مسئولیت این مقالات به عهدۀ یک گروه نِبادان متشکل از شخصیتهای جهان محلی است که با اجازۀ جبرئیل سَلوینگتون عمل میکنند
یک جهان محلی آفریدۀ یک پسر آفریننده از نوع بهشتی میکائیل است. آن شامل یکصد کوکبه میشود، که هر یک در بر گیرندۀ یکصد سیستم از کرات مسکونی است. هر سیستم نهایتاً شامل تقریباً یک هزار کرۀ مسکونی خواهد شد.
این جهانهای زمان و مکان همگی تکاملی هستند. طرح خلاق میکائیلهای بهشت همیشه در امتداد مسیر تکامل تدریجی و توسعۀ پیش رونده با طبیعتها و ظرفیتهای فیزیکی، عقلانی، و روحی مخلوقات متنوعی که در انواع گوناگون کرات تشکیل دهندۀ چنین جهان محلی ساکن هستند پیش میرود.
یورنشیا به یک جهان محلی تعلق دارد که فرمانروای آن خدا - انسان نبادان، عیسی ناصری و میکائیل سلوینگتون میباشد. و تمامی برنامههای میکائیل برای این جهان محلی پیش از آن که او به ماجرای عالی فضا مبادرت ورزد توسط تثلیث بهشت به طور کامل تصویب شدند.
پسران خداوند میتوانند قلمرو فعالیتهای آفرینندگی خود را انتخاب نمایند، اما این آفرینشهای مادی در ابتدا توسط آرشیتکتهای بهشتی جهان بنیادین برنامهریزی و طراحی شدند.
کنترل پیش جهانیِ فضا - نیرو و انرژیهای نخستین کار سازمان دهندگان نیروی استاد بهشت میباشد، اما در قلمروهای ابرجهانی، هنگامی که انرژی به وجود آمده به جاذبۀ محلی یا خطی واکنش نشان میدهد، آنها به نفع مدیران نیروی ابرجهان مربوطه کناره میگیرند.
این مدیران نیرو در مراحل پیش مادی و پس نیروی آفرینش یک جهان محلی به تنهایی عمل میکنند. هیچ موقعیتی برای یک پسر آفریننده برای سازماندهی جهان وجود ندارد تا این که مدیران نیرو انرژیهای فضا را آنقدر به قدر کافی به حرکت در آورند که یک بنیاد مادی — خورشیدهای واقعی و کرات مادی — برای جهان در حال پدیداری فراهم شود.
جهانهای محلی تقریباً همگی از پتانسیل انرژی یکسانی برخوردار هستند، گر چه در ابعاد فیزیکی به اندازۀ زیاد متفاوتند و ممکن است در محتوای مادی مرئی گاه به گاه فرق داشته باشند. نیروی شارژ و عطیۀ بالقوۀ مادی یک جهان محلی به وسیلۀ دستکاریهای مدیران نیرو و پیشینیان آنها و نیز فعالیتهای پسر آفریننده و توسط عطیۀ کنترل ذاتی فیزیکی که همکار آفرینشگر او دارا میباشد تعیین میشود.
شارژ انرژی یک جهان محلی تقریباً یک یکصد هزارم عطیۀ نیرویی ابرجهان آن میباشد. در مورد نبادان، جهان محلی شما، ماده شدن جرم اندکی کمتر میباشد. از نظر فیزیکی نبادان از تمامی عطایای فیزیکی انرژی و ماده که ممکن است در هر یک از آفرینشهای محلی اُروانتان یافت شوند برخوردار است. تنها محدودیت فیزیکی در گسترش تکاملی جهان نبادان شامل شارژ کمّیِ انرژی فضا است که توسط کنترل جاذبۀ نیروهای مربوطه و شخصیتهای مجموعۀ مکانیزم جهان محبوس شده است.
هنگامی که انرژی - ماده به یک مرحلۀ مشخص در ماده شدن جرم رسید، یک پسر بهشتی آفریننده که توسط یک دختر آفرینشگر روح بیکران همراهی میشود، در صحنه ظاهر میشود. همزمان با ورود پسر آفریننده، کار در کرۀ ساخته شده که کرۀ ستاد مرکزی جهان محلیِ مورد پیشبینی خواهد شد آغاز میشود. برای اعصار طولانی این آفرینش محلی تکامل مییابد، خورشیدها ثبات مییابند، سیارات شکل میگیرند و در مدارشان به چرخش در میآیند، در حالی که کار آفرینش کرات ساخته شده که به صورت ستاد مرکزی کوکبه و پایتختهای سیستم خدمت میکنند ادامه مییابد.
در سازمان جهان مدیران نیرو و سایر موجوداتی که منشأ در سومین منبع و مرکز دارند بر پسران آفریننده مقدم هستند. از انرژیهای فضا که بدینسان از پیش سازماندهی شده بودند، میکائیل، پسر آفرینندۀ شما، نواحی مسکونی جهان نبادان را برقرار ساخت و از آن هنگام با کوشش بسیار خود را وقف ادارۀ آنها کرده است. این پسران الهی از انرژی از پیش موجود مادۀ مرئی را مادیت میبخشند، مخلوقات زنده را طرحریزی میکنند، و با همکاری حضور جهانیِ روح بیکران، همراهان متنوعی از شخصیتهای روحی را خلق میکنند.
این مدیران نیرو و کنترلگران انرژی که در کار مقدماتی فیزیکی سازمان جهان مدتها پیش از پسر آفریننده آمدند، بعداً در ارتباطی شکوهمند با این پسر جهان خدمت میکنند، و برای همیشه در کنترل مشترک آن انرژیهایی که در ابتدا سازمان داده و در چرخش قرار دادند باقی میمانند. در سلوینگتون اکنون همان یکصد مراکز نیرویی که با پسر آفرینندۀ شما در شکلگیری اولیۀ این جهان محلی همکاری کردند هنوز عمل میکنند.
اولین عملکرد تکمیل شدۀ آفرینش فیزیکی در نبادن شامل سازماندهی کرۀ ستاد مرکزی، کرۀ ساخته شدۀ سلوینگتون با اقمار آن میباشد. از لحظۀ اقدامات اولیۀ مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی تا ورود پرسنل زنده در کرات تکمیل شدۀ سلوینگتون اندکی بیش از یک میلیارد سال به وقت کنونی سیارهای شما گذشت. ساختن سلوینگتون فوراً با آفرینش یکصد کرات ستاد مرکزی کواکبِ طرحریزی شده و ده هزار کرات ستاد مرکزی سیستمهای محلی طرحریزی شده برای کنترل و ادارۀ سیارهای، به همراه اقمار ساخته شدۀ آنها دنبال شد. چنین کرات ساخته شده برای منزل دادن شخصیتهای فیزیکی و روحی، هر دو، و نیز فاصلۀ میانیِ مراحل مورانشیا یا گذار وجود طراحی شدهاند.
سلوینگتون، ستاد مرکزی نبادان، دقیقاً در مرکز انرژی - جرم جهان محلی واقع شده است. اما جهان محلی شما یک سیستم واحد نجومی نیست، گر چه یک سیستم بزرگ در مرکز فیزیکی آن وجود دارد.
سلوینگتون ستاد مرکزی شخصی میکائیل نبادان میباشد، اما او همیشه در آنجا یافت نخواهد شد. در حالی که عملکرد آرام و بیدغدغۀ جهان محلی شما دیگر به حضور دائم پسر آفریننده در کرۀ پایتخت نیاز ندارد، این امر در مورد دورههای پیشین سازماندهی فیزیکی صدق نمیکرد. یک پسر آفریننده نمیتواند کرۀ ستاد مرکزی خود را ترک کند، تا این که از طریق پدیداری انرژی کافی که مدارها و سیستمهای گوناگون را قادر سازد یکدیگر را از طریق جاذبۀ متقابل مادی متوازن سازند، در آن ناحیه جاذبه به ثبات رسد.
به زودی طرح فیزیکی یک جهان تکمیل میشود، و پسر آفریننده، با همکاری روح آفرینشگر، طرح خود را برای آفرینش حیات به اجرا میگذارد. در نتیجۀ آن روح آفرینشگر، این تجلی روح بیکران، عملکرد جهانی خود را به عنوان یک شخصیت متمایز آفرینشگر آغاز مینماید. هنگامی که این اولین عمل خلاق فرموله شده و به اجرا گذارده میشود ستارۀ تابان و بامداد، تجسم این اولین مفهوم خلاق هویت و کمال مطلوب الوهیت، پا به عرصۀ وجود میگذارد. او رئیس اجرائی جهان است، همکار شخصی پسر آفریننده و کسی که در تمامی جنبههای صفات ممیزه شبیه او است، گر چه از نظر ویژگیهای الوهیت به طور محسوس محدود میباشد.
و اکنون که یاور دست راست و رئیس اجرائی پسر آفریننده فراهم شده است، آفرینش آرایش گسترده و شگفتانگیزی از مخلوقات متنوع به دنبال میآید. پسران و دختران جهان محلی میآیند و به زودی بعد از آن دولت چنین آفرینشی فراهم میگردد، که از شوراهای عالی جهان تا پدران کواکب و فرمانروایان سیستمهای محلی امتداد مییابد. اینها تجمع آن کراتی هستند که متعاقباً طراحی میشوند تا منازل نژادهای گوناگون انسانی مخلوقات صاحب اراده گردند، و سرپرستی هر یک از این کرات به عهدۀ یک پرنس سیارهای خواهد بود.
و سپس، هنگامی که چنین جهانی به طور کامل سازمان یافت و از سکنه پر شد، پسر آفریننده به عملی ساختن پیشنهاد پدر میپردازد، که انسان فانی را شبیه وجود الهی آنها خلق کند.
سازماندهی منزلگاههای سیارهای هنوز در نبادان پیش میرود، چرا که این جهان در عالم پرستاره و سیارهای اُروانتان به راستی یک خوشۀ جوان است. در آخرین ثبت 3٫840٫101 سیارۀ مسکونی در نبادان وجود داشت، و سِتانیا، سیستم محلی کرۀ شما، نسبتاً نظیر سیستمهای دیگر است.
سِتانیا یک سیستم فیزیکی یکسان، یک واحد نجومی یا سازمان منفرد نیست. 619 کرات مسکونی آن در بیش از پانصد سیستم فیزیکی متفاوت واقع شدهاند. فقط پنج عدد بیش از دو کرۀ مسکونی دارند، و از اینها فقط یکی چهار سیارۀ دارای سکنه دارد، در حالی که چهل و شش عدد دارای دو کرۀ مسکونی میباشند.
کرات مسکونی سیستم سِتانیا از یووِرسا و آن خوشۀ بزرگ خورشیدی که به صورت مرکز فیزیکی یا نجومی هفتمین ابرجهان عمل میکند بسیار فاصله دارند. از جروسم، ستاد مرکزی سِتانیا، دویست هزار سال نوری با مرکز فیزیکی ابرجهان اُروانتان، دورِ دور واقع در قطر متراکم راه شیری، فاصله وجود دارد. سِتانیا در حاشیۀ جهان محلی قرار دارد، و نبادان اکنون کاملاً در خارج به سوی لبۀ اروانتان قرار دارد. از دورترین نقطۀ بیرونی سیستم کرات مسکونی تا مرکز ابرجهان اندکی کمتر از دویست و پنجاه هزار سال نوری فاصله است.
جهان نبادان اکنون در دوردستها به سوی جنوب و شرق در مدار ابرجهان اُروانتان در چرخش است. نزدیکترین جهانهای همسایه عبارتند از: آوالان، هِنسِلان، سَنسِلان، پُرتالان، وُلوِرینگ، فانُوینگ، و آلوُرینگ.
اما تکامل یک جهان محلی یک شرح طولانی است. مقالاتی که به ابرجهان میپردازند این موضوع را ارائه میدارند، مقالات این بخش که به آفرینشهای محلی مربوطند به آن ادامه میدهند، در حالی که مقالات متعاقب که به تاریخ و سرنوشت یورنشیا میپردازند، داستان را تکمیل میکنند. اما شما فقط از طریق مطالعۀ روایات زندگی و آموزشهای پسر آفرینندهتان، آنطور که روزگاری در کرۀ تکاملی خودتان در قالب جسم انسانی به شکل انسان زندگی کرد، میتوانید به قدر مکفی سرنوشت انسانهای چنین آفرینش محلی را درک کنید.
تنها آفرینشی که به طور کامل تثبیت شده است هاونا میباشد، جهان مرکزی، که مستقیماً توسط اندیشۀ پدر جهانی و کلام پسر جاودان ساخته شد. هاونا یک جهان موجود، کامل، و سرشار است که منزل الوهیتهای جاودانه، مرکز تمامی چیزها، را احاطه میکند. آفرینشهای هفت ابرجهان، متناهی، تکاملی، و مداوماً پیشرو هستند.
منشأ سیستمهای فیزیکی زمان و فضا تماماً تکاملی است. آنها حتی به طور فیزیکی ثبات نمییابند تا این که در مدارهای تثبیت شدۀ ابرجهان خود در چرخش قرار گیرند. یک جهان محلی نیز در نور و حیات تثبیت نمیشود تا این که احتمالات فیزیکی گسترش و توسعۀ آن به انتها برسد، و این که وضعیت معنوی تمامی کرات مسکونی آن برای همیشه سامان یافته و تثبیت شود.
به جز در جهان مرکزی، کمال یک دستیابی تدریجی است. ما در آفرینش مرکزی یک الگوی کمال داریم، اما تمامی قلمروهای دیگر باید از طریق روشهایی که برای پیشرفت آن کرات یا جهانهای ویژه برقرار شده است به آن کمال دست یابند. و تقریباً یک تنوع نامحدود طرحهای پسران آفریننده را برای سازماندهی، تکامل، نظمدهی، و تثبیت جهانهای محلی مربوطهشان تعیین ویژگی مینماید.
به استثنای حضور الهی پدر، هر جهان محلی، از جهتی یک نسخهبرداری از سازمان اداری آفرینش مرکزی یا الگو میباشد. اگر چه پدر جهانی شخصاً در جهان اقامتگاه حضور دارد، او در اذهان موجوداتی که منشأ در آن جهان دارند، آنطور که عملاً با ارواح انسانهای زمان و مکان سکنی میگزیند، ساکن نیست. به نظر میرسد جبران تماماً خردمندانهای در تعدیل و تنظیم معنوی امور آفرینش گسترده وجود دارد. در جهان مرکزی پدر شخصاً چنین حضور دارد اما در اذهان فرزندان آن آفرینش کامل غایب است. در جهانهای فضا پدر شخصاً غایب است، و توسط پسران عالی قدرت خود نمایندگی میشود، در حالی که او در اذهان فرزندان انسانی خود شخصاً حضور دارد. او به طور معنوی از طریق حضور پیش - شخصی ناصحان اسرارآمیز که در اذهان این مخلوقات صاحب اراده ساکنند نمایندگی میشود.
تمامی آن شخصیتهای آفریننده و آفرینشگر که مرجعیت خود شامل و خود مختاری اداری را نمایندگی میکنند، به استثنای حضور شخصی پدر جهانی، در ستاد مرکزی یک جهان محلی اقامت دارند. در جهان محلی چیزی از هر کس و فردی از تقریباً هر طبقه از موجودات هوشمند که در جهان مرکزی وجود دارد، به جز پدر جهانی، یافت میشود. اگر چه پدر جهانی شخصاً در یک جهان محلی حضور ندارد، توسط پسر آفرینندۀ آن، گاهی اوقات نایب خداوند و متعاقباً فرمانروای عالی و پر اقتدار، بنا به حق خودش، شخصاً نمایندگی میشود.
هر چه بیشتر در نردبان زندگی پایین میرویم، مشکلتر میشود با چشم ایمان مکان خدای نادیدنی را تعیین نمود. مخلوقات پایینتر — و گاهی اوقات حتی شخصیتهای بالاتر — همیشه این را مشکل مییابند که پدر جهانی را در پسران آفرینندهاش مجسم نمایند. و از این رو، آنها تا زمان رسیدن به تعالی معنوی، هنگامی که تکمیل شدن تکامل آنها را قادر سازد شخص خداوند را ببینند، تدریجاً خسته میشوند، دچار شکهای معنوی میشوند، به سردرگمی در میغلتند، و لذا خود را از اهداف پیشرو معنوی زمان و جهان خود منزوی میسازند. بدین ترتیب آنها هنگام نظارۀ پسر آفریننده توانایی دیدن پدر را از دست میدهند. مطمئنترین تضمین برای مخلوق در سراسر تقلای طولانی برای دستیابی به پدر، در طول این دوران هنگامی که شرایط نهادین چنین نیلی را غیرممکن میسازد، حفظ سرسختانۀ حقیقت - واقعیتِ حضور پدر در پسرانش میباشد. به راستی، به طور تمثیلی، از نظر روحانی و شخصی، پدر و پسرانش یکی هستند. این یک واقعیت است: آن کس که یک پسر آفریننده را دیده است پدر را دیده است.
شخصیتهای یک جهان مشخص، در آغاز، فقط مطابق درجۀ نزدیکیشان به الوهیت تثبیت شده و قابل اطمینان هستند. هنگامی که منشأ مخلوق به قدر مکفی از منابع اولیه و الهی دور میشود، چه ما با پسران خداوند یا مخلوقات متعلق به سازمان روح بیکران سر و کار داشته باشیم، احتمال ناهماهنگی، اغتشاش، و گاهی اوقات طغیان — گناه — افزایش مییابد.
به استثنای موجودات کامل که منشأ در الوهیت دارند، تمامی مخلوقات دارای اراده در ابرجهان طبیعتی تکاملی دارند. آنها در وضعیت پایین شروع میکنند و سپس به طور پیوسته به سوی بالا، در واقع به سوی درون، فراز مییابند. حتی شخصیتهای بسیار روحانی از طریق تبدیلات پیشرو از زندگی به زندگی و از کره به کره به صعود از نردبان زندگی ادامه میدهند. و در مورد آن کسانی که ناصحان اسرارآمیز را خرسند نگاه میدارند، در صعود معنوی آنها به بلندیهای ممکن و دستیابی به جهان هیچ حدی وجود ندارد.
به کمال رسیدن مخلوقات زمان، هنگامی که در نهایت به انجام رسد، به طور کامل یک امر اکتسابی، یک دارایی اصیل شخصیتی است. در حالی که عناصر فیض الهی به طور آزادانه در آن آمیخته شده، با این وجود، پیشرفتهای مخلوق محصول تلاشهای فردی و زندگی واقعی، واکنش شخصیت با محیط موجود، هستند.
واقعیت منشأ تکاملی حیوانی در نظر جهان موجب ابهام هیچ شخصیتی نمیشود، زیرا این روش انحصاریِ تولید یکی از دو نوع اساسی مخلوقات متناهی هوشمند صاحب اراده میباشد. هنگامی که بلندیهای کمال و ابدیت به دست آمدند، عزت و افتخار تماماً نصیب آنهایی خواهد شد که در پایین شروع کرده و با شادمانی پله به پله از نردبان زندگی بالا رفتند، و آنهایی که پس از رسیدن به بلندیهای شکوه یک تجربۀ شخصی که در بر گیرندۀ یک دانش واقعی از هر مرحلۀ زندگی از پایین به بالا میباشد را به دست آوردهاند.
در تمامی اینها خرد آفرینندگان نشان داده میشود. برای پدر جهانی بسیار آسان میبود که تمامی انسانها را موجوداتی کامل خلق کند، و با کلام الهیش آنها را از کمال بهرهمند سازد. اما این کار آنها را از تجربۀ شگفتانگیز ماجراجویانه و آموزشی که با این صعود طولانی و تدریجیِ به سوی درون همراه است محروم میساخت، تجربهای که فقط توسط آنهایی به دست میآید که آنقدر خوشبختند که در پایینترین نقطۀ وجودِ زندگی آغاز کنند.
در جهانهایی که به دور هاونا در چرخش هستند فقط یک تعداد مکفی از مخلوقات کامل فراهم میشوند تا نیاز به راهنمایان آموزگار الگویی را برای آنهایی که از نردبان تکاملی حیات بالا میروند تأمین کنند. سرشت تجربیِ نوع تکاملیِ شخصیت، مکمل طبیعی کیهانیِ طبیعت پیوسته کامل مخلوقات بهشت - هاونا است. تا جایی که به تمامیت متناهی مربوط است، در واقع مخلوقات کامل و کامل شده، هر دو ناکامل هستند. اما در ارتباط تکمیلی مخلوقات موجوداً کامل سیستم بهشت - هاونا با پایان دهندگان تجرباً کامل شدهای که از جهانهای تکاملی صعود میکنند، هر دو نوع از محدودیتهای ذاتی رهایی مییابند و بدین ترتیب میتوانند به طور مشترک در رسیدن به بلندیهای رفیع غایت منزلت مخلوق تلاش کنند.
این کارکردهای مخلوق پیامدهای جهانی کنشها و واکنشها در درون الوهیت هفتگانه هستند، جایی که الوهیت جاودانۀ تثلیث بهشت با الوهیت در حال تکامل آفرینندگان متعالی جهانهای زمان - مکان در الوهیت نیرو - واقعیت یابندۀ ایزد متعال و توسط او و از طریق او به هم میپیوندد.
مخلوق کامل الهی و مخلوق کامل شدۀ تکاملی در درجۀ پتانسیل الهی با هم برابرند، اما در نوع با هم فرق میکنند. هر یک برای نیل به والاترین خدمت باید به دیگری متکی باشد. ابرجهانهای تکاملی برای فراهم کردن آموزش نهایی برای شهروندان در حال صعودشان به هاونای کامل متکی هستند، اما جهان مرکزی کامل نیز برای تأمین توسعۀ کامل ساکنان پایین روندۀ خود به وجود ابرجهانهای کامل کننده نیاز دارد.
دو تجلی اصلی واقعیت متناهی، کمال ذاتی و کمال ناشی از تکامل، چه شخصیتها باشند یا جهانها، هماهنگ، به هم وابسته، و یکپارچه هستند. هر یک برای تکمیل کارکرد، خدمت، و سرنوشت به دیگری نیاز دارد.
تصور نکنید که چون پدر جهانی قدر زیادی از خودش و قدرتش را به دیگران محول نموده، یک عضو خاموش یا غیرفعال از مشارکت الوهیت است. جدا از قلمروهای شخصیتی و اعطای تنظیم کننده، او ظاهراً در میان الوهیتهای بهشت از همه کمتر فعال است، بدین لحاظ که اجازه میدهد الوهیتهای همتراز او، پسرانش و موجودات هوشمند بیشمار آفریده شده در انجام مقصود جاودانۀ او کار زیادی به انجام برسانند. او فقط بدین لحاظ عضو خاموش گروه سهگانۀ خلاق است که هرگز آنچه را که هر یک از همیاران همتراز یا تحت فرمان او میتوانند انجام دهند انجام نمیدهد.
خداوند از نیاز هر مخلوق هوشمند برای عملکرد و تجربه فهم کامل دارد، و از این رو در هر وضعیتی، چه به سرنوشت یک جهان یا به بهروزی دون پایهترین مخلوقاتش مربوط باشد، خداوند به نفع کهکشان شخصیتهای آفریده شده و آفریننده که ذاتاً بین خودش و هر وضعیت مفروض جهانی یا رخداد خلاق مداخله میکنند از فعالیت کنار میکشد. اما به رغم این دست کشیدن، این نمایش هماهنگیِ بینهایت، به سهم خداوند یک مشارکت واقعی، عملی و شخصی در این وقایع توسط و از طریق این عوامل و شخصیتهای مقرر شده وجود دارد. پدر در تمامی این کانالها و از طریق آنها برای سعادت تمامی آفرینش گستردۀ خود کار میکند.
در رابطه با سیاستها، مدیریت، و ادارۀ یک جهان محلی، پدر جهانی از طریق شخص پسر آفرینندهاش عمل میکند. در روابط بین پسران خداوند، در همکاریهای گروهی شخصیتهایی که منشأ در سومین منبع و مرکز دارند، یا در روابط بین هر یک از سایر مخلوقات، نظیر موجودات بشری، آنطور که به این روابط مربوط است، پدر جهانی هرگز مداخله نمیکند. قانون پسر آفریننده، حکم پدران کوکبه، فرمانروایان سیستم، و پرنسهای سیارهای — سیاستها و دستورالعملهای مقرر شده برای آن جهان — همیشه حکمفرماست. هیچ تقسیمبندی قدرت وجود ندارد. هیچگاه نیرو و مقصود الهی در دو جهت متقابل کار نمیکند. الوهیتها اتفاق آراءِ کامل و ابدی دارند.
پسر آفریننده در تمامی امور روابط اخلاقی، روابط هر طبقهای از مخلوقات یا هر طبقۀ دیگری از مخلوقات یا رابطۀ دو فرد یا افراد بیشتر در هر گروه معین فرمان نهایی را صادر میکند. اما چنین طرحی به این معنی نیست که پدر جهانی به طریقۀ خود مداخله نمینماید و آنچه را که در رابطه با هر مخلوق جداگانه در سراسر آفرینش — آنطور که به وضعیت کنونی فرد یا چشماندازهای آینده مربوط است، و آنطور که به طرح جاودانۀ پدر و مقصود بیکران او بستگی دارد — ذهن الهی را خشنود میسازد انجام نمیدهد.
در مخلوقات انسانی صاحب اراده پدر در واقع در تنظیم کنندۀ ساکن در فرد، پارهای از روح پیششخصی او، حضور دارد، و پدر همچنین منبع شخصیت چنین مخلوق انسانی صاحب اراده میباشد.
این تنظیم کنندگان فکر، عطایای پدر جهانی، نسبتاً منزوی هستند، آنها در اذهان انسان ساکن هستند اما هیچ ارتباط قابل تشخیصی با امور اخلاقی یک آفرینش محلی ندارند. آنها به طور مستقیم با خدمت فرشتگان سراف و نیز با دولت سیستمها، کواکب، یا یک جهان محلی هماهنگ نیستند، و حتی با حکومت یک پسر آفریننده، که خواستش قانون عالی جهان وی میباشد، نیز هماهنگی ندارند.
تنظیم کنندگان ساکن در فرد یکی از شیوههای جداگانه اما یکسان تماس خداوند با مخلوقات سراسر آفرینش بیکران وی میباشند. بدین ترتیب او که برای انسان فانی نادیدنی است حضور خود را آشکار میسازد، و اگر او میتوانست چنین کند، خود را باز به طرق دیگر به ما نشان میداد. اما این آشکارسازیِ بیشتر به طور الهی ممکن نیست.
ما میتوانیم مکانیسمی را که به وسیلۀ آن پسران از دانش ژرف و کامل پیرامون جهانهای حوزۀ اختیار خود برخوردار هستند ببینیم و بفهمیم، اما نمیتوانیم روشهایی را که به وسیلۀ آن خداوند به طور کامل و شخصاً از جزئیات جهان جهانها آگاه است کاملاً درک کنیم، گر چه ما حداقل میتوانیم مسیری را که به وسیلۀ آن پدر جهانی میتواند راجع به موجودات آفرینش پهناور خود اطلاعات کسب کند، و حضور خود را برای آنها آشکار سازد بشناسیم. پدر از طریق مدار شخصیت از تمامی اندیشهها و اعمال همۀ موجودات در کلیۀ سیستمهای همۀ جهانهای تمامی آفرینش آگاه است — دانش شخصی دارد. اگر چه ما نمیتوانیم به طور کامل این تکنیک ارتباط روحانی خداوند با فرزندانش را درک کنیم، میتوانیم با این اطمینان که ”خداوند فرزندان خود را میشناسد“ نیرو یابیم، و این که در رابطه با هر یک از ما ”او به این توجه دارد که ما کجا زاده شدیم.“
پدر جهانی در جهان شما و در قلب شما حضور دارد، با یک گویش معنوی، از طریق یکی از هفت روح استادِ منزلگاه مرکزی، و به طور مشخص، از طریق تنظیم کنندۀ الهی که در اعماق ذهن انسان زندگی میکند و کار میکند و منتظر میماند.
خداوند یک شخصیت خود محور نیست. پدر آزادانه خود را در میان آفرینش خود و در میان مخلوقاتش توزیع میکند. او نه تنها در الوهیتها زندگی میکند و عمل میکند، بلکه حتی در پسرانش. او انجام هر چیزی را که انجامش به طور الهی برای آنها ممکن باشد به آنان محول میکند. پدر جهانی به راستی خود را از هر کارکردی که انجامش برای موجودی دیگر ممکن باشد محروم کرده است. و این امر درست به اندازۀ پسر آفریننده که به جای خداوند در ستاد مرکزی یک جهان محلی حکومت میکند در رابطه با انسان فانی صادق است. بدین ترتیب ما حاصل محبت ایدهآل و بیکران پدر جهانی را نظاره میکنیم.
ما از عظمت و بزرگواریِ سرشت الهی پدر در این اعطای جهانی او گواه فراوان داریم. اگر خداوند چیزی از خود را از آفرینش جهانی دریغ داشته است، پس از آن مابقی در سخاوتِ فراوان میباشد. او تنظیم کنندگان فکر، ناصحان اسرارآمیز زمان را، که با صبر فراوان در کاندیداهای انسانی برای زندگی جاوید ساکن هستند به انسانهای کرات اعطا نموده است.
پدر جهانی خود را افشانده است تا تمامی آفرینش را در دارایی شخصیت و نیل بالقوۀ معنوی غنی سازد. خداوند خود را به ما اهدا کرده است تا بتوانیم همانند او باشیم. او قدرت و جلالی را برای خود حفظ نموده است که برای نگهداری از آن چیزهایی که به دلیل عشق به آنها خود را بدین صورت از تمامی چیزهای دیگر تهی ساخته است ضروری است.
در پیشروی جهانها در میان فضا هدفی بزرگ و باشکوه وجود دارد. تمامی تقلاهای انسانی شما بیهوده نیست. ما همگی بخشی از یک طرح عظیم و یک کار بسیار بزرگ هستیم، و عظمت این کار این را غیرممکن میسازد که بتوان چیز زیادی از آن را در هر لحظۀ مشخص و در طی یک زندگی دید. ما همگی بخشی از یک پروژۀ ابدی هستیم که خدایان بر آن نظارت داشته و آن را به انجام میرسانند. کل مکانیسم اعجابانگیز و جهانی به طرزی شکوهمند با موسیقی موزون اندیشۀ بیکران و مقصود جاودانۀ اولین منبع و مرکز بزرگ در میان فضا در حال حرکت است.
مقصود جاودانۀ خدای جاودان یک آرمان والای معنوی است. رخدادهای زمان و تقلاهای وجود مادی چوببستی گذرا هستند که به سوی دیگر، به سوی سرزمین موعود واقعیت معنوی و وجود آسمانی، پل میزنند. البته شما انسانها درک ایدۀ یک مقصود جاودانه را مشکل مییابید. شما عملاً قادر نیستید پندار ابدیت، چیزی بدون آغاز و پایان ناپذیر، را بفهمید. هر چیزی که برای شما آشناست پایانی دارد.
آنطور که به یک زندگی منفرد، مدت یک قلمرو، یا رخدادنگاری هر سری به هم پیوستۀ وقایع بستگی دارد، به نظر میرسد که ما با یک دورۀ منفرد زمانی سر و کار داریم. هر چیز به نظر میرسد آغاز و پایانی دارد. و به نظر میرسد که یک سری از این تجارب، زندگیها، اعصار، یا دورانها، هنگامی که به طور متوالی چیده شوند، یک حرکت مستقیم، یک رخداد مجرد از زمان را که در یک لحظه در رخسار بیکران ابدیت میدرخشد به وجود میآورند. اما هنگامی که ما به تمامی اینها از پشت صحنه مینگریم، یک نگرش جامعتر و یک فهم کاملتر چنین حکایت میکند که این تعبیر ناکافی، گسسته، و برای احتساب صحیح و یا مرتبط کردن کارکردهای زمان با مقاصد اساسی و واکنشهای اصلی ابدیت به طور کامل نامناسب است.
به منظور توضیح به ذهن انسانی، برای من مناسبتر به نظر میرسد که ابدیت به صورت یک چرخه و مقصد ابدی به صورت یک دایرۀ بیپایان در نظر گرفته شود، یک دایرۀ ابدیت که به طریقی با چرخههای گذرای مادی زمان هماهنگ شده است. دربارۀ نواحی زمان که با چرخۀ ابدیت مرتبط هستند و بخشی از آن را تشکیل میدهند، ما ناچاریم تصدیق کنیم که همانطور که موجودات موقت زمان به دنیا میآیند، زندگی میکنند، و میمیرند، این اعصار موقت به وجود میآیند، زندگی میکنند، و میمیرند. بیشتر موجودات بشری میمیرند زیرا، پس از این که نتوانستند به سطح روحی پیوند با تنظیم کننده دست یابند، دگرگونی مرگ در بر گیرندۀ تنها پروسۀ ممکن است که توسط آن بتوانند از موانع زمانی و قید و بندهای آفرینش مادی بگریزند، و بدین ترتیب بتوانند به مرحلۀ روحیِ پیشرفت تدریجی در دامان ابدیت برسند. به دنبال بقا پس از زندگی آزمونیِ وجود مادی و وابسته به زمان، برای شما ممکن میشود در تماس با ابدیت، حتی به عنوان قسمتی از آن ادامۀ حیات دهید، و برای همیشه با کرات فضا به دور دایرۀ اعصار جاودان به طور موزون حرکت کنید.
ناحیههای زمان همانند درخششهای شخصیت در شکل موقت هستند. آنها برای دورانی پدیدار میشوند، و سپس از دید انسان محو میگردند، تا این که به صورت عوامل جدید و فاکتورهای مداوم در زندگی بالاترِ چرخش بیپایان به دور دایرۀ ابدی دوباره ظاهر شوند. مطابق اعتقاد ما در جهانی با حد و مرز مشخص که در یک دایرۀ پهناور و کشیده شده به دور مکان مرکزی اقامت پدر جهانی حرکت میکند، ابدیت به سختی میتواند به شکل یک رانش مستقیم پندار شود.
صراحتاً، ابدیت برای ذهن متناهی وابسته به زمان غیرقابل فهم است. به عبارت ساده شما نمیتوانید آن را درک کنید. شما نمیتوانید آن را بفهمید. من به طور کامل آن را تجسم نمیکنم، و حتی اگر میکردم، برای من غیرممکن میبود که برداشت خود را به ذهن بشری انتقال دهم. با این وجود، من حداکثر تلاش خود را به عمل آوردهام تا چیزی از نقطه نظر خودمان را به نمایش بگذارم، و تا اندازهای از درکمان را از چیزهای ابدی به شما بگویم. من تلاش میکنم که به شما در شکل دادن افکارتان پیرامون این ارزشهایی که طبیعتی لایتناهی و اهمیتی ابدی دارند یاری رسانم.
در ذهن خداوند طرحی وجود دارد که هر یک از مخلوقات سراسر قلمرو پهناورش را در بر میگیرد، و این طرح، مقصودی ابدی از فرصت نامحدود، پیشرفت بیحد و حصر، و حیات بیپایان است. و گنجینههای بیکران چنین زندگی بیمانند متعلق به شماست، به شرطی که برای آن کوشا باشید!
هدف ابدیت پیش روست! ماجرای نیل به خداگونگی در برابر شما قرار دارد! مسابقۀ کمال در جریان است! هر کس که مایل است میتواند وارد شود، و در نتیجۀ تلاشهای هر موجود بشری که در مسیر مسابقۀ ایمان و اطمینان پیش رود پیروزی قطعی حاصل خواهد شد، و هر مرحلۀ راه به راهبری تنظیم کنندۀ ساکن در انسان و هدایت آن روح نیک پسر جهان که چنان آزادانه بر روی تمامی انسانها ریخته شده بستگی دارد.
[ارائه شده توسط یک پیامآور توانمند که موقتاً به شورای عالی نبادان وصل شده و توسط جبرئیل سلوینگتون به این مأموریت گمارده شده است.]
در حالی که پدر جهانی به طور قطع بر آفرینش پهناور خود حکومت میکند، در سازمان اداری یک جهان محلی از طریق شخص پسر آفریننده عمل میکند. پدر در غیر این صورت شخصاً در امور اداری یک جهان محلی عمل نمیکند. این امور به پسر آفریننده و روح مادر جهان محلی و به فرزندان گوناگون آنها واگذار شدهاند. برنامهها، سیاستها، و کارکردهای اداری جهان محلی توسط این پسر شکل یافته و به اجرا در میآیند، و او در پیوند با روح همکار خود قدرت اجرائی را به جبرئیل و اختیارات حوزهای را به پدران کوکبه، فرمانروایان سیستم، و پرنسهای سیارهای محول میکند.
پسر آفرینندۀ ما تجسم شخصیتی ششصد و یازده هزار و صد و بیست و یکمین (611٫121) برداشت اولیه از هویت بیکران و منشأ همزمان در پدر جهانی و پسر جاودان میباشد. میکائیل نبادان ”تنها پسر به وجود آمده“ میباشد که در این ششصد و یازده هزار و صد و بیست و یکمین مفهوم جهانی الوهیت و ابدیت تبلور یافته است. ستاد مرکزی او در قصر سهگانۀ نور در سلوینگتون میباشد. و این منزلگاه به این دلیل چنین ترتیب داده شده که میکائیل زندگی تمامی سه مرحلۀ وجود هوشمند مخلوق، روحی، مورانشیایی، و مادی را تجربه کرده است. به دلیل نامی که به هفتمین و آخرین اعطای او در یورنشیا مربوط است، از او گاهی اوقات به عنوان میکائیل مسیح نام برده میشود.
پسر آفرینندۀ ما پسر جاودان، همیار موجود بهشتی پدر جهانی و روح بیکران، نیست. میکائیل نبادان یک عضو تثلیث بهشت نیست. با این وجود پسر استاد ما در قلمرو خویش از تمامی ویژگیها و قدرتهای الهی که پسر جاودان در واقع خود در صورت حضور در سلوینگتون و عملکرد در نبادان میتوانست از خود آشکار سازد برخوردار میباشد. میکائیل حتی از قدرت و اختیار بیشتر برخوردار است، زیرا او نه تنها تجسم پسر جاودان است بلکه همچنین حضور شخصی پدر جهانی را برای این جهان محلی و در آن به طور کامل نمایندگی میکند و در واقع مظهر آن میباشد. او حتی پدر - پسر را نمایندگی میکند. این روابط تشکیل دهندۀ پسر آفرینندهای است که از میان تمامی موجودات الهی که قادر به مدیریت مستقیم جهانهای تکاملی و تماس شخصی با موجودات ناکامل آفریده شده هستند، قدرتمندترین، فراگیرترین، و با نفوذترین میباشد.
پسر آفرینندۀ ما همان نیروی گیرای معنوی، جاذبۀ روحی، را از ستاد مرکزی جهان محلی به کار میگیرد که پسر جاودان بهشت، اگر شخصاً در سلوینگتون بود، به کار میگرفت، و بیشتر. این پسر جهان همچنین تجسم پدر جهانی برای جهان نبادان میباشد. پسران آفریننده مراکز شخصیتی برای نیروهای روحیِ پدر - پسرِ بهشت میباشند. پسران آفریننده تمرکز نهایی کانونی نیرویی - شخصیتیِ ویژگیهای نیرومند زمانی - مکانی خدای هفتگانه هستند.
پسر آفریننده تجسم قائم مقام پدر جهانی، همتراز الهی پسر جاودان، و همیار آفرینشگر روح بیکران است. برای جهان ما و تمامی کرات مسکونی آن پسر عالی مقام از نظر تمامی مقاصد و منظورهای عملی خدا است. او تجسم تمامی الوهیتهای بهشت است که انسانهای در حال تکامل میتوانند از روی بصیرت درک کنند. این پسر و روح همیار او والدین آفرینندۀ شما هستند. برای شما، میکائیل، پسر آفریننده، شخصیت مافوق است. برای شما، پسر جاودان فوق عالی است — یک شخصیت بیکران الهی.
در شخص پسر آفریننده، ما یک فرمانروا و والدۀ الهی داریم که درست به اندازۀ پدر جهانی و پسر جاودان، اگر هر دو در سلوینگتون حضور داشتند و در مدیریت امور جهان نبادان درگیر بودند، پرقدرت، کارآمد، و بخشنده است.
مشاهدۀ پسران آفریننده این امر را آشکار میسازد که برخی از آنان بیشتر شبیه پدر، برخی شبیه پسر، در حالی که سایرین ترکیبی از هر دو والدین بیکران خود هستند. پسر آفرینندۀ ما به طور قطع ویژگیها و صفاتی را نمایان میسازد که بیشتر شبیه پسر جاودان است.
میکائیل چنین برگزید که این جهان محلی را سازمان دهد، و او در اینجا اکنون فرمانروای عالی است. قدرت شخصی او به واسطۀ مدارهای از پیش موجود جاذبه که مرکزش در بهشت است، و به واسطۀ حق محفوظ قدمای ایامهای دولت ابرجهان در قضاوتهای نهایی اجرائی پیرامون نابودی شخصیت محدود است. شخصیت عطیۀ انحصاری پدر است، اما پسران آفریننده، با موافقت پسر جاودان، طرحهای جدید مخلوق را ابداع میکنند، و با همکاری عملی همیاران روحی آنها، ممکن است به دگرگونیهای جدید انرژی - ماده مبادرت ورزند.
میکائیل تجسم پدر - پسرِ بهشت برای جهان محلی نبادان و در آن میباشد. از این رو، هنگامی که روح آفرینشگر مادر، تجسم روح بیکران در جهان محلی، به دنبال بازگشت از اعطای نهایی میکائیل مسیح در یورنشیا خود را تحت فرمان او قرار داد، پسر استاد بدین گونه حول ”تمامی نیروهایی که در آسمان و زمین است“ اختیار قانونی به دست آورد.
این فرمانبرداری خادمان الهی نسبت به پسران آفرینندۀ جهانهای محلی، این پسران استاد را گنجینههای شخصیِ الوهیتِ به طور متناهی قابل آشکارسازی پدر، پسر، و روح میسازد. ضمن این که تجارب اعطای مخلوق میکائیلها آنها را شایسته میسازد که الوهیت تجربی ایزد متعال را به نمایش گذارند. هیچ موجود دیگری در جهانها شخصاً بدین گونه پتانسیلهای تجربۀ کنونی متناهی را تا به آخر مصرف نکرده است، و هیچ موجود دیگری در جهانها از چنین کیفیتهایی برای حاکمیت منفرد برخوردار نیست.
اگر چه ستاد مرکزی میکائیل به طور رسمی در سلوینگتون، پایتخت نبادان، واقع شده است، او بخش عمدهای از وقت خود را در دیدار از ستاد مرکزی کوکبه و سیستم و حتی تک تک سیارات میگذراند. او مرتباً به بهشت و اغلب به یوورسا سفر میکند تا در آنجا با قدمای ایامها مشورت نماید. هنگامی که او در سلوینگتون نیست، جای او را جبرئیل میگیرد، که در آن هنگام به عنوان نایب فرمانروای جهان نبادان عمل میکند.
روح بیکران ضمن نفوذ بر تمامی جهانهای زمان و فضا از ستاد مرکزی هر جهان محلی به عنوان یک نقطۀ تمرکز ویژۀ کانونی با کسب کیفیتهای کامل شخصیتی از طریق تکنیک همکاری خلاق با پسر آفریننده عمل میکند. تا جایی که به یک جهان محلی مربوط است، اقتدار اجرایی یک پسر آفریننده نهایی است. روح بیکران، همانند خادم الهی، به طور کامل تشریک مساعی کننده، گر چه کاملاً هماهنگ است.
روح مادر جهانی سلوینگتون، همکار میکائیل در کنترل و ادارۀ نبادان، از ششمین گروه ارواح متعالی و شمارۀ 611٫121 از آن نوع میباشد. او داوطلب شد که میکائیل را در هنگام رهاییاش از وظایف بهشتی همراهی نماید و از آن هنگام در آفرینش و حکمرانی بر جهان او با وی کار کرده است.
پسر استادِ آفریننده فرمانروای شخصی جهان خویش میباشد، اما در کلیۀ جزئیاتِ مدیریت آن، روح جهان با پسر مدیر مشترک میباشد. در حالی که روح همواره پسر را به عنوان قدرت عالیه و فرمانروا به رسمیت میشناسد، پسر در تمامی امور عالم همیشه به روح یک مقام هماهنگ و اختیار برابر اعطا میدارد. پسر آفریننده در تمامی کارِ اعطای مهر و حیات خویش همیشه و همواره توسط روح تماماً خردمند و پیوسته وفادار جهان و توسط کلیۀ شخصیتهای گوناگون فرشتگان همراه او به طور کامل حمایت و با توانمندی یاری میشود. چنین خادم الهی در واقع مادر ارواح و شخصیتهای روحی، مشاور پیوسته حاضر و تماماً خردمند پسر آفریننده، یک جلوۀ وفادار و راستین روح بیکران بهشت میباشد.
پسر در جهان محلی خویش به صورت یک پدر عمل میکند. روح، آنطور که مخلوقات فانی میفهمند، نقش یک مادر را بازی میکند. او همیشه پسر را یاری میکند و برای ادارۀ جهان دائماً مورد نیاز است. در صورت وقوع شورش فقط پسر و پسران همکار او میتوانند به عنوان نجات دهنده عمل کنند. هیچگاه روح نمیتواند به چالش طلبیدن شورش را به عهده گیرد یا از مرجعیت دفاع کند، اما روح در تمامی چیزهایی که پسر در تلاشش برای تثبیت دولت و حفظ مرجعیت در کرات آلوده به شرارت یا تحت سلطۀ گناه ممکن است نیاز به تجربۀ آن داشته باشد پیوسته از او حمایت میکند. فقط یک پسر میتواند کار آفرینش مشترک آنها را اصلاح کند. اما هیچ پسری نمیتواند بدون همکاری بیوقفۀ خادم الهی و مجموعۀ عظیم یاوران روحی او، دختران خداوند، که با ایمان و شجاعت بسیار برای سعادت انسانهای فانی و جلال والدین الهی خود تلاش میکنند به موفقیت نهایی امید داشته باشد.
به دنبال تکمیل اعطای هفتم و نهاییِ پسر آفریننده در پوش مخلوق، نامعلومیهای انزوای گاه به گاه برای خادم الهی پایان مییابد، و یاور جهانی پسر برای همیشه در اطمینان و کنترل تثبیت میشود، در هنگام بر تخت فرمانروایی نشستن پسر آفریننده به عنوان پسر استاد، در جشن جشنها است که روح جهان، در پیشگاه جمعی انبوه، برای اولین بار فرمانبرداری از پسر را به طور علنی و جهانی تصدیق میکند، و خود را به وفاداری و اطاعت از او ملزم میسازد. این واقعه در هنگام بازگشت میکائیل به سلوینگتون بعد از اعطای به یورنشیا در نبادان رخ داد. روح جهان هیچگاه پیش از این رویداد مهم فرمانبرداری از پسر جهان را تصدیق نکرده بود، و تا بعد از این انصراف داوطلبانۀ قدرت و اختیار توسط روح نمیتوان حقیقتاً راجع به پسر اعلان نمود که ”تمامی قدرتهای آسمان و زمین به دست او سپرده شده است.“
بعد از این التزام فرمانبرداری توسط روح آفرینشگر مادر، میکائیل نبادان با والامنشی اتکای ابدی خود را به روح همدم خود تصدیق نمود، و روح را به عنوان فرمانروای مشترک قلمروهای جهان منصوب نمود و تمامی مخلوقاتشان را ملزم داشت که در وفاداری خود را به روح متعهد سازند، همانطور که نسبت به پسر چنین کردند؛ و ”اعلان برابری“ نهایی صادر شد و پیش رفت. اگر چه پسر فرمانروای این جهان محلی بود، او واقعیت برابری روح را با خود در تمامی عطایای شخصیتی و ویژگیهای کاراکتر الهی به جهانیان اعلام نمود. و این الگوی برتر برای سازمان خانواده و دولتِ حتی مخلوقات دون پایۀ کرات فضا میشود. این، به راستی و در حقیقت، آرمان والای خانواده و نهاد بشریِ ازدواج داوطلبانه است.
پسر و روح اکنون عمدتاً همانطور که یک پدر و مادر مراقب خانوادۀ پسران و دخترانشان هستند و از آنان سرپرستی میکنند، سرپرستی جهان را به عهده دارند. روی هم رفته بیجا نیست که به روح جهان به عنوان یار آفرینشگر پسر آفریننده اشاره شود و مخلوقات عالم به عنوان پسران و دختران آنها تلقی شوند — یک خانوادۀ بزرگ و شکوهمند اما خانوادهای با مسئولیتهای بیشمار و مراقبت بیپایان.
پسر آفرینش فرزندان مشخص جهان را آغاز میکند، در حالی که روح منحصراً مسئول به وجود آوردن انواع بیشمار شخصیتهای روحی که درست تحت راهنمایی و هدایت همین روح مادر خدمت و کار میکنند میباشد. در آفرینش انواع دیگر شخصیتهای جهان، پسر و روح هر دو با هم عمل میکنند، و در هیچ کار آفرینشی یکی بدون مشورت و تأیید دیگری کاری انجام نمیدهد.
ستارۀ تابان و بامداد تجسم اولین مفهوم هویت و کمال مطلوب شخصیت است که توسط پسر آفریننده و تجلی روح بیکران در جهان محلی به وجود آمده است. اگر به گذشته نظر بیافکنیم، به روزگاران اولیۀ جهان محلی، پیش از پیوند پسر آفریننده و روح مادر در پیوند همکاری آفرینشی، در روزگاران گذشته پیش از آغاز آفرینش خانوادۀ متنوع شامل پسران و دختران آنها، اولین عمل مشترک این همکاری اولیه و آزادانۀ این دو شخص الهی به آفرینش والاترین شخصیت روحیِ پسر و روح، ستارۀ تابان و بامداد منجر میشود.
در هر جهان محلی فقط یکی از این مخلوقات خردمند و باعظمت به وجود آورده میشود. پدر جهانی و پسر جاودان میتوانند تعداد نامحدودی از پسران را که در الوهیت با خودشان برابرند خلق کنند و در واقع چنین میکنند. اما این پسران، در پیوند با دختران روح بیکران، فقط میتوانند یک ستارۀ تابان و بامداد در هر جهان خلق کنند، موجودی همانند خودشان که از مجموعۀ طبیعتهای آنها آزادانه بهرهمند است، اما نه از امتیاز ویژۀ آفرینندگی آنها. جبرئیل سلوینگتون در طبیعت الهی همانند پسر جهان است، گر چه در صفات الهی به طور قابل ملاحظهای محدود است.
اولین زادۀ والدین یک جهان جدید یک شخصیت بیهمتا است که از بسیاری ویژگیهای شگفتانگیز که در هر یک از نیاکان آنها به طور آشکار موجود نیست برخوردار است، موجودی با مهارت بیسابقۀ چندگانه و تیزهوشی غیرقابل تصور. این شخصیت آسمانی در بر گیرندۀ خواست الهی پسر است که با نوآوریِ خلاق روح در آمیخته است. اندیشهها و اعمال ستارۀ تابان و بامداد برای همیشه به طور کامل نمایندۀ پسر آفریننده و روح آفرینشگر، هر دو، خواهد بود. چنین موجودی همچنین قادر به درک جامع و تماس دلسوزانه با گروه عظیم فرشتگان روحی سراف و مخلوقات صاحب ارادۀ مادی تکاملی، هر دو، میباشد.
ستارۀ تابان و بامداد یک آفریننده نیست، اما او یک مدیر اعجابآور است. او نمایندۀ شخصی اداری پسر آفریننده میباشد. جدا از آفرینش و اعطای حیات، پسر و روح هرگز بدون حضور جبرئیل پیرامون اسلوب کارهای مهم جهان تبادل نظر نمیکنند.
جبرئیل سلوینگتون رئیس اجرایی جهان نبادان و قاضی تمامی استینافهای اجرائی پیرامون ادارۀ آن میباشد. این مدیر اجرایی جهان برای کارش با عطایای کامل خلق گردید، اما او با رشد و تکامل آفرینش محلی ما تجربه کسب کرده است.
جبرئیل افسر اصلی برای اجرای فرامین ابرجهان پیرامون امور غیرشخصی در جهان محلی میباشد. بیشتر امور در رابطه با قضاوت برای جمع و رستاخیزهای دورهای که توسط قدمای ایامها مقرر میشوند نیز برای اجرا به جبرئیل و پرسنل او محول میشوند. جبرئیل از این رو رئیس اجرایی مرکب فرمانروایان ابرجهان و جهان محلی، هر دو، میباشد. او سپاهی توانمند از دستیاران اداری که تحت فرمان او هستند دارد که برای کار ویژۀ خود که برای انسانهای تکاملی ناآشکار است آفریده شدهاند. علاوه بر این دستیاران، جبرئیل میتواند هر یک و یا کلیۀ انواع موجودات آسمانی را که در نبادان عمل میکنند به کار گیرد، و او همچنین فرماندۀ کل ”لشکرهای آسمانی“ — سپاهیان آسمانی — است.
جبرئیل و پرسنل او آموزگار نیستند. آنها اداره کننده هستند. هرگز دانسته نشده که آنها کار معمول خود را ترک کنند، به غیر از هنگامی که میکائیل در یک اعطای مخلوق جسمیت یافت. در طول این اعطاها جبرئیل به طور پیوسته خواست پسر جسمیت یافته را برآورده میکرد، و او در طول اعطاهای بعد با همکاری اتحاد ایامها مدیر واقعی امور جهان گردید. جبرئیل از هنگام اعطای انسانی میکائیل از نزدیک با تاریخ و توسعۀ یورنشیا تعیین هویت شده است.
جدا از دیدن جبرئیل در کرات اعطایی و در ایام فراخوانیهای عمومی و ویژۀ رستاخیزی، انسانها طی صعودشان در جهان محلی به ندرت با او مواجه میشوند، تا این که به داخل کار اداری آفرینش محلی وارد شوند. شما به عنوان اداره کننده، از هر مرتبت و درجه، تحت مدیریت جبرئیل قرار میگیرید.
مدیریت شخصیتهای تثلیث منشأ با دولت ابرجهان پایان مییابد. جهانهای محلی با سرپرستی دوگانه، آغاز مفهوم پدر - مادر، تعیین ویژگی میشوند. پسر آفریننده پدر جهان میباشد. خادم الهی، مادر آفرینشگر جهان محلی، مادر جهان میباشد. با این وجود هر جهان محلی با حضور برخی شخصیتها از جهان مرکزی و بهشت برکت یافته است. در رأس این گروه بهشتی در نبادان سفیر تثلیث بهشت، عمانوئیل سلوینگتون، اتحاد ایامها که به جهان محلی نبادان تخصیص یافته، قرار دارد. از جهتی این پسر والای تثلیث همچنین نمایندۀ شخصی پدر جهانی در بارگاه پسر آفریننده میباشد، و از این رو نامش عمانوئیل است.
عمانوئیل سلوینگتون، شمارۀ 611٫121 از ششمین مرتبت شخصیتهای عالی تثلیث، موجودی با مقام رفیع است و از چنان تواضع عالی برخوردار است که از پرستش و ستایش کلیۀ مخلوقات زنده سر باز میزند. او از این وجه تمایز برخوردار است که در تمامی نبادان تنها شخصیتی است که هرگز تحت فرمان برادرش میکائیل قرار نگرفته است. او برای پسر فرمانروا به عنوان مشاور عمل میکند، اما فقط با درخواست رهنمود میدهد. در غیاب پسر آفریننده ممکن است او ریاست هر شورای عالی جهان را به عهده گیرد، اما در غیر این صورت در امور اجرایی جهان شرکت نمیکند، مگر در پی تقاضا.
این سفیر بهشت برای نبادان تابع قلمرو قانونی دولت جهان محلی نیست. او در امور اجرایی یک جهان در حال تکامل محلی نیز اعمال قدرت نمیکند، به جز در نظارت برادران رابطش، مؤمنین ایامها، که در ستاد مرکزی کواکب خدمت میکنند.
مؤمنین ایامها، همانند اتحاد ایامها، هرگز به حکمرانان کواکب اندرز یا پیشنهاد کمک نمیدهند، مگر این که برای آن درخواست به عمل آمده باشد. این سفیران بهشت برای کواکب نمایانگر حضور نهایی شخصی پسران ثابت تثلیث هستند که در جهانهای محلی در نقش مشورتی عمل میکنند. کواکب عمدتاً بیشتر به سازمان اداری ابرجهان مرتبط هستند تا سیستمهای محلی، که منحصراً توسط شخصیتهای بومی جهان محلی اداره میشوند.
جبرئیل رئیس اجرائی و اداره کنندۀ واقعی نبادان میباشد. غیبت میکائیل از سلوینگتون به هیچ وجه در هدایت منظم امور جهان مانع ایجاد نمیکند. در طول غیبت میکائیل، مثل مورد اخیر مأموریت تجدید دیدار پسران استاد اروانتان در بهشت، جبرئیل نایب فرمانروای جهان است. در چنین مواقعی جبرئیل در رابطه با کلیۀ مشکلات عمده همیشه در صدد مشورت با عمانوئیل سلوینگتون بر میآید.
پدر ملک صادق اولین دستیار جبرئیل است. هنگامی که ستارۀ تابان و بامداد از سلوینگتون غایب است، مسئولیتهای او توسط این پسر ملک صادق آغازین به عهده گرفته میشود.
به دولتهای گوناگون فرعی جهان حوزههای مسئولیتی ویژۀ مشخصی تخصیص یافته است. در حالی که به طور کلی، یک دولت سیستم به دنبال بهروزی سیاراتش میباشد، بیشتر به طور خاص به وضعیت فیزیکی موجودات زنده و مشکلات بیولوژیک علاقمند است. در مقابل، حکمرانان کوکبه به شرایط اجتماعی و دولتی حاکم بر سیارات و سیستمهای گوناگون توجه ویژه دارند. یک دولت کوکبه به طور عمده درگیر یگانگی و ثبات میباشد. باز در سطح بالاتر، حکمرانان جهان بیشتر به وضعیت معنوی قلمروها اشتغال دارند.
سفیران از طریق حکم قضایی منصوب میشوند و جهانها را برای جهانهای دیگر نمایندگی میکنند. کنسولها نمایندگان کواکب برای یکدیگر و برای ستاد مرکزی جهان هستند. آنها از طریق حکم قوۀ مقننه منصوب میشوند و فقط در محدودۀ جهان محلی عمل میکنند. ناظران از طریق حکم اجرایی یک فرمانروای سیستم گمارده میشوند تا آن سیستم را برای سیستمهای دیگر و در پایتخت کوکبه نمایندگی کنند، و آنها نیز فقط در محدودۀ جهان محلی عمل میکنند.
از سلوینگتون، برنامهها به طور همزمان برای ستاد مرکزی کوکبه، ستاد مرکزی سیستم، و تک تک سیارات پخش میشوند. تمامی رستههای بالاتر موجودات آسمانی قادرند برای ارتباط با همنوعان خود که در سرتاسر جهان پراکندهاند از این سرویس استفاده کنند. پخش جهانی به تمامی کرات مسکونی صرف نظر از وضعیت معنوی آنها تعمیم داده میشود. ارتباطات سیارهای فقط برای آن کراتی که تحت قرنطینۀ معنوی هستند منع میباشد.
برنامههای کوکبه به طور متناوب از ستاد مرکزی کوکبه از طریق رئیس پدران کوکبه پخش میشود.
رخداد نگاری از طریق یک گروه ویژه از موجودات در سلوینگتون برآورد، محاسبه، و تصحیح میشود. روز استاندارد نبادان برابر با هجده روز و شش ساعت و دو و نیم دقیقۀ زمان یورنشیا میباشد. سال نبادان شامل یک قسمت از زمان گردش جهان در رابطه با مدار یوورسا میباشد و برابر با یکصد روز زمان استاندارد جهان، در حدود پنج سال به وقت یورنشیا، میباشد.
زمان نبادان، پخش از سلوینگتون، برای تمامی کواکب و سیستمها در این جهان محلی استاندارد میباشد. هر کوکبه امور خود را به زمان نبادان پیش میبرد، اما سیستمها رخداد نگاری خود را دارند، همانطور که تک تک سیارات چنین میکنند.
روز در سِتانیا، آنطور که در جروسم برآورد میشود، اندکی کمتر از سه روز (یک ساعت، 4 دقیقه، و 15 ثانیه) به وقت یورنشیا میباشد. این زمانها به طور کلی به عنوان زمان سلوینگتون یا جهان، و زمان سِتانیا یا سیستم شناخته شدهاند. زمان استاندارد زمان جهان است.
پسر استاد، میکائیل، به طور فوقالعاده درگیر سه چیز است: آفرینش، بقا، و خدمت روحانی. او شخصاً در کار قضایی جهان شرکت نمیکند. آفرینندگان هرگز پیرامون مخلوقاتشان بر کرسی قضاوت نمینشینند. این کارکرد منحصر به فرد مخلوقاتی است که از آموزش بالا و تجربۀ واقعی پیرامون مخلوق برخوردارند.
تمامی مکانیسم قضایی نبادان تحت سرپرستی جبرئیل میباشد. دادگاههای عالی، که در سلوینگتون واقع شدهاند، با مشکلاتی که اهمیت کلی جهانی دارند و با دعاوی استینافی که از محکمات سیستم میآیند مشغول هستند. این دادگاههای جهانی دارای هفتاد شعبه هستند، و در هفت بخش که هر کدام ده قسمت دارند کار میکنند. در کلیۀ امور داوری کرسی ریاست به عهدۀ یک مجری دوگانۀ قانون که شامل یک قاضی با پیشینۀ کمال و یک قاضی با تجربۀ فرازگرا میشود میباشد.
در رابطه با قلمرو قضایی، دادگاههای جهان محلی در امور زیرین محدود هستند:
1- دولت جهان محلی تلاش خود را صرف آفرینش، تکامل، نگهداری، و خدمت روحانی میکند. از این رو، محکمات جهان حق قضاوت در آن دعاویای را که با موضوع زندگی ابدی و مرگ سر و کار دارند ندارند. این امر به مرگ طبیعی آنطور که در یورنشیا رخ میدهد اشارهای ندارد، بلکه اگر موضوع حق وجود مداوم، زندگی ابدی، برای استماع و داوری پیش آید، باید به محکمات اروانتان رجوع شود، و اگر بر ضد فرد تصمیم گرفته شود، کلیۀ احکام نابودی به دستور و از طریق عوامل فرمانروایان ابردولت به اجرا گذارده میشود.
2- خطا یا ارتداد هر یک از پسران خداوند در جهان محلی که مرتبت و اختیار آنها را به عنوان پسر به خطر اندازد هرگز در محکمات یک پسر مورد داوری قرار نمیگیرد. چنین ناسازگاری فوراً به دادگاههای ابرجهان ارجاع داده میشود.
3- موضوع پذیرش مجدد هر بخش تشکیل دهندۀ یک جهان محلی — نظیر یک سیستم محلی — به مرتبت مشارکت کامل روحانی در آفرینش محلی به دنبال انزوای معنوی باید توسط مجمع عالی ابرجهان مورد تأیید قرار گیرد.
در کلیۀ امور دیگر حکم دادگاههای سلوینگتون نهایی و قطعی است. از تصمیمات و فرامین آنها هیچ استیناف و گریزی وجود ندارد.
اگر چه گاهی اوقات ممکن است به نظر رسد مجادلات در یورنشیا به طور غیرعادلانه مورد داوری قرار میگیرند، عدالت و انصاف الهی در جهان حکمفرما است. شما در یک جهان بسیار منظم زندگی میکنید، و دیر یا زود میتوانید به برخوردی عادلانه و حتی بخشنده نسبت به خود حساب کنید.
در سلوینگتون، ستاد مرکزی نبادان، هیچ هیئت واقعی قانونگذار وجود ندارد. کرات ستاد مرکزی جهان عمدتاً به داوری اشتغال دارند. مجامع قانونگذار جهان محلی در ستاد مرکزی یکصد کوکبه قرار دارند. سیستمها عمدتاً به کار اجرایی و اداری آفرینشهای محلی اشتغال دارند. فرمانروایان سیستم و همکاران آنها فرامین قانونی حکمرانان کوکبه را اجرا میکنند و احکام قضایی دادگاههای عالی جهان را به انجام میرسانند.
در حالی که قانون حقیقی در ستاد مرکزی جهان وضع نمیشود، هیئتهای گوناگون مشورتی و تحقیقاتی که مطابق حیطه و مقصودشان به طرق مختلف تشکیل شده و اداره میشوند در سلوینگتون عمل میکنند. برخی دائمی هستند و سایرین به دنبال اجرای هدف خود منحل میشوند.
شورای عالی جهان محلی از سه عضو از هر سیستم و هفت نماینده از هر کوکبه تشکیل شده است. سیستمهایی که در انزوا به سر میبرند در این مجمع نمایندگی ندارند، اما اجازه دارند ناظرانی را که در تمامی بررسیهای آن شرکت نموده و آنها را مطالعه میکنند اعزام دارند.
یکصد شورای تأیید نهایی نیز در سلوینگتون واقع شدهاند. رئیسان این شوراها تشکیل دهندۀ کابینۀ بلافصل کاریِ جبرئیل هستند.
تمامی یافتههای شوراهای عالی مشورتی جهان یا به هیئتهای قضایی سلوینگتون ارجاع داده میشوند و یا به مجامع قضایی کواکب. این شوراهای عالی برای اجرای پیشنهادات خود فاقد مرجعیت یا قدرت هستند. اگر توصیههای آنها مبتنی بر قوانین بنیادین جهان باشد، در آن صورت دادگاههای نبادان فرمان اجرای آنها را صادر میکنند، اما اگر پیشنهادات آنها به شرایط محلی یا اضطراری مربوط باشد، باید برای تصویب قانونی به مجامع قانونگذار کوکبه و سپس برای اجرا به مراجع سیستم رد شوند. این شوراهای عالی در واقع ابرهیئتهای مقننۀ جهان هستند، اما بدون قدرت تصویب و بدون قدرت اجرایی کار میکنند.
در حالی که ما با عبارات ”دادگاهها“ و ”مجامع“ پیرامون دولت جهان سخن میگوییم، باید فهم شود که این کارکردهای معنوی از فعالیتهای بدویتر و مادی یورنشیا که این نامهای مشابه را با خود حمل میکنند بسیار متفاوتند.
[ارائه شده توسط رئیس فرشتگان اعظم نبادان.]
وقتی که یک پسر آفریننده توسط پدر جهانی و پسر جاودان به صورت یک شخص به وجود آمد، آنگاه روح بیکران یک نماد جدید و بینظیر را از خود برای همراهی با پسر آفریننده در قلمرو فضا به صورت یک فرد به وجود میآورد، تا در آنجا یار او باشد، در ابتدا در سازماندهی فیزیکی، و بعدها در آفرینش و خدمت به مخلوقات به تازگی طرح ریزی شدۀ جهان.
یک روح آفرینشگر به واقعیتهای فیزیکی و روحی، هر دو، واکنش نشان میدهد، و پسر آفریننده نیز همینطور. و بدین ترتیب آنها در ادارۀ یک جهان محلی زمان و فضا هماهنگ و همیار هستند.
این ارواح دختر از سرشت روح بیکران میباشند، اما نمیتوانند در کار آفرینش فیزیکی و خدمت روحانی به طور همزمان عمل کنند. پسر جهان الگوی آفرینش فیزیکی را فراهم میکند، در حالی که روح جهان پدیدارسازی مادی واقعیتهای فیزیکی را آغاز میکند. پسر در طرحهای نیرویی عمل میکند، اما روح این آفرینشهای انرژی را به مواد فیزیکی تغییر شکل میدهد. اگر چه توصیف این حضور اولیۀ جهانی روح بیکران به صورت یک شخص تا اندازهای مشکل است، با این وجود، روح همیار برای پسر آفریننده شخصی است و همیشه به صورت یک فرد مشخص عمل کرده است.
بعد از تکمیل سازماندهی فیزیکی یک خوشۀ ستارهای و سیارهای و برقراری مدارهای انرژی توسط مراکز نیرویی ابرجهان، به دنبال این کار مقدماتی آفرینشی توسط عوامل روح بیکران که از طریق و تحت هدایت تمرکز کانونی خلاق او در جهان محلی عمل میکنند، اعلان میکائیل پسر انجام میشود که حیات متعاقباً در جهان به تازگی سازمان یافته طرح ریزی خواهد شد. به دنبال به رسمیت شناختن این اعلان قصد توسط بهشت، یک واکنش موافق در تثلیث بهشت رخ میدهد، و به دنبال آن الوهیتهای روح استاد که در ابرجهان آنها این آفرینش جدید در حال سازمانیابی است در درخشش روحانی ناپدید میشوند. در این اثنا ارواح استاد دیگر به این منزلگاه مرکزی الوهیتهای بهشت نزدیک میشوند، و به دنبال آن، هنگامی که روح استادِ در بر گیرندۀ الوهیت همیاران خود را به رسمیت میشناسد، آنچه که به عنوان یک ”فوران آغازین“ شناخته شده است به وقوع میپیوندد. این یک درخشش روحانی عظیم است، پدیدهای که تا اقصی نقاط ستاد مرکزی ابرجهان مربوطه به وضوح قابل تشخیص است، و به طور همزمان با این ظهور کم فهم شدۀ تثلیث، یک تغییر چشمگیر در طبیعت حضور خلاق روحی و قدرت روح بیکران که در جهان محلی مربوطه مستقر است رخ میدهد. در پاسخ به این پدیدههای بهشتی، عیناً در حضور پسر آفریننده، یک تجلی شخصی جدید روح بیکران فوراً به صورت یک شخص پدیدار میشود. این خادم روحی است. یاور منحصر به فرد آفرینشگر روحی پسر آفریننده، روح مادر جهان محلی، یار شخصی آفرینشگر او شده است.
از این تفکیک جدیدِ شخصیِ آفرینندۀ مشترک و از طریق او جریانات برقرار شده و مدارهای مقرر شدۀ نیروی روحی و نفوذ روحانی پیش میروند تا در تمامی کرات و موجودات آن جهان محلی رخنه کنند. در واقع، این حضور جدید و شخصی یک دگرگونی از پیش موجود و همیار کمتر شخصی پسر در کار اولیۀ سازماندهی فیزیکی جهانی او میباشد.
این شرح یک درام شگفتانگیز در چند کلام اندک است، اما نمایانگر تقریباً تمامی آنچه که میتوان پیرامون این کارکردهای خطیر گفت میباشد. این کارکردها لحظهای، اسرارآمیز، و غیرقابل درک میباشند. راز تکنیک و طرز عمل در سینۀ تثلیث بهشت نهفته است. ما فقط از یک چیز مطمئن هستیم: حضور روح در جهان محلی در طول مدت آفرینش یا سازماندهی صرفاً فیزیکی از روحِ روح بیکران بهشت به صورت ناتمام متمایز گردید؛ در حالی که بعد از پدیداری مجدد روح استادِ سرپرست از آغوش نهان خدایان و به دنبال درخشش انرژی روحانی، تجلی روح بیکران در جهان محلی به طور ناگهانی و کامل به شباهت شخصی آن روح استاد که در ارتباط تبدیل کننده با روح بیکران بود تغییر میکند. روح مادر جهان محلی بدین ترتیب یک طبیعت شخصی به دست میآورد که با طبیعت روح استاد ابرجهان قلمرو نجومی مربوطه آغشته است.
این حضور شخصی شدۀ روح بیکران، روح آفرینشگر مادر جهان محلی، در سیتانیا به عنوان خادم الهی مشهور است. از نظر تمامی مقاصد عملی و منظورهای روحانی این تبلور الوهیت، یک فرد الهی، یک شخص روحی است. و پسر آفریننده او را اینطور میشناسد و چنین به او مینگرد. از طریق این تمرکز محلی و پدیداری شخصی سومین منبع و مرکز در جهان محلی ما است که روح میتواند چنان متعاقباً به طور کامل تحت فرمان پسر آفریننده قرار گیرد. چنین است که در رابطه با این پسر به راستی گفته شد: ”تمام اختیارات آسمان و زمین به او داده شده است.“
خادم الهی پس از این که در لحظۀ آفرینش حیات تحت دگرگونی چشمگیر شخصیتی قرار گرفت، به عنوان یک شخص عمل میکند و با پسر آفریننده در برنامهریزی و مدیریت امور گستردۀ آفرینش محلیشان به یک شیوۀ بسیار شخصی همکاری میکند. برای بسیاری از انواع موجودات جهان، ممکن است حتی این تجلی روح بیکران در طول اعصار پیش از اعطای نهایی میکائیل کاملاً شخصی به نظر نرسد، اما بعد از ارتقاءِ پسر آفریننده به سطح اتوریتۀ مطلق یک پسر استاد، چنان کیفیتهای شخصی روح آفرینشگر مادر ارتقا مییابد که شخصاً توسط تمامی افرادی که تماس برقرار میکنند شناخته میشود.
روح جهان از آغازینترین ارتباط با پسر آفریننده از تمامی ویژگیهای کنترل فیزیکی روح بیکران، همچنین عطیۀ کامل ضد جاذبه برخوردار است. روح جهان به محض نیل به وضعیت شخصی همان قدر کنترل کامل و تمام حول جاذبۀ ذهن را در جهان محلی اعمال میکند که روح بیکران در صورت حضور شخصی چنین میکرد.
در هر جهان محلی خادم الهی مطابق طبیعت و خصوصیات ذاتی روح بیکران آنطور که در یکی از هفت روح استاد بهشت مجسم است عمل میکند. در حالی که در تمامی ارواح جهان یک یگانگی بنیادین کاراکتر وجود دارد، یک تنوع عملکرد نیز موجود است، که از طریق منشأ آنها توسط یکی از هفت روح استاد تعیین میشود. این تفاوت منشأ، تکنیکهای متنوع در عملکرد ارواح مادر جهان محلی را در ابرجهانهای گوناگون روشن میسازد. اما این ارواح در تمامی ویژگیهای اساسی معنوی یکسان هستند، به طور برابر معنوی و به طور کامل الهی، صرف نظر از تمایز ابرجهانی.
روح آفرینشگر در به وجود آوردن مخلوقات کرات با پسر آفریننده مسئولیت مشترک دارد و هرگز پسر را در تمامی تلاشها برای حمایت و حفظ این آفرینشها ناکام نمیگذارد. حیات از طریق عمل روح آفرینشگر مورد پشتیبانی واقع شده و حفظ میشود. ”تو روح خود را میفرستی، و آنها آفریده میشوند. تو روی زمین را تازه میگردانی.“
در آفرینش یک جهان حاوی مخلوقات هوشمند روح آفرینشگر مادر در ابتدا در قلمرو کمال جهانی عمل میکند. او در به وجود آوردن ستارۀ تابان و بامداد با پسر تشریک مساعی میکند. متعاقباً اولاد روح به طور فزاینده به مرتبت موجودات آفریده شده در سیارات نزدیک میشوند، حتی آنطور که فرزندان در درجهبندی به سوی پایین رو میکنند، از ملک صادقها گرفته تا فرزندان ماتریال، که در واقع با انسانهای عالم ارتباط برقرار میکنند. در تکامل بعدی مخلوقات انسانی، پسران حامل حیات بدن فیزیکی را که از مواد سازمان یافتۀ موجود عالم ساخته شده تهیه میکنند، در حالی که روح جهان به ایجاد ”روح حیات“ معاضدت میکند.
در حالی که بخش هفتم جهان بزرگ، از بسیاری جهات، ممکن است در توسعه کند باشد، دانشجویان اندیشمندِ مشکلات ما در انتظار تکامل یک آفرینش فوقالعاده متوازن در اعصار آینده هستند. ما این درجۀ بالای تقارن را در اروانتان پیشبینی میکنیم، زیرا روح سرپرست این جهان رئیس ارواح استاد والا میباشد. او روحی هوشمند است که در بر گیرندۀ پیوند متوازن و هماهنگی کامل ویژگیها و کاراکتر تمامی سه الوهیت جاودانه میباشد. ما در مقایسه با ناحیههای دیگر کند و عقب هستیم، اما بدون شک یک توسعۀ برتر و یک پیشرفت بیسابقه روزگاری در اعصار ابدی آینده در انتظار ما است.
نه پسر جاودان و نه روح بیکران تحت محدودیت زمان یا مکان قرار ندارند و به آن مشروط هم نیستند، اما بیشتر اولاد آنها چنین هستند.
روح بیکران بر کل مکان نفوذ دارد و در دایرۀ ابدیت سکونت دارد. باز، شخصیتهای روح بیکران در تماس شخصیشان با فرزندان زمان اغلب باید عناصر گذرا را به حساب آورند، گر چه نه زیاد مکان را. بسیاری از خدمات روحانی ذهنی مکان را نادیده میانگارند اما در اجرای هماهنگی سطوح متنوع واقعیت جهان دچار تأخیر زمانی میشوند. یک پیامآور منفرد عملاً از مکان مستقل است، به جز این که سفر از یک مکان به مکان دیگر در واقع نیازمند زمان است؛ و چیزهای مشابهی وجود دارند که برای شما ناشناختهاند.
یک روح آفرینشگر در امتیازات شخصی تماماً و به طور کامل از مکان مستقل است، ولی از زمان نیست. چنین روح جهانی هیچ حضور شخصی ویژهای در کوکبه یا ستاد مرکزی سیستم ندارد. او به طور برابر و پراکنده در سرتاسر جهان محلی خود حضور دارد، و از این رو به همان اندازه عملاً و شخصاً در یک کره حضور دارد که در هر کرۀ دیگر.
فقط در رابطه با عنصر زمان یک روح آفرینشگر به طور پیوسته در معاضدتهای جهانی خود محدود است. یک پسر آفریننده به طور آنی در سرتاسر جهان خود عمل میکند، اما روح آفرینشگر باید در یاری رساندن به ذهن جهانی زمان را به حساب آورد، به جز هنگامی که آگاهانه و تعمداً از امتیازات شخصی پسر جهان سود میبرد. روح آفرینشگر در عملکرد صرفاً روحی و همچنین در تشریک مساعی با عملکرد اسرارآمیز بازتاب جهان نیز مستقل از زمان عمل میکند.
اگر چه مدار جاذبۀ روحیِ پسر جاودان از زمان و مکان هر دو مستقل عمل میکند، کلیۀ عملکردهای پسران آفریننده از محدودیتهای مکانی مستثنی نیستند. اگر کارکردهای کرات تکاملی مستثنی شوند، این میکائیل پسران به نظر میرسد قادرند نسبتاً مستقل از زمان عمل کنند. یک پسر آفریننده در رابطه با زمان محدودیت ندارد، اما در محدودیت مکانی قرار دارد. او نمیتواند شخصاً در یک لحظه در دو مکان باشد. میکائیل نبادان در درون جهان خود بدون زمان عمل میکند و از طریق بازتاب عملاً در ابرجهان نیز همینطور. او با پسر جاودان خارج از زمان مستقیماً ارتباط برقرار میکند.
خادم الهی یاور با درایت پسر آفریننده است و او را قادر میسازد بر محدودیتهای ذاتی خود در رابطه با مکان فائق آید و آنها را جبران کند، زیرا هنگامی که این دو در پیوندی اجرائی عمل میکنند، در محدودۀ آفرینش محلی خود عملاً مستقل از زمان و مکان هستند. از این رو، همانطور که عملاً در سرتاسر یک جهان محلی مشاهده میشود، پسر آفریننده و روح آفرینشگر معمولاً مستقل از زمان و مکان، هر دو، عمل میکنند زیرا همواره رهایی از زمان و مکان برای هر یک از آنها موجود است.
فقط موجودات مطلق به طور مطلق از زمان و مکان مستقل هستند. اکثریت اشخاص تحت فرمان پسر جاودان و روح بیکران هر دو تابع هم زمان و هم مکان هستند.
هنگامی که یک روح آفرینشگر ”آگاه از مکان“ میشود، آماده میشود یک ”قلمرو مکانی“ محدود را که متعلق به او است شناسایی کند، عالمی که در تمیز جداگانه از تمامی مکانهای دیگری که به واسطۀ آنها محدود است، از مکان آزاد است. هر کس آزاد است که فقط در محدودۀ آگاهی خود انتخاب و عمل نماید.
در جهان محلی نبادان سه مدار روحی بارز وجود دارد:
1- روح اعطایی پسر آفریننده، تسلی دهنده، روح حقیقت.
2- مدار روحی خادم الهی، روحالقدس.
3- مدار خدمت به موجود هوشمند، شامل فعالیتهای کم و بیش یکپارچه اما عملکرد متنوع هفت روح یاور ذهن.
پسران آفریننده از عطیۀ یک روح جهان حضوری برخوردار هستند که از بسیاری جهات با حضور جهانی هفت روح استاد بهشت قابل مقایسه است. این روح حقیقت است که توسط یک پسر اعطایی پس از این که عنوان روحی برای چنین کرهای دریافت نمود روی یک دنیا ریخته میشود. این تسلی دهندۀ اعطا شده همان نیروی معنوی است که کلیۀ جویندگان حقیقت را به طور پیوسته به سوی او که تجسم حقیقت در جهان محلی است جذب میکند. این روح یک عطیۀ ذاتی پسر آفریننده است که درست همانطور که مدارهای اصلی جهان بزرگ از حضور شخصی الوهیتهای بهشت سرچشمه مییابند از طبیعت الهی او برمیآید.
پسر آفریننده ممکن است بیاید و برود، حضور شخصی او ممکن است در جهان محلی یا جای دیگر باشد، لذا روح حقیقت به طور مختل نشده عمل میکند، زیرا این حضور الهی، در حالی که از شخصیت پسر آفریننده ناشی میشود، از نظر کارکرد در شخص خادم الهی متمرکز است.
با این وجود روح مادر جهانی هرگز کرۀ ستاد مرکزی جهان محلی را ترک نمیکند. روح پسر آفریننده ممکن است گاهی مستقل از حضور شخصی پسر عمل کند و چنین میکند، اما روح شخصی روح مادر جهانی چنین عمل نمیکند. اگر حضور شخصی خادم الهی از سلوینگتون جدا شود روح مقدس او فاقد کارکرد میشود. حضور روحی او به نظر میرسد در کرۀ ستاد مرکزی ثابت است، و همین واقعیت است که روح پسر آفریننده را قادر میسازد که مستقل از حضور پسر عمل کند. روح مادر جهانی به عنوان تمرکز کانونی جهانی و مرکز روح حقیقت و نیز مرکز نفوذ شخصی خود او، روحالقدس، عمل مینماید.
پدر - پسر آفریننده و روح آفرینشگر مادر هر دو به طرق گوناگون به اعطای ذهنی فرزندان جهان محلی خود مساعدت میکنند. اما روح آفرینشگر اعطای ذهنی نمیکند تا این که از عطیۀ امتیازات شخصی برخوردار گردد.
رستههای فوق تکاملی شخصیت در یک جهان محلی از نوع جهان محلی الگوی ذهنی ابرجهان برخوردار هستند. رستههای انسانی و زیر انسانی حیات تکاملی از عطیۀ خدمت ذهنی انواع ارواح یاور برخوردار هستند.
هفت روح یاور ذهن آفریدۀ خادم الهی یک جهان محلی هستند. این ارواح ذهنی دارای کاراکتر یکسان اما قدرت متنوع هستند، و همگی به طور یکسان از طبیعت روح جهان بهره میبرند، گر چه جدا از مادر آفرینندهشان به سختی شخصیت محسوب میشوند. هفت یاور این نامها را گرفتهاند: روح خرد، روح پرستش، روح تدبیر، روح دانش، روح شجاعت، روح درایت، روح بصیرت — درک سریع.
اینها ”هفت روح خدا“ هستند، که ”همچون چراغ در مقابل تخت شاهی روشنند.“ اینها همانهایی هستند که پیامبری به صورت علائم در رویا دید. اما او جایگاههای بیست و چهار نگهبان را گرداگرد این هفت روح یاور ذهن ندید. این نگارش بیانگر سردرگمی پیرامون دو ارائۀ مطلب میباشد، یکی در رابطه با ستاد مرکزی جهان و دیگری در رابطه با پایتخت سیستم. جایگاههای بیست و چهار رهبر روحانی در جروسم، ستاد مرکزی سیستم محلی کرات مسکونی شما هستند.
اما یوحنا پیرامون سلوینگتون چنین نوشت: ”و از تخت پادشاهی برقها و رعدها و صداهایی برمیخاست.“ — پخش برنامههای جهانی برای سیستمهای محلی. او همچنین مخلوقات کنترل جهت جهان محلی، قطبنماهای زندۀ کرۀ ستاد مرکزی، را در ذهن مجسم نمود. این کنترل جهت در نبادان توسط چهار مخلوق کنترل سلوینگتون که روی جریانات جهان عمل میکنند و توسط اولین روح عمل کنندۀ ذهن، یاور بصیرت، روح ”درک سریع“ به طور توانمند یاری میشوند نگهداری میشود. اما توصیف این چهار مخلوق — که جانور عجیب نامیده شدهاند — به گونهای غمانگیز مورد خدشه وارد شده است. آنها از زیبایی بیهمتا و شکل بدیع برخوردارند.
چهار نقطۀ قطبنما جهانی هستند و ذاتی حیات نبادان میباشند. کلیۀ مخلوقات زنده از واحدهای بدنی برخوردارند که نسبت به این جریانات جهتدار حساس و واکنش پذیر هستند. این آفرینشهای مخلوق از نقاط مختلف جهان گرفته تا تک تک سیارات نسخهبرداری میشوند، و در ارتباط با نیروهای مغناطیسی کرات طوری انبوه اندامهای میکروسکوپی را در ارگانیسم حیوان به کار میاندازند که این سلولهای جهت به طور پیوسته شمال و جنوب را نشان میدهند. از این رو حس جهتیابی برای همیشه در موجودات زندۀ جهان ثابت است. این حس به طور کامل به عنوان یک دارایی آگاهانه در نوع بشر وجود ندارد. این اندامها در ابتدا حدوداً در هنگام این نگارش در یورنشیا مشاهده شدند.
خادم الهی در فرمولبندی حیات و آفرینش انواع جدید موجودات با پسر آفریننده تا هنگام اعطای هفتم او همکاری میکند، و به دنبال آن، بعد از ارتقاءِ او به مقام فرمانروایی کامل جهان با پسر و روح اعطایی پسر در کار بیشتر خدمت جهانی و پیشرفت سیارهای به تشریک مساعی ادامه میدهد.
در کرات مسکونی روح کار پیشرفت تکاملی را آغاز میکند، که شروع آن با مادۀ بیجان عالم است. او در ابتدا حیات گیاهی را اعطا میدارد، سپس ارگانیسمهای حیوانی، بعد اقسام اولیۀ وجود بشری؛ و هر اعطای متعاقب به پیشرفت بیشتر پتانسیل تکاملیِ حیات سیارهای از مراحل آغازین و بدوی تا ظهور موجودات صاحب اراده کمک میکند. این کار روح به طور عمده از طریق هفت یاور، ارواح پیمان، روح - ذهن متحد کننده و هماهنگساز سیارات در حال تکامل، که به طور پیوسته و متحد نژادهای انسانها را به سوی اندیشههای والاتر و آرمانهای معنوی رهنمون میدارند به انجام میرسد.
انسان فانی در ابتدا هنگامی که در ذهن کاملاً حیوانیِ مخلوقات تکاملی ظرفیت دریافت برای یاوران پرستش و خرد به وجود میآید خدمت روحانی روح را در رابطه با ذهن تجربه میکند. این خدمت روحانی ششمین و هفتمین یاور نشانگر تکامل ذهن است که از سرحد خدمت معنوی عبور کرده است. و این اذهان دارای کارکرد پرستش و خرد فوراً در مدارهای روحی خادم الهی گنجانده میشوند.
هنگامی که ذهن بدین گونه از موهبت خدمت روحانی روحالقدس بهرهمند میشود، از ظرفیت (آگاهانه یا ناآگاهانه) برای انتخاب حضور روحانی پدر جهانی — تنظیم کنندۀ فکر — برخوردار میگردد. اما پس از رهاسازی روح حقیقت توسط پسر اعطایی برای خدمت سیارهای به تمامی انسانها، اذهان نرمال به طور اتوماتیک برای پذیرش تنظیم کنندگان فکر آماده میشوند. روح حقیقت با حضور روح خادم الهی به صورت یگانه کار میکند. این ارتباط دوگانۀ روحی روی کرات در چرخش است و در صدد آن است که حقیقت را آموزش دهد و به طور معنوی اذهان انسانها را ارشاد کند، روانهای مخلوقات نژادهای در حال صعود را الهام بخشد، و مردمانی را که ساکن سیارات تکاملی هستند به طور پیوسته به سوی هدف بهشتی سرنوشت الهی آنها هدایت کند.
اگر چه روح حقیقت روی تمامی انسانها ریخته میشود، این روح پسر به واسطۀ پذیرش شخصی انسان نسبت به آنچه که جمع و جوهر مأموریت پسر اعطایی را تشکیل میدهد تقریباً به طور کامل در کارکرد و قدرت محدود است. روحالقدس بخشاً مستقل از رویکرد بشر است و بخشاً مشروط به تصمیمات و همکاری خواست انسان است. با این وجود، خدمت روحانی روحالقدس در منزهسازی و معنویت بخشیدن زندگی درونی آن انسانهایی که از رهنمودهای الهی هر چه بیشتر به طور کامل اطاعت میکنند به طور فزاینده مؤثر میشود.
شما به عنوان فرد شخصاً از یک بخش یا وجود جداگانۀ روح پدر - پسر آفریننده یا روح آفرینشگر مادر برخوردار نیستید. این خادمان روحانی همانند ناصحان اسرارآمیز با مراکز فکری ذهن فرد تماس نمیگیرند یا در آن ساکن نمیباشند. تنظیم کنندگان فکری وجود منفرد معین واقعیت پیش شخصی پدر جهانی میباشند، که در واقع در ذهن انسان به عنوان یک قسمت عینی آن ذهن سکنی میگزینند، و با مجموعۀ ارواح پسر آفریننده و روح آفرینشگر با هماهنگی کامل کار میکنند.
حضور روحالقدسِ دختر جهانیِ روح بیکران، حضور روح حقیقتِ پسر جهانیِ پسر جاودان، و حضور تنظیم کننده - روح پدر بهشتی در یک انسان تکاملی یا با او، نشانگر تقارن اعطای معنوی و خدمت روحانی است و چنین انسانی را شایسته میدارد که به طور آگاهانه واقعیت اعتقادی فرزندی با خداوند را درک کند.
با تکامل تدریجی یک سیارۀ مسکونی و معنویتیابی فراتر ساکنان آن ممکن است تأثیرات معنوی اضافهای توسط چنین شخصیتهای با درایت دریافت شود. به تدریج که انسانها در کنترل ذهن و بینش روحی پیشرفت میکنند، این خدمات روحی چندگانه بیشتر و بیشتر در عملکرد هماهنگ میشوند. آنها به طور فزاینده با خدمت فراگیر تثلیث بهشت در میآمیزند.
اگر چه ممکن است جلوۀ الوهیت جمعی باشد، در تجربۀ بشری الوهیت مفرد، همیشه یگانه، است. خدمت معنوی نیز در تجربۀ بشری جمعی نیست. تمامی تأثیرات معنوی صرف نظر از جمعی بودن منشأ، در کارکرد یگانه هستند. آنها به راستی یکی هستند، و خدمت روحی خدای هفتگانه در مخلوقات جهان بزرگ و برای آنها هستند، و به تدریج که قدردانی و پذیرش مخلوقات برای این خدمت یگانهساز افزایش مییابد، این در تجربۀ آنها خدمت خدای متعال میشود.
روح الهی از بلندیهای شکوه جاودان با یک سری طولانی از گامها فرود میآید تا شما را آنطور که هستید و در آنجا که هستید ملاقات کند و سپس، در مشارکت با ایمان، روح حاوی منشأ انسانی را با محبت در آغوش میکشد و با آن گامهای فروتنانه با اطمینان و قطعیت به بازگشت از همان راه مبادرت میکند، و هرگز توقف نمیکند تا این که روح تکاملی با ایمنی به همان بلندیهای سعادت جاودان که روح الهی در ابتدا از آنجا راهی این مأموریت بخشش و خدمت روحانی شد بالا رود.
نیروهای روحی به گونهای خطا ناپذیر سطوح اولیۀ خود را دنبال میکنند و به آن دست مییابند. آنها با عزیمت از جاودانگی مطمئناً به آن باز میگردند، و تمامی آن فرزندان زمان و مکان را که از راهبری و آموزش تنظیم کنندۀ ساکن متابعت کردهاند با خود میبرند، آنهایی را که به راستی ”از روح تولد یافتهاند“، فرزندان با ایمان خداوند.
روح الهی منبع خدمت مداوم و تشویق برای فرزندان انسانها است. قدرت و پیشرفت شما ”مطابق رحمت او و از طریق نوسازی روح است.“ حیات معنوی، همانند انرژی فیزیکی مصرف میشود. تلاش معنوی به خستگی نسبی معنوی منجر میشود. تمامی تجربۀ صعود، واقعی و نیز معنوی است. از این رو به راستی نوشته شده است: ”این روح است که جان میبخشد.“ ”روح حیات میدهد.“
تئوری مردۀ حتی والاترین دکترینهای مذهبی برای دگرگون ساختن کاراکتر بشری یا کنترل رفتار انسانی ناتوان است. آنچه که دنیای امروز نیاز دارد حقیقتی است که آموزگار باستانی شما اعلام نمود: ”نه فقط در کلام بلکه در نیرو و در روحالقدس.“ هستۀ حقیقتِ تئوریک مرده است، بالاترین مفاهیم انسانی بدون تأثیرند، مگر این که روح الهی روی اشکال حقیقت بدمد و فرمولهای نیکوکاری را جان بخشد.
آنهایی که سکنی گزیدن خداوند را دریافت کرده و شناختهاند در روح تولد یافتهاند. ”شما پرستشگاه خداوند هستید، و روح خداوند در شما ساکن است.“ کافی نیست که این روح روی شما افشانده شود، روح الهی باید بر هر مرحله از تجربۀ بشری مسلط باشد و آن را کنترل کند.
حضور روح الهی، آب حیات، است که مانع عطش وافر ناخشنودی انسانی و آن گرسنگی توصیف ناپذیر ذهن معنویت نیافتۀ بشری میشود. موجودات از روح برانگیخته شده ”هرگز تشنه نمیشوند، زیرا این آب روحانی در آنها یک چشمۀ خشنودی خواهد گشت که به سوی حیات جاودانه فوران خواهد نمود.“ چنین روانهای آبیاری شدۀ الهی تا جایی که به شادیهای زندگی و خرسندیهای وجود زمینی مربوط میشود همگی از محیط مادی مستقل هستند. آنها از نظر معنوی نورانی شده و طراوت یافتهاند، و از نظر اخلاقی تقویت شده و بهرهمند شدهاند.
در هر انسانی یک طبیعت دوگانه وجود دارد: میراث تمایلات حیوانی و اشتیاق والای عطیۀ روحی. در طول زندگی کوتاه شما در یورنشیا، این دو تمایل شدیدِ متنوع و متضاد به ندرت میتوانند به طور کامل مصالحه کنند. آنها به سختی میتوانند هماهنگ و متحد شوند. اما در طول عمرتان مجموعۀ روحی به طور پیوسته شما را یاری میکند که جسم را بیشتر و بیشتر تحت راهبری روح قرار دهید. اگر چه شما باید به زندگی مادی خود ادامه دهید، اگر چه شما نمیتوانید از بدن و نیازهای آن بگریزید، با این وجود، در مقصود و ایدهآلها به طور فزاینده قدرت یافتهاید که طبیعت حیوانی را تحت سلطۀ روح قرار دهید. در درون شما به راستی یک تبانی نیروهای روحی، یک اتحادی از نیروهای الهی وجود دارد که مقصود انحصاری آنها این است که رهایی نهایی شما را از اسارت مادی و محدودیتهای متناهی عملی سازد.
منظور از تمامی این خدمات روحانی این است، ”که شما از طریق روح او که در درون انسان است نیرو یابید.“ و این تماماً نمایانگر مراحل اولیه برای نیل نهایی به کمال ایمان و خدمت است، آن تجربهای که در اثنای آن ”با تمامی سرشاری خداوند پر خواهید شد.“ ”زیرا تمامی آنهایی که با روح خداوند هدایت میشوند فرزندان خداوند هستند.“
روح هرگز مجبور نمیکند، فقط هدایت میکند. اگر شما یک یاد گیرندۀ مشتاق هستید، اگر میخواهید به سطوح روحی دست یابید و به بلندیهای الهی برسید، اگر صادقانه آرزو دارید به هدف ابدی برسید، در این صورت روح الهی به آرامی و به طور مهرآمیز شما را در امتداد مسیر فرزندی و پیشرفت معنوی هدایت خواهد نمود. هر گامی که بر میدارید باید با رضایت، هوشمندانه و همکاری مسرتآمیز باشد. استیلای روح هرگز با تحمیل رنگ نیافته و یا با اجبار مورد مخاطره قرار نگرفته است.
و هنگامی که چنین حیات حاوی هدایت روحی به طور آزادانه و هوشمندانه پذیرفته شد، در درون ذهن بشری به تدریج یک آگاهی مثبت از تماس الهی و اطمینان از مشارکت روحی به وجود میآید. دیر یا زود ”روح با روح شما (تنظیم کننده) گواهی میدهد که شما یک فرزند خداوند هستید.“ تنظیم کنندۀ فکریِ خود شما از پیش با شما پیرامون نزدیکیتان با خداوند سخن گفته است، طوری که نگارش تصدیق میکند که روح ”با روح شما“ گواهی میدهد نه به روح شما.
آگاهی از استیلای روح بر یک حیات بشری به زودی با یک نمایش فزاینده از ویژگیهای روح در واکنشهای حیات چنین انسان تحت راهبری روح همراه است، ”زیرا ثمرههای روح محبت، شادی، آرامش، بردباری، ملایمت، نیکی، ایمان، فروتنی، و اعتدال است.“ چنین انسانهای با روح هدایت شده و به طور الهی نورانی شده، ضمن این که هنوز در مسیرهای حقیرانۀ رنج و زحمت گام بر میدارند و وظایف مربوط به تکالیف زمینی خود را با وفاداری انسانی انجام میدهند، از پیش شروع به تشخیص انوار حیات جاودانهای که در سواحل بسیار دور دنیای دیگر سوسو میزند کردهاند. آنها از پیش شروع به درک واقعیت آن حقیقت الهام بخش و آرامش بخش کردهاند، که ”پادشاهی خداوند گوشت و نوشیدنی نیست بلکه نیکوکاری، آرامش، و شادی در روح القدس است.“ و در طول هر مشقت و در وجود هر سختی، روانهای از روح تولد یافته با آن امیدی که فراتر از همۀ ترسها است قوت قلب مییابند، زیرا مهر خداوند از طریق حضور روح الهی روی تمامی دلها ریخته میشود.
جسمانیت، طبیعت ذاتی که از نژادهای حیوان منشأ سرچشمه مییابد، به طور طبیعی ثمر روح الهی به بار نمیآورد. هنگامی که طبیعت انسانی از طریق افزودن طبیعت فرزندان ماتریال خداوند ارتقا یافت، به تدریج که نژادهای یورنشیا از طریق اعطای آدم تا اندازهای پیشرفت نمودند، سپس راه برای همکاری روح حقیقت با تنظیم کنندۀ ساکن در فرد بهتر آماده میشود، تا موجب درو کردن زیبای میوههای سرشت روح شود. اگر شما این روح را پس نزنید، ولو این که برای انجام این کار به ابدیت نیاز باشد، ”او شما را به سوی حقیقت تمام هدایت خواهد کرد.“
انسانهای تکاملی که در کرات نرمال دارای پیشرفت معنوی ساکنند تضادهای حادی را که میان روح و جسم وجود دارد و نژادهای کنونی یورنشیا را تعیین ویژگی میکند تجربه نمیکنند. اما حتی در ایدهآلترین سیارات، انسان پیش از آدم باید تلاشهای مثبتی به خرج دهد تا از سطح صرفاً حیوانی وجود به سطوح متوالی معانیِ به طور فزاینده عقلانی و ارزشهای بالاتر روحی صعود کند.
انسانهای یک کرۀ نرمال بین طبیعتهای فیزیکی و معنوی خود ستیز مداوم را تجربه نمیکنند. آنها با ضرورت بالا رفتن از سطوح حیوانی وجود به سطوح بالاتر زندگانی معنوی مواجه هستند، اما این فرازرَوی در مقایسه با تضادهای شدید انسانهای یورنشیا در این عالم حاوی طبیعتهای ناهمگون مادی و معنوی بیشتر شبیه تحت آموزش و پرورش قرار گرفتن است.
مردمان یورنشیا برای دریافت کمک در این کار نیل تدریجی معنوی سیارهای از پیامدهای یک محرومیت دوگانه رنج میبرند. تحول کلیگسشیا سردرگمی جهانی را تسریع نمود و تمامی نسلهای بعد را از یاری اخلاقی که یک جامعۀ منظم میتوانست فراهم سازد بیبهره ساخت. اما حتی فاجعهآمیزتر از آن خطای نوع آدم بود، زیرا نژادها را از آن نوع برتر حاوی سرشت فیزیکی که با آرمانهای معنوی هماهنگتر بود محروم ساخت.
انسانهای یورنشیا مجبورند متحمل چنین تقلاهای چشمگیر بین روح و جسم شوند زیرا نیاکان بسیار دور آنها از طریق اعطای عدنی بیشتر به طور کامل همانند نوع آدم نشدند. طرح الهی این بود که نژادهای انسانی یورنشیا باید از طبیعتی فیزیکی برخوردار میگشتند که بیشتر به طور طبیعی از نظر روحی واکنش نشان میداد.
به رغم این مصیبت دوگانه برای طبیعت انسان و محیط او، اگر انسانهای امروزی به پادشاهی روح وارد شوند، یعنی جایی که فرزندان با ایمان خداوند در خدمت روشنگرانه و آزادیبخشِ وقف با جان و دل به انجام خواست پدر آسمانی به سر برده و از رهایی نسبی از اسارت و بردگی جسم بهرهمند میباشند، قدر کمتری از این ستیز آشکار میان جسم و روح را تجربه خواهند کرد. عیسی راه جدید زندگی انسانی را به نوع بشر نشان داد، راهی که به وسیلۀ آن موجودات بشری میتوانند از پیامدهای مهلک شورش کلیگسشیا به اندازۀ زیاد بگریزند و به مؤثرترین نحو محرومیتهای ناشی از خطای نوع آدم را جبران کنند. ”روح حیات عیسی مسیح ما را از قانون زندگی حیوانی و وسوسههای شرارت و گناه آزاد ساخته است.“ ”این همان پیروزی است که بر جسم و حتی ایمان شما فائق میآید.“
آن مردان و زنان خداشناسی که از روح تولد یافتهاند به همان قدر با طبیعت انسانی خود تضاد را تجربه میکنند که ساکنان نرمالترین کرات، سیاراتی که هرگز با گناه آغشته نشده و یا با شورش لمس نشدهاند. فرزندان با ایمان بسیار فراتر از تضادهایی که به وسیلۀ تمایلات لجام گسیخته یا غیرطبیعی ایجاد میشود در سطوح عقلانی کار میکنند و در سطوح معنوی زندگی میکنند. تمایلات نرمال موجودات حیوانی و امیال و انگیزشهای طبیعی حاوی طبیعت فیزیکی حتی با بالاترین دستیابیهای معنوی در تضاد نیستند به جز در اذهان اشخاص نادان، بد آموخته، یا متأسفانه بیش از حد موشکاف.
پس از این که حرکت در مسیر حیات جاودانه را آغاز نمودید، به دنبال این که تکلیف را پذیرفته و فرامین پیشروی خود را دریافت نمودید، از مخاطرات فراموشکاری بشری و ناهمسازی انسانی بیم نداشته باشید، با تردیدهای شکست یا با سردرگمی مبهوت کننده دچار نگرانی نشوید، تزلزل نشان ندهید، و موقعیت و مرتبت خود را زیر سئوال نبرید، زیرا در هر ساعت تاریک، در هر مرحلۀ حساس در تقلای پیش رو، روح حقیقت همیشه چنین سخن خواهد گفت: ”مسیر این است.“
[ارائه شده توسط یک پیامآور توانمند که موقتاً به مأموریت خدمت در یورنشیا گمارده شده است.]
پسران خداوند که قبلاً معرفی شدند یک منشأ بهشتی داشتهاند. آنها اولاد فرمانروایان الهی قلمروهای جهانی هستند. از اولین مرتبت فرزندی بهشت، پسران آفریننده، در نبادان فقط یکی وجود دارد، میکائیل، پدر و فرمانروای جهان. از دومین مرتبت فرزندی بهشت، پسران آوُنال یا مجری قانون، نبادان سهم کامل خود را دارا میباشد — 1٫062 تن. و این ”مسیحهای کوچکتر“ همانقدر در اعطاهای سیارهای خویش مؤثر و تماماً قدرتمند هستند که آفریننده و پسر استاد در یورنشیا بود. سومین رسته، که منشأ در تثلیث دارند، در یک جهان محلی ثبت نام نمیشوند، اما من تخمین میزنم که در نبادان بین پانزده تا بیست هزار پسر آموزگار تثلیث وجود دارد که 9٫642 یاور مخلوق - سه اقنومه شدۀ ثبت شده را شامل نمیشود. این دِینالهای بهشت نه مجری قانون هستند و نه مدیر؛ آنها ابر آموزگار هستند.
انواع پسرانی که مورد ملاحظه قرار خواهند گرفت منشأ در جهان محلی دارند. آنها اولاد یک پسر بهشتی آفریننده در ارتباط متغیر با روح مکمل مادر جهان میباشند. انواع زیرین فرزندی جهان در این روایات ذکر میشوند:
1- پسران ملک صادق.
2- پسران وُراندادِک.
3- پسران لانوناندِک.
4- پسران حامل حیات.
الوهیت سهگانۀ بهشت برای آفرینش سه رستۀ فرزندی عمل میکند: میکائیلها، آوُنالها، دِینالها. الوهیت دوگانه در جهان محلی، پسر و روح، نیز در آفرینش سه رستۀ والا از پسران عمل میکند: ملک صادقها، وُراندادکها، و لانوناندکها، و پس از دستیابی به این تجلی سهگانه با سطح بعدی خدای هفتگانه در ایجاد نوع چند هنرۀ حاملین حیات تشریک مساعی میکند. این موجودات در گروه پسران فرود یابندۀ خداوند طبقهبندی میشوند، اما آنها یک شکل بینظیر و اولیه از حیات جهانی میباشند. تمامی مقالۀ بعد به بررسی آنان اختصاص خواهد یافت.
پس از به وجود آمدن موجودات یاری شخصی، همانند ستارۀ تابان و بامداد و سایر شخصیتهای اداری، مطابق مقصود الهی و طرحهای خلاق یک جهان مشخص، یک شکل جدید از پیوند خلاق میان پسر آفریننده و روح آفرینشگر، دختر روح بیکران در جهان محلی، رخ میدهد. شخصیت فرزندی برآمده از این مشارکت خلاق، ملک صادق نخستین — پدر ملک صادق — میباشد. او آن موجود بینظیر است که متعاقباً برای به وجود آوردن تمامی گروه برخوردار از آن نام با پسر آفریننده و روح آفرینشگر تشریک مساعی میکند.
در جهان نبادان پدر ملک صادق به عنوان اولین همکار اجرایی ستارۀ تابان و بامداد عمل میکند. جبرئیل بیشتر با سیاستهای جهان مشغول است، و ملک صادق با اسلوب عملی. جبرئیل ریاست دادگاهها و شوراهای نبادان را که مرتباً تشکیل میشوند به عهده دارد، و ملک صادق ریاست کمیسیونهای ویژه، فوقالعاده، و اضطراری و هیئتهای مشورتی را. جبرئیل و پدر ملک صادق هرگز به طور همزمان از سلوینگتون خارج نمیشوند، زیرا در غیاب جبرئیل پدر ملک صادق به عنوان رئیس اجرائی نبادان عمل میکند.
ملک صادقهای جهان ما همگی ظرف یک دورۀ هزار سالۀ زمان استاندارد توسط پسر آفریننده و روح آفرینشگر در ارتباط با پدر ملک صادق آفریده شدند. ملک صادقها چون از یک مرتبت فرزندی میباشند که در آن یکی از اعضای خودشان به عنوان آفرینندۀ همتراز عمل کرد، در ساختار بخشاً خود منشأ هستند و لذا کاندیدايی برای تحقق یک نوع آسمانی حکومت بر خود میباشند. آنها به طور دورهای رئیس اداری خود را برای یک دورۀ هفت سالۀ زمان استاندارد انتخاب میکنند و غیر از آن به عنوان یک نوع خود سامان دهنده عمل میکنند، گر چه ملک صادق اولیه از امتیازات مشخص ذاتی مشترک پدرانه برخوردار است. گاه به گاه این پدر ملک صادق برخی افراد مشخص از رستۀ خود را به عنوان حاملین ویژۀ حیات برای کار در کرات میدسونایت تعیین میکند. آنها نوعی سیارۀ مسکونی هستند که تاکنون در یورنشیا آشکار نشدهاند.
ملک صادقها به طور گسترده خارج از جهان محلی عمل نمیکنند، به جز هنگامی که به عنوان شاهد در اموری که در دادگاههای ابرجهان در حال رسیدگی است فرا خوانده میشوند، و زمانی که به عنوان سفیران ویژه، آنطور که گاهی هستند، تعیین میشوند و یک جهان را برای جهان دیگر در همان ابرجهان نمایندگی میکنند. ملک صادق اولیه یا نخست زاده شدۀ هر جهان همیشه آزاد است تا در مأموریتهایی که به منافع و وظایف نوع او مربوط است به جهانهای همسایه یا به بهشت سفر کند.
ملک صادقها اولین نوع پسران الهی هستند که آنقدر به طور کافی به حیات پایینتر مخلوق نزدیک میشوند که بتوانند به طور مستقیم در کار ارتقاءِ انسان عمل نمایند، و بدون نیاز به حلول در جسم به نژادهای تکاملی خدمت کنند. این پسران به طور طبیعی در نقطۀ میانی فرود بزرگ شخصیتی هستند. منشأ آنها تقریباً در نیمۀ راه میان بالاترین الوهیت و پایینترین حیات مخلوق برخوردار از عطیۀ اراده میباشد. آنها بدین ترتیب رابط طبیعی میان سطوح بالاتر و الهی وجود زندگانی و اشکال پایینتر و حتی مادی حیات در کرات تکاملی میشوند. رستههای سراف، فرشتگان، از کار کردن با ملک صادقها شادمان میشوند. در واقع تمامی اشکال حیات هوشمند در این پسران دوستانی با درایت، آموزگارانی دلسوز و مشاورانی خردمند مییابند.
ملک صادقها یک مرتبت حاکم بر خود میباشند. با این گروه بینظیر، ما با اولین تلاش برای خود مختاری از سوی موجودات جهان محلی روبرو هستیم و بالاترین نوع حکومت بر خود راستین را مشاهده میکنیم. این پسران تشکیلات خودشان را برای گروه و سازمان اداری سیارۀ خانگیشان، و نیز برای شش کرۀ مربوطه و کرات فرعی آنها سازمان میدهند. و باید ثبت شود که آنها هرگز از امتیازات خود سوءِ استفاده نکردهاند. در سرتاسر جهان نبادان این پسران ملک صادق حتی یکبار هم به اعتماد بر خود خیانت نکردهاند. آنها امید هر گروه جهان هستند که آرزوی حکومت بر خود را دارد. آنها برای تمامی کرات نبادان الگو و آموزگاران حکومت بر خود هستند. تمامی رستههای موجودات هوشمند، مافوقها از بالا و تحت فرمانها از پایین، در ستایش خود از دولت ملک صادقها یکدل هستند.
رتبۀ ملک صادق فرزندی منزلت پسر ارشد را در یک خانوادۀ بزرگ دارد و مسئولیت وی را به عهده میگیرد. بیشتر کار آنها ثابت است و تا اندازهای روال عادی دارد، اما بخش عمدۀ آن داوطلبانه است و در مجموع توسط خودشان تقبل شده است. اکثریت مجامع ویژه که گاه به گاه در سلوینگتون تشکیل میشوند بنا به پیشنهاد ملک صادقها فرا خوانده میشوند. این پسران مطابق ابتکار خودشان از جهان محلی خود پاسداری میکنند. آنها یک سازمان خود مختار دارند که به خبرگیری از جهان تخصیص یافته است، و مستقل از تمامی اطلاعاتی که از طریق عوامل معمول درگیر ادارۀ روزمرۀ عالم به ستاد مرکزی جهان میرسد به طور مرتب به پسر آفریننده گزارش میدهد. آنها طبیعتاً نظارهگرانی بیتعصب هستند، و از اعتماد کامل تمامی طبقات موجودات هوشمند برخوردارند.
ملک صادقها به عنوان دادگاههای تجدید نظر سیار و مشورتی ناحیهها عمل میکنند. این پسران جهان در گروههای کوچک به کرات میروند تا به صورت کمیسیونهای مشورتی خدمت کنند، شهادت بگیرند، پیشنهاد دریافت کنند، و به عنوان مشاور عمل کنند، و بدین صورت به حل مشکلات عمده کمک نمایند و به اختلافات جدی که در امور قلمروهای تکاملی گاه به گاه پیش میآید رسیدگی نمایند.
این کهنسالترین پسران یک جهان دستیاران اصلی ستارۀ تابان و بامداد در اجرای فرامین پسر آفریننده میباشند. هنگامی که یک ملک صادق به نام جبرئیل به کرهای دور افتاده میرود، ممکن است برای انجام مقاصد آن مأموریت ویژه به نام فرستنده نمایندگی کند و در آن رویداد در سیارۀ مأموریت با اختیار کامل ستارۀ تابان و بامداد ظاهر خواهد گشت. این امر به ویژه در مورد آن کراتی که هنوز در آنها یک پسر بالاتر به شکل مخلوقات عالم پدیدار نگشته است صادق است.
هنگامی که یک پسر آفریننده به دوران زندگانی اعطایی در یک کرۀ تکاملی وارد میشود، به تنهایی میرود، اما هنگامی که یکی از برادران بهشتی او، یک پسر آوُنال، به یک اعطا وارد میشود، توسط پشتیبانان ملک صادق که تعدادشان دوازده نفر میباشد همراهی میشود، پسرانی که به طور بسیار مؤثر به موفقیت مأموریت اعطایی کمک میکنند. آنها همچنین از آونالهای بهشتی در مأموریتهای داورانه به کرات مسکونی پشتیبانی میکنند، و اگر پسر آوُنال نیز بدین نحو ظاهر شود، در این مأموریتها ملک صادقها برای چشمان انسانها مرئی هستند.
هیچ مرحلهای از نیاز معنوی سیارهای وجود ندارد که آنها برای آن خدمت نکنند. آنها آموزگارانی هستند که مکرراً تمام کرات برخوردار از حیات پیشرفته را به شناخت نهایی و کامل پسر آفریننده و پدر بهشتی او میرسانند.
ملک صادقها تقریباً در خردمندی کامل هستند، اما در قضاوت خطاناپذیر نیستند. آنها هنگامی که در مأموریتهای سیارهای جدا افتاده و تنها هستند، گاهی اوقات در امور جزئی خطا کردهاند، بدین معنی که برگزیدهاند کارهای مشخصی بکنند که مسئولین آنها متعاقباً تأیید نکردهاند. چنین خطای قضاوت یک ملک صادق را موقتاً سلب صلاحیت میکند، تا این که به سلوینگتون برود و در شنود با پسر آفریننده آن رهنمودی را دریافت کند که به طور مؤثر او را از عدم هماهنگی که موجب عدم توافق با یارانش گشت تهی سازد، و سپس در پی استراحت تصحیحی، در روز سوم تثبیت در خدمت به دنبال میآید. اما این عدم انطباقهای جزئی در کارکرد ملک صادق به ندرت در نبادان رخ داده است.
این پسران یک رستۀ در حال افزایش نیستند. تعداد آنها ثابت است، گر چه در هر جهان محلی متغیر است. تعداد ثبت شدۀ ملک صادقها در ستاد مرکزیشان در نبادان فراتر از ده میلیون است.
ملک صادقها یک کرۀ خودشان را در نزدیکی سلوینگتون، ستاد مرکزی جهان، اشغال میکنند. این کره که نامش ملک صادق است، کرۀ پیشگام هفتاد کرۀ اصلی است که در مدار سلوینگتون قرار دارند. شش کرۀ فرعی که به فعالیتهای ویژه تخصیص یافتهاند به دور هر یک از آنها در گردشند. از این کرات شگفتانگیز — هفتاد اصلی و 420 فرعی — اغلب به نام دانشگاه ملک صادق یاد میشود. انسانهای در حال فرازِ کلیۀ کواکب نبادان برای دستیابی به وضعیت اقامتی در سلوینگتون در تمامی 490 کرات آموزش میبینند. اما آموزش صعود کنندگان فقط یک مرحله از فعالیتهای چندگانهای است که در خوشۀ کرات ساخته شدۀ سلوینگتون صورت مییابد.
490 کرات مدار سلوینگتون به ده گروه تقسیم شدهاند که هر یک شامل هفت کرۀ اصلی و چهل و دو کرۀ فرعی میباشند. هر یک از این گروهها تحت سرپرستی کلی نوعی از انواع حیات جهانی قرار دارند. اولین گروه که در بر گیرندۀ کرۀ پیشگام و شش کرات اصلی بعدی در گروه گردندۀ سیارهای میباشد تحت سرپرستی ملک صادقها قرار دارد. این کرات ملک صادق عبارتند از:
1- کرۀ پیشگام — کرۀ اقامتگاه پسران ملک صادق.
2- کرۀ مدارس حیات فیزیکی و آزمایشگاههای انرژیهای زنده.
3- کرۀ حیات مورانشیا.
4- کرۀ حیات آغازین روحی.
5- کرۀ حیات نیمه روحی.
6- کرۀ حیات در حال پیشرفت روحی.
7- قلمرو تحقق هماهنگ و عالی تواناییهای فردی.
شش کرات فرعی هر یک از این کرات ملک صادق به فعالیتهای وابسته به کار کرۀ اصلی مربوطه تخصیص یافتهاند.
کرۀ پیشگام، کرۀ ملک صادق، مکان معمول دیدار برای تمامی موجوداتی است که به کار آموزش و معنویت بخشی انسانهای در حال فراز زمان و فضا اشتغال دارند. برای یک صعود کننده شاید این کره جالبترین مکان در تمامی نبادان باشد. تمامی انسانهای تکاملی که از آموزش کوکبۀ خویش فارغالتحصیل میشوند در ملک صادق فرود خواهند آمد. آنها در آنجا به داخل نظام دستورالعملها و پیشرفت معنوی سیستم آموزشی سلوینگتون وارد میشوند. و شما هرگز واکنشهای خود را به اولین روز زندگی در این کرۀ بینظیر فراموش نخواهید کرد، نه حتی بعد از این که به مقصد بهشتی خود رسیدید.
انسانهای در حال فراز ضمن این که در کرۀ ملک صادق سکنی میگزینند، آموزش خود را در شش سیارۀ آموزش ویژه که به دور آن میچرخند دنبال میکنند. و در سراسر اقامت موقتشان در هفتاد کرۀ فرهنگی، کرات اصلی مدار سلوینگتون، از همین روش استفاده میشود.
بسیاری فعالیتهای متنوع وقت موجودات بیشماری را که در شش کرات فرعی کرۀ ملک صادق اقامت دارند اشغال میکند، اما تا جایی که به انسانهای در حال فراز مربوط است، این اقمار به مراحل زیرین مطالعۀ ویژه تخصیص یافتهاند:
1- کرۀ شمارۀ یک به بررسی حیات آغازین سیارهایِ انسانهای در حال فراز اشتغال دارد. این کار در کلاسهایی انجام میشود که در بر گیرندۀ آنهایی که از یک کرۀ مشخص حاوی منشأ انسانی میآیند میباشد. آنهایی که از یورنشیا هستند چنین بررسی تجربی را با هم دنبال میکنند.
2- کار ویژۀ کرۀ شمارۀ دو شامل یک بررسی مشابه تجارب است که طی عبور از کرات قصر که به دور قمر اصلی ستاد مرکزی سیستم محلی در گردشند حاصل شده است.
3- بررسیهای این کره به اقامت موقت در پایتخت سیستم محلی مربوط میشود و در بر گیرندۀ فعالیتهای سایر کرات ساخته شدۀ خوشۀ ستاد مرکزی سیستم میباشد.
4- چهارمین کره به بررسی تجارب هفتاد کرۀ فرعی کوکبه و کرات مربوط به آنها اشتغال دارد.
5- در پنجمین کره بررسی اقامت موقت صعود کننده در کرۀ ستاد مرکزی کوکبه انجام میشود.
6- وقت در کرۀ شمارۀ شش به تلاش برای مرتبط ساختن این پنج دوره و بدین ترتیب دستیابی به هماهنگی تجربه در تدارک برای ورود به مدارس اصلی ملک صادق متعلق به آموزش جهان تخصیص مییابد.
مدارس ادارۀ جهان و خردمندی معنوی در کرۀ منزلگاه ملک صادق واقع شدهاند. در آنجا همچنین آن مدارسی که به یک رشتۀ واحد پژوهشی نظیر انرژی، ماده، سازماندهی، ارتباطات، اسناد، اخلاقیات، و وجود مقایسهای مخلوق تخصیص یافتهاند یافت میشوند.
در کالج ملک صادقِ عطیۀ معنوی تمامی رستهها — حتی رستههای بهشتیِ — پسران خداوند با ملک صادق و آموزگاران سراف در آموزش گروههایی که به عنوان بشارت دهندگان سرنوشت عازم میشوند و آزادی معنوی و فرزندی الهی را حتی برای کرات دوردست جهان اعلام میدارند همکاری میکنند. این دانشکدۀ ویژۀ دانشگاه ملک صادق یک مؤسسۀ منحصر به فرد جهان است. دانشجویان دیدار کننده از نواحی دیگر پذیرفته نمیشوند.
بالاترین درس آموزشی در ادارۀ جهان توسط ملک صادقها در کرۀ منزلگاه آنان داده میشود. ریاست این کالج اخلاقیات بالا را پدر ملک صادق اولیه به عهده دارد. جهانهای گوناگون با این مدارس دانشجو رد و بدل میکنند. در حالی که جهان جوان نبادان در مقیاس جهانها در رابطه با نیل معنوی و توسعۀ والای اخلاقی در سطح پایین قرار دارد، با این حال، مشکلات اداری ما چنان تمام جهان را برای آفرینشهای نزدیک دیگر به یک درمانگاه پهناور تبدیل ساخته است که دانشجویان دیدار کننده و مشاهدهگر از نواحی دیگر به کالجهای ملک صادق هجوم آوردهاند. علاوه بر گروه عظیم ثبت نام کنندگان محلی همیشه بیش از یکصد هزار دانشجوی خارجی در مدارس ملک صادق شرکت دارند، چرا که مرتبت ملک صادقها در نبادان در سرتاسر اِسپلاندون مشهور است.
یک شاخۀ بسیار تخصصی فعالیتهای ملک صادق به سرپرستی دوران پیشرفتۀ زندگانی مورانشیای انسانهای در حال فراز مربوط است. بخش عمدۀ این آموزش توسط فرشتگان خادم صبور و خردمند سراف که توسط انسانهایی که به سطوح نسبتاً بالاتر نیل جهانی فراز یافتهاند یاری میشوند اجرا میشود، اما تمامی این کار آموزشی تحت سرپرستی کلی ملک صادقها با همکاری پسران آموزگار تثلیث قرار دارد.
در حالی که رستههای ملک صادق عمدتاً به سیستم گستردۀ آموزشی و نظام تجربی آموزشی جهان محلی تخصیص یافتهاند، آنها همچنین در مأموریتهای بینظیر و در شرایط غیرعادی عمل میکنند. در یک جهان در حال تکامل که نهایتاً تقریباً ده میلیون کرۀ مسکونی را در بر میگیرد، بسیاری چیزهای غیرعادی اتفاق میافتد، و در چنین مواقع اضطراری است که ملک صادقها عمل میکنند. در ایدنشیا، ستاد مرکزی کوکبۀ شما، آنها به عنوان پسران اضطراری مشهورند. آنها همیشه آمادهاند تا در تمامی مواقع ضروری — فیزیکی، عقلانی، یا معنوی — چه در یک سیاره، در یک سیستم، در یک کوکبه، و یا در جهان خدمت نمایند. هر گاه و هر جا به کمک ویژه نیاز باشد، در آنجا شما یک یا تعداد بیشتری از پسران ملک صادق را خواهید یافت.
هنگامی که جنبهای از برنامۀ پسر آفریننده با خطر شکست مواجه میشود، بیدرنگ یک ملک صادق برای ارائۀ کمک اعزام میشود. اما آنها اغلب در شرایط وجود شورش گناهکارانه، نظیر آنچه که در سِتانیا رخ داد برای عمل کردن فرا خوانده نمیشوند.
ملک صادقها اولینهایی هستند که در کلیۀ مواقع اضطراری از هر نوع در تمامی کراتی که مخلوقات صاحب اراده اقامت دارند عمل نمایند. آنها گاهی اوقات در سیارات نافرمان به عنوان سرپرستان موقت عمل میکنند، و به عنوان پذیرشگران یک دولت سیارهای خطاکار خدمت میکنند. در یک بحران سیارهای این پسران ملک صادق در بسیاری سِمَتهای بینظیر خدمت میکنند. برای چنین پسری به آسانی ممکن است که خود را برای موجودات انسانی مرئی نماید، و گاهی اوقات یکی از این رستهها حتی در شکل جسم انسانی پدیدار گشته است. در نبادان هفت بار یک ملک صادق در یک کرۀ تکاملی در شکل جسم انسانی خدمت کرده است، و در مواقع متعدد این پسران به شکل انواع دیگر مخلوقات جهان ظاهر گشتهاند. آنها به راستی خادمان چند هنره و داوطلب اضطراری برای تمامی رستههای موجودات هوشمند جهان و برای تمامی کرات و سیستمهای کرات میباشند.
ملک صادقی که در طول روزگار ابراهیم در یورنشیا زندگی میکرد در آن ناحیه به عنوان شاهزادۀ سالیم مشهور بود، زیرا سرپرستی یک مهاجر نشین کوچک از جویندگان حقیقت را که در مکانی به نام سالیم اقامت داشتند به عهده داشت. او داوطلب شد به شکل انسان در جسم انسانی پدیدار گردد، و با تأیید پذیرشگران ملک صادق سیاره که بیم داشتند در طول آن دورۀ تاریکی فزایندۀ معنوی نور حیات خاموش گردد چنین کرد. و او در واقع حقیقت روزگار خود را شکوفا ساخت و با احتیاط آن را به ابراهیم و همکاران او منتقل نمود.
پسر آفریننده و روح آفرینشگر جهان محلی بعد از آفرینش دستیاران شخصی و اولین گروه ملک صادقهای چند هنره، برای دومین رستۀ بزرگ و متنوع فرزندی جهان، وُراندادکها، برنامهریزی نموده و آنها را به وجود آوردند. آنها بیشتر عموماً به عنوان پدران کوکبه مشهورند زیرا یک پسر از این مرتبت به طور یکنواخت در رأس هر دولت کوکبه در هر جهان محلی یافت میشود.
تعداد وُراندادکها در هر جهان محلی فرق میکند. رقم ثبت شدۀ آنان فقط در نبادان یک میلیون نفر است. این پسران، نظیر همیارانشان، ملک صادقها، از هیچ قدرت تولید مثل برخوردار نیستند. هیچ روش شناخته شدهای وجود ندارد که آنها بتوانند به وسیلۀ آن بر تعداد خود بیفزایند.
از بسیاری جهات این پسران یک گروه خود گردان هستند. به عنوان فرد و به عنوان گروه، حتی به عنوان یک مجموعه، آنها عمدتاً خود مختار هستند، عمدتاً همانطور که ملک صادقها هستند، اما وُراندادکها در چنین طیف گستردهای از فعالیتها عمل نمیکنند. آنها با مهارت خیره کنندۀ ملک صادقهای برادر خود برابری نمیکنند، اما به عنوان حکمرانان و اداره کنندگان دوراندیش حتی قابل اطمینانتر و مؤثرترند. همچنین آنها به طور کامل همتای اداری زیردستان خود، حکمرانان لانوناندک سیستم، نیستند، اما آنها از تمامی رستههای فرزندی جهان در ثبات عزم و در قضاوت خداگونه برتری دارند.
اگر چه تصمیمات و فرامین این رستۀ پسران همیشه مطابق روح فرزندی الهی و هماهنگ با سیاستهای پسر آفریننده است، اشتباه آنها به پسر آفریننده ذکر شده است و در جزئیات تکنیک گاهی اوقات تصمیمات آنها پس از استیناف در دادگاههای عالی جهان لغو شده است. اما این پسران به ندرت مرتکب خطا میشوند، و آنها هرگز دست به شورش نزدهاند. در تمامی تاریخ نبادان هرگز یک وُراندادک از دولت جهان سرپیچی نکرده است.
خدمت وُراندادکها در جهانهای محلی گسترده و متنوع است. آنها برای جهانهای دیگر به عنوان سفیر و به عنوان رایزنانی که کواکب را در محدودۀ جهان بومی خود نمایندگی میکنند خدمت میکنند. در میان تمامی رستههای فرزندی جهان محلی به آنها بیشترین میزان نمایندگی کامل قدرتهای عالیه واگذار شده است، که در وضعیتهای حساس جهان به کار گرفته میشود.
در آن کراتی که در تاریکی معنوی جدا شدهاند، آن کراتی که به واسطۀ شورش و خطا متحمل انزوای سیارهای شدهاند، یک وُراندادک ناظر معمولاً تا زمان بازگشت وضعیت عادی حاضر است. در برخی وضعیتهای فوقالعاده این ناظر والا میتواند اختیار مطلق و دلخواه روی هر موجود آسمانی که به آن سیاره اختصاص داده شده اعمال نماید. در تاریخ سلوینگتون ثبت شده است که وُراندادکها گاهی اوقات چنین اختیاری را به عنوان بالاترین نایب فرمانروای چنین سیاراتی اعمال کردهاند. و این همچنین حتی در مورد آن کرات مسکونی که به واسطۀ شورش دست نخورده ماندهاند صادق بوده است.
اغلب یک گروه دوازده نفره یا بیشتر از پسران وراندادک پیرامون دعاوی ویژه که به وضعیت یک سیاره یا یک سیستم مربوط است به عنوان یک دادگاه عالی تجدید نظر و استیناف تشکیل جلسه میدهند. اما کارهای آنان عمدتاً به کارکردهای قضایی که بومی دولتهای کوکبه هستند مربوط است. در نتیجۀ تمامی این خدمات، پسران وُراندادک تاریخدانان جهانهای محلی شدهاند. آنها با تمامی تقلاهای سیاسی و تحولات اجتماعی کرات مسکونی شخصاً آشنا هستند.
حداقل سه وُراندادِک به حکومت هر یک از یکصد کواکب یک جهان محلی گمارده شده است. این پسران توسط پسر آفریننده انتخاب میشوند و توسط جبرئیل در طول 10٫000 سال استاندارد، در حدود 50٫000 سال به وقت یورنشیا به عنوان والامرتبههای کواکب برای خدمت به کار گمارده میشوند. والامرتبهای که بر مسند حکومت است، پدر کوکبه، دو همکار دارد، یکی ارشد و یکی دونپایه، در هر تغییر دولت، همکار ارشد رئیس دولت میشود، و دون پایه وظایف ارشد را به عهده میگیرد، ضمن این که وُراندادکهای گمارده نشدۀ مقیم کرات سلوینگتون یکی از نفرات خود را به عنوان کاندیدا برای انتخاب نامزد میکنند تا مسئولیتهای همکار دون پایه را به عهده گیرد. بدین ترتیب هر یک از فرمانروایان والامرتبه بر طبق خط مشی کنونی یک دورۀ خدمت سی هزار ساله، در حدود 150٫000 سال یورنشیا، در ستاد مرکزی یک کوکبه دارد.
یکصد پدران کوکبه، رئیسان واقعی دولتهای کوکبه، کابینۀ عالی مشورتی پسر آفریننده را تشکیل میدهند. این شورا در ستاد مرکزی جهان جلسۀ مکرر دارد و در قلمرو و دامنۀ مشاوره دادنهایش نامحدود است، اما عمدتاً درگیر بهروزی کواکب و اتحاد دولت تمامی جهان محلی میباشد.
هنگامی که یک پدر کوکبه در ستاد مرکزی جهان در حال انجام وظایف میباشد، چنان که مکرراً میباشد، همکار ارشد مدیر موقت امور کوکبه میشود. کارکرد معمول همکار ارشد مدیریت امور معنوی است، در حالی که همکار دون پایه شخصاً با کار آسایش فیزیکی کوکبه مشغول است. با این وجود، هیچ خط مشی عمدهای هرگز در یک کوکبه به اجرا در نمیآید مگر این که هر سه والامرتبه در تمامی جزئیات اجرای آن به توافق برسند.
تمامی مکانیسم کانالهای اطلاعاتی روحی و ارتباطی در اختیار والامرتبههای کوکبه قرار دارد. آنها در تماس کامل با مافوقهای خود در سلوینگتون و تحت مسئولین مستقیم آنها، فرمانروایان سیستمهای محلی، میباشند. آنها مکرراً با این فرمانروایان سیستم تشکیل جلسه میدهند تا در مورد وضعیت کوکبه مشاوره کنند.
والامرتبهها خود را با یک گروه از مشاوران که تعداد و پرسنل آن مطابق حضور گروههای گوناگون در ستاد مرکزی کوکبه و همچنین بر حسب تغییر نیازهای محلی فرق میکند احاطه میکنند. در طول ایام فشار ممکن است آنها تقاضای پسران بیشتری از نوع وراندادک برای کمک در کار اداری کنند و به سرعت آنها را دریافت میکنند. نُرلاشیادِک، کوکبۀ شما، در حال حاضر توسط دوازده پسر وُراندادک اداره میشود.
گروه دوم از هفت کراتی که در مدار هفتاد کرات اصلی احاطه کنندۀ سلوینگتون قرار دارند سیارات وراندادک را تشکیل میدهند. هر یک از این کرات، به همراه شش قمری که به دور آن میگردند، به یک مرحلۀ ویژه از فعالیتهای وراندادک تخصیص یافته است. در این چهل و نه گستره انسانهای در حال فراز نقطۀ اوج آموزش خود را در رابطه با قانونگذاری جهان کسب میکنند.
انسانهای در حال فراز مجامع قانونگذاری را آنطور که در کرات ستاد مرکزی کواکب عمل میکردند مشاهده کردهاند، اما اینجا در این کرات وراندادک آنها در تصویب قانونگذاری کلی واقعی جهان محلی تحت سرپرستی وراندادکهای ارشد شرکت میکنند. این تصویبها به این منظور طراحی شدهاند که اعلانات متنوع مجامع خود مختار قانونگذاری یکصد کوکبه را هماهنگ نمایند. حتی در یوورسا هم آموزشی بهتر از آنچه که در مدارس وراندادک به دست میآید وجود ندارد. این آموزش تدریجی است، و از اولین کره آغاز میشود، سپس با کار مکمل در شش قمر آن ادامه یافته، و تا شش کرات اصلی باقیمانده و گروههای اقمار مربوط به آنان امتداد مییابد.
فرازگران مهاجر در این کرات مطالعه و کار عملی با فعالیتهای بیشمار جدید آشنا خواهند شد. برای ما قدغن نیست که این فعالیتهای جدید و غیرقابل تصور را آشکار سازیم، اما از این که بتوانیم این اقدامات را برای ذهن مادی موجودات فانی توصیف کنیم ناامید هستیم. ما برای رساندن معانی این فعالیتهای آسمانی فاقد کلام هستیم، و هیچ فعالیت قابل مقایسۀ بشری وجود ندارد که برای توصیف این کارهای جدید انسانهای در حال صعود آنطور که مطالعات خود را در این چهل و نه کره دنبال میکنند به کار بسته شود. و بسیاری فعالیتهای دیگر که بخشی از نظام فرازگرا نیستند در این کرات وُراندادکِ مدار سلوینگتون تمرکز یافتهاند.
بعد از آفرینش وراندادکها، پسر آفریننده و روح مادر جهان به منظور به وجود آوردن سومین مرتبت فرزندی جهان، لانوناندکها، متحد میشوند. آنها گر چه با فعالیتهای گوناگونی که به حکومتهای سیستم مربوط است مشغول هستند، به بهترین نحو به عنوان حکمرانان سیستم، فرمانروایان سیستمهای محلی، و به عنوان پرنسهای سیارهای، رئیسان اداری کرات مسکونی، شناخته شدهاند.
این موجودات — تا جایی که به سطوح الوهیت مربوط میشود — از یک رتبۀ بعدی و پایینتر فرزندی آفرینش میباشند. آنها ملزم بودند به منظور آمادگی برای خدمت متعاقب برخی درسهای آموزشی را در کرات ملک صادق فرا گیرند. آنها در دانشگاه ملک صادق اولین دانشجویان بودند و مطابق توان، شخصیت، و فضیلت توسط آموزگاران و آزمونگران ملک صادق خود طبقهبندی شده و گواهی دریافت نمودند.
جهان نبادان وجود خود را با دقیقاً دوازده میلیون لانوناندک آغاز نمود، و پس از این که آنها از کرۀ ملک صادق عبور نمودند در آزمونهای نهایی به سه طبقه تقسیم شدند:
1- لانوناندکهای اول. از بالاترین رده 709٫841 نفر وجود داشتند. اینها پسرانی هستند که به عنوان حکمرانان سیستم و دستیاران شوراهای عالی کواکب در کار بالاتر اداری جهان به عنوان مشاور تعیین شدهاند.
2- لانوناندکهای دوم. از این رسته که از ملک صادق برآمدند 10٫234٫601 تن وجود داشتند. آنها به عنوان پرنسهای سیارهای و به ذخیرههای آن رسته تخصیص یافتهاند.
3- لانوناندکهای سوم. این گروه 1٫055٫558 تن را در بر داشت. این پسران به عنوان دستیاران تحت فرمان، پیامآوران، سرپرستان، مأموران، و نظارهگران عمل میکنند، و وظایف گوناگون یک سیستم و کرات تشکیل دهندۀ آن را به اجرا در میآورند.
آنطور که برای موجودات تکاملی میسر است ممکن نیست که این پسران از یک گروه به گروه دیگر پیشرفت کنند. آنها پس از این که در معرض آموزش ملک صادق قرار گرفتند، و پس از این که تست و طبقهبندی شدند، به طور دائم در رتبهای که به آن تخصیص یافتند خدمت میکنند. همچنین این پسران به تولید مثل دست نمیزنند. تعداد آنها در جهان ثابت است.
در اعداد سرراست رستۀ لانوناندک پسران در سلوینگتون به ترتیب زیرین طبقهبندی شده است:
هماهنگ کنندگان جهان و مشاوران کوکبه ........................................................................................ 100٫000
حکمرانان سیستم و معاونان ................................................................................................................... 600٫000
پرنسهای سیارهای و ذخیرهها ................................................................................................................. 10٫000٫000
سپاه پیامآور ............................................................................................................................................... 400٫000
سرپرستان و ثبت کنندگان .................................................................................................................... 100٫000
سپاه ذخیره ................................................................................................................................................ 800٫000
از آنجا که لانوناندکها نسبت به ملک صادقها و وُراندادکها یک رتبۀ نسبتاً پایینتر فرزندی هستند، آنها در واحدهای فرمانبردار جهان خدمت حتی بزرگتری میکنند، زیرا قادرند به مخلوقات پایینتر نژادهای هوشمند نزدیکتر شوند. آنها همچنین در گمراهی و خروج از تکنیک قابل قبول دولت جهان در معرض خطر بیشتری قرار دارند. اما این لانوناندکها، به ویژه نوع اول، در میان تمامی مدیران جهان محلی تواناترین و با مهارتترین هستند. در توانایی اجرایی فقط جبرئیل و همکاران آشکار ناشدۀ او از آنها برترند.
لانوناندکها فرمانروایان مداوم سیارات و حکمرانان نوبتی سیستمها میباشند. چنین پسری اکنون در جروسم، ستاد مرکزی سیستم محلی کرات مسکونی شما، فرمانروایی میکند.
فرمانروایان سیستم در ستاد مرکزی هر سیستم از کرات مسکونی در هیئتهای دو یا سه نفره فرمانروایی میکنند. پدر کوکبه هر ده هزار سال یکی از این لانوناندکها را به عنوان رئیس برمیگزیند. گاهی اوقات هیچ تغییری در ریاست این گروه سه نفره انجام نمیشود. این امر کاملاً برای فرمانروایان کواکب اختیاری است. پرسنل دولتهای سیستم به طور ناگهانی عوض نمیشوند مگر این که مصیبتی به وقوع پیوندد.
هنگامی که فرمانروایان سیستم یا معاونان فرا خوانده میشوند، جای آنها از طریق انتخاب شورای عالی که در ستاد مرکزی کوکبه قرار دارد و از ذخیرههای آن رسته تشکیل شده پر میشود. این گروه در ایدنشیا بزرگتر از حد متوسطی است که به آن اشاره گردید.
شوراهای عالی لانوناندک در ستاد مرکزی کواکب گوناگون قرار دارند. والامرتبۀ همکار ارشدِ پدر کوکبه ریاست چنین هیئتی را به عهده دارد، در حالی که همکار دون پایه مدیریت ذخیرههای مرتبت دوم را به عهده دارد.
فرمانروایان سیستم با نامهای خود انطباق دارند. آنها در امور محلی کرات مسکونی تقریباً صاحب اختیار کامل هستند. آنها در راهنمایی پرنسهای سیارهای، پسران ماتریال، و ارواح خادم تقریباً پدرانه هستند. درک شخصی فرمانروا تماماً کامل است. نظارهگران تثلیث از جهان مرکزی بر این فرمانروایان مدیریت نمیکنند. آنها بخش اجرایی جهان محلی هستند، و به عنوان سرپرستانِ اجرای فرامینِ قانونی و به عنوان مدیران ارشد برای اِعمال احکام قضایی جایی را در تمامی حکومت جهان ارائه میکنند که عدم وفاداری شخصی به خواست میکائیل پسر به آسانترین نحو و فوراً میتواند خود را به کرسی بنشاند و در صدد عملی ساختن آن برآید.
جهان محلی ما بد اقبال بوده است، بدین لحاظ که بیش از هفت صد تن از پسران رستۀ لانوناندک بر علیه دولت جهان شورش کردهاند، و بدین ترتیب در چندین سیستم و در سیارات بیشمار ایجاد اغتشاش نمودهاند. از تمامی این تعداد از نقصانها فقط سه تا از طرف فرمانروایان سیستم بود. عملاً تمامی این پسران به رتبۀ دوم و سوم، پرنسهای سیارهای و لانوناندکهای سوم تعلق داشتند.
تعداد زیاد این پسران که از درستی لغزش کردهاند نشانگر هیچ خطایی در آفرینندگی نیست. آنها میتوانستند به طور الهی کامل خلق شوند، اما به این سبب چنین آفریده شدند که مخلوقات تکاملی را که در کرات زمان و مکان سکونت دارند بهتر درک کنند و به آنها نزدیک شوند.
در میان کلیۀ جهانهای محلی در اروانتان، به استثنای هِنسِلان، جهان ما بیشترین تعداد این نوع از پسران را از دست داده است. در یوورسا نظر بر این است که به این دلیل ما آنقدر آشفتگی اداری در نبادان داشتهایم که پسران رتبۀ لانوناندک ما با چنین درجۀ بزرگی از آزادی شخصی در انتخاب و برنامهریزی آفریده شدهاند. من با نگرشی انتقادی به این امر نگاه نمیکنم. آفرینندۀ جهان ما برای انجام این کار اختیار و توان کامل دارد. استدلال فرمانروایان بالای ما این است که در حالی که چنین پسرانِ برخوردار از انتخاب آزاد مشکلات زیاده از حدی در اعصار اولیۀ جهان ایجاد میکنند، هنگامی که همه چیز به طور کامل غربال و نهایتاً تثبیت شد، دستاوردهای وفاداری بالاتر و خدمت کاملتر ارادی از طرف این پسران کاملاً آزمون شده سردرگمی و محنتهای روزگاران پیشتر از آن را بسیار بیشتر جبران خواهد نمود.
در صورت وقوع شورش در ستاد مرکزی یک سیستم معمولاً یک حکمران جدید ظرف مدت زمان نسبتاً کوتاهی به کار گمارده میشود، اما در تک تک سیارات چنین نیست. آنها واحدهای تشکیل دهندۀ آفرینش مادی هستند، و خواست آزادانۀ مخلوق عاملی در داوری نهایی تمامی این مشکلات است. پرنسهای سیارهایِ جانشین برای کرات منزوی تخصیص داده میشوند، سیاراتی که پرنسهای صاحب اختیار آنها ممکن است گمراه شده باشند، اما آنها حکمرانی فعال چنین کراتی را به عهده نمیگیرند تا این که بر پیامدهای شورش توسط اقدامات چارهسازی که به وسیلۀ ملک صادقها و شخصیتهای خادم دیگر مورد پذیرش قرار گرفته بخشاً استیلا حاصل شده و این پیامدها برطرف شده باشند. شورش توسط یک پرنس سیارهای بیدرنگ سیارۀ او را منزوی میسازد. مدارهای روحی محلی بلافاصله قطع میشوند. فقط یک پسر اعطایی میتواند خطوط ارتباطی بین سیارهای را در چنین کرۀ از نظر معنوی منزوی از نو برقرار سازد.
برای نجات این پسران نافرمان و نابخرد طرحی وجود دارد، و بسیاری از این تدارک بخشاینده سود بردهاند، اما هرگز دیگر نمیتوانند در آن جایگاههایی که در آنها خطا کردند عمل کنند. آنها بعد از اعادۀ اعتبار به وظایف حراستی و به دوایر ادارۀ فیزیکی گمارده میشوند.
گروه سوم از هفت کرهای که در مدار هفتاد سیارۀ سلوینگتون با چهل و دو قمر مربوطه قرار دارند، خوشۀ کرات اداری لانوناندک را تشکیل میدهند. در این قلمروها لانوناندکهای باتجربهای که به گروه فرمانروایان سابق سیستم تعلق دارند به عنوان آموزگاران اداری مهاجران در حال فراز و گروههای فرشتگان سراف انجام وظیفه میکنند. انسانهای تکاملی در پایتختهای سیستم مدیران سیستم را در حال کار مشاهده میکنند، اما آنها اینجا در هماهنگی عملی اعلانات اداری ده هزار سیستم محلی شرکت میکنند.
این مدارس اداری جهان محلی توسط یک گروه از پسران لانوناندک که به عنوان فرمانروایان سیستم و مشاوران کوکبه تجربهای طولانی دارند سرپرستی میشوند. فقط مدارس اداری اِنسا از این کالجهای اجرائی برترند.
کرات لانوناندک در حالی که برای انسانهای در حال فراز به عنوان کرات آموزشی خدمت میکنند، مراکز اقدامات گستردهای هستند که به کارکردهای عادی و روزمرۀ اداری جهان مربوط است. مهاجران در حال فراز مطالعات خود را در مدارس عملی دانش کاربردی — آموزش واقعی در انجام واقعی چیزهایی که آموزش داده میشود — در سرتاسر مسیر تا بهشت دنبال میکنند. سیستم آموزشی جهان که مسئولیت آن به عهدۀ ملک صادقها است، عملی، پیشرو، پرمعنی، و تجربی است. آن در بر گیرندۀ آموزش در چیزهای مادی، عقلانی، مورانشیایی، و معنوی است.
در ارتباط با این کرات اداری لانوناندک است که اکثر پسران نجات یافتۀ آن رسته به عنوان مسئولان و مدیران امور سیارهای خدمت میکنند. و این پرنسهای سیارهای خطاکار و همکاران شورشی آنها که برگزیدند اعادۀ اعتبار پیشنهادی را بپذیرند در این ظرفیتهای عادی، حداقل تا هنگامی که جهان نبادان در نور و حیات استقرار یافته، به خدمت ادامه خواهند داد.
با این وجود بسیاری از پسران لانوناندک در سیستمهای قدیمیتر پیشینۀ خدمت، مدیریت، و دستاوردهای معنوی شگفتانگیزی بنا نهادهاند. آنها به رغم تمایلشان به در غلتیدن در اشتباه از طریق استدلالات غلط آزادی شخصی و توهمات خود مختاری، یک گروه اصیل، با ایمان، و وفادار هستند.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ رئیس فرشتگان اعظم که با اجازۀ جبرئیل سلوینگتون عمل میکند میباشد.]
حیات به طور خود به خودی به وجود نمیآید. حیات مطابق طرحهایی که توسط آرشیتکتهای (آشکار ناشدۀ) وجود تدوین شده ساخته میشود و با واردات مستقیم و یا در نتیجۀ کارکردهای حاملین حیات جهانهای محلی در سیارات مسکونی پدیدار میگردد. این حاملین حیات در میان خانوادۀ متنوع پسران جهان جالبترین و چند هنرهترین هستند. طراحی و حمل حیات مخلوق به کرات سیارهای به آنان سپرده شده است. و بعد از ایجاد این حیات در این کرات جدید، آنها برای مدتهای طولانی در آنجا باقی میمانند تا توسعۀ آن را شکوفا سازند.
اگر چه حاملین حیات به خانوادۀ فرزندی الهی تعلق دارند، آنها یک نوع ویژه و متمایز از پسران جهان هستند. آنها تنها گروه حیات هوشمند در یک جهان محلی هستند که فرمانروایان یک ابرجهان در آفرینش آن شرکت میکنند. حاملین حیات اولاد سه شخصیت از پیش موجود میباشند: پسر آفریننده، روح مادر جهان، و از طریق انتصاب، یکی از سه قدمای ایامهایی که مسئولیت سرنوشت ابرجهان مربوطه را به عهده دارد. این قدمای ایامها، که به تنهایی میتوانند نابودی حیات هوشمند را مقرر دارند، در آفرینش حاملین حیات، که مسئولیت برقراری حیات فیزیکی در کرات در حال تکامل را به عهده دارند، شرکت میکنند.
در جهان نبادان آفرینش یکصد میلیون حامل حیات ثبت گردیده است. این گروه مؤثر اشاعه دهندۀ حیات یک گروه به راستی خود مختار نیست. آنها توسط گروه سهگانۀ تعیین کنندۀ حیات، که شامل جبرئیل، پدر ملک صادق، و نامبیا، حامل حیات آغازین و اولین حامل حیات متولد نبادان میشود، هدایت میشوند. اما آنها در تمامی مراحل مدیریت تقسیمیشان خود مختار هستند.
حاملین حیات به سه بخش بزرگ طبقهبندی شدهاند: اولین بخش حاملین حیات ارشد هستند، دومین بخش دستیاران، و سومین بخش سرپرستان هستند. بخش نخست به دوازده گروه متخصص در اشکال گوناگون تجلی حیات به اجزای کوچکتر تقسیم شده است. تفکیک این سه بخش توسط ملک صادقها که برای این مقصود در کرۀ ستاد مرکزی حاملین حیات دست به آزمایش زدند به اجرا درآمد. ملک صادقها از آن هنگام از نزدیک با حاملین حیات همراه بودهاند و هنگامی که آنان برای برقراری حیات در یک سیارۀ جدید اعزام میشوند همیشه آنها را همراهی میکنند.
هنگامی که یک سیارۀ تکاملی سرانجام در نور و حیات تثبیت میشود، حاملین حیات در هیئتهای بالاتر چارهجو که سِمت مشورتی دارند برای کمک به مدیریت و توسعۀ بیشتر کره و موجودات جلال یافتۀ آن سازماندهی میشوند. در اعصار بعدی و تثبیت شدۀ یک جهان در حال تکامل بسیاری وظایف جدید به عهدۀ این حاملین حیات سپرده میشود.
ملک صادقها سرپرستی کلی گروه چهارم هفت کرات اصلی در مدار سلوینگتون را دارا میباشند. این کرات حاملین حیات به صورت زیرین تعیین شدهاند:
1- ستاد مرکزی حاملین حیات.
2- کرۀ طراحی حیات.
3- کرۀ حراست از حیات.
4- کرۀ تکامل حیات.
5- کرۀ حیات مربوط به ذهن.
6- کرۀ ذهن و روح در موجودات زنده.
7- کرۀ حیات آشکار نشده.
هر یک از این کرات اصلی با شش ماهواره که مراحل ویژۀ تمامی فعالیتهای حاملین حیات در جهان در آنها تمرکز یافته است احاطه شدهاند.
کرۀ شمارۀ یک، کرۀ ستاد مرکزی، به همراه شش ماهوارۀ فرعی آن، به مطالعۀ حیات جهانی، حیات در تمامی مراحل شناخته شدۀ تجلی آن، تخصیص یافته است. کالج طرحریزی برای حیات در اینجا، جایی که آموزگاران و مشاوران از یوورسا و هاونا و حتی از بهشت در آن عمل میکنند، واقع شده است. و من اجازه دارم فاش کنم که هفت پایگاه مرکزی ارواح یاور ذهن در این کرۀ حاملین حیات واقع شدهاند.
شمارۀ ده — سیستم دهگان — ذاتی جهان فیزیکی است اما ذاتی جهان روحی نیست. قلمرو حیات با سه، هفت، و دوازده، یا با ضریب و ترکیب این اعداد پایه تعیین ویژگی میشود. سه طرح آغازین و اساساً متفاوت حیات، بر طبق نظام سه منبع و مرکز بهشت وجود دارد، و در جهان نبادان این سه شکل اساسی حیات در سه نوع متفاوت از سیارات تفکیک شدهاند. در ابتدا دوازده مفهوم بارز و الهی از حیات قابل انتقال وجود داشتند. این شمارۀ دوازده، به همراه تقسیمات فرعی و ضریبهای آن در سرتاسر کلیۀ الگوهای اساسی حیات تمامی هفت ابرجهان جاری است. همچنین هفت نوع ساخته شدۀ طرح حیات، ترتیبات بنیادین شکلبندیهای تولید مثل کنندۀ مادۀ زنده، وجود دارد. الگوهای حیاتی اروانتان به صورت دوازده حامل ارثی شکلبندی شدهاند. انواع متفاوت مخلوقات دارای اراده به صورت 12، 24، 48، 96، 192، 384، 768 شکلبندی شدهاند. در یورنشیا چهل و هشت واحد کنترل الگویی — تعیین کنندههای ویژگی — در سلولهای جنسی تولید مثل انسان وجود دارد.
کرۀ دوم کرۀ طراحی حیات است. در اینجا تمامی شیوههای جدید سازماندهی حیات تعیین میشوند. در حالی که طرحهای آغازین حیات توسط پسر آفریننده فراهم میشوند، اجرای واقعی این طرحها به عهدۀ حاملین حیات و همکاران آنها گذارده شده است. هنگامی که طرحهای کلی حیات برای یک کرۀ جدید فرمولبندی شدند، به کرۀ ستاد مرکزی فرستاده میشوند، و در آنجا توسط شورای عالی حاملین ارشد حیات در تشریک مساعی با گروهی از مشاوران ملک صادق به طور دقیق مورد بررسی قرار میگیرند. اگر طرحها از فرمولهای از پیش پذیرفته شده عدول کردهاند، باید مورد قبول و تصویب پسر آفریننده قرار گیرند. رئیس ملک صادقها اغلب در این بررسیها پسر آفریننده را نمایندگی میکند.
از این رو، در حالی که حیات سیارهای در برخی جنبهها مشابه است، از بسیاری جهات در هر کرۀ تکاملی متفاوت است. حتی در یک سری همسان حیاتی در یک خانوادۀ واحد از کرات، حیات در هر دو سیاره عیناً یکسان نیست. همیشه یک نوع سیارهای وجود دارد، زیرا حاملین حیات در تلاش برای بهبود دادن فرمولهای حیاتی که به عهدۀ آنها سپرده شده دائماً در حال کار هستند.
بیش از یک میلیون فرمول بنیادین یا کیهانی شیمیایی وجود دارد که الگوهای اصلی و تنوعات اساسی عملی بیشمار جلوههای حیات را تشکیل میدهند. ماهوارۀ شمارۀ یک کرۀ طراحی حیات قلمرو فیزیکدانان و شیمیدانان برقی جهان است که به عنوان دستیاران تکنیکی حاملین حیات در کار تسخیر، سازماندهی، و تحت تسلط در آوردن واحدهای اساسی انرژی که برای ساختن وسایل مادی انتقال حیات، موسوم به پلاسمای جرم، به کار گرفته میشوند خدمت میکنند.
آزمایشگاههای سیارهای طراحی حیات در دومین ماهوارۀ این کرۀ شمارۀ دو واقع شدهاند. در این آزمایشگاهها حاملین حیات و تمامی همکارانشان در تلاش برای تعدیل و احتمالاً بهبود حیات که برای کاشتن در سیارات دهگان نبادان طرح شده با ملک صادقها تشریک مساعی میکنند. حیاتی که اکنون در یورنشیا در حال تکامل است در همین کره طراحی شد و بخشاً به اجرا در آمد، چرا که یورنشیا یک سیارۀ دهگان، یک کرۀ حیات آزمایشی میباشد. در یک کره از هر ده کره تنوع بیشتری در طرحهای استاندارد حیات نسبت به کرات دیگر (غیر آزمایشی) مجاز است.
کرۀ شمارۀ سه به حراست از حیات تخصیص یافته است. در اینجا شیوههای گوناگون حفظ و حراست حیات به وسیلۀ دستیاران و مسئولان سپاه حامل حیات مورد مطالعه قرار گرفته و توسعه مییابد. در طرحهای حیات برای هر کرۀ جدید همیشه استقرار اولیۀ کمیسیون حفظ حیات، که در بر گیرندۀ متخصصان مسئول در تحت کنترل در آوردن ماهرانۀ الگوهای اساسی حیات میباشد، در نظر گرفته میشود. در یورنشیا بیست و چهار عضو هیئت سرپرست وجود داشتند، دو تا برای هر الگوی بنیادین یا اصلیِ سازمان ساختاری مادۀ حیات. در سیاراتی نظیر سیارۀ شما بالاترین شکل حیات توسط یک مجموعۀ ناقل حیات که در بر گیرندۀ بیست و چهار واحد الگویی میباشد تکثیر میشود. (و چون حیات عقلانی ناشی از حیات فیزیکی است و بر بنیاد آن استوار است، بیست و چهار نوع اساسی سازمان روانی به وجود میآید.)
کرۀ شمارۀ چهار و اقمار فرعی آن به مطالعۀ تکامل حیات مخلوق به طور کلی و دودمان تکاملی هر سطح حیات به طور خاص تخصیص یافته است. پلاسمای اولیۀ حیات یک کرۀ تکاملی باید برای تمامی تنوعات رشدی آینده و برای تمامی تغییرات و اصلاحات متعاقب تکاملی از پتانسیل کامل برخوردار باشد. تأمین دیدن برای چنین پروژههای گستردۀ دگرگونی حیات ممکن است نیازمند پدیداری بسیاری اشکال ظاهراً بیفایدۀ حیات حیوانی و گیاهی باشد. چنین فراوردههای جنبی تکامل سیارهای، پیش بینی شده یا پیش بینی نشده، چند صباحی در صحنۀ عمل ظاهر شده و سپس ناپدید میشوند، اما در تمامی این پروسۀ طولانی و از طریق آن رشتۀ فرمولبندیهای خردمندانه و هوشمندانۀ طراحان اولیۀ طرح حیات سیارهای و طرح نوع بشر امتداد دارد. به رغم این که در تقلای به سوی بالای مخلوقات بالاتر برای تسلط بر اشکال پایینتر حیات که بسیاری از آنها گاهی اوقات برای آرامش و آسایش مخلوقات در حال تکامل برخوردار از اراده بسیار آشتیناپذیر هستند ممکن است گاه به گاه ناهماهنگی بزرگ بیرونی مستولی شود، فراوردههای جنبی چندگانۀ تکامل بیولوژیک برای کارکرد نهایی و کامل اشکال بالاتر هوشمند حیات تماماً ضروری هستند.
کرۀ شمارۀ پنج تماماً به حیاتی که به ذهن ارتباط دارد مربوط است. هر یک از اقمار آن به مطالعۀ یک مرحلۀ واحد از ذهن مخلوق که به حیات مخلوق مرتبط است تخصیص یافته است. ذهن آن گونه که انسان آن را میفهمد، عطیۀ هفت روح یاور ذهن میباشد که توسط عوامل روح بیکران روی سطوح غیرقابل آموزش یا مکانیکی ذهن سوار شده است. الگوهای حیات در برابر این یاوران و در برابر خادمان روحی متفاوتی که در جهانهای زمان و مکان عمل میکنند به طرق گوناگون واکنش نشان میدهند. ظرفیت مخلوقات مادی برای عملی ساختن واکنش روحی به طور کامل به عطیههای ذهنی مربوطه بستگی دارد، و آن به نوبۀ خود مسیر تکامل بیولوژیک همین مخلوقات انسانی را سمت و سو داده است.
کرۀ شمارۀ شش به ارتباط ذهن با روح، آنطور که به اشکال و ارگانیسمهای زنده مربوطند، تخصیص یافته است. این کره و شش ماهوارۀ فرعی آن در بر گیرندۀ مدارس هماهنگی مخلوق هستند. در آنجا آموزگاران از جهان مرکزی و ابرجهان هر دو با استادان نبادان در ارائۀ بالاترین سطوح پیشرفت مخلوق در زمان و مکان تشریک مساعی میکنند.
کرۀ شمارۀ هفتِ حاملین حیات به قلمروهای آشکار ناشدۀ حیات تکاملی مخلوق، آنطور که به فلسفۀ کیهانیِ پدیداری در حال گسترش ایزد متعال مربوط است، تخصیص یافته است.
حیات به طور خود به خودی در جهانها ظاهر نمیشود. حاملین حیات باید آن را در سیارات بایر به وجود آورند. آنها حاملین، پخش کنندگان، و نگاهبانان حیات، آنطور که در کرات تکاملی فضا پدیدار میشود، میباشند. تمامی رستهها و اشکال شناخته شدۀ حیات در یورنشیا با این پسران به وجود میآیند، گر چه کلیۀ اشکال حیات سیارهای در یورنشیا موجود نیستند.
سپاه حاملین حیات که مسئولیت ایجاد حیات در یک کرۀ جدید به عهدۀ آنان سپرده شده معمولاً شامل یکصد حامل ارشد، یکصد دستیار، و یک هزار سرپرست میباشد. حاملین حیات اغلب پلاسمای واقعی حیات را به یک کرۀ جدید حمل میکنند، اما نه همیشه. آنها گاهی اوقات بعد از ورود به سیارۀ مأموریت الگوهای حیات را مطابق فرمولهایی که از پیش برای یک ماجرای جدید در ایجاد حیات تصویب شده سازماندهی میکنند. منشأ حیات سیارهای در یورنشیا چنین بود.
بعد از این که مطابق فرمولهای تأیید شده الگوهای فیزیکی فراهم شدند، حاملین حیات این مادۀ بیجان را کاتالیز میکنند. آنها از طریق شخص خود جرقۀ حیاتی روحی را اهدا میکنند، و بیدرنگ الگوهای بیجان مادۀ زنده میشوند.
جرقۀ حیاتی — راز زندگی — از طریق حاملین حیات اعطا میشود، نه توسط آنها. آنها به راستی بر این کنشها نظارت میکنند. آنها خودِ پلاسمای حیات را فرمولبندی میکنند، اما این روح مادر جهان است که عامل ضروری پلاسمای زنده را فراهم میکند. از دختر آفرینشگر روح بیکران آن جرقۀ انرژی که به بدن جان میبخشد و پیشنمای ذهن است میآید.
در اعطای حیات حاملین حیات هیچ چیز از سرشت شخصی خود را انتقال نمیدهند، حتی در آن کراتی که رستههای جدید حیات ارائه میشود نیز چنین نیست. در چنین لحظاتی آنها صرفاً جرقۀ حیات را آغاز نموده و انتقال میدهند، و چرخشهای لازم ماده را مطابق مشخصات فیزیکی، شیمیایی، و الکتریکی طرحها و الگوهای مقرر شده آغاز میکنند. حاملین حیات وجودهای زندۀ کنشیار هستند که عناصر بیجان رستههای مادی وجود را تحریک نموده، سازمان داده، و حیات میبخشند.
به حاملین حیات متعلق به یک سپاه سیارهای یک مدت زمان مشخص داده میشود که در یک کرۀ جدید حیات برقرار کنند، تقریباً نیم میلیون سال از زمان آن سیاره. در پایان این دوره، که با دستیابیهای تکاملی مشخص حیات سیارهای نشان میشود، آنها تلاشهای ایجاد حیات را متوقف میکنند، و نمیتوانند متعاقباً چیزی جدید یا تکمیلی به حیات آن سیاره اضافه کنند.
در طول اعصار بین برقراری حیات و پدیداری مخلوقات بشریِ دارای مرتبت اخلاقی، حاملین حیات اجازه مییابند که محیط زندگی را تحت کنترل در آورند و از جهات دیگر به گونهای مطلوب مسیر تکامل بیولوژیک را سمت و سو دهند. و آنها این کار را طی ادوار طولانی انجام میدهند.
هنگامی که حاملین حیاتی که در یک کرۀ جدید عمل میکنند یکباره در ساختن موجودی با اراده با نیروی تصمیم اخلاقی و انتخاب معنوی موفق شدند، در آن وقت و در آنجا کار آنها خاتمه مییابد. آنها کارشان به انجام رسیده است. دیگر نیاز نیست آنها حیات در حال تکامل را بیشتر دستکاری کنند. از این نقطه به بعد تکامل چیزهای زنده باید مطابق عطیۀ طبیعت ذاتی و تمایلاتی که از پیش به فرمولها و الگوهای حیات سیارهای داده شده و در آن استقرار یافته جلو رود. حاملین حیات اجازه ندارند اراده را آزمایش نموده یا در آن دخالت ورزند. آنها اجازه ندارند مخلوقات اخلاقی را تحت تسلط قرار داده یا به طور اختیاری تحت تأثیر قرار دهند.
به دنبال ورود یک پرنس سیارهای آنها آمادۀ رفتن میشوند، گر چه دو تن از حاملین ارشد و دوازده سرپرست میتوانند با انجام سوگندِ موقتِ چشم پوشی به عنوان مشاور در امر توسعه و محافظت بیشتر پلاسمای حیات به طور نامحدود در سیاره باقی بمانند. دو تن از این پسران و دوازده همکارشان اکنون در یورنشیا خدمت میکنند.
در هر سیستم محلی از کرات مسکونی در سرتاسر نبادان یک کرۀ واحد وجود دارد که ملک صادقها به عنوان حاملین حیات در آن عمل کردهاند. این منزلگاهها به عنوان کرات میدسونایت سیستم مشهورند، و در هر یک از آنها یک پسر ملک صادق که از نظر مادی تغییر یافته با یک دختر انتخابی رستۀ مادی فرزندی زناشویی کرده است. حواهای مادر چنین کرات میدسونایت، بعد از انتخاب توسط حامل ملک صادق حیات برگزیده، از میان داوطلبان بیشمار پاسخ دهنده به ندای فرمانروای سیستم که خطاب به دختران مادی کرۀ او صورت میگیرد، از حوزۀ ستاد مرکزی سیستم اعزام میشوند.
اولاد یک حامل ملک صادق حیات و یک دختر ماتریال به عنوان میدسونایتیها مشهورند. ملک صادق پدر چنین نژادی از مخلوقات آسمانی سرانجام سیارۀ کارکرد بینظیر حیات خود را ترک میکند، و حوای مادر این مرتبت ویژۀ موجودات جهانی نیز به دنبال پدیداری هفتمین نسل از اولاد سیارهای آنجا را ترک میکند. آنگاه سرپرستی چنین کرهای به پسر ارشد او محول میشود.
مخلوقات میدسونایتی در کرات شکوهمند خود به صورت موجودات تولید مثل کننده زندگی و عمل میکنند، تا این که سنشان به یک هزار سال استاندارد برسد. بعد از آن آنها توسط فرشتگان سراف به دنیای دیگر انتقال مییابند. از آن هنگام به بعد میدسونایتیها به موجوداتی غیرتولید مثل کننده تبدیل میشوند، زیرا تکنیک غیرمادی سازی که آنها در آماده شدن برای احاطۀ سرافیمی در معرض آن قرار میگیرند آنان را برای همیشه از امتیازات تولید مثل محروم میسازد.
وضعیت کنونی این موجودات به سختی میتواند فانی یا فناناپذیر محسوب شود. همچنین آنها نمیتوانند به طور قطعی انسانی یا الهی طبقهبندی شوند. در این مخلوقات تنظیم کننده سکونت ندارد، لذا به سختی میتوانند فناناپذیر تلقی شوند. اما به نظر نمیرسد آنها فانی هم باشند. هیچ میدسونایتی مرگ را تجربه نکرده است. کلیۀ میدسونایتیهایی که تاکنون در نبادان متولد شدهاند امروزه زنده هستند، و در کرات بومی خویش، در برخی کراتی که در میان دو دنیا قرار گرفتهاند، و یا در کرۀ میدسونایتِ سلوینگتون در گروه کرات پایان دهندگان عمل میکنند.
کرات پایان دهندگان در سلوینگتون. حاملین ملک صادق حیات، و نیز حواهای مادر مربوطه، از کرات میدسونایت سیستم به کرات مدار سلوینگتون میروند. فرزندان آنها نیز تقدیرشان این است که در آنجا گرد آیند.
باید در این رابطه توضیح داده شود که پنجمین گروه هفت کرات اولیه در مدار سلوینگتون کرات نبادانیِ پایان دهندگان هستند. پسران حاملین ملک صادق حیات و دختران ماتریال در هفتمین کرۀ پایان دهندگان، کرۀ میدسونایت سلوینگتون اقامت دارند.
اقمار هفت کرات اولیۀ پایان دهندگان میعادگاه شخصیتهای ابرجهانها و جهان مرکزی میباشند که ممکن است در نبادان در حال انجام مأموریت باشند. در حالی که انسانهای در حال فراز در کلیۀ گسترههای فرهنگی و کرات آموزشی از 490 کراتی که دانشگاه ملک صادق را تشکیل میدهند آزادانه سیر و سیاحت میکنند، مدارس ویژۀ مشخص و مناطق بیشمار ممنوعهای وجود دارند که آنان اجازۀ ورود به آنها را ندارند. این به ویژه در مورد چهل و نه کراتی که تحت اختیار پایان دهندگان قرار دارد صادق است.
مقصود از مخلوقات میدسونایت در حال حاضر شناخته شده نیست، اما به نظر میرسد که این شخصیتها در آمادگی برای نوعی رویداد آینده در تکامل جهان در حال گرد آمدن در هفتمین کرۀ پایان دهندگان هستند. پرس و جوهای ما پیرامون تیرههای میدسونایت همیشه به پایان دهندگان ارجاع میشود و همیشه پایان دهندگان از بحث پیرامون سرنوشت نگاهبانان خود خودداری میورزند. صرف نظر از عدم اطمینان ما نسبت به آیندۀ میدسونایتیها، ما میدانیم که هر جهان محلی در اروانتان چنین گروه در حال ازدیاد از این موجودات اسرارآمیز را در بر میگیرد. اعتقاد حاملین ملک صادق حیات بر این است که روزگاری روح متعالی و جاودانۀ ابسونیتیِ خدای غائی به فرزندان میدسونایت آنان عطا خواهد شد.
حضور هفت روح یاور ذهن در کرات بدوی است که مسیر تکامل ارگانیک را هموار میسازد. این امر مشخص میسازد که چرا تکامل هدفمند است نه تصادفی. این یاوران آن عملکرد خدمت ذهنی روح بیکران را که از طریق کارکردهای یک روح مادر جهان محلی به رستههای پایینتر زندگی هوشمند تعمیم داده میشود نمایندگی میکنند. یاوران فرزندان روح مادر جهان هستند و تشکیل دهندۀ خدمت روحانی شخصی او به اذهان مادی ناحیههای جهان میباشند. هر جا و هر گاه چنین ذهنی تجلی یابد، این ارواح به طرق گوناگون در حال عمل کردن هستند.
هفت روح یاور ذهن با نامهایی که برابر با القاب زیرین هستند نامیده میشوند: بصیرت، درایت، شجاعت، دانش، تدبیر، پرستش، و خرد. این ارواح ذهن تأثیر خود را به کلیۀ کرات مسکونی به صورت یک اشتیاق متمایز اعزام میدارند، و هر یک در جستجوی ظرفیت دریافت برای تجلی، کاملاً جدا از درجهای که مردمان آن بتوانند برای آن پذیرش و فرصت برای کارکرد بیابند، برمیآیند.
منزلگاههای مرکزی ارواح یاور در کرۀ ستاد مرکزی حاملین حیات دامنه و کیفیت عملکرد ذهنی یاوران در هر کره و در هر ارگانیسم زندۀ برخوردار از وضعیت عقلانی را به سرپرستان حامل حیات نمایان میسازد. این کار گذاشتنهای حیاتی - ذهنی نشانههای کاملی از کارکرد ذهن زنده برای پنج یاور اول میباشد. اما در رابطه با ششمین و هفتمین روح یاور — پرستش و خرد — این منزلگاههای مرکزی فقط یک کارکرد کیفی را ثبت میکنند. فعالیت کمّی یاور پرستش و یاور خرد که یک تجربۀ شخصی روح مادر جهان میباشد، در حضور بلافصل خادم الهی در سلوینگتون ثبت میشود.
هفت روح یاور ذهن همیشه حاملین حیات را به یک سیارۀ جدید همراهی میکنند، اما آنها نباید به عنوان موجود تلقی شوند. آنها بیشتر شبیه مدار هستند. ارواح هفت یاور جهان جدا از حضور جهانی خادم الهی به صورت شخصیت عمل نمیکنند. آنها در واقع یک سطحی از آگاهی خادم الهی هستند و همیشه تابع عمل و حضور مادر آفرینشگر خود هستند.
ما در مشخص نمودن مکفی این هفت روح یاور ذهن از نظر کلامی در نارسایی به سر میبریم. آنها خادمان سطوح پایینتر ذهن تجربی هستند، و به ترتیب نیل تکاملی میتوانند به صورت زیرین توصیف شوند:
1- روح بصیرت — ادراک سریع، غریزۀ بدوی فیزیکی و انگیزۀ ذاتی، عطایای هدایتی و سایر عطایای حفظ خودِ کلیۀ مخلوقات ذهنی؛ از میان یاوران تنها یاوری که چنان به طور گسترده در رستههای پایینتر حیات حیوانی عمل میکند و تنها یاوری که تماس گستردۀ عملی با سطوح غیرقابل آموزش ذهن مکانیکی برقرار میسازد.
2- روح درایت — انگیزۀ هماهنگی، پیوند خودجوش و ظاهراً اتوماتیک عقاید. این هدیۀ هماهنگیِ دانش کسب شده، پدیدۀ استدلال سریع، قضاوت تند، و تصمیم فوری است.
3- روح شجاعت — عطیۀ پایبندی — در موجودات شخصی، اساس کسب کاراکتر و ریشۀ عقلانیِ استقامت اخلاقی و دلیری معنوی. هنگامی که از طریق واقعیات روشن شود و به واسطۀ حقایق الهام یابد، این رازِ اشتیاقِ فرازیابیِ تکاملی توسط کانالهای هدایت خودِ هوشمند و آگاهانه میگردد.
4- روح دانش — مادرِ کنجکاویِ ماجراجویانه و اکتشاف، روح علمی. راهنما و همکار باوفای ارواح شجاعت و تدبیر. میل زیاد برای هدایت عطایای شجاعت به مسیرهای مفید و مترقی رشد.
5- روح تدبیر — اشتیاق اجتماعی، عطیۀ همکاری نوع بشر. توان مخلوقات صاحب اراده برای همآوایی با همنوعان خود. منشأ غریزۀ اجتماعی در میان مخلوقات پایینتر.
6- روح پرستش — انگیزۀ مذهبی، اولین اشتیاق ناهمسان که مخلوقات ذهنی را به دو طبقۀ اساسی وجود انسانی تفکیک میکند. روح پرستش حیوان را به واسطۀ ارتباطش از مخلوقات بیروح که از عطیۀ ذهن برخوردارند برای همیشه تمیز میدهد. پرستش نشان کاندیداتوری برای فرازیابی معنوی است.
7- روح خرد — تمایل ذاتی تمامی مخلوقات اخلاقی به سوی پیشرفت منظم و تدریجی تکاملی. در میان یاوران این بالاترین است، هماهنگ کنندۀ روحی و ادا کنندۀ کار همۀ یاوران دیگر. این روح راز آن اشتیاق غریزی مخلوقات برخوردار از ذهن است که برنامۀ عملی و مؤثر مقیاس فراز یابندۀ وجود را آغاز و آن را حفظ میکند، آن هدیۀ چیزهای زنده که توان غیرقابل توضیح آنها را برای بقا موجب میشود، و در بقا، هماهنگی مجموعۀ تجارب گذشته و فرصتهای کنونی آنها برای دستیابی به تمامی آنچه که تمامی شش خادم ذهنی دیگر میتوانند در ذهن ارگانیسم مربوطه به حرکت آورند به کار گیرد. خرد اوج عملکرد عقلانی است. خرد هدف یک وجود صرفاً ذهنی و اخلاقی است.
ارواح یاور ذهن به طور تجربی رشد میکنند، اما هرگز شخصی نمیشوند. آنها در کارکرد تکامل مییابند، و کارکرد پنج تای اول در انواع حیوانی تا اندازهای برای کارکرد تمامی هفت تای آنها به عنوان خرد بشری ضروری است. این رابطۀ حیوانی یاوران را به عنوان ذهن بشری عملاً مؤثرتر میسازد. از این رو حیوانات تا اندازهای برای تکامل عقلانی و نیز فیزیکی انسان ضروری هستند.
این یاوران ذهنی یک روح مادر جهان محلی همانقدر که مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی به نیروهای غیرزندۀ جهان مربوط هستند به حیات مخلوق برخوردار از وضعیت هوشمندی مربوطند. آنها خدمت پر ارزشی در مدارهای ذهنی در کرات مسکونی انجام میدهند و تشریک مساعی کنندگان مؤثری با کنترلگران استاد فیزیکی که همچنین به عنوان کنترلگران و مدیران سطوح پیش یاور ذهنی، سطوح غیرقابل آموزشی یا مکانیکی ذهنی، خدمت میکنند میباشند.
ذهن زنده پیش از پدیداری ظرفیت یادگیری از تجربه، قلمرو خدمت کنترلگران استاد فیزیکی است. ذهن مخلوق، پیش از دستیابی به توان شناخت ربانیت و پرستش الوهیت، قلمرو ویژۀ ارواح یاور است. با ظهور واکنش معنوی نیروی عقلانی مخلوق، این اذهان آفریده شده به یکباره فوق ذهنی میشوند، و فوراً در مدار چرخههای روحی روح مادر جهان محلی قرار میگیرند.
ارواح یاور ذهن به هیچ وجه به طور مستقیم به عملکرد متنوع و بسیار معنوی روح حضور شخصی خادم الهی، روحالقدسِ کرات مسکونی مربوط نیستند، اما آنها به طور کارکردی مقدم بر، و آمادهساز برای ظهور همین روح در انسان تکاملی میباشند. یاوران به روح مادر جهان یک تماس متفاوت با، و کنترل روی، مخلوقات زندۀ مادی یک جهان محلی میدهند، اما هنگامی که در سطوح پیش شخصیتی عمل میکنند در ایزد متعال اثری ندارند.
ذهن غیرمعنوی یا یک تجلی روحی - انرژی و یا یک پدیدۀ فیزیکی - انرژی است. حتی ذهن بشر، ذهن شخصی، جدا از تعیین هویت روحی هیچ کیفیت بقا ندارد. ذهن یک عطیۀ ربانیت است، اما هنگامی که بدون بصیرت روحی عمل میکند، و هنگامی که فاقد توان پرستش است و طالب نجات نیست فناناپذیر نیست.
حیات هم مکانیستی و هم سرزنده — مادی و روحی — است. فیزیکدانان و شیمیدانان یورنشیا در فهم خود از اشکال پروتوپلاسمی حیات گیاهی و حیوانی همواره پیشرفت میکنند، اما هرگز قادر نخواهند بود ارگانیسمهای زنده تولید کنند. حیات چیزی متفاوت از کلیۀ جلوههای انرژی است. حتی حیات مادی مخلوقات فیزیکی ذاتی ماده نیست.
چیزهای مادی ممکن است از یک وجود مستقل برخوردار باشند، اما حیات فقط از حیات ناشی میشود. ذهن فقط میتواند از ذهن از پیش موجود سرچشمه گیرد. منشأ روح فقط در نیاکان روحی است. مخلوق ممکن است اشکال حیات را ایجاد کند، اما فقط یک شخصیت آفریننده یا یک نیروی آفرینشگر میتواند جرقۀ فعال کنندۀ زندگانی را تأمین کند.
حاملین حیات میتوانند اشکال مادی یا الگوهای فیزیکی موجودات زنده را سازمان دهند، اما روح جرقۀ اولیۀ حیات را فراهم میکند و عطیۀ ذهن را اعطا میدارد. حتی اشکال زندۀ حیات تجربی که حاملین حیات در کرات خود در سلوینگتون سازمان میدهند همیشه فاقد نیروهای تولید مثل کننده هستند. هنگامی که فرمولهای حیات و الگوهای حیاتی به طور صحیح گردآوری میشوند و به گونهای مناسب سازماندهی میشوند، حضور یک حامل حیات برای آغاز کردن حیات کافی است، اما تمامی چنین ارگانیسمهای زنده فاقد دو ویژگی ضروری هستند — عطیۀ ذهن و نیروهای تولید مثل کننده. ذهن حیوانی و ذهن بشری هدایای روح مادر جهان محلی هستند، که از طریق هفت روح یاور ذهن عمل میکنند، در حالی که توان مخلوق برای تولید مثل اعطای ویژه و شخصی روح جهان به پلاسمای نیایی حیات است که توسط حاملین حیات برپا میشود.
هنگامی که حاملین حیات الگوهای حیات را طراحی کردند، بعد از این که آنها سیستمهای انرژی را سازماندهی کردند، یک پدیدۀ دیگر باید به وقوع پیوندد، ”روح حیات“ باید به این اشکال بیجان عطا گردد. پسران خداوند میتوانند اشکال حیات را بسازند، اما این روح خداوند است که به راستی جرقۀ حیاتی را اهدا میکند. و هنگامی که حیاتی که بدین گونه داده شد به پایان رسید، باز بدن به جا ماندۀ مادی به مادۀ مرده تبدیل میشود. هنگامی که حیات اعطا شده تهی گردید، بدن به آغوش جهان مادی باز میگردد که از آن توسط حاملین حیات قرض گرفته شد تا به عنوان یک وسیلۀ نقلیۀ گذرا برای آن عطیۀ حیاتی که آنها به چنین ارتباط مرئی انرژی - ماده انتقال دادند به کار گرفته شود.
حیاتی که توسط حاملین حیات به گیاهان و حیوانات اعطا میشود به دنبال مرگ گیاه یا حیوان به حاملین حیات باز نمیگردد. حیات پایان یافتۀ چنین چیز زنده از هویت و یا شخصیت برخوردار نیست. آن به طور انفرادی از مرگ نجات نمییابد. آن در طول وجود و مدت اقامت موقتش در بدن ماده دچار تغییر شده است. آن در معرض تکامل انرژی قرار گرفته است و فقط به عنوان بخشی از نیروهای کیهانی جهان بقا مییابد. آن به عنوان حیات منفرد بقا نمییابد. بقای مخلوقات انسانی به طور کامل مبتنی بر تکامل یک روح فناناپذیر در درون ذهن انسانی است.
ما پیرامون حیات به عنوان ”انرژی“ و به عنوان ”نیرو“ سخن میگوییم، اما به راستی آن هیچکدام از آنها نیست. نیرو - انرژی به طرق گوناگون نسبت به جاذبه واکنشگر است، اما حیات چنین نیست. الگو نیز نسبت به جاذبه واکنشگر نیست. آن یک شکلبندی از انرژیهایی است که تمامی الزامات واکنش به جاذبه را به انجام رسانیدهاند. حیات، بدین گونه، در بر گیرندۀ جان بخشی یک الگوی شکلبندی شده یا سیستم مجزای انرژی — مادی، ذهنی، یا معنوی — میباشد.
چیزهایی در ارتباط با به وجود آمدن حیات در سیارات تکاملی وجود دارند که در مجموع برای ما روشن نیستند. ما سازماندهی فیزیکی فرمولهای الکتروشیمیایی حاملین حیات را به طور کامل میفهمیم، اما طبیعت و سرچشمۀ جرقۀ فعالسازی حیات را به طور کامل نمیفهمیم. ما میدانیم که حیات از پدر از طریق پسر و توسط روح جریان مییابد. بسیار محتمل است که ارواح استاد کانال هفتگانۀ رودخانۀ حیات هستند که روی تمامی آفرینش ریخته میشود. اما ما تکنیکی را که توسط آن روح سرپرست استاد در مرحلۀ آغازین اعطای حیات در یک سیارۀ جدید شرکت میکند نمیفهمیم. ما اطمینان داریم که قدمای ایامها نیز در این افتتاح حیات در یک کرۀ جدید سهمی دارند، اما ما از طبیعت آن به طور کامل بیاطلاع هستیم. ما میدانیم که روح مادر جهان در واقع به الگوهای بیجان جان میبخشد و به چنین پلاسمای فعال شده امتیازات بازتولیدی ارگانیسمی را اهدا میکند. ما مشاهده میکنیم که این سه، سطوح خدای هفتگانه هستند که گاهی اوقات به عنوان آفرینندگان متعالی زمان و مکان تخصیص یافتهاند، اما سوا از آن ما اندکی بیش از انسانهای یورنشیا میدانیم — به عبارت ساده مفهوم ذاتی در پدر، تجلی آن در پسر، و تحقق حیات در روح میباشد.
[نوشته شده توسط یک پسر وُراندادِک که به عنوان یک ناظر در یورنشیا ساکن است و با درخواست رئیس ملک صادق گروه سرپرست آشکار کننده در این سِمت عمل میکند.]
در رأس تمامی شخصیتها در نبادان آفریننده و پسر استاد، میکائیل، پدر و فرمانروای جهان قرار دارد. روح مادر جهان محلی، خادم الهی سلوینگتون، در الوهیت همتراز و در ویژگیهای آفرینندگی مکمل او است. و این آفرینندگان از یک جهت عینی پدر - پسر و روح - مادر تمامی مخلوقات بومی نبادان میباشند.
مقالات پیشین به رستههای آفریده شدۀ فرزندی پرداختهاند. نوشتههای بعدی ارواح خادم و رستههای فراز یابندۀ فرزندی را توصیف مینمایند. این مقاله عمدتاً به یک گروه بینابینی، مددکاران جهانی، میپردازد، اما همچنین برخی از ارواح بالاتر که در نبادان ساکنند و برخی رستههای شهروندی دائم در جهان محلی را به طور خلاصه مورد بررسی قرار میدهد.
بسیاری از رستههای بیمانند که به طور کلی در این رده گروهبندی شدهاند آشکار نمیشوند، اما مددکاران جهان، آنطور که در این مقالات ارائه شدهاند، شامل هفت رستۀ زیرین میباشند:
1- ستارگان تابان و بامداد.
2- ستارگان تابناک عصر.
3- فرشتگان اعظم.
4- دستیاران والامرتبه.
5- مأموران عالی رتبه.
6- ناظران آسمانی.
7- آموزگاران کرات قصر.
از اولین رستۀ مددکاران جهان، ستارگان تابان و بامداد، در هر جهان محلی فقط یکی وجود دارد، و او اولین زاده در میان تمامی مخلوقات بومی یک جهان محلی است. ستارۀ تابان و بامداد جهان ما به عنوان جبرئیل سلوینگتون مشهور است. او رئیس اجرائی تمامی نبادان است و به عنوان نمایندۀ شخصی پسر فرمانروا و به عنوان سخنگوی یار خلاق او عمل میکند.
در طول روزگاران پیشین نبادان، جبرئیل با میکائیل و روح آفرینشگر کاملاً به تنهایی کار میکرد. به تدریج که جهان رشد نمود و مشکلات اداری افزایش یافت، یک کادر شخصی از دستیاران آشکار ناشده برای او فراهم گردید، و سرانجام این گروه با آفرینش سپاه نبادانیِ ستارگان عصر تقویت گردید.
این مخلوقات باهوش توسط ملک صادقها طراحی شدند و سپس توسط پسر آفریننده و روح آفرینشگر به وجود آمدند. آنها در سِمتهای بسیار اما عمدتاً به عنوان افسران رابط جبرئیل، رئیس اجرائی جهان محلی، خدمت میکنند. یک یا تعداد بیشتری از این موجودات به عنوان نمایندگان او در پایتخت هر کوکبه و سیستم در نبادان عمل میکنند.
جبرئیل به عنوان رئیس اجرائی نبادان سمت ریاست یا نظارت بر بیشتر گردهماییهای نبادان را به عهده دارد، و اغلب تا بیش از یکهزار از این جلسات به طور همزمان تشکیل میشوند. ستارگان تابناک عصر جبرئیل را در این مواقع نمایندگی میکنند. او نمیتواند به طور همزمان در دو مکان حضور داشته باشد، و این ابر فرشتگان این محدودیت را جبران میکنند. آنها یک خدمت مشابه برای سپاه پسران آموزگار تثلیث انجام میدهند.
جبرئیل گر چه شخصاً با وظایف اداری مشغول است، از طریق ستارگان تابناک عصر با تمامی سطوح دیگر حیات و امور جهانی ارتباطش را حفظ میکند. آنها همیشه او را در تورهای سیارهایاش همراهی میکنند و مکرراً در مأموریتهای ویژه به تک تک سیارات به عنوان نمایندگان شخصی او اعزام میشوند. آنها در چنین مأموریتهایی گاهی اوقات به عنوان ”فرشتۀ خداوند“ شناخته شدهاند. آنها مکرراً به یوورسا میروند تا ستارۀ تابان و بامداد را در دادگاهها و مجامع قدمای ایامها نمایندگی کنند، اما به ندرت به فراتر از محدودۀ اروانتان سفر میکنند.
ستارگان تابناک عصر یک رستۀ بینظیر دوگانه هستند که برخی در بر گیرندۀ یک حرمت آفریده شده و برخی دیگر خدمت دست یافته شده میباشند. تعداد نفرات سپاه این ابر فرشتگان در نبادان اکنون 13٫641 تن میباشد. 4٫832 نفر از حرمت آفریده شده وجود دارند، در حالی که 8٫809 تن ارواح فراز یابندهای هستند که به این هدف خدمت والا دست یافتهاند. بسیاری از این ستارگان تابناک عصر دوران زندگانی جهانی خود را به عنوان فرشتگان سراف آغاز کردند. سایرین از سطوح آشکار ناشدۀ حیات مخلوق صعود کردهاند. تا زمانی که جهان در نور و حیات تثبیت نشده، این سپاه والا به عنوان یک هدف دستیابی هرگز به روی کاندیداهای صعود بسته نیست.
هر نوع از ستارگان تابناک عصر به آسانی برای شخصیتهای مورانشیا و برخی از انواع موجودات مادی فوق انسانی قابل رویت هستند. موجودات خلق شدۀ این نوع جالب و چند هنره از یک نیروی روحی برخوردارند که میتواند مستقل از حضور شخصی آنها نمایان گردد.
رئیس این ابر فرشتگان گاوالیا، اولین زادۀ این رسته در نبادان، میباشد. از هنگام بازگشت میکائیل مسیح از اعطای پیروزمند او در یورنشیا، گاوالیا به خدمت فرازیابی انسانی گمارده شده است، و برای هزار و نهصد سال گذشته به وقت یورنشیا همکار او گالانشیا مقر مرکزی خود را در جروسم حفظ نموده است، جایی که در حدود نیمی از وقت خود را در آنجا میگذراند. گالانشیا اولین ابر فرشتۀ فراز یافتهای است که به این رتبۀ والا دست یافته است.
هیچ گروهبندی یا سازماندهی گروهی از ستارگان تابناک عصر به غیر از مشارکت دوتایی معمول آنها در بسیاری مأموریتها وجود ندارد. آنها به مأموریتهایی که به دورۀ فراز یابندۀ زندگی انسانها مربوط است به طور گسترده گمارده نشدهاند، اما هنگامی که چنین به مأموریت گمارده میشوند، هرگز به تنهایی عمل نمیکنند. آنها همیشه به صورت دوتایی کار میکنند — یکی یک موجود آفریده شده، دیگری یک ستارۀ فراز یابندۀ عصر.
یکی از وظایف والای ستارگان عصر همراهی کردن پسران اعطایی آوُنال در مأموریتهای سیارهای آنان میباشد، حتی آنطور که جبرئیل میکائیل را در اعطای او به یورنشیا همراهی نمود. دو ابر فرشتۀ همراه شخصیتهای بلند پایۀ چنین مأموریتهایی هستند که به عنوان فرماندهان مشترک فرشتگان اعظم و تمامی کسان دیگری که به این مأموریتها گمارده شدهاند خدمت میکنند. فرد ارشد این فرماندهان ابر فرشته است که در زمان و عصر مهم به پسر آوُنال اعطایی اعلام میدارد، ”به کار برادر خود بپرداز“
زوجهای مشابهی از این ابر فرشتگان به سپاه سیارهای پسران آموزگار تثلیث که برای برقراری بعد از دوران اعطایی یا سرآغاز عصر معنوی یک کرۀ مسکونی عمل میکنند گمارده شدهاند. در چنین مأموریتهایی ستارگان عصر به عنوان رابط بین انسانهای عالم و سپاه نامرئی پسران آموزگار خدمت میکنند.
کرات ستارگان عصر. ششمین گروه هفت کرات سلوینگتون و چهل و دو قمر فرعی آن به سازمان اداری ستارگان تابناک عصر تخصیص یافته است. سرپرستی هفت کرۀ اصلی را رستههای آفریده شدۀ این ابر فرشتگان به عهده دارند، در حالی که اقمار فرعی توسط ستارگان فرازگرای عصر اداره میشوند.
اقمار سه کرۀ اول مختص مدارس پسران آموزگار و ستارگان عصر که به شخصیتهای روحی جهان محلی اختصاص یافتهاند میباشند. سه گروه بعد توسط مدارس مشابه مشترک که به آموزش انسانهای در حال فراز تخصیص یافتهاند اشغال شدهاند. اقمار هفتمین کره مخصوص چارهجوییهای سهگانۀ پسران آموزگار، ستارگان عصر، و پایان دهندگان میباشد. در طول روزگاران اخیر این ابر فرشتگان از نزدیک با کار سپاه نهایت در جهان محلی شناسایی شدهاند، و آنها مدتها با پسران آموزگار در ارتباط بودهاند. ارتباطی با نیرو و معنی خارقالعاده بین ستارگان عصر و پیامآوران جاذبه که به گروههای کاری پایان دهندگان متصل هستند وجود دارد. هفتمین کرۀ اصلی خود برای آن امور آشکار ناشدهای حفظ شده است که به رابطۀ آیندهای که میان پسران آموزگار، پایان دهندگان، و ستارگان عصر به دنبال پدیداری تکمیل شدۀ تجلی شخصیت خدای متعال در ابرجهان وجود خواهد داشت مربوط است.
فرشتگان اعظم اولاد پسر آفریننده و روح مادر جهان میباشند. آنها بالاترین نوع وجود والای روحی میباشند که به تعداد زیاد در یک جهان محلی به وجود آورده میشوند، و در هنگام آخرین ثبت تقریباً هشتصد هزار تن از آنان در نبادان وجود داشتند.
فرشتگان اعظم یکی از گروههای اندک از شخصیتهای جهان محلی میباشند که معمولاً تحت حوزۀ مسئولیت جبرئیل قرار ندارند. آنها به هیچ وجه درگیر مدیریت معمول جهان نیستند. آنها به کار بقای مخلوق و به پیشبرد مسیر زندگانی در حال فراز انسانهای زمان و مکان تخصیص یافتهاند. فرشتگان اعظم ضمن این که بر حسب معمول تحت سرپرستی ستارۀ تابان و بامداد قرار ندارند، گاهی اوقات با اجازۀ او عمل میکنند. آنها همچنین با سایر مددکاران جهان، نظیر ستارگان عصر، تشریک مساعی میکنند، چنان که با برخی فعالیتهایی که در روایت کاشت حیات در کرۀ شما توصیف شد روشن گردید.
سپاه فرشتگان اعظم نبادان توسط اولین زاده شدۀ این رسته سرپرستی میشود، و در ایام اخیرتر یک ستاد ناحیهای فرشتگان اعظم در یورنشیا حفظ شده است. این واقعیتِ غیرمعمول است که توجه دیدارگران دانشجوی خارج از نبادان را به زودی جلب میکند. در میان مشاهدات اولیۀ آنان از کارکردهای درون جهان این کشف وجود دارد که بسیاری از فعالیتهای فراز یابندۀ ستارگان تابناک عصر از پایتخت یک سیستم محلی، سِتانیا، هدایت میشود. آنها با بررسی بیشتر کشف میکنند که برخی فعالیتهای فرشتگان اعظم از یک کرۀ مسکونی کوچک و ظاهراً بیاهمیت به نام یورنشیا هدایت میشود. و سپس آشکارسازی اعطای میکائیل در یورنشیا و علاقۀ بلافصل افزایش یافتۀ آنها به شما و کرۀ ناچیز شما به دنبال میآید.
آیا شما اهمیت این واقعیت را درک میکنید که سیارۀ ناچیز و سردرگم شما ستاد ناحیهای برای ادارۀ جهان و هدایت برخی فعالیتهای فرشتگان اعظم که به طرح فرازیابی بهشتی مربوط است تبدیل شده است؟ این بدون شک حاکی از تمرکز فعالیتهای فرازگرای دیگر در آینده در کرۀ اعطایی میکائیل میباشد و به وعدۀ شخصی استاد، ”من دوباره خواهم آمد“، اهمیت فوقالعاده و جدی میدهد.
به طور کلی، فرشتگان اعظم به کار و خدمت روحانی مرتبت آوُنال فرزندی تخصیص یافتهاند، اما نه تا وقتی که آموزش مقدماتی گسترده در تمامی مراحل کار ارواح متنوع خادم را بگذرانند. هر پسر بهشتی اعطایی به یک کرۀ مسکونی را یک سپاه یکصد نفره که در طول چنین اعطایی موقتاً به او تخصیص یافته همراهی میکند. اگر پسر مجیستریال فرمانروای موقت سیاره گردد، این فرشتگان اعظم به عنوان سرپرستان هدایت کنندۀ تمامی حیات آسمانی در آن کره عمل میکنند.
دو فرشتۀ اعظم ارشد همیشه به عنوان یاران شخصی یک آونال بهشتی در تمامی مأموریتهای سیارهای گمارده میشوند، چه درگیر کارکردهای قضایی، مأموریتهای مجیستریال، یا پدیداری اعطایی در جسم باشند. هنگامی که این پسر بهشتی قضاوت پیرامون یک عالم را به پایان رسانید و مردگان فرا خوانده شدند (به اصطلاح قیام از مرگ)، این عملاً واقعیت دارد که نگاهبانان سرافِ شخصیتهای خفته به ”ندای فرشتۀ اعظم“ پاسخ میدهند. فراخوانی مربوط به خاتمۀ یک دورۀ اعطایی توسط یک فرشتۀ حاضر در صحنه رسماً اعلام میشود. این فرشتۀ اعظم رستاخیز است، که گاهی اوقات ”فرشتۀ اعظم میکائیل“ نامیده میشود.
کرات فرشتگان اعظم. هفتمین گروه از کرات که به دور سلوینگتون میچرخند، به همراه اقمار مربوط به آنها، به فرشتگان اعظم تخصیص یافته است. کرۀ شمارۀ یک و تمامی شش قمر فرعی آن توسط نگاهدارندگان ثبت شخصیت اشغال شدهاند. این گروه عظیم ثبت کنندگان خود را با کار ثبت دقیق تاریخچۀ هر انسان فانی زمان از لحظۀ تولد، سپس طی دوران زندگانی جهانی، و تا هنگامی که چنین فردی یا سلوینگتون را به مقصد نظام ابرجهان ترک نماید و یا با فرمان قدمای ایامها ”از صحنۀ وجود ثبت شده حذف شود“ مشغول میدارند.
در این کرات است که اسناد شخصیت و قطعیتهای هویت در طول آن مدتی که میان مرگ انسانی و ساعت تجدید شخصیت، برخاستن از مرگ، واقع شده است طبقهبندی، بایگانی، و حفظ میشوند.
دستیاران والامرتبه گروهی از موجودات داوطلب هستند که منشأ در خارج از جهان محلی دارند، و موقتاً به عنوان نمایندگان جهان مرکزی و ابرجهانها به آفرینشهای محلی یا نظارهگران آنها گمارده شدهاند. تعداد آنها مداوماً در حال تغییر است اما همیشه فراتر از میلیونها است.
گاه به گاه ما بدین گونه از خدمت روحانی و یاری این موجودات بهشت - منشأ به عنوان کامل کنندگان خرد، مشاوران الهی، بازرسان جهانی، ارواح الهام یافتۀ تثلیث، پسران تثلیث یافته، پیامآوران منفرد، سوپرنافیمها، سِکنافیمها، تِرشیافیمها، و سایر خادمان مهربان که به منظور کمک به شخصیتهای بومی ما در تلاش برای آوردن تمامی نبادان به توازن کاملتر با نظرات اروانتان و آرمانهای بهشت با ما در اقامت موقت به سر میبرند سود میبریم.
هر یک از این موجودات ممکن است به طور داوطلبانه در نبادان خدمت کنند و لذا از نظر تکنیکی خارج از حوزۀ اختیارات ما باشند، اما این شخصیتهای ابرجهانها و جهان مرکزی هنگامی که در کادر مأموریت عمل میکنند از مقررات جهان محلی اقامت موقت خود به طور کامل معاف نیستند، گر چه به عنوان نمایندگان جهانهای بالاتر به کار ادامه میدهند و مطابق رهنمودهایی که در بر گیرندۀ مأموریت آنها در گسترۀ ما است کار میکنند. ستاد مرکزی عمومی آنها در ناحیۀ سلوینگتون، که متعلق به اتحاد ایامها است، واقع شده است، و آنها در نبادان تحت سرپرستی مافوق این سفیر تثلیث بهشت عمل میکنند. این شخصیتهای قلمروهای بالاتر هنگامی که در گروههای مستقل خدمت میکنند معمولاً خود - هدایت کننده هستند، اما هنگامی که از روی تقاضا خدمت میکنند اغلب به طور داوطلبانه خود را به طور کامل تحت حوزۀ اختیار مدیران سرپرست قلمروهای کارکرد تخصیص یافته قرار میدهند.
دستیاران والامرتبه در جهان محلی و در سِمتهای کوکبهای خدمت میکنند، اما به طور مستقیم به دولتهای سیستم یا سیارهای متصل نیستند. با این وجود ممکن است آنها در هر جای جهان محلی عمل کنند و به هر فاز فعالیت نبادان — اداری، اجرائی، آموزشی، و سایر فعالیتها — گمارده شوند.
بخش عمدۀ این گروه در یاری رسانیدن به شخصیتهای بهشتی نبادان — اتحاد ایامها، پسر آفریننده، مؤمنان ایامها، پسران مجیستریال، و پسران آموزگار تثلیث — ثبت نام شده است. هر چند گاه در کارکرد امور یک آفرینش محلی خردمندانه است که به طور موقت برخی جزئیات عملاً از آگاهی تمامی شخصیتهای بومی آن جهان محلی دریغ داشته شود. برخی طرحهای پیشرفته و فرامین پیچیده نیز توسط گروه خردمندتر و دوراندیشتر دستیاران والامرتبه بهتر درک شده و به طور کاملتر تفهیم میشود، و در چنین وضعیتها و بسیاری موقعیتهای دیگر است که آنها برای فرمانروایان و مدیران جهان بسیار مفید میباشند.
مأموران عالی رتبه انسانهای فراز یافتۀ با روح پیوند خورده میباشند. آنها با تنظیم کننده پیوند نخوردهاند. شما به خوبی دوران زندگانی جهان - فرازیابی یک کاندیدای انسانی را برای پیوند با تنظیم کننده میفهمید. این دورنمای سرنوشتی والا برای تمامی انسانهای یورنشیا از هنگام اعطای میکائیل مسیح میباشد. اما این سرنوشت منحصر به فرد تمامی انسانها در اعصار پیش از اعطا برای کراتی نظیر کرۀ شما نیست، و نمونۀ کرۀ دیگری وجود دارد که هرگز تنظیم کنندگان فکری در ساکنان آن به طور دائم سکنی نمیگزینند. چنین انسانهایی هرگز با یک ناصح اسرارآمیز اعطای بهشتی به طور دائم پیوند نمیخورند. با این وجود، تنظیم کنندگان به طور گذرا در آنها اقامت میگزینند، و برای مدت زندگی در جسم به عنوان راهنما و الگو خدمت میکنند. آنها در طول این اقامت موقت تکامل یک روح فناناپذیر را شکوفا میسازند، همچون آن موجوداتی که امیدوارند با آنها پیوند بخورند. اما هنگامی که مسابقۀ انسانی طی شد، آنها برای همیشه مخلوقاتی را که با آنان همنشینی موقت داشتند ترک میکنند.
روانهای بقا یافتۀ متعلق به این رسته از طریق پیوند جاودانه با یک قطعۀ منفرد از روح متعلق به روح مادر جهان محلی به جاودانگی دست مییابند. آنها یک گروه بیشمار نیستند. حداقل در نبادان چنین نیست. در کرات قصر شما با این انسانهای با روح پیوند خورده همینطور که در مسیر بهشت — تا سلوینگتون جایی که در آن متوقف میشوند — با شما بالا میروند دیدار نموده و با آنان روابط دوستانه برقرار میکنید. برخی از آنان ممکن است متعاقباً به سطوح بالاتر جهان فراز یابند، اما اکثریت برای همیشه در خدمت جهان محلی باقی میمانند. آنها به عنوان یک طبقه سرنوشتشان دستیابی به بهشت نیست.
آنها از آنجا که با تنظیم کننده پیوند نخوردهاند هرگز پایان دهنده نمیشوند، اما سرانجام در سپاه کمال جهان محلی ثبت نام میشوند. آنها در روح از فرمان پدر اطاعت کردهاند: ”کامل باشید.“
فرازگران با روح پیوند خورده بعد از دستیابی به سپاه کمال نبادان ممکن است به عنوان مددکاران جهان مسئولیت بپذیرند. این یکی از راههای رشد مداوم تجربی است که برای آنها باز است. آنها بدین گونه برای هیئتهایی که در خدمت والای تفسیر نقطه نظرات مخلوقات در حال تکامل کرات مادی برای مسئولین آسمانی جهان محلی میباشند کاندید میشوند.
مأموران عالی رتبه خدمت خود را در سیارات به عنوان مأموران نژادی آغاز میکنند. آنها در این سِمت دیدگاههای نژادهای گوناگون بشری را تفسیر نموده و نیازهای آنان را شرح میدهند. آنها به اندازۀ فوقالعاده زیاد وقف رفاه نژادهای بشری که آنان سخنگویان آنها میباشند هستند، و همواره در صدد کسب بخشش، عدالت، و رفتار عادلانه در تمامی روابط با مردمان دیگر برای آنها میباشند. مأموران نژادی در یک سری پایان ناپذیر از بحرانهای سیارهای عمل میکنند و به عنوان بیان شیوای گروههای کامل انسانهای در حال تقلا خدمت میکنند.
این مأموران نژادی بعد از تجربۀ طولانی در حل مسائل در کرات مسکونی به سطوح بالاتر عملکرد پیش میروند، و سرانجام به موقعیت مأموران عالی رتبۀ جهان محلی و در آن دست مییابند. آخرین نام نویسی اندکی بیش از یک و نیم میلیارد از این مأموران عالی رتبه را در نبادان ثبت نمود. این موجودات پایان دهنده نیستند، بلکه موجودات فرازگرایی هستند که از تجربۀ طولانی برخوردارند و خدمت بزرگی به قلمرو بومی خود میکنند.
ما همواره این مأموران را در کلیۀ دادگاههای عدالت، از پایینترین تا بالاترین، پیدا میکنیم. نه این که آنها در جریان عدالت شرکت میکنند، بلکه آنها به عنوان دوستان دادگاه عمل میکنند، و قضات دادگاهها را پیرامون سوابق، محیط، و طبیعت ذاتی آنهایی که درگیر داوری هستند مشاوره میدهند.
مأموران عالی رتبه به گروههای گوناگون پیامآور فضا و همیشه به ارواح خادم زمان متصل هستند. آنها در برنامههای مجامع گوناگون جهان مورد روبرویی قرار میگیرند، و همین مأموران خردمند انسانی همیشه به مأموریتهای پسران خداوند برای کرات فضا متصل هستند.
هر گاه انصاف و عدالت نیازمند فهم این باشد که یک سیاست یا طرز عمل مورد نظر چگونه نژادهای تکاملی زمان را تحت تأثیر قرار خواهد داد، این مأموران در دسترس هستند تا توصیههای خود را ارائه دهند. آنها همیشه حاضرند تا به جای آنهایی که نمیتوانند حاضر باشند که برای خود سخن بگویند صحبت کنند.
کرات انسانهای با روح پیوند خورده. هشتمین گروه از هفت کرات اصلی و اقمار فرعی در مدار سلوینگتون منحصراً به انسانهای با روح پیوند خوردۀ نبادان تعلق دارد. انسانهای فرازگرای با تنظیم کننده پیوند خورده به این کرات ذیعلاقه نیستند مگر این که به عنوان میهمانان ساکنان با روح پیوند خورده از بسیاری اقامتهای دلپذیر و سودمند بهرهمند شوند.
این کرات به جز برای آن تعداد اندکی که به یوورسا و بهشت دست مییابند، اقامتگاه دائمی بقا یافتگان با روح پیوند خورده میباشند. چنین محدودیت طراحی شدۀ صعود انسانی از طریق تضمین حفظ یک جمعیت همیشگی تکامل یافته که تجربۀ تکمیلی او ادامه خواهد یافت تا ثبات آینده و تنوع مدیریت جهان محلی را بهبود بخشد، موجب بهروزی جهانهای محلی میشود.این موجودات ممکن است به بهشت دست نیابند، اما در تفوق بر مشکلات نبادان به یک خرد تجربی دست مییابند که از هر چه که فرازگران گذرا به آن رسیدهاند به کلی فراتر است. و این روانهای در حال بقا به صورت ترکیب بینظیری از انسانی و الهی ادامه میدهند، و به طور فزاینده قادر میشوند نقطه نظرات این دو سطح وسیعاً جدا را پیوند دهند و با خردی پیوسته فزاینده چنین نقطه نظر دوگانه را عرضه دارند.
سیستم آموزشی نبادان توسط پسران آموزگار تثلیث و سپاه آموزشی ملک صادق به طور مشترک اداره میشود، اما عمدۀ کاری که برای تأثیرگذاری روی نگهداری و ارتقاءِ آن طراحی شده توسط ناظران آسمانی به انجام میرسد. این موجودات یک سپاه عضوگیری شده هستند که در بر گیرندۀ کلیۀ انواع افرادی هستند که به طرح آموزش و پرورش انسانهای فرازگرا مربوطند. بیش از سه میلیون تن از آنان در نبادان وجود دارند، و آنها همگی داوطلبانی هستند که طی تجربه واجد شرایط شدهاند تا به عنوان مشاوران آموزشی برای تمامی ناحیه خدمت کنند. این ناظران از ستاد مرکزی خود در کرات ملک صادق در سلوینگتون به عنوان بازرسان تکنیک مدرسۀ نبادان که برای تأثیرگذاری روی آموزش ذهنی و آموزش روحی مخلوقات فرازگرا طراحی شده در جهان محلی گشت میزنند.
این آموزش ذهن و پرورش روح از کرات منشأ انسانی تا کرات قصر در سیستم و سایر کرات پیشرفت که به جروسم مربوطند، در هفتاد ناحیۀ اجتماعی کننده که به ایدنشیا متصلند، و در چهارصد و نود کرات پیشرفت روحی که به دور سلوینگتون در گردشند ادامه مییابد. در خود ستاد مرکزی جهان مدارس ملک صادق بیشمار، کالجهای پسران جهان، دانشگاههای فرشتگان سراف، و مدارس پسران آموزگار و اتحاد ایامها وجود دارند. هر تهیه و تدارک ممکن فراهم گشته تا شخصیتهای گوناگون جهان را برای خدمت پیشرفت دهنده و کارکرد بهبودساز واجد شرایط سازد. سرتاسر جهان یک مدرسۀ عظیم است.
روشهایی که در بسیاری از مدارس بالاتر به کار گرفته میشود فراتر از درک بشری از هنر آموزش حقیقت است، اما این موضوع اصلی تمامی سیستم آموزشی است: سیرتی که توسط تجربۀ روشنبینانه کسب شده است. آموزگاران روشنگری میکنند؛ ایستگاه جهان و وضعیت صعود کننده فرصتی برای کسب تجربه فراهم میکند؛ به کارگیری خردمندانۀ این دو موجب بهبود شخصیت میشود.
اساساً سیستم آموزشی نبادان تکلیفی برای شما فراهم میسازد و سپس موقعیتی برای دریافت رهنمود پیرامون روش ایدهآل و الهیِ بهترین نحوۀ انجام آن تکلیف فراهم میسازد. به شما تکلیفی محول میشود که انجام دهید، و در همان هنگام برای شما آموزگارانی فراهم میشود که در بهترین شیوۀ انجام تکلیفتان واجد شرایط هستند. طرح الهی آموزش برای ارتباط نزدیک کار و رهنمود تهیه و تدارک میبیند. ما به شما آموزش میدهیم چگونه به بهترین صورت چیزهایی را که به شما فرمان میدهیم انجام دهید اجرا کنید.
مقصود از تمامی این آموزش و تجربه آمادهسازی شما برای پذیرش به کرات آموزشی بالاتر و معنویتر ابرجهان میباشد. پیشرفت در درون یک ناحیۀ مفروض فردی است، اما گذار از یک مرحله به مرحلۀ دیگر معمولاً از طریق کلاس است.
پیشرفت در ابدیت تنها شامل تکامل معنوی نیست. فراگیری عقلانی نیز بخشی از آموزش جهانی است. تجربۀ ذهن با بسط افق معنوی به طور مساوی گسترش مییابد. به ذهن و روح فرصتهای یکسان برای آموزش و پیشرفت داده میشود. اما شما در تمامی این آموزش شکوهمندِ ذهن و روح برای همیشه از محدودیتهای جسم انسانی آزاد میشوید. شما دیگر هرگز نباید میان رقابتهای متضاد طبیعتهای ناهمگون معنوی و مادی خود دائماً داوری نمایید. سرانجام شما واجد شرایط هستید که از میل یگانه شدۀ یک ذهن جلال یافته که از مدتها پیش از گرایشهای بدوی حیوانی به سوی چیزهای مادی تهی گشته لذت برید.
پیش از ترک جهان نبادان به بیشتر انسانهای یورنشیا فرصت داده خواهد شد که برای مدتی طولانیتر یا کوتاهتر به عنوان اعضای سپاه نبادانیِ ناظران آسمانی خدمت کنند.
آموزگاران کرات قصر فرشتگان عضوگیری شده و جلال یافتۀ کروب هستند. آنها همانند بیشتر آموزگاران دیگر در نبادان توسط ملک صادقها به خدمت گمارده شدهاند. آنها در بیشتر کارهای آموزشی حیات مورانشیا عمل میکنند، و تعداد آنها کاملاً فراتر از درک ذهن انسانی است.
آموزگاران کرات قصر به عنوان یک سطح پیشرفت به فرشتگان کروب و سنوب در مقالۀ بعد به طور بیشتر مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنها ضمن این که نقش مهمی به عنوان آموزگار در حیات مورانشیا ایفا میکنند، در مقالهای تحت آن نام به طور مفصلتر مورد بحث قرار خواهند گرفت.
علاوه بر مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی، برخی از موجودات بالاترِ روح منشأ متعلق به خانوادۀ روح بیکران در جهان محلی مأموریت دائمی دارند. از رستههای بالاتر روحی متعلق به خانوادۀ روح بیکران رستههای زیرین چنین تحت مسئولیت واقع شدهاند:
پیامآوران منفرد، هنگامی که از نظر کارکردی به دولت جهان محلی وصل میشوند، در تلاش ما برای فائق آمدن بر محدودیتهای زمان و مکان خدمتی بسیار پرارزش به ما ارائه میدهند. هنگامی که آنها چنین تحت مسئولیت قرار نمیگیرند، ما که متعلق به جهانهای محلی هستیم مطلقاً هیچ مرجعیتی روی آنها نداریم، اما حتی در آن صورت این موجودات بینظیر همیشه مایلند در حل مشکلات ما و در اجرای دستوراتمان به ما کمک کنند.
اَندُوانشیا نام سومین سرپرست مدار جهان است که در جهان محلی ما مستقر است. او فقط درگیر مدارهای روحی و مورانشیا است، نه آنهایی که تحت حوزۀ مسئولیت مدیران نیرو قرار دارند. او بود که در هنگام خیانت کلیگسشیا به سیاره در طول ایام آزمون شورش لوسیفر، یورنشیا را منزوی نمود. او ضمن درود فرستادن به انسانهای یورنشیا در پیشبینی بازگشت شما به مدارهای جهان تحت سرپرستیش در آینده اظهار خشنودی میکند.
ستاد مرکزی مدیر سرشماری نبادان، سَلسِیشیا، در درون ناحیۀ متعلق به جبرئیل در سلوینگتون میباشد. او به طور اتوماتیک از تولد و مرگ اراده آگاه است و اکنون تعداد دقیق مخلوقات صاحب اراده را که در جهان محلی عمل میکنند ثبت میکند. او با ثبت کنندگان شخصیت که در کرات ثبت فرشتگان اعظم اقامت دارند در ارتباطی نزدیک کار میکند.
یک بازرس دستیار در سلوینگتون ساکن است. او نمایندۀ شخصی رئیس عالی اجرائی اروانتان میباشد. همکاران او، نگاهبانان مباشر در سیستمهای محلی، نیز نمایندگان رئیس عالی اجرائی اروانتان میباشند.
میانجیان جهانی دادگاههای سیار جهانهای زمان و مکان میباشند که از کرات تکاملی تا هر بخش از جهان محلی و فراتر از آن عمل میکنند. این داوران در یوورسا ثبت شدهاند. تعداد دقیق آنها که در نبادان عمل میکنند ثبت نشده است، اما من تخمین میزنم که چیزی در حدود یکصد میلیون کمیسیون میانجی در جهان محلی ما وجود دارد.
از مشاوران تکنیکی، اذهان قانونی عالم، ما سهم خود را دارا میباشیم، در حدود نیم میلیارد. این موجودات کتابخانههای زنده و سیار قانونی تجربی تمامی فضا میباشند.
از نگارندگان آسمانی، فرشتگان سراف فرازگرا، ما هفتاد و پنج نفر در نبادان داریم. اینها نگارندگان ارشد یا سرپرست میباشند. تعداد دانشجویان در حال پیشرفت این رسته که تحت آموزش میباشند تقریباً چهار میلیارد میباشد.
خدمت هفتاد میلیارد یاران مورانشیا در نبادان در آن روایاتی که به سیارات دوران انتقال رهنوردان زمان میپردازد شرح داده شده است.
هر جهان سپاه فرشتگان بومی خود را دارد. با این وجود، مواقعی وجود دارند که بسیار مفید است طی آن از یاری آن ارواح بالاتری که منشأ در خارج از آفرینش محلی دارند برخوردار بود. سوپرنافیمها خدمات مشخص نادر و بینظیری را به انجام میرسانند. رئیس کنونی فرشتگان سراف یورنشیا یک سوپرنافیم اولیۀ بهشت است. هر جا که پرسنل ابرجهان عمل میکنند سِکنافیمهای اندیشمند مورد مواجهه قرار میگیرند، و تعداد زیادی از تِرشیافیمها به عنوان دستیاران والامرتبه به طور موقت خدمت میکنند.
جهان محلی همانند ابرجهانها و جهان مرکزی رستههای شهروندی دائم خود را دارد. اینها شامل انواع خلق شدۀ زیرین میباشند:
1- سوسِیشیا.
2- یونیویتیشیا.
3- پسران ماتریال.
4- مخلوقات بینابینی.
این بومیان جهان محلی به همراه فرازگران با روح پیوند یافته و اِسپیرانگا (که از جهات دیگر طبقهبندی شدهاند) در بر گیرندۀ یک شهروندی نسبتاً دائم هستند. این رستههای موجودات روی هم رفته نه فرازگرا و نه فرودگرا هستند. آنها همگی مخلوقات تجربی هستند، اما تجربۀ بسط یابندۀ آنها در سطح منشأ آنها برای جهان مداوماً موجود است. در حالی که این امر به طور کامل پیرامون پسران نوع آدم و مخلوقات بینابینی صدق نمیکند، به طور نسبی در مورد این رستهها صادق است.
سوسِیشیا. این موجودات شگفتانگیز به عنوان شهروندان دائم در سلوینگتون، ستاد مرکزی این جهان محلی، اقامت دارند و در آن عمل میکنند. آنها اولاد باهوش پسر آفریننده و روح آفرینشگر میباشند و با شهروندان فرازگرای جهان محلی، انسانهای با روح پیوند یافتۀ سپاه کمال نبادان، به طور نزدیک معاشرند.
یونیویتیشیا. هر یک از یکصد خوشۀ ستاد مرکزی کوکبۀ کرات ساخته شده از خدمت مداوم یک نوع از موجودات مقیم که به یونیویتیشیا مشهورند بهرهمند است. این فرزندان پسر آفریننده و روح آفرینشگر جمعیت دائمی کرات ستاد مرکزی کوکبه را تشکیل میدهند. آنها موجودات غیرتولید مثل کننده هستند که در یک سطح از حیات حدوداً بین وضعیت نیمه مادی پسران ماتریال که در ستاد مرکزی سیستم ساکنند و سطح قطعاً معنویتر انسانهای با روح پیوند یافته و سوسیشیای سلوینگتون وجود دارند. اما یونیویتیشیا موجودات مورانشیا نیستند. آنها برای انسانهای فرازگرا در طول پیمایش کرات کوکبه آن کاری را انجام میدهند که بومیهای هاونا به ارواح رهنورد که از میان آفرینش مرکزی عبور میکنند ارزانی میدارند.
پسران ماتریال خداوند. هنگامی که یک ارتباط خلاق میان پسر آفریننده و نمایندۀ جهانی روح بیکران، روح مادر جهانی، دورۀ خود را به پایان رسانید، هنگامی که هیچ اولاد دیگری از طبیعت ترکیبی حاصل نمیشود، در آن هنگام پسر آفریننده آخرین برداشت خود را از وجود به شکل دوگانه تجسم میبخشد، و بدین گونه سرانجام منشأ اولیه و دوگانۀ خود را تأیید میکند. او سپس پسران و دختران زیبا و عالی نوع ماتریال فرزندی جهان را در خود و توسط خود خلق میکند. این منشأ آدم و حوای اولیۀ هر سیستم محلی نبادان میباشد. آنها یک رستۀ تولید مثل کنندۀ فرزندی میباشند که مرد و زن آفریده شدهاند. نوادههای آنان به عنوان شهروندان نسبتاً دائم پایتخت یک سیستم عمل میکنند، گر چه برخی به عنوان آدمهای سیارهای گمارده شدهاند.
پسران و دختران ماتریال در یک مأموریت سیارهای مأموریت دارند نژاد نوع آدم آن کره را بنیاد نهند، نژادی که برای در آمیختن نهایی با ساکنان انسانی آن کره طراحی شده است. آدمهای سیارهای فرزندان فرودگرا و فرازگرا، هر دو، میباشند، اما ما معمولاً آنها را به عنوان فرازگرا طبقهبندی میکنیم.
مخلوقات بینابینی. در روزگاران اولیۀ بیشتر کرات مسکونی برخی فوق انسانها اما موجودات مادّیت یافته مأموریت مییابند، اما معمولاً به دنبال ورود آدمهای سیارهای کناره میگیرند. کارکرد این موجودات و تلاشهای پسران ماتریال برای بهبود نژادهای تکاملی اغلب به ظهور تعداد محدودی از مخلوقات که طبقهبندی آنها مشکل است منتج میگردد. این موجودات بینظیر اغلب بین پسران ماتریال و مخلوقات تکاملی میباشند و از این رو مخلوقات بینابینی نامیده میشوند. این بینابینیها به طور قیاسی شهروندان دائمی کرات تکاملی میباشند. از روزگاران اولیۀ ورود یک پرنس سیارهای تا روزگار بسیار دور تثبیت سیاره در نور و حیات، آنها تنها گروه موجودات هوشمند هستند که به طور مداوم در کره باقی میمانند. در یورنشیا خادمان بینابینی در واقع سرپرستان واقعی سیاره میباشند. آنها در حقیقت شهروندان یورنشیا میباشند. انسانها در واقع ساکنان فیزیکی و مادی یک کرۀ تکاملی هستند. اما شما همگی عمر بسیار کوتاهی دارید. شما در سیارۀ زادگاه خود زمان کوتاهی اقامت دارید. شما متولد میشوید، زندگی میکنید، میمیرید، و رهسپار سایر کرات پیشرفت تکاملی میشوید. حتی موجودات فوق بشری که به عنوان خادمان آسمانی در سیارات خدمت میکنند مأموریتی گذرا دارند. تعداد اندکی از آنان برای مدتی طولانی به یک کرۀ مشخص وصل هستند. با این وجود مخلوقات بینابینی در شرایط خدمات پیوسته تغییر یابندۀ آسمانی و ساکنان مداوماً در حال جابجایی انسانی تداوم سازمان اداری سیارهای را فراهم میکنند. در سراسر تمامی این تغییر و جابجایی توقف ناپذیر، مخلوقات بینابینی در سیاره باقی میمانند و به طور بیوقفه به کار خود ادامه میدهند.
به همین روال، تمامی بخشهای سازمان اداری جهانهای محلی و ابرجهانها جمعیتهای کم و بیش دائمی خود، ساکنان متعلق به وضعیت شهروندی، را دارا میباشند. همینطور که یورنشیا بینابینیهای خود را دارد، جروسم، پایتخت سیستم شما، پسران و دختران ماتریال را دارد. ایدنشیا، ستاد مرکزی کوکبۀ شما، یونیویتیشیا را دارد، در حالی که شهروندان سلوینگتون دو گونه هستند، سوسیشیای خلق شده و انسانهای تکامل یافتۀ با روح پیوند یافته. کرات اداری ناحیههای کوچک و بزرگ ابرجهانها شهروندان دائمی ندارند. اما کرات ستاد مرکزی یوورسا مداوماً توسط یک گروه شگفتانگیز از موجوداتی که به اَبَندانتِر شهرت دارند شکوفا میشوند. آنها آفرینش عوامل آشکار ناشدۀ قدمای ایامها و هفت روح بازتابگر هستند که در پایتخت اروانتان ساکنند. این شهروندان مقیم یوورسا در حال حاضر امور روزمرۀ کرۀ خود را تحت سرپرستی بلافصل سپاه یوورسای انسانهای با پسر پیوند یافته اداره میکنند. حتی هاونا موجودات بومی خود را دارد، و جزیرۀ مرکزی نور و حیات منزلگاه گروههای متنوع شهروندان بهشت میباشد.
علاوه بر انواع فرشتگان سراف و انسانها که در مقالات بعد مورد بررسی قرار خواهند گرفت، موجودات بیشمار بیشتری وجود دارند که درگیر نگاهداری و کمال بخشیدن به چنین سازمان عظیم همچون جهان نبادان که هم اکنون بیش از سه میلیون سیارۀ مسکونی دارد و ده میلیون هم در چشمانداز هستند، میباشند. انواع گوناگون حیات در نبادان بسیار بیشمارتر از آن هستند که فهرست آنان در این مقاله گنجانیده شود. اما دو نوع غیرمعمول وجود دارد که به طور گسترده در 647٫591 کرات ساخته شدۀ جهان محلی عمل میکنند و میتوانند مورد ذکر قرار گیرند.
اِسپیرانگا فرزندان روحی ستارۀ تابان و بامداد و پدر ملک صادق میباشند. آنها از اختتام شخصیت مستثنی هستند اما موجودات تکاملی یا فرازگرا نیستند. آنها همچنین از نظر کارکردی درگیر نظام تکاملی فرازگرا نیستند. آنها یاوران روحی جهان محلی هستند که تکالیف روحی روزمرۀ نبادان را اجرا میکنند.
اِسپُرناگیا. کرات ساخته شدۀ ستاد مرکزی جهان محلی کرات واقعی — آفرینشهای فیزیکی — هستند. کار زیادی در رابطه با حفظ و نگهداری فیزیکی آنها انجام میشود، و در اینجا ما از کمک یک گروه از مخلوقات فیزیکی به نام اِسپُرناگیا بهرهمند هستیم. آنها به مراقبت و بهسازی مراحل مادی این کرات ستاد مرکزی، از جروسم تا سلوینگتون، اختصاص دارند. اسپرناگیاها نه روح هستند نه شخص. آنها یک نوع حیوانی وجود میباشند؛ اما اگر شما بتوانید آنها را ببینید، موافقت میکنید که آنها به نظر میرسد حیوانات کاملی باشند.
مهاجرنشینهای افتخاری گوناگونی در سلوینگتون و جاهای دیگر مورد سکونت واقع میشوند. ما به ویژه از خدمت هنروران سماوی در کواکب بهره میبریم و از فعالیتهای مدیران بازگشت که عمدتاً در پایتخت سیستمهای محلی کار میکنند بهرهمند میشویم.
همیشه یک سپاه از انسانهای فرازگرا که شامل مخلوقات بینابینی جلال یافته نیز میباشند به خدمت جهان متصل هستند. این فرازگران بعد از دستیابی به سلوینگتون در یک تنوع تقریباً بیپایانی از فعالیتها در انجام امور جهان به کار گرفته میشوند. این انسانهای در حال پیشروی از هر مرحله از پیشرفت به عقب رو میکنند و به همنوعان خود که آنها را در حرکت رو به بالا دنبال میکنند دست یاری دراز میکنند. چنین انسانهایی که اقامتی موقت در سلوینگتون دارند بنا به درخواست عملاً در تمامی گروههای شخصیتهای آسمانی به عنوان یاور، دانشجو، ناظر، و آموزگار گمارده میشوند.
انواع دیگری از حیات هوشمند که درگیر ادارۀ یک جهان محلی هستند نیز وجود دارند، اما آشکارسازی بیشتر این رستههای آفرینش در طرح این نوشتار نیست. برای این که ذهن انسانی به درک واقعیت و عظمت بقای وجود برسد در اینجا به قدر مکفی حیات و ادارۀ این جهان توصیف میشود. تجربۀ بیشتر در دوران زندگانی رو به پیشرفت شما این موجودات جالب و جذاب را به طور فزاینده برای شما آشکار خواهد نمود. این نوشتار نمیتواند چیزی بیشتر از یک فهرست مختصر از طبیعت و کار شخصیتهای متعددی که در جهانهای فضا جمع شدهاند باشد. آنها این آفرینشها را که مدارس آموزشی عظیمی هستند اداره میکنند، مدارسی که رهنوردان زمان از حیات به حیات و از کره تا کره پیش میروند تا این که از مرزهای جهان منشأ خود به نظام بالاتر آموزشی ابرجهان و از آنجا به کرات روحی - آموزشی هاونا و سرانجام به بهشت و سرمنزل بالاتر پایان دهندگان — تکلیف جاودانه در مأموریتهایی که هنوز برای جهانهای زمان و مکان آشکار نشده است — به گونهای مهرآمیز اعزام شوند.
[دیکته شده توسط یک ستارۀ تابناک عصر نبادان، شمارۀ 1٫146 از سپاهِ آفریده شده.]
سه رستۀ بارز از شخصیتهای روح بیکران وجود دارد. رسول عجول این مسئله را میفهمید هنگامی که دربارۀ عیسی نوشت: ”او به بهشت رفته است و در دست راست خداوند قرار دارد. فرشتگان و اولیای امور و قدرتها تحت امر او قرار دارند.“ فرشتگان ارواح خادم زمان هستند؛ اولیای امور گروههای پیامآور فضا میباشند؛ و قدرتها شخصیتهای بالاتر روح بیکران هستند.
همانند سوپرنافیم در جهان مرکزی و سکنافیم در ابرجهان، سرافیمها به همراه فرشتگان مربوطۀ کروب و سنوب گروه فرشتگان یک جهان محلی را تشکیل میدهند.
سرافیمها از نظر طراحی نسبتاً یکسان هستند. آنها از جهان تا جهان، در سرتاسر تمامی هفت ابرجهان، کمترین تنوع را نشان میدهند. آنها در میان تمامی انواع روحی موجودات شخصی به استاندارد نزدیکترند. انواع گوناگون رستههای آنها سپاه خادمان ورزیده و معمول آفرینشهای محلی را تشکیل میدهند.
سرافیمها توسط روح مادر جهان خلق میشوند و از هنگام آفرینش ”فرشتگان الگو“ و برخی انواع فرشتگان اعظم در روزگاران آغازین نبادان هر بار در یکان 41٫472 نفره به وجود آمدهاند. پسر آفریننده و تجلی جهانی روح بیکران در آفرینش تعداد زیادی از پسران و شخصیتهای دیگر جهانی تشریک مساعی میکنند. به دنبال تکمیل این تلاش یکپارچه، پسر درگیر آفرینش فرزندان ماتریال، اولین مخلوقات دارای جنسیت، میشود، در حالی که روح مادر جهان به طور همزمان درگیر تلاش اولیۀ منحصر به فرد خود در تولید روح میشود. بدین ترتیب آفرینش گروههای فرشتگان یک جهان محلی آغاز میشود.
این رستههای فرشتگان در هنگام برنامهریزی برای تکامل مخلوقات انسانی دارای اراده طراحی میشوند. تاریخ آفرینش سرافیمها به زمان دستیابی شخصیت نسبی توسط روح مادر جهان باز میگردد، نه به عنوان همرتبۀ آیندۀ پسر استاد، بلکه به عنوان یاور اولیۀ آفرینشگر پسر آفریننده. پیش از این رویداد سرافیمهایی که در نبادان مشغول به کار بودند از یک جهان همسایه به طور موقت قرض گرفته میشدند.
سرافیمها هنوز گهگاه خلق میشوند. جهان نبادان هنوز در حال ساخته شدن است. روح مادر جهانی در یک جهان در حال رشد و کمال یابنده هرگز فعالیت آفرینشگرانه را متوقف نمیکند.
فرشتگان از بدنهای مادی برخوردار نیستند، اما موجوداتی مشخص و مجزا هستند. آنها طبیعت و منشأ روحی دارند. آنها گر چه برای انسانها نامرئی هستند، شما را آنطور که در جسم هستید بدون کمک تغییر شکل دهندگان یا تبدیل کنندگان مشاهده میکنند. آنها به طور هوشمندانه روال حیات انسانی را میفهمند، و در تمامی احساسات و عواطف غیرحسی انسانی سهیم هستند. آنها از موسیقی، هنر، و مزاح واقعی قدردانی میکنند و به اندازۀ زیاد لذت میبرند. آنها از تقلاهای اخلاقی و دشواریهای معنوی شما به طور کامل آگاهند. آنها به موجودات بشری مهر میورزند، و از تلاشهای شما برای درک و دوست داشتن آنان فقط چیزهای خوب میتواند حاصل شود.
اگر چه سرافیمها موجوداتی بسیار پرمحبت و دلسوز هستند، مخلوقاتی جنسی - احساسی نیستند. آنها عمدتاً آنطور هستند که شما در کرات قصر خواهید بود، جایی که ”نه ازدواج میکنید و نه به همسری کسی در خواهید آمد، بلکه همانند فرشتگان آسمانی خواهید بود.“ زیرا تمامی ”کسانی که لیاقت دستیابی به کرات قصر را داشته باشند نه ازدواج میکنند و نه به همسری کسی در خواهند آمد، و نه این که دیگر میمیرند، زیرا آنان با فرشتگان برابرند.“ با این وجود، در ارتباط با مخلوقات دارای جنسیت رسم ما بر این است که پیرامون آن موجوداتی که بیشتر مستقیماً از تبار پدر و پسر هستند به عنوان پسران خداوند سخن گوییم، در حالی که به فرزندان روح به عنوان دختران خداوند اشاره میکنیم. از این رو در سیارات حاوی جنسیت فرشتگان عموماً با ضمایر مؤنث مشخص میشوند.
سرافیمها طوری آفریده شدهاند که در سطوح روحی و مادی، هر دو، عمل میکنند. فازهای اندکی از فعالیتهای مورانشیا یا روحی وجود دارند که به خدمات آنان گشوده نیستند. ضمن این که فرشتگان از نقطه نظر شخصی زیاد از موجودات بشری جدا نیستند، در برخی از کارکردهای عملی سرافیمها بسیار از آنها برتری دارند. آنها از قدرتهای بسیاری برخوردارند که فراتر از درک بشری است. برای مثال، به شما گفته شده که ”تعداد موهای سر شما نیز شمرده شده است“، و این امر صحت دارد، چنین است، اما یک فرشتۀ سراف وقت خود را صرف شمردن آنها نمیکند و رقم آن را مطابق روز تصحیح نمیکند. فرشتگان از نیروهای ذاتی و اتوماتیک دانستن این چیزها (یعنی اتوماتیک تا جایی که شما میتوانید مشاهده کنید) برخوردارند. شما به راستی یک سرافیم را به عنوان یک اعجوبۀ ریاضیات محسوب خواهید کرد. از این رو وظایف بیشماری که برای انسانها کارهای عظیمی هستند توسط سرافیمها با سهولتی بیاندازه انجام میشوند.
فرشتگان از نظر مرتبت معنوی از شما برترند، اما آنها داور یا متهم کنندۀ شما نیستند. صرف نظر از این که تقصیر شما چه باشد، ”فرشتگان، گر چه در توان و قدرت برترند، بر علیه شما هیچ اتهامی وارد نمیکنند.“ فرشتگان روی نوع بشر به قضاوت نمینشینند، و افراد انسان نیز نباید پیرامون مخلوقات همنوع خود پیش داوری کنند.
شما کاری نیکو میکنید که آنان را دوست میدارید، اما نباید آنها را پرستش کنید. فرشتگان اشیاءِ پرستشی نیستند. سرافیم بزرگ لویالاشیا، هنگامی که پیامبر شما ”در برابر پاهای فرشته سجده نمود تا او را پرستش کند“، گفت: ”مراقب باش که این کار را نکنی. من یک خادم شما و مردم شما هستم. برای ما مقدر شده که خداوند را پرستش کنیم.“
سرافیمها در طبیعت و عطیۀ شخصیتی در مقیاس وجود مخلوق فقط اندکی از نژادهای انسانی جلوترند. به راستی هنگامی که شما از جسم رهایی مییابید، بسیار شبیه آنها میشوید. در کرات قصر شما شروع به قدردانی کردن از سرافیمها خواهید کرد. در کرات کوکبه از آنان لذت خواهید برد، در حالی که در سلوینگتون آنها مکانهای استراحت و پرستش خود را با شما قسمت خواهند کرد. در سرتاسر تمامی صعود مورانشیا و فرازیابی متعاقب، برادری شما با سرافیمها ایدهآل خواهد بود و همنشینی شما عالی خواهد بود.
رستههای بیشماری از موجودات روحی در سرتاسر قلمروهای جهان محلی عمل میکنند که برای انسانها آشکار ناشده هستند زیرا آنها به هیچ طریق به طرح تکاملی فرازیابی بهشتی مربوط نیستند. در این مقاله کلمۀ ”فرشته“ عمدتاً به نامگذاری آن فرشتگان سراف و فرزندان مربوط به روح مادر جهان محدود میشود که عمدتاً به کارکرد برنامههای بقای انسانی مربوطند. در جهان محلی شش رستۀ دیگر از موجودات مربوطه، فرشتگان آشکار ناشده، خدمت میکنند که به هیچ طریق مشخص با آن فعالیتهای جهانی مربوط به صعود بهشتی انسانهای تکاملی ارتباط ندارند. این شش گروه از همکاران فرشته مانند هرگز سرافیم نامیده نمیشوند. از آنها به عنوان ارواح خادم نیز نام برده نمیشود. این شخصیتها کاملاً با کارهای اداری و سایر امور نبادان مشغول هستند، کارکردهایی که به هیچ وجه به دوران پیشروندۀ فرازیابی معنوی و نیل به کمال انسان مربوط نیستند.
نهمین گروه از هفت کرات اصلیِ در مدار سلوینگتون کرات سرافیمها هستند. هر یک از این کرات شش ماه فرعی دارد و مدارس ویژهای که به تمامی مراحل آموزش فرشتگان سراف اختصاص یافته در آنجا واقع شدهاند. سرافیمها ضمن این که به تمامی چهل و نه کرات تشکیل دهندۀ این گروه از کرات سلوینگتون دسترسی دارند، منحصراً فقط اولین خوشۀ هفتتایی را اشغال میکنند. شش خوشۀ باقیمانده توسط شش رسته از همکاران فرشتگانی که در یورنشیا آشکار ناشده هستند اشغال شدهاند. مقر مرکزی هر یک از این گروهها در یکی از این شش کرات اصلی قرار دارد و آنان در شش ماه فرعی به فعالیتهای ویژه میپردازند. هر رستۀ این فرشتگان به تمامی کرات این هفت گروههای متنوع آزادانه دسترسی دارد.
این کرات ستاد مرکزی در زمرۀ قلمروهای شکوهمند نبادان میباشند. سرزمینهای فرشتگان سراف با زیبایی و پهناوری هر دو تعیین ویژگی میشوند. در اینجا هر سرافیم یک منزل واقعی دارد، و ”منزل“ به معنی اقامتگاه دو سرافیم میباشد؛ آنها به صورت دوتایی زندگی میکنند.
اگر چه سرافیمها همانند فرزندان ماتریال و نژادهای انسانی مذکر و مؤنث نیستند، منفی و مثبت میباشند. در اکثر مأموریتها برای انجام کار به دو فرشته نیاز است. آنها هنگامی که در مدار نیستند میتوانند به تنهایی کار کنند، و هنگامی که ساکن هستند نیز به وجود مکمل نیاز ندارند. آنها معمولاً وجودهای مکمل اولیۀ خود را حفظ میکنند، ولی لزوماً چنین نیست. این مشارکتها بدواً به واسطۀ کارکرد مورد لزوم هستند. آنها به واسطۀ احساس جنسی تعیین ویژگی نمیشوند، گر چه به حد وافر شخصی و به راستی عاطفی هستند.
سرافیمها علاوه بر منازل مشخص همچنین از دسته، گروهان، گردان، و یکان ستاد مرکزی برخوردار هستند. آنها هر هزار سال برای دیدار مجدد گرد هم میآیند و مطابق زمان آفرینش خود همگی حضور دارند. اگر یک سرافیم مسئولیتهایی داشته باشد که غیبت از مأموریت را قدغن میسازد، با فرشتۀ مکمل خود به نوبت جا عوض میکند، و یک سرافیم که تاریخ تولد دیگری دارد جای او را میگیرد. بدین ترتیب هر یار سراف حداقل به طور یکی در میان در تجدید دیدار حاضر است.
سرافیمها اولین هزارۀ خود را به عنوان ناظران غیرمأمور در سلوینگتون و مدارس جهانی مربوط به آن میگذرانند. هزارۀ دوم در کرات فرشتگان که در مدار سلوینگتون قرار دارند گذرانده میشود. ریاست مدرسۀ آموزشی مرکزی آنان اکنون به عهدۀ یکصد هزار فرشتۀ اول نبادان میباشد، و در رأس آنان فرشتۀ اولیه یا اولین زادۀ جهان محلی میباشد. اولین گروه آفریده شدۀ سرافیمها توسط سپاهی متشکل از یک هزار سرافیم از آوالان آموزش یافتند. به دنبال آن فرشتگان ما توسط نفرات ارشد خودشان آموزش یافتهاند. ملک صادقها نیز سهم بزرگی در آموزش و تعلیم تمامی فرشتگان جهان محلی — سراف، کروب، و سنوب — داشتهاند.
در خاتمۀ این دورۀ آموزشی در کرات سراف سلوینگتون، سرافیمها در گروهها و واحدهای متعارف سازماندهی فرشتگان بسیج میشوند، و به گروهی در کواکب گمارده میشوند. آنها هنوز به صورت ارواح خادم گمارده نشدهاند، گر چه کاملاً در فازهای پیش مأموریتی آموزش فرشتگان وارد شدهاند.
سرافیمها از طریق خدمت به عنوان ناظر در دونترین کرات تکاملی به صورت ارواح خادم آغاز به کار میکنند. آنها بعد از این تجربه به کرات مربوط به ستاد مرکزی کوکبۀ تعیین شده باز میگردند تا مطالعات پیشرفتۀ خود را آغاز کنند و با حتمیت بیشتر برای خدمت در یک سیستم محلی ویژه آماده شوند. آنها به دنبال این آموزش کلی برای خدمت در یکی از سیستمهای محلی پیشروی میکنند. در کرات ساخته شده که به پایتخت یک سیستم نبادان مربوطند سرافیمهای ما آموزش خود را تکمیل میکنند و به عنوان ارواح خادم زمان عازم مأموریت میشوند.
هنگامی که سرافیمها به یکباره به کار گمارده شدند، ممکن است در تمامی نبادان، حتی اروانتان به مأموریت روند. کار آنها در جهان بدون حد و مرز و محدودیت است. آنها از نزدیک با مخلوقات مادی کرات در ارتباط هستند و پیوسته در خدمت رستههای پایینتر شخصیتهای روحی میباشند، و میان این موجودات دنیای روحی و انسانهای قلمروهای مادی ارتباط برقرار میکنند.
بعد از هزارۀ دوم اقامت موقت در ستاد مرکزی فرشتگان سراف، سرافیمها تحت مسئولیت رئیسان در گروههای دوازده نفره (12 جفت، 24 سرافیم) سازماندهی میشوند، و دوازده عدد از این گروهها یک گروهان (144 جفت، 288 سرافیم) را که توسط یک رهبر فرماندهی میشود تشکیل میدهند. دوازده گروهان تحت مسئولیت یک فرمانده، یک گردان (1٫728 جفت، 3٫456 سرافیم) را تشکیل میدهند، و دوازده گردان تحت مسئولیت یک مدیر، برابر با یک یکان سرافیم (20٫736 جفت یا 41٫472 فرد) میباشد، در حالی که دوازده یکان، تحت مسئولیت یک سرپرست در بر گیرندۀ یک لشکر که تعداد آن 248٫832 جفت یا 497٫664 فرد است میباشد. عیسی آن شب در باغ جتسیمانی به این گروه از فرشتگان اشاره میکرد هنگامی که گفت: ”من حتی اکنون میتوانم از پدرم تقاضا کنم، و او فوراً به من بیش از دوازده لشکر از فرشتگان را خواهد داد.“
دوازده لشکر از فرشتگان در بر گیرندۀ سپاهی است که تعداد آن 2٫985٫984 جفت یا 5٫971٫968 فرد میباشد، و دوازده عدد از این سپاهها (35٫831٫808 جفتیا 71٫663٫616 فرد) تشکیل دهندۀ بزرگترین سازمان کاری سرافیمها، یک ارتش فرشتگان را تشکیل میدهد. یک سپاه از فرشتگان توسط یک فرشتۀ اعظم یا توسط شخصیت دیگری که از مقام مشابه برخوردار است فرماندهی میشود، در حالی که ارتشهای فرشتگان توسط ستارگان تابناک عصر یا توسط سایر دستیاران بلافصل جبرئیل هدایت میشوند. و جبرئیل ”فرماندۀ عالی ارتشهای آسمان“ است، رئیس اجرائیِ فرمانروای نبادان، ”خداوند خدای لشکریان.“
سرافیمها و تمامی رستههای دیگر جهان محلی گر چه تحت سرپرستی مستقیم روح بیکران، آنطور که در سلوینگتون پدیدار گشتهاند، خدمت میکنند، از هنگام اعطای میکائیل در یورنشیا تحت حاکمیت پسر استاد قرار گرفتهاند. حتی هنگامی که میکائیل در یورنشیا در جسم متولد گشت، پخش برنامههای ابرجهان که برای تمامی نبادان پخش گردید اعلام نمود: ”و بگذارید تمامی فرشتگان او را پرستش کنند.“ تمامی سلسله مراتب فرشتگان تحت فرمان او قرار دارند. آنها بخشی از آن گروهی میباشند که ”فرشتگان توانمند او“ نام گرفتهاند.
فرشتگان کروب و سنوب در تمامی عطایای بنیادین شبیه سرافیمها میباشند. آنها منشأ یکسان دارند اما همیشه از سرنوشت یکسان برخوردار نیستند. آنها به طرزی شگفتانگیز باهوش، به گونهای اعجابآور مؤثر، به طرزی متأثر کننده باعاطفه و تقریباً همانند انسان میباشند. آنها پایینترین رستۀ فرشتگان هستند، لذا نزدیکترین همتباران انواع مترقیتر موجودات بشری در کرات تکاملی میباشند.
فرشتگان کروب و سنوب به طور ذاتی به هم مرتبط و به طور کارکردی متحد هستند. یکی یک شخصیت انرژی مثبت و دیگری انرژی منفی است. تغییر جهت دهندۀ دست راست، یا فرشتۀ به طور مثبت شارژ شده، فرشتۀ کروب، شخصیت ارشد یا کنترل کننده است. تغییر جهت دهندۀ دست چپ، یا فرشتۀ به طور منفی شارژ شده، فرشتۀ سنوب، موجود مکمل میباشد. هر نوع فرشته در کارکرد انفرادی بسیار محدود است لذا آنها معمولاً به صورت دوتایی خدمت میکنند. آنها هنگامی که به صورت مستقل از فرشتگان سراف مدیر خود خدمت میکنند، بیش از همیشه به تماس متقابل وابستهاند و پیوسته با هم کار میکنند.
فرشتگان کروب و سنوب یاوران وفادار و مؤثر خادمان سراف میباشند، و این دستیاران تحت فرمان برای تمامی هفت رستۀ سرافیمها فراهم شدهاند. فرشتگان کروب و سنوب برای اعصار در این سمتها خدمت میکنند، اما سرافیمها را در مأموریتهای فراتر از محدودههای جهان محلی همراهی نمیکنند.
فرشتگان کروب و سنوب کارکنان روحی معمول در تک تک کرات سیستمها هستند. آنها ممکن است به جای یک زوج سراف در یک مأموریت غیرشخصی و در یک وضعیت اضطراری خدمت کنند، اما به عنوان فرشتگان مراقب موجودات بشری حتی به طور موقت هم هرگز عمل نمیکنند. این یک امتیاز ویژۀ فرشتگان سراف است.
فرشتگان کروب هنگامی که به یک سیاره گمارده میشوند به درسهای محلی آموزشی که شامل مطالعۀ سنتها و زبانهای سیارهای میباشد وارد میشوند. ارواح خادم زمان همگی دو زبانه هستند، و به زبان جهان محلی منشأ خود و زبان ابرجهان بومی خود صحبت میکنند. آنها از طریق مطالعه در مدارس آن محدوده زبانهای بیشتری را فرا میگیرند. فرشتگان کروب و سنوب همانند سرافیمها و تمامی انواع موجودات روحی دیگر به طور مداوم درگیر تلاش برای بهبود خود میباشند. تنها موجوداتی نظیر موجودات تحت فرمان کنترل نیرو و هدایت انرژی فاقد توان پیشرفت میباشند. کلیۀ مخلوقاتی که دارای اختیار شخصی واقعی یا بالقوه میباشند در صدد کسب دستاوردهای جدید هستند.
فرشتگان کروب و سنوب ذاتاً به سطح مورانشیای وجود بسیار نزدیکند، و اثبات نمودهاند که در کار میان قلمروهای فیزیکی، مورانشیایی و روحی از همه مؤثرتر میباشند. این فرزندان روح مادر جهان محلی با ”چهارمین مخلوقات“ تعیین ویژگی میشوند، عمدتاً همانطور که سرویتالهای هاونا و کمیسیونهای آشتی دهنده چنین هستند. هر چهارمین فرشتۀ کروب و هر چهارمین فرشتۀ سنوب نیمه مادی هستند، و بسیار به سطح مورانشیای وجود شباهت دارند.
این چهارمین مخلوقات فرشته مانند در مراحل عینیتر فعالیتهای جهانی و سیارهای خود برای سرافیمها کمک بزرگی هستند. این فرشتگان کروب مورانشیا همچنین وظایف ضروری بینابینی بسیاری را در کرات آموزشی مورانشیا به انجام میرسانند و به تعداد زیاد به خدمت یاران مورانشیا گمارده شدهاند. آنها برای کرات مورانشیا تقریباً آن چیزی هستند که مخلوقات بینابینی برای سیارات تکاملی هستند. این فرشتگان کروب مورانشیا مکرراً در ارتباط با مخلوقات بینابینی در کرات مسکونی کار میکنند. فرشتگان کروب و مخلوقات بینابینی به طور بارز رستههای جداگانهای از موجودات هستند. منشأ آنها نامشابه است، اما آنها در طبیعت و کارکرد شباهتهای زیادی نشان میدهند.
مسیرهای بیشماری از خدمت پیشرونده در برابر فرشتگان کروب و سنوب گشوده است که به ارتقاءِ رتبه راه میبرد و میتواند باز هم با پذیرش خادم الهی ارتقا داده شود. سه طبقۀ بزرگ از فرشتگان کروب و سنوب در رابطه با پتانسیل تکاملی وجود دارد:
1- کاندیداهای صعود. این موجودات ذاتاً برای مرتبت سرافی کاندیدا هستند. فرشتگان کروب و سنوب متعلق به این رسته بسیار باهوش هستند، گر چه در عطیۀ ذاتی با سرافیمها برابر نیستند؛ اما برای آنها ممکن است که طی عمل و تجربه به مرتبت کامل سراف دست یابند.
2- فرشتگان فاز میانی کروب. کلیۀ فرشتگان کروب و سنوب در پتانسیلهای صعود یکسان نیستند، و اینها موجودات ذاتاً محدود آفرینشهای نوع فرشتگان هستند. بیشتر آنها کروب و سنوب باقی میمانند، گر چه موجودات با استعدادتر ممکن است به خدمت محدود سرافی دست یابند.
3- فرشتگان مورانشیای کروب. این ”مخلوقات چهارم“ رستههای فرشتگان همیشه ویژگیهای نیمه مادی خود را حفظ میکنند. آنها به همراه اکثر برادران فاز میانی خود تا واقعیتیابی کامل ایزد متعال به صورت فرشتگان کروب و سنوب ادامه خواهند داد.
در حالی که پتانسیل رشد گروههای دوم و سوم تا اندازهای محدود است، کاندیداهای صعود میتوانند به فرازهای خدمت جهانی فرشتگان سراف دست یابند. بسیاری از این فرشتگان باتجربهتر کروب به نگاهبانان سراف سرنوشت وصل هستند و هنگامی که فرشتگان ارشد سراف آنها را ترک میکنند بدین گونه در خط مستقیم برای پیشرفت به سوی مرتبت آموزگاران کرات قصر قرار میگیرند. نگاهبانان سرنوشت هنگامی که انسانهای تحت سرپرستی آنها به حیات مورانشیا دست مییابند، از یاوران کروب و سنوب برخوردار نمیشوند. و هنگامی که انواع دیگر سرافیمهای تکاملی اجازۀ ورود به سرافینگتون و بهشت را دریافت میکنند، باید وقتی که از محدودۀ نبادان خارج میشوند تابعین سابق خود را ترک کنند. این فرشتگان رها شدۀ کروب و سنوب معمولاً توسط روح مادر جهان پذیرفته میشوند، و بدین ترتیب در دستیابی به مرتبت سرافی به سطحی که برابر با سطح یک آموزگار کرات قصر میباشد دست مییابند.
هنگامی که فرشتگان کروب و سنوب به دنبال پذیرش به عنوان آموزگاران کرات قصر برای مدتی طولانی در کرات مورانشیا خدمت کردند، از پایینترین تا بالاترین، و هنگامی که سپاه آنان در سلوینگتون بیش از اندازه عضوگیری شد، ستارۀ تابان و بامداد این خادمان وفادار مخلوقات زمان را در پیشگاه خود فرا میخواند. سوگند دگرگونی شخصیت به اجرا در میآید، و پس از آن این فرشتگان پیشرفته و ارشد کروب و سنوب در گروههای هفت هزار نفره توسط روح مادر جهان از نو پذیرفته میشوند. از این پذیرش دوم آنها به عنوان سرافیمهای تمام عیار پدیدار میشوند. از این پس دوران زندگانی سرشار و کامل یک سرافیم، با تمامی امکانات بهشتی آن برای این فرشتگان از نو تولد یافتۀ کروب و سنوب گشوده است. چنین فرشتگانی ممکن است به عنوان نگاهبانان سرنوشت به برخی موجودات انسانی تخصیص داده شوند، و اگر نگاهبان انسانی به بقا دست یابد، آنگاه آنان برای پیشروی به سوی سرافینگتون و هفت دایرۀ پیشرفت سرافی، حتی به بهشت و سپاه نهایت واجد شرایط میشوند.
مخلوقات بینابینی از یک طبقهبندی سهگانه برخوردارند: آنها به درستی با پسران فراز یابندۀ خداوند طبقهبندی شدهاند. آنها در واقع با رستههای دائم شهروندی گروهبندی شدهاند، در حالی که به دلیل همکاری نزدیک و مؤثر با گروههای فرشتگان در کار خدمت به انسان فانی در تک تک کرات فضا به طور کارکردی در شمار ارواح خادم زمان محسوب میشوند.
این مخلوقات منحصر به فرد در اکثر کرات مسکونی ظاهر میشوند و همیشه در سیارات دهگان یا حیات تجربی نظیر یورنشیا یافت میشوند. بینابینیها از دو نوع هستند — اولیه و ثانویه — و از طریق تکنیکهای زیرین ظاهر میشوند:
1- بینابینیهای اولیه که گروه روحیتری هستند تا اندازهای رستۀ استاندارد شدۀ موجوداتی هستند که به طور یکنواخت از پرسنلهای تغییر یافتۀ فرازگرای انسانیِ پرنسهای سیارهای برآمدهاند. تعداد مخلوقات بینابینی اولیه همیشه پنجاه هزار تن میباشد، و هیچ سیارهای که از خدمت آنان بهرهمند است از گروه بزرگتری برخوردار نیست.
2- تعداد بینابینیهای ثانویه که گروه مادیتر این مخلوقات هستند در کرات گوناگون به اندازۀ زیاد متفاوت است، گر چه میانگین آنان در حدود پنجاه هزار تن است. آنها به طور متنوع از ارتقا دهندگان بیولوژیک سیارهای، آدمها و حواها، یا از نیای بلافصل خود برآمدهاند. تعداد تکنیکهای متفاوت به وجود آوردن این مخلوقات ثانویۀ بینابینی در کرات تکاملی فضا کمتر از بیست و چهار عدد نیست. شیوۀ پیدایش این گروه در یورنشیا غیرعادی و خارقالعاده بود.
هیچیک از این گروهها یک تصادف تکاملی نبودند. آنها هر دو شکل اصلی در طرحهای از پیش تعیین شدۀ آرشیتکتهای جهان میباشند، و ظهور آنها در کرات در حال تکامل در زمان مناسب مطابق با طرحهای اولیه و برنامههای توسعۀ حاملین حیات ناظر میباشد.
بینابینیهای اولیه از طریق تکنیک فرشتگان به طور عقلانی و معنوی انرژی مییابند، و در وضعیت عقلانی یکسان هستند. هفت روح یاور ذهن با آنها هیچ تماسی برقرار نمیکنند، و فقط ششمین و هفتمین یاور ذهن، روح پرستش و روح خرد، قادرند به گروه ثانویه خدمت روحانی کنند.
بینابینیهای ثانویه از طریق تکنیک آدم به طور فیزیکی انرژی مییابند. آنها به لحاظ معنوی از طریق فرشتگان در مدار قرار گرفته و از لحاظ عقلانی از عطیۀ نوع ذهن انتقالی مورانشیا برخوردارند. آنها به چهار نوع فیزیکی، هفت رستۀ معنوی، و دوازده سطح واکنش عقلانی به خدمت مشترک دو روح یاور آخر و ذهن مورانشیا تقسیم شدهاند. این تنوعات فعالیت متفاوت و مأموریت سیارهای آنها را تعیین میسازد.
بینابینیهای اولیه بیشتر به فرشتگان شباهت دارند تا انسانها. رستههای ثانویه بسیار بیشتر شبیه موجودات بشری هستند. هر یک در انجام وظایف چندگانۀ سیارهایشان کمک پرارزشی به دیگری میکند. خادمان اولیه میتوانند همکاری مرتبطی با کنترلگران مورانشیا و روحی - انرژی و احاطه کنندگان ذهنی، هر دو، به دست آورند. گروه ثانویه میتواند فقط با کنترلگران فیزیکی و کاربران مادی - مداری ارتباطات کاری برقرار سازد. اما چون هر نوع بینابینی میتواند هماهنگی کامل ارتباطی با دیگری برقرار سازد، هر گروه بدین ترتیب قادر است به استفادۀ عملی از تمامی گسترۀ انرژی که از جمع کلی نیروی فیزیکی کرات مادی تا مراحل انتقالی انرژیهای جهان و تا نیروهای روحی - واقعی بالاتر قلمروهای آسمانی امتداد مییابد دست یابد.
فاصلۀ میان کرات مادی و معنوی به طور کامل از طریق ارتباط زنجیروار انسان فانی، بینابینیهای ثانویه، بینابینیهای اولیه، فرشتگان کروب مورانشیا، فرشتگان فاز میانی کروب، و سرافیمها پر میشود. در تجربۀ شخصی یک فرد انسان این سطوح متنوع از طریق کارکردهای نامشهود و اسرارآمیز تنظیم کنندۀ الهی فکری بدون شک و کم و بیش یکدست میشوند و شخصاً معنی مییابند.
در کرات نرمال بینابینیهای اولیه از جانب پرنس سیارهای خدمت خود را به عنوان سپاه اطلاعاتی و سرگرم کنندگان آسمانی حفظ میکنند، در حالی که خادمان ثانویه به همکاری خود با نظام آدمی برای پیشبرد آرمان تمدن پیشرفتۀ سیارهای ادامه میدهند. در شرایط پشت کردن پرنس سیارهای و شکست پسر ماتریال، آنطور که در یورنشیا رخ داد، مخلوقات بینابینی سرپرستان فرمانروای سیارهای میشوند و تحت رهبری هدایت کنندۀ سرپرست موقت سیاره خدمت میکنند. اما این موجودات فقط در سه کرۀ دیگر در سِتانیا به صورت یک گروه تحت رهبری متحد، همانند خادمان بینابینی متحد یورنشیا، عمل میکنند.
کار سیارهای بینابینیهای اولیه و ثانویه هر دو در تک تک کرات بیشمار یک جهان متفاوت و متنوع است، اما در سیارات نرمال و عادی فعالیتهای آنان بسیار متفاوت از وظایفی است که وقت آنان را در کرات منزوی، نظیر یورنشیا، اشغال میکند.
بینابینیهای اولیه تارخ نویسان سیارهای هستند، که از زمان ورود پرنس سیارهای تا عصر ثبات نور و حیات، نمایش شرح تاریخ سیارهای را برای نمایشگاههای سیارات در کرات ستاد مرکزی سیستم تدوین و طراحی میکنند.
بینابینیها برای مدتهای طولانی در یک کرۀ مسکونی باقی میمانند، اما اگر به مسئولیت خود وفادار باقی بمانند، سرانجام و قطعاً برای خدمت بسیار طولانی خود در حفظ حاکمیت پسر آفریننده مورد قدردانی قرار میگیرند. آنها به گونهای شایسته برای خدمت صبورانۀ خویش به انسانهای فانی ماتریال در کرۀ زمان و مکانشان پاداش دریافت میکنند. دیر یا زود کلیۀ مخلوقات بینابینیِ اعتبار یافته به صفوف پسران فراز یابندۀ خداوند فرا خوانده میشوند و در همراهی با همان انسانهای دارای منشأ حیوانی، برادران زمینیشان، که آنان در طول اقامت طولانی موقت سیارهای بسیار غیرتمندانه از آنها محافظت کرده و به طور بسیار مؤثر به آنها خدمت کردند، به گونهای شایسته به ماجرای طولانی صعود بهشت وارد میشوند.
[ارائه شده توسط یک ملک صادق که با تقاضای رئیس سپاهیان فرشتگان سراف نبادان عمل مینماید.]
تا جایی که ما آگاهی داریم، روح بیکران، آنطور که در ستاد مرکزی جهان محلی تجسم یافته است، قصد دارد سرافیمهای مشابه کامل تولید نماید، اما به دلایل ناشناخته این فرزندان سراف بسیار متنوع هستند. این تنوع ممکن است ناشی از مداخلۀ ناشناختۀ الوهیت تجربیِ در حال تکامل باشد. اگر چنین باشد، ما نمیتوانیم آن را ثابت نماییم. اما ما مشاهده میکنیم که هنگامی که سرافیمها تحت آزمونهای تعلیمی و انضباط آموزشی قرار گرفتند، به طور پایدار و مشخص به هفت گروه زیرین طبقهبندی میشوند:
1- سرافیم عالی.
2- سرافیم برتر.
3- سرافیم سرپرست.
4- سرافیم مدیر.
5- مددکاران سیارهای.
6- خادمان دورۀ گذار.
7- سرافیم آینده.
گفتن این که هر یک سرافیم پایینتر از فرشتهای از هر گروه دیگر است، به سختی حقیقت دارد. با این وجود هر فرشته در ابتدا به خدمت به طبقهبندی گروهی اولیه و ذاتی محدود است. منوشیا، همکار سراف من در آماده سازی این بیانیه، یک سرافیم عالی است و روزگاری فقط به عنوان یک سرافیم عالی عمل میکرد. او از طریق کاربرد و خدمت جانفشانه به تمامی هفت خدمت سرافی، یک یک، دست یافته است. او تقریباً در هر مسیر فعالیت که برای یک سرافیم گشوده است عمل کرده است، و اکنون درجۀ معاون رئیس سرافیمها را در یورنشیا به عهده دارد.
موجودات بشری گاهی اوقات فهم این مطلب را مشکل مییابند که یک ظرفیت آفریده شده برای خدمت در سطح بالاتر لزوماً به معنی توان کارکرد در سطوح خدمتی نسبتاً پایینتر نیست. انسان به عنوان یک نوزاد ناتوان زندگی را آغاز میکند؛ لذا هر پیشرفت انسانی باید در بر گیرندۀ تمامی پیش شرطهای تجربی باشد. سرافیمها از چنین زندگی پیش بزرگسالی برخوردار نیستند — دوران کودکی وجود ندارد. با این وجود آنها مخلوقاتی تجربی هستند، و از طریق تجربه و توسط آموزش اضافی میتوانند توانایی استعداد الهی و ذاتی خود را از طریق فراگیری تجربیِ مهارت عملی در یک یا چند خدمت سرافی افزایش دهند.
سرافیمها پس از عهدهدار شدن مأموریت به ذخیرههای گروه ذاتی خود گمارده میشوند. آنهایی که رتبۀ سیارهای و سرپرستی دارند اغلب آنطور که در ابتدا طبقهبندی شدند برای مدتهای طولانی خدمت میکنند، اما هر چه سطح ذاتی کارکرد بالاتر باشد، خادمان فرشته با سرسختی بیشتر خواستار رفتن به مأموریت در مراتب پایینتر خدمت جهانی میشوند. آنها به ویژه طالب مأموریت در صفوف ذخیرههای یاوران سیارهای هستند، و اگر موفق باشند در مدارس آسمانی که به ستاد مرکزی پرنس سیارهای یک کرۀ تکاملی وصل است ثبت نام میکنند. آنها در اینجا مطالعۀ زبانها، تاریخ، و عادات محلی نژادهای انسانی را آغاز میکنند. سرافیمها باید نظیر موجودات بشری دانش و تجربه کسب کنند. آنها در برخی از ویژگیهای شخصیتی زیاد از شما فاصله ندارند. و آنان همگی مشتاقند در پایین، در پایینترین سطح ممکن خدمت، آغاز کنند. آنها بدین گونه امیدوارند به بالاترین سطح ممکن فرجام تجربی نائل آیند.
این سرافیمها در میان هفت ردۀ آشکار شدۀ فرشتگان جهان محلی از همه بالاترند. آنها در هفت گروه کار میکنند، و هر یک از این گروهها با فرشتگان خادم سپاه تکمیل سرافی از نزدیک ارتباط دارند.
1- خادمان پسر - روح. اولین گروه از سرافیمهای عالی به خدمت پسران والا و موجودات روح - منشأ که در جهان محلی ساکنند و در آن کار میکنند گمارده شدهاند. این گروه از فرشتگان خادم همچنین به پسر جهان و روح جهان خدمت میکنند و با سپاه اطلاعاتی ستارۀ تابان و بامداد، رئیس اجرائی جهان متعلق به خواستههای یکپارچۀ پسر آفریننده و روح آفرینشگر در ارتباط نزدیک قرار دارند.
این سرافیمها که به پسران و ارواح والا گمارده شدهاند به طور طبیعی به خدمات گستردۀ آونالهای بهشت، فرزندان الهی پسر جاودان و روح بیکران، مربوطند. آونالهای بهشت همیشه در تمامی مأموریتهای مجیستریال و اعطایی توسط این ردۀ والا و باتجربه از سرافیمها همراهی میشوند. سرافیمها در چنین اوقاتی وقف سازماندهی و ادارۀ کارهای ویژه که به خاتمۀ یک نظام سیارهای و گشایش یک عصر جدید مربوط است میباشند. اما آنان به کار داوری که ممکن است لازمۀ چنین تغییری در نظامها باشد درگیر نیستند.
همراهان اعطایی. آونالهای بهشت، اما نه پسران آفریننده، هنگامی که در یک مأموریت اعطایی هستند همیشه با یک گروه 144 نفره از همراهان اعطایی همراهی میشوند. این 144 فرشته رئیسان تمامی خادمان فرزند - روحی دیگر میباشند که ممکن است با یک مأموریت اعطایی مربوط باشند. لشکرهایی از فرشتگان میتوانند تحت فرماندهی یک پسر در جسم ظهور یافتۀ خداوند در یک اعطای سیارهای قرار گیرند، ولی تمامی این سرافیمها توسط 144 همراه اعطایی سازماندهی و هدایت میشوند. ردههای بالاتر فرشتگان، سوپرنافیم و سکنافیم، نیز ممکن است قسمتی از گروه همراه را شکل دهند، و گر چه مأموریتهای آنان متمایز از مأموریتهای سرافیمها میباشد، کلیۀ این فعالیتها توسط همراهان اعطایی هماهنگ میشود.
این همراهان اعطایی سرافیمهای تکمیل هستند. آنان همگی دوایر سرافینگتون را پیمودهاند و به سپاه سراف تکمیل دست یافتهاند. و آنها به طور ویژه آموزش بیشتری یافتهاند تا با مشکلات آشنا شوند و از عهدۀ شرایط اضطراری که به اعطاهای پسران خداوند برای پیشرفت فرزندان زمان مربوط است برآیند. این سرافیمها همگی به بهشت و پذیرش شخصی دومین منبع و مرکز، پسر جاودان، دست یافتهاند.
سرافیمها به طور یکسان مشتاق اعزام به مأموریتهای پسران در جسم ظهور یافته و پیوست به عنوان نگاهبانان سرنوشت برای انسانهای عالم میباشند. کار دوم مطمئنترین پاسپورت سرافی به بهشت میباشد، در حالی که همراهان اعطایی به بالاترین خدمت تکمیلیِ جهان محلیِ نیل به بهشت دست یافتهاند.
2- مشاوران دادگاه. اینها مشاوران و یاوران سرافی میباشند که به کلیۀ سلسله مراتب قضاوت وصل هستند، از آشتی دهندگان تا بالاترین دادگاههای عالم. مقصود از این دادگاهها تعیین احکام کیفری نیست بلکه داوری پیرامون تفاوتهای صادقانۀ نظری و فتوا دادن به نجات ابدی انسانهای در حال فراز است. وظیفۀ مشاوران دادگاه در اینجا این است که ببینند تمامی اتهامات بر علیه مخلوقات انسانی مطابق عدالت مطرح گشته و به طور منصفانه مورد داوری واقع شود. آنها در این کار از نزدیک با مأموران عالی رتبه، انسانهای فراز یافتۀ با روح پیوند یافته، که در جهان محلی خدمت میکنند در ارتباطند.
مشاوران سراف دادگاه به طور گسترده به عنوان مدافعان انسانها خدمت میکنند. اینطور نیست که گرایشی به بیعدالتی برای مخلوقات دون پایۀ عالم وجود داشته باشد، اما ضمن این که در صعود به سوی کمال الهی داوری پیرامون هر خطا لازمۀ عدالت است، ترحم لازم میدارد که هر گام نادرست مطابق طبیعت مخلوق و مقصود الهی به طور عادلانه مورد قضاوت قرار گیرد. این فرشتگان نمایندگان و نمونۀ عنصر ترحم که ذاتی عدالت الهی است میباشند، عدالتی که مبتنی بر آگاهی از وقایع نهفته در انگیزههای شخصی و گرایشات نژادی است.
این رستۀ فرشتگان از شوراهای پرنسهای سیارهای تا بالاترین دادگاههای جهان محلی خدمت میکنند، در حالی که همکاران آنها در سپاه سراف تکمیل در قلمروهای بالاتر اروانتان، حتی تا دادگاههای قدمای ایامها در یوورسا عمل میکنند.
3- سازگار کنندگان جهان. اینها دوستان واقعی و مشاوران بعد از فارغالتحصیلی تمامی آن مخلوقات در حال فرازی هستند که در حالی که در آستانۀ ماجرایی روحی قرار دارند که در ابرجهان پهناور اروانتان در برابر آنها گسترده است، برای آخرین بار در سلوینگتون، در جهان منشأ خود، توقف میکنند. و در چنین هنگامی بسیاری از فرازگرایان احساسی دارند که انسانها فقط با مقایسه با احساس بشری دلتنگی میتوانند آن را بفهمند. پشت سر آنها حیطۀ دستاوردها قرار دارد، حیطهای که از طریق خدمت طولانی و دستیابی به مورانشیا آشنایی با آن به دست آمده است. در پیش رو، راز به چالش در آورندۀ یک جهان بزرگتر و پهناورتر نهفته است.
کار سازگار کنندگان جهان این است که عبور رهنوردان در حال فراز را از سطح کسب شدۀ خدمت جهانی به سطح کسب نشده تسهیل سازند، و در انجام آن تعدیلات متغیر کننده در فهم معانی و ارزشهایی که ذاتی درک یک موجود روحی مرحلۀ اول میباشد، نه در پایان و اوج فراز مورانشیایی جهان محلی، بلکه در پایینترین پلۀ نردبان طولانی فراز معنوی به سوی پدر جهانی در بهشت، به این رهنوردان کمک کنند.
بسیاری از فارغالتحصیلان سرافینگتون، اعضای سپاه سراف تکمیل که با این سرافیمها در ارتباطند، در آموزشهای گسترده در برخی مدارس سلوینگتون که به آمادهسازی مخلوقات نبادان برای روابط دورۀ بعدی جهان میپردازند، درگیر میباشند.
4- مشاوران آموزش. این فرشتگان دستیاران پرارزش سپاه معنوی آموزش جهان محلی میباشند. مشاوران آموزش منشی تمامی رستههای آموزگاران میباشند، از ملک صادقها و پسران آموزگار تثلیث تا انسانهای مورانشیا که به آن دسته از همنوعان خود که در مقیاس حیات فراز یابنده درست پشت سر آنها میباشند به عنوان یار تخصیص یافتهاند. شما در ابتدا این سرافیم آموزشی را در کرهای از هفت کرات قصر که جروسم را احاطه کردهاند خواهید دید.
این سرافیمها دستیاران رئیسان منطقهای انستیتوهای تحصیلی و آموزشی بیشمار جهانهای محلی میشوند، و به تعداد زیاد به استادان هفت کرۀ آموزشی سیستمهای محلی و هفتاد کرۀ آموزشی کواکب وصل شدهاند. این خدمات تا تک تک کرات امتداد مییابد. حتی آموزگاران حقیقی و وقف شدۀ زمان توسط این مشاوران سرافیم عالی مورد یاری و اغلب رسیدگی واقع میشوند.
چهارمین اعطای پسر آفریننده در پوش مخلوق به شکل یک مشاور آموزشی سرافیم عالی نبادان بود.
5- مدیران مأموریت. گاه به گاه هیئتی مرکب از 144 سرافیم عالی توسط فرشتگانی که در کرات تکاملی و ساخته شدۀ سکونتگاه مخلوق خدمت میکنند انتخاب میشود. این بالاترین شورای فرشتگان در هر کره میباشد، و مراحل خود هدایت شدۀ خدمت و مأموریت فرشتگان را هماهنگ میسازد. این فرشتگان ریاست کلیۀ مجامعی را که به خط کار یا فراخوان برای پرستش مربوطند به عهده دارند.
6- ثبت کنندگان. اینها ثبت کنندگان رسمی برای سرافیم عالی هستند. بسیاری از این فرشتگان والا با استعدادهای کاملاً پیشرفتۀ خود به دنیا آمدهاند. دیگران برای مناصب حاوی اعتماد و مسئولیت خود از طریق به کار بستن سخت کوشی در مطالعه و انجام صادقانۀ وظایف مشابه در حالی که به ردههای پایینتر یا برخوردار از مسئولیت کمتر متصل بودهاند واجد شرایط گشتهاند.
7- خادمان وصل نشده. تعداد زیادی از سرافیمهای وصل نشدۀ ردۀ عالی خادمان خود هدایت شده در کرات معماری شده و در سیارات مسکونی هستند. این خادمان به طور داوطلبانه پاسخگوی تفاضل مطالبات برای خدمت سرافیم عالی میباشند، و بدین ترتیب ذخیرۀ عمومی این رده را تشکیل میدهند.
سرافیم برتر نام خود را نه به این دلیل که به هر جهت کیفی برتر از سایر انواع فرشتگان هستند بلکه به این علت دریافت میکنند که مسئول فعالیتهای بالاتر یک جهان محلی میباشند. بسیاری از دو گروه اول این گروه سراف سرافیم اکتسابی هستند، فرشتگانی که در کلیۀ مراحل آموزشی خدمت کردهاند و به عنوان مدیران نوع خود در کرات فعالیتهای پیشین خود به یک مأموریت جلال یافته بازگشتهاند. نبادان که یک جهان جوان است تعداد زیادی از این رده را ندارد.
سرافیم برتر در هفت گروه زیرین عمل میکنند:
1- گروه اطلاعات. این سرافیمها به پرسنل شخصی جبرئیل، ستارۀ تابان و بامداد، تعلق دارند. آنها در جهان محلی گشت میزنند تا اطلاعات عالم را برای رهنمود او در شوراهای نبادان جمعآوری کنند. آنها گروه اطلاعاتی گروههای نیرومندی میباشند که جبرئیل به عنوان قائم مقام پسر استاد ریاست آن را به عهده دارد. این سرافیمها مستقیماً به سیستمها یا کواکب وابسته نیستند، و اطلاعات آنان روی یک مدار مداوم، مستقیم، و مستقل به طور مستقیم به سلوینگتون سرازیر میشود.
گروه اطلاعات جهانهای گوناگون محلی میتوانند با یکدیگر ارتباط متقابل برقرار کنند و این کار را انجام میدهند، اما فقط در درون یک ابرجهان مشخص. یک ناهمسانی انرژی وجود دارد که به طور مؤثر کار و عملکردهای ابردولتهای گوناگون را تفکیک میکند. یک ابرجهان به طور معمول فقط از طریق تدارکات و تسهیلات ادارۀ اطلاعات بهشت میتواند با ابرجهان دیگر ارتباط برقرار سازد.
2- صدای بخشندگی. بخشندگی موضوع اصلی سرویس سرافی و خدمت روحانی فرشتگان است. از این رو سزاوار است که سپاهی از فرشتگان وجود داشته باشد که به طریقهای خاص بخشندگی را به نمایش در آورد. این سرافیمها خادمان واقعی بخشندگی جهانهای محلی هستند. آنها رهبران الهام یافتهای هستند که انگیزههای والاتر و احساسات مقدستر انسانها و فرشتگان را شکوفا میسازند. مدیران این سپاهیان اکنون به طور پیوسته سرافیم تکمیل هستند که همچنین نگاهبانان دانش آموختۀ سرنوشت انسان میباشند. بدین معنی که هر زوج فرشته حداقل یک روح دارای منشأ حیوانی را در طول حیات در جسم راهبری نموده است و متعاقباً دایرههای سرافینگتون را درنوردیده و به داخل سپاه تکمیل سرافی فرا خوانده شده است.
3- هماهنگ کنندگان روحی. مقر اصلی سومین گروه سرافیم برتر در سلوینگتون میباشد، اما در هر جای جهان محلی که بتواند خدمت ثمربخش داشته باشد عمل میکند. در حالی که کارهای آنها اساساً روحی و لذا فراتر از فهم واقعی اذهان بشری است، اگر توضیح داده شود که کار آماده سازی اقامتگران موقت فرازگرا در سلوینگتون برای آخرین گذار آنان در جهان محلی — از بالاترین سطح مورانشیا تا وضعیت موجودات روحی تازه تولد یافته — به عهدۀ این فرشتگان گذاشته شده است، شاید شما قدری از خدمت روحانی آنان برای انسانها را درک خواهید کرد. همانطور که برنامهریزان ذهن در کرات قصر به مخلوق بقا یافته کمک میکنند که با پتانسیلهای ذهنی مورانشیا تنظیم شود و از آن استفادۀ مؤثر برد، این سرافیمها نیز به فارغالتحصیلان مورانشیا پیرامون ظرفیتهای به تازگی کسب شدۀ ذهن روحی آموزش میدهند. و آنها به انسانهای فرازگرا به طرق بسیار دیگر خدمت میکنند.
4- آموزگاران دستیار. آموزگاران دستیار مددکاران و همکاران سرافیمهای همتای خود، مشاوران آموزش دهنده، میباشند. آنها همچنین با مؤسسات گستردۀ آموزشی جهان محلی، به ویژه با طرح هفتگانۀ آموزشی کاربردی در کرات قصر سیستمهای محلی، به طور فردی در ارتباطند. یک سپاه شگفتانگیز از این رده از سرافیمها به مقصود شکوفایی و پیشبرد آرمان حقیقت و درستکاری در یورنشیا عمل میکند.
5- حمل کنندگان. تمامی گروههای خادم روحی از سپاه حمل و نقل خود برخوردارند. آنان انواع فرشتگانی هستند که به خدمت حمل و نقل آن شخصیتهایی که خود به تنهایی قادر نیستند از یک کره به کرۀ دیگر سفر کنند تخصیص یافتهاند. ستاد مرکزی پنجمین گروه سرافیم برتر در سلوینگتون میباشد. آنها به عنوان رهنوردان فضایی به ستاد مرکزی جهان محلی و نیز از آنجا خدمت میکنند. نظیر سایر بخشهای فرعی سرافیم برتر، برخی به این صورت آفریده شدهاند، در حالی که دیگران از گروههای پایینتر و کم عطیهتر برآمدهاند.
”دامنۀ انرژی“ سرافیم به طور کامل برای ملزومات جهان محلی و حتی برای ابرجهان کافی است، اما آنها هرگز نمیتوانند مطالبات انرژی را که برای یک چنین سفر طولانی از یوورسا تا هاونا لازم است تحمل کنند. چنین سفر خسته کنندهای نیازمند نیروهای ویژۀ یک سکنافیم اولیۀ برخوردار از عطایای حمل و نقل میباشد. حمل و نقل کنندگان ضمن عبور برای پرواز انرژی به دست میآورند و در پایان سفر نیروی شخصی را باز مییابند.
حتی در سلوینگتون انسانهای در حال صعود از اشکال شخصی عبور برخوردار نیستند. صعود کنندگان تا بعد از آخرین خواب استراحت در دایرۀ داخلی هاونا و بیداری جاودانه در بهشت باید در پیشروی از کره به کره به حمل و نقل سرافی متکی باشند. به دنبال آن شما برای ترابری از جهان به جهان به فرشتگان متکی نخواهید بود.
پروسۀ احاطۀ سرافیمی بیشباهت به تجربۀ مرگ یا خوابیدن نیست، به جز این که یک عنصر اتوماتیک زمانی در خواب طولانی عبور وجود دارد. شما در طول استراحت سرافی به طور آگاهانه بیهوش هستید. اما تنظیم کنندۀ فکری تماماً و به طور کامل هشیار است، در واقع او از آنجا که شما قادر به مخالفت، مقاومت، یا از جهات دیگر ممانعت از کار خلاق و دگرگون کننده نیستید به طور استثنایی مؤثر است.
هنگامی که احاطۀ سرافیمی میشوید برای مدتی مشخص به خواب میروید، و در لحظۀ معین بیدار خواهید شد. در هنگام خواب موقت طول هر سفر بیاهمیت است. شما به طور مستقیم نسبت به گذشت زمان آگاه نیستید. همانند این است که شما در یک وسیلۀ نقلیه در یک شهر به خواب میروید، و بعد از استراحت در یک خواب طولانی آسوده طی طول شب، در یک کلان شهر دور دیگر بیدار میشوید. شما در حالی که در خواب بودید سفر کردید. و بدین ترتیب شما در حالی که استراحت میکنید — در خواب هستید — ضمن این که در پوشش سرافیمی میباشید، از میان فضا پرواز میکنید. خواب موقت از طریق ارتباط بین تنظیم کنندگان و حمل کنندگان سرافی ایجاد میشود.
فرشتگان نمیتوانند بدنهای قابل احتراق — گوشت و خون — را آنطور که شما اکنون دارید، حمل و نقل کنند، اما میتوانند تمامی بدنهای دیگر، از پایینترین اشکال مورانشیا تا بالاترین فرمهای روحی، را حمل و نقل نمایند. آنها در صورت وقوع مرگِ طبیعی عمل نمیکنند. هنگامی که شما دوران زندگانی زمینی خود را به اتمام میرسانید، بدن شما در این سیاره باقی میماند. تنظیم کنندۀ فکری شما به آغوش پدر رهسپار میگردد، و این فرشتگان به طور مستقیم درگیر مونتاژ مجدد متعاقب شخصیت شما در کرۀ قصر تعیین هویت نیستند. در آنجا بدن جدید شما یک فرم مورانشیا است، یکی که بتواند در پوشش سرافیمی قرار گیرد. شما ”یک بدن فناپذیر“ در گور ”میکارید“، و ”یک فرم مورانشیا“ در کرات قصر ”درو میکنید.“
6- ثبت کنندگان. این شخصیتها به طور ویژه درگیر دریافت، ثبت، و ارسال دوبارۀ اسناد سلوینگتون و کرات مربوط به آن هستند. آنها همچنین به عنوان ثبت کنندگان ویژه برای گروههای مقیم ابرجهان و شخصیتهای بالاتر و به عنوان کارمندان دادگاههای سلوینگتون و منشیهای حکمرانان آنها خدمت میکنند.
پخش کنندگان — دریافت کنندگان و ارسال کنندگان — یک بخش فرعی متخصص ثبت کنندگان سراف هستند که درگیر ارسال اسناد و اشاعۀ اطلاعات ضروری میباشند. کار آنها از یک مرتبت بالا است، و آنقدر چند مداره است که 144٫000 پیام میتوانند به طور همزمان خطوط انرژی یکسان را طی کنند. آنها تکنیکهای اندیشه نگارانۀ والاتر ثبت کنندگان اصلی ابرسراف را تطبیق میدهند و با این سمبلهای معمول با هماهنگ کنندگان اطلاعاتی سوپرنافیم سوم و هماهنگ کنندگان جلال یافتۀ اطلاعاتی سپاه سراف تکمیل ارتباط متقابل را حفظ میکنند.
ثبت کنندگان سراف متعلق به ردۀ برتر بدین ترتیب یک ارتباط نزدیک با سپاه اطلاعاتی ردۀ خودشان و با تمامی ثبت کنندگان تابع ایجاد میکنند، در حالی که پخش برنامهها آنها را قادر میسازد ارتباطی مداوم با ثبت کنندگان بالاتر ابرجهان، و از طریق این کانال، با ثبت کنندگان هاونا و سرپرستان دانش در بهشت داشته باشند. بسیاری از ردههای برترِ ثبت کنندگان سرافیمهایی هستند که از مأموریتهای مشابه در بخشهای پایینتر جهان فراز یافتهاند.
7- ذخیرهها. بخشهای عمدهای از ذخیرههای انواع سرافیم برتر در سلوینگتون نگاه داشته شدهاند که هر لحظه برای اعزام به دوردستترین کرات نبادان آماده هستند، چنان که توسط مدیران مأموریت یا به دنبال تقاضای مدیران جهان درخواست میشوند. ذخیرههای سرافیم برتر همچنین به دنبال درخواست رئیس ستارگان تابناک عصر که مسئول حفظ و انجام تمامی ارتباطات شخصی است دستیاران پیامآور را فراهم میکنند. برای یک جهان محلی ابزار مکفی برای ارتباطات مقابل به طور کامل فراهم شده است، اما همیشه ته مانده پیامهایی وجود دارند که مستلزم ارسال توسط پیامآوران شخصی هستند.
ذخایر اصلی برای تمامی جهان محلی در کرات فرشتگان سراف سلوینگتون نگاه داشته میشوند. این سپاه شامل تمامی انواع کلیۀ گروههای فرشتگان میشود.
این ردۀ همه فن حریف فرشتگان جهان به خدمت انحصاری کواکب گمارده شده است. این خادمان توانا ستاد مرکزی خود را در پایتختهای کوکبه قرار میدهند اما در سرتاسر تمامی نبادان به نفع قلمروهای تعیین شدهشان عمل میکنند.
1- دستیاران سرپرست. اولین ردۀ سرافیم سرپرست به کار جمعی پدران کوکبه تخصیص یافته است، و آنان یاران پیوسته مؤثر والامرتبهها هستند. این سرافیمها بدواً با کار یکپارچگی و ثبات یک کوکبۀ کامل مشغولند.
2- پیشبینی کنندگان قانون. بنیان عقلانی عدالت قانون است، و در یک جهان محلی قانون در مجامع قضایی کواکب منشأ مییابد. این گروههای ژرف نگر قوانین اساسی نبادان را مدون ساخته و رسماً منتشر میسازند، قوانینی که برای فراهم ساختن بیشترین هماهنگی ممکن تمام یک کوکبه که با سیاست ثابت عدم تخطی به ارادۀ آزاد اخلاقی مخلوقات شخصی سازگار است طراحی شدهاند. وظیفۀ دومین ردۀ سرافیم سرپرست این است که در برابر قانونگذاران کوکبه یک پیشنگری از این که هر لایحه پیشنهادی چگونه بر زندگانی مخلوقات دارای ارادۀ آزاد تأثیر خواهد گذاشت قرار دهند. آنها به واسطۀ تجربۀ طولانی در سیستمهای محلی و در کرات مسکونی برای انجام این خدمت به خوبی از صلاحیت برخوردارند. این سرافیمها هیچ لطف ویژهای برای یک گروه یا گروه دیگر را طلب نمیکنند، اما در برابر قانونگذاران آسمانی ظاهر میشوند تا برای آنهایی که نمیتوانند حضور داشته باشند تا برای خود سخن گویند صحبت کنند. حتی انسان فانی میتواند به تکامل قانون جهان کمک کند، چرا که همین سرافیمها صادقانه و به طور کامل، نه لزوماً امیال گذرا و آگاهانۀ انسان، بلکه آرزوهای حقیقی انسان درون، روان در حال تکامل مورانشیایی انسان مادی را در کرات فضا به نمایش در میآورند.
3- آرشیتکتهای اجتماعی. از تک تک سیارات تا کرات آموزشی مورانشیا، این سرافیمها تلاش میکنند تمامی تماسهای صادقانۀ اجتماعی را بهبود دهند و تکامل اجتماعی مخلوقات جهان را پیش برند. اینها فرشتگانی هستند که در صدد تهی ساختن ارتباطات موجودات هوشمند از کلیۀ چیزهای متظاهرانه میباشند ضمن این که برای تسهیل ارتباطات متقابل مخلوقات ارادی بر مبنای تفهیم واقعی خود و قدردانی حقیقی متقابل تلاش میکنند.
آرشیتکتهای اجتماعی هر کاری را که در قلمرو کاری و حیطۀ قدرتشان است انجام میدهند تا افراد متناسبی را که در بر گیرندۀ گروههای مؤثر و مطلوب در زمین هستند گرد آورند. و گاهی اوقات این گروهها برای ادامۀ خدمت مداوم ثمربخش در کرات قصر مجدداً به کار با یکدیگر دست زدهاند. اما این سرافیمها همیشه به هدف خود دست نمییابند. آنان همیشه قادر نیستند آنهایی را که در بر گیرندۀ ایدهآلترین گروه برای دستیابی به یک مقصود معین یا انجام یک کار مشخص هستند گرد هم آورند. آنها باید تحت این شرایط بهترین منابع موجود را به کار گیرند.
این فرشتگان در کرات قصر و در کرات بالاتر مورانشیا به خدمت خود ادامه میدهند. آنها به هر کاری که به پیشرفت در کرات مورانشیا مربوط است و به سه شخص یا اشخاص بیشتر مربوط باشد علاقمند هستند. به دو موجود به صورت دو فردی که بر اساس همدمی، مکمل بودن، یا همکاری عمل میکنند نگریسته میشود، اما هنگامی که سه نفر یا تعداد بیشتر برای خدمت گروه بندی میشوند، در بر گیرندۀ یک مشکل اجتماعی میباشند و از این رو در حوزۀ کاری آرشیتکتهای اجتماعی قرار میگیرند. این سرافیمهای مؤثر در هفتاد بخش در ایدنشیا سازماندهی شدهاند، و این بخشها در هفتاد کرۀ پیشرفت مورانشیا که به دور کرۀ ستاد مرکزی در گردشند خدمت میکنند.
4- حساس کنندگان اخلاقی. مأموریت این سرافیمها این است که رشد قدردانی مخلوق از اخلاقیات روابط بین اشخاص را شکوفا ساخته و ترویج دهند. زیرا این بذر و راز رشد مداوم و هدفمند جامعه و دولت، انسان یا ابرانسان، است. این ارتقا دهندگان قدردانی اخلاقی، به عنوان مشاوران داوطلب برای فرمانروایان سیارهای و به عنوان آموزگاران مبادلاتی در کرات آموزشی سیستم، هر جا و همه جا که بتوانند خدمت کنند عمل میکنند. با این وجود شما تحت هدایت کامل آنان قرار نمیگیرید تا این که به مدارس برادری در ایدنشیا برسید. در آنجا آنها قدردانی شما را از همان حقایق برادری که شما حتی در آن هنگام از طریق تجربۀ عملی زندگی با یونیویتیشیا در آزمایشگاههای اجتماعی ایدنشیا، هفتاد قمر پایتخت نُرلاشیادک، بسیار مشتاقانه کشف خواهید کرد برمیانگیزند.
5- حمل کنندگان. پنجمین گروه سرافیمهای سرپرست به عنوان حمل کنندگان شخصیتها عمل میکنند. آنها موجودات را به ستاد مرکزی کواکب و از آنجا حمل میکنند. این سرافیمهای انتقال، در حالی که از یک کره به کرۀ دیگر در حال پرواز هستند، نسبت به سرعت، جهت و موقعیت نجومی خود به طور کامل آگاه هستند. آنها آنطور که یک پرتابۀ بیجان فضا را میپیماید عمل نمیکنند. آنها ممکن است در طول پرواز فضایی بدون کمترین خطر تصادم از نزدیکی یکدیگر عبور کنند. آنها به طور کامل قادرند سرعت پیشرفت را تغییر دهند و جهت پرواز را عوض کنند، و اگر سرپرستان آنها در هر محل اتصال فضاییِ مدارهای هوشمندی جهان چنین به آنان فرمان دهند، حتی مقصدهای خود را تغییر دهند.
این شخصیتهای حمل و نقل چنان سازمان یافته هستند که میتوانند به طور همزمان تمامی سه خط انرژی را که در جهان تقسیم شده به کار گیرند. هر یک از آنها دارای یک سرعت فضایی مشخص 186٫280 مایل در ثانیه میباشد. این حمل کنندگان بدین ترتیب قادرند سرعت انرژی را روی سرعت نیرو منطبق کنند تا این که در سفرهای طولانی خود به سرعت متوسطی که از 555٫000 تا 559٫000 مایل شما در ثانیۀ زمان شما متغیر است دست یابند. سرعت تحت تأثیر جرم و نزدیکی مادۀ مجاور و قدرت و جهت مدارهای اصلی مجاور نیروی جهان قرار دارد. انواع بیشمار موجودات وجود دارند که مشابه سرافیمها میباشند، و قادرند فضا را بپیمایند و همچنین قادرند سایر موجوداتی را که به طور مناسب آماده شدهاند حمل نمایند.
6- ثبت کنندگان. ششمین ردۀ سرافیم سرپرست به عنوان ثبت کنندگان ویژۀ امور کوکبه عمل میکنند. یک گروه بزرگ و مؤثر در ایدنشیا، ستاد مرکزی کوکبۀ نُرلاشیادک، که سیستم و سیارۀ شما به آن تعلق دارد عمل میکند.
7- ذخیرهها. ذخیرههای کلی سرافیم سرپرست در ستاد مرکزی کواکب نگاه داشته میشوند. این فرشتگان ذخیره به هیچ صورتی غیرفعال نیستند. بسیاری از آنان به صورت یاوران پیامآور برای فرمانروایان کوکبه خدمت میکنند. دیگران به ذخایر سلوینگتون به وُراندادکهای تعیین مسئولیت نشده الحاق یافتهاند. باز ممکن است دیگران در مأموریتهای ویژه به پسران وُراندادک وصل شوند، نظیر مشاهدهگران وُراندادک، و گاهی اوقات نایب حکمران والامرتبۀ یورنشیا.
چهارمین ردۀ سرافیمها به وظایف اداری سیستمهای محلی گمارده شدهاند. آنها بومی پایتختهای سیستم هستند اما به تعداد زیاد در کرات قصر و مورانشیا و در کرات مسکونی مستقر هستند. چهارمین ردۀ سرافیمها ذاتاً از توان اداری غیرمعمول بهرهمند هستند. آنها دستیاران توانمند مدیران بخشهای پایینتر دولت جهان یک پسر آفریننده میباشند و عمدتاً با امور سیستمهای محلی و کرات تشکیل دهندۀ آن مشغولند. آنها برای خدمت به صورت زیرین سازماندهی شدهاند:
1- دستیاران اداری. این سرافیمهای توانمند دستیاران بلافصل فرمانروای یک سیستم، یک پسر لانوناندک اولیه، هستند. آنها یاورانی گرانبها در اجرای جزئیات بغرنج کار اجرائی ستاد مرکزی سیستم میباشند. آنها همچنین به عنوان نمایندگان شخصی فرمانروایان سیستم خدمت میکنند، و به کرات گوناگون انتقالی و به سیارات مسکونی به تعداد زیاد رفت و آمد میکنند و بسیاری از مأموریتها را برای رفاه سیستم و بهروزی فیزیکی و بیولوژیک کرات مسکونی آن به اجرا در میآورند.
همین مدیران سراف همچنین به دولتهای فرمانروایان کرات، پرنسهای سیارهای، وصل هستند. اکثر سیارات در یک جهان مشخص در حوزۀ اختیارات یک پسر لانوناندک ثانویه هستند، اما در برخی از کرات، نظیر یورنشیا، طرح الهی با ناکامی مواجه شده است. در صورت سرپیچی و پشت کردن یک پرنس سیارهای، این سرافیمها به پذیرشگران ملک صادق و جانشینان آنان در مسئولیت سیارهای متصل میشوند. نایب فرمانروای کنونی یورنشیا توسط گروهی هزار نفره از این ردۀ سرافیم همه فن حریف یاری میشود.
2- راهنمایان قضاوت. اینها فرشتگانی هستند که خلاصۀ شهادت را پیرامون بهروزی جاودانۀ انسانها و فرشتگان، هنگامی که چنین اموری برای داوری در دادگاههای یک سیستم یا یک سیاره مطرح میشود، عرضه میدارند. آنها بیانیهها را برای تمام شنود مقدماتی که به بقای انسانی مربوط است آماده میسازند، بیانیههایی که متعاقباً با اسناد چنین پروندههایی به دادگاههای بالاتر جهان و ابرجهان منتقل میشوند. دفاعیۀ تمامی پروندههایی که از بقای تردیدآمیز برخوردار باشند توسط این سرافیمها تهیه میشود. آنها از کلیۀ جزئیات هر جنبۀ هر مورد از اتهاماتی که توسط مدیران قضاوت جهان مطرح شده فهم کاملی دارند.
مأموریت این فرشتگان ناکامی یا تأخیر عدالت نیست بلکه این است که برای تمامی مخلوقات عدالتی بیخطا با بخشایشی سخاوتمندانه در دادمندی صورت پذیرد. این سرافیمها اغلب در کرات محلی عمل میکنند. آنها معمولاً در پیشگاه داوران سه نفرۀ کمیسیونهای آشتی دهنده — دادگاههای سوءِ تفاهمات جزئی — ظاهر میشوند. بسیاری از آنها که زمانی به عنوان راهنمایان عدالت در حوزههای پایینتر خدمت میکردند بعدها به عنوان صداهای بخشندگی در کرات بالاتر و در سلوینگتون ظاهر میشوند.
در شورش لوسیفر در سِتانیا تعداد اندکی از راهنمایان قضاوت از دست رفتند، اما بیش از یک چهارم از سایر سرافیمهای مدیر و ردههای پایینتر خادمان سراف با استدلالهای فریبآمیز مبتنی بر آزادی شخصی لجام گسیخته به گمراهی کشانیده شده و فریب خوردند.
3- مفسران شهروندی کیهانی. هنگامی که انسانهای فراز یابنده آموزش کرۀ قصر، اولین نوآموزی دانش پژوهانه در دوران زندگانی جهانی، را تکمیل کردند، اجازه مییابند از خشنودیهای گذرای خردمندی نسبی — شهروندی در پایتخت سیستم — بهرهمند شوند. در حالی که دستیابی به هر هدف فرازگرایانه یک پیشرفت عملی است، از جهت فراگیرتر این اهداف به سادگی نقاط عطفی در مسیر طولانی صعودی به سوی بهشت میباشند. اما این موفقیتها هر چند نسبی باشند، هیچ مخلوق تکاملی از خشنودی کامل اما گذرای دستیابی به هدف محروم نمیشود. هر چند گاه در صعود به بهشت یک درنگ وجود دارد، یک استراحت کوتاه تنفسی، که در طول آن افقهای جهانی از حرکت باز میایستند، وضعیت مخلوق ایستا است، و شخصیت شیرینی دستیابی به هدف را میچشد.
اولین این دورهها در دوران زندگانی یک فرازگرای انسانی در پایتخت یک سیستم محلی به وقوع میپیوندد. در طول این تأمل شما به عنوان یک شهروند جروسم تلاش خواهید کرد آن چیزهایی را که در طول هشت تجربۀ زندگی پیشین — شامل یورنشیا و هفت کرۀ قصر — به دست آوردهاید در حیات مخلوق نمایان سازید.
مفسران سراف شهروندی کیهانی شهروندان جدید پایتخت سیستمها را هدایت میکنند و قدردانی آنها از مسئولیتهای دولت جهان را برمیانگیزند. این سرافیمها همچنین با پسران ماتریال در دولت سیستم از نزدیک همکاری دارند، ضمن این که مسئولیت و اخلاقیات شهروندی کیهانی را برای انسانهای مادی در کرات مسکونی به نمایش در میآورند.
4- برانگیزانندگان اخلاقیات. شما در کرات قصر برای نفع تمامی طرفهای مربوطه شروع به فراگیری حکومت بر خود میکنید. ذهن شما همکاری را یاد میگیرد، و فرا میگیرد چگونه با موجودات دیگر و خردمندتر برنامهریزی کند. در ستاد مرکزی سیستم آموزگاران سراف قدردانی شما از اخلاقیات کیهانی و قدردانی از تأثیر متقابل آزادی و وفاداری را بیشتر برمیانگیزند.
وفاداری چیست؟ میوۀ یک قدردانی هوشمند از برادری جهانی است. فرد نمیتواند زیاد به دست آورد و هیچ چیز ندهد. همینطور که شما در نردبان شخصیت صعود میکنید، ابتدا یاد میگیرید که وفادار باشید، سپس محبت ورزید، بعد رابطۀ پدری و فرزندی برقرار کنید، و بعد میتوانید آزاد باشید، اما نه تا هنگامی که یک پایان دهنده شوید، و تا هنگامی که به کمال وفاداری دست نیابید نمیتوانید نهایت آزادی را درک کنید.
این سرافیمها نتیجۀ بردباری را آموزش میدهند: این که سکون مرگ قطعی است، اما این که رشد زیاده از حد سریع به همان اندازه انتحاری است، و این که همانطور که یک قطره آبی که از یک سطح بالاتر به سطح پایینتر میافتد، با جاری شدن، از طریق سلسلهای از سقوطهای کوتاه پی در پی به طور پیوسته به پایین سرازیر میشود، به همین ترتیب در کرات مورانشیا و روحی حرکت پیوسته رو به بالا، و به همان اندازه کند و با همان مراحل تدریجی، پیشرفت است.
برای کرات مسکونی برانگیزانندگان اخلاقیات حیات انسانی را زنجیرهای مداوم از بسیاری حلقهها تصویر میکنند. اقامت کوتاه شما در یورنشیا، در این سیارۀ طفولیت انسانی، فقط یک حلقۀ منفرد است، اولین حلقه در زنجیرهای طولانی که به آن سوی جهانها و طی اعصار جاودانه ادامه مییابد. این زیاد مهم نیست که در این حیات اول چه یاد میگیرید، بلکه تجربۀ زیستن این زندگانی است که اهمیت دارد. حتی کار این دنیا، گر چه از همه مهمتر است، به اندازۀ طریقهای که این کار را به انجام میرسانید، زیاد اهمیت ندارد. هیچ پاداش مادی برای زندگی نیکوکارانه وجود ندارد، اما رضایتی عمیق وجود دارد — آگاهی از کامیابی — و این فراتر از هر پاداش قابل تصور مادی است.
کلیدهای پادشاهی آسمان اینها هستند: صداقت، صداقت بیشتر، و باز صداقت بیشتر. تمامی انسانها این کلیدها را دارا میباشند. انسانها از طریق تصمیم، از طریق تصمیم بیشتر، و باز از طریق تصمیم بیشتر، از آنها استفاده میکنند — در مرتبت روحی پیشرفت میکنند. بالاترین انتخاب اخلاقی انتخاب بالاترین ارزش ممکن است، و همیشه — در هر کرهای، در تمامی آنها — این انتخاب انجام خواست خداوند است. اگر انسان بدین گونه انتخاب نماید، بزرگ است، گر چه حقیرترین شهروند جروسم یا حتی ناچیزترین انسانها در یورنشیا باشد.
5- حمل کنندگان. اینها سرافیمهای انتقال هستند که در سیستمهای محلی عمل میکنند. در سِتانیا، سیستم شما، آنها مسافران را از جروسم به پس و پیش حمل میکنند و جدا از این به عنوان حمل کنندگان بینسیارهای خدمت میکنند. به ندرت روزی سپری میشود که یک سرافیم انتقال سِتانیا یک دانشجوی دیدارگر یا برخی دیگر از مسافران برخوردار از طبیعت روحی یا نیمه روحی را در کرانههای یورنشیا پیاده نکند. همین رهنوردان فضایی روزی شما را به کرات گوناگون گروه ستاد مرکزی سیستم حمل خواهند کرد، و هنگامی که کار محولۀ جروسم را به پایان رساندید، شما را به ایدنشیا پیش خواهند برد. اما تحت هیچ شرایطی شما را به سیارۀ منشأ انسانی به سوی عقب نخواهند برد. یک انسان در طول دوران وجود گذرای خود هرگز به سیارۀ بومی خود باز نخواهد گشت، و اگر در طول یک دوران متعاقب لازم باشد باز گردد، توسط یک سرافیم انتقال متعلق به گروه ستاد مرکزی جهان همراهی میشود.
6- ثبت کنندگان. این سرافیمها نگاهدارندگان اسناد سهگانۀ سیستمهای محلی میباشند. معبد اسناد در پایتخت یک سیستم یک ساختمان بینظیر است که یک سوم آن مادی، ساخته شده از فلزات و کریستالهای درخشان، یک سوم مورانشیایی، که از ارتباط انرژی روحی و مادی ساخته شده ولی فراتر از دامنۀ دید انسانی است، و یک سوم روحی است. ثبت کنندگان این رده مسئولیت سرپرستی و نگاهداری این سیستم سهگانۀ اسناد را به عهده دارند. انسانهای فرازگرا در ابتدا با آرشیوهای مادی مشورت میکنند. پسران ماتریال و موجودات انتقالی بالاتر با تالارهای مورانشیا مشورت میکنند. در حالی که فرشتگان سراف و شخصیتهای روحی بالاتر عالم اسناد بخش روحی را بررسی میکنند.
7- ذخیرهها. سپاه ذخیرۀ سرافیمهای سرپرست در جروسم عمدۀ وقت انتظار خود را هنگام دیدار به عنوان مصاحبان روحی با انسانهای فرازگرای به تازگی از راه رسیده از کرات گوناگون سیستم — فارغالتحصیلان اعتبارنامه دریافت کرده از کرات قصر — میگذرانند. یکی از شادمانیهای اقامت شما در جروسم، در طول دورههای استراحت، صحبت و ملاقات با این سرافیمهای بسیار سفر کرده و بسیار مجرب متعلق به سپاه ذخیرۀ در حال انتظار خواهد بود.
تنها چنین روابط دوستانهای است که پایتخت یک سیستم را برای انسانهای فرازگرا بسیار محبوب میدارد. در جروسم شما اولین معاشرت با فرزندان ماتریال، فرشتگان، و رهنوردان فرازگرا را خواهید یافت. در اینجا موجوداتی روابط برادرانه با یکدیگر برقرار میکنند که به طور کامل روحی و نیمه روحی هستند، و افرادی که از وجود مادی برآمدهاند. در آنجا اشکال انسانی آنقدر تغییر یافتهاند، و دامنۀ واکنش انسانی نسبت به نور آنقدر وسعت یافته است، که همگی قادرند از شناخت متقابل و فهم دلسوزانۀ شخصیتی بهرهمند شوند.
ستاد مرکزی این سرافیمها در پایتخت سیستمها قرار دارد، و گر چه آنان به طور تنگاتنگ با شهروندان نوع آدم ساکن آنجا در ارتباط هستند، عمدتاً به خدمت آدمهای سیارهای، ارتقا دهندگان بیولوژیک یا فیزیکی نژادهای مادی در کرات تکاملی، گمارده شدهاند. کار خدماتی فرشتگان همینطور که به کرات مسکونی نزدیک میشود، و همینطور که به مشکلات واقعی که مردان و زنان زمان که در آمادهسازی خود برای تلاش به نیل به هدف ابدیت با آن روبرو هستند نزدیک میشود، از توجه فزایندهای برخوردار میشود.
در یورنشیا اکثر مددکاران سیارهای پس از واژگونی نظام آدم برداشته شدند، و سرپرستی سرافی کرۀ شما تا حد زیاد به سرپرستان، خادمان موقت، و نگاهبانان سرنوشت سپرده شد. اما این مددکاران سرافی فرزندان ماتریال خطاکار شما هنوز در گروههای زیرین به یورنشیا خدمت میکنند:
1- صداهای باغ. هنگامی که روند سیارهای تکامل بشری به بالاترین سطح بیولوژیک خود میرسد، همیشه پسران و دختران ماتریال، آدمها و حواها، ظاهر میشوند تا تکامل بیشتر نژادها را به وسیلۀ یک کمک واقعی پلاسمای برتر حیاتشان ارتقا دهند. ستاد مرکزی سیارهای یک چنین آدم و حوایی معمولاً باغ عدن نامیده میشود، و سرافیمهای شخصی آنها اغلب به عنوان ”صداهای باغ“ شناخته میشوند. این سرافیمها در تمامی پروژههای آنها برای ارتقاءِ فیزیکی و عقلانی نژادهای تکاملی خدمت گرانبهایی برای آدمهای سیارهای هستند. بعد از خطای آدم در یورنشیا، برخی از این سرافیمها در سیاره باقی گذارده شدند و به مسئولان جانشین آدم گمارده شدند.
2- ارواح برادری. باید واضح باشد که هنگامی که یک آدم و حوا به یک کرۀ تکاملی وارد میشوند، کار دستیابی به توازن نژادی و همکاری اجتماعی در میان نژادهای گوناگون آن کار قابل ملاحظهای است. این نژادهای مختلف رنگین و برخوردار از سرشت متنوع برنامۀ برادری بشری را به ندرت با مهرآمیزی میپذیرند. این انسانهای بدوی خردمندی ارتباط مسالمتآمیز متقابل را تنها در نتیجۀ تجربۀ بلوغ یافتۀ بشری و از طریق خدمت وفادارانۀ ارواح سراف برادری درک میکنند. بدون کار این سرافیمها تلاشهای فرزندان ماتریال برای توازن بخشیدن و جلو بردن نژادهای یک کرۀ در حال تکامل به اندازۀ زیاد به تأخیر میافتد. و اگر آدم شما به برنامۀ اولیه برای پیشرفت یورنشیا وفادار مانده بود، تا این هنگام این ارواح برادری دگرگونیهای باور نکردنی در نژاد بشری به انجام میرساندند. نظر به خطای آدم، به راستی شگفتانگیز است که این ردههای سراف توانستهاند حتی تا آن حد برادری را که شما اکنون در یورنشیا دارید رواج داده و به تحقق رسانند.
3- ارواح صلح. هزارههای اولیۀ تقلاهای رو به بالای انسانهای تکاملی با تلاشهای فراوان نشان میشوند. صلح وضعیت طبیعی قلمروهای مادی نیست. کرات در ابتدا از طریق خدمت ارواح سرافِ صلح به ”صلح در زمین و خواست نیک در میان انسانها“ دست مییابند. اگر چه تلاشهای اولیۀ این فرشتگان در یورنشیا به اندازۀ زیاد بینتیجه بود، وِوُنا، رئیس ارواح صلح در روزگار آدم در یورنشیا باقی ماند و اکنون به پرسنل فرماندار کل مقیم وصل است. و همین وِوُنا بود که هنگامی که میکائیل به دنیا آمد، به عنوان رهبر گروه فرشتگان به کرات اعلام نمود: ”جلال بر خداوند در هاونا و صلح و خواست نیک در میان انسانها در زمین برقرار باد.“
در ادوار پیشرفتهتر تکامل سیارهای این سرافیمها در جایگزین ساختن مفهوم هماهنگی الهی به جای ایدۀ کفاره به عنوان فلسفۀ نجات انسان بسیار مؤثر هستند.
4- ارواح اعتماد. سوءِ ظن واکنش ذاتی انسانهای بدوی است. تقلاهای نجات روزگاران اولیه به طور طبیعی موجب اعتماد نمیشود. اعتماد یک دستاورد جدید بشری است که به وسیلۀ خدمت این سرافیمهای سیارهای نظام آدم تحقق مییابد. مأموریت آنها این است که در اذهان انسانهای در حال تکامل اعتماد را تلقین کنند. خدایان بسیار معتمدند. پدر جهانی خواهان این است که از طریق تنظیم کننده به طور آزادانه به معاشرت با انسان اعتماد کند.
کل این گروه از سرافیمها بعد از ناکامی آدم به رژیم جدید منتقل شد، و آنان از آن هنگام به کارهای خود در یورنشیا ادامه دادهاند. و آنها به طور کامل ناموفق نبودهاند، زیرا اکنون تمدنی در حال پیدایش است که در بر گیرندۀ بیشتر ایدهآلهای آنان مبنی بر اعتماد و اطمینان میباشد.
در روزگاران پیشرفتهتر سیارهای این سرافیمها قدردانی انسان را از این حقیقت افزایش میدهند که عدم اطمینان راز استمرار خرسندانه است. آنها به فیلسوفان انسانی کمک میکنند درک کنند که هنگامی که ناآگاهی برای موفقیت ضروری است، این یک اشتباه بزرگ است که مخلوق از آینده خبر داشته باشد. آنها ذائقۀ انسان را برای شیرینی عدم اطمینان، و برای گیرائی و جذابیت آیندۀ مبهم و نامعلوم افزایش میدهند.
5- حمل کنندگان. حمل کنندگان سیارهای به تک تک کرات خدمت میکنند. اکثر موجوداتی که با پوشش سرافیمی به این سیاره آورده میشوند در حال گذر میباشند. آنها در اینجا صرفاً توقف میکنند. آنها تحت حفاظت حمل کنندگان ویژۀ سرافی خود هستند، اما تعداد زیادی از این سرافیمها در یورنشیا ساکن هستند. اینها شخصیتهای انتقال هستند که از سیارات محلی عمل میکنند، مثل از یورنشیا تا جروسم.
ایدۀ معمول شما از فرشتگان ناشی از این است: درست در هنگام لحظات پیش از مرگ فیزیکی گاهی اوقات یک پدیدۀ انعکاسی در ذهن بشر رخ میدهد، و این خود آگاهی مبهم به نظر میرسد چیزی از شکل فرشتۀ همراه را مجسم میکند، و این بلافاصله به ویژگیهای برداشت دیرینه از فرشتگانی که در ذهن آن فرد حفظ شدهاند تبدیل میشود.
این ایدۀ اشتباه که فرشتگان دارای بال هستند کاملاً به دلیل این تصورات باستانی نیست که آنان برای پرواز از میان هوا باید بال داشته باشند. موجودات بشری گاهی اوقات اجازه یافتهاند که سرافیمها را که برای خدمت ترابری آماده میشدند مشاهده نمایند، و روایات این تجارب به اندازۀ زیاد برداشت یورنشیایی از فرشتگان را تعیین نموده است. در مشاهدۀ یک سرافیم انتقال که برای دریافت یک مسافر برای انتقال بینسیارهای آماده میشده است، ممکن است چیزی که ظاهراً یک مجموعۀ دوتایی بال است و از سر تا پای فرشته امتداد مییابد دیده شود. در واقع این بالها عایقهای انرژی — سپرهای اصطکاک — هستند.
هنگامی که موجودات آسمانی برای انتقال از یک کره به کرۀ دیگر تحت پوشش سرافیمی قرار میگیرند، به ستاد مرکزی کره آورده میشوند، و بعد از ثبت نام مقتضی، به خواب انتقال فرو برده میشوند. در این اثنا، سرافیم انتقال درست برفراز قطب انرژی جهانی سیاره به یک حالت افقی قرار میگیرد. در حالی که سپرهای انرژی کاملاً باز هستند، شخصیت به خواب رفته توسط دستیاران افسر سرافی به طور ماهرانه مستقیماً روی فرشتۀ حمل و نقل قرار داده میشود. سپس هر دو سپر فوقانی و تحتانی با دقت بسته و تنظیم میشوند.
و اکنون، تحت نفوذ تغییر دهندگان و فرستندگان، همینطور که سرافیم برای چرخش به داخل جریانات انرژی مدارهای جهان آماده میشود، یک دگرگونی عجیب آغاز میشود. نمود خارجی آن چنین است که سرافیم در دو انتهای خود به صورت نوک تیز بزرگ میشود و چنان در یک نور عجیب کهربایی رنگ احاطه میشود که به زودی غیرممکن است شخصیت تحت پوشش سرافیمی قرار گرفته را شناخت. هنگامی که همه چیز برای عزیمت آماده است، رئیس ترابری کالسکۀ حیات را به طور کامل بازبینی میکند، و آزمایشات معمول را انجام میدهد تا اطمینان حاصل کند فرشته به طور صحیح در مدار قرار گرفته است یا نه، و سپس اعلام میدارد که مسافر به طور صحیح در پوشش سرافیمی قرار گرفته، انرژیها تنظیم شده، فرشته عایقسازی شده، و این که همه چیز برای عزیمت برقآسا آماده است. سپس کنترلگران مکانیکی، دو تن از آنان، در جای خود قرار میگیرند. تا این هنگام نمای بیرونی سرافیم حمل و نقل تقریباً شفاف، لرزنده، و اژدر شکل با درخششی براق شده است. اکنون اعزام کنندۀ حمل و نقلِ ناحیه گروههای کمکیِ فرستندههای انرژی زنده را که تعدادشان معمولاً هزار نفر است فرا میخواند، و همینطور که مقصد حمل و نقل را اعلام میدارد، دست دراز کرده و نقطۀ نزدیک کالسکۀ سرافی را لمس میکند، و کالسکه با سرعتی همانند آذرخش به جلو پرتاب میشود، و دنبالهای از درخشش آسمانی تا جایی که پوشش اتمسفری سیارهای امتداد مییابد به جا میگذارد. در کمتر از ده دقیقه منظرۀ اعجابآور حتی برای بینش تقویت شدۀ سرافی ناپدید میشود.
در حالی که گزارشات فضایی سیارهای در نصفالنهار ستاد مرکزی تخصیص یافتۀ روحی در هنگام ظهر دریافت میشوند، حمل کنندگان از همین مکان در نیمه شب اعزام میشوند. این مناسبترین زمان برای عزیمت است و هنگامی که ساعت آن به گونهای دیگر مشخص نشده باشد ساعت استاندارد است.
6- ثبت کنندگان. اینها مسئولان امور اصلی سیاره، آنطور که به صورت قسمتی از سیستم عمل میکند، و آنطور که به دولت جهان مرتبط و مربوط است، میباشند. آنها در ثبت امور سیارهای عمل میکنند اما درگیر امور زندگی و وجود فردی نیستند.
7- ذخیرهها. سپاه ذخیرۀ سِتانیای سرافیمهای سیارهای در ارتباط نزدیک با ذخیرههای فرزندان ماتریال در جروسم نگاهداری میشود. این ذخایر وافر به طور کامل برای هر مرحله از فعالیتهای چندگانۀ این ردۀ سراف تدارک میبیند. این فرشتگان همچنین پیامآوران شخصی سیستمهای محلی هستند. آنها به انسانهای در حال گذار، فرشتگان، و فرزندان ماتریال و نیز کسان دیگری که در ستاد مرکزی سیستم اقامت دارند خدمت میکنند. در حالی که یورنشیا در حال حاضر در خارج از مدارهای روحی ستانیا و نُرلاشیادک قرار دارد، شما سوا از آن در تماس نزدیک با امور بینسیارهای هستید، زیرا این پیامآوران جروسم مکرراً به این کره و تمامی کرات دیگر سیستم میآیند.
سرافیم خدمتِ دورۀ گذار، همانطور که از نامشان ممکن است بر آید، در هر جا که بتوانند به گذار مخلوق از وضعیت مادی به روحی کمک کنند، خدمت میکنند. این فرشتگان از کرات مسکونی تا پایتخت سیستمها خدمت میکنند، اما در حال حاضر آنهایی که در سِتانیا هستند بیشترین تلاشهای خود را برای آموزش انسانهای در حال بقا در هفت کرۀ قصر معطوف میدارند. این کار خدمتی مطابق هفت نوع تکلیف زیرین تنوع یافته است:
1- بشارت دهندگان سراف.
2- مفسران نژادی.
3- برنامهریزان ذهن.
4- مشاوران مورانشیا.
5- تکنیسینها.
6- آموزگاران ثبت کننده.
7- ذخایر خادم.
شما پیرامون این خادمان سراف تا فرازگرایان گذار در رابطه با روایاتی که به کرات قصر و حیات مورانشیا مربوط است بیشتر یاد خواهید گرفت.
این فرشتگان به طور گسترده خدمت نمیکنند به جز در قلمروهای قدیمیتر و در سیارات پیشرفتۀ نبادان. تعداد زیادی از آنان در کرات سرافی نزدیک سلوینگتون به صورت ذخیره نگاه داشته شدهاند. آنها در آنجا درگیر فعالیتهایی هستند که به پدیداری عصر نور و حیات در نبادان در آینده مربوط است. این فرشتگان در رابطه با دوران زندگانی انسان فرازگرا عمل میکنند اما تقریباً به طور انحصاری به آن انسانهایی که از طریق یکی از انواع تغییر یافتۀ صعود بقا مییابند خدمت میکنند.
نظر به این که این فرشتگان به طور مستقیم درگیر یورنشیا یا مردم یورنشیا نیستند، بهتر است از توصیف فعالیتهای مجذوب کنندۀ آنان خودداری شود.
منشأ سرافیمها در جهانهای محلی است، و در همین قلمروهای تولدشان برخی به سرنوشت خدمتگزاری دست مییابند. برخی از سرافیمها با کمک و مشورت فرشتگان اعظم ارشد میتوانند به وظایف والای ستارگان تابناک عصر ارتقا یابند، در حالی که دیگران به منزلت و خدمت همرتبههای آشکار ناشدۀ ستارگان عصر نائل میشوند. باز ممکن است به ماجراهای دیگری در سرنوشت جهان محلی دست زده شود، اما هدف ابدی تمامی فرشتگان همواره سرافینگتون باقی میماند. سرافینگتون آستان فرشتگان به بهشت و نیل به الوهیت، کرۀ گذار از خدمت زمان تا خدمت والای ابدیت، میباشد.
سرافیمها میتوانند به طرق فراوان — صدها راه — به بهشت دست یابند، اما مهمترین آنها چنان که در این روایات توصیف شده از قرار زیر میباشند:
1- دستیابی به پذیرش به منزلگاه سرافی در بهشت در یک ظرفیت شخصی از طریق دستیابی به کمال خدمت ویژه به عنوان یک استادکار آسمانی، یک مشاور تکنیکی، یا یک ثبت کنندۀ آسمانی. یک یار بهشت شوند، و پس از این که به مرکز تمامی چیزها دست یافتند، شاید بعد برای انواع رستههای سرافی و دیگران یک خادم و مشاور ابدی شوند.
2- به سرافینگتون فرا خوانده شوند. تحت شرایط مشخص از بالا به سرافیمها فرمان داده میشود. در شرایط دیگر گاهی اوقات فرشتگان در مدت زمان بسیار کمتری نسبت به انسانها به بهشت دست مییابند. اما صرف نظر از این که هر زوج سراف چقدر با هم جور باشند، نمیتوانند عزیمت به مقصد سرافینگتون و یا جای دیگر را آغاز نمایند. هیچ کس جز فرشتگان موفق نگاهبان سرنوشت نمیتواند از پیشروی به سوی بهشت از طریق یک مسیر تدریجی صعود تکاملی مطمئن باشد. سایرین همگی باید صبورانه منتظر ورود پیامآوران بهشت از نوع سوپرنافیم سوم که با فراخوانی برای پدیداری آنان از بالا فرمان میدهد بمانند.
3- نیل به بهشت از طریق تکنیک انسان تکاملی. انتخاب عالی سرافیمها در دوران زندگانی زمان کار فرشتۀ نگاهبان است، به این منظور که به دوران زندگانی نهایی دست یابند و برای مأموریت به کرات جاودانۀ خدمت سرافی واجد شرایط شوند. این راهنمایان شخصی فرزندان زمان نگاهبانان سرنوشت نامیده میشوند. این حاکی از آن است که آنها از مخلوقات انسانی در مسیر سرنوشت الهی حراست میکنند، و این که در انجام این کار سرنوشت والای خود را تعیین میکنند.
نگاهبانان سرنوشت از رستههای باتجربهتر شخصیتهای فرشتگان متعلق به کلیۀ ردههای سرافیمها که برای این خدمت کسب صلاحیت کردهاند انتخاب میشوند. کلیۀ انسانهای در حال بقای برخوردار از سرنوشت یگانگی با تنظیم کننده، نگاهبانان تخصیص یافتۀ موقت دارند، و هنگامی که بقا یافتگان انسانی به تکامل بایستۀ عقلانی و معنوی دست مییابند این معاشران ممکن است به طور دائم به آنان وصل شوند. پیش از آن که فرازگرایان انسانی کرات قصر را ترک کنند، همگی از معاشران دائمی سراف برخوردار میشوند. پیرامون این گروه از ارواح خادم در ارتباط با روایات یورنشیا بحث خواهد شد.
برای فرشتگان میسر نیست که از سطح مبدأ انسانی به خداوند دست یابند، زیرا آنان ”قدری بالاتر از شما خلق شدهاند“، اما به طور خردمندانه چنین ترتیب داده شده که ضمن این که آنها به هیچ وجه نمیتوانند از پایینترین نقطه، سرزمینهای دون پایۀ معنوی وجود انسانی، شروع نمایند، میتوانند نزد آنهایی که از پایین شروع میکنند به پایین روند و این مخلوقات را گام به گام و کره به کره به دروازههای هاونا هدایت کنند. هنگامی که فرازگرایان انسانی یوورسا را ترک میکنند تا دایرههای هاونا را آغاز نمایند، آن نگاهبانان همراه به دنبال حیات در جسم، با یاران رهنوردشان موقتاً خداحافظی خواهند کرد، ضمن این که خود به سرافینگتون، مقصد فرشتگان در جهان بزرگ، سفر میکنند. در اینجا این نگاهبانان تلاش میکنند به هفت دایرۀ نور سرافی دست یابند و بدون شک به آن میرسند.
بسیاری، ولی نه همۀ آن سرافیمها که در طول حیات مادی به عنوان نگاهبانان سرنوشت تعیین شدهاند معاشران انسانی خود را در سرتاسر مسیر دایرههای هاونا همراهی میکنند، و برخی از سرافیمهای دیگر از میان مدارهای جهان مرکزی، به طریقی که کاملاً متفاوت از صعود انسانی میباشد، عبور میکنند. اما صرف نظر از مسیر صعود، تمامی سرافیمهای تکاملی از سرافینگتون عبور میکنند، و اکثریت این مسیر را به جای مدارهای هاونا تجربه میکنند.
سرافینگتون کرۀ سرنوشت برای فرشتگان میباشد، و دستیابی آنها به این کره کاملاً متفاوت از تجارب رهنوردان انسانی در اَسندینگتون میباشد. فرشتگان تا رسیدن به سرافینگتون به طور مطلق از آیندۀ ابدی خود مطمئن نیستند. هیچ فرشتهای که به سرافینگتون دست یافته تاکنون شناخته نشده که دچار گمراهی شود. گناه هرگز پاسخی در قلب یک سرافیم تکمیل نخواهد یافت.
به فارغالتحصیلان سرافینگتون به طور گوناگون مأموریت داده میشود: نگاهبانان سرنوشتِ تجربۀ دایرۀ هاونا معمولاً به سپاه پایان دهندگان انسانی وارد میشوند. نگاهبانان دیگر که آزمونهای جداییشان از هاونا را گذراندهاند، مکرراً به یاران انسانی خود در بهشت از نو میپیوندند، و برخی معاشران همیشگی پایان دهندگان انسانی میشوند، در حالی که دیگران به گروههای گوناگون پایان دهندگان غیرانسانی وارد میشوند، و بسیاری به سپاه تکمیل سرافی فرا خوانده میشوند.
فرشتگان بعد از دستیابی به پدر ارواح و پذیرش به خدمت سرافی تکمیل، گاهی اوقات به خدمت کراتی که در نور و حیات استقرار یافتهاند گمارده میشوند. آنها به وصلت به موجودات والای تثلیث یافتۀ جهانها و خدمات متعالی بهشت و هاونا نائل میشوند. این سرافیمهای جهانهای محلی به طور تجربی تفاوت در پتانسیل الوهیت را جبران نمودهاند و آنها را از ارواح خادم جهانهای مرکزی و ابرجهانها از پیش جدا ساختهاند. فرشتگان سپاه سرافی تکمیل به عنوان همکاران سکنافیمهای ابرجهان و به عنوان دستیاران ردههای بالای بهشت - هاونای سوپرنافیمها خدمت میکنند. برای این فرشتگان دوران زندگانی زمان به اتمام رسیده است، و از این پس و برای همیشه آنها خادمان خداوند، همراهان شخصیتهای الهی، و همترازان پایان دهندگان بهشتی هستند.
تعداد زیادی از سرافیمهای تکمیل به جهانهای بومی خود باز میگردند، تا در آنجا خدمت عطیۀ الهی را از طریق خدمت کمال تجربی تکمیل سازند. نبادان به طور نسبی یکی از جهانهای جوانتر است و از این رو از تعداد زیادی از این فارغالتحصیلان بازگشتۀ سرافینگتون که در قلمروهای قدیمیتر یافت میشوند برخوردار نیست. با این وجود جهان محلی ما از ذخیرۀ مکفی از سرافیم تکمیل تأمین شده است، زیرا مهم است که قلمروهای تکاملی همانطور که به موقعیت نور و حیات نزدیک میشوند نیاز فزایندۀ خود را برای این خدمات آشکار سازند. سرافیمهای تکمیل اکنون به طور گسترده با ردههای عالی سرافیمها خدمت میکنند، اما برخی با هر یک از ردههای دیگر فرشتگان خدمت میکنند. حتی کرۀ شما از خدمت گستردۀ دوازده گروه تخصصی سپاه سرافی تکمیل بهرهمند است. این سرافیمهای استاد متعلق به سرپرستی سیارهای هر پرنس سیارهایِ به تازگی مأموریت یافته در کرات مسکونی را همراهی میکنند.
بسیاری از مسیرهای مجذوب کنندۀ خدماتی برای سرافیمهای تکمیل باز هستند، اما به همان اندازه که آنان همگی مشتاق مأموریت به عنوان نگاهبان سرنوشت در روزگاران پیش از بهشت بودند، در تجربۀ پس از بهشت به عنوان همراهان اعطایی پسران ظهور یافتۀ بهشت بسیار خواهان خدمت میباشند. آنها هنوز به حد وافر وقف آن برنامۀ جهانی شروع مخلوقات انسانی کرات تکاملی در سفری طولانی و فریبنده به سوی هدف بهشتی الوهیت و ابدیت هستند. در طول تمامی ماجرای انسانی یافتن خداوند و رسیدن به کمال الهی، این ارواح خادم فرشتگان سراف تکمیل، به همراه ارواح وفادار خادم زمان، همواره و برای همیشه دوستان واقعی و یاوران قابل اعتماد شما میباشند.
[ارائه شده توسط یک ملک صادق که با تقاضای رئیس گروههای سرافی نبادان عمل مینماید.]
مانند بسیاری از گروههای اصلی موجودات جهان، هفت طبقۀ کلی از پسران فراز یابندۀ خداوند آشکار شده است:
1- انسانهای با پدر یگانه شده.
2- انسانهای با پسر یگانه شده.
3- انسانهای با روح یگانه شده.
4- سرافیمهای تکاملی.
5- پسران فراز یابندۀ ماتریال.
6- بینابینیهای انتقال یافته به دنیای بعد.
7- تنظیم کنندگان شخصی شده.
داستان این موجودات، از انسانهای حیوان منشأ دون پایۀ کرات تکاملی تا تنظیم کنندگان شخصی شدۀ پدر جهانی، نمایانگر شرح شکوهمند اعطای بیدریغ محبت الهی و فروتنی مهرآمیز در سرتاسر زمان در تمامی جهانهای آفرینش گستردۀ الوهیتهای بهشت میباشد.
ارائۀ این مطالب با توصیفی از الوهیتها آغاز شد، و داستان گروه به گروه، از نردبان دستهبندی جهانی موجودات زنده فرود آمد تا این که به پایینترین ردۀ حیات که از عطیۀ پتانسیل جاودانگی برخوردار است رسید. و اکنون من که از یک منشأ انسانی در یک کرۀ تکاملی فضا در گذشته برخوردارم، از سلوینگتون اعزام گشتهام تا وصف مقصود جاودانۀ خدایان را پیرامون ردههای فراز یابندۀ فرزندی، و به طور ویژه در رابطه با مخلوقات انسانی زمان و مکان به طور مبسوط شرح و توصیف آن را ادامه دهم.
از آنجا که بخش عمدۀ این روایت به بحث پیرامون سه نوع اصلی از انسانهای فرازگرا اختصاص خواهد یافت، در ابتدا ردههای غیرانسانی فراز یابندۀ فرزندی — سرافی، آدمی، بینابینی، و تنظیم کننده — مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
مخلوقات انسانی متعلق به منشأ حیوانی تنها موجوداتی نیستند که از امتیاز فرزندی بهرهمندند. گروههای فرشتگان نیز در فرصت آسمانی برای رسیدن به بهشت سهیمند. فرشتگان نگاهبان سراف نیز، از طریق تجربه و خدمت به همراه انسانهای فرازگرای زمان، به رتبۀ فرازگرای فرزندی دست مییابند. این فرشتگان از طریق سرافینگتون به بهشت دست مییابند، و بسیاری به سپاه نهایت انسانی فرا خوانده میشوند.
صعود به قلههای آسمانی پایانمندی فرزندی خداوند دستاوردی ماهرانه برای یک فرشته است، موفقیتی که بسیار فراتر از نیل شما به بقای جاودانه از طریق طرح پسر جاودان و کمک پیوسته موجود تنظیم کنندۀ ساکن میباشد، اما سرافیم نگاهبان، و گاهی اوقات دیگران در واقع این فرازیابیها را به انجام میرسانند.
پسران ماتریال خداوند به همراه ملک صادقها و همکارانشان، که همگی به عنوان پسران فرود یابنده طبقهبندی شدهاند، در جهان محلی آفریده میشوند. و به راستی، آدمهای سیارهای — پسران و دختران ماتریال کرات تکاملی — پسران فرود یابنده هستند، که از کرات مبدأ خود، پایتختهای سیستمهای محلی، به کرات مسکونی پایین میآیند.
هنگامی که چنین آدم و حوایی در مأموریتهای سیارهای مشترک خویش به عنوان ارتقا دهندگان بیولوژیک به طور کامل موفقند، در سرنوشت ساکنان کراتشان سهیم میشوند. هنگامی که چنین کرهای در مراحل پیشرفتۀ نور و حیات استقرار مییابد، این پسر و دختر وفادار ماتریال اجازه مییابند از تمامی وظایف اداری سیارهای کنارهگیری کنند، و بعد از این که بدین گونه از ماجرای فرود آزاد شدند، اجازه مییابند خود را به عنوان پسران کامل شدۀ ماتریال در اسناد جهان محلی ثبت نام کنند. به همین ترتیب، هنگامی که مأموریت سیارهای برای مدتی طولانی به تأخیر میافتد، پسران ماتریال برخوردار از وضعیت ساکن — شهروندان سیستمهای محلی — میتوانند از فعالیتهای کرات اقامتشان دست کشند و به طور مشابه به عنوان پسران کامل شدۀ ماتریال ثبت نام کنند. بعد از این تشریفات چنین آدمها و حواهای رهایی یافتهای به عنوان پسران فراز یابندۀ خداوند اعتبار مییابند و میتوانند فوراً سفر طولانی به هاونا و بهشت را آغاز نمایند، و در نقطۀ دقیق موقعیت و پیشرفت معنویِ آن لحظۀ خود شروع کنند. و آنها این سفر را در همراهی با پسران فراز یابندۀ انسانی و سایرین به انجام میرسانند، و به آن ادامه میدهند تا این که خداوند را یافته و به سپاه نهایت انسانی در خدمت جاودانۀ الوهیتهای بهشت دست یابند.
هر دو گروه مخلوقات بینابینی، گر چه از فواید فوری عطایای سیارهای پسران فرود یابندۀ خداوند محروم هستند، گر چه صعود به بهشت برای مدتی طولانی به تعویق میافتد، با این وجود، بلافاصله بعد از این که یک سیارۀ تکاملی به ادوار میانی نور و حیات (اگر نه پیش از آن) دست یافت، از وظایف سیارهای معاف میشوند. گاهی اوقات اکثر آنان به همراه پسرعموهای انسانیشان، در روز فرود آمدن معبد نور و ارتقاءِ پرنس سیارهای به مقام حکمران سیارهای، به دنیای بعد انتقال مییابند. هر دو رده، به دنبال معاف شدن از خدمت سیارهای، در جهان محلی به عنوان پسران فراز یابندۀ خداوند ثبت نام میشوند و فوراً صعود طولانی به بهشت را از طریق همان مسیرهایی که برای پیشروی نژادهای انسانی کرات مادی مقرر گشته آغاز میکنند. سرنوشت گروه اولیه حضور در گروههای گوناگون پایانمند است، اما بینابینیهای ثانویه یا وابسته به آدم همگی مسیر ثبت نام در سپاه انسانی نهایت را طی میکنند.
هنگامی که انسانهای زمان قادر به دستیابی به بقای جاودانۀ ارواح خود در همکاری سیارهای با هدایای روحی پدر جهانی نمیشوند، چنین شکستی هیچگاه به سبب غفلت در کار، خدمت روحانی، سرویس، یا جانفشانی تنظیم کننده نیست. در هنگام مرگ انسانی این ناصحان ترک شده به دیوینینگتون باز میگردند، و متعاقباً، به دنبال صدور حکم فرد بقا نیافته ممکن است از نو به کرات زمان و فضا گمارده شوند. گاهی اوقات بعد از خدمات مکرر از این نوع یا به دنبال یک تجربۀ غیرعادی، مثل کارکرد به عنوان تنظیم کنندۀ ساکن یک پسر اعطایی در جسم ظهور یافته، این تنظیم کنندگان مؤثر توسط پدر جهانی شخصی میشوند.
تنظیم کنندگان شخصی شده موجوداتی از یک مرتبت بینظیر و غیرقابل تصورند. آنها که بدواً از منزلت پیش شخصی وجود گرایانه برخوردارند، از طریق شرکت در حیات و دوران زندگی انسانهای دون پایۀ کرات مادی تجربه کسب کردهاند. و چون منشأ و سرچشمۀ شخصیتی که به این تنظیم کنندگان فکری با تجربه اعطا شده در خدمت روحانی شخصی و مداوم پدر جهانی، مبنی بر اعطاهای شخصیت تجربی به آفرینش مخلوقات او است، این تنظیم کنندگان شخصی شده به عنوان پسران فراز یابندۀ خداوند، بالاترین رده در میان تمامی چنین رستههای فرزندی، طبقهبندی شدهاند.
انسانها آخرین حلقه در زنجیرۀ آن موجوداتی را که پسران خداوند نامیده میشوند نمایندگی میکنند. لمس شخصی پسر اولیه و جاودان از طریق سلسلهای از جسمیت یابیهایی که به طور کاهش یابنده الهی و به طور فزاینده بشری است به پایین منتقل میشود، تا این که موجودی از راه میرسد که بسیار شبیه شما است، کسی که میتوانید ببینید، بشنوید، و لمس کنید. و سپس شما به طور روحانی از این حقیقت بزرگ که ایمان شما میتواند دریابد آگاه میشوید: فرزندی با خدای جاودانه!
به همین ترتیب روح اولیه و بیکران، از طریق یک رشتۀ طولانی از مرتبتهای به طور کاهش یابنده الهی و به طور فزاینده بشری، به مخلوقات در حال تقلای عالم نزدیکتر و نزدیکتر میشود، و به مرز تجلی در فرشتگان — که شما اندکی پایینتر از آنان آفریده شدهاید — میرسد، فرشتگانی که شخصاً از شما نگاهبانی نموده و شما را در سفر حیات دوران زندگانی انسانی زمان هدایت میکنند.
خداوند پدر بدین گونه برای چنین تماس نزدیک شخصی با تعداد تقریباً بیشمار مخلوقات فراز یابنده در سرتاسر جهان جهانها به پایین فرود نمیآید و نمیتواند چنین کند. اما پدر از تماس شخصی با مخلوقات دون پایۀ خود محروم نیست. شما بدون حضور الهی نیستید. اگر چه خداوند پدر از طریق تجلی مستقیم شخصیت نمیتواند با شما باشد، او در هویت تنظیم کنندگان فکریِ ساکن، در شما و از شما است. بدین گونه پدر که در شخصیت و در روح از شما از همه دورتر است، در گسترۀ شخصیت و در لمس روحیِ همدلی درونی با همان ارواح پسران و دختران فانی خود به شما از همه نزدیکتر میشود.
تعیین هویت روحی در بر گیرندۀ راز بقای شخصی است و سرنوشت فرازیابی معنوی را تعیین میکند. و چون تنظیم کنندگان فکر تنها ارواح بالقوۀ پیوند هستند که در طول حیات در جسم با انسان تعیین هویت میشوند، انسانهای زمان و مکان بدواً مطابق روابطشان با این هدایای الهی، ناصحان ساکن اسرارآمیز، طبقهبندی میشوند. این طبقهبندی به ترتیب زیر است:
1- انسانهای برخوردار از تنظیم کنندۀ اقامت موقت یا تجربی.
2- انسانهای برخوردار از تنظیم کنندۀ نوع غیر پیوند یابنده.
3- انسانهای برخوردار از پتانسیل پیوند با تنظیم کننده.
سری اول — انسانهای برخوردار از تنظیم کنندۀ اقامت موقت یا تجربی. نامگذاری این سری برای هر سیارۀ در حال تکامل موقتی است، و در طول مراحل اولیۀ تمامی کرات مسکونی مورد استفاده واقع میشود، به جز آنهایی که متعلق به سری دوم هستند.
انسانهای سری اول در طول ادوار اولیۀ بشری در کرات فضا سکونت دارند و در بر گیرندۀ بدویترین انواع اذهان بشری هستند. در بسیاری کرات نظیر یورنشیای پیش از عهد آدم تعداد زیادی از انواع بالاتر و پیشرفتهتر انسانهای بدوی ظرفیت بقا را کسب میکنند اما نمیتوانند به پیوند با تنظیم کننده دست یابند. برای اعصار پی در پی، پیش از صعود انسان به سطح خواست بالاتر معنوی، تنظیم کنندگان اذهان این مخلوقات در حال تقلا را در طول زندگی کوتاه آنان در جسم اشغال میکنند، و لحظهای که تنظیم کنندگان در اذهان این مخلوقات ارادی سکنی میگزینند، فرشتگان گروهی نگاهبان شروع به عمل میکنند. در حالی که این انسانهای متعلق به سری اول نگاهبانان شخصی ندارند، از نگاهبانان گروهی برخوردارند.
یک تنظیم کنندۀ تجربی در سرتاسر زندگی یک موجود بشری بدوی در جسم با او باقی میماند. تنظیم کنندگان بسیار به پیشرفت انسانهای بدوی کمک میکنند اما قادر نیستند با چنین انسانهایی پیوندهای ابدی شکل دهند. خدمت روحانی موقت تنظیم کنندگان دو چیز انجام میدهد: اول، آنها تجربۀ ارزشمند و واقعی در طبیعت و کارکرد خرد تکاملی را کسب میکنند، تجربهای که در رابطه با تماسهای بعدی در کرات دیگر برخوردار از موجودات تکامل یافتهتر گرانبها خواهد بود. دوم، اقامت موقت تنظیم کنندگان به آمادهسازی انسانهای تابع آنها برای پیوند محتمل متعاقب روحی بسیار کمک میکند. کلیۀ این نوع از روانهای جویندۀ خداوند از طریق پذیرش معنوی روح مادر جهان محلی به حیات جاودانه دست مییابند، و بدین گونه انسانهای فرازگرای نظام جهان محلی میشوند. بسیاری از اشخاص از یورنشیای پیش از دوران آدم بدین گونه به کرات قصر سِتانیا پیشروی کردند.
خدایانی که مقرر داشتند انسان از طریق اعصار طولانی مرارتها و محنتهای تکاملی به سطوح بالاتر هوشمندی معنوی فراز یابد، وضعیت و نیازهای او را در هر مرحلۀ صعود مورد ملاحظه قرار میدهند، و همیشه به گونهای الهی منصف و عادل هستند، حتی در قضاوتهای نهایی پیرامون این انسانهای در حال تقلای روزگاران اولیۀ نژادهای در حال تکامل به طور مسحور کننده بخشندهاند.
سری دوم — انسانهای برخوردار از تنظیم کنندۀ نوع غیر پیوند یابنده. اینها انواع موجودات بشری ویژهای هستند که قادر نیستند پیوند ابدی با تنظیم کنندگان ساکن خود را به انجام رسانند. نوع طبقهبندی در میان نژادهای یک، دو، و سه مغزه عاملی در پیوند با تنظیم کننده نیست. تمامی این انسانها شبیه هم هستند، اما این انواع غیر پیوند یابنده با تنظیم کننده یک ردۀ کاملاً متفاوت و به طور قابل ملاحظه تغییر یافتۀ مخلوقات ارادی هستند. بسیاری از تنفس ناکنندگان به این سری تعلق دارند، و گروههای بیشمار دیگری وجود دارند که بر حسب معمول با تنظیم کنندگان پیوند نمییابند.
هر عضو این گروه در طول حیات در جسم، همانند سری شمارۀ یک، از خدمت روحانی تنها یک تنظیم کننده برخوردار است. در طول حیات موقت این تنظیم کنندگان برای انسانهای تابع خودِ برخودار از سکونت موقت هر کاری را که برای کرات دیگر، که در آنها انسانها از پتانسیل پیوند برخوردارند، انجام میشود انجام میدهند. انسانهای این سری دوم اغلب توسط تنظیم کنندگان باکره مورد سکونت واقع میشوند، اما انواع بالاتر بشری اغلب در ارتباط با ناصحان استاد و با تجربه هستند.
در طرح فراز برای ارتقاءِ مخلوقات حیوان منشأ، این موجودات از همان سرویس اختصاصی پسران خداوند بهرهمند هستند که به نوع یورنشیایی انسانها ارزانی داشته میشود. همکاری سرافی با تنظیم کنندگان در سیارات غیر پیوندی به همان اندازه کامل فراهم میشود که در کرات برخوردار از پتانسیل پیوند. نگاهبانان سرنوشت در چنین کراتی همانقدر خدمت میکنند که در یورنشیا انجام میدهند، و به طور مشابه در هنگام بقای انسانی، که در آن موقع روح بقا یافته با روح پیوند مییابد، عمل میکنند.
هنگامی که شما با این انواع تغییر یافتۀ انسانی در کرات قصر مواجه میشوید، هیچ مشکلی در برقراری ارتباط با آنان نخواهید داشت. در آنجا آنها با همان زبان سیستم صحبت میکنند، اما از طریق یک تکنیک تعدیل یافته. این موجودات با نوع حیات مخلوق شما در روح و تجلی شخصیت یکسان هستند، و فقط در برخی جنبههای فیزیکی و در این واقعیت که با تنظیم کنندگان فکری غیرقابل پیوند هستند فرق میکنند.
در رابطه با این که چرا این نوع مخلوق هرگز نمیتواند با تنظیم کنندگان پدر جهانی پیوند یابد، من نمیتوانم چیزی بگویم. برخی از ما به این اعتقاد تمایل داریم که حاملین حیات، در تلاششان برای فرموله کردن موجوداتی که قادر به حفظ وجود در یک محیط غیرعادی سیارهای باشند، با ضرورت ایجاد چنان تغییرات رادیکالی در طرح جهانی مخلوقات ارادی هوشمند مواجه هستند که اساساً به وجود آوردن پیوند دائم با تنظیم کنندگان غیرممکن میشود. ما اغلب این سئوال را مطرح کردهایم: آیا این یک بخش در نظر گرفته شده یا در نظر گرفته ناشدۀ طرح صعود است؟ اما پاسخی دریافت نکردهایم.
سری سوم — انسانهای برخوردار از پتانسیل پیوند با تنظیم کننده. کلیۀ انسانهای با پدر پیوند خورده از منشأ حیوانی هستند، درست مثل نژادهای یورنشیا. آنها در بر گیرندۀ انواع انسانهای یک مغزه، دو مغزه، و سه مغزۀ برخوردار از پتانسیل پیوند با تنظیم کننده هستند. مردم یورنشیا از نوع بینابینی یا دو مغزه هستند، و از جوانب بسیار به لحاظ انسانی برتر از گروههای یک مغزه میباشند، اما در مقایسه با ردههای سه مغزه قطعاً محدود میباشند. این سه نوع عطیۀ فیزیکی مغزی عاملی در اعطای تنظیم کننده، در سرویس سرافی، یا در هر مرحلۀ دیگر خدمت روحی نیستند. تفاوت عقلانی و معنوی میان سه نوعِ مغز نمایانگر افرادی است که جدا از آن در عطیۀ ذهنی و پتانسیل معنوی کاملاً شبیه هم هستند. آنها در حیات موقت از همه عالیترند و به تدریج که کرات قصر یک به یک پیموده میشوند تمایل به کاهش دارند. از ستاد مرکزی سیستم به بعد، پیشرفت این سه نوع همانند است، و سرنوشت بهشتی نهایی آنها یکسان میباشد.
سری شماره گذاری نشده. این روایات به هیچ وجه نمیتوانند در بر گیرندۀ تمامی تنوعات شگفتانگیز در کرات تکاملی باشند. شما میدانید که هر دهمین کره یک سیارۀ دهگان یا آزمایشی است، اما شما هیچ چیز از تنوعات دیگری را که حرکت منظم کرات تکاملی را نشان میدهد نمیدانید. تفاوتهای بیشمار بسیاری برای گفتن وجود دارد، حتی میان ردههای آشکار شدۀ مخلوقات زنده، مثلاً بین سیارات یک گروه، اما این شرح تفاوتهای اساسی در رابطه با دوران زندگانی صعود را مشخص میسازد. و دوران زندگانی صعود مهمترین عامل در هر بررسی دقیق انسانهای زمان و فضا میباشد.
در رابطه با احتمال بقای انسان، بگذارید برای همیشه روشن شود: کلیۀ ارواح هر مرحلۀ ممکن از وجود انسانی بقا خواهند یافت، مشروط به این که به همکاری با تنظیم کنندگان ساکن خود اشتیاق نشان دهند و برای یافتن خداوند و دستیابی به کمال الهی ابراز تمایل کنند، حتی اگر این تمایلات اولین نشانههای خفیف درک بدوی آن ”نور حقیقی باشد که هر انسانی را که به دنیا وارد میشود فروزان میسازد.“
نژادهای انسانی نمایندگان پایینترین ردۀ آفرینش هوشمند و شخصی هستند. شما انسانها به طور الهی مورد مهر واقع شدهاید، و هر یک از شما میتواند پذیرش سرنوشت مشخص یک تجربۀ شکوهمند را انتخاب نماید، اما هنوز سرشت شما از مرتبت الهی نیست. شما کاملاً انسان هستید. شما در لحظهای که یگانگی به وقوع بپیوندد به عنوان پسران فراز یابنده محسوب خواهید شد، اما وضعیت انسانهای زمان و مکان، پیش از رویداد آمیختگی نهایی روح بقا یافتۀ انسان با نوعی روح جاودانه و فناناپذیر، وضعیت پسران ایماندار است.
این یک واقعیت پرشکوه و آسمانی است که چنین مخلوقات دون پایه و مادی همچون موجودات بشری یورنشیا پسران خداوند هستند، فرزندان با ایمان والاترینها. ”بنگرید، پدر چه محبتی به ما ارزانی داشته که ما پسران خداوند خوانده میشویم.“ ”به تمام کسانی که به او ایمان آوردند این توانایی را داد که دریابند پسران خداوند هستند.“ در حالی که ”هنوز آشکار نیست در آینده چگونه خواهید بود“، حتی اکنون ”شما پسران با ایمان خداوند هستید“، ”زیرا شما روح اسارت مجدد به ترس را دریافت نکردهاید، بلکه روح فرزندی را دریافت نمودهاید، و به واسطۀ آن فریاد بر میآورید: ای پدر ما“. پیامبر روزگاران قدیم به نام خدای جاودانه چنین سخن گفت: ”حتی به آنها در خانهام جایی و نامی بهتر از پسران خواهم داد، به آنان نامی ابدی خواهم داد، نامی که قطع نخواهد شد“. ”و چون شما فرزند هستید، خداوند روح پسر خود را به داخل قلوب شما روانه ساخته است.“
کلیۀ کرات تکاملی برخوردار از زیستگاه انسانی دارای این پسران ایماندار خداوند میباشند، پسران زیبندگی و بخشندگی، موجودات انسانی که به خانوادۀ الهی تعلق داشته و از این رو پسران خداوند نامیده میشوند. انسانهای یورنشیا حق دارند خود را پسران خداوند بدانند زیرا:
1- شما پسران وعدۀ معنوی هستید، پسران با ایمان. شما مرتبت فرزندی را پذیرفتهاید. شما به واقعیت فرزندی خویش ایمان دارید، و از این رو فرزندی شما با خداوند برای ابد واقعی میشود.
2- یک پسر آفرینندۀ خداوند یکی از شما گشت. او در واقع برادر بزرگتر شما است. و اگر در روح به راستی برادران خویشاوند مسیح، میکائیل پیروزمند، شوید، پس در روح نیز باید پسران آن پدری که به طور مشترک دارید باشید — حتی پدر جهانی همه.
3- شما پسر هستید زیرا روح یک پسر روی شما ریخته شده، و به طور آزادانه و قطعی به تمامی نژادهای یورنشیا اهدا شده است. این روح همواره شما را به سوی پسر الهی که منبع آن است و به سوی پدر بهشتی که منبع آن پسر الهی است جلب خواهد کرد.
4- پدر جهانی از روی خواست آزاد الهی خود به شما شخصیتهای مخلوق را اهدا کرده است. به شما قدری از آن خود انگیختگی الهی عمل خواست آزاد اعطا شده است که خداوند با تمامی آنهایی که بتوانند پسران او شوند قسمت میکند.
5- در درون شما جزئی از پدر جهانی سکنی میگزیند، و شما بدین گونه به طور مستقیم با پدر الهیِ تمامی پسران خداوند خویشاوند هستید.
فرستادن تنظیم کنندگان، سکنی گزینان آنان، به راستی یکی از اسرار غیرقابل درک خداوند پدر است. این اجزای طبیعت الهیِ پدر جهانی پتانسیل جاودانگی مخلوق را با خود حمل میکنند. تنظیم کنندگان ارواح فناناپذیر هستند، و یگانگی با آنها حیات جاودانه را به روح انسان یگانه شده اعطا میدارد.
نژادهای انسانی بقا یافتۀ خود شما به این پسران فراز یابندۀ خداوند تعلق دارند. شما اکنون پسران سیارهای هستید، مخلوقاتی تکاملی که از کاشتهای حاملین حیات ناشی شده و از طریق آمیختگی با حیات نوع آدم تعدیل یافتهاید. شما هنوز به سختی پسران فراز یابندۀ خداوند هستید، اما در واقع پسران برخوردار از پتانسیل فراز میباشید — حتی تا بالاترین قلههای جلال و نیل به الوهیت — و شما میتوانید از طریق ایمان و توسط همکاری داوطلبانه با فعالیتهای معنوی کنندۀ تنظیم کنندۀ ساکن به این مرتبت معنوی فرزندی فراز یابنده دست یابید. هنگامی که شما و تنظیم کنندۀ شما سرانجام و برای ابد پیوند یافتید، هنگامی که شما دو تا یگانه شدید، حتی آنطور که در میکائیل مسیح، پسر خداوند و پسر انسان یکی هستند، در واقع آنگاه پسران فراز یابندۀ خداوند شدهاید.
شرح جزئیات دوران زندگانی تنظیم کننده طی خدمت اقامتی در درون فرد در یک سیارۀ آزمایشی و تکاملی بخشی از مأموریت من نیست. شرح مبسوط این حقیقت بزرگ تمام دوران زندگانی شما را در بر میگیرد. من اشاره به برخی کارکردهای تنظیم کنندگان را درج میکنم تا پیرامون انسانهای یگانه شده با تنظیم کننده یک بیان کامل به عمل آورم. این اجزای خداوند ساکن در فرد از روزگاران اولیۀ وجود فیزیکی تا تمام دوران فراز یابنده در نبادان و اروانتان و طی هاونا تا خود بهشت با نوع وجودی شما هستند. از این رو، در ماجرای جاودانه، همین تنظیم کننده با شما و از شما یگانه است.
اینها انسانهایی هستند که پدر جهانی به آنان فرمان داده است: ”کامل باشید، همانطور که من کاملم.“ پدر خود را به شما هدیه داده، روح خود را در درون شما قرار داده، از این رو از شما کمال غائی را مطالبه میکند. روایت صعود بشری از کرات انسانی زمان تا قلمرو الهی ابدیت در بر گیرندۀ یک شرح خیره کننده است که در مأموریت من گنجانیده نشده است، اما این ماجرای آسمانی باید مطالعۀ عالی انسان فانی باشد.
یگانگی با جزئی از پدر جهانی برابر با تأیید الهی نیل نهایی به بهشت میباشد، و چنین انسانهای پیوند یافته با تنظیم کننده تنها طبقۀ موجودات بشری هستند که همگی مدارهای هاونا را پیموده و خداوند را در بهشت پیدا میکنند. برای انسان با تنظیم کننده پیوند یافته مسیر زندگی خدمت جهانی کاملاً باز است. چه سرنوشت شکوهمند و نیل پرجلالی در انتظار تک تک شما است! آیا از آنچه برای شما انجام شده به طور کامل قدردانی میکنید؟ آیا عظمت قلههای پیشرفت جاودانه را که در برابر شما گسترده شده درک میکنید؟ — حتی شما که اکنون در مسیر حقیرانۀ حیات موسوم به ”درۀ گریهها“ کشان کشان راه میروید؟
در حالی که تمامی انسانهای بقا یافته عملاً در یکی از کرات قصر یا بلافاصله بعد از ورودشان به کرات بالاتر مورانشیا با تنظیم کنندگان خود پیوند مییابند، مواردی وجود دارد که پیوند به تأخیر میافتد. برخی این تضمین نهایی بقا را تا هنگام رسیدن به آخرین کرات آموزشی ستاد مرکزی جهان تجربه نمیکنند، و تعداد اندکی از این کاندیداهای انسانی برای حیات پایان ناپذیر کاملاً از دستیابی به پیوند هویت با تنظیم کنندگان باوفایشان ناکام میمانند.
چنین انسانهایی توسط مسئولین قضایی لایق بقا پنداشته شدهاند، و حتی تنظیم کنندگان آنان با بازگشت از دیوینینگتون صعود آنان را به کرات قصر مورد تصدیق قرار دادهاند. چنین موجوداتی از میان یک سیستم، یک کوکبه، و از میان کرات آموزشی مدار سلوینگتون صعود کردهاند. آنها از ”هفتاد برابر هفت“ فرصت برای پیوند بهرهمند شدهاند و هنوز قادر به نیل به یگانگی با تنظیم کنندگان خود نشدهاند.
هنگامی که آشکار میشود یک مشکل هماهنگی مانع یگانگی با پدر است، داوران بقای متعلق به پسر آفریننده تشکیل جلسه میدهند. و هنگامی که این دادگاه تحقیق، که توسط یک نمایندۀ شخصی قدمای ایامها مورد تأیید قرار گرفته، سرانجام حکم قطعی صادر میکند که انسان فرازگرا به هیچ دلیل آشکار مقصر به ناکامی در نیل به یگانگی نیست، در اسناد جهان محلی چنین گواهی میدهند و به روال معمول این یافته را به قدمای ایامها منتقل میکنند. بعد از آن تنظیم کنندۀ ساکن برای تأیید توسط ناصحان شخصی شده فوراً به دیوینینگتون باز میگردد، و به دنبال این عزیمت انسان مورانشیا با یک هدیۀ فردیت یافتۀ روح پسر آفریننده فوراً پیوند مییابد.
همانطور که کرات مورانشیای نبادان با انسانهای با روح پیوند یافته قسمت میشوند، این مخلوقات با پسر پیوند یافته نیز خدمت اروانتان را با برادرانِ با تنظیم کننده پیوند یافتۀ خود که در حال سفر به داخل به سوی جزیرۀ دوردست بهشت هستند قسمت میکنند. آنها به راستی برادران شما هستند، و شما همینطور که از میان کرات آموزشی ابرجهان عبور میکنید به قدر زیاد از همنشینی با آنان لذت میبرید.
انسانهای با پسر پیوند یافته یک گروه بیشمار نیستند، و کمتر از یک میلیون از آنها در ابرجهان اروانتان وجود دارد. آنها صرف نظر از سرنوشت اقامتی در بهشت به هر لحاظ با معاشران با تنظیم کننده پیوند یافتۀ خود برابرند. آنها به طور مکرر در مأموریتهایی برای ابرجهان به بهشت سفر میکنند، اما به ندرت به طور دائم در آنجا اقامت میگزینند، و به عنوان یک طبقه، به ابرجهان زادگاه خود محدود هستند.
انسانهای فرازگرای با روح یگانه شده شخصیتهای منبع سوم نیستند. آنها در مدار شخصیت پدر گنجانده شدهاند، اما آنان با اجزایی از روحِ پیش ذهن سومین منبع و مرکز پیوند یافتهاند. چنین پیوندی با روح هرگز در طول دوران حیات طبیعی رخ نمیدهد. آن فقط در هنگام بیدار کردن مجدد انسان در وجود مورانشیا در کرات قصر به وقوع میپیوندد. در تجربۀ پیوند هیچ تداخلی وجود ندارد. مخلوق ارادی یا با روح، یا با پسر و یا با پدر پیوند مییابد. آنهایی که با تنظیم کننده یا پدر پیوند یافتهاند هرگز با روح یا پسر پیوند نمییابند.
این واقعیت که این انواع مخلوقات انسانی کاندیداهای پیوند با تنظیم کننده نیستند مانع اقامت گزیدن تنظیم کنندگان در آنها در طول حیات در جسم نمیگردد. تنظیم کنندگان در اذهان این موجودات در طول مدت حیات مادی کار میکنند اما هرگز با ارواح شاگرد خود به طور ابدی یکی نمیشوند. در طول این اقامت موقت تنظیم کنندگان همان همتای روحی برخوردار از طبیعت انسانی — روح — را به طور مؤثر میسازند که برای کاندیداهای پیوند با تنظیم کننده به وجود میآورند. تا هنگام مرگ انسانی کار تنظیم کنندگان به طور کامل شبیه کارکرد آنان در نژادهای خود شما میباشد، اما به دنبال زوال انسانی تنظیم کنندگان به طور ابد این کاندیداهای پیوند با روح را ترک میکنند، و به طور مستقیم رهسپار دیوینینگتون، ستاد مرکزی تمامی ناصحان الهی، میشوند و در آنجا منتظر مأموریتهای جدید ردۀ خویش میشوند.
هنگامی که این بقا یافتگان خفته در کرات قصر جسمیت نو مییابند، جای تنظیم کنندۀ عزیمت کرده با یک فردیت روح خادم الهی، نمایندۀ روح بیکران در جهان محلی مربوطه، پر میشود. این تزریق روحی در بر گیرندۀ این مخلوقات بقا یافتۀ انسانهای با روح پیوند یافته میشود. چنین موجوداتی به هر لحاظ در ذهن و روح با شما برابرند، و آنان به راستی هم دورههای شما هستند، و کرات اشتراکی قصر و مورانشیا را با کاندیداهای پیوند ردۀ شما و با آنهایی که با پسر پیوند خواهند یافت قسمت میکنند.
با این وجود چیز ویژهای وجود دارد که انسانهای با روح پیوند یافته نسبت به برادران فرازگرایشان در آن متفاوتند: حافظۀ انسانیِ تجربۀ بشری در کرات مادی منشأ از مرگ در جسم نجات مییابد زیرا تنظیم کنندۀ ساکن یک همتای روحی، یا نسخهای از آن وقایع حیات بشری را که از اهمیت معنوی برخوردار بودهاند به دست آورده است. اما در رابطه با انسانهای با روح پیوند یافته، چنین مکانیسمی که از طریق آن حافظۀ انسانی بتواند بقا یابد وجود ندارد. نسخههای حافظه که تنظیم کننده دارد کامل و بینقص هستند، اما این یافتهها داراییهای تجربی تنظیم کنندگان عزیمت کرده میباشند و برای مخلوقاتی که سابقاً در آنها اقامت داشتند موجود نیستند. آنها که بدین ترتیب در تالارهای تجدید حیات کرات مورانشیای نبادان بیدار میشوند، طوری هستند که گویا موجودات به تازگی خلق شدهای میباشند، مخلوقاتی بدون آگاهی از وجود پیشین.
چنین فرزندان جهان محلی قادر میشوند بیشتر حافظۀ تجربۀ بشری خویش را از طریق بازگویی فرشتگان سراف و کروب مربوطه و از طریق مراجعه به اسناد دوران زندگانی انسانی که توسط فرشتگان نگارش ثبت شده به دست آورند. آنها میتوانند این کار را با اطمینان بیتردید انجام دهند زیرا روح بقا یافتۀ متعلق به منشأ تجربی در حیات مادی و انسانی، ضمن این که از رخدادهای انسانی هیچ خاطرهای ندارد، ته ماندهای از یک واکنش شناخت تجربی نسبت به این رخدادهای به یاد آورده نشدۀ تجربۀ گذشته را دارا میباشد.
هنگامی که به یک انسان با روح یگانه شده پیرامون رخدادهای به یاد آورده نشدۀ تجربۀ گذشته گفته میشود، یک واکنش فوری از شناخت تجربی در درون روح (هویت) چنین فرد بقا یافته رخ میدهد که بیدرنگ رخداد گفته شده را با رنگی احساسی از واقعیت و با کیفیتی عقلانی از حقیقت مزین میسازد، و این واکنش دوگانه در بر گیرندۀ بازسازی، شناخت، و تأیید یک جنبۀ به یاد آورده نشدۀ تجربۀ انسانی است.
حتی در رابطه با کاندیداهای پیوند با تنظیم کننده، تنها آن تجارب بشری که دارای ارزش معنوی بودند داراییهای مشترک انسان بقا یافته و تنظیم کنندۀ بازگشته میباشند، و از این رو به دنبال بقای انسانی بلافاصله به یاد آورده خواهند شد. در رابطه با آن وقایعی که از ارزش معنوی برخوردار نبودند، حتی این پیوند یابندگان با تنظیم کننده باید به ویژگی واکنش - شناخت در روح بقا یافته متکی باشند. و چون هر رخدادی ممکن است یک معنی معنوی برای یک انسان ولی نه برای دیگری داشته باشد، برای یک گروه از فرازگرایان هم دوره از همان سیاره ممکن میشود اندوختۀ وقایع تنظیم کننده - به یاد آورده شدۀ خود را ادغام کنند و بدین ترتیب هر تجربهای را که در آن اشتراک داشتند یا در زندگی هر یک از آنان از ارزش معنوی برخوردار بود بازسازی کنند.
در حالی که ما این تکنیکهای بازسازی حافظه را به خوبی میفهمیم، تکنیک شناخت شخصیت را نمیفهمیم. شخصیتهایی که روزی همنشین هم بودند کاملاً مستقل از کارکرد حافظه متقابلاً واکنش نشان میدهند، با این همه، خود حافظه و تکنیک بازسازی آن برای آراستن چنین واکنش شخصیتی متقابل با تمامیت شناخت ضروری میباشند.
یک بقا یافتۀ با روح پیوند یافته همچنین قادر است از طریق دیدار مجدد از کرۀ زادگاهش به دنبال برقراری تقدیر سیارهای در مکان زندگیش، پیرامون حیاتی که در جسم زندگانی نمود آگاهی زیادی کسب کند. چنین فرزندان با روح یگانه شدهای چون به طور کلی به خدمت جهان محلی محدود میباشند قادر میشوند برای تحقیق پیرامون دوران زندگانی بشریشان از این موقعیتها بهرهمند گردند. آنها در سرنوشت والا و متعالی شما در سپاه بهشتی نهایت سهیم نیستند. فقط انسانهای با تنظیم کننده پیوند یافته یا موجودات فرازگرای ویژۀ دیگر به داخل صفوف آنهایی که در انتظار ماجرای جاودانۀ الوهیت هستند فرا خوانده میشوند. انسانهای با روح پیوند یافته شهروندان دائمی جهانهای محلی میباشند. آنها ممکن است آرزوی سرنوشت بهشت را داشته باشند، اما نمیتوانند از آن مطمئن باشند. در نبادان جهان خانگی آنها هشتمین گروه از کراتی است که به دور سلوینگتون در گردشند، یک مقصد بهشتی با طبیعت و مکانی بسیار شبیه آن که در روایات سیارهای یورنشیا در نظر گرفته شده است.
انسانهای با روح پیوند یافته، در یک سخن کلی، به یک جهان محلی محصورند. بقا یافتگان با پسر پیوند یافته به یک ابرجهان محصور میباشند. تقدیر انسانهای با تنظیم کننده پیوند یافته این است که در جهان جهانها رسوخ یابند. ارواح پیوند انسانی همیشه به سطح مبدأ صعود میکنند. این موجودات روحی همواره به کرۀ زادگاه آغازین باز میگردند.
انسانهای با روح پیوند یافته از جهان محلی هستند. آنها معمولاً فراتر از محدودۀ قلمرو بومی خود، فراتر از مرزهای دامنۀ فضایی روحی که بر آنان حاکم است، صعود نمیکنند. فرازگرایان با پسر پیوند یافته نیز به منبع عطیۀ روحی فراز مییابند، زیرا درست همانطور که روح حقیقتِ یک پسر آفریننده بر کانون خادم الهی مربوطه متمرکز میشود، ”روح پیوند“ او نیز در ارواح بازتابگر جهانهای بالاتر به کار گرفته میشود. توضیح چنین رابطۀ روحی میان سطوح جهان محلی و ابرجهانی خدای هفتگانه ممکن است مشکل باشد اما تمیز آن مشکل نیست و در آن فرزندان ارواح بازتابگر — صداهای سکورافیک پسران آفریننده — به طور محرز نمایان میشود. تنظیم کنندۀ فکر، که از پدر در بهشت میآید، هرگز توقف نمیکند تا این که پسر فانی در پیشگاه خدای جاودان به طور رو در رو بایستد.
ممکن است به نظر رسد آن چیز اسرارآمیز متغیر در تکنیک مربوطه که به موجب آن یک موجود انسانی با تنظیم کنندۀ فکری ساکن برای ابد یگانه نمیشود یا نمیتواند بشود نشان دهندۀ یک نقص در طرح صعود است. پیوند با پسر و روح ظاهراً نمایانگر جبران ناکامیهای غیرقابل توضیح در جزئیات طرح نیل به بهشت میباشند، اما تمامی چنین نتیجهگیریهایی خطا هستند. به ما آموزش داده شده که تمامی این اتفاقات در پیروی از قوانین پا بر جای فرمانروایان عالی جهان شکل میگیرند.
ما این مشکل را تجزیه و تحلیل کردهایم و به این نتیجۀ تردید ناپذیر رسیدهایم که سپردن تمامی انسانها به یک سرنوشت غائی بهشتی برای جهانهای زمان و مکان ناعادلانه است زیرا که دادگاههای پسران آفریننده و قدمای ایامها آنگاه به طور کامل به خدمات آنهایی که در گذار به قلمروهای بالاترند وابسته میشوند. و به نظر میرسد سزاوار باشد که برای هر یک از دولتهای جهانهای محلی و ابرجهان گروهی دائمی از شهروندان فرازگرا فراهم گردد، و این که کارکردهای این دولتها با تلاشهای گروههای مشخصی از انسانهای جلال یافته که رتبۀ دائمی دارند، مکملهای تکاملی آباندانترها و سوسِیشیاها، غنی گردد. اکنون کاملاً آشکار است که طرح صعود کنونی برای دولتهای زمان و مکان فقط چنین گروههایی از مخلوقات فرازگرا را به طور مؤثر فراهم میسازد. و ما بارها در حیرت بودهایم: آیا تمامی اینها نمایانگر یک قسمت در نظر گرفته شده از طرحهای تماماً خردمندانۀ آرشیتکتهای جهان بنیادین است که برای ایجاد یک جمعیت دائمی فرازگرا برای پسران آفریننده و قدمای ایامها طراحی شده است؟ جمعیتی با ردههای تکامل یافته از شهروندی که به طور فزاینده شایستۀ پیشبرد امور این قلمروها در اعصار آیندۀ جهان خواهند شد؟
این که سرنوشت انسانها بدین گونه متفاوت است به هیچ طریق ثابت نمیکند که لزوماً یکی بزرگتر یا کوچکتر از دیگری است، بلکه صرفاً این که فرق میکنند. فرازگرایان با تنظیم کننده پیوند یافته به عنوان پایانمندان به راستی یک دوران زندگانی والا و شکوهمند دارند که در آیندۀ ابدی در برابر آنان گسترده است، اما این بدین معنی نیست که آنها از برادران فرازگرای خود برتر شمرده میشوند. در کارکرد انتخابی طرح الهیِ بقای انسانی هیچ جانبداری وجود ندارد، و هیچ چیز بوالهوسانه نیست.
در حالی که پایانمندانِ با تنظیم کننده یگانه شده به روشنی از گستردهترین فرصتها برای خدمت بهرهمند هستند، دستیابی به این هدف به طور اتوماتیک آنان را از شانس شرکت کردن در تقلای طولانی یک جهان یا ابرجهان محروم میسازد، از ادوار پیشین و کمتر تثبیت شده تا اعصار بعد و تثبیت شدۀ نیل به کمال نسبی. پایانمندان یک تجربۀ اعجابآور و گسترده از خدمت موقت در تمامی هفت بخش جهان بزرگ به دست میآورند، اما آنان بر حسب معمول آن دانش ژرف از هر جهانی را که حتی اکنون کهنهکاران با روح یگانه شدۀ سپاه تکمیل نبادان را تعیین ویژگی مینماید به دست نمیآورند. این افراد از فرصت مشاهدۀ حرکت فرازگرایانۀ اعصار سیارهای، آنطور که یک به یک در ده میلیون کرات مسکونی آشکار میشوند، بهرهمند میشوند. و طی خدمت وفادارانۀ چنین شهروندان جهان محلی بر تجارب آنان افزوده میشود تا این که تمامیت زمان آن کیفیت بالای خرد را که از تجربۀ متمرکز — خرد اقتدارگرایانه — سرچشمه گرفته به بلوغ رساند، و این خود یک عامل حیاتی در برقراری ثبات در هر جهان محلی میباشد.
همانطور که در رابطه با پیوند یابندگان با روح صدق میکند، در رابطه با آن انسانهای با پسر یگانه شده که به مرتبت اقامتی در یوورسا دست یافتهاند نیز چنین میباشد. منشأ برخی از این موجودات از آغازینترین ادوار اروانتان است، و آنان نمایانگر یک تودۀ به آرامی انباشته شدۀ خرد ژرف نگر میباشند که خدمات کمکی پیوسته فزایندهای به سعادت و استقرار نهایی ابرجهان هفتم مینماید.
ما نمیدانیم که سرنوشت غائی این ردههای ثابت محلی و ابرجهانی شهروندی چه خواهد بود، اما کاملاً محتمل است که هنگامی که پایانمندان بهشت سرحدات گسترش یابندۀ الوهیت را در سیستمهای سیارهای اولین سطح بیرونی فضا راهگشایی میکنند، برادرانِ با پسر و روح پیوند یافتۀ تقلاهای تکاملی فرازگرای آنها به گونهای قابل پذیرش به نگهداری توازن تجربی ابرجهانهای کمال یافته کمک خواهند کرد، ضمن این که برای خوشامد گویی کاروان در حال نزدیک شدن رهنوردان بهشت که ممکن است در آن روز دوردست از طریق اروانتان و آفرینشهای همتای آن به صورت یک سیلاب گستردۀ پژوهشگر روحی از این کهکشانهای نقشهبندی نشده و غیرمسکونی کنونی فضای بیرونی به داخل سرازیر شوند، آماده هستند.
در حالی که اکثریت پیوند یافتگان با روح برای همیشه به عنوان شهروندان جهانهای محلی خدمت میکنند، همگی چنین نمیکنند. اگر مرحلهای از خدمت جهانیِ آنها به حضور شخصی آنان در ابرجهان نیاز داشته باشد، دگرگونیهایی در این شهروندان به وجود آورده خواهد شد که آنان را قادر میسازد به جهان بالاتر صعود کنند، و به دنبال ورود نگاهبانان آسمانی با دستوراتی برای معرفی این انسانهای با روح پیوند یافته در دادگاههای قدمای ایامها، آنان بدین گونه صعود میکنند، و دیگر باز نمیگردند. آنها پاسداران ابرجهان میشوند، و به استثنای آن تعداد اندک که به نوبت به خدمت بهشت و هاونا فرا خوانده میشوند، به عنوان دستیاران نگاهبانان آسمانی و به طور دائم خدمت میکنند.
پیوند یابندگان با پسر، همانند برادران با روح پیوند یافتۀ آنان، نه هاونا را در مینوردند و نه به بهشت دست مییابند، تا این که تحت برخی دگرگونیهای تغییر دهنده قرار گیرند. به دلایل خوب و مکفی، این تغییرات در برخی بقا یافتگان با پسر پیوند یافته ایجاد شده است، و این موجودات هر چند گاه یکبار در هفت مدار جهان مرکزی مورد مواجهه واقع میشوند. از این رو چنین است که تعداد معینی از انسانهای با پسر و روح پیوند یافته، هر دو، در واقع به بهشت صعود میکنند، و به هدفی که از بسیاری جهات با هدف مورد انتظار انسانهای با پدر پیوند یافته برابر است دست مییابند.
انسانهای با پدر پیوند یافته پایانمندان بالقوه میباشند. مقصد آنان پدر جهانی است، و آنان به او دست مییابند، اما پایانمندان بدین صورت در گسترۀ عصر کنونی جهان به سرنوشت دست نمییابند. آنها مخلوقاتی ناتمام — ارواح مرحلۀ ششم — باقی میمانند، و لذا در قلمروهای تکاملی مرتبت پیش از نور و حیات به صورت غیرفعال هستند.
هنگامی که یک پایانمند فانی در احاطۀ تثلیث در میآید — یک پسر تثلیث یافته میشود، همانند یک پیامآور توانمند — آن پایانمند، حداقل برای عصر کنونی جهان، به سرنوشت دست یافته است. پیامآوران توانمند و همیاران آنها ممکن است به معنی دقیق ارواح مرحلۀ هفتم نباشند، اما علاوه بر چیزهای دیگر، هر چه را که یک پایانمند به عنوان یک روح مرحلۀ هفتم زمانی به دست خواهد آورد، احاطۀ تثلیث به آنها ارزانی میدارد. بعد از این که انسانهای با روح پیوند یافته یا با پسر پیوند یافته سهگانه میشوند، با فرازگرایان با تنظیم کننده پیوند یافته، که در آن هنگام با آنان در کلیۀ امور مربوط به ادارۀ ابرجهان همسان هستند، تجربۀ بهشت را در مینوردند. این پسران سهگانه شدۀ انتخابی یا اکتسابی، در مقایسه با پایانمندان که در حال حاضر ناتمام هستند، حداقل اکنون مخلوقات تکمیل شده هستند.
از این رو، در تحلیل نهایی، به سختی صحیح است که در مقایسه نمودن سرنوشت ردههای فرازگرای فرزندی از واژههای ”بزرگتر“ یا ”کوچکتر“ استفاده شود. هر کدام از این پسران خداوند در پدر بودن خداوند هم بهرهاند، و خداوند هر یک از این پسران مخلوق خود را به طور یکسان دوست دارد. سرنوشت فرازگرایان به اندازۀ خود مخلوقاتی که به این سرنوشتها دست مییابند برای او گرامی است. پدر هر یک از پسران خود را دوست دارد، و این مهرورزی کمتر از مهری که به این پسر، و آن پسر به طور انفرادی، شخصی و منحصر به فرد اهدا میشود کمتر حقیقی، مقدس، الهی، نامحدود، جاودانه، و بینظیر نیست. و چنین مهری کاملاً بر واقعیتهای دیگر سایه افکنده است. فرزندی رابطۀ عالی مخلوق با آفریننده است.
شما اکنون به عنوان انسانهای فانی میتوانید جای خود را در خانوادۀ فرزندی الهی بشناسید و شروع به درک الزام سودبری از امتیازاتی که در طرح بهشتی نجات انسانی و توسط آن آزادانه فراهم شده بنمایید، طرحی که از طریق تجربۀ زندگی یک پسر اعطایی بسیار ارتقا یافته و فروزان گردیده است. هر وسیله و نیرویی برای تضمین دستیابی نهایی شما به هدف بهشتی کمال الهی فراهم شده است.
[ارائه شده توسط یک پیامآور توانمند که موقتاً به پرسنل جبرئیل سلوینگتون ملحق شده است.]
آن ویژگی پدیدۀ فضایی که هر آفرینش محلی را از تمامی آفرینشهای دیگر متمایز میسازد حضور روح آفرینشگر است. حضور فضایی خادم الهی سلوینگتون قطعاً بر تمامی نبادان سایه افکنده است، و چنین حضوری با همان قطعیت در مرزهای بیرونی جهان محلی ما خاتمه مییابد. آنچه که تحت نفوذ روح مادر جهان محلی ما قرار دارد نبادان میباشد. آنچه که فراسوی حضور فضایی او امتداد مییابد خارج از نبادان است، و مناطق فضایی بیرون نبادان در ابرجهان اُروانتان، جهانهای محلی دیگر میباشند.
در حالی که سازمان اداری جهان بزرگ دولتهای جهان مرکزی، ابرجهانها و جهانهای محلی را به طور روشن تفکیک میسازد، و در حالی که این تقسیمات به لحاظ نجومی در جداسازی فضایی هاونا و هفت ابرجهان همانند هستند، هیچ مرزبندی خطی مشخص فیزیکی آفرینشهای محلی را تفکیک نمیسازد. حتی بخشهای اصلی و فرعی اروانتان (برای ما) به وضوح قابل تشخیص هستند، اما تعیین مرزهای فیزیکی جهانهای محلی زیاد آسان نیست. دلیل آن این است که این آفرینشهای محلی از لحاظ اداری مطابق اصول آفرینشی مشخصی سازماندهی شدهاند که بر تقسیمبندی تمامی شارژ انرژی یک ابرجهان حاکم است، در حالی که منشأ اجزای فیزیکی آنها، کرات فضا — خورشیدها، جزیرههای تاریک، سیارات، و غیره — بدواً در سحابیها است، و اینها مطابق طرحهای پیش آفرینشی (متعالی) مشخص آرشیتکتهای جهان بنیادین ظهور نجومی مییابند.
یک یا تعداد بیشتر — حتی بسیاری — از این سحابیها ممکن است در درون گسترۀ یک جهان محلی تنها محصور باشند، حتی آنطور که نبادان از نوادههای ستارهای و سیارهای آندرونووِر و سحابیهای دیگر به طور فیزیکی گردآوری گردید. کرات نبادان از تبار سحابیهای گوناگونی میباشند، اما همگی از یک حداقل اشتراک مشخص حرکت فضایی برخوردار بودند که توسط تلاشهای هوشمندانۀ مدیران نیرو برای ایجاد تودۀ کنونی اجرام فضایی ما که به صورت یک واحد چسبیده به هم در مدارهای ابرجهان همراه هم حرکت میکنند بدین گونه تنظیم گردید.
ساختار ابر ستارهای محلی نبادان چنان است که امروزه در یک مدار به طور فزاینده باثبات حول مرکز صورت فلکی قوس متعلق به آن ناحیۀ فرعی اروانتان که آفرینش محلی ما به آن تعلق دارد در گردش است.
سحابیهای مارپیچ و سایر سحابیها، چرخهای مادر کرات فضا، توسط سازمان دهندگان نیروی بهشت به حرکت در میآیند؛ و به دنبال تکامل سحابیهای واکنش جاذبهای، جای آنها را در کارکرد ابرجهان، مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی که پس از آن مسئولیت کامل هدایت تکامل فیزیکی نسلهای بعدی نوادگان ستارهای و سیارهای را به عهده دارند، میگیرند. این سرپرستی فیزیکی پیش جهانی نبادان، به دنبال ورود پسر آفرینندۀ ما فوراً با طرح او برای سازماندهی جهان هماهنگ گردید. در قلمرو این پسر بهشتی خداوند مراکز عالی نیرو و کنترلگران استاد فیزیکی با سرپرستان بعداً پدیدار شدۀ نیروی مورانشیا و دیگران برای ایجاد آن مجتمع عظیم خطوط ارتباطی، مدارهای انرژی، و خطوط نیرو که اجرام چندگانۀ فضایی نبادان را به صورت یک واحد یکپارچۀ اداری به طور استوار پیوند میدهد تشریک مساعی نمودند.
یکصد مرکز عالی نیروی ردۀ چهارم به طور دائم به جهان محلی ما تخصیص یافته است. این موجودات خطوط درآیند نیرو را از مراکز ردۀ سوم یوورسا دریافت میکنند و مدارهای نزول یافته و تعدیل یافته را به مراکز نیروی کواکب و سیستمهای ما رله میکنند. این مراکز نیرو، در مشارکت با هم عمل میکنند تا سیستم زندۀ کنترل و همتراز کننده را که برای حفظ توازن و تقسیم انرژیهای در غیر اینصورت در حال نوسان و متغیر کار میکند ایجاد کنند. با این وجود مراکز نیرو درگیر دگرگونیهای گذرا و محلی انرژی، نظیر لکههای خورشیدی و اختلالات الکتریکی سیستم نیستند. نور و الکتریسیته انرژیهای بنیادین فضا نیستند. آنها نمودهای ثانویه و فرعی هستند.
یکصد مرکز جهان محلی در سلوینگتون مستقر هستند. آنها در آنجا در مرکز دقیق انرژی آن کره عمل میکنند. کرات معماری شده، نظیر سلوینگتون، ایدنشیا، و جروسم از طریق روشهایی که کاملاً آنها را از خورشیدهای فضا مستقل میسازد، نور دریافت میکنند، گرما میبینند، و انرژی مییابند. این کرات توسط مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی ساخته شدند — سامان یافتند — و طوری طراحی شدند که تأثیر قدرتمندی روی تقسیم انرژی اعمال کنند. مراکز نیرو که پایۀ فعالیتهای خود را روی این نقاط کانونی کنترل انرژی قرار میدهند از طریق حضور زندۀ خود انرژیهای فیزیکی فضا را جهت داده و کانالیزه میکنند. و این مدارهای انرژی مبنای تمامی پدیدههای فیزیکی - مادی و مورانشیایی - روحی هستند.
ده مرکز عالی نیروی ردۀ سوم به هر یک از تقسیمات فرعی اولیۀ نبادان، یکصد کوکبه، تخصیص یافتهاند. در نُرلاشیادک، کوکبۀ شما، آنان در کرۀ ستاد مرکزی استقرار نیافتهاند بلکه در مرکز آن سیستم عظیم ستارهای که هستۀ فیزیکی کوکبه را تشکیل میدهد واقع شدهاند. در ایدنشیا ده کنترل کنندۀ مکانیکی مربوطه و ده فراندالانک که در ارتباط کامل و مداوم با مراکز نیروی مجاور هستند وجود دارند.
یک مرکز نیروی عالی ردۀ ششم دقیقاً در کانون جاذبۀ هر سیستم محلی استقرار یافته است. در سیستم سِتانیا مرکز نیروی تخصیص یافته یک جزیرۀ تاریک فضا را که در مرکز نجومی سیستم واقع شده اشغال میکند. بسیاری از این جزایر تاریک دینامهای عظیمی هستند که انرژیهای فضایی مشخص را به حرکت در آورده و جهت میدهند، و این شرایط طبیعی توسط مرکز نیروی سِتانیا که جرم زندۀ آن با مراکز بالاتر به صورت یک رابط عمل میکند به طور مؤثر مورد استفاده قرار میگیرد. او جریانهای نیروی مادیت یافتۀ بیشتری را به سوی کنترلگران استاد فیزیکی در سیارات تکاملی فضا هدایت میکند.
در حالی که کنترلگران استاد فیزیکی به همراه مراکز نیرو در سرتاسر جهان بزرگ خدمت میکنند، فهم کارکردهای آنها در یک سیستم محلی، نظیر سِتانیا، آسانتر است. سِتانیا یکی از یکصد سیستم محلی است که سازمان اداری کوکبۀ نُرلاشیادک را تشکیل میدهند، و همسایگان بلافصل آن سیستمهای سَندمیشیا، آسونشیا، پُرُگیا، سُرتُریا، رَنتولیا، و گلانتونیا میباشند. سیستمهای نُرلاشیادک از بسیاری جهات متفاوتند، اما همگی تکاملی و پیشرونده هستند، بسیار زیاد نظیر سِتانیا.
سِتانیا خود متشکل از بیش از هفت هزار گروه نجومی یا سیستم فیزیکی میباشد که تعداد اندکی از آنان سرآغازی شبیه سرآغاز منظومۀ شمسی شما داشتند. مرکز نجومی سِتانیا یک جزیرۀ تاریک فضایی عظیم است که با کرات همراهش از ستاد مرکزی دولت سیستم دور نیست.
به استثنای حضور مرکز تخصیص یافتۀ نیرو، سرپرستی تمامی سیستم فیزیکی - انرژی سِتانیا در جروسِم تمرکز یافته است. یک کنترلگر استاد فیزیکی، که در این کرۀ ستاد مرکزی مستقر است، در هماهنگی با مرکز نیروی سیستم کار میکند، و به عنوان رئیس رابط بازرسان نیرو که مقر مرکزیشان در جروسم است و در سرتاسر سیستم محلی عمل میکنند خدمت میکند.
در مدار قرار دادن و کانالیزه کردن انرژی توسط پانصد هزار مهار کنندۀ زنده و هوشمند انرژی که در سرتاسر سِتانیا پراکندهاند سرپرستی میشود. از طریق عمل این کنترلگران فیزیکی مراکز سرپرست نیرو کنترل تمام عیار و کامل انرژیهای بنیادین فضا، که برون تابیهای کرات بسیار حرارت یافته و کرات تاریک شارژ شده از انرژی را شامل میشود در دست دارند. این گروه از موجودات زنده میتوانند تقریباً تمامی انرژیهای فیزیکی فضای سازمان یافته شده را به حرکت در آورند، دگرگون سازند، تغییر ماهیت دهند، تحت کنترل در آورند، و انتقال دهند.
حیات برای به حرکت در آوردن و دگردیسی انرژی جهانی ظرفیتی ذاتی دارد. شما با عملکرد حیات گیاهی در دگرگون ساختن انرژی مادی نور به تجلیهای گوناگون دنیای گیاهی آشنا هستید. شما همچنین تا اندازهای از روشی که از طریق آن این انرژی گیاهی میتواند به پدیدۀ فعالیتهای حیوانی تبدیل شود آشنا هستید، اما عملاً از تکنیک مدیران نیرو و کنترلگران فیزیکی که از توان به حرکت در آوردن، دگرگون کردن، جهت دادن، و متمرکز ساختن انرژیهای چندگانۀ فضا برخوردارند هیچ چیز نمیدانید.
این موجوداتِ قلمرو انرژی به طور مستقیم خود را درگیر انرژی به عنوان یک عامل تشکیل دهندۀ مخلوقات زنده نمیکنند، نه حتی با حوزۀ شیمی فیزیولوژیک. آنها گاهی اوقات مراحل فیزیکی اولیۀ حیات را مورد توجه قرار میدهند، با جزئیات آن سیستمهای انرژی که ممکن است به عنوان ابزار فیزیکی برای انرژیهای زندۀ ارگانیسمهای ابتدایی مادی به کار گرفته شوند. کنترلگران فیزیکی از یک لحاظ به نمودهای پیش زندۀ انرژی مادی مربوطند، همانطور که ارواح یاور ذهن در کارکردهای پیش روحی ذهن مادی دخل دارند.
این مخلوقات هوشمند کنترل نیرو و هدایت انرژی باید تکنیک خود را در هر کره مطابق ساختار فیزیکی و معماری آن سیاره تعدیل کنند. آنها به طور مداوم محاسبات و استنتاجات پرسنل مربوطۀ فیزیکدانان و مشاوران تکنیکی دیگر خود را پیرامون تأثیر محلی خورشیدهای بسیار حرارت یافته و انواع دیگر ستارگان فوق شارژ شده به کار میگیرند. حتی غولهای عظیم سرد و تاریک فضا و ابرهای انبوه گرد و غبار ستارگان باید مورد محاسبه واقع شوند. تمامی این چیزهای مادی در مشکلات عملی تحت تسلط در آوردن انرژی مورد توجه قرار میگیرند.
سرپرستی نیرو - انرژی کرات تکامل مسکونی تحت مسئولیت کنترلگران استاد فیزیکی است، اما این موجودات مسئول تمام سوءِ عملکرد انرژی در یورنشیا نیستند. دلایل متعددی برای این اختلالات انرژی وجود دارد که برخی از آنان فراسوی حوزه و کنترل سرپرستان فیزیکی است. یورنشیا در راستای انرژیهای فوقالعادهای قرار دارد، سیارهای کوچک در مدار اجرام عظیم، و کنترلگران محلی گاهی اوقات تعداد عظیمی از ردههای خود را در تلاش برای یکدست کردن این خطوط انرژی به کار میگیرند. آنها در رابطه با مدارهای فیزیکی سِتانیا نسبتاً خوب عمل میکنند اما در عایق سازی در برابر جریانات نیرومند نُرلاشیادک مشکل دارند.
بیش از دو هزار خورشید تابناک در سِتانیا وجود دارد که نور و انرژی میافشانند، و خود خورشید شما یک کرۀ متوسط شعلهور است. از سی خورشیدی که به شما نزدیکترند، تنها سهتای آنها درخشانتر هستند. مدیران نیروی جهان جریانات ویژۀ انرژی را که میان تک تک ستارگان و سیستمهای مربوطۀ آنان عمل میکنند راه میاندازند. این کورههای خورشیدی، به همراه غولهای تاریک فضا، به مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی به عنوان ایستگاههای راه برای تمرکز مؤثر و جهت دادن مدارهای انرژیِ آفرینشهای مادی خدمت میکنند.
خورشیدهای نبادان بیشباهت به خورشیدهای جهانهای دیگر نیستند. ساختار مادی تمامی خورشیدها، جزیرههای تاریک، سیارات، و اقمار، حتی شهابها، کاملاً یکسان است. این خورشیدها قطر متوسط حدوداً یک میلیون مایل دارند. قطر کرۀ خورشیدی خود شما اندکی کمتر است. بزرگترین ستاره در جهان، ابر ستارهای آنتارس چهار صد و پنجاه برابر قطر خورشید شما است و شصت میلیون برابر حجم آن است. اما فضای فراوانی برای جای دادن تمامی این ستارگان غول پیکر وجود دارد. آنها در مقایسه همانقدر جای خالی در فضا دارند که اگر یورنشیا یک کرۀ توخالی بود و یک دوجین پرتقال در درون این سیاره در حال گردش بودند، میداشت.
هنگامی که خورشیدهای بسیار بزرگ از یک چرخۀ سحابی مادر به بیرون پرتاب میشوند، به زودی متلاشی میشوند و یا ستارگان دوتایی را شکل میدهند. تمامی خورشیدها در ابتدا به راستی گازی هستند، گر چه بعدها ممکن است به صورت گذرا در یک حالت نیمه مایع وجود داشته باشند. هنگامی که خورشید شما به این حالت نیمه مایع فشار فوق گازی دست یافت، به قدر کافی بزرگ نبود که از ناحیۀ استوایی دو نیم شده و به یک نوع ساختار ستارهای دوتایی تبدیل شود.
این کرات آتشین هنگامی که کمتر از یک دهم اندازۀ خورشید شما باشند، به سرعت منقبض، متراکم، و سرد میشوند. هنگامی که بیش از سی برابر اندازۀ آن باشند — به عبارت دیگر سی برابر گنجایش کل مادۀ واقعی — خورشیدها فوراً به دو جسم جداگانه شقه میشوند، و مراکز سیستمهای جدید میشوند و یا این که در میدان جاذبۀ یکدیگر باقی میمانند و حول یک مرکز مشترک به صورت یک نوع ستارۀ دوتایی میچرخند.
جدیدترین فوران عمدۀ کیهانی در اروانتان انفجار خارقالعادۀ یک ستارۀ دوتایی بود که نور آن در سال 1٫572 بعد از میلاد مسیح به یورنشیا رسید. این حریق بزرگ چنان شدید بود که انفجار در روز روشن به وضوح قابل مشاهده بود.
تمامی ستارگان جامد نیستند، اما بسیاری از قدیمیترها هستند. برخی از ستارگان سرخ فام کم سو در مرکز اجرام عظیم خود از غلظتی برخوردار گشتهاند که بدین شکل میتوان آن را توصیف نمود که یک اینچ مکعب از چنین ستارهای اگر در یورنشیا میبود شش هزار پوند وزن میداشت. فشار عظیم، به همراه از دست دادن حرارت و انرژیِ گردنده به نزدیکتر و نزدیکتر ساختن مدارهای واحدهای بنیادین ماده منجر گشته است، تا این که اکنون تقریباً به وضعیت تراکم الکترونی نزدیک میشود. این پروسۀ سردی و انقباض ممکن است تا نقطۀ محدود کننده و بحرانی انفجار تراکم آلتیمتانی ادامه یابد.
بیشتر خورشیدهای غول پیکر نسبتاً جوان هستند، و بیشتر ستارگان کوچک کهنسال میباشند، ولی نه همگی. کوتولههای تصادمی ممکن است بسیار جوان باشند و ممکن است با یک نور سفید شدید بدرخشند. آنها ممکن است یک مرحلۀ سرخ رنگ اولیه را طی درخشش دوران جوانی هرگز تجربه نکرده باشند. خورشیدهای بسیار جوان و بسیار کهنسال، هر دو، معمولاً با یک درخشش سرخ رنگ میدرخشند. رنگ زرد نشان دهندۀ جوانی متوسط یا نزدیک شدن به دوران کهولت است، اما نور سفید درخشان حاکی از حیات بالغ نیرومند و طولانی است.
در حالی که تمامی خورشیدهای نوجوان از میان یک مرحلۀ تپش عبور نمیکنند، حداقل نه به طور آشکار، شما در هنگام نظاره کردن فضا ممکن است بسیاری از این ستارگان جوانتر را که تنفس عظیم آنها به دو تا هفت روز برای تکمیل یک دور کامل نیاز دارد مشاهده نمایید. خود خورشید شما هنوز یک میراث کاهش یابندۀ تورمهای نیرومند در روزهای جوانترش را حمل میکند، اما این دوره از سه و نیم روز پیشین تپش به دورۀ کنونی یازده و نیم سالۀ لکۀ خورشیدی افزایش یافته است.
ستارگان متغیر از سرآغازهای بیشمار برخوردارند. در برخی از ستارگان دوتایی جز و مدهایی که توسط مسافتهای به سرعت در حال تغییر ایجاد شدهاند، همینطور که دو جسم در مدارهایشان گردش میکنند، موجب نوسانات متناوب نوری میشوند. این تغییرات جاذبهای زبانههای منظم و مکرر ایجاد میکنند، درست همانطور که تسخیر شهابها از طریق افزایش انرژی - ماده در سطح به درخشش نسبتاً ناگهانی نور که به سرعت به تابندگی نرمال برای آن خورشید فروكش میکند منجر میشود. گاهی اوقات یک خورشید فوجی از شهابها را در یک خط تقابل کاهش یافتۀ جاذبهای تسخیر میکند، و هر چند گاه یکبار تصادمات باعث ایجاد زبانههای ستارهای میشود، اما اکثر این پدیدهها کاملاً به سبب نوسانات داخلی است.
در یک گروه از ستارگان متغیر دورۀ نوسان نوری به طور مستقیم به درخشندگی وابسته است، و آگاهی از این واقعیت ستاره شناسان را قادر میسازد از این خورشیدها به عنوان فانوسهای جهانی یا نقاط دقیق اندازهگیری برای کاوش بیشتر خوشههای ستارهای دور استفاده کنند. از طریق این تکنیک اندازهگیری مسافتهای ستارهای به دقیقترین نحو تا بیش از یک میلیون سال نوری امکانپذیر است. روشهای بهتر اندازهگیری فضایی و تکنیکهای بهبود یافتۀ تلسکوپی ده بخش بزرگ ابرجهان اُروانتان را در آینده به طور کاملتر آشکار خواهد ساخت. شما حداقل هشت عدد از این بخشهای پهناور را به صورت خوشههای ستارهای عظیم و نسبتاً متقارن خواهید شناخت.
جرم خورشید شما اندکی بیشتر از تخمین فیزیکدانان شما که آن را در حدود دو اُکتیلیون تن (دو برابر ده به توان 27) محاسبه کردهاند میباشد. اکنون آن تقریباً در نیمۀ راه بین متراکمترین و کم تراکمترین ستارگان میباشد، و غلظت آن در حدود یک و نیم برابر آب است. اما خورشید شما نه مایع است و نه جامد — گازی است — و این به رغم دشواری توضیح این که مادۀ گازی چگونه میتواند به این غلظت و حتی غلظتهای بسیار بیشتر دست یابد، حقیقت دارد.
حالتهای گازی، مایع، و جامد موضوع روابط اتمی - مولکولی میباشند، اما غلظت یک رابطۀ فضا و جرم است. غلظت مستقیماً با کمیت جرم در فضا و به طور معکوس با مقدار فضای در جرم، فضای میان هستههای مرکزی ماده و ذراتی که به دور این مراکز میچرخند، و نیز فضای میان این ذرات ماده، تغییر میکند.
ستارگان در حال سرد شدن میتوانند به طور فیزیکی گازی و در همان حال به طور فوقالعاده زیاد متراکم باشند. شما با فوق گازهای خورشیدی آشنا نیستید، اما این شکل و سایر اشکال غیرعادی ماده روشن میسازند که چگونه حتی خورشیدهای غیرجامد میتوانند به غلظتی برابر با آهن دست یابند — تقریباً همانند یورنشیا — و هنوز در یک حالت بسیار حرارت یافتۀ گازی باشند و مداوماً به صورت خورشید عمل کنند. در این فوق گازهای متراکم اتمها فوقالعاده کوچک هستند. آنها حاوی الکترونهای اندکی هستند. چنین خورشیدهایی همچنین به اندازۀ زیاد ذخایر آزاد آلتیمتانی انرژی خود را از دست دادهاند.
یکی از خورشیدهای نزدیک شما که با جرمی تقریباً به اندازۀ خورشید شما حیاتش را آغاز نمود، اکنون تقریباً به اندازۀ یورنشیا منقبض شده است، و چهل هزار برابر خورشید شما غلظت یافته است. وزن این جامد - گازیِ داغ - سرد یک تن در هر اینچ مکعب است. و هنوز این خورشید با یک تابش ضعیف سرخ فام میدرخشد، سوسوی فرتوت یک پادشاه نور در حال موت.
با این وجود بیشتر خورشیدها چنان متراکم نیستند. یکی از همسایگان نزدیکتر شما غلظتی دقیقاً برابر با غلظت اتمسفر شما در سطح دریا دارد. اگر شما در داخل این خورشید بودید، قادر نمیبودید هیچ چیز را تشخیص دهید. و اگر حرارت اجازه میداد، میتوانستید به داخل اکثر خورشیدهایی که در آسمان شب چشمک میزنند رسوخ کنید و نسبت به آنچه که در هوای اتاقهای نشیمن زمینی خود مشاهده میکردید مادۀ بیشتری حس نمیکردید.
خورشید عظیم وِلونشیا، که یکی از بزرگترینها در اروانتان میباشد، غلظتی برابر با فقط یک هزارم غلظت اتمسفر یورنشیا دارد. اگر ترکیب آن مشابه اتمسفر شما بود و حرارت فوقالعاده نمییافت، چنان مکنده بود که موجودات بشری در صورت بودن در داخل یا روی آن به سرعت خفه میشدند.
یکی دیگر از غولهای اروانتان اکنون از درجه حرارت اندکی زیر سه هزار درجه در سطح برخوردار است. قطر آن بیش از سیصد میلیون مایل میباشد — مکانی کافی برای گنجایش خورشید شما و مدار کنونی زمین. و باز برای تمامی این اندازۀ عظیم، بیش از چهل میلیون برابر خورشید شما، جرم آن فقط در حدود سی برابر بزرگتر است. این خورشیدهای عظیم کنارهای وسعت یابنده دارند که تقریباً از یکی به دیگری میرسد.
این که خورشیدهای فضا خیلی متراکم نیستند از طریق جریانات مداوم انرژیهای در حال گریز نوری ثابت میشود. غلظتِ خیلی زیاد نور را از طریق ناشفافی حفظ میکند، تا این که فشار انرژی نوری به نقطۀ انفجار رسد. یک فشار خارقالعادۀ نوری یا گازی در درون یک خورشید وجود دارد که موجب افکندن چنین جریانی از انرژی میشود، طوری که میلیونها میلیون مایل در فضا رخنه نموده و سیارات دوردست را انرژی، نور، و گرما میدهد. پانزده فوت از تراکم یورنشیا در سطح به طور مؤثر مانع گریز انرژیهای اشعۀ ایکس و نور از یک خورشید میشود، تا این که فشار فزایندۀ داخلیِ انرژیهای در حال انباشته شدن که از تجزیۀ اتمی ناشی میشود با یک انفجار بیرونی فوقالعاده بر جاذبه فائق آید.
نور در حضور گازهای رانشگر هنگامی که در حرارتهای بالا به وسیلۀ دیوارهای حایل ناشفات محصور میشود، بسیار انفجاری است. نور واقعی است. همینطور که شما برای انرژی و برق در کرهتان ارزش قائل هستید، نور خورشید به قیمت پوندی یکی میلیون دلار مقرون به صرفه است.
داخل خورشید شما یک ژنراتور عظیم اشعۀ ایکس است. خورشیدها از طریق بمباران بیوقفۀ این برون تابیهای قدرتمند از درون حفظ میشوند.
بیش از نیم میلیون سال زمان لازم است تا یک الکترون تحریک شده با اشعۀ ایکس از مرکز یک خورشید متوسط به سطح خورشیدی راه برد، جایی که از آنجا به ماجرای فضایی رهسپار میشود، تا احتمالاً یک سیارۀ مسکونی را گرما بخشد، توسط یک شهاب تسخیر شود، در تولد یک اتم شرکت کند، جذب یک جزیرۀ تاریک بسیار شارژ شدۀ فضا گردد، یا پرواز فضایی خود را که از طریق یک سقوط نهایی به سوی سطح یک خورشید، مشابه خورشید مبدأ خود، خاتمه یافته است بیابد.
اشعههای ایکس داخل یک خورشید الکترونهای بسیار حرارت یافته و تحریک شده را با انرژی مکفی شارژ میکنند تا آنها را با عبور از میان فضا، با گذار از گروههای تأثیرات باز دارندۀ مادۀ بینابین، و به رغم کششهای ناهمگن جاذبهای، به کرات دوردست سیستمهای دور حمل کنند. انرژی عظیم سرعت که برای گریز از چنگال جاذبۀ یک خورشید لازم است کافی است تا حرکت پرتو خورشید را با سرعتی کاهش نیافته تضمین نماید، تا این که به جرمهای قابل ملاحظۀ ماده مواجه شود، و در آن هنگام با رهایی انرژیهای دیگر سریعاً به حرارت تغییر شکل دهد.
انرژی، چه به صورت نور یا به اشکال دیگر، در پروازش از میان فضا به صورت مستقیم به جلو حرکت میکند. ذرات واقعی وجود مادی همانند یک گلوله باران فضا را در مینوردند. آنها در یک خط یا حرکت مستقیم و نشکسته راهی میشوند، به جز هنگامی که نیروهای برتر روی آنها عمل میکنند، و به جز زمانی که از کشش خطی جاذبه که ذاتی جرم ماده است و حضور دایرهوار جاذبۀ جزیرۀ بهشت به طور پیوسته فرمانبرداری میکنند.
انرژی خورشیدی ممکن است به نظر رسد به صورت امواج به جلو رانده میشود، اما آن به سبب عمل تأثیرات همزیست و متنوع میباشد. یک شکل مفروض انرژی سازمان یافته به صورت امواج پیش نمیرود بلکه در خطوط مستقیم. حضور یک شکل دوم یا سوم نیرو - انرژی ممکن است جریان مورد مشاهده را در هنگام حرکت به شکل موجدار به نظر رساند، درست همانطور که آب در یک طوفان کور کننده که با باد سنگین همراهی میشود، گاهی اوقات به نظر میرسد به صورت ورقهای فرو میریزد یا به صورت موجی فرود میآید. قطرههای باران در یک خط مستقیمی از حرکت مداوم میبارند، اما عمل باد چنان است که نمای مشهود ورقههای آب و امواج قطرههای باران را به نظر میرساند.
عمل برخی انرژیهای ثانویه و دیگرِ کشف ناشدۀ موجود در مناطق فضایی جهان محلی شما چنان است که برون تابیهای نور خورشیدی به نظر میرسد پدیدههای موجدار مشخصی به وجود میآورند، و نیز به قسمتهای بسیار کوچک حاوی طول و وزن معین خرد میشوند. و با ملاحظۀ عملی، این دقیقاً چیزی است که رخ میدهد. شما نمیتوانید امید به درک بهتری از کارکرد نور داشته باشید تا این که برداشت روشنتری از کنش و واکنش، و روابط متقابل نیروهای گوناگون فضایی و انرژیهای خورشیدی که در مناطق فضایی نبادان عمل میکنند به دست آورید. سردرگمی کنونی شما همچنین به سبب درک ناکاملتان از این مشکل است، زیرا که آن در بر گیرندۀ فعالیتهای مربوط به همِ کنترل شخصی و غیرشخصی جهان بنیادین — حضورها، کارکردها، و هماهنگی عامل مشترک و مطلق کامل — میباشد.
در کشف رمز پدیدۀ طیفی، باید به خاطر داشت که فضا تهی نیست، و این که نور، در پیمایش فضا، گاهی اوقات توسط اشکال گوناگون انرژی و ماده که در تمامی فضای سازمان یافته در گردشند اندکی تغییر مییابد. برخی از خطوطِ نمایانگر مادۀ ناشناخته که در طیفهای خورشید شما پدیدار میشوند به سبب تغییرات عناصر به خوبی شناخته شدهاند که به شکل خرد شده در سرتاسر فضا معلق میباشند. آنها تلفات اتمی برخوردهای شدید نبردهای عنصری خورشید میباشند. فضا با این مطرودهای سرگردان، به ویژه سدیم و کلسیم، فرا گرفته شده است.
کلسیم در واقع عنصر اصلی رسوخ مادی فضا در سرتاسر اروانتان میباشد. سنگهای ریز پودر شده در تمامی ابرجهان ما پاشیده شدهاند. سنگ به راستی مادۀ بنیادین ساختمانی سیارات و کرات فضا است. ابر کیهانی، پتوی بزرگ فضایی، به طور عمده از اتمهای تغییر یافتۀ کلسیم تشکیل شده است. اتم سنگ یکی از رایجترین و ماندگارترین عناصر است. آن نه تنها از یونیزه شدن خورشیدی — دو نیم شدن — دوام میآورد بلکه حتی بعد از این که توسط اشعۀ نابود کنندۀ ایکس کوبیده شده و با حرارتهای بالای خورشیدی از هم پاشیده شده است در یک هویت پیوندی پا بر جا میماند. کلسیم از یک تجزیه ناپذیری و یک طول عمر برخوردار است که از تمامی اشکال معمولتر ماده سرآمدتر است.
همانطور که فیزیکدانان شما گمان بردهاند، این بقایای آسیب دیدۀ کلسیم خورشیدی برای مسافتهای گوناگون در واقع سوار پرتوهای نور میشوند، و بدین ترتیب انتشار گستردۀ آنها در سرتاسر فضا به طور فوقالعاده زیاد تسهیل میشود. اتم سدیم نیز، تحت تغییراتی مشخص، قادر به جابجایی نور و انرژی است. کار بزرگ کلسیم بسیار فوقالعاده است زیرا این عنصر تقریباً دو برابر جرم سدیم را دارا میباشد. رسوخ محلی فضا توسط کلسیم به این علت است که آن، در شکل تغییر یافته، عملاً از طریق سوار شدن بر انوار برون رو خورشیدی از فوتوسفر خورشیدی میگریزد. از میان تمامی عناصر خورشیدی، کلسیم، به رغم حجم قابل مقایسۀ خود — که شامل بیست الکترون در حال گردش است — در گریز از درون خورشید و رفتن به قلمرو فضا از همه موفقتر است. این روشن میسازد که چرا یک لایۀ کلسیم، یک سطح گازی سنگی در خورشید، که شش هزار مایل ضخامت دارد، وجود دارد، و این به رغم این واقعیت که نوزده عنصر سبکتر، و تعداد بیشماری از عناصر سنگینتر، در زیر وجود دارند.
کلسیم در حرارتهای خورشیدی یک عنصر فعال و متحرک است. سنگ اتم دو الکترون سریعالانتقال و به سستی به هم پیوسته در دو مدار الکترونی بیرونی دارد که بسیار به یکدیگر نزدیکند. آن در تقلاهای اتمی اولیه الکترون بیرونی خود را از دست میدهد، و در آن هنگام درگیر یک عمل ماهرانۀ رد و بدل کردن نوزده الکترون میان مدارهای نوزدهم و بیستم گردش الکترونی میشود. یک اتم آسیب دیدۀ سنگ از طریق پرتاب این الکترون نوزدهم به پس و پیش میان مدار خودش و مدار یار از دست رفتهاش بیش از بیست و پنج هزار بار در ثانیه، قادر است بخشاً با جاذبه رو در رویی کند و بدین گونه به طور موفقیتآمیز سوار بر جریانات در حال پدیداری نور و انرژی، پرتوهای خورشید، به سوی آزادی و ماجراجویی ره نوردد. این اتم کلسیم از طریق حرکات متناوب تند رانشی به سوی جلو به سمت بیرون حرکت میکند، و در حدود بیست و پنج هزار بار در ثانیه پرتو خورشید را میگیرد و رها میسازد. و به این دلیل است که سنگ بخش اصلی کرات فضا است. کلسیم خبرهترین فراری زندان خورشیدی است.
چابکی این الکترون آکروباتباز کلسیم از طریق این واقعیت نشان داده میشود که، هنگامی که توسط نیروهای خورشیدیِ حرارتی و اشعۀ ایکس به دایرۀ مدار بالاتر پرتاب میشود، فقط حدوداً برای یک میلیونیم ثانیه در آن مدار باقی میماند. اما پیش از این که نیروی الکتریکی - جاذبۀ هستۀ اتمی آن را به داخل مدار پیشین آن به عقب کشد، قادر میشود یک میلیون گردش را به دور مرکز اتمی به انجام رساند.
خورشید شما مقدار خارقالعادهای از کلسیمش را از دست داده است. مقادیر عظیمی از این از دست رفتگی در طول روزگاران فورانهای متشنج آن در رابطه با شکلگیری منظومۀ شمسی رخ داده است. بخش عمدۀ کلسیم خورشیدی اکنون در پوستۀ بیرونی خورشید است.
باید به یاد داشت که تجزیه و تحلیل طیفی فقط ترکیبات سطح خورشید را نشان میدهد. برای مثال: طیف خورشیدی خطوط آهن زیادی به نمایش میگذارد، اما آهن عنصر اصلی در خورشید نیست. این پدیده تقریباً به طور کامل به سبب درجۀ حرارت کنونی سطح خورشید، اندکی کمتر از 6٫000 درجه، میباشد. این درجۀ حرارت برای ثبت طیف آهن بسیار مطلوب است.
حرارت درونی بسیاری از خورشیدها، حتی خورشید خود شما، بسیار بیشتر از آن است که عموماً مورد باور است. در داخل یک خورشید در واقع هیچ اتم کاملی وجود ندارد. آنها همگی کم و بیش توسط بمباران شدید اشعۀ ایکس که ذاتی چنین حرارتهای بالا است از هم پاشیده میشوند. صرف نظر از این که چه عناصر مادی ممکن است در لایههای بیرونی یک خورشید پدیدار گردند، آنهایی که در داخل هستند از طریق عمل جدا کنندۀ اشعۀ مختل کنندۀ ایکس بسیار شبیه هم میشوند. اشعۀ ایکس برابرساز بزرگ وجود اتمی است.
حرارت سطح خورشید شما تقریباً 6٫000 درجه است، اما همینطور که داخل آن مورد رسوخ واقع میشود، به سرعت افزایش مییابد تا این که به فراز باور نکردنی 35٫000٫000 درجه در نواحی مرکزی میرسد. (تمامی این درجه حرارتها به مقیاس فارنهایت شما اشاره دارد.)
کلیۀ این پدیدهها نشانگر صرف عظیم انرژی میباشند، و منابع انرژی خورشیدی که به ترتیب اهمیتشان از آنها نام برده میشود از قرار زیر میباشند:
1- نابودی اتمها، و سرانجام الکترونها.
2- دگردیسی عناصر، شامل گروه رادیو اکتیو انرژیهایی که بدین گونه آزاد گشتهاند.
3- انباشت و انتقال انرژیهای فضایی مشخص جهانی.
4- مادۀ فضایی و شهابها که به طور بیوقفه به داخل خورشیدهای مشتعل فرو میریزند.
5- انقباض خورشیدی؛ سردی و انقباض متعاقب یک خورشید انرژی و گرما تولید میکند، گاهی اوقات بیش از آنی که توسط مادۀ فضایی فراهم میشود.
6- عمل جاذبه در درجه حرارتهای بالا نیروی مشخص مدار یافته را به انرژیهای تابشی تغییر شکل میدهد.
7- نور و مواد باز پس گرفته شدۀ دیگر که پس از ترک خورشید به داخل آن کشیده شدهاند، به همراه انرژیهای دیگری که منشأ در خارج از خورشید دارند.
یک پوشش میزان کننده از گازهای داغ وجود دارد (گاهی اوقات با حرارت میلیونها درجه) که خورشیدها را احاطه میکند، و برای متعادل کردنِ از دست رفتگی گرما و از جهات دیگر جلوگیری از نوسانات مخاطرهآمیز پراکندگی گرما عمل میکند. در طول حیات فعال یک خورشید حرارت داخلیِ 35٫000٫000 درجه صرف نظر از کاهش تدریجی حرارت بیرونی تقریباً همان مقدار باقی میماند.
شما ممکن است سعی کنید 35٫000٫000 درجه از گرما را، در ارتباط با فشارهای جاذبهای مشخص، به عنوان نقاط جوش الکترونی تجسم کنید. تحت چنین فشاری و در چنین حرارتی تمامی اتمها استحاله شده و به اجزای الکترونی و سایر بخشهای نیایی خود تکه تکه میشوند. حتی الکترونها و سایر همدمان آلتیمتانها ممکن است خرد شوند، اما خورشیدها قادر نیستند آلتیمتانها را به ذرات سادهتر استحاله کنند.
این درجه حرارتهای خورشیدی عمل میکنند تا سرعت آلتیمتانها و الکترونها را به اندازۀ فوقالعاده زیاد افزایش دهند، حداقل سرعت الکترونها را، آنطور که برای حفظ وجود خود تحت این شرایط ادامه میدهند. شما از طریق شتاب فعالیتهای آلتیمتانی و الکترونی، هنگامی که درنگ میکنید تا ملاحظه کنید یک قطرۀ آب معمولی در بر گیرندۀ بیش از یک میلیارد تریلیون اتم است، درک میکنید درجۀ حرارت بالا به چه معنی است. این انرژیِ بیش از یکصد اسب بخار است که به مدت دو سال به طور مداوم به کار گرفته شود. مجموعۀ گرمایی که اکنون توسط خورشید منظومۀ شمسی در هر ثانیه ساطع میشود کافی است تا تمامی آبهای همۀ اقیانوسهای یورنشیا را تنها در زمان یک ثانیه بجوشاند.
فقط آن خورشیدهایی که در کانالهای مستقیم جریانات اصلی انرژی جهان عمل میکنند میتوانند برای همیشه بدرخشند. چنین کورههای خورشیدی برای ابد شعلهورند، و قادرند مادۀ از دست رفتۀ خود را از طریق درونبری نیروی فضا و انرژی قابل مقایسۀ در حال گردش دوباره پر سازند. اما ستارگانی که از این کانالهای اصلی شارژ مجدد بسیار دور هستند تقدیرشان قرار گرفتن تحت تخلیۀ انرژی — سردی تدریجی و خاموشی نهایی — میباشد.
این خورشیدهای مرده یا در حال مردن میتوانند از طریق برخورد تصادمی نیروی تازه یابند یا به وسیلۀ جزایر مشخص انرژی غیردرخشان فضا یا از طریق سرقت جاذبهای خورشیدها یا سیستمهای کوچکتر مجاور از نو شارژ شوند. اکثر خورشیدهای مرده از طریق این تکنیکها یا تکنیکهای تکاملی دیگر جانبخشی را تجربه خواهند نمود. آنهایی که بدین ترتیب نهایتاً از نو شارژ نمیشوند، هنگامی که تراکم جاذبه به سطح بحرانی آلتیمتانی تراکم فشار انرژی رسد، تقدیرشان این است که از طریق انفجاری عظیم تکه تکه شوند. چنین خورشیدهای در حال نابودی بدین ترتیب به نادرترین شکل انرژی تبدیل میشوند تا با انطباقی قابل تحسین خورشیدهای دیگری را که در موقعیت مطلوبتری قرار گرفتهاند انرژی دهند.
در آن خورشیدهایی که در مدار کانالهای انرژی فضایی قرار گرفتهاند، انرژی خورشیدی از طریق زنجیرههای فعل و انفعالات پیچیدۀ گوناگون هستهای آزاد میشود، که معمولترین آنها کنش و واکنش هیدروژن - کربن - هلیوم میباشد. در این دگردیسی، کربن به صورت یک کاتالیزور انرژی عمل میکند زیرا در واقع به هیچ وجه از طریق این پروسۀ تبدیل هیدروژن به هلیوم تغییر نمیکند. تحت شرایط مشخصِ حرارت بالا هیدروژن به هستۀ کربن رسوخ میکند. از آنجا که کربن نمیتواند بیش از چهار عدد از این پروتونها را حفظ کند، هنگامی که این حالت اشباع به دست میآید، شروع به دفع پروتونها، با همان سرعتی که پروتونهای جدید از راه میرسند، میکند. در این واکنش ذرات وارد شوندۀ هیدروژن به صورت یک اتم هلیوم پدیدار میشوند.
کاهش محتوای هیدروژن درخشندگی یک خورشید را افزایش میدهد. در خورشیدهایی که خاموشی را در تقدیر دارند، اوج درخشش در نقطۀ تخلیۀ هیدروژنی به دست میآید. به دنبال این نقطه از طریق پروسۀ حاصلۀ انقباض جاذبهای درخشندگی حفظ میشود. نهایتاً، چنین ستارهای یک کوتولۀ موسوم به سفید، یک کرۀ بسیار فشرده، خواهد شد.
در خورشیدهای بزرگ — سحابیهای کوچک گرد — هنگامی که هیدروژن تخلیه میشود و انقباض جاذبهای به دنبال میآید، اگر چنین تودهای به طور کافی مات نباشد تا فشار داخلی کمکی را برای مناطق بیرونی گازی حفظ نماید، یک فروپاشی ناگهانی رخ میدهد. تغییرات جاذبهای - الکتریکی موجب پیدایش مقادیر عظیم ذرات ریز که عاری از پتانسیل الکتریکی هستند میشود، و چنین ذراتی فوراً از اندرون خورشیدی میگریزند، و بدین ترتیب ظرف چند روز موجب فروپاشی یک خورشید غولآسا میشوند. چنین مهاجرتی از این ”ذرات فراری“ بود که سبب فروپاشی نوای عظیم سحابی آندرومدا در حدود پنجاه سال پیش گردید. این تودۀ عظیم خورشیدی در عرض چهل دقیقه به وقت یورنشیا فرو پاشید.
به عنوان یک قاعده، برون افکنی عظیم ماده حول باقیماندۀ خورشید در حال سردی به صورت ابرهای گستردۀ گازهای سحابی مانند ادامۀ وجود میدهد. و این تماماً منشأ بسیاری از انواع سحابیهای نامنظم، نظیر سحابی خرچنگ که منشأ آن حدوداً نهصد سال پیش میباشد را روشن میسازد. این سحابی هنوز کرۀ مادر را به صورت یک ستارۀ تنها در نزدیکی مرکز این تودۀ نامنظم سحابی به نمایش میگذارد.
خورشیدهای بزرگتر چنان کنترل جاذبهای روی الکترونهای خود حفظ میکنند که نور فقط با کمک اشعۀ قدرتمند ایکس میگریزد. این پرتوهای یاری دهنده به تمامی فضا نفوذ میکنند و به حفظ ارتباطات اساسی آلتیمتانی انرژی دخل دارند. از دست دادن زیاد انرژی در روزگاران اولیۀ یک خورشید، به دنبال دستیابی آن به حداکثر حرارت — بالای 35٫000٫000 درجه — زیاد به سبب گریز نور به صورت تراوش آلتیمتانی نیست. این انرژیهای آلتیمتان به داخل فضا میگریزند تا در ماجراجویی ارتباط الکترونی و مادیتیابی انرژی به صورت یک انفجار واقعی انرژی در طول روزگاران بلوغ خورشیدی درگیر شوند.
اتمها و الکترونها تابع جاذبه هستند. آلتیمتانها تابع جاذبۀ محلی، تأثیر متقابل جاذبۀ مادی، نیستند، اما آنها در راستای چرخشِ دایرۀ جهانی و جاودانۀ جهان جهانها، به طور کامل مطیع جاذبۀ مطلق یا بهشت میباشند. انرژی آلتیمتانی مطیع کشش جاذبۀ خطی یا مستقیم اجرام مادی نزدیک یا دور نیست، اما همواره دقیقاً به سوی مدار بیضی بزرگ آفرینش گسترده چرخش میکند.
مرکز خورشیدی خود شما تقریباً یکصد میلیارد تن از مادۀ واقعی را هر ساله ساطع میکند، در حالی که خورشیدهای غولآسا در طول رشد آغازین خود، یک میلیارد سال اول، به میزانی اعجابآور ماده از دست میدهند. حیات یک خورشید بعد از رسیدن به ماکزیمم حرارت داخلی باثبات میشود، و انرژیهای زیر اتمی شروع به رها شدن میکنند. و درست در این نقطۀ بحرانی است که خورشیدهای بزرگتر تحت تپشهای متشنج قرار میگیرند.
ثبات خورشید به طور کامل به توازن میان ستیز جاذبه - حرارت — فشارهای خارقالعاده که با حرارتهای غیرقابل تصور متعادل میشوند — وابسته است. کشش گازی داخل خورشیدها لایههای زیاد مواد گوناگون را حفظ میکند، و هنگامی که جاذبه و گرما در توازن هستند، وزن مواد بیرونی دقیقاً با فشار حرارت گازهای زیرین و درونی برابر میشود. در بسیاری از ستارگان جوانتر تراکم مداوم جاذبه حرارتهای پیوسته بالا روندۀ داخلی ایجاد میکند، و به تدریج که گرمای داخل افزایش مییابد، فشار داخلی اشعۀ ایکسِ بادهای فوق گاز چنان زیاد میشود که یک خورشید، در رابطه با حرکت گریز از مرکز، شروع به بیرون افکندن لایههای بیرونی خود به سوی فضا میکند، و بدین ترتیب عدم توازن میان جاذبه و گرما را جبران میکند.
خود خورشید شما مدتها است که به تعادل نسبی میان دورههای انبساط و انقباض خود، آن اختلالاتی که تپشهای عظیم بسیاری ستارگان جوانتر را ایجاد میکند، دست یافته است. خورشید شما اکنون ششمین میلیارد سال خود را پشت سر میگذارد. آن در حال حاضر در دورۀ بزرگترین کارکرد عمل میکند. آن برای بیش از بیست و پنج میلیارد سال با راندمان کنونی خواهد درخشید. آن احتمالاً یک دورۀ بخشاً کارآمد افول را به اندازۀ مجموع دورههای جوانی و کارکرد با ثباتش تجربه خواهد نمود.
برخی از ستارگان متغیر، در وضعیت تپش ماکزیمم یا نزدیک به آن، در حال ایجاد سیستمهای فرعی، که بسیاری از آنها سرانجام بسیار شبیه خورشید خود شما و سیارات در حال گردش آن خواهند بود، میباشند. خورشید شما درست در چنین وضعیت تپش نیرومند قرار داشت که سیستم عظیم آنگونا به نزدیکی آن چرخش کرد، و سطح بیرونی خورشید شروع به فوران جریانات واقعی، ورقههای مداومِ ماده نمود. این حالت تا نزدیکترین فاصلۀ روبرویی با شدت پیوسته فزاینده ادامه یافت، تا این که سرحدات همچسبیدگی خورشیدی به دست آمد و یک قلۀ عظیم ماده، نیای منظومۀ شمسی، بیرون ریخته شد. در شرایط مشابه تنگاتنگترین نزدیکی جسم جذب کننده گاهی اوقات تمامی سیارات، حتی یک چهارم یا یک سوم یک خورشید را به سوی خود میکشد. این بیرون افکنیهای عمده انواع مشخص ویژۀ کرات پوشیده از ابر، کراتی بسیار شبیه مشتری و زحل، را شکل میدهند.
با این وجود، اکثر منظومههای خورشیدی منشأیی کاملاً متفاوت از منظومۀ شما داشتند، و این امر حتی در رابطه با آنهایی که از طریق تکنیک جاذبۀ جذر و مدی ایجاد شدند صدق میکند. اما صرف نظر از این که چه تکنیک کره سازی موجود باشد، جاذبه همیشه نوع منظومۀ خورشیدی آفرینش را به وجود میآورد، یعنی یک خورشید مرکزی یا جزیرۀ تاریک با سیارات، اقمار، خرده اقمار، و شهابها.
سیمای فیزیکی تک تک کرات عمدتاً از طریق نحوۀ پیدایش، وضعیت نجومی، و محیط فیزیکی تعیین میشود. سن، اندازه، میزان چرخش، و سرعت در میان فضا نیز عوامل تعیین کننده هستند. کرات انقباض گازی و انباشتگی مواد جامد، هر دو، به وسیلۀ کوهها و، در طول حیات آغازین آنان، هنگامی که زیاد کوچک نباشند، توسط آب و هوا تعیین ویژگی میشوند. کرات نیمه مذاب و تصادمی گاهی اوقات بدون رشته کوههای گسترده میباشند.
در طول اعصار آغازین تمامی این کرات جدید، زمین لرزهها مکرر هستند، و همگی از طریق اختلالات بزرگ فیزیکی تعیین ویژگی میشوند، این امر به خصوص در رابطه با کرات انقباض گازی صحت دارد، کراتی که از حلقههای عظیم سحابیها که در نتیجۀ تراکم اولیه و انقباض برخی خورشیدهای منحصر به فرد باقی ماندهاند به وجود آمدهاند. سیاراتی که مانند یورنشیا یک منشأ دوگانه دارند از میان یک دوران جوانی کم آشوبتر و کمتر طوفانی عبور میکنند. حتی با این وجود، کرۀ شما یک مرحلۀ اولیه از دگرگونیهای نیرومند را که با آتشفشانها، زمین لرزهها، سیلها، و طوفانهای شدید تعیین ویژگی میشود تجربه نمود.
یورنشیا نسبتاً در کرانههای بیرونی سِتانیا منزوی شده است. منظومۀ شمسی شما، با یک استثنا، از جروسم دورترین فاصله را دارد، در حالی که خود سِتانیا در مجاورت بیرونیترین سیستم نُرلاشیادک قرار دارد، و این کوکبه اکنون لبۀ بیرونی نبادان را میپیماید. شما به راستی در زمرۀ ناچیزترین آفرینشها بودید تا این که اعطای میکائیل سیارۀ شما را به موقعیت بلند آوازگی و توجه عمدۀ جهان ارتقا داد. گاهی اوقات آخرین اولین است، در حالی که به راستی ناچیزترین بزرگترین میشود.
[ارائه شده توسط یک فرشتۀ اعظم در تشریک مساعی با رئیس مراکز نیروی نبادان.]
بنیان جهان ماده است، بدین لحاظ که انرژی زیربنای تمامی وجود است، و انرژی خالص توسط پدر جهانی کنترل میشود. نیرو، انرژی، یگانه چیزی است که به عنوان یک بنای پایدار پابرجا میماند و وجود و حضور مطلق جهانی را به نمایش گذارده و اثبات میکند. این جریان عظیم انرژی که از وجودهای بهشتی روانه میشود هرگز افت نکرده است، و هرگز از میان نرفته است. هیچگاه وقفهای در این حمایت بیپایان وجود نداشته است.
تسلط بر انرژی جهان پیوسته مطابق خواست شخصی و فرامین تماماً خردمندانۀ پدر جهانی است. این کنترل شخصیِ نیروی تجلی یافته و انرژی در گردش از طریق عملکردها و تصمیمات هماهنگ پسر جاودان، و نیز توسط مقاصد متحد پسر و پدر که به وسیلۀ عامل مشترک به اجرا در میآید تعدیل میشود. این موجودات الهی به صورت شخصی و انفرادی عمل میکنند. آنها همچنین از طریق اشخاص و نیروهای تعداد تقریباً نامحدودی از موجودات تحت فرمان عمل میکنند، و هر یک به طور گوناگون جلوۀ مقصود جاودان و الهی در جهان جهانها میباشند. اما این تعدیلات یا دگردیسیهای کارکردی و آینده نگرانۀ نیروی الهی به هیچ وجه از حقیقت این بیان که نیرو - انرژی تماماً تحت کنترل غائی یک خدای شخصی است که در مرکز تمامی چیزها ساکن است نمیکاهد.
بنیان جهان ماده است، اما جوهر حیات روح است. پدرِ ارواح همچنین نیای جهانها است. پدر جاودانِ پسر اولیه همچنین منبع ابدی الگوی اولیه، جزیرۀ بهشت، میباشد.
ماده — انرژی — چرا که هر دو تجلیهای متنوع واقعیت یکسان کیهانی میباشند، به عنوان یک پدیدۀ جهانی جزءِ تفکیک ناپذیر پدر جهانی است. ”در او تمامی هستی حفظ میشود.“ ماده ممکن است به نظر رسد انرژی ذاتی از خود بروز میدهد و نیروهای محصور شده در خود را به نمایش میگذارد، اما خطوط جاذبه که درگیر انرژیهای مربوط به تمامی این پدیدههای فیزیکی هستند از بهشت سرچشمه مییابند و به آن وابستهاند. آلتیمتان، اولین شکل قابل اندازهگیری انرژی، بهشت را به صورت هستۀ خود دارد.
یک شکل از انرژی که در یورنشیا ناشناخته است به طور ذاتی در ماده و در فضای جهانی موجود است. هنگامی که این اکتشاف سرانجام صورت پذیرد، فیزیکدانان احساس خواهند کرد که راز ماده را، حداقل تقریباً، حل کردهاند. و بدین ترتیب یک گام به آفریننده نزدیکتر شدهاند، و بر یک مرحلۀ دیگر از تکنیک الهی تسلط یافتهاند، اما به هیچ وجه خداوند را پیدا نکردهاند، و وجود ماده یا کارکرد قوانین طبیعی را نیز جدا از تکنیک کیهانی بهشت، و انگیزه و مقصود پدر جهانی به ثبوت نرساندهاند.
به دنبال پیشرفتهای حتی باز بزرگتر و اکتشافات بیشتر، بعد از این که یورنشیا در مقایسه با دانش کنونی به طور بیاندازه پیشرفت کرد، گر چه شما باید کنترل گردشهای انرژی واحدهای الکتریکی ماده را تا حد تغییر تجلیهای فیزیکی آنها به دست آورید، حتی بعد از تمامی چنین پیشرفتهای ممکن، دانشمندان برای آفرینش یک اتم ماده یا به وجود آوردن یک درخشش انرژی یا برای افزودن آنچه که ما حیات مینامیم به ماده، برای همیشه ناتوان خواهند بود.
آفرینش انرژی و اعطای حیات از امتیازات پدر جهانی و شخصیتهای آفرینندۀ همیار او است. رودخانۀ انرژی و حیات یک فوران مداوم از الوهیتها است، جریان جهانی و متحد نیروی بهشت که راهی تمامی فضا میشود. این انرژی الهی تمامی آفرینش را فرا گرفته است. سازمان دهندگان نیرو آن دگرگونیهایی را آغاز میکنند و آن تغییرات نیروی فضایی را ایجاد میکنند که به انرژی منجر میشود. مدیران نیرو انرژی را به ماده دگردیس میکنند، و بدین ترتیب کرات مادی تولد مییابند. حاملین حیات آن روندهایی را در مادۀ مرده آغاز میکنند که ما حیات مینامیم، حیات مادی. سرپرستان نیروی مورانشیا به همین منوال در سرتاسر قلمروهای گذار میان کرات مادی و روحی عمل میکنند. آفرینندگان بالاتر روحی روندهای مشابهی را در اشکال الهی انرژی آغاز میکنند، و به دنبال آن اشکال بالاتر روحی حیات هوشمند پدیدار میگردد.
انرژی که مطابق نظم الهی شکل یافته، از بهشت پیش میرود. انرژی — انرژی خالص — از سرشت سازمان الهی بهره میبرد. آن بر طبق تشابه سه خدا که در بر گیرندۀ یکی میباشند، آنطور که در مقر مرکزی جهان جهانها عمل میکنند، شکل یافته است. و نیرو تماماً در مدار بهشت قرار دارد، از وجودهای بهشتی میآید و به آنها باز میگردد، و اساساً تجلی علت بیعلت — پدر جهانی — میباشد، و بدون پدر هیچ موجودیتی نمیتواند وجود داشته باشد.
نیرویی که از الوهیتِ خود موجود ناشی شود ذاتاً همیشه موجود است. نیرو - انرژی تباهی ناپذیر و نابود نشدنی است. این جلوههای بیکران ممکن است تابع دگردیسی نامحدود، دگرگونی بیپایان، و تغییر شکل ابدی باشند، اما به هیچ وجه یا درجه، حتی تا کمترین حد قابل تصور، نمیتوانند و هرگز نخواهند توانست دچار نیستی شوند. اما انرژی، گر چه از بیکران سرچشمه مییابد، به طور نامحدود جلوهگر نمیشود. برای جهان بزرگ که در حال حاضر قابل تصور است سرحدات بیرونی وجود دارد.
انرژی ابدی است اما نامحدود نیست. آن پیوسته به قبضۀ تمام شمول بیکرانی واکنش نشان میدهد. نیرو و انرژی برای ابد ادامۀ وجود میدهند. آنها چون از بهشت خارج شدهاند، باید به آنجا باز گردند، حتی اگر برای تکمیل مدار مقرر شده به اعصار متمادی نیاز باشد. آنچه که از منشأ الوهیت بهشتی است فقط میتواند یک مقصد بهشتی یا یک فرجام الهی داشته باشد.
و این تماماً اعتقاد ما را به یک جهان جهانهای دایرهای شکل، تا اندازهای محدود، اما منظم و پهناور تأیید میکند. اگر این امر صحت نداشت، در آن صورت نشانۀ تهی شدن انرژی در یک نقطه دیر یا زود پدیدار میگشت. تمامی قوانین، سازمانها، دستگاه دولت، و شهادت جهان پژوهان، همه چیز به وجود یک خدای بیکران اشاره دارد، اما با این همه، یک جهان متناهی، یک گِردی وجود بیپایان، تقریباً نامحدود، اما با این وجود در مقایسه با بیکرانی، متناهی.
به راستی یافتن کلمات مناسب در زبان انگلیسی که از طریق آن بتوان سطوح گوناگون نیرو و انرژی — فیزیکی، ذهنی، یا روحی— را مشخص و توصیف نمود دشوار است. این نوشتهها در مجموع نمیتوانند تعاریف پذیرفته شدۀ شما را از نیرو، انرژی، و توان دنبال کنند. چنان کمبودی در زبان وجود دارد که ما باید این عبارات را در معانی چندگانه به کار گیریم. در این مقاله، به عنوان مثال، لغت انرژی برای نشان دادن تمامی مراحل و اشکال حرکت، عمل، و پتانسیل یک پدیده مورد استفاده قرار گرفته، در حالی که نیرو به مراحل پیش جاذبهای و توان به مراحل پس جاذبهای انرژی اطلاق میشود.
با این وجود من تلاش خواهم کرد تا سردرگمی ذهنی را از طریق پیشنهاد مقتضی پذیرش طبقهبندیهای زیرین برای نیروی کیهانی، انرژی در حال پدیداری، و توان جهان — انرژی فیزیکی — کاهش دهم:
1- توانمندی فضایی. این حضور فضایی پذیرفته شدۀ آزاد مطلق کامل میباشد. بسط این مفهوم بر پتانسیل جهانی نیرویی - فضایی که ذاتی تمامیت کارکرد مطلق کامل میباشد دلالت دارد، در حالی که این مفهوم به معنی تمامیت واقعیت کیهانی — جهانها — که به لحاظ ابدی از جزیرۀ بدون آغاز، پایان ناپذیر، بیحرکت، و تغییرناپذیر بهشت سرچشمه یافت میباشد.
پدیدههایی که بومی ضلع تحتانی بهشت هستند احتمالاً شامل سه منطقۀ حضور و کارکرد مطلق نیرویی میباشند: ناحیۀ کانونی مطلق کامل، ناحیۀ خود جزیرۀ بهشت، و ناحیۀ بینابینی نیروها یا کارکردهای ناشناختۀ برابرساز و تعدیل کننده. این سه ناحیۀ هم مرکز کانون چرخۀ بهشتیِ واقعیت کیهانی میباشند.
توانمندی فضایی یک پیش واقعیت است. آن قلمرو مطلق کامل میباشد و فقط به قبضۀ شخصی پدر جهانی واکنش نشان میدهد. با این وجود آن ظاهراً فقط توسط حضور سازمان دهندگان اولیۀ استاد نیرو قابل تعدیل است.
در یوورسا، از توانمندی فضایی به عنوان اَبسُلوتا سخن گفته میشود.
2- نیروی آغازین. این نمایانگر اولین تغییر بنیادین در توانمندی فضایی میباشد و میتواند یکی از کارکردهای مطلق کامل در بهشت تحتانی باشد. ما میدانیم که حضور فضایی که از بهشت تحتانی خارج میشود نسبت به آنی که داخل میشود به طریقهای تغییر یافته است. اما صرف نظر از هر گونه از چنین روابط محتملی، دگردیسی شناخته شدۀ علنی توانمندی فضایی به نیروی آغازین کارکرد اولیۀ متمایز کنندۀ حضور تنشآمیز سازمان دهندگان زندۀ نیروی بهشت میباشد.
نیروی غیرفعال و بالقوه در واکنش به مقاومتی که توسط حضور فضایی سازمان دهندگان اولیۀ منتج شدۀ استاد نیرو ایجاد شده فعال و ازلی میشود. نیرو اکنون از قلمرو انحصاری مطلق کامل به گسترۀ واکنش چندگانه — واکنش نسبت به حرکتهای مشخص اولیه که توسط خدای عمل آغاز گردید و لذا به حرکتهای مشخص تعدیل کننده که از مطلق جهانی سرچشمه مییابد — بیرون میآید. نیروی آغازین ظاهراً نسبت به علیّت متعالی در تناسب با مطلق بودن واکنش نشان میدهد.
از نیروی آغازین گاهی اوقات به عنوان انرژی خالص سخن گفته میشود. در یوورسا ما به عنوان سِگرِگاتا به آن اشاره میکنیم.
3- انرژیهای در حال پدیداری. حضور غیرفعال سازمان دهندگان اولیۀ نیرو کافی است تا توانمندی فضایی به نیروی آغازین تغییر شکل داده شود، و در چنین ناحیۀ فضایی فعال شدهای است که همین سازمان دهندگان نیرو کارکردهای اولیه و فعال خود را آغاز میکنند. تقدیر نیروی آغازین این است که پیش از ظهور به صورت توان جهان از میان دو مرحلۀ مشخص دگردیسی در قلمرو تجلی انرژی عبور کند. این دو سطح انرژی در حال پدیداری از این قرارند:
a. انرژی قدرتمند. این انرژی پرتوان - جهتدار، کلان - حرکتی، نیرومند - تنشی، به زور - واکنشگر — سیستمهای عظیم انرژی که توسط فعالیتهای سازمان دهندگان اولیۀ نیرو به حرکت در میآیند — میباشد. این انرژی اولیه یا قدرتمند در ابتدا به طور حتم نسبت به کشش بهشت - جاذبه واکنشمند نیست، گر چه احتمالاً نسبت به مجموعۀ مشترک تأثیرات مطلقی که از ضلع تحتانی بهشت عمل میکنند یک واکنش کلان - انبوه یا فضایی - جهتدار نشان میدهد. هنگامی که انرژی تا سطح واکنش اولیه نسبت به قبضۀ دایرهوار و جاذبۀ مطلق بهشت پدیدار میشود، سازمان دهندگان اولیۀ نیرو کار را به همکاران ثانویۀ خود میسپارند.
b. انرژی جاذبه. انرژیِ اکنون در حال پدیداری و نسبت به جاذبه واکنشگر پتانسیل توان جهان را حمل میکند و نیای فعال تمامی مادۀ جهانی میشود. این انرژی ثانویه یا جاذبه محصول تولید انرژی است که از حضور فشاری و روندهای تنشی که توسط سازمان دهندگان همکار متعالی استاد نیرو ایجاد شده حاصل میشود. در واکنش به کار این مهار کنندگان نیرو، انرژی فضایی به سرعت از مرحلۀ قدرتمند به مرحلۀ جاذبهای عبور میکند، و بدین ترتیب نسبت به قبضۀ دایرهای شکل جاذبۀ (مطلق) بهشت مستقیماً واکنشمند میشود، ضمن این که پتانسیل مشخصی در حساسیت نسبت به کشش خطی - جاذبهای که ذاتی جرم مادیِ به زودی پدیدار شوندۀ فازهای الکترونی و پس الکترونی انرژی و ماده است آشکار میسازد. به دنبال پدیداری واکنش جاذبهای، سازمان دهندگان همکار استاد نیرو میتوانند از گردبادهای انرژی فضایی مرخص شوند، به این شرط که مدیران نیروی جهان قابلیت به کارگیری در آن میدان عمل را داشته باشند.
ما در رابطه با علل دقیق مراحل اولیۀ تکامل نیرو کاملاً نامطمئن هستیم، اما از عمل هوشمند غائی در دو سطح تجلی انرژی در حال پدیداری شناخت داریم. در یوورسا از انرژیهای قدرتمند و جاذبه، هنگامی که به صورت جمعی مورد ملاحظه واقع میشوند، به عنوان آلتیمتا سخن گفته میشود.
4- توان جهان. نیروی فضایی به شکل انرژی فضایی و از آنجا به شکل انرژی کنترل جاذبه تغییر یافته است. از این رو انرژی فیزیکی به آن نقطهای بلوغ یافته است که میتواند به کانالهای نیرو هدایت شود و برای مقاصد چندگانۀ آفرینندگان جهان به کار گرفته شود. این کار توسط مدیران، مراکز، و کنترلگران چند هنرۀ انرژی فیزیکی در جهان بزرگ — آفرینشهای سازمان یافته و مسکونی — به انجام میرسد. این مدیران نیروی جهان کنترل کم و بیش کامل بیست و یک عدد از سی فاز انرژی را که سیستم کنونی انرژی هفت ابرجهان را تشکیل میدهد به عهده دارند. این دامنۀ توان - انرژی - ماده قلمرو فعالیتهای هوشمندانۀ هفتگانه، که تحت کنترل فرازمند زمانی - مکانی متعال عمل میکنند میباشد.
در یوورسا ما به قلمرو توان جهان به عنوان گراویتا اشاره میکنیم.
5- انرژی هاونا. همینطور که نیروی دگردیس کنندۀ فضایی، سطح به سطح، تا سطح کارکردی انرژی - توان جهانهای زمان و فضا دنبال شده است، این نوشته از نظر مفهومی به سوی بهشت حرکت کرده است. در ادامۀ حرکت به سوی بهشت، یک فاز پیش موجود انرژی که از ویژگیهای جهان مرکزی است مورد رویارویی قرار میگیرد. در اینجا چرخۀ تکاملی به نظر میرسد به گذشتۀ خود باز میگردد. انرژی - توان اکنون به نظر میرسد به سوی نیرو شروع به چرخش به عقب میکند، اما نیرویی با طبیعت بسیار متفاوت از سرشت توانمندی فضایی و نیروی آغازین. سیستمهای انرژی هاونا دوگانه نیستند؛ آنها سهگانهاند. این قلمروِ موجودِ انرژیِ عامل مشترک میباشد، که از جانب تثلیث بهشت عمل میکند.
در یوورسا این انرژیهای هاونا به عنوان تریاتا شناخته شدهاند.
6- انرژی متعالی. این سیستم انرژی روی سطح بالای بهشت و از آنجا و فقط در ارتباط با مردمان ابسونایت عمل میکند. در یوورسا آن ترانوستا نامیده میشود.
7- مونوتا. انرژی هنگامی که انرژی بهشتی است نزدیک به تبار الوهیت است. ما به این باور تمایل داریم که مونوتا انرژی زندۀ غیرروحی بهشت است — یک همتای ابدی انرژی زندۀ روحی پسر اولیه — لذا سیستم انرژی غیرروحی پدر جهانی است.
ما نمیتوانیم طبیعت روح بهشتی و مونوتای بهشت را از هم تمیز دهیم. آنها ظاهراً همانند هستند. آنها نامهای متفاوت دارند، اما به سختی میتوان پیرامون یک واقعیت که جلوههای روحی و غیرروحی آن فقط از طریق نام قابل تمیز دادن هستند به شما چیز زیادی گفت.
ما میدانیم که مخلوقات متناهی از طریق خدمت روحانی خدای هفتگانه و تنظیم کنندگان فکر میتوانند به تجربۀ پرستش پدر جهانی دست یابند، اما شک داریم که هیچ شخصیت کمتر از مطلق، حتی مدیران نیرو، بتواند بیکرانی انرژی اولین منبع و مرکز بزرگ را درک کند. یک چیز قطعی است: اگر مدیران نیرو با تکنیک دگردیسی فضا - نیرو آشنا باشند، این راز را برای بقیۀ ما برملا نمیسازند. به عقیدۀ من آنها کارکرد سازمان دهندگان نیرو را به طور کامل نمیفهمند.
این مدیران نیرو خود کاتالیز کنندگان انرژی هستند، یعنی این که موجب میشوند با حضورشان انرژی در واحدهای شکلبندی شده تقسیم، سازماندهی، یا گردآوری شود. و این تماماً به این معنی است که باید چیزی فطری در انرژی وجود داشته باشد که سبب میشود در حضور این موجوداتِ نیرو به این صورت عمل کند. ملک صادقهای نبادان مدتها است که پدیدۀ دگردیسی نیروی کیهانی به توان جهانی را به صورت یکی از هفت ”بیکرانیهای الوهیت“ نامگذاری کردهاند. و شما در طول فرازیابی خود در جهان محلی پیرامون درک این نکته حداکثر تا این حد پیشرفت خواهید کرد.
ما به رغم عدم توانمان در درک کامل منشأ، طبیعت، و دگردیسیهای نیروی کیهانی، با تمامی فازهای کارکرد انرژی در حال پدیداری از روزگاران واکنش مستقیم و خطاناپذیر آن به عمل جاذبۀ بهشت — در حدود زمان شروع عمل مدیران نیروی ابرجهان — به طور کامل آشنا هستیم.
ماده در تمامی جهانها، به جز در جهان مرکزی، یکسان است. خصوصیات فیزیکی ماده به میزان چرخش اعضای تشکیل دهندۀ آن، تعداد و اندازۀ اعضای در حال گردش، فاصلۀ آنها از بدنۀ هستهای یا محتوای فضایی ماده، و نیز حضور نیروهای مشخصی که هنوز در یورنشیا کشف نشدهاند بستگی دارد.
در خورشیدها، سیارات، و اجرام فضایی گوناگون ده بخش بزرگ ماده وجود دارد:
1- مادۀ آلتیمتانی — واحدهای اصلی فیزیکی وجود مادی، ذرات انرژی که میروند تا الکترونها را تشکیل دهند.
2- مادۀ زیر الکترونی — مرحلۀ انفجاری و پس زنندۀ اَبَرگازهای خورشیدی.
3- مادۀ الکترونی — مرحلۀ الکتریکی تفکیک مادی — الکترونها، پروتونها، و واحدهای گوناگون دیگر که به داخل ترکیب متنوع گروههای الکترونی وارد میشوند.
4- مادۀ زیر اتمی — مادهای که به طور گسترده در درون خورشیدهای داغ وجود دارد.
5- اتمهای متلاشی شده — یافت شده در خورشیدهای در حال سردی و در سرتاسر فضا.
6- مادۀ یونیزه شده — اتمهای منفرد که از طریق فعالیتهای الکتریکی، گرمایی، یا اشعۀ ایکس و توسط حلالها از الکترونهای (به لحاظ شیمیایی فعال) بیرونی خود تخلیه شدهاند.
7- مادۀ اتمی — مرحلۀ شیمیایی سازمان عنصری، واحدهای تشکیل دهندۀ مادۀ مولکولی یا مرئی.
8- مرحلۀ مولکولی ماده — ماده آنطور که در یک حالت نسبتاً باثبات مادی شدن تحت شرایط عادی در یورنشیا وجود دارد.
9- مادۀ رادیواکتیو — تمایل و فعالیت بیسازمان عناصر سنگینتر تحت شرایط گرمای ملایم و فشار جاذبهای تقلیل یافته.
10- مادۀ فرو پاشیده — مادۀ نسبتاً ساکن که در درون خورشیدهای سرد یا مرده پیدا میشود. این شکل ماده در واقع ساکن نیست؛ هنوز قدری فعالیت آلتیمتانی و حتی الکترونی وجود دارد، اما این واحدها در مجاورت بسیار نزدیک هستند، و میزان چرخش آنها به اندازۀ زیاد کاهش یافته است.
طبقهبندی ذکر شدۀ ماده به سازمان آن مربوط است، نه به اشکال پدیداری آن برای موجودات خلق شده. آن مراحل پیش پدیدار انرژی یا مادیت یابیهای ابدی در بهشت و در جهان مرکزی را به حساب نمیآورد.
منشأ، طبیعت، و فرجام نور، گرما، الکتریسیته، مغناطیس، عمل شیمیایی، انرژی، و ماده، به همراه سایر واقعیات مادی که هنوز در یورنشیا کشف ناشده باقی مانده، یکسان و چیزی همانند است.
ما تغییرات تقریباً بیپایانی را که انرژی فیزیکی ممکن است در معرض آن باشد به طور کامل نمیفهمیم. در یک جهان آن به صورت نور، در دیگری به صورت نور به علاوۀ گرما، در دیگری به صورت اشکال انرژی که در یورنشیا ناشناختهاند ظاهر میشود. در میلیونها سال ناگفته ممکن است آن به صورت شکلی از انرژی پرالتهاب فزایندۀ الکتریکی یا نیروی مغناطیسی مجدداً ظاهر شود، و باز بعدها ممکن است آن در یک جهان متعاقب به صورت شکلی از مادۀ متغیر که یک سری از دگرگونیها را تجربه میکند و به دنبال آن در یک رویداد سهمگین عالم نمای بیرونی آن به طور فیزیکی ناپدید میشود، مجدداً ظاهر شود. و سپس، بعد از اعصار بیشمار و سرگردانی تقریباً بیپایان در میان جهانهای بیشمار، همین انرژی ممکن است از نو پدیدار گردد و بارها شکل و پتانسیل خود را تغییر دهد. و بدین ترتیب این دگرگونیها طی اعصار متوالی و در سرتاسر قلمروهای بیشمار ادامه مییابند. ماده بدین گونه به حرکت ادامه میدهد، و دستخوش دگردیسیهای زمان میشود، اما همواره به درستی به سوی دایرۀ ابدیت چرخش میکند، حتی اگر مدتها از بازگشت به منبع آن ممانعت شده باشد، همواره به آن مکان واکنشگر است، و همواره در مسیر مقرر شده توسط شخصیت بیکرانی که آن را گسیل داشت پیش میرود.
مراکز نیرو و همکاران آنها بسیار در کار دگردیسی آلتیمتان به داخل مدارها و چرخشهای الکترون دخل دارند. این موجودات بیهمتا نیرو را از طریق دستکاری چیره دستانهشان در واحدهای بنیادین انرژی مادی شده، آلتیمتانها، کنترل نموده و شدت میدهند. آنها استادان انرژی، آنطور که در این حالت بدوی در گردش است، میباشند. آنها در ارتباط با کنترلگران فیزیکی قادرند انرژی را حتی بعد از این که به سطح الکتریکی، مرحلۀ به اصطلاح الکترونی، دگردیس شده است به طور مؤثر کنترل و هدایت کنند. اما هنگامی که انرژیِ به لحاظ الکترونی سازمان یافته به داخل گردانۀ سیستمهای اتمی چرخش میکند دامنۀ عمل آنها به اندازۀ خارقالعاده زیاد محدود میشود. به دنبال این مادیتیابی، این انرژیها تحت سیطرۀ کامل نیروی کششی جاذبۀ خطی قرار میگیرند.
جاذبه در خطوط نیرو و کانالهای انرژی مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی به طور مثبت عمل میکند، اما این موجودات فقط یک رابطۀ منفی با جاذبه دارند — به کارگیری تواناییهای ضد جاذبۀ آنها.
در سرتاسر تمامی فضا، سرما و تأثیرات دیگر مشغول به کارند تا به طور خلاق آلتیمتانها را به صورت الکترونها سازماندهی کنند. گرما اندازهگیری فعالیت الکترونی است، در حالی که سرما صرفاً فقدان گرما — سکون نسبی انرژی — را نشان میدهد. وضعیت نیرو - شارژ جهانی فضا نه انرژی در حال پدیداری فراهم نمود و نه مادۀ سازمان یافته موجود بود و به جاذبه واکنش نشان میداد.
حضور و عمل جاذبه آن چیزی است که از پدیداری صفر مطلق تئوریک ممانعت میکند، چرا که فضای بین ستارگان درجه حرارت صفر مطلق ندارد. در سرتاسر تمامی فضای سازمان یافته جریانات انرژی واکنشگر به جاذبه، مدارهای نیرو، و فعالیتهای آلتیمتانی، و نیز انرژیهای در حال سازمانیابی الکترونی وجود دارد. از نقطه نظر عملی، فضا تهی نیست. حتی اتمسفر یورنشیا به طور فزاینده رقیق میشود، تا این که در ارتفاع حدوداً سه هزار مایلی با نزدیکی به مادۀ فضایی معمول در این ناحیه از جهان شروع به تغییر چهره میکند. بیشترین فضای شناخته شدۀ تقریباً تهی در نبادان در حدود یکصد آلتیمتان — برابر با یک الکترون — در هر اینج مکعب دارد. این قلت ماده عملاً فضای خالی محسوب میشود.
در قلمرو تکامل انرژی و ماده درجۀ حرارت — گرما و سرما — فقط بعد از جاذبه در رتبۀ ثانوی قرار دارد. آلتیمتانها با فروتنی مطیع درجه حرارتهای شدید هستند. حرارتهای پایین برای اشکال مشخصِ ساختار الکترونی و مونتاژ اتمی مطلوب میباشند، در حالی که حرارتهای بالا انواع و اقسام تلاشی اتمی و فروپاشی ماده را تسهیل میکنند.
بیشتر ارتباطات بدوی ماده هنگامی که در معرض گرما و فشار شرایط مشخص داخلی خورشیدی قرار گیرند ممکن است متلاشی شوند. گرما بدین ترتیب میتواند به اندازۀ زیاد بر ثبات جاذبه فائق آید. اما هیچ گرما یا فشار شناخته شدۀ خورشیدی نمیتواند آلتیمتانها را به انرژی قدرتمند باز گرداند.
خورشیدهای سوزان میتوانند ماده را به اشکال گوناگون انرژی تبدیل سازند، اما کرات تاریک و تمامی فضای بیرون میتوانند فعالیت الکترونی و آلتیمتانی را تا نقطۀ تبدیل این انرژیها به مادۀ عالم کند کنند. برخی ارتباطات الکترونی دارای ماهیت نزدیک به هم، و نیز بسیاری از ارتباطات بنیادین مادۀ هستهای در درجه حرارتهای بسیار پایینِ فضای باز شکل مییابند و بعدها از طریق ارتباط با انباشتگیهای بزرگترِ انرژیِ در حال مادیتیابی فزونی مییابند.
ما در سرتاسر تمامی این دگردیسی بیپایان انرژی و ماده باید تأثیر فشار جاذبه و رفتار ضد جاذبۀ انرژیهای آلتیمتانی تحت شرایط مشخص حرارت، سرعت، و چرخش را به حساب آوریم. حرارت، جریانات انرژی، مسافت، و حضور سازمان دهندگان زندۀ نیرو و مدیران نیرو نیز در تمامی پدیدههای دگردیسی انرژی و ماده تأثیر دارند.
افزایش جرم در ماده برابر با افزایش انرژی تقسیم بر مجذور سرعت نور است. از نقطه نظر دینامیک کاری که مادۀ ساکن میتواند انجام دهد برابر با انرژی مصرف شده در گردآوری اجزایش از بهشت منهای مقاومت نیروهایی که در حین انتقال مورد چیرگی واقع شدهاند و جاذبهای که اجزای ماده روی یکدیگر اعمال میکنند میباشد.
وجود اشکال پیش الکترونی ماده توسط دو وزن اتمی سرب نشان داده میشود. شکل اولیۀ سرب اندکی بیش از آنی وزن دارد که از طریق تلاشی اورانیم به وسیلۀ برون تابیهای رادیم ایجاد میشود، و این تفاوت در وزن اتمی نمایانگر از دست دادن واقعی انرژی در تلاشی اتمی است.
یکپارچگی نسبی ماده از طریق این واقعیت تضمین میشود که انرژی فقط در آن مقادیر دقیق که دانشمندان یورنشیا کوانتومها نامگذاری کردهاند میتواند جذب یا رها شود. این تدارک خردمندانه در قلمرو مادی، آنطور که به شرایط ربط دارد، برای حفظ جهانها به کار میرود.
مقدار انرژی گرفته شده یا ساطع شده هنگامی که موقعیتهای الکترونی یا سایر موقعیتها جابجا میشوند همیشه یک ”کوانتوم“ یا ضریبی از آن میباشد، اما رفتار ارتعاشی یا موج مانند چنین واحدهایی از انرژی به طور کامل توسط ابعاد ساختارهای مادۀ مربوطه تعیین میشود. چنین ارتعاشات موج مانند انرژی 860 برابر قطر آلتیمتانها، الکترونها، اتمها، یا واحدهای دیگری که چنین عمل میکنند میباشند. سردرگمی بیپایانی که همراه مشاهدۀ مکانیک موجی رفتار کوانتومی است به سبب روی هم قرار گیری امواج انرژی است: دو برآمدگی میتوانند آمیخته شوند تا یک برآمدگی دو ارتفاعه بسازند، در حالی که یک برآمدگی و یک فرو رفتگی ممکن است تلفیق شوند تا بدین ترتیب یکدیگر را متقابلاً خنثی سازند.
در ابرجهان اروانتان یکصد انرژی موجی هشتگانه وجود دارد. از این یکصد گروه از جلوههای انرژی، شصت و چهار عدد به طور کامل یا بخشاً در یورنشیا شناخته شدهاند. پرتوهای خورشید در بر گیرندۀ چهار هشتگان در مقیاس ابرجهانی میباشند، انوار مرئی که در بر گیرندۀ یک هشتگان واحد میباشند، شمارۀ چهل و شش در این سری. گروه ماوراءِ بنفش بعد از آن میآید، در حالی که ده هشتگان بعد اشعههای ایکس میباشند، و به دنبال آنها اشعههای گامای رادیم قرار دارند. سی و دو هشتگان بالاتر از نور مرئی خورشید انوار انرژی فضای بیرونی هستند که با ذرات ریز بسیار انرژی یافتۀ مادۀ مربوطۀ خود مکرراً در آمیختهاند. بعدی اشعۀ مادون قرمز است که پایینتر از نور مرئی خورشید میباشد، و سی هشتگان زیر آن گروه پخش رادیویی هستند.
تجلیهای موج مانند انرژی — از نقطه نظر بینش علمی یورنشیای قرن بیستم — میتوانند به ده گروه زیرین طبقهبندی شوند:
1- اشعههای مادون آلتیمتانی — چرخشهای مرزی آلتیمتانها، به تدریج که شروع به شکلیابی مشخص میکنند. این اولین مرحلۀ انرژی در حال پدیداری است که پدیدههای موج مانند میتوانند در آن شناسایی و اندازهگیری شوند.
2- اشعههای آلتیمتانی. جمع شدن انرژی به داخل کرات ریزِ آلتیمتانها موجب ارتعاشاتی در درون فضا میشود که قابل تشخیص و اندازهگیری هستند. و مدتها پیش از آن که فیزیکدانان آلتیمتان را کشف کنند، بدون شک نمودهای این اشعهها را آنطور که روی یورنشیا میبارند کشف خواهند کرد. این اشعههای کوتاه و قدرتمند نمایانگر فعالیت اولیۀ آلتیمتانها میباشند، آنطور که تا آن نقطه کند میشوند که به سوی سازمان الکترونی ماده حرکت میکنند. به تدریج که آلتیمتانها به داخل الکترونها تجمع میکنند، تراکم با یک ذخیرهسازی متعاقب انرژی به وقوع میپیوندد.
3- اشعههای کوتاه فضایی. اینها کوتاهترین ارتعاشات کاملاً الکترونی هستند و نمایانگر مرحلۀ پیش اتمی این شکل ماده میباشند. این اشعهها نیازمند حرارتهای فوقالعاده بالا یا پایین برای این فرآوری میباشند. دو نوع از این اشعههای فضایی وجود دارند: یکی ملازم با تولد اتمها و دیگری نشان دهندۀ اختلال اتمی است. آنها در بیشترین کیفیتها از متراکمترین صفحۀ ابرجهان، راه شیری، که همچنین متراکمترین صفحۀ جهانهای بیرونی است، ساطع میشوند.
4- مرحلۀ الکترونی. این مرحلۀ انرژی بنیاد تمامی مادیتیابیها در هفت ابرجهان است. هنگامی که الکترونها از سطح بالاتر انرژی به سطوح پایینتر گردش مداری عبور میکنند، کوانتومها نیز ساطع میشوند. جابجایی مداری الکترونها به بیرون افکندن یا جذب ذرات بسیار مشخص و قابل اندازهگیری یکسان انرژی نوری منجر میشود، در حالی که الکترون تکی هنگامی که در معرض تصادم قرار گیرد همیشه یک ذرۀ انرژی نوری رها میسازد. جلوههای انرژی موج مانند همچنین با کارکردهای اجرام مثبت و سایر اعضای مرحلۀ الکترونی توأم میباشند.
5- اشعههای گاما. آن برون تابیهایی که جدایی خود انگیختۀ مادۀ اتمی را تعیین ویژگی میکنند. بهترین تصویر این شکل از فعالیت الکترونی در پدیدههایی که با تلاشی رادیم مربوط است نشان داده میشود.
6- گروه اشعۀ ایکس. مرحلۀ بعد در آهسته ساختن الکترون اشکال متنوع اشعههای خورشیدی ایکس به همراه اشعههای مصنوعی تولید شدۀ ایکس را ایجاد میکند. شارژ الکترونی یک میدان الکتریکی ایجاد میکند؛ حرکت موجب پدیدار شدن یک جریان الکتریکی میشود؛ جریان یک میدان مغناطیسی ایجاد میکند. هنگامی که یک الکترون به طور ناگهانی متوقف میشود، آشوب الکترومغناطیسی حاصله موجب ایجاد اشعۀ ایکس میشود. اشعۀ ایکس همان اختلال است. اشعههای خورشیدی ایکس با آنهایی که برای اکتشاف داخل بدن انسان به طور مکانیکی ایجاد میشوند یکسان هستند، به جز این که قدری درازترند.
7- اشعههای ماوراءِ بنفش یا شیمیایی نور خورشید و تولیدات مکانیکی گوناگون.
8- نور سفید — تمامی نور مرئی خورشیدها.
9- اشعههای مادون قرمز — آهسته شدن فعالیت الکترونی که هنوز به مرحلۀ گرمای قابل ملاحظه نزدیکتر است.
10- امواج هرتز — آن انرژیهایی که برای پخش رادیویی در یورنشیا به کار گرفته میشوند.
از میان تمامی این ده مرحله فعالیت انرژی موج مانند، چشم انسان میتواند تنها با یک هشتگان، تمامی پرتو نور عادی خورشید، واکنش نشان دهد.
آنچه که اتر نامیده میشود صرفاً یک نام جمعی برای نامیدن یک گروه از فعالیتهای نیرو و انرژی که در فضا به وقوع میپیوندند میباشد. آلتیمتانها، الکترونها، و سایر انباشتگیهای جرمیِ انرژی ذرات ثابت ماده هستند، و در عبورشان از میان فضا به راستی در خطوط مستقیم پیش میروند. نور و تمامی اشکال قابل شناخت دیگرِ نمودهای انرژی شامل زنجیرهای از ذرات مشخص انرژی هستند که در خطوط مستقیم پیش میروند، به جز هنگامی که توسط جاذبه و نیروهای مداخله کنندۀ دیگر تغییر مییابند. این که این پیشرویهای ذرات انرژی در هنگام قرار گرفتن تحت مشاهدات مشخص به صورت پدیدههای موجی ظاهر میشوند به سبب مقاومت پوشش نیرویی یکسان تمامی فضا، اتر فرضی، و کشش بین جاذبهای تجمعات مربوطۀ ماده است. فاصلهبندی فواصل ذرات ماده به همراه سرعت اولیۀ پرتوهای انرژی ظهور موجسان بسیاری از اشکال انرژی - ماده را تعیین میکند.
تحریک محتوای فضا یک واکنش موج مانند نسبت به عبور ذرات سریعاً در حال حرکت ماده ایجاد میکند، درست همانطور که عبور یک کشتی در میان آب امواجی با دامنۀ نوسان و فواصل متغیر ایجاد میکند.
رفتار نیروی آغازین موجب پدیداری پدیدههایی میشود که از بسیاری جهات با اتر فرضی شما قابل مقایسه است. فضا خالی نیست؛ کرات تمامی فضا میچرخند و به داخل اقیانوس عظیمی از نیرو - انرژی گسترده غوطهور میشوند. محتوای فضای یک اتم نیز خالی نیست. با این حال هیچ اتری وجود ندارد، و خود فقدان این اتر فرضی سیارۀ مسکونی را قادر میسازد از سقوط به داخل خورشید بگریزد، و الکترون در حال دور زدن در برابر افتادن به داخل هسته مقاومت کند.
در حالی که شارژ فضایی نیروی جهانی همگن و همسان است، سازماندهی انرژی تکامل یافته به ماده مستلزم تمرکز انرژی به صورت اجرام جداگانۀ دارای ابعاد مشخص و وزن ثابت — واکنش دقیق جاذبهای — میباشد.
جاذبۀ محلی یا خطی با پدیداری سازمان اتمی ماده به طور کامل کاری میشود. مادۀ پیش اتمی هنگامی که توسط اشعۀ ایکس و سایر انرژیهای مشابه فعال میشود اندکی نسبت به جاذبه واکنشگر میشود، اما هیچ کشش جاذبهای قابل اندازهگیری خطی روی ذرات الکترونی - انرژی آزاد، غیرمتصل، و تغییر نیافته یا روی آلتیمتانهای ناپیوسته اعمال نمیشود.
آلتیمتانها به وسیلۀ جاذبۀ متقابل عمل میکنند، و فقط به کشش جاذبهای دایرهوار بهشت واکنش نشان میدهند. بدین ترتیب آنها بدون واکنش خطی جاذبهای در کژرفت فضایی جهانی نگاه داشته میشوند. آلتیمتانها قادرند سرعت چرخشی را تا نقطۀ رفتار بخشاً ضد جاذبهای شتاب دهند، اما نمیتوانند مستقل از سازمان دهندگان نیرو یا مدیران نیرو به سرعت بحرانی گریز ضد جدا سازی دست یابند، و به مرحلۀ انرژی قدرتمند بازگردند. در طبیعت، آلتیمتانها فقط هنگامی که در تلاشی نهایی یک خورشید سرد شده و در حال مردن شرکت میکنند از وضعیت وجود فیزیکی میگریزند.
آلتیمتانها، که در یورنشیا ناشناختهاند، پیش از آن که به انرژی گردشی، پیش شرط سازماندهی الکترونی، برسند طی بسیاری از مراحل فعالیت فیزیکی کند میشوند. آلتیمتانها از سه نوع حرکت برخوردارند: مقاومت متقابل به نیروی کیهانی، گردشهای انفرادی دارای پتانسیل ضد جاذبه، و موقعیتهای درون الکترونی یکصد آلتیمتان متقابلاً وابسته به هم.
کشش متقابل یکصد آلتیمتان را در ساختار الکترون چسبیده به هم نگاه میدارد. و در یک الکترون نمونه هرگز بیشتر یا کمتر از یکصد آلتیمتان وجود ندارد. از دست دادن یک یا تعداد بیشتری آلتیمتان هویت معمول الکترونی را نابود میسازد، و بدین ترتیب یکی از ده اشکال تغییر یافتۀ الکترون را پدیدار میسازد.
آلتیمتانها در مدار حرکت نمیکنند یا در مدارهای درون الکترونها چرخش نمیکنند، اما مطابق سرعتهای محوری چرخشی خود پخش یا به طور خوشهای جمع میشوند، و بدین ترتیب ابعاد ناهمسان الکترونی را تعیین میکنند. همین سرعت آلتیمتانیِ چرخش محوری همچنین واکنشهای منفی یا مثبت چندین نوع از واحدهای الکترونی را تعیین میکند. تمامی جدا شدگی یا گردهم آیی گروهی مادۀ الکترونی به همراه تفکیک الکتریکی اجرام منفی یا مثبت انرژی - ماده ناشی از این کارکردهای متنوع ارتباط متقابل اجزای آلتیمتانی میباشد.
قطر هر اتم اندکی بیش از یکصد میلیونیم یک اینچ میباشد، در حالی که یک الکترون کمی بیش از دو هزارم کوچکترین اتم، هیدروژن، وزن دارد. پروتون مثبت، ویژگی هستۀ اتمی، در حالی که ممکن است بزرگتر از یک الکترون منفی نباشد، تقریباً دو هزار برابر بیشتر وزن دارد.
اگر جرم ماده بزرگ شود تا این که جرم یک الکترون برابر با یک دهم اونس شود، سپس اندازه نیز به طور متناسب بزرگ شود، حجم چنین الکترونی به بزرگی حجم زمین میشود. اگر حجم یک پروتون — هزار و هشتصد برابر سنگینتر از یک الکترون — به اندازۀ سر یک سوزن بزرگ شود، آنگاه در مقایسه، سر سوزن به قطری برابر با مدار زمین به دور خورشید میرسد.
شکلیابی تمام ماده به ترتیب منظومۀ شمسی است. در مرکز هر جهان بسیار ریزِ انرژی یک قسمت هستهای وجود مادی نسبتاً باثبات، و به طور نسبی ساکن وجود دارد. این واحد مرکزی از یک امکان سهگانۀ بروز بهرهمند است. به دور این مرکز انرژی واحدهای انرژی، با فراوانی بیپایان اما در مدارهای در حال نوسان، میچرخند که به طور اندک با سیاراتی که به دور خورشید یک گروه ستارهای نظیر خود منظومۀ شمسی شما میگردند قابل مقایسه هستند.
در درون اتم الکترونها با حدوداً همان فضای قابل مقایسهای که سیارات در گردش به دور خورشید در فضای منظومۀ شمسی دارند حول پروتون مرکزی میچرخند. در مقایسه با اندازۀ واقعی، همان فاصلۀ نسبی میان هستۀ اتمی و مدار داخلی الکترونی وجود دارد که بین سیارۀ داخلی، عطارد، و خورشید شما وجود دارد.
گردشهای محوری الکترونی و سرعتهای مداری آنها حول هستۀ اتمی هر دو فراتر از قوۀ تخیل بشری هستند، تا چه رسد به سرعتهای اجزای آلتیمتانی آنها. ذرات مثبت رادیم با سرعت ده هزار مایل در ثانیه به داخل فضا پرش میکنند، در حالی که ذرات منفی به سرعتی تقریباً برابر با سرعت نور دست مییابند.
جهانهای محلی از ساختار دهگانه هستند. تنها یکصد مادیتیابی اتمی انرژی فضایی قابل تشخیص در یک جهان دوگانه وجود دارد. این ماکزیمم سازمانیابی ممکن ماده در نبادان است. این یکصد شکل ماده شامل یک سری منظم است که در آن از یک تا یکصد الکترون به دور یک هستۀ مرکزی و نسبتاً فشرده میچرخند. این ارتباط منظم و قابل اطمینان انرژیهای گوناگون است که ماده را تشکیل میدهد.
هر کرهای یکصد عنصر قابل شناخت در سطح نشان نخواهد داد، اما آنها در جایی موجودند، موجود بودهاند، یا در پروسۀ تکامل هستند. شرایط حاکم بر منشأ و تکامل متعاقب یک سیاره تعیین میکند که چه تعداد از یکصد نوع اتمی قابل مشاهده خواهد بود. اتمهای سنگینتر در سطح بسیاری از کرات یافت نمیشوند. حتی در یورنشیا عناصر شناخته شدۀ سنگینتر تمایل به تلاشی نشان میدهند، همانطور که توسط رفتار رادیم نشان داده میشود.
ثبات اتم به تعداد نوترونهای از نظر الکتریکی غیرفعال در بدنۀ مرکزی بستگی دارد. کنش شیمیایی به طور کامل به فعالیت الکترونهایی که آزادانه در حال گردشند بستگی دارد.
در اروانتان هرگز میسر نبوده است که بیش از یکصد الکترون در حال گردش را به طور طبیعی در یک سیستم اتمی سوار نمود. هنگامی که یکصد و یک عدد به طور مصنوعی به داخل میدان مداری ارائه شدهاند، نتیجه همیشه تلاشی تقریباً آنی پروتون مرکزی به همراه پراکندگی مهار نکردنی الکترونها و انرژیهای آزاد شدۀ دیگر بوده است.
در حالی که اتمها ممکن است شامل یک تا یکصد الکترون مداری باشند، فقط ده الکترون بیرونی اتمهای بزرگتر به صورت اجرام مشخص و مجزا حول هستۀ مرکزی میچرخند، و به طور سالم و متراکم در مدارهای دقیق و مشخص گردش میکنند. مشاهده یا کشف سی الکترون نزدیکتر به مرکز به صورت اجرام جداگانه و سازمان یافته مشکل است. همین نسبت قابل مقایسۀ کنش الکترونی در رابطه با نزدیکی هستهای در تمامی اتمها صرف نظر از تعداد الکترونهای شامل وجود دارد. هر چه هسته نزدیکتر باشد، تقسیم ناپذیری الکترونی کمتر است. گسترش موج مانند انرژی یک الکترون ممکن است طوری صورت پذیرد که تمامی مدارهای کوچکتر اتمی را اشغال کند. این امر به ویژه در مورد الکترونهایی که به هستۀ اتمی از همه نزدیکترند صدق میکند.
درونیترین سی الکترون مداری از فردیت برخودارند، اما سیستمهای انرژی آنها به در هم آمیختن تمایل دارند، و از الکترون تا الکترون و تقریباً از مدار تا مدار امتداد مییابند. سی الکترون بعدی در بر گیرندۀ خانوادۀ دوم، یا منطقۀ انرژی میباشند، و از فردیت در حال پیشروی برخوردار میباشند، تودههای ماده که یک کنترل کاملتر روی سیستمهای انرژی مربوطۀ خود اعمال میکنند. سی الکترون بعدی، سومین منطقۀ انرژی، باز بیشتر فردیت یافته هستند و در مدارهای مشخصتر و بارزتر گردش میکنند. ده الکترون آخر، که تنها در ده عنصر سنگینتر موجودند، از حرمت استقلال برخوردارند، و از این رو قادرند به طور کم و بیش آزادانهتر از کنترل هستۀ مادر بگریزند. اعضای این گروه چهارم و بیرونیتر الکترونها، همانطور که با تلاشی آنی اورانیوم و عناصر هم خانواده نشان داده میشود، با یک تغییر مینیمم در حرارت و فشار از چنگال هستۀ مرکزی خواهند گریخت.
بیست و هفت اتم اول، آنهایی که در بر گیرندۀ یک تا بیست و هفت الکترون مداری هستند، با سهولت بیشتری نسبت به بقیه قابل فهم میباشند. از بیست و هشت به بالا ما بیشتر و بیشتر با غیرقابل پیشبینی بودن حضور ظاهری مطلق کامل مواجه هستیم. اما برخی از این غیرقابل پیشبینی بودن الکترونی به سبب سرعتهای ناهمسان گردش محوری آلتیمتانی و گرایش ناشناختۀ ”گرد هم آمدن“ آلتیمتانها است. تأثیرات دیگر — فیزیکی، الکتریکی، مغناطیسی، و جاذبهای — نیز عمل میکنند تا کنش متغیر الکترونی را ایجاد کنند. از این رو اتمها در رابطه با قابلیت پیشبینی مشابه اشخاص هستند. آمارشناسان ممکن است قوانینی را که حاکم بر تعداد زیادی از اتمها یا اشخاص هستند اعلام کنند اما نه برای یک اتم یا فرد تنها.
در حالی که جاذبه یکی از چندین عامل مربوطه در به هم پیوسته نگاه داشتن یک سیستم انرژی اتمیِ بسیار کوچک میباشد، همچنین در این واحدهای بنیادین فیزیکی و در میان آنها یک انرژی قدرتمند و ناشناخته وجود دارد، راز ساختار بنیادین و کنش غائی آنها، نیرویی که کشف آن در یورنشیا باقی است. این تأثیر جهانی بر تمامی فضای در بر گرفته شدۀ درون این سازمان بسیار کوچک انرژی نفوذ دارد.
فضای درون الکترونی یک اتم خالی نیست. در سرتاسر یک اتم این فضای درون الکترونی از طریق تجلیهای موج مانند که با سرعت الکترونی و گردشهای آلتیمتانی به طور کامل هماهنگ شدهاند فعال شده است. این نیرو به طور کامل تحت سیطرۀ قوانین شناخته شدۀ شما پیرامون جاذبۀ مثبت و منفی نیست. از این رو رفتار آن گاهی اوقات غیرقابل پیشبینی است. این تأثیر ذکر نشده به نظر میرسد یک واکنش فضایی - نیرویی مطلق کامل باشد.
پروتونهای شارژ شده و نوترونهای شارژ نشدۀ هستۀ اتم به وسیلۀ واکنش متقابل مزوترون، یک ذرۀ ماده که 180 برابر سنگینتر از الکترون است به هم پیوسته نگاه داشته میشوند. بدون این آرایش، شارژ الکترونی که توسط پروتونها حمل میشود موجب اختلال هستۀ اتمی میشود.
به تدریج که اتمها تشکیل میشوند، نیروهای الکتریکی و جاذبهای هیچیک نمیتوانند هسته را به هم پیوسته نگاه دارند. یکپارچگی هسته به وسیلۀ کارکرد متقابل همساز کنندۀ مزوترون حفظ میشود، که قادر است ذرات شارژ شده و شارژ نشده را به دلیل توان نیرویی - جرمی برتر به وسیلۀ کارکرد بیشتر پروتونها و نوترونهای محرک که مداوماً جای خود را با هم عوض میکنند به هم پیوسته نگاه دارد. مزوترون موجب میشود که شارژ الکتریکی ذرات هستهای به طور بیوقفه میان پروتونها و نوترونها رد و بدل شود. در یک بخش بسیار اندک یک ثانیه یک ذرۀ مفروض هستهای یک پروتون شارژ شده است و بعدی یک نوترون شارژ نشده. و این تناوبهای وضعیت انرژی آنقدر به طور باور نکردنی سریع هستند که شارژ الکتریکی از تمامی فرصتها برای عملکرد به صورت یک تأثیر مختل کننده محروم است. از این رو مزوترون به صورت یک ذرۀ ”حامل انرژی“ که به طور قدرتمند به ثبات هستهای اتم کمک میکند عمل میکند.
حضور و کارکرد مزوترون همچنین یک معمای اتمی دیگر را روشن میسازد. هنگامی که اتمها به طور رادیواکتیو عمل میکنند، بسیار فراتر از آنی که انتظار میرود انرژی ساطع میکنند. این مازاد تشعشع از تلاشی ”حامل انرژیِ“ مزوترونی ناشی میشود که بدین طریق یک الکترون محض میشود. تلاشی مزوترونی همچنین با ساطع شدن ذرات مشخص کوچک شارژ نشده همراه است.
مزوترون ویژگیهای مشخص همساز هستۀ اتمی را روشن میسازد، اما همسازی پروتون به پروتون و چسبندگی نوترون به نوترون را توضیح نمیدهد. نیروی متناقض و قدرتمندِ تمامیتِ اتمیِ همساز یک شکل از انرژی است که تاکنون در یورنشیا کشف نشده است.
این مزوترونها به طور فراوان در پرتوهای فضایی که چنان به طور بیوقفه به سیارۀ شما اصابت میکنند یافت میشوند.
مذهب به تنهایی دگم نیست. فلسفۀ طبیعی نیز به همان اندازه تمایل به خشک اندیشی دارد. هنگامی که یک آموزگار مشهور مذهبی استدلال آورد که به دلیل وجود هفت حفره در سر انسان عدد هفت برای طبیعت اساسی است، اگر او از شیمی اطلاع بیشتری داشت، ممکن است از این اعتقاد بدین لحاظ که روی یک پدیدۀ حقیقی دنیای فیزیکی بنیان نهاده شده بود جانبداری میکرد. به رغم تجلی جهانی ساختار دهگانۀ انرژی، در تمامی جهانهای فیزیکی زمان و مکان، یادآور پیوسته موجود واقعیت سازمان هفتگانۀ الکترونی پیش ماده وجود دارد.
عدد هفت برای جهان مرکزی و سیستم روحی برخوردار از پخشهای ذاتی کاراکتر، اساسی است، اما عدد ده، سیستم دهگان، ذاتی انرژی، ماده، و آفرینش مادی است. با این وجود دنیای اتمی یک ویژگی متناوب مشخص به نمایش میگذارد که در گروههای هفتایی تکرار میشود — یک نشان تولد که به وسیلۀ این کرۀ مادی که نشانگر مبدأ دور روحی آن میباشد حمل میشود.
این استمرار هفتگانه که ساختاری خلاق دارد به صورت یک تکرار ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی مشابه در ادوار جداگانۀ هفتتایی، هنگامی که عناصر بنیادین به ترتیب وزنهای اتمی خود آرایش یافتهاند، در حوزههای شیمیایی به نمایش در میآید. هنگامی که عناصر شیمیایی یورنشیا بدین گونه در یک ردیف آرایش مییابند، هر کیفیت یا ویژگی مفروض تمایل دارد به شکل هفتایی دوباره پدیدار شود. این تغییر تناوبی به صورت هفتایی در سرتاسر جدول شیمیایی به طور کاهش یابنده و با تنوع تکرار میشود، و به بارزترین شکل در گروهبندیهای اتمی پیشین یا سبکتر قابل مشاهده است. چنین کیفیتی با شروع از هر یک عنصر، بعد از ملاحظۀ یک ویژگی، برای شش عنصر پی در پی تغییر خواهد کرد، اما با رسیدن به هشتمی، به سمت پدیداری مجدد تمایل دارد، یعنی هشتمین عنصرِ به لحاظ شیمیایی فعال به اولی شباهت دارد، نهمی به دومی، و غیره. چنین واقعیت دنیای فیزیکی به گونهای خطاناپذیر به ساختار هفتگانۀ انرژی نیایی اشاره دارد و نشان دهندۀ واقعیت بنیادین تنوع هفتگانۀ آفرینشهای زمان و فضا میباشد. انسان همچنین باید توجه کند که در طیف طبیعی هفت رنگ وجود دارد.
اما کلیۀ پنداشتهای فلسفۀ طبیعی معتبر نیستند. نمونۀ آن اتر فرضی است، که نمایانگر یک تلاش مبتکرانۀ انسان برای یگانه کردن نادانی او از پدیدههای فضایی میباشد. فلسفۀ جهان نمیتواند مبتنی بر مشاهدات به اصطلاح علم باشد. اگر چنین دگردیسی نتواند دیده شود، یک دانشمند به این تمایل نشان خواهد داد که امکان به وجود آمدن یک پروانه از یک کرم ابریشم را انکار کند.
ثبات فیزیکی در پیوند با انعطاف پذیری بیولوژیک فقط به دلیل برخورداری آرشیتکتهای استاد آفرینش از خردمندی تقریباً پایان ناپذیر در طبیعت موجود است. هیچ چیز کمتر از خردمندی متعالی هرگز نمیتواند واحدهایی از ماده را طراحی کند که در آن واحد بسیار باثبات و به طور مؤثر بسیار انعطافپذیر باشند.
گسترۀ بیپایان واقعیت نسبی کیهانی از مطلق بودن مونوتای بهشت تا مطلق بودن توانمندی فضایی، حاکی از تکامل مشخص رابطه در واقعیتهای غیرروحی اولین منبع و مرکز است — آن واقعیتهایی که در توانمندی فضایی پنهان هستند، در مونوتا آشکار شدهاند، و به طور آیندهنگرانه در سطوح بینابینی کیهانی آشکار گشتهاند. این چرخۀ ابدی انرژی، که در پدر جهانها دور میزند، مطلق است و به واسطۀ مطلق بودن، نه در واقعیت یا ارزش گسترشگرا نیست. با این وجود پدر آغازین حتی اکنون — به مانند همیشه — به میدان پیوسته فراخگرای زمان - مکان و معانی متعالی زمان - مکان، یک میدان روابط در حال تغییر که در آن انرژی - ماده از طریق تلاش تجربی ذهن زنده و شخصی به طور تدریجی در معرض کنترل فراگیر روح زنده و الهی قرار میگیرد، واقف است.
انرژیهای غیرروحی جهانی در سیستمهای زندۀ اذهان غیرآفریننده در سطوح گوناگون، که برخی از آنها ممکن است به صورت زیرین نشان داده شود، مجدداً پیوند مییابند:
1- اذهانِ پیش از روح یاور. این سطح از ذهن فاقد تجربه است و در کرات مسکونی توسط کنترلگران استاد فیزیکی مورد خدمت روحی واقع میشود. این ذهنِ مکانیکی است، نیروی عقلانیِ فاقد توان یادگیریِ بدویترین اشکال حیات مادی، اما ذهنِ فاقد توان یادگیری در بسیاری سطوح علاوه بر سطح حیات بدوی سیارهای عمل میکند.
2- اذهان روح یاور. این خدمت روحانی یک روح مادر جهان محلی است که از طریق هفت روح یاور ذهنی خود در سطح قابل آموزش (غیرمکانیکی) ذهن مادی عمل میکند. ذهن مادی در این سطح اینها را تجربه میکند: به عنوان خرد پایینتر از بشری (حیوانی) در پنج یاور اول. به عنوان خرد بشری (اخلاقی) در هفت یاور. به عنوان خرد فوق بشری (بینابینی) در دو یاور آخر.
3- اذهان در حال تکامل مورانشیا — بصیرت در حال توسعۀ شخصیتهای در حال تکامل در دوران فرازگرایانۀ جهان محلی. این اعطای روح مادر جهان محلی در ارتباط با پسر آفریننده است. این سطح ذهنی سازماندهی نوع مورانشیایی وسیلۀ حیات، ترکیبی از مادی و روحی که توسط سرپرستان نیروی مورانشیای یک جهان محلی به اجرا در میآید، را در بر دارد. ذهن مورانشیا در واکنش به 570 سطح از حیات مورانشیا، که ظرفیت فزایندۀ همکاری با ذهن کیهانی در سطوح بالاتر پیشرفت را آشکار میسازد، به طور ناهمسان عمل میکند. این مسیر تکاملی مخلوقات انسانی است، اما ذهن متعلق به یک نوع غیرمورانشیایی نیز توسط یک پسر جهان و یک روح جهان به فرزندان غیرمورانشیایی آفرینشهای محلی اعطا میشود.
ذهن کیهانی. این ذهن هفتگانۀ متنوع زمان و مکان است که یک فاز آن توسط هر یک از هفت روح استاد برای یکی از هفت ابرجهانها مورد خدمت روحانی واقع میشود. ذهن کیهانی تمامی سطوح ذهن متناهی را در بر میگیرد و به طور تجربی با سطوح تکاملی - الهی ذهن متعالی و به گونهای تعالی گرایانه با سطوح وجودگرایانۀ ذهن مطلق — مدارهای مستقیم عامل مشترک — هماهنگی میکند.
در بهشت، ذهن مطلق؛ در هاونا ابسونایت؛ و در اروانتان متناهی است. ذهن همیشه حاکی از حضور - فعالیت خدمت زنده به اضافۀ سیستمهای متنوع انرژی است، و این در مورد تمامی سطوح و انواع ذهنها صدق میکند. اما در ورای ذهن کیهانی به طور فزاینده مشکل میشود که روابط ذهن با انرژی غیرروحی را تصویر نمود. ذهن هاونا پایینتر از مطلق اما فوق تکاملی است، و چون وجودگرایانه - تجربی است، از هر مفهوم دیگری که برای شما آشکار گشته به ابسونایت نزدیکتر است. ذهن بهشتی در ماوراءِ فهم بشری است. آن وجودگرایانه، غیرمکانی، و ناگذرا است. با این وجود، تمامی این سطوح ذهنی تحتالشعاع حضور جهانی عامل مشترک — از طریق قبضۀ ذهنی - جاذبهای خدای ذهن در بهشت قرار دارد.
در ارزشیابی و شناخت ذهن باید به یاد داشت که جهان نه مکانیکی و نه جادویی است. آن یک آفرینش ذهن و یک مکانیسم قانون است. اما قوانین طبیعت ضمن کاربرد عملی در آنچه که به نظر میرسد قلمروهای دوگانۀ فیزیکی و روحی است عمل میکنند، در واقع آنها یکی هستند. اولین منبع و مرکز علت اولیۀ تمامی مادیت یابیها و در همان حال پدر اول و نهایی تمامی ارواح میباشد. پدر بهشتی در جهانهای بیرون از هاونا فقط به صورت انرژی خالص و روح خالص — به صورت تنظیم کنندگان فکر و سایر اجزای مشابه — به طور شخصی ظاهر میشود.
مکانیسمها به طور مطلق بر کل آفرینش حاکم نیستند. جهان جهانها در مجموع توسط ذهن طراحی شده، توسط ذهن ساخته شده، و توسط ذهن اداره میشود. اما مکانیسم الهی جهان جهانها یکسره کاملتر از آن است که روشهای علمی ذهن متناهی انسان حتی به یک نشانۀ سیطرۀ ذهن بیکران پی ببرد. زیرا این ذهن آفریننده، کنترل کننده و نگهدارنده، نه ذهن مادی و نه ذهن مخلوق است. آن ذهن روحی است که در سطوح آفرینندگی واقعیت الهی و از آنجا عمل میکند.
توان شناخت و کشف ذهن در مکانیسمهای جهان تماماً به توان، فهم، و ظرفیت ذهن پژوهشگر که درگیر چنین کار مشاهده است بستگی دارد. اذهان زمان و مکان، که از درون انرژیهای زمان و مکان سازماندهی شدهاند، تابع مکانیسمهای زمان و مکان هستند.
حرکت و جاذبۀ جهان جنبههای دوگانۀ مکانیسم غیرشخصی زمان و مکان جهان جهانها هستند. سطوح واکنش به جاذبه برای روح، ذهن، و ماده کاملاً مستقل از زمان هستند، اما فقط سطوح حقیقی روحیِ واقعیت مستقل از مکان (غیرمکانی) هستند. سطوح بالاتر ذهنی جهان — سطوح روحی - ذهنی — نیز ممکن است غیرمکانی باشند، اما سطوح ذهن مادی، مثل ذهن بشری، به فعل و انفعالات جاذبۀ جهان واکنش نشان میدهند، و واکنش خود را فقط در تناسب با تعیین هویت روحی از دست میدهند. سطوح روحی واقعیت از طریق محتوای روحیِ خود شناخته میشوند، و وجود به صورت روح در زمان و مکان به طور معکوس با واکنش خطی - جاذبهای اندازهگیری میشود.
واکنش خطی - جاذبهای یک اندازهگیری کمّی انرژی غیرروحی است. جرم — انرژی سازمان یافته — تماماً تابع این کشش است، به جز هنگامی که حرکت و ذهن روی آن عمل میکنند. جاذبۀ خطی نیروی همساز دامنۀ کوتاه کیهان ماکرو است، تا اندازهای همانطور که نیروهای همساز درون اتمی نیروهای دامنۀ کوتاه کیهان میکرو میباشند. انرژی فیزیکی مادیت یافته، که به صورت به اصطلاح ماده سازمان یافته شده است، نمیتواند بدون تأثیرگذاری روی واکنش جاذبۀ خطی فضا را بپیماید. اگر چه چنین واکنش جاذبهای به طور مستقیم با جرم متناسب است، چنان با فضای بینابین تغییر یافته است که نتیجۀ نهایی هنگامی که به صورت معکوس مطابق مجذور فاصله بیان میشود فقط میتواند به صورت تقریبی تخمین زده شود. فضا به دلیل حضور تأثیرات ضد جاذبۀ نیروهای بیشمار فوق مادی در آن که برای خنثی نمودن عمل جاذبه و کلیۀ واکنشهای نسبت به آن عمل میکنند سرانجام بر جاذبۀ خطی چیره میشود.
مکانیسمهای فوقالعاده پیچیده و دارای ظاهر بسیار اتوماتیک کیهانی همیشه تمایل به پنهانسازی حضور ذهن سکنیگزین آغازین یا خلاق از هر یک یا کلیۀ موجودات هوشمند بسیار پایینتر از سطوح جهانی طبیعت و ظرفیت خود مکانیسم دارند. از این رو این اجتناب ناپذیر است که مکانیسمهای بالاتر جهان برای ردههای پایینتر مخلوقات فاقد ذهن به نظر رسند. تنها استثنای ممکن برای چنین نتیجهای پیامد برخورداری از ذهن در پدیدۀ شگفتانگیز یک جهان ظاهراً خود نگهدار میباشد — اما این موضوع فلسفه است تا یک تجربۀ واقعی.
از آنجا که ذهن جهان را هماهنگ میکند، پابرجایی مکانیسمها ناموجود است. پدیدۀ تکامل تدریجی که با خود نگاهداری کیهانی مربوط است در سرتاسر جهان عمومیت دارد. ظرفیت تکاملی جهان در نامتناهی بودن خود انگیختگی تمام نشدنی است. پیشرفت به سوی یگانگی متوازن، یک ترکیب در حال رشد تجربی که به روی یک پیچیدگی پیوسته فزایندۀ روابط سوار است، فقط میتواند از طریق یک ذهن هدفمند و مسلط صورت پذیرد.
هر چه ذهن جهانی که با هر پدیدۀ جهانی مربوط است بالاتر باشد، کشف آن برای انواع پایینتر ذهنی مشکلتر است. و چون ذهنِ مکانیسمِ جهان روح - ذهن خلاق است (حتی ذهنیت بیکران)، هرگز نمیتواند توسط اذهان سطح پایینتر جهان کشف شود یا تشخیص داده شود، تا چه رسد توسط پایینترین ذهنها، ذهن بشر. ذهن در حال تکامل حیوانی، در حالی که به طور طبیعی در جستجوی خداوند است، به تنهایی و به واسطۀ خود ذاتاً خداشناس نیست.
تکامل مکانیسمها حاکی و نشان دهندۀ حضور پنهان و استیلای ذهن خلاق است. توان خرد انسانی برای مشاهده، طراحی، و آفرینش مکانیسمهای اتوماتیک نشانگر کیفیتهای برتر، خلاق، و هدفمند ذهن انسان به عنوان تأثیر غالب در سیاره است. ذهن همیشه در جهت رسیدن به اینها تلاش میکند:
1- آفرینش مکانیسمهای مادی.
2- کشف اسرار پنهان.
3- کاوش وضعیتهای دور.
4- تدوین سیستمهای ذهنی.
5- نیل به اهداف خردمندانه.
6- دستیابی به سطوح روحی.
7- حصول سرنوشتهای الهی — متعالی، غائی، و مطلق.
ذهن همیشه خلاق است. عطیۀ ذهنی یک حیوان منفرد، انسان فانی، مورانشیایی، فرازگرای روحی، یا دست یابندۀ به نهایت همیشه برای ایجاد یک بدن مناسب و قابل استفاده برای هویت مخلوق زنده کفایت میکند. اما پدیدۀ حضور یک شخصیت یا الگوی یک هویت، به این صورت، یک تجلی انرژی، چه فیزیکی، ذهنی، یا روحی نیست. شکلِ شخصیت سیمای الگویی یک موجود زنده است. آن حاکی از ترتیب انرژیها است، و این به علاوۀ حیات و حرکت، مکانیسم وجود مخلوق است.
حتی موجودات روحی دارای شکل هستند، و این اشکال روحی (الگوها) واقعی هستند. حتی بالاترین نوع شخصیتهای روحی دارای شکل هستند — وجودهای شخصیتی که از هر جهت با بدنهای انسانهای یورنشیا قابل مقایسهاند. تقریباً تمامی موجوداتی که در هفت ابرجهان مورد مواجهه واقع میشوند از شکل برخوردارند. اما استثناهای اندکی در این قانون کلی وجود دارند: تنظیم کنندگان فکر به نظر میرسد تا بعد از پیوند با ارواح بقا یافتۀ همدمهای انسانی خود فاقد شکل هستند. پیامآوران منفرد، ارواح الهام یافتۀ تثلیث، یاوران شخصی روح بیکران، پیامآوران جاذبه، ثبت کنندگان متعالی، و برخی دیگران نیز فاقد شکل قابل اکتشاف میباشند. اما اینها نمونۀ استثناهای اندک هستند. اکثریت عمده اشکال اصیل شخصیتی دارند، اشکالی که به طور فردی مشخص هستند، و قابل شناخت و شخصاً قابل تمیز دادن میباشند.
ارتباط ذهن کیهانی و خدمت روحانی ارواح یاور ذهن یک منزلگاه مناسب فیزیکی برای موجود بشری در حال تکامل شکل میدهد. به همین ترتیب ذهن مورانشیا برای تمامی بقا یافتگان انسانی به طور منحصر به فرد شکلی مورانشیایی به وجود میآورد. همانطور که بدن انسان برای هر موجود بشری شخصی و ویژه است، شکل مورانشیا نیز بسیار اختصاصی و به طور مکفی ویژۀ ذهن خلاقی خواهد بود که بر آن مسلط است. دو شکل مورانشیایی همانقدر به هم شبیه هستند که هر دو بدن بشری میباشند. سرپرستان نیروی مورانشیا بانی مادۀ ناهمسان مورانشیایی که با آن حیات مورانشیا میتواند شروع به کار کند میشوند، و سرافیمهای مسئول آن را فراهم میکنند. و بعد از حیات مورانشیا کشف خواهد شد که اشکال روحی به همان اندازه متنوع، شخصی، و خاص سکنی گزینان مربوطۀ روحی - ذهنی آنها هستند.
شما در یک کرۀ مادی به این صورت به بدن نگاه میکنید که دارای یک روح است، اما ما به روح چنین مینگریم که دارای یک بدن است. چشمان مادی به راستی پنجرههای روانِ از روح تولد یافته هستند. روح معمار است، ذهن سازنده است، و بدن مادۀ ساختمانی است.
انرژیهای فیزیکی، روحی، و ذهنی، بدین شکل و در حالات خالص آن به صورت وجودهای بالفعل جهانهای مادی به طور کامل روی هم تأثیر متقابل نمیگذارند. در بهشت این سه انرژی همتراز هستند، در هاونا هماهنگ هستند، در حالی که در سطوح جهانی فعالیتهای متناهی تمامی ردههای سلطۀ مادی، ذهنی، و روحی باید مورد برخورد قرار گیرند. در وضعیتهای غیرشخصی زمان و مکان، به نظر میرسد انرژی فیزیکی غالب است، اما همچنین به نظر میرسد هر چه کارکرد روح - ذهن به الوهیت مقصود و تفوق عمل بیشتر نزدیک میشود، فاز روحی بیشتر چیره میشود، و این که در سطح غائی ممکن است روح - ذهن به کلی چیره شود. در سطح مطلق روح قطعاً غالب است. و از آنجا به بعد در سرتاسر قلمروهای زمان و مکان، هر جا که یک واقعیت الهی روحی موجود است، هر جا که یک روح - ذهن واقعی عمل میکند، همیشه یک همتای مادی یا فیزیکی آن واقعیت روحی به وجود میآید.
روح واقعیت خلاق است. همتای فیزیکی، انعکاس زمانی - مکانیِ واقعیت روحی، بازتاب فیزیکیِ عمل خلاقِ روح - ذهن است.
ذهن در سرتاسر جهان بر ماده سلطه دارد، حتی آنطور که به نوبۀ خود پاسخگوی کنترل فراگیر غائی روح است. و با انسان فانی، فقط آن ذهنی که به طور آزادانه خود را به هدایت روح تسلیم میکند میتواند از وجود انسانی زمانی - مکانی به عنوان یک فرزند فناناپذیر دنیای جاودانۀ روحیِ متعال، غائی، و مطلق: بیکران، امید به بقا داشته باشد.
[ارائه شده توسط یک پیامآور توانمند که در نبادان در مأموریت است، و با تقاضای جبرئیل.]
یورنشیا عموماً به صورت ششصد و ششِ سِتانیا در نُرلاشیادِکِ نبادان مورد اشاره قرار میگیرد، یعنی ششصد و ششمین کرۀ مسکونی در سیستم محلی سِتانیا، که در کوکبۀ نُرلاشیادک، یکی از یکصد کواکب جهان محلی نبادان، واقع شده است. کواکب جزو تقسیمات اولیۀ یک جهان محلی میباشند و حکمرانان آنان سیستمهای محلیِ کرات مسکونی را به حکومت مرکزی جهان محلی در سلوینگتون و از طریق بازتاب به اَبَرحکومت قدمای ایامها در یوورسا مرتبط میسازند.
دولت کوکبۀ شما در خوشهای از 771 کرات ساخته شده که مرکزیترین و بزرگترین آنها ایدنشیا، مسند حکومت پدران کوکبه، والامرتبههای نُرلاشیادک، میباشد واقع شده است. ایدنشیا خود یکصد برابر بزرگتر از کرۀ شما میباشد. هفتاد کرات اصلی که ایدنشیا را احاطه کردهاند تقریباً ده برابر اندازۀ یورنشیا میباشند، حال آن که ده اقماری که به دور هر یک از این هفتاد کرات میگردند حدوداً اندازۀ یورنشیا هستند. اندازۀ این 771 کراتِ ساخته شده نسبتاً نظیر آنهایی است که متعلق به کواکب دیگر هستند.
نحوۀ محاسبۀ زمان و اندازهگیری مسافت در ایدنشیا همانند سلوینگتون است، و کرات ستاد مرکزی کوکبه، مثل کرات پایتخت جهان، کاملاً با انواع موجودات هوشمند آسمانی پر میباشند. به طور کلی این شخصیتها زیاد متفاوت از آنهایی که در رابطه با حکومت جهان توصیف شدند نیستند.
سرافیمهای سرپرست، سومین ردۀ فرشتگان جهان محلی، به خدمت در کواکب گمارده شدهاند. آنها ستاد مرکزی خویش را در کرات پایتخت مستقر میسازند و به کرات آموزشیِ در حال گردش مورانشیا به طور گسترده خدمت میکنند. در نرلاشیادک هفتاد کرات اصلی و نیز هفتصد کرات فرعی توسط یونیویتیشیا، شهروندان دائمی کوکبه، مسکونی گردیدهاند. تمامی این کراتِ ساخته شده کاملاً توسط گروههای گوناگون زندگی بومی که قسمت عمدۀ آن آشکار نمیشود و شامل اِسپیرانگاهای کارآمد و اِسپورناگیاهای زیبا میباشد اداره میشوند. همانطور که ممکن است گمان برید، زندگی مورانشیای کوکبه که در نقطۀ وسط نظام آموزشی مورانشیا قرار دارد، هم نمونه و هم ایدهآل است.
ایدنشیا مملو از کوهسارهای مسحور کننده است، ارتفاعات پهناور مادۀ فیزیکی که با حیات مورانشیا پوشیده شده و با شکوه معنوی گسترده شده است، اما سلسله کوههای ناهموار نظیر آنچه که در یورنشیا یافت میشود وجود ندارند. دهها هزار دریاچههای زلال و هزاران هزار جویبارهای به هم پیوسته وجود دارند، ولی از اقیانوسهای بزرگ یا رودخانههای متلاطم خبری نیست. فقط کوهسارها فاقد این نهرهای روی سطح زمین هستند.
آب ایدنشیا و کرات ساخته شدۀ مشابه فرقی با آب سیارات تکاملی ندارد. سیستمهای آب چنین کراتی، هم روح سطح و هم زیر سطح زمین جاری هستند و رطوبت در گردش مداوم است. دور تا دور ایدنشیا را میتوان از طریق این مسیرهای گوناگون آبی دور زد، گر چه کانال اصلی ترابری اتمسفر است. موجودات روحی طبعاً بر فراز سطح کره سفر میکنند، حال آن که موجودات مورانشیا و مادی برای عبور از مسیرهای جَوی از وسایل مادی و نیمه مادی استفاده میکنند.
ایدنشیا و کرات مربوط به آن از یک اتمسفر واقعی، مخلوطی از سه گازِ معمول که ویژگی چنین آفرینشهای معماری شده میباشد برخوردار هستند. این اتمسفر شامل دو عنصر اتمسفر یورنشیا به اضافۀ آن گاز مورانشیا که برای تنفس مخلوقات مورانشیا مناسب است میباشد. اما در حالی که این اتمسفر هم مادی و هم مورانشیایی است، از طوفانها یا گردبادها اثری نیست و تابستان و زمستان هم وجود ندارد. این فقدان اختلالات اتمسفری و تغییرات فصلی، زیباسازی کامل محیط بیرون را در این کرات خلق شدۀ ویژه میسر میسازد.
کوهسارهای ایدنشیا نماهای فیزیکی باشکوهی هستند و زیبایی آنان با وفور بیپایان حیات که سراسر طول و عرض آنها را پر میسازد فزونی یافته است. به استثنای تعداد معدودی از ساختمانهای مجزا، این کوهسارها هیچ کارِ دستی مخلوقات را در بر نمیگیرند. تزئینات مادی و مورانشیایی به مناطق مسکونی محدود میباشند. ارتفاعات کمتر مکانهای منازل مخصوص میباشند و با هنر بیولوژیک و مورانشیا به زیبایی تزئین شدهاند.
در نوک قلۀ هفتمین رشتۀ کوهستانی، تالارهای تجدید حیاتِ ایدنشیا، جایی که انسانهای در حال صعود متعلق به رتبۀ تغییر یافتۀ دومِ صعود بیدار میشوند، واقع شدهاند. این تالارهای مونتاژِ مجددِ مخلوق تحت سرپرستی ملک صادقها میباشند. اولین کرات پذیرش ایدنشیا (نظیر سیارۀ ملک صادق در نزدیکی ایدنشیا) نیز تالارهای زنده سازی ویژهای دارند که در آنجا انسانهای متعلق به مراتب تغییر یافتۀ صعود از نو مونتاژ میشوند.
ملک صادقها همچنین دو کالج مخصوص در ایدنشیا دارند. یکی مدرسۀ اضطراری، که به مطالعۀ مشکلاتی که از شورش سِتانیا پدیدار گشته اختصاص یافته است. دیگری مدرسۀ اعطایی، که وقف غلبه بر مشکلات جدیدی گشته است که از این واقعیت که میکائیل اعطای نهایی خود را در یکی از کرات نرلاشیادک انجام داد، برخاسته است. این کالج دوم تقریباً چهل هزار سال پیش، بلافاصله بعد از اعلام میکائیل که یورنشیا به عنوان کرۀ اعطای نهایی او برگزیده شده بود تأسیس گشت.
دریای بلور، منطقۀ پذیرش ایدنشیا، نزدیک مرکز اداری قرار دارد و توسط آمفی تئاتر ستاد مرکزی احاطه گردیده است. دور تا دور این منطقه، مراکز فرمانروایی برای هفتاد بخش امور کوکبه قرار دارند. نصف ایدنشیا به هفتاد قسمت مثلثی شکل، که سرحدات آن در ساختمانهای ستاد مرکزیِ نواحی مربوطهشان تلاقی مییابند، تقسیم شده است. باقیماندۀ این کره یک پارک طبیعی پهناور، بوستانهای خداوند، است.
در طول دیدارهای متناوب شما به ایدنشیا، گر چه تمام سیاره برای بازبینی شما گشوده است، بیشتر وقت شما در آن مثلث اداری که شمارۀ آن مطابق شمارۀ کرۀ مسکونی جاری شماست سپری خواهد شد. شما همیشه به عنوان یک ناظر در مجالس قانونگذاری مورد خوشامد قرار خواهید گرفت.
منطقۀ مورانشیا که به انسانهای صعود کنندۀ ساکن ایدنشیا تخصیص یافته، در ناحیۀ وسطِ سی و پنجمین مثلث واقع شده و به محل استقرار پایان دهندگان که در سی و ششمین مثلث قرار گرفته وصل میشود. محل استقرار عمومی یونیویتیشیاها، منطقۀ عظیمی را در ناحیۀ میانی سی و چهارمین مثلث که به طور بلافصل در مجاورت مکان مسکونی شهروندان مورانشیا قرار گرفته اشغال میسازد. از این ترتیبات میتوان مشاهده نمود که برای منزل دادن حداقل هفتاد بخش عمدۀ حیات آسمانی تدارک دیده شده است و نیز این که هر یک از این هفتاد مناطق مثلثی شکل با یکی از هفتاد کرات اصلی آموزش مورانشیا مرتبط میباشد.
دریای بلورِ ایدنشیا یک کریستال عظیم دایرهای شکل است که محیط آن یکصد مایل و عمق آن سی مایل میباشد. این کریستال باشکوه به عنوان میدان دریافت برای تمامی سرافیمهای انتقال و موجودات دیگری که از نقاط خارج از کره وارد میشوند عمل مینماید. این دریای بلور فرود سرافیمهای انتقال را بسیار تسهیل مینماید.
یک میدان کریستال از این نوع تقریباً در تمامی کراتِ ساخته شده یافت میشود و گذشته از ارزش تزئینیِ آن به مقاصد بسیار به کار گرفته میشود. آن برای متبلور ساختن بازتاب ابرجهان برای گروههای گردآوری شده و به عنوان عاملی در تکنیک تغییر و تبدیل انرژی برای تعدیل جریانات فضا و برای انطباق دادن جریانات دیگر انرژی فیزیکیِ وارد شونده به کار گرفته میشود.
کواکب واحدهای خود مختار یک جهان محلی میباشند و هر کوکبه مطابق مصوبات قانونگذاری خود اداره میشود. هنگامی که دادگاههای نبادان برای تصمیمگیری پیرامون امور جهان به داوری مینشینند، تمام امور داخلی مطابق قوانینی که در کوکبۀ مربوطه جاری است مورد دادرسی واقع میشوند. این احکام قضایی سلوینگتون، به همراه مصوبات قانونگذاری کواکب توسط مدیران سیستمهای محلی به اجرا گذارده میشوند.
از این رو کواکب به عنوان واحدهای قضایی یا قانونگذار عمل مینمایند، در حالی که سیستمهای محلی به عنوان واحدهای اجرایی یا اعمال کننده به کار گرفته میشوند. دولت سلوینگتون اتوریتۀ عالی قضایی و هماهنگ کننده میباشد.
در حالی که کارکرد عالی قضایی به عهدۀ حکومت مرکزی یک جهان محلی میباشد، دو دادگاه تابعه، اما عمده در ستاد مرکزی هر کوکبه وجود دارد، شورای ملک صادقها و دادگاه والامرتبه.
کلیۀ مسائل قضایی ابتدا توسط شورای ملک صادقها مرور میشوند. دوازده نفر از این رسته که از تجربۀ مشخص لازم پیرامون سیارات تکاملی و کرات ستاد مرکزی سیستم برخوردارند، برای بررسی مدرک، فهم مدافعات و تنظیم رأی موقت دادگاه که به دادگاه والامرتبه، پدر حاکم کوکبه، رد میشود صاحب اختیار و قدرت هستند. بخش مربوط به انسان فانی در این دادگاه دوم شامل هفت قاضی که کلیۀ آنان انسانهای صعود کنندهاند میباشد. شما هر چه بالاتر در جهان صعود کنید، با حتمیت بیشتر توسط همنوعان خود مورد قضاوت قرار خواهید گرفت.
هیئت قضایی کوکبه به سه گروه تقسیم میشود. برنامۀ قضایی یک کوکبه در مجلس پایینترِ فراز یابندگان، گروهی که ریاست آن را یک پایان دهنده به عهده داشته و شامل یک هزار نفر از انسانهای نماینده میشود، منشأ مییابد. هر سیستم ده عضو را کاندیدای شرکت در این مجلس تصمیمگیری مینماید. در ایدنشیا در حال حاضر این هیئت کاملاً عضوگیری نشده است.
اتاق میانی قانونگذاران شامل گروههای فرشتگان سراف و همکاران آنها، فرزندان دیگر روح مادر جهان محلی، میباشد. تعداد افراد این گروه یکصد نفر است که توسط شخصیتهای ناظر کاندید میشوند. آنها سرپرستی فعالیتهای گوناگون چنین موجوداتی را که در داخل کوکبه کار میکنند بر عهده دارند.
هیئت مشورتی یا بالاترین هیئت قانونگذاران کوکبه شامل مجلس اعیان — مجلس پسران الهی — میشود. این گروه توسط پدران والامرتبه انتخاب شده و تعداد نفرات آن ده نفر است. فقط پسرانی که از تجربۀ ویژه برخوردارند میتوانند در این مجلس بالاتر خدمت کنند. این گروهِ واقعیتیاب و صرفه جو کنندۀ وقت است که به هر دو بخش پایینتر مجلس قانونگذار به طور بسیار مؤثر خدمت میکند.
مجموع شوراهای قانونگذار شامل سه عضو از هر یک از این شعبات جداگانۀ مجلس تصمیمگیری کوکبه میشوند و ریاست آن را والامرتبۀ دون پایۀ حاکم به عهده دارد. این گروه، فرم نهایی کلیۀ لوایح قانونی را تصویب نموده و اجازۀ اعلان آنها را توسط گویندگان صادر میکند. تصویب این کمیسیون عالی، لوایح قضایی را به صورت قانون آن ناحیه در میآورد. کارهای آنها نهایی هستند. اعلانات قضایی ایدنشیا قانون پایهایِ تمام نرلاشیادک را تشکیل میدهد.
حکمرانان کواکب از رستۀ وراندادک فرزندی جهان محلی میباشند. این پسران هنگامی که در جهان به عنوان حکمرانان کواکب یا غیره به خدمت فعال گمارده میشوند به عنوان والامرتبهها شناخته میشوند، زیرا آنها در بر گیرندۀ بالاترین خِرد اداری، توأم با آیندهنگرترین و هوشمندترین وفاداری از میان کلیۀ رستههای فرزندی جهان محلی خداوند میباشند. صداقت شخصی آنان و وفاداری آنان هرگز زیر سؤال قرار نگرفته است. هرگز هیچ عدم رضایتی از پسران وراندادک در نبادان رخ نداده است.
حداقل سه پسر وراندادک به عنوان والامرتبههای هر یک از کواکب نبادان توسط جبرئیل به کار گمارده شدهاند. عضو سرپرست از میان این سه نفر به عنوان پدر کوکبه و دو همکار وی به عنوان والامرتبۀ ارشد و والامرتبۀ دون پایه شناخته میشوند. یک پدر کوکبه برای ده هزار سال استاندارد (در حدود 50٫000 سال یورنشیا) حکومت میکند و آن زمانی است که پیش از آن برای همان مدت به عنوان همکار دون پایه و به عنوان همکار ارشد خدمت کرده است.
نویسندۀ مزامیر میدانست که ایدنشیا تحت حکومت سه پدران کواکب قرار دارد و از این رو پیرامون منزلگاه آنان به صورت جمع سخن گفت: ”رودی است که جویبارهایش، شهر خدا، مقدسترین مکان خیمهگاههای والامرتبهها را شادمان میسازد.“
طی اعصار متمادی، در رابطه با فرمانروایان گوناگون جهان سردرگمی بزرگی در یورنشیا وجود داشته است. بسیاری از آموزگاران بعدی، الوهیتهای مبهم و نامشخص قبیلهای خود را با پدران والامرتبه اشتباه گرفتند. باز هم بعد از آن، عبرانیان تمامی این حکمرانان آسمانی را در یک الوهیت مرکب ادغام نمودند. یک آموزگار فهمید که والامرتبهها آن حکمرانان متعالی نبودند، زیرا گفت: ”آن کس که در مکان مقدس والامرتبه سکنی میگزیند، زیر سایۀ قادر مطلق اقامت خواهد داشت.“ در نگارشات یورنشیا، گاهی فهم آن بسیار مشکل است که عبارت ”والامرتبه“ دقیقاً به چه کسی اشاره دارد. اما دانیال این قضایا را کاملاً میفهمید. او گفت ”والامرتبه در ممالک انسانها حکومت میکند و آن را به هر که اراده کند میبخشد.“
پدران کوکبه چندان با مسائل افراد یک سیارۀ مسکونی اشتغال ندارند، اما آنها با آن عملکردهای قضایی و تدوین کنندۀ قانون کواکب که به هر نژاد انسان فانی و گروه ملی کرات مسکونی به اندازۀ زیاد مربوطند، از نزدیک در ارتباط هستند.
اگر چه رژیم کوکبه بین شما و حکومت جهان قرار دارد، شما معمولاً به عنوان فرد به دولت کوکبه توجه زیادی ندارید. علاقۀ عمدۀ شما معمولاً روی سیستم محلی، سِتانیا، متمرکز است. اما به دلیل برخی شرایط سیستم و سیارهایِ ناشی از شورش لوسیفر، یورنشیا به گونهای تنگاتنگ موقتاً به فرمانروایان کوکبه مربوط میشود.
در هنگام جدایی لوسیفر والامرتبههای ایدنشیا برخی از جنبههای اختیارات سیارهای را در کرات شورشی در کنترل خود گرفتند. آنها به اِعمال این قدرت ادامه میدهند و قدمای ایامها مدتها قبل این به عهده گرفتن کنترل روی این کرات متمرّد را تصدیق نمودند. آنها بدون شک تا زمانی که لوسیفر زنده است به این اِعمال قدرت قضاییِ به عهده گرفته شده ادامه خواهند داد. در یک سیستم وفادار معمولاً بخش زیادی از این قدرت به حاکم سیستم محول میشود.
ولی هنوز راه دیگری وجود دارد که از طریق آن یورنشیا به طور ویژه به والامرتبهها ربط پیدا نمود. هنگامی که میکائیل، پسر آفریننده، در مأموریت نهایی اعطایی خویش بود، چون جانشین لوسیفر در سیستم محلی از اختیارات کامل برخوردار نبود کلیۀ امور یورنشیا که به اعطای میکائیل مربوط میشد به طور بلافصل توسط والامرتبههای نرلاشیادک سرپرستی میشد.
مقدسترین کوهِ گردهمایی، مکان اقامت مؤمن ایامها، نمایندۀ تثلیث بهشت است که در ایدنشیا عمل مینماید.
این مؤمن ایامها، یک پسر تثلیث بهشت است، و از هنگام آفرینش ستاد مرکزی ایدنشیا به عنوان نمایندۀ شخصی عمانوئیل در این کره حضور داشته است. مؤمن ایامها به عنوان دست راست پدران کوکبه همیشه در کنار آنها جای دارد تا به آنها اندرز دهد، ولی هیچگاه مشاورهای عرضه نمیدارد مگر این که برای آن درخواست به عمل آید. پسران والای بهشت هرگز در هدایت امور یک جهان محلی شرکت نمیکنند، مگر بنا به درخواست فرمانروایان حاکم چنین قلمروهایی. اما تمام آن چه که یک اتحاد ایامها برای یک پسر آفریننده میباشد، یک مؤمن ایامها برای والامرتبههای یک کوکبه است.
اقامتگاه مؤمن ایامهای ایدنشیا، مرکز کوکبۀ سیستم بهشتی در زمینۀ ارتباطات و خبر رسانی در خارج از جهان میباشد. این پسران تثلیث، به همراه پرسنل خویش از شخصیتهای هاونا و بهشت، و در رابطه با اتحاد ایامهای مسئول در سراسر تمامی جهانها در ارتباط مستقیم و مداوم با رستۀ خویش حتی تا هاونا و بهشت میباشند.
مقدسترین کوه به طرز بدیعی زیبا است و به گونهای شگفتانگیز آراسته است. اما منزلگاه واقعی پسر بهشت در مقایسه با اقامتگاه مرکزی والامرتبهها و هفتاد بنای اطراف آن که واحد مسکونی پسران وراندادک را تشکیل میدهد از اعتدال برخوردار است. این مکانهای تزئینی صرفاً برای سکونت میباشند؛ آنها از ساختمانهای اداری پهناور ستاد مرکزی که در آنها امور کوکبه به انجام میرسند کاملاً جدا هستند.
منزل مؤمن ایامها در ایدنشیا، در شمال این منازل والامرتبهها واقع شده است و به عنوان ”کوه گردهمایی بهشت“ شهرت دارد. در این کوهسار متبارک، انسانهای فراز یابنده، مکرراً اجتماع مینمایند تا به سخنان این پسر بهشت پیرامون سفر طولانی و مسحور کنندۀ انسانهای در حال پیشرفت در یک میلیارد کرات کمال دهندۀ هاونا و سپس به سوی شور و شعفهای وصف ناپذیر بهشت گوش فرا دهند. و در این گردهماییهای ویژه در کوه گردهمایی است که انسانهای مورانشیا با گروههای متنوع شخصیتهایی که منشأ در جهان مرکزی دارند به طور کاملتر آشنا میشوند.
لوسیفر خائن که روزی حاکم سِتانیا بود، در اعلان خود مبنی بر افزایش قلمرو حاکمیت خویش، در صدد برآمد که تمامی رستههای مافوق فرزندی را در طرح حکومتی جهان محلی جابجا نماید. او در دل خود چنین قصدی را زمزمه نمود: ”من پادشاهی خود را بالاتر از پسران خدا بر میافرازم. من برفراز کوه گردهمایی در شمال جلوس مییابم. من همانند والامرتبه خواهم بود.“
یکصد حاکم سیستم متناوباً به اجتماعات ایدنشیا، که پیرامون رفاه کوکبه تبادل نظر مینمایند، میآیند. پس از شورشِ سِتانیا، شورشگران اصلی جروسم عادت داشتند به این شوراهای ایدنشیا بیایند، درست همان طور که در مواقع پیشین چنین میکردند. و تا بعد از اعطای میکائیل به یورنشیا و عهدهداری حاکمیت نامحدود متعاقب وی در سراسر نبادان، راهی برای متوقف نمودن این گستاخی خود بینانه وجود نداشت. از آن هنگام، هرگز این تحریک کنندگان به گناه اجازه نیافتهاند در شوراهای حکمرانان وفادار سیستم در ایدنشیا جلوس نمایند.
این که آموزگاران دوران پیشین از این مسائل مطلع بودند، در نگارشات نمایان است: ”روزی بود که پسران خداوند آمدند تا خود را در پیشگاه والامرتبهها عرضه نمایند، و شیطان نیز آمد و از میان آنان خود را عرضه نمود.“ و این صرف نظر از ربط آن با اصل قضیه، یک بیان واقعیت است.
از هنگام پیروزی میکائیل، تمامی نرلاشیادک در حال پاکسازی از گناه و یاغیان است. زمانی پیش از مرگ میکائیل در جسم، همکار ساقط شدۀ لوسیفر، شیطان، در صدد بر آمد در چنین انجمن ایدنشیا حضور یابد، اما اتفاق نظر یکپارچه بر علیه شورشگران اصلی به نقطهای رسیده بود که درهای سمپاتی تقریباً چنان به طور کامل بسته شدند که برای دشمنانِ سِتانیا جایگاهی یافت نمیشد. هنگامی که دری برای پذیرش شرارت وجود نداشته باشد، موقعیتی برای در خاطر پروراندن گناه موجود نیست. درهای قلوب سراسر ایدنشیا بر علیه شیطان بسته شد. او به اتفاق آرا توسط حکمرانان گرد آمدۀ سیستم طرد گردید، و در این هنگام بود که پسر انسان ”سقوط شیطان را از بهشت همچون آذرخش نظاره نمود.“
از هنگام شورش لوسیفر، بنای جدیدی در نزدیکی اقامتگاه مؤمن ایامها فراهم گردیده است. این عمارت موقت ستاد مرکزی والامرتبۀ رابط است که در رابطه با سیاست و روش رستۀ ایامها پیرامون گناه و شورش در تماس نزدیک با پسر بهشت به عنوان مشاور دولت کوکبه در کلیۀ امور عمل مینماید.
در زمان شورش لوسیفر، جابجایی متناوب والامرتبهها در ایدنشیا به حال تعلیق در آمد. ما اکنون همان حکمرانانی را داریم که در آن وقت در رأس کار بودند. ما چنین استنتاج میکنیم که تا زمانی که سرانجام تکلیف لوسیفر و یارانش روشن نگردیده، هیچ تغییری در تعویض این حکمرانان صورت نخواهد گرفت.
با این وجود، دولت کنونی کوکبه بسط یافته و شامل این دوازده پسر رستۀ وُراندادک میشود. این دوازده تن از این قرارند:
1- پدر کوکبه. حکمران والامرتبۀ کنونی نرلاشیادک شمارۀ 617٫318 از سری وُراندادِک نبادان میباشد. او پیش از به عهده گرفتن مسئولیتهای خود در ایدنشیا، در کواکب بسیاری در سراسر جهان محلی ما خدمت نمود.
2- والامرتبۀ ارشد وابسته.
3- والامرتبۀ دون پایۀ وابسته.
4- والامرتبۀ مشاور، نمایندۀ شخصی میکائیل پس از دستیابی او به وضعیت یک پسر استاد.
5- والامرتبۀ اجرایی، نمایندۀ شخصی جبرئیل که پس از شورش لوسیفر در ایدنشیا مستقر گردید.
6- والامرتبۀ رئیس نظارهگران سیارهای، مدیر نظارهگران وراندادک که در کرات منزوی سِتانیا مستقر است.
7- والامرتبۀ داور، پسر وراندادک که وظیفۀ تعدیل کلیۀ مشکلاتی را که به دنبال شورش در کوکبه پدید آمد به عهده دارد.
8- والامرتبۀ سرپرست اضطراری، پسر وراندادک که مسئولیت انطباق لوایح اضطراری قانونگذاری نرلاشیادک را برای کراتِ با شورش انزوا یافتۀ سِتانیا عهدهدار میباشد.
9- والامرتبۀ میانجی، پسر وراندادک که عهدهدار مسئولیت هماهنگ نمودن تنظیمات ویژۀ اعطایی در یورنشیا با مدیریت جاری کوکبه میباشد. وجود برخی از فعالیتهای فرشتگان اعظم و خدمات بیشمار غیرمعمول دیگر در یورنشیا، به همراه فعالیتهای ویژۀ ستارگان تابناک عصر در جروسم، عملکرد این پسر را ضروری میسازد.
10- والامرتبۀ قاضیِ حامی، رئیس دادگاه اضطراری که به حل و فصل مشکلات ویژۀ نرلاشیادک که ناشی از اغتشاش حاصل از شورش سِتانیا میباشد تخصیص یافته است.
11- والامرتبۀ رابط، پسر وراندادک که به حکمرانان ایدنشیا گمارده شده ولی در رابطه با پیگیری بهترین مسیر در مهار مشکلات مربوط به شورش و خیانت مخلوق، به عنوان یک مشاور ویژه به مؤمن ایامها گمارده شده است.
12- والامرتبۀ مدیر، سرپرست شورای اضطراری ایدنشیا. کلیۀ شخصیتهایی که به خاطر تحول سِتانیا به نرلاشیادک گمارده شدهاند شورای اضطراری را تشکیل میدهند، و افسر سرپرست آنها یک پسر وراندادک که از تجربهای خارقالعاده برخوردار است میباشد.
و این توصیف، وراندادکهای بیشمار، فرستادگان کواکب نبادان و دیگرانی را که نیز در ایدنشیا ساکن هستند محسوب نمیدارد.
از زمان شورش لوسیفر، پدران ایدنشیا توجه ویژهای به یورنشیا و کرات منزوی دیگر سِتانیا معطوف داشتهاند. مدتها پیش پیامبری دست کنترلگر پدران کوکبه را در امور ملتها تشخیص داد. ”هنگامی که والامرتبه میراث ملتها را میان آنها تقسیم نمود، وقتی که او پسران آدم را جدا نمود، او حد و مرز مردم را تعیین نمود.“
هر کرۀ قرنطینه شده یا منزوی دارای یک پسر وراندادک است که به عنوان یک ناظر عمل مینماید. او در مدیریت سیارهای شرکت نمیکند مگر این که توسط پدر کوکبه به او دستور داده شود در امور ملتها مداخله کند. در واقع این والامرتبۀ ناظر است که ”در ممالک انسانها حکومت مینماید.“ یورنشیا یکی از کرات منزوی نرلاشیادک میباشد، و یک وراندادک ناظر از هنگام خیانت کلیگسشیا در سیاره استقرار یافته است. وقتی که ماکیونتا ملک صادق در شکل نیمه مادی در یورنشیا خدمت میکرد، به والامرتبۀ ناظر که در آن هنگام در رأس کار بود، متواضعانه ادای احترام مینمود. چنان که نگاشته شده است، ”و ملک صادق، پادشاه سالیم، کاهن والامرتبه بود.“ ملک صادق روابط این والامرتبۀ ناظر را به ابراهیم آشکار نمود، آنگاه که گفت: ”و متبارک باد والامرتبه، که دشمنانت را به دستت تسلیم نموده است.“
پایتختهای سیستمها به طور خاصی با بناهای مادی و معدنی زیباسازی شدهاند، حال آن که ستاد مرکزی جهان بیشتر منعکس کنندۀ شکوه روحی است. اما پایتختهای کواکب نقطۀ اوج فعالیتهای مورانشیا و تزئینات زنده هستند. در کرات ستاد مرکزی کوکبه بیشتر معمولاً تزئین زنده به کار گرفته میشود، و این کثرت حیات — هنرمندی گیاهی — است که موجب میشود این کرات ”بوستانهای خداوند“ نامیده شوند.
در حدود نیمی از ایدنشیا به بوستانهای زیبای والامرتبهها تخصیص یافته است و این بوستانها در زمرۀ مسحور کنندهترین آفرینشهای مورانشیای جهان محلی میباشند. این امر روشن میسازد به چه دلیل مکانهای فوقالعاده زیبا در کرات مسکونی نرلاشیادک غالباً ”باغ عدن“ نامیده میشوند.
پرستشگاه والامرتبهها در نقطۀ مرکزی این باغ باشکوه واقع شده است. نویسندۀ مزامیر باید قدری از این موضوعات مطلع بوده است، زیرا که نوشت: ”چه کسی میتواند از کوه والامرتبهها بالا رود؟ چه کسی میتواند در این مکان مقدس بایستد؟ آن کس که دستان پاکیزه و قلب صاف دارد، که روان خود را به بطالت نداده است و قسم دروغ نخورد.“ در این معبد، والامرتبهها در هر دهمین روز استراحت تمامی ایدنشیا را در تعمق پرستشی خدای متعال پیشوایی میکنند.
کرات ساخته شده از ده شکل حیات نوع مادی برخوردار هستند. در یورنشیا حیات گیاهی و حیوانی وجود دارد، ولی در کرهای نظیر ایدنشیا ده قسم از انواع مادی حیات موجود است. اگر شما این ده بخش از حیات ایدنشیا را نظاره میکردید، فوراً سه تای اول را به صورت گیاه و سه تای آخر را به صورت حیوان طبقهبندی مینمودید، اما از درک طبیعت چهار گروه میانی حاوی اشکال سرشار و مسحور کنندۀ زندگی به کلی ناتوان میبودید.
حتی حیات متمایز حیوانی از آن که در کرات تکاملی است بسیار متفاوت است، آنقدر متفاوت که کاملاً غیرممکن است کاراکتر بیهمتا و طبیعت پرعطوفت این مخلوقات نامتکلم را برای اذهان انسان فانی تصویر نمود. هزاران هزار مخلوقات زنده وجود دارند که ممکن نیست تخیل شما قادر به تصویر آنها باشد. کل آفرینش حیوانی نسبت به مجموع ردهبندیهای حیوانی متعلق به سیارات تکاملی کاملاً از رستۀ متفاوتی میباشد. اما تمامی این حیات حیوانی بسیار هوشمند و به طور بدیعی خادم است، و کلیۀ اقسام گوناگون به طور شگفتآوری آرام و به طور محسوسی قابل همدمی هستند. هیچ مخلوق گوشتخواری در چنین کرات معماری شده وجود ندارد. در تمامی ایدنشیا هیچ چیز که موجب ترس موجود زنده شود وجود ندارد.
زندگی گیاهی نیز بسیار از آن که در یورنشیا است متفاوت است و شامل انواع مادی و مورانشیا هر دو است. رویشهای مادی یک ویژگی سبز رنگ دارند، اما حیات گیاهی مشابه در مورانشیا از حاله و بازتاب متغیرِ رنگ بنفش یا ارغوانی برخوردار است. چنین زندگی نباتی مورانشیا کاملاً انرژیزا است و هنگامی که خورده شود هیچ قسمت زائد به جا نمیگذارد.
این کرات معماری شده که صرف نظر از تنوعات مورانشیایی از عطیۀ ده بخش حیات فیزیکی برخوردارند، امکانات فوقالعادهای را برای زیباسازی بیولوژیک منظرۀ زمین و بناهای مادی و مورانشیایی فراهم میسازند. هنروران سماوی در این کار گستردۀ زینت بخشی گیاهی و تزئین بیولوژیک اِسپُرناگیاهای بومی را هدایت میکنند. در حالی که هنرمندان شما برای تصویر نمودن مفاهیم خویش باید به رنگ راکد و مرمر بیجان متوسل شوند، هنروران سماوی و یونیویتیشیاها برای عرضۀ ایدههای خویش و تسخیر ایدهآلهای خود به کرّار از مواد زنده استفاده میکنند.
اگر شما از گلها، نهالها و درختان یورنشیا لذت میبرید، پس چشمانتان محو زیبایی گیاهی و ابهت گلزار بوستانهای سماوی ایدنشیا خواهند گشت. اما این فراتر از توان توصیف من است که ایدهای مکفی از این زیباییهای کرات آسمانی به ذهن انسان فانی انتقال دهم. به راستی چنین شکوههایی را که در انتظار ورود شما به این کرات صعود ماجراجویانۀ انسان فانی است چشمی ندیده است.
یونیویتِیشیاها شهروندان دائمی ایدنشیا و کرات مربوط به آن میباشند. کلیۀ هفتصد و هفتاد کراتی که ستاد مرکزی کوکبه را احاطه نمودهاند تحت سرپرستی آنان قرار دارند. این فرزندان پسر آفریننده و روح آفرینشگر در سطحی از وجود میان مادی و روحی واقع شدهاند، اما آنها مخلوقات مورانشیا نیستند. بومیان هر یک از هفتاد کرات اصلی ایدنشیا از اشکال مرئی مختلف برخوردارند و انسانهای مورانشیا هر بار که ضمن عبور پیاپی از کرۀ شمارۀ یک به کرۀ شمارۀ هفتاد، از یک کرۀ ایدنشیا به دیگری تغییر منزل میدهند، اشکال مورانشیایی خود را در مطابقت با مقیاس بالا روندۀ یونیویتیشیا هماهنگ میسازند.
به لحاظ معنوی یونیویتیشیاها یکسان هستند؛ از نظر عقلانی، آنها همانند انسانهای فانی فرق میکنند؛ در شکل، آنها بسیار شبیه حالت وجود مورانشیا هستند، و طوری خلق شدهاند که در هفتاد گونۀ متنوع شخصیتی عمل میکنند. هر یک از این انواع یونیویتیشیاها، نمایانگر ده شکل متنوع عمدۀ فعالیت عقلانی میباشد، و هر یک از این اقسام عقلانی گوناگون، سرپرستی مدارس ویژۀ آموزشی و فرهنگی اجتماعی ساختن تدریجی حرفهای یا عملی را در یکی از ده اقماری که به دور هر یک از کرات اصلی ایدنشیا در گردش است به عهده دارد.
این هفتصد کرات فرعی، کرات تکنیکیِ آموزش عملی در کارکرد تمامی جهان محلی میباشند و به روی تمامی طبقات موجودات هوشمند گشودهاند. این مدارس آموزشی مهارت ویژه و دانش تکنیکی، منحصراً برای انسانهای صعود کننده برگزار نمیشوند، گر چه دانشجویان مورانشیا به مراتب بزرگترین گروه کلیۀ کسانی را که در این دروس آموزشی شرکت دارند تشکیل میدهند. هنگامی که شما در هر یک از هفتاد کرات اصلی فرهنگ اجتماعی پذیرفته میشوید، بلافاصله برای هر یک از ده اقمارِ دور تا دور اجازۀ ورود مییابید.
انسانهای در حال فراز مورانشیا در میان مدیران بازگشت در کُلنیهای گشوده به روی عموم حائز اکثریت میباشند، اما یونیویتیشیاها نمایانگر بزرگترین گروهی هستند که با گروه هنروران سماوی نبادان در ارتباطند. در تمامی اروانتان به استثنای اَبَندانتِرهای یوورسا، هیچیک از موجودات خارج از هاونا در چیره دستی هنری، انطباق اجتماعی، و هوش هماهنگ کننده به پای یونیویتیشیاها نمیرسند.
این شهروندان کوکبه در واقع از اعضای گروه هنروران نمیباشند، اما آزادانه با تمامی گروهها کار میکنند و در تبدیل کرات کوکبه به کرات اصلی برای تحقق امکانات شکوهمند هنریِ فرهنگ انتقالی سهم بزرگی دارند. آنها در ورای محدودههای کرات ستاد مرکزی کوکبه عمل نمینمایند.
موهبت فیزیکی ایدنشیا و کرات دور تا دور آن تقریباً کامل است. آنها به سختی میتوانند با عظمت روحی کرات سلوینگتون برابری نمایند، اما از شکوه کرات آموزشی جروسم به مراتب برترند. تمامی این کرات ایدنشیا مستقیماً توسط جریانات جهانی فضا انرژی دریافت میکنند، و سیستمهای نیرویی عظیم آنها، مادی و مورانشیایی، هر دو، توسط مراکز کوکبه که توسط گروهی کارآمد از کنترلگران استاد فیزیکی و سرپرستان نیرویی مورانشیا یاری میشوند، ماهرانه سرپرستی شده و تقسیم میشوند.
وقتی که در هفتاد کرات آموزشیِ فرهنگ گذرای مورانشیا صرف میگردد، به همراه عصر فراز انسانی در ایدنشیا، تا وقت رسیدن به وضعیت یک پایان دهنده، با ثباتترین مرحلۀ دوران زندگانی یک انسان فانی در حال فراز میباشد. این به راستی نمونۀ یک زندگی مورانشیا است. ضمن این که شما هر بار با گذار از یک کرۀ عمدۀ فرهنگی به دیگری از نو میزان میشوید، همان بدن مورانشیا را حفظ مینمایید و هیچ دورانی از ناخودآگاهی شخصیتی وجود ندارد.
اقامت موقت شما در ایدنشیا و کرات مربوط به آن عمدتاً با تسلط یافتن بر اخلاقیات گروهی، راز مناسبات دلپذیر و سودمند بین ردههای گوناگون شخصیتهای هوشمند جهان و ابرجهان اشغال خواهد شد.
در کرات قصر شما یگانهسازی شخصیت در حال تکامل انسانی را تکمیل نمودید؛ در پایتخت سیستم به شهروندی جروسم نائل شدید و به خواستۀ تسلیم نفس به انضباط فعالیتهای گروهی و انجام کارهای هماهنگ دست یافتید؛ اما اکنون در کرات آموزشی کوکبه باید اجتماعی نمودن واقعی شخصیت در حال تکامل مورانشیایی خود را کسب نمایید. این دستیابی متعالی فرهنگی شامل این یادگیریها میشود:
1- چگونه با ده همتای گوناگون مورانشیایی، در حالی که ده عدد از این گروهها در اکیپهای صد تایی با هم ارتباط یافته و در تشکلهای یک هزار نفره متحد میشوند، با شادی زندگی کرده و به طور مؤثر کار کنید.
2- چگونه با یونیویتیشیاها، که گر چه به لحاظ عقلانی مشابه موجودات مورانشیا هستند، ولی از هر نظر دیگر متفاوتند، با مسرت زندگی کرده و از صمیم دل همکاری کنید. و سپس شما باید با این گروه ده نفره که با ده خانوادۀ دیگر هماهنگی میکنند و به نوبۀ خود در یک تشکل هزار نفرۀ یونیویتیشیا متحد شدهاند، کار کنید.
3- چگونه به سازگاری همزمان با مورانشیاییهای همتا و این یونیویتیشیاهای میزبان، هر دو، دست یابید، و در ارتباط کاری نزدیک با گروهی نسبتاً ناهمگون از مخلوقات هوشمند، توان همکاری داوطلبانه و مؤثر با موجودات نوع خود را به دست آورید.
4- در حالی که بدین ترتیب با موجوداتی شبیه و نامشابه با خود به صورت جمعی کار میکنید، چگونه به توازن عقلانی و انطباق پیشهای با هر دو گروهِ همکار دست یابید.
5- در حالی که در سطوح عقلانی و پیشهای به اجتماعی ساختن رضایتمندانۀ شخصیت دست مییابید، چگونه توان زندگی کردن در ارتباط صمیمانه با موجودات مشابه و قدری نامشابه را با تندخویی همواره کاهش یابنده و رنجش همواره تقلیل یابنده، هر چه بیشتر کسب نمایید. مدیران بازگشت از طریق فعالیتهای بازی گروهی خویش به این دستیابی دوم بسیار کمک مینمایند.
6- چگونه تمامی این تکنیکهای گوناگون اجتماعی نمودن را در پیشبرد هماهنگی تدریجی دورۀ صعود به بهشت تعدیل نمایید، و از طریق افزایش توان درک معانی آرمانی جاودانه که در درون این فعالیتهای زمانی - مکانی ظاهراً بیاهمیت نهفته شده، بینش جهانی را تقویت کنید.
7- و سپس، چگونه با افزایش همزمان بینش معنوی، آنطور که به تقویت کلیۀ مراحل موهبت شخصی از طریق معاشرت گروهی معنوی و هماهنگی مورانشیا مربوط میشود، کلیۀ این شیوههای اجتماعی ساختن چند بعدی را به نقطۀ اوج برسانید. دو مخلوق اخلاقی به لحاظ عقلانی، اجتماعی، و معنوی پتانسیلهای شخصی خود را در زمینۀ پیشرفت جهانی از طریق تکنیک مشارکت صرفاً دو برابر نمیکنند؛ آنها احتمالات کامیابی و دستاوردهای خویش را تقریباً چهار برابر میسازند.
ما اجتماعی ساختن را در ایدنشیا به صورت معاشرت یک انسان مورانشیا با یک گروه خانوادگی یونیویتیشیا که متشکل از ده فرد به لحاظ عقلانی نامشابه که ملازم با معاشرت مشابهی از ده مورانشیایی همتا میباشد تصویر نمودهایم. اما در هفت کرات اصلیِ اول، فقط یک انسان در حال صعود با ده یونیویتیشیا زندگی میکند. در دومین گروهِ هفت کرات اصلی، دو انسان فانی با هر گروه بومی ده نفره اقامت دارند، و غیره، تا این که در آخرین گروه هفت کرات اصلی، ده موجود مورانشیا با ده یونیویتیشیا هم مسکن هستند. به تدریج که شما فرا میگیرید چطور با یونیویتیشیا معاشرت کنید، چنین اخلاقیات بهبود یافته را در روابط خود با پیشروندگان همتای مورانشیایی خویش به کار میبندید.
شما به عنوان انسانهای در حال صعود از اقامت موقت خود در کرات ترقی ایدنشیا لذت خواهید برد، اما آن شور و شعف شخصی رضایتمندانه که تماس اولیۀ شما را با امور جهان در ستاد مرکزی سیستم، یا وداع شما را با این واقعیات در کرات نهایی پایتخت جهان مشخص میسازد، تجربه نخواهید نمود.
انسانهای در حال صعود، پس از فارغالتحصیلی از کرۀ شمارۀ هفتاد در ایدنشیا منزل مییابند. صعود کنندگان اکنون برای اولین بار، در ”مجالس بهشت“ شرکت نموده و داستان دوران زندگانی پراکندۀ خویش را آنطور که توسط مؤمن ایامها تصویر میشود میشنوند. او اولین شخص از شخصیتهای متعالی تثلیث منشأ است که انسانها ملاقات کردهاند.
تمام این اقامت موقت در کرات آموزشی کوکبه، که به شهروندی ایدنشیا منجر میشود، برای پیشروندگان مورانشیا دورانی از شادی حقیقی و آسمانی است. شما در سراسر اقامت موقت خود در کرات سیستم از یک مخلوق نزدیک به حیوان به یک مخلوق مورانشیا در حال تکامل بودید. شما بیشتر مادی بودید تا روحی. شما در کرات سلوینگتون از یک موجود مورانشیا به وضعیت یک روح حقیقی تکامل خواهید یافت. شما بیشتر روحی خواهید بود تا مادی. اما در ایدنشیا، فراز گرایان در نیمه راه بین وضعیت پیشین و آیندۀ خویش میباشند، در نیمۀ راه، در گذار خود از حیوان تکاملی به روح در حال فراز. شما در طی کل اقامت خود در ایدنشیا و کرات آن، ”همانند فرشتگان“ هستید. شما دائماً در حال پیشرفت هستید، اما به طور پیوسته یک وضعیت کلی و نمادین مورانشیا را حفظ مینمایید.
این اقامت موقت یک انسان در حال فراز در کوکبه، یکنواختترین و باثباتترین دوره در تمام مسیر پیشرفت مورانشیا میباشد. این تجربه در بر گیرندۀ آموزش معاشرتی پیش روحیِ فرازگرایان میباشد. این امر با تجربۀ پیش پایانی در هاونا و آموزش پیش ابسونایت در بهشت قابل مقایسه است.
انسانهای در حال فراز در ایدنشیا عمدتاً با تکالیف هفتاد کرات پیشروندۀ یونیویتیشیا مشغول هستند. آنها همچنین در ظرفیتهای متنوع، عمدتاً در ارتباط با برنامۀ کوکبه پیرامون رفاه گروهی، نژادی، ملی، و سیارهای، در خودِ ایدنشیا خدمت میکنند. والامرتبهها زیاد درگیر شکوفایی فردی در کرات مسکونی نمیباشند. آنها در ممالک انسانها حکومت میکنند، تا این که در قلوب افراد.
و در آن روز هنگامی که آمادهاید ایدنشیا را به مقصد دوران زندگانی سلوینگتون ترک نمایید، درنگ نموده و پیرامون یکی از زیباترین و فرحبخشترین دوران آموزشی خویش در این سوی بهشت به گذشته نظر خواهید افکند. اما به تدریج که به سوی داخل فراز مییابید و به ظرفیت افزایش یافته برای قدردانی زیاد معانی الهی و ارزشهای معنوی نائل میشوید، شکوه این امر تماماً افزوده میگردد.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ مالاواشیا ملک صادق میباشد.]
در میان کُلنیهای همیارانۀ کرات گوناگون ناحیهای و جهانی ستاد مرکزی، رستۀ بینظیری از شخصیتهای مرکب را که هنروران سماوی نام گرفتهاند میتوان یافت. این موجودات هنرمندان ماهر و هنروران مورانشیا و قلمروهای پایینتر روحی هستند. آنها روحها و نیمه روحهایی هستند که در تزیین مورانشیا و در زیباسازی روحی درگیرند. چنین هنرورانی در سراسر جهان بزرگ — در کرات ستاد مرکزی ابرجهانها، جهانهای محلی، کواکب، و سیستمها و نیز در کلیۀ کراتی که در نور و حیات استقرار یافتهاند — پراکندهاند، اما قلمرو اصلی فعالیت آنان در کواکب و به خصوص در هفتصد و هفتاد کراتی که هر کرۀ ستاد مرکزی را احاطه کرده است میباشد.
اگر چه کار آنها تقریباً ممکن است برای ذهن مادی غیرقابل فهم باشد، باید تفهیم شود که کرات مورانشیا و روحی فاقد هنرهای والا و فرهنگهای متعالی خویش نیستند.
هنروران سماوی بدین صورت خلق نشدهاند. آنها یک گروه انتخابی و عضوگیری شده از موجودات هستند که در بر گیرندۀ برخی شخصیتهای آموزگار وابسته به جهان مرکزی میباشند و شاگردان داوطلب آنها از میان انسانهای فرازگرا و سایر گروههای بیشمار آسمانی برگزیده شدهاند. گروه اولیۀ آموزش دهندۀ این هنروران زمانی در تشریک مساعی با هفت روح استاد توسط روح بیکران به کار گمارده شدند و شامل هفت هزار آموزگار هاونا، هزار تن برای هر یک از هفت بخش هنروران، بودند. با چنین هستهای برای شروع، در طی اعصار این گروه برجستۀ کارگران ماهر در امور روحی و مورانشیا به وجود آمده است.
هر شخصیت مورانشیا یا موجود روحی برای ورود به گروه هنروران سماوی، یعنی هر موجودی زیر رتبۀ فرزندی ذاتی الهی، واجد شرایط است. پسران فرازگرای خداوند از کرات تکاملی میتوانند بعد از ورودشان به کرات مورانشیا برای پذیرش به گروه هنروران تقاضا نمایند، و اگر به قدر مکفی استعداد داشته باشند میتوانند چنین مسیر حرفهای را برای یک دورۀ طولانیتر یا کوتاهتر انتخاب نمایند. اما هیچکس نمیتواند برای کار با هنروران سماوی برای کمتر از یک هزاره، هزار سال به وقت ابرجهان، ثبت نام نماید.
تمامی هنروران سماوی در ستاد مرکزی ابرجهان ثبت نام شدهاند اما توسط سرپرستان مورانشیا در پایتخت جهانهای محلی سرپرستی میشوند. آنها در هفت بخش عمدۀ فعالیت زیرین توسط گروه مرکزی سرپرستان مورانشیا که در کرۀ ستاد مرکزی هر جهان محلی عمل میکنند به کار گمارده شدهاند:
1- نوازندگان سماوی.
2- بازتولید کنندگان آسمانی.
3- سازندگان الهی.
4- ثبت کنندگان اندیشه.
5- مهار کنندگان انرژی.
6- طراحان و تزیین کنندگان.
7- کارگران هارمونی.
آموزگاران اولیۀ این هفت گروه همگی از کرات کامل هاونا آمدند، و هاونا شامل الگوها، مطالعات الگویی، برای تمامی فازها و اشکال هنروری روحی میباشد. با وجود آن که دست زدن به کار انتقال این هنرهای هاونا به کرات فضا کار عظیمی است، هنروران سماوی تکنیک و اجرای آن را عصر به عصر بهبود دادهاند. مثل همۀ فازهای دیگر دوران کار فرازگرایانه، آنهایی که در هر خط تلاش از همه پیشرفتهترند مداوماً موظفند دانش و تخصص برتر خود را به همنوعان کم بهرۀ خویش انتقال دهند.
شما در ابتدا شروع خواهید کرد این هنرهای انتقال داده شدۀ هاونا را در کرات قصر اجمالاً مشاهده کنید، و زمانی که در تالارهای روحی سلوینگتون میایستید و شاهکارهای انگیزانندۀ هنرمندان آسمانی قلمروهای روحی را نظاره میکنید قدردانی شما از زیبایی آنها به اوج رسیده و اعتلا مییابد.
کلیۀ این فعالیتهای کرات مورانشیا و روحی واقعی هستند. برای موجودات روحی دنیای روح یک واقعیت است. برای ما دنیای مادی بیشتر غیرواقعی است. اشکال بالاتر ارواح آزادانه از میان مادۀ معمولی عبور میکنند. ارواح بالا به جز نسبت به برخی انرژیهای بنیادین نسبت به هیچ چیز مادی واکنشمند نیستند. برای موجودات مادی دنیای روح کم و بیش غیرواقعی است. برای موجودات روحی دنیای مادی تقریباً به طور کامل غیرواقعی است، و صرفاً یک سایۀ مادی واقعیات روحی است.
من با دید ویژۀ روحی نمیتوانم ساختمانی را که این روایت در آن در حال ترجمه و ضبط است مشاهده کنم. یک مشاور الهی از یوورسا که بر حسب تصادف در کنار من است، حتی قدر کمتری از این آفرینشهای صرفاً مادی را مشاهده میکند. ما از طریق نظارۀ یک همتای روحی که به وسیلۀ یکی از تبدیل کنندگان انرژی حاضر در صحنه به اذهان ما ارائه میشود، تشخیص میدهیم این ساختمانهای مادی برای شما چگونه به نظر میرسند. این ساختمان مادی برای من که یک موجود روحی هستم دقیقاً واقعی نیست، اما البته برای انسانهای مادی بسیار واقعی و بسیار قابل استفاده است.
انواع مشخصی از موجودات وجود دارند که قادرند واقعیت مخلوقات کرات روحی و مادی، هر دو، را تشخیص دهند. چهارمین مخلوقات موسوم به سرویتالهای هاونا و چهارمین مخلوقات آشتی دهنده به این طبقه تعلق دارند. فرشتگان زمان و مکان از توان تشخیص موجودات روحی و مادی، هر دو، برخوردارند. انسانهای فرازگرا نیز به دنبال رهایی از زندگی در جسم از این توانایی برخوردار خواهند گشت. فرازگرایان بعد از دستیابی به سطوح بالاتر روحی قادرند واقعیتهای مادی، مورانشیایی، و روحی را بشناسند.
در اینجا همچنین یک پیامآور توانمند از یوورسا، یک موجود انسانی فرازگرای پیشین که با تنظیم کننده پیوند یافته، وجود دارد. او میتواند شما را همانطور که هستید مشاهده کند، و در همان حال پیامآور منفرد، سوپرنافیم، و سایر موجودات آسمانی حاضر را ببیند. شما هرگز در صعود طولانی خود توان شناخت همیارانتان از وجودهای سابق را از دست نخواهید داد. شما همینطور که در نردبان حیات به سوی داخل فراز مییابید، همیشه توانایی شناخت و معاشرت با موجودات همیارتان از سطوح پیشین و پایینتر تجربی را حفظ خواهید کرد. هر عبور جدید به دنیای بعد یا رستاخیز جدید، یک گروه جدید از موجودات روحی به دامنۀ دید شما خواهد افزود، بدون این که شما را از توان شناخت دوستان و همنوعانتان از وضعیتهای گذشته در کمترین حدی محروم سازد.
در تجربۀ انسانهای فرازگرا این تماماً از طریق عمل تنظیم کنندگان ساکن فکر میسر میشود. شما از طریق نگاهداری نسخههای ثانی تمامی تجارب زندگیتان توسط آنان، اطمینان مییابید که هرگز هیچ ویژگی حقیقی را که روزی از آن برخوردار بودید از دست نمیدهید. و این تنظیم کنندگان با شما، به عنوان بخشی از شما، در واقع به عنوان شما، از میان تجارب عبور میکنند.
اما من تقریباً از این که بتوانم طبیعت کار هنروران سماوی را به ذهن مادی انتقال دهم نومید هستم. من در تلاش برای آشکار ساختن واقعیت این کارکردهای مورانشیا و پدیدههای تقریباً روحی برای ذهن انسانی تحت ضرورت تحریف مداوم اندیشه و واپیچاندن زبان قرار دارم. درک شما ناتوان از دریافت است، و زبان شما برای انتقال معنی، ارزش، و رابطۀ این فعالیتهای نیمه روحی ناکافی است. و من برای روشن نمودن ذهن بشری پیرامون این واقعیات به این تلاش دست میزنم، با فهم کامل امکان ناپذیری محض این که بتوانم در چنین اقدامی خیلی موفق باشم.
من کاری بیش از این نمیتوانم انجام دهم که سعی کنم یک وجه تشابه ابتدایی بین فعالیتهای مادی انسانی و کارکردهای چندگانۀ هنروران سماوی را ترسیم نمایم. اگر نژادهای یورنشیا در هنر و دستاوردهای دیگر فرهنگی پیشرفتهتر بودند، در آن صورت میتوانستم در تلاش برای معطوف ساختن ذهن بشری از چیزهای مادی به چیزهای مورانشیا به همان اندازه جلوتر روم. تقریباً آنچه میتوانم امید به انجامش داشته باشم این است که به امر واقعیت این کارکردهای کرات مورانشیا و روح تأکید ورزم.
شما با دامنۀ محدود شنوایی انسانی، به سختی میتوانید از ملودیهای مورانشیا تصوری داشته باشید. حتی یک دامنۀ مادی صدای زیبا وجود دارد که توسط حس شنوایی بشری ناشناخته است. تازه از گسترۀ غیرقابل تصور مورانشیا و هارمونی روحی یاد نکردهایم. ملودیهای روحی امواج مادی صدا نیستند بلکه ارتعاشات روحی هستند که توسط ارواح شخصیتهای سماوی دریافت میشوند. یک وسعت دامنه و یک روح نمایش وجود دارد، و نیز یک عظمت اجرا که به ملودی کرات مربوط است، که به کلی فراتر از درک بشری است. من میلیونها موجود مسحور شده را دیدهام که در حالی که ملودی عالم روی انرژی روحی مدارهای سماوی به جریان در میآمد، در وجدی شورانگیز بودند. این ملودیهای شگفتانگیز میتوانند در اقصی نقاط یک جهان پخش شوند.
نوازندگان سماوی به کار تولید آواهای خوش آهنگ سماوی از طریق مهار نیروهای روحی زیر مشغولند:
1- صدای روحی — گسستگیهای روحی جریان.
2- نور روحی — کنترل و تشدید نور قلمروهای مورانشیا و روحی.
3- دستیازیهای انرژی — ملودی تولید شده به وسیلۀ مهار ماهرانۀ انرژیهای مورانشیا و روحی.
4- سمفونیهای رنگین — ملودی رنگین فام مورانشیا. این در زمرۀ بالاترین دستاوردهای نوازندگان سماوی است.
5- توازن ارواح مرتبط — ترتیب و ارتباط انواع مختلف موجودات مورانشیا و روحی، خود ملودیهای شکوهمندی ایجاد میکند.
6- ملودی اندیشه — فکر کردن به اندیشههای روحی میتواند آنقدر کامل شود که در ملودیهای هاونا شکوفا گردد.
7- موسیقی فضا — با میزان سازی صحیح، ملودیهای سایر کرات میتوانند در مدارهای پخش جهانی دریافت شوند.
بیش از یکصد هزار نوع صدا، رنگ، و تغییر و تبدیل انرژی وجود دارد، تکنیکهایی که با کاربرد آلات موسیقی توسط بشر قابل مقایسهاند. رقصهای گروهی شما بدون شک نمایانگر یک تلاش بدوی و عجیب و غریب مخلوقات مادی برای دستیابی به توازن سماویِ جایگزینیِ موجود و ترتیب شخصیت میباشد. پنج شکل دیگر ملودی مورانشیا به وسیلۀ مکانیسم حسی بدنهای مادی شناخته نمیشوند.
هارمونی، موسیقی هفت سطح ارتباط آهنگین، یک قانون جهانی ارتباط روحی است. موسیقی، نظیر آنچه انسانهای یورنشیا میفهمند، بالاترین تجلی خود را در مدارس جروسم، ستاد مرکزی سیستم، مییابد. در آنجا موجودات نیمه مادی آواهای دلنشین صدا را فرا میگیرند. انسانها نسبت به اشکال دیگر ملودی مورانشیا و آواهای دلنشین سماوی واکنش نشان نمیدهند.
قدردانی موسیقی در یورنشیا هم فیزیکی و هم معنوی است؛ و نوازندگان بشری شما کار زیادی کردهاند تا دوست داشتن موسیقی را از تک نوازی بدوی نیاکان اولیۀ شما به سطوح بالاتر قدردانی از صدا ارتقا دهند. اکثریت انسانهای یورنشیا نسبت به موسیقی به اندازۀ زیاد با عضلههای مادی و به قدر کم با ذهن و روح واکنش نشان میدهند. اما بیش از سی و پنج هزار سال است که در قدردانی از موسیقی پیشرفتی مداوم وجود داشته است.
ضرب و مکث خوش آهنگ نمایانگر یک گذار از موسیقی تک نوازی انسان بدوی به توازن پرشور و حال و ملودیهای پرمعنی نوازندگان دوران بعد شما است. این انواع پیشین ریتم، واکنش حس دوستدار موسیقی را بدون در پی داشتن اِعمال نیروهای بالاتر عقلانیِ قدردانی از هارمونی تحریک میکند و لذا بیشتر به طور کلی برای افراد ناآزموده یا از نظر معنوی سست جذابیت دارد.
بهترین موسیقی یورنشیا فقط یک پژواک زودگذر از قطعات موسیقی پرعظمت است که توسط همکاران آسمانی موسیقیدانهای شما شنیده میشود. آنها فقط قطعاتی از این آواهای خوشایند نیروهای مورانشیا را به صورت ملودیهای موسیقی صدای هارمونیک روی رکورد باقی گذاردهاند. موسیقی روحی مورانشیا کلیۀ هفت سبک بیان و پخش را به طور نامکرر به کار نمیبرد، به طوری که ذهن بشری در هر تلاشی برای کاستن این ملودیهای کرات بالاتر به نتهای صرف صدای موسیقی به اندازۀ زیادی در محدودیت قرار میگیرد. چنین تلاشی همانند این است که سعی شود قطعات موسیقی یک ارکستر بزرگ به وسیلۀ یک آلت موسیقی تنها نواخته شود.
در حالی که شما ملودیهای زیبایی را در یورنشیا گردآوری نمودهاید، هنوز در زمینۀ موسیقی حتی تا حد بسیاری از سیارات همسایۀ خود در سِتانیا پیشرفت نکردهاید. اگر آدم و حوا فقط بقا یافته بودند، در آن صورت میتوانستید موسیقی واقعی را داشته باشید. اما هدیۀ هارمونی که در طبیعت خود بسیار بزرگ است، چنان توسط تیرههایی از تمایلات غیرموسیقی رقیق شده است که در میان هر هزار حیات انسانی فقط یکی نسبت به هارمونی قدردانی زیادی به عمل میآورد. اما دلسرد نشوید؛ ممکن است روزی یک موسیقیدان واقعی در یورنشیا ظاهر شود، و مردمان زیادی مسحور قطعات پرشکوه ملودیهای او خواهند شد. یک چنین انسانی میتواند برای همیشه مسیر تمامی یک ملت و حتی تمامی دنیای متمدن را تغییر دهد. این واقعاً صحت دارد، ”ترانه از نیروی دگرگونی تمام یک دنیا برخوردار است.“ موسیقی برای همیشه زبان جهانی انسانها، فرشتگان، و ارواح باقی خواهد ماند. هارمونی سخن هاونا است.
انسان فانی به سختی میتواند به چیزی بیش از یک درک ناکافی و نادرست از عملکردهای بازتولید کنندگان آسمانی امید داشته باشد. من باید تلاش کنم از طریق سمبولیسم ناکامل و محدود زبان مادی شما آن را توضیح دهم. دنیای روح - مورانشیا از هزار و یک چیز بسیار ارزشمند برخوردار است، چیزهایی که دارای ارزش بازسازی هستند اما در یورنشیا ناشناختهاند، تجاربی که به رستۀ فعالیتهایی تعلق دارند که به سختی ”به ذهن انسان خطور میکند“، آن واقعیتهایی که خداوند برای آنهایی که از زندگی در جسم بقا یابند آماده نگاه داشته است.
هفت گروه بازتولید کنندگان آسمانی وجود دارد، و من سعی میکنم کار آنها را از طریق طبقهبندی زیر توصیف کنم:
1- خوانندگان — هارمونیستهایی که هارمونیهای مشخص گذشته را تکرار میکنند و ملودیهای زمان حال را اجرا میکنند. اما این تماماً در سطح مورانشیا به اجرا در میآید.
2- کارگران رنگ — آن هنرمندان نور و سایه که ممکن است آنان را نقشه نگار و نقاش بنامید، هنرمندانی که مناظر موقت و قسمتهای گذرا را برای لذت آیندۀ مورانشیا حفظ میکنند.
3- به تصویر درآورندگان نور — سازندگان پدیدههای واقعیِ نیمه روحیِ حفظ شده که در توصیف آنها تصاویر متحرک بسیار بدوی میباشند.
4- سازندگان مراسم باشکوه تاریخی — آنهایی که به طور دراماتیک رخدادهای بسیار مهم وقایع جهان و تاریخ را بازسازی میکنند.
5- هنرمندان پیشگو — آنهایی که معانی تاریخ را به سوی آینده منعکس میکنند.
6- نقل کنندگان داستان حیات — آنهایی که معنی و اهمیت تجربۀ زندگی را زنده نگاه میدارند. بازتاب تجارب شخصی کنونی به سوی دستیابی به ارزشها در آینده.
7- مجریان اداری — آنهایی که اهمیت فلسفۀ دولتی و تکنیک اداری را شرح میدهند، نمایش پردازان آسمانی حاکمیت.
بازتولید کنندگان آسمانی غالب اوقات و به طور مؤثر در تلفیق خلاصهسازی حافظه با برخی اشکال آسایش خاطر و دگرسویی شخصیت با مدیران بازگشت تشریک مساعی مینمایند. این بازتولید کنندگان در مقابل گردهمایی بزرگ مورانشیا و نشست ارواح گاهی اوقات در مراسمی باشکوه که نمایانگر هدف چنین گردهماییهایی است تجمع مینمایند. من به تازگی شاهد چنین نمایشی پرشکوه که طی آن بیش از یک میلیون هنرپیشه تسلسلی از هزار صحنه را به اجرا درآوردند بودم.
آموزگاران والاتر خرد و خادمان دوران گذار از این گروههای متنوع بازتولید کنندگان در فعالیتهای آموزشی مورانشیایی خود آزادانه و به طور مؤثر استفاده میکنند. اما تمامی تلاشهای آنان به تصویرسازی موقت اختصاص ندارد. بخش عمدۀ کار آنان از طبیعتی دائمی برخوردار است و برای همیشه برای تمامی زمان آینده به صورت یک میراث باقی خواهد ماند. این هنروران آنقدر از هنرهای مختلف بهرهمندند که هنگامی که به طور دسته جمعی عمل میکنند قادرند یک زمانه را از نو به نمایش درآورند، و در تشریک مساعی با خادمان سرافی در واقع میتوانند ارزشهای جاودانۀ دنیای روح را برای پیشگویان انسانی زمان به تصویر درآورند.
شهرهایی وجود دارند که ”معمار و سازندۀ آنها خداوند است.“ ما قرینۀ روحی تمامی چیزهایی را که شما انسانها با آن آشنا هستید و به گونهای وصفناپذیر بیشتر دارا میباشیم. ما از منزل، رفاه روحی، و ضروریات مورانشیا برخورداریم. برای هر خشنودی مادی که انسانها قادر به لذت بردن از آن هستند، ما دارای هزاران واقعیت معنوی که در خدمت اغنا و رشد وجود ما است هستیم. سازندگان الهی در هفت گروه عمل میکنند:
1- طراحان و سازندگان منزل — آنهایی که منزلگاههایی را که به افراد و گروههای کاری تخصیص مییابد میسازند و تغییر مدل میدهند. این مساکن مورانشیا و روحی واقعی هستند. آنها برای دامنۀ کوتاه دید شما نامرئی هستند، اما برای ما بسیار واقعی و زیبا میباشند. کلیۀ موجودات روحی تا حد مشخصی میتوانند برخی جزئیات طراحی و ساختن خانههای مورانشیا یا روحی خود را با سازندگان در میان بگذارند. این منازل مطابق نیازهای مخلوقات مورانشیا یا روحی که در آنها سکنی خواهند گزید مجهز و تزیین میشوند. تنوع فراوان و فرصت کافی برای ابراز ذوق و سلیقۀ فردی در کلیۀ این ساختمانها وجود دارد.
2- سازندگان حرفهای — آنهایی که در طراحی و سوار کردن منازل کارگران معمول و عادی قلمروهای روحی و مورانشیا عمل میکنند. این سازندگان با آنهایی که کارگاهها و سایر کارخانههای صنعتی یورنشیا را میسازند قابل مقایسه هستند. کرات انتقالی از یک کارکرد ضروری خدمت متقابل و تقسیم کار تخصصی برخوردارند. ما همگی همه کاری را انجام نمیدهیم. در میان موجودات مورانشیا و ارواح در حال تکامل تنوع کار وجود دارد، و این سازندگان حرفهای نه تنها کارگاههای بهتری میسازند بلکه به پیشرفت حرفهای کارگر کمک میکنند.
3- سازندگان نمایش. در طول ایام استراحت عمارات قول پیکری به کار گرفته میشوند، آنچه که انسانها تفریح و از جهتی بازی مینامند. امکانی به منظور ایجاد شرایط مناسب برای مدیران بازگشت، بذله گویان کرات مورانشیا، فراهم شده است. اینها همان کرات گذار هستند که آموزش موجودات فرازگرا که به تازگی از سیارات تکاملی برداشته شدهاند در آنها انجام میشود. حتی ارواح بالاتر در طول دورههای شارژ شدن مجدد از انرژی روحی، در یک شکل مشخص از مزاح یاد آورنده درگیر میشوند.
4- سازندگان پرستش — آرشیتکتهای باتجربۀ معابد روحی و مورانشیا. تمامی کرات صعود انسانی از معابد پرستش برخوردارند و آنها زیباترین آفرینشهای قلمروهای مورانشیا و کرات روح هستند.
5- سازندگان آموزش — آنهایی که ستاد مرکزی آموزش مورانشیا و فراگیری پیشرفتۀ روحی را میسازند. همیشه راه برای کسب دانش بیشتر، کسب اطلاعات بیشتر پیرامون کار کنونی و آیندۀ فرد و نیز دانش فرهنگی جهانی باز است. این اطلاعاتی است که طوری طراحی شده که انسانهای فرازگرا را شهروندان باهوشتر و مؤثرتر کرات مورانشیا و روحی گرداند.
6- برنامهریزان مورانشیا — آنهایی که برای ارتباط هماهنگ کلیۀ شخصیتهای تمامی قلمروها، آنطور که در هر لحظه در هر کره حاضر هستند، میسازند. این برنامهریزان با سرپرستان نیرویی مورانشیا تشریک مساعی میکنند تا هماهنگی حیات پیشرفتۀ مورانشیا را غنی سازند.
7- سازندگان مکانهای عمومی — هنرورانی که مکانهای برگزیدۀ تجمع غیر از مکانهای پرستشی را طراحی نموده و میسازند. مکانهای تجمع همگانی بزرگ و باشکوه هستند.
در حالی که این بناها و تزیینات آنها برای درک حسی انسانهای مادی دقیقاً واقعی نیستند، برای ما بسیار واقعی هستند. اگر شما قادر بودید جسماً آنجا باشید، نمیتوانستید این معابد را ببینید. با این وجود کلیۀ این آفرینشهای فوق مادی عملاً آنجا هستند و ما به وضوح آنها را تشخیص میدهیم و به همان اندازه کاملاً از آنها لذت میبریم.
این هنروران وقف حفظ و بازتولید اندیشۀ برتر قلمروها هستند و در هفت گروه عمل میکنند:
1- حافظان اندیشه. اینها هنرورانی هستند که وقف اندیشۀ بالاتر قلمروها هستند. در کرات مورانشیا آنها به راستی گوهرهای فعالیتهای فکری را گرامی میدارند. من پیش از دیدار نخست از یورنشیا اسنادی را دیدم و پخشهای اندیشه پردازی برخی از افکار بزرگ این سیاره را شنیدم. ثبت کنندگان اندیشه چنین ایدههای متعالی را به زبان یوورسا حفظ میکنند.
هر ابرجهان زبان خود را دارا است، زبانی که توسط شخصیتهای آن تکلم میشود و در سراسر نواحی آن متداول است. در ابرجهان ما این به عنوان زبان یوورسا شناخته شده است. هر جهان محلی نیز زبان خود را دارد. کلیۀ رستههای بالاتر نبادان دو زبانه هستند و به زبان نبادان و زبان یوورسا هر دو تکلم میکنند. هنگامی که دو فرد از جهانهای محلی متفاوت ملاقات میکنند، به زبان یوورسا گفت و شنود میکنند. با این وجود، اگر یکی از آنها از ابرجهان دیگری بیاید، باید به یک مترجم متوسل شوند. در جهان مرکزی نیاز اندکی به زبان وجود دارد. در آنجا فهم کامل و تمام عیاری وجود دارد. در آنجا فقط خدایان به طور کامل فهم نمیشوند. به ما آموخته شده که یک دیدار تصادفی در بهشت بیش از آنچه که طی هزار سال توسط زبان انسانی گفت و شنود شود درک متقابل ایجاد می کند. حتی در سلوینگتون ما ”آنطور که شناخته شدهایم میدانیم.“
توان ترجمۀ اندیشه به شکل زبان در کرات مورانشیا و روح فراتر از درک انسانی است. ما میزان تبدیل اندیشه به یک سند دائم را میتوانیم آنقدر توسط ثبت کنندگان خبره سرعت دهیم که برابر بیش از نیم میلیون لغت یا سمبل فکری میتواند در یک دقیقۀ زمان یورنشیا ثبت گردد. این زبانهای جهان بارها سرشارتر از مکالمات کرات در حال تکامل هستند. سمبلهای مفهومی یوورسا بیش از یک میلیارد حرف را در بر میگیرند، گر چه الفبای اصلی فقط شامل هفتاد سمبل است. زبان نبادان زیاد چنین مفصل نیست. تعداد سمبلهای اصلی یا حروف الفبا چهل و هشت عدد است.
2- ثبت کنندگان مفهوم. این گروه ثانویۀ ثبت کنندگان به حفظ تصویرهای مفهومی، الگوهای نظری، توجه دارند. این یک شکل از ثبت دائم است که در گسترۀ یورنشیا ناشناخته است، و به وسیلۀ این روش من در عرض یک ساعت به وقت شما میتوانم دانش بیشتری نسبت به آنچه که شما در مدت یکصد سال از مطالعۀ دقیق زبان نوشتاری معمول کسب میکنید کسب کنم.
3- ثبت کنندگان اندیشه نگار. ما معادل کلمۀ نوشتاری و گفتاری شما را هر دو دارا هستیم، اما در حفظ اندیشه ما معمولاً تکنیکهای تصویر نگاری مفهوم و اندیشه نگاری را به کار میبندیم. آنهایی که اندیشه نگاری را حفظ میکنند قادرند هزار برابر کار ثبت کنندگان مفهوم را بهبود بخشند.
4- ترویج دهندگان سخنوری. این گروه از ثبت کنندگان از طریق فن بیان مشغول به کار حفظ اندیشه به منظور بازتولید هستند. اما در زبان نبادان ما در عرض نیم ساعت سخنرانی میتوانیم تمامی محتوای صحبت سراسر زندگی یک انسان یورنشیا را عرضه کنیم. تنها امید شما برای درک این مسائل این است که مکث کنید و تکنیک زندگی نابسامان و بیمعنی ایدهآلتان را مورد ملاحظه قرار دهید — که چطور میتوانید در عرض چند ثانیه سالها تجربه را در این خیال پردازیهای شبانه درنوردید.
سخنوری دنیای روح یکی از فیضهای نادر است که در انتظار شماهایی است که فقط نطقهای بدوی و پرخطای یورنشیا را شنیدهاید. در خطابههای سلوینگتون و ایدنشیا که فراتر از توصیف الهام برانگیزند، توازن موسیقی و بیان خوش الحان وجود دارد. این مفاهیم سوزان همانند گوهرهای زیبا در تاجهای پرشکوه میباشند. اما من توان انجام آن را ندارم! من نمیتوانم به ذهن بشر وسعت و عمق این واقعیات دنیای دیگر را تفهیم کنم!
5- مدیران پخش برنامه. پخش برنامههای بهشت، ابرجهان، و جهانهای محلی تحت سرپرستی کلی این گروه از حافظان اندیشه قرار دارد. آنها به عنوان بازرسان و ویرایشگران و نیز هماهنگ کنندگان مطلبِ پخش خدمت میکنند، و تمامی پخش برنامههای بهشت را برای ابرجهان تطبیق میدهند و پخشهای قدمای ایامها را به زبانهای خاص جهانهای محلی تطبیق داده و ترجمه میکنند.
پخش برنامههای جهان محلی همچنین باید توسط سیستمها و تک تک سیارات برای دریافت تغییر و تبدیل داده شود. فرستادن این گزارشات فضایی به دقت تحت نظارت است، و همیشه یک ثبت ثانویه موجود است تا نسبت به دریافت صحیح هر گزارش در هر کره در یک مدار مشخص اطمینان حاصل شود. این مدیران پخش از نظر تکنیکی در کاربرد جریانات فضا برای کلیۀ مقاصد ارتباطیِ اطلاعاتی تخصص دارند.
6- ثبت کنندگان ریتم. یورنشیاییها بدون شک این هنرمندان را شاعر مینامند، گر چه کار آنها بسیار متفاوت و تقریباً بیاندازه از سرایشهای شعری شما برتر است. ریتم برای موجودات مورانشیا و روحی کمتر فرساینده است، و لذا مکرراً تلاش میشود تا از طریق اجرای کارهای بیشمار در شکل ریتمدار راندمان افزایش یابد و نیز بر لذت افزوده شود. من فقط آرزو دارم که شما از امتیاز شنیدن برخی از پخشهای شاعرانۀ تجمعات ایدنشیا برخوردار شوید و از غنای رنگ و جلوۀ نوابغ کوکبه که استادان این شکل زیبای بیان فردی و توازن اجتماعی هستند بهرهمند گردید.
7- ثبت کنندگان مورانشیا. من نمیدانم چگونه برای ذهن انسانی کارکرد این گروه مهم ثبت کنندگان اندیشه را که به کار حفظ تصاویر گروهی گروهبندیهای متنوع امور مورانشیا و کارکردهای روحی تخصیص یافتهاند بیان کنم. در یک بیان بدوی، آنها عکاسان گروهی کرات انتقال هستند. آنها صحنههای مهم و روابط این اعصار پیشرونده را برای آینده حفظ میکنند، و آنها را در آرشیوهای تالارهای ثبت مورانشیا نگاهداری میکنند.
این هنروران جالب و کارآمد در هر نوع انرژی — فیزیکی، فکری، و روحی — درگیرند.
1- مهار کنندگان انرژی فیزیکی. مهار کنندگان انرژی فیزیکی برای ادوار طولانی با مدیران نیرو خدمت میکنند و در سیطره و کنترل فازهای بسیار انرژی فیزیکی خبره هستند. آنها با سه جریان اساسی و سی شعبۀ مجزای انرژی ابرجهانها آشنا هستند. این موجودات برای سرپرستان نیروییِ مورانشیاییِ کرات انتقالی دستیارانی پرارزش هستند. آنها دانشجویان باپشتکار پرتوهای کیهانی بهشت هستند.
2- مهار کنندگان انرژی ذهنی. اینها متخصصان ارتباط بین موجودات مورانشیا و سایر انواع موجودات هوشمند هستند. این شکل از ارتباط میان انسانها عملاً در یورنشیا ناموجود است. اینها متخصصانی هستند که توان موجودات فرازگرای مورانشیا را برای ارتباط با یکدیگر افزایش میدهند، و کار آنها شامل ماجراهای بیهمتای بیشمار در پیوند نیروی عقلانی است که بسیار فراتر از توان توصیف من برای ذهن مادی است. این هنروران دانشجویان تیزهوش مدارهای ذهنی روح بیکران هستند.
3- مهار کنندگان انرژی روحی. مهار کنندگان انرژی روحی یک گروه جالب توجه هستند. انرژی روحی مطابق قوانین پایدار عمل میکند، درست همانطور که انرژی فیزیکی چنین عمل میکند. بدین معنی که نیروی روحی، هنگامی که مورد مطالعه قرار گیرد، استنتاجات قابل اطمینانی به بار میآورد و میتواند به طور دقیق مورد برخورد قرار گیرد، درست همانطور که انرژیهای فیزیکی میتوانند چنین کنند. در دنیای روح همانقدر قوانین قطعی و قابل اطمینان وجود دارند که در قلمروهای مادی یافت میشوند. در طول چند میلیون سال گذشته بسیاری تکنیکهای بهبود یافته که بر انرژی روحی حاکم است، و آنطور که به موجودات مورانشیا و سایر انواع موجودات آسمانی در سراسر جهانها اطلاق میشود، برای دریافت انرژی روحی توسط این دانشجویان قوانین بنیادین پسر جاودان به وجود آمده است.
4- مهار کنندگان ترکیبات. این گروه ماجراجوی موجودات بسیار آموزش یافته است که به پیوند عملی سه فاز اولیۀ انرژی الهی که به صورت انرژیهای فیزیکی، فکری، و روحی در سراسر جهانها آشکار است اختصاص دارد. اینها شخصیتهای تیزهوشی هستند که در واقع در جستجوی اکتشاف حضور ایزد متعال در جهان میباشند، چرا که در این شخصیت الهی، یگانگی تجربی تمامی ربانیت بزرگ جهانی باید به وقوع بپیوندد. و تا حد معینی این هنروران در ایام اخیر تا اندازهای موفقیت داشتهاند.
5- مشاوران ترابری. این گروه از مشاوران تکنیکی در تشریک مساعی با دانشجویان ستارهای در کار تعیین مسیرها و نیز کمک نمودن به رئیسان ترابری در کرات فضا برای سرافیمهای انتقال بسیار متبحرند. آنها سرپرستان ترافیک کرات هستند و در کلیۀ کرات مسکونی حضور دارند. یک گروه هفتاد نفرۀ مشاوران ترابری به یورنشیا خدمت میکنند.
6- متخصصان ارتباطات. یک گروه دوازده نفره از تکنیسینهای ارتباطات بین سیارهای و بین جهانی به همین ترتیب به یورنشیا خدمت میکنند. این موجودات بسیار باتجربه در دانش قوانین انتقال و تداخل، آنطور که به ارتباطات عالم مربوط میشود، متبحرند. این گروه در کلیۀ اشکال پیامهای فضایی به استثنای آنهایی که به جاذبه و پیام آوران منفرد مربوط میشود درگیر هستند. در یورنشیا بیشتر کارهای آنان باید از طریق مدار فرشتگان اعظم انجام پذیرد.
7- آموزگاران استراحت. استراحت الهی به تکنیک دریافت انرژی روحی مربوط است. انرژی مورانشیا و روحی باید با همان قطعیت انرژی فیزیکی دوباره لبریز شود، اما نه به همان دلایل. من در تلاش خویش برای آگاه ساختن شما الزاماً مجبورم نمونههای بدوی را به کار بندم. با این حال، ما که به دنیای روح تعلق داریم باید گهگاه فعالیتهای معمول خود را متوقف نموده و خود به مکانهای مناسب دیدار برویم و در آنجا به استراحت الهی وارد شویم و بدین گونه انرژیهای تحلیل رفتۀ خود را باز یابیم.
شما هنگام ورود به کرات قصر و پس از این که موجودات مورانشیا شدید و شروع به تجربه نمودن تکنیک امور روحی کردید، اولین دروس خود را پیرامون این امور دریافت خواهید کرد. شما در مورد درونیترین دایرۀ هاونا میدانید و این که بعد از این که رهنوردان فضا دایرههای پیشین را طی نمودند، باید به استراحت طولانی و جانبخش بهشت وارد شوند. این فقط یک الزام تکنیکی انتقال از دوران زندگی زمان به خدمت ابدیت نیست، بلکه همچنین یک ضرورت است، یک شکل از استراحت است که برای باز یافتن انرژیهای از دست رفته که لازمۀ مراحل نهایی تجربۀ صعود است و برای ذخیره ساختن نیروی روحی برای مرحلۀ بعدی دوران زندگی بیپایان مورد نیاز است.
این مهار کنندگان انرژی همچنین به صدها طریق دیگر که بسیار بیشمارتر از آن هستند که برشمرده شوند، عمل میکنند. برخی از آنها عبارتند از مشاوره دادن به فرشتگان سراف، کروب، و سنوب پیرامون مؤثرترین شیوههای دریافت انرژی و حفظ مفیدترین توازنهای نیروهای ناهمگن میان کروبیان فعال و سنوبیمهای غیرفعال. این متخصصان به طرق بسیار دیگر مخلوقات مورانشیا و روحی را در تلاششان برای فهم استراحت الهی که برای کاربرد مؤثر انرژیهای اساسی فضا بسیار ضروری است یاری میرسانند.
چقدر آرزو داشتم میدانستم چطور کار زیبای این هنروران بیهمتا را توصیف کنم! هر تلاشی از سوی من برای توضیح کار تزیین روحی فقط برای ذهن مادی یاد آورندۀ تلاشهای ناچیز ولی ارزشمند خودتان برای انجام این کارها در کرۀ ذهنی و مادی شما است.
این گروه، ضمن این که بیش از هزار شعبۀ فعالیت را در بر میگیرد، تحت هفت گروه عمدۀ زیرین گروهبندی میشود:
1- صنعتگران رنگ. اینان آنهایی هستند که ده هزار رنگ از تصویر روحی را که پیامهای بدیع زیبایی موزون آن طنینافکن است میسازند. سوا از فهم رنگ هیچ چیز در تجربۀ بشری وجود ندارد که بتوان این فعالیتها را با آنها مقایسه نمود.
2- طراحان صدا.امواج روحی که از ماهیت گوناگون و قدردانی از مورانشیا برخوردارند به وسیلۀ این طراحان آنچه که شما صدا مینامید شناسا میگردند. این ارتعاشات در واقع بازتابهای پرشکوه روح - روانهای بیشائبه و پر جلال گروههای آسمانی میباشند.
3- طراحان احساس. این بهبود دهندگان و حافظان احساس آنهایی هستند که عواطف مورانشیا و احساسات ربانیت را برای مطالعه و تهذیب فرزندان زمان و برای الهام و زیباسازی پیشروندگان مورانشیا و ارواحِ در حال پیشروی حفظ میکنند.
4- هنرمندان رایحه. این مقایسۀ فعالیتهای آسمانی روح با شناخت فیزیکی بوهای شیمیایی در واقع تأسفآور است، اما انسانهای یورنشیا به سختی میتوانند این کار خدماتی را با هر نام دیگر بشناسند. این هنروران سمفونیهای گوناگون خود را برای تزکیه و شادمانی فرزندان پیشروندۀ نور به وجود میآورند. شما هیچ چیز در کرۀ زمین ندارید که بتوان این نوع از عظمت روحی را حتی اندکی با آن مقایسه نمود.
5- پیرایندگان وجود. این هنروران با هنرهای خود تزیینی یا تکنیک زیباسازی مخلوق مشغول نیستند. آنها وقف ایجاد واکنشهای فراوان و شادی بخش در فرد فرد مخلوقات مورانشیا و روحی از طریق به نمایش در آوردن اهمیت رابطه به وسیلۀ ارزشهای مربوط به جایگاه که به مرتبتهای مختلف مورانشیا و روحی در گروههای مختلط این موجودات گوناگون تخصیص داده شده میباشند. این هنرمندان، همانطور که شما نتهای زندۀ موسیقی، بوها، و مناظر را مرتب میکنید، موجودات فوق مادی را میآرایند و سپس آنها را در سرودهای پرشکوه در میآمیزند.
6- طراحان طعم. و چگونه میتوان پیرامون این هنرمندان با شما سخن گفت! من میتوانم اندکی نظر دهم که آنها بهبود دهندگان طعم مورانشیا هستند، و آنها همچنین تلاش میکنند که قدردانی از زیبایی را از طریق تیز ساختن حواسِ در حال تکامل روحی افزایش دهند.
7- ترکیب کنندگان مورانشیا. اینها صنعتگران استادی هستند که وقتی سایرین تماماً کارهای مربوطۀ خود را به انجام رساندند، کارهای پایانی و تکمیلی را به مجموعۀ اثر مورانشیا اضافه میکنند، و بدین ترتیب به یک تصویر الهام برانگیز از آنچه به لحاظ الهی زیبا است دست مییابند، یک الهام پایدار برای موجودات روحی و یاران مورانشیایی آنان. اما شما پیش از آن که شروع به فهم شکوههای هنرمندانه و زیباییهای هنری کرات مورانشیا و روحی کنید باید در انتظار رهایی خود از بدن حیوانی بمانید.
این هنرمندان با موسیقی، نقاشی، یا هیچ چیز مشابه که ممکن است گمان برید کاری ندارند. آنها درگیر مهار و سازماندهی نیروها و انرژیهای ویژهای که در دنیای روح حاضرند ولی توسط انسانها شناخته نمیشوند میباشند. اگر من کمترین مبنای محتمل را برای مقایسه داشتم، سعی میکردم این رشتۀ منحصر به فرد دستاورد روحی را وصف کنم. اما من نومید هستم. هیچ امیدی برای بیان این گسترۀ هنروری آسمانی به اذهان انسانی وجود ندارد. با این وجود، آنچه که نمیتواند توصیف گردد، هنوز میتواند به صورت تلویحی رسانده شود:
زیبایی، ریتم، و هارمونی به صورت هوشمندانه به هم مربوطند و به لحاظ معنوی مشابهاند. حقیقت، واقعیت، و رابطه از نظر هوشمندانه جدایی ناپذیرند و با مفاهیم فلسفی زیبایی مربوطند. نیکی، پارسایی، و عدالت از نظر فلسفی به هم مربوطند و از نظر معنوی به حقیقت زنده و زیبایی الهی وابستهاند.
مفاهیم کیهانی فلسفۀ راستین، شرح هنروری آسمانی، یا تلاش انسانی برای آشکار ساختن شناخت بشری از زیبایی الهی، اگر چنین پیشرفتِ مورد تلاش قرار گرفتۀ مخلوق یگانه نباشد، هرگز نمیتواند به راستی رضایتبخش باشد. این نشانههای اشتیاق الهی در درون مخلوق در حال تکامل ممکن است از نظر عقلانی حقیقی، از نظر عاطفی زیبا، و به لحاظ معنوی نیکو باشد؛ اما روح واقعیِ بیان غایب است، مگر این که این واقعیات حقیقت، معانی زیبایی، و ارزشهای نیکی در تجربۀ زندگی هنرور، دانشمند، یا فیلسوف یگانه باشد.
این کیفیتهای الهی به طور کامل و مطلق در خداوند یگانهاند. و هر انسان یا فرشتۀ خداشناس از پتانسیل نامحدود ابراز خود در سطوح پیوسته پیش روندۀ خود شکوفایی یگانه شده از طریق تکنیک دستیابی پایان ناپذیر خداگونگی — آمیختن تجربی در تجربۀ تکاملی حقیقت ابدی، زیبایی جهانی، و نیکی الهی — برخوردار است.
اگر چه هنروران سماوی شخصاً در سیارات مادی همانند یورنشیا کار نمیکنند، گاه به گاه از ستاد مرکزی سیستم عازم میشوند تا افراد ذاتاً با استعداد نژادهای انسانی را یاری رسانند. این هنروران هنگامی که بدین گونه برگمارده میشوند، موقتاً تحت سرپرستی فرشتگان سیارهایِ پیشرفت کار میکنند. گروههای فرشتگان سراف در تلاش برای کمک به آن هنرمندان انسانی که دارای استعدادهای ذاتی هستند و نیز از تنظیم کنندگان حاوی تجربۀ ویژه و پیشین برخوردارند با این هنروران همکاری میکنند.
سه منبع محتمل از توان ویژۀ بشری وجود دارد: استعداد طبیعی یا ذاتی همیشه در انتها قرار دارد. توان ویژه هرگز هدیۀ دلخواه خدایان نیست؛ همیشه یک پایۀ نیایی برای هر استعداد برجسته وجود دارد. علاوه بر این توان طبیعی، یا مکملهای دیگر آن، ممکن است رهنمودهای تنظیم کنندۀ فکر در آن افرادی که تنظیم کنندگان ساکن در آنها تجارب واقعی و اصیل در امتداد چنین خطوطی در کرات دیگر و در مخلوقات انسانی دیگری داشتهاند، دخیل باشد. در آن مواردی که ذهن بشری و تنظیم کنندۀ ساکن در فرد هر دو به طور خارقالعاده ماهرند، ممکن است هنروران روحی اختیار یابند به عنوان هماهنگ کنندگان این استعدادها عمل کنند و یا این که این انسانها را یاری نموده و الهام بخشند تا در جستجوی پیوسته کامل ساز ایدهآلها برآیند و به ایفای نقش بهبود یافتۀ خویش برای تعالی فکری عالم دست زنند.
هیچ طبقۀ ممتازی در صفوف هنروران روحی وجود ندارد. صرف نظر از این که منشأ شما چقدر پایین باشد، اگر توان و استعداد ابراز را داشته باشید، همینطور که در میزان تجربۀ مورانشیا و دستیابی معنوی به سوی بالا فراز مییابید، به استقبال مکفی دست خواهید یافت و قدردانی درخور دریافت خواهید نمود. هیچ محدودیت وراثت بشری یا محرومیت از محیط انسانی نمیتواند وجود داشته باشد که دوران زندگانی مورانشیا به طور کامل آنها را جبران ننموده و کاملاً رفع نسازد. و کلیۀ چنین خشنودیهای دستاوردهای هنری و خود شکوفایی گویا از طریق تلاشهای شخصی خود شما طی پیشرفت تدریجی به وجود خواهد آمد. سرانجام آرمانهای میان مایگی تکاملی ممکن است تحقق یابند. در حالی که خدایان به طور دلخواه استعداد و توانایی به فرزندان زمان اعطا نمیکنند، دستیابی به ارضای کلیۀ آرزوهای والامنشانۀ آنها و خشنودی تمامی میل وافر بشری برای ابراز عالی احساساتشان را تأمین میسازند.
اما هر موجود بشری باید این را به یاد داشته باشد: بسیاری بلند پروازیها برای پیشی گرفتن که در انسانهای در جسم میل و وسوسه ایجاد میکند، با همین انسانها که دوران مورانشیا و روحی خود را طی میکنند، تداوم نخواهد یافت. مورانشیاییهای فرازگرا یاد میگیرند امیال پیشین صرفاً خود خواهانه و جاه طلبیهای خودپرستانۀ خود را اجتماعی نمایند. با این وجود، آن چیزهایی را که شما با پشتکار زیاد آرزو داشتید در زمین انجام دهید ولی شرایط به طور مداوم شما را از انجام آنها محروم میساخت، اگر بعد از دستیابی به بینش حقیقی موتا در دوران زندگانی مورانشیا، هنوز آرزوی انجام آنها را داشته باشید، آنگاه قطعاً هر فرصتی به طور کامل برای ارضای آرزوهای گرامی داشته شدۀ طولانیتان به شما عطا خواهد شد.
پیش از این که انسانهای فرازگرا جهان محلی را به قصد ورود به دوران زندگانی روحی خویش ترک کنند در رابطه با هر آرزوی عقلانی، هنری، و اجتماعی یا هر بلند پروازی راستین که سطح وجود انسانی یا مورانشیایی آنان را تا آن هنگام تعیین ویژگی میکرد ارضا خواهند گشت. این دستاوردِ برابریِ خشنودیِ ابراز خود و شکوفایی خود است اما نه دستیابی وضعیت یکسان تجربی یا نابودی کامل فردیت مشخص در مهارت، تکنیک، و بیان. اما ناهمسانی جدید روحیِ نیل شخصی تجربی بدین گونه یکدست و برابر نمیشود تا این که شما آخرین دایرۀ دوران زندگانی هاونا را به پایان رسانید. و در آن هنگام ساکنان بهشت با ضرورت انطباق با آن ناهمسانی ابسونایتِ تجربۀ شخصی که فقط از طریق دستیابی گروهیِ غایتِ وضعیت مخلوق — سرنوشت روحی مرحلۀ هفتم پایان دهندگان انسانی — میتواند یکدست گردد، مواجه خواهند گشت.
و این روایت هنروران سماوی است، آن گروه از کارگران خبرۀ دنیا دیده که با به تصویر در آوردن هنرمندانۀ زیبایی الهیِ آفرینندگان بهشت، برای زیبا سازی کرات معماری شده کار زیادی انجام میدهند.
[نگاشته شده توسط یک فرشتۀ اعظم نبادان.]
مرکز اداری سِتانیا شامل خوشهای از کرات معماری شده، به تعداد پنجاه و هفت عدد میباشد: خود جروسم، هفت قمر اصلی، و چهل و نه قمر فرعی. جروسم، پایتخت سیستم، تقریباً یکصد برابر اندازۀ یورنشیا است، گر چه جاذبۀ آن اندکی کمتر است. اقمار اصلی جروسم، هفت کرات دوران انتقال هستند که هر یک حدوداً ده برابر از یورنشیا بزرگترند، در حالی که هفت قمر فرعی این کرات انتقالی تقریباً اندازۀ یورنشیا هستند.
هفت کرات قصر، هفت قمر فرعی کرۀ انتقالی شمارۀ یک میباشند.
تمامی این سیستم پنجاه و هفت کرات معماری شده به صورت مستقل نور دریافت نموده، گرما یافته، و آبیاری میشوند، و از طریق هماهنگی مرکز نیروی سِتانیا و کنترلگران استاد فیزیکی مطابق تکنیک ثابت سازمان فیزیکی و ترتیب این کراتِ به طور ویژه خلق شده انرژی مییابند. آنها همچنین توسط اسپورناگیاهای بومی به طور فیزیکی تحت مراقبت و نگاهداری قرار میگیرند.
هفت کرات اصلی که به دور جروسم در گردشند عموماً به کرات انتقالی فرهنگی شهرت دارند. حکمرانان آنها گهگاه توسط شورای عالی اجرایی جروسم تعیین میشوند. این کرات به صورت زیرین شمارهبندی و نامگذاری شدهاند:
شمارۀ 1- کرۀ پایان دهندگان. این ستاد مرکزی گروه پایان دهندگان سیستم محلی است و توسط کرات دریافتی، هفت کرات قصر که به طور کامل به طرح صعود انسان تخصیص یافتهاند، احاطه شده است. کرۀ پایان دهندگان برای ساکنان کلیۀ هفت کرات قصر قابل دسترسی است. سرافیمهای انتقال شخصیتهای فراز یابنده را طی این سفرها که برای تعمیق ایمان آنان در سرنوشت غائی انسانهای انتقالی طراحی شده پس و پیش میبرند. اگر چه پایان دهندگان و ساختمانهای آنها به طور معمول برای بینایی مورانشیا محسوس نیستند، شما گاه به گاه بسیار سرشار از شور و شعف خواهید گشت، هنگامی که دگرگون کنندگان انرژی و سرپرستان نیروی مورانشیا شما را برای یک لحظه قادر میسازند این شخصیتهای والای روحی را که در واقع صعود به بهشت را به پایان رساندهاند، و به همان کراتی بازگشتهاند که شما در حال آغاز این سفر طولانی در آنها هستید، نظاره کنید. این کار به منظور اطمینان بخشی برای شما است که ممکن است و میتوانید این کار شگرف را تکمیل کنید. تمامی اقامت کنندگان موقت در کرات قصر حداقل سالی یک بار برای این گردهماییهای دیدار پایان دهندگان به کرۀ پایان دهندگان عزیمت میکنند.
شمارۀ 2- کرۀ مورانشیا. این سیاره ستاد مرکزی سرپرستان حیات مورانشیا است و توسط هفت کراتی که رئیسان مورانشیا همکاران و یاران خود، موجودات مورانشیا و انسانهای فراز یابنده، هر دو را، در آن آموزش میدهند، احاطه شده است.
شما طی گذار از هفت کرات قصر، همچنین از میان این کرات فرهنگی و اجتماعی که فراهم کنندۀ ارتباط فزایندۀ مورانشیا میباشند عبور خواهید کرد. هنگامی که شما از اولین کرۀ قصر به دومین کره پیشروی میکنید برای یک جواز دیدار از ستاد مرکزی گذار شمارۀ دو، کرۀ مورانشیا، و غیره واجد شرایط خواهید شد. و هنگامی که در هر یک از این شش کرات فرهنگی حضور مییابید، میتوانید در هر یک از هفت کرات پیرامون که به کار فعالیتهای مربوطۀ گروهی مشغولند، با دعوت، یک دیدارگر و ناظر شوید.
شمارۀ 3- کرۀ فرشتگان. این ستاد مرکزی تمامی گروههای فرشتگان سراف است که در فعالیتهای سیستم درگیرند و توسط هفت کرات آموزش و رهنمود فرشتگان احاطه شده است. اینها کرات اجتماعی فرشتگان سراف هستند.
شمارۀ 4- کرۀ اَبَر فرشتگان. این کره منزلگاه ستارگان تابناک عصر و یک گروه عظیم از موجودات همتراز و نزدیک به همتراز در سِتانیا است. هفت اقمار این کره به هفت گروه اصلی این موجودات آسمانیِ نام برده نشده تخصیص یافتهاند.
شمارۀ 5- کرۀ پسران. این سیاره مقر مرکزی کلیۀ رستههای پسران الهی، شامل پسران مخلوق - تثلیث یافته میباشد. هفت کرات پیرامون به گروهبندیهای مشخص جداگانۀ این پسران همبستۀ الهی تخصیص دارند.
شمارۀ 6- کرۀ روح. این کره به عنوان میعادگاه شخصیتهای بالای روح بیکران در سیستم به کار میرود. هفت اقمار پیرامون آن به گروههای جداگانۀ این رستههای متنوع تخصیص یافتهاند. اما در کرۀ انتقالی شمارۀ شش هیچ نمایندگی از روح وجود ندارد، و چنین حضوری در پایتخت سیستمها نیز مشاهده نمیشود. خادم الهی سلوینگتون همه جا در نبادان حضور دارد.
شمارۀ 7- کرۀ پدر. این کرۀ خاموش سیستم است. هیچ گروه از موجودات در آن اقامت ندارند. معبد بزرگ نور یک مکان مرکزی را اشغال میکند، اما هیچ کس در درون آن قابل تشخیص نیست. کلیۀ موجودات کرات سیستم به عنوان پرستشگر پذیرفته میشوند.
هفت اقماری که کرۀ پدر را احاطه کردهاند به طرق گوناگون در سیستمهای مختلف به کار گرفته میشوند. در سِتانیا آنها اکنون برای گروههای توقیف شدۀ شورش لوسیفر به عنوان کرات زندان مورد استفاده قرار میگیرند. پایتخت کوکبه، ایدنشیا، از کرات مشابه زندان برخوردار نیست. تعداد اندکی از سرافیمها و کروبیان که در شورش سِتانیا به شورشیان ملحق شدند، مدتها است که در این کرات منزوی جروسم زندانی هستند.
شما به عنوان یک اقامت کنندۀ موقت در هفتمین کرۀ قصر به هفتمین کرۀ انتقالی، کرۀ پدر جهانی، دسترسی خواهید داشت، و همچنین اجازه دارید از کرات زندان سِتانیا که این سیاره را احاطه کردهاند دیدن نمایید. در این کره لوسیفر و اکثر شخصیتهایی که در شورش بر علیه میکائیل او را دنبال کردند زندانی هستند. و این صحنۀ غمانگیز در طول این اعصار اخیر قابل مشاهده بوده است و به عنوان یک هشدار جدی برای تمامی نبادان به کار گرفته خواهد شد، تا این که قدمای ایامها گناه لوسیفر و یاران گمراه او را که نجات ارزانی شده توسط میکائیل، پدر جهانی آنها، را نپذیرفتند، مورد داوری قرار دهند.
رئیس اجرایی یک سیستم محلی از کرات مسکونی، یک پسر اولیۀ لانوناندک، فرمانروای سیستم است. در جهان محلی ما مسئولیتهای بزرگ اجرایی، امتیازهای شخصی غیرمعمول، به این حکمرانان محول گردیده است. تمامی جهانها حتی اروانتان نیز چنان سازمان یافته نیستند که اجازه دهند فرمانروایان سیستم چنین اختیارات غیرمعمول وسیعی از آزادی عمل شخصی در هدایت امور سیستم را اعمال نمایند. اما در تمامی تاریخ نبادان این رئیسان اجراییِ فارغ از محدودیت فقط سه بار عدم وفاداری را به نمایش گذاردهاند. شورش لوسیفر در سیستم سِتانیا، آخرین و دامنهدارترین شورش بود.
در سِتانیا، حتی بعد از این آشوب فاجعه بار، مطلقاً هیچ تغییری در تکنیک ادارۀ سیستم ایجاد نشده است. فرمانروای کنونی سیستم از تمام اختیارات برخوردار است و از تمام اتوریتهای که به سلف ناشایستۀ پیشین وی داده شده بود، به استثنای برخی اموری که اکنون تحت سرپرستی پدران کوکبه قرار دارد، بهرهمند است. قدمای ایامها هنوز امور فوق را به لانافورج، جانشین لوسیفر، به طور کامل اعاده نکردهاند.
سرپرست کنونی سِتانیا یک فرمانروای زیبنده و برجسته است، و او حکمرانی است که در برابر شورش امتحان پس داده است. لانافورج در یک آشوب پیشین در جهان نبادان، هنگامی که به عنوان یک معاون فرمانروای سیستم خدمت میکرد، به میکائیل وفادار بود. این فرمانروای توانمند و برجستۀ سِتانیا، یک مدیر امتحان پس داده و مورد آزمایش قرار گرفته است. در زمان شورش دوم سیستم در نبادان، هنگامی که فرمانروای سیستم لغزش کرده و به تاریکی سقوط کرد، لانافورج، معاون اول رئیس خطاکار، زمام دولت را به دست گرفت و طوری امور سیستم را پیش برد که نسبتاً شخصیتهای اندکی در کرات ستاد مرکزی یا در سیارات مسکونی آن سیستم بد اقبال دچار گمراهی گشتند. لانافورج از وجه تمایزِ بودنِ تنها پسر لانوناندک اولیه در تمامی نبادان برخوردار است که اینطور وفادارانه در خدمت میکائیل و عیناً در شرایط وجود خلافکاری برادرش که از اتوریتۀ برتر و رتبۀ مقدم برخوردار بود، عمل نمود. لانافورج احتمالاً تا هنگامی که بر کلیۀ نتایج نابخردی گذشته غلبه ایجاد نشده و پیامدهای شورش از سِتانیا زدوده نشده از جروسم برداشته نخواهد شد.
لانافورج در حالی که کلیۀ امور کرات منزوی سِتانیا هنوز به حوزۀ اختیاراتش بازگردانده نشده است، علاقۀ وافری به بهروزی آن نشان میدهد، و مرتباً از یورنشیا دیدار به عمل میآورد. فرمانروا، همانند سیستمهای دیگر و نرمال، سرپرستی شورای سیستم متشکل از حکمرانان کرات، پرنسهای سیارهای و فرمانداران کل مقیم کرات منزوی را به عهده دارد. این شورای سیارهای هر چند وقت یکبار در ستاد مرکزی سیستم تشکیل جلسه میدهد — ”هنگامی که پسران خداوند گرد هم میآیند.“
یکبار در هفته، هر ده روز در جروسم، فرمانروا، گردهمایی بزرگی با یک گروه از رستههای گوناگون از شخصیتها که در کرۀ ستاد مرکزی اقامت دارند تشکیل میدهد. اینها ساعتهای غیررسمی و مسحور کنندۀ جروسم هستند، و اوقاتی هستند که هرگز فراموش نمیشوند. در جروسم نهایت برادری میان تمامی رستههای گوناگون موجودات و میان هر یک از این گروهها و فرمانروای سیستم وجود دارد.
این گردهماییهای بینظیر در دریای بلور، میدان بزرگ پایتخت سیستم، رخ میدهد. آنها اوقات صرفاً اجتماعی و معنوی هستند. هیچ چیز مربوط به ادارۀ سیاره یا حتی طرح صعود هرگز مورد بحث قرار نمیگیرد. انسانهای فرازگرا در این لحظات گردهم میآیند تا صرفاً از اوقات خود لذت برند و همشهریهای جروسمی خود را ملاقات کنند. آن گروههایی که در این استراحتهای هفتگی مورد میزبانی فرمانروا واقع نمیشوند در ستاد مرکزی خود دیدار میکنند.
رئیس اجرایی یک سیستم محلی، فرمانروای سیستم، همیشه به وسیلۀ دو یا سه پسر لانوناندک که به عنوان معاونان اول و دوم عمل میکنند، پشتیبانی میشود. اما در حال حاضر سیستم سِتانیا به وسیلۀ یک کادر هفت نفره از لانوناندکها اداره میشود:
1- فرمانروای سیستم — لانافورج، شمارۀ 2٫709 از رستۀ اولیه و جانشین لوسیفر مرتد.
2- معاون اول فرمانروا — منصورُشیا، شمارۀ 17٫841 از رستۀ سوم لانوناندکها. او به همراه لانافورج به سِتانیا اعزام شد.
3- معاون دوم فرمانروا — سَدیب، شمارۀ 271٫402 از رستۀ سوم. سدیب نیز با لانافورج به سِتانیا آمد.
4- مسئول سیستم — هولدَنت، شمارۀ 19 از گروه سوم، نگاهدارنده و کنترل کنندۀ کلیۀ ارواح کارآموزِ بالای رتبۀ وجود انسانی. هولدنت نیز با لانافورج به سِتانیا آمد.
5- ثبت کنندۀ سیستم — ویلتون، منشی بخش خدماتی لانوناندِک سِتانیا، شمارۀ 374 از ردۀ سوم. ویلتون یک عضو گروه اولیۀ لانافورج بود.
6- مدیر اعطایی — فورتَنت، شمارۀ 319٫847 از نیروی ذخیرۀ لانوناندکهای ثانویه و مدیر موقت کلیۀ فعالیتهای جهان که از هنگام اعطای میکائیل به یورنشیا، به جروسم انتقال یافت. فورتنت به وقت یورنشیا مدت هزار و نهصد سال است که به پرسنل لانافورج ملحق شده است.
7- مشاور عالی — هاناوارد، شمارۀ 67 از پسران لانوناندک اولیه و یک عضو گروه عالی مشاوران و هماهنگ کنندگان جهان است. او به عنوان رئیس موقت شورای اجرایی سِتانیا عمل مینماید. هاناوارد دوازدهمین فرد از این رسته است که از هنگام شورش لوسیفر در این منصب در جروسم خدمت میکند.
این گروه اجرایی که متشکل از هفت لانوناندک میباشد در بر گیرندۀ حکومت بسط یافتۀ اضطراری است که به واسطۀ وضعیت فوقالعادۀ شورش لوسیفر ضرورت یافته است. در جروسم فقط دادگاههای فرعی وجود دارند، زیرا سیستم واحدِ اداری است، نه قضاوتی. اما سازمان اداری لانوناندک توسط شورای اجرایی جروسم، گروه عالی مشورتی سِتانیا، حمایت میشود. این شورا شامل دوازده عضو است:
1- هاناوارد، رئیس لانوناندکها.
2- لانافورج، فرمانروای سیستم.
3- منصورُشیا، معاون اول فرمانروا.
4- رئیس ملک صادقهای سِتانیا.
5- مدیر موقت حاملین حیات سِتانیا.
6- رئیس پایان دهندگان سِتانیا.
7- آدم اولیۀ سِتانیا، سرپرست مسئول پسران ماتریال.
8- مدیر گروههای سرافیِ سِتانیا.
9- رئیس کنترلگران فیزیکی سِتانیا.
10- مدیر سرپرستان نیروی مورانشیای سیستم.
11- مدیر موقت مخلوقات بینابینی سیستم.
12- رئیس موقت گروه انسانهای فرازگرا.
این شورا هر چند وقت یکبار سه عضو را برای نمایندگی سیستم محلی در شورای عالی در ستاد مرکزی جهان انتخاب مینماید، اما این نمایندگی به واسطۀ شورش به حالت تعلیق در آمده است. سِتانیا اکنون در ستاد مرکزی جهان محلی یک ناظر دارد، اما از هنگام اعطای میکائیل، سیستم انتخاب ده عضو را برای پارلمان ایدنشیا از سر گرفته است.
ستاد مرکزی شورای مشورتی یورنشیا، بیست و چهار مشاور، در مرکز هفت دایرۀ مسکونی فرشتگان در جروسم واقع شده است. یوحنای مکاشف آنان را بیست و چهار رهبر روحانی نامیده است: ”و گرداگرد تخت بیست و چهار تخت قرار داشت و من دیدم بیست و چهار رهبر روحانی بر آن تختها نشسته بودند که لباسی سفید بر تن داشتند.“ تخت وسط این گروه، تخت قضاوت فرشتۀ اعظم است که ریاست را به عهده دارد، تخت فراخوانی رستاخیز رحمت و عدالت برای تمامی سِتانیا. این مسند قضاوت همیشه در جروسم بوده است، اما بیست و چهار جایگاه گرداگرد آن هزار و نهصد سال پیش بلافاصله پس از این که میکائیل مسیح به فرمانروایی کامل نبادان ارتقا یافت استقرار داده شدند. این بیست و چهار مشاور نمایندگان شخصی وی در جروسم هستند، و اختیار دارند پسر استاد را در کلیۀ اموری که به فراخوانیهای سِتانیا و بسیاری فازهای دیگر طرح فراز انسان در کرات منزوی سیستم مربوط میشود نمایندگی کنند. آنها نمایندگان برگزیده برای اجرای درخواستهای ویژۀ جبرئیل و فرامین فوقالعادۀ میکائیل هستند.
این بیست و چهار مشاور از میان هشت نژاد یورنشیا به خدمت گمارده شدهاند، و آخرین نفرات این گروه در هنگام فراخوانی رستاخیزی میکائیل، هزار و نهصد سال پیش، گردآوری شدند. این شورای مشورتی یورنشیا از اعضای زیر تشکیل شده است:
1- اُناگار، ذهن استاد عصر پیش از پرنس سیارهای که یاران خود را در پرستش ”اعطا کنندۀ جان“ هدایت نمود.
2- مَنسانت، آموزگار بزرگ عصر بعد از پرنس سیارهای در یورنشیا، که مردم خود را به ستایش ”نور بزرگ“ رهنمون گردید.
3- اُنامونالانتون، یک رهبر زمانهای بسیار دور انسان سرخ و کسی که نژاد خود را از پرستش خدایان بسیار به ستایش ”روح بزرگ“ راهبری نمود.
4- اُرلاندُف، یک شاهزادۀ انسانهای آبی و رهبر آنان در شناساندن الوهیت ”رئیس متعال“.
5- پُرشونتا، انسان خردمند نژاد منقرض نارنجی و رهبر این مردم در پرستش ”آموزگار بزرگ“.
6- سینگلانگتون، اولین فرد از انسانهای زرد که پرستش ”حقیقت یکتا“ به جای چند تا را به مردم خود آموزش داد و آنان را رهبری نمود. هزاران سال پیش انسان زرد خدای یگانه را میشناخت.
7- فَنتاد، نجات دهندۀ انسانهای سبز از تاریکی و رهبر آنان در پرستش ”منبع یگانۀ حیات“.
8- اُروانُن، ارشاد کنندۀ نژادهای نیلی و رهبر آنان در خدمت ”خدای خدایان“ در گذشته.
9- آدم، پدر سیارهای بیاعتبار شده ولی اعادۀ حیثیت شدۀ یورنشیا، یک پسر ماتریال خداوند که به شکل جسم انسانی تنزل یافت، اما نجات یافت و متعاقباً به فرمان میکائیل به این مقام ارتقا یافت.
10- حوا، مادر نژاد بنفش یورنشیا، که به همراه همسر خویش متحمل مجازات خطاکاری گردید و همچنین به همراه او اعادۀ حیثیت شد و مأموریت یافت با این گروه از بقا یافتگان انسانی خدمت نماید.
11- خنوخ، اولین انسان یورنشیا که در طی حیات انسانی در جسم با تنظیم کنندۀ فکر پیوند یافت.
12- موسی، نجات دهندۀ یک گروه بازمانده از نژاد از میان رفتۀ بنفش و برانگیزانندۀ احیای پرستش پدر جهانی تحت نام ”خدای اسرائیل“.
13- ایلیا، روانی با دستاوردهای برجستۀ معنوی در طول عصر بعد از پسر ماتریال که بدون مرگ به دنیای آن سو انتقال یافت.
14- ماکی ونتا ملک صادق، تنها پسر این رسته که خود را به نژادهای یورنشیا اعطا نمود. او در حالی که هنوز به عنوان یک ملک صادق به شمار میرود ”برای همیشه یک خادم والامرتبهها“ شده است. او که در ایام ابراهیم در شکل جسم انسانی در سالیم در یورنشیا موقتاً اقامت داشت، برای ابد کار خدمت به عنوان یک صعود کنندۀ انسانی را به عهده گرفته است. این ملک صادق اخیراً به عنوان قائم مقام پرنس سیارهای یورنشیا اعلام گشته است. ستاد مرکزی او در جروسم است و اختیار دارد از سوی میکائیل که در واقع پرنس سیارهای دنیایی است که اعطای نهایی خود را به شکل انسانی در آن تجربه نمود، عمل نماید. با این وجود، یورنشیا هنوز به وسیلۀ فرمانداران کل مقیم، اعضای بیست و چهار مشاور که به طور پی در پی آمدند، سرپرستی میشود.
15- یحیی تعمید دهنده، پیش قراول مأموریت میکائیل در یورنشیا و، در جسم، خویشاوند دور پسر انسان.
16- 1-2-3 اولین، رهبر مخلوقات بینابینی وفادار در خدمت جبرئیل در هنگام خیانت کلیگسشیا که بلافاصله بعد از ورود میکائیل به حاکمیت بیقید و شرط به وسیلۀ او به این مقام ارتقا یافت.
این شخصیتهای برگزیده بنا به درخواست جبرئیل در حال حاضر از شرکت در جریان صعود معاف هستند، و اصلاً نمیدانیم که چه مدت در این مقام خدمت خواهند کرد.
جایگاههای شمارۀ 17، 18، 19 و 20 به طور دائم اشغال نشدهاند. آنها موقتاً با رضایت تمام شانزده عضو دائم پر میشوند، و برای مأموریتهای بعدی انسانهای فرازگرا از عصر کنونی بعد از اعطای پسر در یورنشیا باز نگاهداشته شدهاند.
شمارههای 21، 22، 23 و 24 نیز در حالی که برای آموزگاران بزرگ اعصار دیگر و متعاقب که بدون شک به دنبال عصر کنونی خواهند آمد حفظ شدهاند، به همین ترتیب موقتاً پر شدهاند. ادوار پسران مجیستریال و پسران آموزگار و اعصار نور و حیات صرف نظر از دیدارهای غیرمنتظرۀ پسران الهی که ممکن است رخ دهند یا ندهند، انتظار میرود در یورنشیا وقوع یابند.
ستاد مرکزی تقسیمبندیهای بزرگ حیات آسمانی و مناطق عظیم تخصیص یافتۀ آن در جروسِم است و شامل انواع گوناگون پسران الهی، ارواح والا، ابرفرشتگان، فرشتگان، و مخلوقات بینابینی میشود. اقامتگاه مرکزی این ناحیۀ شگفتانگیز معبد اصلی پسران ماتریال است.
قلمرو آدمها مرکز جذب تمامی تازه ورودها به جروسم است. این یک منطقۀ عظیم است که شامل هزار مرکز است، گر چه هر خانوادۀ پسران و دختران ماتریال تا زمان رهسپاری اعضای خود برای خدمت در کرات تکاملی فضا یا تا هنگام آغاز دوران صعود به بهشت در زمین و منزل خود زندگی میکند.
این پسران ماتریال بالاترین نوع موجودات تولید مثل کنندۀ دارای جنسیت هستند که در کرات آموزشی جهانهای در حال تکامل یافت میشوند. و آنها واقعاً مادی هستند؛ حتی آدمها و حواهای سیارهای به طور آشکار برای نژادهای انسانی کرات مسکونی قابل رویت میباشند. این پسران ماتریال آخرین اتصال و حلقۀ فیزیکی در زنجیر شخصیتهایی هستند که از الوهیت و کمال در بالا تا انسانیت و وجود مادی در پایین امتداد مییابند. این پسران برای کرات مسکونی یک واسطۀ متقابلاً قابل تماس میان پرنس سیارهای نامرئی و مخلوقات مادی عالم فراهم میسازند.
در آخرین ثبت هزارهای سلوینگتون در نبادان 161٫432٫840 پسر و دختر ماتریال دارای وضعیت شهروندی در پایتخت سیستمهای محلی ثبت شده بودند. تعداد پسران ماتریال در سیستمهای مختلف متفاوت است، و بر تعداد آنها دائماً از طریق تولید مثل طبیعی افزوده میشود. آنها در کاربرد کارکردهای تولید مثلی خود تماماً از طریق میل شخصی شخصیتهای تماس گیرنده هدایت نمیشوند، بلکه همچنین به وسیلۀ گروههای مسئول بالاتر و شوراهای مشورتی.
این پسران و دختران ماتریال ساکنان دائمی جروسم و کرات مربوط به آن هستند. آنها مناطق وسیعی را در جروسم اشغال میکنند و آزادانه در مدیریت محلی کرۀ پایتخت شرکت میکنند و عملاً کلیۀ امور روزمره را با کمک بینابینیها و فرازگرایان سرپرستی میکنند.
در جروسم این پسران تولید مثل کننده اجازه دارند ایدهآلهای حکومت بر خود را به شیوۀ ملک صادقها بیازمایند، و آنها دارند به یک نوع جامعۀ بسیار بالا دست مییابند. رستههای بالاتر فرزندی از کارکردهای وتو در آن قلمرو برخوردارند، اما تقریباً از هر نظر آدمهای جروسم از طریق رأی عمومی و دولت نماینده بر خود حکومت میکنند. آنها امیدوارند زمانی عملاً خود مختاری کامل به آنان اعطا گردد.
ویژگی خدمت پسران ماتریال عمدتاً از طریق سنین آنان تعیین میشود. آنها در حالی که برای پذیرش در دانشگاه ملک صادقِ سلوینگتون واجد شرایط نیستند — از آنجا که مادی هستند و بر حسب معمول به سیارات مشخصی محدود هستند — با این وجود، ملک صادقها هیئتی توانمند از استادان در ستاد مرکزی هر سیستم برای آموزش نسلهای جوانتر پسران ماتریال حفظ میکنند. سیستمهای تحصیلی و معنویِ آموزشی که برای پرورش پسران و دختران ماتریال جوانتر فراهم میشود، اوج کمال در گستره، تکنیک، و قابلیت استفاده میباشند.
پسران و دختران ماتریال به همراه فرزندانشان صحنهای تماشایی و جالب توجه عرضه میدارند که هرگز از تحریک کنجکاوی و جلب توجه کلیۀ انسانهای فرازگرا باز نمیماند. آنها آنقدر شبیه نژادهای مادی جنسیتدار خود شما هستند که شما هر دو علایق فراوان مشترکی برای مبادلۀ افکار خود و اشغال ایام تماس برادرانهتان مییابید.
بقا یافتگان انسانی برای مشاهده و مطالعۀ زیستگاههای حیات و رفتار این مخلوقات برتر نیمه فیزیکیِ دارای جنسیت بخش عمدۀ وقت فراغت خویش را در پایتخت سیستم میگذرانند، زیرا این شهروندان جروسم از وقتی که در کرۀ ستاد مرکزی به شهروندی دست مییابند تا هنگامی که به مقصد ایدنشیا رهسپار میشوند، ضامنان و آموزگاران بلافصل بقا یافتگان انسانی هستند.
در هفت کرات قصر به انسانهای فرازگرا فرصتهای مکفی برای جبران کلیۀ محرومیتهای تجربی که در کرات منشأ خویش متحمل گردیدند داده خواهد شد؛ محرومیتهایی که به سبب توارث، محیط، یا خاتمۀ نابهنگام و نافرجام دوران زندگی در جسم پدید آمده است. این از هر نظر واقعیت دارد، به جز در زندگی جنسی انسانی و تنظیمات ملازم با آن. هزاران انسان بدون این که خصوصاً از انضباط ناشی از روابط نسبتاً عادی جنسی در کرات بومی خویش بهرهمند گردند به کرات قصر میرسند. تجربۀ کرات قصر میتواند فرصت اندکی برای جبران این محرومیتهای بسیار شخصی فراهم سازد. تجربۀ جنسی از نظر فیزیکی برای این فرازگرایان سپری شده است، اما این انسانهای از نظر جنسی کمبوددار، در ارتباط نزدیک با پسران و دختران ماتریال، هم به طور فردی و هم به عنوان اعضای خانوادههای آنان، قادر میشوند جوانب اجتماعی، عقلانی، احساسی، و معنوی کمبود خود را جبران نمایند. بدین ترتیب به کلیۀ آن انسانهایی که شرایط یا قضاوت بد، آنان را از فواید ارتباط سودمند جنسی در کرات تکاملی محروم ساخت، اینجا در پایتخت سیستمها فرصت کامل داده میشود تا این تجارب ضروری انسانی را در ارتباط نزدیک و مهرآمیز با مخلوقات عالی دارای جنسیت از نوع آدم که در پایتخت سیستمها اقامت دائم دارند، به دست آورند.
هیچ انسان بقا یابنده، بینابینی، یا سرافیم نمیتواند بدون گذار از آن تجربۀ متعالیِ دستیابی به رابطۀ پدر و مادری با یک کودک در حال تکامل کرات یا تجربۀ دیگری که با آن قابل قیاس و برابر باشد، به بهشت صعود کند، به پدر دست یابد، و به سپاه نهایت بپیوندد. رابطۀ فرزند و پدر - مادر برای برداشت ضروری از پدر جهانی و فرزندان جهانی او اساسی است. از این رو چنین تجربهای برای آموزش تجربی کلیۀ فرازگرایان ضروری میشود.
مخلوقات فراز یابندۀ بینابینی و سرافیم تکاملی، در ارتباط با پسران و دختران ماتریال ستاد مرکزی سیستم، باید از میان این تجربۀ پدر و مادر شدن عبور نمایند. از این رو این فرازگرایان غیرتولید مثل کننده، تجربۀ پدر و مادر بودن را از طریق یاری رساندن به آدمها و حواهای جروسم در پرورش و آموزش فرزندان آنان به دست میآورند.
کلیۀ بقا یافتگان انسانی که پدر و مادر شدن را در کرات تکاملی تجربه نکردهاند، ضمن این که به طور موقت در منازل پسران ماتریال جروسم اقامت دارند، به عنوان یاران پدر و مادری این پدران و مادران خارقالعاده، باید همچنین این آموزش ضروری را به دست آورند. این امر به جز در مورد انسانهایی که توانستهاند کمبودهای خود را در مهد کودک سیستم جبران نمایند، صادق است. مهد کودک سیستم در اولین کرۀ انتقالی - فرهنگی جروسم واقع شده است.
این مهد کودک مراقبت سِتانیا توسط برخی شخصیتهای مورانشیا در کرۀ پایان دهندگان اداره میشود. نیمی از سیاره به این کار پرورش کودک اختصاص دارد. اینجا برخی کودکان انسانهای بقا یافته مثل آن فرزندانی که پیش از نیل به وضعیت روحی به عنوان شخص، در کرات تکاملی جان خود را از دست دادند، پذیرفته شده و دوباره مونتاژ میشوند. صعود هر کدام از والدین طبیعی این کودک انسانی کرات تضمین میکند که او در سیارۀ پایان دهندگان سیستم تجدید شخصیت خواهد شد و در آنجا اجازه خواهد یافت از طریق انتخاب آزادانۀ متعاقب نشان دهد که آیا دنبال نمودن مسیر پدرانه و مادرانۀ صعود انسانی را بر خواهد گزید یا نه. در اینجا کودکان مثل کرۀ زادگاه خویش ظاهر خواهند گشت، به جز فقدان تمایز جنسی. بعد از تجربۀ زندگی در کرات مسکونی، هیچ تولید مثلی از نوع انسانی وجود ندارد.
دانشجویان کرات قصر که یک فرزند یا بیشتر در مهد کودک مراقبتی در کرۀ پایان دهندگان دارند و در تجربۀ ضروری پدرانه و مادرانه دچار نقصان هستند، میتوانند برای یک اجازه نامۀ ملک صادق تقاضا نمایند. این اجازه نامه موجب انتقال موقت آنان از مسئولیتهای فراز در کرات قصر به کرۀ پایان دهندگان میشود. در آنجا به آنها این فرصت داده خواهد شد که به عنوان والدین دستیار برای فرزندان خود و فرزندان دیگر عمل نمایند. این معاضدت خدمت پدرانه و مادرانه میتواند بعداً در جروسم به عنوان انجام نیمی از آموزشی که این فرازگرایان در خانوادههای پسران و دختران ماتریال موظف به پذیرش آن هستند معتبر شناخته شود.
خود مهد کودک مراقبتی توسط هزار زوج پسر و دختر ماتریال، داوطلبانی از اقامتگاه متعلق به رستۀ آنها در جروسم، تحت سرپرستی قرار میگیرد. آنها بلافاصله توسط حدوداً تعداد برابری از گروههای پدرانه و مادرانۀ داوطلب میدسونایت که در اینجا توقف میکنند تا در مسیر خود از کرۀ میدسونایت سِتانیا به مقصد نامکشوف در کرات ویژۀ قرارگاه خود در میان کرات پایان دهندگان سلوینگتون این خدمت را ارائه دهند یاری میشوند.
ملک صادقها مدیران آن گروه بزرگ از آموزگاران — مخلوقات ارادی و سایرین که بخشاً معنویت یافتهاند — میباشند که در جروسم و کرات مربوط به آن و خصوصاً در هفت کرات قصر به گونهای بسیار قابل قبول عمل میکنند. اینها سیارات حراست هستند و آن انسانهایی که در طول زندگی در جسم نمیتوانند با تنظیم کنندگان ساکن در خود پیوند یابند در شکل موقت در آنها توانبخشی میشوند تا کمک بیشتری دریافت کنند و از فرصت تمدید شده برای ادامۀ تلاشهای خود برای نیل معنوی بهرهمند گردند؛ آن تلاشهایی که به طور زودرس به وسیلۀ مرگ دچار وقفه شدند. یا اگر به هر دلیل دیگری از نقص ارثی، محیط نامساعد، یا شرایط ناگوار، این نیل به روح تکمیل نشد، به هر دلیل که باشد، تمامی آنهایی که مقصود نیک داشته باشند و در روح ارزشمند باشند، خود را به صورت خودشان در سیاراتِ ادامهدار مییابند. در آنجا آنها باید یاد گیرند که در عوامل حیاتی دوران زندگانی جاودانه خبره شوند و از ویژگیهایی برخوردار گردند که در طول دوران حیات در جسم به دست نیاوردند، یا نتوانستند به دست آورند.
ستارگان تابناک عصر (و همردیفان نام برده نشدۀ آنان) در مراکز گوناگون آموزشی جهان و نیز مراکزی که ملک صادقها مسئولیت آن را به عهده میگیرند مکرراً به عنوان آموزگار خدمت میکنند. پسران آموزگار تثلیث نیز تشریک مساعی میکنند، و آثاری از کمال بهشت را برای این مدارس آموزشی پیشرو آشکار میسازند. اما کلیۀ این فعالیتها منحصراً به پیشرفت انسانهای فرازگرا تخصیص ندارند. بسیاری به طور برابر به آموزش پیشرفتۀ شخصیتهای بومی روحی نبادان اشتغال دارند.
پسران ملک صادق مدیریت بیش از سی مرکز آموزشی مختلف را در جروسم به عهده دارند. این مدارس آموزشی با کالج ارزیابی خود آغاز شده و با مدارس شهروندی جروسم پایان مییابند، جایی که پسران و دختران ماتریال به ملک صادقها و سایرین میپیوندند تا در تلاش والای آنان بقا یافتگان انسانی را برای پذیرش مسئولیتهای بالای دولت نماینده از صلاحیت برخوردار سازند. سراسر جهان روی طرح نمایندگی سازمان یافته است و اداره میشود. دولت نماینده، ایدهآل الهیِ حکومت بر خود در میان موجوداتِ ناکامل است.
هر یکصد سال به وقت زمان جهان، هر سیستم ده نمایندۀ خود را انتخاب میکند تا در مجالس قانونگذاری کوکبه تشکیل جلسه دهند. آنها به وسیلۀ شورای یکهزار نفرۀ جروسم برگزیده میشوند. این یک جمع انتخابی است که مسئولیت نمایندگی گروههای سیستم در کلیۀ این امور نمایندگی یا انتصاب را به عهده دارد. کلیۀ نمایندگان یا سایر وکلا به وسیلۀ شورای یکهزار نفرۀ انتخاب کنندگان برگزیده میشوند، و باید فارغالتحصیلان بالاترین مدرسۀ کالج مدیریت ملک صادق باشند، همانطور که کلیۀ آن کسانی که این گروه یکهزار نفرۀ انتخاب کننده را تشکیل میدهند، چنین هستند. این مدرسه توسط ملک صادقها که اخیراً به وسیلۀ پایان دهندگان یاری میشوند، شکوفا میگردد.
گروههای انتخابی زیادی در جروسم وجود دارند، و هرچند وقت یکبار به وسیلۀ سه رستۀ شهروندی برای کسب مسئولیت به آنان رأی داده میشود: پسران و دختران ماتریال، سرافیمها و همکاران آنان، از جمله مخلوقات بینابینی، و انسانهای فرازگرا. یک کاندیدا برای دریافت افتخار نامزدی نمایندگی باید از مدارس مدیریت ملک صادق پذیرش لازم را دریافت کند.
حق رأی در میان این سه گروه شهروندی در جروسم عمومی است، اما رأی مطابق برخورداریِ شخصیِ موتا — خرد مورانشیا — که به رسمیت شناخته شده و به طور شایسته ثبت گردیده، به طور ناهمسان داده میشود. رأیِ ریخته شده در یک انتخابات جروسم توسط هر شخصیت ارزشی بالغ بر یک تا هزار رأی را دارا میباشد. شهروندان جروسم از این رو مطابق دستیابی آنان به موتا طبقهبندی میشوند.
هر چندگاه یکبار شهروندان جروسم خود را به آزمونگران ملک صادق معرفی میکنند، که نیل آنان را به خرد مورانشیا تصدیق کنند. آنها سپس نزد گروه سنجش ستارگان تابناک عصر یا برگزیدگان آنان میروند، که درجۀ بینش روحی آنان را تأیید کنند. در مرحلۀ بعد آنها در حضور بیست و چهار مشاور و همکاران آنها ظاهر میشوند، که پیرامون وضعیت دستیابی تجربی آنان به اجتماعی شدن نظر دهند. سپس این سه عامل به سرپرستان ثبت شهروندی دولت نماینده انتقال مییابد و آنان به سرعت وضعیت موتا را محاسبه نموده و مطابق آن شایستگی برای رأی دادن را مقرر میدارند.
انسانهای فرازگرا، به ویژه آنان که در یگانه ساختن شخصیتشان در سطوح جدید مورانشیا کند هستند، تحت سرپرستی ملک صادقها توسط پسران ماتریال پذیرفته میشوند و تحت آموزشی فشرده که برای برطرف ساختن این کاستیها طراحی شده قرار میگیرند. هیچ انسان فرازگرا به قصد دوران زندگانی اجتماعی فراگیرتر و متنوعتر ستاد مرکزی سیستم را ترک نمیکند، تا این که پسران ماتریال دستیابی آنان را به شخصیت موتا تصدیق کنند؛ فردیتی که ترکیبی از وجود کمال یافتۀ انسانی در ارتباط تجربی با دوران شکوفا شدۀ زندگانی مورانشیا است، و هر دو اینها با کنترل فراگیر معنوی تنظیم کنندۀ فکر به طور شایسته در هم آمیختهاند.
[ارائه شده توسط یک ملک صادق که موقتاً در یورنشیا در مأموریت است.]
جروسم، ستاد مرکزی سِتانیا، یک پایتخت متوسط یک سیستم محلی است، و صرف نظر از بیقاعدگیهای بیشمار که سبب آن شورش لوسیفر و اعطای میکائیل در یورنشیا بود، نمونهای از کرات مشابه است. سیستم محلی شما از میان تجاربی طوفانی عبور نموده است، اما در حال حاضر به کارآمدترین صورت اداره میشود، و با گذشت اعصار، پیامدهای تفرقه به کندی اما با قطعیت ریشهکن میشوند. نظم و نیکخواهی در حال بازگشت است و شرایط در جروسم به وضعیت آسمانی روایات شما بیشتر و بیشتر نزدیک میشود، زیرا ستاد مرکزی سیستم به راستی بهشتی است که توسط اکثریت ایمانداران مذهبی قرن بیستم مجسم شده است.
جروسم به یکهزار بخش عرضی و ده هزار منطقۀ طولی تقسیم شده است. کره دارای هفت پایتخت اصلی و هفتاد مرکز فرعی اداری است. هفت پایتخت منطقهای درگیر فعالیتهای متنوعند، و فرمانروای سیستم حداقل سالی یکبار در هر یک حضور مییابد.
مایل استاندارد جروسم حدوداً برابر با هفت مایل یورنشیا است. وزن استاندارد، ”گریدَنت“، روی سیستم اعشار از آلتیمتان کامل بنا شده است و نمایانگر تقریباً ده اونس وزن شما است. روز سِتانیا برابر با سه روز منهای یک ساعت، چهار دقیقه، و پانزده ثانیه به وقت یورنشیا است. این زمان گردش محوری جروسم است. سال سیستم شامل یکصد روز جروسم است. زمان سیستم به وسیلۀ کرونولدِکهای استاد اعلام میشود.
انرژی جروسم به طول عالی کنترل میشود و در کانالهای منطقهای که مستقیماً از شارژهای انرژی فضا تغذیه میشوند و به طور ماهرانه توسط کنترلگران استاد فیزیکی اداره میشوند، به دور کره در گردش است. مقاومت طبیعی در برابر عبور این انرژیها از میان کانالهای فیزیکی هدایت، گرمای مورد نیاز را برای تولید دمای معتدل جروسم به وجود میآورد. درجۀ حرارت طی مدت نور کامل در حدود 70 درجۀ فارنهایت نگاه داشته میشود، در حالی که در طول زمان کاهش نور به اندکی کمتر از 50 درجه تنزل مییابد.
فهم سیستم روشنایی جروسم نباید برای شما زیاد مشکل باشد. هیچ شب و روز، و هیچ فصل گرما و سرما وجود ندارد. تبدیل کنندگان نیرو یکصد هزار مرکز را تحت سرپرستی دارند. انرژیهای رقیق شده از این مراکز به سوی بالا به میان اتمسفر سیاره افکنده میشوند و دستخوش تغییرات مشخصی میشوند، تا این که به سقف هوای الکتریکی کره میرسند، و سپس این انرژیها به صورت یک نور ملایم، از صافی عبور کرده، و یکنواخت، در حدود شدت نور خورشید یورنشیا، هنگامی که خورشید در ساعت ده صبح در آسمان در حال درخشش است به سوی پایین منعکس میشوند.
تحت چنین شرایط روشنایی دهی، پرتوهای نور به نظر نمیرسد از یک نقطه بیایند. آنها درست از آسمان تابیده میشوند و از جهات مختلف فضا به طور یکسان ساطع میشوند. این نور بسیار شبیه نور طبیعی آفتاب است به جز این که از گرمای بسیار کمتری برخوردار است. بدین ترتیب مشخص خواهد شد که این کرات ستاد مرکزی در فضا نورانی نیستند. اگر جروسم بسیار نزدیک به یورنشیا بود، مرئی نمیبود.
گازهایی که این انرژی - نور را از یونسفر فوقانی جروسم به زمین منعکس میکنند بسیار شبیه گازهای کمربند فوقانی هوای یورنشیا هستند که به پدیدۀ شفق موسوم به نورهای شمالی شما مربوطند، گر چه اینها به واسطۀ علل متفاوتی ایجاد میشوند. در یورنشیا همین حفاظ گازی است که از فرار امواج پخش زمینی ممانعت میکند و هنگامی که در پرواز مستقیمشان به سوی بیرون به این کمربند گازی برخورد میکنند آنان را به سوی زمین منعکس میسازد. بدین ترتیب امواج منتشره، همینطور که در میان هوا در گرداگرد کرۀ شما حرکت میکنند، در نزدیکی سطح نگاه داشته میشوند.
این روشنایی کره طی هفتاد و پنج در صد روز جروسم به طور یکنواخت حفظ میشود، و سپس به طور تدریجی از شدت نور کاسته میشود تا این که در لحظۀ حداقل روشنایی، نور در حد ماه کامل شما در یک شب صاف میشود. این وقت سکوت برای تمامی جروسم است. در طول این زمان استراحت و توانبخشی فقط ایستگاههای دریافت پخش مشغول به کار هستند.
جروسم از چندین خورشید نزدیک نور ضعیف دریافت میکند — یک نوع نور تابناک ستارهای — اما به آنان وابسته نیست. کراتی نظیر جروسم در معرض بیثباتی اختلالات خورشیدی قرار ندارند، و با مشکل یک خورشید در حال سردی یا مرگ نیز مواجه نیستند.
هفت کرات انتقالی مطالعه و چهل و نه اقمار آنان از طریق تکنیک جروسم گرما یافته، روشنایی دریافت نموده، انرژی گرفته، و آبیاری میشوند.
در جروسم شما دلتان برای رشته کوههای ناهموار یورنشیا و سایر کرات تکاملی تنگ خواهد شد، زیرا نه زمین لرزهای وجود دارد و نه بارانی، اما شما از کوهسارهای زیبا و سایر تنوعات بینظیر جغرافیایی و مناظر طبیعی لذت خواهید برد. مناطق عظیم جروسم در یک ”حالت طبیعی“ حفظ شدهاند، و عظمت این نواحی کاملاً فراتر از توان تخیل بشری است.
هزاران هزار دریاچۀ کوچک وجود دارند، اما از رودخانههای متلاطم یا اقیانوسهای پهناور خبری نیست. بارش باران وجود ندارد و از طوفانها یا کولاکها در هیچیک از کرات معماری شده اثری نیست، اما در طول پایینترین درجۀ حرارت که همزمان با کاهش نور صورت میگیرد، رطوبت به طور روزانه نشست میکند. (نقطۀ شبنم در یک کرۀ سه گازه بیشتر از یک سیارۀ دو گازه مثل یورنشیا است.) حیات فیزیکی گیاهی و دنیای مورانشیای چیزهای زنده هر دو مستلزم آب هستند، اما این عمدتاً از طریق سیستم زیرخاکی گردشی که در سرتاسر کره حتی تا نوک کوهسارها گسترش دارد تأمین میشود. این سیستم آبی تماماً در زیر سطح قرار ندارد، زیرا کانالهای بسیاری هستند که دریاچههای زلال جروسم را به هم متصل میسازند.
اتمسفر جروسم یک مخلوط سه گازه است. این هوا بسیار شبیه هوای یورنشیا است، به اضافۀ گازی که برای تنفس نوع مورانشیایی حیات تطبیق داده شده است. این گاز سوم به هیچ وجه برای هوای تنفسی انواع مادی حیوانات یا گیاهان نامناسب نیست.
سیستم ترابری به جریانات در حال گردش حرکت انرژی متصل است. این جریانات اصلی انرژی در فواصل ده مایلی واقع شدهاند. موجودات مادی سیاره از طریق تنظیم مکانیسمهای فیزیکی میتوانند با سرعتی که از دو تا پانصد مایل در ساعت متغیر است حرکت کنند. پرندگان حمل و نقل در حدود یکصد مایل در ساعت پرواز میکنند. مکانیسمهای هوایی پسران ماتریال در حدود پانصد مایل در ساعت حرکت میکنند. موجودات مادی و موجودات دوران اولیۀ مورانشیا باید این وسایل مکانیکی ترابری را به کار گیرند، اما شخصیتهای روحی از طریق پیوند با نیروهای برتر و منابع روحی انرژی حرکت میکنند.
جروسم و کرات مربوط به آن از ده بخش استاندارد حیات فیزیکی که ویژگی کرات معماری شدۀ نبادان میباشد برخوردارند. و چون هیچ تکامل ارگانیکی در جروسم وجود ندارد، هیچ شکل متضاد حیات، هیچ پیکاری برای وجود، هیچ بقای اصلح، وجود ندارد. به عبارت دیگر یک انطباق خلاق وجود دارد که حاکی از زیبایی، توازن، و کمال کرات جاودانۀ جهان مرکزی و الهی است. و در تمامی این کمال خلاق، شگفتانگیزترین اختلاط حیات فیزیکی و مورانشیا وجود دارد که توسط هنروران سماوی و همکاران آنان به گونهای هنرمندانه جلوهگر شده است.
جروسم در واقع یک پیش مزۀ شکوه و عظمت بهشت است. اما شما هرگز نمیتوانید با هیچ توصیف به کار گرفته شده، نسبت به دستیابی به ایدهای مکفی از این کرات معماری شدۀ پرشکوه امیدوار باشید. چیزهای بسیار اندکی با آنچه که در کرۀ شما وجود دارد قابل مقایسهاند، و حتی در آن صورت چیزهای جروسم آنقدر از چیزهای یورنشیا برترند که مقایسه تقریباً پوچ و بیمعنی است. تا هنگامی که شما عملاً به جروسم وارد شوید، به سختی میتوانید چیزی شبیه به یک درک واقعی از کرات آسمانی به دست آورید، اما در زمانی نه چندان دور در آینده تجربۀ آمدن شما به پایتخت سیستم با ورودتان به کرات دوردستتر آموزشی جهان، ابرجهان، و هاونا که زمانی تحقق خواهد یافت، مقایسه خواهد شد.
منطقۀ تولید یا لابراتوار جروسم یک زمین پهناور است که مردم یورنشیا به سختی آن را خواهند شناخت، زیرا هیچ دودکشی ندارد. با این وجود، یک ساختار پیچیدۀ مادی تولیدی به این کرات ویژه مربوط است، و یک کمال تکنیک مکانیکی و پیشرفت فیزیکی وجود دارد که مجربترین شیمیدانها و مخترعین شما را شگفت زده و حتی غرق در حیرت میسازد. درنگ کنید تا ملاحظه کنید که این اولین کرۀ اقامت در مسیر سفر به بهشت بسیار مادیتر است تا روحی. در سراسر دوران سکونت شما در جروسم و کرات دوران گذار آن، شما بسیار به حیات زمینی چیزهای مادیتان نزدیکترید تا حیات بعدی وجود پیشروندۀ روحیتان.
کوه سراف، مرتفعترین بلندی در جروسم، تقریباً پانزده هزار فوت ارتفاع دارد، و نقطۀ خروج برای تمامی سرافیمهای حمل و نقل است. در فراهم ساختن انرژی اولیه برای گریز از جاذبۀ سیاره و چیره شدن بر مقاومت هوا وسایل مکانیکی بیشماری مورد استفاده قرار میگیرند. در هر سه ثانیه به وقت یورنشیا در سراسر زمان روشنایی و گاهی اوقات تا دیر وقت طی مدت کاهش نور یک فرشتۀ حمل و نقل سراف عزیمت میکند. مسافران با سرعتی در حدود بیست و پنج مایل استاندارد در هر ثانیه به وقت یورنشیا خیز برمیدارند، و به سرعت استاندارد نمیرسند تا این که بیش از دو هزار مایل از جروسم دور شده باشند.
مسافران به میدان کریستال، دریای موسوم به بلور، میرسند. در اطراف این منطقه ایستگاههای دریافت برای رستههای گوناگون موجوداتی که از طریق حمل و نقل سرافی فضا پیمایی میکنند قرار دارند. در نزدیکی ایستگاه دریافتِ کریستال قطبی برای دانشجویان دیدارگر، شما میتوانید از رصدخانۀ مرواریدی بالا رفته و نقشۀ برجستۀ عظیم تمامی سیارۀ ستاد مرکزی را تماشا کنید.
پخش برنامههای ابرجهان و بهشت - هاونا در ارتباط با سلوینگتون و از طریق تکنیکی که کریستال قطبی، دریای بلور، را به کار میگیرد، در جروسم دریافت میشوند. اضافه بر تدارکات برای دریافت این ارتباطات خارج از نبادان، سه گروه مشخص از ایستگاههای دریافت وجود دارند. این گروههای جداگانه اما سه دایرهایِ ایستگاهها بر طبق دریافت پخش برنامهها از کرات محلی، از ستاد مرکزی کوکبه، و از پایتخت جهان محلی تنظیم میشوند. کلیۀ این برنامههای پخشی به طور اتوماتیک نمایان میشوند، طوری که بتوانند توسط انواع موجوداتی که در آمفیتئاتر مرکزی پخش حضور دارند قابل فهم باشند. در میان تمامی مشغولیات برای یک انسان فراز یابنده در جروسم هیچ چیز سرگرم کنندهتر و گیراتر از گوش دادن به رشتۀ بیپایان گزارشات فضایی جهان نیست.
این ایستگاهِ دریافتِ پخش برنامههای جروسم توسط یک آمفیتئاتر عظیم محصور شده است و گنجایش بیش از پنج میلیارد موجود — مادی و مورانشیایی — را دارد و علاوه بر آن شخصیتهای بیشمار روحی را جای میدهد. این آمفیتئاتر از مواد درخشندهای که عمدتاً در یورنشیا ناشناختهاند ساخته شده است. این سرگرمی مورد علاقۀ تمامی جروسم است که اوقات فراغت خود را در ایستگاه پخش بگذرانند و در آنجا از بهروزی و وضعیت جهان اطلاع یابند. و این تنها فعالیت سیارهای است که در طول مدت کاهش نور کند نمیشود.
در این آمفیتئاتر دریافت پخش، پیامهای سلوینگتون به طور مداوم میرسند. در نزدیکی، کلام پدران والامرتبۀ کوکبه حداقل روزی یکبار از ایدنشیا دریافت میشود. هر چند گاه یکبار پخشهای معمول و ویژۀ یوورسا از طریق سلوینگتون رله میشوند، و هنگامی که پیامهای بهشت دریافت میشوند، تمامی جمعیت دور تا دور دریای بلور گرد میآیند و دوستان یوورسا پدیدۀ بازتاب را به تکنیک پخش بهشت اضافه میکنند، طوری که هر چه شنیده میشود قابل رویت میگردد. و بدین گونه است که پیش مزۀ مداوم زیبایی و شکوهِ پیش رونده به بقا یافتگان انسانی، همینطور که در ماجرای جاودانه به سوی داخل سیر میکنند، داده میشود.
ایستگاه ارسال پیام جروسم در قطب مقابل کره واقع شده است. تمامی پخش پیامها از پایتخت سیستمها به تک تک کرات رله میشوند، به جز پیامهای میکائیل که گاهی اوقات از روی مدار فرشتۀ اعظم مستقیماً به مقصدهای خود ارسال میشوند.
قسمتهای قابل ملاحظۀ جروسم به عنوان مناطق مسکونی تعیین شدهاند، در حالی که قسمتهای دیگر پایتخت سیستم به کارکردهای ضروری اداری که در بر گیرندۀ مدیریت امور 619 کرۀ مسکونی، 56 کرۀ انتقالی فرهنگی، و خود پایتخت سیستم است، تخصیص یافتهاند. در جروسم و در نبادان این ترتیبات به صورت زیرین طراحی شدهاند:
1- دایرهها — مناطق مسکونی غیربومی.
2- مربعها — مناطق اجرایی - اداری سیستم.
3- مستطیلها — میعادگاه حیات پایینتر بومی.
4- مثلثها — مناطق محلی یا اداری جروسم.
این ترتیب فعالیتهای سیستم به شکل دایرهها، مربعها، مستطیلها، و مثلثها برای تمامی پایتخت سیستمهای نبادان مشترک است. ممکن است در یک جهان دیگر یک ترتیب کاملاً متفاوتی حاکم باشد. اینها اموری هستند که به وسیلۀ طرحهای متنوع پسران آفریننده تعیین میشوند.
شرح ما پیرامون این مناطق مسکونی و اداری، هیچ توصیفی از سرزمینهای گسترده و زیبای پسران ماتریال خداوند، شهروندان دائمی جروسم، را در بر نمیگیرد. ما همچنین رستههای شگفتآور بیشمار دیگر از مخلوقات روحی و نزدیک به روحی را ذکر نمیکنیم. به عنوان مثال: جروسم از خدمات مؤثر اِسپیرانگا در طراحی کارکرد سیستم بهرهمند است. این موجودات از سوی ساکنان فوق مادی و دیدارگران، وقف خدمت روحانی هستند. آنها یک گروه شگرف از موجودات هوشمند و زیبا هستند که خادمان گذرای مخلوقات بالاتر مورانشیا و مددکاران مورانشیا که برای نگهداری و تزیین تمامی آفرینشهای مورانشیا کار میکنند میباشند. آنها در جروسم چیزی هستند که مخلوقات بینابینی در یورنشیا میباشند، مددکارانی بینابینی که بین قلمرو مادی و روحی مشغول به کار هستند.
پایتخت سیستمها از این نظر بینظیر هستند که تنها کراتی میباشند که تمامی سه فاز از وجود جهانی — مادی، مورانشیایی، و روحی — را تقریباً به طور کامل به نمایش میگذارند. شما چه یک شخصیت مادی، مورانشیایی، یا روحی باشید، در جروسم احساس در خانه بودن را خواهید کرد. موجودات ترکیبی همانند مخلوقات بینابینی و پسران ماتریال نیز چنین احساس میکنند.
جروسم ساختمانهای بزرگی هم از نوع مادی و هم از نوع مورانشیایی دارد، در حالی که تزیینات مناطق صرفاً روحی از نظر زیبایی و آکندگی کمتر نیستند. ای کاش میتوانستم از قرینههای مورانشیایی دستگاههای اعجابآور فیزیکی جروسم برایتان سخن بگویم! ای کاش فقط میتوانستم عظمت تحسین برانگیز و کمال بدیع اسباب روحی این کرۀ ستاد مرکزی را تصویر نمایم! تخیلیترین برداشت شما از کمال زیبایی و آکندگی اسباب و اثاثیه به سختی میتواند به این شکوه و عظمت نزدیک شود. و جروسم فقط اولین مرحله در مسیر رسیدن به کمال آسمانی زیبایی بهشت است.
مناطق مسکونی که به گروههای اصلی حیات جهان تخصیص یافتهاند دایرههای جروسم نام گرفتهاند. آن گروههای دایرهای شکل که در این روایات ذکر میشوند از قرار زیر هستند:
1- دایرههای پسران خداوند.
2- دایرههای فرشتگان و ارواح بالاتر.
3- دایرههای مددکاران جهان، شامل پسران مخلوق - تثلیث یافتهای که به پسران آموزگار تثلیث تخصیص نیافتهاند.
4- دایرههای کنترلگران استاد فیزیکی.
5- دایرههای انسانهای فراز یابندۀ به مأموریت گمارده شده، شامل مخلوقات بینابینی.
6- دایرههای کُلنیهای همیارانه.
7- دایرههای سپاه نهایت.
هر یک از این گروهبندیهای مسکونی شامل هفت دایرۀ هم مرکز و به طور پی در پی ارتفاع یافته میباشد. آنها همگی در امتداد یک خط ساخته شدهاند اما در اندازههای متفاوت هستند و از مواد مختلف ساخته شدهاند. آنها تماماً توسط دیوارهای دوررس محصور شدهاند. این دیوارهای مرتفع گردشگاههای پهناوری را که هر گروه از هفت دایرۀ هم مرکز را به طور کامل احاطه میکنند شکل میدهند.
1- دایرههای پسران خداوند. اگر چه پسران خداوند از یک سیارۀ اجتماعی خود — یکی از کرات انتقالی فرهنگی — برخوردارند، آنها همچنین این سرزمینهای پهناور را در جروسم اشغال میکنند. انسانهای فراز یابنده در کرۀ انتقالیِ فرهنگیِ خود با کلیۀ رستههای فرزندی الهی آزادانه نشست و برخاست میکنند. در آنجا شما شخصاً این پسران را خواهید شناخت و دوست خواهید داشت، اما زندگی اجتماعی آنان عمدتاً به این کرۀ ویژه و اقمار آن محدود است. با وجود این، در دایرههای جروسم، این گروههای متنوع فرزندی ممکن است در حال کار مشاهده شوند. و چون بینایی مورانشیا دامنۀ عظیمی دارد، شما میتوانید در گردشگاههای پسران گردش کنید و فعالیتهای کنجکاوی برانگیز رستههای بیشمار آنان را از بالا بنگرید.
این هفت دایرۀ پسران هم مرکزند و به طور پی در پی ارتفاع یافتهاند، طوری که هر یک از دایرههای بیرونیتر و بزرگتر بر دایرههای درونیتر و کوچکتر مشرف و مسلط است و هر یک به وسیلۀ یک دیوار گردشگاه عمومی احاطه شده است. این دیوارها از سنگهای کریستال که درخشندگی سوسو زننده دارند ساخته شدهاند و طوری ارتفاع یافتهاند که بر کلیۀ دوایر مربوطۀ مسکونی خود مشرف و مسلطند. دروازههای بسیاری که — از پنجاه تا یکصد و پنجاه هزار — در هر یک از این دیوارها تعبیه شدهاند، از کریستالهای یکپارچۀ مرواریدی تشکیل شدهاند.
اولین دایرۀ قلمرو پسران توسط پسران مجیستریال و پرسنلهای شخصی آنها اشغال شده است. اینجا مرکز تمامی طرحها و فعالیتهای فوری خدمات اعطایی و قضاوتی این پسران قضایی میباشد. همچنین از طریق این مرکز است که آونالهای سیستم ارتباطشان را با جهان حفظ میکنند.
دایرۀ دوم توسط پسران آموزگار تثلیث اشغال شده است. در این قلمرو مقدس، دِینالها و همکاران آنها آموزش پسران اولیۀ آموزگار تازه از راه رسیده را پیش میبرند. و آنها در تمام این کار توسط یک بخش از همرتبههای مشخص ستارگان تابناک عصر به گونهای توانمند یاری میشوند. پسران مخلوق - تثلیث یافته یک ناحیۀ دایرۀ دِینالها را اشغال میکنند. پسران آموزگار تثلیث به این که نمایندگان شخصی پدر جهانی در یک سیستم محلی شوند بسیار نزدیک میشوند؛ آنها حداقل موجودات تثلیث منشأ هستند. این دایرۀ دوم برای کلیۀ مردمان جروسم فوقالعاده جالب توجه است.
دایرۀ سوم به ملک صادقها اختصاص دارد. در اینجا رئیسان سیستم اقامت دارند و فعالیتهای تقریباً بیپایان این پسران همه فن حریف را سرپرستی میکنند. از هنگام بودن در اولین کرۀ قصر تا طی تمامی دوران زندگانی انسانهای فراز یابنده در جروسم، ملک صادقها پدر خواندگان و مشاوران همیشه حاضر هستند. گفتن این اشتباه نیست که جدا از فعالیتهای پیوستۀ پسران و دختران ماتریال، آنها تأثیر بارز در جروسم میباشند.
دایرۀ چهارم منزل وراندادکها و تمامی رستههای دیگر پسران دیدارگر و ناظری است که جدا از آن برایشان منزلی فراهم نشده است. پدران والامرتبۀ کوکبه در هنگام دیدار بازرسی سیستم محلی در این دایره سکنی میگزینند. کامل کنندگان خرد، مشاوران الهی، و بازرسان جهانی هنگامی که در سیستم در مأموریت هستند تماماً در این دایره اقامت دارند.
دایرۀ پنجم منزلگاه لانوناندکها، رسته فرزندی فرمانروایان سیستم و پرنسهای سیارهای است. سه گروه هنگامی که در این حوزه در منزلگاه هستند، به طور واحد نشست و برخاست میکنند. نیروهای ذخیرۀ سیستم در این دایره نگاهداری میشوند، در حالی که فرمانروای سیستم معبدی دارد که در مرکز گروه ساختمانهای حکمرانی در تپۀ مدیریت واقع شده است.
دایرۀ ششم مکان اقامت موقت حاملین حیات سیستم است. کلیۀ رستههای این پسران در اینجا گرد آمده و از اینجا عازم کرات مأموریت خویش میشوند.
دایرۀ هفتم میعادگاه پسران فراز یابنده است، آن انسانهایی که مأموریت دارند به همراه فرشتگان سراف همراه خود موقتاً در ستاد مرکزی سیستم کار کنند. کلیۀ انسانهای پیشین بالای وضعیت شهروندان جروسم و پایینتر از وضعیت پایان دهندگان، متعلق به گروهی که ستاد مرکزی آن در این دایره است محسوب میشوند.
این قرارگاههای مدور پسران یک منطقۀ عظیم را در بر میگیرد و تا هزار و نهصد سال پیش در مرکز آن یک منطقۀ باز وسیع وجود داشت. در این ناحیۀ مرکزی اکنون مرکز یادبود میکائیل قرار دارد، که در حدود پانصد سال پیش تکمیل گردید. چهار صد و نود و پنج سال پیش، هنگامی که این معبد گشایش یافت، میکائیل شخصاً حضور داشت، و تمامی جروسم داستان متأثر کنندۀ اعطای پسر استاد به یورنشیا، ناچیزترین کرۀ سِتانیا را شنید. مرکز یادبود میکائیل اکنون مرکز تمامی فعالیتهایی است که مدیریت تغییر یافتۀ سیستم را در بر میگیرد و به واسطۀ اعطای میکائیل به وقوع پیوسته است، و نیز شامل بیشتر فعالیتهایی که اخیراً در سلوینگتون شروع شدهاند میباشد. پرسنل مرکز یادبود شامل بیش از یک میلیون شخصیت است.
2- دایرههای فرشتگان. این دوایر فرشتگان همانند منطقۀ مسکونی پسران شامل هفت دایرۀ هم مرکز و به طور پی در پی ارتفاع یافته میباشد که هر یک به مناطق درونی مشرف و مسلط است.
اولین دایرۀ فرشتگان توسط شخصیتهای بالاتر روح بیکران — پیام آوران منفرد و همکاران آنان — که ممکن است در کرۀ ستاد مرکزی مستقر باشند اشغال شده است. دومین دایره به گروههای بزرگ پیامآوران، مشاوران تکنیکی، همراهان، بازرسان، و ثبت کنندگان که ممکن است بر حسب اتفاق گاه به گاه در جروسم کار کنند تخصیص یافته است. سومین دایره در اختیار ارواح خادم رستهها و گروهبندیهای بالاتر قرار دارد.
چهارمین دایره در اختیار سرافیمهای مدیر قرار دارد، و سرافیمهایی که در یک سیستم محلی مثل سِتانیا خدمت میکنند، یک ”لشکر بیشمار از فرشتگان“ هستند. پنجمین دایره توسط سرافیمهای سیارهای اشغال شده است، در حالی که ششمین دایره منزلگاه خادمان دوران گذار میباشد. هفتمین دایره کرۀ اقامت موقت برخی رستههای آشکار نشدۀ سرافیمها است. ثبت کنندگانِ تمامی این گروههای فرشتگان که در معبد اسناد جروسم ساکن هستند، با همکاران خود اقامت ندارند. سه نسخه از تمامی اسناد در این تالار سهگانۀ آرشیوها حفظ شده است. در یک ستاد مرکزی سیستم، همیشه اسناد به شکل مادی، مورانشیایی، و روحی نگاه داشته میشوند.
این هفت دایره به وسیلۀ دورنمای نمایشی جروسم که محیط آن پنج هزار مایل استاندارد میباشد احاطه شدهاند. این دورنما به نمایش وضعیت در حال پیشرفت کرات مسکونی سِتانیا اختصاص یافته است و مداوماً تغییر مییابد تا به درستی جدیدترین شرایط روز را در تک تک سیارات نمایان سازد. من شک ندارم هنگامی که شما در دیدارهای اولیۀ خود مجاز به زمان فراغت طولانیتر شوید، این گردشگاه وسیع که مشرف و مسلط بر دایرههای فرشتگان است اولین منظرۀ جروسم خواهد بود که توجه شما را جلب خواهد کرد.
این نمایشگاهها مسئول حیات بومی جروسم میباشند، اما به وسیلۀ فراز یابندگان کرات گوناگون سِتانیا که در مسیر رفتن به ایدنشیا در جروسم اقامت موقت دارند یاری میشوند. تصویر شرایط سیارهای و پیشرفت کره به وسیلۀ روشهای گوناگون که برخی برای شما شناخته شده هستند تأثیر میپذیرد، اما بیشتر این تکنیکها در یورنشیا ناشناختهاند. این نمایشگاهها لبۀ بیرونی این دیوار عظیم را اشغال میکنند. باقیماندۀ گردشگاه تقریباً به طور کامل باز است، و به طور عالی و باشکوه تزیین شده است.
3- دایرههای مددکاران جهان، ستاد مرکزی ستارگان عصر را که در فضای عظیم مرکزی واقع شدهاند دارا میباشند. در اینجا ستاد مرکزی گالانشیا، همردیف رئیس این گروه نیرومند ابرفرشتگان که اولین گماردگان از میان کلیۀ ستارگان فراز یابندۀ عصر میباشند، واقع شده است. این یکی از شکوهمندترین مناطق اداری جروسم است، گر چه در زمرۀ بناهای جدیدتر میباشد. قطر این مرکز پنجاه مایل است. ستاد مرکزی گالانشیا یک کریستال قالب گرفته شدۀ یک قطعه است که کاملاً شفاف است. این کریستالهای مادی - مورانشیایی به اندازۀ زیادی به وسیلۀ موجودات مورانشیا و ماتریال، هر دو، مورد قدردانی واقع میشوند. ستارگان آفریده شدۀ عصر که از چنان خصائل فوق شخصیتی برخوردارند در تمامی جروسم اعمال نفوذ میکنند. از زمانی که بسیاری از فعالیتهای آنان از سلوینگتون به اینجا انتقال یافته، تمامی کره از نظر معنوی پررایحه شده است.
4- دایرههای کنترلگران استاد فیزیکی. رستههای گوناگون کنترلگران استاد فیزیکی به طور هم مرکز حول معبد عظیم نیرو قرار گرفتهاند. در آنجا رئیس نیروی سیستم در ارتباط با رئیس سرپرستان نیروی مورانشیا ریاست را به عهده دارد. این معبد نیرو یکی از دو منطقۀ جروسم است که انسانهای فراز یابنده و مخلوقات بینابینی اجازۀ ورود به آن را ندارند. دیگری ناحیۀ غیرمادی ساختن در منطقۀ پسران ماتریال است و شامل یک سری از لابراتوارها میباشد که در آنها سرافیمهای انتقال موجودات مادی را به حالتی بسیار شبیه حالت نوع وجود مورانشیا تغییر میدهند.
5- دایرههای انسانهای فراز یابنده. منطقۀ مرکزی دایرههای انسانهای فراز یابنده توسط گروهی از 619 یادبود سیارهای نمایانگر کرات مسکونی سیستم اشغال شده است، و این ساختمانها مرتباً تحت تغییرات گستردهای قرار میگیرند. این امتیاز انسانهای هر کره است که گاه به گاه با برخی تغییرات و اضافه کردنها به یادبودهای سیارهای خود موافقت کنند. حتی هم اکنون تغییرات بسیاری در ساختمانهای یورنشیا در حال انجام است. مرکز این 619 معبد به وسیلۀ یک مدل کاریِ ایدنشیا و کرات زیادِ فرهنگ فراز یابندۀ آن اشغال شده است. قطر این مدل چهل مایل است و یک بازتولید واقعی سیستم ایدنشیا است و در کلیۀ جزئیات دقیقاً همانند اصل است.
فراز یابندگان از خدمات جروسمی خویش برخوردارند و از مشاهدۀ تکنیکهای سایر گروهها لذت میبرند. هر چه که در این دایرههای گوناگون صورت میگیرد برای مشاهدۀ کامل تمامی ساکنان جروسم آزاد است.
فعالیتهای چنین کرهای شامل سه تنوع مشخص میباشد: کار، پیشرفت، و تفریح. به بیان دیگر آنها عبارتند از: خدمت، مطالعه، و استراحت. فعالیتهای مرکب شامل مراودۀ اجتماعی، سرگرمی گروهی، و پرستش الهی میباشند. در آمیختن با گروههای متنوع شخصیتها، رستههایی که از همنوعان یک فرد بسیار متفاوتند، ارزش آموزشی بسیاری دارد.
6- دایرههای کُلنیهای همیارانه.هفت دایرۀ کُلنیهای همیارانه از موهبت وجود سه ساختمان غولآسا برخوردارند: رصدخانۀ عظیم ستاره شناسی جروسم، گالری هنری بسیار بزرگ سِتانیا، و تالار پهناور اجتماع مدیران بازگشت، پهنۀ فعالیتهای مورانشیا که به استراحت و تفریح اختصاص دارد.
هنروران سماوی اسپُرناگیاها را راهبری میکنند و گروه تزیینات خلاق و مراکز یادبودی را که در هر مکان گردهماییِ عمومی فراوان است فراهم میسازند. استودیوهای این هنروران در زمرۀ بزرگترین و زیباترین ساختمانهای بیمانند این کرۀ شگفتانگیز هستند. کُلنیهای همیارانۀ دیگر ستادهای گسترده و زیبایی دارند. بسیاری از این ساختمانها به طور کامل از سنگهای کریستال ساخته شدهاند. کلیۀ کرات معماری شده مملو از کریستالها و به اصطلاح فلزات گرانبها میباشند.
7- دایرههای پایان دهندگان یک ساختمان بینظیر در مرکز دارند. و همین معبد خالی در هر کرۀ ستاد مرکزی سیستم در سراسر نبادان یافت میشود. آرم میکائیل روی این ساختمان مجلل در جروسم حک شده است، و حاوی این نوشتۀ حکاکی شده میباشد: ”وقف ناشده به هفتمین مرحلۀ روح — به مأموریت ابدی.“ جبرئیل نشان را روی این معبد اسرارآمیز نصب کرد، و هیچکس غیر از میکائیل نمیتواند یا ممکن نیست که مهر حاکمیت را که به وسیلۀ ستارۀ تابناک و بامداد نصب شده باز کند. روزی شما به این معبد خاموش نظر خواهید افکند، گر چه ممکن است به اسرار آن پی نبرید.
دایرههای دیگر جروسم: علاوه بر این دایرههای مسکونی، در جروسم مساکن تخصیص یافتۀ بیشمار بیشتری وجود دارند.
بخشهای اجرایی - اداری سیستم در مربعهای دپارتمانیِ پهناور، به تعداد یک هزار، واقع شدهاند. هر واحد اداری به یکصد بخش کوچکتر متشکل از ده گروه کوچکتر تقسیم شده است. این یکهزار مربع در ده بخش بزرگ خوشهبندی شدهاند، و بدین ترتیب ده بخش اداری زیرین را در بر میگیرند:
1- نگاهداری فیزیکی و بهبود مادی، حوزههای نیروی فیزیکی و انرژی.
2- حکمیت، اخلاقیات، و داوری اداری.
3- امور سیارهای و محلی.
4- امور کوکبه و جهان.
5- آموزش و سایر فعالیتهای ملک صادق.
6- پیشرفت فیزیکی سیارهای و سیستم، قلمروهای علمی فعالیتهای سِتانیا.
7- امور مورانشیا.
8- فعالیتهای صرفاً روحی و اخلاقیات.
9- خدمت به نوع فراز یابنده.
10- فلسفۀ جهان بزرگ.
این ساختمانها شفاف هستند. از این رو کلیۀ فعالیتهای سیستم حتی به وسیلۀ دیدار کنندگان دانشجو نیز میتوانند ملاحظه شوند.
یکهزار مستطیل جروسم به وسیلۀ حیات پایینتر بومی سیارۀ ستاد مرکزی اشغال شدهاند، و در مرکز آنها ستاد مرکزی پهناور دایرهای شکل اسپُرناگیاها واقع شده است.
شما در جروسم به خاطر دستاوردهای کشاورزی اسپُرناگیاهای شگفتانگیز متحیر خواهید گشت. در آنجا زمین عمدتاً به منظور جلوههای زیباشناسانه و تزیینی کشت میشود. اسپُرناگیاها باغبانان مناظر طبیعی کرات ستاد مرکزی میباشند، و آنان در برخورد خویش با فضاهای باز جروسم هم نوآور و هم هنرمند میباشند. آنها در کار کشت زمین هم حیوانات و هم ماشینآلات مکانیکی بیشمار را به کار میگیرند. آنها در به کارگیری عوامل نیروی قلمرو خویش و نیز در استفاده از انواع بیشمار برادران پایینتر خویش از آفرینشهای پایینتر حیوانی که بسیاری از آنان در این کرات ویژه برای آنان فراهم شدهاند، به گونهای خردمندانه ماهرند. این نوع از حیات حیوانی اکنون عمدتاً به وسیلۀ مخلوقات فراز یابندۀ بینابینی از کرات تکاملی سرپرستی میشود.
در اسپُرناگیاها تنظیم کننده ساکن نیست. آنها از روانهای بقا یابنده برخوردار نیستند، اما از عمرهای طولانی بهرهمند هستند، گاهی اوقات تا حد چهل تا پنجاه هزار سال استاندارد. تعداد آنان کثیر است، و آنها به کلیۀ رستههای شخصیتهای جهان که به خدمت مادی نیازمندند خدمت فیزیکی ارائه میدهند.
اگر چه اسپُرناگیاها نه از روانهای بقا یابنده برخوردارند و نه آنها را به وجود خواهند آورد، گر چه از شخصیت برخوردار نیستند، با این وجود، به فردیتی شکل میدهند که میتواند تناسخ را تجربه کند. هنگامی که با گذشت زمان، بدنهای فیزیکی این مخلوقات بینظیر به خاطر استفاده و کهولت فرسوده میشود، آفرینندگان آنان در تشریک مساعی با حاملین حیات، بدنهای جدیدی میسازند که اسپُرناگیاهای قدیم در آنها از نو سکونت برقرار میکنند.
در تمامی جهان نبادان اسپُرناگیاها تنها مخلوقاتی هستند که به این صورت یا صورتهای دیگر تناسخ را تجربه میکنند. آنها فقط نسبت به پنج ارواح اول یاور ذهن واکنش نشان میدهند. آنها نسبت به ارواح پرستش و خرد واکنش نشان نمیدهند. اما پنج یاور ذهن برابر است با یک کلیت یا ششمین سطح واقعیت، و این عامل است که به عنوان یک هویت تجربی بقا مییابد.
من در کار توصیف این مخلوقات سودمند و غیرعادی چیزی برای مقایسه ندارم، چرا که در کرات تکاملی هیچ حیوانی که با آنان قابل مقایسه باشد وجود ندارد. آنها که توسط حاملین حیات در شکل و وضعیت کنونی خود طرحریزی شدهاند موجودات تکاملی نیستند. آنها دو جنسی هستند و برای برآوردن احتیاجات یک جمعیت در حال رشد مطابق نیاز تولید مثل میکنند.
شاید به بهترین نحو بتوانم برای اذهان یورنشیا چیزی از طبیعت این مخلوقات زیبا و خادم بدین صورت القا کنم که آنها ترکیبی از خصوصیات یک اسب وفادار و یک سگ پرعاطفه را دارا میباشند و هوشی فراتر از بالاترین نوع شامپانزه را به نمایش میگذارند. و آنها با قضاوتی مبتنی بر استانداردهای فیزیکی یورنشیا، بسیار زیبا هستند. آنها از توجهی که توسط اقامت کنندگان کوتاه مدت مادی و نیمه مادی در کرات معماری شده به آنان نشان داده میشود بسیار قدردان هستند. آنها از دیدی برخوردارند که به آنان اجازه میدهد علاوه بر موجودات مادی، آفرینشهای مورانشیا، رستههای پایینتر فرشتگان، مخلوقات بینابینی، و برخی از رستههای پایینتر شخصیتهای روحی را نیز بشناسند. آنها پرستش بیکران را نمیفهمند و مفهوم جاودان را نیز درک نمیکنند، اما از طریق مهر به سروران خود به نیایشهای نمایان روحانی قلمروهای خود میپیوندند.
برخی بر این باورند که در یک عصر آیندۀ جهان، این اسپُرناگیاهای وفادار از سطح حیوانی وجودشان خواهند گریخت و به یک سرنوشت ارزشمند تکاملی حاوی رشد تدریجی عقلانی و حتی نیل معنوی دست خواهند یافت.
امور صرفاً محلی و روزانۀ جروسم از یکصد مثلث هدایت میشود. این واحدها پیرامون ده ساختمان اعجابآور که منزلگاه حکومت محلی جروسم است خوشهبندی شدهاند. مثلثها به وسیلۀ تصاویر دورنمای تاریخ ستاد مرکزی سیستم احاطه شدهاند. در حال حاضر یک پاک شدگی بالغ بر بیش از دو مایل استاندارد در این بخش دایرهای شکل وجود دارد. این منطقه به دنبال پذیرش مجدد سِتانیا به خانوادۀ کوکبه به حالت اولیۀ خود باز خواهد گشت. هر آماده سازی برای این رخداد با فرامین میکائیل به انجام رسیده است، اما دادگاه قدمای ایامها داوری پیرامون امور شورش لوسیفر را هنوز به پایان نرسانیده است. سِتانیا تا زمانی که پناهگاه شورشیان بزرگ، موجودات آفریده شدۀ بالایی که از نور به داخل تاریکی سقوط کردهاند، است، ممکن است به مشارکت کامل نُرلاشیادک باز نگردد.
هنگامی که سِتانیا بتواند به آغوش کوکبه باز گردد، آنگاه پذیرش مجدد کرات منزوی به خانوادۀ سیستمِ سیارات مسکونی تحت بررسی قرار خواهد گرفت و این امر با بازگشت آنان به پیوند معنوی قلمروها همراه خواهد بود. اما اگر حتی یورنشیا به مدارهای سیستم بازگردد، شما هنوز از این واقعیت که تمامی سیستم شما تحت یک قرنطینۀ نُرلاشیادک قرار دارد، و بخشاً از کلیۀ سیستمهای دیگر جدا است، شرمنده خواهید بود.
اما در زمانی نه چندان دور، قضاوت پیرامون لوسیفر و همکاران او سیستم سِتانیا را به کوکبۀ نُرلاشیادک باز خواهد گردانید، و متعاقباً یورنشیا و سایر کرات منزوی به مدارهای سِتانیا باز خواهند گشت، و مجدداً این کرات از امتیازات ارتباطات بین سیارهای و پیوند بین سیستمی بهرهمند خواهند گشت.
برای شورشیان و شورش پایانی فرا خواهد رسید. فرمانروایان متعال بخشنده و شکیبا هستند، اما قانون شرارت تغذیه شدۀ تعمدی به طور جهانی و بدون خطا اجرا میشود. ”جزای گناه مرگ است“ — محو و نابودی ابدی.
[عرضه شده توسط یک فرشتۀ اعظم نبادان.]
هنگامی که پسر آفریننده در یورنشیا بود، از ”بسیاری قصرها در جهان پدر“ سخن گفت. از یک نظر مشخص، کلیۀ پنجاه و شش کراتی که به دور جروسم در حال گردشند به کار تربیت فرهنگی گذرای انسانهای در حال فراز تخصیص یافتهاند، اما هفت اقمار کرۀ شمارۀ یک به طور مشخصتر به عنوان کرات قصر شناخته شدهاند.
کرۀ گذار شمارۀ یک که ستاد مرکزی گروه پایان دهندگان میباشد و به سِتانیا تخصیص یافته، خود کاملاً به طور انحصاری به فعالیتهای فراز یابندگان اختصاص یافته است. این کره اکنون به عنوان ستاد مرکزی برای بیش از یکصد هزار گروه از پایان دهندگان به کار گرفته میشود، و در هر یک از این گروهها یکهزار موجود جلال یافته وجود دارد.
هنگامی که یک سیستم در نور و حیات استقرار مییابد، و به تدریج که کرات قصر یک به یک دیگر به عنوان ایستگاههای آموزشی انسانی مورد استفاده قرار نمیگیرند، توسط جمعیت رو به افزایش پایان دهندگان که در این سیستمهای قدیمیتر و بسیار کمال یافتهتر انباشته میشوند، تصاحب میشوند.
هفت کرات قصر تحت سرپرستی سرپرستان مورانشیا و ملک صادقها قرار دارند. یک فرماندار عامل در هر کره وجود دارد که مستقیماً در برابر فرمانروایان جروسم مسئول است. آشتی دهندگان یوورسا در هر یک از کرات قصر دارای ستاد هستند، در حالی که در مجاورت آنان میعادگاه محلی مشاوران تکنیکی قرار دارد. مدیران بازگشت و هنروران سماوی در هر یک از این کرات ستاد گروهی دارند. اِسپیرانگاها از کرۀ قصر شمارۀ دو به بعد عمل میکنند، در حالی که تمامی هفت کرات، در اشتراک با سایر سیارات انتقالی - فرهنگی و کرۀ ستاد مرکزی، مملو از اسپُرناگیاهای متعلق به آفرینش استاندارد میباشند.
اگر چه فقط پایان دهندگان و برخی گروههای کودکان نجات یافته و سرپرستان آنان ساکن کرۀ انتقالی شمارۀ یک میباشند، برای سرگرمی کلیۀ طبقات موجودات روحی، انسانهای انتقالی، و دیدار کنندگان دانشجو تدارک دیده شده است. اسپُرناگیاها که در کلیۀ این کرات عمل میکنند، برای تمامی موجوداتی که بتوانند بشناسند میزبانان مهماننوازی هستند. آنها یک احساس مبهم در رابطه با پایان دهندگان دارند اما نمیتوانند آنان را ببینند. آنها باید بیشتر همانطور که شما در حالت فیزیکی کنونی خود به فرشتگان نگاه میکنید، به پایان دهندگان بنگرند.
اگر چه کرۀ پایان دهندگان کرهای با زیبایی بدیع فیزیکی و تزیین خارقالعادۀ مورانشیا است، منزلگاه بزرگ روحی که در مرکز فعالیتها واقع شده، معبد پایان دهندگان، برای دید غیرمسلح مادی یا دید اولیۀ مورانشیا مرئی نیست. اما تغییر دهندگان انرژی قادرند بسیاری از این واقعیتها را برای انسانهای در حال فراز مرئی سازند، و گاه به گاه آنها بدین گونه عمل میکنند، مثل مواقع اجتماعات درسی دانشجویان کرۀ قصر در این کرۀ فرهنگی.
در سراسر تجربۀ کرۀ قصر، شما از جهتی نسبت به حضور برادران جلال یافتۀ خود که مسیر نیل به بهشت را میپیمایند از نظر روحی آگاهید، اما هر چند گاه یکبار، این بسیار طراوت بخش است که آنها را آنطور که در استقرارگاههای خود عمل میکنند عملاً مشاهده نمایید. شما به طور خود انگیخته پایان دهندگان را نخواهید دید، تا این که دید واقعی روحی کسب کنید.
در اولین کرۀ قصر کلیۀ بقا یافتگان باید الزامات کمیسیون پدر - مادری را از سیارات بومی خویش بگذرانند. کمیسیون کنونی یورنشیا شامل دوازده زوج پدر و مادر جدید الورود است که در پرورش سه فرزند یا بیشتر تا سن بلوغ تجربۀ انسانی داشتهاند. خدمت در این کمیسیون نوبتی است و به عنوان یک قاعده فقط ده سال است. تمامی کسانی که نتوانند الزامات اعضای این کمیسیون را در تجربۀ پدرانه و مادرانۀ خویش برآورده سازند باید علاوه بر آن از طریق خدمت در منازل پسران ماتریال در جروسم یا بخشاً در مهد کودک آزمایشی در کرۀ پایان دهندگان کسب صلاحیت کنند.
اما صرف نظر از تجربۀ پدرانه و مادرانه، به والدین کرۀ قصر که در مهد کودک آزمایشی فرزندان در حال رشد دارند، هر فرصتی داده میشود که با سرپرستان مورانشیایی این فرزندان پیرامون تعلیم و آموزش آنان تشریک مساعی کنند. این پدران و مادران اجازه دارند تا سالی چهار بار برای دیدار به آنجا سفر کنند. و در میان تمامی دوران فراز، این یکی از زیباترین صحنههای متأثر کننده است که پدران و مادران کرۀ قصر را در مواقع دیدارهای متناوب آنان از کرۀ پایان دهندگان در حال در آغوش گرفتن فرزندان مادی خود مشاهده نمایید. در حالی که ممکن است یکی از والدین یا هر دو، یک کرۀ قصر را جلوتر از فرزند ترک کنند، آنها غالب اوقات برای یک دوران هم دوره هستند.
هیچ انسان در حال فراز نمیتواند از تجربۀ پرورش فرزندان — متعلق به خود یا دیگران — چه در کرات مادی یا متعاقباً در کرۀ پایان دهندگان و یا در جروسم بگریزد. پدران باید از میان این تجربۀ ضروری عبور کنند، درست همانطورکه مادران قطعاً باید چنین کنند. این یک پندار تأسفآور و غلط مردمان امروزی یورنشیا است که پرورش کودک عمدتاً وظیفۀ مادران است. کودکان همانقدر به پدران نیازمندند که به مادران، و پدران همانقدر به این تجربۀ پدرانه و مادرانه نیازمندند که مادران.
مدارس دریافت اطفال سِتانیا در کرۀ پایان دهندگان، اولین کره از کرات انتقالی - فرهنگی جروسم، واقع شدهاند. این مدارس پذیرش اطفال، مؤسساتی هستند که به پرورش و آموزش فرزندان زمان تخصیص یافتهاند، و این شامل آنهایی است که پیش از کسب وضعیت فردی در اسناد جهان در کرات تکاملی فضا مردهاند. در صورت بقای یک یا هر دو والدین چنین کودکی، نگاهبان سرنوشت، فرشتۀ کروب همکار خود را به عنوان سرپرست هویت بالقوۀ کودک برمیگزیند و مسئولیت تحویل این روان تکامل نیافته به دستان آموزگاران کرۀ قصر در مهد کودکهای آزمایشی کرات مورانشیا را به عهدۀ فرشتۀ کروب محول میکند.
همین فرشتگان رها شدۀ کروب هستند که به عنوان آموزگاران کرات قصر، تحت سرپرستی ملک صادقها، چنین تسهیلات گستردۀ آموزشی را برای آموزش صغیران تحت آزمایش پایان دهندگان حفظ میکنند. این صغیران پایان دهندگان، این اطفال انسانهای در حال فراز، همیشه به صورت همان وضعیت دقیق فیزیکی خود در لحظۀ مرگ، به جز پتانسیل تولید مثل، در جسم ظاهر میشوند. این بیدار کردن در لحظۀ دقیق ورود والدین به اولین کرۀ قصر رخ میدهد. و سپس به این کودکان، به همان صورت که هستند، هر فرصتی داده میشود که راه آسمانی را انتخاب نمایند، درست همانطور که در کراتی که مرگ نابهنگام دوران زندگانی آنان را پایان داد، دست به چنین انتخابی میزدند.
در کرۀ مهد کودک، مخلوقاتِ تحت آزمایش بر طبق داشتن یا نداشتن تنظیم کننده گروهبندی میشوند، زیرا تنظیم کنندگان درست مثل هنگام بودن در کرات زمان میآیند تا در این کودکان مادی سکنی گزینند. کودکان اعصار پیش از تنظیم کننده در خانوادههای پنج نفره تحت مراقبت قرار میگیرند، و سنینی بین یک سال تا زیر تقریباً پنج سال یا آن سنی که تنظیم کننده وارد میشود دارند.
در کرات در حال تکامل تمامی کودکانی که از تنظیم کننده برخوردارند اما پیش از مرگ پیرامون مسیر زندگی بهشت دست به یک انتخاب نزدهاند نیز در کرۀ پایان دهندگان سیستم از نو در جسم ظاهر میشوند. آنها در آنجا به همین ترتیب در خانوادههای پسران ماتریال و یاران آنها بزرگ میشوند، همانطور که آن خردسالان از راه رسیدۀ فاقد تنظیم کننده چنین میکنند، اما آنان بعد از رسیدن به سن لازمِ انتخاب اخلاقی متعاقباً ناصحان اسرارآمیز را دریافت خواهند نمود.
در کرۀ پایان دهندگان، کودکان و جوانانی که تنظیم کننده در آنان ساکن است نیز در خانوادههای پنج نفره بزرگ میشوند و سنینی بین شش تا چهارده سال دارند. این خانوادهها تقریباً شامل فرزندانی هستند که سنین آنان شش، هشت، ده، دوازده، و چهارده سال است. در هر زمان بعد از شانزده سالگی، اگر انتخاب نهایی انجام گرفته باشد، آنها به اولین کرۀ قصر انتقال مییابند و صعود بهشتی خود را آغاز میکنند. برخی پیش از این سن دست به انتخاب میزنند و به کرات صعود میروند، اما تعداد بسیار اندکی از فرزندان زیر شانزده سال، آنطور که با استانداردهای یورنشیا برآورد میشود، در کرات قصر یافت خواهند شد.
سرافیمهای نگاهبان همانطور که در سیارات تکاملی به لحاظ معنوی به انسانها خدمت روحانی میکنند، از این جوانان در مهد کودک آزمایشی در کرۀ پایان دهندگان پرستاری میکنند. در عین حال اسپُرناگیاهای وفادار نیازهای فیزیکی انسانها را برطرف مینمایند. و بدین ترتیب این فرزندان در کرۀ انتقالی بزرگ میشوند، تا این که زمانی انتخاب نهایی خود را به عمل آورند.
هنگامی که حیات مادی دوران خود را به سر آورد، اگر هیچ انتخابی برای حیات فرازگرایانه انجام نگرفته باشد، یا اگر این فرزندان زمان صریحاً بر علیه مسیر ماجراجویانۀ هاونا تصمیم بگیرند، مرگ به طور اتوماتیک دوران زندگانی آزمایشی آنان را خاتمه میدهد. هیچ قضاوتی در این موارد وجود ندارد. از چنین مرگ دومی هیچ برخاستن از مرگ وجود ندارد. آنان به سادگی طوری میشوند که گویا وجود نداشتهاند.
اما اگر آنان مسیر کمال بهشتی را برگزینند، فوراً برای انتقال به اولین کرۀ قصر آماده میشوند. در آنجا بسیاری از آنان به موقع میرسند تا به والدین خود در صعود به هاونا بپیوندند. این روانهای نجات یافتۀ دارای منشأ انسانی پس از عبور از میان هاونا و دستیابی به خدایان، شهروندی فرازگرای دائم بهشت را تشکیل میدهند. این فرزندان که از تجربۀ ارزشمند و ضروری تکاملی در کرات زادگاه انسانی محروم بودهاند برای ورود به سپاه نهایت فرا خوانده نمیشوند.
در کرات قصر بقا یافتگانِ انسانیِ از مرگ برخاسته زندگی خود را در همان نقطهای که به واسطۀ مرگ قطع گردید از سر میگیرند. هنگامی که شما از یورنشیا به اولین کرۀ قصر میروید، تغییر قابل ملاحظهای مشاهده خواهید کرد، اما اگر از یک کرۀ نرمالتر و پیشرفتهتر زمان آمده بودید، به سختی تفاوتی میدیدید، به جز این واقعیت که از بدن متفاوتی برخوردار هستید. جسمِ حاوی گوشت و خون در کرۀ زادگاه پشت سر گذاشته شده است.
درست در مرکز کلیۀ فعالیتها در اولین کرۀ قصر، تالار تجدید حیات، معبد عظیم مونتاژ شخصیت قرار دارد. این ساختمان غولآسا شامل میعادگاه مرکزی فرشتگان سراف نگاهبان سرنوشت، تنظیم کنندگان فکر، و فرشتگان اعظم تجدید حیات میباشد. حاملین حیات نیز در زنده ساختن مردگان با این موجودات آسمانی کار میکنند.
نسخههای ذهن انسانی و الگوهای فعال ذهن مخلوق آنطور که از سطوح ماتریال به معنوی تغییر شکل میدهند، دارایی منحصر به فرد تنظیم کنندگان جدا شدۀ فکر میباشند. این عوامل روحی شدۀ ذهن، حافظه، و شخصیت مخلوق، برای همیشه بخشی از این تنظیم کنندگان هستند. بافت ذهنی مخلوق و پتانسیلهای غیرفعال هویت، در روان مورانشیا که به فرشتگان سراف نگاهبان سرنوشت سپرده شده است، حاضر هستند. و این پیوند دادن دوبارۀ روان مورانشیایی تحت سرپرستی فرشتگان سراف، و روح - ذهن تحت سرپرستی تنظیم کننده است که شخصیت مخلوق را از نو مونتاژ میسازد و برخاستن از مرگ را برای یک بقا یافتۀ خفته موجب میشود.
بدین ترتیب اگر یک شخصیت انتقالی متعلق به منشأ انسانی هرگز از نو مونتاژ نشود، عناصر روحی مخلوق بقا نیافتۀ انسانی برای ابد به عنوان جزئی از عطیۀ منحصر به فرد تجربی تنظیم کنندۀ پیشین ساکن در فرد تداوم مییابد.
از معبد حیات نو هفت شاخۀ جانبی، تالارهای رستاخیز نژادهای انسانی، امتداد مییابند. هر یک از این ساختمانها به مونتاژ یکی از هفت نژاد زمان تخصیص یافته است. یکصد هزار اتاق شخصی زنده سازی در هر یک از این هفت شاخه که به تالارهای دایرهای شکل تجمع منتهی میشود، وجود دارند. این تالارها به عنوان اتاقهای بیدار سازیِ تا یک میلیون فرد مورد استفاده واقع میشوند. این تالارها به وسیلۀ اتاقهای تجمع شخصیتهای نژادهای مختلط کرات نرمال پس از نسل آدم احاطه شدهاند. صرف نظر از تکنیکی که ممکن است در تک تک کرات زمان در ارتباط با رستاخیزهای ویژه یا اعطایی مورد استفاده واقع شود، مونتاژ مجدد واقعی و آگاهانۀ شخصیت واقعی و کامل در تالارهای رستاخیز مَنسونیای شمارۀ یک صورت میگیرد. در سراسر ابدیت، شما تأثیرات عمیق خاطرۀ اولین مشاهدات خود را از این بامدادهای رستاخیز به یاد خواهید آورد.
شما از تالارهای رستاخیز به ناحیۀ ملک صادق رهسپار میشوید و در آنجا اقامت دائم مییابید. سپس وارد یک آزادی شخصی ده روزه میشوید. شما آزادید نزدیکترین همسایگی منزل جدید خود را سیاحت کنید و خود را با برنامهای که فوراً در پیش است آشنا سازید. شما همچنین وقت دارید که میل خود را با رجوع به دفتر ثبت ارضاء نمایید و به دیدار یاران و بستگان خود و سایر دوستان زمینی که ممکن است پیش از شما به این کرات آمده باشند بروید. شما در پایان دورۀ ده روزۀ استراحت خود، دومین مرحله را در سفر بهشت آغاز میکنید، چرا که کرات قصر کرات واقعی آموزشی هستند، نه صرفاً سیارات نگاهداری.
در کرۀ شمارۀ یک قصر (یا کرۀ دیگر، در حالت برخورداری از وضعیت پیشرفته) شما آموزش عقلانی و تکامل معنوی خویش را دقیقاً در سطحی که به واسطۀ مرگ قطع گردید از سر میگیرید. بین زمان مرگ در سیاره یا انتقال و تجدید حیات در کرۀ قصر، انسان فانی صرف نظر از تجربه نمودن واقعیت بقا، مطلقاً هیچ چیز به دست نمیآورد. شما درست در جایی که در اینجا زندگی را ترک میکنید، در آنجا شروع میکنید.
تقریباً تمامی تجربۀ کرۀ شمارۀ یک قصر به رفع کمبودها مربوط میشود. بقا یافتگانی که به این اولین کره از کرات نگاهداری وارد میشوند، چنان نقایص بسیار و متنوعی از کاراکتر مخلوق و نقصانهای تجربۀ انسانی را نشان میدهند که فعالیتهای عمدۀ دنیای آنها با تصحیح و درمان این میراثهای چندگانۀ زندگی در جسم در کرات تکاملی مادی زمان و مکان اشغال میشود.
اقامت موقت در کرۀ شمارۀ یک قصر طوری طراحی شده است که بقا یافتگان انسانی را حداقل تا وضعیت پس از اعطای آدم در کرات تکاملی نرمال رشد و نمو دهد. البته از نظر معنوی دانشجویان کرۀ قصر بسیار پیشرفتهتر از چنین وضعیت صرف تکامل بشری هستند.
اگر شما در کرۀ شمارۀ یک قصر نگاه داشته نشوید، در پایان ده روز به خواب انتقال فرو رفته و رهسپار کرۀ شمارۀ دو خواهید شد و بعد از آن به همین ترتیب هر ده روز پیش میروید تا این که به کرهای که برایتان تعیین شده برسید.
مرکز هفت دایرۀ اصلیِ مدیریتِ اولین کرۀ قصر به وسیلۀ معبد یاران مورانشیا، راهنمایان شخصی تخصیص یافته به انسانهای فراز یابنده، اشغال شده است. این یاران از فرزندان روح مادر جهان محلی میباشند، و در کرات مورانشیای سِتانیا چندین میلیون نفر از آنان وجود دارند. صرف نظر از آنهایی که به صورت یاران گروهی تعیین شدهاند، شما با تفسیر کنندگان و مترجمان، مسئولین ساختمان، و سرپرستان گشت و گذار کار زیادی خواهید داشت. و تمامی این یاران با آنهایی که با تکوین عوامل شخصیتی ذهن و روح شما در درون بدن مورانشیا سر و کار دارند، همکاری زیادی دارند.
همینطور که شما در اولین کرۀ قصر شروع میکنید، به هر گروه یکهزار نفره از انسانهای فراز یابنده یک یار مورانشیا اختصاص مییابد، اما به تدریج که از میان هفت کرات قصر پیش میروید، با تعداد بیشتری مواجه خواهید شد. این موجودات زیبا و چند هنره، یاران همدم و راهنمایان گیرایی هستند. آنها آزادند که افراد و گروههای برگزیده را به هر یک از کرات گذار فرهنگی و نیز کرات اقمار آنها همراهی نمایند. آنها راهنمایان سفر گردشی و یاران اوقات فراغت تمامی انسانهای در حال فراز هستند. آنها اغلب گروههای بقا یافته را در دیدارهای متناوب به جروسم همراهی میکنند، و در هر روزی که آنجا هستید، میتوانید به بخش ثبت نام پایتخت سیستم بروید و انسانهای در حال فراز از تمامی هفت کرات قصر را ملاقات نمایید، چرا که آنها بین منزلگاههای خود و ستاد مرکزی سیستم آزادانه رفت و آمد میکنند.
در این کره است که شما به طور کاملتر به حیات منسونیا وارد میشوید. گروهبندیهای حیات مورانشیا شروع به شکل گرفتن میکنند؛ گروههای کاری و سازمانهای اجتماعی شروع به کار میکنند، اجتماعات ابعاد رسمی مییابند، و انسانهای پیشرو نظمهای اجتماعی و ترتیبات دولتی نوینی را آغاز میکنند.
بقا یافتگانِ با روح پیوند خورده، کرات قصر را در اشتراک با انسانهای با تنظیم کننده پیوند یافتۀ در حال فراز اشغال میکنند. در حالی که انواع گوناگون حیات آسمانی فرق میکنند، آنها تماماً دوستانه و برادرانه هستند. در کلیۀ کرات فراز، شما هیچ چیز قابل مقایسه با عدم تحمل بشری و تبعیضات بیملاحظۀ سیستمهای طبقاتی را نخواهید یافت.
همینطور که شما کرات قصر را یک به یک رو به بالا در مینوردید، آنها با فعالیتهای مورانشیایی بقا یافتگان پیشرو شلوغتر میشوند. شما به تدریج که جلو میروید، اشکال بیشتر و بیشتری از جروسم را که به کرات قصر اضافه شدهاند خواهید شناخت. دریای بلور در دومین منسونیا خود را پدیدار میسازد.
در هنگام هر پیشروی از یک کرۀ قصر به دیگری، یک بدن به تازگی ساخته شده و به طرز مناسب تطبیق یافتۀ مورانشیایی به دست میآید. شما با انتقال سرافی به خواب میروید، و در تالارهای رستاخیز با بدن جدید اما تکامل نیافته بیدار میشوید، بیشتر مثل آن هنگامی که برای اولین بار در کرۀ شمارۀ یک قصر وارد شدید، به جز این که تنظیم کنندۀ فکر در طی این خوابهای عبوری میان کرات قصر شما را ترک نمیکند. شما بعد از این که به یکباره از کرات تکاملی به اولین کرۀ قصر عبور میکنید، شخصیتتان دست نخورده باقی میماند.
همینطور که شما به حیات مورانشیا فراز مییابید، حافظۀ تنظیم کنندۀ شما به طور کامل دست نخورده باقی میماند. آن پیوندهای ذهنی که کاملاً حیوانی و تماماً مادی بودند، طبعاً با مغز فیزیکی از میان رفتند، اما هر چیز از حیات ذهنی شما که ارزنده بود، و ارزش بقا داشت، به وسیلۀ تنظیم کننده کپیهبرداری شده و به عنوان بخشی از حافظۀ شخصی تماماً طی دوران فراز حفظ میشود. شما همینطور که از یک کرۀ قصر به دیگری و از یک بخش از جهان به دیگری — حتی به بهشت — پیش میروید نسبت به کلیۀ تجارب ارزندۀ خویش آگاه خواهید بود.
اگر چه شما دارای بدنهای مورانشیا هستید، در تمامی این هفت کرات به خوردن، آشامیدن، و استراحت ادامه میدهید. شما نوع مورانشیایی غذا را میخورید، یک نوع انرژی زنده که در کرات ماتریال ناشناخته است. خوراک و آب هر دو به طور کامل در بدن مورانشیا مورد استفاده قرار میگیرند؛ هیچ مادۀ زاید باقیمانده وجود ندارد. درنگ کنید تا این امر را مورد ملاحظه قرار دهید: منسونیای شمارۀ یک کرهای بسیار مادی است، و دوران اولیۀ نظام مورانشیا را عرضه میدارد. شما هنوز یک موجود نزدیک به بشر هستید و از دیدگاههای محدود حیات انسانی زیاد دور نیستید، اما هر کره پیشرفتی قطعی آشکار میسازد. از کره به کره شما کمتر مادی، بیشتر عقلانی، و اندکی بیشتر روحی میشوید. پیشرفت معنوی در سهتای آخر این هفت کرات پیشرفته از همه بیشتر است.
نقصانهای بیولوژیک عمدتاً در اولین کرۀ قصر جبران شدند. در آنجا کاستیهای تجربیات سیارهایِ مربوط به حیات جنسی، پیوند خانوادگی، و کارکرد پدرانه و مادرانه یا تصحیح شدند یا برای اصلاح در آینده در میان خانوادههای پسران ماتریال در جروسم مورد برنامهریزی قرار گرفتند.
منسونیای شمارۀ دو به طور مشخصتر برطرف ساختن کلیۀ حالات تضاد عقلانی و درمان کلیۀ تنوعات عدم هماهنگی ذهنی را تأمین میسازد. تلاش برای استاد شدن در مفهوم موتای مورانشیا که در اولین کرۀ قصر آغاز گشت در اینجا با جدیت بیشتر ادامه مییابد. پیشرفت در منسونیای شمارۀ دو با وضعیت عقلانیِ فرهنگ عصر بعد از پسر مجیستریال در کرات تکاملی ایدهآل قابل مقایسه است.
منسونیای سوم ستاد مرکزی آموزگاران کرۀ قصر است. اگر چه آنان در کلیۀ هفت کرات قصر عمل میکنند، ستاد مرکزی گروهی آنها در مرکز دوایر مدرسهای کرۀ شمارۀ سه قرار دارد. میلیونها تن از این آموزگاران در کرات قصر و کرات بالاتر مورانشیا وجود دارند. این فرشتگان پیشرفته و جلال یافتۀ کروب، از کرات قصر تا آخرین کرۀ آموزش فراز یابندگان جهان محلی، به عنوان آموزگاران مورانشیا خدمت میکنند. هنگامی که زمان خداحافظی نزدیک میشود، وقتی که با جهان مبدأ خود — حداقل برای چند دوره — خداحافظی میکنید، هنگامی که برای انتقال به کرات پذیرشی ناحیۀ فرعی ابرجهان در پوشش سرافیمی قرار میگیرید، آنها در میان آخرینهایی خواهند بود که به گونهای عاطفی با شما وداع خواهند گفت.
هنگام اقامت موقت در اولین کرۀ قصر، شما اجازه دارید از اولین کرات انتقالی، ستاد مرکزی پایان دهندگان و مهد کودک آزمایشی سیستم برای پرورش کودکان رشد نیافتۀ تکاملی، دیدار کنید. هنگامی که شما به منسونیای شمارۀ دو وارد میشوید، اجازه مییابید که مرتباً از کرۀ انتقالی شمارۀ دو دیدار کنید. در آنجا ستاد مرکزی سرپرست مورانشیا برای تمامی سِتانیا و مدارس آموزشی برای انواع متنوع مورانشیا واقع شدهاند. هنگامی که شما به کرۀ شمارۀ سۀ قصر میرسید، بلافاصله اجازه مییابید که از سومین کرۀ انتقالی، ستاد مرکزی انواع فرشتگان و کانون مدارس متنوع آموزشی آنان در سیستم دیدن کنید. برای انسانهای پیشرو دیدار کردن از جروسم از این کره به طور فزاینده سودمند و بسیار جالب توجه است.
منسونیای سوم، برای تمامی آنهایی که پیش از رهایی از جسم در کرات بومی انسانی به معادلِ این دوایر فرهنگی دست نیافتهاند، یک کرۀ پیشرفت بزرگ شخصی و اجتماعی است. در این کره کار مثبتتر آموزشی آغاز شده است. طبیعت آموزش دو کرۀ اول قصر بیشتر پیرامون کمبودها — چیزهای منفی — است. آن به افزودن تجربۀ حیات در جسم مربوط است. در این کرۀ سوم قصر، بقا یافتگان به راستی فرهنگ پیشرفتۀ مورانشیایی خود را شروع میکنند. مقصود اصلی این آموزش، افزایش فهم ارتباط موتای مورانشیا و منطق انسانی، هماهنگی موتای مورانشیا و فلسفۀ بشری است. انسانهای بقا یافته اکنون بینش عملی از متافیزیک حقیقی به دست میآورند. این مقدمۀ واقعی درک هوشمندانۀ معانی کیهانی و ارتباط متقابل جهانی است. فرهنگ سومین کرۀ قصر طبیعتی شبیه به عصر پس اعطاییِ پسر در یک سیارۀ مسکونی نرمال دارد.
هنگامی که شما به چهارمین کرۀ قصر وارد میشوید، به خوبی به مسیر زندگانی مورانشیا وارد شدهاید. شما مسیری طولانی را از وجود اولیۀ مادی طی کردهاید. اکنون به شما اجازه داده میشود که از کرۀ انتقالی شمارۀ چهار دیدن کنید و در آنجا با ستاد مرکزی و مدارس آموزشی ابرفرشتگان، شامل ستارگان تابناک عصر، آشنا شوید. از طریق کارهای خوب این ابرفرشتگان چهارمین کرۀ انتقالی، دیدار کنندگان مورانشیا قادر میشوند در طول دیدارهای مرتب از جروسم، به انواع گوناگون پسران خداوند بسیار نزدیک شوند، زیرا همینطور که انسانهای پیشرونده این دیدارهای مکرر را از کرۀ ستاد مرکزی به عمل میآورند، بخشهای جدید پایتخت سیستم به تدریج به روی آنها گشوده میشود. شکوه و عظمتهای جدیدی تدریجاً در برابر اذهان رو به توسعۀ این فراز یابندگان هویدا میشود.
در منسونیای چهارم فرد فراز یابنده جای خود را در کار گروهی و کارکردهای طبقهبندی شدۀ حیات مورانشیا به طور شایستهتر پیدا میکند. در اینجا قدردانی فزایندهای از پخش برنامهها و سایر فازهای فرهنگ و پیشرفت جهان محلی در فراز یابندگان به وجود میآید.
در طول دورۀ آموزشی در کرۀ شمارۀ چهار است که انسانهای در حال فراز به راستی به الزامات و شادیهای حیات حقیقی اجتماعی مخلوقات مورانشیا برای اولین بار آشنا میشوند. و برای مخلوقات تکاملی به راستی این یک تجربۀ جدید است که در فعالیتهای اجتماعی که نه مبتنی بر بزرگنمایی شخصی و نه شیفتگی خود طلبانه میباشد، شرکت کنند. یک نظم اجتماعی جدید عرضه میشود، نظمی که مبتنی بر همسازی فهیمانۀ قدردانی متقابل، محبت عاری از خود خواهیِ خدمت متقابل و انگیزۀ عالیِ فهم یک سرنوشت مشترک و متعالی — هدف بهشتی کمال پرستشآمیز و الهی — میباشد. فراز یابندگان همگی نسبت به خدا شناسی، خدا آشکارسازی، خدا جویی، و خدا یابی، خود آگاه میشوند.
فرهنگ عقلانی و اجتماعی این چهارمین کرۀ قصر با حیات ذهنی و اجتماعی عصر پس از پسر آموزگار در سیارات دارای تکامل نرمال قابل مقایسه است. وضعیت معنوی بسیار پیشرفتهتر از چنین اعطای انسانی است.
انتقال به پنجمین کرۀ قصر نمایانگر یک گام عظیم به جلو در حیات یک پیشگام مورانشیا است. تجربه در این کره یک پیش مزۀ واقعی حیات جروسم است. در اینجا شما شروع به درک سرنوشت والای کرات وفادار تکاملی میکنید، زیرا آنها ممکن است در طول تکامل طبیعی سیارهای خود به طور عادی به این مرحله پیشرفت کنند. فرهنگ این کرۀ قصر به طور کلی مشابه فرهنگ عصر اولیۀ نور و حیات در سیارات پیشرفت نرمال تکاملی است. و از این امر شما میتوانید بفهمید چرا چنین است که انواع موجودات بسیار با فرهنگ و پیشرفته که گاهی اوقات در این کرات پیشرفتۀ تکاملی ساکنند از عبور از یک کرۀ قصر یا بیشتر یا حتی تمامی کرات قصر معاف هستند.
پس از این که در زبان جهان محلی استاد شدید، پیش از ترک چهارمین کرۀ قصر، اکنون زمان بیشتری به فراگیری کامل زبان یوورسا تا آخرین حد اختصاص میدهید، تا پیش از ورود به جروسم با وضعیت اقامتی، در هر دو زبان متبحر شوید. کلیۀ انسانهای در حال فراز از ستاد مرکزی سیستم تا هاونا دو زبانه هستند. و سپس فقط لازم است واژههای ابرجهان بسط داده شود، و باز برای اقامت در بهشت بسط بیشتری لازم است.
به دنبال ورود به منسونیای شمارۀ پنج، رهنورد اجازه مییابد که به کرۀ انتقالی شمارۀ منطبق بر آن، ستاد مرکزی پسران، دیدار نماید. در اینجا انسان فراز یابنده شخصاً با گروههای گوناگون فرزندی الهی آشنا میشود. او راجع به این موجودات والا شنیده است و از پیش آنها را در جروسم ملاقات کرده است، اما اکنون به راستی آنها را میشناسد.
در منسونیای پنجم شما شروع به شناخت کرات مطالعاتی کوکبه میکنید. در اینجا شما با اولین آموزگارانی دیدار میکنید که شروع به آماده سازی شما برای اقامت موقت در کوکبه میکنند. قدر بیشتری از این آماده سازی در کرات شش و هفت ادامه مییابد، در حالی که مراحل نهایی در ناحیۀ انسانهای در حال فراز در جروسم انجام میپذیرد.
یک تولد واقعی آگاهی کیهانی در منسونیای شمارۀ پنج صورت میگیرد. شما دارید ذهنیت جهانی مییابید. این به راستی یک زمان افقهای بسط یابنده است. اذهان بسط یابندۀ انسانهای در حال فراز به این پی میبرند که سرنوشتی شگفتانگیز و باشکوه، آسمانی، و الهی در انتظار کلیۀ کسانی است که صعود تدریجی به بهشت را تکمیل میکنند. این سرنوشتی است که با کار طاقت فرسا ولی با شادمانی بسیار و فرخندگی آغاز شده است. در حدود این نقطه، انسان حد متوسط فراز یابنده شروع به بروز با حسن نیت شور و شوق تجربی برای صعود به بهشت میکند. مطالعه داوطلبانه، خدمت عاری از خود خواهی طبیعی، و پرستش خود انگیخته میشود. یک خصیصۀ واقعی مورانشیا در حال شکوفایی است؛ یک مخلوق واقعی مورانشیا در حال به وجود آمدن است.
اقامتگران موقت در این کره اجازه دارند از کرۀ انتقالی شمارۀ شش دیدار کنند. در آنجا آنها پیرامون ارواح والای ابرجهان بیشتر میآموزند، گر چه قادر نیستند بسیاری از این موجودات آسمانی را ببینند. در اینجا آنها همچنین اولین دروس خود را در مسیر زندگانی روحی آتی که بلافاصله به دنبال فارغالتحصیلی از آموزش مورانشیای جهان محلی میآید فرا میگیرند.
دستیار فرمانروای سیستم مکرراً از این کره دیدار میکند، و آموزش اولیه در تکنیک ادارۀ جهان در اینجا شروع میشود. اولین دروسی که در بر گیرندۀ امور یک جهان کامل است اکنون داده میشوند.
این یک عصر تابناک برای انسانهای در حال فراز است و معمولاً شاهد پیوند کامل ذهن بشری و تنظیم کنندۀ الهی است. به طور بالقوه، این پیوند ممکن است پیشتر انجام شده باشد، اما هویت واقعی ثمربخش بسیاری اوقات تا زمان اقامت موقت در پنجمین یا حتی ششمین کرۀ قصر به دست نمیآید.
پیوند روان فناناپذیرِ در حال تکامل با تنظیم کنندۀ جاودان و الهی از طریق فراخوانی سرافی ابرفرشتۀ سرپرست برای بقا یافتگان برخاسته از مرگ و ابرفرشتۀ ثبت اسناد برای آنهایی که در روز سوم مورد قضاوت واقع میشوند اعلام میشود. و سپس، در حضور یاران مورانشیاییِ چنین بقا یافتهای، این پیامآورانِ تأیید چنین سخن میگویند: ”این یک فرزند عزیزی است که من از او بسیار خشنودم.“ این مراسم ساده نشانگر ورود یک انسان در حال فراز به مسیر جاودان زندگانی خدمت بهشتی است.
بلافاصله بعد از تأیید پیوند با تنظیم کننده، موجود جدید مورانشیا برای اولین بار با اسم جدیدش به همقطارانش معرفی میشود و به او چهل روز برای کنارهگیری معنوی از کلیۀ فعالیتهای روزمره داده میشود تا طی آن با خود خلوت کند و یکی از مسیرهای اختیاری به هاونا را برگزیند و از میان تکنیکهای متفاوت دستیابی به بهشت یک راه را انتخاب نماید.
اما با این حال این موجودات خارقالعاده کم و بیش مادی هستند. آنها از ارواح حقیقی بودن بسیار دور میباشند. آنها بیشتر مثل ابرانسان هستند، و از نظر معنوی اندکی کمتر از فرشتگان میباشند. اما آنها به راستی مخلوقات شگفتانگیزی میشوند.
در طول اقامت موقت در کرۀ شمارۀ شش، دانشجویان کرۀ قصر به وضعیتی دست مییابند که با توسعۀ متعالی آن کرات تکاملی که معمولاً فراتر از مرحلۀ اولیۀ نور و حیات پیش رفتهاند قابل مقایسه است. سازمان جامعه در این منسونیا از یک مرتبت بالا است. به تدریج که این کرات یک به یک رو به بالا درنوردیده میشوند سایۀ طبیعت انسانی کوچکتر و کوچکتر میشود. به تدریج که شما بقایای پست منشأ سیارهای حیوانی را پشت سر میگذارید، بیشتر و بیشتر دوست داشتنی میشوید. ”عبور از میان رنج و محنت زیاد“ موجب ساختن انسانهای جلال یافتهای که بسیار مهربان و با درایت، بسیار دلسوز و بردبار هستند میشود.
تجربۀ در این کره، متعالیترین دستاورد دوران بلافصل پس از حیات انسانی است. در طول اقامت موقت شما در اینجا، آموزشهای بسیاری از آموزگاران را دریافت خواهید کرد، و تمامی آنان در کار آماده سازی شما برای اقامت در جروسم همکاری میکنند. تمامی تفاوتهای قابل تشخیص بین آن انسانهایی که از کرات منزوی و عقب افتاده میآیند و آن بقا یافتگان کرات پیشرفتهتر و روشن ضمیر، عملاً در طول اقامت موقت در هفتمین کرۀ قصر از بین میرود. شما در اینجا از تمامی بقایای توارث بداقبالانه، محیط زیانبخش، و تمایلات غیرمعنوی سیارهای تطهیر خواهید گشت. آخرین بقایای ”نشان ددمنشی“ در اینجا ریشهکن میشود.
در حال اقامت موقت در منسونیای شمارۀ هفت، اجازه برای دیدار از کرۀ انتقالی شمارۀ هفت، کرۀ پدر جهانی، داده میشود. در اینجا شما یک پرستش جدید و روحانیتر را از پدر نادیدنی شروع میکنید، عادتی که به طور فزاینده در سراسر دوران طولانی زندگانی فرازگرایانۀ خود دنبال خواهید کرد. شما معبد پدر را در این کرۀ فرهنگ گذار خواهید یافت، اما پدر را نمیبینید.
اکنون تشکیل کلاسها از فارغالتحصیلی تا جروسم آغاز میشود. شما از کره به کره به عنوان فرد عزیمت کردهاید، اما اکنون آماده میشوید به صورت گروهی عازم جروسم شوید، گر چه در چهارچوب برخی محدودیتها یک فراز یابنده ممکن است برای این که یک عضو کُند متعلق به گروه کاریِ زمینی یا منسونیای خود را قادر سازد با وی هم سرعت شود، برگزیند که در هفتمین کرۀ قصر موقتاً اقامت کند.
پرسنل هفتمین منسونیا در دریای بلور گرد میآیند تا شاهد خروج شما به قصد عزیمت به جروسم با وضعیت اقامتی باشند. شما ممکن است صدها یا هزاران بار از جروسم دیدار کرده باشید، اما همیشه به عنوان یک میهمان. شما پیش از این در همراهی با یک گروه از یارانتان که به عنوان انسانهای فراز یابنده به تمامی دوران زندگانی منسونیا یک وداع ابدی میگفتند، هرگز عازم پایتخت سیستم نشدهاید. شما به زودی در ناحیۀ پذیرش کرۀ ستاد مرکزی به عنوان شهروندان جروسم مورد خوشامد قرار خواهید گرفت.
شما از پیشرفت خود در هفت کرات غیرمادی ساختن به اندازۀ زیاد لذت خواهید برد. آنها به راستی کرات غیرفانی ساختن هستند. شما در اولین کرۀ قصر بیشتر بشر هستید، فقط یک موجود انسانی منهای یک بدن مادی، یک ذهن بشری که در یک پیکر مورانشیا جای داده شده است — یک بدن مادی متعلق به دنیای مورانشیا، اما نه یک کالبد انسانی جسم و خون. شما در واقع در هنگام پیوند با تنظیم کننده، از حالت فانی به وضعیت فناناپذیر گذار میکنید، و تا هنگام به پایان رسانیدن دوران زندگانی جروسم، مورانشیاییهای تمام عیار خواهید بود.
پذیرش یک طبقۀ جدید از فارغالتحصیلان کرات قصر، برای تمامی جروسم علامتی است که به عنوان یک کمیتۀ خوشامد گویی گرد آیند. حتی اسپُرناگیاها هم از ورود این فراز یابندگان پیروزمند متعلق به منشأ تکاملی لذت میبرند، آنانی که مسابقۀ سیارهای را طی کرده و پیشرفت کرات قصر را به پایان رسانیدهاند. فقط کنترلگران فیزیکی و سرپرستان نیروی مورانشیا از این اوقات شادیآور غایب هستند.
یوحنای مکاشف ورود یک طبقه از انسانهای پیشرو از هفتمین کرۀ قصر به اولین بهشتشان، شکوههای جروسم، را در رویا دید. او نوشت: ”و من چیزی را که شبیه به یک دریای بلور آمیخته با آتش بود دیدم، و آنهایی که بر جانور خبیثی که بدواً در آنها بود و بر تصویری که در سراسر کرات قصر تداوم داشت و سرانجام بر آخرین نشان و اثر آن، پیروز شده بودند. آنها روی دریای بلور ایستاده بودند و چنگهای خداوند را در دست داشتند و سرود رهایی از ترس و مرگ انسانی را میخواندند.“ (ارتباطات کامل شدۀ فضایی در کلیۀ این کرات وجود دارد و دریافت چنین ارتباطاتی توسط شما در هر جا به وسیلۀ حمل ”چنگ خداوند“ میسر میشود. این یک دستگاه مورانشیایی است که عدم توانایی برای تنظیم مستقیم مکانیسم ناکامل حسی مورانشیایی را برای دریافت ارتباطات فضایی جبران میکند.)
پولس نیز تصویری از یک سپاه شهروند فراز یابنده از انسانهای در حال کمال جروسم را مشاهده کرد، زیرا نوشت: ”اما شما به کوه صهیون و به شهر خدای زنده، اورشلیم آسمانی، آمدهاید، و به محفل گروه بیشماری از فرشتگان، به اجتماع عظیم میکائیل و به ارواح انسانهای پارسایی که به کمال میرسند.“
پس از این که انسانها به سکونت در ستاد مرکزی سیستم دست یافتند، هیچ رستاخیز واقعی دیگری تجربه نخواهد شد. کالبد مورانشیا که در هنگام رهسپاری از دوران زندگانی کرۀ قصر به شما داده شده است، تا پایان تجربۀ جهان محلی با شما باقی خواهد ماند. گاه به گاه تغییراتی صورت خواهد گرفت، اما همین کالبد را تا وقت خداحافظی با آن در هنگام پدیدار شدن به صورت ارواح مرحلۀ اول، که برای انتقال به کرات فرهنگ بالا برنده و آموزش روحی ابرجهان آماده میشوند، حفظ خواهید کرد.
آن انسانهایی که از میان تمامی مسیر زندگانی منسونیا عبور میکنند، هفت بار خواب تعدیلی و بیداری رستاخیزی را تجربه میکنند. اما آخرین تالار رستاخیز، اتاق نهایی بیدار سازی، در هفتمین کرۀ قصر پشت سر باقی میماند. دیگر برای تغییر کالبد، ایجاد وقفه در به هوش بودن یا قطع تداوم حافظۀ شخصی ضروری نیست.
شخصیت انسانی که در کرات تکاملی آغاز گردید و در جسم مسکن یافت — و به وسیلۀ ناصحان اسرارآمیز مورد سکونت واقع شد و به وسیلۀ روح حقیقت در بر گرفته شد — به طور کامل آماده نمیشود، به تحقق نمیپیوندد، و یکپارچه نمیشود، تا روزی که چنین شهروند جروسم برای عزیمت به ایدنشیا مجاز گردد و به صورت عضوی واقعی از سپاه مورانشیای نبادان — یک بقا یافتۀ فناناپذیر با همنشینی تنظیم کننده، یک فراز یابندۀ به بهشت، شخصیتی با وضعیت مورانشیا، و یک فرزند حقیقی والامرتبهها — اعلام شود.
مرگ انسانی یک تکنیک گریز از حیات مادی در جسم است، و تجربۀ منسونیای متعلق به حیات پیشرفته در سراسر هفت کرات آموزش تصحیح کننده و تعلیم فرهنگی، نشانگر وارد ساختن بقا یافتگان انسانی به دوران زندگانی مورانشیا است، حیات گذاریی که بین وجود تکاملی مادی و دستیابی بالاتر روحی فراز یابندگان زمان که سرنوشتشان رسیدن به دروازههای ابدیت است، قرار دارد.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک ستارۀ تابناک عصر میباشد.]
خدایان نمیتوانند مخلوقی با طبیعت فاحش حیوانی را از طریق یک عمل اسرارآمیز خلاق جادویی به شکل یک روح کامل شده تبدیل کنند؛ حداقل آنها چنین نمیکنند. هنگامی که آفرینندگان خواهان به وجود آوردن موجودات کامل میشوند، این کار را از طریق آفرینش مستقیم و آغازین انجام میدهند، اما هرگز تبدیل مخلوقات حیوان منشأ و مادی را به موجودات کامل در یک مرحلۀ تنها به انجام نمیرسانند.
حیات مورانشیا، آنطور که طی مراحل گوناگون دوران زندگانی جهان محلی ادامه مییابد، تنها شیوۀ ممکن است که از طریق آن انسانهای مادی میتوانند به آستانۀ دنیای روحی دست یابند. مرگ، زوال طبیعی بدن مادی، از چه جادویی برخوردار است که چنین مرحلۀ سادهای بتواند فوراً ذهن انسانی و مادی را به یک روح فناناپذیر و کامل شده تبدیل سازد؟ چنین اعتقاداتی، چیزی جز خرافات جاهلانه و افسانههای ارضا کننده نیستند.
این گذار مورانشیا همیشه بین وضعیت انسانی و موقعیت متعاقب روحیِ موجوداتِ در حال بقای بشری واقع میشود. این مرحلۀ بینابینی پیشرفت جهانی به گونۀ بارزی در آفرینشهای گوناگون محلی متفاوت است، اما آنان از نظر منظور و مقصود همگی کاملاً شبیه هم هستند. ترتیب کرات قصر و کرات بالاتر مورانشیا در نبادان نسبتاً نمونهای از نظامهای گذار مورانشیا در این قسمت از اروانتان میباشد.
قلمروهای مورانشیا، کرات رابط جهان محلی بین سطوح مادی و روحی وجود مخلوق میباشند. این حیات مورانشیا از ایام اولیۀ پرنس سیارهای در یورنشیا شناخته شده بوده است. این مرحلۀ گذار در زمانهای مختلف به انسانها آموزش داده شده، و مفهوم آن به شکلی تحریف شده در مذاهب امروزی جا یافته است.
کرات مورانشیا، فازهای گذار صعود انسانی از میان کرات پیشرفت جهان محلی میباشند. فقط هفت کراتی که کرۀ پایان دهندگان سیستمهای محلی را احاطه کردهاند، کرات قصر نام دارند، اما کلیۀ پنجاه و شش منزلگاههای گذار سیستم، در اشتراک با کرات بالاتر اطراف کواکب و ستاد مرکزی جهان، کرات مورانشیا نام دارند. این آفرینشها در زیبایی فیزیکی و عظمت مورانشیاییِ کرات ستاد مرکزی جهان محلی سهیم هستند.
کلیۀ این کرات، کرات معماری شده هستند، و درست دو برابر تعداد کرات تکامل یافته عنصر دارند. این کراتِ از روی مدل ساخته شده که دارای یکصد عنصر فیزیکی میباشند، نه فقط مملو از فلزات سنگین و کریستالها هستند، بلکه علاوه بر آن از دقیقاً یکصد شکل از سازمان بینظیر انرژی که مادۀ مورانشیا نام دارد برخوردار میباشند. کنترلگران استاد فیزیکی و سرپرستان نیروی مورانشیا قادرند طوری گردشهای واحدهای اولیۀ ماده را تغییر دهند و به طور همزمان طوری این ارتباطات انرژی را دگرگون سازند که بتوانند این مادۀ جدید را ایجاد کنند.
حیات اولیۀ مورانشیا در سیستمهای محلی بسیار شبیه حیات دنیای مادی امروزی شما میباشد، و در کرات مطالعاتی کوکبه کمتر فیزیکی و به راستی بیشتر مورانشیایی میشود. و به تدریج که به سوی کرات سلوینگتون پیش میروید، به طور فزایندهای به سطوح روحی دست مییابید.
سرپرستان نیروی مورانشیا قادرند انرژیهای مادی و روحی را تلفیق نمایند، و بدین ترتیب یک شکل مورانشیایی مادی سازی را سازمان دهند که پذیرای سوار شدن یک روح کنترل کننده باشد. هنگامی که شما حیات مورانشیایی نبادان را در مینوردید، همین سرپرستان صبور و چیره دست نیروی مورانشیا به طور پی در پی برای شما 570 بدن مورانشیایی تهیه خواهند نمود، طوری که هر بدن یک مرحلۀ دگرگونی پیشروندۀ شما باشد. شما از هنگام ترک کرات مادی تا زمانی که یک روح مرحلۀ اول به شمار روید، دستخوش درست 570 تغییر جداگانه و صعود کنندۀ مورانشیا خواهید شد. هشت تا از اینها در سیستم، هفتاد و یکی در کوکبه، و 491 عدد آن در طول اقامت موقت در کرات سلوینگتون رخ میدهد.
در ایام زندگی در جسم انسانی، روح الهی تقریباً به صورت یک شخص جداگانه در شما اقامت میورزد — در واقع یک یورش روح اعطایی پدر جهانی به انسان. اما در حیات مورانشیا، روح یک بخش واقعی از شخصیت شما خواهد گشت، و به تدریج که شما از میان 570 دگرگونی پیش رونده عبور میکنید، از وضعیت مادی به وضعیت روحی حیات مخلوق صعود میکنید.
پولس پیرامون وجود کرات مورانشیا و واقعیت مواد مورانشیا آموخت زیرا نوشت: ”در بهشت مادۀ بهتر و پایدارتری وجود دارد.“ و این مواد مورانشیا واقعی و حقیقی هستند، حتی همانند ”شهری که سازنده و بنا کنندۀ آن خدا است.“ و هر یک از این کرات شگفتانگیز ”کشوری بهتر است، یعنی آسمانی است.“
این موجودات بینظیر منحصراً درگیر مدیریت آن فعالیتهایی هستند که نمایانگر یک ترکیب کاری انرژیهای روحی و فیزیکی یا نیمه مادی است. آنها به طور خاص وقف خدمت پیشرفت مورانشیا هستند. نه این که در طول تجربۀ گذار به طور زیاد به انسانها خدمت میکنند، بلکه محیط گذار را برای مخلوقات در حال پیشرفت مورانشیا میسر میسازند. آنها کانالهای نیرویی مورانشیا هستند که مراحل مورانشیایی کرات انتقالی را حفظ نموده و انرژی میدهند.
سرپرستان نیروی مورانشیا، فرزندان روح مادر یک جهان محلی میباشند. آنها به طور نسبی طرحاً استاندارد هستند، گر چه در آفرینشهای متنوع محلی طبیعتشان اندکی متفاوت است. آنها برای کارکرد مشخص خود آفریده شدهاند و پیش از ورود به مسئولیتهای خویش نیازی به آموزش ندارند.
آفرینش اولین سرپرستان نیروی مورانشیا، با ورود اولین بقا یافتۀ انسانی به کرانههای کرهای از اولین کرات قصر در یک جهان محلی مقارن است. آنها در گروههای یک هزار نفره آفریده شده و به صورت زیرین طبقهبندی میشوند:
1- تنظیم کنندگان مدار 400
2- هماهنگ کنندگان سیستم 200
3- سرپرستان سیارهای 100
4- کنترل کنندگان ترکیبی 100
5- تثبیت کنندگان رابط 100
6- طبقهبندی کنندگان انتخابی 50
7- ثبت کنندگان دستیار 50
سرپرستان نیرو همیشه در جهانهای بومی خویش خدمت میکنند. آنها به طور خاص توسط فعالیت مشترک روحی پسر جهان و روح جهان هدایت میشوند، اما جدا از آن یک گروه کاملاً خود مختار هستند. آنها در هر یک از اولین کرات قصرِ سیستمهای محلی دارای ستاد مرکزی هستند. در آنجا آنها در ارتباط نزدیک با کنترلگران فیزیکی و سرافیمها، هر دو، کار میکنند، اما در رابطه با تجلی انرژی و کاربرد روحی، در کرۀ خودشان کارکرد دارند.
آنها همچنین به عنوان خادمانی که به طور موقت در مأموریت هستند گاهی اوقات در ارتباط با پدیدههای فوق مادی در کرات تکاملی کار میکنند، اما به ندرت در کرات مسکونی خدمت میکنند، و در کرات آموزشی ابرجهان نیز کار نمیکنند. آنها به طور عمده به نظام انتقالی پیشرفت مورانشیا در یک جهان محلی اختصاص دارند.
1- تنظیم کنندگان مدار. اینها موجودات بینظیری هستند که انرژی فیزیکی و روحی را هماهنگ میسازند و جریان یافتن آن را در کانالهای مجزای کرات مورانشیا تنظیم میکنند. و این مدارها منحصراً سیارهای هستند و به یک کرۀ تنها محدود میباشند. مدارهای مورانشیا از مدارهای فیزیکی و روحی، هر دو، در کرات انتقالی متفاوت، و مکمل آنها هستند، و به میلیونها تن از این تنظیم کنندگان نیاز است که حتی یک سیستم از کرات قصر همانند سیستم قصر سِتانیا انرژی داده شود.
تنظیم کنندگان مدار، آن تغییراتی را در انرژیهای مادی آغاز میکنند که آنها را تحت کنترل و تنظیم همکاران آنها در میآورد. این موجودات، ژنراتورهای نیروی مورانشیا و نیز تنظیم کنندگان مدار هستند. درست همانطور که یک دینام ظاهراً از درون اتمسفر برق تولید میکند، به همین ترتیب این دینامهای زندۀ مورانشیا به نظر میرسد انرژیهای فضا را در همه جا به آن موادی تبدیل میکنند که سرپرستان مورانشیا به درون بدنها و فعالیتهای حیاتی انسانهای فراز یابنده در میآمیزند.
2- هماهنگ کنندگان سیستم. از آنجا که هر کرۀ مورانشیا یک نوع جداگانه از انرژی مورانشیا دارد، برای انسانها بسیار مشکل است که این کرات را مشاهده نمایند. اما در هر کرۀ متوالی انتقالی، انسانها حیات گیاهی و هر چیز دیگر مربوط به وجود مورانشیا را خواهند یافت. این چیزها به طور تدریجی تغییر مییابند تا با روحی شدن فرد پیش روندۀ بقا یافتۀ در حال صعود مطابقت داشته باشند. و چون سیستم انرژی هر کره بدین ترتیب منحصر به فرد است، این هماهنگ کنندگان مشغول به کار میشوند تا این سیستمهای متفاوت نیرو را برای کرات مربوطۀ هر گروه مشخص به شکل یک واحد کاری هماهنگ ساخته و یکدست کنند.
انسانهای در حال صعود با پیشروی از یک کرۀ مورانشیا به کرۀ دیگر به تدریج از حالت فیزیکی به روحی پیشرفت میکنند، از این رو ضروری است که برای میزان صعود کرات مورانشیا و میزان صعود اشکال مورانشیا تدارک دیده شود.
هنگامی که فراز یابندگان کرات قصر از یک کره به کرۀ دیگر عبور میکنند، به وسیلۀ سرافیم انتقال به پذیرشگران هماهنگ کنندۀ سیستم در کرۀ پیشروی شده تحویل داده میشوند. اینجا در آن معابد بینظیر در مرکز هفتاد بخش تابنده، اتاقهای انتقال، مشابه تالارهای رستاخیز پذیرش برای انسانهایی که منشأ در زمین دارند، تغییرات ضروری در پیکر مخلوق توسط هماهنگ کنندگان سیستم به طرز ماهرانهای ایجاد میشود. این تغییرات اولیۀ اندام مورانشیا به وقت استاندارد به هفتاد روز نیاز دارند تا به انجام رسند.
3- سرپرستان سیارهای. هر کرۀ مورانشیا، از کرات قصر تا ستاد مرکزی جهان — تا جایی که به امور مورانشیا مربوط میشود — تحت حراست هفتاد سرپرست قرار دارد. آنها شورای محلی سیارهایِ مرجع عالی مورانشیا را تشکیل میدهند. این شورا به تمامی مخلوقات در حال صعودی که در کرات فرود میآیند برای پیکرهای مورانشیا ماده اهدا میکند و آن تغییراتی را در اندام مخلوق مجاز میدارد که برای یک فراز یابنده پیشروی به کرۀ بعد را میسر سازد. بعد از این که کرات قصر پیموده شدند، شما بدون واگذار نمودن هشیاری، از یک فاز حیات مورانشیا به فاز دیگر منتقل میشوید. بیهوشی فقط با تغییر شکل یابیهای اولیه و جا به جاییهای بعد از یک جهان به جهان دیگر و از هاونا به بهشت صورت میگیرد.
4- کنترلگران ترکیبی. یکی از این موجودات بسیار مکانیکی همیشه در مرکز هر واحد اداری یک کرۀ مورانشیا استقرار دارد. یک کنترلگر ترکیبی نسبت به انرژیهای فیزیکی، روحی، و مورانشیایی حساس و با آنها در کنش است. و با این موجود همیشه دو هماهنگ کنندۀ سیستم، چهار تنظیم کنندۀ مدار، یک سرپرست سیارهای، یک تثبیت کنندۀ رابط، و یک ثبت کنندۀ دستیار یا یک طبقهبندی کنندۀ انتخابی در ارتباط کاری قرار دارند.
5- تثبیت کنندگان رابط. اینها در همکاری با نیروهای فیزیکی و روحی عالم، تنظیم کنندگان انرژی مورانشیا هستند. آنها تبدیل انرژی مورانشیا را به مادۀ مورانشیا میسر میسازند. تمامی سازمان وجود مورانشیا به تثبیت کنندگان وابسته است. آنها گردشهای انرژی را کند میکنند، تا این که در نقطهای مادی شدن بتواند رخ دهد. اما من هیچ کلامی برای مقایسه یا توصیف کار این موجودات ندارم. این کاملاً فراتر از قوۀ تخیل بشر است.
6- طبقهبندی کنندگان انتخابی. به تدریج که شما از یک طبقه یا فاز دنیای مورانشیا به دیگری پیش میروید، باید از نو میزان شده یا کوکِ پیشرفته شوید، و این وظیفۀ طبقهبندی کنندگان انتخابی است که شما را با حیات مورانشیا در هماهنگی پیشرفته نگاه دارند.
در حالی که اشکال اولیۀ مورانشیایی حیات و ماده از اولین کرۀ قصر تا آخرین کرۀ انتقالی جهان یکسان هستند، یک پیشرفت کاری وجود دارد که به تدریج از مادی به روحی امتداد مییابد. انطباق شما با این آفرینشِ اساساً یکنواخت اما به طور پی در پی پیشرو و روحی کننده، از طریق این کوک کردن مجدد انتخابی ایجاد میشود. چنین تعدیلی در مکانیسم شخصیت، به رغم این که شما همان پیکر مورانشیا را حفظ میکنید، به منزلۀ یک آفرینش جدید است.
شما ممکن است به طور مکرر خود را در معرض آزمایش این آزمونگران قرار دهید، و به محض این که پیشرفت مکفی روحی نشان دهید، آنها با خشنودی شما را برای وضعیت پیشرفته تصدیق خواهند نمود. این تغییرات پیشرفته منتج به واکنشهای تغییر یافته نسبت به محیط مورانشیا میشوند، مثل تغییرات در ملزومات غذایی و سایر کنشهای بیشمار شخصی.
طبقهبندی کنندگان انتخابی همچنین در گروهبندی شخصیتهای مورانشیا به مقاصد مطالعاتی، تدریس، و سایر پروژهها کمک بزرگی هستند. آنها طبعاً آنهایی را نشان میدهند که به بهترین نحو با همکاری موقت کار میکنند.
7- ثبت کنندگان دستیار. دنیای مورانشیا از ثبت کنندگان خود برخوردار است. آنها در همکاری با ثبت کنندگان روحی در سرپرستی و نگاهداری از اسناد و سایر اطلاعاتی که مربوط به مخلوقات مورانشیا است خدمت میکنند. اسناد مورانشیا برای تمامی ردههای شخصیتها موجود است.
تمامی قلمروهای انتقالی مورانشیا به طور همسان برای موجودات مادی و روحی قابل دسترسی هستند. شما به عنوان پیشروندگان مورانشیا در ارتباط کامل با دنیای مادی و شخصیتهای مادی باقی خواهید ماند، در حالی که به طور فزاینده موجودات روحی را تشخیص داده و با آنان روابط برادرانه خواهید داشت، و تا هنگام خروج از نظام مورانشیا، تمامی ردههای ارواح به استثنای تعداد اندکی از انواع بالاتر نظیر پیامآوران منفرد را دیدهاید.
این میزبانان کرات قصر و مورانشیا، فرزندان روح مادر یک جهان محلی هستند. آنها دوره به دوره در گروههای یکصد هزار نفره خلق میشوند، و در نبادان در حال حاضر بیش از هفتاد میلیارد تن از این موجودات بینظیر وجود دارد.
یاران مورانشیا در یک سیارۀ مخصوص در نزدیکی سلوینگتون توسط ملک صادقها برای خدمت آموزش داده میشوند. آنها از میان مدارس مرکزی ملک صادقها عبور نمیکنند. دامنۀ کار خدماتی آنها از پایینترین کرات قصر سیستمها تا بالاترین کرات مطالعاتی سلوینگتون را در بر میگیرد، اما آنها به ندرت در کرات مسکونی مورد مواجهه قرار میگیرند. آنها تحت سرپرستی کلی پسران خداوند و تحت هدایت بلافصل ملک صادقها خدمت میکنند.
یاران مورانشیا دارای ده هزار ستاد در یک جهان محلی هستند — در هر یک از اولین کرات قصر سیستمهای محلی. آنها تقریباً به طور کامل یک رستۀ خود مختار هستند، و به طور کلی، یک گروه از موجودات باهوش و وفادار هستند، اما هر چند گاه یکبار، در ارتباط با برخی آشوبهای بداقبالانۀ سماوی، اطلاع حاصل شده که به گمراهی کشانیده شدهاند. هزاران تن از این مخلوقات سودمند در طول ایام شورش لوسیفر در سِتانیا از دست رفتند. سیستم محلی شما اکنون سهمیۀ کامل خود را از این موجودات دارا میباشد. زیان شورش لوسیفر فقط به تازگی جبران گشته است.
دو نوع مشخص از یاران مورانشیا وجود دارد. یک نوع فعال و دیگری خلوتجو. اما سوا از این، آنها از نظر رتبه برابرند. آنها مخلوقات دارای جنسیت نیستند، اما عاطفۀ متأثر کنندۀ زیبایی برای یکدیگر نشان میدهند. و در حالی که از نظر مادی (بشری) به سختی مصاحبت و دوستی میکنند، در ردهبندی وجود مخلوق بسیار به نژادهای بشری نزدیک هستند. مخلوقات بینابینی کرات نزدیکترین همتباران شما هستند، سپس فرشتگان کروب مورانشیا، و بعد از آنها یاران مورانشیا قرار دارند.
این یاران به طرز متأثر کنندهای پرمحبت و به گونهای دلربا موجوداتی اجتماعی هستند. آنها از شخصیتهای متمایزی برخوردارند، و بعد از این که شما آنان را در کرات قصر ملاقات کردید، پس از این که یاد گرفتید آنها را به عنوان یک طبقه بشناسید، به زودی فردیت آنها را تشخیص خواهید داد. انسانها همگی شبیه یکدیگر هستند. در عین حال هر یک از شما از یک شخصیت متمایز و قابل شناخت برخوردار است.
ممکن است در طبقهبندی زیرین از یاران مورانشیا ایدهای از طبیعت کار فعالیتهای آنان در یک سیستم محلی استنتاج شود:
1- محافظان رهنوردان در ارتباطشان با پیشروندگان مورانشیا به مسئولیتهای مشخصی گمارده نشدهاند. این یاران برای تمامی دوران زندگانی مورانشیا مسئول هستند و از این رو هماهنگ کنندگان کار تمامی خادمان دیگر مورانشیا و انتقال هستند.
2- پذیرشگران رهنوردان و پیوند دهندگان آزاد. اینها یاران اجتماعی تازه واردان در کرات قصر هستند. هنگامی که شما از اولین خواب انتقالی زمان در اولین کرۀ قصر بیدار میشوید، هنگامی که شما برخاستن از مرگ جسمانی و ورود به حیات مورانشیا را تجربه میکنید، یکی از آنان قطعاً در دسترس خواهد بود که به شما خوشامد بگوید. و بدین ترتیب از زمانی که شما به دنبال بیداری به طور رسمی مورد خوشامدگویی قرار میگیرید تا زمانی که جهان محلی را به عنوان یک روح مرحلۀ اول ترک میکنید، این یاران مورانشیا پیوسته با شما هستند.
یاران به طور دائم به افراد تخصیص داده نمیشوند. یک انسان فراز یابنده در یکی از کرات قصر یا کرات بالاتر ممکن است در هر یک از چندین مواقع متوالی یک یار متفاوت داشته باشد و علاوه بر این ممکن است برای مدتهای طولانی بدون یار ادامۀ راه دهد. این تماماً به الزامات و همچنین به ذخیرۀ یاران موجود بستگی دارد.
3- میزبانان دیدارگران آسمانی. این مخلوقات مهربان به پذیرایی از گروههای فوق بشری دیدار کنندگان دانشجو و سایر موجودات آسمانی که ممکن است بر حسب تصادف در کرات انتقالی اقامت موقت کنند تخصیص یافتهاند. شما از فرصت مکفی برخوردار خواهید بود که در محدودۀ هر قلمرویی که به طور تجربی به آن دست یافتهاید دیدار کنید. دیدار کنندگان دانشجو اجازه دارند به کلیۀ کرات مسکونی حتی آنهایی که در انزوا قرار دارند وارد شوند.
4- هماهنگ کنندگان و مدیران رابط. این یاران به کار تسهیل مراودۀ مورانشیا و ممانعت از سردرگمی تخصیص یافتهاند. آنها آموزگاران رفتار اجتماعی و پیشرفت مورانشیا هستند و کلاسها و سایر فعالیتهای گروهی را در میان انسانهای در حال فراز برگزار میکنند. آنها دارای مناطق گستردهای هستند که در آنها شاگردان خود را گرد میآورند و گاه به گاه برای زیباتر کردن برنامههای خود از هنروران سماوی و مدیران بازگشت دعوت میکنند. به تدریج که شما پیشرفت میکنید، با این یاران ارتباطی صمیمانه پیدا میکنید و بیش از اندازه شیفتۀ هر دو گروه میشوید. این به شانس بستگی دارد که شما با یک نوع فعال یا خلوتجو در ارتباط قرار گیرید.
5- تفسیر کنندگان و مترجمان. در طول دوران آغازین زندگانی منسونیا شما مکرراً به تفسیر کنندگان و مترجمان مراجعه خواهید کرد. آنها تمامی زبانهای یک جهان محلی را دانسته و به آنها تکلم میکنند. آنها زبان شناسان عالم هستند.
شما به طور اتوماتیک زبانهای جدید را فرا نمیگیرید. شما در آنجا مثل اینجا زبان میآموزید، و این موجودات ماهر آموزگاران زبان شما خواهند بود. اولین یادگیری در کرات قصر، زبان سِتانیا و سپس زبان نبادان خواهد بود. و در حالی که شما در این زبانهای جدید خبره میشوید، یاران مورانشیا مفسران کارآمد و مترجمان صبور شما خواهند بود. شما در هیچیک از این کرات هرگز با هیچ دیدارگری مواجه نخواهید شد، مگر این که یکی از یاران مورانشیا بتواند به عنوان مفسر انجام وظیفه کند.
6- سرپرستان گشت و گذار و بازگشت. این یاران شما را در سفرهای طولانیتر به کرۀ ستاد مرکزی و به کرات پیرامون فرهنگ انتقالی همراهی خواهند کرد. آنها تمامی این تورهای فردی و گروهی را پیرامون کرات آموزشی و فرهنگی سیستم برنامهریزی، هدایت، و سرپرستی میکنند.
7- مسئولان منطقه و ساختمان. حتی کمال و شکوه ساختمانهای مادی و مورانشیایی، به تدریج که در دوران زندگانی منسونیای خود پیش میروید، افزایش مییابد. شما به عنوان افراد و گروهها اجازه دارید که در کرات گوناگون قصر در مکانهای اقامت که برای اقامت موقت شما به عنوان مقر مرکزی تعیین شده تغییرات مشخصی ایجاد کنید. بسیاری از فعالیتهای این کرات در محوطههای باز دایرهها، مربعها، و مثلثهای گوناگونِ اختصاص یافته صورت میپذیرد. اکثر ساختمانهای کرات قصر بدون سقف هستند. آنها محوطههایی با ساختمانهای باشکوه و تزیینات عالی هستند. شرایط جوی و سایر شرایط فیزیکی حاکم در کرات معماری شده سقفها را کاملاً غیرضروری میسازند.
این مسئولان فازهای انتقالی حیات فراز یابنده، در مدیریت امور مورانشیا عالی هستند. آنها برای این کار خلق شدند، و تا به منصۀ ظهور رسیدن ایزد متعال، همیشه یاران مورانشیا باقی خواهند ماند. آنها هرگز وظایف دیگری انجام نخواهند داد.
به تدریج که سیستمها و جهانها در نور و حیات استقرار مییابند، کارکرد کرات قصر به عنوان کرات انتقالی آموزشی مورانشیا به طور فزاینده باز میایستد. پایان دهندگان بیشتر و بیشتر نظام آموزشی نوین خود را برقرار میسازند. به نظر میرسد این نظام چنین طراحی شده است که آگاهی کیهانی را از سطح کنونی جهان بزرگ به سطح جهانهای آیندۀ بیرونی تبدیل میسازد. سرنوشت یاران مورانشیا این است که به طور فزاینده در ارتباط با پایان دهندگان و در قلمروهای بیشمار دیگر که در حال حاضر در یورنشیا آشکار نشده است کار کنند.
شما میتوانید پیش بینی کنید که این موجودات احتمالاً به بهرهوری شما از کرات قصر بسیار کمک خواهند کرد، خواه این که اقامت موقت شما طولانی یا کوتاه باشد. و شما همچنان تا رسیدن به سلوینگتون از وجود آنها لذت خواهید برد. وجود آنها از نظر فنی در هیچ قسمت از تجربۀ بقای شما ضروری نیست. شما بدون آنها هم میتوانید به سلوینگتون برسید، اما فقدان وجود آنها را به اندازۀ زیاد احساس خواهید کرد. آنها نعمت شخصیتی دوران زندگانی فرازگرایانۀ شما در جهان محلی هستند.
خنده و شادیِ مسرت بخش و آنچه معادل لبخند است به اندازۀ موسیقی عالمگیر میباشد. چیزی همسان مورانشیایی و روحی شادی و خنده وجود دارد. حیات فراز یابنده تقریباً به طور مساوی بین کار و بازی — رهایی از کار محوله — تقسیم شده است.
استراحت آسمانی و مزاح فوق بشری از مشابهات بشری آنها بسیار متفاوت هستند، اما ما همگی در واقع به شکلی از هر دو خود را برخوردار میسازیم، و اینها به راستی در وضعیت ما چیزی را برایمان انجام میدهند که کم و بیش مزاح ایدهآل قادر است در یورنشیا برای شما انجام دهد. یاران مورانشیا، برپا کنندگان ماهر بازی هستند، و با توانایی بسیار توسط مدیران بازگشت مورد حمایت واقع میشوند.
اگر مدیران بازگشت با انواع بالاتر کمدینها در یورنشیا مقایسه میشدند، شما احتمالاً به بهترین نحو کار آنها را میفهمیدید، گر چه این طریقهای بسیار ابتدایی و تا اندازهای تأسفآور برای رسانیدن ایدهای از کارکرد این مدیران دگرگونی و استراحت، این خادمان مزاح سرشارِ مورانشیا و عوالم روحی، میباشد.
در بحث مزاح روحی، ابتدا اجازه دهید بگویم چه نیست. بذلۀ روحی هرگز با برجسته ساختن بداقبالیِ فرد ضعیف و خطاکار جلوه داده نمیشود. بذلۀ روحی نسبت به درستکاری و جلال ربانیت نیز هرگز کفرآمیز نیست. مزاح ما سه سطح کلی قدردانی را در بر میگیرد:
1- بذلههای یادآورانه. لطیفههایی که از خاطرات رخدادهای گذشته در تجربۀ یک فرد از پیکار، تقلا، و گاهی اوقات ترس و اضطراب اغلب نابخردانه و کودکانه سرچشمه میگیرد. برای ما، این فاز مزاح ناشی از توان ژرف و پایدار برای بهرهگیری از خاطرات گذشته است که میتوان با آنها بارهای گران حال را به گونهای دلپذیر طمع بخشیده و از جهت دیگر سبک نمود.
2- مزاح جاری. بیمعنی بودن بسیاری از چیزها که اغلب اوقات موجب نگرانی جدی ما میشود، شادی ناشی از کشف بیاهمیت بودن بخش عمدۀ اضطراب جدی شخصی ما. ما هنگامی که به بهترین نحو قادر میشویم اضطرابهای زمان حال را به نفع اطمینانهای آینده به حساب نیاوریم، نسبت به این فاز مزاح بسیار قدردان میشویم.
3- شادی پیشگویانه. شاید تصور این فاز مزاح برای انسانها مشکل باشد، اما ما از اطمینان این که ”تمامی چیزها به منظوری نیک با هم کار میکنند“ رضایت ویژهای به دست میآوریم — برای ارواح و مورانشیاییها و همینطور برای انسانها. این جنبۀ مزاح سماوی از ایمان ما به توجه بیش از حد و پرمحبت مافوقان ما و به ثبات الهی مدیران متعالی ما سرچشمه مییابد.
اما مدیران بازگشت عالم منحصراً درگیر بیان مزاح والای رستههای گوناگون موجودات هوشمند نیستند؛ آنها همچنین مشغول رهبری سرگرمی، تفریح معنوی، و سرگرمی مورانشیا هستند. و در این رابطه آنها از همکاری صمیمانۀ هنروران سماوی برخوردارند.
مدیران بازگشت خود یک گروه آفریده شده نیستند. آنها یک گروه به خدمت گرفته شده هستند که در بر گیرندۀ سلسلهای از موجودات، از بومیان هاونا تا میزبانان پیامآور فضا و ارواح خادم زمان و تا پیشروندگان مورانشیا از کرات تکاملی، میباشند. آنها تماماً داوطلب هستند و خودشان را وقف کار کمک به دیگران در دستیابی به تغییر فکر و آرامش فکری کردهاند، زیرا این شیوههای عمل در باز یافتن انرژیهای تحلیل رفته بسیار مفید هستند.
هنگامی که به واسطۀ تلاشهای دست زدن به کاری بخشاً خسته میشوید، در حالی که منتظر دریافت شارژهای انرژی جدید هستید، اجرای تجربی مجدد روزها و دورههای دیگر موجب لذتی دلپذیر میشود، به یاد آوردن تجارب اولیۀ نژادی یا طبقاتی آرامبخش است. و دقیقا به این دلیل است که این هنرمندان، مدیران بازگشت نامیده میشوند — آنها به باز گرداندن حافظه به یک حالت سابق تکاملی یا به یک وضعیت کم تجربهتر وجود یاری میرسانند.
کلیۀ موجودات از این نوع از بازگشت لذت میبرند، به استثنای آنهایی که به طور ذاتی آفریننده هستند که به طور اتوماتیک خود را طراوت و تازگی میبخشند، و نیز برخی از انواع بسیار خاص مخلوقات، نظیر مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی، که همیشه و تماماً به طور ابدی در کلیۀ واکنشهای خود از روی اصول کاری رفتار میکنند. این رهاییهای متناوب از فشار وظایف کاری، یک بخش مرتب از حیات در کلیۀ کرات در سرتاسر جهان جهانها میباشد، اما نه در جزیرۀ بهشت. موجودات بومی منزلگاه مرکزی نمیتوانند تهی شوند، از این رو، در معرض دریافت مجدد انرژی قرار نمیگیرند. و با چنین موجوداتی از کمال ابدی بهشتی، چنین بازگشتی به تجارب تکاملی نمیتواند وجود داشته باشد.
بیشتر ما از میان مراحل پایینتر وجود یا از میان سطوح پیشروندۀ رستههای خود پیش رفتهایم، و این طراوت بخش و تا اندازهای سرگرم کننده است که به برخی از وقایع تجربۀ اولیۀ خویش بازنگریم. در تفکر و تعمق نسبت به آنچه که برای رستۀ یک فرد کهنه است، و آنچه که به عنوان دارایی خاطرهانگیز ذهن ماندگار است، آرامبخشی وجود دارد. آینده نشانگر تلاش و پیشرفت است؛ آن نمایشگر کار، کوشش، و پیشرفت است؛ اما گذشته حاکی از چیزهایی است که پیش از این در آنها مهارت به وجود آمده و مورد دستیابی واقع شده است. تعمق در گذشته موجب آرامش و چنان مروری آسوده خاطر است که شادمانی روحی و یک حالت مورانشیایی ذهنی نزدیک به شادی را ایجاد میکند.
حتی مزاح انسانی هنگامی زیاد دلچسب میشود که نمایشگر رخدادهایی باشد که اندکی زیر وضعیت تکاملی کنونی آنهایی که تحت تأثیر قرار میدهد باشد، یا این که هنگامی که نمایشگر مافوقان کسی باشد که قربانی تجاربی شدهاند که معمولاً به افراد به اصطلاح پایینتر مربوط است. شما انسانهای یورنشیا اجازه دادهاید چیزهای زیادی را که اصلاً بیادبانه و نامهربانانه است با مزاح شما اشتباه گرفته شود. اما در مجموع، به خاطر یک حس مزاح نسبتاً خوب، باید به شما تبریک گفت. برخی از نژادهای شما یک سبک غنی از آن را دارند و بدانگونه در دوران زندگانی زمینی خود به اندازۀ زیاد به آنها کمک میشود. ظاهراً شما به لحاظ مزاحی قدر زیادی از میراث آدم دریافت کردید، بسیار بیشتر از آنچه که نسبت به موسیقی یا هنر به دست آمد.
تمامی سِتانیا، در طول ایام بازی، آن ایامی که ساکنان آن با خرمی خاطرههای یک مرحلۀ پایینتر وجود را احیا میکنند، به وسیلۀ مزاح مطبوع یک گروه از مدیران بازگشت از یورنشیا تزکیه میشود. ما همیشه حس مزاح سماوی را با خود داریم، حتی هنگامی که درگیر مشکلترین مأموریتها هستیم. این امر کمک میکند که از ایجاد پندار فراتر از حد خود بزرگ بینی اجتناب شود. اما ما آنطور که شما ممکن است بگویید، ”خوش باشید“، آزادانه تحت کنترل آن قرار نمیگیریم، به استثنای زمانی که در رابطه با مأموریتهای جدی رستههای مربوطۀ خویش در تعطیلی موقت به سر میبریم.
هنگامی که ما وسوسه میشویم اهمیت خویش را بزرگ نماییم، اگر درنگ نموده و به بیکرانی عظمت و شکوه آفریدگاران خویش تعمق کنیم، خودستایی ما به گونهای برجسته مضحک میشود، حتی در مرز فکاهی. یکی از کارکردهای مزاح این است که به تمامی ما کمک کند خود را کمتر جدی بگیریم. مزاح پادزهر الهی برای افزودن خودپرستی است.
نیاز به استراحت و سرگرمیِ مزاح در آن نوع موجودات فراز یابنده که در تقلاهای رو به بالای خویش در معرض فشار روحی مداوم قرار دارند از همه بیشتر است. دو حد منتهی الیه حیات نیاز اندکی به سرگرمیهای شوخانگیز دارند. انسانهای بدوی برای آن هیچ ظرفیتی ندارند، و موجودات کامل بهشتی هیچ نیازی به آن ندارند. گروههای هاونا به طور طبیعی یک اجتماع شاد و مسرور از شخصیتهای فوقالعاده خوشحال هستند. در بهشت کیفیت پرستش ضرورت برای فعالیتهای بازگشتی را رفع میسازد. اما در میان آنهایی که دوران زندگانی فرازگرایانۀ خویش را بسیار پایینتر از هدف کمال بهشتی آغاز میکنند، گسترۀ بزرگی برای خدمت مدیران بازگشت وجود دارد.
هر قدر موجودات بشری بالاتر باشند، فشار روحی بیشتر و ظرفیت و نیز نیاز برای مزاح بیشتر است. در دنیای روحی عکس این امر صحت دارد. ما هر چه بالاتر صعود کنیم، نیاز به سرگرمیهای تجارب بازگشت کمتر است. اما با پایین آمدن از نردبان حیات روحی از بهشت تا گروههای فرشتگان سراف، نیاز فزایندهای برای کار خنده و شادی و خدمت دلشاد کننده وجود دارد. آن موجوداتی که به طراوت بخشی بازگشت گاه به گاه به وضعیت عقلانی تجارب پیشین نیاز دارند، انواع بالاتر موجودات بشری، مورانشیاییها، فرشتگان، و پسران ماتریال، به همراه تمامی انواع مشابه شخصیتها هستند.
مزاح باید به عنوان یک سوپاپ اتوماتیک ایمنی عمل نماید تا از انباشته شدن فشارهای بیش از حد به سبب خستگی ناشی از تعمق مداوم و جدی فرد در ارتباط با تقلای شدید برای پیشرفت تکاملی و دستاورد والا ممانعت کند. کارکرد مزاح همچنین کاهش شوک تأثیر غیرمنتظرۀ واقعیت یا حقیقت، واقعیت انعطاف ناپذیر سخت و حقیقت انعطاف پذیر پیوسته زنده میباشد. شخصیت انسانی، در حالی که هرگز نسبت به این که بعد با چه مواجه خواهد شد اطمینان ندارد، از طریق مزاح، طبیعت غیرمنتظرۀ وضعیت را چه واقعیت باشد یا حقیقت، به سرعت در مییابد — نکته را میبیند و به درون بینی دست مییابد.
در حالی که مزاح یورنشیا به طور فزایندهای ابتدایی و بسیار غیرهنرمندانه است، هم به عنوان بیمۀ سلامتی و هم آزاد کنندۀ فشار احساسی در خدمت هدف ارزشمندی قرار دارد، و از این رو از فشار عصبی زیانآور و تعمق در خودِ بیش از اندازه جدی پیشگیری میکند. مزاح و بازی — استراحت — هرگز واکنشهای کار سخت تدریجی نیستند. آنها همیشه بازتاب نظری اجمالی به گذشته، یک یادآور گذشته هستند. حتی در یورنشیا و همانطور که اکنون هستید، همیشه این را طراوت بخش مییابید که برای مدتی کوتاه میتوانید به کارگیری تلاشهای جدیدتر و بالاتر عقلانی را متوقف نموده و به کارهای سادۀ پیشینیان خود رجعت نمایید.
اصول زندگی سرگرم کننده در یورنشیا از نظر فلسفی درست است و در طی حیاتِ در حال فراز شما، در طی مدارهای هاونا و تا کرانههای جاودان بهشت صدق میکند. شما به عنوان موجودات فراز یابنده، مالک خاطرات شخصی کلیۀ وجودهای پیشین و پایینتر خویش هستید، و بدون چنین خاطرات هویتی گذشته هیچ اساسی برای مزاح زمان حال، چه خندۀ انسانی یا خنده و شادی مورانشیا وجود نخواهد داشت. این یادآوری تجارب گذشته است که اساسی برای سرگرمی و تفریح زمان حال فراهم میسازد. و از این رو شما از برابرهای آسمانی مزاح زمینی خود در طی دوران طولانی زندگانی مورانشیا و سپس دوران به طور فزاینده روحی خویش لذت خواهید برد. و آن قسمت از خداوند (تنظیم کننده) که بخشی جاودانه از شخصیت یک انسان فراز یابنده میشود، فحوای الوهیت را به شور و حال شادی بخش، حتی خندۀ معنوی مخلوقات در حال صعود زمان و فضا اهدا میکند.
آموزگاران کرات قصر یک گروه از فرشتگان رها شده اما جلال یافتۀ کروب و سنوب هستند. هنگامی که یک رهنورد زمان از یک کرۀ آزمون فضا به کرات آموزشی قصر و کرات مورانشیای مربوط به آن پیشروی میکند، به وسیلۀ سرافیم شخصی یا گروهی خود، فرشتۀ نگاهبان سرنوشت، همراهی میشود. در کرات وجود انسانی، سرافیم توسط فرشتۀ کروب و سنوب به گونهای توانمند یاری میشود، اما هنگامی که انسان تحت سرپرستی وی از قید و بند جسمانی رها شده و شروع به پیمودن مسیر صعودی میکند، هنگامی که حیات بعد از مادی یا مورانشیایی آغاز میشود، سرافیم همراه نیاز بیشتری به خدمات دستیاران پیشین خود، فرشتگان کروب و سنوب، ندارد.
این دستیاران رها شدۀ سرافیمهای خادم اغلب به ستاد مرکزی جهان فرا خوانده میشوند و در آنجا توسط روح مادر جهان صمیمانه پذیرفته میشوند و سپس به عنوان آموزگاران کرات قصر رهسپار کرات آموزشی سیستم میشوند. این آموزگاران اغلب از کرات مادی دیدن میکنند و در پایینترین کرات قصر تا بالاترین کرات آموزشی که به ستاد مرکزی جهان مربوطند کار میکنند. آنها بنا به درخواست خود میتوانند به کار دستیاری خود برای سرافیمهای خادم بازگردند.
در سِتانیا میلیاردها میلیارد از این آموزگاران وجود دارند، و تعداد آنان پیوسته افزایش مییابد، زیرا در اکثر موارد، هنگامی که یک سرافیم به همراه یک انسانِ با تنظیم کننده پیوند یافته به سوی داخل پیش میرود، یک فرشتۀ کروب و یک فرشتۀ سنوب پشت سر باقی میمانند.
آموزگاران کرات قصر، مثل بیشتر آموزشیاران دیگر به وسیلۀ ملک صادقها به کار گمارده میشوند. آنها به طور کلی تحت مدیریت یاران مورانشیا قرار دارند، اما به لحاظ فردی و به عنوان آموزگار، تحت سرپرستی مدیر عاملان مدارس یا کرات، در مکانهایی که ممکن است به عنوان آموزشیار کار کنند، قرار دارند.
این فرشتگان پیشرفتۀ کروب معمولاً به صورت دوتایی کار میکنند، همانطور که در هنگام بودن با سرافیمها چنین میکردند. آنها به نوع وجود مورانشیا طبعاً بسیار نزدیک هستند، و ذاتاً آموزگاران دلسوز انسانهای در حال فراز هستند و به مؤثرترین وجه برنامۀ کرات قصر و سیستم آموزشی مورانشیا را هدایت میکنند.
در مدارس حیات مورانشیا، این آموزگاران در تدریس فردی، گروهی، کلاسی، و تودهای درگیر هستند. در کرات قصر این مدارس در سه گروه کلی، هر یک متشکل از یکصد بخش، سازمان یافتهاند: مدارس اندیشه، مدارس احساس، و مدارس عمل. هنگامی که شما به کوکبه میرسید، مدارس اخلاق، مدارس مدیریت، و مدارس تنظیم اجتماعی اضافه میشوند. در ستاد مرکزی جهان، شما به مدارس فلسفه، الهیات، و معنویت خالص وارد میشوید.
آن چیزهایی که ممکن بود در کرۀ زمین فرا گیرید، اما نتوانستید بیاموزید، باید تحت سرپرستی این آموزگاران مؤمن و صبور فرا گرفته شود. هیچ راه شاهانه، میانبر، یا مسیر آسانی به بهشت وجود ندارد. صرف نظر از تنوعات خاص مسیر، شما پیش از رفتن به کرۀ دیگر در دروس یک کره تبحر مییابید. حداقل این امر برای بعد از هنگامی که کرۀ زادگاه خود را ترک کردید صحت دارد.
یکی از مقاصد دوران زندگانی مورانشیا ریشهکن کردن دائمی بقایای ویژگیهای حیوانی از بقا یافتگان انسانی، نظیر تعلل ورزیدن، مبهم گویی، عدم صداقت، اجتناب از مشکل، بیانصافی، و آسوده طلبی است. زندگی منسونیا در همان اوان به شاگردان جوان مورانشیا آموزش میدهد که به تعویق انداختن به هیچ وجه اجتناب نیست. بعد از زندگی در جسم، زمان دیگر به عنوان یک تکنیک احتراز از وضعیتها یا گریز از الزامات ناخوشایند فراهم نیست.
آموزگاران کرات قصر، با شروع خدمت در پایینترین کرات اقامت موقت، با کسب تجربه، از میان کرات آموزشی سیستم و کوکبه به کرات تعلیمی سلوینگتون پیش میروند. آنها پیش و پس از پذیرش توسط روح مادر جهان در معرض آموزش ویژهای قرار نمیگیرند. آنها تا آن هنگام ضمن خدمت به عنوان دستیاران فرشتگان سراف در کرات زادگاه شاگردان خود که به کرات اقامت موقت قصر تعلق دارند، برای کار خود آموزش یافتهاند. آنها با این انسانهای در حال پیشروی در کرات مسکونی تجربۀ عملی داشتهاند. آنها آموزگارانی واقعبین و دلسوز، آموزشیارانی خردمند و بادرایت، راهنمایانی توانمند و باکفایت هستند. آنها با طرحهای صعود کاملاً آشنا هستند و تماماً در فازهای اولیۀ مسیر پیشرفت تجربه دارند.
بسیاری از این آموزگاران کهنسالتر، آنهایی که برای مدتی طولانی در کرات مدار سلوینگتون خدمت کردهاند، توسط روح مادر جهان مجدداً پذیرفته میشوند، و از این پذیرش دوم، این فرشتگان کروب و سنوب با رتبۀ سرافیم ظاهر میشوند.
در حالی که تمامی رستههای فرشتگان، از مددکاران سیارهای تا سرافیمهای عالی در کرات مورانشیا خدمت میکنند، خادمان دوران انتقال بیشتر به طور انحصاری به این فعالیتها تخصیص یافتهاند. این فرشتگان از ششمین رستۀ خادمان سراف هستند و کار خدماتی آنها به تسهیل انتقال مخلوقات مادی و انسانی از حیات موقت در جسم به مراحل اولیۀ وجود مورانشیا در هفت کرات قصر تخصیص یافته است.
شما باید بفهمید که حیات مورانشیای یک انسان در حال صعود به راستی در لحظۀ شکلگیری روان، در آن هنگامی که تنظیم کنندۀ روح در ذهن مخلوق متعلق به وضعیت انسانی ساکن میشود، در کرات مسکونی آغاز میگردد. و از آن لحظه به بعد، روان انسانی برای کارکرد فوق انسانی از ظرفیت بالقوه برخوردار میشود، حتی برای شناخت در سطوح بالاتر کرات مورانشیای جهان محلی.
با این وجود شما تا پیش از رسیدن به کرات قصر از کار سرافیم انتقال آگاه نخواهید بود. در آنجا آنها برای پیشرفت شاگردان انسانی خود به گونهای خستگی ناپذیر تلاش میکنند. آنها در هفت بخش زیرین برای خدمت به کار گمارده شدهاند:
1- مبشران سراف. در لحظهای که شما در کرات قصر به هوش میآیید، در اسناد ثبت سیستم به عنوان ارواح در حال تکامل طبقهبندی میشوید. درست است، شما در واقع هنوز روح نیستید، اما انسان یا موجودات مادی نیز دیگر نیستید. شما به دوران پیش از روح وارد شدهاید و به طور معمول به حیات مورانشیا پذیرفته شدهاید.
در کرات قصر مبشران سراف به شما کمک خواهند کرد که از میان مسیرهای انتخابی به ایدنشیا، سلوینگتون، یوورسا، و هاونا عاقلانه انتخاب نمایید. اگر تعداد مسیرهای قابل توصیه یکسان باشد، این مسیرها در برابر شما قرار خواهند گرفت و شما اجازه خواهید یافت مسیری را انتخاب نمایید که از همه بیشتر برای شما گیرایی داشته باشد. این سرافیمها سپس پیرامون آن مسیری که برای هر روان در حال صعود از همه سودمندتر است به بیست و چهار مشاور در جروسم پیشنهاداتی ارائه میکنند.
به شما پیرامون مسیر آیندهتان گزینش نامحدود داده نمیشود، اما میتوانید در محدودۀ آنچه که خادمان دوران گذار و مافوقان آنها برای نیل روحی آیندۀ شما با خردمندی به عنوان مناسبترین مسیر مشخص میکنند، انتخاب نمایید. دنیای روحی بر مبنای اصل احترام به انتخاب آزادانۀ شما اداره میشود، مشروط به این که مسیری را که انتخاب مینمایید برای شما زیانآور یا برای همتاهای شما آسیب زننده نباشد.
این مبشران سراف وقف کار اعلان آرمان پیشرفت ابدی، پیروزی در نیل به کمال هستند. آنها در کرات قصر قانون بزرگ حفظ و چیرگی خوبی را اعلام میکنند: هیچ عمل خوب هرگز به طول کامل از بین نمیرود؛ ممکن است برای مدتی طولانی از آن ممانعت شود، اما هرگز به طور کامل خنثی نمیشود، و برای همیشه در تناسب با الهی بودن انگیزهاش توانمند است.
حتی در یورنشیا آنها به آموزگاران بشریِ حقیقت و پارسایی اندرز میدهند که به موعظۀ ”خوبی خداوند، که به توبه راه میبرد“ وفادار بمانند و ”محبت خداوند را که هر بیمی را به دور میافکند“ اعلام دارند. حتی این حقایق در کرۀ شما اعلام شدهاند:
خدایان نگهدار من هستند. من گمراه نخواهم شد.
آنها در کنار من مرا در مسیرهای زیبا و طراوتِ شکوهمند حیات جاودان هدایت خواهند نمود.
در این حضور الهی، من خواستار خوراک یا تشنۀ آب نخواهم شد.
اگر چه در درۀ شک فرو روم یا به دنیاهای تردید صعود کنم،
اگر چه در تنهایی یا با همنوعان خود حرکت کنم،
اگر چه در میان سرایندگان نور پیروزی یابم یا در مکانهای منزوی کرات لرزان لرزان حرکت کنم،
روح خوب تو مرا یاری خواهد کرد، و فرشتۀ پرجلال تو مرا تسلی خواهد بخشید.
اگر چه به اعماق تاریکی و خودِ مرگ فرو روم،
به تو شک نخواهم ورزید و از تو نخواهم ترسید،
زیرا میدانم که در زمان مناسب و در شکوه نامت
مرا زنده خواهی کرد تا برفراز برجها با تو بنشینم.
این داستانی است که در هنگام شب برای پسر چوپان زمزمه میشد. او نمیتوانست لغت به لغت آن را حفظ نماید، اما در بهترین حد حافظۀ خویش، آن را کمابیش آنطور که امروزه ثبت شده است به خاطر سپرد.
این سرافیمها همچنین برای تمامی سیستم و نیز برای فرد فراز یابنده مبشران آرمان نیل به کمال هستند. حتی اکنون در سیستم جوان سِتانیا آموزشها و طرحهای آنها در بر گیرندۀ دوراندیشیهایی برای اعصار آینده، یعنی زمانی که کرات قصر دیگر به منظور وسیلۀ پیشروی به کرات بالاتر برای انسانهای فراز یابنده مورد استفاده قرار نمیگیرند، میباشد.
2- مفسران نژادی. تمامی نژادهای موجودات انسانی همانند هم نیستند. درست است، یک الگوی سیارهای وجود دارد که در بر گیرندۀ طبیعتها و تمایلات فیزیکی، ذهنی، و معنوی نژادهای گوناگون یک کرۀ مفروض میباشد، اما انواع مشخص نژادی نیز وجود دارند، و تمایلات بسیار معین اجتماعی، فرزندان این انواع اساسی گوناگون موجودات بشری را تعیین ویژگی مینماید. در کرات زمان مفسران نژادی سراف تلاشهای کمیسیونرهای نژادی را تعمیق میبخشند تا نقطه نظرات متنوع نژادی را هماهنگ سازند، و آنان به کار در کرات قصر، یعنی جایی که همین تفاوتها به درجاتی به تداوم تمایل دارد، ادامه میدهند. در یک سیارۀ سردرگم مثل یورنشیا، این موجودات برجسته به سختی از یک فرصت مناسب برای کار برخوردار بودهاند، اما آنان جامعه شناسان ماهر و مشاوران خردمند قومی اولین بهشت میباشند.
شما باید این گفته را در بارۀ ”بهشت“ و ”بهشت بهشتها“ مورد ملاحظه قرار دهید. بهشتی که توسط بیشتر پیامبران شما متصور بود، اولین کره از کرات قصر سیستم محلی بود. هنگامی که رسول پیرامون ”رفتن به آسمان سوم“ سخن گفت، منظورش آن تجربهای بود که طی آن تنظیم کنندۀ او در طول خواب از او جدا شده و در این حالت غیرمعمول به سومین کره از هفت کرات قصر برده شد. برخی از مردان حکیم شما منظری از بهشت بزرگتر، ”بهشت بهشتها“ را در رویا دیدند که تجربۀ هفتگانۀ کرات قصر اولین آن بود؛ دومین، جروسم؛ سومین، ایدنشیا و اقمار آن؛ چهارمین، سلوینگتون و کرات آموزشی گرداگرد آن؛ پنجمین، یوورسا؛ ششمین، هاونا؛ و هفتمین، بهشت میباشند.
3- برنامهریزان ذهن. این سرافیمها به گروهبندی مؤثر موجودات مورانشیا و سازمان دادن کار تیمی آنان در کرات قصر تخصیص داده شدهاند. آنها روانشناسان اولین بهشت هستند. اکثر این بخش ویژۀ خادمان سراف به عنوان فرشتگان نگاهبان فرزندان زمان تجربۀ قبلی داشتهاند، اما سرپرستان آنها به دلیلی نتوانستند در کرات قصر پدیدار شوند، یا این که به وسیلۀ تکنیک پیوند روحی بقا یافتند.
این وظیفۀ برنامهریزان ذهن است که طبیعت، تجربه، و وضعیت روانهای تنظیم کننده را که در حال گذار از کرات قصر هستند مطالعه کنند و گروهبندی آنان را برای مأموریت و پیشرفت تسهیل نمایند. اما این برنامهریزان ذهن به دانشجویان کرات قصر ترفند نمیزنند، آنان را تحت کنترل در نمیآورند، و یا این که از نادانی یا سایر محدودیتهای آنان سوءِ استفاده نمیکنند. آنها کاملاً با انصاف و به گونهای چشمگیر عادل هستند. آنها به ارادۀ تازه تولد یافتۀ مورانشیایی شما احترام میگذارند. آنها به شما به عنوان موجودات مستقل صاحب اختیار نگاه میکنند، و در صدد تشویق شما برای توسعه و پیشرفت سریع بر میآیند. در اینجا شما با دوستان واقعی و مشاوران بادرایت رو در رو هستید، فرشتگانی که به راستی قادرند به شما کمک کنند ”خود را طوری ببینید که دیگران شما را میبینند“ و ”خودتان را طوری بشناسید که فرشتگان شما را میشناسند.“
حتی در یورنشیا، این سرافیمها این حقیقت جاودانه را آموزش میدهند: اگر ذهن خود شما به خوبی به شما خدمت نکند، میتوانید آن را با ذهن عیسی ناصری که همیشه به خوبی به شما خدمت میکند، تعویض کنید.
4- مشاوران مورانشیا. این خادمان به این دلیل چنین نامیده میشوند که به کار آموزش، هدایت، و مشاورۀ انسانهای بقا یافتۀ کرات دارای منشأ انسانی، روانهایی که در حال گذار به مدارس بالاتر ستاد مرکزی سیستم هستند، گمارده شدهاند. آنها آموزگاران آنهایی هستند که به دنبال کسب بینش برای فهم وحدت تجربی سطوح ناهمگن حیات هستند، آنهایی که در تلاش برای تلفیق معانی و یکپارچه سازی ارزشها میباشند. این کارکرد فلسفه در حیات انسانی و موتا در کرات مورانشیا است.
موتا بیش از یک فلسفۀ برتر است. آن برای فلسفه همانند دو چشم برای فرد است. آن یک تأثیر برجسته نما روی معانی و ارزشها دارد. انسان مادی جهان را آنطور که بود میبیند، تنها با یک چشم — مسطح. دانشجویان کرات قصر از طریق منطبق کردن دریافتهای حیات مورانشیا روی دریافتهای حیات فیزیکی، به دید کیهانی — عمق — دست مییابند. و آنان قادرند این نقطه نظرات مادی و مورانشیایی را عمدتاً از طریق خدمت خستگی ناپذیر مشاوران سراف خویش که بسیار صبورانه به دانشجویان کرات قصر و پیشروندگان مورانشیا درس میدهند در کانون حقیقی توجه قرار دهند. بسیاری از مشاوران بلند مرتبۀ آموزگار سراف دوران حرفهای خود را به عنوان مشاوران روانهای تازه رها شدۀ انسانهای زمان آغاز نمودند.
5- تکنیسینها. اینها سرافیمهایی هستند که به فراز یابندگان جدید کمک میکنند خود را با محیط جدید و نسبتاً عجیب کرات مورانشیا تطبیق دهند. زندگی در کرات انتقالی مستلزم ارتباط واقعی با انرژیها و مواد سطوح فیزیکی و مورانشیایی، هر دو، و تا حدی مشخص با واقعیات روحی میباشد. فراز یابندگان باید با هر سطح جدید مورانشیا خو گیرند، و در تمامی این زمینه به قدر زیادی به وسیلۀ تکنیسینهای سراف یاری میشوند. این سرافیمها با سرپرستان نیروی مورانشیا و کنترلگران استاد فیزیکی به عنوان رابط عمل میکنند، و در رابطه با طبیعت آن انرژیهایی که در کرات انتقالی به کار گرفته میشوند، به طور گسترده به عنوان آموزشیاران رهنوردان در حال صعود کار میکنند. آنها به عنوان پیمایشگران اضطراری فضا خدمت میکنند و وظایف بیشمار منظم و ویژۀ دیگر را انجام میدهند.
6- آموزگاران ثبت کننده. این سرافیمها ثبت کنندگان کارکردهای مرزی حیطۀ معنوی و فیزیکی، روابط انسانها و فرشتگان، کارکردهای مورانشیایی قلمروهای پایینتر جهان میباشند. آنها همچنین در رابطه با تکنیکهای پرراندمان و مؤثر ثبت واقعیت به عنوان آموزگار خدمت میکنند. در گردآوری هوشمند و هماهنگی اطلاعات مربوطه هنروری صورت میگیرد، و این هنر در تشریک مساعی با هنروران سماوی به اوج میرسد و حتی انسانهای در حال صعود بدین ترتیب با سرافیمهای ثبت کننده همبسته میشوند.
ثبت کنندگان تمامی رستههای سرافی قدر مشخصی وقت به تعلیم و آموزش پیشروندگان مورانشیا تخصیص میدهند. این فرشتگان مسئول واقعیتهای زمان، آموزگاران ایدهال تمامی دنبال کنندگان واقعیت هستند. شما پیش از ترک جروسم با تاریخ سِتانیا و 619 کرات مسکونی آن کاملاً آشنا میشوید، و مقدار زیادی از این داستان به وسیلۀ ثبت کنندگان سرافی گفته میشود.
این فرشتگان تماماً در زنجیرۀ ثبت کنندگانی قرار دارند که از پایینترین تا بالاترین نگاهدارندگان واقعیات زمان و حقایق ابدیت هستند. آنها روزی به شما یاد خواهند داد که در جستجوی حقیقت و نیز واقعیت برآیید، تا روان خویش و نیز ذهن خویش را توسعه دهید. حتی اکنون شما باید یاد بگیرید که بوستان قلب خویش را آبیاری کنید و در جستجوی شنزار خشک دانش برآیید. هنگامی که درسهایی فرا گرفته میشوند، اشکال بیارزش هستند. هیچ جوجهای بدون پوسته نمیتواند وجود داشته باشد، و هیچ پوستهای بعد از سر از تخم درآوردن جوجه از ارزش برخوردار نیست. اما گاهی اوقات خطا آنقدر فاحش است که تصحیح آن از طریق آشکارسازی الهی برای آن حقایق به آرامی آشکار شدهای که برای مضمحل ساختن تجربی آن ضروری است، مهلک است. هنگامی که کودکان ایدهآلهای خود را دارند، آنها را از ایدهآلهایشان جدا نسازید، بگذارید رشد کنند. و هنگامی که دارید یاد میگیرید همانند انسانها فکر کنید، باید همچنین یاد بگیرید مثل کودکان دعا کنید.
قانون خود زندگی است و نه مقررات چگونگی آن. شرارت تخطی از قانون است، نه نقض مقررات سلوک مربوط به زندگی، که قانون است. کذب یک امر مربوط به تکنیک شرح دادن نیست، بلکه چیزی پیش اندیشی شده به صورت تحریف حقیقت است. خلق تصاویر جدید از میان واقعیات کهنه، تکرار حیات پدرانه و مادرانه در زندگی اولاد — اینها پیروزیهای هنرمندانۀ حقیقت میباشند. سایۀ گردش مو، که برای یک مقصود غیرحقیقی پیش اندیشی شده، کمترین کژ نمایی یا تحریف آنچه که اصل است — اینها تشکیل دهندۀ کذب است. اما جادوی حقیقتِ پایه گذاری شده روی واقعیت، حقیقتِ فسیل شده، نشان آهنین حقیقتِ به اصطلاح غیرقابل تغییر، فرد را به طور کورکورانه در یک دایرۀ بستۀ واقعیت سرد نگاه میدارد. فرد میتواند از نظر تکنیکی در رابطه با واقعیت صحیح باشد و برای همیشه در رابطه با حقیقت در اشتباه به سر برد.
7- ذخیرههای خادم. سپاه بزرگی از تمامی رستههای سرافیمهای انتقال در اولین کرۀ قصر حفظ شده است. در میان تمامی رستههای سرافیمها، این خادمان انتقال، بعد از فرشتگان نگاهبان سرنوشت از همه بیشتر به انسانها نزدیکترند، و بسیاری از اوقات فراغت شما با آنها سپری خواهد شد. فرشتگان از خدمت شادمان هستند، و هنگامی که به مأموریت گمارده نشدهاند، اغلب به عنوان داوطلب خدمت میکنند. روان بسیاری از انسانهای در حال صعود برای اولین بار به وسیلۀ آتش الهیِ خدمت از روی میل، از طریق دوستی شخصی با خادمان داوطلب ذخیرههای سرافی افروخته میشود.
شما از آنان یاد خواهید گرفت که اجازه دهید فشار باعث به وجود آوردن ثبات و قطعیت گردد، با ایمان و کوشا و علاوه بر آن، بشاش باشید، بدون شکوه و شکایت چالشها را بپذیرید، و بدون ترس و بیم با مشکلات و تردیدها رو به رو شوید. آنها خواهند پرسید: اگر شکست خوردید، آیا با استواری برخواهید خواست تا دوباره امتحان کنید؟ اگر موفق شوید، آیا یک تعادل متوازن — یک رفتار باثبات و معنویت یافته — را از طریق هر تلاشی در پیکار طولانی برای شکستن موانع سستی مادی برای نیل به آزادی وجود روحی حفظ خواهید کرد؟
این فرشتگان حتی مثل انسانها ناامیدیهای بسیاری را متحمل گشتهاند، و آنان به این امر اشاره خواهند کرد که گاهی اوقات ناامید کنندهترین ناامیدیهای شما بزرگترین برکات شما شدهاند. گاهی اوقات کاشتن یک تخم نیازمند مرگ آن است، مرگ مشتاقانهترین امیدهای شما، پیش از این که بتواند از نو زاده شود تا میوههای حیات جدید و موقعیت جدید را ثمر دهد. و شما از آنان خواهید آموخت از اندوه و ناامیدی کمتر رنج ببرید. ابتدا از طریق ریختن طرحهای شخصی کمتر پیرامون شخصیتهای دیگر، و سپس از طریق پذیرش بخت و اقبال خود، هنگامی که صادقانه وظیفۀ خود را به انجام رسانیدهاید.
شما یاد خواهید گرفت که از طریق جدی گرفتن زیاد خود، بار خود را افزایش و احتمال موفقیت را کاهش میدهید. هیچ چیز نمیتواند بر کار کرۀ مرتبت شما — این کره یا کرۀ بعد — مقدم واقع شود. کار آمادگی برای کرۀ بالاترِ بعد بسیار مهم است، اما هیچ چیز به اندازۀ کار کرهای که عملاً در آن زندگی میکنید اهمیت ندارد. اما اگر چه کار مهم است، خویشتن مهم نیست. هنگامی که شما احساس مهم بودن میکنید، انرژی را به بهای فرسودگی عزت نفس از دست میدهید، طوری که برای انجام کار انرژی اندکی باقی میماند. اهمیت نفس، نه اهمیت کار، مخلوقات نابالغ را خسته میسازد. این عنصرِ خود است که موجب خستگی میگردد، نه تلاش برای اکتساب. شما میتوانید کار مهمی به انجام رسانید، اگر خود را مهم تلقی نکنید. شما میتوانید چند کار را به آسانی یک کار انجام دهید، اگر خود را خارج از آن قرار دهید. تنوع آرامبخش است. یکنواختی آن چیزی است که موجب فرسودگی و خستگی میشود. روزها همگی همانند یکدیگرند — فقط زندگانی یا گزینۀ مرگ.
سطوح پایینتر موتای مورانشیا مستقیماً به سطوح بالاتر فلسفۀ بشری میپیوندند. در اولین کرۀ قصر، روال بر این است که از طریق تکنیک موازی به دانشجویان کمتر پیشرفته آموزش داده شود. بدین صورت که به یک ستون مفاهیم سادهتر موتا عرضه میشود، و در ستون متقابل بیانات متشابه فلسفۀ انسانی نقل میگردد.
مدتی نه چندان پیش من ضمن انجام یک مأموریت در اولین کرۀ قصر سِتانیا فرصت آن را داشتم که این روش آموزشی را مشاهده کنم؛ و گر چه میسر نیست که محتوای درسی موتا را عرضه کنم، اجازه دارم بیست و هشت گفتۀ فلسفۀ بشری را که به منظور کمک به این اقامتگران جدید موقت کرۀ قصر در تلاشهای اولیهشان برای فهم اهمیت و معنی موتا طراحی شده بود و این آموزشگر مورانشیا آنها را به عنوان مطلب توضیحی به کار میگرفت ثبت کنم. این توضیحات فلسفۀ بشری چنین بودند:
1- نمایش تخصص ویژه نشانگر داشتن ظرفیت معنوی نیست. باهوش بودن جانشین سیرت راستین نیست.
2- اشخاص اندکی مطابق ایمانی که به راستی دارا میباشند زندگی میکنند. ترس نامعقول یک فریبکاری عقلانی بزرگ است که روی روان در حال تکامل انسانی به کار گرفته میشود.
3- از ظرفیتهای ذاتی نمیتوان فراتر رفت. یک پاینت هرگز ظرفیت یک کوارت را ندارد. مفهوم روحی نمیتواند به طور مکانیکی به قالب مادی حافظه تحمیل شود.
4- انسانهای کمی جرأت دارند چیزی مثل جمع پشتوانههای شخصیتی را که به وسیلۀ مجموعۀ خدمات طبیعت و موهبت الهی به وجود آمده جذب کنند. اکثر روانهای فقیر به راستی غنی هستند، اما از باور آن امتناع میورزند.
5- دشواریها ممکن است میان مایگی را به چالش طلبند و فرد ترسو را شکست دهند، اما آنها فقط فرزندان واقعی والامرتبهها را برمیانگیزند.
6- برای بهرهوری از امتیاز بدون سوءِ استفاده، برای داشتن آزادی بدون مجوز، برای برخورداری از قدرت و با ثابت قدمی از استفادۀ از آن برای خودستایی امتناع ورزیدن — اینها نشانههای تمدن عالی هستند.
7- در کیهان حوادث کور و غیرقابل پیشبینی رخ نمیدهد. موجودات آسمانی نیز به موجود پایینتر که از عمل کردن بر مبنای نور حقیقت امتناع میورزد یاری نمیرسانند.
8- تلاش همیشه شادی به بار نمیآورد، اما بدون تلاش هوشمندانه هیچ شادمانی وجود ندارد.
9- عمل به قدرت میانجامد. اعتدال به شیفتگی منجر میشود.
10- نیکوکاری تارهای خوش آهنگ حقیقت را مینوازد، و ملودی حتی تا شناخت بیکران در سرتاسر کیهان به ارتعاش در میآید.
11- فرد ضعیف به زیادهروی در قطعنامه سازی میپردازد، اما فرد قوی دست به عمل میزند. زندگانی فقط برابر کار یک روز است — آن را به خوبی انجام دهید. عمل به ما تعلق دارد؛ پیامدها از آن خداوند است.
12- بزرگترین مصیبت کیهان این است که هرگز دچار مصیبت نشده باشید. انسانها فقط از طریق تجربه نمودن رنج و محنت حکمت میآموزند.
13- ستارگان از انزوای تنهاییِ برخوردار از ژرفای تجربی به بهترین نحو قابل تشخیص هستند، نه از قلههای منور و نشاط آور کوه.
14- اشتهای معاشران خود را برای حقیقت تیز کنید. فقط زمانی اندرز دهید که برای آن درخواست شده باشد.
15- تظاهر، تلاش مضحک فرد نادان برای جلوه نمودن به شکل فرد خردمند است، کوشش روان تهی برای جلوه نمودن به شکل فرد غنی است.
16- شما نمیتوانید حقیقت معنوی را مشاهده کنید، تا این که به طور حسی آن را تجربه نمایید، و بسیاری از حقایق به راستی احساس نمیشوند مگر در شرایط ناسازگار.
17- بلند پروازی خطرناک است مگر این که به طور کامل اجتماعی شود. شما به راستی به هیچ فضیلتی دست نیافتهاید تا این که اعمال شما، شما را برای آن ارزشمند سازد.
18- بیصبری یک زهر روح است. عصبانیت یک سنگی است که به داخل یک لانۀ زنبور پرتاب شود.
19- اضطراب باید ترک شود. ناامیدیهایی که تحملشان از همه سختتر است آنهایی هستند که هرگز نمیآیند.
20- فقط یک شاعر میتواند شعر را در نثر عادی زندگانی روزمره تشخیص دهد.
21- مأموریت والای هر هنری این است که به وسیلۀ پندارهای خیالی خود از یک واقعیت بالاتر جهان از پیش خبر دهد و احساسات زمان را در جهت فکر به ابدیت متبلور سازد.
22- روان در حال تکامل به وسیلۀ آنچه که میکند الهی نمیشود، بلکه به وسیلۀ آنچه که تلاش میکند انجام دهد.
23- مرگ هیچ چیز به دارایی عقلانی یا عطیۀ معنوی اضافه نکرد، بلکه به وضعیت تجربی، آگاهی از نجات را اضافه نمود.
24- سرنوشت ابدیت لحظه به لحظه به وسیلۀ دستاوردهای زندگانی روزانه تعیین میشود. اعمال امروز سرنوشت فردا هستند.
25- بزرگی، آنقدر در برخورداری از قدرت نهفته نیست، بلکه در استفادۀ خردمندانه و الهی از چنین قدرتی است.
26- دانش فقط در سهیم کردن دیگران در آن به دست میآید؛ آن به وسیلۀ خرد مورد حراست قرار میگیرد و به وسیلۀ مهر ورزیدن اجتماعی میشود.
27- پیشرفت، توسعۀ ویژگیهای فردی را میطلبد. میان مایگی در صدد است با استانداردیزه کردن تداوم یابد.
28- دفاع استدلالی از هر پیشنهادی به طور معکوس با حقیقتی که در بر دارد متناسب است.
کار آغازگران در اولین کرۀ قصر چنین است، در حالی که شاگردان پیشرفتهتر در کرات بعد در سطوح بالاتر بینش کیهانی و موتای مورانشیا مهارت مییابند.
انسانهای در حال صعود، از هنگام فارغالتحصیلی از کرات قصر تا نیل به وضعیت روحی در مسیر زندگانی ابرجهان، پیشروندگان مورانشیا نامیده میشوند. گذار شما از این حیات مرزی شگفتانگیز یک تجربۀ فراموش نشدنی، یک خاطرۀ سحرانگیز خواهد بود. آن دروازۀ تکاملی به حیات روحی و نیل نهاییِ کمال مخلوق میباشد که فراز یابندگان از طریق آن به هدف زمان — یافتن خداوند در بهشت — دست مییابند.
یک مقصود قطعی و الهی در تمامی این طرح مورانشیا و روحی متعاقب پیشرفت انسانی، این آموزشگاه مبسوط جهانی برای مخلوقات در حال صعود، وجود دارد. طرح آفریدگاران چنین است که به مخلوقات زمان یک فرصت تدریجی برای استادی در جزئیات کارکرد و ادارۀ جهان بزرگ داده شود، و این درس طولانی آموزشی بدین صورت به بهترین نحو پیش میرود که اجازه داده شود انسان در حال بقا به طور تدریجی بالا رود و در هر مرحلۀ صعود شرکت عملی داشته باشد.
برنامۀ بقای انسان یک منظور عملی و مفید دارد؛ شما دریافت کنندۀ تمامی این کار الهی و آموزش پر تلاش نیستید که صرفاً بقا یابید تا از خوشی بیپایان و آسایش ابدی بهرهمند شوید. یک هدف خدمت برین وجود دارد که فراتر از افق عصر کنونی جهان است. اگر طرح خدایان صرفاً چنین بود که شما را به یک گردش طولانی و ابدی شادیآور ببرند، قطعاً تمامی جهان را اینطور به طور گسترده به یک آموزشگاه عظیم و پیچیدۀ عملی تبدیل نمیکردند، و یک بخش عمدۀ آفرینش آسمانی را به صورت آموزگاران و آموزشیاران به کار نمیگرفتند، و سپس دوره به دوره را صرف هدایت یک به یک شما از میان این آموزشگاه بسیار عظیم تجربی جهانی بنمایند. به نظر میرسد پیشبرد طرح پیشرفت انسانی یکی از مقاصد اصلی جهان سازمان یافتۀ کنونی باشد، و اکثریت سلسله مراتب بیشمار موجودات هوشمند آفریده شده، به طور مستقیم یا غیرمستقیم در پیشبرد مراحلی از این طرح تدریجی کمال بخش درگیر میباشند.
در پیمایش نردبان صعودی وجود زنده از مرحلۀ انسان فانی تا قرار گرفتن در حضور الوهیت، شما در واقع عین حیات هر فاز ممکن و مرحلۀ وجود کمال یافتۀ مخلوق را در محدودۀ عصر کنونی جهان زندگی میکنید. از انسان فانی تا پایان دهندۀ بهشت، هر چیز که هم اکنون میتواند وجود داشته باشد — شامل هر چیز که در حال حاضر برای رستههای زندۀ هوشمند، موجودات کمال یافتۀ متناهی ممکن است — در بر گرفته شده است. اگر سرنوشت آیندۀ پایان دهندگان بهشت خدمت در جهانهای جدیدی است که اکنون در حال ساخته شدن هستند، این امر قطعی است که در این آفرینش جدید و آینده، هیچ رستۀ خلق شدهای از موجودات تجربی وجود نخواهد داشت که زندگانی آنها تماماً متفاوت از آنهایی باشد که پایان دهندگان انسانی آن به عنوان بخشی از آموزش فرازگرایانۀ خود به عنوان یکی از مراحل پیشرفت طولانی خود از حیوان به فرشته و از فرشته به روح و از روح تا خداوند، در کرهای زندگی کردهاند.
[عرضه شده توسط یک فرشتۀ اعظم نبادان.]
منشأ و طبیعت کلیۀ کرات مسکونیِ انسانی، تکاملی است. این کرات زمین زایش و گهوارۀ تکاملی نژادهای انسانی زمان و فضا هستند. هر واحد حیات فرازگرایانه، یک مدرسۀ راستین آموزشی برای مرحلۀ بعدی وجود میباشد، و این امر در مورد هر مرحلۀ صعود پیشروندۀ بهشتی انسان صدق میکند. به همان اندازه که این امر در تجربۀ اولیۀ انسانی در یک سیارۀ تکاملی صادق است، در مدرسۀ نهایی ملک صادقها در ستاد مرکزی جهان صدق میکند. این مدرسهای است که انسانهای فراز یابنده تا پیش از انتقال به نظام ابرجهان و دستیابی به اولین مرحلۀ وجود روحی در آن شرکت نمیکنند.
کلیۀ کرات مسکونی اساساً به منظور مدیریت آسمانی به سیستمهای محلی گروهبندی شدهاند، و هر یک از این سیستمهای محلی به حدود هزار کرۀ تکاملی محدود است. این محدودیت با حکم قدمای ایامها صورت گرفته است، و مربوط به سیارات واقعی تکاملی که انسانهایی با وضعیت بقا روی آن زندگی میکنند میباشد. هیچکدام از کراتی که سرانجام در نور و حیات استقرار یافتهاند و سیاراتی که در مرحلۀ پیش بشریِ پیدایش حیات واقع شدهاند جزو این گروه محسوب نمیشوند.
سِتانیا خود یک سیستم ناتمام است که شامل فقط 619 کرۀ مسکونی است. چنین سیاراتی مطابق ثبتشان به عنوان کرات مسکونی و به عنوان کراتی که مخلوقات صاحب اراده در آنها سکنی گزیدهاند، به طور متوالی شمارهبندی شدهاند. بدین ترتیب به یورنشیا شمارۀ 606 سِتانیا داده شد، یعنی ششصد و ششمین کره در این سیستم محلی که در آن پروسۀ طولانی تکاملی حیات منجر به ظهور موجودات بشری گردید. سی و شش سیارۀ غیرمسکونی وجود دارند که به مرحلۀ اعطای حیات نزدیک میشوند و چندین سیاره وجود دارند که برای حاملین حیات اکنون در حال آماده شدن هستند. تقریباً دویست کره وجود دارند که در حال تکاملند، طوری که ظرف چند میلیون سال آینده برای کاشت حیات آماده خواهند شد.
کلیۀ سیارات برای استقرار حیات انسانی مناسب نیستند. سیارات کوچکی که از میزان بالایی از چرخش محوری برخوردارند برای اسکان دادن حیات به کلی نامناسبند. در چندین سیستم فیزیکی سِتانیا، سیاراتی که به دور خورشید مرکزی میچرخند بیش از حد برای سکونت بزرگ هستند. جرم عظیم آنها موجب جاذبهای طاقت فرسا است. بسیاری از این کرات غولآسا دارای اقماری هستند، گاهی اوقات شش عدد یا بیشتر. و اندازۀ این اقمار غالباً بسیار به اندازۀ یورنشیا نزدیک است، طوری که تقریباً برای سکونت ایدهآلند.
قدیمیترین کرۀ مسکونی سِتانیا، کرۀ شمارۀ یک، آنُوا نام دارد، و یکی از چهل و چهار قمری است که به دور یک سیارۀ غولآسای تاریک میچرخد، اما در معرض نور ناهمسان سه خورشید همسایه قرار دارد. آنُوا در یک مرحلۀ پیشرفتۀ تمدن پیشرو میباشد.
تکامل جهانهای زمان و فضا تدریجی است؛ پیشرفت حیات — زمینی یا آسمانی — اختیاری یا سحرآمیز نیست. تکامل کیهانی ممکن است همیشه قابل فهم (قابل پیشبینی) نباشد، اما مطلقاً غیرتصادفی است.
واحد بیولوژیک حیات مادی، سلول پروتوپلاسم، ارتباط جمعی انرژیهای شیمیایی، الکتریکی، و سایر انرژیهای اساسی است. فرمولهای شیمیایی در هر سیستم فرق میکنند، و تکنیک تولید مثل سلول زنده در هر جهان محلی اندکی متفاوت است، اما حاملین حیات همیشه کاتالیزورهای زندهای هستند که واکنشهای اولیۀ حیات مادی را آغاز میکنند. آنها تحریک کنندگان مدارهای انرژی مادۀ زنده هستند.
کلیۀ کرات یک سیستم محلی یک خویشاوندی غیرقابل اشتباه فیزیکی را آشکار میسازند. با این وجود، هر سیاره مقیاس حیات خود را دارد. هیچ دو سیارهای دقیقاً در عطیۀ گیاهی و حیوانی یکسان نیست. این تنوعات سیارهای در اقسام حیات سیستم ناشی از تصمیمات حاملین حیات میباشد. اما این موجودات نه دمدمی مزاجند و نه بوالهوس. جهانها مطابق قانون و نظم هدایت میشوند. قوانین نبادان فرامین الهی سلوینگتون هستند، و ترتیب تکاملی حیات در سِتانیا با الگوی تکاملی نبادان همآوا است.
تکامل قانون رشد بشری است، اما پروسۀ آن در کرات مختلف به اندازۀ زیاد فرق میکند. حیات گاهی اوقات در یک مرکز، و گاهی نیز در سه مرکز آغاز میشود، چنان که در یورنشیا شد. در کراتِ دارای اتمسفر معمولاً حیات دارای یک منشأ دریایی است، اما نه همیشه؛ این عمدتاً به وضعیت فیزیکی یک سیاره بستگی دارد. حاملین حیات در عملکرد خود برای آغاز نمودن حیات از اختیارات زیادی برخوردارند.
در ایجاد حیات سیارهای، شکل گیاهی همیشه بر شکل حیوانی تقدم دارد و پیش از آن که الگوهای حیوانی متمایز شوند به طور کامل تکامل مییابد. کلیۀ اقسام حیوانی از الگوهای بنیادین نوع پیشین گیاهی چیزهای زنده تکامل مییابند. آنها به طور مجزا سازمان نمییابند.
مراحل اولیۀ تکامل حیات در مجموع با دیدگاههای امروزۀ شما تطابق ندارند. انسان فانی یک تصادف تکاملی نیست. یک سیستم دقیق و یک قانون جهانی وجود دارد که آشکار شدن طرح حیات سیارهای را در کرات فضا تعیین میسازد. زمان و تولید تعداد عظیمی از یک نوع، تأثیرات کنترل کننده نیستند. موشها بسیار سریعتر از فیلها تولید مثل میکنند، با این حال فیلها سریعتر از موشها رشد میکنند.
پروسۀ تکامل سیارهای منظم و کنترل شده است. تکامل ارگانیسمهای بالاتر از گروههای پایینتر حیات تصادفی نیست. برخی اوقات پیشرفت تکاملی به طور موقت از طریق تخریب برخی خطوط مطلوب پلاسمای حیات که در یک نوعِ انتخاب شده حمل میشود به تعویق میافتد. اغلب به اعصار پی در پی نیاز است تا آسیبی که از طریق از دست رفتن یک تیرۀ منفرد برتر ارثی بشری ایجاد شده جبران شود. این تیرههای انتخابی و برترِ پروتوپلاسم زنده هنگامی که پدیدار میشوند باید به طور پاسدارانه و هوشمندانه مورد مراقبت واقع شوند. و در بیشتر کرات مسکونی این نیروهای برتر بالقوۀ حیات بسیار بیشتر از یورنشیا ارج نهاده میشوند.
در هر سیستم یک الگوی شاخص و بنیادین حیات گیاهی و حیوانی وجود دارد. اما حاملین حیات غالب اوقات با ضرورت تغییر این الگوهای بنیادین مواجه میشوند، تا آنها را با شرایط متغیر فیزیکی که در کرات بیشمار فضا با آنها مواجه هستند انطباق دهند. آنها یک نوع کلی مخلوقات انسانیِ متعلق به سیستم را پرورش میدهند، اما هفت نوع مشخص فیزیکی و نیز هزاران هزار نوع جزئی این هفت تنوع برجسته وجود دارند:
1- انواع اتمسفری.
2- انواع عنصری.
3- انواع جاذبهای.
4- انواع حرارتی.
5- انواع الکتریکی.
6- انواع انرژی دهنده.
7- انواع بینام.
سیستم سِتانیا شامل کلیۀ این انواع و گروههای بیشمار بینابینی میباشد، گر چه برخی به گونهای ناچیز نمایندگی میشوند.
1- انواع اتمسفری. تفاوتهای فیزیکی کراتی که انسان در آنها ساکن است عمدتاً از طریق طبیعت اتمسفر تعیین میشود. سایر تأثیراتی که به تمایز سیارهای حیات کمک میکند نسبتاً اندک است.
وضعیت کنونی اتمسفری یورنشیا تقریباً برای نگهداری نوع تنفس کنندۀ انسان ایدهآل است، اما نوع بشر میتواند چنان تغییر داده شود که بتواند در سیارات فوق اتمسفری و زیر اتمسفری هر دو زندگی کند. چنین تغییراتی همچنین به حیات حیوانی که در کرات گوناگون مسکونی به اندازۀ زیاد متفاوت است تعمیم مییابد. تغییر عمدهای از اقسام حیوانی در کرات زیر اتمسفری و فوق اتمسفری وجود دارد.
از انواع اتمسفری در سِتانیا، حدود دو و نیم در صد زیر تنفسی، حدود پنج درصد فوق تنفسی و بیش از نود و یک در صد میان تنفسی هستند. این مجموعاً نود و هشت و نیم درصد را در کرات سِتانیا محسوب میدارد.
موجوداتی نظیر نژادهای یورنشیا به عنوان موجودات میان تنفسی طبقهبندی میشوند. شما نمایانگر نوع متوسط یا عادی تنفس کنندۀ وجود انسانی هستید. اگر در یک سیاره با اتمسفری شبیه اتمسفر همسایۀ نزدیک شما، زهره، مخلوقاتی هوشمند وجود داشته باشند، به گروه فوق تنفسی تعلق خواهند داشت، در حالی که آنهایی که در یک سیاره با اتمسفری به نازکی همسایۀ بیرونی شما، مریخ، سکونت داشته باشند، زیر تنفسی نامیده خواهند شد.
اگر انسانها در سیارهای عاری از هوا، همانند کرۀ ماه شما زندگی کنند، به رستۀ جداگانۀ تنفس ناکننده تعلق مییابند. این قسم نمایانگر یک تعدیل رادیکال یا مفرط نسبت به محیط سیارهای است و به طور جداگانه بررسی خواهد شد. تنفس ناکنندگان به صورت یک و نیم درصد باقیماندۀ کرات سِتانیا محسوب میشوند.
2- انواع عنصری. این تفکیکها به رابطۀ انسانها با آب، هوا، و زمین مربوط میشود، و چهار نوع بارز از حیات هوشمند وجود دارد که به این مکانهای زیست مربوط است. مردمان یورنشیا از نوع زمینی هستند.
برای شما کاملاً مشکل است محیطی را که در طی اعصار اولیۀ برخی کرات غالب است تجسم کنید. این شرایط غیرعادی این را برای حیات در حال تکامل حیوانی ضروری میسازد که در مقایسه با آن سیاراتی که در ابتدا یک محیط زمینی و اتمسفری مساعد فراهم میسازند، برای ادوار طولانیتر در پرورشگاه دریایی خود باقی بماند. به عکس، در برخی کراتِ فوق تنفس کنندگان، وقتی که سیاره زیاد از حد بزرگ نباشد، گاهی اوقات صلاح است برای یک نوع انسانی امکانی فراهم شود که بتواند فوراً از راه اتمسفر عبور کند. این هوانوردان گاهی اوقات میان گروههای آبی و زمینی جای میگیرند و همیشه در زیستگاهی در روی زمین زندگی میکنند، و سرانجام به صورت ساکنان زمین تکامل مییابند. اما در برخی کرات، آنها حتی پس از این که موجودات نوع زمینی شدند، برای مدتها به پرواز ادامه میدهند.
این شگفتآور و نیز سرگرم کننده است که تمدن اولیۀ یک نژاد بدوی از موجودات بشری را که در حال شکلیابی است مشاهده نمایید. تمدنی که در یک حالت در هوا و نوک درختان و در مورد دیگر در میان آبهای کم عمق حوزههای ایمن گرمسیری، و نیز در کف، پهلوها، و سواحل این بوستانهای دریاییِ نژادهای آغازینِ چنین کرات استثنایی پدیدار میشوند. حتی در یورنشیا طی یک عصر طولانی انسان بدوی همانند نیاکان پیشین درخت نشین خود عمدتاً از طریق زندگی بر فراز درختان خود را حفظ نموده و تمدن بدوی خویش را پیش برد. و در یورنشیا شما هنوز یک گروه پستاندار کوچک (خانوادۀ خفاش) دارید که هوانورد است، و فکها و نهنگهای شما که در دریا زیست میکنند نیز از نوع پستاندار هستند.
در سِتانیا، از میان انواع عنصری، هفت درصد آبی، ده درصد هوایی، هفتاد درصد زمینی، و سیزده درصد از انواع ترکیبی زمین و هوا هستند. اما این تغییراتِ مخلوقات هوشمند اولیه نه ماهیان انسانی هستند و نه پرندگان انسانی. آنها از انواع بشری و پیش بشری هستند، نه اَبَرماهیان و نه پرندگان جلال یافته، بلکه مشخصاً انسان.
3- انواع جاذبهای. از طریق تعدیل طراحی خلاق، موجودات هوشمند طوری ساخته میشوند که میتوانند آزادانه در کرات کوچکتر و نیز بزرگتر از یورنشیا عمل نمایند، و از این رو به درجاتی با جاذبۀ آن سیاراتی که اندازه و غلظت آنها ایدهآل نیست تطبیق یابند.
قد انواع متنوع سیارهای انسانها متغیر است. حد متوسط قد در نبادان اندکی زیر هفت فوت است. برخی کرات بزرگتر با مردمانی که فقط در حدود دو و نیم فوت قد دارند از سکنه پر هستند. قامت انسانی از این حد تا حد متوسط در سیاراتی که اندازۀ متوسط دارند و تا حدود ده فوت در کرات مسکونی کوچکتر دامنه دارد. در سِتانیا فقط یک نژاد وجود دارد که زیر چهار فوت قد دارد. ساکنان بیست درصد از کرات مسکونی سِتانیا انسانهایی از انواع جاذبهای تغییر یافته هستند که در سیارات بزرگتر و کوچکتر ساکنند.
4- انواع حرارتی. میتوان موجودات زندهای خلق نمود که بتوانند حرارتهایی بسیار بالاتر و نیز بسیار پایینتر از دامنۀ حیات نژادهای یورنشیا را تحمل نمایند. پنج نوع مشخص موجودات که در رابطه با مکانیسمهای تنظیم حرارت طبقهبندی میشوند وجود دارند. در این مقیاس، نژادهای یورنشیا شمارۀ سه هستند. نژادهای سی درصد از کرات سِتانیا از انواع تغییر یافتۀ حرارتی هستند. در مقایسه با مردم یورنشیا که در گروه میانی حرارت عمل میکنند، دوازده درصد به رشتههای بالاتر حرارت و هجده درصد به رشتههای پایینتر تعلق دارند.
5- انواع الکتریکی. کارکرد الکتریکی، مغناطیسی، و الکترونیکی کرات به اندازۀ زیاد فرق میکند. ده طرح حیات انسانی وجود دارد که برای ایستادگی در برابر انرژی ناهمسان کرات به گونهای متنوع شکل داده شده است. این ده شکل متنوع همچنین به طرق اندک متفاوت نسبت به انوار شیمیایی نور عادی خورشید واکنش نشان میدهند. اما این تغییرات اندک فیزیکی به هیچ وجه روی حیات هوشمندانه یا روحی تأثیر نمیگذارند.
از میان گروههای الکتریکی حیات انسانی، تقریباً بیست و سه درصد به طبقۀ شمارۀ چهار، نوع وجود یورنشیا، تعلق دارند. این انواع در درصدهای صحیح به این شکل تقسیم بندی شدهاند: شمارۀ 1، یک درصد؛ شمارۀ 2، دو درصد؛ شمارۀ 3، پنج درصد؛ شمارۀ 4، بیست و سه درصد؛ شمارۀ 5، بیست و هفت درصد؛ شمارۀ 6، بیست و چهار درصد؛ شمارۀ 7، هشت درصد؛ شمارۀ 8، پنج درصد؛ شمارۀ 9، سه درصد؛ شمارۀ 10، دو درصد.
6- انواع انرژی دهنده. کلیۀ کرات در شیوۀ کسب انرژی یکسان نیستند. کلیۀ کرات مسکونی از یک اقیانوس اتمسفری که برای مبادلۀ استنشاقی گازها مناسب باشد، آنطور که در یورنشیا موجود است، برخوردار نیستند. در طول مراحل اولیه و بعدی بسیاری از سیارات، موجوداتی از نوع کنونی شما نمیتوانند زندگی کنند، و هنگامی که عوامل تنفسی یک سیاره بسیار بالا یا بسیار پایین هستند، اما کلیۀ پیش شرطهای دیگر حیات هوشمند کافی هستند، حاملین حیات اغلب در چنین کراتی یک شکل تغییر یافتۀ وجود انسانی را ایجاد میکنند، موجوداتی که در تأثیرگذاری بر مبادلات پروسۀ حیات خویش مستقیماً از طریق انرژی نوری و استحالۀ دست اول نیرویی کنترلگران استاد فیزیکی از کارایی برخوردارند.
شش نوع متفاوت تغذیۀ حیوانی و انسانی وجود دارد: زیر تنفس کنندگان اولین نوع تغذیه را به کار میبندند، آبزیان دومین، و میان تنفس کنندگان سومین، آنطور که در یورنشیا چنین است. فوق تنفس کنندگان چهارمین نوع دریافت انرژی را به کار میبندند، در حالی که تنفس ناکنندگان از پنجمین نوع تغذیه و انرژی استفاده میکنند. ششمین تکنیک دریافت انرژی محدود به مخلوقات بینابینی است.
7- انواع بینام. تنوعات فیزیکی متعدد بیشتری در حیات سیارهای وجود دارند، اما کلیۀ این تفاوتها کاملاً به تغییر شکل ساختاری، جداسازی فیزیولوژیک و تعدیل الکتریکی - شیمیایی بستگی دارند. چنین تمایزاتی به حیات هوشمندانه یا روحی مربوط نیستند.
ساکنان اکثر سیارات مسکونی از نوع موجودات هوشمند تنفس کننده هستند. اما همچنین انواعی از انسانها وجود دارند که قادرند در کراتی که از هوای کمی برخوردار بوده یا بدون هوا هستند زندگی کنند. از میان کرات مسکونی اُروانتان این نوع به کمتر از هفت درصد بالغ میشود. در نبادان این نسبت کمتر از سه درصد است. در تمامی سِتانیا فقط نه عدد از این کرات وجود دارد.
در سِتانیا تعداد بسیار کمی از نوع غیرتنفسی کرات مسکونی وجود دارد، زیرا این بخشِ جدیداً سازمان یافتۀ نُرلاشیادِک هنوز مملو از اجسام فضایی شهابی میباشد، و کراتی که فاقد یک اتمسفر استحفاظی اصطکاکی هستند به وسیلۀ این اجسام سرگردان در معرض بمباران بیوقفه قرار دارند. حتی برخی از ستارگان دنبالهدار در بر گیرندۀ انبوه شهابها هستند، اما به عنوان یک قاعده، آنها اجرام کوچکتر تکه تکه شدۀ ماده میباشند.
میلیونها میلیون شهاب سنگ روزانه وارد اتمسفر یورنشیا میشوند، که با سرعت تقریباً دویست مایل در ثانیه داخل میشوند. در کرات غیرتنفسی، نژادهای پیشرفته باید کار زیادی انجام دهند تا بتوانند خود را در برابر آسیب شهابها محافظت نمایند. آنها این کار را از طریق نصب وسایل الکتریکی که شهابها را نابود ساخته یا منحرف میسازند انجام میدهند. آنها هنگامی که از این مناطق محفوظ خارج میشوند در معرض خطر زیادی قرار میگیرند. این کرات همچنین در معرض طوفانهای فاجعهآمیز الکتریکی با طبیعتی که در یورنشیا ناشناخته است قرار دارند. در طول چنین اوقاتی از نوسانات انرژی، ساکنان باید در ساختمانهای ویژۀ خود که دارای عایق استحفاظی هستند پناه بجویند.
زندگی در کرات تنفس ناکنندگان به طور بنیادین از آنچه که در یورنشیا است متفاوت است. تنفس ناکنندگان مثل نژادهای یورنشیا غذا نمیخورند یا آب نمیآشامند. واکنشهای سیستم عصبی، مکانیسمهای تنظیم حرارت و متابولیسم این مردمان ویژه نسبت به چنین کارکردهای انسانهای یورنشیا به طور بنیادین متفاوتند. تقریباً هر عمل زندگی، گذشته از تولید مثل، فرق میکند، و حتی روشهای تولید مثل تا اندازهای متفاوتند.
در کرات غیرتنفسی، انواع حیوانی به طور بنیادین بیشباهت با آنهایی هستند که در سیارات اتمسفری یافت میشوند. طرح غیرتنفسی حیات از تکنیک وجود در یک کرۀ دارای اتمسفر فرق میکند. مردمان آن حتی در بقا، وقتی که کاندیدای پیوند روحی میشوند، فرق میکنند، با این وجود این موجودات با همان دشواریها و شادیهای نسبی که توسط انسانهایی که در کرات دارای اتمسفر زندگی میکنند تجربه میشود از زندگی لذت میبرند و فعالیتهای محیط را به جلو میبرند. تنفس ناکنندگان در ذهن و کاراکتر با سایر انواع انسانها متفاوت نیستند.
شما نسبت به کارکرد سیارهای این نوع انسان بسیار علاقمند خواهید بود، زیرا چنین نژادی از موجودات در کرهای در نزدیکی یورنشیا ساکن است.
تفاوتهای بسیاری میان انسانهای کرات مختلف وجود دارد، حتی در میان آنهایی که به همان انواع هوشمند و فیزیکی تعلق دارند. اما کلیۀ انسانهای دارای شأن اراده جانداران دو پایی هستند که عمودی میایستند.
شش نژاد تکاملی پایهای وجود دارد: سه نوع اولیه: سرخ، زرد، و آبی؛ و سه نوع ثانویه: نارنجی، سبز، و نیلی. بیشتر کرات مسکونی دارای کلیۀ این نژادها هستند، اما بسیاری از سیارات سه مغزه فقط سه نوع اولیه را در خود جای دادهاند. برخی سیستمهای محلی نیز فقط دارای این سه نوع نژاد هستند.
حد متوسط عطیۀ ویژۀ حس فیزیکی موجودات بشری دوازده عدد است، گر چه حواس ویژۀ انسانهای سه مغزه اندکی فراتر از نوع انسانهای یک و دو مغزه میباشد. آنها نسبت به نژادهای یورنشیا میتوانند به طور قابل ملاحظه بهتر ببینند و بشنوند.
نوزادان معمولاً تکی به دنیا میآیند و تولدهای چندتایی استثنا هستند. حیات خانوادگی نسبتاً در کلیۀ انواع سیارات یکنواخت است. در کلیۀ کرات پیشرفته، برابری جنسی حاکم است. مرد و زن در عطیۀ ذهنی و وضعیت معنوی برابرند. تا زمانی که یک جنس در صدد ستمگری بر جنس دیگر است، ما آن سیاره را خارج شده از بربریت تلقی نمیکنیم. این جنبۀ تجربۀ مخلوق همیشه بعد از ورود یک پسر و دختر ماتریال به اندازۀ زیاد بهبود مییابد.
در کلیۀ سیاراتی که از خورشید نور و گرما دریافت میکنند تغییرات فصلی و حرارتی رخ میدهد. در کلیۀ کرات دارای اتمسفر کشاورزی عمومیت دارد. کشت و کار کردن روی زمین کاری است که وجه اشتراک نژادهای در حال پیشرفت همۀ چنین سیاراتی است.
انسانها همگی در روزگاران اولیۀ خویش با دشمنان میکروسکوپی تقلاهای کلی یکسانی دارند، نظیر آنچه شما اکنون در یورنشیا تجربه میکنید، گر چه شاید نه چنان گسترده. طول عمر در سیارات مختلف از بیست و پنج سال در کرات بدوی تا نزدیک به پانصد سال در کرات پیشرفتهتر و کهنسالتر فرق میکند.
موجودات بشری همگی اجتماعی هستند، هم قبیلهای و هم نژادگرا. این جداسازیهای گروهی ذاتیِ منشأ و ساختار آنها است. چنین تمایلاتی فقط از طریق پیشرفت تمدن و توسط معنویت یافتن تدریجی میتوانند تغییر یابند. مشکلات اجتماعی، اقتصادی، و دولتیِ کرات مسکونی مطابق سن سیارات و درجهای که به واسطۀ آن از طریق اقامتهای موقت پی در پی پسران الهی تأثیر پذیرفتهاند فرق میکنند.
ذهن عطیۀ روح بیکران است و در محیطهای گوناگون درست یکسان عمل میکند. ذهن انسانها صرف نظر از برخی تفاوتهای ساختاری و شیمیایی که طبیعت فیزیکی مخلوقات صاحب ارادۀ سیستمهای محلی را تعیین ویژگی میکند، مشابه است. صرف نظر از تفاوتهای شخصی یا فیزیکی سیارهای، حیات ذهنی کلیۀ این انواع گوناگون انسانها بسیار شبیه هم است، و مسیر فوری زندگانی آنها بعد از مرگ بسیار مشابه است.
اما ذهن فانی بدون روح فناناپذیر نمیتواند بقا یابد. ذهن انسان فانی است. فقط روح اعطا شده فناناپذیر است. بقا به معنویت یافتن از طریق خدمت روحانی تنظیم کننده — به تولد و تکامل روان جاودانه — بستگی دارد. حداقل، نسبت به مأموریت تنظیم کننده مبنی بر تأثیرگذاری روی دگرگونی معنوی ذهن مادی نباید ضدیت به وجود آمده باشد.
تا اندازهای مشکل خواهد بود تصویری مکفی از سری سیارهای انسانها ارائه داد، زیرا شما مقدار بسیار کمی دربارۀ آنها میدانید و چون انواع بسیاری از آنها وجود دارند. با این وجود میتوان مخلوقات فانی را از دیدگاههای متعددی مورد مطالعه قرار داد. در بین آنها به دیدگاههای زیرین برخورد میکنیم:
1- تطبیق با محیط سیارهای.
2- سری نوع مغز.
3- سری دریافت روح.
4- ادوار سیارهای انسانی.
5- سری خویشاوندی مخلوق.
6- سری پیوند با تنظیم کننده.
7- تکنیکهای گریز از زمین.
کرات مسکونی هفت ابرجهان با مردمی پر هستند که به طور همزمان در یک یا چند رسته از هر یک از این هفت طبقات کلی حیات تکاملی مخلوق طبقهبندی میشوند. اما حتی این طبقهبندیهای کلی برای موجوداتی نظیر میدسونایتیها یا برخی از سایر اشکال حیات هوشمند جایی در نظر نمیگیرد. کرات مسکونی، آنطور که در این نوشتهها شناسانده شدهاند، با مخلوقات تکاملی فانی پر هستند، اما اشکال حیات دیگری هم وجود دارند.
1- تطبیق با محیط سیارهای. از دیدگاه تطبیق حیات مخلوق با محیط سیارهای، سه گروه کلی از کرات مسکونی وجود دارند: گروه نرمال تطبیق، گروه رادیکال تطبیق، و گروه آزمایشی.
تطبیق نرمال با شرایط سیارهای به دنبال الگوهای فیزیکی که در پیش مورد بررسی قرار گرفتند میآیند. کرات تنفس ناکنندگان نمونۀ تطبیق رادیکال یا مفرط میباشند، اما سایر نوعها نیز در این گروه شامل هستند. کرات تجربی معمولاً به گونهای ایدهآل با اشکال عادی حیات تطبیق مییابند، و در این سیارات دهگانی حاملین حیات سعی میکنند تغییراتی سودمند در طرحهای استاندارد حیات ایجاد نمایند. چون کرۀ شما یک سیارۀ آزمایشی است، با کرات همتای آن در سِتانیا به گونهای چشمگیر فرق میکند. اشکال بسیاری از حیات در یورنشیا پدیدار گشتهاند که در جاهای دیگر یافت نمیشوند. به همین ترتیب انواع معمول زیادی وجود دارند که در سیارۀ شما غایبند.
در جهان نبادان، کلیۀ کرات تغییر حیات به طور سری به یکدیگر مرتبطند و یک حوزۀ مخصوص از امور جهان را که مورد توجه مدیران برگزیده است تشکیل میدهند. و کلیۀ این کرات آزمایشی به طور مرتب به وسیلۀ یک گروه از مدیران جهان که رئیس آنها پایان دهندهای کارآزموده است و در سِتانیا به نام تابامَنشیا شهرت دارد بازرسی میشوند.
2- سری نوع مغز. یک همسانی فیزیکی انسانها مغز و سیستم عصبی است. با این وجود، سه سازمان بنیادین از مکانیسم مغز وجود دارد. نوع یک مغزه، دو مغزه، و سه مغزه. مردم یورنشیا از نوع دو مغزه هستند، تا اندازهای خیال پردازتر، ماجراجوتر، و فلسفیتر از انسانهای یک مغزه، اما نسبت به انواع سه مغزه تا اندازهای کمتر معنوی، اخلاقی، و پرستشگر. این تفاوتهای مغزی حتی سرشت موجودات پیش بشری حیوانی را مشخص میسازد.
از نوعِ دو نیم کرهایِ قشر مغز مردم یورنشیا شما میتوانید از طریق مقایسه، چیزی از نوع یک مغزه را دریابید. مغز سومِ انواع سه مغزه را میتوان به صورت تکامل شکل پایینتر یا ابتدایی مغز شما در نظر گرفت که تا آن نقطه تکامل مییابد که عمدتاً در کنترل فعالیتهای فیزیکی عمل میکند و دو مغز برتر را برای کارهای بالاتر آزاد باقی میگذارد: یکی برای عملکردهای هوشمندانه و دیگری برای فعالیتهای همیارانه - معنوی تنظیم کنندۀ فکر.
در حالی که پیشرفتهای زمینی نژادهای یک مغزه در مقایسه با انواع دو مغزه اندکی محدود است، سیارات قدیمیتر گروه سه مغزه تمدنهایی به نمایش میگذارند که مردم یورنشیا را مبهوت میسازد و در مقایسه قدری موجب خجلت شما میشود. در توسعۀ مکانیکی و تمدن مادی، حتی در پیشرفت عقلانی، کرات دو مغزۀ انسانی قادرند با کرات سه مغزه برابری کنند. اما در کنترل بالاتر ذهن و توسعۀ برابری عقلانی و معنوی، شما تا اندازهای پایینتر هستید.
کلیۀ چنین تخمینات مقایسهای در رابطه با پیشرفت عقلانی یا دستیابی معنوی هر کره یا گروهی از کرات باید با بیطرفی سن سیاره را در نظر گیرد. بخش زیاد، بسیار زیاد، به سن، مساعدت ارتقا دهندگان بیولوژیک، و مأموریتهای متعاقب رستههای گوناگون پسران الهی بستگی دارد.
در حالی که مردمان سه مغزه نسبت به رستههای یک یا دو مغزه، قادر به اندکی تکامل بالاتر سیارهای هستند، همگی از نوع یکسان پلاسمای حیات برخوردارند و همانند موجودات بشری در یورنشیا فعالیتهای سیارهای را به طرق بسیار مشابه به انجام میرسانند. این سه نوع انسان در تمامی کرات سیستمهای محلی پراکندهاند. در اکثر موارد، شرایط سیارهای تأثیرات بسیار کمی در تصمیمات حاملین حیات در طرحریزی این رستههای متنوع از انسانها در کرات مختلف داشته است. لذا حاملین حیات اختیار دارند به طور دلخواه برنامهریزی و عمل نمایند.
این سه نوع، در مسیر حرکت فرازگرایانه به سوی آینده در شرایط یکسانی قرار دارند. هر یک باید همان میزان از پیشرفت عقلانی را بپیماید، و هر یک باید در همان آزمونهای معنوی پیشرفت مهارت یابد. ادارۀ سیستم و مدیریت کوکبۀ مربوط به این کرات مختلف به طور یکسان عاری از تبعیض است. حتی نظامهای پرنسهای سیارهای یکسانند.
3- سری دریافت روح. تا جایی که به ارتباط با امور روحی مربوط میشود، سه گروه طرح ذهن وجود دارد. این طبقهبندی به انواع یک، دو، و سه مغزۀ انسانها اشاره ندارد. آن در درجۀ اول به ساختار شیمیایی غدههای بدن اشاره دارد، به ویژه به سازمان برخی غدد که با غدههای هیپوفیز قابل مقایسهاند. مردم برخی کرات دارای یک غده، دیگران دو غده، مثل یورنشیاییها، در حالی که در کرات دیگر نژادها دارای سه عدد از این غدد ویژه هستند. تخیل ذاتی و دریافت معنوی قطعاً توسط این عطیۀ ناهمسان شیمیایی تأثیر میپذیرد.
از میان انواع دریافت روحی، شصت و پنج درصد از گروه دوم هستند، مثل نژادهای یورنشیا. دوازده درصد از نوع اول هستند، طبعاً کمتر پذیرا، در حالی که بیست و سه درصد در طول حیات زمینی بیشتر به معنویت تمایل دارند. اما چنین تمایزاتی از مرگ طبیعی جان به در نمیبرند. کلیۀ این تفاوتهای نژادی فقط به حیات در جسم مربوطند.
4- ادوار سیارهای انسانی. این طبقهبندی، تسلسل اعطاهای موقت را، آنطور که روی وضعیت زمینی انسان و دریافت وی از خدمت روحانی آسمانی تأثیر میگذارند، به رسمیت میشناسد.
حیات توسط حاملین حیات در سیارات آغاز میگردد و آنها تا مدتی بعد از ظهور تکاملی انسان فانی از رشد و نمو آن مراقبت میکنند. پیش از این که حاملین حیات یک سیاره را ترک کنند، بر حسب معمول یک پرنس سیارهای را به عنوان فرمانروای زمین منصوب میدارند. با این فرمانروا سهمیۀ کاملی از نیروهای کمکی تحت فرمان و مددکاران خادم وارد میشوند، و همزمان با ورود وی اولین داوری برای زندگان و مردگان صورت میگیرد.
با پدیدار شدن گروههای بشری، این پرنس سیارهای میآید تا شروع تمدن بشری را افتتاح نماید و کانون جامعۀ بشری را ایجاد کند. دنیای مغشوش شما برای ایام اولیۀ حکومت پرنسهای سیارهای معیار نیست، زیرا نزدیک به آغاز چنین حکومتی در یورنشیا بود که پرنس سیارهای شما، کلیگسشیا، بخت خود را با شورش حاکم سیستم، لوسیفر، آزمایش نمود. سیارۀ شما از آن هنگام مسیری طوفانی را دنبال نموده است.
در یک کرۀ تکاملی نرمال، در طول رژیم پرنس سیارهای، و مدت کوتاهی بعد از این که حاکم سیستم یک پسر و دختر ماتریال را به آن سیاره اعزام داشت، پیشرفت نژادی به اوج طبیعی بیولوژیک خود میرسد. این موجودات وارداتی به عنوان ارتقا دهندگان بیولوژیک خدمت میکنند. خطای آنها در یورنشیا تاریخ سیارهای شما را بیشتر پیچیده ساخت.
هنگامی که پیشرفت عقلانی و اخلاقی یک نژاد بشری به منتها درجۀ توسعۀ تکاملی رسید، یک پسر آوُنال بهشت در یک مأموریت مجیستریال میآید. و بعدها، بعد از این که وضعیت معنوی چنین کرهای به سرحد نیل طبیعی آن نزدیک میشود، سیاره توسط یک پسر اعطایی بهشت مورد دیدار واقع میشود. مأموریت اصلی یک پسر اعطایی برقراری وضعیت سیارهای و رها ساختن روح حقیقت برای کارکرد سیارهای و بدین ترتیب عملی ساختن آمدن تنظیم کنندگان فکر در سطح سراسری است.
اینجا، بار دیگر، یورنشیا از مسیر خارج میشود: هرگز یک مأموریت مجیستریال در کرۀ شما صورت نگرفته است، و پسر اعطایی شما نیز از رتبۀ آوُنال نبود. سیارۀ شما از نشان افتخارآمیزِ منزلگاهِ سیارهایِ انسانی شدنِ پسر عالی مقام، میکائیل نبادان، بهرهمند شد.
در نتیجۀ خدمت روحانی کلیۀ رستههای پی در پی فرزندی الهی، کرات مسکونی و نژادهای در حال پیشرفت آن شروع به نزدیکی به اوج تکامل سیارهای میکنند. چنین کراتی اکنون برای مأموریت کمال آفرین، ورود پسران آموزگار تثلیث، مستعد میشوند. این عصر پسران آموزگار، کانال ورود به عصر نهایی سیارهای — اوتوپیای تکاملی— عصر نور و حیات، میباشد.
این طبقهبندی موجودات بشری در یک مقالۀ بعدی توجه ویژهای را به خود اختصاص خواهد داد.
5- سری خویشاوندی مخلوق. سیارات نه تنها به طور عمودی در داخل سیستمها، کواکب، و غیره سازماندهی شدهاند، بلکه مدیریت جهان همچنین گروهبندیهای افقی مطابق نوع، سری، و سایر روابط را در نظر گرفته است. این ادارۀ عرضی جهان عمدتاً به هماهنگی فعالیتهایی با طبیعت خویشاوندی که مستقلاً در کرات مختلف شکوفا شدهاند مربوط میشود. این طبقات خویشاوند مخلوقات جهان به طور مرتب توسط یک گروه مرکب از شخصیتهای والایی که در رأس آنها پایان دهندگان مجرب دیرپا قرار دارند بازدید میشوند.
این عوامل خویشاوندی در کلیۀ سطوح آشکار هستند. زیرا سری خویشاوندی در میان شخصیتهای غیربشری و نیز در میان مخلوقات انسانی — حتی بین انواع بشری و فوق بشری — وجود دارد. موجودات هوشمند به طور عمودی در دوازده گروه بزرگ که هر یک دارای هفت بخش عمده هستند به هم همبستهاند. هماهنگی این گروههای موجودات بشری که به طور ویژه مرتبطند احتمالاً از طریق یک تکنیک ایزد متعال که به طور کامل قابل درک نیست ایجاد میشود.
6- سری پیوند با تنظیم کننده. طبقهبندی معنوی یا گروهبندی کلیۀ انسانها در طول تجربۀ پیش از یگانه شدن آنان از طریق رابطۀ وضعیت شخصیت با ناصح اسرارآمیز ساکن در فرد به طور کامل تعیین میشود. تقریباً نود در صد از کرات مسکونی نبادان با انسانهایی که با تنظیم کننده یگانه میشوند پر شده است. در مقایسه، در یک جهان نزدیک، کمی بیش از نیمی از کرات موجوداتی را در بر میگیرند که تنظیم کننده در آنها ساکن است و کاندیداهایی برای پیوند ابدی هستند.
7- تکنیکهای گریز از زمین. اساساً فقط یک راه برای آغاز نمودن حیات ویژۀ بشری در کرات مسکونی وجود دارد، و آن از طریق تولید مثل مخلوق و تولد طبیعی است، اما تکنیکهای بیشماری وجود دارند که انسان از طریق آنها میتواند از وضعیت زمینی خویش بگریزد و به جریان درونگرای فراز یابندگان بهشت دست یابد.
کلیۀ انواع مختلف فیزیکی و سری سیارهای انسانها به طور یکسان از خدمت روحانی تنظیم کنندگان فکر، فرشتگان نگاهبان، و انواع گوناگون گروههای بزرگ پیامآوران روح بیکران بهرهمند هستند. همگی مثل هم از طریق رهایی با مرگ طبیعی از اسارت جسم آزاد میشوند، و همگی همانند هم از آنجا به کرات تکامل معنوی و پیشرفت فکریِ مورانشیا میروند.
گهگاه با خواست مسئولین سیارهای یا حاکمان سیستم، رستاخیزهای ویژۀ بقا یافتگان خفته به وقوع میپیوندد. چنین رستاخیزهایی حداقل هر هزار سال زمان سیارهای رخ میدهند. در آن هنگام نه همگی بلکه ”بسیاری از آنها که در خاک خفتهاند بیدار میشوند.“ این رستاخیزهای ویژه به مناسبت بسیج گروههای مخصوص فراز یابندگان برای خدمت مشخص در طرح جهان محلی برای صعود انسان میباشد. دلایل عملی و برقراری پیوندهای عاطفی هر دو به این رستاخیزهای ویژه مربوطند.
در سراسر اعصار پیشینِ یک کرۀ مسکونی، بسیاری در رستاخیزهای ویژه و هزارهای به کرات قصر فرا خوانده میشوند، اما بیشتر بقا یافتگان در افتتاح یک اعطای جدید که با ظهور یک پسر الهی متعلق به خدمت سیارهای مربوط است مجدداً شخصیت مییابند.
1- انسانهای نوع بقای اعطایی یا گروهی. با ورود اولین تنظیم کننده در یک سیارۀ مسکونی، سرافیمهای نگاهبان نیز ظاهر میشوند. آنها برای گریز از زمین ضروری هستند. در سراسر دورۀ توقف حیاتِ بقا یافتگان خفته، ارزشهای معنوی و واقعیات ابدی روانهای به تازگی شکل گرفته و فناناپذیر آنان توسط سرافیمهای شخصی یا گروهیِ نگاهبان به صورت یک امانت مقدس نگاهداری میشود.
نگاهبانان گروهی که به بقا یافتگان خفته تخصیص یافتهاند همیشه با پسران داور در کرات ظهور خویش عمل میکنند. ”او فرشتگان خود را خواهد فرستاد، و آنها برگزیدگان وی را از چهار سوی عالم گرد خواهند آورد.“ با هر سرافیم که برای تجدید شخصیت یک انسان خفته در مأموریت است، یک تنظیم کنندۀ بازگشته عمل میکند. همان جزءِ فناناپذیر پدر که در طی دوران بودن در جسم در او زندگی میکرد. و بدین ترتیب هویت به شکل اولیۀ خود باز میگردد و شخصیت دوباره زنده میشود. این تنظیم کنندگانِ در حال انتظار در طول خوابیدنِ تابعین خود در دیوینینگتون خدمت میکنند. آنها هرگز در ذهن انسان دیگری در این اثنا اقامت نمیکنند.
در حالی که کرات قدیمیتر وجود انسانی مسکنگاه آن انواع بسیار تکامل یافته و بدیعاً معنوی موجودات بشری که عملاً از حیات مورانشیا معاف هستند میباشند، اعصار پیشین نژادهای حیوان منشأ با انسانهایی بدوی تعیین ویژگی میشوند که آنقدر ناکاملند که پیوند با تنظیم کنندگانشان غیرممکن است. بیدارسازی مجدد این انسانها از طریق فرشتگان نگاهبان در تلفیق با یک بخش مجزای روح جاودان سومین منبع و مرکز صورت میگیرد.
بقا یافتگان خفتۀ یک عصر سیارهای بدین گونه در فراخوانیهای اعطایی از نو در جسم ظاهر میشوند. اما در رابطه با شخصیتهای غیرقابل نجات یک عالم، هیچ روح فناناپذیری حضور ندارد که با نگاهبانان گروهی سرنوشت عمل نماید، و این امر توقف وجود مخلوق را در بر دارد. در حالی که برخی از نگارشات شما وقوع این رخدادها را در سیارات مرگ انسانی تصویر نمودهاند، در واقع آنها همگی در کرات قصر رخ میدهند.
2- انسانهای رستههای جداگانۀ صعود. پیشرفت جداگانۀ موجودات بشری از طریق نیل پیاپی و عبور (چیره دستی) آنان از میان هفت دایرۀ کیهانی اندازهگیری میشود. این دایرههای پیشرفت انسانی، سطوح ارزشهای مربوطۀ عقلانی، اجتماعی، معنوی، و بینش کیهانی هستند. انسانها از دایرۀ هفتم شروع نموده و برای رسیدن به دایرۀ اول تلاش میکنند، و به کلیۀ کسانی که به سومین دایره دست مییابند، فوراً نگاهبانان شخصی سرنوشت تخصیص مییابد. این انسانها مستقل از داوریهای اعطایی یا دیگر، میتوانند در حیات مورانشیا از نو در جسم ظاهر شوند.
در سراسر اعصار پیشین یک کرۀ تکاملی، انسانهای اندکی در روز سوم به داوری میروند. اما به تدریج که اعصار سپری میشوند، بیشتر و بیشتر نگاهبانان شخصی سرنوشت به انسانهای در حال پیشرفت تخصیص مییابند، و بدین ترتیب تعداد فزایندهای از این مخلوقات در حال تکامل در اولین کرۀ قصر در سومین روز بعد از مرگ طبیعی در جسم ظاهر میشوند. در چنین مواقعی بازگشت تنظیم کننده نشانگر بیدار کردن روان بشری است، و این تجدید شخصیت فرد مرده است، درست همانطور که عملاً فراخوانی دست جمعی در پایان یک اعطا در کرات تکاملی انجام میپذیرد.
سه گروه از فراز یابندگان جداگانه وجود دارند: افراد کمتر پیشرفته در کرۀ آغازین یا اولین کرۀ قصر فرود میآیند. گروه پیشرفتهتر ممکن است مطابق پیشرفت پیشین سیارهای دورۀ زندگی مورانشیا را در هر یک از کرات میانی قصر دنبال کنند. پیشرفتهترین این اقسام در واقع تجربۀ مورانشیایی خود را در هفتمین کرۀ قصر آغاز میکنند.
3- انسانهای نوع وابسته به دورۀ آزمایشی صعود. در چشمان جهان، ورود یک تنظیم کننده در بر گیرندۀ هویت است، و کلیۀ موجوداتی که تنظیم کننده در آنها ساکن است در طومار فراخوانی قضاوت قرار دارند. اما حیات گذرا در کرات تکاملی غیرقابل اطمینان است، و بسیاری پیش از برگزیدن دورۀ زندگانی بهشت در جوانی میمیرند. چنین کودکان و جوانانی که تنظیم کننده در آنها ساکن است، پدر و مادری با پیشرفتهترین وضعیت معنوی را دنبال میکنند، و بدین گونه در سومین روز، در یک رستاخیز ویژه، یا در فراخوانیهای مرتب هزارهای و اعطایی، به کرۀ پایان دهندگان سیستم (مهد کودک دورۀ آزمایشی) میروند.
کودکانی که در هنگام مردن جوانتر از آن هستند که از تنظیم کنندۀ فکری برخوردار شوند، به طور همزمان با ورود هر یک از والدین در کرات قصر، در کرۀ پایان دهندگان سیستمهای محلی تجدید شخصیت میشوند. یک کودک در لحظۀ تولد انسانی موجودیت فیزیکی کسب میکند، اما در رابطه با بقا، کلیۀ کودکان بدون تنظیم کننده هنوز به صورت الحاق یافته به والدین خود محسوب میشوند.
تنظیم کنندگان فکر در لحظۀ موعود میآیند تا در این کوچولوها اقامت گزینند، در حالی که خدمت فرشتگان سراف به هر دو گروه نوع بقای وابسته به دورۀ آزمایشی به طور کلی مشابه خدمت به والدۀ پیشرفتهتر است، یا اگر فقط یکی بقا یابد برابر با خدمت به والده است. به آنهایی که به سومین دایره دست مییابند، صرف نظر از وضعیت والدینشان، نگاهبانان شخصی داده میشود.
مهد کودکهای مشابه دورۀ آزمایشی در کرات پایان دهندگان کوکبه و ستاد مرکزی جهان برای کودکان بدون تنظیم کننده از نوع اولیه و ثانویۀ تغییر یافتۀ فراز یابندگان برقرار هستند.
4- انسانهای نوع ثانویۀ تغییر یافتۀ صعود. اینها موجودات پیشرفتۀ بشری از کرات میانی تکاملی هستند. به عنوان یک قاعده، آنها نسبت به مرگ طبیعی مصون نیستند، اما برای عبور از میان هفت کرات قصر معافند.
گروه کمتر کمال یافته در ستاد مرکزی سیستم محلی خود از نو بیدار میشوند و فقط از کرات قصر عبور میکنند. گروه میانی به کرات آموزشی کوکبه میروند. آنها از تمامی نظام مورانشیای سیستم محلی عبور میکنند. باز دورتر از آن در اعصار سیارهای تلاش معنوی، بسیاری از بقا یافتگان در ستاد مرکزی کوکبه بیدار میشوند و در آنجا صعود بهشتی را آغاز میکنند.
اما پیش از آن که هر یک از این گروهها به جلو گام بردارند، باید به کراتی که وارد نشدند به عنوان آموزگار بازگردند و در آن قلمروهایی که به عنوان دانشجو از آنها عبور کردند به عنوان آموزگار تجارب بسیاری کسب کنند. آنها همگی متعاقباً از طریق مسیرهای مقرر شدۀ پیشرفت انسانی رهسپار بهشت میشوند.
5- انسانهای نوع اولیۀ تغییر یافتۀ صعود. این انسانها به نوع پیوند یافته با تنظیم کننده از حیات تکاملی تعلق دارند، اما آنها اکثر اوقات نمایندۀ مراحل نهایی توسعۀ انسانی در یک کرۀ در حال تکاملند. این موجودات جلال یافته از عبور از دروازههای مرگ معاف هستند. آنها به تصرف پسر تسلیم هستند. آنها از میان زندگان به دنیای آن سو عبور نموده و فوراً در حضور پسر عالی مقام در ستاد مرکزی جهان محلی ظهور مییابند.
اینها انسانهایی هستند که در طول حیات انسانی با تنظیم کنندگان خود پیوند مییابند، و چنین شخصیتهای پیوند خورده با تنظیم کننده پیش از آن که با اشکال مورانشیا پوشش یابند آزادانه فضا را در مینوردند. این روانهای پیوند خورده از طریق عبور مستقیم تنظیم کننده به تالارهای زندهسازی کرات بالاتر مورانشیا رهسپار میشوند. در آنجا آنها درست مثل کلیۀ انسانهای دیگر که از کرات تکاملی میآیند، جامۀ اولیۀ مورانشیای خویش را دریافت میدارند.
این نوع اولیۀ تغییر یافتۀ صعود انسانی ممکن است شامل حال افراد در هر یک از سریهای سیارهای، از پایینترین تا بالاترین مراحل کرات پیوند با تنظیم کننده بشود، اما اغلب بعد از این که از مزایای اقامتهای بیشمار موقت پسران الهی برخوردار شدهاند در کرات قدیمیتر کارکرد دارد.
با استقرار عصر سیارهای نور و حیات، بسیاری از طریق نوع اولیۀ تغییر یافتۀ انتقال به کرات مورانشیای جهان اعزام میشوند. بعدها در مراحل پیشرفتۀ وجودِ تثبیت شده، هنگامی که اکثریت انسانها با ترک یک قلمرو در این طبقه جای میگیرند، سیاره به صورت کرهای که به این سری تعلق دارد در نظر گرفته میشود. وقوع مرگ طبیعی در کراتی که مدتها از استقرار آنان در نور و حیات میگذرد پیوسته کمتر میشود.
[عرضه شده توسط یک ملک صادق از مدرسۀ مدیریت سیارهای در جروسم.]
پرنسهای سیارهای ضمن تعلق به رستۀ پسران لانوناندک، آنقدر در امر خدمت تبحر دارند که عموماً به صورت یک گروه مجزا در نظر گرفته میشوند. این پسران جهان محلی پس از دریافت گواهی ملک صادق خویش به عنوان لانوناندکهای ثانویه، به نیروهای ذخیرۀ رستۀ خود در ستاد مرکزی کوکبه گمارده میشوند. آنها توسط حکمران سیستم از اینجا به مأموریتهای گوناگون گمارده میشوند و نهایتاً به عنوان پرنسهای سیارهای منصوب شده و برای حکومت در کرات مسکونی در حال تکامل اعزام میشوند.
علامتی که موجب اقدام یک حکمران سیستم در امر گماردن یک فرمانروا در یک سیارۀ مشخص میشود، دریافت تقاضایی از جانب حاملین حیات، برای اعزام یک سرپرست اداری به منظور عمل در این سیاره که آنها در آن حیات برقرار نموده و موجودات تکاملی هوشمند پدید آوردهاند، میباشد. به کلیۀ سیاراتی که با مخلوقات فانی تکاملی مسکونی شدهاند، یک فرمانروای سیارهای از این رستۀ فرزندی تخصیص یافته است.
پرنس سیارهای و برادران دستیار او، (صرف نظر از ظهور در جسم) نمایانگر نزدیکترین برخورد شخصیاند که پسر جاودان بهشت میتواند نسبت به مخلوقات دون مرتبۀ زمان و فضا صورت دهد. درست است که پسر جاودان بهشت مخلوقات عالم را از طریق روح خود لمس مینماید، اما پرنس سیارهای آخرین فرد از رستههای پسران شخصی است که از بهشت به فرزندان انسان اهدا میشوند. روح بیکران از طریق اشخاص نگاهبان سرنوشت و سایر فرشتگان بسیار به انسان نزدیک میشود. پدر جهانی از طریق حضور پیش شخصیِ ناصحان اسرارآمیز در انسان زندگی میکند، اما پرنس سیارهای نشانگر آخرین تلاش پسر جاودان و پسران وی برای نزدیک شدن به شما میباشد. در یک سیارۀ به تازگی مسکونی شده، پرنس سیارهای تنها نمایندۀ ربانیت کامل میباشد که از پسر آفریننده (اولاد پدر جهانی و پسر جاودان) و خادم الهی (دختر جهانی روح بیکران) بر آمده است.
پرنسِ یک کرۀ به تازگی مسکونی شده توسط یک گروه وفادار از مددکاران و دستیاران و توسط تعداد کثیری از ارواح خادم احاطه شده است. اما گروه رهبری کنندۀ چنین کرات جدیدی به این سبب که باید به طور ذاتی نسبت به مسائل و مشکلات سیارهای احساس همدردی داشته و آنها را درک کنند، باید از رستههای پایینتر مدیران یک سیستم باشند. و تمامی این تلاشها برای فراهم نمودن حکومتی دلسوز برای کرات تکاملی موجب این احتمال افزایش یافته میشود که این شخصیتهای نزدیک به انسان از طریق ستایش اندیشههای خویش، فراتر و بالاتر از خواست حکمرانان متعالی به گمراهی کشانیده شوند.
این پسران که به عنوان نمایندگان ربانیت در تک تک سیارات کاملاً تنها هستند، شدیداً مورد آزمایش قرار میگیرند، و نبادان از مصیبت چندین شورش زیان دیده است. در آفرینش حکمرانان سیستم و پرنسهای سیارهای تجسمِ مفهومی رخ میدهد که از پدر جهانی و پسر جاودان بیشتر و بیشتر فاصله یافته است و برای فرد خطر فزایندهای نسبت به از دست دادن حس تناسب در زمینۀ اهمیت نفس، و احتمال بیشتری از ناکامی در درک درست ارزشها و روابط رستههای بیشمار موجودات الهی و درجات اختیار آنان وجود دارد. این امر که پدر شخصاً در یک جهان محلی حضور ندارد نیز آزمون مشخصی از ایمان و وفاداری بر کلیۀ این پسران تحمیل میدارد.
اما این پرنسهای کره در مأموریتهای خویش در سازماندهی و ادارۀ کرات مسکونی غالباً دچار شکست نمیشوند، و موفقیت آنان مأموریتهای متعاقب پسران ماتریال را که میآیند تا اشکال بالاتری از حیات مخلوق را به انسانهای بدوی کرات پیوند زنند، بسیار تسهیل مینماید. حکومت آنان همچنین در آماده سازی سیارات برای پسران بهشتی خداوند، که متعاقباً برای قضاوت دربارۀ کرات و برای افتتاح اعطاهای بعدی میآیند، بسیار کار انجام میدهد.
کلیۀ پرنسهای سیارهای تحت حوزۀ اداری جهانی جبرئیل، رئیس اجرایی میکائیل، قرار دارند، در حالی که در زمان برخورداری از اتوریتۀ بلافصل، تحت فرامین اجرایی حکمرانان سیستم میباشند.
پرنسهای سیارهای میتوانند در هر لحظه مشورت با ملک صادقها، آموزگاران و ضامنان سابق خویش، را طلب نمایند، اما آنان از روی اجبار موظف نیستند تقاضای چنین کمکی را بنمایند، و اگر چنین معاضدتی به طور داوطلبانه درخواست نشود، ملک صادقها در حکومت سیارهای مداخله نمیکنند. این فرمانروایان کره همچنین میتوانند از توصیۀ بیست و چهار مشاور که از کرات اعطایی سیستم گردآوری شدهاند خود را بهرهمند سازند. در سِتانیا این مشاوران در زمان حاضر همگی جزو بومیهای یورنشیا هستند. و در ستاد مرکزی کوکبه شورای مشابه هفتاد نفرهای وجود دارد که همچنین از موجودات تکاملی قلمروها برگزیده شده است.
حکومت سیارات تکاملی در دوران اولیه و تثبیت نشدۀ آن اکثراً استبدادی است. پرنسهای سیارهای گروههای متخصص دستیار خود را از میان گروه یاوران سیارهای خویش سازمان میدهند. آنها معمولاً خود را با یک شورای عالی دوازده نفره احاطه میکنند. اما این در کرات مختلف به شکل گوناگونی انتخاب گردیده و به گونهای متنوع تشکیل میشود. یک پرنس سیارهای همچنین ممکن است یک یا تعداد بیشتری از رستۀ سوم فرزندی گروه خود و گاهی اوقات در برخی کرات یک نفر از رستۀ خود، یک همکار لانوناندک ثانویه، را به عنوان دستیار داشته باشد.
تمامی پرسنل یک فرمانروای کره شامل شخصیتهای روح بیکران و برخی از انواع موجودات تکامل یافتۀ بالاتر و انسانهای در حال صعود از سایر کرات میباشد. تعداد چنین پرسنلی در حدود یک هزار تن است، و به تدریج که سیاره ترقی میکند، این سپاه مددکاران ممکن است به یکصد هزار تن یا بیشتر افزایش یابد. هر گاه که به تعداد بیشتری از مددکاران احساس نیاز شود، پرنسهای سیارهای تنها باید از برادران خود، حکمرانان سیستم تقاضا نموده و این درخواست بیدرنگ اجابت میشود.
سیارات در طبیعت و تشکیلات و در حکومت بسیار فرق میکنند، ولی همگی برای دادگاههای عدالت تدارک میبینند. منشأ سیستم قضایی جهان محلی در محکمات یک پرنس سیارهای است که سرپرستی آن را عضوی از پرسنل شخصی او به عهده دارد. فرامین چنین دادگاههایی منعکس کنندۀ برخوردی بسیار پدرانه و محتاطانه میباشد. کلیۀ مشکلاتی که مستلزم کاری بیش از تنظیم امور ساکنان سیاره باشد منوط به استیناف در دادگاههای بالاتر میباشند، ولی امور مربوط به قلمرو کرۀ او اکثراً مطابق صلاحدید شخصی پرنس تعدیل میشوند.
کمیسیونهای سیار آشتی دهندگان در خدمت و مکمل دادگاههای سیارهای میباشند، و کنترلگران روحی و فیزیکی هر دو تابعِ یافتههای این آشتی دهندگان میباشند. اما بدون موافقت پدر کوکبه هرگز هیچ گونه اجرای دلخواهانه صورت نمیگیرد، زیرا ”والامرتبهها در ممالک انسانها حکومت میکنند.“
کنترلگران و تبدیل کنندگان متعلق به مأموریتهای سیارهای همچنین قادرند با تشریک مساعی با فرشتگان و سایر رستههای موجودات آسمانی این شخصیتهای مذکور را برای مخلوقات فانی مرئی سازند. در مواقع مخصوص فرشتگان سراف مددکار و حتی ملک صادقها قادرند خود را برای ساکنان کرات تکاملی مرئی سازند و این کار را انجام میدهند. دلیل اصلی برای آوردن انسانهای فراز یابنده از پایتخت سیستم به عنوان بخشی از پرسنل پرنس سیارهای، تسهیل ارتباط با ساکنان آن قلمرو میباشد.
یک پرنس سیارهای در هنگام عزیمت به یک کرۀ جوان معمولاً یک گروه از موجودات داوطلب در حال صعود را از ستاد مرکزی سیستم محلی با خود میبرد. این فراز یابندگان، پرنس را در کار بهبودی اولیۀ نژادی، به عنوان مشاور و مددکار همراهی میکنند. این گروه از مددکاران مادی، حلقۀ اتصال بین پرنس و نژادهای کره را تشکیل میدهند. پرنس یورنشیا، کلیگسشیا، یک گروه یکصد نفره از چنین مددکارانی داشت.
چنین دستیاران داوطلب، جزو شهروندان پایتخت یک سیستم میباشند، و هیچیک از آنان با تنظیم کنندگان ساکن خویش پیوند نیافتهاند. ضمن این که این پیشروندگان مورانشیا موقتاً به یک حالت مادی سابق رجعت میکنند، وضعیت تنظیم کنندگان چنین خادمان داوطلبی به صورت مقیم در ستاد مرکزی سیستم باقی میماند.
حاملین حیات، آرشیتکتهای فرم، برای چنین داوطلبانی بدنهای فیزیکی جدیدی فراهم میسازند که آنان در طی دوران اقامت موقت سیارهای خویش در آنها ساکنند. این فرمهای شخصیت ضمن این که از بیماریهای معمول قلمروها بری میباشند، نظیر بدنهای اولیۀ مورانشیا در معرض برخی سوانح با طبیعتی مکانیکی قرار میگیرند.
پرسنل مادی پرنس در رابطه با قضاوت بعدی در هنگام ورود دومین پسر به کره معمولاً از سیاره برداشته میشوند. آنها پیش از رهسپاری معمولاً وظایف گوناگون خود را به اولاد متقابل خویش و برخی داوطلبان بومی برتر محول میکنند. در آن کراتی که این یاوران پرنس اجازه یافتهاند با گروههای برتر نژادهای بومی ازدواج کنند، چنین اولادی معمولاً جانشین آنها میشوند.
این دستیاران پرنس سیارهای به ندرت با نژادهای کره ازدواج میکنند، ولی آنان همیشه در میان خود دست به ازدواج میزنند. از این پیوندها دو دسته از موجودات حاصل میشوند: نوع اولیۀ مخلوقات بینابینی و انواع مشخص بالایی از موجودات مادی که بعد از این که والدین آنها در هنگام ورود آدم و حوا از سیاره برداشته شدند به پرسنل پرنس ملحق باقی میمانند. این فرزندان به جز برخی مواقع اضطراری با نژادهای فانی ازدواج نمیکنند، و در آن وقت هم فقط تحت نظارت پرنس سیارهای چنین میکنند. در چنین صورتی، فرزندان آنها — نوههای پرسنل مادی— در وضعیتی مشابه نژادهای برتر روزگار و نسل خویش میباشند. در کلیۀ اولاد این دستیاران نیمه مادیِ پرنس سیارهای، تنظیم کننده ساکن است.
در پایان اعطای پرنس، هنگامی که زمان مراجعت این ”پرسنل بازگشت“ به ستاد مرکزی سیستم برای ادامۀ دوران زندگانی بهشت فرا میرسد، این فراز گرایان به منظور واگذاری بدنهای مادی خویش خود را به حاملین حیات عرضه میکنند. آنان به خواب مرحلۀ گذار وارد شده و در حالی که از بدنهای خود رهایی یافته و با فرمهای مورانشیا پوشش یافتهاند از خواب بیدار میشوند و برای انتقال سرافیمی به پایتخت سیستم، جایی که تنظیم کنندگان انفصال یافتۀ آنان در انتظارشان هستند آماده میشوند. آنان یک اعطای کامل در عقب رستۀ جروسمی خود میباشند، اما آنها تجربهای بینظیر و خارقالعاده کسب نمودهاند، فصلی نادر در دوران زندگانی یک انسان فانی در حال صعود.
پرسنل مادی پرنس در همان اوایل مدارس آموزشی و فرهنگ سیارهای را سازمان میدهند. در آنجا بهترین بخش نژادهای تکاملی تعلیم مییابند و سپس نزد مردم خود فرستاده میشوند تا این راههای بهتر را به آنان آموزش دهند. این مدارس پرنس در ستاد مرکزی مادی سیاره واقع شدهاند.
بسیاری از کارهای فیزیکی که به برقراری این شهر ستاد مرکزی مربوط است توسط پرسنل مادی به انجام میرسد. این شهرهای ستاد مرکزی یا قرارگاههایی که متعلق به دوران اولیۀ پرنس سیارهای میباشند بسیار از آنچه که یک انسان فانی یورنشیا ممکن است تصور کند متفاوتند. آنها در مقایسه با اعصار بعد، ساده هستند و با تزئینات معدنی و با مواد ساختمانی نسبتاً پیشرفته تعیین ویژگی میشوند. و این تماماً با رژیم آدم که حول یک ستاد مرکزی بوستانی تمرکز یافته و طی دومین اعطای پسران جهان برای نژادها کارش در آنجا به اجرا در میآید متفاوت است.
در اسکانگاه ستاد مرکزی در کرۀ شما هر منزلگاه بشری از زمین وافری برخوردار بود. اگر چه قبایل دوردست به شکار و کاوش برای خوراک ادامه میدادند، دانشجویان و آموزگاران در مدارس پرنس همگی کشاورز و باغبان بودند. وقت تقریباً به طور مساوی بین فعالیتهای زیرین تقسیم میشد:
1- کار فیزیکی. کشت و زرع زمین به علاوۀ خانهسازی و زینت بخشی.
2- فعالیتهای اجتماعی. کارهای تفریحی و کارهای گروهی فرهنگی - اجتماعی.
3- کاربرد آموزشی. تعلیم انفرادی در رابطه با آموزش خانوادگی - گروهی که با آموزش تخصصی در کلاس درس تکمیل میشد.
4- آموزش حرفهای. مدارس ازدواج و خانهداری، مدارس آموزش کارِ دستی و هنری، و کلاسهایی برای آموزش آموزگاران — سکولار، فرهنگی، و مذهبی.
5- فرهنگ معنوی. برادریِ آموزگار، روشنایی بخشی به دوران کودکی و گروههای نوجوان، و آموزش فرزند خواندههای بومی به عنوان میسیونر برای مردم آنها.
یک پرنس سیارهای برای موجودات فانی قابل رویت نیست. این یک آزمایش ایمان است که نمایندگی موجودات نیمه مادی پرسنل او مورد باور قرار گیرد. اما این مدارس فرهنگ و آموزش به خوبی با نیازهای هر سیاره انطباق یافتهاند و به زودی رقابتی سخت و ستایش برانگیز برای دستیابی به ورود به این مؤسسات متنوع یادگیری میان نژادهای انسان روی میدهد.
به تدریج تأثیری ارتقا دهنده و تمدن ساز از چنین مرکز فرهنگ و پیشرفت دنیا به کلیۀ مردمان ساطع میشود که به کندی و با حتمیت نژادهای تکاملی را دگرگون میسازد. در این اثنا، فرزندان تحصیل کرده و معنویت یافتۀ مردمان اطراف که در مدارس پرنس پذیرفته شده و آموزش یافتهاند به گروههای بومی خویش بازگشته و تا بهترین حد توان خود، مراکز جدید و مؤثری از یادگیری و فرهنگ که مطابق برنامۀ مدارس پرنس عملی میسازند دایر میکنند.
در یورنشیا این طرحها برای ترقی سیارهای و پیشرفت فرهنگی به خوبی در جریان بودند و به رضایت بخشترین نحو پیش میرفتند که ناگاه تمامی پروژه با پیوستن کلیگسشیا به شورش لوسیفر به پایانی ناگهانی و شرمآور رسانیده شد.
این برای من یکی از تکان دهندهترین رخدادهای این شورش بود که از پیمان شکنی بیرحمانۀ یکی از رستههای فرزندی خویش، کلیگسشیا، اطلاع یابم، که تعمداً و با سوءِ نیتی از پیش طرح شده به طور سیستماتیک آموزشها و تعالیمی را که در تمامی مدارس فعال سیارهای یورنشیا در آن هنگام فراهم شده بود به انحراف کشانیده و تباه ساخت. ویرانی این مدارس با سرعت و کامل صورت گرفت.
بسیاری از اولاد فراز یابندگان پرسنل ظهور یافتۀ پرنس وفادار باقی ماندند، و صفوف کلیگسشیا را ترک نمودند. این وفاداران توسط پذیرشگران ملک صادقِ یورنشیا تشویق شدند، و در دوران بعد نوادگان آنان برای حفظ مفاهیم سیارهایِ حقیقت و درستکاری بسیار کار انجام دادند. کار این مبشران وفادار به پیشگیری از اضمحلال کامل حقیقت معنوی در یورنشیا کمک نمود. این روانهای متهور و اولاد آنان تا حدودی آگاهی از حکومت پدر را زنده نگاه داشتند و مفهوم اعطاهای متوالی سیارهایِ رستههای گوناگون پسران الهی را برای نژادهای دنیا حفظ نمودند.
پرنسهای وفادار کرات مسکونی برای همیشه به سیارات مأموریت اولیۀ خویش وصل میشوند. پسران بهشتی و اعطاهای آنان ممکن است بیایند و بروند، اما یک پرنس سیارهایِ موفق به عنوان فرمانروای قلمرو خویش ادامه میدهد. کار او کاملاً مستقل از مأموریتهای پسران بالاتر میباشد و برای شکوفایی توسعۀ تمدن سیارهای طراحی شده است.
پیشرفت تمدن در هر دو سیاره به سختی مشابه هم است. جزئیات نمایان شدن تکامل انسان فانی در کرات نامشابهِ بیشمار بسیار متفاوت است. به رغم این تنوعاتِ زیادِ توسعۀ سیارهای در امتداد خطوط فیزیکی، عقلانی، و اجتماعی، کلیۀ کرات تکاملی در جهتهای مشخص به خوبی تعیین شدهای پیشرفت میکنند.
تحت حکومت سودمند یک پرنس سیارهای که با پسران ماتریال تقویت میشود و با مأموریتهای متناوب پسران بهشت تشدید میشود، نژادهای فانی در یک کرۀ متوسط زمان و مکان به طور متوالی از میان هفت دوران توسعۀ زیرین عبور میکنند:
1- دورۀ تغذیه. مخلوقات پیش بشر و نژادهای اولیۀ انسان بدوی به طور عمده درگیر مشکلات غذایی هستند. این موجودات در حال تکامل ساعتهای بیداری خود را در جستجوی غذا، یا در جنگ تهاجمی یا تدافعی صرف میکنند. تجسس برای غذا در اذهان این نیاکان اولیۀ تمدن آتی از همه چیز مهمتر است.
2- عصر امنیت. درست به محض این که شکارچی بدوی بتواند از جستجو برای غذا فراغت یابد، این فرصت را به افزایش امنیت خویش مبدل میسازد. توجه هر چه بیشتری به تکنیک جنگ تخصیص مییابد. خانهها مستحکم میگردند و قبایل از طریق ترس متقابل و توسط تلقین نفرت برای گروههای خارجی یکپارچه میشوند. حفظ خویشتن پیشهای است که همیشه از پی رفع نیازمندی میآید.
3- عصر آسایش مادی. پس از این که مشکلات غذایی بخشاً برطرف شدند و درجاتی از امنیت به دست آمد، فرصت اضافی مصروف آسایش شخصی میگردد. در اشغال مرکزِ صحنۀ فعالیتهای بشر، تجمل با نیاز به رقابت برمیخیزد. چنین عصری غالباً با استبداد، عدم تحمل، حرص، و مستی تعیین ویژگی میشود. عناصر ضعیفتر نژادها به سمت افراط و سبعیت متمایلند. به تدریج این نقصانهای لذت جویانه مقهور عناصر قویتر دوستدارِ حقیقتِ تمدنِ در حال پیشرفت میشوند.
4- جستجو برای دانش و خرد. خوراک، امنیت، لذت، و آسایش، بنیاد توسعۀ فرهنگ و گسترش دانش را فراهم میسازد. تلاش برای به اجرا گذاردن دانش به خرد منجر میشود، و هنگامی که یک فرهنگ آموخت چگونه از طریق تجربه منفعت یافته و بهبود یابد، تمدن فرا رسیده است. خوراک، امنیت، و آسایش مادی هنوز بر جامعه مسلط است، اما بسیاری از افراد آیندهنگر گرسنۀ دانش و تشنۀ خرد میباشند. هر کودک فرصت مییابد که از طریق عملی بیاموزد؛ شعار این اعصار تحصیل است.
5- دورۀ فلسفه و برادری. وقتی که انسانهای فانی میآموزند فکر کنند و شروع میکنند از تجربه بهرهمند شوند، فلسفی میشوند. آنها شروع میکنند بین خود دست به استدلال زنند و قضاوتی موشکافانه به کار بندند. جامعۀ این عصر اخلاقی میشود، و انسانهای فانی چنین دورهای به راستی موجوداتی اخلاقی میشوند. موجودات اخلاقی خردمند قادرند در چنین کرۀ در حال پیشرفتی برادری بشری برقرار نمایند. موجودات اخلاقی و نیک کردار میتوانند بیاموزند چگونه مطابق اصل طلایی زندگی کنند.
6- عصر تکاپوی معنوی. هنگامی که انسانهای فانی در حال تکامل از میان مراحل فیزیکی، عقلانی، و اجتماعیِ توسعه عبور کردند، دیر یا زود به آن مدارج بصیرت شخصی دست مییابند که آنان را وادار میسازد در صدد کسب خشنودیهای معنوی و مفاهیم کیهانی برآیند. مذهب، تکمیل صعود از حیطههای احساسی ترس و خرافات به سطوح بالای خرد کیهانی و تجربۀ معنوی شخصی است. تحصیل در آرزوی نیل به معانی است، و فرهنگ، ادراک روابط کیهانی و ارزشهای حقیقی است. چنین انسانهای فانی در حال تکامل به راستی با فرهنگ، حقیقتاً آموزش یافته، و به طرز بدیعی خداشناس هستند.
7- عصر نور و حیات. این عصر شکوفایی اعصار پیاپی امنیت فیزیکی، بسط عقلانی، فرهنگ اجتماعی، و نیل معنوی است. این دستاوردهای بشری اکنون در یگانگی کیهانی و خدمت عاری از خودخواهی در هم آمیخته، به هم پیوسته، و با هم هماهنگ میشوند. در کادر محدودیتهای طبیعت متناهی و عطایای مادی، برای نسلهای در حال پیشرفت که به طور پیاپی در این کرات متعالی و ثبات یافتۀ زمان و فضا زندگی میکنند حد و مرزهایی در امکانات حصول تکاملی قرار داده نشده است.
پرنسهای سیارهای بعد از خدمت در کرات خود از طریق اعطاهای پیاپی تاریخ کره و اعصار متوالی پیشرفت سیارهای، با افتتاح عصر نور و حیات، به مقام حکمرانان سیارهای ارتقا مییابند.
انزوای یورنشیا عرضۀ بسیاری از جزئیات حیات و محیط همسایگان سِتانیایی شما را غیرممکن میسازد. در این بیانات، ما به خاطر قرنطینۀ سیاره و به لحاظ انزوای سیستم در تنگنا هستیم. ما باید در تمامی تلاشهای خود برای روشن ساختن انسانهای فانی یورنشیا با این محدودیتها رهنمون شویم، اما تا آنجایی که مجاز است، به شما پیرامون پیشرفت یک کرۀ تکاملی متوسط اطلاع داده شده، و شما قادرید چنین مسیر زندگانی یک کره را با وضعیت کنونی یورنشیا مقایسه نمایید.
پیشرفت تمدن در یورنشیا در مقایسه با کرات دیگری که متحمل بداقبالی انزوای معنوی شدهاند آن چنان زیاد متفاوت نبوده است. اما هنگامی که سیارۀ شما با کرات وفادار جهان مقایسه میشود، در کلیۀ فازهای پیشرفت عقلانی، و نیل معنوی بسیار سردرگم و به حد زیادی عقب مانده به نظر میرسد.
به خاطر بداقبالیهای سیارهایِ شما، یورنشیاییها از فهم زیاد فرهنگ کرات نرمال باز ماندهاند. اما شما نباید کرات تکاملی، حتی ایدهآلترینشان را، به صورت کراتی که در آنها ناز و نعمت برقرار است تصور نمایید. حیات اولیۀ نژادهای فانی همیشه توأم با تقلا است. تلاش و تصمیمگیری یک جزءِ اصلی کسب ارزشهای نجات است.
فرهنگ لازمۀ کیفیت اندیشه است. فرهنگ نمیتواند بالا رود مگر این که ذهن ارتقا یابد. عقل برتر در جستجوی یک فرهنگ متعالی برمیآید و راهی مییابد که به چنین هدفی دست یابد. اذهان حقیر حتی زمانی که بالاترین فرهنگ به صورت آماده به آنان عرضه میشود، با تحقیر آن را رد میکنند. این امر همچنین بسیار به مأموریتهای متوالی پسران الهی و به میزان دریافت آگاهی از اعصار اعطاهای مربوطۀ آنان بستگی دارد.
شما نباید فراموش کنید که در نتیجۀ شورشِ لوسیفر برای دویست هزار سال کلیۀ کرات سِتانیا تحت تحریم معنوی نُرلاشیادک قرار داشتهاند. و این مستلزم اعصار متمادی است که محدودیتهای حاصل از گناه و انزوا برداشته شود. دنیای شما در نتیجۀ تراژدی مضاعف یک پرنس سیارهای یاغی و یک پسر ماتریال خطاکار، به دنبال نمودن مسیری بیقاعده و بیاسلوب ادامه میدهد. حتی اعطای میکائیل مسیح به یورنشیا، پیامدهای موقت این اشتباهات جدی در ادارۀ پیشین کره را بلافاصله برطرف ننمود.
در پندار اول ممکن است به نظر رسد که یورنشیا و کرات منزوی مربوط به آن به خاطر محروم بودن از حضور سودمند و تأثیر چنین شخصیتهای فوق انسانی چون یک پرنس سیارهای و یک پسر و دختر ماتریال بسیار بداقبال هستند. اما انزوای این کرات برای نژادهای آنان موقعیت بینظیری را برای به کار بستن ایمان و برای پیدایش کیفیت ویژهای از اطمینان به قابل اتکا بودن کیهان که به دیدن و یا هیچ ملاحظۀ مادی دیگر بستگی ندارد، فراهم میسازد. اما سرانجام چه بسا که مخلوقات فانی که از کراتِ به سبب شورش قرنطینه شده میآیند بینهایت خوش اقبال باشند. ما پی بردهایم که به چنین فراز یابندگانی در همان اوایل تکالیف ویژۀ بیشماری از مسئولیتهای کیهانی محول میگردد که ایمان بلامنازع و اعتماد به نفس عالی در به انجام رسانیدن آن ضروری است.
در جروسم فراز یابندگان متعلق به این کرات منزوی یک ناحیۀ مسکونی را به تنهایی اشغال میکنند و به عنوان آگُندانتِرها شناخته میشوند، که یعنی مخلوقات تکاملی صاحب اراده که میتوانند بدون دیدن ایمان آورند، هنگامی که منزوی میشوند استقامت میورزند، و حتی در شرایط تنهایی بر مشکلات فائق نیامدنی پیروز میشوند. این گروهبندی عملی آگُندانتِرها در سراسر صعود در جهان محلی و پیمایش ابرجهان پابرجا است. آن در طول اقامت موقت در هاونا از میان میرود، ولی به مجرد رسیدن به بهشت فوراً مجدداً ظاهر میشود و قطعاً در سپاه نهایت انسان فانی استمرار مییابد. تابامَنشیا یک آگندانتر متعلق به وضعیت پایان دهنده است که از یکی از کراتِ قرنطینه شده نجات یافت. این کره در اولین شورشی که تا آن زمان در جهانهای زمان و فضا رخ داده بود درگیر بود.
در سراسر دورۀ زندگانی بهشت، پاداش به صورت نتیجۀ انگیزهها در پی تلاش میآید. چنین پاداشهایی فرد را از حد معمول ارتقا میدهد، وجه تمایزی از تجربۀ مخلوق فراهم میسازد، و به تنوع عملکردهای غایی در جمع پایان دهندگان کمک مینماید.
[عرضه شده توسط یک پسر لانوناندک ثانویۀ سپاه ذخیره.]
در طول اعطای یک پرنس سیارهای، انسان بدوی به حد طبیعی پیشرفت تکاملی نائل میشود، و این دستیابی بیولوژیک به حکمران سیستم علامت میدهد که دومین رستۀ فرزندی، ارتقا دهندگان بیولوژیک، را به چنین کرهای اعزام دارد. این فرزندان، که دو تا میباشند — پسر و دختر ماتریال — معمولاً در یک سیاره به عنوان آدم و حوا شهرت دارند. نخستین فرزند ماتریال سِتانیا آدم میباشد، و آنهایی که به عنوان ارتقا دهندگان بیولوژیک به کرات سیستم میروند همیشه نام این فرزند اول و آغازین رستۀ بینظیر خویش را با خود حمل میکنند.
این فرزندان هدیۀ مادی پسر آفریننده به کرات مسکونی میباشند. آنها در طول سیر تکاملی چنین کرهای به همراه پرنس سیارهای در سیارۀ مأموریت خود باقی میمانند. یک چنین ماجراجویی در کرهای که از یک پرنس سیارهای برخوردار است زیاد مخاطرهآمیز نیست، اما در یک سیارۀ مرتد، قلمرویی که بدون یک رهبر معنوی است و از ارتباطات بین سیارهای محروم است، چنین مأموریتی مملو از خطر جدی میباشد.
اگر چه شما نمیتوانید امید داشته باشید که همه چیز را دربارۀ کار این فرزندان در تمامی کرات سِتانیا و سایر سیستمها بدانید، مقالات دیگر به طور کاملتر زندگی و تجارب این زوج جالب، آدم و حوا، را که برای ارتقاءِ نژادهای یورنشیا از سپاه ارتقا دهندگان بیولوژیک جروسم آمدند توصیف مینمایند. در حالی که طرحهای ایدهآل برای بهبود نژادهای بومی ناکام ماند، با این حال مأموریت آدم بیهوده نبود. یورنشیا از هدیۀ آدم و حوا بیاندازه سود برده است، و در میان یاران آنها و در تشکیلات بالا کار آنها به صورت شکست کامل محسوب نمیشود.
پسران و دختران ماتریال یا برخودار از جنسیت از اولاد پسر آفریننده میباشند؛ روح مادر جهان در تولید این موجودات که تقدیرشان کار کردن به صورت ارتقا دهندگان فیزیکی در کرات تکاملی میباشد، شرکت نمیکند.
رستۀ ماتریال فرزندی در سراسر جهان محلی یکنواخت نیست. پسر آفریننده فقط یک جفت از این موجودات را در هر سیستم محلی تولید میکند. این زوجهای اولیه از طبیعت متنوعی برخوردارند و با الگوی حیاتی سیستمهای مربوطۀ خویش وفق یافتهاند. این یک شرط حیاتی است، زیرا در غیر این صورت پتانسیل مولد آدمها با آنی که متعلق به موجودات فانی در حال تکامل کراتِ هر سیستم مشخص است کار نخواهد کرد. آدم و حوایی که به یورنشیا آمدند از اولاد زوج اولیۀ فرزندان ماتریال متعلق به سِتانیا بودند.
قد فرزندان ماتریال بین هشت تا ده فوت متغیر است، و بدنهای آنان با تلألؤ نور تابان یک رنگ بنفش میدرخشد. در حالی که خون مادی در بدنهای مادی آنان در گردش است، آنها همچنین مملو از انرژی الهی هستند و از نور آسمانی سرشار میباشند. این پسران ماتریال (آدمها) و دختران ماتریال (حواها) با هم برابرند، و فقط در طبیعت تناسلی و در برخی عطایای شیمیایی فرق میکنند. آنها برابر ولی متفاوتند، مذکر و مؤنث — لذا مکمل هم میباشند — و طوری طراحی شدهاند که تقریباً در کلیۀ مأموریتها به صورت دوتایی خدمت کنند.
فرزندان ماتریال از یک تغذیۀ دوگانه بهرهمند میباشند. آنها به راستی از طبیعت و ساختاری دوگانه برخوردارند و درست نظیر موجودات فیزیکی عالم هستی از انرژی مادیت یافته تغذیه میکنند، حال آن که وجود فناناپذیر آنان توسط دریافت مستقیم و اتوماتیک انرژیهای مشخص بقا دهندۀ کیهانی به طور کامل تأمین میشود. اگر آنها در یک مأموریت محوله شکست بخورند یا حتی به طور آگاهانه و عمدی نافرمانی کنند، این رستۀ فرزندان، منزوی شده و ارتباط آنان با منبع جهانی نور و حیات قطع میشود. پس از آن آنها عملاً موجودات مادی میشوند، یعنی تقدیر مییابند که مسیر حیات مادی را در کرۀ مأموریتشان دنبال نمایند و ناچار میشوند به منظور داوری به قضات جهان نظر افکنند. سرانجام مرگ مادی دورۀ زندگانی سیارهای چنین پسر یا دختر ماتریال بداقبال و بیخرد را خاتمه خواهد داد.
یک آدم و حوای اولیه یا مستقیماً خلق شده از طریق موهبت ذاتی فناناپذیرند، درست همان طور که کلیۀ رستههای دیگر فرزندی جهان محلی میباشند، اما یک کاهش پتانسیل فناناپذیری، پسران و دختران آنان را متمایز میسازد. این زوج اولیه نمیتوانند فناناپذیری بدون قید و شرط را به پسران و دختران زاده شدۀ خود انتقال دهند. اولاد آنان برای ادامۀ حیات به هماهنگی بیوقفۀ عقلانی با مدارِ ذهن - جاذبۀ روح وابسته هستند. از آغازِ سیستم سِتانیا سیزده آدم سیارهای در شورش و خطا و 681٫204 نفر در مقامهای پایینتر سرپرستی از دست رفتهاند. بیشتر این ارتدادها در زمان شورش لوسیفر به وقوع پیوست.
فرزندان ماتریال ضمن زندگی در پایتختهای سیستم به عنوان شهروندان دائمی و حتی هنگام کار در مأموریتهای فرود آینده به سیارات تکاملی، از تنظیم کنندۀ فکر برخوردار نیستند، اما درست از طریق همین خدمات است که به ظرفیت تجربی برای سکنی گزینیِ تنظیم کننده و دوران زندگانی صعود به بهشت دست مییابند. این موجودات بینظیر و به طور شگفتآور مفید، حلقههای اتصال بین کرات معنوی و فیزیکی هستند. آنها در ستاد مرکزی سیستم تمرکز یافتهاند، جایی که در آن تولید مثل نموده و به صورت ساکنان مادی عالم هستی ادامه میدهند، و مکانی که از آن به کرات تکاملی اعزام میشوند.
بر خلاف سایر فرزندان خلق شدۀ وابسته به خدمت سیارهای، رستۀ ماتریال فرزندی طبعاً برای مخلوقات مادی نظیر ساکنان یورنشیا نامرئی نیست. این فرزندان خداوند میتوانند دیده شوند، فهم شوند، و در واقع متقابلاً میتوانند با مخلوقات زمان اختلاط یابند، و حتی با آنان دست به تولید مثل زنند، گر چه این نقش ارتقاءِ بیولوژیک معمولاً به عهدۀ اولاد آدمهای سیارهای میباشد.
در جروسم فرزندان وفادار هر آدم و حوا فناناپذیرند، اما اولاد یک پسر و دختر ماتریال که پس از ورود آنان به یک سیارۀ تکاملی به وجود آمدند نسبت به مرگ طبیعی بدین گونه مصون نیستند. هنگامی که این فرزندان برای کار تولید مثل در یک کرۀ تکاملی مجدداً جسمیت مییابند، در مکانیسم انتقال حیات تغییری رخ میدهد. حاملین حیات طرحاً آدمها و حواها را از نیروی به وجود آوردن پسران و دختران نامیرا محروم میسازند. یک آدم و حوا در یک مأموریت سیارهای اگر کوتاهی نکنند میتوانند برای ابد زندگی کنند، اما در کادر محدودیتهای مشخص، فرزندان آنان با هر نسل بعد طول عمری کاهش یابنده را تجربه مینمایند.
به محض دریافت این خبر که یک کرۀ مسکونی دیگر به اوج تکامل فیزیکی دست یافته است، حکمران سیستم، سپاه پسران و دختران ماتریال را در پایتخت سیستم گردآوری میکند، و به دنبال بحث پیرامون نیازهای چنین کرۀ تکاملی، دو تن از گروهِ داوطلب — یک آدم و یک حوای سپاه ارشد فرزندان ماتریال — برای به عهده گرفتن این ماجرا انتخاب میشوند. آنها به خواب عمیقی که مقدمۀ قرار گرفتن در پوشش سرافیمی و انتقال از منزلگاههای خدمت مربوطهشان به قلمرو جدیدِ فرصتهای نوین و مخاطرات تازه میباشد فرو میروند.
آدمها و حواها مخلوقات نیمه مادی هستند و بدین صورت توسط سرافیمها قابل انتقال نیستند. آنها پیش از این که بتوانند برای انتقال به کرۀ مأموریت خویش در پوشش سرافیمی قرار گیرند باید در پایتخت سیستم تحت عمل غیرمادی شدن قرار گیرند. سرافیمهای انتقال قادرند چنان تغییراتی را در فرزندان ماتریال و در سایر موجودات نیمه مادی به اجرا در آورند، که آنان قادر شوند در پوشش سرافیمی قرار گرفته و بدین طریق از میان فضا از یک کره یا سیستم به دیگری انتقال یابند. در حدود سه روزِ زمان استاندارد در این تدارک انتقال صرف میشود، و پس از ورود در پایان سفر انتقال سرافیمی برای به حالت نخست در آوردن چنین مخلوق غیرمادی شدهای به وجود طبیعی، به همکاری یک حامل حیات نیاز است.
در حالی که برای آماده سازی آدمها برای انتقال از جروسم به کرات تکاملی این تکنیک غیرمادی ساختن موجود است، هیچ روش مشابهی برای خارج ساختن آنها از چنین کراتی وجود ندارد، مگر این که تمامی سیاره تخلیه گردد، که در این صورت نصب اضطراری تکنیک غیرمادی سازی برای کلیۀ جمعیت قابل نجات فراهم میشود. اگر یک فاجعۀ فیزیکی، سیارۀ مسکونی یک نژاد در حال تکامل را نابود سازد، ملک صادقها و حاملین حیات تکنیک غیرمادی سازی را برای کلیۀ نجات یافتگان نصب مینمایند، و این موجودات توسط انتقال سرافیمی به کرۀ جدیدی که برای ادامۀ وجود آنان مهیا شده انتقال مییابند. آنگاه که تکامل یک نژاد انسانی در یک کرۀ فضا آغاز میگردد، باید کاملاً مستقل از بقای فیزیکی آن سیاره ادامه یابد، اما در طول اعصار تکاملی، در غیر این صورت قصد آن نیست که یک آدم یا حوای سیارهای کرۀ انتخابی خود را ترک نمایند.
پسر و دختر ماتریال به مجرد رسیدن به مقصد سیارهای خود، تحت نظارت حاملین حیات مجدداً جسمیت مییابند. مجموع این پروسه ده تا بیست و هشت روز به وقت یورنشیا زمان میبرد. بیهوشی خواب سرافیمی در سراسر این مدتِ بازسازی ادامه مییابد. وقتی که مونتاژ مجدد ارگانیسم فیزیکی تکمیل گردید، این پسران و دختران ماتریال در منازل جدید خود و در کرات جدید خود جای میگیرند و از هر نظر درست همان گونهاند که پیش از تسلیم شدن به پروسۀ غیرمادی سازی در جروسم بودند.
در کرات مسکونی، پسران و دختران ماتریال منازل بوستانی خویش را خودشان میسازند و توسط فرزندانشان به زودی یاری میشوند. معمولاً مکان باغ توسط پرنس سیارهای انتخاب شده است، و پرسنل مادی وی بسیاری از کارهای مقدماتی آماده سازی را با کمک بسیاری از انواع بالاتر نژادهای بومی انجام میدهند.
این باغهای عدن به افتخار ایدنشیا، پایتخت کوکبه، و به خاطر این که از روی شکوه گیاهی ستاد مرکزی کرۀ پدران والامرتبه الگوبرداری شدهاند، بدین نام نامیده میشوند. این منازل بوستانی معمولاً در یک بخش دور افتاده و در یک منطقۀ نزدیک ناحیۀ گرمسیری واقع شدهاند. آنها در یک کرۀ متوسط آفرینشهای شگفتآوری هستند. شما نمیتوانید هیچ چیز را پیرامون این مراکز زیبای فرهنگی از روی توصیف ناقص توسعۀ عقیم ماندۀ چنین پروژهای در یورنشیا قضاوت نمایید.
یک آدم و حوای سیارهای، به طور بالقوه، هدیۀ کامل موهبت فیزیکی الهی به نژادهای فانی میباشند. مسئولیت عمدۀ چنین زوج وارداتی این است که تکثیر شوند و فرزندان زمان را ارتقا دهند. ولی هیچ زاد و ولد فوری بین مردم باغ و مردم دنیا صورت نمیگیرد. آدم و حوا در حالی که نژادی توانمند از نوع خود به وجود میآورند، برای نسلهای بسیار از انسانهای فانی تکاملی به لحاظ بیولوژیک جدا میمانند. این منشأ نژاد بنفش در کرات مسکونی است.
برنامههای ارتقاءِ نژادی توسط پرنس سیارهای و پرسنل او آماده میشوند و به وسیلۀ آدم و حوا به اجرا گذاشته میشوند. و این نقطهای بود که پسر ماتریال شما و همدمش هنگامی که به یورنشیا وارد شدند در وضعیت بسیار نامساعدی قرار گرفتند. کلیگسشیا مخالفت محیلانه و مؤثری نسبت به مأموریت آدم نشان داد. و به رغم این که پذیرشگران ملک صادق یورنشیا به درستی به آدم و حوا، هر دو، در رابطه با مخاطرات سیارهای که ذاتی حضور پرنس شورشی سیارهای بود هشدار داده بودند، این یاغی بزرگ با یک تدبیر مزوّرانه بر زوج عدنی پیشی گرفته و آنان را در نقض پیمان اعتمادشان به عنوان فرمانروایان مرئی کرۀ شما به دام انداخت. پرنس سیارهای خائن در به سازش کشانیدن آدم و حوای شما موفق شد، اما او در تلاشش برای درگیر ساختن آنان در شورش لوسیفر ناکام گردید.
پنجمین رستۀ فرشتگان، مددکاران سیارهای، به مأموریت آدم الحاق یافتهاند و همیشه آدمهای سیارهای را در ماجراهای کرۀ آنان همراهی میکنند. سپاهِ مأموریت اولیه معمولاً در حدود یکصد هزار نفر است. وقتی که کار آدم و حوای یورنشیا به صورتی نابهنگام آغاز گردید، آنگاه که آنان از طرح مقرر شده منحرف شدند، این صدای یکی از فرشتگان سراف در باغ بود که پیرامون رفتار ملامتآور آنان به آنها اعتراض نمود. و روایت شما پیرامون این واقعه، شیوهای را که مطابق آن روایات سیارهای متمایلند هر چیز فوق طبیعی را به پروردگار خداوند نسبت دهند به خوبی توصیف مینماید. به این خاطر مردم یورنشیا اغلب در رابطه با طبیعت پدر جهانی دچار سردرگمی شدهاند، زیرا کلمات و اعمال کلیۀ همیاران و زیردستانش به طور کلی به وی نسبت داده شده است. در مورد آدم و حوا، فرشتۀ باغ کسی جز رئیس مددکاران سیارهای که در آن هنگام در خدمت بود نبود. این سرافیم، سُولُونیا، شکست طرح الهی را اعلام نمود و بازگشت پذیرشگران ملک صادق را به یورنشیا درخواست کرد.
مخلوقات بینابینی ثانویه در تعلق طبیعی مأموریتهای نوع آدم هستند. و اما در رابطه با پرسنل مادی پرنس سیارهای، اولاد پسران و دختران ماتریال شامل دو نوع میباشند: فرزندان فیزیکی آنها و رستۀ دوم مخلوقات بینابینی. این خادمانِ مادی ولی معمولاً نامرئیِ سیارهای به پیشرفت تمدن و حتی به مطیع ساختن اقلیتهای سرکش که ممکن است در صدد تخریب توسعۀ اجتماعی و پیشرفت معنوی برآیند، کمک بسیاری مینمایند.
بینابینیهای ثانویه نباید با رستۀ اولیه، که تاریخ شروع آن نزدیک به ایام ورود پرنس سیارهای باز میگردد، اشتباه شوند. در یورنشیا اکثر این مخلوقات بینابینیِ پیشین به همراه کلیگسشیا دست به شورش زدند و از هنگام پنطیکاست در توقیف به سر میبرند. بسیاری از افراد گروه آدم که به حکومت سیارهای وفادار باقی نماندند نیز در توقیف هستند.
در روز پنطیکاست بینابینیهای اولیه و ثانویه یک اتحاد داوطلبانه را به اجرا گذاردند و از آن هنگام در امور کره به صورت یک واحد عمل نمودهاند. آنها تحت رهبری بینابینیهای وفادار که به طور متناوب از میان دو گروه انتخاب میشوند خدمت مینمایند.
کرۀ شما توسط چهار رستۀ فرزندی مورد دیدار واقع شده است: کلیگسشیا، پرنس سیارهای؛ آدم و حوا، متعلق به رستۀ فرزندان ماتریال خداوند؛ ماکیونتا ملک صادق، ”حکیم سالیم“ در روزگار ابراهیم؛ و میکائیل مسیح، که به عنوان پسر اعطایی بهشت آمد. چقدر مؤثرتر و زیباتر میبود اگر میکائیل، فرمانروای متعالی جهان نبادان، توسط یک پرنس سیارهای وفادار و کارآمد و یک فرزند ماتریال فداکار و موفق در کرۀ شما مورد خوشامد قرار میگرفت، چرا که هر دوی آنان میتوانستند کار زیادی برای ارتقاءِ کار حیاتی و مأموریت پسر اعطایی انجام دهند! ولی تمامی کرات همچون یورنشیا چنین بداقبال نبودهاند و مأموریت آدمهای سیارهای نیز همیشه این اندازه مشکل و اینقدر مخاطرهآمیز نبوده است. آنها هنگامی که موفق باشند به پیشرفت مردمی بزرگ کمک میکنند و حتی وقتی که کرهای در نور و حیات استقرار یافته است تا اعماق آن دوره به عنوان سران مرئی امور سیارهای ادامه میدهند.
در طی اعصار اولیۀ کرات مسکونی نژاد غالب انسان سرخ است، که معمولاً اولین نژادی است که به سطوح پیشرفت بشری دست مییابد. اما در حالی که انسان سرخ نژاد ارشد سیارات میباشد، مردمان بعدی رنگین در همان اوانِ عصر پدیداری انسان، ظهور خویش را آغاز مینمایند.
نژادهای نخستین تا اندازهای برتر از بعدیها میباشند. انسان سرخ بسیار بالاتر از نژاد نیلی — سیاه — میباشد. حاملین حیات اعطای کامل انرژیهای زنده را به نژاد اولیه یا سرخ عرضه میدارند، و هر تجلی متعاقب تکاملیِ یک گروه از انسانهای فانی نمایانگر تغییری به بهای عطای اولیه میباشد. حتی قامت انسان فانی از انسان سرخ تا نژاد نیلی گرایش به کاهش دارد، اگر چه در یورنشیا رگههایی از غولآسایی در میان مردمان سبز و نارنجی پدیدار گردید.
در آن کراتی که کلیۀ شش نژاد تکاملی را دارا میباشند، مردمان برتر، اولین، سومین، و پنجمین نژاد — سرخ، زرد، و آبی — هستند. از این رو نژادهای تکاملی در ظرفیت برای رشد عقلانی و پیشرفت معنوی دچار تناوب میشوند و دومین، چهارمین، و ششمین آنها تا اندازهای از عطایای کمتری برخوردارند. این نژادهای ثانویه مردمانی هستند که در برخی کرات وجود ندارند. آنها کسانی هستند که در بسیاری از کرات دیگر ریشهکن شدهاند. این یک بداقبالی است که شما در یورنشیا انسانهای برتر آبی خود را به طور گسترده از دست دادید، به غیر از آنهایی که در نژاد در هم آمیختۀ ”سفید“ دوام آوردند. فقدان نژادهای نارنجی و سبز موجب چنان نگرانی جدی نیست.
تکامل شش — یا سه — نژاد رنگین، در حالی که به نظر میرسد اعطای اولیۀ انسان سرخ را رو به تحلیل میبرد، تنوعات مشخص بسیار مطلوبی را در انواع انسانهای فانی فراهم میسازد و موجب تجلیِ در غیر این صورت دست نیافتنیِ پتانسیلهای متنوع بشری میشود. این تغییرات برای پیشرفت نوع بشر در مجموع سودمند هستند، به شرطی که آنها متعاقباً توسط نژاد آدم یا بنفش ارتقا یابند. در یورنشیا این طرح معمول اختلاط به صورت گسترده اجرا نگردید، و این ناکامی در اجرای برنامۀ تکامل نژادی این را برای شما غیرممکن میسازد که از طریق مشاهدۀ تتمههای این نژادهای اولیه در کرهتان وضعیت این مردمان را در یک سیارۀ مسکونی معمولی زیاد بفهمید.
در روزهای نخستین توسعۀ نژادی برای انسانهای سرخ، زرد، و آبی گرایش خفیفی برای زاد و ولدِ میان نژادی وجود دارد. گرایش مشابهی نیز برای نژادهای نارنجی، سبز، و نیلی برای در هم آمیختن موجود است.
انسانهای عقب ماندهتر معمولاً توسط نژادهای پیشرفتهتر به عنوان کارگر به کار گرفته میشوند. این امر منشأ بردهداری را در سیارات طی اعصار اولیه روشن میسازد. انسانهای نارنجی معمولاً مقهور انسانهای سرخ شده و به رتبۀ خدمتکار تنزل مییابند، و گاهی به کلی نابود میشوند. انسانهای زرد و سرخ گاهی دست برادری میدهند، ولی نه همیشه. نژاد زرد معمولاً نژاد سبز را به بردگی در میآورد، حال آن که انسان آبی انسان نیلی را مقهور میکند. این نژادهای انسانهای بدوی از به کارگیری خدمات همنوعان عقب ماندۀ خویش در کار اجباری تصوری بیش از مردم یورنشیا در خرید و فروش اسبها و گاوها ندارند.
در بیشتر کرات نرمال، به دنبال اعطای پرنس سیارهای بردگی غیرداوطلبانه دوام نمیآورد، گر چه معیوبین روانی و متخلفان اجتماعی غالباً هنوز مجبور میشوند که کار غیرداوطلبانه انجام دهند. اما در کلیۀ کرات نرمال این گونه از بردگی ابتدایی بعد از ورود نژاد وارداتی یا تبار آدم به زودی منسوخ میشود.
این شش نژاد تکاملی تقدیرشان این است که از طریق اختلاط با اولاد ارتقا دهندگان تبار آدم در هم آمیخته و تعالی یابند. اما پیش از آن که این مردمان در هم آمیزند، افراد دون مایه و نامناسب به طور گسترده حذف میشوند. پرنس سیارهای و پسر ماتریال، به همراه سایر مسئولین ذیصلاح سیارهای پیرامون شایستگی تیرههای تولید مثل کننده فتوی میدهند. مشکل به اجرا گذاردن چنین برنامۀ رادیکالی در یورنشیا در فقدان قضات باکفایت است که پیرامون شایستگی یا عدم شایستگی بیولوژیک افراد نژادهای کرۀ شما باید قضاوت کنند. به رغم این مانع، به نظر میرسد که شما قادرید در رابطه با عدم همیاری بیولوژیک با تیرههایی که با وضوح بیشتری ناشایسته، ناقص، منحط، و ضداجتماعی هستند توافق نمایید.
یک آدم و حوای سیارهای، پیش از آن که به یک کرۀ مسکونی وارد شوند، پیرامون بهترین راه تأثیرگذاری روی پیشرفت نژادهای موجودِ موجودات هوشمند توسط مسئولین مافوق خود به طور کامل راهنمایی میشوند. برنامۀ عمل یکنواخت نیست و بستگی به قضاوت این زوج خادم دارد، و اشتباهات نادر نیستند، به ویژه در کرات آشفته و شورشی نظیر یورنشیا.
معمولاً مردمان بنفش شروع به آمیختن با بومیان سیارهای نمیکنند تا این که تعداد افراد گروه خودشان به بیش از یک میلیون نفر رسد. ولی در این اثنا، پرسنل پرنس سیارهای اعلام میدارند که فرزندان خدایان به پایین نزول کردهاند تا در آن شرایط با نژادهای انسانها یگانه شوند. و مردم مشتاقانه چشم انتظار روزی میشوند که اعلام شود آنهایی که تعلقشان به تیرههای برتر نژادی تأیید شده است میتوانند رهسپار باغ عدن شوند و در حالی که توسط پسران و دختران آدم به عنوان پدران و مادران رستۀ جدید و مختلط نوع بشر انتخاب شدهاند، در آنجا بمانند.
در کرات نرمال آدم و حوای سیارهای هرگز با نژادهای تکاملی آمیزش نمیکنند. این کار بهبود بیولوژیک کارکرد اولاد آدم میباشد. اما این نسل آدم به میان نژادها نمیروند. کارکنان پرنس مردان و زنان برتر را به منظور ازدواج داوطلبانه با اولاد آدم به باغ عدن میآورند. و در بیشتر کرات، گزینش به عنوان یک کاندیدا برای ازدواج با پسران و دختران باغ بزرگترین افتخار محسوب میشود.
برای اولین بار جنگهای نژادی و سایر پیکارهای قبیلهای کاهش مییابند، ضمن این که نژادهای دنیا برای کسب صلاحیت در امر شناسایی و پذیرش به باغ به طور فزاینده تلاش میکنند. شما در بهترین حالت ممکن میتوانید ایدۀ بسیار اندکی داشته باشید که چگونه این مبارزۀ رقابت جویانه مرکز تمامی فعالیتها را در یک سیارۀ نرمال اشغال میسازد. تمام این طرح بهبود نژادی در یورنشیا در همان اوایل به شکست انجامید.
نژاد بنفش مردمی تک همسرند، و هر مرد یا زن تکاملی که با پسران و دختران آدم وصلت میکند، تعهد میکند که همسران دیگری اختیار نکند و به فرزندان پسر یا دخترش تک همسری آموزش دهد. فرزندان هر یک از این پیوندهای زناشویی در مدارس پرنس سیارهای تحصیل کرده و تعلیم میبینند و سپس اجازه مییابند نزد نژاد پدر و مادر تکاملی خویش رفته و در آنجا در بین گروههای برگزیدۀ انسانهای برتر ازدواج کنند.
وقتی که این تیرۀ فرزندان ماتریال به نژادهای در حال تکامل کرات اضافه میشود عصری جدید و بزرگتر از پیشرفت تکاملی آغاز میگردد. به دنبال این فوران تولیدیِ توانایی وارداتی و خصایص فوق تکاملی، تسلسلی از گامهای سریع در تمدن و پیشرفت نژادی حاصل میشود. در یکصد هزار سال پیشرفت بیشتری نسبت به یک میلیون سال تلاش سابق به دست میآید. در کرۀ شما، حتی با وجود شکست طرحهای مقرر شده، از زمان اهدای پلاسمای حیات آدم به مردمان شما، پیشرفت بزرگی حاصل شده است.
اما در حالی که فرزندان تیرۀ خالص یک باغ عدن سیارهای میتوانند خود را به اعضای برتر نژادهای تکاملی عطا نمایند و بدین طریق سطح بیولوژیک نوع بشر را ارتقا دهند، برای تیرههای بالاتر انسانهای فانی یورنشیا سودمند نخواهد بود با نژادهای پایینتر مزاوجت کنند. چنین طرز عمل نابخردانه کل تمدن را در کرۀ شما به خطر میاندازد. شما که اکنون در دستیابی به هماهنگی نژادی توسط تکنیک آدم ناکام ماندهاید، باید مشکل سیارهای بهبود نژادی خود را از طریق سایر روشها و عمدتاً متدهای بشریِ انطباق و کنترل حل نمایید.
در بیشتر کرات مسکونی باغهای عدن به صورت مراکز عالی فرهنگی باقی میمانند و در اعصار متوالی به صورت الگوهای اجتماعیِ سلوک و کاربردِ سیارهای به کار ادامه میدهند. حتی در ایام نخستین هنگامی که مردمان بنفش نسبتاً از هم جدا هستند، مدارس آنها کاندیداهای مناسبی از بین نژادهای دنیا میپذیرند، حال آن که توسعههای صنعتیِ باغ کانالهای جدیدی از مبادلۀ بازرگانی میگشایند. بدین ترتیب آدمها و حواها و اولاد آنان به گسترش ناگهانی فرهنگی و به بهبود سریع نژادهای تکاملی کرات خویش ادامه میدهند. و کلیۀ این روابط از طریق اختلاط نژادهای تکاملی و فرزندان آدم افزایش یافته و قطعیت مییابد و موجب ارتقاءِ فوری وضعیت بیولوژیک، شتاب بخشیدن به پتانسیل عقلانی، و بالا رفتن دریافت معنوی میشود.
در کرات نرمال مقر مرکزی بوستانی نژاد بنفش مرکز دوم فرهنگ کره میشود و مشترکاً با شهر ستاد مرکزی پرنس سیارهای سرعت پیشرفت تمدن را تعیین میسازد. برای قرنها مدارس شهر ستاد مرکزی پرنس سیارهای و مدارس آدم و حوا در باغ هم عصر هستند. آنها معمولاً زیاد از هم دور نیستند، و با همکاری هماهنگ با هم کار میکنند.
تصور کنید این امر در دنیای شما از چه اهمیتی برخوردار میبود اگر جایی در مشرق زمین یک مرکز جهانی تمدن وجود میداشت، یک دانشگاه بزرگ سیارهای از فرهنگ که به طور بیوقفه برای 37٫000 سال کار میکرد. و مجدداً درنگ کنید تا دریابید که چگونه صلاحیت اخلاقی حتی چنین مرکز باستانی استحکام مییافت، اگر در فاصلهای نه چندان دور، باز ستادی دیگر و قدیمیتر از خدمت آسمانی که سنتهای آن نیرویی فزاینده بالغ بر 500٫000 سال از تأثیر تلفیقی تکاملی را به کار میبست واقع شده بود. این سنت است که سرانجام ایدهآلهای عدن را به تمامی یک کره گسترش میدهد.
مدارس پرنس سیارهای در درجۀ اول تلاش خود را صرف فلسفه، مذهب، اخلاقیات، و دستاوردهای بالاتر عقلانی و هنری میکنند. مدارس باغ آدم و حوا معمولاً به هنرهای عملی، آموزش بنیادین عقلانی، فرهنگ اجتماعی، توسعۀ اقتصادی، روابط بازرگانی، کارآیی فیزیکی، و دولت مدنی اختصاص یافتهاند. در نهایت این مراکز دنیا در هم ادغام میشوند، اما گاهی اوقات این پیوستن عملی تا ایام اولین پسر مجیستریال رخ نمیدهد.
وجود مداوم آدم و حوای سیارهای، به همراه هستۀ تیرۀ خالص نژاد بنفش، از همان طریقی که برای عمل کردن روی تمدن یک کره با نیروی الزام آور سنت میآید، آن ثبات رشد را به فرهنگ عدنی میدهد. ما در این پسران و دختران فناناپذیر ماتریال، با حلقۀ آخر و ضروری که خداوند و انسان را به هم مرتبط میسازد و شکاف تقریباً لایتناهی میان آفریدگار جاودان و پایینترین شخصیتهای متناهی زمان را پر میسازد مواجه میشویم. در اینجا موجودی از منشأ بالا وجود دارد که فیزیکی، مادی، و حتی نظیر انسانهای فانی یورنشیا مخلوقی جنسی است، کسی که میتواند پرنس سیارهای نامرئی را دیده و فهم نماید و او را برای مخلوقات فانی عالم توصیف کند، چرا که پسران و دختران ماتریال قادرند تمامی رستههای پایینتر موجودات روحی را مشاهده کنند. آنها پرنس سیارهای و تمامی پرسنل او، مرئی و نامرئی، را میبینند.
همین پسر و دختر ماتریال با گذشت قرنها از طریق ادغام اولاد آنان با نژادهای انسانها به عنوان نیاکان مشترک نوع بشر، والدین مشترک نوادگان اکنون در هم آمیختۀ نژادهای تکاملی، مورد پذیرش واقع میشوند. منظور بر این است که انسانهایی که از یک کرۀ مسکونی آغاز میکنند تجربۀ شناخت هفت پدر را داشته باشند:
1- پدر بیولوژیک — پدر جسمانی.
2- پدر سرزمین — آدم سیارهای.
3- پدر کرات — حکمران سیستم.
4- پدر والامرتبه — پدر کوکبه.
5- پدر جهان — پسر آفریننده و فرمانروای متعالی آفرینشهای محلی.
6- ابرپدران — قدیمالایامها که بر ابرجهان حکومت میکنند.
7- پدر روح یا هاوُنا — پدر جهانی، که در بهشت اقامت دارد و روح خویش را عطا میدارد تا در اذهان مخلوقات دون رتبهای که در جهان جهانها ساکنند زندگی و کار کنند.
گاه به گاه پسران آوُنال بهشت برای اَعمال قضایی به کرات مسکونی میآیند، اما اولین آونالی که حول یک مأموریت مجیستریال وارد میشود، چهارمین اعطای خواست الهی در یک کرۀ تکاملی زمان و مکان را افتتاح میکند. در برخی از سیارات که این پسر مجیستریال به طور همگانی پذیرفته میشود، برای یک عصر باقی میماند، و بدین ترتیب سیاره تحت حکومت مشترک سه پسر شکوفا میشود: پرنس سیارهای، پسر ماتریال، و پسر مجیستریال، که دوتای آخر برای کلیۀ ساکنان آن سرزمین مرئی هستند.
پیش از آن که اولین پسر مجیستریال مأموریت خود را در یک کرۀ تکاملی نرمال خاتمه دهد، اتحاد کاریِ آموزشی و اداری پرنس سیارهای و پسر ماتریال انجام میپذیرد. این ادغام سرپرستی دوگانۀ یک سیاره، مرتبتی جدید و مؤثر از مدیریت کره به وجود میآورد. به دنبال کنارهگیری پسر مجیستریال، آدم سیارهای سرپرستی آشکار کره را به عهده میگیرد. بدین ترتیب تا هنگام استقرار کره در عصر نور و حیات، پسر و دختر ماتریال به عنوان مدیران سیارهای به طور مشترک عمل میکنند، و به دنبال آن پرنس سیارهای به مقام حکمران سیارهای ارتقا مییابد. در طی این عصر تکامل پیشرفته، آدم و حوا آنچه که میتوان نخست وزیران مشترک سرزمین شکوفا شده نامید میشوند.
به محض این که پایتخت جدید و یکپارچۀ کرۀ در حال تکامل به خوبی تثبیت گشت و درست به مجرد این که سرپرستان ذیصلاحِ تحت امر بتوانند به نحو مناسبی آموزش یابند، پایتختهای فرعی در سرزمینهای دور دست و در میان مردمان مختلف تأسیس میشوند. پیش از ورود یک پسر اعطاییِ دیگر، از پنجاه تا یکصد عدد از این مراکز فرعی سازمان مییابند.
پرنس سیارهای و پرسنل او هنوز حوزههای معنوی و فلسفی فعالیت را ترویج میدهند. آدم و حوا توجه خاصی به وضعیت فیزیکی، علمی، و اقتصادی کره مبذول میدارند. هر دو گروه انرژیهای خود را به طور مساوی به ترویج هنرها، روابط اجتماعی، و پیشرفتهای عقلانی تخصیص میدهند.
تا هنگام افتتاح پنجمین اعطای خواست الهی برای سامان بخشیدن به امور کره، یک مدیریت باشکوه از فعالیتهای سیارهای به دست میآید. وجود انسان در چنین کرۀ به خوبی اداره شدهای به راستی انگیزاننده و سودمند است. و اگر یورنشیاییها فقط میتوانستند حیات را در چنین سیارهای مشاهده کنند، بلافاصله قدر آن چیزهایی را که کرۀ آنان از طریق پذیرش شرارت و شرکت در شورش از دست داده است میدانستند.
[عرضه شده توسط یک پسر لانوناندک ثانویۀ سپاه ذخیره.]
از آغاز حیات در یک سیارۀ تکاملی تا زمان شکوفایی نهایی آن در عصر نور و حیات، حداقل هفت دورۀ حیات بشری در عرصۀ عمل دنیا ظاهر میشود. این اعصار متوالی توسط مأموریتهای سیارهای پسران الهی تعیین میشوند، و در یک کرۀ معمولی مسکونی این ادوار به ترتیب زیرین پدیدار میشوند:
1- انسان پیش از پرنس سیارهای.
2- انسان پس از پرنس سیارهای.
3- انسان پس از آدم.
4- انسان پس از پسر مجیستریال.
5- انسان پس از پسر اعطایی.
6- انسان پس از پسر آموزگار.
7- عصر نور و حیات.
به محض این که کرات فضا به لحاظ فیزیکی برای زندگی مناسب شوند، در سیستم ثبت حاملین حیات قرار داده میشوند، و این پسران به منظور آغاز نمودن حیات در زمان مناسب به چنین سیاراتی اعزام میگردند. تمامی دوره از شروع حیات تا ظهور انسان، عصر پیش بشر قلمداد شده و در این روایت مقدم بر ادوار متوالی انسانی به حساب آورده میشود.
از زمان بیرون آمدن انسان از سطح حیوانی — هنگامی که وی میتواند پرستش آفریدگار را برگزیند — تا ورود پرنس سیارهای، مخلوقات فانیِ دارای اراده انسانهای بدوی نامیده میشوند. شش نوع یا نژاد اصلی از انسانهای بدوی وجود دارد، و این مردمان اولیه به طور متوالی به ترتیب رنگهای طیف و نخست با رنگ سرخ ظاهر میشوند. مدت زمانی که صرف این تکامل اولیۀ حیات میشود در کرات مختلف بسیار متفاوت است و از یکصد و پنجاه هزار سال تا بیش از یک میلیون سال زمان یورنشیا است.
نژادهای تکاملی رنگارنگ — سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، و نیلی — در حدود زمانی که انسان بدوی در حال به وجود آوردن زبانی ساده است و شروع میکند تصوری خلاق را به کار بندد، شروع به ظهور مینمایند. تا این زمان انسان به خوبی به ایستادن عمودی خو گرفته است.
انسانهای بدوی شکارچیان توانا و جنگجویان ددمنشی هستند. قانون این عصر، بقای فیزیکیِ شایستهترین است. دولت این روزگاران کاملاً قبیلهای است. در طی پیکارهای اولیۀ نژادی در بسیاری از کرات، آن چنان که در یورنشیا به وقوع پیوست، برخی از نژادهای تکاملی کاملاً محو میشوند. آنهایی که جان به در میبرند معمولاً متعاقباً با نژاد وارداتی بعدی بنفش، مردمان تبار آدم، مخلوط میشوند.
با در نظر گرفتن تمدن بعدی، این دورۀ انسان بدوی فصلی طولانی، تاریک، و خونین است. کردار جنگلی و اخلاقیات پیشین جنگلها مطابق استانداردهای اعطاهای بعدی مذهب آشکار شده و پیشرفت بالاتر معنوی نیستند. در کرات نرمال و غیرآزمایشی، این دوره بسیار متفاوت از پیکارهای طولانی و فوقالعاده سبعانهای است که این عصر را در یورنشیا تعیین ویژگی نمود. هنگامی که شما از اولین تجربۀ دنیایی خویش بیرون آمدید، به تدریج خواهید دید که چرا این مبارزۀ طولانی و دردناک در کرات تکاملی رخ میدهد، و همین طور که در مسیر بهشت به پیش میروید، حکمت این کارهای به ظاهر عجیب را به طور فزاینده خواهید فهمید. اما به رغم تمامی فراز و نشیبهای اعصار اولیۀ ظهور بشر، عملکردهای انسان بدوی حاکی از فصلی درخشان و حتی قهرمانانه در تاریخچۀ یک کرۀ تکاملی زمان و فضا میباشد.
انسان تکاملی اولیه یک مخلوق تجملی نیست. به طور کلی این انسانهای بدوی، غارنشین یا صخره نشین هستند. آنها همچنین کلبههایی ابتدایی در میان درختان بزرگ میسازند. پیش از این که آنها یک مرتبۀ بالایی از هوش را کسب نمایند، گاهی اوقات سیارات با انواع بزرگتر حیوانات اشغال میشوند. اما در اوایل این عصر انسانها افروختن آتش و حفظ آن را فرا میگیرند، و با افزایش قوۀ تخیل خلاق و بهبود ابزار، انسان در حال تکامل به زودی حیوانات بزرگتر و غیرقابل کنترلتر را مغلوب میسازد. نژادهای اولیه همچنین از حیوانات بزرگترِ قادر به پرواز به طور گسترده استفاده میکنند. این پرندگان غولآسا قادرند یک یا دو انسان متوسط قامت را برای یک پرواز بدون توقف بیش از پانصد مایل حمل نمایند. در برخی از سیارات، این پرندگان عرضه کنندۀ خدمت بزرگی هستند، زیرا از نوع بالایی از هوش برخوردارند و اغلب قادرند بسیاری از کلمات زبانهای آن سرزمین را تکلم کنند. این پرندگان فوقالعاده باهوش، بسیار فرمانبردار و به طرز غیرقابل باوری پرعاطفه هستند. این پرندگان مسافربر مدتهای مدید است که در یورنشیا منقرض شدهاند، اما نیاکان اولیۀ شما از خدمات آنان بهرهمند شدند.
نیل انسان به قضاوت اخلاقی و خواست اخلاقی معمولاً مصادف با ظهور زبان اولیه است. به دنبال دستیابی به سطح بشری، بعد از این ظهور ارادۀ انسانی، این موجودات نسبت به سکونت موقت تنظیم کنندگان الهی پذیرا میشوند و به دنبال مرگ، بسیاری بر حسب معمول به عنوان بقا یافتگان برگزیده شده و به منظور برخاستن متعاقب از مرگ و پیوند با روح توسط فرشتگان اعظم مورد تأیید قرار میگیرند. فرشتگان اعظم همیشه پرنسهای سیارهای را همراهی میکنند و مقارن با ورود پرنس، آن قلمرو مورد قضاوت الهی واقع میشود.
کلیۀ انسانهایی که در آنان تنظیم کننده ساکن است نیایشگران بالقوهای هستند. آنها توسط ”نور حقیقی نورانی شدهاند“ و برای تماس متقابل با ربانیت از ظرفیت پویش برخوردارند. با این وجود، مذهب اولیه یا بیولوژیک انسان بدوی بیشتر تداوم ترس حیوانی به اضافۀ رعب جاهلانه و خرافات قبیلهای است. بقای خرافات در نژادهای یورنشیا به توسعۀ تکاملی شما کمک نمیکند و با دستاوردهای سوا از آن شکوهمندِ شما در پیشرفت مادی سازگار نیست. اما این مذهب اولیۀ ترس در مقهور ساختن مزاجهای آتشین این مخلوقات بدوی هدف بسیار با ارزشی را به انجام میرساند. این مذهب، پیش درآمد تمدن و خاکی برای کاشتن متعاقب تخم مذهب آشکار شده از طریق پرنس سیارهای و خادمان بشارتی وی میباشد.
ظرف یکصد هزار سال از زمانی که انسان به ایستادن عمودی نائل میشود، پرنس سیارهای معمولاً وارد میشود. او به دنبال گزارش حاملین حیات که اراده در حال عمل کردن است — گر چه در مقایسه تعداد کمی از افراد بدین صورت تکامل یافتهاند — توسط حکمران سیستم اعزام میگردد. انسانهای بدوی معمولاً از پرنس سیارهای و پرسنل مرئی وی استقبال میکنند. در واقع آنها غالباً به آنان با شگفتی و احترام، و اگر منع نشوند، تقریباً با دید پرستشآمیز مینگرند.
با ورود پرنس سیارهای، یک دوران جدید الهی آغاز میگردد. دولت در زمین پدیدار میشود و دورۀ پیشرفتۀ قبیلهای به دست میآید. در طول چند هزار سال از این نظام، گامهای اجتماعی بزرگی برداشته میشود. تحت شرایط عادی، در طی این عصر انسانها به سطح بالایی از تمدن نائل میشوند. آنها همچون انسانهای یورنشیا برای مدتی طولانی در بربریت دست به گریبان نیستند. اما زندگی در یک کرۀ مسکونی آنچنان با شورش تغییر مییابد که شما از چنین رژیمی در یک سیارۀ نرمال ایدۀ بسیار کمی داشته یا اصلاً نمیتوانید ایدهای داشته باشید.
طول متوسط این دوران در حدود پانصد هزار سال است، برخی طولانیتر و برخی کوتاهتر. در طی این عصر سیاره در مدارهای سیستم استوار میشود، و سهمیۀ کاملی از فرشتگان سراف و سایر مددکاران آسمانی به ادارۀ آن تخصیص داده میشود. تعداد فزایندهای از تنظیم کنندگان فکر میآیند و فرشتگان محافظ سراف نظام خویش را برای سرپرستی انسان تقویت میکنند.
هنگامی که پرنس سیارهای به یک کرۀ بدوی وارد میشود، مذهب تکامل یافتۀ ترس و نادانی متداول است. پرنس و پرسنل او برای اولین بار حقیقت والاتر و سازماندهی جهان را آشکار میسازند. این عرضۀ اولیۀ مذهب آشکار شده بسیار ساده است، و معمولاً به امور سیستم محلی مربوط میشود. پیش از ورود پرنس سیارهای، مذهب کاملاً یک پروسۀ تکاملی است. متعاقباً از طریق آشکارسازی تدریجی و همچنین توسط رشد تکاملی مذهب پیش میرود. هر دوره، هر دورۀ انسانی، یک ارائۀ بسیط از حقیقت معنوی و اخلاقیات مذهبی دریافت میکند. تکامل ظرفیت مذهبیِ پذیرش در ساکنان یک کره میزان پیشرفت معنوی و حد آشکارسازی مذهبی را به مقدار زیاد تعیین میسازد.
این دوره شاهد یک طلیعۀ معنوی است، و نژادهای مختلف و قبایل متنوع آن به ایجاد سیستمهای ویژۀ اندیشۀ مذهبی و فلسفی گرایش دارند. در میان کلیۀ این مذاهب نژادی دو تمایل به طور یکنواخت رواج دارد: ترس اولیۀ انسانهای بدوی و آشکارسازیهای بعدی پرنس سیارهای. از برخی جهات به نظر نمیرسد یورنشیاییها به طور کامل از این مرحلۀ تکامل سیارهای خارج شده باشند. همین طور که شما این مطالعه را دنبال مینمایید، به طور روشنتری پی میبرید چقدر دنیای شما از مسیر معمول پیشرفت و ترقی تکاملی منحرف است.
اما پرنس سیارهای ”سالار صلح“ نیست. پیکارهای نژادی و جنگهای قبیلهای به داخل این دوران تداوم مییابند، اما با کثرت و شدت کاهش یابنده. این عصر بزرگ پراکندگی نژادی است، و به دورهای از ملیگرایی شدید منجر میشود. رنگ، اساس گروهبندیهای نژادی و ملی است، و نژادهای مختلف غالباً زبانهای جداگانهای به وجود میآورند. هر گروهِ در حال گسترش انسانها تمایل به انزوا دارد. این جداسازی از طریق وجود زبانهای بسیار تسهیل میشود. پیش از اتحاد چندین نژاد، جنگهای بیامان آنها گاهی اوقات منجر به محو کامل تمام مردمان میشود. خصوصاً انسانهای نارنجی و سبز در معرض این نابودی قرار دارند.
در کرات معمولی، در طول بخش بعدی حکومت پرنس، زندگی ملی شروع به جایگزینی با سازمان قبیلهای نموده، یا به گروههای قبیلهای موجود اضافه میشود. اما دستاورد اجتماعی بزرگ دورۀ پرنس ظهور زندگی خانوادگی است. تا این هنگام روابط بشری عمدتاً قبیلهای بودهاند، و اکنون خانه شروع به پدیدار شدن میکند.
این دوران تحقق برابری جنسی است. در برخی از سیارات مرد ممکن است بر زن حکومت کند؛ در سیارات دیگر عکس آن متداول است. در طول این عصر کرات نرمال برابری کامل جنسها را برقرار مینمایند، و این مقدمۀ تحقق کاملتر ایدهآلهای زندگی خانگی است. این سپیده دم عصر طلایی خانه است. ایدۀ حکومت قبیلهای به تدریج به مفهوم دوگانۀ زندگی ملی و زندگی خانوادگی راه میبرد.
در طول این عصر کشاورزی پدیدار میشود. رشد ایدۀ خانواده با زندگی سیار و بیثبات شکارچی منطبق نیست. تدریجاً راه و رسم سکونتگاههای استقرار یافته و کشت زمین برقرار میشود. اهلی کردن حیوانات و توسعۀ هنرهای خانگی به سرعت پیش میرود. به دنبال رسیدن به اوج تکامل بیولوژیک، سطح بالایی از تمدن به دست آمده است، اما مقدار کمی از توسعۀ نوع مکانیکی موجود است. اختراع ویژگی عصر آتی است.
پیش از پایان این عصر نژادها تزکیه شده و به سطح بالایی از کمال فیزیکی و توان عقلانی ارتقا داده میشوند. توسعۀ اولیۀ یک کرۀ نرمال با طرح ترغیب افزایش انواع بالاتر انسانها به همراه کاهش متناسب پایینترها به قدر زیاد تسهیل میشود. و این ناکامی مردمان اولیۀ شما در تشخیص بین این نوعها است که وجود بسیاری از افراد معیوب و منحط را بین نژادهای کنونی یورنشیا روشن میسازد.
یکی از دستاوردهای بزرگ عصر پرنس این محدودیتِ ازدیادِ افرادِ از نظر روانی معیوب و به لحاظ اجتماعی نامناسب است. مدتها پیش از ایام ورود پسران دوم، آدمها، بیشتر کرات به طور جدی کارهای تزکیۀ نژادی را مورد ملاحظۀ خویش قرار میدهند، کاری که مردمان یورنشیا حتی هنوز آن را به طور جدی به عهده نگرفتهاند.
این مشکل بهبود نژادی، زمانی که در همان اوایل تکامل بشر به آن پرداخته شود آنچنان کار گستردهای نیست. دورۀ پیشین پیکارهای قبیلهای و رقابت سخت در بقای نژادی، بیشتر تیرههای ناجور و معیوب را حذف نموده است. در یک سازمان اجتماعی قبیلهای بدوی و در حال جنگ یک فرد ابله شانس زیادی برای بقا ندارد. این نظر غلط تمدنهای بخشاً کامل شدۀ شماست که تیرههای اصلاح ناپذیر و معیوب نژادهای تکاملی بشری را پرورش داده، حفاظت نموده، و تداوم میبخشد.
این نه رأفت و نه نوع دوستی است که دلسوزی بیهوده بر موجودات بشری منحط، انسانهای غیرقابل نجات، غیرطبیعی، و پست بذل شود. حتی در متعارفترین کرات تکاملی آنقدر تفاوتهای مکفی بین افراد و میان گروههای اجتماعی متعدد موجود است که اِعمال کامل تمامی آن خصائل اصیل احساس نوع دوستی و خدمت عاری از خودپرستی انسانی را بدون تداوم بخشیدن به حفظ افرادِ اجتماعاً نامناسب و تیرههای اخلاقاً منحط بشریتِ در حال تکامل تأمین سازد. برای اِعمال بردباری و عمل نوع دوستی برای آن افراد بد اقبال و نیازمند که میراث اخلاقی خویش را به گونهای جبران ناپذیر از دست نداده و حق مسلم معنوی خود را برای همیشه نابود نساختهاند، فرصت وافری وجود دارد.
هنگامی که محرک اصلی زندگی تکاملی مسیر بیولوژیک خود را طی کرد، وقتی که انسان به اوج تکامل حیوانی رسید، دومین رستۀ فرزندی، دومین اعطای موهبت الهی و خدمت روحانی افتتاح میشود. این امر در تمامی کرات تکاملی صادق است. وقتی که بالاترین سطح ممکن از حیات تکاملی مورد دستیابی واقع شد، وقتی که در مقیاس بیولوژیک، انسان بدوی به اقصی نقطۀ ممکن صعود کرد، همیشه یک پسر و دختر ماتریال که توسط حکمران سیستم اعزام میشوند در سیاره ظاهر میشوند.
تنظیم کنندگان فکر به طور فزایندهای به انسانهای پس از عصر آدم اعطا میشوند، و این انسانها با تعداد دائماً افزایش یابندهای به ظرفیت پیوند متعاقب با تنظیم کننده نائل میشوند. آدمها ضمن این که به عنوان فرزندان فرود آینده عمل میکنند، از تنظیم کننده برخوردار نیستند، اما اولاد سیارهای آنان — مستقیم و مختلط — در موعد مناسب برای دریافت ناصحان اسرارآمیز، کاندیداهای مشروعی میشوند. با خاتمۀ عصر پس از آدم، سیاره دارای سهمیۀ کامل ناصحان آسمانی میباشد؛ فقط تنظیم کنندگان پیوند هنوز به طور گسترده اعطا نشدهاند.
مقصود اصلی از رژیم عدن این است که روی انسان در حال تکامل تأثیر بگذارد، تا این که گذار از مرحلۀ شکارچی و گلهدار تمدن را به دورۀ کشاورز و باغبان تکمیل نماید. و بعدها با ظهور الحاقهای شهری و صنعتی به تمدن تکمیل شود. ده هزار سال از این حاکمیت ارتقا دهندگان بیولوژیک برای تأثیرگذاری روی ایجاد یک دگرگونی شگرف کافی است. بیست و پنج هزار سال از چنین مدیریتی از درایت توأم پرنس سیارهای و فرزندان ماتریال معمولاً کره را برای ظهور یک پسر مجیستریال آماده میسازد.
این عصر معمولاً شاهد تکمیل حذف افراد ناشایسته و پالایش باز هم بیشتر تیرههای نژادی میباشد. در کرات نرمال گرایشات معیوب ددمنشانه از نژادهای تولید مثل کنندۀ عالم تقریباً حذف گردیدهاند.
نوادههای آدم هرگز با تیرههای پست نژادهای تکاملی در هم نمیآمیزند. و این جزو طرح الهی هم نیست که آدم یا حوای سیارهای شخصاً با مردمان تکاملی آمیزش کنند. این پروژۀ بهبود نژادی کار نوادههای آنان است. اما اولاد پسر و دختر ماتریال برای نسلها پیش از آن که معاضدت اختلاط نژادی آغاز شود، آماده میشوند.
نتیجۀ هدیۀ پلاسمای حیات آدم به نژادهای انسان، ارتقاءِ فوری ظرفیت عقلانی و شتاب پیشرفت معنوی است. معمولاً قدری بهبود فیزیکی نیز وجود دارد. در یک کرۀ معمولی دوران پس از آدم عصر اختراع زیاد، کنترل انرژی، و توسعۀ مکانیکی است. این عصر پیدایش تولید چندگانه و کنترل نیروهای طبیعی میباشد. این عصر طلایی پژوهش و تسلط نهایی بر سیاره است. بخش عمدۀ پیشرفت مادی یک کره در طول این زمان افتتاح توسعۀ علوم فیزیکی رخ میدهد، درست همانند دورانی که اکنون یورنشیا تجربه میکند. کرۀ شما تحت سیطرۀ کامل مشیت الهی است و از برنامۀ زمانبندی شدۀ معمول سیارهای عقبتر است.
تا پایان دوران آدم در یک سیارۀ نرمال، نژادها عملاً در هم آمیخته میشوند و از این رو حقیقتاً میتوان ادعا نمود که ”خداوند تمام ملتها را از یک خون آفریده است“، و پسر وی ”تمام مردمان را از یک رنگ ساخته است.“ رنگ چنین نژاد مختلطی تا اندازهای سایهای زیتونی از رنگ بنفش، نژاد ”سفید“ کرات میباشد.
انسان بدوی بیشتر گوشتخوار است. پسران و دختران ماتریال گوشت نمیخورند، اما اولاد آنان در طول چند نسل معمولاً به سطح همه چیز خوار گرایش مییابند، گر چه گروههای کاملی از نوادگان آنان گاهی اوقات غیرگوشتخوار باقی میمانند. این منشأ دوگانۀ نژادهای پس از آدم روشن میسازد که چگونه چنین نژادهای مختلط بشری اثرات آناتومیکی را که به گروههای حیوانی گیاهخوار و گوشتخوار هر دو تعلق دارند به نمایش میگذارند.
در طی ده هزار سال از اختلاط نژادی، موجودات حاصله درجات متغیری از اختلاط آناتومیکی را نمودار میسازند، برخی تیرهها نشانههای بیشتری از تبار غیرگوشتخوار را حمل نموده و دیگران خصائص بارز و ویژگیهای فیزیکی پیشینیان تکاملی گوشتخوار خویش را به نمایش میگذارند. اکثر این نژادهای دنیا به زودی همه چیز خوار میشوند و از رشتۀ گستردهای از خوراکهای نوع حیوانی و گیاهی هر دو ارتزاق میکنند.
دورۀ پس از آدم عصر انترناسیونالیسم است. با تکمیل تقریبی کار اختلاط نژادی، ناسیونالیسم رو به پایان مینهد و برادری انسان واقعاً شروع به پدیدار شدن مینماید. دولت نماینده شروع میکند جایگزین شکل حکومتی پادشاهی یا پدر سروری گردد. سیستم آموزشی جهانی شده و به تدریج زبانهای نژادها جای خود را به زبان مردم بنفش میدهند. صلح و همکاری جهانی به ندرت به دست میآیند، مگر تا وقتی که نژادها نسبتاً به خوبی در هم آمیخته، و تا این که زبان مشترکی را تکلم کنند.
در طول قرون پایانی عصر پس از آدم علاقۀ نوینی به هنر، موسیقی، و ادبیات به وجود میآید، و این بیداری جهانی نشانی برای ظهور یک پسر مجیستریال میباشد. اوج پیشرفت این عصر، علاقۀ جهانی به واقعیات عقلانی و فلسفۀ حقیقی است. مذهب کمتر ناسیونالیستی گشته و هر چه بیشتر امری سیارهای میشود. آشکارسازیهای جدیدی از حقیقت، این اعصار را تعیین ویژگی مینماید، و والامرتبههای کواکب شروع میکنند در امور انسانها حکمروایی کنند. تا حد حکومت کواکب حقیقت آشکار میشود.
این عصر را پیشرفت بزرگ اخلاقی تعیین ویژگی مینماید. برادری انسان هدف جامعۀ آن میباشد. صلح جهانی — توقف تضاد نژادی و عداوت ملی — نشانۀ آمادگی سیارهای برای ظهور سومین رستۀ فرزندی، پسر مجیستریال میباشد.
در سیارات نرمال و وفادار، این عصر با آمیخته شدن و متناسب شدن بیولوژیک نژادهای انسانی افتتاح میشود. هیچ مشکل نژادی و رنگ وجود ندارد. عملاً کلیۀ ملتها و نژادها از یک خون هستند. برادری انسان شکوفا میشود، و ملتها یاد میگیرند در صلح و آرامش در زمین زندگی کنند. چنین دنیایی در شبانگاه پیشرفت بزرگ و اوج یابندۀ عقلانی قرار دارد.
هنگامی که یک کرۀ تکاملی بدین نحو برای عصر مجیستریال آماده میشود، یکی از رستههای بالای پسران آوُنال در یک مأموریت مجیستریال ظهور مییابد. منشأ پرنس سیارهای و فرزندان ماتریال در جهان محلی است. پسر مجیستریال از بهشت میآید.
هنگامی که آونالهای بهشت برای کارکردهای قضایی، فقط به عنوان فتوا دهندگان دوران، به کرات انسانی میآیند، هرگز در جسم ظاهر نمیشوند. اما وقتی که در مأموریتهای مجیستریال میآیند، اقلاً در مأموریت نخست، همیشه در جسم ظهور مییابند، گر چه تولد را تجربه نمیکنند و در شکل مرگ عالم نمیمیرند. آنها در آن مواردی که در برخی از سیارات به عنوان فرمانروا باقی میمانند، ممکن است برای نسلها ادامۀ حیات دهند. وقتی که مأموریت آنان به پایان میرسد، آنها به حیات سیارهای خویش خاتمه داده و به وضعیت سابق فرزندی الهی باز میگردند.
هر نظام جدید الهی افق مذهب آشکار شده را گسترش میدهد و پسران مجیستریال آشکارسازی حقیقت را گسترش میدهند تا امور جهان محلی و تمامی شاخههای آن را توصیف نمایند.
بعد از دیدار اولیۀ یک پسر مجیستریال نژادها به زودی رهایی اقتصادی خویش را عملی میسازند. کار مورد نیاز روزانه برای حفظ استقلال یک فرد با دو ساعت و نیم کار به وقت شما نمودار است. کاملاً بیخطر است که چنین انسانهای اخلاقی و باهوش آزاد گذارده شوند. چنین مردمان تهذیب شدهای به خوبی میدانند چگونه از زمان فراغت برای بهسازی خویشتن و پیشرفت سیارهای بهرهور شوند. این عصر شاهد پالایش بیشتر تیرههای نژادی از طریق محدودیت تولید مثل بین افراد ناشایسته و برخوردار از عطایای ناچیز میباشد.
دولت سیاسی و مدیریت اجتماعی نژادها به بهبود ادامه میدهد و حکومت بر خود تا پایان این عصر نسبتاً به خوبی برقرار میشود. با ذکر حکومت بر خود، ما به بالاترین نوع حکومت نماینده اشاره داریم. چنین کراتی فقط آن رهبران و حکمرانانی را ترفیع داده و ارج مینهند که برای اجرای مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی از همه شایستهترند.
در طول این دوران در اکثر انسانهای کرات تنظیم کننده ساکن است. اما با این حال اعطای ناصحان الهی همیشه همگانی نیست. تنظیم کنندگانی که پیوند را در تقدیر دارند هنوز به کلیۀ انسانهای سیارهای اعطا نشدهاند. هنوز لازم است که مخلوقات صاحب اراده ناصحان اسرارآمیز را انتخاب نمایند.
در طول اعصار پایانیِ این دوران الهی جامعه شروع میکند به اشکال سادهتر زندگی باز گردد. طبیعت پیچیدۀ یک تمدن در حال پیشرفت مسیر خود را طی مینماید، و انسانها یاد میگیرند طبیعیتر و مؤثرتر زندگی کنند. و با هر دورۀ بعدی این روند افزایش مییابد. این عصرِ شکوفایی هنر، موسیقی، و یادگیریهای بالاتر است. علوم فیزیکی تا این زمان به اوج پیشرفت خود رسیدهاند. خاتمۀ این عصر در یک کرۀ ایدهآل شاهد حد اعلای یک بیداری بزرگ مذهبی، یک آگاهی معنوی جهانی میباشد. و این انگیزش گستردۀ طبیعتهای معنوی نژادها، علامتی برای ورود پسر اعطایی و برای افتتاح پنجمین دورۀ انسانی میباشد.
در بسیاری از کرات معلوم میشود که سیاره برای یک پسر اعطایی از طریق یک مأموریت مجیستریال آماده نیست. در این صورت دومین پسر یا سلسلهای از پسران مجیستریال اعزام خواهند شد که هر یک، نژادها را از یک دوره به دیگری به جلو سوق خواهد داد، تا این که سیاره برای اهدای پسر اعطایی آماده شود. در مأموریتهای دوم و بعدی ممکن است پسران مجیستریال در جسم ظهور یافته یا نیابند. اما صرف نظر از این که چند پسر مجیستریال ممکن است ظاهر شوند — و همچنین ممکن است آنها بعد از پسر اعطایی بدین گونه بیایند — پدیداری هر یک نشان دهندۀ پایان یک دوره و شروع دیگری میباشد.
این دوران پسران مجیستریال فاصلهای به طول بیست و پنج هزار تا پنجاه هزار سال را به وقت یورنشیا میپوشاند. گاهی اوقات چنین دورهای بسیار کوتاهتر و در موارد نادر حتی طولانیتر است. اما در زمان مناسب یکی از همین پسران مجیستریال به صورت یک پسر اعطایی بهشت متولد خواهد شد.
هنگامی که در یک کرۀ مسکونی به استاندارد مشخصی از پیشرفت عقلانی و معنوی دست یافته شود، همیشه یک پسر اعطایی بهشت وارد میشود. او در کرات نرمال در جسم ظاهر نمیشود تا این که نژادها به بالاترین سطوح پیشرفت عقلانی و دستیابی اخلاقی صعود کنند. اما در یورنشیا پسر اعطایی، حتی پسر آفرینندۀ خودتان، در پایان دوران آدم پدیدار گشت. لیکن این ترتیب معمول وقایع در کرات فضا نیست.
وقتی که کرات برای معنویت مستعد گشتهاند، پسر اعطایی وارد میشود. این پسران همیشه به رستۀ مجیستریال یا آوُنال تعلق دارند، به استثنای آن موردی که یک بار در هر جهان محلی پسر آفریننده برای اعطای نهایی خود به یک کرۀ تکاملی آماده میشود، آن طور که وقتی میکائیل نبادان در یورنشیا ظاهر گشت تا خود را به نژادهای انسانی شما اعطا نماید، رخ داد. فقط یک کره در نزدیک به هر ده میلیون میتواند از چنین هدیهای بهرهمند شود. کلیۀ کرات دیگر با اعطای یک پسر بهشت از رتبۀ آوُنال به لحاظ معنوی پیشرفت میکنند.
پسر اعطایی به کرهای وارد میشود که دارای فرهنگ بالای آموزشی است و با نژادی مواجه میشود که به لحاظ معنوی آموزش یافته و آماده است که تعالیم پیشرفته را هضم نموده و مأموریت اعطایی را ارج نهد. این عصری است که با پیگیری جهانی فرهنگ اخلاقی و حقیقت معنوی تعیین ویژگی میشود. شور و هیجان انسانیِ این عصر، رسوخ به واقعیت کیهانی و همیاری با واقعیت معنوی است. آشکارسازیهای حقیقت گسترش یافته و تا ابرجهان را در بر میگیرد. سیستمهای کاملاً نوین آموزشی و دولتی تکوین مییابند تا جایگزین رژیمهای ابتدایی روزگاران گذشته گردند. لذت زندگی رنگ جدیدی به خود میگیرد، و واکنشهای زندگی آکنده از فرازهایی آسمانی از نغمه و آهنگ میشوند.
پسر اعطایی برای ارتقاءِ معنوی نژادهای انسانی یک کره زیسته و میمیرد. او ”راه نوین و زنده“ را بنا مینهد. زندگی او تجسم حقیقت بهشت در جسم انسانی است، همان حقیقتی — حتی روح حقیقت — که با دانستن آن انسانها آزاد خواهند بود.
در یورنشیا برقراری این ”راه نوین و زنده“ امری واقعی و به همان اندازه حقیقی بود. انزوای یورنشیا در شورش لوسیفر، روالی را که مطابق آن انسانها بتوانند به دنبال مرگ مستقیماً به کرانههای کرات قصر عبور کنند معلق ساخته بود. پیش از روزگار میکائیل مسیح در یورنشیا کلیۀ روانها تا رستاخیزهای دورهای یا ویژۀ هزارهای به خواب فرو میرفتند. حتی موسی تا هنگام یک رستاخیز ویژه اجازه نیافت به سوی دیگر روانه شود، و پرنس سیارهایِ برکنار شده، کلیگسشیا، به چنین نجاتی اعتراض نمود. اما از هنگام روز پنطیکاست، انسانهای یورنشیا دوباره میتوانند مستقیماً به کرات مورانشیا رهسپار شوند.
یک پسر اعطایی به دنبال برخاستن از مرگ در روز سوم پس از این که حیاتِ در جسم ظهور یافتۀ خود را تسلیم نمود، به دست راست پدر جهانی فراز مییابد، از قبول مأموریت اعطایی اطمینان حاصل مینماید، و به موقعیت پسر آفریننده در ستاد مرکزی جهان محلی باز میگردد. پس از آن آوُنال اعطایی و میکائیل آفریننده، روح مشترک خویش، روح حقیقت، را به کرۀ اعطایی میفرستند. این هنگامی است که ”روح پسرِ فاتح به روی تمامی انسانها ریخته میشود.“ روح مادر جهانی نیز در این اعطای روح حقیقت شرکت میکند، و در آن هنگام به همراه آنان فرمان اعطای تنظیم کنندگان فکر را صادر مینماید. از آن پس کلیۀ مخلوقات ارادی آن کره که از ذهن نرمال برخوردارند، به محض این که به سن مسئولیت اخلاقیِ انتخاب معنوی برسند، تنظیم کننده دریافت میدارند.
اگر چنین آوُنال اعطایی بعد از مأموریت اعطایی به کرهای باز گردد، در جسم ظاهر نمیشود بلکه ”به همراه گروههای فرشتگان سراف در شکوه و جلال“ میآید.
عصر پس از اعطای پسر ممکن است از ده هزار سال تا یکصد هزار سال طول بکشد. هیچ زمان اختیاری به هیچ یک از این اعصار اعطایی تخصیص داده نشده است. این دوران پیشرفت عظیم اخلاقی و معنوی است. تحت تأثیر معنوی این اعصار، کاراکتر انسانی دستخوش دگرگونیهای فوقالعاده شده و پیشرفت چشمگیری را تجربه مینماید. این امر میسر میشود که اصل طلایی تحت کارکرد عملی قرار داده شود. تعالیم عیسی به راستی برای کرهای انسانی کاربرد دارد که آموزش اولیۀ پسران پیش اعطایی با دوران منزه ساز کاراکتر و ارتقا دهندۀ فرهنگ خویش را از سر گذرانده باشند.
در طول این عصر مشکلات بیماری و تخلف عملاً حل میشوند. پیش از آن فساد از طریق تولید مثل انتخابی به طور گسترده از بین رفته است. از طریق کیفیتهای مقاوم بالای تیرههای تبار آدم و کاربرد هوشمندانه و سراسری کشفیات علوم طبیعیِ اعصار پیشین، عملاً بیماری مورد غلبه واقع میشود. طول متوسط زندگی در طی این دوره به خوبی معادل بیش از سیصد سال زمان یورنشیا افزایش مییابد.
در سراسر این دوره نظارت دولتی به تدریج کاهش مییابد. حکومت واقعیِ بر خود شروع به عمل مینماید. به قوانین محدود کنندۀ کمتر و کمتری احتیاج است. شاخههای نظامی مقاومت ملی از میان میروند. عصر هماهنگی بینالمللی به راستی فرا میرسد. ملتهای بسیاری موجودند که عمدتاً از طریق تقسیم زمین مشخص میشوند، اما فقط یک نژاد، یک زبان، و یک مذهب وجود دارد. امور انسانی تقریباً، ولی نه کاملاً، اوتوپیایی هستند. این عصرِ حقیقتاً با عظمت و شکوهمندی است.
پسر اعطایی، سالار صلح است. او با این پیام وارد میشود: ”صلح بر زمین و حسن نیت میان انسانها برقرار باد.“ در کرات نرمال، این دوران صلح جهانی است. ملتها دیگر هیچگاه جنگ را فرا نمیگیرند. اما چنین تأثیرات سودمندی با آمدن پسر اعطایی شما، میکائیل مسیح، همراه نبود. یورنشیا به ترتیب معمول پیش نمیرود. کرۀ شما در پیشرفت سیارهای خارج از روال معمول است. استاد شما هنگامی که در زمین بود به حواریون خود هشدار داد که ظهور او برقراری معمول صلح را به یورنشیا نخواهد آورد. او به روشنی به آنان گفت که ”جنگها و شایعۀ جنگها“ در پی خواهند بود و این که ملت بر علیه ملت به ستیز برخواهد خواست. در موقع دیگری گفت ”گمان مبرید که آمدهام صلح را در زمین برقرار سازم.“
حتی در کرات تکاملی نرمال تحقق جهانیِ برادری انسان کار آسانی نیست. در یک کرۀ سردرگم و نابسامان نظیر یورنشیا چنین دستاوردی نیازمند زمان بسیار طولانیتر و مستلزم تلاش بسیار بزرگتری است. تکامل اجتماعیِ یاری نشده در یک کرۀ به لحاظ معنوی منزوی به سختی میتواند به چنین نتایج فرخندهای دست یابد. آشکارسازی مذهبی برای تحقق برادری در یورنشیا ضروری است. در حالی که عیسی راه رسیدن فوری به برادری معنوی را نشان داده است، تحقق برادری اجتماعی در کرۀ شما بسیار به نیل به دگرگونیهای شخصی و تعدیلات سیارهای زیرین بستگی دارد:
1- برادری اجتماعی. ازدیاد تماسهای اجتماعی بینالمللی و بین نژادی و ارتباطات برادرانه از طریق سفر، بازرگانی، و بازیهای رقابت جویانه. پیدایش یک زبان مشترک و افزایش زبان شناسان چند زبانه. مبادلۀ نژادی و ملی دانشجویان، آموزگاران، مدیران صنایع، و فیلسوفان مذهبی.
2- باروری متقابل عقلانی. در کرهای که ساکنان آن آنقدر بدوی هستند که توان شناخت نابخردیِ خودخواهیِ کاهش نیافته را ندارند، برادری غیرممکن است. باید تبادلی از ادبیات ملی و نژادی صورت پذیرد. هر نژادی باید با افکار کلیۀ نژادها آشنا شود. هر ملتی باید از احساسات تمامی ملتها شناخت داشته باشد. نادانی پرورندۀ سوءِظن است، و سوءِظن با نگرش اساسی دلسوزی و محبت ناسازگار است.
3- بیداری اخلاقی. فقط آگاهی اخلاقی میتواند از غیراخلاقی بودن عدم تحمل بشری و گناه برادرکشی نقاب برافکند. فقط یک وجدان اخلاقی میتواند شرارتهای رشک ملی و حسادت نژادی را محکوم نماید. فقط موجودات اخلاقی پیوسته در صدد کسب آن بینش معنوی که برای زندگی مطابق اصل طلایی ضروری است برمیآیند.
4- درایت سیاسی. بلوغ احساسی برای کنترل نفس ضروری است. فقط بلوغ احساسی، جایگزینی تکنیکهای بینالمللیِ داوریِ متمدنانه را به جای حکمیت وحشیانۀ جنگ تضمین مینماید. سیاستمداران خردمند حتی در حالی که برای پیشبرد منافع ملی یا گروههای نژادی خویش تلاش میکنند، زمانی برای رفاه بشریت کار خواهند کرد. فراست خودخواهانۀ سیاسی نهایتاً انتحاری و تخریب کنندۀ تمامی آن کیفیتهای پایداری است که بقای گروهی سیارهای را تضمین مینماید.
5- بینش معنوی. برادری انسان، در نهایت، دال بر شناخت پدر بودن خداوند است. سریعترین راه برای تحقق برادری انسان در یورنشیا، ایجادِ دگرگونی معنوی بشریت امروز است. تنها تکنیک برای شتاب بخشیدن به روند طبیعی تکامل اجتماعی اعمال فشار معنوی از بالا است، تا بدین صورت بصیرت اخلاقی ارتقا یابد، ضمن این که ظرفیت روان هر انسانی برای درک نمودن و مهر ورزیدن به هر انسان دیگر افزوده گردد. درک متقابل و مهر برادرانه، تمدن سازان متعالی و عوامل نیرومندی در تحقق جهانی برادری انسان میباشند.
اگر اکنون شما میتوانستید از کرۀ عقب مانده و سردرگم خود به سیارهای نرمال در عصر پس از پسر اعطایی نقل مکان یابید، تصور میکردید به بهشت سنتی خویش انتقال یافتهاید. شما به سختی باور میکردید که در حال مشاهدۀ کارکردهای یک کرۀ انسانی که اقامتگاه بشر است میباشید. این کرات در مدارهای معنوی قلمرو خود میباشند، و از کلیۀ مزایای سیستم پخش خبر جهان و خدمات بازتاب ابرجهان برخوردار میباشند.
پسران رستۀ بعدی که در یک کرۀ معمولی تکاملی وارد میشوند، پسران آموزگار تثلیث، پسران الهی تثلیث بهشت میباشند. مجدداً، ما یورنشیا را در مقایسه با کرات خواهر آن خارج از روال معمول مییابیم، زیرا عیسیِ شما وعده داده است که باز گردد. او قطعاً به این وعده عمل خواهد کرد. اما هیچ کس نمیداند که آیا آمدن دوم او پیش یا پس از ظهور پسران مجیستریال یا آموزگار در یورنشیا صورت خواهد گرفت.
پسران آموزگار به صورت گروهی به کراتِ پویندۀ معنویت میآیند. یک پسر آموزگار سیارهای توسط هفتاد تن از پسران اولیه، دوازده تن از پسران ثانویه، و سه تن از بالاترین و مجربترین رستۀ عالی دِینالها یاری و حمایت میشود. این گروه برای مدتی در کره باقی خواهد ماند، آنقدر کافی که گذار از اعصار تکاملی را به عصر نور و حیات صورت دهد. این زمان کمتر از یک هزار سال زمان سیارهای نیست و اغلب به طور قابل ملاحظه طولانیتر است. این مأموریت، کمکِ تثلیث به تلاشهای پیشین کلیۀ شخصیتهای الهی است که به یک کرۀ مسکونی خدمت نمودهاند.
در این هنگام آشکارسازی حقیقت تا جهان مرکزی و بهشت گسترش مییابد. نژادها قویاً معنوی میشوند. مردمی بزرگ تکامل یافتهاند و عصری بزرگ در حال نزدیک شدن است. سیستمهای آموزشی، اقتصادی، و اداری سیاره دستخوش دگرگونیهای رادیکالی میشوند. ارزشها و روابط نوینی برقرار میشوند. پادشاهی بهشت در زمین پدیدار میشود، و جلال خداوند همه جا بر دنیا افشانده میشود.
این دورهای است که بسیاری از انسانها از میان زندگان عازم دنیای آن سو میشوند. به تدریج که عصر پسران آموزگار تثلیث به جلو میرود، تبعیت معنوی انسانهای زمان، بیشتر و بیشتر همگانی میشود. به تدریج که تنظیم کنندگان در طول زندگی در جسم به طور فزاینده با تابعین خود پیوند میخورند مرگ طبیعی کمتر رخ میدهد. سیاره سرانجام به صورت نوع تغییر یافتۀ اولیۀ صعود انسانی طبقهبندی میشود.
زندگی در این عصر دلپذیر و ثمربخش است. انحطاط و آخرین فراوردههای ضداجتماعی پیکار طولانی تکاملی عملاً محو گردیدهاند. طول عمر به پانصد سال یورنشیا نزدیک میشود، و میزان تولید مثل افزایش نژادی به طریق خردمندانه کنترل میشود. یک نوع کاملاً نوینی از جامعه فرا رسیده است. هنوز تفاوتهای زیادی میان انسانها موجود است، اما وضعیت جامعه بیشتر به ایدهآلهای برادری اجتماعی و مساوات معنوی نزدیک است. دولت نماینده از میان میرود، و کره به حیطۀ سلطۀ کنترل خودِ فردی وارد میشود. کارکرد دولت عمدتاً به کارهای جمعی ادارۀ اجتماعی و هماهنگی اقتصادی معطوف میشود. عصر طلایی به سرعت فرا میرسد. هدف موقتی پیکار طولانی و شدید تکاملی سیارهای در چشمانداز است. پاداش اعصار به زودی تحقق میپذیرد. خرد خدایان در شرف آشکار شدن است.
در طول این عصر ادارۀ فیزیکی یک کره به سهم هر فردِ بالغ، نیازمند یک ساعت، یعنی معادل یک ساعت یورنشیا در هر روز میباشد. سیاره در تماس نزدیک با امور جهان قرار دارد، و مردم آن آخرین پخشهای خبری را با همان علاقۀ وافر که شما اکنون در جدیدترین چاپ روزنامههای روزانۀ خود نشان میدهید به طور دقیق دنبال میکنند. این نژادها با هزار چیز مورد علاقه که در کرۀ شما ناشناخته است مشغول هستند.
وفاداری حقیقی به ایزد متعال به طور فزاینده رشد مییابد. نسل بعد از نسل، نژادهای بیشتری به ردیف آنهایی که عدالت را به کار بسته و با مروت زندگی میکنند میپیوندند. دنیا به کندی اما با قطعیت در خدمت مسرت بخش پسران خداوند قرار میگیرد. دشواریهای فیزیکی و مشکلات مادی به طور گسترده حل شدهاند. سیاره مستعد حیات پیشرفته و وجود سامان یافتهتری میشود.
پسران آموزگار در طول دوران اعطایی خویش گاه به گاه به آمدن به این کرات صلحآمیز ادامه میدهند. آنها کرهای را ترک نمیکنند تا این که مشاهده کنند طرح تکاملی، آن طور که به آن سیاره مربوط میشود، بدون اشکال کار میکند. یک پسر مجیستریال قاضی معمولاً پسران آموزگار را در مأموریتهای پیاپی آنان همراهی میکند، ضمن این که پسر دیگری از این نوع در هنگام خروج آنان به کار میپردازد، و این اقدامات قضایی عصر به عصر در سراسر نظام انسان زمان و مکان ادامه مییابند.
هر مأموریت مجدد پسران آموزگار تثلیث، چنین کرۀ آسمانی را به سطوح والایی از خرد، معنویت، و روشنبینی کیهانی بالا میبرد. اما بومیان اصیل چنین کرهای هنوز متناهی و انسان هستند. هیچ چیز کامل نیست. با این وجود، کیفیتی نزدیک به کمال در کار یک کرۀ ناکامل و در زندگی ساکنان بشری آن در حال تکوین یافتن است.
پسران آموزگار تثلیث ممکن است بارها به همان کره باز گردند. اما دیر یا زود در رابطه با خاتمۀ یکی از مأموریتهای آنان، پرنس سیارهای به مقام حکمران سیارهای ترفیع مییابد، و حکمران سیستم ظاهر میشود تا ورود چنین کرهای را به عصر نور و حیات اعلام دارد.
در رابطه با اختتام مأموریت نهایی پسران آموزگار بود (اقلاً این ترتیب زمانی وقایع در یک کرۀ نرمال میباشد) که یوحنا نوشت: ”من آسمان جدید و زمین جدیدی را دیدم و اورشلیم جدید که از آسمان از جانب خداوند پایین میآمد، حاضر شده چون پرنسسی که برای پرنس آراسته است.“
این همان زمین بازسازی شده و مرحلۀ پیشرفتۀ سیارهای است که پیامبر پیشین در رویا دید، آنگاه که نوشت: ”خداوند میفرماید، همان گونه که آسمانها و زمین جدیدی را که خواهم ساخت در حضور من پایدار خواهند ماند، همان طور شما و فرزندانتان پایدار خواهید ماند، و چنین واقع خواهد شد که از یک ماه جدید تا ماه دیگر و از یک سبت تا سبت دیگر همۀ مردم خواهند آمد تا در حضور من نیایش کنند.“
انسانهای چنین عصری هستند که به عنوان ”نسل برگزیده، کهانت شاهانه، قوم مقدس، و مردم والا“ توصیف گشتهاند؛ ”و شما باید شکر او را که شما را از تاریکی به این نور شگرف فرا خوانده است بجا آورید.“
صرف نظر از این که تاریخ ویژۀ طبیعی یک سیارۀ تنها چه باشد، بیتفاوت از این که عالمی کاملاً وفادار بوده، با شرارت ملوّث شده، یا با گناه لعن شده باشد — صرف نظر از این که سوابق امر چه باشد — دیر یا زود لطف خداوند و خدمت روحانی فرشتگان، طلیعۀ روز ظهور پسران آموزگار تثلیث خواهد بود، و خروج آنان به دنبال مأموریت نهاییشان، موجب گشایش این عصر پرعظمت نور و حیات خواهد گردید.
تمامی کرات سِتانیا میتوانند در امید آن کس سهیم شوند که نوشت: ”با این حال ما بر طبق وعدۀ او چشم انتظار یک آسمان نو و یک زمین نو هستیم، جایی که در آن عدالت و راستی ساکن است. پس ای عزیزان، از آنجا که منتظر این رویدادها هستید، سخت بکوشید تا نزد او در صلح و صفا، بیتقصیر و بیعیب یافت شوید.“
خروج گروه پسران آموزگار در پایان حکمروایی نخست یا بعدی آنان، طلیعۀ سپیدۀ عصر نور و حیات — آستان گذار از زمان به دالان ابدیت — است. تحقق سیارهای این عصر نور و حیات بسیار فراتر از مشتاقانهترین انتظارات انسانهای یورنشیا است، انسانهایی که در رابطه با زندگی آینده، مفاهیم آینده نگرانهتری بیش از آنهایی که در اعتقادات مذهبی یافت میشود و بهشت را به صورت تقدیر فوری و مکان اقامت نهایی انسانهای نجات یافته تصویر مینماید، در سر نپروراندهاند.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک پیامآور توانمند که موقتاً به پرسنل جبرئیل الحاق یافته است میباشد.]
لوسیفر یک پسر برجستۀ لانوناندک اولیه از نبادان بود. او در سیستمهای متعدد تجربۀ خدمت داشت، یک مشاور والا از گروه خویش بود، و در خردمندی، دانایی، و کارایی ممتاز بود. لوسیفر شمارۀ 37 از رستۀ خود بود، و هنگامی که توسط ملک صادقها به مأموریت فرستاده شد، در میان بیش از هفتصد هزار تن از شخصیتهای نوع خود به عنوان یکی از یکصد شخصیت توانا و برجسته تعیین گردید. او از چنین شروع شکوهمندی، از طریق شرارت و خطا، گناه را پذیرا شد و اکنون جزو یکی از سه حکمران سیستم در نبادان به شمار میرود که در برابر خود شیفتگی وافر سر فرود آورده و به استدلال فریبآمیز آزادی دروغین فردی — عدم پذیرش بیعت جهانی و نادیده گرفتن تعهدات برادرانه، چشم پوشی نسبت به روابط کیهانی — تسلیم شدهاند.
در جهان نبادان، قلمرو میکائیل مسیح، ده هزار سیستم حاوی کرات مسکونی وجود دارد. در تمامی تاریخ پسران لانوناندک، در کلیۀ کارهای آنها در سرتاسر این هزاران سیستم و در ستاد مرکزی جهان، تاکنون فقط سه فرمانروای سیستم در بیحرمتی به دولت پسر آفریننده مجرم شناخته شدهاند.
لوسیفر یک موجود فراز یابنده نبود. او یک پسر آفریده شدۀ جهان محلی بود، و دربارۀ وی چنین گفته شده بود: ”از روزی که آفریده شدی در تمامی کارهایت کامل بودی، تا این که شرارت در تو راه یافت.“ او بارها با والامرتبههای ایدنشیا در شور بود. و لوسیفر ”در کوه مقدس خداوند“، کوه مدیریت جروسم، حکومت میکرد، زیرا او رئیس اجرایی یک سیستم بزرگ از 607 کرۀ مسکونی بود.
لوسیفر یک موجود شوکتمند و یک شخصیت برجسته بود. او در خط مستقیم اتوریتۀ جهانی بعد از پدران والامرتبۀ کواکب قرار داشت. پیش از اعطای میکائیل در یورنشیا، به رغم تخطی لوسیفر موجودات هوشمند تحت فرمان از بیاحترامی و تحقیر وی احتراز میکردند. حتی فرشتۀ اعظمِ میکائیل در هنگام قیام موسی از مردگان، ”به او اتهامی نسبت نداد اما صرفاً گفت: قاضی تو را توبیخ فرماید.“ در چنین مواردی داوری از آن قدمای ایامها، حکمرانان ابرجهان، است.
لوسیفر اکنون فرمانروای گمراه و معزول سِتانیا است. خود شیفتگی بسیار فاجعهآور است، حتی برای شخصیتهای والای دنیای آسمانی. در رابطه با لوسیفر گفته شده: ”دل تو از زیباییت مغرور شد، و به سبب شکوه و جلالت حکمت خود را تباه ساختی.“ پیامبر دوران باستان شما وضعیت اندوهناک او را دید، هنگامی که نوشت: ”ای لوسیفر، پسر بامداد، چگونه از آسمان سقوط کردی! چگونه بر زمین افکنده شدی، ای که به خود اجازه میدادی قومهای جهان را گمراه سازی!“
قدر بسیار کمی راجع به لوسیفر در یورنشیا شنیده شد، به سبب این واقعیت که او معاون اول خود، شیطان، را به کار تبلیغ هدف خود در سیارۀ شما گمارده بود. شیطان عضو همان گروه اولیۀ لانوناندکها بود اما هرگز به عنوان یک فرمانروای سیستم عمل نکرده بود. او به طور کامل در شورش لوسیفر وارد شد. ”اهریمن“ کسی جز کلیگسشیا، پرنس معزول سیارهای یورنشیا و پسری از رستۀ دوم لانوناندکها، نیست. هنگامی که میکائیل در جسم در یورنشیا بود، لوسیفر، شیطان، و کلیگسشیا با یکدیگر هم پیمان شدند تا مأموریت اعطایی او را در یورنشیا با شکست مواجه سازند. اما به وضوح ناکام ماندند.
اَبَدان رئیس پرسنل کلیگسشیا بود. او به پیروی از سرور خود به شورش پیوست و از آن هنگام به عنوان رئیس اجرایی شورشیان یورنشیا عمل کرده است. بعلزبوب رئیس مخلوقات بینابینی پیمانشکن بود که متحد نیروهای کلیگسشیای خائن بودند.
سرانجام اژدها معرف سمبولیک کلیۀ این اشخاص شرور گردید. پس از پیروزی میکائیل، ”جبرئیل از سلوینگتون فرود آمد و اژدها (کلیۀ رهبران شورشی) را برای یک دوره بست.“ در رابطه با فرشتگان شورشی سرافِ جروسم نوشته شده: ”و او فرشتگانی را که مرتبت اولیۀ خود را حفظ نکردند بلکه مسکن خویش را ترک نمودند، تا فرا رسیدن روز بزرگ داوری در زنجیرهای ابدی ظلمت نگاه داشته است.“
لوسیفر و معاون اول او شیطان برای بیش از پانصد هزار سال در جروسم حکومت کرده بودند تا این که در دلهایشان بر علیه پدر جهانی و در آن هنگام پسر نایب او، میکائیل، شروع به صفآرایی نمودند.
در سیستم سِتانیا هیچ شرایط غیرعادی یا خاصی که حاکی از شورش بوده یا برای آن مطلوب باشد وجود نداشت. باور ما بر این است که این ایده در ذهن لوسیفر منشأ و شکل یافت، و دیگر این که او صرف نظر از این که در کجا استقرار مییافت ممکن بود چنین شورشی را برانگیزد. لوسیفر ابتدا برنامههای خویش را با شیطان در میان گذاشت، اما به چندین ماه نیاز بود که بتواند ذهن همکار توانمند و برجستۀ خود را خراب نماید. با این وجود، وقتی که او به یکباره به تئوریهای عصیان گرایانه گروید، طرفدار بیپروا و جدی ”ابراز وجود و آزادی“ گردید.
هرگز کسی شورش را به لوسیفر توصیه ننمود. ایدۀ ابراز وجود در تقابل با خواست میکائیل و طرحهای پدر جهانی، آنطور که در میکائیل تجسم یافتهاند، منشأ در ذهن خود وی داشت. روابط او با پسر آفریننده صمیمانه و پیوسته دوستانه بود. لوسیفر پیش از ستایش ذهن خویش هیچگاه به طور علنی پیرامون ادارۀ جهان ابراز عدم رضایت ننمود. اتحاد ایامها در سلوینگتون به رغم سکوتش، برای بیش از یکصد سال زمان استاندارد به یوورسا ندا میداد که لوسیفر کاملاً آرامش خاطر ندارد. این موضوع همچنین به آگاهی پسر آفریننده و پدران کوکبۀ نرلاشیادک رسانیده شد.
در سرتاسر این دوره لوسیفر نسبت به تمامی طرح ادارۀ جهان به طور فزاینده خردهگیر شد اما همیشه وفاداری تمام و کمال خویش را نسبت به حکمرانان متعال ابراز مینمود. اولین عدم وفاداری صریح او در هنگام دیدار جبرئیل از جروسم، درست چند روز پیش از اعلان آشکار بیانیۀ آزادی لوسیفر نمایان گردید. جبرئیل آنقدر نسبت به قطعیت قریبالوقوع شورش عمیقاً متأثر شد که مستقیماً به ایدنشیا رفت تا در رابطه با اقداماتی که در صورت وقوع شورش آشکار باید انجام پذیرد با پدران کوکبه مشورت نماید.
بسیار مشکل است که علت یا علل دقیقی را که در نهایت به شورش لوسیفر انجامید نشان داد. ما از یک چیز مطمئن هستیم، و آن این است که این شروع اول هر چه که بود، منشأ در ذهن لوسیفر داشت. حتماً یک خودبینی وجود داشت که تا نقطۀ خودفریبی پرورانده شد، طوری که لوسیفر برای مدتی واقعاً خود را متقاعد ساخت که قصدش از شورش اگر برای خیر جهان نباشد در واقع برای خیر سیستم است. تا آن هنگام که طرحهای او تا نقطۀ توهم زدایی پیش رفتند، شکی نیست که غرور اولیه و فتنه انگیزانۀ وی فراتر از آن رفته بود که به او اجازۀ توقف آن را دهد. در نقطهای در این تجربه او ناصادق گشت، و شرارت به گناه آگاهانه و تعمدی تکامل یافت. وقوع این امر از طریق رفتار متعاقب این مدیر برجسته اثبات میشود. به او مدتها شانس توبه عرضه گردید، اما تنها برخی از زیردستان وی بخشش ارزانی شده را پذیرفتند. مؤمن ایامهای ایدنشیا، با درخواست پدران کوکبه، شخصاً طرح میکائیل را برای نجات این شورشیان وقیح عرضه نمود، اما همواره بخشش پسر آفریننده با اهانت و تحقیر فزاینده رد شد و رد شد.
منشأ آغازین دشواری در قلوب لوسیفر و شیطان هر چه که بود، شورش نهایی به شکل بیانیۀ آزادی لوسیفر خود را نمایان ساخت. انگیزۀ شورشیان تحت سه عنوان بیان شد:
1- واقعیت پدر جهانی. لوسیفر مدعی گشت که پدر جهانی در واقع وجود ندارد، و این که جاذبۀ فیزیکی و انرژی فضایی ذاتی جهان است، و این که پدر یک افسانۀ ساختگی پسران بهشت است که بتوانند به نام پدر بر جهانها حکومت کنند. او منکر این شد که شخصیت یک هدیۀ پدر جهانی است. او حتی اعلام نمود که پایان دهندگان با فرزندان بهشت تبانی کردهاند تا سراسر آفرینش را فریب دهند، زیرا هرگز یک ایدۀ روشن از شخصیت واقعی پدر که در بهشت قابل شناخت باشد نیاوردهاند. او تقدیس کردن را نادانی نامید. این اتهام، فراگیر، وحشتناک، و کفرآمیز بود. این حملۀ پرده پوشانه به پایان دهندگان بود که بدون شک شهروندان فراز یابنده را که در آن هنگام در جروسم بودند طوری متأثر ساخت که در برابر کلیۀ پیشنهادات شورشیان مقاومانه بایستند و راسخ عزم باقی بمانند.
2- دولت جهانی پسر آفریننده — میکائیل. لوسیفر چنین استدلال مینمود که سیستمهای محلی باید خودمختار باشند. او در برابر حق میکائیل، پسر آفریننده، برای به عهده گرفتن حاکمیت نبادان به نام یک پدر بهشتی فرضی و این که کلیۀ شخصیتها باید با این پدر نادیدنی بیعت نمایند اعتراض نمود. او تصریح کرد که کل طرح پرستش یک ترفند زیرکانه برای بزرگ جلوه دادن پسران بهشت است. او مایل بود میکائیل را به عنوان پدر آفرینندۀ خویش به رسمیت بشناسد، اما نه به عنوان خداوند و فرمانروای بر حق خود.
او به حقِ قدمای ایامها به تندی حمله نمود و گفت که این ”قدر قدرتان بیگانه“ در امور سیستمهای محلی و جهانها دخالت میکنند. او این حکمرانان را به عنوان مستبد و زورگو محکوم کرد. او پیروان خویش را چنین ترغیب نمود که اگر انسانها و فرشتگان فقط از شهامت اظهار نظر برخوردار بوده و متهورانه حقوق خویش را طلب میکردند، هیچیک از این حکمرانان نمیتوانستند در کار حکومت کامل محلی دخالت ورزند.
او چنین استدلال مینمود که اگر موجودات بومی فقط بتوانند استقلال خود را اعمال نمایند، میتوان جلادان قدمای ایامها را از کار در سیستمهای محلی بازداشت. او بر این نظر بود که فناناپذیری ذاتی شخصیتهای سیستم است، و این که رستاخیز طبیعی و اتوماتیک است، و این که به جز در موارد اعمال مستبدانه و غیرعادلانۀ جلادان قدمای ایامها کلیۀ موجودات میتوانند برای ابد زنده بمانند.
3- حمله به طرح جهانی آموزش انسان فراز یابنده. لوسیفر معتقد بود که زمان و انرژی زیادی صرف طرح آموزش کامل انسانهای فراز یابنده در اصول ادارۀ جهان شده بود، اصولی که به ادعای او غیراخلاقی و نادرست بودند. او به برنامۀ طولانی مدت آماده سازی انسانهای فضا برای یک سرنوشت ناشناخته اعتراض نمود و به حضور فوج پایان دهندگان در جروسم به عنوان گواهی بر این که این انسانها اعصاری طولانی را صرف آماده سازی برای یک سرنوشت کاملاً خیالی کردهاند اشاره نمود. او با تمسخر خاطر نشان مینمود که پایان دهندگان با سرنوشتی مواجه شدهاند که از بازگشت به کرات محقری که مشابه کرات منشأ آنان بود شکوهمندتر نیست. او اعلام نمود که آنها با انضباط بیش از حد و آموزشِ به درازا کشیده شده به گمراهی کشانیده شدهاند، و این که آنها در واقع نسبت به یاران انسانی خویش خائن هستند، زیرا اکنون با طرح برده سازی سراسر آفرینش به داستانهای ساختگی یک سرنوشت خیالی ابدی برای انسانهای فراز یابنده همکاری میکنند. او از این نظر جانبداری میکرد که فراز یابندگان باید از آزادی تعیین سرنوشت خویش بهرهمند باشند. او کل طرح صعود انسان را آنطور که توسط پسران بهشتی خداوند برپا شده و توسط روح بیکران مورد حمایت واقع شده بود به چالش طلبید و محکوم نمود.
و با چنین اعلان آزادی بود که لوسیفر بیبند و باری تاریکی و مرگ خویش را آغاز نمود.
مانیفست لوسیفر در گردهمایی بزرگ سالانۀ سِتانیا در دریای بلور در حضور گروههای گرد آمدۀ جروسم در آخرین روز سال، حدوداً دویست هزار سال پیش به وقت یورنشیا صادر گردید. شیطان اعلام کرد که نیروهای جهانی — فیزیکی، عقلانی، و روحی — میتوانند مورد پرستش واقع شوند، اما بیعت فقط میتواند نسبت به فرمانروای واقعی و کنونی، لوسیفر، ”دوست انسانها و فرشتگان“ و ”خدای آزادی“ اذعان گردد.
ابراز وجود، شعار جنگی شورش لوسیفر بود. یکی از استدلالهای اصلی او این بود که اگر حکومت بر خود برای ملک صادقها و سایر گروهها خوب و صحیح است، به همین اندازه برای کلیۀ انواع موجودات هوشمند نیز خوب است. او در هواخواهی از ”برابری اندیشه“ و ”برادری موجودات هوشمند“ بیباک و مُصر بود. او بر این عقیده بود که حکومت باید تماماً به سیارات محلی و کنفدراسیون داوطلبانۀ آنها در سیستمهای محلی محدود شود. او تمامی مدیریتهای دیگر را غیرمجاز شمرد. او به پرنسهای سیارهای وعده داد که به صورت رئیسان عالی اجرایی بر کرات حکومت خواهند کرد. او مکان فعالیتهای قضایی را در ستاد مرکزی کوکبه و اجرای امور قضایی را در پایتخت جهان مردود شمرد. او چنین استدلال میکرد که کلیۀ این کارکردهای دولتی باید در پایتخت سیستمها متمرکز شوند و سپس دست به کار شده و مجمع قضایی خود را برپا نمود و محکمات دادرسی خود را تحت نظر شیطان سازمان داد. و او فرمان داد که پرنسها نیز در کرات مرتد همین کار را انجام دهند.
تمامی کابینۀ حکومتی لوسیفر در یک گروه رفتند و به عنوان متصدیان حکومت ریاست جدید ”کرات و سیستمهای آزاد شده“ به طور علنی سوگند داده شدند.
در حالی که در نبادان دو بار قبلاً شورش شده بود، آنها در کواکب دوری بودند. لوسیفر معتقد بود دلیل عدم موفقیت این شورشها این بود که اکثر فرشتگان نتوانستند از رهبران خود پیروی کنند. او استدلال میکرد که ”اکثریت حکومت میکند“، و این که ”ذهن خطاناپذیر است.“ این آزادی که حکمرانان جهان به او داده بودند ظاهراً موجب تحمل بسیاری از استدلالهای شریرانۀ وی شده بود. او از کلیۀ مافوقان خود سرپیچی نمود، با این حال آنها ظاهراً اعمال او را مورد توجه قرار ندادند. او بدون ممانعت و بازداری در اجرای برنامۀ فریبندهاش آزاد گذارده شد.
لوسیفر تمامی تأخیرات بخشایندۀ اجرای عدالت را به عنوان نشان ناتوانی دولت پسران بهشت در متوقف ساختن شورش تلقی میکرد. او به طور علنی از میکائیل، عمانوئیل، و قدمای ایامها سرپیچی نموده و آنها را با خودبینی به چالش میطلبید و سپس و به این واقعیت اشاره میکرد که بیعملی دولتهای جهان و ابرجهان نشانۀ قطعی ناتوانی آنها است.
جبرئیل در طی کلیۀ این اقدامات پیمان شکنانه شخصاً حضور داشت و صرفاً اعلام داشت که در زمان مناسب از سوی میکائیل صحبت خواهد کرد، و این که کلیۀ موجودات در انتخاب خود آزاد و مصون باقی خواهند ماند، و این که ”دولت پسران برای پدر صرفاً خواهان آن وفاداری و پاکبازی است که داوطلبانه، یکرنگ، و در برابر استدلال فریبآمیز مقاوم است.“
پیش از آن که جبرئیل تلاشی در رد حق جانشینی انجام دهد یا با تبلیغات شورشیان به مقابله برخیزد، لوسیفر به طور کامل مجال یافت دولت شورشی خود را برقرار ساخته و کاملاً آن را سازمان دهد. اما پدران کوکبه فوراً عمل این شخصیتهای پیمان شکن را به سیستم سِتانیا محدود ساختند. با این وجود این دورۀ تأخیر، یک زمان آزمایش و آزمون بزرگ برای موجودات وفادار تمامی سِتانیا بود. برای چند سال همه چیز در هرج و مرج بود، و در کرات قصر سردرگمی زیادی وجود داشت.
به دنبال وقوع شورش سِتانیا، میکائیل با برادر بهشتی خود، عمانوئیل، مشورت نمود. بعد از این گفتگوی بسیار مهم، میکائیل اعلام کرد که همان سیاستی را دنبال خواهد نمود که طرز برخورد او را با آشوبهای مشابه در گذشته تعیین ویژگی نموده است، یک برخورد غیرمداخله جویانه.
در هنگام این شورش و دوتای قبلی، هیچ اتوریتۀ مطلق و شخصی عالی در جهان نبادان وجود نداشت. میکائیل به عنوان نایب پدر جهانی با حق الهی حکومت میکرد، اما هنوز نه به نام حق شخصی خویش. او دوران اعطایی خود را تکمیل نکرده بود. به او ”تمامی قدرت در آسمان و زمین“ اعطا نشده بود.
میکائیل از زمان وقوع شورش تا روز به اریکۀ قدرت رسیدنش به عنوان فرمانروای عالی نبادان، هیچگاه در کار نیروهای شورشی لوسیفر مداخله ننمود. آنها اجازه یافتند مسیری آزاد را برای تقریباً دویست هزار سال به وقت یورنشیا دنبال نمایند. میکائیل مسیح اکنون از قدرت و اتوریتۀ کافی برای برخورد فوری، حتی مختصر، با چنین بروز عهد شکنی برخوردار است، اما ما شک داریم که در صورت وقوع چنین آشوبی دیگر، این اختیار مطلق او را به عملی متفاوت رهنمون سازد.
از آنجا که میکائیل تصمیم گرفت خود را از جنگ واقعی شورش لوسیفر دور نگاه دارد، جبرئیل پرسنل شخصی خود در ایدنشیا را فرا خواند، و در مشورت با والامرتبهها، تصمیم گرفت فرماندهی گروههای وفادار سِتانیا را به عهده گیرد. میکائیل در سلوینگتون باقی ماند، در حالی که جبرئیل عازم جروسم گشت و خود را در کرهای که به پدر وقف شده بود — همان پدر جهانی که شخصیت وی را لوسیفر و شیطان مورد سؤال قرار داده بودند — در حضور گروههای از پیش گرد آمدۀ شخصیتهای وفادار مستقر ساخت. او پرچم میکائیل، نماد مادی دولت تثلیث سراسر آفرینش، سه دایرۀ هم مرکز به رنگ آبی آسمانی در یک زمینۀ سفید رنگ، را برافراشت.
نماد لوسیفر یک پرچم سفید رنگ با یک دایرۀ قرمز رنگ بود که در مرکز آن یک دایرۀ سیاه رنگ تو پر پدیدار بود.
”در آسمان جنگ شد؛ فرماندۀ میکائیل و فرشتگان او با اژدها (لوسیفر، شیطان، و پرنسهای مرتد) جنگیدند، و اژدها و فرشتگان شورشگر او جنگیدند اما فائق نشدند.“ این ”جنگ در آسمان“ آنطور که یک چنین تضادی ممکن است در یورنشیا تصور شود، یک جنگ فیزیکی نبود. در روزهای نخست پیکار، لوسیفر در عرصۀ کارزار سیارهای پیوسته پیشی میگرفت. جبرئیل از ستاد مرکزی خود که در نزدیکی واقعی شده بود مستمراً استدلالهای فریبآمیز شورشیان را افشا میکرد. شخصیتهای گوناگون حاضر در کره که در رابطه با موضعشان شک داشتند، این بحثها را از نظر میگذراندند تا این که به یک تصمیم نهایی رسیدند.
اما این جنگ در آسمان بسیار وحشتناک و خیلی واقعی بود. این تضاد در حالی که هیچیک از وحشیگریهایی را که ویژگی جنگ فیزیکی در کرات بدوی است به نمایش نمیگذارد، بسیار بیشتر مهلک بود. زندگی مادی در نبرد مادی در خطر است، اما جنگ در آسمان در چهارچوب زندگی جاودان جنگیده شد.
اعمال والامنشانه و الهام بخش زیادی از پاکبازی و وفاداری بودند که بین وقوع خصومتها و ورود فرمانروای جدید سیستم و پرسنل او توسط شخصیتهای متعدد انجام یافتند. اما شورانگیزترین این شاهکارهای جسورانۀ وفاداری، رفتار متهورانۀ مَنوشیا، فرماندۀ دوم ستاد مرکزی سرافیمها در سِتانیا بود.
در هنگام وقوع شورش در جروسم، رئیس گروههای فرشتگان سراف به شورش لوسیفر پیوست. بدون شک این امر علت انحراف چنین تعداد کثیری از چهارمین رستۀ سرافیمهای مدیر سیستم را روشن میسازد. رهبر فرشتگان سراف به واسطۀ شخصیت برجستۀ لوسیفر از نظر معنوی کور شده بود. شگردهای مجذوبانۀ او رستههای پایینتر موجودات آسمانی را کاملاً جلب کرده بود. آنها به سادگی نمیتوانستند درک کنند که ممکن است یک چنین شخصیت تحسین برانگیزی دچار خطا شود.
مدت زیادی نگذشت که منوشیا در توصیف تجاربی که به آغاز شورش لوسیفر مربوط میگشت گفت: ”اما وجدآورترین لحظۀ من، ماجرای شورانگیزی بود که به شورش لوسیفر مربوط میگشت، یعنی آن هنگام که به عنوان فرماندۀ دوم فرشتگان سراف، از شرکت در توهین برنامهریزی شده به میکائیل امتناع کردم، و شورشیان قدرتمند از طریق نیروهای رابطی که ترتیب داده بودند در صدد نابودی من برآمدند. آشوبی فوقالعاده در جروسم به وجود آمد، اما حتی یک سرافیم وفادار نیز آسیب ندید.
”به دنبال خطای مافوق بلافصل من، تصدی فرماندهی گروههای فرشتگان جروسم در مقام مدیریت افتخاری امور درهم و برهم فرشتگان سراف سیستم به من محول گردید. ملک صادقها به لحاظ اخلاقی از من حمایت کردند، اکثریت فرزندان ماتریال با توانمندی مرا یاری کردند، گروه کثیری از رستۀ خودم به من پشت کردند، اما انسانهای فراز یابنده در جروسم شوکتمندانه از من حمایت نمودند.
”پس از آن که به دلیل جدا شدن لوسیفر به طور اتوماتیک از مدارهای کوکبه بیرون افکنده شدیم، به وفاداری گروه اطلاعاتیمان که از سیستم نزدیک رَنتولیا، فراخوانی ما را برای کمک به ایدنشیا ارسال میکرد وابسته شدیم، و دریافتیم که پادشاهی نظم، خرد وفاداری، و روح حقیقت به طور ذاتی بر شورش، ابراز وجود، و به اصطلاح آزادی شخصی استیلا مییابند. ما توانستیم تا ورود حکمران جدید سیستم، جانشین لایق لوسیفر، ادامه دهیم. و بلافاصله پس از آن، من به گروه پذیرش ملک صادق یورنشیا گمارده شدم و مسئولیت رستههای فرشتگان وفادار سراف در کرۀ کلیگسشیای خائن که کرۀ خویش را عضوی از سیستم به تازگی پیشبینی شدۀ ’کرات آزاد شده و شخصیتهای نجات یافته‘ اعلام کرده بود به من محول گردید. این سیستم در بیانیۀ ننگین آزادی که توسط لوسیفر خطاب به ’دوستداران آزادی، آزاد اندیشان، و پیشتازان کرات بد حکومت شده و بد اداره شدۀ سِتانیا‘ صادر شده بود، مطرح گردید.“
این فرشته هنوز در یورنشیا خدمت میکند و به عنوان معاون رئیس سرافیمها عمل مینماید.
شورش لوسیفر در سرتاسر سیستم صورت پذیرفت. سی و هفت پرنس سیارهای جدایی طلب حکومتهای کرۀ خویش را به طور گسترده به سوی شورشگر اصلی نوسان دادند. فقط در پَنوپشیا پرنس سیارهای نتوانست مردمش را با خود همراه سازد. در این کره، مردم تحت رهبری ملک صادقها به حمایت میکائیل شتافتند. اِلانورا، یک زن جوان از آن کرۀ انسانی، رهبری نژادهای بشری را به دست گرفت، و حتی یک نفر نیز در آن کرۀ با نزاع از هم گسیخته، تحت پرچم لوسیفر نام نویسی نکرد. و از آن هنگام این پنوپشیاییهای وفادار به عنوان سرپرستان و سازندگان کرۀ پدر و هفت کرات زندان اطراف آن، در هفتمین کرۀ انتقالی جروسم خدمت کردهاند. پنوپشیاییها نه تنها به عنوان سرپرستان عملی این کرات عمل میکنند، بلکه همچنین دستورات شخصی میکائیل را برای تزیین این کرات برای استفادههای آینده و ناشناخته به اجرا درمیآورند. آنها در مسیر رفتن به ایدنشیا در آنجا توقف نموده و این کار را انجام میدهند.
در سراسر این دوره، کلیگسشیا از اهداف لوسیفر در یورنشیا جانبداری میکرد. ملک صادقها با پرنس سیارهای مرتد قویاً مخالفت ورزیدند، اما استدلالهای فریبآمیز آزادی لجام گسیخته و خیالهای باطل ابراز وجود از هر فرصتی برای فریب مردمان بدوی یک کرۀ جوان و توسعه نیافته برخوردار بود.
کلیۀ تبلیغات جدایی طلبانه باید از طریق تلاش شخصی به انجام میرسید، زیرا سرویس پخش خبر و کلیۀ راههای دیگر ارتباطات بین سیارهای از طریق عمل سرپرستان مدار سیستم به حالت تعلیق درآمد. به دنبال وقوع عملی شورش، تمامی سیستم سِتانیا در مدارهای کوکبه و جهانی ایزوله شد. در طول این زمان کلیۀ پیامهایی که به داخل آمده یا به خارج میرفتند از طریق فرشتگان سراف و پیامآوران منفرد ارسال میشدند. مدارهای کرات مرتد نیز قطع شدند، طوری که لوسیفر نتوانست از این راه برای پیشبرد طرح شریرانۀ خود استفاده نماید. و تا وقتی که شورشگر بزرگ در محدودۀ سِتانیا زندگی میکند، این مدارها به حالت نخست بازگردانده نخواهند شد.
این یک شورش لانوناندکی بود. رستههای بالاتر فرزندی جهان محلی به جداروی لوسیفر ملحق نشدند، اگر چه تعداد اندکی از حاملین حیات که در سیارات شورشی ساکن بودند تا اندازهای از شورش پرنسهای عهد شکن تأثیر پذیرفتند. هیچیک از پسران تثلیث یافته به گمراهی نرفتند. ملک صادقها، فرشتگان اعظم، و ستارگان تابناک عصر همگی به میکائیل وفادار بودند و به همراه جبرئیل برای خواست پدر و فرمانروایی پسر دلیرانه مبارزه کردند.
هیچ موجودی با منشأ بهشتی در پیمان شکنی شرکت نداشت. آنها به همراه پیامآوران منفرد ستاد مرکزی خود را در کرۀ روح برقرار ساختند و تحت رهبری مؤمن ایامهای ایدنشیا باقی ماندند. هیچیک از آشتی دهندگان مرتد نشدند، و یک تن از نگارندگان آسمانی نیز به گمراهی کشانیده نشد. اما یاران مورانشیا و آموزگاران کرات قصر متحمل تلفات سنگینی شدند.
از رستۀ عالی سرافیمها یک فرشته نیز از دست نرفت، اما گروه قابل توجهی از رستۀ بعدی، رستۀ برتر فریب خوردند و در دام افتادند. به همین ترتیب تعداد اندکی از رستۀ سوم یا رستۀ سرپرست فرشتگان به گمراهی کشانیده شدند. اما فروپاشی شدید در گروه چهارم، فرشتگان اداره کننده، به وقوع پیوست. این سرافیمها آنهایی هستند که معمولاً مسئولیتهای پایتخت سیستمها به آنان محول میشود. منوشیا تقریباً دو سوم آنان را نجات داد، اما اندکی بیش از یک سوم به دنبالهروی از رئیس خود به صفوف شورشیان پیوستند. یک سوم از کلیۀ فرشتگان کروب جروسم که به فرشتگان اداره کننده الحاق یافته بودند به همراه سرافیمهای پیمان شکنشان از دست رفتند.
از میان فرشتگان مددکار سیارهای، یعنی آنهایی که به فرزندان ماتریال تخصیص یافته بودند، در حدود یک سومشان فریب خوردند و تقریباً ده درصد از خادمان انتقال به دام افتادند. یوحنا به طور سمبولیک این را دید. او دربارۀ اژدهای بزرگ سرخ چنین نوشت: ”و او با دمش یک سوم ستارگان آسمان را کشیده و در تاریکی به زمین افکند.“
بیشترین ضایعه در صفوف فرشتگان به وقوع پیوست، اما بخش عمدۀ رستههای پایینتر هوشمند در عهد شکنی سهیم بودند. از میان 681٫217 فرزند ماتریال که در سِتانیا از دست رفتند، نود و پنج درصد متعلق به تلفات شورش لوسیفر بودند. تعداد کثیری از مخلوقات بینابینی در تک تک آن سیاراتی که پرنسهای سیارهای آن به آرمان لوسیفر پیوستند از دست رفتند.
از بسیاری جهات این شورش، دامنهدارترین و مصیببارترین این رخدادها در نبادان بود. شخصیتهای بیشتری در این شورش درگیر بودند تا در دوتای دیگر. و مایۀ ننگ ابدی آنان است که فرستادگان لوسیفر و شیطان حتی مدارس آموزش نوزادان در سیارۀ فرهنگی پایان دهندگان را نیز مستثنی نساختند، بلکه در صدد فاسد کردن این اذهان در حال رشد که با ترحم از کرات تکاملی نجات داده شده بودند، برآمدند.
انسانهای فراز یابنده آسیب پذیر بودند، اما بهتر از ارواح پایینتر در مقابل استدلالهای فریبآمیز شورش ایستادگی نمودند. در حالی که بسیاری در کرات پایینتر قصر، آنهایی که با تنظیم کنندگان خود پیوند نهایی نیافته بودند، دچار گمراهی شدند، در تجلیل از خرد طرح فرازگرایانه ثبت شده است که حتی یک عضو از شهروندان فراز یابندۀ سِتانیا که مقیم جروسم بودند نیز در شورش لوسیفر شرکت نکرد.
ساعت به ساعت و روز به روز، ایستگاههای پخش خبر نبادان با انبوه نظارهگران مشتاق هر طبقۀ قابل تصور هوشمندی آسمان که مشتاقانه خبرنامههای شورش سِتانیا را دنبال میکردند و از شرح بیوقفۀ گزارشات وفاداری تغییرناپذیر انسانهای فراز یابنده شادی میکردند پر بودند. این انسانها تحت رهبری ملک صادق خویش به طور موفقیتآمیز در برابر تلاشهای توأم و طولانی کلیۀ نیروهای حیلهگر شیطانی که چنان سریع گرداگرد پرچمهای جدایی طلبی و گناه گرد آمدند ایستادگی نمودند.
از شروع ”جنگ در آسمان“ تا نصب جانشین لوسیفر بیش از دو سال به وقت سیستم طول کشید. اما سرانجام فرمانروای جدید آمد. او به همراه پرسنل خود روی دریای بلور فرود آمد. من در میان ذخیرههایی بودم که توسط جبرئیل در ایدنشیا بسیج شده بودند. و من اولین پیام لانافورج به پدر کوکبۀ نرلاشیادک را به خوبی به یاد میآورم. او گفت: ”حتی یک شهروند جروسم نیز از دست نرفت. کلیۀ انسانهای فرازگرا از آزمون آتشین جان به در بردند و از آزمایش حیاتی سرافراز و در مجموع پیروز بیرون آمدند.“ و این پیام اطمینان به سلوینگتون، یوورسا، و بهشت رفت که تجربۀ بقای فراز انسان، بزرگترین تضمین در برابر شورش و حتمیترین حفاظ در برابر گناه است. تعداد این گروه والامنش جروسمی از انسانهای مؤمن دقیقاً 187٫432٫811 نفر بود.
با ورود لانافورج شورشیان اصلی از کار برکنار شدند و از کلیۀ قدرتهای حکومتی کنار گذارده شدند، گر چه به آنان اجازه داده شد که آزادانه به جروسم، کرات مورانشیا، و حتی به تک تک کرات مسکونی رفت و آمد کنند. آنها به تلاشهای فریبکارانه و وسوسهانگیز خود برای سردرگم ساختن و گمراهی اذهان انسانها و فرشتگان ادامه دادند. اما تا جایی که به کار آنها در کوه مدیریت جروسم مربوط میشد، ”جای آنها دیگر پیدا نبود.“
در حالی که لوسیفر از تمامی اتوریتۀ حکومتی در سِتانیا محروم گردید، در آن هنگام هیچ نیرو یا محکمۀ جهان محلی وجود نداشت که بتواند این یاغی شریر را توقیف نموده یا نابود سازد. در آن هنگام میکائیل یک فرمانروای خودمختار نبود. قدمای ایامها از پدران کوکبه در تصرف دولت سیستم حمایت نمودند، اما در فرجام خواهیهای متعددی که هنوز در رابطه با وضعیت کنونی و تعیین تکلیف آیندۀ لوسیفر، شیطان، و همکاران آنها در انتظار دادرسی است هرگز هیچ تصمیم متعاقبی ابلاغ نکردهاند.
بدین ترتیب این شورشگران اصلی اجازه یافتند تا در تمامی سیستم گردش کنند تا درصدد تعمیق بیشتر دکترین عدم رضایت و ابراز وجود خویش برآیند. اما در تقریباً دویست هزار سال به وقت یورنشیا آنها قادر نبودهاند کرۀ دیگری را فریب دهند. هیچیک از کرات سِتانیا از زمان سقوط سی و هفت کره از دست نرفتهاند، حتی آن کرات جوانتری که از آن روز شورش مسکونی شدهاند نیز گمراه نگشتهاند.
لوسیفر و شیطان تا تکمیل مأموریت اعطایی میکائیل در یورنشیا، آزادانه در سیستم سِتانیا گشت میزدند. آنها آخرین بار در طی تهاجم مشترکشان بر علیه پسر انسان در کرۀ شما با هم بودند.
سابقاً، هنگامی که پرنسهای سیارهای، ”پسران خدا“، هر چند گاه یکبار اجتماع میکردند، ”شیطان نیز میآمد“، و مدعی میگشت که کلیۀ کرات منزوی پرنسهای سیارهای گمراه شده را نمایندگی میکند. اما او از هنگام اعطای نهایی میکائیل از این آزادی در جروسم برخوردار نگشته است. به دنبال تلاش لوسیفر و شیطان برای انحراف میکائیل، هنگامی که وی در جسم اعطایی بود، هر گونه سمپاتی برای آنان در سراسر سِتانیا، یعنی در خارج از کرات منزوی گناه، از بین رفته است.
اعطای میکائیل شورش لوسیفر را صرف نظر از سیارات پرنسهای سیارهای مرتد، در سراسر سِتانیا پایان داد. و این اهمیت تجربۀ شخصی عیسی، درست پیش از مرگ او در جسم بود، آنگاه که یک روز به حواریون خود اعلام نمود: ”و من شیطان را دیدم که همچون آذرخش از آسمان به زیر افتاد.“ او برای آخرین پیکار حیاتی به همراه لوسیفر به یورنشیا آمده بود.
پسر انسان از موفقیت خاطر جمع بود، و میدانست که پیروزی او در کرۀ شما برای همیشه موجب حل و فصل وضعیت این دشمنان قدیمی، نه فقط در سِتانیا بلکه در دو سیستم دیگر که گناه وارد آنها شده بود، میشود. برای انسانها نجات و برای فرشتگان امنیت وجود داشت، هنگامی که استاد شما در پاسخ به پیشنهادات لوسیفر با متانت و با اطمینان الهی پاسخ داد: ”ای شیطان، از من دور شو.“ در اصل، این پایان واقعی شورش لوسیفر بود. درست است، دادگاههای یوورسا هنوز تصمیم اجرایی را در رابطه با درخواست جبرئیل که برای نابودی شورشیان دعا میکرد صادر نکردهاند، اما چون اولین گام در رسیدگی به این پرونده تاکنون برداشته شده است، این حکم قطعاً در زمان مناسب خواهد آمد.
پسر انسان تا نزدیکی لحظۀ مرگش کلیگسشیا را از نظر تکنیکی پرنس یورنشیا میشناخت. عیسی گفت: ”اکنون زمان داوری این دنیا فرا رسیده است. اکنون فرمانروای این دنیا بیرون افکنده میشود.“ و سپس باز هم در نزدیکی تکمیل کار عمدۀ زندگیش، اعلام نمود: ”فرمانروای این دنیا مورد داوری واقع شده است.“ و این همان پرنس خلع شده و بیاعتبار است که زمانی ”خدای یورنشیا“ نامیده میشد.
آخرین عمل میکائیل پیش از ترک یورنشیا، عرضۀ بخشایش به کلیگسشیا و دلیگسشیا بود، اما آنها ارائۀ مهرآمیز او را نپذیرفتند. کلیگسشیا، پرنس سیارهای مرتد شما، هنوز در یورنشیا آزاد است تا طرحهای شریرانۀ خود را اجرا کند، اما او در ورود به اذهان انسانها مطلقاً هیچ قدرتی ندارد، و از توان نزدیکی به روانهای آنان نیز برای وسوسه یا فاسد ساختن آنان برخوردار نیست، مگر این که آنها واقعاً مایل باشند با حضور شریرانۀ وی نفرین شوند.
پیش از اعطای میکائیل، این حکمرانان تاریکی درصدد حفظ اتوریتۀ خود در یورنشیا برآمدند و مصرانه در برابر شخصیتهای پایین رتبه و فرمانبردار آسمانی ایستادگی کردند. اما از روز پنطیکاست این کلیگسشیای خیانتکار و همکارِ به یک اندازه قابل نکوهش وی، دلیگسشیا، در پیشگاه مقام الهی تنظیم کنندگان فکری بهشت و روح نگاهبان حقیقت، روح میکائیل، که روی تمامی انسانها ریخته شده است، حقیر هستند.
اما حتی با این حال، هیچ روح گمراه شده هرگز توان تهاجم به اذهان یا آزار روانهای فرزندان خداوند را نداشت. نه شیطان و نه کلیگسشیا هرگز نمیتوانند به فرزندان باایمان خداوند آسیب زده یا به آنها نزدیک شوند. ایمان یک زره مؤثر در برابر گناه و شرارت است. این حقیقت دارد: ”هر که از خدا تولد یافته است، خود را نگاه میدارد، و آن شریر دستش به او نمیرسد.“
به طور کلی، هنگامی که پنداشته میشود انسانهای ضعیف و بیبند و بار تحت نفوذ شیاطین و دیوها هستند، صرفاً تحت تسلط تمایلات ذاتی و پست خویشند و توسط امیال باطنی خود هدایت میشوند. به اهریمن اعتبار زیادی برای شرارتی که از او نیست داده شده است. کلیگسشیا از هنگام صلیب عیسی نسبتاً ناتوان بوده است.
در روزهای نخست شورش لوسیفر، میکائیل به کلیۀ شورشیان نجات عرضه کرد. او به دنبال نیل به حاکمیت کامل بر جهان به کلیۀ کسانی که گواه توبۀ صادقانه نشان دادند، بخشش و ابقا در یک شکل از خدمت در جهان ارائه نمود. هیچیک از رهبران این اهدای بخشنده را نپذیرفتند. اما هزاران فرشته و رستههای پایینتر موجودات آسمانی، شامل صدها پسر و دختر ماتریال، بخششی را که توسط پنوپشیاییها اعلام شده بود پذیرفتند و در هنگام برخاستن عیسی از مردگان هزار و نهصد سال پیش مرمت شدند. این موجودات از آن هنگام به کرۀ پدر در جروسم انتقال داده شدهاند. آنها تا وقتی که دادگاههای یوورسا در قضیۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر تصمیمی صادر کنند، از نظر تکنیکی باید در آنجا نگاه داشته شوند. اما هیچکس شک ندارد، هنگامی که حکم دادگاه با فتوای نابودی صادر شد، این شخصیتهای نادم و نجات یافته از حکم نابودی تبرئه میشوند. این روانهای تحت نظارت اکنون با پنوپشیاییها در کار مراقبت از کرۀ پدر تلاش میکنند.
فریبکار اصلی از روزهایی که درصدد منصرف ساختن میکائیل از هدف تکمیل اعطای وی در استقرار خودش به صورت نهایی و پایدار به عنوان فرمانروای مطلق نبادان برآمد، هرگز در یورنشیا نبوده است. بعد از این که میکائیل رهبر تثبیت شدۀ جهان نبادان گردید، لوسیفر توسط مأموران قدمای ایامهای یوورسا توقیف گردید و از آن هنگام در قمر شمارۀ یک از گروه کرات انتقالی پدر در جروسم زندانی بوده است. و اینجا فرمانروایان سایر کرات و سیستمها پایان فرمانروای عالی مقام پیمان شکن سِتانیا را نظاره میکنند. به دنبال اعطای میکائیل، پولس از وضعیت این رهبران یاغی اطلاح داشت، زیرا دربارۀ رئیسان کلیگسشیا به عنوان ”لشکرهایی از ارواح شرور در مکانهای آسمانی“ یاد کرد.
میکائیل به دنبال به عهده گرفتن حاکمیت عالی نبادان، از قدمای ایامها درخواست کرد به او اجازه داده شود تا کلیۀ شخصیتهایی را که در شورش لوسیفر شرکت داشتند و منتظر صدور حکم دادگاههای ابرجهان در قضیۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر هستند زندانی سازد. این پرونده آنطور که شما زمان را به حساب میآورید، تقریباً دویست هزار سال پیش در اسناد دادگاه عالی یوورسا ثبت گردید. در رابطه با گروه پایتخت سیستم، قدمای ایامها درخواست میکائیل را با یک استثنا پذیرفتند: شیطان اجازه یافت تا وقتی که پسر دیگری از خداوند توسط این کرات مرتد پذیرفته شود، یا تا وقتی که دادگاههای یوورسا دادرسی پروندۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر را آغاز نمایند، از پرنسهای مرتد در کرات به گناه آلوده شده مرتباً دیدار به عمل آورد.
شیطان توانست به یورنشیا بیاید زیرا شما هیچ پسر مسئول که مقیم سیاره باشد — نه پرنس سیارهای و نه پسر ماتریال — نداشتید. ماکی ونتا ملک صادق از آن هنگام قائم مقام پرنس سیارهای یورنشیا اعلام شده است، و شروع پروندۀ جبرئیل در مقابل لوسیفر، نمایانگر افتتاح دورۀ رژیمهای موقت سیارهای در کلیۀ کرات منزوی است. حقیقت دارد، شیطان درست تا زمان ارائۀ این آشکارسازیها، یعنی هنگامی که اولین جلسۀ رسیدگی به درخواست جبرئیل برای نابودی شورشیان اصلی تشکیل شد، به طور مرتب از کلیگسشیا و سایر پرنسهای به گناه آلوده شده دیدار مینمود. شیطان اکنون به طور قطعی در کرات زندان جروسم زندانی است.
از هنگام اعطای نهایی میکائیل، هیچکس در سراسر سِتانیا مایل نبوده است به کرات زندان رفته و به شورشیان زندانی خدمت روحانی کند. و هیچ موجود دیگری به خدمت اهداف آن فریبکار در نیامده است. برای هزار و نهصد سال وضعیت تغییر نیافته است.
تا زمانی که قدمای ایامها تکلیف نهایی شورشیان اصلی را تعیین نمایند ما انتظار از بین رفتن محدودیتهای کنونی سِتانیا را نداریم. تا زمانی که لوسیفر زنده است، مدارهای سیستم به وضعیت سابق باز نخواهند گشت. در این اثنا، او به طور کامل غیرفعال است.
شورش در جروسم پایان یافته است. به محض این که پسران الهی به کرات سقوط کرده وارد شوند، در آنها نیز پایان مییابد. ما معتقدیم که کلیۀ شورشیانی که پذیرای بخششند چنین کردهاند. ما منتظر اعلان فروزانی هستیم که این خائنان را از وجود شخصیت محروم خواهد ساخت. ما پیشبینی میکنیم که حکم یوورسا توسط اعلان اعدام که موجب نابودی این شورشیان زندانی خواهد شد اعلام خواهد گردید. در آن هنگام شما به دنبال جای آنان خواهید گشت ولی آنان پیدا نخواهند شد. ”و آنهایی که تو را در میان کرات میشناسند از تو شگفتزده خواهند شد. تو مایۀ وحشت بودهای، اما دیگر وجود نخواهی داشت.“ و بدین ترتیب کلیۀ این خائنان ناشایسته ”طوری میشوند که گویا هرگز نبودهاند.“ همه در انتظار صدور حکم یوورسا هستند.
اما هفت کرات زندان تاریکی معنوی در سِتانیا برای اعصار طولانی هشداری جدی به تمامی نبادان دادهاند، که این حقیقت بزرگ را به طرزی شیوا و مؤثر اعلام میدارد ”که راه خطاکاران سخت است“؛ ”که در درون هر گناه تخم نابودی آن نهفته است“؛ و این که ”جزای گناه مرگ است.“
[عرضه شده توسط مانوواندِت ملک صادق، که زمانی به پذیرش یورنشیا ملحق بود.]
درک کامل اهمیت و فهم معانی شرارت، خطا، گناه، و تبهکاری برای انسان تکاملی مشکل است. انسان در مشاهدۀ این امر دیر فهم است که کمال و عدم کمالِ مغایر ایجاد کنندۀ شرارت بالقوه است؛ که حقیقت و کذب متضاد به وجود آورندۀ شرارتِ مختل کننده است؛ که اعطای الهیِ انتخاب داوطلبانه به قلمروهای ناهمگن گناه و درستکاری منجر میشود؛ که دنبال نمودن مداوم ربانیت به پادشاهی خداوند راه میبرد، و در نقطۀ مقابل، رد مداوم آن به قلمروهای تبهکاری میانجامد.
خدایان نه به وجود آورندۀ شرارتند و نه گناه و شورش را مجاز میدارند. شرارت بالقوه، در جهانی که پذیرای سطوح متفاوت معانی و ارزشهای کمال است، در زمان وجود دارد. گناه در کلیۀ قلمروهایی که موجودات ناکامل از عطیۀ توان انتخاب بین نیکی و شرارت برخوردارند، بالقوه است. وجود متضاد حقیقت و عدم حقیقت، واقعیت و عدم واقعیت، عیناً در بر گیرندۀ بالقوه بودن خطا است. انتخاب تعمدی شرارت در بر گیرندۀ گناه است. رد تعمدی حقیقت خطا است. پیگیری مداوم گناه و خطا، تبهکاری است.
از میان کلیۀ معضلات بغرنجی که از شورش لوسیفر ناشی میشد، هیچکدام نسبت به عدم توانایی انسانهای ناآزمودۀ تکاملی در تمیز بین آزادی حقیقی و کاذب، موجب مشکل بیشتری نگشته است.
آزادی حقیقی، جستجوی اعصار و پاداش پیشرفت تکاملی است. آزادی کاذب، فریب زیرکانۀ خطای زمان و شرارت مکان است. آزادی پایدار مبتنی بر واقعیت عدالت — هوشمندی، درایت، برادری، و انصاف — است.
وقتی که انگیزۀ آزادی، عاری از هوشمندی، غیرمشروط، و کنترل ناشده گردد، یک تکنیک خود تباه کنندۀ وجود کیهانی است. آزادی حقیقی به گونهای پیشرو به واقعیت مربوط است و پیوسته عدالت اجتماعی، انصاف کیهانی، برادری جهانی، و وظایف الهی را مورد ملاحظه قرار میدهد.
آزادی هنگامی که از عدالت مادی، انصاف عقلانی، اغماض اجتماعی، وظیفۀ اخلاقی، و ارزشهای معنوی جدا میشود، انتحاری است. آزادی جدا از واقعیت کیهانی وجود ندارد، و واقعیت شخصیت تماماً با روابط ربانی آن متناسب است.
خودسری لجام گسیخته و بیان مهار ناشدۀ احساسات خود، با خودخواهی تمام عیار، اوج خدا نشناسی برابر است. آزادی بدون تسخیر ملازم و دائماً فزایندۀ نفس، ساخته و پرداختۀ تخیل خودپرستانۀ انسانی است. آزادی خود انگیخته یک خیال ذهنی، یک فریب ظالمانه است. آزادی بیبند و بار که در لباس ریاکارانۀ آزادی پنهان گشته، پیش درآمد اسارت زبونانه است.
آزادی حقیقی یار حرمت نفس راستین است. آزادی کاذب شریک خودستایی است. آزادی حقیقی میوۀ کنترل نفس است. آزادی کاذب پنداشت ابراز وجود است. کنترل نفس به خدمت نوعدوستانه راه میبرد. خودستایی به سوی استثمار دیگران برای بزرگ نمایی خودخواهانۀ چنین فرد گمراه متمایل است، زیرا وی مایل است به منظور برخورداری از قدرت غیرعادلانه نسبت به موجودات همتای خود، راه حق را قربانی نماید.
حتی خرد فقط هنگامی که در گسترۀ دیدْ کیهانی و در انگیزه معنوی است، الهی و قابل اعتماد است.
هیچ خطایی بزرگتر از آن نوع خود فریبانه نیست که موجودات هوشمند را مشتاق اِعمال قدرت بر سایر موجودات به منظور محروم ساختن این اشخاص از آزادیهای طبیعی آنها میکند. اصل طلایی انصاف بشری بر علیه کلیۀ این فریبکاریها، بیعدالتیها، خودخواهیها، و ناپارساییها فریاد برمیآورد. فقط آزادی حقیقی و واقعی با سلطۀ محبت و خدمت بخشش تطابق دارد.
چگونه مخلوق خودسر جرأت میکند به نام آزادی شخصی به حقوق همنوعان خویش تخطی ورزد، در حالی که فرمانروایان متعال جهان با احترام بخشنده برای این امتیازات اراده و پتانسیلهای شخصیت عقب میایستند! هیچ موجودی در اِعمال آزادی به ظاهر شخصیش حق ندارد که هیچ موجود دیگر را از آن امتیازات وجود که توسط آفرینندگان اهدا شده است و به طور شایسته توسط کلیۀ همکاران، زیردستان، و تابعین وفادارشان مورد احترام است محروم سازد.
انسان تکاملی ممکن است ناچار شود در یک کرۀ گناه و بیدادگری یا در طی ایام اولیۀ یک کرۀ بدوی در حال تکامل، برای آزادیهای مادی خود با ستمکاران و سرکوبگران مبارزه کند، اما در کرات مورانشیا یا در کرات روح چنین نیست. جنگ میراث انسان تکاملی اولیه است، اما در کرات برخوردار از تمدن نرمالِ در حال پیشرفت، نبرد فیزیکی به عنوان یک تکنیک تعدیل سوءِ تفاهمات نژادی، مدتها است که از اعتبار افتاده است.
خداوند با پسر و در روح هاونای جاودانه را طرحریزی نمود، و از آن هنگام الگوی ابدی شرکت هماهنگ را در آفرینش — سهیم شدن — به دست آورده است. این الگوی سهیم شدن یک طرح بنیادین برای هر یک از پسران و دختران خداوند است که به میان فضا رفته و تلاش میکنند که جهان مرکزی کمال ابدی را در بعد زمان کپیه برداری نمایند.
تقدیر هر مخلوق هر جهان در حال تکامل که آرزوی انجام خواست پدر را دارد این است که در این ماجرای شکوهمند نیل تجربی به کمال شریک آفرینندگان زمان و فضا شود. اگر چنین نبود، پدر به سختی میتوانست به چنین مخلوقاتی ارادۀ خلاق آزاد اعطا نماید، و در آنها سکنی نمیگزید، و در واقع به وسیلۀ روح خود با آنها دست به مشارکت نمیزد.
حماقت لوسیفر تلاش وی برای انجام کار نشدنی، کنار زدن زمان در یک جهان تجربی بود. جرم لوسیفر تلاش برای محروم ساختن خلاق هر شخصیت سِتانیا از حقوق آنها بود، محرومیت غیرقابل قبول شرکت شخصی مخلوق — شرکت داوطلبانه — در پیکار طولانی تکاملی برای دستیابی به وضعیت نور و حیات، هم به طور فردی و هم به صورت جمعی بود. این فرمانروای پیشین سیستم شما با انجام این کار، هدف گذرای خواستۀ خود را مستقیماً در مقابل هدف جاودانۀ خواست پدر، آنطور که در اعطای ارادۀ آزاد به کلیۀ مخلوقات شخصی نمایان است، قرار داد. از این رو شورش لوسیفر انتخاب داوطلبانۀ فراز یابندگان و خادمان سیستم سِتانیا را با تجاوز حداکثر ممکن تهدید نمود — تهدیدی که هر یک از این موجودات را از تجربۀ شعفانگیز معاضدتی شخصی و بیهمتا به بنای به آهستگی در حال برپا شدن خرد تجربی که روزی به صورت سیستم کمال یافتۀ سِتانیا وجود خواهد داشت، برای ابد محروم میساخت. بدین ترتیب در پرتو روشن استدلال، مانیفست لوسیفر تحت پوشش فریبکارانۀ آزادی به صورت یک تهدید عظیم که سرقت آزادی شخصی را به اوج رسانید جلوه مینماید، و آن هم در سطحی که در تمامی تاریخ نبادان فقط دو بار به وقوع پیوسته است.
به طور خلاصه، لوسیفر میخواست آنچه را که خداوند به انسانها و فرشتگان داده بود، از آنها بگیرد، یعنی امتیاز الهی شرکت در خلق سرنوشت خودشان و سرنوشت این سیستم محلی کرات مسکونی.
هیچ موجودی در سراسر جهان از این آزادی سزاوار برخوردار نیست که هیچ موجود دیگری را از آزادی حقیقی، حق دوست داشتن و دوست داشته شدن، امتیاز پرستش خداوند و خدمت به همنوعانش، محروم سازد.
مخلوقات اخلاقی صاحب اختیار کرات تکاملی همیشه از این سؤال بیفکرانه دچار پریشانی میشوند که چرا آفرینندگان تماماً خردمند اجازه به شرارت و گناه میدهند. آنها از درک این امر ناتوانند که اگر مخلوق به راستی آزاد گذارده شود، هر دو اینها اجتناب ناپذیرند. خواست آزادانۀ انسان در حال تکامل یا فرشتۀ کامل یک مفهوم صرف فلسفی، یک ایدهآل سمبولیک نیست. توان انسان برای انتخاب نیکی یا شرارت، یک واقعیت جهان است. این آزادی انتخاب برای خود، یک عطیۀ فرمانروایان متعال است، و آنان اجازه نخواهند داد هیچ موجود یا گروهی از موجودات حتی فقط یک شخصیت را در جهان پهناور — حتی برای ارضای چنین موجودات گمراه و نادان در برخورداری از این آزادی شخصیِ غلط نام یافته — از این آزادی اعطا شدۀ الهی محروم سازد.
اگر چه تعیین هویت آگاهانه و با تمامی وجود با شرارت (گناه) مساوی با عدم وجود (نابودی) است، همیشه باید بین لحظۀ چنین تعیین هویت شخصی با گناه و اجرای مجازات — نتیجۀ اتوماتیک چنین پذیرش تعمدی شرارت — یک مدت زمان کافی فاصلۀ زمانی وجود داشته باشد، تا برای دادرسی وضعیت جهانی این فرد رخصت داده شود، طوری که برای کلیۀ شخصیتهای جهانی مربوطه کاملاً رضایتبخش باشد، و آنقدر منصفانه و عادلانه باشد که تأیید خود فرد گناهکار را نیز به دست آورد.
اما اگر این یاغی جهان در مخالفت با واقعیتِ حقیقت و نیکی از تأیید حکم امتناع ورزد، و اگر فرد گناهکار در قلب خود عدالت محکومیت خود را میداند اما از چنین اعترافی سر باز میزند، در آن صورت باید مطابق صلاحدید قدمای ایامها اجرای حکم به تعویق افتد. و قدمای ایامها از نابودی هر موجود تا زمان از بین رفتن تمامی ارزشهای اخلاقی و کلیۀ واقعیتهای معنوی، هم در فرد گناهکار و هم در کلیۀ حامیان و سمپاتهای محتمل مربوطه، امتناع میورزند.
مسئلۀ دیگری که تا اندازهای توضیح آن در کوکبۀ نُرلاشیادک دشوار است، به دلایلی مربوط میشود که مطابق آنها لوسیفر، شیطان، و پرنسهای گمراه اجازه یافتند مدتی طولانی پیش از توقیف، حبس، و مورد داوری واقع شدن، به شرارت ادامه دهند.
والدین، آنهایی که فرزندانی به دنیا آورده و آنها را بزرگ کردهاند، بهتر میتوانند درک کنند چرا میکائیل، یک پدر آفریننده، ممکن است در محکومیت و نابودی فرزندان خود کند باشد. داستان عیسی در رابطه با پسر ولخرج به خوبی روشن میسازد که چگونه یک پدر با محبت میتواند برای توبۀ یک فرزند خطاکار مدتی طولانی منتظر بماند.
خود این واقعیت که یک مخلوق شرارتکار در واقع میتواند انجام کار خطا را انتخاب نماید — مرتکب گناه شود — واقعیت آزادی انتخاب را به ثبوت میرساند و به طور کامل هر طول مدت تأخیر را در اجرای عدالت توجیه مینماید، مشروط به این که بخشش طولانی شده به توبه و بازسازی منجر شود.
لوسیفر بیشتر آزادیهایی را که در جستجویشان بود از پیش داشت. سایر آنها را نیز در آینده به دست میآورد. کلیۀ این عطایای گرانبها از طریق میدان دادن به بیصبری و تسلیم شدن به خواست برخورداری از آنچه شخص هماکنون طلب میکند — برخورداری از آن با نفی همۀ تعهدات در احترام به حقوق و آزادیهای کلیۀ موجودات دیگری که تشکیل دهندۀ جهان جهانها هستند — از دست رفتند. وظایفِ اخلاقی فطری، الهی، و جهانی هستند.
برای ما دلایل شناخته شدۀ بسیاری وجود دارند که نشان میدهند چرا فرمانروایان متعال فوراً رهبران شورش لوسیفر را نابود یا زندانی نکردند. شکی نیست که باز دلایل دیگر و احتمالاً بهتری وجود دارند که برای ما ناشناختهاند. جنبههای بخشش این تأخیر در اجرای عدالت شخصاً به وسیلۀ میکائیل نبادان اهدا شدند. سوای از عاطفۀ این پدر آفریننده برای فرزندان خطاکار خود، عدالت عالی ابرجهان میتوانست عمل کند. اگر حین در جسم بودن میکائیل در یورنشیا رخدادی نظیر شورش لوسیفر به وقوع پیوسته بود، اغوا کنندگان این شرارت بیدرنگ و مطلقاً نابود میشدند.
هنگامی که عدالت متعالی از طریق بخشش الهی باز داشته نمیشود، میتواند بیدرنگ عمل نماید. اما اعطای بخشش به فرزندان زمان و فضا همیشه این تأخیر زمانی، این فاصلۀ نجات بخش میان کشت و برداشت، را فراهم میسازد. اگر بذر افشانی خوب باشد، این فاصلۀ زمانی برای آزمایش و ساختن کاراکتر مجال فراهم میسازد. اگر بذر افشانی شریرانه باشد، این تأخیر بخشاینده برای توبه و اصلاح فرد فرجه فراهم میکند. این تأخیر زمانی در داوری و اجرای حکم برای تبهکاران، ذاتی اعطای بخشش هفت ابرجهان است. این ممانعت از اجرای عدالت به وسیلۀ بخشش ثابت میکند که خداوند محبت است، و این که چنین خدای بامهری بر جهانها مسلط است و سرنوشت و دادرسی کلیۀ مخلوقات خود را با ترحم کنترل میکند.
تأخیرات بخشایندۀ زمان با فرمان ارادۀ آزاد آفرینندگان صورت میپذیرد. از این تکنیک بردبارانه در برخورد با شورشیان گناهکار، در جهان نیکی حاصل میشود. در حالی که کاملاً درست است، که از خباثت کسی که در اندیشه و عمل شرارت میکند نیکی عاید نمیشود، به همین اندازه صحت دارد که کلیۀ چیزها (شامل شرارت بالقوه و آشکار) برای کلیۀ موجوداتی که خدا را میشناسند، شیفتۀ انجام خواست او هستند و مطابق طرح جاودانه و مقصود الهی او به سوی بهشت در حال صعود هستند، برای ثمر خیر با هم کار میکنند.
اما این تأخیرات بخشاینده پایان ناپذیر نیستند. به رغم تأخیر طولانی (آنطور که زمان در یورنشیا محاسبه میشود) در داوری شورش لوسیفر، میتوانیم ثبت کنیم که در طول زمان عرضۀ این مکاشفه اولین جلسۀ رسیدگی به پروندۀ بلاتکلیف جبرئیل در مقابل لوسیفر در یوورسا برپا شد، و مدت کوتاهی بعد از آن فرمان قدمای ایامها که از آن پس زندانی شدن شیطان به همراه لوسیفر در کرۀ زندان را صادر کرد، داده شد. این اقدام توان شیطان را برای دیدار بیشتر از هر یک از کرات به گناه آلوده شدۀ سِتانیا پایان میدهد. عدالت در جهانی که بخشش در آن چیره است ممکن است به کندی صورت گیرد، اما قطعی است.
از میان علل شناخته شدۀ بسیار برای من پیرامون زندانی نشدن یا مورد داوری واقع نشدن پیشتر از اینِ لوسیفر و همدستانش، من اجازه دارم دلایل زیر را بازگو کنم:
1- لازمۀ بخشش این است که هر فرد خطاکار از زمان مکفی برخوردار باشد تا طی آن نگرشی آگاهانه و کاملاً انتخابی در رابطه با افکار شریرانه و اعمال گناهکارانۀ خویش تدوین نماید.
2- مهر یک پدر بر عدالت عالی چیره است. از این رو آنچه را که بخشش میتواند نجات دهد، عدالت هرگز نابود نمیسازد. به هر فرد شرارتکار فرصت پذیرش نجات داده میشود.
3- هیچ پدر پرعاطفهای هرگز در تنبیه یک عضو خطاکار خانوادۀ خویش عجول نیست. شکیبایی نمیتواند مستقل از زمان عمل کند.
4- در حالی که خطاکاری همیشه برای یک خانواده زیانبخش است، خرد و مهر، فرزندان درستکار را بر آن میدارد که طی فرصتی که به وسیلۀ یک پدر پرعاطفه داده شده — که طی آن شاید فرد گناهکار بتواند اشتباه راه خود را دیده و نجات را بپذیرد — با یک برادر خطاکار مدارا کنند.
5- صرف نظر از برخورد میکائیل نسبت به لوسیفر، و به رغم این که او پدر آفرینندۀ لوسیفر بود، در حیطۀ کارکرد پسر آفریننده نبود که برای فرمانروای مرتد سیستم یک داوری عجولانه اعمال نماید. زیرا او در آن هنگام دورۀ زندگانی اعطایی خود را تکمیل نکرده بود که بدین طریق بتواند به حاکمیت مطلق نبادان دست یابد.
6- قدمای ایامها میتوانستند فوراً این شورشیان را نابود سازند، اما آنها بدون یک جلسۀ رسیدگی کامل، به ندرت خطاکاران را اعدام میکنند. در این مورد، آنها از صدور حکم در مخالفت با تصمیمات میکائیل امتناع ورزیدند.
7- از قرار معلوم عمانوئیل به میکائیل توصیه نمود که از شورشیان دور بماند و اجازه دهد که شورش یک مسیر طبیعی خود نابود کننده را دنبال کند. و خرد اتحاد ایامها، انعکاس زمانیِ خرد یکپارچۀ تثلیث بهشت است.
8- مؤمن ایامها در ایدنشیا به پدران کوکبه توصیه نمود که تا پایان کار شورشیان آزاد گذارده شوند، تا هر چه زودتر در قلوب هر شهروند کنونی و آیندۀ نُرلاشیادک — هر مخلوق انسانی، مورانشیایی، یا روحی — هر گونه سمپاتی برای این شرارتکاران ریشهکن شود.
9- در جروسم نمایندۀ شخصی رئیس عالی اجرایی اُروانتان به جبرئیل توصیه نمود، در آن اموری که به اعلان آزادی لوسیفر مربوط میشود، برای هر مخلوق زنده مجال کامل برای یک انتخاب آگاهانۀ خردمندانه داده شود. مشاور اضطراری بهشتی جبرئیل پس از ذکر مسائل شورش توضیح داد که اگر چنین مجال کامل و آزادانه به کلیۀ مخلوقات نُرلاشیادک داده نشود، در آن صورت بهشت به خاطر ایمنی خود در برابر کلیۀ این مخلوقاتِ احتمالاً دو دل یا مردد تمامی کوکبه را منزوی خواهد کرد. برای این که درهای صعود به بهشت برای موجودات نُرلاشیادک باز نگاه داشته شود، لازم است در برابر گسترش کامل شورش تدارک دیده شود و راسخ بودن عزم کلیۀ موجوداتی که به نحوی در این امر درگیرند تضمین شود.
10- خادم الهی سلوینگتون به عنوان سومین اعلان مستقل خود حکمی صادر کرد و رهنمون داد که کاری انجام نشود که شورش و شورشیان به طور نیمه کاره علاج شوند، بزدلانه سرکوب شوند، یا سیمای کریه آنان پنهان نگاه داشته شود. گروه کثیر فرشتگان رهنمود یافتند که برای افشای کامل و فراهم ساختن فرصت نامحدود برای بروز گناه، به عنوان سریعترین تکنیک دستیابی به علاج کامل و نهایی بلای شرارت و گناه، کار کنند.
11- یک شورای اضطراری انسانهای سابق متشکل از پیامآوران توانمند، انسانهای جلال یافتهای که تجربۀ شخصی وضعیتهای مشابه را داشتهاند، به همراه همکارانشان در جروسم سازمان یافت. آنها به جبرئیل اندرز دادند که اگر از روشهای مستبدانه یا شتاب زدۀ سرکوب استفاده شود، حداقل سه برابر تعداد موجودات دچار گمراهی میشوند. تمامی گروههای کثیر مشاوران یوورسا در توصیه به جبرئیل موافقت کردند اجازه داده شود که شورش مسیر کامل و طبیعی خود را طی نماید، حتی اگر پایان دادن به پیامدهای آن نیازمند یک میلیون سال باشد.
12- زمان، حتی در یک جهانِ زمان، نسبی است: اگر یک انسان یورنشیا با طول عمر متوسط مرتکب جرمی شود که جنجال جهانی راه اندازد، و اگر او ظرف دو یا سه روز از زمان ارتکاب جرم دستگیر، محاکمه، و اعدام شود، آیا این برای شما زمانی طولانی به نظر میرسد؟ و با این حال در مقایسه آن به طول عمر لوسیفر نزدیکتر است، حتی اگر داوری برای او، که اکنون آغاز شده است، تا یکصد هزار سال به وقت یورنشیا هم خاتمه نیابد. گذشت نسبی زمان از دیدگاه یوورسا، در جایی که دادخواهی بلاتکلیف است، میتواند از طریق گفتن این مطلب نشان داده شود که جرم لوسیفر ظرف دو و نیم ثانیه از زمان ارتکاب آن داشت به محاکمه آورده میشد. از دیدگاه بهشت قضاوت مقارن با ارتکاب آن است.
به همین تعداد دلایلی برای متوقف نساختن خودسرانۀ شورش لوسیفر وجود دارند که ممکن است بخشاً برای شما قابل فهم باشند، اما من اجازه ندارم آنها را نقل کنم. من میتوانم به شما اطلاع دهم که ما در یوورسا چهل و هشت دلیل را برای مجال دادن به این که شرارت مسیر کامل ورشکستگی اخلاقی و نابودی معنوی خویش را طی کند، آموزش میدهیم. من شک ندارم که به همین نسبت دلایل بیشتری وجود دارند که برای من ناشناختهاند.
انسانهای تکاملی در تلاششان برای فهم شورش لوسیفر با هر مشکلی که مواجه شوند، باید برای تمامی متفکران اندیشمند واضح باشد که تکنیک برخورد با شورشیان اثبات کنندۀ مهر الهی است. به نظر میرسد بخشش مهرآمیزی که شامل حال شورشیان گردید به موجودات بیگناه بسیاری که در سختیها و مشقات گرفتار بودند تعمیم یافت، اما کلیۀ این شخصیتهای پریشان خاطر میتوانند با خاطر جمعی به قضات تماماً خردمندی اتکا داشته باشند که در تعیین سرنوشتشان با بخشش و نیز عدالت داوری میکنند.
پسر آفریننده و پدر بهشتی او هر دو در کلیۀ برخوردهایشان با موجودات هوشمند سرشار از محبتند. غیر ممکن است بسیاری از جوانب برخورد فرمانروایان جهان را با شورشیان و شورش — گناه و گناهکاران — درک نمود، مگر این که به خاطر آورده شود خداوند به عنوان یک پدر، در کلیۀ برخوردهای ربانیت با انسانیت، بر تمامی جنبههای دیگر تجلیهای الوهیت پیشی میگیرد. همچنین باید به یاد آورده شود که پسران بهشتی آفریننده همگی انگیزهای بخشنده دارند.
اگر یک پدر با عطوفت یک خانوادۀ بزرگ برگزیند به یکی از فرزندان خود که مقصر به خطای فاحش است ترحم نماید، کاملاً ممکن است که ارزانی داشتن بخشش به این فرزند خطاکار موقتاً موجب سختی کلیۀ فرزندان دیگر و درستکار شود. چنین پیامدهایی اجتناب ناپذیرند. چنین ریسکی از وضعیت واقعیِ داشتنِ یک والدۀ با محبت و عضو یک گروه خانواده بودن، جدایی ناپذیر است. هر عضو یک خانواده از رفتار درستکارانۀ هر عضو دیگر سود میبرد. به همین ترتیب، هر عضو باید از پیامدهای فوریِ زمانیِ رفتار ناشایستۀ هر عضو دیگر متحمل رنج شود. خانوادهها، گروهها، ملتها، نژادها، کرات، سیستمها، کواکب، و جهانها روابط مشارکت هستند که از فردیت برخوردارند. و در نتیجه هر عضوی از چنین گروهی، بزرگ یا کوچک، از فواید درستکاری تمامی سایر اعضای گروه مربوطه سود برده و از پیامدهای خطاکاری آنان رنج میبرد.
اما یک چیز باید روشن گردد: اگر شما مجبور شوید از پیامدهای شرورانۀ گناه عضوی از خانوادۀ خود، یک همشهری یا همتای انسانی، حتی شورشی در سیستم یا جای دیگر رنج ببرید — صرف نظر از این که به خاطر خطاکاری معاشران، همکاران، یا مافوقهای خود متحمل چه مصائبی شوید — میتوانید با اطمینان ابدی خاطر جمع باشید که چنین رنجهایی مصائب گذرا هستند. هیچیک از این پیامدهای برادرانۀ خطاکاری در گروه هرگز نمیتواند چشماندازهای جاودانۀ شما را به مخاطره انداخته یا به کمترین میزان شما را از حق الهی خود برای صعود به بهشت و دستیابی به خداوند محروم دارد.
و برای این ناملایمات، تأخیرات، و ناامیدیها که به طور پیوسته با گناه شورش توأم هستند، پاداش وجود دارد. از میان بسیاری از پیامدهای ارزشمند شورش لوسیفر که میشود نام برده شود، فقط توجه شما را به مسیر زندگانی بهبود یافتۀ آن فراز یابندگان انسانی، شهروندان جروسم، جلب میکنم که از طریق ایستادگی در برابر استدلالهای فریبآمیز گناه، خود را برای تبدیل شدن به پیامآوران توانمند آینده، همتاهای نوع خود من، در صف قرار دادند. هر موجودی که در برابر آزمون آن رخداد شرورانه ایستادگی کرد، بدین طریق فوراً وضعیت اجرایی خود را جلو برد و ارزش معنوی خود را ارتقا داد.
در ابتدا به نظر میرسید آشوب لوسیفر برای سیستم و جهان یک فاجعۀ تمام عیار است. به تدریج فواید آن شروع به پدیدار شدن کردند. با گذشت بیست و پنج هزار سال به وقت سیستم (بیست هزار سال به وقت یورنشیا)، ملک صادقها شروع کردند آموزش دهند که خوبی عاید شده از نابخردی لوسیفر مساوی شرارتی شده بود که عارض گشته بود. مجموع شرارت تا آن هنگام تقریباً راکد مانده بود، و فقط در برخی کرات منزوی مداوماً افزایش یافته بود. در حالی که پیامدهای سودمند مداوماً افزوده شده و در میان جهان و ابرجهان، حتی تا هاونا، امتداد یافته بود. ملک صادقها اکنون آموزش میدهند که خوبی عاید شده از شورش سِتانیا بیش از هزار برابر مجموع تمامی شرارتها است.
اما چنین حاصل خارقالعاده و سودمند از خطاکاری فقط میتوانست از طریق برخورد خردمندانه، الهی، و بخشندۀ کلیۀ مافوقان لوسیفر، از پدران کوکبه در ایدنشیا گرفته تا پدر جهانی در بهشت، به دست آید. گذشت زمان، خوبی حاصله از نابخردی لوسیفر را افزایش داده است. و چون شرارت قابل کیفر در ظرف نسبتاً کوتاهی به طور کامل به وجود آمده بود، آشکار است که فرمانروایان کاملاً خردمند و آیندهنگر جهان اطمینان حاصل میکردند که زمان بهرهوری فزاینده از نتایج سودمند را به درازا کشانند. صرف نظر از دلایل متعدد بیشتر برای به تأخیر انداختن دستگیری و داوری شورشیان سِتانیا، این منفعت تنها میتوانست کافی باشد که روشن سازد چرا این گناهکاران زودتر از آن زندانی نشدند، و چرا مورد داوری واقع نشده و نابود نگشتهاند.
اذهان کوتهبین و محدود به زمان انسانها باید در انتقاد از تأخیرات زمانی سرپرستان دوراندیش و تماماً خردمند امور جهان کند حرکت کند.
یک اشتباه اندیشۀ بشری در رابطه با این مشکلات عبارت از این ایده است که اگر گناه دنیای آنان را نفرین نمیکرد، تمامی انسانهای تکاملی در یک سیارۀ در حال تکامل ورود به دورۀ زندگانی بهشت را انتخاب میکردند.تاریخ توانایی رد بقا به ایام شورش لوسیفر باز نمیگردد. انسان فانی در رابطه با مسیر زندگانی بهشت همیشه از عطیۀ آزادی انتخاب برخوردار بوده است.
به تدریج که شما در تجربۀ بقا صعود میکنید، برداشتهای جهانی خود را گسترش خواهید داد و افق معانی و ارزشهایتان را امتداد خواهید داد، و بدین ترتیب بهتر میتوانید بفهمید که چرا موجوداتی نظیر لوسیفر و شیطان مجاز داشته میشوند به شورش ادامه دهند. شما همچنین بهتر خواهید فهمید چگونه نیکی غایی (اگر نه فوری) میتواند از شرارت محدود به زمان ناشی شود. بعد از دستیابی شما به بهشت، هنگامی که به ابرفرشتگان سراف فیلسوف که پیرامون این مشکلات عمیق تعدیل جهانی بحث نموده و توضیح میدهند گوش فرا میدهید، به راستی ضمیرتان روشن میشود و آرامش خواهید یافت. اما حتی در آن هنگام من شک دارم که شما به طور کامل در اذهان خود قانع شوید. حداقل من قانع نشدم، حتی هنگامی که به اوج فلسفۀ جهان دست یافتم. من تا بعد از این که به مسئولیتهای اجرایی در ابرجهان گمارده شدم به درک کامل این مسائل بغرنج دست نیافتم. در آنجا من از طریق تجربۀ عملی به توانایی نظری که برای درک چنین مشکلات چند پهلو در عدالت کیهانی و فلسفۀ معنوی کافی است دست یافتم. به تدریج که به سوی بهشت صعود میکنید به طور فزاینده یاد خواهید گرفت که بسیاری از جنبههای دشوار ادارۀ جهان فقط به دنبال دستیابی به ظرفیت افزوده شدۀ تجربی و به دنبال نیل به بینش بالا رفتۀ معنوی میتوانند درک شوند. خرد کیهانی برای فهم وضعیتهای کیهانی ضروری است.
[عرضه شده توسط یک پیامآور توانمند از بقای تجربی، در اولین شورش سیستم در جهانهای زمان که اکنون به دولت ابرجهان اُروانتان الحاق یافته و با تقاضای جبرئیل سلوینگتون در این قضیه عمل مینماید.]
عصر نور و حیات، دستیابی نهایی تکاملی یک کرۀ زمان و فضا میباشد. از زمان ایام اولیۀ انسان بدوی، چنین کرۀ مسکونی از میان اعصار متوالی سیارهای — اعصار پیش و پس از پرنس سیارهای، عصر پس از آدم، عصر پس از پسر مجیستریال، و عصر پس از پسر اعطایی — عبور نموده است. و سپس چنین کرهای از طریق خدمت مأموریتهای پیاپی سیارهای پسران آموزگار تثلیث، با مکاشفات پیوسته پیش برندۀ آنان پیرامون حقیقت الهی و خرد کیهانی، برای اوج نیل تکاملی، وضعیت تثبیت شدۀ نور و حیات، آماده میشود. پسران آموزگار در این تلاشها همیشه از کمک ستارگان تابناک عصر و گاهی اوقات از کمک ملک صادقها در برقراری عصر نهایی سیارهای بهرهمند میشوند.
این عصر نور و حیات که به وسیلۀ پسران آموزگار در خاتمۀ مأموریت نهایی سیارهایشان افتتاح میشود، به طور نامحدود در کرات مسکونی ادامه مییابد. میتوان هر مرحلۀ پیشرفتِ وضعیتِ ثبات یافته را از طریق اقدامات قضایی پسران مجیستریال به صورت سلسلهای از ادوار الهی جدا نمود. اما کلیۀ این اقدامات قضایی صرفاً تکنیکی هستند، و به هیچ وجه مسیر رویدادهای سیارهای را تغییر نمیدهند.
تنها بقای مداوم آن سیاراتی تضمین شده است که در مدارهای اصلی ابرجهان قرار دارند. اما تا جایی که ما میدانیم سرنوشت این کراتی که در نور و حیات استقرار یافتهاند این است که در سراسر اعصار جاودانۀ تمامی زمان آینده پیش روند.
پدیدار شدن عصر نور و حیات در یک کرۀ تکاملی طی هفت مرحله صورت میپذیرد، و در این رابطه باید نگاشته شود که کرات انسانهای با روح پیوند یافته در راستای خطوط یکسان با کرات سری پیوند با تنظیم کننده تکامل مییابند. این هفت مرحلۀ نور و حیات از این قرارند:
1- مرحلۀ اول یا مرحلۀ سیارهای.
2- مرحلۀ دوم یا مرحلۀ سیستم.
3- مرحلۀ سوم یا مرحلۀ کوکبه.
4- مرحلۀ چهارم یا مرحلۀ جهان محلی.
5- مرحلۀ پنجم یا مرحلۀ ناحیۀ فرعی.
6- مرحلۀ ششم یا مرحلۀ ناحیۀ اصلی.
7- مرحلۀ هفتم یا مرحلۀ ابرجهان.
در بخش آخر این نوشته، این مراحل رشد رو به جلو تا جایی که به سازمان جهان مربوط میشوند توضیح داده شدهاند، اما هر کره میتواند به ارزشهای سیارهای هر مرحله کاملاً مستقل از توسعۀ کرات دیگر یا مستقل از سطوح فوق سیارهای ادارۀ جهان دست یابد.
وجود یک معبد مورانشیا در پایتخت یک کرۀ مسکونی، جواز پذیرش چنین کرهای به اعصار استقرار در نور و حیات است. پیش از آن که پسران آموزگار در خاتمۀ مأموریت نهایی خود کرهای را ترک کنند، این دورۀ نهاییِ نیل تکاملی را افتتاح میکنند. آنها در آن روزی که ”معبد مقدس بر زمین فرود میآید“ سرپرستی را به عهده میگیرند. این رخداد که خبر از پگاه عصر نور و حیات میدهد، همیشه توسط حضور شخصی پسر اعطایی بهشتی آن سیاره، که برای نظارۀ این روز بزرگ میآید، گرامی داشته میشود. آنجا در این معبد فوقالعاده زیبا، این پسر اعطایی بهشت، پرنس سیارهای دیرپا را به عنوان فرمانروای جدید سیارهای اعلام میدارد، و چنین پسر باوفای لانوناندک را با اختیارات جدید و اتوریتۀ افزایش یافته بر امور سیارهای منصوب میکند. فرمانروای سیستم نیز حضور دارد و در تأیید این اظهارات سخن میگوید.
یک معبد مورانشیا سه بخش دارد: مرکزیترین نقطه جایگاه پسر اعطایی بهشت است. در سمت راست منزلگاه پرنس سابق سیارهای که اکنون فرمانروای سیارهای است واقع شده است. هنگامی که این پسر لانوناندک در معبد حاضر است، برای افراد روحیتر آن سرزمین قابل رویت است. در سمت چپ جایگاه رئیس موقت پایان دهندگان که به سیاره الحاق یافته است قرار دارد.
اگر چه در رابطه با معابد سیارهای گفته شده است که ”از بهشت فرود آمدهاند“، در واقع هیچ مادۀ واقعی از ستاد مرکزی سیستم انتقال نمییابد. معماری هر یک به صورت ماکت کوچک در پایتخت سیستم انجام میشود، و سرپرستان نیرو در مورانشیا متعاقباً این طرحهای تأیید شده را به سیاره میآورند. آنها در اینجا با همکاری کنترلگران استاد فیزیکی مطابق مشخصات طراحی به کار ساختن معبد مورانشیا مبادرت میکنند.
یک معبد معمول مورانشیا برای نشستن حدوداً سیصد هزار تماشاگر گنجایش دارد. این ساختمانهای مجلل برای پرستش، نمایش، یا دریافت برنامههای خبری استفاده نمیشوند. آنها به مراسم ویژۀ سیاره مثل ارتباطات با فرمانروای سیستم یا با والامرتبهها، مراسم خاص مرئی ساختن که برای آشکارسازی حضور شخصیتیِ موجودات روحی طراحی شده، و تعمق و تفکر ساکت کیهانی اختصاص دارند. مدارس فلسفۀ کیهانی در اینجا تمرینات فارغالتحصیلی خود را انجام میدهند، و همچنین در اینجا انسانهای آن سرزمین به خاطر دستاوردهایشان در زمینۀ خدمت والای اجتماعی و برای دستاوردهای چشمگیر دیگر مورد قدردانی سیارهای واقع میشوند.
یک چنین معبد مورانشیا همچنین به عنوان مکان گردهمایی برای نظارۀ انتقال انسانهای زنده به وجود مورانشیا به کار گرفته میشود. انسانها در آنجا پیوند نهایی با تنظیم کنندگان الهی خود را تجربه میکنند. معبد انتقال به دلیل ساخته شدن از مادۀ مورانشیا، توسط هالۀ نور آتش سوزانی که به طور کامل بدنهای فیزیکی آن انسانها را محو میسازد از بین نمیرود. در یک کرۀ بزرگ این زبانههای آتشِ عزیمت تقریباً مداومند، و به تدریج که تعداد انتقالها افزایش مییابد، بناهای جنبیِ مقدس حیات مورانشیا در مناطق مختلف سیاره فراهم میشوند. از زمانی که در کرهای در اقصی نقطۀ شمال موقتاً اقامت داشتم زمان زیادی نمیگذرد. در آنجا بیست و پنج بنای مقدس مورانشیا عمل میکردند.
در کرات پیش از دوران تثبیت، سیاراتِ فاقد معابد مورانشیا، این درخششهای پیوند بارها در اتمسفر سیاره رخ میدهند، یعنی جایی که بدن مادی یک کاندیدای انتقال توسط مخلوقات بینابینی و کنترلگران فیزیکی بالا برده میشود.
مرگ طبیعی و فیزیکی برای انسان یک امر اجتناب ناپذیر نیست. اکثر موجودات پیشرفتۀ تکاملی، شهروندان کراتی که در عصر نهایی نور و حیات به سر میبرند، نمیمیرند. آنها مستقیماً از حیات در جسم به وجود مورانشیا انتقال مییابند.
تعداد دفعات این تجربۀ انتقال از حیات مادی به حالت مورانشیا — پیوند روان فناناپذیر با تنظیم کنندۀ ساکن در فرد — متناسب با پیشرفت تکاملی سیاره افزایش مییابد. در ابتدا تنها تعداد اندکی از انسانها در هر عصر به سطوح انتقال پیشرفت معنوی دست مییابند. اما با آغاز اعصار پی در پی پسران آموزگار، پیش از خاتمۀ عمر طولانی شوندۀ این انسانهای در حال پیشرفت، پیوندهای بیشتر و بیشتری با تنظیم کننده به وقوع میپیوندد؛ و تا زمان مأموریت پایانی پسران آموزگار تقریباً یک چهارم این انسانهای عالی از مرگ طبیعی مستثنی میشوند.
جلوتر از آن در عصر نور و حیات، مخلوقات بینابینی یا همکاران آنها وضعیت در حال نزدیکی پیوند محتمل روان و تنظیم کننده را حس میکنند و این را به نگاهبانان سرنوشت اعلام میدارند. آنها نیز به نوبۀ خود این امور را به اطلاع آن گروه پایان دهنده که این انسان تحت حوزۀ اختیارات آن عمل مینماید میرسانند. سپس فراخوان فرمانروای سیارهای برای چنین انسانی صادر میشود که از کلیۀ مسئولیتهای سیارهای کنارهگیری نماید، با کرۀ منشأ خود وداع کند، در معبد داخلی فرمانروای سیارهای حضور یابد و در آنجا برای انتقال به مورانشیا، درخشش انتقال، از حوزۀ مادی تکامل به سطح مورانشیای پیشرویِ پیش روح منتظر بماند.
هنگامی که خانواده، دوستان، و گروه کاری چنین کاندیدای پیوند در معبد مورانشیا گرد آمدند، در اطراف صحن مرکزی که در آن کاندیداهای پیوند قرار گرفتهاند پخش میشوند و در این اثنا آزادانه با دوستان گرد آمدۀ خود گفتگو میکنند. دایرهای از شخصیتهای آسمانی گرد میآیند تا انسانهای مادی را در برابر عمل انرژیهایی که در لحظۀ ”درخشش حیات“ نمایان میشوند محافظت کنند. این انرژیها کاندیدای صعود را از اسارت در جسم مادی رها میسازند و بدین ترتیب برای چنین انسان تکاملی هر آنچه را که مرگ طبیعی برای آنهایی که بدین گونه از جسم آزاد میشوند انجام میدهد به انجام میرساند.
بسیاری از کاندیداهای پیوند میتوانند به طور همزمان در فضای وسیع معبد گرد آیند. و چه رویداد زیبایی است، هنگامی که انسانها بدین گونه گرد میآیند تا صعود عزیزان خود را در شرارههای روحی نظاره کنند، و در مقایسه با آن اعصار پیشین چه متفاوت است که انسانها مردگان خود را به آغوش عناصر خاکی میسپارند! صحنههای گریه و زاری که ویژگی اعصار پیشین تکامل بشری است اکنون جانشین شادی وجدآور و شور و شوقی تحسین برانگیز میشود و در حالی که این انسانهای خداشناس به وسیلۀ شرارههای روحیِ شکوهِ در کام کِشنده و جلالِ فراز دهنده از وابستگیهای مادی خود جدا میشوند، با عزیزان خود موقتاً وداع میکنند. در کراتی که در نور و حیات استقرار یافتهاند، ”مراسم ختم“ فرصتهایی برای شادی تمام عیار، رضایت عمیق، و امید وصف ناپذیر هستند.
روانهای این انسانهای در حال پیشرفت به طور فزاینده مملو از ایمان، امید، و اطمینان خاطر است. روحیۀ حاکم بر آنهایی که در اطراف مکان مقدس انتقال گرد آمدهاند، همانند روحیۀ دوستان و خویشاوندان مسروری است که ممکن است در یک مراسم فارغالتحصیلی برای یکی از اعضای گروه خود گرد آمده باشند، یا برای نظارۀ تجلیل زیاد از یکی از کسان خود جمع شده باشند. و به طور آشکار سودمند میبود که اگر انسانهای کمتر پیشرفته فقط میتوانستند یاد گیرند که به مرگ طبیعی با همان سرزندگی و سرخوشی بنگرند.
نظارهگران انسانی نمیتوانند به دنبال درخشش ناشی از پیوند چیزی از همکاران انتقال یافتۀ خود را ببینند. این روانهای انتقال یافته مستقیماً از طریق عبور تنظیم کننده به تالار رستاخیز کرۀ مناسب آموزش مورانشیا عزیمت میکنند. این کارهای مربوط به انتقال موجودات زندۀ بشری به کرۀ مورانشیا توسط یک فرشتۀ اعظم که در روز استقرار آغازین کره در نور و حیات به چنین کرهای تخصیص یافته بود سرپرستی میشود.
تا هنگامی که کرهای به چهارمین مرحلۀ نور و حیات دست مییابد، بیش از نیمی از انسانها از طریق انتقال از میان زندگان سیاره را ترک میکنند. این کاهش مرگ همینطور ادامه مییابد، اما من سیستمی را نمیشناسم که کرات مسکونی آن به رغم گذشت طولانی زمان از استقرار آنان در حیات کاملاً از مرگ طبیعی به عنوان تکنیک فرار از اسارت جسم رها شده باشند. و تا زمان رسیدن یکدست به چنین مرحلۀ بالایی از تکامل سیارهای، کرات آموزشی مورانشیای جهان محلی باید به عنوان کرات آموزشی و فرهنگی برای پیشتازان در حال تکامل مورانشیا به خدمت خود ادامه دهند. حذف مرگ از نظر تئوریک ممکن است، اما مطابق مشاهدۀ من هنوز رخ نداده است. شاید بتوان در طول زمانهای بسیار دور اعصار متعاقب هفتمین مرحلۀ حیات تثبیت شدۀ سیارهای به این وضعیت دست یافت.
روانهای انتقال یافتۀ ادوار شکوهمند کرات ثبات یافته از میان کرات قصر عبور نمیکنند. آنها به عنوان دانشجو نیز در کرات مورانشیای سیستم یا کوکبه اقامت گذرا نخواهند داشت. آنها از میان هیچیک از مراحل آغازینِ حیات مورانشیا عبور نمیکنند. آنها تنها انسانهای فراز یابندهای هستند که به فاصلۀ اندکی از انتقال مورانشیا از وجود مادی به وضعیت نیمه روحی میگریزند. تجربۀ اولیۀ این انسانهای تسخیر شده توسط پسر در دورۀ زندگانی فراز گرایانه با خدمت در کرات پیشرفت ستاد مرکزی جهان سپری میشود. و آنها از این کرات مطالعۀ متعلق به سلوینگتون به عنوان آموزگار به همان کراتی میروند که از کنارشان عبور کردند. سپس از طریق مسیر مشخص صعود انسان به سوی داخل به بهشت ادامه میدهند.
اگر شما از سیارهای که در مرحلۀ پیشرفتۀ توسعه قرار دارد دیدن کنید، به سرعت به دلایل فراهم ساختن پذیرش ناهمگون برای انسانهای فراز یابنده در کرات قصر و کرات بالاتر مورانشیا پی خواهید برد. شما فوراً خواهید فهمید که موجوداتی که از این کرات بسیار تکامل یافته میآیند آمادهاند صعود به بهشت را بسیار زودتر از انسانهای معمولی که از کرهای نابسامان و عقب مانده نظیر یورنشیا میآیند به عهده گیرند.
موجودات بشری صرف نظر از این که از چه سطح از پیشرفت سیارهای به کرات مورانشیا صعود میکنند، هفت کرات قصر فرصت مکفی در اندوختن تجربه به عنوان آموزگار - دانشجو در کلیۀ زمینههایی که به دلیل وضعیت پیشرفتۀ سیارات بومیشان نتوانستند به دست آورند به آنان عرضه میدارند.
جهان در به کار بردن این تکنیکهای همتراز کننده قابل اتکا است. این تکنیکها به این منظور طراحی شدهاند که اطمینان حاصل شود هیچ فراز یابندهای از آنچه که برای تجربۀ صعودش ضروری است محروم نمیشود.
در طول این عصر نور و حیات کره تحت حکومت پدرانۀ فرمانروای سیارهای به طور فزاینده از رفاه و آبادانی برخوردار میشود. تا این هنگام، کرات تحت نیروی فزایندۀ یک زبان، یک مذهب، و در کرات نرمال، یک نژاد، پیشرفت میکنند. اما این عصر کامل نیست. این کرات هنوز از بیمارستانهای مجهز، منزلگاههایی برای مراقبت از بیماران، برخوردارند. هنوز مشکلات مراقبت از صدمات تصادفی و رنجوریهایی که ناشی از کهولت سن و اختلالات پیری است باقی هستند. بیماری به طور کامل از بین نرفته است، و حیوانات زمین نیز کاملاً مهار نگشتهاند. اما این کرات در مقایسه با روزگاران اولیۀ انسان بدوی در طول عصر پیش از پرنس سیارهای همانند بهشت هستند. اگر شما ناگهان به سیارهای در این مرحلۀ توسعه انتقال یابید، به طور غریزی چنین دنیایی را بهشت روی زمین وصف خواهید کرد.
دولت بشری در سراسر این عصر پیشرفت و کمال نسبی در ادارۀ امور مادی به کار خود ادامه میدهد. هزینۀ مالی فعالیتهای عمومی کرهای مستقر در اولین مرحلۀ نور و حیات که من به تازگی از آن دیدن کردم از طریق تکنیک یک ده دادن تأمین میشدند. هر کارمند بالغ ده درصد از درآمد یا اضافه درآمد خود را به خزانۀ عمومی میپرداخت — و کلیۀ شهروندان توانمند زمانی کار میکردند. این درآمدها بدین صورت خرج میشدند:
1- سه درصد صرف ترویج حقیقت — علم، آموزش، و فلسفه — میشد.
2- سه درصد به زیبایی — تفریح، رفاه اجتماعی، و هنر — تخصیص مییافت.
3- سه درصد وقف نیکی — خدمت اجتماعی، نوع دوستی، و مذهب — میشد.
4- یک درصد برای ذخایر بیمه در برابر خطر ناتوانی کاری که ناشی از تصادف، بیماری، کهولت سن یا فجایع غیرقابل پیشگیری است کنار گذارده میشد.
منابع طبیعی این سیاره به عنوان داراییهای اجتماعی و متعلقات جامعه مورد نظارت واقع میشدند.
در این کره بالاترین افتخاری که به یک شهروند اعطا میشد درجۀ ”والاترین خدمت“ بود. این تنها درجۀ سپاس بود که در معبد مورانشیا اعطا میشد. این قدردانی از آنهایی به عمل میآمد که در مرحلهای از اکتشاف فوق مادی یا خدمت اجتماعی سیارهای مدتها خود را ممتاز ساخته بودند.
اکثر مقامهای اجتماعی و اداری مشترکاً توسط مردان و زنان حفظ میشدند. تدریس نیز بیشتر به طور مشترک انجام میگرفت. به همین ترتیب کلیۀ مسئولیتهای قضایی نیز از طریق زوجهای مشابه همکار انجام میپذیرفتند.
در این کرات تراز اول، دورۀ بچه آوری به اندازۀ زیاد طولانی نیست. خوب نیست که فاصلۀ زمانی بین سنین بچههای یک خانواده چندین سال باشد. وقتی که فاصلۀ سنی بچهها نزدیک باشد آنها بسیار بیشتر میتوانند به آموزش متقابل یکدیگر کمک نمایند. و آنها در این کرات از طریق سیستمهای رقابتی سخت کوشانه در حوزهها و بخشهای پیشرفتۀ دستیابیهای متنوع در خبرگی در حقیقت، زیبایی، و نیکی به طرز باشکوهی آموزش مییابند. تردید نداشته باشید که حتی این کرات جلال یافته به مقدار زیادی شرارت، بالفعل و بالقوه، را عرضه میدارند. این برانگیخته از انتخاب میان حقیقت و خطا، نیکی و شرارت، گناه و درستکاری است.
با این وجود، در این سیارات پیشرفتۀ تکاملی یک مجازات قطعی و اجتناب ناپذیر وجود دارد که به وجود انسانی وصل است. هنگامی که یک کرۀ ثبات یافته فراتر از سومین مرحلۀ نور و حیات پیش میرود کلیۀ فراز یابندگان قبل از دستیابی به ناحیۀ فرعی در تقدیر دارند که نوعی مأموریت موقت را در سیارهای که از میان مراحل پیشین تکامل عبور میکند دریافت کنند.
هر یک از این اعصار پی در پی نمایانگر دستاوردهای رو به جلو در کلیۀ مراحل پیشرفت سیارهای هستند. در عصر آغازین نور آشکارسازی حقیقت بسط داده میشد تا کارکردهای جهان جهانها را در برگیرد، در حالی که مطالعۀ الوهیت در عصر دوم، تلاش در جهت خبرگی در درک مفهوم پروتئوسیِ طبیعت، تبلیغ مذهبی، خدمت روحانی، مشارکتها، منشأ، و سرنوشت پسران آفریننده، اولین سطح خدای هفتگانه، میباشد.
سیارهای به اندازۀ یورنشیا که نسبتاً تثبیت شده است، دارای یکصد مرکز زیرمدیریتی است. این مراکز تابع توسط یکی از گروههای زیرین مدیران ذیصلاح مورد سرپرستی واقع میشوند:
1- پسران و دختران ماتریال جوانی که از ستاد مرکزی سیستم آورده میشوند تا برای آدم و حوای حاکم به عنوان دستیار عمل نمایند.
2- نوادگان پرسنل نیمه انسانی پرنس سیارهای که در برخی کرات برای این منظور و نیز سایر مسئولیتهای مشابه تولید مثل شدهاند.
3- نوادگان مستقیم سیارهای آدم و حوا.
4- مخلوقات بینابینی مادیت یافته و بشری شده.
5- انسانهای پیوند خورده با تنظیم کننده که بنا به درخواست خود و فرمان تنظیم کنندۀ شخصیِ سرپرستیِ جهان موقتاً از انتقال به دنیای آن سو معاف شدهاند تا در برخی سِمَتهای مهم اداری در سیاره ادامه دهند.
6- انسانهایی با آموزش ویژه و وابسته به مدارس سیارهای مدیریت که همچنین دستور خدمت متعالی در معبد مورانشیا را دریافت کردهاند.
7- برخی کمیسیونهای انتخابی سه شهروند کاملاً شایسته که گاهی اوقات به وسیلۀ شهروندان و نیز با حکم فرمانروای سیارهای مطابق توانمندی خاصشان در انجام یک کار مشخص که در آن ناحیۀ سیارهای ویژه مورد نیاز است، انتخاب میشوند.
محدودیت بزرگی که یورنشیا در رابطه با سرنوشت والای سیارهای دستیابی به نور و حیات با آن مواجه است شامل مشکلات بیماری، تبهکاری، جنگ، نژادهای چند رنگه، و تکلم به چند زبان میباشد.
هیچ کرۀ تکاملی نمیتواند فراتر از اولین مرحلۀ استقرار در نور، امید به پیشرفت داشته باشد، مگر این که به یک زبان، یک مذهب، و یک فلسفه دست یافته باشد. بودن در یک نژاد این دستیابی را به اندازۀ زیاد تسهیل میسازد، اما این مانع دستیابی بسیاری از مردمان یورنشیا به مراحل بالاتر نیست.
در مراحل بعدی وجود تثبیت شده، کرات مسکونی تحت سرپرستی خردمندانه و دلسوزانۀ سپاه داوطلبان نهایت، فراز یابندگان نیل به بهشت، که برای خدمت روحانی به برادران انسانی خود بازگشتهاند، به پیشرفت اعجابآوری نائل میشوند. این پایان دهندگان در همکاری با پسران آموزگار تثلیث فعال هستند، اما شرکت واقعی خود را در امور کره تا زمان پدیداری معبد مورانشیا در روی کرۀ زمین آغاز نمیکنند.
به دنبال آغاز رسمی خدمت سیارهای سپاه نهایت، اکثر گروههای کثیر آسمانی خارج میشوند. اما نگاهبانان سراف سرنوشت به خدمت شخصی خود به انسانهای در حال پیشرفت در نور ادامه میدهند. در واقع چون گروههای بزرگتر و بزرگتری از موجودات بشری در طول مدت حیات سیارهای به سومین دایرۀ کیهانیِ دستیابیِ هماهنگِ انسانی میرسند، این فرشتگان در سراسر اعصار تثبیت شده با تعداد پیوسته فزاینده میآیند.
این صرفاً اولین مورد از تنظیمات پی در پی اداری است که با نمایان شدن اعصار متوالی دستیابی فزایندۀ شکوهمند در کرات مسکونی که به تدریج از اولین مرحله به هفتمین مرحلۀ وجود پایدار گذار میکنند توأم میباشند.
1- اولین مرحلۀ نور و حیات. یک کره در این مرحلۀ اولیۀ ثبات یافته توسط سه حکمران اداره میشود:
.a فرمانروای سیارهای که در آن هنگام به وسیلۀ یک پسر ناصح آموزگار تثلیث مورد مشورت قرار میگیرد. از میان کلیۀ احتمالات، او رئیس آخرین گروه از چنین پسرانی است که در سیاره عمل مینمایند.
.b رئیس سپاه سیارهای پایان دهندگان.
.c آدم و حوا، که به طور مشترک به عنوان یکپارچه کنندگان رهبری دوگانۀ پرنس فرمانروا و رئیس پایان دهندگان عمل مینمایند.
مخلوقات تعالی یافته و رهایی یافتۀ بینابینی برای فرشتگان سراف و پایان دهندگان به عنوان مفسر عمل میکنند. یکی از آخرین کارهای پسران آموزگار تثلیث در مأموریت آخرشان، رها ساختن بینابینیهای آن سرزمین و ارتقا دادن (یا باز گرداندن) آنها به وضعیت پیشرفتۀ سیارهای و گماردن آنان به مکانهای مسئول در حکومت جدید کرۀ ثبات یافته میباشد. از قبل چنان تغییراتی در دامنۀ دید بشر صورت داده شده که انسانها را قادر سازد این نیاکان مشترکِ پیش از این نامرئیِ رژیم پیشین آدم را بشناسند. این کار از طریق آخرین کشفیات علم فیزیک در ارتباط با کارکردهای گستردۀ سیارهای کنترلگران استاد فیزیکی میسر میشود.
فرمانروای سیستم اختیار دارد مخلوقات بینابینی را هر وقت بعد از اولین مرحلۀ پایدار مرخص نماید، طوری که بتوانند در مورانشیا با کمک حاملین حیات و کنترلگران فیزیکی و بعد از دریافت تنظیم کنندگان فکر به بشر تبدیل شوند و صعود خویش را به بهشت آغاز نمایند.
در سومین مرحله و مراحل بعد، برخی از بینابینیها هنوز به کار مشغولند، عمدتاً به عنوان شخصیتهای ارتباطی برای پایان دهندگان، اما همینطور که هر مرحلۀ نور و حیات آغاز میشود، رستههای جدیدی از خادمان ارتباطی به اندازۀ زیاد جانشین بینابینیها میشوند. تا آن هنگام تعداد بسیار اندکی از آنان فراتر از چهارمین مرحلۀ نور باقی میمانند. هفتمین مرحله شاهد آمدن اولین خادمان اَبسونایت از بهشت برای خدمت به جای برخی مخلوقات جهان است.
2- دومین مرحلۀ نور و حیات. این دوره با ورود یک حامل حیات که مشاور داوطلب حکمرانان سیارهای در رابطه با تلاشهای بیشتر برای تزکیه و تحکیم نژاد انسانی میشود در کرات اعلام میشود. بدین ترتیب حاملین حیات به طور فعال در تکامل بیشتر نژاد بشری — از نظر فیزیکی، اجتماعی، و اقتصادی — شرکت میکنند. و سپس آنها سرپرستی خود را به تزکیۀ بیشتر تیرۀ انسانی از طریق حذف شدید بقایای عقب افتاده و ماندگار پتانسیل پست که حاوی طبیعت عقلانی، فلسفی، کیهانی، و معنوی میباشد گسترش میدهند. آنهایی که حیات را طراحی نموده و در یک کرۀ مسکونی جای میدهند، کاملاً صلاحیت دارند که به پسران و دختران ماتریال که در پالایش نژاد در حال تکامل از تمامی تأثیرات زیانآور از اتوریتۀ کامل و تردید ناپذیر برخوردارند اندرز دهند.
از دومین مرحله به بعد، در سراسر دورۀ وجود یک سیارۀ تثبیت شده، پسران آموزگار برای پایان دهندگان به عنوان مشاور خدمت میکنند. آنها در طول این مأموریتها به عنوان داوطلب خدمت میکنند، و نه به دلیل انجام یک مأموریت. آنها منحصراً با سپاه پایان دهندگان خدمت میکنند، به جز این که آدم و حوای سیارهای با رضایت فرمانروای سیستم میتوانند از وجود آنها به عنوان مشاور برخوردار گردند.
3- سومین مرحلۀ نور و حیات. در طول این دوره کرات مسکونی به قدردانی جدیدی از وجود قدمای ایامها، دومین فاز خدای هفتگانه، دست مییابند و نمایندگان این فرمانروایان ابرجهان به روابط جدیدی با حکومت سیارهای وارد میشوند.
در هر عصر متعاقبِ وجودِ تثبیت شده، پایان دهندگان در ظرفیتهای دائماً فزاینده عمل مینمایند. یک همبستگی کاریِ نزدیک بین پایان دهندگان، ستارگان عصر (ابرفرشتگان)، و پسران آموزگار تثلیث وجود دارد.
در طول این عصر یا عصر بعد یک آموزگار تثلیث که توسط یک گروه چهار نفره از ارواح خادم یاری میشود به رئیس اجرایی انتخابی انسانی که در آن زمان به عنوان سرپرست مشترک امور کره به فرمانروای سیارهای مربوط میشود، ملحق میشود. این رئیسان اجرایی انسانی برای بیست و پنج سال زمان سیارهای خدمت میکنند، و این واقعۀ جدید است که رها شدن آدم و حوای سیارهای را از کرۀ مأموریت طولانیشان در طول اعصار بعد تسهیل مینماید.
گروههای چهار نفرۀ ارواح خادم شامل اینها هستند: رئیس فرشتگان سراف کره، مشاور سکورافیِ ابرجهان، فرشتۀ اعظم انتقالها و آمنیافیمی که به عنوان نمایندۀ شخصی نگاهبان برگماشتۀ ساکن در ستاد مرکزی سیستم عمل مینماید. اما این مشاوران هرگز رهنمودی عرضه نمیدارند مگر این که برای آن درخواست شود.
4- چهارمین مرحلۀ نور و حیات. پسران آموزگار تثلیث در نقشهای جدیدی در کرات ظاهر میشوند. آنها که به وسیلۀ پسران مخلوق - تثلیث یافته که مدتها با رستۀ آنها مربوطند یاری میشوند، اکنون به عنوان مشاوران داوطلب و مشاوران فرمانروای سیارهای و همکاران وی به کرات میآیند. این دو گروه — پسران تثلیث یافتۀ بهشت - هاونا و پسران تثلیث یافتۀ فراز یابنده — نمایانگر نگرشهای متفاوت جهان و تجارب متنوع شخصی میباشند که برای فرمانروایان سیارهای بسیار مفید هستند.
در هر زمان بعد از این عصر، آدم و حوای سیارهای به منظور آغاز صعود بهشتی خود میتوانند از پسر فرمانروای آفریننده تقاضای معافیت از وظایف سیارهای را کنند. آنها همچنین میتوانند به عنوان مدیران نوع نوظهور جامعۀ فزاینده روحانی که از انسانهای پیشرفته تشکیل شده باقی بمانند. این انسانها تلاش میکنند تا تعالیم فلسفی پایان دهندگان را که توسط ستارگان تابناک عصر توصیف میشود فرا گیرند. ستارگان تابناک عصر در آن زمان برای تشریک مساعی با فرشتگان سِکِنافیم که متعلق به ستاد مرکزی ابرجهان هستند، به صورت دوتایی به کرات گمارده میشوند.
پایان دهندگان عمدتاً درگیر شروع فعالیتهای جدید و فوق مادی جامعه در زمینۀ اجتماعی، فرهنگی، فلسفی، کیهانی، و معنوی میباشند. تا جایی که ما میتوانیم تشخیص دهیم آنها تا اعماق هفتمین دورۀ ثبات تکاملی به این خدمت ادامه میدهند. آنها در آن هنگام ممکن است برای خدمت رهسپار فضای خارج شوند. ما حدس میزنیم که در آن هنگام جای آنها با موجودات اَبسونایت از بهشت پر میشود.
5- پنجمین مرحلۀ نور و حیات. تنظیمات دوبارۀ این مرحلۀ وجود تثبیت شده تقریباً به طور کامل به قلمروهای فیزیکی مربوط میشود و مورد توجه اصلی کنترلگران استاد فیزیکی میباشد.
6- ششمین مرحلۀ نور و حیات شاهد پیدایش کارکردهای جدید مدارهای ذهن عالم است. به نظر میرسد خرد کیهانی در بر گیرندۀ خدمت جهانی ذهن میشود.
7- هفتمین مرحلۀ نور و حیات. در اوایل دورۀ هفتم، یک مشاور داوطلب که به وسیلۀ قدمای ایامها فرستاده شده، به مشاور آموزگار تثلیث فرمانروای سیارهای میپیوندد، و بعدها با ورود یک مشاور سوم که از طرف رئیس عالی اجرایی ابرجهان فرستاده شده، بر تعداد آنها افزوده میگردد.
در طول این دوره، اگر نه پیش از آن، همیشه آدم و حوا از مسئولیتهای سیارهای مرخص میشوند. اگر یک پسر ماتریال در سپاه پایان دهندگان وجود داشته باشد، ممکن است با رئیس اجرایی انسانی در ارتباط قرار گیرد، و گاهی اوقات این یک ملک صادق است که داوطلب کار در این ظرفیت میشود. اگر یک بینابینی در میان پایان دهندگان وجود داشته باشد، کلیۀ آن رستۀ باقیمانده در سیاره فوراً مرخص میشوند.
یک آدم و حوای سیارهای به دنبال رهایی یافتن از مأموریت طولانی مدتشان ممکن است مسیرهای حرفهای زیرین را انتخاب نمایند:
1- آنها میتوانند از سیاره مرخص شوند و از ستاد مرکزی جهان فوراً مسیر زندگانی بهشت را آغاز نمایند و در پایان تجربۀ مورانشیا تنظیم کنندۀ روح دریافت دارند.
2- اغلب یک آدم و حوای سیارهای هنوز در حالی که در یک کرۀ استقرار یافته در نور خدمت میکنند، مقارن با دریافت تنظیم کننده توسط برخی از فرزندان وارداتی تیرۀ خالصشان که برای یک دورۀ خدمت سیارهای داوطلب شدهاند، تنظیم کننده دریافت خواهند کرد. آنها متعاقباً ممکن است همگی به ستاد مرکزی جهان رفته و از آنجا دورۀ زندگانی بهشت را آغاز نمایند.
3- یک آدم و حوای سیارهای ممکن است برگزینند مثل پسران و دختران مادی از پایتخت سیستم برای یک سفر کوتاه مستقیماً به کرۀ میدسونایتیها بروند و در آنجا تنظیم کنندگان خود را دریافت دارند.
4- آنها ممکن است تصمیم بگیرند به ستاد مرکزی سیستم بازگردند و برای مدتی کرسیهایی را در دیوان عالی اشغال نمایند و بعد از آن خدمت تنظیم کنندگانی دریافت دارند و صعود به بهشت را آغاز نمایند.
5- آنها ممکن است از مسئولیتهای اداری خود به کرۀ بومی خویش بازگردند و برای مدتی به عنوان آموزگار خدمت کنند و در هنگام انتقال به ستاد مرکزی جهان، تنظیم کنندگان در آنها ساکن شوند.
در سراسر تمامی این ادوار، پسران و دختران وارداتیِ یاری کننده در نظم و ترتیب در حال پیشرفت اجتماعی و اقتصادی نفوذ هنگفتی اعمال میدارند. آنها حداقل تا زمانی که تبدیل به بشر شدن، دریافت تنظیم کننده و حرکت به سوی بهشت را برگزینند، به طور بالقوه فناناپذیرند.
در کرات تکاملی یک موجود باید تبدیل به بشر شود تا تنظیم کنندۀ فکر دریافت دارد. کلیۀ اعضای فراز یابندۀ سپاه انسانیِ پایان دهندگان، از سکونت تنظیم کنندگان در خود برخوردار گشته و با آنها پیوند خوردهاند، به استثنای سرافیمها که در هنگام گرد آمدن در این سپاه، از طریق نوع دیگری از روح، پدر در آنها ساکن گشته است.
مخلوقات انسانی که در یک کرۀ آلوده به گناه، تحت استیلای شرارت، خود پرست، و منزوی همانند یورنشیا زندگی میکنند، به سختی میتوانند کمال فیزیکی، نیل عقلانی، و توسعۀ معنوی را که این ادوار پیشرفتۀ تکامل در یک کرۀ عاری از گناه را تعیین ویژگی مینماید تصور کنند.
مراحل پیشرفتۀ یک کرۀ استقرار یافته در نور و حیات نمایانگر اوج توسعۀ تکاملی مادی است. در این کرات بافرهنگ، از بطالت و تضاد اعصار پیشین بدوی دیگر خبری نیست. فقر و نابرابری اجتماعی تماماً از میان رفته است. انحطاط ناپدید شده است و کار ناشایسته به ندرت مشاهده میشود. دیوانگی عملاً دیگر وجود ندارد و عقب ماندگی نادر است.
وضعیت اقتصادی، اجتماعی، و حکومتی این کرات از مرتبت والا و کمال یافته است. علم، هنر، و صنعت شکوفان است، و جامعه یک مکانیسم کاری ملایم از پیشرفت والای مادی، عقلانی، و فرهنگی است. صنعت به اندازۀ زیادی به خدمت اهداف والاتر چنین تمدن باشکوه معطوف شده است. حیات اقتصادی چنین کرهای اخلاقی گشته است.
جنگ یک امر تاریخی شده است، و ارتشها یا نیروهای پلیسی دیگر وجود ندارند. دولت به تدریج ناپدید میشود. کنترل خود به آهستگی مصوبات قانونی بشری را منسوخ میسازد. دامنۀ دولت مدنی و مصوبات قانونی، در یک کشور متوسط برخوردار از تمدن در حال پیشرفت، در نسبت معکوس با اخلاقیات و معنویت شهروندی است.
مدارس به اندازۀ زیاد بهبود یافتهاند و وقف آموزش اندیشه و شکوفایی روان شدهاند. مراکز هنر عالی هستند و سازمانهای موسیقی تراز اول میباشند. معابد پرستشی با مدارس فلسفه و مذهب تجربی مربوط به آنها نوآوریهای زیبایی و عظمت هستند. میادین رو باز تجمع پرستشی به همین اندازه در سادگی تزیینات هنرمندانه اعجابآورند.
آماده سازیهای بازیهای رقابتی، فکاهی، و سایر جنبههای دستاوردهای شخصی و گروهی، مکفی و مناسبند. یک جنبۀ خاص از فعالیتهای رقابتی در یک چنین کرۀ بسیار بافرهنگ به تلاشهای افراد و گروهها برای پیشی گرفتن در علوم و فلسفههای کیهان شناسی مربوط میشود. ادبیات و سخنوری شکوفا میگردد، و زبان آنقدر بهبود مییابد که سمبل مفاهیم و نیز بیانگر ایدهها باشد. زندگی به گونهای طربانگیز ساده است. انسان سرانجام یک مرحلۀ بالایی از توسعۀ مکانیکی را با یک نیل الهام بخش عقلانی هماهنگ ساخته است و هر دو را تحتالشعاع یک نیل بدیع معنوی قرار داده است. پیگیری شادی یک تجربۀ سرور و خشنودی است.
به تدریج که کرات در وضعیت پایدار نور و حیات پیشرفت میکنند، جامعه به طور فزاینده صلحجو میشود. در حالی که فرد از استقلالش کاسته نشده و کمتر وقف خانوادۀ خویش نیست، بیشتر نوع دوست و برادرانه شده است.
در یورنشیا، و آنطور که شما هستید، میتوانید قدردانی اندکی از وضعیت پیشرفته و طبیعت مترقی نژادهای روشن ضمیر این کرات کمال یافته داشته باشید. این مردم گل سرسبد نژادهای تکاملی هستند. اما این موجودات هنوز انسان هستند. آنها همچنان نفس میکشند، غذا میخورند، میخوابند، و میآشامند. این تکامل بزرگ، بهشت نیست، اما پیش درآمد والای کرات الهی صعود بهشتی است.
در یک کرۀ نرمال مدتها است که برازندگی بیولوژیک نوع انسان در طول ادوار پس از آدم به حد بالایی رسیده است. و اکنون از دوره به دوره در سراسر اعصار تثبیت شده تکامل فیزیکی انسان ادامه مییابد. هم بینایی و هم شنوایی وسعت مییابد. تا این هنگام تعداد جمعیت ثابت شده است. تولید مثل مطابق نیازهای سیارهای و عطایای ذاتی ارثی تحت قاعده در میآید: انسانها در یک سیاره در طول این عصر به پنج تا ده گروه تقسیم میشوند، و گروههای پایینتر مجازند فقط به اندازۀ نصف گروه بالاتر تولید مثل کنند. بهبود مداوم چنین نژاد باعظمتی در سراسر عصر نور و حیات به اندازۀ زیاد یک امر تولید مثل انتخابی آن تیرههای نژادی است که کیفیتهای برتری با طبیعت اجتماعی، فلسفی، کیهانی، و معنوی به نمایش میگذارند.
تنظیم کنندگان مثل اعصار تکاملی پیشین به آمدن ادامه میدهند، و به تدریج که اعصار میگذرند، این انسانها به طور فزاینده قادرند با قطعۀ پدر که در آنها ساکن است دست به مشارکت ربانی زنند. در طول مراحل آغازین و پیش معنویِ توسعه، ارواح یاور ذهن هنوز کار میکنند. به تدریج که ادوار پی در پی حیات تثبیت شده تجربه میشوند، روحالقدس و خدمت فرشتگان حتی مؤثرترند. در چهارمین مرحلۀ نور و حیات به نظر میرسد انسانهای پیشرفته ارتباط قابل ملاحظۀ محسوسی با حضور روحیِ روح استاد قلمرو ابرجهان مربوطه تجربه مینمایند، در حالی که فلسفۀ چنین دنیایی روی تلاش برای درک الهامات جدیدی از خداوند متعال متمرکز است. بیش از نیمی از ساکنان بشری در سیارات این رستۀ پیشرفته، انتقال به حالت مورانشیا را از میان زندگان تجربه مینمایند. لذا، ”چیزهای کهنه سپری میشوند. بنگرید، کلیۀ چیزها نو میشوند.“
ما تصور میکنیم که تا پایان پنجمین مرحلۀ عصر نور و حیات، تکامل فیزیکی به توسعۀ کامل خود دست یافته است. ما مشاهده میکنیم که سرحدات فوقانی توسعۀ روحی که به ذهن در حال تکامل بشری مربوط است، به وسیلۀ سطح پیوند با تنظیم کنندۀ مربوط به ارزشهای توأم مورانشیا و معانی کیهانی تعیین میشوند. اما در رابطه با خرد: در حالی که به راستی نمیدانیم، حدس میزنیم که برای تکامل عقلانی و نیل به خرد هرگز نمیتواند حدی وجود داشته باشد. در کرهای که در مرحلۀ هفتم قرار دارد خرد میتواند پتانسیلهای مادی را به انتها رساند، به بینش موتا وارد شود و حتی نهایتاً شکوه اَبسونایت را برای نخستین بار تجربه نماید.
ما مشاهده میکنیم که در این کرات بسیار تکامل یافته و دیرپای مرحلۀ هفتم موجودات بشری پیش از رفتن به دنیای بعد، زبان جهان محلی را به طور کامل فرا میگیرند. و من از تعداد بسیار اندکی از سیارات بسیار قدیمی دیدار کردهام که در آنها اَبَندانتِرها به انسانهای کهنسالتر زبان ابرجهان را آموزش میدادند. و در این کرات من تکنیکی را که از طریق آن شخصیتهای اَبسونایت حضور پایان دهندگان را در معبد مورانشیا آشکار میسازند مشاهده کردهام.
این داستان هدف شکوهمند تلاش انسان در کرات تکاملی است. و این تماماً حتی پیش از آن که موجودات بشری به دوران زندگانی مورانشیای خود وارد شوند رخ میدهد. تمامی این رخداد باشکوه توسط انسانهای مادی در کرات مسکونی قابل دستیابی است. این اولین مرحله از آن مسیر بیپایان و غیرقابل فهم صعود به بهشت و نیل به ربانیت است.
اما آیا ممکن است تصور کنید که اکنون از کراتی که مدتها از وجود آنها در هفتمین دورۀ استقرار در نور و حیات میگذرد چه نوع انسانهای تکاملی برمیخیزند؟ این قسم انسانها هستند که به منظور شروع نمودن دورۀ زندگانی فرازگرایانۀ خود به کرات مورانشیای پایتخت جهان محلی رهسپار میشوند.
اگر انسانهای یورنشیای پریشان فقط میتوانستند یکی از این کرات پیشرفتهتر را که مدتها است در نور و حیات استقرار یافتهاند مشاهده کنند، دیگر هیچگاه حکمت طرح تکاملی آفرینش را زیر سؤال نمیبردند. اگر پیشرفت ابدی مخلوق در آینده وجود نداشت، هنوز دستیابیهای متعالی تکاملی نژادهای انسانی در چنین کرات تثبیت شدۀ برخوردار از نیل کمال یافته به قدر کافی آفرینش انسان را در کرات زمان و فضا توجیه میکرد.
ما اغلب به فکر فرو میرویم: اگر جهان بزرگ باید در نور و حیات استقرار یابد، آیا سرنوشت انسانهای فراز یابندۀ کامل هنوز بودن در سپاه نهایت است؟ لیکن ما نمیدانیم.
این دوره از ظهور معبد مورانشیا در ستاد مرکزی جدید سیارهای تا زمان استقرار تمامی سیستم در نور و حیات امتداد مییابد. این عصر به وسیلۀ پسران آموزگار تثلیث در پایان مأموریتهای پی در پی آنها در کره، هنگامی که پرنس سیارهای با حکم و حضور شخصی پسر اعطایی بهشتی آن کره به رتبۀ فرمانروای سیارهای ارتقا مییابد، افتتاح میشود. مقارن با آن، پایان دهندگان شرکت فعال خود را در امور سیارهای آغاز میکنند.
برای موجودات خارجی و مرئی، حکمرانان واقعی یا مدیران چنین کرۀ استقرار یافته در نور و حیات پسر و دختر ماتریال، آدم و حوای سیارهای میباشند. پایان دهندگان نامرئی هستند. پرنس فرمانروا نیز به جز هنگام بودن در معبد مورانشیا نامرئی است. بدین ترتیب رهبران واقعی و عملی رژیم سیارهای پسر و دختر ماتریال هستند. اطلاع از این ترتیبات است که به ایدۀ پادشاهان و ملکهها در سراسر سرزمینهای جهان اعتبار بخشیده است. و پادشاهان و ملکهها تحت این شرایط ایدهآل موفقیت بزرگی هستند، یعنی هنگامی که کره میتواند به شخصیتهای والایی فرمان دهد که باز از سوی فرمانروایانی والاتر ولی نادیدنی عمل کنند.
هنگامی که کرۀ شما به چنین عصری میرسد، بدون شک ماکی ونتا ملک صادق که اکنون قائم مقام پرنس سیارهای یورنشیا است، جای فرمانروای سیارهای را اشغال خواهد کرد. و مدتها است در جروسم گمان این میرود که او با یک پسر و دختر آدم و حوای یورنشیا که اکنون در ایدنشیا تحت سرپرستی والامرتبههای نُرلاشیادک نگاهداری میشوند همراه خواهد بود. این فرزندان آدم ممکن است در همکاری با ملک صادقِ حکمران در یورنشیا اینطور خدمت کنند، زیرا آنها تقریباً 37٫000 سال پیش در هنگامی که بدنهای مادی خود را در یورنشیا در آمادگی برای انتقال به ایدنشیا تسلیم کردند، از نیروی تولید مثل محروم گشتند.
این عصر تثبیت شده همچنان تداوم دارد تا این که هر سیارۀ مسکونی در سیستم به دورۀ ثبات دست یابد. و سپس، هنگامی که جوانترین کره — آخرین کرهای که به نور و حیات دست مییابد — برای هزار سال به وقت سیستم چنین ثباتی را تجربه نمود، تمامی سیستم به وضعیت ثبات یافته وارد میشود و تک تک کرات به دورۀ سیستمیِ عصر نور و حیات داخل میشوند.
هنگامی که کل یک سیستم در حیات استقرار مییابد، یک نوع جدیدی از دولت افتتاح میشود. فرمانروایان سیارهای، اعضای انجمن سیستم میشوند، و این گروه جدید مدیریت که تحت وتو پدران کوکبه قرار دارد مرجع عالی قدرت است. چنین سیستمی از کرات مسکونی عملاً خودمختار میشود. مجمع قضایی سیستم در کرۀ ستاد مرکزی برقرار میشود، و هر سیاره ده نمایندۀ خود را به آنجا اعزام میدارد. دادگاهها اکنون در پایتختهای سیستمها برقرار میشوند، و فقط استینافها به ستاد مرکزی جهان برده میشوند.
با تثبیت سیستم نگاهبان تعیین شده، نمایندۀ رئیس عالی اجرایی ابرجهان، مشاور داوطلب دیوان عالی سیستم و مسئول عملی مجمع قضایی جدید میشود.
بعد از تثبیت تمامی سیستم در نور و حیات، حکمرانان سیستم دیگر آمد و رفت نمیکنند. چنین حکمرانی برای همیشه در رأس سیستم خود باقی میماند. معاونان حکمرانان مثل اعصار پیش به تعویض ادامه میدهند.
در طول این دورۀ ثبات، برای اولین بار میدسونایتیها برای کار به عنوان مشاور برای مجامع قضایی و ناصح برای محکمات داوری از کرات ستاد مرکزی جهان که در آنها موقتاً اقامت داشتند میآیند. این میدسونایتیها همچنین تلاش میکنند معانی موتای جدیدی با ارزش متعالی را در داخل کارهای آموزشی که به طور مشترک با پایان دهندگان برپا میکنند جای دهند. آنچه را که فرزندان ماتریال به طور بیولوژیک برای نژادهای انسانی انجام دادند، مخلوقات میدسونایت اکنون برای این انسانهای متحد و جلال یافته در قلمروهای پیوسته پیش روندۀ فلسفه و فکر معنویت یافته به انجام میرسانند.
در کرات مسکونی پسران آموزگار همکاران داوطلب پایان دهندگان میشوند، و همچنین همین پسران آموزگار، بعد از این که تمامی یک سیستم در نور و حیات استقرار یافت، در هنگامی که کرات قصر دیگر به عنوان کرات ناهمسان پذیرشی به کار گرفته نمیشوند، پایان دهندگان را به آن کرات همراهی میکنند. حداقل این امر تا زمانی که تمامی کوکبه بدین صورت تکامل یافت صدق میکند. اما گروههایی که تا آن حد پیشرفت کرده باشند در نبادان وجود ندارد.
ما اجازه نداریم نوع کار پایان دهندگان را که این کراتِ دوباره وقف شدۀ قصر را سرپرستی خواهند کرد برملا سازیم. با این وجود شما آگاهی یافتهاید که در سراسر جهانها انواع مختلف مخلوقات هوشمندی وجود دارند که در این روایات توصیف نشدهاند.
و اکنون، به تدریج که سیستمها به واسطۀ پیشرفت کرات تشکیل دهندۀ آن یک به یک در نور استقرار مییابند، زمانی میرسد که آخرین سیستم در یک کوکبۀ مشخص به ثبات دست مییابد، و سرپرستان جهان — پسر استاد، اتحاد ایامها، و ستارۀ تابان و بامداد — به پایتخت کوکبه وارد میشوند تا والامرتبهها را فرمانروایان مطلق خانوادۀ به تازگی کمال یافتۀ یکصد سیستم تثبیت شدۀ کرات مسکونی اعلام دارند.
یگانگی یک کوکبۀ تمام از سیستمهای تثبیت شده با تقسیمات جدید اتوریتۀ اجرایی و تنظیمات مجدد بیشتر حکومت جهان توأم است. این دوره شاهد کمال پیشرفته در هر کرۀ مسکونی میباشد، اما به طور ویژه به واسطۀ تنظیمات مجدد در ستاد مرکزی کوکبه، و نیز تغییر آشکار روابط با مدیریت سیستم و دولت جهان محلی، هر دو، تعیین ویژگی میشود. در طول این عصر بسیاری از فعالیتهای کوکبه و جهان به پایتختهای سیستمها منتقل میشوند، و نمایندگان ابرجهان روابط جدید و صمیمانهتری را با فرمانروایان سیارهای، سیستم، و جهان به عهده میگیرند. مقارن با این روابط جدید، برخی سرپرستان ابرجهان خود را به عنوان مشاوران داوطلب برای پدران والامرتبه در پایتختهای کواکب مستقر میسازند.
هنگامی که یک کوکبه بدین گونه در نور استقرار مییابد، کارکرد قضایی متوقف میشود، و به جای آن مجلس حکمرانان سیستم که ریاست آن را والامرتبهها به عهده دارند به کار میپردازد. اکنون برای اولین بار، چنین گروههای اداری در اموری که به روابط هاونا و بهشت مربوط میشود به طور مستقیم با دولت ابرجهان برخورد میکنند. در غیر این صورت ارتباط کوکبه با جهان محلی مثل سابق باقی میماند. یونیویتیشیاها مرحله به مرحله در حیاتِ ثبات یافته به ادارۀ کرات مورانشیای کوکبه ادامه میدهند.
به تدریج که اعصار طی میشوند، پدران کوکبه کارکردهای ریز اداری یا مدیریت را که سابقاً در ستاد مرکزی جهان متمرکز بود بیشتر و بیشتر به عهده میگیرند. تا هنگام دستیابی به ششمین مرحلۀ ثبات، این کواکب یگانه شده به موقعیت خودمختاری تقریباً کامل دست یافتهاند. ورود به هفتمین مرحلۀ ثبات بدون شک شاهد ترفیع این حکمرانان به مقام رفیعی که با نامشان، والامرتبهها، نمایان است خواهد بود. کواکب در آن هنگام از هر نظر مستقیماً با فرمانروایان ابرجهان سر و کار خواهند داشت، در حالی که دولت جهان محلی بسط خواهد یافت تا مسئولیتهای وظایف جهان بزرگ جدید را به عهده گیرد.
هنگامی که یک جهان در نور و حیات استقرار مییابد، فوراً در داخل مدارهای تثبیت شدۀ ابرجهان قرار میگیرد، و قدمای ایامها برقراری شورای عالی اتوریتۀ نامحدود را اعلام میدارند. این گروه جدید مدیریت شامل یکصد مؤمن ایامها که ریاست آن را اتحاد ایامها به عهده دارد میباشد، و اولین عمل این شورای عالی به رسمیت شناختن حاکمیت مداوم پسر استاد آفریننده است.
حکومت جهان تا جایی که به جبرئیل و پدر ملک صادق مربوط است کاملاً تغییر نیافته باقی میماند. این شورا که از اتوریتۀ نامحدود برخوردار است عمدتاً درگیر مشکلات جدید و شرایط جدیدی که ناشی از وضعیت پیشرفتۀ نور و حیات است میباشد.
بازرس همکار اکنون برای تشکیل سپاه ثبات جهان محلی کلیۀ نگاهبانان برگمارده را بسیج میکند و از پدر ملک صادق درخواست میکند سرپرستی آن را با وی تقسیم نماید. و اکنون، برای اولین بار، یک گروه از ارواح الهام یافتۀ تثلیث به خدمت اتحاد ایامها تخصیص مییابند.
استقرار تمامی یک جهان محلی در نور و حیات تنظیم مجدد ژرفی را از تک تک کرات مسکونی تا ستاد مرکزی جهان در کل طرح مدیریت موجب میشود. روابط جدید تا کواکب و سیستمها گسترش مییابد. روح مادر جهان محلی روابط ارتباطی جدیدی با روح استاد ابرجهان تجربه میکند، و جبرئیل در مواقعی که پسر استاد از کرۀ ستاد مرکزی غایب است با قدمای ایامها تماس مستقیم برقرار مینماید.
در طول این عصر و اعصار متعاقب، پسران مجیستریال به عنوان داوران اعطایی به کار ادامه میدهند، ضمن این که یکصد تن از این پسران آوُنال بهشت، شورای جدید بالای ستارۀ تابان و بامداد را در پایتخت جهان تشکیل میدهند. بعدها، و بنا به تقاضای فرمانروایان سیستم، یکی از این پسران مجیستریال، مشاور عالی ساکن کرۀ ستاد مرکزی هر سیستم محلی میشود تا این که هفتمین مرحلۀ یگانگی به دست آید.
در طول این دوره پسران آموزگار تثلیث نه فقط برای فرمانروایان سیارهای مشاوران داوطلب هستند بلکه در گروههای سهتایی به طور مشابه به پدران کوکبه خدمت میکنند. و سرانجام این پسران جای خود را در جهان محلی پیدا میکنند، زیرا در این هنگام آنها از حوزۀ اختیار آفرینش محلی برداشته شده و به خدمت شورای عالی اتوریتۀ نامحدود گمارده میشوند.
اکنون برای اولین بار سپاه پایان دهندگان حوزۀ اختیارات یک مرجع مسئول خارج از بهشت، شورای عالی، را به رسمیت میشناسد. پیش از این پایان دهندگان هیچ مدیریتی را در این سوی بهشت به رسمیت نمیشناختند.
پسران آفریننده چنین جهانهای ثبات یافته بیشتر اوقات خود را در بهشت و کرات مربوط به آن و در رهنمود دادن به گروههای بیشمار پایان دهنده که در سراسر آفرینش محلی خدمت میکنند میگذرانند. بدین طریق شخص میکائیل یک رابطۀ برادرانۀ کاملتری با انسانهای جلال یافتۀ پایان دهنده خواهد یافت.
حدس و گمان پیرامون کارکرد این پسران آفریننده در رابطه با جهانهای بیرونی که اکنون در پروسۀ تجمع مقدماتی هستند کاملاً بیهوده است. به دنبال دستیابی به این چهارمین مرحلۀ توسعه، پسر آفریننده از نظر اداری آزاد میشود. خادم الهی به طور گام به گام خدمت روحانی خود را با خدمت روح استاد ابرجهان و روح بیکران ادغام مینماید. به نظر میرسد یک رابطۀ جدید و متعالی میان پسر آفریننده، روح آفرینشگر، ستارگان عصر، پسران آموزگار، و سپاه پیوسته فزایندۀ پایان دهندگان به وجود میآید.
اگر میکائیل روزی نبادان را ترک کند، بدون شک جبرئیل سرپرست اصلی و پدر ملک صادق دستیار وی خواهد شد. در عین حال به کلیۀ رستههای دائم شهروندی دائم مثل فرزندان ماتریال، یونیویتیشیاها، میدسونایتیها، سوسِیشیاها و انسانهای با روح پیوند یافته رتبۀ جدیدی داده خواهد شد. اما تا زمانی که تکامل ادامه مییابد، سرافیمها و فرشتگان اعظم در ادارۀ جهان مورد نیاز خواهند بود.
با این وجود ما در رابطه با دو جنبۀ حدسیات خود خشنود هستیم: اگر تقدیر پسران آفریننده، بودن در جهانهای بیرونی است، بدون شک خادمان الهی با آنها همراه خواهند بود. ما به همین اندازه مطمئن هستیم که ملک صادقها همراهی خویش را با جهانهای مبدأشان حفظ خواهند نمود. ما معتقدیم که سرنوشت ملک صادقها بر این است که نقشهای پرمسئولیت پیوسته فزایندهای در دولت و ادارۀ جهان محلی ایفا کنند.
ناحیههای فرعی و اصلی ابرجهان مستقیماً در طرح استقرار در نور و حیات به حساب آورده نمیشوند. چنین پیشرفت تکاملی به عنوان یک واحد عمدتاً به جهان محلی مربوط میشود و فقط اجزای یک جهان محلی را درگیر میسازد. یک ابرجهان فقط زمانی در نور و حیات استقرار مییابد که کلیۀ اجزای جهانهای محلی آن بدین گونه کمال یابند. اما حتی یکی از هفت ابرجهان نیز به آن سطح پیشرفت که حتی نزدیک به این باشد دست نیافته است.
عصر ناحیۀ فرعی. تا جایی که با مشاهده میتوان پی برد، مرحلۀ پنجم یا مرحلۀ ناحیۀ فرعی ثبات به طور ویژه به وضعیت فیزیکی و به استقرار هماهنگ یکصد جهان محلیِ به هم پیوسته در مدارهای تثبیت شدۀ ابرجهان مربوط است. ظاهراً جز مراکز نیرو و همکاران آنها هیچکس در این صفبندیهای مجدد آفرینش مادی درگیر نیست.
عصر ناحیۀ اصلی. در رابطه با ششمین مرحله یا ثبات ناحیۀ اصلی، فقط میتوانیم حدس بزنیم، زیرا هیچیک از ما شاهد چنین واقعهای نبودهایم. با این وجود میتوانیم چیز زیادی را پیرامون بازتنظیمات اداری و سایر تنظیماتی که احتمالاً با چنین وضعیت پیشرفتۀ کرات مسکونی و گروهبندیهای جهانی آنها همراه خواهد بود بدیهی پنداریم.
چون وضعیت ناحیۀ فرعی به تعادل هماهنگ فیزیکی مربوط است، ما چنین استنباط میکنیم که یگانگی ناحیۀ اصلی به برخی سطوح جدید نیل عقلانی، و احتمالاً دستیابیهای پیشرفته در تحقق عالی خرد کیهانی مربوط خواهد بود.
ما در رابطه با بازتنظیماتی که احتمالاً ملازم با تحقق سطوح دست نیافتۀ پیشرفت تکاملی در آن هنگام میباشد به نتایجی دست مییابیم. این نتیجهگیری از طریق مشاهدۀ نتایج چنین پیشرفتهایی در تک تک کرات و در تجارب تک تک انسانهایی که در این کرات قدیمیتر و بسیار پیشرفته زندگی میکنند صورت میپذیرد.
بگذارید روشن شود که مکانیسمهای اداری و تکنیکهای سرپرستی یک جهان یا یک ابرجهان به هیچ وجه نمیتوانند توسعۀ تکاملی یا پیشرفت معنوی یک سیارۀ مسکونی منفرد و یا هر فرد انسانی را در چنین کرهای محدود ساخته یا کند کنند.
در برخی جهانهای قدیمیتر ما کراتی را مییابیم که در پنجمین و ششمین مرحلۀ نور و حیات استقرار یافتهاند و حتی تا اعماق دورۀ هفتم امتداد یافتهاند. سیستمهای محلی این کرات هنوز در نور استقرار نیافتهاند. سیارات جوانتر ممکن است یگانه شدن سیستم را به تأخیر اندازند، اما این امر به هیچ وجه پیشرفت یک کرۀ قدیمیتر و پیشرفتهتر را محدود نمیسازد. حتی در یک کرۀ منزوی نیز محدودیتهای محیطی نمیتوانند از پیشرفت شخصی هر فرد انسانی ممانعت به عمل آورند. عیسی ناصری به عنوان یک انسان در میان انسانها، بیش از هزار و نهصد سال پیش شخصاً به مرتبت نور و حیات در یورنشیا دست یافت.
از طریق مشاهدۀ آنچه در کرات تثبیت شدۀ قدیمی به وقوع میپیوندد است که ما پیرامون این امر که در صورت استقرار یک ابرجهان کامل در نور چه رخ خواهد داد، به نتایج نسبتاً قابل اطمینانی دست مییابیم، حتی اگر قادر نباشیم رویداد ثبات هفت ابرجهان را با اطمینان خاطر مسلم پنداریم.
ما نمیتوانیم به طور قطع پیشبینی نماییم که در صورت استقرار یک ابرجهان در نور چه رخ خواهد داد، زیرا چنین رخدادی هرگز اتفاق نیفتاده است. از آموزشهای ملک صادقها که هرگز نقض نشدهاند، ما استنباط میکنیم که تغییراتی اساسی در تمامی سازمان و حکومت هر واحد آفرینش زمان و فضا، از کرات مسکونی تا ستاد مرکزی ابرجهان، به وقوع خواهد پیوست.
به طور کلی اعتقاد ما بر این است که تعداد زیادی از پسران الحاق نیافتۀ مخلوق - تثلیث یافته در ستادهای مرکزی و پایتختهای منطقهای ابرجهانِ تثبیت شده گرد خواهند آمد. این امر ممکن است به دلیل پیشبینی ورود موجودات فضای خارج در مسیرشان به هاونا و بهشت در آینده باشد؛ لیکن به راستی ما نمیدانیم.
اگر و هنگامی که یک ابرجهان در نور و حیات استقرار یابد، ما معتقدیم که مدیران کنونی کامل مشورتی خداوند متعال گروه اداره کنندۀ عالی در کرۀ ستاد مرکزی ابرجهان خواهند شد. اینها شخصیتهایی هستند که قادرند با سرپرستان اَبسونایت که فوراً در ابرجهانِ تثبیت شده فعال خواهند شد به طور مستقیم تماس برقرار نمایند. اگر چه این مدیران کامل مدتها به عنوان مشاور و ناصح در واحدهای پیشرفتۀ تکاملی آفرینش عمل کردهاند، مسئولیتهای اداری را به عهده نمیگیرند، تا این که ایزد متعال از اتوریتۀ تام برخوردار گردد.
مدیران کامل متعال که به طور گستردهتری در طول این دوره عمل میکنند، متناهی، اَبسونایت، غائی، یا نامتناهی نیستند؛ آنها متعالی هستند و فقط خداوند متعال را نمایندگی میکنند. آنها تجسم تعالی زمان - فضا هستند و از این رو در هاونا عمل نمیکنند. آنها فقط به عنوان یگانه سازان متعال عمل میکنند. آنها ممکن است در تکنیک بازتاب جهان درگیر باشند، ولی ما مطمئن نیستیم.
هیچیک از ما درکی قانع کننده در رابطه با این که در صورت استقرار کامل جهان بزرگ (هفت ابرجهان آنطور که به هاونا وابستهاند) در نور و حیات چه رخ خواهد داد ندارد. آن رویداد از زمان ظهور جهان مرکزی بدون شک ژرفترین واقعه در تاریخ ابدیت خواهد بود. کسانی هستند که معتقدند خود ایزد متعال از راز هاونا بیرون خواهد آمد و شخص روحی خود را پوشش خواهد داد و به عنوان فرمانروای توانمند و تجربی آفرینشهای کمال یافتۀ زمان و فضا در ستاد مرکزی ابرجهان هفتم سکنی خواهد گزید. لیکن به راستی ما نمیدانیم.
[عرضه شده توسط یک پیامآور توانمند که موقتاً به شورای فرشتگان اعظم در یورنشیا گمارده شده.]
خداوند یگانگی است. الوهیت در سراسر جهان هماهنگ است. جهان جهانها یک مکانیسم عظیم یکپارچه است که توسط یک ذهن بیکران به گونهای مطلق کنترل میشود. قلمروهای فیزیکی، عقلانی، و روحی آفرینش جهانی به طور الهی به هم مرتبطند. کامل و ناکامل به راستی با هم ارتباط دارند، از این رو مخلوق متناهی تکاملی میتواند در تبعیت از فرمان پدر جهانی به بهشت صعود کند: ”کامل باشید، حتی آنگونه که من کامل هستم.“
سطوح متنوع آفرینش تماماً در طرحها و مدیریت آرشیتکتهای جهان بنیادین یگانهاند. برای اذهان محدود انسانهای زمان و فضا، ممکن است جهان مشکلات و وضعیتهای بسیاری عرضه دارد که ظاهراً نمایانگر ناموزونی و نشانگر فقدان هماهنگی مؤثر است. اما از میان ما آنهایی که قادرند گسترۀ پهناورتری از پدیدههای جهانی را مشاهده کنند و در این هنر کشف وحدت پایهای که بنیان تنوع خلاق است و کشف یگانگی الهی که در تمامی این کارکرد تعدد گسترده است تجربۀ بیشتری دارند، بهتر میتوانند به مقصود الهی و یگانهای که در کلیۀ این تجلیهای چندگانۀ انرژی خلاق جهانی نمایان است پی ببرند.
آفرینش فیزیکی یا مادی، نامحدود نیست، اما به گونهای کامل هماهنگ است. نیرو، انرژی، و توان وجود دارند، اما منشأ همگی آنها یکی است. هفت ابرجهان ظاهراً دوگانهاند؛ جهان مرکزی سهگانه است؛ اما ساختار بهشت یگانه است. و بهشت منبع واقعی کلیۀ جهانهای مادی در گذشته، حال، و آینده است. اما این اشتقاق کیهانی یک رخداد ابدیت است. در هیچ زمان — گذشته، حال، یا آینده — فضا یا کیهان مادی از جزیرۀ هستهای نور بیرون نمیآید. بهشت به عنوان منبع کیهانی پیش از مکان و قبل از زمان عمل میکند؛ لذا اگر مشتقات آن از طریق مطلق کامل، مخزن غائی آنها در فضا و آشکار کننده و تنظیم کنندۀ آنها در زمان، پدیدار نمیگشتند، به نظر میرسد در زمان و فضا یتیم میشدند.
مطلق کامل از جهان فیزیکی پاسداری میکند، در حالی که مطلق الوهیت کنترل فراگیر بدیع تمامی واقعیت مادی را برمیانگیزد، و هر دوی مطلقها از نظر کارکرد به وسیلۀ مطلق جهانی یگانه میشوند. این ارتباط منسجم جهان مادی میتواند به وسیلۀ کلیۀ شخصیتها — مادی، مورانشیایی، اَبسونایتی، یا روحی — از طریق مشاهدۀ واکنش جاذبۀ تمامی واقعیت اصیل مادی نسبت به جاذبۀ متمرکز در بهشت تحتانی به بهترین نحو درک شود.
یکپارچگی جاذبه، جهانی و تغییرناپذیر است. واکنش انرژی خالص نیز جهانی و غیرقابل گریز است. انرژی خالص (نیروی آغازین) و روح خالص کاملاً نسبت به جاذبه از پیش واکنشمند هستند. این نیروهای نخستین که ذاتی مطلقها هستند، شخصاً توسط پدر جهانی کنترل میشوند. لذا تمامی جاذبه در وجود شخصی پدر بهشتی که حاوی انرژی خالص و روح خالص است و در منزلگاه فوق مادی او متمرکز است.
انرژی خالص نیای تمامی واقعیات نسبی کنشگر و غیرروحی است، در حالی که روح خالص پتانسیل کنترل فراگیر الهی و راهنمای کلیۀ سیستمهای اولیۀ انرژی است. و این واقعیات که صور گوناگون آن در سراسر فضا نمایان است و در حرکات زمان مشاهده میشود هر دو در شخص پدر بهشتی متمرکزند. آنها در او یکی هستند — باید یگانه شوند — زیرا خداوند یکی است. شخصیت پدر مطلقاً یگانه است.
در طبیعت نامتناهیِ خداوندِ پدر هرگز نمیتواند دوگانگی واقعیت همچون فیزیکی و روحی وجود داشته باشد. اما در لحظهای که ما از سطوح نامتناهی و واقعیت مطلق ارزشهای شخصی پدر بهشتی نظر برمیافکنیم، وجود این دو واقعیت را مشاهده میکنیم و پی میبریم که آنها نسبت به حضور شخصی او به طور کامل واکنش نشان میدهند. کلیۀ چیزها در او بقا دارند.
در لحظهای که شما از مفهوم مطلق شخصیت بیکران پدر بهشتی دور میشوید، باید ذهن را به صورت تکنیک اجتناب ناپذیر یگانهساز جدایی پیوسته عریض شوندۀ این جلوههای دوگانۀ شخصیت اولیۀ یکتای آفریننده، اولین منبع و مرکز — من هستم — در جهان پندارید.
اندیشه - پدر، در کلام - فرزند، تجلی روحی مییابد و از طریق بهشت در جهانهای پراکندۀ مادی به بسط واقعیت دست مییابد. جلوههای روحی پسر جاودان از طریق عملکردهای روح بیکران با سطوح مادی آفرینش مرتبطند. از طریق خدمت روح - واکنشیِ ذهنیِ روح بیکران و در اعمال هدایت کنندۀ فیزیکی - ذهنی او، واقعیات روحی الوهیت و اثرات مادی الوهیت، یکی با دیگری مرتبطند.
ذهن عطیۀ کنشگرانۀ روح بیکران است. از این رو به طور بالقوه نامتناهی و اعطای آن جهانی است. اندیشۀ آغازین پدر جهانی در ابرازی دوگانه جاودانه میشود: جزیرۀ بهشت و الوهیت برابر او، پسر روحی و جاودان. چنین دوگانگیِ واقعیت جاودانه خدای ذهن، روح بیکران، را اجتناب ناپذیر میسازد. ذهن کانال ضروری ارتباطی میان واقعیات روحی و مادی است. مخلوق مادی تکاملی فقط از طریق خدمت روحانی ذهن میتواند روح ساکن در خود را درک کند و بفهمد.
این ذهن بیکران و جهانی در جهانهای زمان و فضا به عنوان ذهن کیهانی مورد خدمت روحانی واقع میشود و گر چه از خدمت ابتدایی ارواح یاور تا ذهن والای رئیس اجرایی یک جهان امتداد مییابد، این ذهن کیهانی در سرپرستی هفت روح استاد، که به نوبۀ خود با ذهن متعالی زمان و فضا هماهنگ هستند و به طور کامل با ذهن سراسر در بر گیرندۀ روح بیکران همبستهاند، به طور مکفی یگانه است.
همینطور که جاذبۀ جهانی ذهن در حضور بهشتی شخصی روح بیکران متمرکز است، به همین ترتیب جاذبۀ جهانی روحی نیز در وجود بهشتی شخصی پسر جاودان تمرکز یافته است. پدر جهانی یکی است، اما برای زمان و فضا، او در پدیدۀ دوگانۀ انرژی خالص و روح خالص آشکار میشود.
واقعیات بهشتی روحی نیز یکی هستند، اما در سراسر موقعیتها و روابط زمان و فضا این روح واحد در پدیدۀ دوگانۀ شخصیتهای روحی و تجلیهای پسر جاودان و شخصیتهای روحی و تأثیرات روح بیکران و مخلوقات مربوطه آشکار میشود. و باز یک موجود سوم — اجزای روحی خالص — وجود دارد، اعطای تنظیم کنندگان فکری و سایر وجودهای روحی توسط پدر که پیش شخصی هستند.
صرف نظر از این که شما در چه سطحی از فعالیتهای جهانی به پدیدههای روحی برخورد کنید یا با موجودات روحی تماس برقرار کنید، ممکن است بدانید که آنها همگی از خداوندی که روح است از طریق خدمت روحانی پسر روح و روح بیکرانِ ذهن سرچشمه یافتهاند. و این روح پراکنده، همینطور که از ستادهای مرکزی جهانهای محلی فرستاده میشود، در کرات تکاملی زمان به عنوان یک پدیده عمل مینماید. روحالقدس و روح حقیقت به همراه خدمت روحانی ارواح یاور ذهن از این پایتختهای پسران آفریننده به سوی سطوح پایینتر و در حال تکامل اذهان مادی میآیند.
در حالی که ذهن در سطح ارواح استاد در ارتباط با ایزد متعال یگانهتر است، و همینطور که ذهن کیهانی در تبعیت از ذهن مطلق چنین است، خادمان روحی برای کرات در حال تکامل به گونهای مستقیمتر در شخصیتهایی که ساکن ستادهای مرکزی جهانهای محلی هستند و در اشخاص خادمان الهیِ مسئول یگانهاند. خادمان الهی به نوبۀ خود تقریباً به طور کامل با مدار بهشتی جاذبۀ پسر جاودان که در آن یگانگی نهایی کلیۀ جلوههای زمان و فضا رخ میدهد همبستهاند.
وجود کامل شدۀ مخلوق میتواند از طریق پیوند ذهن خودآگاه با جزئی از عطیۀ روحی پیش تثلیثِ یکی از اشخاص تثلیث بهشتی به دست آید، حفظ شود، و جاودانه شود. ذهن انسانی، آفرینش پسران و دختران پسر جاودان و روح بیکران است، و هنگامی که با تنظیم کنندۀ فکر فرستاده از سوی پدر پیوند یابد، در عطیۀ سهگانۀ روحی قلمروهای تکاملی سهیم میشود. اما این سه تجلی روحی به طور کامل در پایان دهندگان وحدت مییابند، حتی آنطور که در ابدیت در وجود جهانی من هستم، پیش از این که او پدر جهانی پسر جاودان و روح بیکران شود، اینطور یگانه بودند.
روح باید همیشه و نهایتاً در تجلی، سهگانه و در تحقق نهایی، در تثلیث یگانه شود. روح از طریق یک ابراز سهگانه از یک منبع سرچشمه مییابد، و در نهایت باید در آن یگانگی الهی که در پیدا نمودن خداوند تجربه میشود — یگانگی با ربانیت — در ابدیت و از طریق خدمت روحانی ذهن کیهانیِ ابراز نامتناهیِ کلام جاودانۀ اندیشۀ جهانیِ پدر به تحقق کامل نائل شود و میشود.
پدر جهانی یک شخصیت الهی یگانه است؛ لذا کلیۀ فرزندان فراز یابندۀ او که از طریق نیروی فزایندۀ واجهشی تنظیم کنندگان فکر به بهشت منتقل میشوند، پیش از رسیدن به هاونا به همین ترتیب شخصیتهایی یگانه خواهند شد. تنظیم کنندگان فکر در تبعیت از فرمان پدر از بهشت میآیند تا در انسانهای مادی سکنی گزینند.
شخصیت به طور ذاتی درصدد این است که تمامی اجزای واقعیت را یگانه سازد. شخصیت بیکران اولین منبع و مرکز، پدر جهانی، همۀ هفت مطلقهای تشکیل دهندۀ بیکرانی را یگانه میسازد، و شخصیت انسان فانی که یک عطیۀ بینظیر و مستقیم پدر جهانی است به همین ترتیب پتانسیل متحد کنندۀ عوامل تشکیل دهندۀ مخلوق انسانی را دارا میباشد. این چنین خلاقیتِ یگانهسازِ تمامی شخصیتهای مخلوق، یک علامت تولد منبع والا و بینظیر آن میباشد و بیشتر نشان دهندۀ تماس مداوم آن با همین منبع از طریق مدار شخصیت است که به وسیلۀ آن شخصیت مخلوق با پدر کلیۀ شخصیتها در بهشت تماس مستقیم و مداوم برقرار میسازد.
به رغم این که خداوند از قلمروهای هفتگانه با طی تعالیت و غائیت تا خداوند مطلق، متجلی میشود، مدار شخصیت که در بهشت و شخص خداوند پدر متمرکز است، تا جایی که به کلیۀ شخصیتهای مخلوق در تمامی سطوح وجود هوشمند و در قلمرو تمامی جهانهای کامل، کمال یافته، و در حال کمال مربوط میشود، برای یگانگی تمام عیار و کامل کلیۀ این جلوههای گوناگون شخصیت الهی تدارک میبیند.
در حالی که خداوند برای جهانها و در جهانها همۀ آن چیزهایی است که ما تصویر کردهایم، با این وجود، برای شما و برای کلیۀ سایر مخلوقات خداشناس او یکی است، پدر شما و پدر آنها. خداوند نمیتواند برای شخصیت جمع باشد. خداوند برای هر یک از مخلوقاتش پدر است، و برای هر فرزندی عملاً غیرممکن است بیش از یک پدر داشته باشد.
از نظر فلسفی، کیهانی، و در رابطه با سطوح و مکانهای ناهمسانِ آشکارسازی، شما میتوانید و الزاماً باید به کارکرد الوهیتهای دوگانه پی ببرید و وجود تثلیثهای جمعی را بدیهی پندارید. اما در تجربۀ پرستشیِ تماس شخصیِ هر شخصیت پرستش کننده در سراسر جهان بنیادین خداوند یکی است؛ و آن الوهیت یگانه و شخصی، والدۀ بهشتی ما، خداوند پدر، اعطا کننده، نگاهدارنده، و پدر کلیۀ شخصیتها، از انسان فانی در کرات مسکونی تا پسر جاودان در جزیرۀ مرکزی نور است.
وحدانیت، تقسیم ناپذیری الوهیت بهشت، بر مبنای واقعیت و مطلق است. سه شخصیتیابی جاودانۀ الوهیت وجود دارد: پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران. اما در تثلیث بهشت آنها در واقع یک الوهیت، نامجزا و تقسیم ناپذیرند.
از سطح اولیۀ بهشت - هاونای واقعیتِ موجود، دو سطح زیر مطلق متمایز گشتهاند و در نتیجۀ آن پدر، پسر، و روح در آفرینش همیاران و تابعین بیشمار شخصی درگیر گشتهاند. و در حالی که در این رابطه نامناسب است که یگانگی الوهیتِ اَبسونایت در سطوح متعالی غائیت مورد ملاحظه قرار داده شود، شایسته است که به برخی از جوانب کارکرد یگانهساز تجلیهای گوناگون شخصیت الوهیت که در آن ربانیت عملاً برای بخشهای گوناگون آفرینش و برای انواع مختلف موجودات هوشمند آشکار است نگریسته شود.
کارکرد کنونی ربانیت در ابرجهانها به صورت فعال در عملکردهای آفرینندگان متعالی — پسران آفریننده و ارواح جهانهای محلی، قدمای ایامهای ابرجهان و هفت روح استاد بهشت — نمایان است. این موجودات در بر گیرندۀ سه سطح اول خدای هفتگانه هستند که به سمت داخل به سوی پدر جهانی راه میبرند، و تمامی این حیطۀ خدای هفتگانه در اولین سطح الوهیت تجربی در ایزد متعالِ در حال تکامل هماهنگ است.
در بهشت و در جهان مرکزی، یگانگی الوهیت یک واقعیت وجود است. در سراسر جهانهای در حال تکامل زمان و فضا، یگانگی الوهیت یک دستیابی است.
هنگامی که سه شخص جاودان الوهیت به صورت یک الوهیت تقسیم ناشده در تثلیث بهشت عمل میکنند، به یگانگی کامل دست مییابند. به همین ترتیب، هنگامی که میآفرینند، چه به طور مشترک یا به شکل جداگانه، فرزندان بهشتی آنها خصوصیت یگانۀ ربانیت را به نمایش میگذارند. و این ربانی بودن در هدف که به وسیلۀ آفرینندگان متعالی و فرمانروایان قلمروهای زمان و فضا آشکار میشود، به پتانسیل قدرت یگانهساز استقلال تعالی تجربی میانجامد. این امر در حضور وحدت غیرشخصی انرژی جهان تشکیل دهندۀ یک کشاکش واقعیت است که فقط از طریق وحدت مکفی با واقعیات تجربی شخصیت الوهیت تجربی میتواند حل شود.
واقعیات شخصیت ایزد متعال از الوهیتهای بهشت ناشی میشود و در کرۀ پیشگام مدار بیرونی هاونا با امتیازات قدرت قادر متعال که از سوی ربانیتهای آفرینندۀ جهان بزرگ میآید وحدت مییابد. خداوند متعال پیش از آفرینش هفت ابرجهان به عنوان یک شخص در هاونا وجود داشت، اما فقط در سطوح روحی عمل میکرد. تکامل توانمندی قادر تعالیت از طریق سنتز متنوع ربانیت در جهانهای در حال تکامل به یک حضور جدید توانمندی الوهیت انجامید که از طریق ذهن متعال با شخص روحانیِ متعال در هاونا هماهنگ گردید، و به طور همزمان از پتانسیل موجود در ذهن بیکرانِ روح بیکران به ذهن فعال عمل کنندۀ ایزد متعال تبدیل گردید.
مخلوقات دارای ذهن مادی کرات تکاملی هفت ابرجهان میتوانند یگانگی الوهیت را فقط در حالی که در این سنتز نیرو - شخصیتِ ایزد متعال تکامل مییابد درک کنند. در هر سطح وجود، خداوند نمیتواند از ظرفیت عقلانی موجوداتی که در چنین سطحی زندگی میکنند فراتر رود. انسان فانی باید از طریق شناخت حقیقت، قدردانی زیبایی، و پرستش نیکی، شناخت یک خدای محبت را تکامل دهد و سپس از طریق سطوح فرازگرای الوهیت به فهم متعال پیش رود. الوهیت که بدین گونه به صورت وحدت در قدرت درک شود، در آن هنگام میتواند برای فهم و دستیابی مخلوق در روح شخصیت یابد.
در حالی که انسانهای در حال فراز در پایتختهای ابرجهانها به درک قدرت قادر مطلق و در مدارهای بیرونی هاونا به درک شخصیت متعال دست مییابند، در واقع ایزد متعال را آنطور که تقدیرشان پیدا نمودن الوهیتهای بهشت است پیدا نمیکنند. حتی پایان دهندگان، ارواح مرحلۀ ششم، ایزد متعال را پیدا نکردهاند، و تا وقتی که به وضعیت روحی مرحلۀ هفتم دست نیافتهاند و تا وقتی که متعال عملاً در فعالیتهای جهانهای بیرونی آینده دست به عمل نزده، او را نخواهند یافت.
اما هنگامی که فراز یابندگان پدر جهانی را به عنوان سطح هفتم خدای هفتگانه مییابند، به شخصیت اولین شخص کلیۀ سطوح الوهیتِ روابط شخصی با مخلوقات جهان دست یافتهاند.
پیشرفت یکنواخت تکامل در جهانهای زمان و فضا با مکاشفات پیوسته گسترش یابندۀ الوهیت برای کلیۀ مخلوقات هوشمند همراه است. دستیابی به اوج پیشرفت تکاملی در یک کره، در یک سیستم، کوکبه، جهان، ابرجهان، یا در جهان بزرگ گسترش متناسب عملکرد الوهیت را به این و در این واحدهای پیشروندۀ آفرینش اعلام میدارد. و هر چنین افزایش محلی درک ربانیت با پیامدهای مشخص به خوبی تعریف شدۀ تجلی گستردۀ الوهیت برای کلیۀ بخشهای دیگر آفرینش همراه است. هر قلمرو جدیدِ تکاملِ تحقق یافته و کسب شده، از بهشت به سمت بیرون، در بر گیرندۀ یک آشکارسازی جدید و بسیط از الوهیت تجربی برای جهان جهانها است.
با استقرار تدریجی اجزای تشکیل دهندۀ یک جهان محلی در نور و حیات، خدای هفتگانه به طور فزاینده آشکار میشود. تکامل زمان و فضا با اولین تجلی خدای هفتگانه که در کنترل است — همکاری پسر آفریننده و روح آفرینشگر — در یک سیاره آغاز میشود. با استقرار یک سیستم در نور، این ارتباط پسر و روح به حد کاملِ عملکرد میرسد، و هنگامی که یک کوکبۀ تمام بدین گونه به ثبات دست مییابد، دومین فاز خدای هفتگانه در سراسر چنین گسترهای فعالتر میشود. تکامل تکمیل شدۀ حکومت یک جهان محلی با معاضدتهای جدید و مستقیمتر ارواح استاد ابرجهان توأم است. و در این نقطه، آشکارسازی و درک پیوسته گسترش یابندۀ خداوند متعال که ضمن عبور از میان کرات ششمین مدار هاونا در درک موجود فراز یابنده از ایزد متعال به اوج میرسد نیز آغاز میشود.
پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران، برای مخلوقات هوشمند تجلیهای وجودگرایانۀ الوهیت هستند و لذا به طور مشابه در روابط شخصیتی با مخلوقات ذهنی و روحی سراسر آفرینش گسترش نمییابند.
باید خاطر نشان نمود که انسانهای در حال فراز ممکن است مدتها پیش از آن که به طور مکفی روحی شوند و به قدر کافی آموزش یابند که به شناخت تجربی شخصی از و تماس با این الوهیتها به عنوان موجودات شخصی دست یابند، حضور غیرشخصی سطوح پیاپی الوهیت را تجربه کنند.
هر دستیابی جدید تکاملی در درون یک بخش از آفرینش، و نیز هر تهاجم جدید به فضا به وسیلۀ تجلیهای ربانیت، با گسترش همزمان آشکارسازی عملی الوهیت در درون واحدهای در آن هنگام موجود و سابقاً سازمان یافتۀ تمامی آفرینش توأم است. این تهاجم جدید کار مدیریت جهانها و واحدهای تشکیل دهندۀ آن ممکن است همیشه به نظر نرسد دقیقاً مطابق تکنیکی که در اینجا فهرست شد انجام شود، زیرا روال کار چنین است که گروههای پیشگامِ مدیر فرستاده شوند تا راه را برای اعصار متعاقب و پی در پی کنترل فراگیر جدید سرپرستی آماده سازند. حتی خدای غائی نیز در طی اعصار بعدی استقرار یک جهان محلی در نور و حیات، کنترل فراگیر مافوق خود را بر جهانها از پیش خبر میدهد.
این یک واقعیت است که با استقرار تدریجیِ آفرینشهای زمان و مکان در وضعیت تکاملی، یک کارکرد جدید و کاملتر از خداوند متعال همزمان با خروج متناسب سه تجلی اولِ خداوند هفتگانه مشاهده میشود. اگر و هنگامی که جهان بزرگ در نور و حیات استقرار یابد، اگر خداوند متعال کنترل مستقیم این آفرینشهای زمان و مکان را به عهده گیرد، در آن صورت عملکرد آیندۀ تجلیهای آفریننده - آفرینشگر خداوند هفتگانه چه خواهد بود؟ آیا این سازمان دهندگان و پیشگامان جهانهای زمان و فضا به منظور فعالیتهای مشابه در فضای بیرون آزاد خواهند شد؟ ما نمیدانیم، اما ما پیرامون این قضایا و قضایای مربوط به آن زیاد گمان پردازی میکنیم.
به تدریج که سرحدات الوهیت تجربی به داخل قلمروهای مطلق کامل امتداد مییابند، ما فعالیت خداوند هفتگانه را در طول ادوار پیشین تکاملی این آفرینشهای آینده تجسم میکنیم. ما در رابطه با وضعیت آیندۀ قدمای ایامها و ارواح استاد ابرجهان همگی توافق نداریم. همچنین ما نمیدانیم که آیا ایزد متعال در آنجا همچون در هفت ابرجهان عمل خواهد کرد یا نه. اما ما همگی حدس میزنیم که سرنوشت میکائیلها، پسران آفریننده، کار در این جهانهای بیرونی است. برخی بر این اعتقادند که اعصار آینده شاهد شکل نزدیکتری از اتحاد بین پسران آفریننده و خادمان الهی معاشر است. حتی ممکن است که چنین اتحادی از آفرینندگان به تجلی جدیدی از هویت همکار - آفریننده با طبیعتی غائی منجر شود. اما ما حقیقتاً چیزی دربارۀ این احتمالات آیندۀ نامکشوف نمیدانیم.
با این وجود ما میدانیم که در جهانهای زمان و فضا، خدای هفتگانه یک نزدیکی تدریجی به پدر جهانی فراهم میسازد، و این که این نزدیکی تکاملی به طور تجربی در خداوند متعال وحدت مییابد. ما میتوانیم حدس بزنیم که چنین طرحی باید در جهانهای بیرونی حاکم شود. از سوی دیگر، انواع جدید موجودات که ممکن است روزی این جهانها را مسکونی سازند، ممکن است قادر شوند در سطوح غائی و از طریق تکنیکهای ابسونایت به الوهیت نزدیک شوند. به طور خلاصه، ما از این که چه تکنیکی از نزدیکی به الوهیت ممکن است در جهانهای آیندۀ فضای بیرونی عملی شود کمترین ایدهای نداریم.
با این حال، ما چنین میپنداریم که ابرجهانهای کمال یافته به طریقی بخشی از دوران صعود بهشتی آن موجوداتی خواهند شد که ممکن است این آفرینشهای بیرونی را مسکونی گردانند. کاملاً محتمل است که در آن عصر آینده ما شاهد باشیم که ساکنان فضاهای بیرونی از طریق هفت ابرجهان به هاونا نزدیک شوند. این هفت ابرجهان با مساعدت یا بدون مساعدت هفت ارواح استاد توسط ایزد متعال سرپرستی خواهند شد.
ایزد متعال در تجربۀ انسان فانی یک کارکرد سهگانه دارد: اول، او یگانهساز ربانیت زمان و فضا، خدای هفتگانه است؛ دوم، او حداکثرِ الوهیت است که مخلوقات متناهی در واقع میتوانند درک کنند؛ سوم، او تنها مسیر نزدیکی انسان فانی به تجربۀ مافوق مصاحبت با ذهن ابسونایت، روح جاودانه، و شخصیت بهشتی است.
پایان دهندگان فراز یابنده که در جهانهای محلی به دنیا آمده، در ابرجهانها پرورش مییابند، و در جهان مرکزی آموزش میبینند، در تجارب شخصی خویش، پتانسیل کامل درک ربانیت زمان و مکان خدای هفتگانه را که در خداوند متعال وحدت مییابد پذیرا میشوند. پایان دهندگان به طور پی در پی در ابرجهانها به غیر از ابرجهان زادگاه خود خدمت میکنند، و از طریق آن از تجارب فراوان برخوردار میشوند، تا این که حد کامل تنوع هفتگانۀ تجربۀ ممکن مخلوق کسب شود. پایان دهندگان از طریق خدمت روحانی تنظیم کنندگان ساکن در خود قادر میشوند پدر جهانی را پیدا کنند، اما از طریق این تکنیکهای تجربی است که این پایان دهندگان به راستی میتوانند ایزد متعال را بشناسند، و سرنوشت آنها خدمت به و آشکارسازی این الوهیت متعال در و برای جهانهای آیندۀ فضای بیرونی است.
در نظر داشته باشید که تمامی آنچه را که خداوند پدر و پسران بهشتی او برای ما انجام میدهند، ما مجال آن را داریم که به نوبۀ خود و در روح خود برای و از طریق ایزد متعال که در حال پدیدار شدن است انجام دهیم. تجربۀ محبت، شادی، و خدمت در جهان دوجانبه است. خداوند پدر نیازمند این نیست که فرزندانش تمامی آنچه را که او به آنان عطا میکند به وی بازگردانند، اما آنها به نوبۀ خود تمامی این را به همنوعان خود و به ایزد متعال که در حال پدیدار شدن است عطا میکنند (یا میتوانند عطا کنند).
تمامی پدیدههای آفرینش بازتاب فعالیتهای پیشین آفریننده - روح هستند. عیسی گفت، و این عملاً حقیقت دارد، که ”پسر فقط آن کارهایی را میکند که میبیند پدر انجام میدهد.“ در زمان مناسب شما انسانها میتوانید آشکارسازی خداوند متعال را به همنوعان خود آغاز کنید، و به تدریج که به سوی بهشت صعود میکنید به طور فزاینده میتوانید این آشکارسازی را افزایش دهید. شما ممکن است در ابدیت اجازه یابید که به طور فزاینده این خدای مخلوقات تکاملی را در سطوح متعالی — حتی غائی — به عنوان پایان دهندگان مرحلۀ هفتم آشکار سازید.
مطلق کامل و مطلق الوهیت در مطلق جهانی یگانهاند. مطلقها در غائی هماهنگ میشوند، در متعالی مشروط میشوند و در زمان و فضا در خدای هفتگانه تعدیل میشوند. در سطوح زیرنامتناهی، سه مطلق وجود دارد، اما در ابدیت به نظر میرسد آنها یکی هستند. در بهشت سه تجلی شخصیت الوهیت وجود دارد، اما در تثلیث آنها یکی هستند.
مسئلۀ اصلی فلسفی جهان بنیادین این است: آیا مطلق (سه مطلق به صورت یکی در ابدیت) پیش از تثلیث وجود داشت؟ و آیا مطلق نیای تثلیث است؟ یا این که تثلیث مقدم بر مطلق است؟
آیا مطلق کامل یک وجود نیرویی مستقل از تثلیث است؟ آیا وجود مطلق الوهیت متضمن عملکرد نامحدود تثلیث است؟ و آیا مطلق جهانی عملکرد نهایی تثلیث است، حتی یک تثلیثی از تثلیثها؟
در پندار اول، ایدۀ مطلق به عنوان نیای تمامی چیزها — حتی تثلیث — به نظر میرسد رضایتی گذرا از خشنودی یکنواخت و وحدت فلسفی ارائه دهد، اما هر چنین نتیجهای از طریق واقعیت ابدیت تثلیث بهشت باطل است. به ما آموزش داده شده، و ما معتقدیم که پدر جهانی و یاران تثلیث وی در طبیعت و وجود جاودانهاند. پس فقط یک نتیجۀ منسجم فلسفی وجود دارد، و آن این است که: مطلق، برای کلیۀ موجودات هوشمند جهان،واکنش غیرشخصی و هماهنگ تثلیث (تثلیثها) برای تمامی وضعیتهای اساسی و اصلی فضا، درون جهانی و برون جهانی، است. برای کلیۀ شخصیتهای هوشمند جهان بزرگ، برای کلیۀ مقاصد عملیِ درک شخصی و فهم مخلوق، تثلیث بهشت در نهایت، ابدیت، تعالیت، و غائیت برای همیشه به صورت مطلق باقی میماند.
همانطور که اذهان مخلوقات ممکن است به این مشکل نظر افکنند، آنها به اصل نهایی من هستمِ جهانی به عنوان علت اولیه و منبع کامل تثلیث و مطلق، هر دو، راه میبرند. بنابراین هنگامی که ما با میل زیاد یک ایدۀ شخصی از مطلق را در فکر میپرورانیم، به ایدهها و ایدهآلهای خود از پدر بهشتی بازگشت میکنیم. هنگامی که ما خواهان تسهیل درک یا افزایش آگاهی از این مطلقِ سوا از آن غیرشخصی هستیم، به این واقعیت باز میگردیم که پدر جهانی پدر موجود شخصیت مطلق است. پسر جاودان شخص مطلق است، گر چه نه از نظر تجربی، تجلی شخصیتی مطلق. و سپس ما تثلیثهای تجربی را به صورت بالاترین حد شخصیتیابی تجربی مطلق الوهیت تجسم میکنیم، در حالی که مطلق جهانی را به صورت تشکیل دهندۀ پدیدههای جهانی و برون جهانیِ حضور آشکار فعالیتهای غیرشخصیِ پیوندهای متحد و هماهنگ الوهیتِ تعالیت، غائیت، و بیکرانی — تثلیث تثلیها — تصور میکنیم.
خداوند پدر در کلیۀ سطوح از متناهی تا نامتناهی قابل شناخت است، و گر چه مخلوقات او از بهشت تا کرات تکاملی به طور گوناگون به وجود او پی بردهاند، فقط پسر جاودان و روح بیکران او را به صورت یک بیکرانی میشناسند.
شخصیت معنوی فقط در بهشت مطلق است، و مفهوم مطلق فقط در بیکرانی کامل است. حضور الوهیت فقط در بهشت مطلق است، و آشکارسازی خداوند باید همیشه جزئی، نسبی، و تدریجی باشد، تا این که قدرت او در توانمندیِ فضاییِ مطلق کامل به طور تجربی بینهایت شود، در حالی که تجلی شخصیت او در حضور آشکار مطلق الوهیت به طور تجربی بینهایت میشود، و ضمن این که این دو پتانسیلهای بیکرانی در مطلق جهانی واقعی - یگانه میشوند.
اما فراتر از سطوح زیر نامتناهی، سه مطلقها یکی هستند، و بدین طریق صرف نظر از دستیابی آیندۀ هر مرتبت دیگری از وجود به آگاهی از بیکرانی، بیکرانی به الوهیت دست مییابد.
وضعیت وجود گرایانه در ابدیت مستلزم خود آگاهی وجود گرایانه از بیکرانی است، گر چه به ابدیت دیگری ممکن است نیاز باشد تا درک خود از امکانات تجربی که ذاتی یک ابدیت بینهایت است — یک بیکرانی ابدی — تجربه شود.
و خداوند پدر منبع شخصی تمامی تجلیهای الوهیت و واقعیت برای کلیۀ مخلوقات هوشمند و موجودات روحی در سراسر جهان جهانها است. شما به عنوان یک شخصیت، اکنون و در تجارب متعاقب جهانی آیندۀ ابدی، صرف نظر از این که به نیل به خدای هفتگانه توفیق یابید، خداوند متعال را درک کنید، خداوند غائی را بیابید، یا سعی کنید مفهوم خداوند مطلق را بفهمید، تا حد رضایت ابدی خود کشف خواهید کرد که در اتمام هر ماجرا، در سطوح جدید تجربی، خداوند جاودانه — پدر بهشتی کلیۀ شخصیتهای جهان — را دوباره کشف کردهاید.
پدر جهانی توضیح وحدت جهانی است و باید در حد عالی، حتی غائی، در وحدت پسغائی ارزشها و معانی مطلق — واقعیت کامل — تفهیم شود.
سازمان دهندگان استاد نیرو به فضا میروند و انرژیهای آن را به حرکت درمیآورند تا نسبت به کشش بهشتی پدر جهانی واکنش جاذبهای نشان دهند. و به دنبال آن پسران آفریننده میآیند و این نیروهای واکنشمند نسبت به جاذبه را به صورت جهانهای مسکونی سازمان میدهند و در آنجا مخلوقاتی هوشمند پدید میآورند که روح پدر بهشتی را به درون خود دریافت نموده و متعاقباً به سوی پدر صعود میکنند تا در کلیۀ ویژگیهای محتمل ربانیت همانند او شوند.
حرکت بیوقفه و بسط یابندۀ نیروهای خلاق بهشت در میان فضا به نظر میرسد حاکی از قلمرو پیوسته امتداد یابندۀ دریافت جاذبهای پدر جهانی و ازدیاد بیپایان انواع متنوع مخلوقات هوشمند است که قادرند خداوند را دوست داشته باشند و توسط او دوست داشته شوند، و بدین ترتیب از طریق خداشناس شدن بتوانند همانند او شدن را انتخاب کنند، بتوانند نیل به بهشت را برگزینند و خداوند را بیابند.
جهان جهانها در مجموع یگانه است. خداوند در قدرت و شخصیت یکتا است. در تمامی سطوح انرژی و تمامی فازهای شخصیت هماهنگی وجود دارد. از نظر فلسفی و به لحاظ تجربی، در مفهوم و در واقعیت، تمامی چیزها و موجودات حول پدر بهشتی متمرکزند. خداوند همه چیز است، در همه کس است، و هیچ چیز یا موجودی بدون او وجود ندارد.
به تدریج که کرات تثبیت شده در حیات و نور از مرحلۀ اولیه به دورۀ هفتم پیش میروند، متعاقباً درصدد کسب درک واقعیت خدای هفتگانه، که از ستایش پسر آفریننده تا پرستش پدر بهشتی او دامنه مییابد، بر میآیند. در سراسر هفتمین دورۀ دنبالهدار چنین تاریخ یک کره، شناخت انسانهای پیوسته پیش رونده پیرامون خداوند متعال افزایش مییابد، در حالی که آنها شناخت مبهمی از واقعیت خدمت سایه افکن خداوند غائی دارند.
در سراسر این عصر شکوهمند پیگیری اصلی انسانهای پیوسته پیش رونده جستجو برای فهم بهتر و درک کاملتر عناصر قابل فهم الوهیت — حقیقت، زیبایی، و نیکی — است. این نمایانگر تلاش انسان برای شناخت خداوند در ذهن، ماده، و روح است. و همینطور که انسان این جستجو را دنبال میکند، خود را به طور فزاینده مجذوب مطالعۀ تجربی فلسفه، کیهان شناسی، و ربانیت مییابد.
شما تا اندازهای فلسفه را میفهمید، و ربانیت را در پرستش، خدمت اجتماعی، و تجربۀ شخصی معنوی درک میکنید، اما شما همگی پیگیری زیبایی — کیهان شناسی — را اغلب به مطالعۀ تلاشهای خام هنرمندانۀ انسان محدود میکنید. زیبایی، هنر، عمدتاً موضوع وحدت تضادها است. تنوع برای ایدۀ زیبایی ضروری است. زیبایی عالی، اوج هنر متناهی، داستان شورانگیز وحدت عظمت سرحدات غائی کیهانی خالق و مخلوق است. یافتن خداوند توسط انسان و یافتن انسان توسط خداوند — کامل شدن مخلوق همانطور که آفریننده کامل است — این دستاورد آسمانی بسیار زیبا، دستیابی به اوج هنر کیهانی است.
از این رو ماتریالیسم، آتئیسم، حداکثر زشتی، اوج آنتیتز متناهی زیبایی است. بالاترین زیبایی شامل دورنمای وحدت تنوعاتی است که از واقعیت از پیش موجود موزون زاده شدهاند.
دستیابی به سطوح کیهانی اندیشه شامل اینها است:
1- کنجکاوی. آرزومندی برای توازن و عطش برای زیبایی. تلاشهای مداوم برای کشف سطوح جدید روابط موزون کیهانی.
2- قدردانی زیباشناسانه. دوست داشتن چیز زیبا و قدردانی پیوسته پیش روندۀ استعداد هنرمندانۀ تمامی تجلیهای خلاق در کلیۀ سطوح واقعیت.
3- حساسیت اخلاقی. از طریق درک حقیقت، قدردانی از زیبایی به فهم شایستگی ابدی آن چیزهایی راه میبرد که در شناخت نیکی الهی در روابط الوهیت با همۀ موجودات اثر میگذارد، و از این رو حتی کیهان شناسی به پیگیری ارزشهای الهی واقعیت — به خدا آگاهی — راه میبرد.
کراتی که در نور و حیات استقرار یافتهاند به طور کامل فهم حقیقت، زیبایی، و نیکی را مورد توجه قرار میدهند زیرا این ارزشهای کیفی در بر گیرندۀ آشکارسازی الوهیت به قلمروهای زمان و مکان هستند. معانی حقیقت جاودان جاذبهای توأم برای طبیعتهای عقلانی و معنوی انسان فانی دارد. زیبایی جهانی در بر گیرندۀ روابط و ریتمهای موزون آفرینش کیهانی است. این به طور مشخصتر جاذبۀ عقلانی است و به درک یگانه و همزمان جهان مادی میانجامد. نیکی الهی نمایانگر آشکارسازی ارزشهای نامتناهی برای ذهن متناهی است که در آنجا درک شده و درست به آستان سطح معنوی فهم بشری ارتقا یابد.
حقیقت اساس علم و فلسفه است، و بنیاد عقلانی مذهب را عرضه میدارد. زیبایی ضامن هنر، موسیقی، و ریتمهای پرمعنی تمامی تجربۀ بشری است. نیکی در بر گیرندۀ درایت اخلاقی، نیک کرداری، و مذهب — آرزومندی برای کمال تجربی — است.
وجود زیبایی مستلزم ذهن قدردان مخلوق است، درست با همان قطعیتی که واقعیت تکامل پیش رونده نشان دهندۀ تفوق ذهن متعال است. زیبایی شناختِ عقلانیِ سنتزِ موزون زمان و مکان گوناگونی گستردۀ واقعیت قابل شناخت است که تماماً از یگانگی از پیش موجود و ابدی سرچشمه میگیرد.
نیکی شناخت ذهنی ارزشهای نسبی سطوح متنوع کمال الهی است. شناخت نیکی مستلزم یک ذهن برخوردار از مرتبت اخلاقی، یک ذهن شخصی با توان تمیز بین نیکی و شرارت، است. اما برخورداری از نیکی، بزرگی، معیار نیل واقعی به ربانیت است.
شناخت روابط حقیقی مستلزم ذهنی است که شایستۀ تمیز بین حقیقت و خطا است. روح اعطایی حقیقت که اذهان بشری یورنشیا را فرا میگیرد نسبت به حقیقت — رابطۀ زندۀ روحی تمامی چیزها و تمامی موجودات آنطور که در صعود ابدی به سوی خداوند هماهنگ میشوند — به گونهای خطاناپذیر واکنش نشان میدهد.
هر حرکت هر الکترون، اندیشه، یا روح، یک واحد در حال عمل در تمامی جهان است. فقط گناه منزوی است و جاذبۀ شرارت در سطوح ذهنی و معنوی مقاومت میکند. جهان به صورت یک مجموعۀ کامل است. هیچ چیز یا موجودی در انزوا وجود ندارد یا زندگی نمیکند. خود شکوفایی اگر ضد اجتماعی باشد به طور بالقوه شریرانه است. این عملاً حقیقت دارد: ”هیچ انسانی در تنهایی زندگی نمیکند.“ معاشرت کیهانی در بر گیرندۀ بالاترین شکل یگانگی شخصیت است. عیسی گفت: ”در میان شما آن کس که میخواهد از همه بزرگتر باشد، باید خدمتگزار همه باشد.“
حتی حقیقت، زیبایی، و نیکی — نزدیکی عقلانی انسان به جهان ذهن، ماده، و روح — باید در یک مفهوم یگانۀ یک ایدهآل الهی و متعالی آمیخته شود. همانطور که شخصیت انسانی تجربۀ بشری را با ماده، ذهن، و روح یگانه میسازد، این ایدهآل الهی و متعالی در تعالیت دارای یگانگی نیرو میشود و سپس به صورت یک خدای محبت پدرانه شخصی میشود.
ژرف نگری به روابط اجزای هر کل مفروض، تماماً مستلزم دریافت قابل فهم رابطۀ کلیۀ اجزا با آن کل است؛ و در جهان این به معنی رابطۀ اجزای خلق شده با کل خلاق است. از این رو الوهیت هدف مافوق و حتی بیپایان کمال جهانی و ابدی میشود.
زیبایی جهانی، شناخت بازتاب جزیرۀ بهشت در آفرینش مادی است، در حالی که حقیقت ابدی، خدمت ویژۀ پسران بهشتی است که نه تنها خود را به نژادهای انسانی اعطا میکنند بلکه حتی روح حقیقت خود را بر روی تمامی مردمان میافشانند. نیکی الهی به طور کاملتری در خدمت مهرآمیز شخصیتهای چندگانۀ روح بیکران نشان داده میشود.اما محبت، جمع کل این سه کیفیت، استنباط انسان از خداوند به صورت پدر روحانی او است.
مادۀ فیزیکی سایۀ زمانی - مکانیِ انرژی افشانیِ بهشتیِ الوهیتهای مطلق است. معانی حقیقت بازتابهای انسانی - عقلانیِ کلام جاودانۀ الوهیت — درک زمانی و مکانی مفاهیم متعالی — هستند. ارزشهای نیکی ربانیت خدمتهای بخشایندۀ شخصیتهای روحی جهانی، جاودانه، و بیکران برای مخلوقات متناهی زمان و مکان کرات تکاملی هستند.
این ارزشهای پرمعنی واقعیت مربوط به ربانیت در رابطۀ پدر با هر مخلوق شخصی به صورت مهر الهی آمیختهاند. آنها در پسر و پسران وی به صورت بخشش الهی هماهنگ هستند. آنها کیفیتهای خود را از طریق روح و فرزندان روحی او به صورت خدمت الهی، نمایان ساختن بخشش مهرآمیز برای فرزندان زمان، آشکار میسازند. این سه ربانیت بدواً از طریق ایزد متعال به صورت سنتز نیرو - شخصیت آشکار میشوند. آنها به طرق گوناگون از طریق خدای هفتگانه در هفت رابطۀ متفاوت معانی و ارزشهای الهی در هفت سطح فرازگرایانه نشان داده میشوند.
برای انسان متناهی حقیقت، زیبایی، و نیکی در بر گیرندۀ آشکارسازی کامل واقعیت ربانیت است. به تدریج که این درک محبت الوهیت در زندگی انسانهای خداشناس تجلی معنوی مییابد، میوههای ربانیت به بار میآیند: آرامش عقلانی، پیشرفت اجتماعی، رضایت اخلاقی، شادی معنوی، و خرد کیهانی. انسانهای پیشرفته در کرهای در هفتمین مرحلۀ نور و حیات آموختهاند که محبت بزرگترین چیز در جهان است — و میدانند که خداوند محبت است.
محبت اشتیاق به رفتار نیکو با دیگران است.
[عرضه شده توسط یک پیامآور توانمند که با درخواست گروه آشکارسازی نبادان و در تشریک مساعی با یک ملک صادق مشخص، قائم مقام پرنس سیارهای یورنشیا، در حال دیدار از یورنشیا است.]
~ ~ ~ ~ ~
این مقاله پیرامون وحدت جهانی، بیست و پنجمین مقاله از یک سری از مقالات نگارندگان مختلف است که مسئولیت آنها توسط کمیسیون شمارۀ دوازده از شخصیتهای نبادان و تحت سرپرستی مَنتوشیا ملک صادق به صورت گروهی به عهده گرفته شده است. ما این روایات را نگاشته و آنها را با تکنیکی که توسط مسئولین خود تأیید شده، در سال 1934 به زمان یورنشیا، به زبان انگلیسی بیان کردهایم.