رفتن به محتوای اصلی

مقالۀ 192 ظهورها در جلیل

کتاب یورنشیا

مقالۀ 192

ظهورها در جلیل

192:0.1 (2045.1) تا پیش از آن که حواریون اورشلیم را به مقصد جلیل ترک کنند، رهبران یهودی به میزان قابل توجهی آرام شده بودند. از آنجایی که عیسی فقط به خانوادۀ خود از باورمندان پادشاهی ظاهر شده بود، و از آنجایی که حواریون مخفی بودند و موعظة علنی انجام نمی‌دادند، حاکمان یهودیان به این نتیجه رسیدند که جنبش بشارتی در نهایت عملاً سرکوب شده است. البته آنها به واسطۀ گسترش فزایندۀ شایعات مبنی بر این که عیسی از مرگ برخاسته است مشوش شده بودند، اما آنها به نگهبانانی که رشوه گرفته بودند متکی بودند تا از طریق بازگوییِ این داستانشان که گروهی از پیروانِ او بدن را برده‌اند تمام این گزارشات را به طور مؤثر خنثی کنند.

192:0.2 (2045.2) از این زمان به بعد، تا هنگامی که حواریون از طریق موج بالا روندۀ اذیت و آزار پراکنده شدند، پطرس رهبر عموماً شناخته شدۀ گروه حواریون بود. عیسی هرگز چنین اختیاری را به او نداد، و حواریون همیار او هرگز به طور رسمی او را به چنین موضع مسئولیت انتخاب نکردند؛ او به طور طبیعی آن را بر عهده گرفت و با رضایت همه آن را حفظ نمود، و همچنین به این دلیل که واعظ اصلی آنها بود. از این پس کار اصلی حواریون موعظۀ عمومی شد. بعد از بازگشت آنها از جلیل، مَتیاس که آنها او را به عنوان جایگزین یهودا انتخاب کردند خزانه‍دار آنها شد.

192:0.3 (2045.3) در طول هفته‌ای که آنها در اورشلیم ماندند، مریم، مادر عیسی بیشترِ وقت را با زنان ایمانداری که در خانة یوسف اهل رامه توقف کرده بودند گذراند.

192:0.4 (2045.4) در سحرگاه بامداد این دوشنبه هنگامی که حواریون عازم جلیل شدند، یوحنای مَرقُس به همراه آنان رفت. او آنها را به خارج از شهر دنبال نمود، و هنگامی که آنها از بِیت‌عَنْیا کاملاً فراتر رفتند، با شجاعت به میان آنها آمد، و احساس اطمینان داشت که او را باز نمی‍گردانند.

192:0.5 (2045.5) حواریون در مسیر رفتن به جلیل چندین بار توقف کردند تا داستان استادِ از مرگ برخاسته‍شان را بگویند و از این رو چهارشنبه شب دیر هنگام بود که به بیت‌صیدا رسیدند. پنجشنبه هنگام ظهر بود که همه بیدار شدند و آمادۀ خوردن صبحانه شدند.

1- ظهور در کنار دریاچه

192:1.1 (2045.6) حدود ساعت شش صبح جمعه، 21 آوریل، استاد مورانشیا سیزدهمین ظهور خود را که نخستین بار در جلیل بود انجام داد. این ظهور به ده حواری در حالی انجام شد که قایق آنها به مکان معمول پهلوگیری در بیت‌صیدا نزدیک می‌شد.

192:1.2 (2045.7) بعد از این که حواریون بعد از ظهر و اوایل عصر پنجشنبه را در خانة زِبِدیها در انتظار سپری کردند، شمعون پطرس پیشنهاد کرد که آنها به ماهیگیری بروند. هنگامی که پطرس رفتن به ماهیگیری را پیشنهاد کرد، همة حواریون تصمیم گرفتند با او همراه شوند. آنها در سراسر شب با تورها تلاش کردند ولی هیچ ماهی نگرفتند. آنها ناکامی در ماهی گرفتن را زیاد مهم نپنداشتند، زیرا تجارب جالب بسیاری داشتند که پیرامون آن صحبت کنند، چیزهایی که به تازگی در اورشلیم برای آنها اتفاق افتاده بود. اما هنگامی که سپیده‌دم فرا رسید، تصمیم گرفتند به بیت‌صیدا بازگردند. همینطور که آنها به ساحل نزدیک می‍شدند، کسی را در ساحل در مکان پهلو گرفتنِ قایق دیدند که در کنار یک آتش ایستاده بود. آنها در ابتدا تصور کردند او یوحنای مَرقُس است که آمده به آنها که از ماهیگیری بازمی‌گشتند خوشامد بگوید، اما وقتی به ساحل نزدیکتر شدند، متوجه شدند اشتباه کردند — این مرد بسیار بلند قامت‍تر از یوحنا بود. به ذهن هیچیک از آنها خطور نکرد که شخصی که در ساحل است استاد است. آنها در مجموع نفهمیدند که چرا عیسی می‍خواست در بحبوحۀ صحنه‍های ارتباطات پیشینشان و در فضای باز در تماس با طبیعت، به دور از محیط بستة اورشلیم که تداعی کنندۀ سوگبار ترس، خیانت، و مرگ بود با آنها ملاقات کند. او به آنها گفته بود که اگر به جلیل بروند، در آنجا با آنان دیدار خواهد کرد، و او در آستانۀ انجام آن وعده بود.

192:1.3 (2046.1) همینطور که آنها لنگر انداختند و برای رفتن به ساحل آمادۀ ورود به قایق کوچک شدند، مردی که در ساحل بود به آنها ندا در داد: ”مردان، آیا چیزی گرفته‌اید؟“، و هنگامی که آنها پاسخ دادند، ”نه“، او دوباره سخن گفت: ”تور را در سمت راست قایق بیفکنید، و ماهی خواهید یافت.“ در حالی که آنها نمی‌دانستند این عیسی بود که آنها را راهنمایی کرده بود، به آن گونه که به آنها رهنمود داده شده بود، با هم تور را انداختند، و تور فوراً پر شد، به طوری که آنها به سختی توانستند آن را بالا بکشند. حال یوحنا زبدی درکی سریع داشت، و هنگامی که تورِ سنگین‌بار را دید پی برد که این استاد بود که با آنها صحبت کرده بود. هنگامی که این فکر به ذهنش خطور کرد، خم شد و در گوش پطرس زمزمه کرد: ”او استاد است.“ پطرس همواره مردی با عمل بی‌فکرانه و جانفشانی شتابزده بود؛ لذا هنگامی که یوحنا این را در گوشش زمزمه کرد، به سرعت برخاست و خود را به داخل آب افکند تا سریعتر نزد استاد برسد. برادران او با فاصلۀ نزدیک به دنبالش روانه شدند و با قایق کوچک به ساحل رسیدند، و تور ماهیان را به دنبال خود کشیدند.

192:1.4 (2046.2) تا این هنگام یوحنای مَرقُس بیدار شده بود و پس از این که آمدن حواریون به ساحل با تور سنگین‌بار را مشاهده کرد در امتداد ساحل دوید تا به آنها خوشامد بگوید؛ و هنگامی که به جای ده مرد یازده مرد دید، حدس زد که فرد ناشناخته عیسیِ از مرگ برخاسته است، و همینطور که ده فردِ بهت زده در سکوت در کنار ایستاده بودند، فرد جوان به سوی استاد شتافت، و در برابر پاهای او زانو زد و گفت: ”خدای من و سرور من.“ و سپس عیسی سخن گفت، نه به آن گونه که در اورشلیم با ”درود بر شما“ به آنان خوشامد گفت، بلکه با لحنی معمولی خطاب به یوحنای مَرقُس گفت: ”خوب یوحنا، خوشحالم دوباره تو را می‌بینم و در جلیلِ بی‍دغدغه، جایی که می‌توانیم دیدار خوبی داشته باشیم. یوحنا با ما بمان و صبحانه بخور.“

192:1.5 (2046.3) در حالی که عیسی با مرد جوان صحبت می‍کرد، آن ده تن چنان متحیر و شگفت‍زده شده بودند که از آوردن تور ماهی به ساحل غفلت کردند. حال عیسی سخن گفت: ”ماهی خود را بیاورید و مقداری را برای صبحانه آماده کنید. ما فعلاً آتش و نانِ زیاد داریم.“

192:1.6 (2046.4) در حالی که یوحنای مَرقُس به استاد ادای احترام کرده بود، پطرس برای یک لحظه از منظرۀ زغال آتش که در ساحل برافروخته شده بود در شوکه بود؛ این صحنه به طور آشکار او را به یاد آتش زغالِ نیمه شب در حیاط خانة حنا انداخت. او در آنجا استاد را انکار کرده بود، اما او خود را تکان داد، و با زانو زدن در برابر پاهای استاد فریاد برآورد: ”خدای من و سرور من!“

192:1.7 (2046.5) سپس در حالی که یاران پطرس تور را به داخل می‍کشیدند او به آنها پیوست. هنگامی که آنها صید خود را به خشکی آوردند ماهیان را شمردند، و 153 ماهی بزرگ در آنجا بودند. و باز این به خطا یک ماهیگیری معجزه‍آسای دیگر نامیده شد. در رابطه با این رخداد هیچ معجزه‍ای صورت نگرفت. این صرفاً یک به کارگیریِ پیش آگاهی استاد بود. او می‍دانست که ماهیان آنجا هستند و بر این اساس به حواریون رهنمود داد تور را آنجا بیندازند.

192:1.8 (2047.1) عیسی با آنها سخن گفت. او گفت: ”اکنون همگی شما برای صرف صبحانه بیایید. حتی ضمن این که من با شما دیدار می‌کنم دوقلوها باید بنشینند؛ یوحنای مَرقُس ماهیان را آماده خواهد کرد.“ یوحنای مَرقُس هفت ماهی بزرگ آورد و استاد آنها را روی آتش گذاشت، و وقتی آنها پخته شدند، آن مرد جوان آنها را برای ده تن سرو کرد. سپس عیسی نان را چند تکه کرد و به یوحنا داد، و او نیز به نوبۀ خود آن را به حواریون گرسنه داد. پس از این که آنها همگی مورد پذیرایی واقع شدند، عیسی از یوحنای مَرقُس خواست که بنشیند، ضمن این که او خودش ماهی و نان را به آن مرد جوان داد. و همینطور که آنها می‌خوردند، عیسی به سراغ آنها رفت و تجارب فراوان آنان را که در جلیل و در کنار همین دریاچه داشتند بازگو نمود.

192:1.9 (2047.2) این سومین باری بود که عیسی به حواریون به عنوان یک گروه خود را نشان داد. هنگامی که عیسی در ابتدا آنها را خطاب قرار داد، و از آنها پرسید که آیا هیچ ماهی دارند، آنها حدس نزدند که او کیست، زیرا این یک تجربۀ معمول برای این ماهیگیران در دریای جلیل بود که وقتی به ساحل می‌آمدند، بدین گونه توسط تاجران ماهی در تَریکیا مورد مواجهه قرار گیرند. این تاجران معمولاً در آنجا حضور داشتند تا برای دکانهای خشک‌سازی صید تازه بخرند.

192:1.10 (2047.3) عیسی بیش از یک ساعت با ده حواری و یوحنای مَرقُس دیدار کرد، و سپس در ساحل بالا و پایین رفت و دو به دو با آنها گفتگو کرد — اما نه با آن دو نفری که در ابتدا برای آموزش با هم اعزام کرده بود. کلیۀ یازده حواری با هم از اورشلیم آمده بودند، اما همینطور که آنها به جلیل نزدیک می‌شدند، شمعون غیور بیشتر و بیشتر افسرده می‌شد، طوری که وقتی به بیت‌صیدا رسیدند، او برادرانش را ترک کرد و به خانه‌اش بازگشت.

192:1.11 (2047.4) عیسی پیش از ترک آنها در این بامداد فرمان داد که دو تن از حواریون باید داوطلب شوند و نزد شمعون غیور بروند و همان روز او را بازگردانند. و پطرس و آندریاس چنین کردند.

2- دیدار با حواریون دو به دو

192:2.1 (2047.5) پس از این که آنها صبحانه را تمام کردند، و در حالی که دیگران در کنار آتش نشسته بودند، عیسی به پطرس و به یوحنا اشاره کرد که آنها باید برای قدم زدن در ساحل با او بیایند. در حالی که آنها راه می‌رفتند، عیسی به یوحنا گفت: ”یوحنا، آیا مرا دوست داری؟“ و یوحنا پاسخ داد: ”بله استاد، با تمام قلبم.“ استاد گفت: ”پس یوحنا، از نابردباری خود دست بکش و یاد بگیر انسانها را دوست داشته باشی، به همان گونه که من تو را دوست داشته‌ام. زندگی خود را وقف اثبات این امر کن که عشق بزرگترین چیز در دنیا است. این مهر خداوند است که انسانها را وا می‌دارد که به دنبال نجات باشند. مهرورزی نیای همة نیکی‌های معنوی و جوهر حقیقت و زیبایی است.“

192:2.2 (2047.6) سپس عیسی به پطرس رو کرد و پرسید: ”پطرس، آیا مرا دوست داری؟“ پطرس پاسخ داد: ”خداوندا، تو می‌دانی که با تمام وجودم تو را دوست دارم.“ سپس عیسی گفت: ”پطرس، اگر مرا دوست داری، بره‌های مرا خوراک بده. از خدمت کردن به ضعیفان، فقیران، و جوانان فروگذار نکن. بشارت را بدون ترس یا استثنا قائل شدن موعظه کن؛ همیشه به خاطر داشته باش که خداوند از کسی جانبداری نمی‌کند. درست همانطور که من به تو خدمت کرده‌ام به همنوعان خود خدمت کن؛ درست همانطور که من تو را بخشیده‌ام انسانهای همنوع خود را ببخش. بگذار تجربه ارزشِ ژرف اندیشی و قدرتِ تفکرِ هوشمند را به تو بیاموزد.“

192:2.3 (2047.7) بعد از این که آنها کمی دورتر راه رفتند، استاد به پطرس رو کرد و پرسید: ”پطرس، آیا به راستی مرا دوست داری؟“ و سپس شمعون گفت: ”آری خداوند، تو می‌دانی که تو را دوست دارم.“ و باز عیسی گفت: ”پس از گوسفندان من به خوبی مراقبت کن. برای گله یک شبان نیک و راستین باش. به اعتماد آنها به تو خیانت نکن. به دست دشمن غافلگیر نشو. در تمام لحظات آماده و هوشیار باش — مراقب باش و دعا کن.“

192:2.4 (2047.8) وقتی آنها چند گام جلوتر رفتند، عیسی به پطرس رو کرد، و برای سومین بار پرسید: ”پطرس، آیا به راستی مرا دوست داری؟“ و سپس پطرس که به خاطر بی‌اعتمادی ظاهری استاد نسبت به خود اندکی محزون شده بود، با احساس فراوان گفت: ”خداوندا، تو از همه چیز آگاهی، و لذا می‌دانی که من واقعاً و به راستی تو را دوست دارم.“ سپس عیسی گفت: ”به گوسفندان من خوراک بده. گله را رها نکن. برای همة شبانانِ همتای خود یک نمونه و یک الهام باش. همانطور که من تو را دوست داشته‌ام گله را دوست بدار و خود را وقف بهروزی آنها کن، درست همانطور که من زندگیم را وقف بهروزی تو کرده‌ام. و حتی تا آخر مرا دنبال کن.“

192:2.5 (2048.1) پطرس این آخرین گفته را که باید به دنباله‌روی از او ادامه دهد، عینی تلقی کرد، و به عیسی رو کرد و با اشاره به یوحنا پرسید: ”اگر من از تو دنباله‌روی کنم، این مرد چه باید کند؟“ و سپس عیسی با مشاهدۀ این که پطرس گفته‌های او را نفهمیده بود گفت: ”پطرس نگران این نباش که برادرانت چه باید کنند. اگر من بخواهم که یوحنا تا بعد از رفتن تو بماند، حتی تا آن هنگام که بازگردم، این چه ربطی به تو دارد؟ فقط مطمئن باش که از من دنبال‌روی می‌کنی.“

192:2.6 (2048.2) این گفته در میان برادران پخش شد و به عنوان یک گفتۀ عیسی نگریسته شد، بدین معنی که یوحنا تا پیش از بازگشت استاد نخواهد مرد. بسیاری فکر می‌کردند و امید داشتند که او بازمی‌گردد تا با قدرت و جلال پادشاهی را برقرار سازد. این تعبیر از سخنان عیسی بود که در بازگرداندن شمعون غیور به خدمت و در نگه داشتن او در کار بسیار تأثیر داشت.

192:2.7 (2048.3) هنگامی که آنها نزد دیگران بازگشتند، عیسی برای قدم زدن و صحبت کردن با آندریاس و یعقوب رفت. پس از این که آنها مسافت کوتاهی را طی کردند، عیسی به آندریاس گفت: ”آندریاس آیا به من اعتماد داری؟“ و هنگامی که رئیس پیشین حواریون شنید عیسی چنین پرسشی کرد، بی‌حرکت ایستاد و پاسخ داد: ”آری استاد، من قطعاً به تو اعتماد دارم، و تو می‌دانی که دارم.“ سپس عیسی گفت: ”آندریاس، اگر به من اعتماد داری، به برادرانت بیشتر اعتماد داشته باش — حتی به پطرس. من روزی به تو برای رهبری برادرانت اعتماد کردم. اکنون همینطور که تو را برای رفتن نزد پدر ترک می‌کنم باید به دیگران اعتماد داشته باشی. هنگامی که برادران تو به دلیل اذیت و آزار شدید شروع به پراکندگی در خارج می‌کنند، برای یعقوب برادرم در جسم یک مشاور باملاحظه و خردمند باش. آنها بارهای سنگینی بر دوش او خواهند گذاشت که او از نظر تجربه آمادة تحمل آن نیست. و سپس به اعتماد ورزیدن ادامه بده، زیرا من از پشتیبانی تو دست نخواهم کشید. پس از این که کار تو در زمین به پایان رسید، نزد من خواهی آمد.“

192:2.8 (2048.4) سپس عیسی به یعقوب رو کرد و پرسید: ”یعقوب، آیا به من اعتماد داری؟“ و البته یعقوب پاسخ داد: ”آری استاد، من با تمام قلبم به تو اعتماد دارم.“ سپس عیسی گفت: ”یعقوب، اگر به من بیشتر اعتماد کنی، نسبت به برادرانت کمتر ناشکیبا خواهی بود. اگر به من اعتماد کنی، این به تو کمک خواهد کرد که به برادریِ ایمانداران مهربان باشی. یاد بگیر که پیامدهای گفتار و کردارت را بسنجی. به یاد داشته باش که برداشت کردن مطابق کاشتن است. برای آرامش روح دعا کن و شکیبایی را در خود پرورش ده. هنگامی که لحظۀ نوشیدن جامِ جانبازی فرا رسید، این الطاف الهی به همراه ایمان زنده تو را قوت قلب خواهد داد. اما هرگز ناامید نشو؛ پس از این که کار تو در زمین به پایان رسید، تو نیز خواهی آمد تا با من باشی.“

192:2.9 (2048.5) بعد عیسی با توما و نَتَنائیل صحبت کرد. او به توما گفت: ”توما، آیا به من خدمت می‌کنی؟“ توما پاسخ داد: ”آری خداوند، من اکنون و همیشه به تو خدمت می‌کنم.“ سپس عیسی گفت: ”اگر به من خدمت می‌کنی، به برادرانم در جسم نیز خدمت کن، درست همانطور که من به تو خدمت کرده‌ام. و در این کار نیک خسته نشو، بلکه به عنوان کسی که توسط خداوند برای این خدمت مهرآمیز منصوب شده است ایستادگی کن. آنگاه که تو به همراه من خدمت خود را در زمین به پایان رساندی، در جلال با من خدمت خواهی کرد. توما، تو باید از شک کردن دست بکشی؛ باید در ایمان و شناخت حقیقت رشد کنی. مثل یک کودک به خدا ایمان داشته باش اما اینقدر کودکانه رفتار نکن. شهامت داشته باش؛ در ایمان قوی باش و در پادشاهی خداوند قدرتمند باش.“

192:2.10 (2049.1) سپس استاد به نَتَنائیل گفت: ”نَتَنائیل، آیا به من خدمت می‌کنی؟“ و حواری پاسخ داد: ”آری استاد، و با یک عطوفت کامل.“ سپس عیسی گفت: ”پس اگر با تمام وجود به من خدمت می‌کنی، مطمئن شو که با عطوفت خستگی‌ناپذیر وقف بهروزی برادرانم در زمین باشی. دوستی را با رهنمود خود درآمیز و به فلسفۀ خود محبت اضافه کن. به همنوعان خود خدمت کن، درست همانطور که من به تو خدمت کرده‌ام. همانطور که من مراقب تو بوده‌ام به انسانها وفادار باش. کمتر انتقاد کن؛ از برخی انسانها کمتر انتظار داشته باش و بدین ترتیب میزان ناامیدی خود را کاهش ده. و هنگامی که کار اینجا به پایان رسید، در عالم بالا به همراه من خدمت خواهی کرد.“

192:2.11 (2049.2) بعد از این استاد با متی و فیلیپ صحبت کرد. او به فیلیپ گفت: ”فیلیپ، آیا از من اطاعت می‌کنی؟“ فیلیپ پاسخ داد: ”آری خداوند، من حتی با جانم از تو اطاعت خواهم کرد.“ سپس عیسی گفت: ”اگر از من اطاعت می‌کنی، پس برو به سرزمینهای غیریهودیان و این بشارت را اعلام کن. پیامبران به تو گفته‌اند اطاعت کردن بهتر از قربانی کردن است. تو از طریق ایمان یک فرزند خداشناس پادشاهی شده‌ای. تنها یک قانون وجود دارد که باید از آن اطاعت کرد، و آن این فرمان است که پیش بروی و بشارت پادشاهی را اعلام کنی. از ترسیدن از انسانها دست بکش؛ از موعظۀ مژدۀ زندگی ابدی به همنوعانت که در تاریکی پژمرده شده‌اند و مشتاق نور حقیقت هستند نترس. فیلیپ، دیگر هیچگاه خود را با پول و مال مشغول نکن. تو اکنون آزادی که درست مثل برادرانت خبر خوش را موعظه کنی. و من پیش از تو خواهم رفت و حتی تا آخر با تو خواهم بود.“

192:2.12 (2049.3) و سپس استاد در گفتگو با متی پرسید: ”متی، آیا در قلبت هست که از من اطاعت کنی؟“ متی پاسخ داد: ”آری خداوند، من کاملاً وقف انجام خواست تو هستم.“ سپس استاد گفت: ”متی، اگر می‌خواهی از من اطاعت کنی، بیرون برو تا این بشارت پادشاهی را به همة مردمان آموزش دهی. تو دیگر چیزهای مادی زندگی را به برادرانت نخواهی داد؛ از این پس نیز باید مژدۀ نجات معنوی را اعلام کنی. از حالا به بعد تنها به اطاعت از مأموریت خود برای موعظۀ این بشارت پادشاهی پدر چشم بدوز. همانطور که من خواست پدر را در زمین به انجام رسانده‌ام، تو نیز باید مأموریت الهی را اجرا کنی. به یاد داشته باش که یهودی و غیریهودی هر دو برادران تو هستند. هنگامی که حقایق نجات دهندۀ بشارت پادشاهی آسمان را اعلام می‌کنی از هیچ انسانی نترس. و جایی که من بروم، تو به زودی خواهی آمد.“

192:2.13 (2049.4) سپس او با دوقلوهای حَلفی، یعقوب و یهودا، قدم زد و صحبت کرد، و در صحبت با هر دو آنها پرسید: ”یعقوب و یهودا، آیا به من ایمان دارید؟“ و هنگامی که آنها هر دو پاسخ دادند، ”آری استاد، ما یقیناً ایمان داریم“، او گفت: ”من به زودی شما را ترک خواهم کرد. شما می‌بینید که من از پیش در جسم شما را ترک کرده‌ام. پیش از آن که نزد پدرم بروم فقط مدتی کوتاه در این شکل می‌مانم. شما به من ایمان دارید — شما حواریون من هستید، و همیشه خواهید بود. بعد از رفتن من، و بعد از این که از قضا به کاری که پیش از زندگی کردن با من انجام می‌دادید بازگشتید، به باورمندی به من و یاد آوردنِ همنشینی با من ادامه دهید. هرگز اجازه ندهید تغییری در کار ظاهریتان بر پیمان شما تأثیر بگذارد. تا پایان روزهایتان در زمین به خداوند ایمان داشته باشید. هرگز فراموش نکنید که هنگامی که یک فرزند با ایمان خداوند هستید تمام کارهای نیک منشانۀ سرزمینها مقدس هستند. هیچ کاری را که یک فرزند خداوند انجام می‌دهد نمی‌تواند عادی باشد. از این رو، از این لحظه به بعد کارتان را به گونه‌ای انجام دهید که گویا برای خدا انجام می‌دهید. و هنگامی که کارتان در این کره به پایان رسید، من کرات دیگر و بهتری دارم که به همین گونه برای من در آنجا کار خواهید کرد. و من در تمام این کارها، در این کره و در کرات دیگر، با شما کار خواهم کرد، و روح من در شما سکنی خواهد گزید.“

192:2.14 (2049.5) تقریباً ساعت ده بود که عیسی از دیدارش با دوقلوهای حَلفی بازگشت، و در حالی که حواریون را ترک می‌کرد گفت: ”بدرود، تا این که فردا در هنگام ظهر در کوه انتصابِ شما با همگی شما دیدار کنم.“ پس از این که او بدین گونه سخن گفت، از نظر آنها ناپدید شد.

3- در کوه انتصاب

192:3.1 (2050.1) در ظهر شنبه، 22 آوریل، یازده حواری با قرار قبلی در تپۀ نزدیک کفرناحوم گرد آمدند، و عیسی در میان آنها ظاهر شد. این دیدار در همان کوهی رخ داد که استاد آنها را به عنوان حواریون خود و به عنوان سفیران پادشاهی پدر در زمین تعیین کرده بود. و این چهاردهمین تجلی مورانشیای استاد بود.

192:3.2 (2050.2) در این هنگام یازده حواری در دایره‌ای پیرامون استاد زانو زدند و از او شنیدند که مسئولیتها را تکرار کرد و دیدند که او صحنۀ انتصاب را از نو به اجرا درآورد، حتی به همان گونه که در ابتدا برای کار ویژۀ پادشاهی تعیین شده بودند. و تمام این کار برای آنها به صورت یک خاطرۀ انتصابِ پیشین آنها برای خدمت به پدر، به جز دعای استاد، بود. هنگامی که استاد — عیسی مورانشیا — اکنون دعا می‌کرد، با چنان نوای شکوهمند و کلام قدرتمندی بود، که حواریون هرگز قبلاً نشنیده بودند. استاد آنها اکنون به عنوان کسی با حکمرانان جهانها صحبت می‌کرد که در جهان خودش تمام قدرت و اختیار به دستش سپرده شده بود. و این یازده مرد هرگز این تجربۀ وقف مجدد مورانشیایی به پیمانهای پیشین سفیر بودن را فراموش نکردند. استاد درست یک ساعت را در این کوه با سفیرانش گذراند، و پس از این که به گونه‌ای پرمهر با آنها خداحافظی کرد از دید آنها ناپدید شد.

192:3.3 (2050.3) و هیچکس عیسی را برای یک هفتۀ کامل ندید. حواریون به راستی هیچ تصوری از این که چه باید کنند نداشتند، و نمی‌دانستند که آیا استاد نزد پدر رفته است یا خیر. آنها در این وضعیت بلاتکلیفی موقتاً در بیت‌صیدا ماندند. آنها می‌ترسیدند که به ماهیگیری بروند، مبادا او به دیدار آنها بیاید و آنها نتوانند او را ببینند. در طول تمام این هفته عیسی با مخلوقات مورانشیا در زمین و با امور گذار مورانشیا که در این دنیا تجربه می‌کرد مشغول بود.

4- گردهمایی کنار دریاچه

192:4.1 (2050.4) خبر پدیداریهای عیسی در سرتاسر جلیل در حال پخش شدن بود، و هر روز تعداد فزاینده‌ای از ایمانداران به منزل زبدیها وارد می‌شدند تا در رابطه با از مرگ برخاستن استاد پرس و جو کنند و حقیقت را دربارۀ این پدیداریهای گفته شده دریابند. پطرس در آغاز هفته خبر داد که در سبت بعدی در ساعت سه بعد از ظهر یک گردهمایی عمومی در کنار دریاچه برگزار می‌شود.

192:4.2 (2050.5) از این رو در شنبه، 29 آوریل در ساعت 3 بیش از پانصد ایماندار از حول و حوش کفرناحوم در بیت‌صیدا گرد آمدند تا نخستین موعظۀ پطرس را از هنگام از مرگ برخاستن عیسی بشنوند. حواری در بهترین وضعیت روحی خود بود، و بعد از این که سخنرانی پرجاذبۀ خود را به پایان رساند، تعداد اندکی از شنوندگان او تردید داشتند که استاد از مرگ برخاسته است.

192:4.3 (2050.6) پطرس با این سخنان موعظۀ خود را به پایان رساند: ”ما تصدیق می‌کنیم که عیسی ناصری نمرده است؛ ما اعلام می‌کنیم که او از قبر برخاسته است؛ ما اعلام می‌داریم که او را دیده‌ایم و با او صحبت کرده‌ایم.“ درست در هنگامی که او این اعلام ایمان را به پایان رساند، استاد آنجا در کنار او، در دید کامل تمام این مردم، در شکل مورانشیا ظاهر شد، و با لحن آشنا با آنها سخن گفت. او گفت: ”درود بر شما، و من آرامش خود را به شما می‌دهم.“ هنگامی که او بدین گونه ظاهر شد و با آنها چنین سخن گفت، از دید آنها ناپدید شد. این پانزدهمین تجلی مورانشیای عیسیِ از مرگ برخاسته بود.

192:4.4 (2051.1) وقتی که یازده تن در کوه انتصاب با استاد در گفتگو بودند به دلیل برخی چیزها که به آنها گفته شد، حواریون چنین برداشت کردند که استادِ آنها در برابر یک گروه از ایمانداران جلیل فوراً یک ظهور علنی به عمل می‌آورد، و این که بعد از این که او این کار را کرد، آنها باید به اورشلیم بازگردند. از این رو، در سحرگاه روز بعد، یکشنبه 30 آوریل، یازده تن بیت‌صیدا را به مقصد اورشلیم ترک کردند. آنها در مسیر رفتن به رود اردن آموزش و موعظۀ قابل توجهی انجام دادند، طوری که نتوانستند پیش از دیر وقت چهارشنبه، سوم مه به منزل مرقسها در اورشلیم برسند.

192:4.5 (2051.2) این برای یوحنای مَرقُس یک بازگشت غمناک به خانه بود. درست چند ساعت پیش از آن که او به منزل برسد، پدرش، ایلیا مرقس، در اثر یک خون‌ریزی مغزی به طور ناگهانی درگذشت. اگر چه فکر حتمی بودنِ از مرگ برخاستن مردگان برای تسکین اندوه حواریون بسیار مؤثر بود، در همان حال آنها به خاطر از دست دادن دوست خوبشان که حتی در ایام دشواری و ناامیدی زیاد حامی استوار آنها بود به راستی سوگواری کردند. یوحنای مَرقُس برای تسکین مادرش هر کاری را که می‌توانست انجام داد، و با سخن گفتن از جانب او، از حواریون دعوت کرد تا خانة او را همچنان منزلگاه خود تلقی کنند. و آن یازده تن تا بعد از روز پنطیکاست این اتاق بالا را مقر مرکزی خود ساختند.

192:4.6 (2051.3) حواریون عمداً بعد از فرارسیدن شب وارد اورشلیم شدند تا توسط مراجع یهودی دیده نشوند. آنها همچنین در رابطه با مراسم ختم ایلیا مرقس به طور علنی ظاهر نشدند. آنها در تمام روز بعد در این اتاق پر رویداد بالا در انزوای خاموش باقی ماندند.

192:4.7 (2051.4) پنجشنبه شب حواریون در این اتاق بالا یک گردهمایی بسیار خوب داشتند و همگی به جز توما، شمعون غیور، و دوقلوهای حَلفی پیمان بستند که به موعظۀ علنی بشارت نوینِ عیسیِ از مرگ برخاسته دست زنند. نخستین گامهای تغییر بشارت پادشاهی — فرزندی با خدا و برادری با انسان — به اعلام از مرگ برخاستن عیسی از پیش آغاز شده بود. نَتَنائیل با این تغییر در بار مسئولیتِ پیام عمومیِ آنها مخالفت می‌ورزید، اما او نمی‌توانست در برابر کلام زیبای پطرس مقاومت کند، و همچنین نمی‌توانست بر شور و شوق شاگردان به ویژه زنان ایماندار چیره شود.

192:4.8 (2051.5) و بدین ترتیب، تحت رهبری قاطع پطرس و قبل از صعود استاد نزد پدر، نمایندگان خوش نیت او آن روند حساس تغییر تدریجی و قطعی مذهب عیسی به یک شکل نوین و اصلاح شدۀ مذهبی پیرامون عیسی را آغاز کردند.