذار بین اسارت از طریق زور و خواستگاری متعاقب از طریق دلربایی بود.

یک نوع اولیۀ مراسم عروسی، فرار ساختگی، یک نوع از تمرین فرار با دلدار بود که روزگاری یک رسم رایج بود. بعدها، اسارت مضحکه‌آور بخشی از مراسم معمول عروسی گشت. تظاهر یک دختر امروزی به مقاومت در برابر ”اسارت“، خاموش بودن نسبت به ازدواج، همگی آثار به جا مانده از رسوم پیشین است. حمل عروس به آن سوی درگاه یادآور تعدادی از رسوم باستانی است، که در زمرۀ سایرین، مربوط به روزگاران ربودن همسر است.

زن برای مدتهای طولانی برای تعیین سرنوشت خویش در ازدواج از آزادی کامل محروم بود، اما زنان باهوش‌تر همیشه قادر بوده‌اند از طریق به کار بردن زیرکانۀ ذکاوت خویش از این محدودیت احتراز کنند. مرد معمولاً در خواستگاری پیشگام بوده است، اما نه همیشه. زن گاهی اوقات به طور رسمی، و نیز به طور مخفیانه، در ازدواج پای پیش می‌نهد. و به تدریج با پیشرفت تمدن، زنان در کلیۀ مراحل خواستگاری و ازدواج نقشی فزاینده داشته‌اند.

مهر فزاینده، رابطۀ عشقی، و انتخاب شخصی در دوران پیش از ازدواج یک معاضدت آندی به نژادهای دنیا است. رابطۀ بین جنسها به طور مطلوب در حال تکامل است؛ بسیاری از مردمان در حال پیشرفت به تدریج مفاهیم نسبتاً ایده‌آل جاذبۀ جنسها را جانشین آن انگیزه‌های قدیمی‌تر فایده و مالکیت می‌کنند. نیروی محرکۀ جنسی و احساسات عاطفی دارد جانشین محاسبات سرد در انتخاب شریک زندگی می‌شود.

نامزدی در ابتدا برابر با ازدواج بود؛ و در میان مردمان دوران باستان روابط جنسی در طول مدت نامزدی عادی بود. در ایام اخیر برای مدت زمان بین نامزدی و ازدواج، مذهب یک تابوی جنسی ایجاد کرده است.

3- خرید و مهریه

قدیمی‌ها به عشق و قول و قرار اعتماد نداشتند؛ آنها فکر می‌کردند که پیوندهای پایدار باید به وسیلۀ یک تضمین قابل لمس، مالکیت، ضمانت شوند. به این دلیل، قیمت خرید یک همسر به صورت یک گرو یا وثیقه در نظر گرفته می‌شد که شوهر در صورت طلاق یا ترک همسر ملزم به پرداخت آن می‌شد. به محض این که قیمت خرید یک عروس پرداخته می‌شد، بسیاری قبایل اجازه می‌دادند که نشان همسر روی او داغ زده شود. آفریقاییها هنوز همسران خود را خریداری می‌کنند. آنها یک همسر عشقی، یا همسر یک مرد سفید پوست را با یک گربه مقایسه می‌کنند، زیرا او هیچ ارزشی ندارد.

نمایشات عروس فرصتی برای آراستن و پیراستن دختران برای نمایش عمومی بود، با این ایده که آنها قیمت بالاتری به عنوان همسر می‌آورند. اما آنها همچون حیوانات فروخته نمی‌شدند — در میان قبایل بعد چنین همسری قابل انتقال نبود. خرید وی نیز همیشه صرفاً یک معاملۀ پولیِ بری از عطوفت نبود؛ در خرید یک همسر سرویس برابر با پول نقد بود. اگر یک مردِ سوا از آن مطلوب نمی‌توانست بهای همسر خویش را بپردازد، می‌توانست توسط پدر دختر به فرزند خواندگی پذیرفته شود و سپس می‌توانست ازدواج کند. و اگر یک مرد فقیر جویای همسر بود و نمی‌توانست بهایی را که توسط پدر مشتاق مطالبه می‌شد پرداخت کند، ریش سفیدان اغلب پدر را تحت فشار قرار می‌دادند که به تعدیل مطالبات او منجر می‌شد، در غیر این صورت دختر با معشوق دست به فرار می‌زد.

با پیشرفت تمدن، پدران مایل نبودند به نظر آیند که دختران خود را می‌فروشند، و بدین ترتیب، ضمن ادامۀ پذیرش بهای خرید عروس، رسم دادن هدایای گرانبها به زوج را که حدوداً برابر با پول خرید بود، آغاز نمودند. و به دنبال توقف بعدی پرداخت بهای عروس، این هدایا مهریۀ عروس شدند.

ایدۀ مهریه این بود که فکر استقلال عروس را القا نماید، دوری جستن از دوران همسران برده و یاران متعلقه را حکایت نماید. یک مرد نمی‌توانست یک زن مهریه‌دار را بدون پرداخت کامل مهریۀ او طلاق دهد. در میان برخی قبایل نزد والدین عروس و داماد، هر دو، یک ودیعۀ متقابل سپرده می‌شد، که اگر هر یک از طرفین دیگری را ترک می‌کرد باید پرداخت می‌شد، در واقع یک التزام به ازدواج. در طول دورۀ گذار از خرید به مهریه، اگر زن خریداری می‌شد، فرزندان به پدر تعلق داشتند؛ در غیر این صورت به خانوادۀ زن متعلق بودند.

4- مراسم عروسی

مراسم عروسی از این واقعیت سرچشمه یافت که ازدواج در ابتدا یک امر مربوط به جامعه بود، نه فقط اوج تصمیم دو فرد. زناشویی هم مربوط به گروه و هم یک عملکرد شخصی بود.

جادو، آیین مذهبی، و آداب و رسوم، تمامی زندگی مردم دوران باستان را احاطه کرده بود، و ازدواج نیز یک استثنا نبود. با پیشرفت تمدن، به تدریج که ازدواج به طور جدی‌تر مورد نگرش واقع شد، مراسم عروسی به طور فزاینده متظاهرانه گردید. ازدواج اولیه عاملی در منافع مالکیت بود، حتی همانطور که امروزه می‌باشد، و لذا نیازمند یک مراسم قانونی بود، ضمن این که وضعیت اجتماعی فرزندان آتی مستلزم گسترده‌ترین تبلیغ ممکن بود. انسان بدوی هیچ سند و مدرکی نداشت؛ از این رو اشخاص بسیاری باید شاهد مراسم ازدواج می‌بودند.

در ابتدا مراسم ازدواج بیشتر از نوع یک نامزدی بود، و فقط شامل مطلع ساختن مردم از قصد زندگی با یکدیگر بود؛ بعداً شامل خوردن با هم به طور رسمی بود. در میان برخی قبایل والدین صرفاً دختر خود را نزد شوهر می‌بردند؛ در موارد دیگر، تنها مراسم، تبادل رسمی هدایا بود، که بعد از آن پدر عروس وی را به داماد تقدیم می‌کرد. در میان بسیاری از مردمان خاور نزدیک رسم بر این بود که ازدواج با مراسم رسمی به اجرا درآید، و با روابط جنسی کامل گردد. انسان سرخ اولین انسانی بود که جشن عروسی مفصل‌تری را ابداع نمود.

بی‌فرزند بودن بسیار مورد ترس واقع می‌شد، و چون نازا بودن به دسیسۀ ارواح نسبت داده می‌شد، تلاش برای تضمین باروری همچنین به مرتبط ساختن ازدواج به مراسم جادویی یا آیین مذهبی مشخص منجر شد. و در این تلاش برای تضمین یک ازدواج شادمان و بارور طلسم‌های بسیاری به کار گرفته می‌شدند. حتی طالع بینان مورد مشورت قرار می‌گرفتند تا از ستاره‌های تولد طرفین قرارداد اطمینان حاصل شود. روزگاری قربانی انسانی یک جنبۀ ثابت کلیۀ عروسی‌ها در میان مردم ثروتمند بود.

روزهای خجسته دنبال می‌شدند، پنجشنبه از همه بیشتر مورد توجه بود، و تصور می‌شد عروسی‌هایی که در ماه کامل جشن گرفته شوند فوق‌العاده سعادتمند هستند. این رسم بسیاری از مردمان خاور نزدیک بود که روی تازه عروس و تازه داماد دانۀ گندم بریزند. این یک آیین جادویی بود که می‌بایست باروری را تضمین نماید. برخی مردمان شرقی برای این مقصود از برنج استفاده می‌کردند.

آتش و آب همیشه به عنوان بهترین وسیلۀ مقاومت در برابر اشباح و ارواح خبیث انگاشته می‌شدند. از این رو محرابهای آتش و شمعهای روشن، و نیز افشاندن آب مقدس برای غسل تعمید معمولاً در عروسی‌ها به چشم می‌خوردند. برای مدتی طولانی مرسوم بود که یک روز قلابی عروسی تعیین شود و سپس به طور ناگهانی مراسم به تعویق انداخته شود، طوری که اشباح و ارواح گمراه شوند.

دست انداختن تازه عروس و تازه داماد و شوخی با آنهایی که به ماه عسل می‌رفتند همگی یادگار آن روزگاران دوری است که تصور می‌شد بهتر است در نظر ارواح بدبخت و محنت‌زده به نظر رسید تا از برانگیختن حسادت آنها اجتناب شود. پوشیدن روبند عروسی یادگار ایامی است که تصور می‌شد لازم است عروس را با لباس مبدل پنهان نمود تا اشباح او را نشناسند و نیز این که زیبایی او از دید ارواح سوا از آن بدخواه و حسود مخفی بماند. پاهای عروس هرگز نباید درست پیش از مراسم زمین را لمس کنند. حتی در قرن بیستم هنوز تحت آداب و رسوم مسیحی مرسوم است که از پای پلکان کالسکه تا محراب کلیسا فرش گسترده شود.

یکی از قدیمی‌ترین اشکال مراسم عروسی این بود که یک کاهن تخت خواب عروسی را برکت دهد تا از باروری پیوند زناشویی اطمینان حاصل شود. این کار مدتها پیش از این که هر آیین رسمی عروسی بنا نهاده شود انجام می‌شد. در طول این دوره از تکامل آداب و رسوم ازدواج از میهمانان عروسی انتظار می‌رفت در هنگام شب از اتاق خواب گزارش تهیه کنند، و بدین ترتیب کامل شدن ازدواج را رسماً گواهی دهند.

عنصر شانس، این که به رغم تمامی آزمایشات پیش از ازدواج، برخی از ازدواجها بد از آب در می‌آمد، سبب شد انسان بدوی در برابر شکست ازدواج جویای بیمۀ ایمنی شود؛ منجر شد که او به دنبال کاهنان و جادو برود. و این جنبش مستقیماً به عروسی‌های امروزی کلیسایی انجامید. اما برای مدتی طولانی ازدواج به طور کلی به عنوان آنچه که شامل تصمیمات والدین قرارداد — و بعد زوج — بود شناخته می‌شد، در حالی که برای پانصد سال گذشته نهاد مذهبی و دولت صلاحیت حقوقی آن را به عهده گرفته‌اند و اکنون حکم ازدواج را صادر می‌کنند.

5- ازدواجهای جمعی

در تاریخ اولیۀ ازدواج زنان ازدواج نکرده به مردان قبیله تعلق داشتند. بعدها، یک زن در یک زمان فقط یک شوهر داشت. این رسمِ یک مرد در یک زمان اولین گام برای دور شدن از بی‌بند و باری جنسی عوام بود. در حالی که برای هر زن فقط یک مرد مجاز بود، شوهر وی می‌توانست این روابط موقت را مطابق میل خود قطع کند. اما این پیوندهایی که تحت قواعد سست قرار داشتند اولین گام به سوی زندگی دو نفره در تمایز با زندگی چند نفره بودند. در این مرحله از تکامل ازدواج فرزندان معمولاً به مادر تعلق داشتند.

گام بعدی در تکامل زناشویی ازدواج گروهی بود. این فاز اشتراکی ازدواج باید در ظهور زندگی خانوادگی به وقوع می‌پیوست زیرا آداب و رسوم ازدواج هنوز آنقدر مستحکم نبودند که پیوندهای دوتایی را دائمی سازند. ازدواج خواهران و برادران به این گروه تعلق داشت؛ پنج برادر از یک خانواده با پنج خواهر از یک خانوادۀ دیگر ازدواج می‌کردند. در سراسر دنیا اشکال ناپایدارتر ازدواج اشتراکی به تدریج به انواع گوناگون ازدواج گروهی تکامل یافت. و این پیوندهای گروهی عمدتاً به وسیلۀ آداب و رسوم قبیله‌ای تنظیم می‌شدند. زندگی خانوادگی به کندی و با قطعیت توسعه یافت، زیرا قواعد سکس و ازدواج از طریق تضمین بقای تعداد بیشتری از فرزندان به بقای خود قبیله کمک می‌نمود.

ازدواجهای گروهی پیش از رسوم در حال ظهور چند همسری — چند زنی و چند شوهری — در میان قبایل پیشرفته‌تر به تدریج از میان رفتند. اما چند شوهری هیچگاه عمومیت نیافت، و معمولاً به ملکه‌ها و زنان ثروتمند محدود می‌شد. علاوه بر آن، این کار معمولاً یک امر خانوادگی بود، یک زن برای چند برادر. محدودیت کاستها و محدودیتهای اقتصادی گاهی اوقات این را ضروری می‌ساخت که چند مرد خود را به یک زن قانع سازند. حتی در آن هنگام، زن فقط با یکی ازدواج می‌کرد، و دیگران به صورت ”عموهای“ مربوط به اعقاب مشترک به طور سطحی مورد مدارا قرار می‌گرفتند.

سنت یهودی که یک مرد را ملزم می‌ساخت به منظور ”به وجود آوردن زاد و رود برای برادرش“ با بیوۀ برادر فوت کردۀ خود ازدواج کند، رسم بیش از نیمی از دنیای باستان بود. این یادگارِ زمانی بود که ازدواج بیشتر یک امر خانوادگی بود تا این که یک پیوند فردی باشد.

سنت چند زنی در زمانهای گوناگون چهار نوع همسر را به رسمیت می‌شناخت:

1- همسران رسمی یا قانونی.

2- همسران متعلق به عاطفه و اجازه.

3- همسران صیغه‌ای، قراردادی.

4- همسران برده.

چند زنی حقیقی، که مطابق آن تمامی زنان از مرتبت یکسان برخوردار باشند، و تمامی فرزندان برابر باشند بسیار نادر بوده است. معمولاً حتی با ازدواجهای جمعی، زن اصلی، پرارج‌ترین یار، بر خانه حاکم بود. مراسم تشریفاتی عروسی فقط برای او برگزار می‌شد، و فقط فرزندان چنین همسرِ خریداری شده یا دارای مهریه‌ای می‌توانستند از ارث برخوردار شوند، مگر با قرار خاص با پرارج‌ترین همسر.

همسر پرارج لزوماً همسر محبوب نبود؛ در دوران باستان معمولاً نبود. همسر محبوب، یا معشوقه، تا پیش از پیشرفت قابل ملاحظۀ نژادها پدیدار نگشت، به ویژه بعد از اختلاط قبایل تکاملی با نودیها و آدمیان.

همسر تابو — یک همسر برخودار از مرتبت قانونی — آداب و رسوم زن صیغه‌ای را به وجود آورد. تحت این آداب و رسوم یک مرد می‌توانست فقط یک زن داشته باشد، اما می‌توانست با هر تعداد از زنان صیغه‌ای روابط جنسی داشته باشد. صیغه سنگ پرش به سوی تک همسری، اولین حرکت برای دوری از چند زنی صادقانه بود. زنان صیغه‌ای یهودیان، رومی‌ها، و چینی‌ها اغلب کنیزان همسر بودند. بعدها، همانطور که میان یهودیان مرسوم بود، به همسر قانونی به صورت مادر کلیۀ فرزندانی که برای شوهر متولد شده بودند نگاه می‌شد.

تابوهای قدیمی پیرامون روابط جنسی با یک همسر باردار یا شیرده به اندازۀ زیاد موجب شکوفایی چند زنی شد. زنان بدوی به دلیل زایمان مکرر که با کار سخت توأم بود خیلی زود پیر می‌شدند. (این همسران گرانبار فقط به خاطر این واقعیت توانستند زنده بمانند که هنگامی که با بچه سنگین نبودند، ماهی یک هفته در انزوا گذاشته می‌شدند.) چنین همسری اغلب از زایمان خسته می‌شد و از شوهرش تقاضا می‌کرد همسر دوم و جوانتری بگیرد، همسری که بتواند در زایمان و کار خانگی یاری رساند. از این رو همسران جدید معمولاً با شادمانی مورد خوشامد همسران قدیمی‌تر واقع می‌شدند؛ هیچ چیز در ردیف حسادت جنسی وجود نداشت.

تعداد همسران فقط به واسطۀ توان مرد در تأمین آنها محدود می‌شد. مردان ثروتمند و توانا تعداد کثیری فرزند می‌خواستند، و چون مرگ و میر نوزادان بسیار زیاد بود، به اجتماعی از همسران نیاز بود که یک خانوادۀ بزرگ را تشکیل دهند. بسیاری از این همسران جمعی، کارگران صرف، همسران کنیز بودند.

رسوم بشری تکامل می‌یابد، اما خیلی کند. هدف از یک حرمسرا ساختنِ یک بدنۀ قوی و بیشمار از هم تباران هم خون برای حمایت از تخت پادشاهی بود. یک رئیس روزی متقاعد گردید که نباید حرمسرا داشته باشد، و این که باید با یک همسر قانع باشد؛ لذا فوراً حرمسرای خود را مرخص کرد. همسران ناراضی به منازل خود رفتند، و خویشاوندان آزرده خاطر آنان با خشم به رئیس حمله‌ور شده و در همان لحظه و در همان جا او را از پای درآوردند.

6- تک همسری واقعی ― ازدواج دو نفره

تک همسری انحصار است؛ آن برای کسانی که به این وضعیت پسندیده دست می‌یابند خوب است، لیکن برای کسانی که زیاد خوشبخت نیستند از نظر بیولوژیکی سختی می‌آورد. اما کاملاً صرف نظر از تأثیری که تک همسری روی فرد دارد، بی‌تردید برای فرزندان بهترین حالت است.

قدیمی‌ترین تک همسری به سبب تحمیل شرایط، فقر، بود. تک همسری فرهنگی و اجتماعی، مصنوعی و غیرطبیعی، یعنی غیرطبیعی برای انسان تکاملی است. آن برای نودیها و آدمیان خالص‌تر کاملاً طبیعی بود و برای تمامی نژادهای پیشرفته ارزش فرهنگی زیادی داشته است.

قبایل کلدانی حق یک زن را برای پیمان بستن پیش از ازدواج با همسرش در نگرفتن یک همسر دوم یا همسر صیغه‌ای به رسمیت می‌شناختند. یونانی‌ها و رومی‌ها هر دو خواستار ازدواج تک همسرانه بودند. پرستش نیاکان همیشه تک همسری را رواج داده است، همانند این اشتباه مسیحیت که به ازدواج به صورت یک آیین مذهبی نگریسته است. حتی ارتقاءِ شاخص زندگی به طور ثابت بر علیه همسران جمعی عمل کرده است. تا هنگام ظهور میکائیل در یورنشیا عملاً تمامی دنیای متمدن به سطح تک همسری تئوریک رسیده بود. اما این تک همسری منفعل به این معنی نبود که نوع بشر به کار ازدواج واقعی دو نفره عادت کرده بود.

ضمن دنبال کردن هدف تک همسرانۀ ازدواج ایده‌آل دو نفره، که در مجموع چیزی از یک پیوند تک همسرانۀ دو جنس است، جامعه نباید وضعیت غیر رشک‌انگیز آن مردان و زنان بداقبال را که نمی‌توانند مکانی در این نظم نوین و بهبود یافتۀ اجتماعی بیابند نادیده انگارد، حتی آنگاه که آنها بیشترین تلاش خود را برای همکاری و ورود به ملزومات آن به عمل می‌آورند. شکست در به دست آوردن یار در عرصۀ رقابت اجتماعی ممکن است به سبب مشکلات فائق نشدنی یا محدودیتهای فراوانی باشد که آداب و رسوم متداول تحمیل کرده‌اند. به راستی تک همسری برای آنهایی که دست به آن می‌زنند ایده‌آل است، اما برای آنهایی که در سردی وجود تنها ترک شده‌اند باید به طور اجتناب ناپذیر سختی زیادی ایجاد کند.

همیشه تعداد اندکی بداقبال باید رنج می‌بردند تا اکثریت بتوانند تحت آداب و رسوم در حال توسعۀ تمدن در حال تکامل پیشرفت کنند؛ اما همیشه اکثریتِ مورد التفات باید به همنوعان کمتر خوش اقبال خود با مهربانی و ملاحظه بنگرند، همنوعانی که باید بهای شکست در دستیابی به عضویت در صفوف آن شراکتهای جنسی ایده‌آل که ارضای تمامی امیال بیولوژیک را تحت پذیرش بالاترین آداب و رسومِ تکامل اجتماعیِ در حال پیشرفت می‌دهد بپردازند.

تک همسری همیشه هدف ایده‌آل تکامل جنسی بشری بوده، اکنون هست، و تا ابد خواهد بود. این آرمان ازدواجِ واقعیِ دوتایی مستلزم از خود گذشتگی است، و از این رو اغلب فقط به این دلیل شکست می‌خورد، که یک یا هر دو طرف قرارداد در آن نقطۀ اوج تمامی خوبیهای بشری، کنترل خودِ ناهموار، کمبود دارند.

تک همسری آن ملاکی است که پیشرفت تمدن اجتماعی را آنطور که از تکامل صرفاً بیولوژیک متمایز است اندازه می‌گیرد. تک همسری لزوماً بیولوژیک یا طبیعی نیست، اما برای حفظ فوری و توسعۀ بیشتر تمدن اجتماعی ضروری است. آن به یک لطافت احساس، یک پالایش سیرت اخلاقی، و یک رشد معنوی که به کلی در چند همسری غیرممکن است کمک می‌کند. یک زن هنگامی که برای مهر و عاطفۀ شوهر خود پیوسته مجبور است درگیر رقابت باشد هرگز نمی‌تواند یک مادر ایده‌آل شود.

ازدواج دوتایی به آن فهم صمیمانه و همکاری مؤثر که برای شادمانی پدر و مادر، رفاه فرزند، و کارایی اجتماعی بهترین است کمک می‌کند و آن را شکوفا می‌سازد. ازدواج که در اجبار عریان آغاز شد، دارد به تدریج به شکل یک نهاد شکوهمندی از تربیت خود، کنترل خود، ابراز خود، و تداوم خود تکامل می‌یابد.

7- انحلال پیوند زناشویی

در تکامل اولیۀ آداب و رسوم زناشویی، ازدواج یک پیوند ناپایدار بود که می‌توانست در هر لحظه مطابق میل خاتمه یابد، و فرزندان همیشه مادر را دنبال می‌کردند. پیوند مادری - فرزندی ذاتی است و صرف نظر از مرحلۀ توسعۀ آداب و رسوم عمل کرده است.

در میان مردمان بدوی فقط در حدود نیمی از ازدواجها رضایت بخش بودند. مکررترین علت جدایی نازایی بود، که همیشه تقصیر آن به گردن زنان گذاشته می‌شد؛ و اعتقاد بر این بود که زنان بدون فرزند در دنیای روح مار می‌شوند. تحت آداب و رسوم بدوی‌تر، تنها مرد حق طلاق داشت، و این ملاکها تا قرن بیستم در میان برخی مردمان تداوم یافته‌اند.

به تدریج که آداب و رسوم تکامل یافتند، برخی قبایل دو شکل از ازدواج را به وجود آوردند: ازدواج معمولی، که طلاق را مجاز می‌شمرد، و ازدواج کهانتی که اجازۀ جدایی نمی‌داد. آغاز دوران خرید همسر و مهریۀ همسر، از طریق عرضۀ یک مجازات مالی برای شکست در ازدواج، کار زیادی برای کاهش جدایی انجام داد. و به راستی بسیاری از پیوندهای امروزی از طریق این عامل باستانی مالی ثبات یافته‌اند.

فشار اجتماعیِ موقعیت اجتماعی و امتیازات مالی در حفظ تابوها و آداب و رسوم ازدواج همیشه قدرتمند بوده است. طی اعصار ازدواج پیشرفتی مداوم داشته است و در دنیای امروزی روی پایۀ پیشرفته‌ای قرار دارد، هر چند که از طریق نارضایتی گسترده در میان آن مردمانی که انتخاب فردی — یک آزادی جدید — بسیار مورد باور است، به طور تهدیدآمیز مورد تهاجم قرار می‌گیرد. در حالی که این دگرگونیهای تطبیقی در نتیجۀ تکاملِ به ناگهان شتاب یافتۀ اجتماعی در میان نژادهای پیشرفته‌تر ظاهر می‌شود، در میان مردمان کمتر پیشرفته تحت هدایت آداب و رسوم قدیمی‌تر ازدواج به شکوفایی ادامه می‌دهد و به کندی بهبود می‌یابد.

جانشینی جدید و ناگهانیِ انگیزۀ ایده‌آل‌تر اما بسیار فرد گرایانۀ عشقی در ازدواج به جای انگیزۀ قدیمی‌تر و ریشه‌دار مالی به طور اجتناب ناپذیر موجب شده است که نهاد ازدواج به طور موقت بی‌ثبات شود. انگیزه‌های مرد برای ازدواج همیشه از اخلاقیات واقعی ازدواج فراتر رفته است، و در قرون نوزدهم و بیستم ایده‌آل غربی ازدواج از انگیزه‌های جنسی خود محورانه اما بخشاً کنترل شدۀ نژادها به طور ناگهانی بسیار پیشی گرفته است. وجود تعداد زیادی از اشخاص ازدواج نکرده در هر جامعه نشان دهندۀ فروپاشی موقت یا تحول آداب و رسوم می‌باشد.

طی اعصار آزمون واقعی ازدواج آن صمیمیت مداوم بوده است که در تمام زندگی خانوادگی گریزناپذیر است. دو جوان ناز پرورده و نُنُر، که یاد گرفته‌اند هر گونه زیاده‌روی و ارضاءِ کامل غرور و خودخواهی را انتظار داشته باشند، به سختی می‌توانند در امر ازدواج و ساختن خانه و کاشانه — یک شراکت تمام عمر مبتنی بر فروتنی، مدارا، از خود گذشتگی، و وقف فداکارانه به تربیت فرزند — امید به کسب موفقیت زیادی داشته باشند.

درجۀ بالای خیال پردازی و رابطۀ خیالی عشقی که وارد دوران نامزدی شده است به اندازۀ زیاد مسئول افزایش تمایل طلاق در میان مردمان امروزی غربی می‌باشد، و این تماماً به وسیلۀ آزادی بیشتر شخصی زن و آزادی افزایش یافتۀ اقتصادیِ او هر چه بیشتر پیچیده شده است. طلاق آسان، هنگامی که نتیجۀ فقدان کنترل خود یا ناتوانی در تعدیل نرمال شخصیت باشد، فقط مستقیماً به آن عرصه‌های ابتدایی اجتماعی می‌انجامد که انسان در اثر اندوه بسیار زیاد شخصی و رنج نژادی به تازگی از آن بیرون آمده است.

اما درست تا زمانی که جامعه نتواند بچه‌ها و جوانان را به طور صحیح آموزش دهد، تا هنگامی که نظم اجتماعی قادر نباشد آموزش مکفی پیش از ازدواج را فراهم سازد، و تا زمانی که خیال پردازی نابخردانه و نارس دوران جوانی میانجی ورود به ازدواج باشد، درست به همان اندازه طلاق رایج باقی خواهد ماند. و تا جایی که گروه اجتماعی در فراهم نمودن آمادگی ازدواج برای جوانان کوتاهی نماید، به همان اندازه طلاق باید به عنوان یک سوپاپ اطمینان اجتماعی عمل نماید که در طول اعصار رشد سریع آداب و رسوم در حال تکامل باز از وضعیتهای بدتر جلوگیری می‌نماید.

به نظر می‌رسد که مردم دوران باستان تقریباً به اندازۀ برخی مردم امروزه ازدواج را جدی تلقی می‌کردند. و به نظر نمی‌رسد که بسیاری از ازدواجهای عجولانه و ناموفق ایام اخیر نسبت به رسوم باستانیِ واجد شرایط دانستن مردان و زنان جوان برای زناشویی چندان پیشرفتی محسوب شوند. تناقض بزرگ جامعۀ امروزه این است که عشق را می‌ستاید و ازدواج را ایده‌آل می‌شمرد، ضمن این که بررسی کامل هر دو را مردود می‌شناسد.

8- ایده‌آل کردن ازدواج

ازدواجی که به خانه و زندگی منجر می‌شود، به راستی ستوده‌ترین نهاد انسان است، اما آن اساساً بشری است؛ آن هرگز نباید یک رسم دینی نامیده می‌شده است. کاهنان شیثی ازدواج را یک آیین مذهبی ساختند؛ اما برای هزاران سال بعد از عدن، زناشویی به عنوان یک نهاد صرفاً اجتماعی و مدنی تداوم یافت.

همانند پنداشتن پیوندهای بشری با پیوندهای الهی بسیار تأسف‌آور است. پیوند شوهر و زن در رابطۀ ازدواج - خانه یک کارکرد مادی انسانهای کرات تکاملی است. این حقیقت دارد، به دنبال تلاشهای خالصانۀ بشری شوهر و زن برای پیشرفت، به راستی ممکن است پیشرفت معنوی زیادی حاصل شود، اما این به این معنی نیست که ازدواج لزوماً مقدس است. پیشرفت معنوی ملازم با کاربرد خالصانۀ سایر مسیرهای تلاش بشری است.

ازدواج نیز به راستی نمی‌تواند با رابطۀ تنظیم کننده با انسان و یا با برادری میکائیل مسیح و برادران بشری او مقایسه شود. چنین روابطی در هر نقطه به سختی با پیوند شوهر و همسر قابل مقایسه هستند. و این بسیار تأسف‌آور است که سوءِ فهم بشری از این روابط ابهام بسیار زیادی در رابطه با منزلت ازدواج به وجود آورده است.

این همچنین تأسف‌آور است که برداشت برخی از گروههای انسانی از ازدواج چنین است که آن به وسیلۀ عمل الهی تکمیل می‌شود. این اعتقادات مستقیماً به مفهوم انحلال ناپذیری وضعیت ازدواج صرف نظر از شرایط یا خواسته‌های طرفین قرارداد می‌انجامد. اما صرف واقعیت انحلال ازدواج خود نمایانگر این است که برای چنین پیوندهایی الوهیت یک طرف وصل کننده نیست. اگر خداوند روزی هر دو چیز یا شخص را به هم پیوند داده است، آنها بدین صورتِ پیوند خورده با هم باقی خواهند ماند تا این که روزی خواست الهی جدایی آنها را مقرر دارد. اما در رابطه با ازدواج، که یک نهاد بشری است، چه کسی باید داوری را به عهده گیرد و بگوید چه ازدواجهایی، در مقایسه با آنهایی که طبیعت و منشأ صرفاً بشری دارند، پیوندهایی هستند که ممکن است به وسیلۀ سرپرستان جهان مورد تأیید قرار گیرند؟

با این وجود، در کرات ملکوتی پنداری آرمان گرایانه از ازدواج وجود دارد. در پایتخت هر سیستم محلی پسران و دختران ماتریال خداوند اوج کمال مطلوب از پیوند مرد و زن در وصلتهای زناشویی و به مقصود تولید مثل و تربیت فرزند را به نمایش می‌گذارند. در کلام آخر، ازدواج ایده‌آل انسانی از نظر بشری مقدس است.

ازدواج همیشه بالاترین رویای آرمانی گذرای انسان بوده و هنوز می‌باشد. اگر چه این رویای زیبا به ندرت در تمامیتش تحقق می‌یابد، به عنوان یک ایده‌آل شکوهمند تداوم دارد، و نوع بشر در حال پیشرفت را برای شادی بشری پیوسته به تلاشهای بیشتر جلب می‌کند. اما به مردان و زنان جوان، پیش از آن که در مطالبات سنگین روابط متقابل زندگی خانوادگی غوطه‌ور شوند، باید تا اندازه‌ای از واقعیتهای ازدواج آموزش داده شود؛ آرمان گرایی جوانی باید با درجه‌ای از توهم زداییِ پیش از ازدواج استحکام یابد.

با این وجود از آرمان گرایی جوانی حول ازدواج نباید ممانعت شود؛ این رویاها تجسم هدف آیندۀ زندگی خانوادگی هستند. این طرز برخورد هم انگیزاننده و هم کمک کننده است، به شرطی که نسبت به تحقق الزامات عملی و عادی ازدواج و زندگی متعاقب خانوادگی یک عدم حساسیت ایجاد نکند.

آرمانهای ازدواج در دوران اخیر پیشرفت زیادی داشته‌اند. در میان برخی مردمان زن عملاً از حقوق برابری با شوهر خود برخوردار است. حداقل در مفهوم، خانواده در حال تبدیل شدن به یک مشارکت وفادارانه برای به وجود آوردن فرزند است، که با پاکدامنی جنسی توأم است. اما حتی نیازی نیست که این نوع جدیدتر ازدواج به چنان حد افراطی چرخش کند که انحصار متقابل تمامی شخصیت و فردیت را اعطا کند. ازدواج فقط یک ایده‌آل فردی نیست؛ آن شراکت اجتماعی در حال تکامل یک مرد و یک زن است که تحت آداب و رسوم جاری وجود دارد و عمل می‌کند، توسط تابوها محدود می‌شود، و به وسیلۀ قوانین و مقررات جامعه به مورد اجرا گذارده می‌شود.

ازدواجهای قرن بیستم در مقایسه با ازدواجهای اعصار گذشته در سطح بالایی قرار دارند، هر چند که نهاد خانه اکنون تحت یک آزمایش جدی قرار دارد. این امر به سبب مشکلاتی است که به واسطۀ افزایش شتاب‌آمیز آزادیهای زن، حقوقی که در تکامل کند آداب و رسوم نسلهای گذشته برای مدتهای مدید از او دریغ شده بود، به طور ناگهانی به سازمان اجتماعی تحمیل شده است.

[عرضه شده توسط رئیس سرافیمهای ساکن یورنشیا.]

Información de fondo

نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

Urantia Foundation, 533 W. Diversey Parkway, Chicago, IL 60614, USA
Telefono: +1-773-525-3319; Fax: +1-773-525-7739
بنیاد یورنشیا. کلیۀ حقوق محفوظ است©