مسئولیت این مقالات به عهدۀ یک گروه یووِرسا متشکل از شخصیتهای ابرجهان است که با اجازۀ قدمای ایامهای اُروانتان عمل میکنند.
پدر جهانی خدای تمامی آفرینش است، اولین منبع و مرکز تمامی چیزها و موجودات. اول به خدا به مثابه یک آفریننده فکر کنید، سپس به مثابه یک کنترل کننده، و نهایتاً به مثابه یک حامی بیکران. حقیقت در بارۀ پدر جهانی شروع به پدیدار شدن به نوع بشر نموده بود وقتی که پیامبری گفت: ”تو، خداوند، تنها هستی؛ هیچ کس غیر از تو وجود ندارد. تو فلک و فلکِ افلاک را با تمامی فرشتگان آسمانی آن آفریدهای؛ تو آنها را نگاهداری و کنترل میکنی. جهانها توسط پسران خداوند ساخته شدند. آفریننده خود را چون جامهای با نور میپوشاند و افلاک را همانند یک پرده میگسترد.“ فقط مفهوم پدر جهانی— یک خدا به جای چند خدا — انسان فانی را قادر ساخت که پدر را به مثابه آفرینندهای الهی و کنترل کنندهای بیکران بفهمد.
هزاران منظومۀ سیارهای تماماً ساخته شدند تا نهایتاً توسط بسیاری از انواع گوناگون مخلوقات هوشمند مسکونی گردند، موجوداتی که بتوانند خداوند را بشناسند، مهر الهی را دریافت کنند، و متقابلاً به او عشق بورزند. جهان جهانها کار خداوند و مکان اقامت مخلوقات متنوع او است. ”خداوند افلاک را آفرید و زمین را شکل داد. او جهان را بنا نهاد و این دنیا را بیهوده خلق نکرد. او آن را شکل داد تا از سکنه پر گردد.“
کرات آگاه همگی پدر جهانی، سازندۀ جاودان و نگاهدارندۀ لایزال تمامی آفرینش را میشناسند و او را پرستش میکنند. مخلوقات صاحب ارادۀ سراسر گیتی عازم سفر طولانیِ طولانی بهشتی شدهاند، تقلای مجذوب کنندۀ ماجرای ابدی دستیابی به خداوندِ پدر. هدف برتر فرزندان زمان این است که خداوند جاودانه را پیدا کنند، طبیعت الهی را درک کنند، و پدر جهانی را بشناسند. مخلوقات خداشناس فقط یک آرزوی محض، فقط یک اشتیاق شعلهور دارند، و آن این است که، همان طور که در قلمروهای خود هستند، همانند او شوند، همان گونه که او در شخصیت کامل بهشتی خویش و در قلمرو جهانیِ سلطۀ نیکویش میباشد. از پدر جهانی که در ابدیت سکنی میگزیند این فرمان عالی صادر شده است: ”کامل باشید، همان گونه که من کامل هستم.“ پیامبران بهشت با مهر و بخشش این اندرز الهی را طی اعصار و در سرتاسر جهانها حمل کردهاند، حتی به چنین مخلوقات حیوان - منشأ دون پایهای نظیر نژادهای انسانی یورنشیا.
جامۀ عمل پوشانیدن به این فرمان باشكوه و جهانی، تلاش برای دستیابی به کمال خداگونه، اولین وظیفۀ تمامی مخلوقات در حال تقلای آفرینش خدای کمال است، و باید بالاترین آرزوی آنها باشد. این امکان دستیابی به کمال الهی، سرنوشت نهایی و قطعی تمامی پیشرفت معنوی ابدی انسان میباشد.
انسانهای یورنشیا به سختی میتوانند امید به کمال در مفهوم بیکران آن را داشته باشند، اما برای موجودات بشری به گونهای که در این سیاره شروع میکنند، کاملاً میسر است که به هدف آسمانی و الهی که خدای بیکران برای انسان فانی مقرر نموده دست یابند؛ و هنگامی که آنان به این سرنوشت دست مییابند، در تمامی آنچه که به خود شکوفایی و نیل فکری مربوط میشود، همانقدر در قلمرو کمال الهی خود لبریز خواهند شد که خداوند خود در قلمرو بیکرانی و ابدیت خود میباشد. این چنین کمالی ممکن است از نظر مادی فراگیر، در دریافتِ روشنفکرانه نامحدود، یا در تجربۀ معنوی نهایی نباشد، اما در تمامی جنبههای متناهی ربانیت اراده، کمال انگیزۀ شخصیت، و خداشناسی، نهایی و کامل است.
این معنی حقیقی آن فرمان الهی است، ”کامل باشید، همان گونه که من کامل هستم“ که همواره انسان فانی را در آن تقلای طولانی و شگرف برای دستیابی به سطوح بالاتر و والاتر ارزشهای معنوی و معانی حقیقی جهان به پیش میبرد و به درون سوق میدهد. این جستجوی والا برای خدای جهانها برترین ماجرای ساکنان تمامی کرات زمان و فضا میباشد.
از میان تمامی نامهایی که خداوندِ پدر در سراسر جهانها به آنان شناخته میشود، عمدتاً به آنهایی که او را به عنوان اولین منبع و مرکز جهان مشخص میدارند برخورد میشود. اولین پدر در جهانهای مختلف و در نواحی متفاوت همان جهان، به نامهای گوناگون شناخته میشود. نامهایی که مخلوق به خالق تخصیص میدارد بسیار به برداشت مخلوق از خالق بستگی دارد. اولین منبع و مرکزِ جهان هرگز خود را با نام آشکار نساخته است، بلکه فقط با سرشت. اگر ما اعتقاد داریم که فرزندان این آفریدگار هستیم، بسیار طبیعی است که او را نهایتاً پدر بنامیم. اما این نام انتخابی خودمان است و برخاسته از تصدیق رابطۀ شخصیمان با اولین منبع و مرکز میباشد.
پدر جهانی هرگز هیچ شکلی از شناسایی مستبدانه، پرستش رسمی یا خدمت بردهوار را بر مخلوقات هوشمند صاحب ارادۀ جهانها تحمیل نمیدارد. ساکنان تکاملی کرات زمان و فضا باید توسط خود — در قلوب خودشان — او را به رسمیت شناخته، دوست بدارند، و داوطلبانه پرستش کنند. آفریدگار از ناگزیر ساختن یا وادار نمودن مخلوقات مادی خویش به تسلیم خواست آزادانۀ معنویشان امتناع میورزد. وقف عاطفی میل انسان به انجام خواستۀ پدر عالیترین هدیه به خداوند است. در واقع، یک چنین وقف میل مخلوق تنها هدیۀ ممکن و به راستی با ارزش را به پدر آسمانی تشکیل میدهد. انسان با خدا زندگی میکند، حرکت میکند، و از وجودیت خویش برخوردار است. انسان هیچ چیز به خداوند نمیتواند بدهد به جز این انتخاب که در خواست خداوند پایدار بماند، و چنین تصمیماتی که توسط مخلوقات صاحب ارادۀ هوشمند جهانها به اجرا در میآید در بر گیرندۀ واقعیت آن پرستش حقیقی است که برای طبیعت آکنده از مهر پدر آفریننده بسیار خشنود کننده است.
هر گاه که شما روزی حقیقتاً خدا آگاه شوید، بعد از این که شما واقعاً آفریدگار بزرگ را کشف کنید و شروع کنید تحقق حضور سکنیگزین کنترل کنندۀ الهی را تجربه نمایید، آنگاه مطابق آگاهیتان و بر طبق نحوه و روشی که پسران الهی خداوند را آشکار میسازند، نامی برای پدر جهانی خواهید یافت که به طرزی شایسته بیانگر برداشت شما از اولین منبع و مرکزِ بزرگ خواهد بود. و بدین ترتیب در کرات مختلف و در جهانهای گوناگون آفریدگار با القاب بیشمار شناخته میشود، که در مفهوم رابطه همگی به یک معنی هستند، اما در لغات و سمبلها هر نام نمایانگر درجه و عمق ستایش او در قلوب مخلوقاتش در هر عالمی میباشد.
در نزدیکی مرکز جهان جهانها، پدر جهانی عموماً با نامهایی که به معنی اولین منبع تلقی میشود شناخته میشود. دورتر از آن در جهانهای فضا، عباراتی که برای نامگذاری پدر جهانی به کار برده میشود غالباً به معنی مرکز جهانی است. باز هم دورتر از آن در آفرینش پرستاره، نظیر کرۀ ستاد مرکزی جهان محلی شما، او به عنوان اولین منبع آفریننده و مرکز الهی شناخته میشود. در یک کوکبۀ نزدیک خداوند پدر جهانها خوانده میشود. در دیگری، نگاهدارندۀ بیکران، و به سوی شرق، کنترل کنندۀ الهی. او همچنین پدر نورها، هدیۀ زندگی، و قادر یگانه نامیده شده است.
در آن کراتی که یک پسر بهشتی، در حیاتی اعطایی زندگی کرده است، خداوند عموماً با نامهایی که نمایانگر رابطۀ شخصی، عاطفۀ مهرآمیز، و وقف پدرانه است شناخته میشود. در مقر مرکزی کوکبۀ شما خداوند به عنوان پدر جهانی مورد اشاره قرار میگیرد، و در سیارات مختلف در سیستم محلی کرات مسکونی شما او به صور گوناگون به عنوان پدر پدران، پدر بهشتی، پدر هاونا، و پدر روحی شناخته میشود. آنهایی که خداوند را از طریق آشکارسازیهای اعطاهای پسران بهشتی میشناسند، نهایتاً تسلیم جذبۀ پرعطوفت رابطۀ احساسبرانگیز ارتباط مخلوق - خالق شده و خداوند را به عنوان ”پدر ما“ مورد اشاره قرار میدهند.
در یک سیارۀ حاوی مخلوقات دارای جنسیت، در دنیایی که محرکهای احساس پدرانه و مادرانه ذاتی قلوب موجودات هوشمند آن است، عبارت پدر نامی بسیار گویا و درخور برای خداوند جاودانه میباشد. او در سیارۀ شما، یورنشیا، با نام خدا به بهترین صورت شناخته شده، و با جامعترین شکل مورد پذیرش قرار گرفته است. نامی که به او داده میشود، از اهمیت کمی برخوردار است. مهم این است که شما باید او را بشناسید و آرزو کنید مانند او باشید. پیامبران دیرین شما به درستی او را ”خدای جاودانه“ مینامیدند و او را به عنوان کسی که ”در ابدیت سکونت دارد“ مورد اشاره قرار میدادند.
خداوند در دنیای روح واقعیت آغازین است. خداوند در عرصههای ذهنی سرچشمۀ حقیقت است. خداوند در سراسر قلمروهای مادی بر همه چیز سایه میافکند. برای تمامی موجودات هوشمندِ آفریده شده خداوند یک شخصیت است، و برای جهان جهانها او اولین منبع و مرکز واقعیت ازلی است. خداوند نه شبیه انسان است و نه شبیه ماشین. پدر نخستین روح جهانی، حقیقت ابدی، واقعیت بیکران، و شخصیت پدرانه است.
خداوند جاودانه به حد بینهایت بیش از واقعیتِ به کمال مطلوب رسیده یا جهانِ شخصیت یافته است. خداوند صرفاً اشتیاق والای انسان، و تلاش عینیت یافتۀ انسان فانی نیست. خداوند صرفاً یک مفهوم، توان بالقوۀ درستکاری هم نیست. پدر جهانی مترادف با طبیعت نیست، و قانون طبیعی شخصیت یافته هم نیست. خداوند یک واقعیت مافوق است، نه فقط مفهوم سنتی ارزشهای متعالی انسان. خداوند یک تمرکز رواشناسانۀ معانی معنوی نیست، و ”عالیترین کار انسان“ هم نیست. خداوند میتواند در اذهان انسانها هر یک یا تمامی این مفاهیم باشد، ولی او بیش از اینها است. او برای تمامی کسانی که در زمین از آرامش معنوی لذت میبرند، و آرزو دارند بقای شخصیت را به دنبال مرگ تجربه کنند، یک شخص نجات دهنده و یک پدر با محبت است.
واقعیت وجود خداوند در تجربۀ انسان توسط سکونت حضور الهی نشان داده میشود، روح ناصحی که از بهشت فرستاده شده تا در ذهن فانی انسان زندگی کند و در آنجا در تکامل روان فناناپذیر برای بقای ابدی کمک نماید. حضور این تنظیم کنندۀ الهی در ذهن انسان به وسیلۀ سه پدیدۀ تجربی آشکار میگردد:
1- ظرفیت عقلانی برای شناخت خداوند — خدا آگاهی.
2- میل شدید معنوی برای یافتن خداوند — خدا طلبی.
3- اشتیاق شخصیت برای همانند خداوند بودن — تمایل قلبی برای انجام خواست پدر.
وجود خداوند به وسیلۀ آزمایش علمی یا با استدلال صرف استنتاج منطقی هرگز نمیتواند اثبات گردد. خداوند فقط در حیطۀ تجربۀ انسان میتواند شناخته شود. با این وجود، مفهوم حقیقی واقعیت خداوند برای منطق مستدل، برای فلسفه قابل پذیرش، برای مذهب اساسی، و برای هر امید به بقای شخصیت ضروری است.
آنهایی که خداوند را میشناسند واقعیت وجود او را تجربه کردهاند. چنین انسانهای خداشناسی تنها گواه مثبت وجود خدای زنده را که یک انسان میتواند به دیگری عرضه دارد در تجربۀ شخصی خود دارا میباشند. وجود خداوند به کلی در ورای تمامی احتمالات اثبات نمودن است، به استثنای تماس بین خدا آگاهیِ ذهن انسان و خدا حضوریِ تنظیم کنندۀ فکر که در عقل انسان فانی ساکن است و به عنوان هدیۀ رایگان پدر جهانی به انسان عطا میگردد.
شما در تئوری میتوانید خداوند را به عنوان آفریننده پندارید، و او شخصاً آفرینندۀ بهشت و جهان مرکزی کمال میباشد، ولی جهانهای زمان و فضا همگی توسط گروه بهشتی پسران آفریننده آفریده شده و سازمان یافتهاند. پدر جهانی شخصاً آفرینندۀ جهان محلی نبادان نیست. جهانی که شما در آن زندگی میکنید آفرینش پسر او میکائیل است. اگر چه پدر شخصاً جهانهای تکاملی را خلق نمیکند، او در بسیاری از روابط جهانیشان و در برخی از جلوههای انرژیهای فیزیکی، ذهنی، و معنوی آنها را کنترل میکند. خدای پدر آفرینندۀ شخصی جهان بهشت، و به همراه پسر جاودان، آفرینندۀ تمامی آفرینندگان شخصی دیگر جهان میباشد.
اولین منبع و مرکز، به عنوان یک کنترل کنندۀ فیزیکی در جهان مادی جهانها، در الگوهای جزیرۀ جاودان بهشت عمل میکند، و خدای ابدی از طریق این مرکز جاذبۀ مطلق، کنترل فراگیر کیهانی را بر سطح فیزیکی به طور برابر در جهان مرکزی و در سراسر جهان جهانها اعمال میکند. خداوند به عنوان ذهن در الوهیتِ روح بیکران عمل میکند. خداوند به عنوان روح، در شخص پسر جاودان و در اشخاص پسران الهی پسر جاودان آشکار میشود. این ارتباط متقابل اولین منبع و مرکز با اشخاص همتراز و مطلقهای بهشت به هیچ وجه مانع عمل شخصی مستقیم پدر جهانی در سراسر تمامی آفرینش و در تمامی سطوح آن نمیشود. پدر آفریننده از طریق حضور روحِ به اجزاء تقسیم شدۀ خود تماس بلافصل با فرزندان مخلوق و جهانهای خلق شدۀ خود را برقرار مینماید.
”خداوند روح است.“ او یک وجود روحانی جهانی است. پدر جهانی یک واقعیت بیکران روحانی است. او ”با اقتدار، ابدی، فناناپذیر، نادیدنی، و تنها خدای حقیقی است.“ اگر چه شما ”اولاد خداوند“ هستید، به واسطۀ این که به شما گفته شده است ”شبیه او“ آفریده شدهاید، و این که ناصح اسرارآمیز که از منزلگاه مرکزی حضور جاودانۀ او اعزام گشته در شما ساکن است، نباید فکر کنید که پدر در شکل و ساختار جسمانی شبیه خودتان میباشد. موجودات روحی به رغم این که برای چشمان انسان نامرئی هستند، و با وجود این که از جسم و خون برخوردار نیستند، واقعی میباشند.
پیامبر پیشین گفت: ”بنگرید، او از کنار من عبور میکند و من او را نمیبینم، او همچنین میگذرد، ولی من متوجه او نمیشوم.“ ما ممکن است دائماً کارهای خداوند را مشاهده کنیم، ممکن است از شواهد مادی سلوک عظیم او بسیار آگاه باشیم، ولی ممکن است به ندرت به جلوۀ نمایان ربانیت او نظر بیافکنیم، و حتی حضور روح نایب او را که در انسان ساکن است نظاره نکنیم.
پدر جهانی به این دلیل نادیدنی نیست که از مخلوقات دون پایهای که از نقصانهای مادی و عطایای معنوی محدود برخوردارند خود را پنهان نموده است. بلکه وضعیت به این صورت است: ”شما نمیتوانید چهرۀ مرا ببینید، زیرا هیچ انسان فانی نمیتواند مرا ببیند و زنده بماند.“ هیچ انسان مادی نمیتواند خداوندِ روح را نظاره کند و موجودیت انسانی خود را حفظ نماید. نزدیکی به شکوه و درخشندگی روحانی حضور شخصیت الهی توسط گروههای پایینتر موجودات روحی یا هر رستهای از شخصیتهای مادی غیرممکن است. تابش روحانی حضور شخصی پدر ”نوری است که هیچ انسان فانی نمیتواند به آن نزدیک شود، که هیچ مخلوق مادی دیده یا قادر است ببیند.“ اما برای تشخیص خداوند با بینش مؤمنانۀ ذهن معنویت یافته نیازی به دیدن خداوند با چشمان جسمانی نیست.
طبیعت روحی پدر جهانی به طور کامل با همزیستِ خود او، پسر جاودان بهشت قسمت میشود. پدر و پسر هر دو به طریقۀ مشابه روح جهانی و جاودان را به طور کامل و بیدریغ با شخصیت قرین و همتراز خود، روح بیکران، قسمت میکنند. روح خداوند در خود او و به واسطۀ خود او مطلق است، در پسر کامل، در روح فراگیر، و در همۀ آنها و به واسطۀ همۀ آنها بیکران است.
خداوند یک روح جهانی است؛ خداوند شخص جهانی است. واقعیت متعالی شخصیِ آفرینش متناهی روح است. واقعیت غایی کیهان شخصی روح اَبسُونایت است. تنها سطوح ابدیت مطلق هستند، و فقط در چنین سطوحی نهایت یگانگی میان ماده، ذهن، و روح وجود دارد.
در جهانها خداوندِ پدر به طور بالقوه کنترل کنندۀ مافوق ماده، ذهن، و روح است. خداوند فقط توسط مدار شخصیتی گستردۀ خود مستقیماً با شخصیتهای آفرینش پهناور مخلوقات ارادی خود رابطه برقرار میکند، ولی او (در خارج از بهشت) فقط در حضور وجودهای به اجزاء تقسیم شدۀ خود، ارادۀ خداوند در جهانهای خارج، قابل تماس است. این روح بهشتی که در اذهان انسانهای زمان ساکن است و در آنجا تکامل روان فناناپذیر مخلوق بقا یافته را شکوفا میسازد، از سرشت و ربانیتِ پدر جهانی است. ولی اذهان چنین مخلوقات تکاملی در جهانهای محلی منشأ مییابد و باید از طریق کسب آن دگرگونیهای تجربیِ نیل معنوی که نتیجۀ اجتنابناپذیر انتخاب مخلوق برای انجام خواست پدر آسمانی است به کمال خداگونه دست یابد.
در تجربۀ درونی انسان، ذهن به ماده پیوسته است. چنین اذهان به ماده اتصال یافتهای نمیتوانند از مرگ انسانی نجات یابند. تکنیک بقا در آن تعدیلهای میل انسان و آن دگرگونیهای ذهن انسان نهفته است که از طریق آن چنین خرد خدا آگاه به تدریج از روح میآموزد و سرانجام از طریق روح هدایت میشود. این تکامل ذهن انسان از پیوستگی مادی به پیوند روحی، به تغییر ماهیت از مراحل بالقوۀ روحی ذهن انسان به واقعیتهای مورانشیای روان فناناپذیر منتج میگردد. ذهن انسانی که از ماده متابعت دارد به طور فزاینده مادی شدن را در تقدیر دارد و در پی آن سرانجام دچار فنای شخصیتی خواهد شد. ذهنی که به روح تسلیم میشود به طور فزاینده تقدیرش روحانی شدن و نهایتاً نیل به یگانگی با روح بقا دهنده و هدایت کننده است و بدین طریق به بقا و ابدیتِ وجودِ شخصیت دست مییابد.
من از نزد جاودانه میآیم، و بارها به پیشگاه پدر جهانی بازگشتهام. من از واقعیت و شخصیت اولین منبع و مرکز، پدر جاودانه و جهانی، آگاهی دارم. من میدانم، ضمن این که خدای بزرگ مطلق، ابدی، و بیکران است، همچنین نیک، الهی، و بخشنده است. من حقیقت این بیانات بزرگ را میدانم: ”خداوند روح است“ و ”خداوند محبت است“، و این دو ویژگی به کاملترین نحو در پسر جاودان به گیتی آشکار شده است.
بیکرانی کمال خداوند به گونهای است که او را برای ابد به صورت راز در میآورد. و بزرگترین اسرار غیرقابل درک خداوند پدیدۀ سکونت الهی در ذهن انسانها میباشد. طریقهای که به واسطۀ آن پدر جهانی نزد مخلوقات زمان موقتاً اقامت میکند عمیقترین اسرار گیتی است. حضور الهی در ذهن انسان راز رازها است.
بدنهای فیزیکی انسانها ”معبد خداوند“ هستند. به رغم این که پسران عالی رتبۀ آفریننده به مخلوقات کرات مسکونی خود نزدیک میشوند و ”تمامی انسانها را به خود جلب میکنند“، گر چه آنها ”در مقابل در آگاهی ایستاده“ ”و در میزنند“ و از ورود به درون تمام آنهایی که ”درهای قلوب خود را میگشایند“ مسرور میشوند، گر چه این مشارکت ربانی شخصی صمیمانه میان پسران آفریننده و مخلوقات انسانی آنان موجود است، با این وجود، انسانهای فانی چیزی از خودِ خداوند دارند که در واقع در درونشان ساکن است و از آنجا بدنهای آنها معبد میشوند.
وقتی که کار شما در اینجا به اتمام رسید، زمانی که مسیر شما در شکل موقت در زمین طی گردید، هنگامی که سفر آزمایشی شما در جسم به پایان رسید، وقتی که خاکی که خیمهگاه انسان را تشکیل میدهد ”به زمین که از آنجا میآید باز گردد“، آنگاه آشکار میشود، ”روح سکنیگزین به خدایی که آن را داده باز خواهد گشت.“ درون هر موجود فانی این سیاره ذرهای از خداوند، قسمت و جزئی از ربانیت اقامت دارد. آن به واسطۀ حق تعلق هنوز متعلق به شما نیست، ولی اگر از وجود فانی بقا یابید، طرحاً در نظر گرفته شده که با شما یکی گردد.
ما همواره با این راز خداوند مواجه هستیم. ما از آشکار شدن فزایندۀ دورنمای بیپایان حقیقتِ نیکی بینهایت، رحمت بیپایان، خرد بیهمتا، و شخصیت عالی او مبهوت هستیم.
راز الهی در بر گیرندۀ تفاوت ذاتی است که میان متناهی و نامتناهی، گذرا و ابدی، مخلوق زمان - مکان و آفرینندۀ جهانی، مادی و معنوی، نقص انسان و کمال پروردگار بهشت وجود دارد. خدای محبت جهانی به طور بیوقفه خود را به هر یک از مخلوقات خود تا حد کامل ظرفیت آن مخلوق برای درک معنوی کیفیتهای حقیقت، زیبایی، و نیکی الهی آشکار میسازد.
بر هر موجود روحی و بر هر مخلوق فانی در هر گستره و در هر کرۀ جهان جهانها، پدر جهانی تمامی ذات بخشنده و الهی خود را که توسط چنین موجودات روحی و توسط چنین مخلوقات فانی بتواند تشخیص داده شده یا درک گردد، آشکار میسازد. خداوند برای اشخاص، چه روحی و چه مادی، امتیاز ویژه قائل نیست. حضور الهی که هر فرزند جهان در هر لحظۀ مشخص از آن بهرهمند میشود فقط با ظرفیت چنین مخلوقی برای دریافت و درک واقعیتهای روحی دنیای فوقمادی محدود میگردد.
خداوند به عنوان یک واقعیت در تجربۀ معنوی انسان یک راز نیست. اما وقتی که کوشش میشود واقعیتهای دنیای روحی را به اذهان فیزیکی مرتبۀ مادی روشن ساخت، راز پدیدار میگردد: اسرارهایی چنان ظریف و چنان ژرف که فقط درک مبتنی بر ایمان انسان خداشناس میتواند به معجزۀ فلسفی شناخت نامتناهی توسط متناهی، درک خدای جاودان توسط انسانهای در حال تکامل کرات مادی زمان و فضا، دست یابد.
اجازه ندهید که عظمت خداوند، بیکرانی او، شخصیت او را از نظر پنهان داشته یا بپوشاند. ”او که گوش را طراحی کرد، آیا نخواهد شنید؟ او که چشم را شکل داد، آیا نخواهد دید؟“ پدر جهانی نقطۀ اوج شخصیت الهی است. او منشأ و مقصد شخصیت در سراسر آفرینش است. خداوند هم بیکران و هم شخصی است. او یک شخصیت بیکران است. پدر به راستی یک شخصیت است، به رغم این که بیکرانی شخص او برای همیشه او را در ماورای ادراک کامل موجودات مادی و متناهی قرار میدهد.
آن طور که شخصیت توسط ذهن انسان فهمیده میشود، خداوند بسیار بیش از یک شخصیت است. او حتی بسیار بیش از هر ایدۀ ممکن از یک فوق شخصیت است. اما کاملاً بیهوده است که چنین مفاهیم غیرقابل درکی از شخصیت الهی را با اذهان مخلوقات مادی که حداکثر ایدۀ آنان از واقعیت وجود عبارت از تصور و فرض خیالی از شخصیت است مطرح نمود. بالاترین ایدۀ ممکن مخلوق مادی از آفرینندۀ جهانی در میان آرمانهای معنویِ پنداشت تجلیل شده از شخصیت الهی محصور میگردد. از این رو، اگر چه شما ممکن است بدانید که خداوند باید بسیار بیش از تصور انسان از شخصیت باشد، شما به همان اندازه به خوبی میدانید که امکان ندارد پدر جهانی چیزی کمتر از یک شخصیت جاودانه، بیکران، حقیقی، نیک، و زیبا باشد.
خداوند خود را از هیچیک از مخلوقاتش پنهان ننموده است. او به این علت به انواع بسیار زیادی از موجودات غیرقابل نزدیک شدن است که ”در داخل نوری ساکن است که هیچ مخلوق مادی قادر به نزدیک شدن به آن نیست.“ عظمت و بزرگی شخصیت الهی در ورای درک ذهن ناکامل انسانهای در حال تکامل است. او ”آبها را در گودی دست خود اندازه میگیرد، یک جهان را با کف دست خود اندازه میگیرد. این او است که در دایرۀ زمین مینشیند، که آسمانها را چون پردهای میگستراند و آنها را به سان جهانی برای اقامت گزیدن پهن مینماید.“ ”به بالا نظر افکنید و بنگرید چه کسی همۀ این چیزها را آفریده است، که کراتش را با عدد ظاهر میسازد و همۀ آنها را با نامهایشان میخواند“؛ و از این رو حقیقت دارد که ”چیزهای نامرئی خداوند به وسیلۀ چیزهایی که آفریده شدهاند بخشاً درک میشوند.“ امروز و همان گونه که هستید، باید آفرینندۀ نادیدنی را از طریق آفرینش متنوع و گوناگون او، و نیز از طریق آشکارسازی و خدمت روحانی پسرانش و تحت مسئولین بیشمارشان تشخیص دهید.
با وجود این که انسانهای مادی نمیتوانند شخص خداوند را ببینند، باید با خاطر جمعی از این که او یک شخص است شادمان باشند و به وسیلۀ ایمان این حقیقت را که نمایانگر این است که پدر جهانی آن قدر دنیا را دوست داشت که برای پیشرفت معنوی ابدی ساکنان دون پایۀ آن وسیله فراهم سازد بپذیرند، و این که او ”در فرزندانش شادمان میگردد.“ خداوند فاقد هیچیک از ویژگیهای فوق انسانی و الهی که یک شخصیت کامل، جاودانه، با محبت، و آفرینندۀ بیکران را در بر میگیرد نیست.
در آفرینشهای محلی (به استثنای پرسنل ابرجهان) گذشته از پسران آفرینندۀ بهشتی که پدران کرات مسکونی و حکمرانان جهانهای محلی هستند خداوند هیچ جلوهگری شخصی یا مسکونی ندارد. اگر ایمان مخلوق کامل میبود، مطمئناً میدانست زمانی که او یک پسر آفریننده را دیده است پدر جهانی را نیز دیده است. در جستجو برای پدر، او نه تقاضا کرده و نه انتظار دارد کسی جز پسر را ببیند. به عبارت ساده انسان فانی تا وقتی که به دگرگونی ماهوی تکمیل یافتۀ روحی دست یابد و عملاً به بهشت رسد نمیتواند خداوند را ببیند.
سرشت پسران آفرینندۀ بهشتی تمامی پتانسیلهای نامحدود مطلق بودن جهانیِ طبیعت بیکران اولین منبع و مرکز بزرگ را در بر نمیگیرد، اما پدر جهانی به تمام انحاء به طریقی الهی در پسران آفریننده حضور دارد. پدر و پسران او یکی هستند. این پسران بهشتیِ رستۀ میکائیل شخصیتهای کاملی هستند، و حتی برای تمامی شخصیتهای جهان محلی از ستارۀ تابان و بامداد گرفته تا پایینترین مخلوق انسانی متعلق به تکامل حیوانی پیشرونده، الگو میباشند.
بدون خداوند و سوا از شخص بزرگ و مرکزی او، هیچ شخصیتی در سرتاسر جهان جهانهای پهناور وجود نمیداشت. خداوند شخصیت است.
با وجود این که خداوند یک نیروی ازلی، یک حضور با عظمت، یک ایدهآل مافوق، و یک روح پرجلال است، گر چه او تمامی اینها و بینهایت بیشتر است، با این حال، او به راستی و برای ابد یک شخصیت کامل آفریننده است، شخصی که میتواند ”بشناسد و شناخته شود“، که میتواند ”دوست بدارد و دوست داشته شود“، و کسی که میتواند دوست ما باشد. حال آن که شما نیز مثل سایر انسانها میتوانید به عنوان دوست خداوند شناخته شوید. او یک روح واقعی و یک واقعیت روحانی است.
همینطور که ما پدر جهانی را در سراسر جهانش در حال آشکار شدن میبینیم؛ همینطور که او را در حال سکنی گزیدن در هزاران مخلوقش مشاهده میکنیم؛ همینطور که او را در شخص پسران عالی رتبهاش نظاره میکنیم؛ همینطور که در اینجا و آنجا، در دور و نزدیک، مستمراً حضور الهی او را احساس میکنیم، بگذارید به برتری شخصیت او شک ننموده یا آن را زیر علامت سؤال قرار ندهیم. با وجود تمام این پراکندگیهای گسترده، او یک شخص واقعی باقی میماند و برای ابد با گروههای بیشمار مخلوقاتش که در سراسر جهان جهانها پراکندهاند ارتباط شخصی حفظ مینماید.
ایدۀ شخصیت پدر جهانی یک مفهوم بسیط و حقیقیتر از خداوند است که عمدتاً از طریق آشکارسازی به انسان رسیده است. استدلال، خرد، و تجربۀ مذهبی تماماً به شخصیت خداوند اشاره داشته و بر آن دلالت دارد، اما در مجموع آن را تصدیق نمیکند. حتی تنظیم کنندۀ فکری ساکن، پیش شخصی است. حقیقت و بلوغ هر مذهب مستقیماً متناسب با تصور کلی آن از شخصیت بیکران خداوند و درک آن از وحدت مطلق الوهیت میباشد. ایدۀ یک الوهیتِ شخصی بعد از این که مذهب ابتدا مفهوم یگانگی خداوند را تدوین نمود، در آن هنگام، مقیاس بلوغ مذهبی میشود.
مذهب بدوی خدایان شخصی متعدد داشت، و آنها به شکل انسان ساخته شده بودند. آشکارسازی الهی، صحت مفهوم شخصیت خداوند را که صرفاً در نظریۀ علمی یک علت اولیه ممکن است و فقط در ایدۀ فلسفی وحدت جهانی به طور موقت مطرح میگردد تأیید میکند. هر شخص فقط با شیوۀ شخصیت میتواند شروع به درک وحدانیت خداوند کند. انکار شخصیت اولین منبع و مرکز، تنها فرد را در انتخاب بین دو معضل فلسفی باقی میگذارد: ماتریالیسم یا پانتئیسم.
در تفکر پیرامون الوهیت، مفهوم شخصیت باید از ایدۀ جسمیت جدا گردد. در انسان یا خداوند یک بدن مادی برای شخصیت ضروری نیست. خطای جسمیت در هر دو نقطۀ متقابل فلسفۀ انسانی نمودار است. در ماتریالیسم، چون انسان در هنگام مرگ بدن خود را از دست میدهد، به عنوان یک شخصیت از هستی باز میایستد. در پانتئیسم، چون خداوند دارای بدن نیست، بنابراین یک شخصیت نیست. نوع فوق انسانی شخصیت پیشرو در اتحاد ذهن و روح عمل میکند.
شخصیت صرفاً یک ویژگی خداوند نیست، بلکه نمایانگر مجموعۀ طبیعت موزون بیکران و خواست یگانۀ الهی است که در ابدیت و کلیتِ تجلی کامل جلوهگر میشود. شخصیت، در مفهوم متعالی، آشکار شدن خداوند به جهان جهانها است.
خداوند از آنجا که جاودانه، جهانی، مطلق، و بیکران است دانش او رشد نکرده و بر خرد او افزوده نمیشود. خداوند آن طور که انسان متناهی گمان برده یا درک میکند تجربه کسب نمینماید، اما او در قلمرو شخصیت جاودانۀ خود، از آن گسترشهای مداوم استنباط نفس بهرهمند است که به طرق مشخصی قابل قیاس با، و یا مشابه کسب تجربۀ جدید توسط مخلوقات متناهی کرات تکاملی میباشد.
اگر به خاطر این واقعیت نبود که پدر جهانی در تقلای شخصیت هر روان ناکامل در جهان پهناور که با کمک الهی در پی صعود به کرات به لحاظ معنوی کامل بالا است مستقیماً مشارکت دارد، کمال مطلق خدای بیکران موجب میشد که از محدودیتهای مهیبِ نهایتِ نامحدودِ کمال رنج برد. این تجربۀ پیش روندۀ هر موجود روحی و هر مخلوق انسانی در سراسر جهان جهانها بخشی از خدا آگاهی پیوسته در حال گسترش پدر از دایرۀ بیپایان الهی استنباط نفسِ بیوقفه میباشد.
این در واقع حقیقت دارد: ”او در تمامی محنتهای شما آزرده میشود.“ ”او در تمامی پیروزیهای شما در شما و با شما پیروز میشود.“ روح الهی پیش شخصی او یک بخش واقعی از شما است. جزیرۀ بهشت به تمامی دگرگونیهای فیزیکی جهان جهانها واکنش نشان میدهد. پسر جاودان تمامی محرکهای روحی تمامی آفرینش را در بر دارد. عامل پیوند، تمامی تجلی ذهنی کیهان در حال گسترش را دارا میباشد. پدر جهانی تمامی تجارب فردی تقلاهای پیاپی اذهان گسترش یابنده و ارواح صعود کنندۀ هر وجود، مخلوق، و شخصیت کل آفرینش تکاملی زمان و فضا را در کل ضمیر آگاه الهی خود متبلور میسازد. و این تماماً به راستی حقیقت دارد، زیرا ”ما همگی در او حیات داشته و حرکت کرده و وجودمان را دارا میباشیم.“
شخصیت بشر سایه - تصویرِ زمان - مکان است که توسط شخصیت آفرینندۀ الهی طرح شده است. و هیچ واقعیتی هرگز نمیتواند از طریق معاینۀ سایۀ خود به طور مکفی درک شود. سایهها باید بر حسب جوهر حقیقی تفسیر شوند.
خداوند برای علم یک علت، برای فلسفه یک ایده، برای مذهب یک شخص، و حتی پدر آسمانی با محبت است. خداوند برای دانشمند یک نیروی اولیه، برای فیلسوف یک فرضیۀ وحدت، و برای یک مذهبی یک تجربۀ زندۀ روحانی است. تصور نارسای انسان از شخصیت پدر جهانی فقط به وسیلۀ پیشرفت معنوی انسان در جهان میتواند بهبود یابد و فقط زمانی که رهنوردان زمان و فضا سرانجام به آغوش الهی خداوند زنده در بهشت دست یابند حقیقتاً کفایت خواهد یافت.
هرگز نقطه نظرات متضاد پیرامون شخصیت را آن طور که توسط خداوند و انسان استنباط میگردد از نظر دور ندارید. انسان با نگرشی از متناهی به نامتناهی به شخصیت نظر افکنده و آن را درک میکند. خداوند از نامتناهی به متناهی مینگرد. انسان پایینترین نوع شخصیت را دارا میباشد، خداوند، بالاترین، حتی متعالی، غائی، و مطلق. از این رو مفاهیم بهتر از شخصیت الهی باید با شکیبایی در انتظار ظهور ایدههای اصلاح شده از شخصیت انسان به سر میبردند، و به ویژه آشکارسازی فزون یافتۀ شخصیت انسانی و الهی، هر دو، در زندگی اعطایی پسر آفریننده، میکائیل، در یورنشیا.
روح پیش شخصی الهی که در ذهن انسان ساکن است در حضور عینی خود، حامل گواه معتبر وجود واقعی او میباشد، اما مفهوم شخصیت الهی تنها با بینش معنوی تجربۀ شخصی راستین مذهبی میتواند درک شود. هر شخصی، بشری یا الهی، میتواند کاملاً مجزا از واکنشهای بیرونی یا حضور مادی آن شخص شناخته شده و درک شود.
برای دوستی میان دو شخص درجاتی از شباهت اخلاقی و سازگاری معنوی ضروری است. یک شخصیت با محبت به سختی میتواند خود را به یک شخص بیمهر آشکار سازد. حتی برای نزدیک شدن به شناخت یک شخصیت الهی، تمامی عطایای شخصیتی انسان باید کاملاً وقف این کوشش گردد. وقف مرددانه و نیمه کاره بیفایده خواهد بود.
انسان هر چه کاملتر خود را بشناسد و قدر ارزشهای شخصیتی همنوعانش را بداند، بیشتر آرزوی شناخت شخصیت آغازین را خواهد داشت و چنین انسان خداشناسی با اشتیاق بیشتری خواهد کوشید همانند شخصیت آغازین گردد. شما میتوانید پیرامون نظریات راجع به خداوند بحث کنید، اما تجربۀ با او و در او برفراز و ماوراءِ کلیۀ مجادلات انسانی و منطق روشنفکرانۀ صرف میباشد. انسان خداشناس تجارب معنوی خود را نه برای متقاعد ساختن بیایمانان، بلکه برای تزکیه و رضایت متقابل ایمانداران توصیف مینماید.
این پنداشت که جهان قابل شناخت و قابل فهم است این تصور را ایجاب میکند که جهان توسط ذهن ساخته شده و توسط شخصیت اداره میشود. ذهن انسان تنها قادر است پدیدههای فکری اذهان دیگر را درک کند، چه آنها انسان باشند و چه فوق انسان. اگر شخصیت انسان میتواند جهان را تجربه نماید، یک ذهن الهی و یک شخصیت واقعی جایی در آن جهان نهفته است.
خداوند روح است، شخصیت روحی. انسان نیز یک روح است، شخصیت بالقوۀ روحی. عیسی ناصری به تحقق کامل این پتانسیل شخصیت روحی در تجربۀ انسانی دست یافت، از این رو، زندگی او که دستیابی به خواست پدر بود واقعیترین و ایدهآلترین آشکارسازی شخصیت خداوند میشود. اگر چه شخصیت پدر جهانی فقط در تجربۀ واقعی مذهبی میتواند درک شود، ما در زندگی زمینی عیسی از نمایش کامل چنین واقعیت یافتن و آشکار شدن شخصیت خداوند در یک تجربۀ راستین بشری الهام مییابیم.
هنگامی که عیسی در بارۀ ”خدای زنده“ صحبت میکرد، او به یک الوهیت شخصی — پدر آسمانی — اشاره داشت. مفهوم شخصیت پروردگار، همیاری روحانی را تسهیل مینماید، پرستش هوشمندانه را مورد توجه قرار میدهد، و اطمینانی طراوتبخش را ترویج میدهد. عملکردهای دوجانبه میتوانند بین چیزهای غیرشخصی صورت پذیرند، ولی نه همیاری روحانی. رابطۀ همیارانۀ پدر و پسر، نظیر رابطۀ میان خداوند و انسان نمیتواند مورد بهرهوری قرار گیرد مگر این که هر دو شخص باشند. فقط شخصیتها میتوانند با یکدیگر رابطۀ ربانی داشته باشند، اگر چه این مشارکتِ ربانی شخصی میتواند تنها با حضور چنین وجود کاملاً غیرشخصی مثل تنظیم کنندۀ فکر بسیار تسهیل گردد.
انسان آن طور که یک قطرۀ آب با اقیانوس پیوند میخورد با خداوند به یگانگی دست نمییابد. انسان با همیاری تدریجی متقابل روحانی، با تداخل شخصیتی با خداوند شخصی، با کسب فزایندۀ طبیعت الهی از طریق انطباق قلبی و هوشمندانه با خواست الهی به یگانگی الهی دست مییابد. یک چنین رابطۀ والایی فقط میتواند میان شخصیتها وجود داشته باشد.
مفهوم حقیقت ممکن است جدا از شخصیت در خاطر پرورانده شود، مفهوم زیبایی میتواند بدون شخصیت وجود داشته باشد، اما مفهوم خوبی الهی فقط در رابطه با شخصیت قابل فهم است. فقط یک شخص میتواند دوست بدارد و دوست داشته شود. حتی زیبایی و حقیقت اگر ویژگیهای یک خدای شخصی، یک پدر پرمهر، نبودند از امید به بقا جدا میبودند.
ما نمیتوانیم به طور کامل بفهمیم که خداوند چطور میتواند آغازین، تغییرناپذیر، قادر یگانه، و کامل باشد، و در عین حال با جهانی دائماً متغیر و ظاهراً محدود در قانون، جهانی در حال تکامل و با نقصانهای نسبی، احاطه شده باشد. ولی ما میتوانیم چنین حقیقتی را در تجربۀ شخصی خودمان بشناسیم، زیرا به رغم تغییر مداوم خود و محیطمان، هر دو، ما همگی دارای هویت شخصیتی و خواست واحد میباشیم.
واقعیت غائی جهان نمیتواند از طریق ریاضیات، منطق، یا فلسفه درک شود، بلکه فقط از طریق تجربۀ شخصی در انطباق پیش رونده با میل الهی یک خداوندِ شخصی. نه علم، فلسفه، یا الهیات نمیتوانند شخصیت خداوند را تصدیق کنند. تنها تجربۀ شخصی فرزندان ایماندار پدر آسمانی میتواند بر درک معنوی عملی از شخصیت خداوند تأثیر بگذارد.
برداشتهای بالاتر از شخصیت جهان حاکی از هویت، خود آگاهی، ارادۀ نفس، و امکان خود - آشکارسازی میباشد. و این خصوصیات ویژه بیشتر بر همیاری روحانی با شخصیتهای دیگر و همتراز، نظیر آن چه که در روابط شخصیتی الوهیتهای بهشتی موجود است، اشاره دارد. و وحدت مطلق این ارتباطات آن قدر کامل است که ربانیت با غیرقابل تقسیم بودن، و با یگانگی شناخته میشود. ”پروردگار خداوند یکتا است.“ غیرقابل تقسیم بودن شخصیت در اعطای روح خداوند برای زندگی در قلوب انسانهای فانی ممانعت ایجاد نمیکند. غیرقابل تقسیم بودن شخصیت یک پدر انسانی مانع تولید مثل پسران و دختران انسان نمیشود.
این مفهوم غیرقابل تقسیم بودن در رابطه با مفهوم وحدت به تفوق غائیت الوهیت بر زمان و مکان، هر دو، دلالت دارد. از این رو نه مکان و نه زمان نمیتوانند مطلق یا بینهایت باشند. اولین منبع و مرکز آن بینهایتی است که به طور نامحدود فراتر از کلیت ذهن، کلیت ماده، و کلیت روح میباشد.
واقعیت تثلیث بهشت به هیچ وجه حقیقت یگانگی الهی را نقض نمیکند. سه شخصیت الوهیت بهشت، در تمامی فعل و انفعالات واقعی جهان و در کلیۀ روابط مخلوقات به صورت واحد هستند. و وجود این سه شخص جاویدان حقیقت غیرقابل تقسیم بودن الوهیت را نقض نمیکند. من کاملاً آگاهم که هیچ زبان گویایی در اختیار ندارم تا برای ذهن انسان فانی روشن سازم این مسائل جهان برای ما چطور به نظر میرسند. ولی شما نباید مأیوس شوید، تمام این چیزها حتی برای شخصیتهای بالایی که متعلق به موجودات بهشتی گروه من هستند نیز به طور کامل روشن نیستند. همیشه به خاطر داشته باشید که این حقایق ژرف مربوط به الوهیت با معنوی شدن تدریجی ذهن شما در طول ادوار پیاپی صعود طولانی انسان فانی به بهشت، به طور فزاینده روشن خواهند شد.
[ارائه شده توسط یک مشاور الهی، عضوی از یک گروه از شخصیتهای آسمانی که توسط قدمای ایامها در یووِرسا، ستاد مرکزی ابرجهان هفتم، مأموریت یافته تا بر آن قسمت از این آشکارسازیهایی که به دنبال میآید و مربوط به امور خارج از مرزهای جهان محلی نِبادان میباشد نظارت داشته باشم. من مسئول نگارش آن مقالاتی هستم که سرشت و ویژگیهای خداوند را ترسیم مینماید، زیرا که من نمایانگر بالاترین منبع اطلاعاتی موجود به این منظور در هر کرۀ مسکونی میباشم. من در تمامی هفت ابرجهانها به عنوان یک مشاور الهی خدمت کردهام و برای مدتی طولانی در مرکز بهشتی تمامی چیزها اقامت گزیدهام. من بارها از مسرت فوقالعادۀ اقامت موقت در پیشگاه پدر جهانی بهرهمند شدهام. من واقعیت و حقیقت طبیعت و ویژگیهای خداوند را با اقتداری چالشناپذیر تصویر میکنم. من میدانم دربارۀ که سخن میگویم.]
تا میزانی که بالاترین درک محتمل انسان از خداوند در حیطۀ تصور و کمال مطلوب بشر از یک شخصیت آغازین و بیکران میگنجد، مجاز است و ممکن است یاری دهنده باشد، که برخی از خصوصیات ویژۀ طبیعت الهی را که سرشت الوهیت را تشکیل میدهد مطالعه نماییم. طبیعت خداوند از طریق آشکارسازی پدر که میکائیل نبادان در آموزشهای گوناگون خود و در زندگی عالی انسانی خود در جسم نمایان ساخت به بهترین نحو میتواند تفهیم شود. طبیعت الهی همچنین در صورتی میتواند توسط انسان بهتر تفهیم شود که او خود را به عنوان یک فرزند خداوند تلقی نموده و به آفرینندۀ بهشتی به عنوان یک پدر روحانی حقیقی بنگرد.
طبیعت خداوند میتواند در آشکار شدن اندیشههای متعالی مورد مطالعه قرار گیرد. سیرت الهی میتواند به عنوان تصویری از ایدهآلهای ملکوتی در نظر گرفته شود. اما روشنگرترین و از لحاظ معنوی تهذیب کنندهترین مکاشفۀ طبیعت الهی باید در درک زندگی مذهبی عیسی ناصری، هم پیش و هم پس از نیل او به آگاهی کامل از ربانیت یافت شود. اگر زندگی در جسم ظهور یافتۀ میکائیل به عنوان زمینهای برای آشکارسازی خداوند به انسان در نظر گرفته شود، ما میتوانیم کوشش کنیم برخی از تصورات و ایدهآلها را پیرامون طبیعت الهی که احتمالاً میتواند سهمی در روشنسازی و یگانهسازی بیشتر ایدۀ بشر از طبیعت و ویژگی شخصیت پدر جهانی داشته باشد در غالب سمبلهای لغوی بشر بیان کنیم.
ما به دلیل ظرفیت محدود ذهن انسان در تمامی تلاشمان برای بسط دادن و معنوی ساختن ایدۀ بشر از خداوند، به طرز فاحشی در محدودیت قرار داریم. ما همچنین به دلیل محدودیتهای زبان و به لحاظ فقر مطلب، که میتواند در تلاش ما برای توصیف ارزشهای الهی و برای عرضۀ معانی معنوی به ذهن متناهی و فانی انسان به منظور توضیح یا مقایسه به کار گرفته شود، در اجرای مأموریت خود به طور جدی در محدودیت قرار داریم. تمامی تلاشهای ما برای بسط ایدۀ بشر از خداوند، اگر به خاطر این واقعیت که ذهن فانی توسط تنظیم کنندۀ اعطاییِ پدر جهانی مورد سکنی واقع شده و توسط روح حقیقتِ پسر آفریننده رسوخ یافته است نبود، تقریباً بیهوده میبود. بنابراین، منوط به حضور این روحهای الهی در قلب انسان برای مساعدت در امر بسط مفهوم خداوند، من اجرای حکم خود را برای توصیف بیشتر طبیعت خداوند برای ذهن انسان با مسرت به عهده میگیرم.
”بیکران را لمس نموده، ولی نمیتوانیم او را دریابیم. رد پاهای الهی شناخته شده نیستند.“ ”درک او بیپایان و عظمت او کشف ناکردنی است.“ نور کور کنندۀ حضور پدر آن چنان است که برای مخلوقات دون پایۀ او ظاهراً وی ”در تاریکی ضخیمی سکونت دارد.“ نه فقط اندیشهها و طرحهای او کشف ناکردنی است، بلکه ”او کارهای بزرگ و شگرف بیشماری انجام میدهد.“ ”خداوند بزرگ است، ما او را درک نمیکنیم، و تعداد سالهای او را نیز نمیتوان دریافت.“ ”آیا خداوند به راستی در زمین سکنی خواهد گزید؟ بنگرید، فلک (جهان) و فلک افلاک (جهان جهانها) نمیتوانند او را در بر گیرند.“ ”چقدر قضاوتهای او کشف ناکردنی و راههای او فراتر از دریافتن است!“
”تنها یک خدا وجود دارد، پدر بیکران، که یک آفرینندۀ وفادار نیز هست.“ ”آفریدگار الهی همچنین تقدیرگر جهانی، سرچشمه و مقصد روانها است. او روان متعالی است، ذهن آغازین، و روح نامحدود تمامی آفرینش.“ ”کنترل کنندۀ بزرگ مرتکب اشتباه نمیشود. او پرتلألو از شکوه و جلال است.“ ”خداوند آفرینندۀ کاملاً عاری از ترس و عداوت است. او فناناپذیر، جاودان، خود - موجود، الهی، و بخشنده است.“ ”جد آسمانی تمامی چیزها چقدر پاک و زیبا، چقدر ژرف و غیرقابل تعمق است!“ ”بیکران از این نظر که انسانها را از خود بهرهمند میسازد عالیترین است. او آغاز و پایان است، پدرِ هر مقصود نیک و کامل.“ ”با خداوند همه چیز امکانپذیر است. آفریدگار جاودان علت علتها است.“
به رغم بیکرانی آثار شگفتانگیز شخصیت جاودانه و جهانی پدر، او به طور کامل هم از بیکرانی و هم از ابدیت خویش خود آگاه است. او همچنین کاملاً به کمال و قدرت خود واقف است. گذشته از همردیفان الهی او، وی تنها موجود در جهان است که یک ارزیابی تمام عیار، صحیح، و کاملی را از خود تجربه مینماید.
پدر دائماً و به طور بیوقفه نیاز متغیر درخواست برای خود را آن گونه که گاه به گاه در بخشهای مختلف جهان بنیادین او تغییر مییابد تأمین میکند. خدای بزرگ خود را میشناسد و درک میکند. او نسبت به تمامی ویژگیهای کمال بنیادین خویش بینهایت خود آگاه است. خداوند یک حادثۀ کیهانی نیست. او یک آزمایشگر جهانی هم نیست. فرمانروایان جهان ممکن است به ماجراجویی مبادرت ورزند، پدران کوکبه ممکن است تجربه کنند، سران سیستم ممکن است تمرین کنند، اما پدر جهانی انتها را از آغاز میبیند، و طرح الهی و مقصود جاودانۀ او در واقع در بر گیرنده و شامل تمامی تجربیات و تمامی ماجراهای تمام موجودات تحت فرمان او در هر کره، سیستم، و کوکبه در هر جهان قلمروهای پهناور او میباشد.
هیچ چیز برای خداوند تازگی ندارد، و هیچ رویداد کیهانی هرگز موجب شگفتی نیست. او در گسترۀ ابدیت سکنی میگزیند. او بدون آغاز یا پایان روزها است. برای خداوند گذشته، حال، یا آینده وجود ندارد. همه وقت در هر لحظۀ مشخص زمان حال است. او من هستمِ بزرگ و یگانه است.
پدر جهانی به طور مطلق و نامحدود در تمام ویژگیهای خود نامتناهی است. و این واقعیت، در جوهر خود، به طور اتوماتیک او را از کلیۀ ارتباطات مستقیم شخصی با موجودات مادی متناهی و سایر مخلوقات هوشمند دون مرتبه منفصل میسازد.
و تمامی این کار چنین ترتیباتی را برای تماس و ارتباط با مخلوقات گوناگون او ضروری میسازد، آن طور که اول، در شخصیتهای پسران بهشتی خداوند مقرر شده است، که گر چه در ربانیت کامل هستند، اغلب نیز در طبیعت عینی جسم و خون نژادهای سیارهای سهیم شده، و یکی از شما و با شما یکی میشوند و بدین ترتیب چنان که واقع شد، خداوند انسان میشود، آنطور که در اعطای میکائیل که متناوباً پسر خدا و پسر انسان خوانده میشد، رخ داد. و دوم، شخصیتهای روح بیکران هستند، رستههای گوناگون گروههای فرشتگان سراف و سایر موجودات آسمانی هوشمند که به موجودات مادی دون منشأ نزدیک میشوند و به طرق بسیار به آنان کمک معنوی داده و خدمت میکنند. و سوم، ناصحان اسرارآمیزِ غیرشخصی، تنظیم کنندگان فکر هستند، هدیۀ واقعی خود خدای بزرگ که برای سکنی گزیدن در انسانهای همانند یورنشیا اعزام گشته و بدون اعلان و بدون توضیح فرستاده شدهاند. آنها با سخاوتی بیپایان از عرش جلال فرود میآیند تا اذهان متواضع آن فانیانی را که از ظرفیت خداشناسی یا از پتانسیل آن برخوردارند مستفیض گردانیده و در آنها سکنی گزینند.
پدر بهشتی بدین شیوهها و شیوههای بسیار دیگر، از راههایی که برای شما ناشناخته و به کلی در ورای ادراک متناهی هستند، به گونهای مهرآمیز و مشتاقانه به پایین گام نهاده و یا بیکرانی خود را تعدیل ساخته، کاسته، و تقلیل میدهد تا بتواند به اذهان متناهی فرزندان مخلوق خود نزدیکتر شود. و بدین ترتیب پدر بیکران از طریق یک سری توذیعات شخصیتی که به صورت کاهندهای مطلق هستند قادر است از تماس نزدیک با موجودات هوشمند گوناگون بسیاری از قلمروهای جهان پهناور خویش برخوردار گردد.
او تمامی این کار را بدون این که ذرهای از حقیقت و واقعیت بیکرانی، ابدیت، و آغازین بودن او کاسته شود، انجام داده است، اکنون انجام میدهد، و برای همیشه مستمراً انجام خواهد داد. و این چیزها به رغم دشواری درک آنها و رازی که آنها در آن نهفتهاند، یا عدم امکان تفهیم کامل آنها توسط مخلوقات، نظیر آنهایی که در یورنشیا اقامت دارند، مطلقاً حقیقت دارند.
چون اولین پدر در طرحهای خود نامتناهی و در مقاصد خود ابدی است، ذاتاً برای هر موجود متناهی غیرممکن است که همواره این طرحها و مقاصد الهی را در تمامیتشان فهمیده یا درک کند. انسان فانی فقط گاه و بیگاه، اینجا و آنجا، میتواند به مقاصد پدر چنان که در رابطه با به انجام رسانیدن طرح صعود مخلوق در سطوح پی در پی پیشرفت جهانی آن آشکار میشود نظری اجمالی بیفکند. اگر چه انسان قادر نیست اهمیت نامتناهی بودن را دریابد، پدر بیکران به طور قطع کل متناهی بودن همۀ فرزندانش را در تمامی جهانها کاملاً درک میکند و به گونهای مهرآمیز پذیرا میشود.
پدر با تعداد کثیری از موجودات بالاتر بهشت در ربانیت و ابدیت سهیم است، ولی ما این که آیا بیکرانی و آغازین بودن جهانی متعاقب آن با کسی به استثنای همراهان همردیف تثلیث بهشتی او قسمت میشود را مورد سئوال قرار میدهیم. نامتناهی بودن شخصیتی باید ضرورتاً کل متناهی بودن شخصیتی را در بر گیرد، و از این رو این حقیقت — حقیقت عینی — از این آموزش که اعلام میدارد: ”ما در او زیسته و حرکت کرده و وجود داریم.“ آن ذرۀ الوهیت خالص پدر جهانی که در انسان فانی ساکن است بخشی از بیکرانی اولین منبع و مرکز بزرگ، پدرِ پدرها، میباشد.
حتی پیامبران پیشین شما طبیعت جاودان، بدون آغاز، بیپایان، و مدوّر پدر جهانی را درک میکردند. خداوند عملاً و به طور ابدی در جهان جهانهای خویش حضور دارد. او با تمام اقتدار مطلق و عظمت جاودانۀ خود در لحظۀ حال سکونت دارد. ”پدر در خود حیات دارد، و این حیات، زندگی جاودانه است.“ در سراسر اعصار جاودان، پدر بوده است که ”به همه حیات میبخشد.“ در راستی الهی، کمال بینهایت موجود است. ”من خداوند هستم، من تغییر نمیکنم.“ دانش ما از جهان جهانها آشکار میسازد که نه تنها او پدر نورها است، بلکه در سلوک او در امور بین سیارهای ”هیچ تغییر یا نشانی از تغییر وجود ندارد.“ او ”پایان را از آغاز اعلام میدارد.“ او میگوید: ”نظر من پابرجا است. من تمامی آنچه را بر آن خرسندم مطابق مقصود جاودانه که در پسرم منظور داشتم به انجام میرسانم.“ از این رو برنامهها و مقاصد اولین منبع و مرکز مانند خود او هستند: جاودان، کامل، و تا ابد تغییرناپذیر.
در فرامین پدر نهایت تکمیل یافتگی و کمال سرشار وجود دارد. ”هر چه خداوند انجام دهد همیشگی است. هیچ چیز نمیتواند به آن اضافه شده و یا چیزی از آن کسر گردد.“ پدر جهانی از مقاصد اولیۀ خرد و کمال خویش پشیمان نمیگردد. برنامههای او پابرجا و نظر او تغییرناپذیر است، ضمن این که اعمال او الهی و خطاناپذیر هستند. ”هزار سال در دیدۀ او آنگاه که سپری گردد چون دیروز و به سان یک پاس در شب است.“ کمال ربانیت و عظمت ابدیت پیوسته در ورای درک کامل ذهن محدود انسان فانی است.
واکنشهای یک خدای تغییرناپذیر، در اجرای مقصود جاودانۀ او، ممکن است به نظر رسد مطابق طرز برخورد متغیر و اذهان دگرگون مخلوقات هوشمند او تغییر یابد، یعنی ممکن است در ظاهر و به طور سطحی تغییر کند، اما در زیر سطح و زیر تمامی مشهودات بیرونی، مقصود تغییرناپذیر، طرح پایدار خدای جاودان پیوسته موجود است.
در جهانهای خارج، کمال لزوماً باید یک عبارت نسبی باشد، اما در جهان مرکزی و به ویژه در بهشت، کمال سرشار است، و در برخی مراحل حتی مطلق است. تجلّیهای تثلیث، نمایش کمال الهی را تغییر میدهند ولی آن را تقلیل نمیدهند.
کمال آغازین خداوند شامل یک نیکویی پنداشته شده نیست بلکه در کمال ذاتی خوبی طبیعت الهی او است. او نهایی، کامل، و غایت کمال است. هیچ فقدانی در زیبایی و کمال سیرت نیکوی او وجود ندارد. و تمامی طرح وجودهای زنده در کرات فضا در هدف الهی ارتقاءِ تمامی مخلوقات صاحب اراده به مقصد بالای تجربۀ سهیم شدن در کمال بهشتی پدر متمرکز است. خداوند نه خود محور و نه خود شامل است. او هرگز از اعطای خود بر تمام مخلوقاتِ خود آگاهِ جهان پهناور جهانها باز نمیایستد.
خداوند به طور ابدی و بینهایت کامل است. او شخصاً نمیتواند عدم کمال را به عنوان تجربۀ خود از سر بگذراند، اما او در آگاهی از تمام تجارب عدم کمال کلیۀ مخلوقات در حال تقلای جهانهای تکاملی تمامی پسران آفرینندۀ بهشتی سهیم است. لمس شخصی و رهاییبخشِ خداوندِ کمال بر قلبها سایه میافکند و طبیعت تمامی آن مخلوقات فانی را که به سطح جهانی بصیرت اخلاقی فراز یافتهاند در بر میگیرد. پدر جهانی از این راه و نیز از طریق تماسهای حضور الهی، عملاً در تجربه با عدم بلوغ و عدم کمال در دورۀ زندگانی در حال تکامل هر موجود درستکار کل جهان شرکت میکند.
محدودیتهای بشری، شرارت بالقوه، بخشی از طبیعت الهی نیستند، اما تجربۀ انسان فانی با شرارت و تمامی روابط انسان با آن یقیناً بخشی از ادراک نفس در حال گسترش خداوند در فرزندان زمان — مخلوقات برخوردار از مسئولیت اخلاقی که توسط هر پسر آفرینندۀ اعزام گشته از بهشت، آفریده شده یا تکامل یافتهاند — میباشد.
خداوند درستکار است، از این رو عادل است. ”خداوند در کلیۀ راههای خود صالح است.“ ”خداوند میگوید: من همۀ آنچه را که انجام دادهام بیدلیل انجام ندادهام.“ ”قضاوتهای خداوند تماماً حقیقی و نیکو است.“ عدالت پدر جهانی نمیتواند از اعمال و کارهای مخلوقاتش تأثیر پذیرد، ”زیرا در پروردگار، خدای ما، هیچ بیعدالتی، هیچ جانبداری از اشخاص، و هیچ هدیهپذیری وجود ندارد.“
چه بیهوده است که از چنین خدایی برای تغییر فرامین تغییرناپذیر او درخواستهای کودکانه به عمل آوریم تا بتوانیم از پیامدهای عادلانۀ عملکرد قوانین خردمندانۀ طبیعی و احکام معنوی نیکویش اجتناب ورزیم! ”فریب نخورید، خداوند مورد استهزا قرار نمیگیرد، زیرا انسان هر چه بکارد، همان را درو خواهد کرد.“ درست است، حتی در عدالت درو کردن خرمن خطاکاری، عدل الهی او همیشه با شفقت تعدیل میگردد. داور ابدی خرد بیکرانی است که نسبتهای عدالت و رحمت را که در هر موقعیت مشخص تخصیص داده خواهد شد تعیین میکند. بالاترین مجازات (در واقع پیامد اجتناب ناپذیر) برای خطاکاری و شورش تعمدی بر ضد دولت خداوند، از دست دادن وجود به عنوان تابع جداگانۀ آن دولت میباشد. نتیجۀ نهایی گناه با تمامی وجود نابودی است. در تحلیل نهایی، چنین افراد به گناه شناخته شده از طریق در بر گرفتن شرارت با کاملاً غیرواقعی شدن، خود را نابود ساختهاند. با این وجود، ناپدید شدن عملی چنین مخلوقی تا زمان اجابت کامل حکم صادرۀ عدالت جاری در آن جهان همیشه به تعویق میافتد.
پایان دادن وجود معمولاً در قضاوت اعطایی یا دورهای ناحیه یا نواحی صادر میشود. در کرهای نظیر یورنشیا در پایان اعطای سیارهای میآید. پایان دادن وجود در چنین اوقاتی توسط عمل هماهنگ کلیۀ دادگاههای حوزۀ قضایی که از شورای سیارهای تا دادگاههای پسر آفریننده و تا محکمات دادرسی قدمای ایامها امتداد مییابد میتواند صادر شود. حکم نابودی در دادگاههای بالاتر ابرجهان به دنبال تأیید ناگسستنی اعلام جرم که از کرۀ محل اقامت خطاکار سرچشمه میگیرد منشأ مییابد. و آنگاه، وقتی که فتوای نابودی در بالا تأیید گشت، اجرای آن توسط عمل مستقیم آن قضاتی که در ستاد مرکزی ابرجهان اقامت گزیده و عمل میکنند صورت میپذیرد.
هنگامی که این فتوی نهایتاً تأیید شد، موجودِ به گناه شناخته شده بلادرنگ طوری میشود که گویا نبوده است. از چنین عاقبتی برخاستن از مرگ وجود ندارد. آن همیشگی و ابدی است. عوامل زندۀ انرژی هویت توسط دگرگونی زمان و تغییر شکل مکان به پتانسیلهای کیهانی که زمانی از آنجا پدیدار شده بودند تجزیه میشوند. اما در رابطه با شخصیت فرد شرور، به دلیل ناکامی مخلوق برای شکل دادن به آن انتخابها و تصمیمات نهایی که زندگی جاودان را حتمی میساخت، او از یک وسیلۀ حیات مداوم محروم میگردد. وقتی که در بر گرفتن مداوم گناه توسط ذهن مربوطه به خود شناسایی کامل با شرارت منجر میشود، آنگاه به دنبال خاتمۀ حیات، به دنبال نابودی کیهانی، چنین شخصیت منزوی جذب روحالارواح آفرینش میشود و بخشی از تجربۀ در حال تکامل ایزد متعال میگردد. او دیگر هیچگاه به عنوان یک شخصیت پدیدار نمیشود. هویت او طوری میشود که گویا هرگز نبوده است. در مورد یک شخصیتی که تنظیم کننده در او ساکن است، ارزشهای معنوی تجربی در واقعیتِ تنظیم کنندۀ ادامه دهنده بقا مییابند.
در هر مجادلۀ جهانی میان سطوح عینی واقعیت، نهایتاً شخصیت سطح بالاتر بر شخصیت سطح پایینتر پیروز میشود. این نتیجۀ غیرقابل اجتناب جدل جهانی ذاتی این واقعیت است که الوهیت کیفیت برابر با درجۀ اصالت یا واقعیت هر مخلوق صاحب اراده میباشد. شرارت تقلیل نیافته، خطای کامل، گناه مشتاقانه، و تبهکاری تخفیف نیافته ذاتاً و به طور اتوماتیک انتحاری هستند. چنین رفتارهای غیرواقعی کیهانی فقط به خاطر رحمت و بردباری گذرای موکول به عمل تعیین عدالت و مکانیسمهای دادجویانۀ محکمات قضاوت عادلانۀ جهان میتوانند در گیتی بقا یابند.
قانون پسران آفریننده در جهانهای محلی شامل آفرینش و معنویت بخشیدن است. این پسران خود را وقف اجرای مؤثر طرح بهشتی صعود تدریجی انسان فانی، توانبخشی یاغیان و خطا اندیشان مینمایند، اما وقتی که کلیۀ چنین تلاشهای مهرآمیز نهایتاً و برای همیشه به دور انداخته شدند، حکم نهایی نابودی توسط نیروهایی که تحت حوزۀ قضایی قدمای ایامها عمل مینمایند اجرا میگردد.
ترحم به سادگی عدالت تعدیل شده با آن خردی است که از کمال دانش و شناخت کامل ضعفهای طبیعی و محدودیتهای محیطی مخلوقات متناهی ناشی میشود. ”خدای ما پر از شفقت، رئوف، بردبار، و مملو از ترحم است.“ از این رو ”هر کس که خداوند را ندا دهد نجات خواهد یافت،“ ”زیرا او فراوان میبخشد.“ ”بخشش خداوند از ازل تا ابد است.“ آری، ”بخشش او تا ابد پایدار است.“ ”من خدایی هستم که محبتی مهرآمیز، قضاوت، و درستکاری را در زمین به اجرا میگذارد، زیرا در این چیزها من خشنود میشوم.“ ”من از روی میل فرزندان انسان را دچار مصیبت ننموده و آنها را محزون نمینمایم“، زیرا من ”پدر بخششها و خدای تمام آسایشها“ هستم.
خداوند ذاتاً مهربان، طبعاً دلسوز، و تا ابد بخشنده است. و هرگز لازم نیست که برای طلب مهر و محبت پدر بر او اعمال نفوذ شود. نیاز مخلوق برای حصول اطمینان از جاری شدن کامل رحمتهای لطیف پدر و خوبی نجات دهندۀ او کاملاً کافی است. چون خداوند همه چیز را دربارۀ فرزندان خود میداند، برای او بخشش آسان است. هر چه بهتر انسان همسایۀ خود را درک کند، آسانتر خواهد بود او را بخشیده، و حتی دوست بدارد.
فقط تشخیص خرد بینهایت، یک خداوند درستکار را قادر میسازد که عدالت و بخشش را به طور همزمان و در هر موقعیت مفروض جهانی به کار بندد. پدر آسمانی هرگز با حالات متضاد نسبت به فرزندان جهانی خود دچار از هم گسستگی نمیشود. خداوند هرگز قربانی حالات آنتاگونیستی نیست. علم همه جانبۀ خداوند به طور بیوقفه ارادۀ آزاد او را در انتخاب آن سلوک جهانی که به طور کامل، همزمان، و برابر مطالبات تمامی ویژگیهای الهی او و کیفیتهای نامتناهی طبیعت جاودان او را برآورده میسازد هدایت میکند.
ترحم نتیجۀ طبیعی و اجتناب ناپذیر خوبی و محبت است. طبیعت خوب یک پدر با محبت ممکن نیست به کار بستن خردمندانۀ بخشش را به هر عضو از هر گروه از فرزندان جهان خویش دریغ دارد. عدالت ابدی و بخشش الهی با هم تشکیل آن چیزی را میدهند که در تجربۀ انسانی انصاف نامیده میشود.
بخشش الهی نمایانگر تکنیک منصفانهای از تعدیل بین سطوح جهانی کمال و نقصان میباشد. ترحم عدالت متعالی است که به شرایط انسان متناهی در حال تکامل انطباق یافته است، درستکاریِ ابدیت است که برای پاسخ به بالاترین منافع و سعادت جهانی فرزندان زمان تعدیل یافته است. ترحم نقض عدالت نیست بلکه تفسیر قابل درک مطالبات عدالت متعالی، آنطور که در مورد موجودات روحی تحت فرمان و مخلوقات مادی جهانهای در حال تکامل به طور عادلانه به کار برده میشود، میباشد. ترحم عدالت تثلیث بهشتی است که به طور عاقلانه و مهرآمیز شامل موجودات هوشمند گوناگون آفرینشهای زمان و فضا، آنطور که با خرد الهی فرموله شده و توسط ذهن عالم بر همه چیز و ارادۀ آزاد و مستقل پدر جهانی و کلیۀ آفرینندگان مرتبط به او تعیین میشود، میگردد.
”خداوند محبت است“، از این رو تنها شیوۀ برخورد شخصی او نسبت به امور جهان همیشه بازتابی از مهر الهی است. خداوند آنقدر ما را دوست دارد که حیات خویش را به ما عطا میدارد. ”او موجب طلوع خورشید برای شرور و برای خوب و فرستادن باران برای عادل و برای بیانصاف میشود.“
این اشتباه است که فکر کنیم خداوند را میتوان با چرب زبانی به خاطر قربانیهای پسرانش و یا وساطت مخلوقات تحت فرمانش به دوست داشتن فرزندانش وا داشت. ”زیرا پدر خودش شما را دوست دارد.“ در پاسخ به این عطوفت پدرانه است که خداوند تنظیم کنندگان شگفتانگیز را برای سکونت در اذهان انسانها اعزام میدارد. محبت خداوند جهانی است. ”هر کس بخواهد میتواند بیاید.“ او ”مایل است تمام انسانها با دانستن حقیقت نجات یابند.“ او ”مایل نیست که هیچ کس هلاک گردد.“
آفرینندگان اولین کسانی هستند که سعی دارند انسان را از نتایج فاجعهبار تخطی ابلهانۀ خویش از قوانین الهی نجات دهند. محبت خداوند به طور طبیعی یک مهر پدرانه است. از این رو او گاهی اوقات ”برای منفعت خودمان ما را تنبیه میکند، تا بتوانیم در قدّوسیت او سهیم شویم.“ حتی در طول آزمونهای آتشین خود به یاد داشته باشید که ”در تمامی محنتهای ما، او با ما آزرده میشود.“
خداوند به طور الهی با گناهکاران مهربان است. هنگامی که یاغیان به درستکاری باز میگردند، با ترحم پذیرفته میشوند، ”زیرا خداوند ما به فراوانی میبخشد.“ ”من آنم که خطاهای شما را به خاطر خودم محو میگردانم، و گناهان شما را به یاد نخواهم آورد.“ ”بنگرید که چه نوع محبتی پدر به ما عطا کرده است که باید فرزندان خداوند خوانده شویم.“
با این همه، بزرگترین گواه خوبی خداوند و دلیل ارجح برای دوست داشتن او، هدیۀ سکنیگزین پدر — تنظیم کننده است که بسیار صبورانه در انتظار ساعتی است که شما هر دو برای ابد یکی خواهید گشت. اگر چه شما نمیتوانید خدا را از طریق جستجو بیابید، اگر به راهبری روح سکنیگزین تسلیم شوید، بیتردید گام به گام، حیات به حیات، جهان به جهان، و دوره به دوره هدایت خواهید شد، تا این که سرانجام در حضور شخصیت بهشتی پدر جهانی بایستید.
چقدر غیرمنطقی است که چون محدودیتهای طبیعت انسان و موانع آفرینش مادیِ شما این را برایتان غیرممکن میسازد که خداوند را ببینید، او را پرستش نکنید. بین شما و خداوند مسافت فاحشی وجود دارد (فضای فیزیکی) که باید پیموده شود. همچنین، فاصلۀ عظیمی از تفاوت معنوی موجود است که باید طی گردد. اما به رغم تمامی آنچه که به طور فیزیکی و معنوی شما را از حضور شخصی بهشتی خداوند جدا میسازد، درنگ کنید و به این حقیقت جدی بیاندیشید که خداوند درون شما زندگی میکند. او از پیش به طریقۀ خودش این فاصله را طی کرده است. او از خویشتن، روح خود را فرستاده است تا در شما زندگی کند و همینطور که شما دورۀ زندگانی جهانی خود را دنبال میکنید با شما در تلاش است.
من این را آسان و دلپذیر مییابم که کسی را پرستش کنم که بسیار بزرگ است و در عین حال با عطوفتی فراوان وقف خدمت روحانی ارتقاءِ مخلوقات دون پایۀ خود میباشد. من طبعاً کسی را دوست دارم که در آفرینش و کنترل آن بسیار قدرتمند است و در عین حال در خوبی آنقدر کامل، و در مهر و محبت آنقدر باوفا است که پیوسته بر ما سایه میافکند. من تصور میکنم اگر خداوند آنقدر بزرگ و مقتدر نبود، مادامی که آنقدر خوب و بخشنده باشد، به همان اندازه او را دوست میداشتم. ما همگی پدر را بیشتر به خاطر طبیعتش دوست داریم تا به علت شناخت ویژگیهای حیرت انگیزش.
وقتی که من پسران آفریننده و مدیران تحت فرمانشان را در حال چنان مبارزۀ متهورانهای با دشواریهای گوناگون زمان که ذاتی تکامل جهانهای فضا است مشاهده میکنم، در مییابم که برای این فرمانروایان پایینتر جهانها، مهری بزرگ و عمیق دارم. با این همه، من فکر میکنم ما همگی، منجمله انسانهای قلمروهای وجود، پدر جهانی و کلیۀ موجودات دیگر، چه الهی و چه انسانی را دوست داریم، زیرا تشخیص میدهیم که این شخصیتها حقیقتاً ما را دوست دارند. تجربۀ دوست داشتن به قدر فراوان پاسخ مستقیمی به تجربۀ دوست داشته شدن است. با دانستن این که خداوند مرا دوست دارد، من باید به حد زیاد دوست داشتن او را ادامه دهم، گر چه حتی او عاری از کلیۀ ویژگیهای تعالیت، غائیت، و مطلق بودن خود میبود.
محبت پدر ما را هم اکنون و در سراسر گسترۀ بیپایان اعصار جاودان دنبال میکند. همینطور که شما به طبیعت با محبت خداوند میاندیشید، فقط یک واکنش معقول و طبیعی شخصیتی مربوط به آن وجود دارد: شما آفرینندۀ خود را به طور فزاینده دوست خواهید داشت. شما نسبت به خداوند عطوفتی شبیه آن که یک فرزند به پدر زمینی خود دارد خواهید داشت. زیرا، همانطور که یک پدر، یک پدر واقعی، یک پدر حقیقی، فرزندان خود را دوست دارد، به همان صورت پدر جهانی پسران و دختران آفریدۀ خود را دوست داشته و برای ابد درصدد سعادت آنان بر میآید.
اما محبت خداوند یک عطوفت هوشمند و دوراندیشانۀ پدرانه است. مهر الهی در ارتباط یگانه با خرد الهی و کلیۀ ویژگیهای بیکران دیگر طبیعت کامل پدر جهانی عمل میکند. خداوند محبت است، ولی محبت خداوند نیست. بزرگترین مظهر مهر الهی برای موجودات فانی در اعطای تنظیم کنندگان فکر مشاهده میشود، اما بزرگترین آشکارسازی مهر پدر برای شما در حیات اعطایی پسرش میکائیل، آنطور که در زمین حیاتی ایدهآل و معنوی زیست نمود، دیده میشود. این تنظیم کنندۀ ساکن است که مهر پدر را برای هر روان انسانی به صورت فردی متبلور میسازد.
گاهی اوقات برایم تقریباً دردآور است که مجبور هستم مهر الهی پدر آسمانی را برای فرزندان جهانی او با به کار بردن سمبل لغوی انسانی عشق توصیف نمایم. این عبارت گر چه بر بالاترین ایدۀ انسان از روابط انسانی در باب احترام و دلبستگی دلالت دارد، به طور مکرر نشانگر بسیاری از روابط بشری است که کاملاً دون مایه و به کلی نامناسب است که به وسیلۀ هر لغتی که همچنین برای نشان دادن مهر بیهمتای خداوند زنده برای مخلوقات جهانش استفاده میشود شناخته شود. چقدر تأسفآور است که قادر نیستم از عبارتی آسمانی و منحصر به فرد که طبیعت حقیقی و زیبایی چشمگیر اهمیت مهر الهی پدر بهشتی را به ذهن انسان منتقل مینماید استفاده کنم.
وقتی که انسان مهر یک خداوند شخصی را از نظر دور میدارد، پادشاهی خداوند صرفاً پادشاهی خوبی میشود. به رغم یگانگی بیکران طبیعت الهی، محبت ویژگی غالب تمامی برخوردهای شخصی خداوند با مخلوقاتش میباشد.
ما ممکن است در جهان فیزیکی زیبایی الهی را ببینیم، ممکن است در دنیای عقلانی حقیقت جاودان را تشخیص دهیم، اما خوبی خداوند فقط در دنیای معنوی تجربۀ شخصی مذهبی یافت میشود. مذهب در جوهر حقیقی آن، یک ایمان و اعتماد به خوبی خداوند است. خداوند میتواند بزرگ و مطلق، و در فلسفه حتی به نحوی هوشمند و شخصی باشد، ولی خداوند در مذهب همچنین باید صالح باشد. او باید نیک باشد. انسان ممکن است از یک خدای بزرگ بهراسد، اما او تنها به یک خدای خوب اعتماد داشته و او را دوست دارد. این خوبی خداوند بخشی از شخصیت خداوند است، و ظهور کامل آن تنها در تجربۀ شخصی مذهبی فرزندان ایماندار خداوند پدیدار میشود.
مذهب بر این اشاره دارد که فوق دنیای طبیعت روحی از نیازهای اساسی دنیای بشر آگاه، و به آن پاسخگو است. مذهب تکاملی ممکن است اخلاقی گردد، اما فقط مذهب آشکار شده حقیقتاً و به طور معنوی اخلاقی میشود. این مفهوم دیرین که خداوند الوهیتی است که اخلاقیات شاهانه بر او حکمفرما است توسط عیسی به آن سطح عاطفی تأثر برانگیز از اخلاقیات صمیمانۀ خانوادگی رابطۀ پدر و مادر، و فرزند، که هیچ چیز لطیفتر و زیباتر از آن در تجربۀ انسانی وجود ندارد، ارتقا یافت.
”غنی بودن خوبی خداوند، انسان خطاکار را به توبه رهنمون میسازد.“ ”هر هدیۀ خوب و هر هدیۀ کامل از پدر نورها نازل میشود.“ ”خداوند خوب است. او پناهگاه ابدی روانهای انسانها است.“ ”پروردگار خداوند بخشنده و مهربان است. او بردبار و مملو از خوبی و حقیقت است.“ ”بچشید و ببینید که پروردگار خوب است! متبارک است انسانی که به او اعتماد دارد.“ ”پروردگار مهربان و پر از شفقت است. او خدای رستگاری است.“ ”او دل شکستگان را شفا میبخشد و زخمهای روان را مرهم میگذارد. او بانی خیر تماماً قدرتمند انسان است.“
اگر چه مفهوم خداوند به عنوان یک پادشاه و قاضی، یک شاخص اخلاقی بالایی را ترویج نمود و موجب پیدایش مردمی احترامگذار به قانون به عنوان یک گروه گردید، فرد ایماندار را در رابطه با وضعیتش در زمان و در ابدیت در یک موقعیت غمناک ناامنی باقی گذارد. پیامبران آتی عبرانی اعلام کردند که خداوند پدر اسرائیل است. عیسی خداوند را به عنوان پدر هر موجود بشری آشکار نمود. تمامی ایدۀ انسانی از خداوند، به گونهای متعال با زندگی عیسی روشن میشود. عدم خودخواهی به طور ذاتی در مهر پدری وجود دارد. خداوند نه مثل یک پدر، بلکه به عنوان یک پدر مهر میورزد. او پدر بهشتی هر شخصیت جهانی است.
درستکاری بر این دلالت دارد که خداوند سرچشمۀ قانون اخلاقی جهان است. حقیقت، خداوند را به عنوان یک آشکار کننده، به عنوان یک آموزگار جلوهگر میسازد. اما عشق، عطوفت میبخشد و میطلبد، درصدد همیاری قابل فهم نظیر آنچه بین والده و فرزند وجود دارد برمیآید. ممکن است درستکاری اندیشۀ الهی باشد، اما مهر ورزیدن شیوۀ یک پدر است. این تصور نادرست که درستکاری خداوند با مهر عاری از خودخواهی پدر آسمانی آشتیناپذیر بود، فقدان یگانگی در طبیعت الوهیت را پیش فرض داشت و مستقیماً به ارائۀ تفصیلی نظریۀ کفاره منجر شد، که یک تهاجم فلسفی به وحدانیت و ارادۀ آزاد خداوند، هر دو، میباشد.
پدر پرعطوفت آسمانی که روحش در فرزندان او در زمین ساکن است، یک شخصیت تقسیم شده — یکی از عدالت و دیگری از ترحم — نیست و برای به دست آوردن لطف یا بخشش خداوند هم نیازی به میانجی نیست. بر درستکاری الهی، عدالت اکید کیفر دهنده حکمفرما نیست. خداوند به عنوان یک پدر فراتر از خداوند به عنوان یک قاضی میباشد.
خداوند هرگز خشمگین، انتقامجو، یا عصبانی نیست. این حقیقت دارد که خرد اغلب مانع مهر او میشود، ضمن این که عدالت، ترحم پذیرا ناشدۀ او را مشروط میسازد. عشق او به نیکی چارهای جز این که به عنوان نفرتِ برابر برای گناه به نمایش درآید ندارد. پدر یک شخصیت ناسازگار نیست. یگانگی الهی کامل است. در تثلیث بهشتی، به رغم هویتهای ابدیِ همردیفان خداوند، یگانگی مطلق وجود دارد.
خداوند گناهکار را دوست دارد و از گناه متنفر است: چنین بیانی از نظر فلسفی حقیقت دارد، اما خداوند یک شخصیت مافوق است، و فقط اشخاص میتوانند اشخاص دیگر را دوست داشته یا به آنها نفرت ورزند. گناه یک شخص نیست. خداوند گناهکار را دوست دارد زیرا او یک واقعیت شخصیتی (بالقوه ابدی) است، حال آن که خداوند نسبت به گناه هیچ برخورد شخصی ندارد، زیرا گناه یک واقعیت معنوی نیست؛ آن شخصی نیست. از این رو فقط عدالت خداوند از وجود آن آگاه است. محبت خداوند گناهکار را نجات میدهد؛ قانون خداوند گناه را نابود میسازد. اگر گناهکار نهایتاً خود را کاملاً با گناه تعیین هویت نماید، ظاهراً این طرز برخورد طبیعت الهی تغییر مییابد، درست همانطور که همان ذهن انسان فانی ممکن است همچنین کاملاً خود را با روح تنظیم کنندۀ ساکن تعیین هویت نماید. طبیعت چنین انسان فانی به گناه شناخته شدهای در آن هنگام کاملاً غیرروحانی (و از این رو شخصاً غیرواقعی) گشته و نهایتاً نابودی وجود را تجربه خواهد نمود. عدم واقعیت، حتی کامل نبودن طبیعت مخلوق، نمیتواند برای همیشه در جهانی که به طور پیش رونده واقعی و به طور فزاینده معنوی است وجود داشته باشد.
در رویارویی با دنیای شخصیت، خداوند یک شخص با محبت شناخته میشود. در رویارویی با دنیای معنوی، او یک محبت شخصی است. در تجربۀ معنوی او هر دو است. خواست ارادی خداوند با محبت تعیین هویت میشود. خوبی خداوند در بن خواست آزاد الهی — تمایل جهانی به مهر ورزیدن، نشان دادن ترحم، جلوهگر ساختن شکیبایی، و عطای بخشش — جای دارد.
تمامی دانش متناهی و فهم مخلوق نسبی است. اطلاعات و آگاهی که حتی از منابع بالا گردآوری شدهاند، فقط به طور نسبی کامل، به صورت موضعی دقیق، و به گونۀ شخصی حقیقی هستند.
واقعیتهای فیزیکی نسبتاً یکسان هستند، اما در فلسفۀ جهان حقیقت یک عامل زنده و منعطف است. شخصیتهای در حال تکامل در ارتباطات خود فقط بخشاً خردمند و نسبتاً حقیقی هستند. آنان فقط تا جایی که تجربۀ شخصیشان امتداد مییابد میتوانند مطمئن باشند. آنچه که ظاهراً در یک مکان ممکن است به طور کامل حقیقی باشد، در بخش دیگری از آفرینش تنها ممکن است نسبتاً حقیقی باشد.
حقیقت الهی، حقیقت نهایی، یکسان و جهانی است، اما وصف چیزهای معنوی، آنطور که توسط افراد بیشماری که از کرات گوناگون میآیند گفته میشود، ممکن است گاهی اوقات به خاطر این نسبیت در کامل بودن دانش و در سرشار بودن تجربۀ شخصی و همچنین در طول و امتداد آن تجربه تغییر کند. در حالی که قوانین و احکام، افکار و طرز رفتار اولین منبع و مرکز بزرگ، به طور ابدی، به صورت بینهایت، و در سراسر جهان حقیقی هستند، در عین حال کاربرد و تعدیل آنان برای هر جهان، سیستم، کره، و مخلوق هوشمند، مطابق طرحها و تکنیک پسران آفریننده، آنطور که در جهانهای مربوطۀ خود عمل میکنند، و همچنین در هماهنگی با برنامهها و روشهای محلیِ روح بیکران و کلیۀ شخصیتهای آسمانی مربوطه میباشد.
علم کاذب ماتریالیسم حکم طرد شدن انسان فانی را در جهان صادر میکند. چنین دانش قسمی به طور بالقوه اهریمنی است. این یک دانش مرکب از خوبی و شرارت، هر دو، است. حقیقت زیبا است زیرا هم سرشار و هم متقارن است. هنگامی که انسان در جستجوی حقیقت بر میآید، آنچه را که به گونهای الهی واقعی است دنبال میکند.
فلاسفه هنگامی که در خطای خیالبافی دچار گمراهی میشوند، مرتکب جدیترین اشتباه خود میشوند، عمل تمرکز حواس روی یک جنبۀ واقعیت و سپس اعلام چنین جنبۀ منفردی به عنوان کل حقیقت. فیلسوف خردمند همیشه به دنبال طرح خلاق که در پشت تمامی پدیدههای جهانی است، و نسبت به آنها پیش - موجود است، خواهد گشت. اندیشۀ آفریننده به طور تغییرناپذیر مقدم بر عمل خلاق میباشد.
خودآگاهی روشنفکرانه میتواند زیبایی حقیقت، کیفیت معنوی آن را، نه تنها به وسیلۀ ثبات فلسفیِ مفاهیم آن، بلکه با قطعیت و اطمینان بیشتر توسط پاسخ خطاناپذیر روحِ حقیقتِ همیشه حاضر کشف نماید. شادی از شناخت حقیقت حاصل میشود زیرا میتوان به آن عمل نمود، میتوان با آن زندگانی کرد. ناامیدی و اندوه به دنبال خطا میآیند زیرا، از آنجایی که خطا واقعی نیست، نمیتواند در تجربه واقعی گردد. حقیقت الهی به بهترین صورت توسط طعم معنوی آن شناخته میشود.
جستجوی ابدی برای یگانگی، برای پیوند الهی است. جهان پهناور فیزیکی در جزیرۀ بهشت به هم پیوند میخورد. جهان عقلانی در خدای ذهن، عامل مشترک، به هم وصل میشود. جهان روحی در شخصیت پسر جاودان به هم پیوسته است. ولی انسان منزوی زمان و فضا از طریق رابطۀ مستقیم میان تنظیم کنندۀ فکری ساکن و پدر جهانی در خدای پدر پیوند میخورد. تنظیم کنندۀ انسان ذرهای از خداوند است و برای همیشه به دنبال یگانگی الهی است. او با الوهیت بهشتی اولین منبع و مرکز، و در او، به هم پیوند مییابد.
درک زیبایی متعالی، کشف و ادغام واقعیت است: درک خوبی الهی در حقیقتِ ابدی، که زیبایی غائی است. حتی جاذبۀ هنر بشری مرکب از توازن یگانگی آن است.
اشتباه بزرگ مذهب عبرانی عدم موفقیت آن در مرتبط ساختن خوبی خداوند با حقایق واقعی علم و زیبایی گیرای هنر بود. به تدریج که تمدن پیشرفت نمود، و چون مذهب دنبال نمودن همان مسیر نابخردانۀ تأکید بیش از حدِ خوبی خداوند تا حد جداسازی نسبی حقیقت و غفلت از زیبایی را ادامه داد، تمایل فزایندهای برای برخی از انواع انسانها پدید آمد که از مفهوم انتزاعی و منفصل خوبی منفرد روی گردانند. اخلاقیات بیش از حد تأکید شده و مجرد مذهب مدرن، که قادر نیست دلبستگی و وفاداری بسیاری از انسانهای قرن بیستم را حفظ نماید، اگر علاوه بر فرامین اخلاقیش، توجهی برابر به حقایق دانش، فلسفه، و تجربۀ معنوی، و نیز به زیباییهای آفرینش فیزیکی، جاذبۀ هنر روشنفکرانه، و عظمت نیل به خصلت اصیل بذل نماید، میتواند خود را بازسازی کند.
چالش مذهبی این عصر برای آن مردان و زنان دورنگر، پیشرو، و دارای بینش معنوی این است که جسورانه فلسفهای جدید و جذاب از زندگانی در کادر مفاهیم مدرن، بسیط، و به نحو بدیع به هم پیوستۀ حقیقت کیهانی، زیبایی جهانی، و خوبی الهی بنا نهند. چنین نگرش جدید و نیکو به اخلاقیات، تمامی آنچه را که در ذهن انسان خوب است جذب خواهد کرد و آنچه را که در روان بشر بهترین است به چالش میطلبد. حقیقت، زیبایی، و خوبی واقعیتهای الهی هستند، و به تدریج که انسان از نردبان زندگانی معنوی به بالا صعود میکند، این کیفیتهای متعالیِ جاودان در خداوند که محبت است به صورت فزاینده هماهنگ شده و یگانه میشوند.
تمامی حقیقت— مادی، فلسفی، یا معنوی— هم زیبا و هم خوب است. تمامی زیباییِ واقعی— هنر مادی یا تقارن معنوی — هم حقیقی، و هم خوب است. تمامی خوبیِ با اصالت— چه اخلاقیات شخصی، برابری اجتماعی، یا خدمت روحانی الهی— به طور مساوی حقیقی و زیبا است. سلامتی، بهداشت، و شادمانی، آنطور که در تجربۀ بشری در هم میآمیزند، ترکیبی از حقیقت، زیبایی، و خوبی هستند. چنین سطوحی از زندگانی مؤثر از طریق یگانگی سیستمهای انرژی، سیستمهای عقیدتی، و سیستمهای روحی حاصل میشوند.
حقیقت پیوند دهنده، زیبایی جذاب، و نیکی ثبات دهنده است. و هنگامی که این ارزشهای متعلق به آنچه که واقعی است، در تجربۀ شخصیتی هماهنگ میشوند، نتیجه یک مرتبتی بالا از عشق میگردد که با خرد مشروط گشته و با وفاداری بر آن محک گذاشته میشود. مقصود واقعی کلیۀ آموزشهای جهانی، تأثیرگذاری روی هماهنگی بهتر فرزند منزوی کرات با واقعیتهای بزرگتر تجربۀ در حال گسترش او است. واقعیت در سطح بشری متناهی، و در سطوح بالاتر و الهی، بیکران و ابدی است.
[عرضه شده توسط یک مشاور الهی که با اتوریتۀ قدمای ایامها در یووِرسا عمل مینماید.]
خداوند در همه جا حضور دارد؛ پدر جهانی بر گسترۀ ابدیت حکومت میکند. اما او در جهانهای محلی در شخص پسران آفرینشگر بهشتیاش حکومت میکند، حتی حین این که از طریق این پسران حیات عطا میدارد. ”خداوند به ما زندگی جاودانه داده است، و این زندگی در پسرانش است.“ این پسران آفرینشگر خداوند تجلی شخصی وی در مناطق زمان و به فرزندان سیارات چرخان جهانهای در حال تکامل فضا هستند.
پسران بسیار شخصی شدۀ خداوند به وضوح توسط رستههای پایینتر مخلوقات هوشمند قابل تشخیص هستند، و لذا آنان نادیده بودن پدر بیکران و در نتیجه کمتر قابل تشخیص را جبران میکنند. پسران آفرینشگرِ بهشتیِ پدر جهانی آشکارسازی یک موجود سوا از آن نادیدنی میباشند. نادیدنی، به خاطر مطلق بودن و لایتناهی بودن که ذاتی دایرۀ ابدیت و شخصیتهای الوهیتهای بهشت است.
آفرینندگی یک ویژگی خداوند نیست، بلکه مجموع طبیعت عمل کنندۀ او است. و این کارکرد جهانیِ آفرینندگی همینطور که توسط تمامی ویژگیهای هماهنگِ واقعیت بیکران و الهی اولین منبع و مرکز تعیین و کنترل میشود، به طور ابدی جلوهگر میگردد. ما صادقانه تردید داریم که هر یک خصیصۀ طبیعت الهی را بتوان مقدم بر دیگر خصوصیات تلقی نمود. اما اگر چنین بود، در این صورت طبیعتِ آفرینندگیِ الوهیت بر کلیۀ طبیعتها، فعالیتها، و ویژگیهای دیگر پیشی میگرفت. و آفرینندگیِ الوهیت به حقیقت جهانی پدر بودن خداوند منجر میشود.
توانایی پدر جهانی برای حضور در همه جا و در آن واحد، همه جا حضوری او را تشکیل میدهد. تنها خداوند میتواند در دو مکان، در مکانهای بیشمار، و در آن واحد حضور داشته باشد. خداوند به طور همزمان ”در آسمان در بالا و زمین در پایین“ حاضر است. همان طور که نویسندۀ مزامیر ندا در داد: ”از روح تو به کجا میتوانم بروم؟ یا از حضور تو به کجا میتوانم بگریزم؟“
”خداوند میفرماید من خدایی هستم که نزدیک و نیز دور هستم.“ ”آیا من آسمان و زمین را فرا نگرفتهام؟“ پدر جهانی در تمامی بخشها و تمامی قلوب آفرینش گستردۀ خود همیشه حضور دارد. او ”آکندگی همان است که همه چیز را در همه جا پر میسازد“ و ”به همه گونه در همه کار میکند“ و علاوه بر آن، مفهوم شخصیت او طوری است که ”فلک (جهان) و فلک افلاک (جهان جهانها) نمیتوانند او را در بر گیرند.“ این عملاً حقیقت دارد که خداوند همه چیز است و در همه چیز حضور دارد. اما حتی این تمامی وجود خداوند نیست. بیکران نهایتاً فقط در بینهایت میتواند آشکار شود. علت هرگز نمیتواند به وسیلۀ تحلیل معلولها به طور کامل فهم شود. خدای زنده از جمع کل آفرینش که در نتیجۀ اعمال خلاق ارادۀ آزاد او به وجود آمده است بیاندازه بزرگتر است. خداوند در سرتاسر کیهان آشکار شده است، اما کیهان هرگز نمیتواند تمامیت بیکرانی خداوند را در بر گیرد یا در خود بگنجاند.
وجود پدر به طور بیوقفه در جهان بنیادین گشت میزند. ”عزیمت او از انتهای آسمان، و گسترۀ او تا نقاط پایانی آن است، و هیچ چیز از نور او پنهان نیست.“
مخلوق نه تنها در خداوند هستی دارد، بلکه خداوند نیز در مخلوق زندگی میکند. ”ما میدانیم در او سکنی میگزینیم زیرا او در ما زندگی میکند. او روح خود را به ما عطا کرده است. این هدیۀ پدر بهشتی یار جدا نشدنی انسان است.“ ”او خدای پیوسته حاضر و تماماً فراگیر است.“ ”روح پدر جاودانه در ذهن هر فرزند انسانی پنهان است.“ ”انسان برای یافتن یک دوست به جستجو میپردازد، در حالی که آن دوست درست در درون قلب خودش زندگانی میکند.“ ”خدای راستین دور نیست. او بخشی از ماست. روح او از درون ما سخن میگوید.“ ”پدر در فرزند زندگی میکند. خداوند همیشه با ماست. او روح هدایت کنندۀ سرنوشت جاودانه است.“
در رابطه با نژاد انسانی به درستی گفته شده: ”شما از خدا هستید“ زیرا ”کسی که در محبت زندگی میکند در خداوند زندگی میکند، و خداوند در او.“ شما حتی در خطاکاری هدیۀ سکنیگزین خداوند را عذاب میدهید، زیرا تنظیم کنندۀ فکر الزاماً باید پیامدهای اندیشۀ شریرانۀ آن ذهن بشری را که در آن محبوس است از سر بگذراند.
همه جا حضوری خداوند در واقع بخشی از طبیعت بیکران وی است. فضا در بر گیرندۀ هیچ مانعی برای الوهیت نیست. خداوند در کمال و بدون محدودیت است، و به طور آشکار فقط در بهشت و در جهان مرکزی حضور دارد. لذا او در آفرینشهایی که به دور هاونا در گردشند به طور قابل مشاهده حضور ندارد، چرا که خداوند حضور مستقیم و واقعی خود را با شناسایی استقلال و امتیازات الهی آفرینندگان همتراز و فرمانروایان جهانهای زمان و فضا محدود ساخته است. از این رو مفهوم حضور الهی باید یک رشتۀ گسترده از شیوه و کانال تجلی، هر دو، را که در بر گیرندۀ مدارهای حضوری پسر جاودان، روح بیکران، و جزیرۀ بهشت است جایز شمارد. همچنین همیشه ممکن نیست که حضور پدر جهانی و اعمال همترازان جاودان و عوامل او را از هم تمیز داد. آنان تمامی ملزومات بیشمار مقصود تغییرناپذیر او را به طور کامل به انجام میرسانند. اما در رابطه با مدار شخصیت و تنظیم کنندگان چنین نیست. در اینجا خداوند به طور منحصر به فرد، مستقیم، و خاص عمل میکند.
کنترل کنندۀ جهانی به طور بالقوه در مدارهای جاذبۀ جزیرۀ بهشت در تمامی بخشهای جهان، مطابق اندازه و در پاسخ به مطالبات فیزیکی برای این حضور، و به دلیل طبیعت ذاتی تمامی آفرینش که موجب میشود تمامی چیزها به او وصل باشند و وجودشان به او بستگی داشته باشد، در تمامی لحظات و به میزان یکسان حاضر است. به همین ترتیب اولین منبع و مرکز به طور بالقوه در مطلق کامل، اندوختگاه جهانهای آفریده نشدۀ آیندۀ ابدی، حاضر است. از این رو خداوند به طور بالقوه در جهانهای فیزیکی گذشته، حال، و آینده سایه میافکند. او بنیان آغازین انسجام آفرینش به اصطلاح مادی است. این پتانسیل غیرروحی الوهیت از طریق دخالت غیرقابل توضیح یکی از عوامل ویژۀ او در صحنۀ عمل جهانی در اینجا و آنجا در سرتاسر سطح وجودهای فیزیکی واقعی میشود.
حضور ذهن خداوند با ذهن مطلق عامل مشترک، روح بیکران، همبسته است، اما در آفرینشهای متناهی در کارکردهای همه جاییِ ذهن کیهانی ارواح استاد بهشت بهتر تشخیص داده میشود. همانطور که اولین منبع و مرکز به طور بالقوه در مدارهای ذهنی عامل مشترک حاضر است، در کششهای مطلق جهانی نیز به طور بالقوه حضور دارد. اما ذهن نوع بشر عطیۀ دختران عامل مشترک، خادمان الهی جهانهای در حال تکامل، میباشد.
روح همه جا حاضر پدر جهانی با کارکرد حضور جهانی روحی پسر جاودان و پتانسیل پایندۀ الهی مطلق الوهیت هماهنگ است. اما به نظر نمیرسد فعالیت روحی پسر جاودان و پسران بهشتی او و عطایای ذهنی روح بیکران برای عمل مستقیم تنظیم کنندگان فکر، قطعههای سکنیگزین خداوند، در قلوب فرزندان مخلوقش مانعی ایجاد کنند.
در رابطه با حضور خداوند در یک سیاره، سیستم، کوکبه، یا یک جهان، درجۀ چنین حضوری در هر واحد آفرینشی، اندازهگیری درجۀ حضور در حال تکامل ایزد متعال است. آن توسط پذیرش دسته جمعی خداوند و وفاداری به او از سوی سازمان پهناور جهان، تا خود سیستمها و سیارات تعیین میشود. از این رو گاهی اوقات با امید به حفظ و پاسداری از این فازهای حضور گرانقدر خداوند است که هنگامی که برخی از سیارات (یا حتی سیستمها) عمیقاً به تاریکی معنوی فرو رفتهاند، آنها از جهتی از رابطه با واحدهای بزرگتر آفرینش قرنطینه یا بخشاً منزوی شدهاند. و این تماماً آنطور که در یورنشیا عمل میکند، یک واکنش از نظر روحی تدافعیِ اکثر کرات است، که تا جایی که ممکن است، از ابتلا به پیامدهای منزوی کنندۀ اعمال بیزار کنندۀ یک اقلیت خودسر، شریر، و یاغی خود را حفظ کنند.
در حالی که پدر تمامی فرزندانش — تمامی شخصیتها — را به طور پدرانه احاطه میکند، نفوذ او در آنها به واسطۀ دوری منشأ آنها از دومین و سومین شخص الوهیت محدود است و به تدریج که نیل آنها به سرنوشتشان به چنین سطوحی نزدیک میشود، افزایش مییابد. واقعیت حضور خداوند در ذهن مخلوقات از طریق سکنی گزینی یا عدم سکونت اجزای پدر، نظیر ناصحان اسرارآمیز، در آنها تعیین میشود. اما حضور مؤثر او از طریق درجۀ همکاری اذهانی که این تنظیم کنندگان سکنیگزین موقتاً در آنها اقامت دارند تعیین میشود.
نوسانات حضور پدر به سبب دگرگونیپذیری خداوند نیست. خداوند به دلیل ناچیز شمرده شدن کنج عزلت نمیگزیند. مهر او به دلیل خطاکاری مخلوق دریغ نمیشود. بلکه، چون (در رابطه با وی) به آنها نیروی انتخاب داده شده، فرزندان او، در اِعمال آن انتخاب، به طور مستقیم درجه و حد و مرز نفوذ الهی پدر در قلوب و روانهای خودشان را تعیین میکنند. پدر بدون حد و بدون قائل شدن استثنا، آزادانه خود را به ما عطا کرده است. او برای اشخاص، سیارات، سیستمها، یا جهانها تبعیض قائل نمیشود. در مناطق زمان او فقط شخصیتهای بهشتی خدای هفتگانه، آفرینندگان همتراز جهانهای متناهی، را به طور متمایز ارج مینهد.
تمامی جهانها میدانند که ”خداوند قادر مطلق حاکم است.“ امور این کره و کرات دیگر به طور الهی سرپرستی میشوند. ”او مطابق خواستش در سپاه آسمان و در میان ساکنان زمین عمل میکند.“ این برای ابد حقیقت دارد، ”هیچ نیرویی که از خدا نیست وجود ندارد.“
در محدودۀ آنچه که با طبیعت الهی سازگار است، این عملاً حقیقت دارد که ”با خداوند همه چیز ممکن است.“ پروسههای طولانی تکاملی مردمان، سیارات، و جهانها تحت کنترل کامل آفرینندگان و سرپرستان جهان قرار دارند و مطابق مقصود جاودانۀ پدر جهانی، و با توازن و نظم، و با پیروی از طرح تماماً خردمندانۀ خداوند پیش میروند. فقط یک قانونگذار وجود دارد. او از کرات فضا نگهداری میکند و جهانها را به دور دایرۀ بیپایان مدار جاودان میگرداند.
از میان تمامی ویژگیهای الهی، توانایی مطلق او، به خصوص آنطور که در جهان مادی مستولی است، بیش از همه قابل فهم است. خداوند، اگر به صورت یک پدیدۀ غیرروحی نگریسته شود، انرژی است. این اعلام واقعیت فیزیکی مبتنی بر این حقیقت غیرقابل فهم است که اولین منبع و مرکز علت آغازین پدیدههای فیزیکی جهانی تمامی فضا است. تمامی انرژی فیزیکی و سایر نمودهای مادی از این فعالیت الهی ناشی میشوند. نور، یعنی نور بدون گرما، یکی دیگر از نمودهای غیرروحی الوهیتها است. و باز شکل دیگری از انرژی غیرروحی وجود دارد که عملاً در یورنشیا ناشناخته است؛ آن هنوز نامشخص است.
خداوند تمامی نیروها را کنترل میکند. او ”راهی برای ایجاد صاعقه“ به وجود آورده. او مدارهای تمامی انرژیها را مقرر داشته است. او زمان و طریقۀ تجلی تمامی اشکال انرژی - ماده را مقدر داشته است. و تمامی این چیزها برای همیشه در دسترس جاودانۀ او — در کنترل جاذبهای که مرکزش در بهشت تحتانی است — نگاه داشته شدهاند. نور و انرژی خدای جاودانه بدین ترتیب به دور مدار باعظمت او در گردشند، حرکت بیپایان اما منظم گروههای ستارگان که جهان جهانها را تشکیل میدهند. تمامی آفرینش برای ابد به دور مرکز بهشتی - شخصیتی تمامی چیزها و موجودات میگردد.
توانایی مطلق پدر به استیلای همه جانبۀ او بر سطح مطلق مربوط میشود، که در آن سه انرژی مادی، ذهنی، و روحی در فاصلۀ نزدیک به او — منبع تمامی چیزها — غیرقابل تشخیص هستند. ذهن مخلوق، که نه مونوتای بهشتی است و نه روح بهشتی، به طور مستقیم نسبت به پدر جهانی واکنشمند نیست. خداوند با ذهن ناکامل تنظیم میشود — با انسانهای یورنشیا از طریق تنظیم کنندگان فکر.
پدر جهانی یک نیروی گذرا، یک قدرت تغییرپذیر، یا یک انرژی در حال نوسان نیست. توان و خرد پدر برای فائق آمدن بر هر وضعیت اضطراری یا تمامی آنها به طور کامل کافی است. او از تمامی وضعیتهای اضطراری تجربۀ بشری، همینطور که پیش میآیند، از قبل اطلاع دارد، و لذا نسبت به امور جهان به یک طریقۀ گسسته واکنش نشان نمیدهد، بلکه مطابق اصول خرد جاودانه و هماهنگ با احکام داوری بیکران. قدرت خداوند، صرف نظر از نمودهای ظاهری، به صورت یک نیروی کور در جهان عمل نمیکند.
وضعیتهایی پیش میآیند که به نظر میرسد در آنها احکام اضطراری به اجرا گذارده شدهاند، که قوانین طبیعی به حالت تعلیق در آمدهاند، که عدم انطباقها مورد شناسایی واقع شدهاند، و این که تلاشی به عمل میآید که وضعیت اصلاح شود، اما چنین نیست. منشأ چنین برداشتهایی از خداوند در دامنۀ محدود دیدگاههای شما، در متناهی بودن درک شما، و در گسترۀ محدود نگرش شماست. چنین سوءِ فهمی از خداوند به سبب نادانی عمیقی است که شما در رابطه با وجود قوانین بالاتر عالم، عظمت شخصیت خداوند، بیکرانی ویژگیهای او، و واقعیت ارادۀ آزاد او از آن برخوردارید.
تعداد و نوع مخلوقات سیارهای که روح خداوند در آنها ساکن است و در اینجا و آنجا در سرتاسر جهانهای فضا پراکندهاند، چنان نزدیک به بینهایت است، هوشمندی آنها چنان متنوع است، اذهان آنان چنان محدود و گاهی اوقات چنان پست است، بینش آنان چنان کوتاه و موضعی است، که تقریباً غیرممکن است استنباطهای کلی از قوانینی را که به طور مکفی بیانگر ویژگیهای بیکران پدر و در همان حال به هر درجهای برای این موجودات آفریده شدۀ هوشمند قابل فهم باشد فرموله نمود. از این رو برای شمای مخلوق، بسیاری از اعمال آفرینندۀ تماماً قدرتمند استبدادی، گسسته، و اغلب سنگدلانه و ظالمانه به نظر میرسند. اما باز به شما اطمینان میدهم که این حقیقت ندارد. کارهای خداوند تماماً هدفمند، هوشمند، خردمندانه، مهربانانه، و برای ابد با مراعات بالاترین خیرِ نه همیشه یک موجود تنها، یک نژاد تنها، یک سیارۀ تنها، یا حتی یک جهان تنهاست، بلکه برای سعادت و بالاترین خیر تمامی طرفهای مربوطه، از پایینترین تا بالاترین، میباشد، در اعصار زمان گاهی اوقات ممکن است به نظر رسد سعادت جزء متفاوت از سعادت کل باشد، در گسترۀ ابدیت چنین تفاوتهای ظاهری وجود ندارند.
ما همگی بخشی از خانوادۀ خداوند هستیم، و از این رو باید گاهی اوقات در فرمانبرداری خانوادگی سهیم شویم. بسیاری از اعمال خداوند که ما را چنین مشوش و سردرگم میسازند نتیجۀ تصمیمات و فرامین نهایی خردمندی تمام است که عامل مشترک را قادر میسازد که انتخاب خواست خطاناپذیر ذهن نامتناهی را به اجرا گذارد، تصمیمات شخصیت کاملی را اعمال کند، که نگرش، دیدگاه، و علاقهاش بالاترین سعادت و بهروزی جاودانۀ آفرینش پهناور و گستردۀ او را در بر میگیرد.
لذا نقطه نظر گسسته، تکه تکه، متناهی، پست، و بسیار مادی شما و محدودیتهای ذاتی طبیعت وجودی شما که در بر گیرندۀ این محدودیت است موجب میشود شما از دیدن، فهم، یا شناخت خردمندی و مهربانی بسیاری از اعمال الهی ناتوان باشید، اعمالی که برای شما مملو از چنین قساوت خرد کنندهای به نظر میرسد، و به نظر میآید نسبت به آسایش و سعادت، نسبت به شادی سیارهای و رفاه شخصی مخلوقات همنوع شما با چنین بیتفاوتی محض تعیین ویژگی میشود. به دلیل محدودیتهای بینش بشری است، به دلیل فهم محدود و درک متناهی شماست، که شما از انگیزههای خداوند سوءِ تعبیر دارید، و مقاصد او را تحریف میکنید. اما چیزهای بسیاری در کرات تکاملی رخ میدهند که کردههای شخصی پدر جهانی نیستند.
توانایی مطلق الهی با سایر ویژگیهای شخصیت خداوند به طور کامل هماهنگ است. تجلی معنوی قدرت خداوند در جهان معمولاً فقط به واسطۀ سه شرط یا وضعیت محدود است:
1- به واسطۀ طبیعت خداوند، به ویژه به واسطۀ مهر بیکران او، از طریق حقیقت، زیبایی، و خوبی.
2- به واسطۀ خواست خداوند، از طریق خدمت بخشنده و رابطۀ پدرانۀ او با شخصیتهای جهان.
3- به واسطۀ قانون خداوند، از طریق درستکاری و عدالت تثلیث جاودانۀ بهشت.
خداوند نامحدود در قدرت، الهی در طبیعت، نهایی در خواست، بیکران در ویژگی، جاودانه در خرد، و مطلق در واقعیت است. اما تمامی این خصوصیات پدر جهانی در الوهیت یگانه شده و در سطح جهانی در تثلیث بهشت و در پسران الهی تثلیث تجلی یافته است. جز این، خارج از بهشت و جهان مرکزی هاونا، همۀ چیزهای مربوط به خداوند به واسطۀ حضور تکاملی متعال محدود است، از طریق حضور منجر شوندۀ غائی تعدیل میشود، و توسط سه مطلق وجود — الوهیت، جهانی، و کامل — هماهنگ میشود. و بدین ترتیب حضور خداوند محدود است زیرا خواست خداوند چنین است.
”خداوند از همه چیز آگاه است.“ ذهن خداوند از اندیشۀ تمامی آفرینش آگاه و با آن آشناست. دانش او از رخدادها همهجانبه و کامل است. وجودهای الهی که از سوی او به خارج میروند بخشی از او هستند. آن کس که ”ابرها را متوازن میسازد“ همچنین ”در دانش کامل“ است. ”چشمان خداوند در همه جا هستند.“ آموزگار بزرگ شما در رابطه با گنجشک ناچیز گفت: ”حتی یکی از آنها بدون اطلاع پدر من به زمین نخواهد افتاد“، و همچنین ”حتی موهای سر شما شمرده شده است.“ ”او تعداد ستارگان را میداند. او همگی آنها را با نامشان صدا میزند.“
پدر جهانی تنها شخصیت در سرتاسر جهان است که در واقع تعداد ستارگان و سیارات فضا را میداند. تمامی کرات هر جهان به طور مداوم در حیطۀ آگاهی خداوند قرار دارند. او همچنین میگوید: ”من یقیناً رنج و مصیبت مردمم را دیدهام، من فریاد آنها را شنیدهام، و از محنت آنان آگاهی دارم.“ چرا که ”خداوند از آسمان نگاه میکند. او تمامی فرزندان انسانها را نظاره میکند. او از مکان سکونت خود به تمامی ساکنان زمین نظر میافکند.“ هر فرزند مخلوق به راستی میتواند بگوید: ”او راهی را که من برمیگزینم میداند، و هنگامی که مرا میآزماید، مثل طلا بیرون میآیم.“ ”خداوند نشستن و برخاستن ما را میداند. او افکار ما را از دور میفهمد و با تمامی راههای ما آشناست.“ ”همه چیز در برابر چشمان او برهنه و گشوده است، و به اوست که سرانجام باید حساب پس بدهیم.“ و باید برای هر موجود بشری یک تسکین واقعی باشد که بفهمد ”او از سرشت شما آگاه است. او یاد دارد که شما خاک هستید.“ عیسی در رابطه با خدای زنده گفت: ”پدر شما حتی پیش از این که از او تقاضا کنید میداند که نیاز شما چیست.“
خداوند برای دانستن همه چیز از نیروی نامحدود برخوردار است. آگاهی او تمام و کمال است. مدار شخصی او تمامی شخصیتها را احاطه میکند، و آگاهی او حتی از مخلوقات دون پایه به طور غیرمستقیم از طریق سریِ فرود آیندۀ پسران الهی و به طور مستقیم از طریق تنظیم کنندگان ساکن فکری افزوده میشود. و علاوه بر این، روح بیکران در تمامی اوقات در همه جا حاضر است.
ما کاملاً مطمئن نیستیم که آیا خداوند چنین برمیگزیند که از رخدادهای گناه از پیش آگاهی داشته باشد یا نه. اما حتی اگر خداوند از اعمال داوطلبانۀ فرزندانش از پیش آگاه باشد، این پیش آگاهی به کمترین میزان آزادی آنان را از میان نمیبرد. یک چیز مسلم است: خداوند هرگز غافلگیر نمیشود.
توانایی مطلق به معنی قدرتمندی برای انجام کار ناشدنی، عمل غیرخداگونه، نیست. همچنین دانش مطلق به معنی دانستن چیز غیرقابل شناخت نیست. اما چنین اظهاراتی به سختی میتوانند برای ذهن متناهی قابل فهم باشند. مخلوق به سختی میتواند دامنه و محدودیتهای خواست آفریننده را بفهمد.
اعطاهای پی در پی او به جهانها آنطور که صورت میگیرند به هیچ وجه پتانسیل قدرت یا وفور خردمندی را همینطور که در شخصیت مرکزی الوهیت مداوماً حضور و وجود دارد کاهش نمیدهند. پدر در نتیجۀ اعطای بیدریغش به پسران بهشتی، به آفرینشهای تحت فرمانش، و به مخلوقات چندگانۀ آنها، در پتانسیل نیرو، خرد، و مهر هرگز آنچه را که در تعلق اوست کاهش نداده و یا از هر ویژگی شخصیت شکوهمندش تهی نشده است.
آفرینش هر جهان جدید مستلزم یک تنظیم جدید جاذبه است، اما حتی اگر آفرینش برای مدت نامحدود، برای ابد، حتی تا بینهایت ادامه یابد، طوری که سرانجام آفرینش مادی بدون محدودیت وجود داشته باشد، باز نیروی کنترل و هماهنگی مستقر در جزیرۀ بهشت برای سلطه، کنترل، و هماهنگی چنین جهان بیکرانی درخور و مکفی است. و به دنبال این اعطای نیرو و توان نامحدود به یک جهان لایتناهی، بیکران هنوز مملو از همان درجه از نیرو و انرژی میبود. مطلق کامل هنوز تهی ناشده میبود. خداوند هنوز از همان پتانسیل بیکران برخوردار میبود، گویا که برای اهدای جهانهای بیشمار نیرو، انرژی، و توانی هرگز جاری نشده بود.
و لذا با خردمندی، صرف این واقعیت که ذهن چنان آزادانه برای اندیشۀ عالم توزیع میشود به هیچ وجه منبع مرکزی خردمندی الهی را تحلیل نمیبرد. به تدریج که جهانها افزایش مییابند، و بر تعداد موجودات عالم تا سرحد فهم افزوده میشود، اگر ذهن مداوماً به طور پایانناپذیر به این موجودات بالا و پایین مرتبه عطا گردد، باز شخصیت مرکزی خداوند به برخورداری از همان ذهن جاودان، بیکران، و تماماً خردمند ادامه خواهد داد.
صرف این واقعیت که او از جانب خود پیامآوران روحی میفرستد تا در مردان و زنان کرۀ شما و کرات دیگر سکنی گزینند به هیچ وجه توانایی او را برای عمل کردن به عنوان یک شخصیت روحی الهی و تماماً قدرتمند کاهش نمیدهد، و مطلقاً هیچ حد و مرزی برای گستره یا تعداد این ناصحان روحی که او میتواند و ممکن است اعزام دارد وجود ندارد. این عطای او به مخلوقاتش یک امکان آیندۀ نامحدود، و تقریباً غیرقابل تصور از وجودهای پیشرو و متوالی برای این انسانهای به طور الهی عطیه یافته ایجاد میکند. و این توزیع سرشار او به عنوان این وجودهای خادم روحی به هیچ وجه خرد و کمال حقیقت و دانش را که در شخص پدر تماماً خردمند، تماماً دانا، و تماماً قدرتمند وجود دارد کاهش نمیدهد.
برای انسانهای زمان آیندهای وجود دارد، اما خداوند در ابدیت سکنی میگزیند. اگر چه من از نزدیکی خود مکان اقامت الوهیت میآیم، نمیتوانم چنین پندارم که پیرامون بیکرانیِ بسیاری از ویژگیهای الهی با فهم کامل صحبت میکنم. تنها بیکرانی ذهن میتواند بیکرانی وجود و جاودانگی عمل را به طور کامل بفهمد.
انسان فانی به هیچ وجه نمیتواند نامتناهی بودن پدر آسمانی را بشناسد. ذهن متناهی نمیتواند به عمق چنین حقیقت یا واقعیت مطلق بیاندیشد. اما همین موجود متناهی بشری در واقع میتواند تأثیر کامل و کاهش نیافتۀ این مهر بیکران پدر را احساس کند — عملاً تجربه کند. چنین مهری به راستی میتواند تجربه شود، با این همه در حالی که کیفیت تجربه نامحدود است، کمیت چنین تجربهای به واسطۀ ظرفیت بشری برای دریافت معنوی و به واسطۀ ظرفیت مربوطه برای دوست داشتن متقابل پدر اکیداً محدود است.
قدردانی متناهی از کیفیتهای نامتناهی بسیار فراتر از ظرفیتهای منطقاً محدود مخلوق است، به دلیل این واقعیت که انسان فانی شبیه خداوند آفریده شده — ذرهای از بیکرانی در درون او زندگی میکند. از این رو نزدیکترین و عزیزترین برخورد انسان با خداوند از طریق و طی مهر ورزیدن است، زیرا خداوند محبت است. و تمامی چنین رابطۀ بینظیری یک تجربۀ واقعی در جامعهشناسی کیهانی است، رابطۀ آفریننده - مخلوق — عاطفۀ پدری - فرزندی.
پدر جهانی در تماسش با آفرینشهای پس - هاونا قدرت بیکران و اقتدار نهایی خود را از طریق انتقال مستقیم اعمال نمیکند بلکه از طریق پسرانش و شخصیتهای تحت فرمان آنها. و خداوند تمامی این کارها را به واسطۀ خواست آزاد خود انجام میدهد. اگر موقعیت ایجاب کند، اگر گزینش ذهن الهی چنین باشد، هر یک و تمامی قدرتهای تفویض شده میتوانند به طور مستقیم به مورد اجرا درآیند، اما به عنوان یک قاعده، چنین عملی فقط در نتیجۀ ناتوانی شخصیت مورد تفویض واقع شده در انجام مسئولیت الهی صورت میپذیرد. در چنین اوقاتی و در شرایط چنین قصوری و در محدودۀ حفظ قدرت و پتانسیل الهی، پدر به طور مستقل و مطابق فرامین انتخابی خودش عمل میکند، و آن انتخاب همیشه منعکس کنندۀ کمال پایدار و خرد بیکران میباشد.
پدر از طریق پسرانش حکومت میکند. در سلسله مراتب سازمان جهان زنجیرۀ ناگسستهای از حکمرانان وجود دارد که با پرنسهای سیارهای پایان مییابد. آنها فرجام کرات تکاملی قلمروهای پهناور پدر را هدایت میکنند. این صرفاً یک بیان شاعرانه نیست که ندا در میدهد: ”زمین و هر آنچه در آن است از آن خداوند میباشد.“ ”او پادشاهان را عزل و نصب میکند.“ ”والامرتبهها در پادشاهی انسانها حکومت میکنند.“
در امور مربوط به قلوب انسانها ممکن است طریق پدر جهانی همیشه پیش نرود، اما در مدیریت و سرنوشت یک سیاره طرح الهی غالب است. مقصود جاودانۀ خرد و مهر پیروز است.
عیسی گفت: ”پدر من، که آنها را به من داد، از همه بزرگتر است، و هیچ کس قادر نیست آنها را از دست پدر من بیرون آورد.“ همینطور که شما به کارکردهای چندگانۀ آفرینش تقریباً بیکران خداوند نظر میافکنید و عظمت مبهوت کنندۀ آن را نظاره میکنید، ممکن است در درکتان از آغازین بودن او ناتوان شوید، اما نباید در پذیرفتن او به عنوان پدر نیکومنش تمامی موجودات هوشمند که محکم و استوار و برای ابد در مرکز بهشتی تمامی چیزها بر تخت پادشاهی نشسته ناتوان شوید. ”خداوند و پدر همگان تنها یکی است، که بالاتر از همه و در میان همه است،“ ”و او پیش از همه چیز وجود داشته است، و وجود همه چیز مبتنی به اوست.“
ناپایداری زندگی و تغییرپذیری وجود به هیچ وجه مفهوم حاکمیت جهانی خداوند را نقض نمیکند. حیات تکاملی مخلوق تماماً با چیزهای مشخص اجتنابناپذیر احاطه شده است. مطالب زیرین را مورد ملاحظه قرار دهید:
1- آیا شهامت — توانایی شخصیت — مطلوب است؟ پس انسان باید در محیطی پرورش یابد که پیکار با سختیها و واکنش نسبت به ناامیدیها را ضروری میسازد.
2- آیا نوع دوستی — خدمت به همنوع — مطلوب است؟ پس تجربۀ زندگی باید وضعیتهای روبرویی با نابرابری اجتماعی را فراهم سازد.
3- آیا امید— شکوه اعتماد — مطلوب است؟ پس وجود بشری باید مداوماً با ناامنیها و بلاتکلیفیهای مکرر مواجه شود.
4- آیا ایمان — والاترین تصریح اندیشۀ بشری — مطلوب است؟ پس ذهن انسان باید خود را در آن تنگنای دشوار بیابد، که به موجب آن پیوسته کمتر از آنچه که بتواند باور کند بداند.
5- آیا عشق به حقیقت و تمایل به رفتن به هر جایی که آن رهنمون شود مطلوب است؟ پس انسان باید در دنیایی رشد کند که خطا حضور دارد و فریبکاری همیشه ممکن است.
6- آیا آرمانگرایی — مفهوم دستیابی الهی — مطلوب است؟ پس انسان باید در یک محیط خوبی و زیبایی نسبی، محیطی برانگیزانندۀ دسترسی بدون مانع برای چیزهای بهتر، تقلا کند.
7- آیا وفاداری— وقف بالاترین وظیفه بودن — مطلوب است؟ پس انسان باید در بحبوحۀ امکان خیانت و ترک خدمت پیش رود. رشادتِ وقف وظیفه بودن در بر گیرندۀ خطر ضمنی خطاست.
8- آیا عاری از خودخواهی بودن— روح خود فراموشی — مطلوب است؟ پس انسان فانی باید با تقاضاهای مصرانۀ یک خودِ گریزناپذیر برای به رسمیت شناخته شدن و سربلندی به طور رو در رو زندگی کند. اگر حیات خود پرستانهای وجود نداشت که ترک شود، انسان نمیتوانست به طور دینامیک حیات الهی را انتخاب کند. اگر شرارت بالقوهای وجود نداشت که مورد ستایش قرار گیرد و نیکی از طریق مقایسه تمیز داده نمیشد، انسان هرگز نمیتوانست درستکاری را به طور پایدار حفظ کند.
9- آیا لذت — رضایت از شادی — مطلوب است؟ پس انسان باید در دنیایی زندگی کند که گزینۀ درد و احتمال رنج امکانات پیوسته موجود تجربی هستند.
در سرتاسر جهان، هر جزء به صورت بخشی از کل محسوب میشود. بقای جزء به همکاری با طرح و هدف کل، میل قلبی و خواست کامل به انجام خواست الهی پدر، بستگی دارد. تنها کرۀ تکاملی عاری از خطا (احتمال قضاوت نابخردانه) کرهای است که فاقد موجود هوشمند آزاد میباشد. در جهان هاونا یک میلیارد کرات کامل با ساکنان کاملشان وجود دارند، اما اگر بناست انسان در حال تکامل آزاد گذارده شود باید خطاپذیر باشد. موجود هوشمند آزاد و بیتجربه هیچگاه نمیتواند در ابتدا به طور یکنواخت خردمند باشد. امکان قضاوت اشتباه (شرارت) تنها وقتی گناه میشود که ارادۀ انسانی به طور آگاهانه و با شناخت دست به تأیید و پذیرش یک قضاوت عمدی غیراخلاقی زند.
قدردانی کامل از حقیقت، زیبایی، و نیکی، ذاتی کمال جهان الهی است. ساکنان کراتهاونا نیازمند پتانسیل سطوح نسبی ارزشی به عنوان یک محرک انتخابی نیستند. این موجودات کامل قادرند در شرایط فقدان تمامی وضعیتهای متضاد اخلاقی و روی اندیشه تأثیرگذار نیکی را تشخیص داده و انتخاب کنند. اما تمامی چنین موجودات کاملی از نظر طبیعت اخلاقی و وضعیت معنوی به موجب واقعیت وجود آنچه هستند که هستند. آنها تنها در محدودۀ وضعیت ذاتی خود به طور تجربی به پیشرفت دست یافتهاند. انسان فانی حتی مرتبت خود را به عنوان یک کاندیدای صعود از طریق ایمان و امید خود به دست میآورد. هر چیز الهی که ذهن بشری درک میکند و روح بشری به دست میآورد یک نیل تجربی است. آن یک واقعیت تجربۀ شخصی است و لذا در مقایسه با خوبی و درستکاری ذاتی شخصیتهای خطاناپذیر هاونا یک دارایی بینظیر است.
مخلوقات هاونا به طور طبیعی شجاع هستند، اما به مفهوم انسانی دلیر نیستند. آنها به طور ذاتی مهربان و باملاحظه هستند، اما به طریق انسانی به سختی نوع دوست هستند. آنها در انتظار یک آیندۀ دلپذیر هستند، اما به طریقۀ بدیع انسان بااطمینان کرات بیثبات تکاملی امیدوار نیستند. آنها به ثبات جهان باور دارند، اما نسبت به آن ایمان نجاتبخش که به موجب آن انسان فانی از مرتبت یک حیوان به دروازههای بهشت صعود میکند به کلی بیگانهاند. آنها حقیقت را دوست دارند، اما از کیفیتهای روان - نجاتبخش آن هیچ چیز نمیدانند. آنها آرمانگرا هستند، اما به این شکل متولد شدهاند. آنها نسبت به شور و شعف چنین شدن از طریق انتخاب وجدآور به طور کامل نادانند. آنها وفادارند، اما هرگز شوق و شعف وقف قلبی و هوشمندانه به انجام وظیفه را در شرایط وسوسه به خطاکاری هرگز تجربه نکردهاند. آنها عاری از خودخواهیاند، اما هرگز چنین سطوحی از تجربه را از طریق فتح شکوهمند یک خودِ ستیزهجو کسب نکردهاند. آنها از خوشی لذت میبرند، اما شیرینی خوشی خاطر از پتانسیل درد را درک نمیکنند.
پدر جهانی با از خود گذشتگی الهی، و سخاوت کامل از اقتدار چشمپوشی میکند، و قدرت را واگذار میکند، اما هنوز آغازین است. دست او روی اهرم قدرتمند اوضاع قلمروهای جهانی است. او تمامی تصمیمات نهایی را برای خود محفوظ داشته است و به گونهای خطاناپذیر وتوی تماماً قدرتمند سلطنتی مقصود جاودانۀ خود را با اقتداری غیرقابل هماوردی روی سعادت و سرنوشت آفرینش گسترده، در حال گردش و همیشه چرخان اعمال میکند.
حاکمیت خداوند نامحدود است؛ آن واقعیت بنیادین تمامی آفرینش است. جهان اجتنابناپذیر نبود. جهان یک تصادف نیست، و خود به خود موجود نیز نیست. جهان یک کار آفرینش است و از این رو به طور کامل تابع خواست آفریننده است. خواست خداوند حقیقت الهی، و مهر زنده است. از این رو آفرینشهای در حال کمال جهانهای در حال تکامل با نیکی — نزدیکی به الوهیت — و با شرارت بالقوه — دوری از الوهیت — تعیین ویژگی میشوند.
تمامی فلسفههای مذهبی، دیر یا زود، به مفهوم حاکمیت یکپارچۀ جهانی یک خدا میرسند. علتهای جهان نمیتوانند پایینتر از معلولهای جهان باشند. منبع جریانات حیات جهان و ذهن کیهانی باید بالاتر از سطوح تجلی آن باشند. ذهن بشری را نمیتوان به طور متداوم به صورت برآمده از رستههای پایینتر وجود تبیین نمود. ذهن انسان تنها از طریق شناخت واقعیت رستههای بالاتر فکری و خواست هدفمند میتواند به راستی فهم شود. انسان به عنوان یک موجود اخلاقی غیرقابل توضیح است، مگر این که واقعیت پدر جهانی مورد اذعان واقع شود.
فیلسوف مکانیکی به نفی ایدۀ یک خواست جهانی و مستقل اذعان دارد، همان خواست مستقلی که فعالیتش را در شرح مبسوط قوانین جهان عمیقاً مورد ستایش قرار میدهد. مکانیست چه تکریم ناخواستهای به آفرینندۀ قانون میکند، آنگاه که تصور میکند چنین قوانینی خودکار و بدیهی هستند.
این یک اشتباه بزرگ است که خداوند به شکل انسان تصور شود، به جز در مفهوم تنظیم کنندۀ ساکن فکری، اما حتی این زیاد احمقانه نیست که ایدۀ اولین منبع و مرکز بزرگ به طور کامل مکانیزه شود.
آیا پدر بهشتی رنج میبرد؟ من نمیدانم. پسران آفریننده یقیناً میتوانند و گاهی اوقات رنج میبرند، حتی آنطور که انسانها رنج میبرند. پسر جاودان و روح بیکران به گونهای تعدیل یافته رنج میبرند. من فکر میکنم که پدر جهانی هم رنج میبرد، اما نمیتوانم بفهمم چگونه. شاید از طریق مدار شخصیت یا از طریق فردیت تنظیم کنندگان فکر و سایر عطایای طبیعت جاودانهاش. او در رابطه با نژادهای انسانی گفته است: ”من در تمامی مصائب شما دچار ابتلا میشوم.“ او بیتردید یک فهم پدرانه و دلسوزانه را تجربه میکند. او به راستی ممکن است رنج ببرد، اما من ماهیت آن را نمیفهمم.
فرمانروای بیکران و جاودان جهان جهانها نیرو، شکل، انرژی، روند، الگو، اصل، وجود، و واقعیت ایدهآل است. اما او بیشتر است؛ او شخصی است؛ او یک خواست مستقل را اعمال میکند، خود آگاهی الوهیت را تجربه میکند، فرامین یک ذهن خلاق را به اجرا در میآورد، رضایت تحقق یک مقصود جاودان را دنبال میکند، و مهر و عاطفۀ یک پدر را برای فرزندان جهانش آشکار میسازد. و تمامی این ویژگیهای شخصیتر پدر را از طریق مشاهدۀ آنها، آنطور که در حیات اعطایی میکائیل، پسر آفرینندۀ شما، آشکار شدند — هنگامی که در یورنشیا در جسم ظاهر گشت — میتوان بهتر فهمید.
خدای پدر انسانها را دوست دارد؛ خدای پسر به انسانها خدمت میکند؛ خدای روح فرزندان جهان را در جهت ماجرای همیشه فراز یابندۀ یافتن خدای پدر از طریق راههایی که توسط خدای پسران با خدمت پرموهبت خدای روح مقرر شده الهام میبخشد.
[من آن مشاور الهی هستم که به ارائۀ آشکارسازی پدر جهانی گمارده شده است، و من با این بیانیۀ ویژگیهای الوهیت به مطلب ادامه دادهام.]
پدر جهانی در رابطه با پدیدههای مادی، عقلانی، و معنوی جهان جهانها مقصود جاودانهای دارد که در سراسر زمان در حال به اجرا گذاردن است. خداوند جهانها را مطابق ارادۀ آزاد و مستقل خویش آفرید، و آنها را بر طبق مقصود کاملاً خردمندانه و جاودانۀ خود آفرید. تردید برانگیز است که کسی به غیر از الوهیتهای بهشت و بالاترین همیاران آنان در واقع چیز زیادی در بارۀ مقصود جاودانۀ خداوند بداند. حتی شهروندان والامرتبۀ بهشت نیز نظرات بسیار گوناگونی پیرامون طبیعت مقصود جاودانۀ الوهیتها دارند.
آسان است چنین استنباط شود که مقصود از آفرینش جهان کاملِ مرکزی هاونا صرفاً رضایت طبیعت الهی بوده است. هاونا ممکن است به صورت الگوی آفرینش برای تمام جهانهای دیگر و به عنوان مدرسۀ پایانی برای رهنوردان زمان در مسیرشان به سوی بهشت به کار گرفته شود. با این وجود، چنین آفرینش آسمانی باید بدواً برای خشنودی و رضایت آفرینندگان کامل و بیکران وجود داشته باشد.
به نظر میرسد که در حال حاضر طرح شگفتانگیز کامل ساختن انسانهای تکاملی، و پس از نیل آنان به بهشت و سپاه نهایت، که آموزش بیشتری را برای برخی کارهای آشکار نشدۀ آینده فراهم میسازد، یکی از امور عمدۀ هفت ابرجهانها و تقسیمات فرعی بسیار آن باشد. اما این طرح صعود برای معنویت بخشیدن و آموزش انسانهای فانی زمان و فضا به هیچ وجه مشغلۀ اختصاصی موجودات هوشمند جهان نمیباشد. در واقع، فعالیتهای مسحور کنندۀ بسیار دیگری وجود دارند که اوقات گروههای بزرگ آسمانی را پر نموده و انرژیهای آنان را به خود اختصاص میدهند.
ساکنان یورنشیا برای مدتها خواست خداوند را سوءِ تعبیر کردهاند. در کرۀ شما مشیتی با کارکرد الهی عمل میکند، اما این آن خدمت کودکانه، استبدادی، و مادی نیست که بسیاری از انسانها به آن باور داشتهاند. خواست خداوند شامل فعالیتهای به هم پیوستۀ موجودات آسمانی و ارواح الهی است که مطابق قانون کیهانی، برای تجلیل از خداوند و برای پیشرفت معنوی فرزندان او در جهان به طور بیوقفه تلاش میکنند.
آیا نمیتوانید در برداشتتان از نحوۀ برخورد خداوند با انسان به آن سطحی پیش روید که تشخیص دهید که شعار جهان پیشرفت است؟ نژاد انسان برای رسیدن به موقعیت کنونی خود برای اعصار طولانی تلاش کرده است. در سرتاسر این هزارهها مشیت الهی در حال انجام طرح تکامل تدریجی بوده است. این دو اندیشه در عمل مخالف هم نیستند، بلکه فقط در برداشتهای غلط انسان چنین هستند. مشیت الهی هرگز در تعارض با پیشرفت راستین بشری، چه گذرا یا معنوی، نیست. مشیت همیشه با طبیعت تغییرناپذیر و کامل قانونگذار متعال سازگار است.
”خداوند وفادار است“ و ”تمامی فرامین او عادلانه است.“ ”وفاداری او حتی در آسمانها برقرار است.“ ”ای خداوند، کلام تو تا ابد در آسمانها پایدار است. وفاداری تو نسبت به تمامی نسلها است. تو زمین و مکانهای آن را تثبیت نمودهای.“ ”او یک آفرینندۀ وفادار است.“
هیچ محدودیتی در استفاده از نیروها و شخصیتهایی که پدر ممکن است برای حفظ مقصود و نگاهداری مخلوقاتش به کار گیرد وجود ندارد. ”خدای جاودانه پناهگاه ماست، و بازوان پاینده در زیر هستند.“ ”او که در مکان پنهان والامرتبه سکنی میگزیند زیر سایۀ قادر مطلق پا برجا خواهد ماند.“ ”بنگر، آن کس که نگهدار ماست به خواب غفلت فرو نخواهد رفت و نخواهد خوابید.“ ”ما آگاهیم که تمامی چیزها برای خیر آنهایی که خدا را دوست دارند با هم کار میکنند“، ”زیرا چشمان خداوند مراقب نیکوکاران است، و گوشهای او برای نیایشهای آنان باز است.“
خداوند ”از همۀ چیزها با کلام نیرومند خود“ نگاهداری میکند. و هنگامی که کرات جدید به وجود میآیند، او ”پسران خود را میفرستد و آنها آفریده میشوند.“ خداوند نه تنها میآفریند، بلکه ”از تمامی آنها محافظت میکند.“ خداوند از تمامی چیزهای مادی و تمامی موجودات روحی مداوماً نگاهداری میکند. جهانها به طور ابدی از ثبات برخوردارند. در میان بیثباتی ظاهری ثبات وجود دارد. در میان تحولات انرژی و دگرگونیهای شدید فیزیکی قلمروهای پرستاره یک نظم و امنیت بنیادین وجود دارد.
پدر جهانی از مدیریت جهانها کنارهگیری نکرده است. او یک الوهیت غیرفعال نیست. اگر خداوند به عنوان نگاهدارندۀ کنونی تمامی آفرینش کنار رود، بلافاصله یک فروپاشی جهانی به وقوع خواهد پیوست. به جز خداوند، هیچ چیز به صورت واقعیت وجود نخواهد داشت. در همین لحظه، همچون سراسر اعصار دوردست گذشته و در آیندۀ ابدی، خداوند به نگاهداری ادامه میدهد. دسترسی الهی تا گرداگرد دایرۀ ابدیت امتداد مییابد. جهان مثل یک ساعت کوک نشده است که فقط تا مدتی کار کند و بعد از کار بیافتد. تمامی چیزها مداوماً تجدید حیات میشوند. پدر به طور بیوقفه انرژی، نور، و حیات جاری میسازد. کار خداوند عملی و نیز روحانی است. ”او شمال را روی فضای خالی امتداد میدهد و زمین را روی هیچ چیز آویزان میکند.“
موجودی از نوع من قادر است در امور روزمرۀ مدیریت جهان توازنی غائی کشف کند و هماهنگی گسترده و عمیق بیابد. عمدۀ آنچه که برای ذهن انسانی نامربوط و اتفاقی به نظر میرسد، برای فهم من منظم و سازنده مینماید. اما چیزهای زیادی در جهانها رخ میدهند که من به طور کامل نمیفهمم. من مدتها است که یک دانشجوی نیروها، انرژیها، اذهان، مورانشیاها، ارواح، و شخصیتهای شناخته شدۀ جهانهای محلی و ابرجهانها بودهام و کم و بیش با آنها آشنا هستم. من یک درک کلی از چگونگی عملکرد این نیروها و شخصیتها دارم، و با کارکرد موجودات معتبر هوشمند روحی جهان بزرگ از نزدیک آشنا هستم. من به رغم دانش خود از پدیدههای جهانها، دائماً با کنش واکنشهای کیهانی روبرو هستم که کاملاً قادر به فهم آنها نیستم. من به طور مداوم با تبانیهای ظاهراً اتفاقی همکاری متقابل نیروها، انرژیها، موجودات هوشمند، و ارواح مواجه میشوم که نمیتوانم به گونهای رضایتبخش توضیح دهم.
من کاملاً صلاحیت دارم که کارکرد تمامی پدیدههایی را که مستقیماً نتیجۀ عملکرد پدر جهانی، پسر جاودان، روح بیکران، و به میزان زیاد جزیرۀ بهشت هستند ردیابی و تجزیه و تحلیل کنم. سردرگمی من به سبب مواجهه با چیزی است که به نظر میرسد عملکرد همترازهای اسرارآمیز آنها، سه مطلق بالقوه، باشد. این مطلقها به نظر میرسد مقدم بر ماده، فراتر از ذهن، و مرجح بر روح باشند. من به سبب ناتوانی خود در درک این کارکردهای پیچیده که به حضور و عملکرد مطلق کامل، مطلق الوهیت، و مطلق جهانی نسبت میدهم، دائماً سردرگم و اغلب مبهوت هستم.
این مطلقها باید وجودهای کاملاً آشکار نشده در گسترۀ گیتی باشند که در پدیدههای توانمندی فضا و در کارکرد سایر فوقغاییها این را برای فیزیکدانها، فلاسفه، یا حتی مذهبگرایان غیرممکن میسازند که با قطعیت پیشبینی کنند که نیروها، مفاهیم، یا ارواح آغازین به مطالبات انجام شده در یک وضعیت واقعی پیچیده که در بر گیرندۀ تنظیمات عالی و ارزشهای غائی است دقیقاً چگونه پاسخ خواهند داد.
همچنین یک وحدت ارگانیک در جهانهای زمان و فضا وجود دارد که به نظر میرسد مبنای تمامی تار و پود رویدادهای کیهانی است. این حضور زندۀ ایزد متعالِدر حال تکامل، این همه جا حضوری پیشبینی شدۀ ناکامل توسط آنچه که به نظر میرسد یک هماهنگی شگفتانگیز تصادفی رخدادهای ظاهراً بیربط جهان است به طور غیرقابل فهم همواره تجلی مییابد. این باید کارکرد مشیت — قلمرو ایزد متعال و عامل مشترک — باشد.
من به این باور تمایل دارم که این کنترل گسترده و کلاً غیرقابل شناخت هماهنگی و ارتباط متقابل تمامی فازها و اشکال فعالیت جهان است که موجب میشود چنین آمیزۀ متنوع و ظاهراً ناامیدکنندۀ آشفتهای از پدیدههای فیزیکی، ذهنی، اخلاقی، و روحی چنان بدون خطا برای جلال خداوند و برای بهروزی انسانها و فرشتگان عمل کند.
اما در مفهوم فراگیرتر ”اتفاقات“ ظاهری کیهان بدون شک بخشی از درام متناهی ماجرای زمان - فضای بیکران در کنترل ابدی او روی مطلقها است.
طبیعت از یک جهتِ محدود عادت فیزیکی خداوند است. رفتار یا عمل خداوند از طریق طرحهای آزمایشی و الگوهای تکاملی یک جهان محلی، یک کوکبه، یک سیستم، یا یک سیاره مشروط شده و به طور پیشنگرانه تعدیل میشود. خداوند مطابق یک قانون به خوبی تعریف شده، تغییرناپذیر، و غیرقابل دگرگونی در سرتاسر جهان در حال گسترش بنیادین عمل میکند، اما او الگوهای عمل خویش را تعدیل میکند، طوری که به رفتار هماهنگ و متوازن هر جهان، کوکبه، سیستم، سیاره، و شخصیت مطابق مقاصد، اهداف، و طرحهای محلی پروژههای متناهی حاوی پیشرفت تکاملی کمک نماید.
از این رو طبیعت، آنطور که انسان فانی آن را میفهمد، بنیان زیرین و زمینۀ بنیادین یک الوهیت تغییرناپذیر و قوانین دگرگونی ناپذیر او را ارائه میدارد، که از طریق کارکرد طرحهای محلی، مقاصد، الگوها، و شرایطی که توسط نیروها و شخصیتهای جهان محلی، کوکبه، سیستم، و سیاره آغاز شده و به اجرا گذارده میشوند تعدیلمیشود، به واسطۀ آنها نوسان مییابد، و از طریق آنها دگرگونیهایی را تجربه میکند. برای مثال: همانطور که قوانین خداوند در نبادان مقدر شدهاند، از طریق طرحهایی که توسط پسر آفریننده و روح آفرینشگر این جهان محلی برقرار شدهاند تعدیل مییابند، و علاوه بر تمامی اینها عملکرد این قوانین از طریق خطاها، قصور، و شورشهای برخی موجودات مقیم سیارۀ شما و متعلق به سیستم بلافصل سیارهای سِتانیا بیشتر تحت تأثیر واقع شدهاند.
طبیعت یک برآیند زمانی - فضایی دو عامل کیهانی است: اول، تغییرناپذیری، کمال، و درستکاری الوهیت بهشت، و دوم، طرحهای آزمایشی، خطاهای اجرایی، اشتباهات شورشگرایانه، ناکاملی توسعه، و کاستی خردمندی مخلوقات خارج از بهشت، از بالاترین تا پایینترین. از این رو طبیعت حامل یک رشتۀ یکنواخت، تغییرناپذیر، باشکوه، و شگفتانگیز کمال از دایرۀ ابدیت میباشد؛ اما در هر جهان، در هر سیاره، و در هر زندگی جداگانه، این طبیعت با اعمال، اشتباهات، و بدپیمانیهای مخلوقات سیستمها و جهانهای تکاملی تعدیل میشود، مشروط میشود، و بر حسب اتفاق خدشهدار میشود؛ و از این رو طبیعت همواره باید از یک خلق و خوی در حال تغییر، و علاوه بر آن غیرقابل پیشبینی، گر چه در زیر باثبات برخوردار باشد، و مطابق اسلوبهای عملی یک جهان محلی تغییر یابد.
طبیعت کمال بهشت است که بر کاستی، شرارت، و گناه جهانهای اتمام نیافته تقسیم شده است. لذا این خارج قسمت بیانگر هر دو، کامل و ناکامل، و هر دو، ابدی و گذرا است. تکامل متداوم طبیعت را از طریق افزایش محتوای کمال بهشت و از طریق کاهش محتوای شرارت، اشتباه، و ناهمگونی واقعیت نسبی تعدیل میکند.
خداوند شخصاً در طبیعت یا در هر یک از نیروهای طبیعت حضور ندارد، زیرا پدیدۀ طبیعت روی هم قرارگیری نقصانهای تکامل تدریجی، و گاهی اوقات پیامدهای طغیان شورشگرایانه، روی بنیادهای بهشتی قانون جهانی خداوند است. همانطور که در کرهای نظیر یورنشیا به نظر میرسد، طبیعت هرگز نمیتواند جلوۀ کافی، نمایش حقیقی، و تصویر صادقانۀ یک خدای تماماً خردمند و نامتناهی باشد.
طبیعت، در کرۀ شما، تعدیل قوانین کمال از طریق طرحهای تکاملی جهان محلی است. چه مضحک است که طبیعت به دلیل این که از یک نظرِ محدود و تعدیل شده توسط خداوند مورد رسوخ قرار گرفته، و به دلیل این که فازی از نیروی جهانی و لذا الهی است پرستش شود! همچنین طبیعت جلوۀ ناتمام، ناکامل، و کارکردهای ناقص توسعه، رشد، و پیشرفت یک آزمون جهان در تکامل کیهانی است.
نقایص ظاهری دنیای طبیعی نشانگر هیچ نقص مربوطه در سرشت خداوند نیستند. بلکه این نقایص مشاهده شده صرفاً لحظات اجتنابناپذیر توقف در نمایش قرقرۀ پیوسته در حال حرکت تصویربرداری ابدیت هستند. درست همین وقفههای حاوی نقص در مسیر تداوم کمال هستند که این را برای ذهن متناهی انسان مادی ممکن میسازند که به تصویری اجمالی از واقعیت الهی در زمان و فضا دست یابد. جلوههای مادی الوهیت تنها به این علت برای ذهن تکاملی انسان معیوب به نظر میرسند که انسان فانی اصرار به نگرش پدیدههای طبیعت با چشمان طبیعی دارد، بینایی بشری که با موتای مورانشیا یا با آشکارسازی الهی، جایگزین جبران کنندۀ آن در کرات زمان، مورد کمک واقع نشده است.
و طبیعت خدشهدار شده است، رخسار زیبای او زخم برداشته است، سیمای او پژمرده شده است، با شورش، رفتار ناشایسته، اندیشۀ نادرست هزاران مخلوقی که بخشی از طبیعت هستند، اما به آسیب خوردن او در زمان کمک کردهاند. نه، طبیعت خدا نیست. طبیعت یک شیءِ پرستشی نیست.
انسان مدتهاست که خدا را به صورت کسی شبیه خود پنداشته است. خداوند نسبت به انسان یا هر موجود دیگر در سرتاسر کائنات حسود نیست، هرگز نبوده، و هرگز نخواهد بود. با دانستن این که پسر آفریننده در نظر داشت انسان شاهکار آفرینش سیارهای باشد، فرمانروای تمامی زمین باشد، این که بینش او تحت سلطۀ احساسات پستتر خود او قرار داشت، این صحنه که در برابر بتهای چوبی، سنگی، طلایی، و جاهطلبی خودخواهانه سر تعظیم فرود میآورد — این صحنههای رقتبار خداوند و پسرانش را برمیانگیخت که برای انسان حسود باشند، اما نسبت به او هرگز.
خدای جاودانه ناتوان از خشم و غضب به مفهوم این احساسات بشری و آنطور که انسان چنین واکنشهایی را میفهمد میباشد. این احساسات پست و بیزار کننده هستند. آنها به سختی ارزش انسانی نامیده شدن را دارند، تا چه رسد الهی، و چنین حالاتی نسبت به طبیعت کامل و سیرت زیبای پدر جهانی به کلی بیگانهاند.
دشواری زیاد، بسیار زیاد، که انسانهای یورنشیا در فهم خداوند دارند به سبب پیامدهای گستردۀ شورش لوسیفر و خیانت کلیگسشیا است. در کراتی که به واسطۀ گناه جدا نشدهاند، نژادهای تکاملی قادرند برداشتهای بسیار بهتری نسبت به پدر جهانی فرموله کنند. آنها کمتر از سردرگمی، کژ اندیشی، و تحریف مفهوم رنج میبرند.
خداوند از هیچ کاری که تاکنون انجام داده، اکنون انجام میدهد، یا در آینده انجام خواهد داد توبه نمیکند. او تماماً خردمند و نیز تماماً قدرتمند است. خرد انسان ناشی از آزمونها و اشتباهات تجربۀ بشری است. خرد خداوند مبتنی بر کمال تمام عیار بینش بیکران جهانی او است، و این پیش آگاهی الهی به طور مؤثر ارادۀ آزاد خلاق را هدایت میکند.
پدر جهانی هرگز کاری نمیکند که موجب تأسف یا پشیمانی متعاقب شود، اما مخلوقات دارای ارادۀ جهانهای دور افتاده که توسط شخصیتهای آفرینشگر او طراحی و آفریده شدهاند، از طریق انتخاب تأسفآور خود، گاهی اوقات موجب احساس تأسف الهی در شخصیتهای والدین آفرینندۀ خود میشوند. اما گر چه پدر نه اشتباه میکند، نه پشیمان میشود، و نه تأسف را تجربه میکند، موجودی با یک عاطفۀ پدری است، و هنگامی که فرزندانش با کمکی که توسط طرحهای نیل معنوی و سیاستهای صعود انسانی جهانها چنان آزادانه فراهم شده، نمیتوانند به آن سطوح معنوی که قادرند به آن دست یابند برسند، قلبش بدون شک محزون میشود.
خوبی بیکران پدر فراتر از درک ذهن متناهی زمان است. از این رو برای نمایش مؤثر تمامی فازهای خوبی نسبی همیشه باید مقایسهای با شرارت نسبی (نه گناه) انجام پذیرد. کامل بودن خوبی الهی به این دلیل میتواند از طریق نقصان بینش انسانی تشخیص داده شود که فقط در رابطۀ مقایسهای با نقصان نسبی در روابط زمان و ماده در حرکات فضا قرار دارد.
سیرت خداوند بینهایت فوقبشری است. از این رو این طبیعت الوهیت، پیش از آن که حتی بتواند توسط ذهن متناهی انسان در کادر ایمان درک شود، باید همچون در پسران الهی جسمیت یابد.
خداوند یگانه موجود ساکن، خود شامل، و تغییرناپذیر در تمامی جهان جهانها است، که نه بیرون دارد، نه ماوراء، نه گذشته، و نه آینده. خداوند انرژی هدفمند (روح خلاق) و ارادۀ مطلق است، و اینها خود - موجود و جهانی هستند.
از آنجا که خداوند خود - موجود است، مطلقاً مستقل است. هویت خداوند خود مغایر با تغییر است. ”من، خداوند، تغییر نمیکنم.“ خداوند دگرگونیناپذیر است، اما تا هنگام نیل به مرتبت بهشتی نمیتوانید حتی شروع به فهم این امر کنید که چگونه خداوند از سادگی به پیچیدگی، از هویت به تنوع، از سکون به حرکت، از بیکرانی به متناهی بودن، از الهی به بشری، و از وحدت به دوگانگی و سهگانگی گذر میکند. و لذا خداوند میتواند جلوههای مطلق بودن خود را تعدیل کند زیرا تغییرناپذیری الهی به معنی عدم تحرک نیست. خداوند دارای اراده است — او اراده است.
خداوند موجودی حاوی خودمختاری مطلق است. هیچ حد و مرزی در واکنشهای جهانی او وجود ندارد، به جز آنهایی که توسط خود او برقرار شده است، و اعمال داوطلبانۀ او فقط با آن کیفیتهای الهی و ویژگیهای کامل که به طور ذاتی طبیعت جاودانۀ او را متمایز میکنند تعدیل میشوند. از این رو خداوند به عنوان موجودی دارای خوبی نهایی به علاوۀ یک ارادۀ آزاد حاوی بیکرانی خلاق به جهان مربوط است.
پدر - مطلق آفرینندۀ جهان مرکزی و کامل و پدر تمامی آفرینندگان دیگر است. خداوند شخصیت، خوبی، و ویژگیهای بیشمار دیگر را با انسان و سایر موجودات قسمت میکند، اما بیکرانی اراده فقط متعلق به او است. خداوند به واسطۀ تمایلات طبیعت جاودانهاش و به واسطۀ اصول خرد بیکرانش در اعمال خلاقش محدود است. خداوند فقط آنچه را که بینهایت کامل است شخصاً انتخاب میکند، از این رو جهان مرکزی از کمال آسمانی برخوردار است. و در حالی که پسران آفریننده به طور کامل در الوهیت او، حتی فازهایی از مطلق بودن او، سهیم هستند، در مجموع به واسطۀ آن نهایت خردمندی که بیکرانی ارادۀ پدر را رهنمون میشود محدود نیستند. لذا، در مرتبت فرزندی میکائیل، ارادۀ خلاق حتی فعالتر میشود، کاملاً الهی و تقریباً غائی، اگر نه مطلق. پدر بیکران و جاودانه است، اما انکار امکان خود محدودسازی ارادی او منجر به انکار همین مفهوم مطلق بودن ارادی او میشود.
مطلق بودن خداوند بر تمامی هفت سطوح واقعیت جهان سایه افکنده است. و تمامی این طبیعت مطلق تابع رابطۀ آفریننده با خانوادۀ جهانی مخلوق او است. ممکن است عدالت سهگانه در جهان جهانها با موشکافی تعیین ویژگی شود، اما خدای جهانها در تمامی رابطۀ عظیم خانوادگیش با مخلوقات زمان تابع احساس الهی است. در ابتدا و در انتها — برای ابد — خدای بیکران یک پدر است. از میان تمامی عناوین ممکن که او میتواند به طور شایسته با آنها شناخته شود، به من رهنمود داده شده که خدای تمامی آفرینش را به عنوان پدر جهانی تصویر نمایم.
در خدای پدر اعمال مبتنی بر ارادۀ آزاد در سیطرۀ قدرت قرار ندارند، و توسط هوشمندی تنها نیز هدایت نمیشوند. شخصیت الهی به این صورت تعریف میگردد که در روح وجود دارد و خود را به صورت محبت به جهانها آشکار میسازد. از این رو، اولین منبع و مرکز در تمامی روابط شخصیش با شخصیتهای خلق شدۀ جهانها همواره و به طور مداوم یک پدر بامهر و محبت میباشد. خداوند در بالاترین مفهوم کلام یک پدر است. او از طریق آرمانگرایی کامل مهر الهی برای ابد برانگیخته میشود، و آن طبیعت مهرآمیز قویترین بیان و بزرگترین رضایت خود را در دوست داشتن و دوست داشته شدن مییابد.
در علم، خداوند اولین علت است؛ در مذهب، پدر جهانی و بامحبت است؛ در فلسفه، موجود یگانهای که به واسطۀ خود وجود دارد، و به هیچ موجود دیگری برای وجود وابسته نیست بلکه واقعیت وجود را به همه چیز و به تمامی موجودات دیگر با بخشندگی عطا میدارد. اما به آشکارسازی الهی نیاز است که نشان داده شود که خدای مذهب اولین علت علم و وحدت خود - موجودِ فلسفه است، سرشار از رحمت و نیکی و متعهد به این که موجب بقای ابدی فرزندانش در زمین شود.
ما مشتاق مفهوم بیکران هستیم، اما ایدۀ تجربی خداوند، ظرفیت ما در همه جا و در هر زمان برای درک عوامل شخصیت و ربانیتِ بالاترین برداشت ما از الوهیت، را پرستش میکنیم.
آگاهی از یک زندگی پیروزمند بشری در زمین ناشی از آن ایمان مخلوق است که در هنگام مواجه شدن با منظرۀ وحشتناک محدودیتهای بشری جرأت مییابد هر قسمت تکراری از وجود را از طریق این اعلام راسخ به چالش بطلبد: حتی اگر نتوانم این کار را انجام دهم، در من کسی زندگی میکند که میتواند و آن را انجام خواهد داد، بخشی از پدر - مطلق جهان جهانها. و این ”آن پیروزی، همان ایمان شما، است که بر دنیا غلبه میکند.“
سنت مذهبی سند به طور ناقص حفظ شدۀ تجارب انسانهای خداشناس روزگاران گذشته است، اما این اسناد به عنوان راهنمای زندگی مذهبی یا به عنوان منبع اطلاعات حقیقی پیرامون پدر جهانی قابل اعتماد نیستند. چنین اعتقادات باستانی به واسطۀ این واقعیت که انسان بدوی یک اسطورهپرداز بود به طور یکنواخت تغییر داده شدهاند.
یکی از بزرگترین منابع سردرگمی در یورنشیا پیرامون طبیعت خداوند ناشی از ناتوانی کتب مقدس شما در متمایز ساختن آشکار شخصیتهای تثلیث بهشت از هم و الوهیت بهشت از آفرینندگان و سرپرستان جهان محلی است. در طول مدیریتهای پیشین زمین که فهمی ناقص از آنها وجود دارد، کاهنان و پیامبران شما نتوانستند پرنسهای سیارهای، حکمرانان سیستم، پدران کوکبه، پسران آفریننده، فرمانروایان ابرجهان، ایزد متعال، و پدر جهانی را به وضوح از هم تمایز دهند. بسیاری از پیامهای شخصیتهای تحت فرمان، نظیر حاملین حیات و رستههای گوناگون فرشتگان، در اسناد تاریخی شما، به صورت پیامهایی که از سوی خود خداوند آمده عرضه شدهاند. اندیشۀ مذهبی مردم یورنشیا هنوز شخصیتهای همیار الوهیت را با خود پدر جهانی اشتباه میگیرد، طوری که همگی تحت یک لقب به شمار میآیند.
مردم یورنشیا مداوماً دستخوش تأثیر برداشتهای بدوی از خداوند هستند. خدایانی که در طوفان میغرند، زمین را با خشم خود میلرزانند و انسانها را با غضب خود نابود میسازند، و عدم خشنودی خود را طی روزگاران قحطی و سیل با انجام مجازات نشان میدهند. اینها خدایان مذاهب بدوی هستند. آنها خدایانی نیستند که زندگی میکنند و بر جهانها حکومت میکنند. چنین مفاهیمی یادگار روزگارانی هستند که انسانها تصور میکردند جهان تحت هدایت و سلطۀ هوسهای چنین خدایان خیالی قرار دارد. اما انسان فانی شروع به درک این کرده است که تا جایی که به سیاستهای اداری و رفتار آفرینندگان عالی و کنترلگران عالی مربوط میشود وی در قلمرو قانون و نظم نسبی زندگی میکند.
ایدۀ بربری دلجویی کردن از یک خدای خشمگین، استمالت از یک خدای آزرده شده، مورد لطف الوهیت واقع شدن از طریق قربانیها و کفاره، و حتی ریختن خون، نمایانگر مذهبی است که کاملاً نابخردانه و بدوی است، فلسفهای که برازندۀ یک عصر روشنبینی علمی و حقیقت نیست. چنین باورهایی برای موجودات آسمانی و فرمانروایان الهی که در جهانها خدمت و حکومت میکنند به کلی بیزار کننده هستند. باور داشتن، اعتقاد داشتن، و آموزش دادن این که برای کسب لطف خداوند و دفع خشم موهوم الهی باید خون بیگناه ریخته شود توهین به خداوند است.
عبرانیان باور داشتند که ”بدون ریختن خون بخشش گناه نمیتواند وجود داشته باشد.“ آنها از این ایدۀ قدیمی و بتپرستانه که خدایان بدون دیدن خون نمیتوانند مورد دلجویی واقع شوند رهایی نیافته بودند. با این حال موسی به پیشرفتی آشکار دست یافت هنگامی که انجام قربانیهای انسانی را قدغن نمود و در اذهان بدوی پیروان ساده دل صحراگرد خود آئین قربانی حیوانات را جانشین آن کرد.
اعطای یک پسر بهشت در کرۀ شما وجه تفکیکناپذیر وضعیت پایان دادن یک عصر سیارهای بود؛ آن گریزناپذیر بود، و برای جلب نظر لطف خداوند ضروری نبود. این اعطا همچنین عمل نهایی شخصی یک پسر آفریننده در ماجرای طولانی کسب حاکمیت تجربی جهانش بود. چه تحریف آشکاری از سیرت بیکران خداوند! این آموزش که قلب پدرانۀ او با تمامی سردی و سختی شدیدش طی بدبختیها و محنتهای مخلوقاتش آنقدر لمس ناکردنی بود که بخششهای مهرآمیز او تا پیش از دیدن خونریزی و مردن پسر بیگناهش روی صلیب در جلجتا تحقق نیافت!
اما ساکنان یورنشیا از این خطاهای باستانی و خرافات بتپرستانه پیرامون طبیعت پدر جهانی رهایی خواهند یافت. آشکارسازی حقیقت پیرامون خداوند در حال پدیدار شدن است، و فرجام تیرۀ بشر این است که پدر جهانی را در تمامیت سیرت زیبا و ویژگیهای دوست داشتنیش که توسط پسر آفریننده که به عنوان پسر انسان و پسر خداوند با اقامت موقت در یورنشیا چنان باشکوه به تصویر در آمد بشناسند.
[ارائه شده توسط یک مشاور الهی یوورسا.]
اگر ذهن متناهی انسان قادر نباشد درک کند که چگونه یک خدای بسیار بزرگ و بسیار باعظمت همچون پدر جهانی میتواند برای دوستی با هر مخلوق بشری از منزلگاه جاودانۀ خویش در نهایت کمال فرود آید، پس چنین خرد متناهی بنا بر حقیقت این واقعیت که یک جزءِ واقعی از خدای زنده در درون خرد برخوردار از ذهن نرمال و به لحاظ اخلاقی آگاهِ هر انسان یورنشیا ساکن است، باید از همدمی الهی اطمینان داشته باشد. تنظیم کنندگان ساکن فکری بخشی از الوهیت جاودانۀ پدر بهشتی میباشند. انسان برای یافتن خداوند و تلاش برای مشارکت ربّانی با او نباید دورتر از تجربۀ درونی تعمق روانش روی این حضور واقعی روحانی برود.
خداوند بیکرانیِ سرشت جاودانۀ خود را در سرتاسر واقعیتهای موجودِ شش همتراز مطلق خود توزیع نموده است، اما او در هر زمان میتواند با هر بخش یا فاز یا نوع آفرینش از طریق کارکرد اجزای پیششخصی خود تماس شخصی مستقیم برقرار نماید. و خدای جاودان همچنین امتیاز اهدای شخصیت به آفرینندگان الهی و مخلوقات زندۀ جهان جهانها را به خود اختصاص داده است، ضمن این که علاوه بر آن امتیاز حفظ تماس مستقیم و پدرانه را با تمامی این موجودات شخصی از طریق مدار شخصیت محفوظ نموده است.
ناتوانی مخلوق متناهی برای نزدیکی به پدر نامتناهی ذاتیِ، نه انزوای پدر، بلکه متناهی بودن و محدودیتهای مادی موجودات آفریده شده است. میزان تفاوت روحانی میان بالاترین شخصیت جهان هستی و گروههای پایینتر موجودات هوشمند خلق شده غیرقابل تصور است. اگر برای رستههای پایینتر موجودات هوشمند ممکن بود که بیدرنگ به حضور خود پدر نقل مکان شوند نمیدانستند آنجا هستند. آنها در آنجا نسبت به حضور پدر جهانی همانقدر ناآگاه میبودند که در اکنون در اینجا هستند. پیش از این که انسان فانی به طور استوار و در حیطۀ قلمرو امکان بتواند درخواست انتقال امن به پیشگاه بهشتی پدر جهانی را بنماید در پیش روی او یک راه طولانی طولانی وجود دارد. انسان پیش از آن که به سطحی دست یابد که دید معنوی به بار آورد، که به موجب آن قادر شود حتی هر یک از هفت روح استاد را ببیند، باید بارها از نظر روحی تغییر و تبدیل شود.
پدر ما مخفی نیست؛ او در انزوای اختیاری قرار ندارد. او برای آشکار ساختن خود به فرزندان قلمروهای جهانی خویش منابع خرد الهی را در تلاشی بیپایان بسیج نموده است. شکوهی بیکران و سخاوتی غیرقابل وصف به عظمت محبت او مربوط است که موجب میشود او آرزوی همدمی با هر موجود خلق شدهای را که بتواند او را درک کند، دوست بدارد، یا به وی نزدیک شود داشته باشد؛ و از این رو محدودیتهای ذاتی شما، که از شخصیت متناهی و وجود مادی شما جدایی ناپذیر است، زمان و مکان و شرایطی را که به واسطۀ آن بتوانید به هدف سفر فراز انسانی و ایستادن در پیشگاه پدر در مرکز تمامی چیزها دست یابید تعیین میکند.
اگر چه شما برای نزدیکی به حضور بهشتی پدر باید تا نیل به بالاترین سطوح متناهی پیشرفت روحی منتظر بمانید، باید به خاطر شناخت احتمال پیوسته موجود همدمی فوری معنوی با روح اعطایی پدر که به طور صمیمانه با روان درونی شما و نفس معنویت یابندۀ شما معاشر است شادمان باشید.
انسانهای قلمروهای زمان و فضا ممکن است در تواناییهای ذاتی و عطیۀ عقلانی به اندازۀ زیاد متفاوت باشند، آنها ممکن است از محیطهایی که به طور استثنایی برای ترقی اجتماعی و پیشرفت اخلاقی مطلوب است بهرهمند باشند، یا ممکن است متحمل فقدان تقریباً هر وسیلۀ یاری دهندۀ بشری به فرهنگ و پیشرفت ظاهری در هنرهای تمدن شوند؛ اما امکانات برای پیشرفت معنوی در دوران فراز زندگی برای همه یکسان است؛ سطوح فزایندۀ بینش معنوی و معانی کیهانی کاملاً مستقل از کلیۀ چنین ناهمسانیهای اجتماعی- اخلاقیِ محیطهای متنوع مادی در کرات تکاملی به دست میآیند.
انسانهای یورنشیا هر قدر هم که در موقعیتها و عطایای عقلانی، اجتماعی، اقتصادی، و حتی اخلاقی خود تفاوت داشته باشند، فراموش نکنید که عطیۀ معنوی آنها یکسان و بیهمتا است. آنها همگی از همان حضور الهی هدیۀ پدر بهرهمند هستند، و همگی به طور یکسان از این امتیاز برخوردارند که در پی همدمی صمیمانۀ شخصی با این روح سکنیگزین که منشأ الهی دارد هستند، ضمن این که همگی میتوانند پذیرش راهبری یکسان معنوی این ناصحان اسرارآمیز را برگزینند.
اگر انسان فانی به لحاظ معنوی با دل و جان برانگیخته شود، و به طور تمام و کمال وقف انجام خواست پدر گردد، از آنجا که تنظیم کنندۀ سکنیگزین و الهی با قطع و یقین و به طور مؤثر به لحاظ معنوی به او اهدا گشته است، در تجربۀ آن فرد پدیداری بصیرت متعالی شناخت خداوند و اطمینان آسمانی بقا به مقصود یافتن خدا از طریق تجربۀ تدریجی بیشتر و بیشتر همانند او شدن، نمیتواند صورت نیابد.
انسان به لحاظ معنوی توسط یک تنظیم کنندۀ فکریِ بقا یافته مورد سکنی واقع شده است. اگر چنین ذهن انسانی به طور صادقانه و معنوی برانگیخته شود، اگر چنین روان بشری اشتیاق شناخت خداوند و همانند او شدن را داشته باشد، و صادقانه بخواهد خواست پدر را انجام دهد، هیچ تأثیر منفی محرومیت بشری یا نیروی مثبت محتمل مداخله کنندهای وجود ندارد که بتواند مانع از فراز قطعی چنین روانِ به لحاظ الهی برانگیخته شده به دروازههای بهشت شود.
پدر خواستار این است که کلیۀ مخلوقاتش در مشارکت ربانی شخصی با او باشند. او در بهشت مکانی برای پذیرش تمامی آنهایی دارد که وضعیت بقا و طبیعت معنویشان چنین دستیابیهایی را ممکن میسازد. از این رو اکنون و برای همیشه در فلسفۀ خود پایدار باشید: برای هر یک از شما و برای همگی ما، خداوند قابل دسترسی است. خدواند دست یافتنی است، راه باز است. نیروهای مهر الهی و راهها و شیوههای سرپرستی الهی در تلاش برای تسهیل پیشروی هر موجود ارزشمند هوشمند هر جهان به حضور بهشتی پدر جهانی همگی به هم قفل هستند.
این واقعیت که دستیابی به خداوند مستلزم زمان کلانی است، حضور و شخصیت بیکران را کمتر واقعی نمیسازد. صعود شما بخشی از مدار هفت ابرجهان است، و گر چه شما به دفعات بیشمار به دور آن چرخش میکنید، میتوانید انتظار داشته باشید که در روح و مرتبت همواره به سوی درون چرخش کنید. شما میتوانید از انتقال کره به کره اطمینان داشته باشید، از مدارهای بیرونی همواره نزدیکتر به مرکز درونی، و شک نداشته باشید که روزی در حضور الهی و مرکزی خواهید ایستاد و او را خواهید دید، به بیانی استعاری، رو در رو. مسئله دستیابی به سطوح واقعی و عملیِ معنوی است؛ و این سطوح معنوی فقط به وسیلۀ هر موجودی قابل دستیابی هستند که توسط یک ناصح اسرارآمیز مورد سکنی واقع شده باشد، و متعاقباً برای ابد با آن تنظیم کنندۀ فکر پیوند یافته باشد.
پدر در اختفای معنوی نیست، اما تعداد بسیار زیادی از مخلوقات او خود را در میان تصمیمات عمدی خویش پنهان ساختهاند و در حال حاضر از طریق انتخاب راههای انحرافی خودشان و از طریق زیادهروی سمجوار اذهان متعصب و سرشتهای غیرروحانیشان خود را از همدمی معنوی با روح او و روح پسر او جدا ساختهاند.
انسان فانی تا زمانی که قدرت انتخاب برایش باقی است ممکن است به سوی خداوند کشیده شود و ممکن است مکرراً خواست الهی را ترک کند. فنای نهایی انسان قطعی نمیشود تا این که او توان گزینش خواست پدر را از دست بدهد. قلب پدر هرگز برای نیاز و درخواست فرزندانش بسته نیست. فرزندان او فقط هنگامی که نهایتاً و برای همیشه میل به انجام خواست الهی او — شناخت او و همانند او بودن — را از دست میدهند، قلوب خود را به سوی نیروی گیرای پدر برای همیشه میبندند. به همین ترتیب هنگامی که پیوند با تنظیم کننده به جهان اعلام میدارد که چنین صعود کنندهای به این انتخاب نهایی و بازگشت ناپذیر دست زده است که مطابق خواست پدر زندگی کند، سرنوشت ابدی انسان تضمین میشود.
خدای بزرگ با انسان فانی تماس مستقیم میگیرد و بخشی از خودِ بیکران و جاودان و غیرقابل فهمش را عطا میدارد که در درون او زندگی کند و سکنی گزیند. خداوند با انسان به یک ماجراجویی جاودانه مبادرت ورزیده است. اگر شما به راهبریهای نیروهای روحی درون و اطرافتان تن در دهید، نمیتوانید در نیل به سرنوشت والایی که توسط یک خداوند با محبت به عنوان هدف جهانی مخلوقات فرازگرای او که متعلق به کرات تکاملی فضا هستند تعیین شده است ناتوان بمانید.
حضور فیزیکی بیکران واقعیت جهان مادی است. حضور ذهنی الوهیت باید توسط عمق هر تجربۀ عقلانی و به وسیلۀ سطح تکاملی شخصیت تعیین شود. حضور معنوی ربانیت باید به دلیل ضرورت در جهان متفاوت باشد. آن توسط ظرفیت معنوی پذیرش و توسط درجۀ وقف خواست مخلوق به انجام خواست الهی تعیین میشود.
خداوند در هر یک از فرزندان از روح تولد یافتۀ خود زندگی میکند. پسران بهشتی همیشه به حضور خداوند، ”دست راست پدر“، دسترسی دارند، و تمامی شخصیتهای مخلوق او به ”آغوش پدر“ دسترسی دارند. این امر به مدار شخصیت، هر گاه، هر جا، و به هر طریق که مورد تماس واقع شود، اشاره دارد، و یا در غیر این صورت مستلزم تماس شخصی خود آگاه، و همدمی معنوی با پدر جهانی، چه در منزلگاه مرکزی یا در مکان مشخص دیگر، همچون در یکی از هفت کرات مقدس بهشت، میباشد.
با این وجود حضور الهی نمیتواند، چنان به طور کامل و با قطعیت زیاد همچون در تلاش شما برای همدمی معنوی با ناصح اسرارآمیز سکنی گزین، تنظیم کنندۀ فکری بهشت، هیچ جا در طبیعت یا حتی در زندگی انسانهای خداشناس کشف شود. این چه خطایی است که خداوند را بسیار دور در آسمانها تصور کنید، وقتی که روح پدر جهانی در درون ذهن خودتان زندگی میکند!
به دلیل این ذرۀ خداوند که در شما سکنی میگزیند است که میتوانید امید داشته باشید، به تدریج که در هماهنگی با راهبریهای معنوی تنظیم کننده پیشرفت میکنید، بیشتر به طور کامل حضور و نیروی دگرگون کنندۀ آن تأثیرات معنوی دیگری را که شما را احاطه میکنند و با شما تماس دارند اما به صورت جزئی از شما عمل نمیکنند، تشخیص دهید. این واقعیت که شما به لحاظ عقلانی نسبت به تماس نزدیک و صمیمانه با تنظیم کنندۀ سکنیگزین آگاه نیستید عدم وجود این تجربۀ تعالی بخش را به هیچ وجه ثابت نمیکند. گواه دوستی با تنظیم کنندۀ الهی به طور کامل شامل طبیعت و گسترۀ میوههای روح است که در تجربۀ زندگی هر فرد ایماندار به بار میآیند. ”آنها را از طریق میوههایشان خواهید شناخت.“
این برای ذهن مادی انسان فانیِ اندک معنویت یافته به طور فزاینده دشوار است که آگاهی چشمگیری از فعالیتهای روحی وجودهایی الهی همچون تنظیم کنندگان بهشت را تجربه کند. به تدریج که روانِ آفرینش مشترک ذهن و تنظیم کننده به طور فزاینده موجودیت مییابد، فاز جدیدی از آگاهی روان که قادر است حضور، و راهبریهای روحی، و سایر فعالیتهای فوق مادی ناصحان اسرارآمیز را تجربه کرده و بشناسد نیز تکامل مییابد.
تمامی تجربۀ همدمی معنوی با تنظیم کننده شامل منزلت اخلاقی، برانگیختن ذهنی، و تجربۀ معنوی است. درک فرد از چنین دستاوردی عمدتاً، گر چه نه به طور منحصر به فرد، محدود به حیطۀ آگاهی روان میباشد، اما گواه آن در نمایان شدن میوههای روح در زندگی کلیۀ چنین تماس گیران درونی - روحی در دسترس و فراوان است.
اگر چه الوهیتهای بهشت، از دیدگاه جهان، همچون یکی هستند، در روابط معنویشان با موجوداتی نظیر آنهایی که در یورنشیا سکونت دارند، سه شخص متمایز و جداگانهاند. در رابطه با جذابیتهای شخصی، مشارکت ربانی، و سایر روابط نزدیک میان خدایان تفاوت وجود دارد. در بالاترین مفهوم، ما پدر جهانی، و فقط او را پرستش میکنیم. درست است که ما پدر را آنطور که در پسران آفرینندهاش تجلی یافته است میتوانیم پرستش کنیم و چنین میکنیم، اما این پدر است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم مورد پرستش و ستایش واقع میشود.
تمامی انواع تقاضاها به قلمرو پسر جاودان و سازمان روحی پسر تعلق دارند. دعاها، تمامی ارتباطات رسمی، هر چیز به جز ستایش و پرستش پدر جهانی، اموری هستند که به جهان محلی مربوطند. آنها معمولاً از حوزۀ اختیارات یک پسر آفریننده خارج نمیشوند. اما بدون شک پرستش از طریق کارکرد مدار شخصیت پدر در گسترۀ شخص آفریننده قرار دارد و به آن فرستاده میشود. علاوه بر آن ما باور داریم که چنین ثبت ادای احترام مخلوقی که تنظیم کننده در او ساکن است از طریق حضور روحی پدر تسهیل میشود. شواهد عظیمی وجود دارد که چنین باوری را اثبات نماید، و من میدانم که کلیۀ رستههای اجزای پدر قادرند که نیایش با حسن نیت تابعین خود را به طور قابل قبول در حضور پدر جهانی ثبت نمایند. همچنین تنظیم کنندگان بدون شک کانالهای پیش شخصی مستقیم ارتباط با پدر را به کار میگیرند، و به همین ترتیب قادرند مدارهای روحی - جاذبهای پسر جاودان را به کار گیرند.
پرستش به منظور خودش است. دعا نمایانگر یک عنصر نفع خود یا مخلوق است. این تفاوت عمده میان پرستش و دعا است. در پرستش راستین مطلقاً هیچ عنصر تقاضا برای خویش یا منافع شخصی دیگر وجود ندارد. ما صرفاً خداوند را برای درک آنچه که میباشد پرستش میکنیم. پرستش کننده در پرستش تقاضای چیزی را نمیکند و انتظار چیزی را ندارد. ما پدر را به این دلیل که ممکن است چیزی برای چنین ستایشی عایدمان شود پرستش نمیکنیم. ما به عنوان یک واکنش طبیعی و خود انگیخته نسبت به شناخت شخصیت بیهمتای پدر و به دلیل طبیعت دوست داشتنی و ویژگیهای پرستیدنی او به این نیایش دست میزنیم و درگیر چنین پرستشی میشویم.
در لحظهای که عنصر نفع شخصی وارد پرستش شود، فوراً نیایش از پرستش به دعا تبدیل میشود و باید به طور مناسبتر به شخص پسر جاودان یا پسر آفریننده معطوف گردد. اما در تجربۀ عملی مذهبی دلیلی وجود ندارد که دعا به عنوان بخشی از پرستش حقیقی به خدای پدر خطاب نشود.
هنگامی که شما با امور عملی زندگی روزمرۀ خود سر و کار دارید، در دستان شخصیتهای روحی که منشأ در سومین منبع و مرکز دارند قرار دارید. شما با نیروهای عامل مشترک همکاری میکنید. و چنین است: شما خداوند را پرستش میکنید؛ به پسر دعا میکنید، و با او همدمی روحانی دارید؛ و جزئیات اقامت زمینی خود را در ارتباط با موجودات هوشمند روح بیکران که در کرۀ شما و در سرتاسر جهان شما عمل میکنند حل و فصل میکنید.
پسران آفریننده یا حکمران که مسئولیت سرنوشت جهانهای محلی را به عهده دارند در جای پدر جهانی و پسر جاودان بهشت، هر دو، قرار دارند. این پسران جهان ستایش پرستش را به نام پدر دریافت میکنند، و به تقاضاهای افراد درخواست کنندۀ خود در سرتاسر آفرینشهای مربوطۀ خویش گوش فرا میدهند. برای فرزندان یک جهان محلی یک پسر میکائیل از نظر کلیۀ مقصودها و منظورهای عملی، خدا است. او تجسم پدر جهانی و پسر جاودان در جهان محلی است. روح بیکران از طریق ارواح جهان، همیاران اداری و آفرینشگر پسران آفرینندۀ بهشتی، با فرزندان این قلمروها تماس شخصی دارد.
پرستش صادقانه متضمن بسیج تمامی نیروهای شخصیت بشری تحت سلطۀ روان در حال تکامل و تحت هدایت الهی تنظیم کنندۀ فکری مربوطه است. ذهن حاوی محدودیتهای مادی هرگز نمیتواند از اهمیت واقعی پرستش راستین به اندازۀ زیاد آگاه شود. درک انسان از واقعیت تجربۀ پرستش عمدتاً از طریق وضعیت رشد و نمو روان فناناپذیر در حال تکاملش تعیین میشود. رشد معنوی روان به طور کامل مستقل از خود آگاهی عقلانی رخ میدهد.
تجربۀ پرستش شامل تلاش والای تنظیم کنندۀ نامزد است که آرزوهای وصف ناپذیر و آرمانهای بیان ناپذیر روان بشری — آفرینش مشترک ذهن فانیِ در جستجوی خدا و تنظیم کنندۀ فناناپذیرِ آشکار کنندۀ خداوند — را با پدر الهی در میان میگذارد. از این رو پرستش عملِ موافقت ذهن مادی با تلاش نفس معنوی کنندۀ خویش، تحت هدایت روح مربوطه است که به عنوان یک فرزند با ایمان پدر جهانی با خداوند ارتباط برقرار کند. ذهن انسان فانی رضایت میدهد پرستش کند؛ روان فناناپذیر مشتاق پرستش است و آن را آغاز میکند؛ وجود تنظیم کنندۀ الهی از جانب ذهن انسانی و روان فناناپذیر در حال تکامل چنین پرستشی را هدایت میکند. در تحلیل نهایی پرستش حقیقی تجربهای میشود که در چهار سطح کیهانی تحقق مییابد: عقلانی، مورانشیایی، روحی، و شخصی — خود آگاهی ذهن، روان، و روح، و یگانگی آنها در شخصیت.
اصول اخلاقی مذاهب تکاملی از طریق نیروی انگیزانندۀ ترس انسانها را در جستجوی خدا به پیش میراند. مذاهب مکاشفهای انسانها را مجذوب جستجوی خدای مهر و محبت میکنند، زیرا آنها مشتاق این هستند که همانند او شوند. اما مذهب صرفاً یک احساس منفعل ”وابستگی مطلق“ و ”اطمینان به بقا“ نیست. آن یک تجربۀ زنده و دینامیک نیل به ربانیت مبتنی بر خدمت به بشریت است.
خدمت بزرگ و بلافصل مذهب راستین برقراری یک یگانگی پایدار در تجربۀ بشری، یک آرامش ماندگار و یک اطمینان ژرف است. با انسان بدوی، حتی پلیتئیسم یک وحدت نسبی برداشت در حال تکامل الوهیت است. پلیتئیسم مونوتئیسمِ در حال به وجود آمدن است. دیر یا زود، سرانجام خداوند به صورت واقعیت ارزشها، جوهر معانی، و حقیقت زندگی فهم میشود.
خداوند نه تنها تعیین کنندۀ سرنوشت است، بلکه مقصد جاودانۀ انسان میباشد. کلیۀ فعالیتهای غیرمذهبی بشری در پی تطبیق جهان با خدمت تحریف کنندۀ به خود میباشند. فرد به راستی مذهبی به دنبال تعیین هویت خویش با جهان و سپس وقف فعالیتهای این خویشتن یگانه شده به خدمت به خانوادۀ جهانیِ موجودات همنوع، بشر و فوق بشر، میباشد.
قلمروهای فلسفه و هنر میان فعالیتهای غیرمذهبی و مذهبی خویشتن بشری قرار دارند. انسان برخوردار از ذهن مادی از طریق هنر و فلسفه به تفکر و تعمق پیرامون واقعیتهای معنوی و ارزشهای جهانی حاوی معانی جاودان فریفته میشود.
کلیۀ ادیان پرستش الوهیت و دکترینی از رستگاری بشر را آموزش میدهند. مذهب بودایی نجات از درد و رنج، و آرامش بیپایان را وعده میدهد. مذهب یهود نجات از دشواریها، رفاه مبتنی بر درستکاری را وعده میدهد. مذهب یونانی نجات از ناهماهنگی، زشتی، از طریق درک زیبایی را وعده داد. مسیحیت رستگاری از گناه، تقدس، را وعده میدهد. اسلام رهایی از معیارهای سخت اخلاقی یهودیت و مسیحیت را فراهم میکند. مذهب عیسی رهایی از خود، نجات از شر انزوای مخلوق در زمان و در ابدیت است.
عبرانیان دین خود را مبتنی بر نیکی، و یونانیان بر زیبایی قرار دادند. هر دو مذهب به دنبال حقیقت بودند. عیسی یک خدای محبت را آشکار نمود، و محبت تماماً در بر گیرندۀ حقیقت، زیبایی، و نیکی است.
زرتشتیان مذهبی از اصول اخلاقی، هندوها یک مذهب متافیزیکی، و کنفسیوسیها یک مذهب حاوی اخلاقیات داشتند. عیسی مطابق مذهبی از خدمت زندگی کرد. تمامی این مذاهب ارزشمند هستند، به این لحاظ که شیوهای معتبر برای رسیدن به مذهب عیسی هستند. سرانجام مذهب این است که واقعیتِ یگانگیِ معنویِ تمامی آنچه که در تجربۀ بشری نیک، زیبا، و راستین است شود.
مذهب یونانی یک شعار داشت: ”خود را بشناس“. عبرانیان آموزش خود را روی ”خدای خود را بشناس“ متمرکز کرده بودند. مسیحیان بشارتی را موعظه میکنند که ”شناخت خداوند عیسی مسیح“ را هدف قرار داده است. عیسی خبر خوش ”شناختن خداوند، و خودتان به عنوان یک فرزند خداوند“ را اعلام نمود. این مفاهیم متفاوت از مقصود مذهب رویکرد فرد را در وضعیتهای گوناگون زندگی تعیین میکند و نشانگر عمق پرستش و طبیعت عادات شخصی او در دعا است. وضعیت معنوی هر مذهب به واسطۀ طبیعت نیایشهای آن میتواند تعیین شود.
مفهوم یک خدای نیمه بشر و حسود یک گذار اجتناب ناپذیر میان پلیتئیسم و مونوتئیسمِ متعالی است. یک آنتروپومورفیسم ستایش یافته بالاترین سطح دستیابی مذهب صرفاً تکاملی است. مسیحیت مفهوم آنتروپومورفیسم را از پندار بشری به مفهوم متعالی و الهیِ شخصِ مسیحِ جلال یافته ارتقا داده است. و این بالاترین آنتروپومورفیسم است که انسان همواره میتواند تصور کند.
برداشت مسیحی از خداوند تلاشی برای ادغام سه آموزش جداگانه است:
1- برداشت عبرانی — خداوند به عنوان یک مدافع ارزشهای اخلاقی، یک خداوند درستکار.
2- برداشت یونانی — خداوند به عنوان یک یگانه کننده، یک خداوند خرد.
3- برداشت عیسی — خداوند به عنوان یک دوست زنده، یک پدر با محبت، وجود الهی.
از این رو باید آشکار باشد که الهیات مختلط مسیحی با مشکلات زیادی در رسیدن به انسجام مواجه است. این مشکل از طریق این واقعیت که آموزههای اولیۀ مسیحی به طور کلی مبتنی بر تجربۀ شخصی مذهبی سه شخص متفاوت بودند بیشتر تشدید میشود: فیلون اسکندرانی، عیسی ناصری، و پولس طرسوس.
در مطالعۀ زندگی مذهبی عیسی، به او به گونهای مثبت بنگرید. زیاد به بیگناهی او فکر نکنید، بلکه به درستکاری و خدمت مهرآمیز او. عیسی مهر منفعلی را که در برداشت عبرانی از پدر آسمانی آشکار گشت به عاطفۀ بالاتر فعال و به مخلوق مهر ورز خدایی که پدر هر فرد، حتی فرد خطاکار میباشد ارتقا داد.
منشأ اخلاقیات در علت خود آگاهی است؛ آن فوق حیوانی ولی کاملاً تکاملی است. تکامل بشر در هویدا شدنش تمامی عطایایی را که مقدم بر اعطای تنظیم کنندگان و جاری شدن روح حقیقت است در بر میگیرد. اما نیل به سطوح اخلاقیات انسان را از تقلاهای واقعی زندگی انسانی رها نمیسازد. محیط فیزیکی انسان مستلزم نبرد برای وجود است. محیط اجتماعیِ پیرامون تنظیمات اخلاقی را ضروری میسازد. وضعیتهای اخلاقی نیازمند تصمیمگیری در بالاترین قلمروهای استدلال هستند. تجربۀ معنوی خواستار این است که انسان خداوند را پیدا نموده و (پس از فهم او) به طور صادقانه تلاش کند مثل او باشد.
بنیاد مذهب در واقعیتهای علمی، وظایف جامعه، پنداشتهای فلسفه، یا وظایف ضمنی اخلاقیات استوار نیست. مذهب یک قلمرو مستقل پاسخ بشری به وضعیتهای زندگی است و بدون استثنا در تمامی مراحل تکامل بشری که پس اخلاقی هستند به نمایش گذاشته شده است. مذهب ممکن است در تمامی چهار سطح فهم ارزشها و بهرهوری از همیاری جهانی نفوذ کند: سطح فیزیکی یا مادی حفظ خود؛ سطح اجتماعی یا احساسی مشارکت؛ سطح اخلاقی یا وظیفهای استدلال؛ سطح معنوی خود آگاهی مشارکت جهانی از طریق پرستش الهی.
دانشمند واقعیتجو خداوند را به عنوان اولین علت، یک خدای نیرو، تصور میکند. هنرمند احساسی خداوند را به عنوان زیبایی ایدهآل میبیند، یک خدای زیباشناسی. فیلسوف استدلالگر گاهی اوقات به این متمایل است که یک خدای وحدت جهانی، حتی یک الوهیت پانتئیستی را مبنای استدلال قرار دهد. مذهبگرای ایماندار به خدایی باور دارد که بقا را ترویج میدهد، پدر بهشتی، خدای محبت.
رفتار اخلاقی همیشه یک پیشینۀ مذهب تکامل یافته و حتی بخشی از مذهب آشکار شده است، اما هرگز تمامی تجربۀ مذهبی نیست. خدمت اجتماعی نتیجۀ اندیشۀ اخلاقی و زندگی مذهبی است. اخلاقیات به طور بیولوژیک به سطوح بالاتر معنوی تجربۀ مذهبی راه نمیبرد. ستایشِ زیباییِ انتزاعی پرستش خداوند نیست؛ و تجلیل از طبیعت و احترام گذاشتن به یگانگی نیز پرستش خداوند نیست.
مذهب تکاملی مادر علم، هنر، و فلسفه است که انسان را به سطح پذیرش مذهب آشکار شده، از جمله اعطای تنظیم کنندگان و آمدن روح حقیقت ارتقا داد. تصویر تکاملی وجود بشری با مذهب آغاز شده و پایان مییابد، گر چه کیفیتهای بسیار متفاوتی از مذهب، یکی تکاملی و بیولوژیک، و دیگری آشکار شده و دورهای. و بدین ترتیب، در حالی که مذهب برای انسان نرمال و طبیعی است، آن همچنین اختیاری است. انسان مجبور نیست بر علیه ارادۀ خویش مذهبی باشد.
تجربۀ مذهبی، که اساساً معنوی است، هرگز نمیتواند توسط ذهن مادی به طور کامل فهم شود، از این رو کارکرد الهیات، روان شناسیِ مذهب است. دکترین اساسی درک بشر از خداوند موجب ایجاد یک تناقض در درک متناهی میشود. این برای منطق بشری و قدرت استدلال متناهی تقریباً غیرممکن است که با مفهوم همه جا حضوری الهی سازگار شود، خدا در درون و بخشی از هر فرد، با ایدۀ تفوق خداوند، سلطۀ الهی بر جهان جهانها. این دو مفهوم اساسی الوهیت باید در درک مؤمنانۀ مفهوم متعال بودنِ یک خدای شخصی و در فهم حضور سکنیگزین یک قطعهای از آن خدا یگانه شوند تا پرستش هوشمندانه را توجیه کنند و بر امید به بقای شخصیت صحه گذارند. دشواریها و تناقضات مذهب ذاتی این واقعیت هستند که واقعیتهای مذهب به کلی فراتر از ظرفیت انسان برای فهم عقلانی میباشند.
انسان فانی حتی در روزهای اقامت موقتش در زمین، از تجربۀ مذهبی سه خشنودی بزرگ به دست میآورد:
1- از نظر عقلانی خشنودیهای یک خود آگاهی بیشتر یگانه شدۀ بشری را کسب میکند.
2- از نظر فلسفی از به ثبوت رسیدن ارزشهای اخلاقی ایدهآلش لذت میبرد.
3- از نظر معنوی در تجربۀ همدمی الهی، در خشنودیهای معنوی پرستش حقیقی رشد میکند.
خدا آگاهی، آنطور که به وسیلۀ یک انسان در حال تکامل عالم تجربه میشود، باید در بر گیرندۀ سه عامل متغیر، سه سطح ناهمسان از درک واقعیت باشد. اول آگاهی ذهنی است — درک ایدۀ خداوند. سپس آگاهی روان به دنبال آن میآید — درک آرمان خداوند. سرانجام، آگاهی روحی پدیدار میشود— درک واقعیت روحی خداوند. شخصیت انسانی از طریق یگانه سازی این سه عامل درک الهی، صرف نظر از این که چقدر ناکامل باشد، در تمامی لحظات با درکی از شخصیت خداوند تمامی سطوح آگاهی را پوشش میدهد. در آن انسانهایی که به سپاه نهایت دست یافتهاند این تماماً در زمان مشخص به درک متعالی بودن خداوند میانجامد و ممکن است متعاقباً به درک غائیت خداوند، فازی از فوق آگاهی ابسونایتِ پدر بهشتی، منجر شود.
تجربۀ خدا آگاهی از نسل تا نسل یکسان باقی میماند، اما با هر دورۀ پیشرفت در دانش بشری مفهوم فلسفی و تعاریف فقهی از خداوند باید تغییر کنند. خداشناسی، آگاهی مذهبی، یک واقعیت جهان است، اما صرف نظر از این که تجربۀ مذهبی چقدر معتبر (واقعی) باشد، باید مایل باشد خود را تابع انتقاد هوشمندانه و تفسیر معقول فلسفی قرار دهد؛ نباید در کلّیتِ تجربۀ بشری در پی این باشد که چیزی جدا باشد.
بقای ابدی شخصیت کاملاً وابسته به انتخاب ذهن انسانی، که تصمیماتش پتانسیل بقای روان فناناپذیر را تعیین میکند، میباشد. هنگامی که ذهن به خداوند ایمان میآورد و روان خدا را میشناسد، و هنگامی که با تنظیم کنندۀ پرورش دهنده، آنان همگی مشتاق خداوند میشوند، آنگاه بقا تضمین میشود. محدودیتهای خرد، کاستی آموزش و پرورش، محرومیت فرهنگی، فقر منزلت اجتماعی، حتی پستی معیارهای اخلاقی بشریِ ناشی از فقدان تأسفآور مزیتهای آموزشی، فرهنگی، و اجتماعی نمیتوانند حضور روحی الهی را در چنین افراد بد اقبال و از نظر بشری دچار نارسایی اما با ایمان بیاعتبار سازند. سکونت ناصح اسرارآمیز به منزلۀ آغاز احتمال پتانسیل رشد و بقای روان فناناپذیر میباشد و آن را تضمین میکند.
توانایی والدین انسانی برای تولید مثل مبتنی بر منزلت تحصیلی، فرهنگی، اجتماعی، یا اقتصادی آنان نیست. پیوند عوامل پدرانه و مادرانه تحت شرایط طبیعی کاملاً کافی است که موجب به وجود آمدن فرزندان شود. یک ذهن بشری که درست و غلط را تشخیص دهد و از ظرفیت پرستش خداوند برخوردار باشد، در پیوند با یک تنظیم کنندۀ الهی، تنها چیز مورد احتیاج در آن انسان است که ایجاد روان فناناپذیرش را که از کیفیتهای بقا برخوردار باشد آغاز نموده و شکوفا سازد، به شرطی که آن فرد برخوردار از عطیۀ روح در جستجوی خداوند برآید و به طور صادقانه مشتاق آن باشد که مثل او شود، و با درستی انجام خواست پدر آسمانی را برگزیند.
پدر جهانی خدای شخصیتها است. مرکز و محیط حوزۀ شخصیت جهان، از پایینترین مخلوق انسانی و مادیِ برخوردار از مرتبت شخصیت تا بالاترین اشخاص دارای شأن آفرینندگی و منزلت الهی، در پدر جهانی است. خدای پدر اعطا کننده و نگاهدارندۀ هر شخصیت است. و پدر بهشتی به همین سان فرجام تمامی آن شخصیتهای متناهی است که از صمیم قلب انجام خواست الهی را انتخاب میکنند، آنهایی که خدا را دوست دارند و آرزو دارند مثل او باشند.
شخصیت یکی از اسرار حل نشدۀ جهانها است. ما قادریم برداشتهای مکفی از عواملی را که به ساختار انواع و سطوح گوناگون شخصیت وارد میشوند شکل دهیم، اما طبیعت واقعی خود شخصیت را به طور کامل نمیفهمیم. ما عوامل بیشماری را که، وقتی کنار هم قرار میگیرند، وسیلهای برای شخصیت بشری را تشکیل میدهند، به روشنی درک میکنیم، اما طبیعت و اهمیت چنین شخصیت متناهی را به طور کامل نمیفهمیم.
شخصیت در کلیۀ مخلوقاتی که از یک عطیۀ ذهنی برخوردارند بالقوه است، ذهنی که از حداقل خود آگاهی تا حداکثر خدا آگاهی گستره دارد. اما عطیۀ ذهنی به تنهایی شخصیت نیست، و روح یا انرژی فیزیکی نیز نیست. شخصیت آن کیفیت و ارزش در واقعیت کیهانی است که منحصراً توسط خدای پدر به این سیستمهای زندۀ انرژیهای مربوطه و هماهنگِ ماده، ذهن، و روح اعطا میشود. شخصیت یک دستاورد تدریجی نیز نیست. شخصیت ممکن است مادی یا روحی باشد، اما شخصیت یا وجود دارد و یا ندارد. غیر شخصی هرگز به سطح شخصی دست نمییابد به جز از طریق عمل مستقیم پدر بهشتی.
اعطای شخصیت کارکرد منحصر به فرد پدر جهانی است، شخصیت بخشیدن به سیستمهای زندۀ انرژی که او با ویژگیهای آگاهی نسبی خلاق و کنترل آزادانۀ آن اعطا میکند. جدا از خدای پدر هیچ شخصیتی وجود ندارد، و هیچ شخصیتی وجود ندارد به جز به دلیل وجود خدای پدر. ویژگیهای بنیادین فردیت انسان، و نیز هستۀ مطلق تنظیم کنندۀ شخصیت بشری، عطایای پدر جهانی هستند که در حوزۀ ویژۀ شخصی خدمت کیهانی او عمل میکنند.
تنظیم کنندگانِ حاوی مرتبت پیش شخصی در انواع بیشمار مخلوقات انسانی ساکنند، و بدین ترتیب این را تضمین میکنند که همین موجودات بتوانند از مرگ انسانی بقا یابند تا به عنوان مخلوقات مورانشیا با پتانسیل نیل غائی روحی شخصیت یابند. زیرا هنگامی که چنین ذهن مخلوقِ برخوردار از عطیۀ شخصیت توسط قطعهای از روح خدای جاودان، عطیۀ پیش شخصی پدر شخصی، مورد سکنی واقع شود، آنگاه این شخصیت متناهی از پتانسیل الهی و جاودانه برخوردار است و آرزوی سرنوشتی شبیه غائی را دارد، و حتی تا تحقق مطلق دامنه مییابد.
ظرفیت ایجاد شخصیت الهی در تنظیم کنندۀ پیش شخصی نهادین است. ظرفیت ایجاد شخصیت بشری در عطیۀ ذهن کیهانی موجود بشری بالقوه است. اما شخصیت تجربی انسان فانی به عنوان یک واقعیت فعال و کارا، تا بعد از این که وسیلۀ مادی حیات مخلوق انسانی به وسیلۀ ربانیت رهاییبخش پدر جهانی لمس شود، و بدین ترتیب به عنوان یک شخصیت خود آگاه و (نسبتاً) خود تعیین کننده و خود خلاق به دریاهای تجربه پرتاب شود، قابل مشاهده نیست. خودِ مادی به راستی و به طور کامل شخصی است.
خودِ مادی شخصیت و هویت دارد، هویت گذرا. تنظیم کنندۀ پیش شخصی روح نیز هویت دارد، هویت جاودان. این شخصیت مادی و این پیش شخصیت روحی قادرند چنان ویژگیهای خلاق خود را یگانه سازند که هویت بقا یافتۀ روان فناناپذیر را به وجود آورند.
بدین ترتیب پدر به دنبال تدارک دیدن برای رشد روان فناناپذیر و آزاد سازی خودِ درونی انسان از قید و بندهای وابستگی مطلق به علیّت پیشین کنار میایستد. اکنون، انسان به دنبال آزاد شدن از قید و بندهای واکنش علیّت، حداقل آنطور که به سرنوشت ابدی مربوط میشود، و به دنبال فراهم شدن تدارکات برای رشد خودِ فناناپذیر، روان، دیگر بستگی به خود انسان دارد که خواستار آفرینش یا منع آفرینش این خودِ بقا یابنده و جاودان شود که به شرط انتخاب متعلق به او است. هیچ موجود، نیرو، آفریننده، یا قدرت دیگر در تمامی جهان جهانهای پهناور نمیتواند در استقلال مطلق ارادۀ آزاد انسان، آنطور که در رابطه با سرنوشت جاودان شخصیت انسان انتخاب کننده در قلمرو انتخاب عمل میکند، به هر درجه اختلال ایجاد کند. تا جایی که به بقای جاودانه مربوط است، خداوند استقلال خواست مادی و انسانی را مقرر نموده است، و آن فرمان مطلق است.
اعطای شخصیت مخلوق موجب اهدای آزادی نسبی از واکنش بردهوار نسبت به علیت پیشین میشود، و شخصیت تمامی چنین موجودات اخلاقی، تکاملی یا غیر از آن در شخصیت پدر جهانی متمرکز هستند. آنها به وسیلۀ آن خویشاوندی موجود که دایرۀ پهناور و جهانی خانواده و مدار برادرانۀ خدای جاودانه را تشکیل میدهد به طور پیوسته به سوی حضور بهشتی او جلب میشوند. در تمامی شخصیتها یک خویشاوندی خود جوش الهی وجود دارد.
مدار شخصیت جهان جهانها در شخص پدر جهانی متمرکز است، و پدر بهشتی از تمامی شخصیتهای کلیۀ سطوح وجود خود آگاه شخصاً آگاه و با آنها در تماس شخصی است. و این آگاهی شخصیتی نسبت به تمامی آفرینش مستقل از مأموریت تنظیم کنندگان فکر وجود دارد.
همانطور که تمامی جاذبهها در مدار جزیرۀ بهشت قرار دارند، همانطور که تمامی اذهان در مدار عامل مشترک و تمامی روحها در مدار پسر جاودان قرار دارند، تمامی شخصیتها نیز در مدار حضور شخصی پدر جهانی قرار دارند، و این مدار به طور دقیق پرستش تمامی شخصیتها را به شخصیت آغازین و جاودانه منتقل میکند.
در رابطه با آن شخصیتهایی که تنظیم کننده در آنان سکونت ندارد، ویژگی انتخاب - آزادی نیز توسط پدر جهانی عطا میشود، و چنین اشخاصی به همین ترتیب در مدار بزرگ مهر الهی، مدار شخصیت پدر جهانی، پذیرفته میشوند. خداوند انتخاب مستقل تمامی شخصیتهای راستین را تأمین میکند. هیچ مخلوق شخصی را نمیتوان به ورود به ماجرای ابدی مجبور نمود. دروازۀ ابدیت فقط در پاسخ به انتخاب آزادانۀ فرزندان برخوردار از ارادۀ آزادِ خدای ارادۀ آزاد گشوده میشود.
و این نشان دهندۀ تلاشهای من برای ارائۀ ارتباط خدای زنده با فرزندان زمان است. و هنگامی که همه چیز گفته شد و انجام پذیرفت، من نمیتوانم چیزی مفیدتر از این که خداوند پدر جهانی شماست، و این که شما همگی فرزندان سیارهای او هستید تکرار کنم.
[این پنجمین و آخرین قسمت از سلسله مقالاتی است که روایت پدر جهانی را توسط یک مشاور الهی یوورسا ارائه مینماید.]
پسر جاودان ابراز کامل و نهایی ”نخستین“ ایدۀ شخصی و مطلق پدر جهانی است. از این رو، هر گاه و هر طور که پدر به طور شخصی و مطلق خود را ابراز دارد، آن را از طریق پسر جاودان خویش که همواره کلام زنده و الهی بوده، اکنون هست، و همیشه خواهد بود، انجام میدهد. و این پسر جاودان در پیوند با، و به طور بلافصل محاط بر، حضور شخصی پدر جاودانه و جهانی، در مرکز همۀ چیزها ساکن است.
ما به منظور دستیابی به کانالهای فکری خرد انسان از ”نخستین“ اندیشۀ خداوند سخن میگوییم و در رابطه با پسر جاودان به یک منشأ زمانی غیرممکن اشاره داریم. چنین تحریفاتی از زبان نشان دهندۀ بهترین تلاشهای ما در تماس و سازش با اذهان محدود به زمان مخلوقات انسانی است. از نقطه نظر ترتیب وقایع پدر جهانی هرگز نمیتوانست یک اندیشۀ نخستین داشته باشد، و پسر جاودان نیز هرگز نمیتوانست از یک آغاز برخوردار باشد. اما به من اینطور رهنمود داده شده که واقعیتهای ابدیت را از طریق چنین سمبلهای فکری برای اذهان محدود به زمان انسانها تصویر نمایم و روابط ابدیت را از طریق چنین مفاهیم تسلسل زمانی مشخص نمایم.
پسر جاودان تجسم روحیِ ایدۀ جهانی و بیکران پدر بهشتی از واقعیت الهی، روح کامل، و شخصیت مطلق است. و پسر بدین طریق در بر گیرندۀ آشکارسازی الهیِ هویت آفرینشگر پدر جهانی است. شخصیت کامل پسر بر ملا میسازد که پدر در واقع منبع جاودان و جهانی تمامی معانی و ارزشهای معنوی، ارادی، هدفمند، و شخصی است.
در تلاش برای این که ذهن متناهی زمان را قادر سازیم مفهومی تسلسلی از روابط موجودات جاودان و نامتناهی تثلیث بهشت را شکل دهد، ما چنین آزادی عمل پنداری را برای اشاره به ”نخستین ایدۀ شخصی، جهانی، و بیکران پدر“ به کار میگیریم. برای من غیرممکن است که به ذهن بشری هر ایدۀ مکفی از روابط جاودانۀ الوهیتها را تفهیم کنم. از این رو من چنان عباراتی را به کار میبرم که ایدهای از رابطۀ این موجودات جاودانه را در اعصار متعاقب زمان به ذهن متناهی خواهد داد. ما باور داریم که پسر از پدر سرچشمه یافت. به ما آموزش داده شده که هر دو به طور کامل جاودانه هستند. از این رو آشکار است که هیچ مخلوق زمان هرگز نمیتواند این راز یک پسر را که از پدر ناشی شده است، و با این حال به گونهای همتراز با خود پدر جاودانه است، به طور کامل بفهمد.
پسر جاودان نخستین و تنها پسر خداوند است. او خدای پسر، دومین شخص الوهیت و آفرینندۀ همیار کلیۀ چیزهاست. همانطور که پدر اولین منبع و مرکز بزرگ است، پسر جاودان نیز دومین منبع و مرکز بزرگ است.
پسر جاودان مرکز روحانی و مدیر الهی دولت روحانی جهان جهانها است. پدر جهانی ابتدا یک آفریننده و سپس یک کنترل کننده است. پسر جاودان ابتدا یک آفرینندۀ مشترک و سپس یک مدیر روحانی است. ”خدا روح است“، و پسر یک آشکارسازی شخصی از آن روح است. اولین منبع و مرکز، ارادۀ مطلق است؛ دومین منبع و مرکز، شخصیت مطلق است.
پدر جهانی شخصاً هرگز به عنوان یک آفریننده عمل نمیکند مگر در پیوند با پسر یا با عمل هماهنگ پسر. اگر نویسندۀ عهد جدید هنگام نوشتن این مطلب به پسر جاودان اشاره کرده بود، حقیقت را گفته بود: ”در آغاز کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود. همه چیز توسط او آفریده شد، و بدون او چیزی که آفریده شده باشد به وجود نیامد.“
هنگامی که یک پسرِ پسر جاودان در یورنشیا پدیدار گشت، آنهایی که با این موجود الهی در شکل انسانی همنشینی کردند به این شکل به او اشاره کردند: ”او که از آغاز وجود داشت، کسی که او را شنیدهایم، آن که با چشمان خود دیدهایم، و نظاره کردهایم، و دستانمان او را لمس کردهاند، حتی کلام حیات.“ و این پسر اعطایی از سوی پدر آمد، درست همانطور که پسر آغازین آمد، همانطور که یکی از دعاهای زمینی او به آن اشاره دارد: ”و اکنون، ای پدر من، با وجود خودت مرا جلال ده، با جلالی که پیش از پیدایش این دنیا نزد تو داشتم.“
پسر جاودان در جهانهای مختلف با نامهای گوناگون شناخته میشود. او در جهان مرکزی به عنوان منبع همتراز، آفرینندۀ مشترک، و مطلق همیار شناخته میشود. در یوورسا، ستاد مرکزی ابرجهان، ما پسر را مرکز همتراز روحی و مدیر جاودان روحی مینامیم. در سلوینگتون، ستاد مرکزی جهان محلی شما، از این پسر به عنوان دومین منبع و مرکز جاودان یاد شده است. ملک صادقها به عنوان پسر پسران راجع به او سخن میگویند. در کرۀ شما، اما نه در سیستم کرات مسکونی شما، این پسر آغازین با یک پسر همتراز آفریننده، میکائیل نبادان، که خود را به نژادهای انسانی یورنشیا عطا نمود، اشتباه گرفته شده است.
اگر چه هر یک از پسران بهشت میتوانند به طور شایسته پسران خداوند خوانده شوند، ما عادت داریم که عنوان ”پسر جاودان“ را برای این پسر آغازین، دومین منبع و مرکز، آفرینندۀ مشترک با پدر جهانیِ جهان مرکزی توان و کمال، و آفرینندۀ مشترک کلیۀ پسران الهی دیگر که از الوهیتهای بیکران سرچشمه یافتند، محفوظ داریم.
پسر جاودان به اندازۀ پدر جهانی تغییرناپذیر و بینهایت قابل اتکا است. او همچنین درست به اندازۀ پدر روحانی است، و به راستی درست به همان اندازه یک روح نامحدود است. برای شما که دارای منشأ دون پایه هستید پسر بیشتر شخصی به نظر میرسد زیرا او از نظر قابل دسترسی بودن نسبت به پدر جهانی یک گام به شما نزدیکتر است.
پسر جاودان کلام جاودانۀ خداوند است. او به طور کامل همانند پدر است. در واقع، پسر جاودان خدای پدر است که شخصاً به جهان جهانها آشکار گشته است. و بدین ترتیب در رابطه با پسر جاودان و کلیۀ پسران همتراز آفریننده این برای همیشه حقیقت داشته، دارد، و خواهد داشت: ”آن کس که پسر را دیده است پدر را دیده است.“
طبیعت پسر به طور کامل همانند پدرِ روح است. هنگامی که ما پدر جهانی را پرستش میکنیم، در واقع در همان حال خدای پسر و خدای روح را میپرستیم. خدای پسر درست به اندازۀ خدای پدر به لحاظ الهی واقعی و دارای طبیعت جاودانه است.
پسر نه فقط تمامی درستکاری بیکران و مافوق پدر را دارا میباشد، بلکه همچنین پسر منعکس کنندۀ تمامی سیرت مقدس پدر است. پسر در کمال پدر سهیم است و مشترکاً در مسئولیت یاری رساندن به تمامی مخلوقات ناکاملی که برای رسیدن به کمال الهی در تلاش معنوی هستند سهیم است.
پسر جاودان تمامی سیرت الوهیت و ویژگیهای معنوی پدر را دارا میباشد. پسر تمامیت مطلق بودن شخصیت و روح خداوند است، و پسر این کیفیتها را در مدیریت شخصی خود در دولت روحی جهان جهانها آشکار میسازد.
خداوند به راستی یک روح جهانی است؛ خداوند روح است؛ و این طبیعت روحی پدر در الوهیت پسر جاودان متمرکز شده و تجسم یافته است. تمامی ویژگیهای روحی ظاهراً در پسر از طریق تمایز با جهانی بودن اولین منبع و مرکز به اندازۀ زیاد افزایش یافته است. و همانطور که پدر طبیعت روحی خود را با پسر قسمت میکند، آنها با هم روح الهی را با عامل مشترک، روح بیکران،به طور کامل و بیدریغ قسمت میکنند.
پدر و پسر در رابطه با عشق به حقیقت و آفرینش زیبایی برابرند، به جز این که به نظر میرسد پسر بیشتر خود را وقف تحقق زیبایی منحصراً معنوی ارزشهای جهانی میکند.
در رابطه با نیکی الهی من تفاوتی میان پدر و پسر تشخیص نمیدهم. پدر پسران جهانی خود را به عنوان یک پدر دوست دارد، پسر جاودان به تمامی مخلوقات هم به صورت پدر و هم به صورت برادر مینگرد.
پسر در عدالت و درستکاری تثلیث سهیم است اما از طریق شخصیتیابی بیکران مهر و بخشش پدر این ویژگیهای ربانی را تحتالشعاع قرار میدهد. پسر آشکار شدن مهر الهی به جهانها است. همانطور که خداوند محبت است، پسر نیز بخشش است. پسر نمیتواند بیش از پدر دوست بدارد، اما میتواند به یک طریق اضافی به مخلوقات ترحم نشان دهد، زیرا او نه تنها همانند پدر یک آفرینندۀ آغازین است، بلکه همچنین پسر جاودانِ همان پدر است، و بدین طریق در تجربۀ فرزندی تمامی پسران دیگر پدر جهانی سهیم است.
پسر جاودان برای تمامی آفرینش بخشندهای بزرگ است. بخشندگی جوهر سرشت معنوی پسر است. فرامین پسر جاودان، آنطور که روی مدارهای روحی دومین منبع و مرکز صادر میشوند، با نغمههای بخشش کوک شدهاند.
برای فهم مهر پسر جاودان، شما در ابتدا باید منبع الهی آن، پدر، را که محبت است درک کنید، و سپس آشکار شدن این عطوفت بیکران را در خدمت گستردۀ روح بیکران و گروه تقریباً نامحدود شخصیتهای خادم او نظاره کنید.
خدمت روحانی پسر جاودان وقف آشکارسازی خدای محبت به جهان جهانها است. این پسر الهی درگیر کار شرمآور تلاش برای متقاعد ساختن پدر بزرگوارش که مخلوقات دون پایۀ خود را دوست بدارد و به خطاکاران زمان ترحم نشان دهد نیست. چقدر اشتباه است که تصور شود پسر جاودان از پدر جهانی درخواست میکند به مخلوقات دون پایهاش در کرات مادی فضا ترحم نشان دهد! چنین برداشتهایی از خداوند ابتدایی و مضحک هستند. شما به جای آن باید دریابید که تمامی خدمتهای بخشندۀ پسران خداوند یک آشکارسازی مستقیم مهر جهانی و دلسوزی بیکران قلبی پدر هستند. مهر پدر منبع واقعی و جاودانۀ بخشش پسر است.
خدا محبت است، پسر بخشش است، بخشش محبتِ به کار برده شده است، محبت پدر در عمل، در شخص پسر جاودان او. مهر این پسر جهانی به همین ترتیب جهانی است. همانطور که در یک سیارۀ حاوی جنسیت محبت فهم میشود، مهر خداوند بیشتر با مهر یک پدر قابل مقایسه است، در حالی که مهر پسر جاودان بیشتر شبیه عاطفۀ یک مادر است. این توصیفات به راستی ابتدایی هستند، اما من به این امید آنها را به کار میگیرم که به ذهن بشری این اندیشه را منتقل کنم که میان مهر پدر و مهر پسر یک تفاوت وجود دارد، نه در محتوای الهی بلکه در کیفیت و تکنیک ابراز.
پسر جاودان سطح روحی واقعیت کیهانی را برمیانگیزد. قدرت روحی پسر در رابطه با تمامی واقعیتهای جهان مطلق است. او از طریق دسترسی مطلقش به جاذبۀ روحی روی ارتباط متقابل تمامی انرژیهای ناهمسان روحی و روی تمامی واقعیت فعلیت یافتۀ روحی کنترل کامل اعمال میکند. تمامی ارواح خالصِ یکپارچه و تمامی موجودات و ارزشهای روحی به نیروی کشش بیکران پسر آغازین بهشت واکنش نشان میدهند. و اگر آیندۀ جاودان شاهد پدیداری یک جهان نامحدود باشد، جاذبۀ روحی و توان روحی پسر آغازین برای کنترل روحی و ادارۀ مؤثر چنین آفرینش نامحدودی کاملاً کافی یافت خواهد شد.
پسر فقط در حیطۀ روحی قادر مطلق است. در کارکرد جاودانۀ مدیریت جهان تکرار کارهای اسرافکارانه و غیرضروری هرگز مورد روبرویی قرار نمیگیرد. الوهیتها به نسخهبرداری بیفایدۀ خدمت جهانی دست نمیزنند.
همه جا حضوری پسر آغازین در بر گیرندۀ وحدت معنوی جهان جهانها است. انسجام معنوی تمامی آفرینش به سبب حضور سراسری فعال روح الهی پسر جاودان است. هنگامی که ما به حضور روحی پدر میاندیشیم، این را مشکل مییابیم که در فکر خود آن را از حضور روحی پسر جاودان تمیز دهیم. روح پدر برای ابد در روح پسر ساکن است.
پدر باید به لحاظ روحی در همه جا حاضر باشد، اما این همه جا حضوری به نظر میرسد از فعالیتهای سراسری روحی پسر جاودان جدایی ناپذیر باشد. با این وجود ما باور داریم که در تمامی وضعیتهای حضور پدر - پسر که دارای طبیعتی دوگانه است روح پسر با روح پدر هماهنگ است.
پدر در تماس خود با شخصیت در مدار شخصیت عمل میکند. او در تماس شخصی و قابل تشخیص خود با آفرینش روحی، در اجزای تمامیت الوهیت خود ظاهر میشود، و این اجزای پدر، هر جا و هر گاه که در جهانها ظاهر شوند، یک کارکرد یگانه، بیهمتا، و منحصر به فرد دارند. در تمامی چنین وضعیتهایی روح پسر با کارکرد روحی حضور به اجزا تقسیم شدۀ پدر جهانی هماهنگ است.
پسر جاودان به طور روحی در همه جا حضور دارد. روح پسر جاودان به طور قطع با شما و در اطراف شما است، اما نه همانند ناصح اسرارآمیز در درون شما و بخشی از شما. جزءِ سکنی گزین پدر ذهن بشری را به سوی رویکردهای تدریجاً الهی تنظیم میکند، و در نتیجۀ آن چنین ذهن فرازگرا به نیروی گیرای معنوی مدار تماماً قدرتمند جاذبۀ روحی دومین منبع و مرکز به طور فزاینده واکنش نشان میدهد.
پسر آغازین به طور جهانی و روحی خود آگاه است. پسر در خرد با پدر برابری کامل دارد. در عرصۀ دانش، همه چیز دانی، ما نمیتوانیم میان اولین و دومین منبع فرق بگذاریم. پسر، مثل پدر، همه چیز را میداند. او به واسطۀ هیچ رخداد جهانی هرگز شگفت زده نمیشود؛ او پایان را از ابتدا میفهمد.
پدر و پسر به راستی تعداد و مکان تمامی روحها و موجودات روحی شده را در جهان جهانها میدانند. نه تنها پسر به واسطۀ روح همه جا حاضر خود همه چیز را میداند، بلکه پسر، به طور برابر با پدر و عامل مشترک، از هوشمندی عظیم بازتابگر ایزد متعال، که با هوشمندی خود از تمامی چیزهایی که در تمامی کرات هفت ابرجهان رخ میدهد در تمامی لحظات مطلع است، کاملاً آگاه است. و طرق دیگری وجود دارند که به واسطۀ آنها پسر بهشت عالم مطلق است.
پسر جاودان، به عنوان یک شخصیت روحی بامحبت، بخشنده، و خادم به طور کامل و بینهایت با پدر جهانی برابر است. پسر جاودان ضمن این که در تمامی آن تماسهای بخشنده و عاطفیِ شخصی با موجودات فرازگرای قلمروهای پایینتر به همان اندازه مهربان و باملاحظه است، همچون پسران بهشتیش در جهانهای محلی که مکرراً خود را به کرات تکاملی زمان اعطا میکنند، به همان اندازه صبور و بسیار شکیبا است.
شرح و تفصیل بیشتر پیرامون ویژگیهای پسر جاودان غیرضروری است. با استثناهای ذکر شده، تنها ضروری است که ویژگیهای معنوی خدای پدر مطالعه شود تا ویژگیهای خدای پسر فهم و به طور صحیح ارزیابی شود.
پسر جاودان شخصاً در قلمروهای فیزیکی عمل نمیکند، و در سطوح خدمت ذهنی به موجودات مخلوق نیز به جز از طریق عامل مشترک عمل نمیکند. اما این کیفیتها غیر از آن به هیچ وجه پسر جاودان را در کاربرد کامل و آزادانۀ تمامی ویژگیهای الهیِ علم به همه چیز، حضور در همه جا، و قدرت مطلق روحی محدود نمیسازد.
پسر جاودان شخصاً بر پتانسیلهای روحی که ذاتی بیکرانی مطلق الوهیت است رخنه نمیکند، اما همینطور که این پتانسیلها واقعی میشوند، در حیطۀ دسترسی تماماً قدرتمند مدار جاذبۀ روحی پسر قرار میگیرند.
شخصیت هدیۀ منحصر به فرد پدر جهانی است. پسر جاودان شخصیت را از پدر میگیرد، اما او بدون پدر شخصیت اعطا نمیکند. پسر منشأ یک گروه عظیم روحی است، اما این مشتقات شخصیت نیستند. هنگامی که پسر شخصیت میآفریند، این کار را در ارتباط با پدر یا آفریدگار مشترک، که ممکن است در چنین روابطی به جای پدر عمل کند، انجام میدهد. بدین ترتیب پسر جاودان یک آفرینندۀ مشترک شخصیتها است، اما او به هیچ موجودی شخصیت اعطا نمیکند، و خود به تنهایی هرگز موجودات شخصی خلق نمیکند. با این وجود، این محدودیت عمل پسر را از توان آفریدنِ هر نوع یا انواع واقعیتهای غیر شخصی محروم نمیسازد.
پسر جاودان در انتقال امتیازهای آفرینندگی محدود است. پدر، در جاودانه ساختن پسر آغازین، قدرت و امتیاز پیوستن متعاقب به پدر، در عمل الهیِ به وجود آوردن پسران اضافه که دارای ویژگیهای آفرینندگی باشند، را به او عطا نمود، و آنها این کار را انجام داده و اکنون انجام میدهند. اما هنگامی که این پسران همتراز به وجود آمدند، ظاهراً امتیاز آفرینندگی فراتر از آن انتقال نمییابد. پسر جاودان توانمندیهای آفرینندگی را فقط به شخصیتیابیهای نخستین یا مستقیم انتقال میدهد. از این رو هنگامی که پدر و پسر متحد میشوند تا یک پسر آفریننده را شخصیت بخشند، به مقصود خود دست مییابند؛ اما پسر آفریننده که بدین نحو به وجود میآید هرگز قادر نیست امتیازات آفرینندگی را به رستههای گوناگون پسران که ممکن است متعاقباً خلق کند انتقال داده یا تفویض کند. با این وجود، به نظر میرسد در بالاترین پسران جهان محلی یک بازتاب بسیار محدود از ویژگیهای آفرینندگی یک پسر آفریننده وجود دارد.
پسر جاودان، به عنوان یک موجود بیکران و منحصراً شخصی نمیتواند سرشت خود را به اجزای ریز تقسیم کند، و قادر نیست قسمتهای جداگانۀ خود را به وجودها یا اشخاص دیگر، آنطور که پدر جهانی و روح بیکران چنین میکنند، تقسیم نموده و اعطا کند. اما پسر میتواند خود را به عنوان یک روح نامحدود اعطا کند و چنین میکند، تا تمامی آفرینش را فرا گیرد و به طور بیوقفه تمامی شخصیتهای روحی و واقعیتهای روحانی را به خود جذب کند.
همواره به یاد داشته باشید که پسر جاودان تصویر شخصی پدر روحی به تمامی آفرینش است. پسر شخصی است و از نظر الوهیت چیزی جز شخصی نیست، چنین شخصیت الهی و مطلق نمیتواند تکه تکه شده یا به اجزای ریز تقسیم شود. خدای پدر و خدای روح به راستی شخصی هستند، اما آنها اضافه بر این که چنین شخصیتهایی الهی هستند، همه چیز دیگر نیز هستند.
اگر چه پسر جاودان شخصاً نمیتواند در اعطای تنظیم کنندگان فکر شرکت کند، آنگاه که پدر در پیشبینی اعطای تنظیم کنندگان فکر به پسر پیشنهاد نمود ”بگذار انسان فانی را شبیه خود بیافرینیم“، او با پدر جهانی در گذشتۀ جاودان در شور نشست، این طرح را تصویب کرد و پیمان همکاری بیپایان بست. و همانطور که قعطۀ روحی پدر در درون شما سکنی میگزیند، حضور روحی پسر نیز شما را فرا میگیرد، ضمن این که این دو برای پیشرفت روحی شما برای همیشه به صورت یگانه کار میکنند.
پسر جاودان روح است و ذهن دارد، اما نه ذهن و روحی که ذهن انسان بتواند بفهمد. انسان فانی ذهن را در سطوح متناهی، کیهانی، مادی، و شخصی مشاهده میکند. انسان همچنین پدیدههای ذهنی را در ارگانیسمهای زنده مشاهده میکند که در سطح زیرشخصی (حیوانی) عمل میکنند، اما برای او مشکل است که طبیعت ذهن را، هنگامی که به موجودات فوق مادی مربوط است و بخشی از شخصیتهای منحصر به فرد روحی است، درک کند. با این وجود ذهن، هنگامی که به سطح روحی وجود اشاره دارد، و وقتی که به معنی کارکردهای هوشمندانۀ روحی به کار برده میشود، باید به گونهای متفاوت تعریف شود. آن نوع ذهن که به طور مستقیم با روح پیوند یافته است نه با ذهنی که روح و ذهن را هماهنگ میسازد قابل مقایسه است و نه با آن ذهنی که فقط با ماده پیوند یافته است.
روح همواره آگاه، دارای ذهن، و برخوردار از فازهای گوناگون هویت است. بدون ذهنی که در یک فاز مشخص قرار دارد هیچ آگاهی معنوی در برادری موجودات روحی وجود ندارد. معادل با ذهن، توان شناختن و شناخته شدن، ذاتی الوهیت است. الوهیت ممکن است شخصی، پیش شخصی، فوق شخصی، یا غیرشخصی باشد، اما الوهیت هرگز فاقد ذهن نیست، یعنی، هرگز فاقد توانمندی حداقل برای ارتباط با وجودها، موجودات، یا شخصیتهای مشابه.
ذهن پسر جاودان همانند ذهن پدر، اما متفاوت از هر ذهن دیگر در جهان است، و به همراه ذهن پدر، نیای اذهان متنوع و گستردۀ آفریدگار مشترک است. ذهن پدر و پسر، آن خردی که نیای ذهن مطلق سومین منبع و مرکز است، شاید به بهترین نحو در پیش ذهن یک تنظیم کنندۀ فکر تصویر شود، زیرا، اگر چه این اجزای پدر کاملاً خارج از مدارهای ذهنی عامل مشترک هستند، آنها شکلی از پیش ذهن دارند؛ آنها همانطور که شناخته میشوند میشناسند؛ آنها از معادل اندیشۀ بشر برخوردار هستند.
پسر جاودان کاملاً روحی است؛ انسان تقریباً کاملاً مادی است؛ از این رو چیزهای زیادی در رابطه با شخصیت روحی پسر جاودان، هفت کرات روحی او که به دور بهشت میگردند، و طبیعت آفرینشهای غیرشخصی پسر بهشت باید تا نیل شما به وضعیت روحی، به دنبال این که فراز مورانشیای جهان محلی نبادان را تکمیل کردید، منتظر بمانند. و سپس، حین عبور شما از میان ابرجهان و هاوُنا، بسیاری از این رازهای پنهان روحی با آغاز اعطای ”ذهن روحی“ — بینش روحی — به شما روشن خواهد شد.
پسر جاودان آن شخصیت بیکران است که پدر جهانی از طریق تکنیک سهگانه شدن از قید و بندهای شخصیت کاملش گریخت، و به واسطۀ آن از آن هنگام مداوماً خود را با وفور بیپایان به جهان پیوسته در حال گسترش آفرینندگان و مخلوقاتش عطا نموده است. پسر شخصیت مطلق است؛ خداوند شخصیتِ پدرانه — منبع شخصیت، اعطا کنندۀ شخصیت، و علت شخصیت — است. هر موجود شخصی شخصیت را از پدر جهانی میگیرد، درست همانطور که پسر آغازین شخصیت خود را برای ابد از پدر بهشتی میگیرد.
شخصیت پسر جاودان مطلق و کاملاً معنوی است، و این شخصیت مطلق همچنین الگوی الهی و جاودانِ، اول، اعطای شخصیت پدر به عامل مشترک، و سپس، اعطای شخصیت او به مخلوقات گوناگونش در سرتاسر جهان پهناور است.
پسر جاودان به راستی یک خادم بخشنده، یک روح الهی، یک نیروی روحانی، و یک شخصیت واقعی است. پسر طبیعت معنوی و شخصی خداوند است که به جهانها آشکار گشته است — مجموعه و جوهر اولین منبع و مرکز، که از تمامی آنچه که غیرشخصی، برون الهی، غیرمعنوی، و صرفاً بالقوه است تهی میباشد. اما غیرممکن است که به ذهن بشری یک کلام تصویری از زیبایی و شکوه شخصیت آسمانی پسر جاودان انتقال داده شود. هر چیز که به غیرقابل درک کردن پدر جهانی تمایل داشته باشد با تأثیر تقریباً برابر در جلوگیری از شناخت نظری پسر جاودان عمل میکند. شما باید در انتظار رسیدن به بهشت باشید، و سپس خواهید فهمید چرا من قادر نبودم سیرت این شخصیت مطلق را برای فهم ذهن متناهی تصویر کنم.
در رابطه با هویت، طبیعت، و سایر ویژگیهای شخصیت، پسر جاودان همتراز کامل، مکمل تمام عیار، و همتای جاودان پدر جهانی است. به همان ترتیب که خداوند پدر جهانی است، پسر مادر جهانی است. و تمامی ما، بالا و پایین، خانوادۀ جهانی آنها را تشکیل میدهیم.
برای قدردانی از سرشت پسر، شما باید آشکارسازی سرشت الهی پدر را مطالعه نمایید. آنها برای همیشه و به طور جدایی ناپذیر یکی هستند. آنها به عنوان شخصیتهای الهی عملاً توسط رستههای پایینتر موجودات هوشمند غیرقابل تشخیص هستند. شناخت جداگانۀ آنان توسط آنهایی که منشأشان در اعمال خلاق خود الوهیتها است زیاد مشکل نیست. موجوداتی که در جهان مرکزی و در بهشت تولد یافتهاند نه تنها پدر و پسر را به عنوان یک وحدت شخصی کنترل جهانی تشخیص میدهند بلکه همچنین به عنوان دو شخصیت جداگانهای که در قلمروهای معین مدیریت جهان عمل میکنند.
شما ممکن است پدر جهانی و پسر جاودان را شخصاً به صورت افراد جداگانه در نظر بگیرید، چرا که به راستی چنین هستند، اما در مدیریت جهانها آنها آنقدر همتاب و به هم مرتبط هستند که همیشه ممکن نیست آنها را از هم تمیز داد. هنگامی که در امور جهانها، پدر و پسر در ارتباط گیج کنندۀ متقابل مورد روبرویی قرار میگیرند، همیشه سودمند نیست که به جدایی کارکردهای آنها مبادرت شود. تنها به خاطر داشته باشید که خداوند اندیشۀ آغازگر و پسر کلام ابراز کننده است. در هر جهان محلی این جدایی ناپذیری در ربانیت پسر آفریننده که برای مخلوقات ده میلیون کرۀ مسکونی جای پدر و پسر، هر دو، را میگیرد تجسم مییابد.
پسر جاودان بیکران است، اما از طریق اشخاص پسران بهشتیش و از طریق خدمت صبورانۀ روح بیکران قابل دسترسی است. بدون سرویس اعطایی پسران بهشت و خدمت مهرآمیز مخلوقات روح بیکران، موجوداتی که دارای منشأ مادی هستند به سختی میتوانند به دستیابی به پسر جاودان امید داشته باشند. و به همین اندازه حقیقت دارد: با کمک و هدایت این نیروهای آسمانی انسان خدا آگاه قطعاً به بهشت دست خواهد یافت و روزی در حضور شخصی این پسر باعظمتِ پسران خواهد ایستاد.
اگر چه پسر جاودان برای انسان الگوی نیل به شخصیت است، شما این را آسانتر خواهید یافت که واقعیت پدر و روح، هر دو، را درک کنید، زیرا پدر عطا کنندۀ واقعی شخصیت انسانی شما است و روح بیکران منبع مطلق ذهن انسانی شما است. اما همینطور که شما در مسیر بهشتیِ پیشرفت معنوی صعود میکنید، شخصیت پسر جاودان به طور فزاینده برای شما واقعی خواهد گشت، و واقعیت ذهن بینهایت معنوی او برای ذهن تدریجاً معنویت یابندۀ شما قابل تشخیص خواهد شد.
هرگز مفهوم پسر جاودان در ذهن مادی یا متعاقباً مورانشیایی شما نمیتواند به طور تابان بدرخشد. تا وقتی که روحی شوید و صعود خود را آغاز کنید درک شخصیت پسر جاودان با روشنیِ برداشت شما از شخصیت پسر آفریننده که منشأ بهشتی دارد، و روزگاری شخصاً و به عنوان یک شخص در یورنشیا در جسم پدیدار گشت و به عنوان یک انسان در میان انسانها زندگی نمود، برابر نخواهد شد.
در طول تجربۀ شما در جهان محلی پسر آفریننده، که شخصیتش توسط انسان قابل درک است، باید ناتوانی شما را برای درک اهمیت کامل پسر جاودان بهشت که به طور منحصر به فرد معنویتر، ولی با این وجود شخصی است، جبران نماید. همینطور که از میان اُروانتان و هاونا پیش میروید، همینطور که تصویر آشکار و خاطرات ژرف خود را از پسر آفرینندۀ جهان محلیتان پشت سر میگذارید، گذشت این تجربۀ مادی و مورانشیایی با مفاهیم پیوسته گسترش یابنده و درک شدت یابندۀ پسر جاودان بهشت، که با پیشرفت شما به سوی بهشت واقعیت و نزدیکی او به طور پیوسته افزایش خواهد یافت، جبران خواهد گشت.
پسر جاودان یک شخصیت عظیم و شکوهمند است. اگر چه درک واقعیت شخصیت چنین موجود بیکرانی فراتر از توانمندیهای ذهن انسانی و مادی است، شک نداشته باشید که او یک شخص است. من میدانم دربارۀ که سخن میگویم. من به دفعات تقریباً بیشمار در حضور الهی این پسر جاودان ایستادهام و سپس برای اجرای خواست زیبندۀ او عازم جهان شدهام.
[نگاشته شده توسط یک مشاور الهی که برای تدوین این بیانیه که پسر جاودان بهشت را تصویر مینماید مأموریت یافته است.]
پسر آغازین همواره درگیر اجرای جنبههای معنوی مقصود جاودانۀ پدر، آنطور که تدریجاً در پدیدههای جهانهای در حال تکامل با گروههای متعدد موجودات زندۀ آنها آشکار میشود، میباشد. ما این طرح جاودان را به طور کامل نمیفهمیم، اما پسر بهشت بدون شک میفهمد.
پسر همانند پدر است، بدین لحاظ که به دنبال این است که هر چیز ممکن از خود را به پسران همترازش و به پسران تحت فرمان آنها اعطا نماید. و پسر طبیعت خود توزیع کنندۀ پدر را در اعطای بیحد و حصر خود به روح بیکران، همردیف اجرایی آنها، قسمت میکند.
دومین منبع و مرکز به عنوان حامی واقعیتهای روحی، آن نیروی متعادل کنندۀ جاودان جزیرۀ بهشت است که از تمامی چیزهای مادی به گونهای شکوهمند نگاهداری میکند. از این رو اولین منبع و مرکز در زیبایی مادیِ الگوهای بدیع جزیرۀ مرکزی و در ارزشهای معنوی شخصیت آسمانی پسر جاودان برای ابد آشکار میشود.
پسر جاودان حامی واقعیِ آفرینش پهناورِ واقعیات روحی و موجودات روحانی است. دنیای روحی خوی و سلوک شخصی پسر است، و واقعیتهای غیرشخصی که از طبیعت روحی برخوردارند همیشه نسبت به خواست و مقصود شخصیت کامل پسرِ مطلق واکنشمند هستند.
با این وجود، پسر شخصاً مسئول رفتار تمامی شخصیتهای روحی نیست. خواست مخلوقِ شخصی نسبتاً آزاد است و لذا اعمال چنین موجودات صاحب اراده را تعیین میکند. از این رو دنیای روحی که از ارادۀ آزاد برخوردار است حقیقتاً همیشه معرف سیرت پسر جاودان نیست، حتی آنطور که طبیعت در یورنشیا به راستی آشکار کنندۀ کمال و تغییرناپذیری بهشت و الوهیت نیست. اما صرف نظر از این که چه چیز عمل داوطلبانۀ انسان یا فرشته را تعیین ویژگی سازد، تسلط جاودانۀ پسر روی کنترل جهانی جاذبۀ تمامی واقعیتهای روحی به صورت مطلق ادامه مییابد.
هر چیز که در رابطه با همه جا حضوری خداوند، حضور سراسری، قدرت مطلق، و دانش مطلق او آموزش داده شد، در قلمروهای روحی به همان اندازه در رابطه با پسر صادق است. جاذبۀ خالص و جهانی روحی تمامی آفرینش، این مدار انحصاری روحی، مستقیماً به شخص دومین منبع و مرکز در بهشت راه میبرد. او سرپرستی کنترل و کارکرد آن تسلط پیوسته موجود و خطاناپذیرِ روحانی روی تمامی ارزشهای راستین روحی را به عهده دارد. بدین ترتیب پسر جاودان حاکمیت مطلق روحی را اعمال میکند. او عملاً تمامی واقعیتهای روحی و تمامی ارزشهای معنویت یافته را، آنطور که هستند، در گودی دست خود نگاه میدارد. کنترل جاذبۀ جهانی روحی حاکمیت جهانی روحی میباشد.
این کنترل جاذبۀ چیزهای روحی مستقل از زمان و فضا عمل میکند؛ از این رو انرژی روحی طی انتقال کاهش نمییابد. جاذبۀ روحی هرگز متحمل تأخیرات زمانی نمیشود، و دستخوش کاهش فضایی نیز نمیگردد. آن مطابق مجذور فاصلۀ انتقالش تقلیل نمییابد. مدارهای توان خالص روحی به وسیلۀ جرم آفرینش مادی کند نمیشوند. و این چیرگی بر زمان و فضا از طریق انرژیهای خالص روحی ذاتی مطلق بودن پسر است. آن به سبب مداخلۀ نیروهای ضد جاذبۀ سومین منبع و مرکز نیست.
واقعیتهای روحی مطابق ارزش کیفیشان، درجۀ واقعی طبیعت روحیشان، به قدرت کششی مرکز جاذبۀ روحی واکنش نشان میدهند. مادۀ روحی (کیفیت) به همان اندازه به جاذبۀ روحی واکنش نشان میدهد که انرژی سازمان یافتۀ مادۀ فیزیکی (کمیت) به جاذبۀ فیزیکی واکنشمند است. ارزشهای معنوی و نیروهای روحی واقعی هستند. از نظر شخصیت، روح روان آفرینش است؛ ماده بدن فیزیکی سایهوار است.
واکنشها و نوسانات جاذبۀ روحی همواره به محتوای ارزشهای معنوی، وضعیت کیفی روحی یک فرد یا یک کره، وفادار هستند. این قدرت کششی به طور بیدرنگ به ارزشهای بین روحی و درون روحیِ هر وضعیت جهان یا شرایط سیارهای واکنشمند است. هر بار که یک واقعیت روحی در جهانها تحقق مییابد، این تغییر تنظیم مجدد فوری و آنیِ جاذبۀ روحی را ضروری میسازد. چنین روح جدیدی در واقع بخشی از دومین منبع و مرکز است؛ و درست با همان قطعیت که انسان فانی یک موجود روحی میشود، به پسر روحانی، مرکز و منبع جاذبۀ روحی، دست مییابد.
قدرت گیرایی معنوی پسر تا درجهای کمتر ذاتی بسیاری از رستههای فرزندی بهشت است. زیرا در حیطۀ مدار مطلق جاذبۀ روحی، آن سیستمهای محلی حاوی جاذبۀ روحی که در واحدهای کوچکتر آفرینش عمل میکنند وجود دارند. چنین تمرکزهای کانونی زیرمطلقِ جاذبۀ روحی بخشی از ربانیت شخصیتهای آفرینندۀ زمان و فضا هستند و با کنترل فراگیر تجربی در حال ظهور ایزد متعال مرتبط میباشند.
کشش جاذبۀ روحی و واکنش نسبت به آن نه تنها به صورت یک کل در جهان عمل میکنند، بلکه حتی میان افراد و گروههای فردی. میان شخصیتهای روحی و روحی شدۀ هر کره، نژاد، ملت، یا گروه باورمند از افراد یک انسجام روحی وجود دارد. میان اشخاص برخوردار از ذهن معنوی که سلیقهها و آرزوهای مشابه دارند یک گیرایی مستقیمِ حاوی طبیعت روحی وجود دارد. عبارت ارواح خویشاوند کاملاً یک استعاره نیست.
جاذبۀ روحانی پسر جاودان همانند جاذبۀ مادی بهشت مطلق است. گناه و شورش ممکن است در عملکرد مدارهای جهان محلی اختلال ایجاد کنند، اما هیچ چیز نمیتواند جاذبۀ روحی پسر جاودان را به حالت تعلیق درآورد. شورش لوسیفر تغییرات زیادی در سیستم کرات مسکونی شما و در یورنشیا به وجود آورد، اما ما مشاهده نمیکنیم که قرنطینۀ معنوی حاصلۀ سیارۀ شما روی حضور و کارکرد روح همه جا حاضر پسر جاودان یا مدار جاذبۀ روحی مربوطه به کمترین میزانی تأثیر گذاشته باشد.
کلیۀ واکنشهای مدار جاذبۀ روحی جهان بزرگ قابل پیشبینی هستند. ما کلیۀ کنشها و واکنشهای روح همه جا حاضر پسر جاودان را میشناسیم و آنها را قابل اتکا مییابیم. همانطور که انسان تلاش میکند کارکردهای جاذبۀ متناهی فیزیکی را محاسبه کند، ما مطابق قوانین کاملاً شناخته شده میتوانیم جاذبۀ روحی را اندازهگیری کنیم و چنین میکنیم. روح پسر نسبت به تمامی چیزهای روحی، موجودات، و اشخاص یک واکنش تغییرناپذیر دارد، و این واکنش همیشه مطابق درجۀ واقعیت (درجۀ کیفی واقعیتِ) کلیۀ چنین ارزشهای معنوی میباشد.
اما در کنار این کارکرد بسیار قابل اطمینان و قابل پیشبینیِ حضور روحی پسر جاودان، پدیدههایی مورد روبرویی قرار میگیرند که در واکنشهای خود زیاد قابل پیشبینی نیستند. چنین پدیدههایی احتمالاً عمل هماهنگ مطلق الوهیت در قلمروهای پتانسیلهای در حال ظهور روحی را نشان میدهند. ما میدانیم که حضور روحی پسر جاودان تأثیر یک شخصیت باعظمت و بیکران است، اما ما واکنشهایی را که به عملکردهای مورد گمان مطلق الوهیت مربوط است به سختی شخصی تلقی میکنیم.
پسر جاودان و مطلق الوهیت اگر از نقطه نظر شخصیتی و توسط اشخاص نگریسته شوند، به نظر میرسد به طریق زیرین به هم مربوط باشند: پسر جاودان بر قلمرو ارزشهای واقعی روحی سلطه دارد، در حالی که به نظر میرسد مطلق الوهیت بر حوزۀ پهناور ارزشهای بالقوۀ روحی حاکم است. تمامی ارزشهای واقعی که حاوی سرشت روحی هستند در دسترس جاذبهایِ پسر جاودان قرار دارند، اما در صورت بالقوه بودن ظاهراً در حضور مطلق الوهیت هستند.
به نظر میرسد روح از پتانسیلهای مطلق الوهیت پدیدار میگردد؛ روح در حال تکامل در استیلای تجربی و ناکامل متعال و غائی ارتباط مییابد؛ روح سرانجام سرنوشت نهایی خود را در تسلط مطلق جاذبۀ روحی پسر جاودان مییابد. این به نظر میرسد چرخۀ روح تجربی باشد، اما روح وجودگرا ذاتیِ بیکرانیِ دومین منبع و مرکز است.
در بهشت حضور و فعالیت شخصی پسر آغازین ژرف، و از نظر روحی مطلق است. همینطور که ما از بهشت به سوی بیرون از میان هاونا و به داخل قلمروهای هفت ابرجهان عبور میکنیم، میزان کمتر و کمتری از فعالیت شخصی پسر جاودان را کشف میکنیم. در جهانهای پس - هاونا حضور پسر جاودان در فرزندان بهشت شخصیت یافته است، از طریق واقعیات تجربی متعال و غائی تعدیل شده است، و با پتانسیل نامحدود روحی مطلق الوهیت هماهنگ شده است.
در جهان مرکزی فعالیت شخصی پسر آغازین در توازن بدیع روحی آفرینش جاودان قابل تشخیص است. هاونا آنقدر به طور شگفتانگیز کامل است که وضعیت معنوی و حالات انرژی این جهان الگو در تعادل کامل و دائمی است.
پسر شخصاً در ابرجهانها حاضر یا ساکن نیست. او فقط یک نمایندگی فوق شخصی در این آفرینشها دارد. این جلوههای روحی پسر شخصی نیستند؛ آنها در مدار شخصیت پدر جهانی قرار ندارند. ما برای نامیدن آنها واژهای بهتر از فوق شخصیت سراغ نداریم که به کار بریم؛ و آنها موجوداتی متناهی هستند؛ آنها نه ابسونایت و نه مطلق هستند.
از آنجا که دولت پسر جاودان در ابرجهانها منحصراً روحی و فوق شخصی است، توسط شخصیتهای آفریده شده قابل تشخیص نیست. با این وجود، تمایل تماماً فراگیر معنویِ نفوذ شخصی پسر در هر مرحله از فعالیتهای تمامی مناطق حوزههای قدمای ایامها مورد مواجهه واقع میشود. با این وجود در جهانهای محلی، ما مشاهده میکنیم که پسر جاودان شخصاً در اشخاص پسران بهشت حاضر است. پسر بیکران در اینجا به طور روحی و خلاق در اشخاص سپاه شکوهمند پسران همتراز آفریننده عمل میکند.
انسانهای زمان طی صعود در جهان محلی به پسر آفریننده به عنوان نمایندۀ شخصی پسر جاودان مینگرند. اما هنگامی که رهنوردان زمان صعود نظام آموزشی ابرجهان را آغاز میکنند، حضور آسمانی روح الهام برانگیز پسر جاودان را به طور فزاینده حس میکنند، و قادرند از طریق کاربرد این کارکرد کسب انرژی روحی سود برند. فرازگران در هاونا از پذیرش مهرآمیز روح تماماً فراگیر پسر آغازین باز آگاهتر میشوند. روح پسر جاودان در هیچ مرحله از سراسر صعود انسانی در ذهن یا روان رهنورد زمان سکنی نمیگزیند، اما این رحمت همواره نزدیک است و همیشه درگیر رفاه و امنیت معنوی فرزندان در حال پیشرفت زمان میباشد.
کشش جاذبۀ روحی پسر جاودان در بر گیرندۀ راز ذاتی صعود بهشتی روانهای بقا یابندۀ بشری است. تمامی ارزشهای راستین روحی و تمامی افراد معنویت یافتۀ با حسن نیت در حیطۀ تسلط پایدار جاذبۀ روحی پسر جاودان قرار دارند. به عنوان مثال، ذهن انسان دوران زندگانی خود را به صورت یک مکانیسم مادی آغاز میکند و سرانجام به عنوان یک وجود تقریباً کامل شدۀ روحی به داخل سپاه نهایت فرا خوانده میشود، و در طول تمامی این تجربه به طور تدریجی کمتر تابع جاذبۀ مادی شده و به طور سازگار به تمایل کشش جاذبۀ روحی به سوی درون بیشتر واکنشمند میشود. مدار جاذبۀ روحی عملاً روان انسان را به سوی بهشت میکشد.
مدار جاذبۀ روحی کانال اصلی برای انتقال دعاهای واقعی قلب انسان ایماندار از سطح آگاهی بشری به آگاهی واقعی از الوهیت میباشد. آنچه که در درخواستهای شما نمایانگر ارزش راستین معنوی است از طریق مدار جهانی جاذبۀ روحی ضبط و فوراً و به طور همزمان به تمامی شخصیتهای الهی مربوطه منتقل خواهد شد. هر یک خود را با آنچه که به قلمرو شخصیش تعلق دارد مشغول خواهد کرد. از این رو، در تجربۀ عملی مذهبی شما، اهمیت ندارد که در مخاطب قرار دادن تقاضاهایتان، آیا پسر آفرینندۀ جهان محلی را در ذهن تجسم میکنید یا پسر جاودان را که در مرکز همۀ چیزهاست.
کارکرد تمایز دهندۀ مدار جاذبۀ روحی را احتمالاً میتوان با کارکردهای مدارهای عصبی در بدن مادی انسان مقایسه نمود: حسها روی مسیرهای عصبی به سوی درون حرکت میکنند؛ برخی از طریق مراکز اتوماتیک پایینی ستون فقرات نگاه داشته شده و مورد واکنش واقع میشوند؛ بقیه به مراکز کمتر اتوماتیک ولی آموزش یافتۀ عادتی پایین مغز عبور میکنند، در حالی که مهمترین و حیاتیترین پیامهای دریافتی کنار این مراکز تابع میدرخشند و در بالاترین سطوح خود آگاهی بشری فوراً ثبت میشوند.
اما تکنیک عالی دنیای روحی چقدر کاملتر است! اگر چیزی در خود آگاهی شما که آکنده از والاترین ارزش روحی است منشأ یابد، آنگاه که به یکباره آن را ابراز میدارید، هیچ قدرتی در جهان نمیتواند مانع رسیدن مستقیم آن به شخصیت مطلق روحی تمامی آفرینش شود.
برعکس، اگر تقاضاهای شما صرفاً مادی و کاملاً خود محورانه باشند، هیچ طرحی وجود ندارد که به واسطۀ آن چنین دعاهای بیارزشی در مدار روحی پسر جاودان جایی بیابند. محتوای هر درخواستی که ”برخاسته از روح“ نباشد نمیتواند جایی در مدار روحی جهانی بیابد؛ چنین درخواستهای صرفاً خودخواهانه و مادی میمیرند؛ آنها در مدارهای ارزشهای راستین روحی صعود نمیکنند. چنین عباراتی مثل ”صدای برنج و طنین سنج“ میباشند.
اندیشۀ انگیزاننده، محتوای معنوی است که تقاضای انسانی را اعتبار میبخشد. واژهها بیارزش هستند.
پسر جاودان در رابطه با پیگیری موفقیتآمیز طرح الهی پیشرفت — طرح جهانی برای آفرینش، تکامل، فراز، و کمال مخلوقات دارای اراده — در ارتباط ابدی با پدر قرار دارد. و پسر با وفاداری الهی همتراز جاودان پدر است.
پدر و پسر او در تدوین و پیگیری این طرح عظیم دستیابی برای پیشبرد موجودات مادی زمان به سوی کمال ابدیت همچون یکی هستند. این پروژۀ ارتقاءِ معنوی روانهای فرازگرای فضا یک آفرینش مشترک پدر و پسر میباشد، و آنها با همکاری روح بیکران درگیر اجرای همیارانۀ مقصود الهی خود هستند.
این طرح الهی دستیابی به کمال در بر گیرندۀ سه کار بینظیر، گر چه به طور شگفتانگیز مرتبط، از ماجراجویی جهانی میباشد:
1- طرح کمال تدریجی. این طرح پدر جهانی برای صعود تکاملی است، برنامهای که توسط پسر جاودان با بیپروایی پذیرفته شد. او با پیشنهاد پدر که گفته بود ”بگذار مخلوقات انسانی را شبیه خود بیافرینیم“ موافقت نمود. این تدارک برای ارتقاءِ مخلوقات زمان شامل اعطای تنظیم کنندگان فکر از سوی پدر و ارزانی داشتن امتیاز شخصیت به مخلوقات مادی میباشد.
2- طرح اعطا. طرح جهانی بعدی کار بزرگ آشکارسازی پسر جاودان و پسران همتراز او از سوی پدر است. این پیشنهاد پسر جاودان است و شامل ارزانی داشتن پسران خداوند از سوی او به آفرینشهای تکاملی میباشد، که به صورت شخصیت تجسم و واقعیت یابند، در جسم ظاهر شوند، و مهر پدر و بخشش پسر را به مخلوقات تمامی جهانها واقعی سازند. پسران بهشتی، در کادر طرح اعطایی، و به صورت یک جنبۀ آیندهنگرانۀ این تجلی محبت، به عنوان ترمیم کنندگان آنچه که ارادۀ مخلوق گمراه به مخاطرۀ معنوی انداخته است عمل میکنند. هر گاه و هر جا که در کارکرد طرح کمال تأخیری رخ دهد، اگر بر حسب اتفاق شورش به این طرح آسیب رساند و آن را پیچیده سازد، آنگاه مواد اضطراری طرح اعطایی فوراً فعال میشوند. پسران بهشت متعهد و آمادهاند که به عنوان اصلاح کننده دست به عمل زنند، به خودِ قلمرو شورش بروند و در آنجا وضعیت معنوی کرات را ترمیم کنند. و یک پسر همتراز آفریننده در رابطه با دوران اعطای تجربیِ دستیابی به حاکمیتش در یورنشیا این خدمت قهرمانانه را به انجام رسانید.
3- طرح عطای رحمت. آنگاه که طرح کمال و طرح اعطا تدوین و اعلام شد، روح بیکران به تنهایی و به واسطۀ خود طرح عظیم و جهانی عطای رحمت را طرحریزی نموده و به اجرا گذارد. این خدمتی است که برای کارکرد عملی و مؤثر پروژههای کمال و اعطا، هر دو، بسیار ضروری است، و شخصیتهای روحی سومین منبع و مرکز همگی در روح عطای رحمت که به اندازۀ زیاد بخشی از طبیعت سومین شخص الوهیت میباشد سهیم هستند. روح بیکران نه تنها در آفرینش بلکه در مدیریت به عنوان همردیف اجرائی پدر و پسر به راستی و به طور واقعی عمل میکند.
پسر جاودان امانتدار شخصی، نگاهبان الهی طرح صعود مخلوق پدر جهانی میباشد. پدر پس از اعلام فرمان جهانیِ ”کامل باشید، همانطور که من کاملم“، اجرای این کار عظیم را به پسر جاودان سپرد؛ و پسر جاودان در ترویج این کار آسمانی با همتراز الهی خود، روح بیکران، سهیم است. بدین ترتیب الوهیتها در کار آفرینش، کنترل، تکامل، آشکارسازی، و یاری — و در صورت لزوم، در ترمیم و توانبخشی — به طور مؤثر همکاری میکنند.
پسر جاودان در اعلام آن فرمان عظیم به تمامی آفرینش ”کامل باشید، همانطور که پدر شما در هاونا کامل است“، بدون قید و شرط به پدر جهانی پیوست، و از آن هنگام آن دعوت و فرمان موجب ترغیب تمامی طرحهای بقا و پروژههای اعطایی پسر جاودان و خانوادۀ گستردۀ پسران همتراز و معاشر او شده است. و پسران خداوند در همین عطایا برای تمامی مخلوقات تکاملی ”راه، راستی، و حیات“ گشتهاند.
پسر جاودان نمیتواند آنطور که پدر از طریق هدیۀ پیش شخصی تنظیم کنندگان فکر به طور مستقیم با موجودات بشری تماس برقرار میکند چنین کند، اما پسر جاودان از طریق پیمودن یک رشته از گامهای تدریجیِ فرزندی الهی به سوی پایین به شخصیتهای آفریده شده نزدیک میشود، تا این که قادر میشود در حضور انسان، و گاهی اوقات به صورت خود انسان، بایستد.
طبیعت صرفاً شخصی پسر جاودان قادر به تکه تکه شدن نیست. پسر جاودان به صورت یک تأثیر روحی یا به صورت یک شخص خدمت میکند، نه غیر از این. پسر این را غیرممکن مییابد که بخشی از تجربۀ مخلوق گردد، آنطور که پدر - تنظیم کننده در آن شرکت میکند، اما پسر جاودان این محدودیت را از طریق تکنیک اعطا جبران میکند. آنچه که تجربۀ وجودهای تکه تکه شده برای پدر جهانی معنی میدهد، تجارب ظاهر شدن در جسم توسط پسران بهشت برای پسر جاودان معنی میدهد.
پسر جاودان به صورت ارادۀ الهی، تنظیم کنندۀ فکر که در ذهن انسان سکنی میگزیند، نزد انسان فانی نمیآید، بلکه پسر جاودان هنگامی که شخصیت الهی پسرش، میکائیل نبادان، در سرشت انسانیِ عیسی ناصری در جسم ظاهر گشت به سوی انسان فانی به یورنشیا آمد. پسران بهشتی خداوند برای سهیم شدن در تجربۀ شخصیتهای خلق شده باید عیناً سرشت چنین مخلوقاتی را به خود گیرند و شخصیتهای الهی خود را به صورت خودِ مخلوقات واقعی عینیت دهند. ظاهر شدن در جسم، راز سونارینگتون، تکنیک گریز پسر از قید و بندهای سوا از آن تماماً فراگیر مطلق بودن شخصیت میباشد.
پسر جاودان مدتهای بسیار طولانی پیش برای ارشاد و پیشرفت تمامی ساکنان و رهنوردان هاونا، و نیز رهنوردان فرازگرای زمان خود را به هر یک از مدارهای آفرینش مرکزی اعطا نمود. او در هیچیک از این هفت اعطا به صورت یک فرازگرا یا یک هاونایی عمل نکرد. او به صورت خود وجود داشت. تجربۀ او بینظیر بود. آن با یک انسان یا به عنوان یک انسان یا رهنورد دیگر نبود بلکه به طریقی به طور فوق شخصی به آن مربوط بود.
او استراحتی که میان مدار داخلی هاونا و سواحل بهشت انجام میشود را نیز تجربه نکرد. برای او به عنوان یک موجود مطلق میسر نیست که خود آگاهی شخصیتی را به تعلیق در آورد، زیرا تمامی خطوط جاذبۀ روحی در او متمرکز هستند. و در طول ایام این اعطاها درخشش روحیِ منزلگاه مرکزی بهشت تابناک بود، و تسلط پسر روی جاذبۀ جهانی روحی تداوم داشت.
اعطاهای پسر جاودان در هاونا در محدودۀ تخیل بشری نیستند. آنها متعالی بودند. او در آن هنگام و متعاقباً به تجربۀ تمامی هاونا افزود، اما ما نمیدانیم که آیا او به ظرفیت فرضی تجربی طبیعت وجود گرایانۀ خود نیز افزود یا نه. آن در حیطۀ راز اعطایی پسران بهشت قرار دارد. با این وجود ما باور داریم که هر چه را که پسر جاودان در این مأموریتهای اعطایی به دست آورد از آن هنگام حفظ نموده است؛ ولی ما نمیدانیم که آن چه است.
در فهم اعطاهای دومین شخص الوهیت مشکل ما هر چه که باشد، ما اعطای هاونایی یک پسرِِ پسر جاودان را که عملاً از میان مدارهای جهان مرکزی عبور نمود و در واقع در آن تجاربی که آمادگی یک فرازگرا را برای نیل به الوهیت تشکیل میدهد سهیم شد میفهمیم. این میکائیل اولیه بود، اولین پسر آفرینشگر زاده شده، و او از میان تجارب زندگی رهنوردان فرازگرا مدار به مدار عبور نمود، و در ایام گرندفاندا، اولین انسانی که به هاونا رسید، شخصاً یک مرحله از هر دایره را با آنان طی نمود.
گذشته از هر چیز دیگری که این میکائیل اولیه آشکار نمود، اعطای متعالی مادر - پسر اولیه را به مخلوقات هاونا واقعی ساخت. آنقدر واقعی، که هر رهنورد زمان که در ماجرای پیمودن مدارهای هاونا تلاش میکند تا ابد به وجد میآید و با دانستن قطعی این امر که پسر جاودان خداوند هفت بار از قدرت و شکوه بهشت صرف نظر نمود تا در تجارب رهنوردان زمان و فضا در هفت مدار نیل تدریجی هاونا شرکت کند قوت مییابد.
پسر جاودان برای تمامی پسران خداوند در خدمات اعطاییشان در سرتاسر جهانهای زمان و فضا نمونهای الهامبخش است. پسران همتراز آفریننده و پسران همکار مجیستریال، به همراه رستههای آشکار ناشدۀ دیگر فرزندی، همگی در این میل شگفتانگیز برای اعطای خود به رستههای گوناگون حیات مخلوق و به عنوان خود مخلوقات سهیم هستند. از این رو در روح و به دلیل نزدیکی در سرشت و نیز واقعیت منشأ، این حقیقت مییابد که پسر جاودان در اعطای هر پسر خداوند به کرات فضا، در این اعطاها، از طریق آنها، و به واسطۀ آنها خود را به مخلوقات صاحب اراده و هوشمند جهانها اعطا نموده است.
هر پسر بهشت، در روح و طبیعت، اگر نه در کلیۀ ویژگیها، یک تصویر کامل الهی پسر اولیه است. این به راستی حقیقت دارد، هر کس که یک پسر بهشتی را دیده است پسر جاودان خداوند را دیده است.
فقدان شناخت پسران متعدد خداوند منشأ سردرگمی زیادی در یورنشیا است. و این نادانی با وجود چنین بیاناتی آنطور که سند یک گردهمایی این شخصیتهای الهی نشان میدهد همچنان ادامه دارد: ”هنگامی که پسران خداوند غریو شادی سر دادند، و تمامی ستارگان صبح با هم آواز خواندند.“ در هر هزارۀ زمان استانداردِ ناحیه انواع گوناگون پسران الهی برای گردهماییهای دورهای خود تشکیل جلسه میدهند.
پسر جاودان منبع شخصی ویژگیهای شایان ستایش و حاوی بخشش و خدمت است که تمامی رستههای پسران نزول کنندۀ خداوند، آنطور که در سرتاسر آفرینش عمل میکنند، را به طور سرشار تعیین ویژگی میکند. پسر جاودان تمامی طبیعت الهی، اگر نه تمامی بیکرانی ویژگیها، را به طور بیدریغ به پسران بهشت که از جزیرۀ جاودان عازم میشوند تا سیرت الهی او را به جهان جهانها آشکار سازند انتقال میدهد.
پسر آغازین و جاودان شخص - پسرِ ”اولین“ اندیشۀ کامل و بیکران پدر جهانی است. هر بار که پدر جهانی و پسر جاودان یک اندیشۀ شخصیِ جدید، آغازین، یکسان، بینظیر، و مطلق را به طور مشترک ابراز میکنند، دقیقاً در همان لحظه این ایدۀ خلاق به طور کامل و نهایی در وجود و شخصیت یک پسر آفرینشگر جدید و آغازین شخصیت مییابد. این پسران آفریننده در طبیعت روحی، خرد الهی، و نیروی همتراز آفرینندگی به طور بالقوه با خدای پدر و خدای پسر برابرند.
پسران آفریننده از بهشت عازم جهانهای زمان میشوند، و با همکاری نیروهای کنترل کننده و خلاق سومین منبع و مرکز سازمان جهانهای محلیِ حاوی تکامل تدریجی را تکمیل میکنند. این پسران به کنترلهای مرکزی و جهانی ماده، ذهن، و روح وصل نیستند، و درگیر آنها نیز نیستند. لذا در اعمال خلاقشان به واسطۀ پیش وجودی، تفوق، و آغازین بودن اولین منبع و مرکز و مطلقهای همترازش محدود هستند. این پسران قادرند فقط آنچه را که به وجود میآورند سرپرستی کنند. سرپرستی مطلق ذاتی تفوق وجود است و از بیکرانی وجود جدایی ناپذیر است. پدر در جهانها آغازین باقی میماند.
عمدتاً همانطور که پسران آفریننده توسط پدر و پسر شخصیت مییابند، پسران مجیستریال نیز توسط پسر و روح شخصیت مییابند. اینها پسرانی هستند که در تجارب ظهور مخلوق در جسم، حق دارند در آفرینشهای زمان و فضا به عنوان داورانِ بقا خدمت کنند.
پدر، پسر، و روح همچنین متحد میشوند تا پسران همه فن حریف آموزگار تثلیث را که به عنوان آموزگاران آسمانی تمامی شخصیتها، بشری یا الهی، در جهان بزرگ تردد میکنند شخصیت دهند. و رستههای بیشمار دیگری از فرزندی بهشت وجود دارند که مورد توجه انسانهای یورنشیا قرار داده نشدهاند.
میان مادر - پسر آغازین و این گروههای پسران بهشتی که در سرتاسر آفرینش پراکندهاند یک کانال مستقیم و انحصاری ارتباطی وجود دارد، کانالی که کارکرد آن ذاتی کیفیت خویشاوندی روحی که آنان را در پیوندهای حاوی ارتباط روحیِ نزدیک به مطلق متحد میسازد میباشد. این مدار بین فرزندی کاملاً متفاوت از مدار جهانی جاذبۀ روحی، که همچنین در شخص دومین منبع و مرکز متمرکز است، میباشد. کلیۀ پسران خداوند که منشأ در اشخاص الوهیتهای بهشت دارند در ارتباط مستقیم و دائم با مادر - پسر جاودان میباشند. و این ارتباط آنی است. آن مستقل از زمان است، گر چه گاهی اوقات توسط فضا تعدیل میشود.
پسر جاودان نه تنها در تمامی لحظات پیرامون وضعیت، افکار، و فعالیتهای متعدد تمامی رستههای فرزندی بهشت اطلاع کامل دارد، بلکه همچنین در تمامی لحظات پیرامون هر چیز حاوی ارزش معنوی که در قلب کلیۀ مخلوقات در آفرینش آغازین مرکزیِ ابدیت و در آفرینشهای ثانویۀ زمانِ پسران همتراز آفریننده وجود دارد آگاهی کامل دارد.
پسر جاودان یک آشکارسازی کامل، منحصر به فرد، جهانی، و نهایی روح و شخصیت پدر جهانی میباشد. تمامی دانش، و آگاهی پیرامون پدر باید از سوی پسر جاودان و پسران بهشتی او بیاید. پسر جاودان از ابدیت است و به طور کامل و بدون قید و شرط معنوی با پدر یکی است. آنها در شخصیت الهی همتراز هستند؛ در طبیعت معنوی برابرند؛ و در الوهیت یکسانند.
سیرت خداوند به هیچ وجه نمیتوانست ذاتاً در شخص پسر بهبود بیابد، زیرا پدر الهی بینهایت کامل است، اما آن سیرت و شخصیت برای آشکار شدن به موجودات خلق شده، از طریق تهی شدنِ غیرشخصی و غیرروحی تقویت میشود. اولین منبع و مرکز بسیار بیش از یک شخصیت است، اما تمامی کیفیتهای روحی شخصیت پدرانۀ اولین منبع و مرکز به طور معنوی در شخصیت مطلق پسر جاودان حضور دارند.
پسر آغازین و پسران او مشغول یک آشکارسازی جهانی طبیعت معنوی و شخصی پدر به تمامی آفرینش هستند. در جهان مرکزی، ابرجهانها، جهانهای محلی، یا در سیارات مسکونی، یک پسر بهشت است که پدر جهانی را به انسانها و فرشتگان آشکار میسازد. پسر جاودان و پسران او مسیر نزدیک شدن مخلوق را به پدر جهانی آشکار میسازند. و حتی ما که از منشأ بالا هستیم پدر را از طریق مطالعۀ آشکارسازی سیرت و شخصیتش در پسر جاودان و در پسران پسر جاودان بسیار کاملتر میفهمیم.
پدر فقط از طریق پسران الهی پسر جاودان به صورت یک شخصیت نزد شما میآید. و شما از طریق همین راه زنده به پدر دست مییابید؛ شما از طریق هدایت این گروه از پسران الهی به سوی پدر صعود میکنید. و این امر حقیقت دارد به رغم این که شخصیت شما خود یک هدیۀ مستقیم پدر جهانی است.
در کلیۀ این فعالیتهای گستردۀ دولت پهناور روحی پسر جاودان، فراموش نکنید که پسر یک شخص است، درست همانطور که پدر به راستی و در واقع یک شخص است. در واقع برای موجوداتی که روزگاری از مرتبت بشری بودند نزدیکی به پسر جاودان نسبت به پدر جهانی آسانتر خواهد بود. در پیشرفت رهنوردان زمان از طریق مدارهای هاونا، شما مدتها پیش از آمادگی برای تشخیص پدر شایستۀ نیل به پسر خواهید بود.
شما با ژرف اندیشی روی آشکارسازی این صفات الهی که از طریق پسر آفرینندۀ خودتان با خدمتی مهرآمیز انجام گرفت، کسی که روزگاری در زمین پسر انسان بود و اکنون فرمانروای والای جهان محلی شما است — پسر انسان و پسر خداوند — قدر بیشتری از سیرت و طبیعت بخشندۀ پسر جاودانِ بخشش را درک خواهید کرد.
[نگاشته شده توسط یک مشاور الهی که برای تدوین این بیانیه که پسر جاودان بهشت را تصویر مینماید مأموریت یافته است.]
در ابدیت دوردست، آنگاه که ”نخستین“ اندیشۀ بیکران و مطلق پدر جهانی در پسر جاودان چنین کلامی کامل و مکفی برای ابراز الهیش مییابد، اشتیاق وافر خدای اندیشه و خدای کلام هر دو برای یک عامل جهانی و بیکرانِ برخوردار از ابراز متقابل و عمل توأم به دنبال میآید.
در سپیده دم ابدیت پدر و پسر هر دو از اتکای متقابلشان، یگانگی جاودان و مطلقشان، بینهایت آگاه میشوند؛ و بدین ترتیب به یک پیمان بیپایان و ابدیِ مشارکت الهی وارد میشوند. این میثاق پایان ناپذیر به منظور اجرای برداشتهای متحدشان در سرتاسر تمامی دایرۀ ابدیت انجام یافته است؛ و از هنگام این رخداد مربوط به ابدیت پدر و پسر به این اتحاد الهی ادامه میدهند.
ما اکنون با منشأ جاودانۀ روح بیکران، سومین شخص الوهیت، مواجه هستیم. درست در لحظهای که خدای پدر و خدای پسر به طور مشترک به یک عمل یکسان و بیکران — اجرای یک طرح فکری مطلق — میاندیشند، درست در همان آن، روح بیکران به طور تمام و کمال پا به عرصۀ وجود میگذارد.
منظور من از بازگویی ترتیب منشأ الوهیتها بدین نحو صرفاً این است که شما را قادر سازم به رابطۀ آنها بیندیشید. در واقع تمامی سه نفر آنها از ابدیت وجود داشتهاند؛ آنها وجودگرا هستند. آنها فاقد آغاز یا پایان روزها هستند؛ آنها همتراز، متعالی، غائی، مطلق، و بیکران هستند. آنها هستند و همیشه بودهاند و همواره خواهند بود. و آنان سه شخصِ دارای فردیت بارز اما برای ابد مرتبط، خدای پدر، خدای پسر، و خدای روح هستند.
در ابدیتِ گذشته، به دنبال شخصیت یافتن روح بیکران، چرخۀ شخصیت الهی کامل و تکمیل میشود. خدای عمل موجودیت مییابد، و صحنۀ پهناور فضا برای نمایش شگفتانگیز آفرینش — ماجرای جهانی — چشمانداز الهی اعصار جاودان، فراهم میشود.
اولین عمل روح بیکران بازبینی و به رسمیت شناختن والدین الهیش، پدر - پدر، و مادر - پسر است. او، روح، هر دو آنها را به طور کامل تشخیص میدهد. او از شخصیتهای جداگانه و ویژگیهای بیکران آنها و نیز طبیعت توأم و کارکرد متحد آنها به طور کامل آگاه است. سپس سومین شخص الوهیت، به رغم برابری خود با اولین و دومین شخص، به طور داوطلبانه، با میل متعالی و خود انگیختگی الهامبخش، به وفاداری جاودان به خدای پدر عهد میکند، و وابستگی ابدی به خدای پسر را اذعان میدارد.
چرخۀ ابدیت، که ذاتی طبیعت این رابطه و در شناخت متقابل استقلال شخصیتی هر یک و اتحاد اجرائی هر سه است، برقرار میشود. تثلیث بهشت موجودیت مییابد. صحنۀ فضای جهانی برای چشمانداز تمام و کمال و پایان ناپذیرِ پدیداری خلاق مقصود پدر جهانی از طریق شخصیت پسر جاودان و به وسیلۀ اجرای خدای عمل، عامل اجرائی برای کارکردهای واقعیِ شراکت خلاق پدر و پسر، فراهم میشود.
خدای عمل دست به عمل میزند و انبارهای مردۀ فضا به تحرک در میآیند. یک میلیارد کرۀ کامل گام به عرصۀ وجود مینهند. پیش از این لحظۀ ابدیت فرضی انرژیهای فضا که ذاتی بهشت هستند وجود دارند و به طور بالقوه به کار افتادهاند، اما از وجود واقعی برخوردار نیستند. جاذبۀ فیزیکی را نیز نمیتوان اندازهگیری نمود، به جز توسط واکنش واقعیات مادی نسبت به کشش بیوقفۀ آن. در این لحظۀ (فرضیِ) جاودانۀ دوردست هیچ جهان مادی وجود ندارد، اما درست در لحظهای که یک میلیارد کره واقعیت مییابند، نشانههای جاذبۀ مکفی و بسنده که آنان را در قبضۀ ابدی بهشت نگاه دارد آشکار میشود.
اکنون دومین شکل انرژی در سراسر آفرینشِ خدایان میدرخشد، و این روح جاری به طور آنی در قبضۀ جاذبۀ روحانی پسر جاودان قرار میگیرد. بدین ترتیب جهان دوگانه که توسط جاذبه فرا گرفته شده با انرژی بینهایت لمس شده و در روح ربانیت غوطهور میشود. خاک حیات برای خود آگاهی ذهن که در مدارهای هوشمندی مربوط به روح بیکران تجلی مییابد بدین طریق آماده میشود.
بر روی این دانههای وجود بالقوه، که در سرتاسر آفرینش مرکزی خدایان پراکندهاند، پدر عمل میکند، و شخصیت مخلوق پدیدار میگردد. سپس حضور الوهیتهای بهشت تمامی فضای سازمان یافته را پر میسازد و به طور مؤثر شروع به جذب تمامی چیزها و موجودات به سوی بهشت میکند.
روح بیکران همزمان با تولد کرات هاونا جاودانه میشود. این جهان مرکزی توسط او، و با او، و در او، در اطاعت از جمع ایدهها و خواستههای یکپارچۀ پدر و پسر آفریده شده است. سومین شخص درست توسط همین عمل توأمِ آفرینشی به الوهیت دست مییابد، و بدین ترتیب برای همیشه آفریدگار مشترک میشود.
اینها روزگاران بزرگ و اعجابآور بسط خلاق پدر و پسر، توسط، و در عمل همیار مشترک و مدیر منحصر به فردشان، سومین منبع و مرکز، هستند. هیچ تاریخچهای از این روزگاران شورانگیز وجود ندارد. ما برای اثبات این کارکردهای عظیم فقط از آشکارسازیهای اندک روح بیکران برخورداریم، و او صرفاً این حقیقت را تأیید میکند که جهان مرکزی و تمامی آنچه که به آن مربوط است همزمان با نیل او به شخصیت و وجود خود آگاه جاودانه شد.
به طور خلاصه، روح بیکران گواهی میدهد که چون او جاودانه است، جهان مرکزی نیز جاودانه است. و این نقطۀ سنتی شروع تاریخ جهان جهانها است. در رابطه با هر رویداد یا کارکرد پیش از این فوران شگفتانگیز انرژی خلاق و خرد اداری که موجب پیدایش جهان پهناور گشت — جهانی که در مرکز همۀ چیزها وجود دارد، و به طرزی باشکوه کار میکند — مطلقاً هیچ اطلاعی وجود ندارد و هیچ سندی موجود نیست. فراتر از این رخداد کارکردهای غیرقابل جستجوی ابدیت و اعماق بینهایت — راز مطلق — قرار دارند.
و بدین ترتیب ما منشأ ترتیبیِ سومین منبع و مرکز را به عنوان یک ابراز لطف قابل تفسیر به ذهن محدود به زمان و مشروط به مکان مخلوقات انسانی تصویر مینماییم. ذهن انسان برای تجسم تاریخ جهان باید یک نقطۀ شروع داشته باشد، و به من رهنمود داده شده که این تکنیک دستیابی به مفهوم تاریخی ابدیت را فراهم سازم. در ذهن مادی، انسجام یک علت نخست را مطالبه میکند. از این رو ما پدر جهانی را به عنوان اولین منبع و مرکز مطلق تمامی آفرینش میپنداریم، و در همان حال به تمامی اذهان آفریده شده آموزش میدهیم که پسر و روح در تمامی فازهای تاریخ جهان و در تمامی قلمروهای فعالیت خلاق با پدر به طور برابر جاودانهاند. و ما این کار را بدون هر گونه نادیده انگاشتن واقعیت و جاودانگیِ جزیرۀ بهشت و مطلقهای کامل، جهانی، و الوهیت انجام میدهیم.
گسترۀ ذهن مادی فرزندان زمان برای تصور پدر در ابدیت به حد مکفی امتداد یافته است. ما میدانیم که هر فرزندی میتواند ابتدا از طریق تسلط بر روابط وضعیت فرزند - والده و سپس از طریق بسط این مفهوم، طوری که خانواده را به عنوان یک کل در بر گیرد، خود را به بهترین نحو به واقعیت مربوط سازد. متعاقباً ذهن در حال رشد فرزند قادر خواهد بود خود را با مفهوم روابط خانوادگی، روابط اجتماعی، نژاد، و کره، و سپس با جهان، ابرجهان، حتی جهان جهانها وفق دهد.
آفریدگار مشترک از ابدیت است و کاملاً و بدون قید و شرط با پدر جهانی و پسر جاودان یگانه است. روح بیکران نه تنها طبیعت پدر بهشتی بلکه همچنین طبیعت پسر آغازین را به طور کامل منعکس میسازد.
سومین منبع و مرکز با القاب بیشمار شناخته میشود: روح جهانی، راهنمای متعال، آفریدگار مشترک، مدیر الهی، ذهن بیکران، روح روحها، روح بهشتی مادر، عامل مشترک، هماهنگ کنندۀ نهایی، روح همه جا حاضر، هوشمندی مطلق، عمل الهی؛ و در یورنشیا گاهی اوقات او با ذهن کیهانی اشتباه گرفته میشود.
در مجموع شایسته است که سومین شخص الوهیت روح بیکران نامیده شود، زیرا خداوند روح است. اما مخلوقات مادی که به سمت خطای پنداشتن ماده به عنوان واقعیت بنیادین، و ذهن و روح به صورت ملزوماتی که ریشه در ماده دارند، تمایل دارند، اگر سومین منبع و مرکز واقعیت بیکران، سازمان دهندۀ جهانی، یا هماهنگ کنندۀ شخصیت نامیده میشد، بهتر او را درک میکردند.
روح بیکران، به عنوان یک آشکارسازی ربانیت در جهان، غیرقابل جستجو است و به کلی فراتر از درک بشری است. شما برای حس کردن مطلق بودن روح، فقط نیاز دارید به بیکرانیِ پدر جهانی بیاندیشید و به هیبت ابدیت پسر آغازین فکر کنید.
شخص روح بیکران به راستی اسرارآمیز است اما پدر و پسر زیاد اینطور نیستند. از میان کلیۀ جنبههای طبیعت پدر، آفریدگار مشترک به بارزترین وجه بیکرانی خود را آشکار میسازد. حتی اگر جهان بنیادین سرانجام تا بینهایت بسط یابد، حضور روحی، کنترل انرژی، و پتانسیل ذهنی عامل مشترک برای پاسخگویی به مطالبات چنین آفرینش بیحد و مرز کافی یافت خواهد شد.
روح بیکران گرچه از هر جهت در کمال، درستکاری، و محبت پدر جهانی سهیم است، به سوی ویژگیهای بخشایندۀ پسر جاودان تمایل دارد، و بدین ترتیب خادم دلسوز الوهیتهای بهشت برای جهان بزرگ است. روح همواره و همیشه — در سرتاسر جهان و برای ابد — یک خادم دلسوز است، زیرا همانطور که پسران الهی محبت خداوند را آشکار میسازند، روح الهی نشانگر بخشش خداوند است.
ممکن نیست که روح از خوبی بیشتری نسبت به پدر برخوردار باشد زیرا منشأ تمامی خوبیها در پدر است، اما ما میتوانیم در اعمال روح چنین خوبی را بهتر درک کنیم. وفاداری پدر و وفای پسر از طریق خدمت مهرآمیز و سرویس بیوقفۀ شخصیتهای روح بیکران برای موجودات روحی و مخلوقات مادی کرات بسیار واقعی است.
آفریدگار مشترک تمامی زیبایی اندیشه و سرشت راستین پدر را به ارث برده است. و این ویژگیهای والای ربانیت در پیروی از خرد بیکران و جاودانۀ ذهن مطلق و نامحدود سومین منبع و مرکز در سطوح نزدیک به متعالی ذهن کیهانی هماهنگی میشوند.
همانطور که پسر جاودان ابراز کلامیِ ”نخستین“ اندیشۀ مطلق و بیکران پدر جهانی است، عامل مشترک نیز اجرای کامل ”نخستین“ مفهوم تکمیل یافتۀ خلاق یا طرح برای عمل توأم توسط شراکت شخصیتیِ پدر و پسر، و حاوی پیوند مطلق اندیشه و کلام است. سومین منبع و مرکز همزمان با آفرینش مرکزی یا امری جاودانه میشود، و فقط وجود این آفرینش مرکزی در میان جهانها جاودانه است.
از هنگام شخصیتیابی سومین منبع، اولین منبع دیگر شخصاً در آفرینش جهان شرکت نمیکند. پدر جهانی هر چیز ممکن را به پسر جاودان خود میسپارد؛ و به همین ترتیب پسر جاودان تمامی اتوریته و قدرت ممکن را به آفریدگار مشترک اعطا میدارد.
پسر جاودان و آفریدگار مشترک به عنوان شریک و از طریق شخصیتهای همترازشان، هر جهان پس هاونا را که به وجود آورده شده، طراحی نموده و شکل دادهاند. روح در کلیۀ آفرینشهای متعاقب همان رابطۀ شخصی را با پسر حفظ میکند که پسر در آفرینش نخستین و مرکزی با پدر حفظ میکند.
شما و جهانتان را یک پسر آفرینندۀ پسر جاودان و یک روح آفرینشگر روح بیکران آفرید؛ و ضمن این که پدر از آنچه که آنها سازمان دادهاند با وفاداری نگاهداری میکند، این مسئولیت به عهدۀ این پسر جهان و این روح جهان سپرده شده که کار خود را شکوفا و حفظ نمایند و نیز به مخلوقاتی که خود به وجود آوردهاند خدمت روحانی کنند.
روح بیکران عامل مؤثر پدر تماماً با محبت و پسر تماماً بخشنده برای اجرای پروژۀ مشترک جذب تمامی روانهای عاشق حقیقت در تمامی کرات زمان و فضا به خودشان است. دقیقاً در لحظهای که پسر جاودان طرح پدر خود را برای دستیابی مخلوقات جهانها به کمال پذیرفت، در لحظهای که پروژۀ فراز به یک طرح پدر و پسر تبدیل شد، در همان آن روح بیکران مدیر مشترک پدر و پسر برای اجرای مقصود متحد و جاودانۀ آنها گشت. و روح بیکران در انجام این کار تمامی منابع حضور الهی و شخصیتهای روحی خود را وقف پدر و پسر نمود. او همه چیز را به طرح شگفتانگیز فرازیابی مخلوقات در حال بقای دارای اراده به بلندیهای الهی کمال بهشتی اختصاص داده است.
روح بیکران یک آشکارسازی کامل، منحصر به فرد، و جهانی پدر و پسر جاودانش میباشد. تمامی فهم شراکت پدر و پسر باید از طریق روح بیکران، نمایندۀ مشترکِ پیوند الهی اندیشه و کلمه، به دست آید.
پسر جاودان تنها راه نزدیکی به پدر جهانی است، و روح بیکران تنها وسیلۀ دستیابی به پسر جاودان میباشد. موجودات فرازگرای زمان تنها با خدمت صبورانۀ روح قادرند پسر را کشف کنند.
در مرکز تمامی چیزها روح بیکران اولین الوهیت از میان الوهیتهای بهشت است که توسط رهنوردان فرازگرا مورد دستیابی واقع شود. سومین شخص، دومین و اولین شخص را احاطه کرده است و از این رو در ابتدا باید توسط تمامی آنهایی که کاندیدای ارائه شدن به پسر و پدرش هستند همیشه به رسمیت شناخته شود.
و روح به طرق بسیار دیگر پدر و پسر را به طور برابر نمایندگی نموده و به طور مشابه به آنها خدمت میکند.
جهان روحی، که در آن کلام پسر اندیشۀ خداوند را تفسیر میکند، و هنگامی که ”به جسم تبدیل میشود“ بخشش مهرآمیزِ مجموع طبیعت آفرینندگان مربوطه را نشان میدهد، با جهان فیزیکی که در آن جاذبۀ بهشت تمامی چیزها را به هم پیوسته نگاه میدارد، موازی است. اما در تمامی این آفرینش مادی و روحی و از طریق آنها صحنۀ پهناوری وجود دارد که در آن روح بیکران و فرزندان روحی او جمع بخشش، شکیبایی، و عاطفۀ ابدی والدین الهی را نسبت به فرزندان هوشمندی که ناشی از ابداع و ساخت همیارانهشان است نشان میدهند. جوهر سیرت الهی روح خدمت ابدی به ذهن است. و همۀ فرزندان روحی عامل مشترک در این میل به کار خدماتی، این اشتیاق الهی به خدمت، سهیم هستند.
خداوند محبت، پسر بخشش، و روح خدمت است — خدمت مهر الهی و بخشش بیپایان به تمامی آفرینش هوشمند. روح مظهر مهر پدر و بخشش پسر است. آنها به منظور خدمت جهانی برای ابد در او متحد شدهاند. روح مهر اِعمال شده به آفرینش مخلوق، مجموع مهر پدر و پسر، است.
در یورنشیا روح بیکران به صورت یک تأثیر همه جا حاضر، یک حضور جهانی، شناخته شده است، اما در هاونا شما او را به عنوان یک حضور شخصیِ خدمت واقعی خواهید شناخت. در اینجا خدمت روح بهشتی الگوی نمونه و الهام بخش برای هر یک از روحهای همتراز او و شخصیتهای تحت فرمانی که در کرات زمان و فضا به موجودات آفریده شده خدمت روحانی میکنند میباشد. در این جهان الهی روح بیکران در هفت ظهور متعالی پسر جاودان به طور کامل شرکت کرد. او به همین ترتیب با پسر میکائیل اولیه در هفت اعطا به مدارهای هاونا شرکت نمود، و از این طریق برای هر رهنورد زمان که این دوایر کامل والا را میپیماید روح خادم دلسوز و با درایت گشت.
هنگامی که یک پسر آفرینندۀ خداوند مسئولیت آفرینندگی یک جهان محلی مورد پیش بینی را میپذیرد، شخصیتهای روح بیکران، هنگامی که او به مأموریت ماجراجویانۀ خلاق خویش عازم میشود، خود را به عنوان خادمان خستگی ناپذیر این پسر میکائیل متعهد میسازند. ما به ویژه در اشخاص دختران آفرینشگر، ارواح مادر جهان محلی، روح بیکران را وقف کار شکوفایی صعود مخلوقات مادی به سطوح بالاتر و بالاتر دستیابی معنوی مییابیم. و تمامی این کار خدمت به مخلوق در هماهنگی کامل با اهداف، و در ارتباط نزدیک با شخصیتهای پسران آفرینندۀ این جهانهای محلی انجام میشود.
همانطور که پسران خداوند درگیر کار عظیم آشکارسازی شخصیت مهرآمیز پدر به یک جهان هستند، روح بیکران نیز وقف کار پایان ناپذیر آشکارسازی محبت توأم پدر و پسر به تک تک اذهان تمامی فرزندان هر جهان میباشد. در این آفرینشهای محلی روح همانند برخی از پسران خداوند در شکل جسم انسانی به سوی نژادهای مادی پایین نمیآید، اما روح بیکران و ارواح همتراز او به پایین گام مینهند، و با مسرت تحت یک رشتۀ شگفتانگیز از کاهشهای ربانی قرار میگیرند، تا این که به صورت فرشتگانی پدیدار میشوند که در کنار شما بایستند و شما را طی مسیرهای حقیرانۀ وجود زمینی هدایت کنند.
روح بیکران درست با همین زنجیرۀ کاهش یابنده، به عنوان یک شخص، به طور واقعی به هر موجودِ کرات حیوان منشأ بسیار نزدیک میشود. و روح تمامی این کار را بدون این که به کمترین حد تجربۀ خود را به عنوان سومین شخص الوهیت در مرکز تمامی چیزها بیاعتبار سازد انجام میدهد.
آفریدگار مشترک به راستی و برای همیشه شخصیت بزرگ خدمت کننده، اعطا کنندۀ جهانی بخشش است. برای درک خدمت روحانی روح، به این حقیقت بیاندیشید که او تصویر توأم مهر پایان ناپذیر پدر و بخشش جاودانۀ پسر است. با این وجود، خدمت روحانی روح صرفاً منحصر به نمایندگی پسر جاودان و پدر جهانی نیست. روح بیکران همچنین از قدرت خدمت به مخلوقات عالم به نام خود و بنا بر حق خود برخوردار است. سومین شخص از حرمت الهی برخوردار است و کار جهانی بخشش را از جانب خود نیز عطا میدارد.
به تدریج که انسان قدر بیشتری از خدمت مهرآمیز و خستگی ناپذیر رستههای پایینتر خانوادۀ آفریده شدۀ این روح بیکران اطلاع مییابد، طبیعت متعال و سیرت بیمانند این عمل توأم پدر جهانی و پسر جاودان را بیشتر تحسین و ستایش میکند. این روح به راستی ”چشمان خداوند است که همواره مراقب افراد درستکار میباشد“ و ”گوشهای الهی است که پیوسته به روی نیایشهای آنان باز است.“
ویژگی برجستۀ روح بیکران همه جا حضوری است. این روح تماماً فراگیر که بسیار شبیه حضور یک ذهن جهانی و الهی است در سرتاسر تمامی جهان جهانها در همه جا حاضر است. دومین شخص و سومین شخص الوهیت، هر دو، توسط ارواح پیوسته حاضر خود در تمامی کرات نمایندگی میشوند.
پدر بیکران است و از این رو فقط به واسطۀ اراده محدود است. پدر در اعطای تنظیم کنندگان و عطای شخصیت به تنهایی عمل میکند، اما در تماس نیروهای روحی با موجودات هوشمند، از روحها و شخصیتهای پسر جاودان و روح بیکران استفاده میکند. او بنا به خواستش به اندازۀ پسر یا عامل مشترک به لحاظ روحی حاضر است. او با پسر و در روح حاضر است. پدر قطعاً همه جا حاضر است، و ما حضور او را به وسیله و از طریق هر یک و تمامی این نیروها، تأثیرات، و وجودهای گوناگون اما مرتبط تشخیص میدهیم.
در نوشتههای مقدس شما واژۀ روح خداوند به نظر میرسد به صورت مترادف روح بیکران در بهشت و روح آفرینشگر جهان محلی شما هر دو به کار رفته است. روحالقدس مدار روحی این دختر آفرینشگر روح بیکران بهشت است. روحالقدس یک مدار بومی هر جهان محلی است و محدود به قلمرو روحی آن آفرینش میباشد؛ اما روح بیکران همه جا حاضر است.
تأثیرات روحی بسیاری وجود دارند، و همگی یگانه هستند. حتی کار تنظیم کنندگان فکر، گر چه از تمامی تأثیرات دیگر مستقل است، با کار روحی تأثیرات توأم روح بیکران و یک روح مادر جهان محلی به گونهای تغییر ناپذیر به طور همزمان صورت میگیرد. همینطور که این وجودهای روحی در زندگی مردم یورنشیا عمل میکنند، نمیتوانند از هم تفکیک شوند. آنها به رغم منشأ گوناگون خود، در اذهان و روانهای شما به صورت یک روح عمل میکنند. و همینطور که این خدمت روحی متحد تجربه میشود، برای شما آن تأثیر متعال میشود، ”که همواره قادر است شما را از لغزش محفوظ دارد و در پیشگاه پدر متعالتان منزه از گناه عرضه کند.“
همواره به یاد داشته باشید که روح بیکران عامل مشترک است؛ پدر و پسر هر دو در او و از طریق او عمل میکنند؛ او نه تنها به عنوان خود، بلکه همچنین به عنوان پدر و به عنوان پسر و به عنوان پدر و پسر حاضر است. در به رسمیت شناختن این دلیل و بسیاری دلایل بیشتر، حضور روحی روح بیکران اغلب به عنوان ”روح خداوند“ مورد اشاره قرار میگیرد.
همچنین سازگار خواهد بود که پیوند تمامی خدمات روحی به عنوان روح خداوند مورد اشاره قرار گیرد، زیرا چنین ارتباطی به راستی اتحاد ارواح خدای پدر، خدای پسر، خدای روح، و خدای هفتگانه — حتی روح ایزد متعال — میباشد.
اجازه ندهید که اعطای گسترده و توزیع پراکندۀ سومین منبع و مرکز شخصیت او را پنهان ساخته یا در غیر این صورت از واقعیت آن بکاهد. روح بیکران یک وجود جهانی، یک عمل جاودان، یک قدرت کیهانی، یک تأثیر مقدس، و یک ذهن جهانی است؛ او تمامی اینها و بینهایت بیشتر است، اما او همچنین یک شخصیت حقیقی و الهی است.
روح بیکران یک شخصیت تمام عیار و کامل، همتا و همتراز الهی پدر جهانی و پسر جاودان است. آفریدگار مشترک برای موجودات هوشمند بالاتر جهانها درست به اندازۀ پدر و پسر واقعی و مرئی است؛ در واقع او بیشتر از اینها است، زیرا تمامی فرازگرایان پیش از آن که بتوانند از طریق پسر به پدر نزدیک شوند باید به روح دست یابند.
روح بیکران، سومین شخص الوهیت، از تمامی ویژگیهایی که شما به شخصیت ربط میدهید برخوردار است. روح از ذهن مطلق بهرهمند است: ”روح همۀ چیزها، حتی چیزهای عمیق مربوط به خداوند را جستجو میکند.“ روح نه تنها از ذهن، بلکه از اراده بهرهمند است. در اعطای موهبتهای او نگاشته شده است: ”اما تمامی این عطایا را آن یک و همان روح به هر انسان چندین بار و آنطور که مایل است عطا میکند.“
”مهر روح“ واقعی است، همانطورکه غمهای او واقعی هستند؛ از این رو ”روح خداوند را محزون نکنید.“ روح بیکران را چه به عنوان الوهیت بهشت و چه به عنوان یک روح آفرینشگر جهان محلی تلقی کنیم، در مییابیم که آفریدگار مشترک نه تنها سومین منبع و مرکز بلکه یک شخص الهی است. این شخصیت الهی همچنین به عنوان یک شخص نسبت به جهان واکنش نشان میدهد. روح با شما صحبت میکند، ”آن که گوش دارد بگذار بشنود روح چه میگوید.“ ”روح خودش برای شما وساطت میکند.“ روح یک تأثیر مستقیم و شخصی روی موجودات آفریده شده اعمال میکند. ”زیرا آنهایی که توسط روح خداوند هدایت میشوند فرزندان خداوند هستند.“
گر چه ما پدیدۀ کارکرد روح بیکران را به کرات دوردست جهان جهانها نظاره میکنیم، گر چه ما همین الوهیت همتراز را در حال عمل کردن در و از طریق گروه بیشماری از موجودات متعدد که منشأ در سومین منبع و مرکز دارند در نظر میگیریم، گر چه ما همه جا حضوری روح را تشخیص میدهیم، با این حال، هنوز اذعان میکنیم که همین سومین منبع و مرکز یک شخص، آفریدگار مشترک تمامی چیزها و همۀ موجودات و تمامی جهانها است.
پدر، پسر، و روح در ادارۀ جهانها به طور کامل و برای ابد به هم وابستگی متقابل دارند. گر چه هر یک درگیر یک خدمت شخصی به تمامی آفرینش است، هر سه در سرویس و کنترل آفرینش که آنان را برای همیشه یگانه میسازد به طور الهی و مطلق در هم قفل شدهاند.
پدر و پسر در شخص روح بیکران به طور متقابل، همیشه و در کمال مطلق حضور دارند، زیرا روح شبیه پدر و شبیه پسر است، و نیز شبیه پدر و پسر است، چرا که آن دو برای ابد یکی هستند.
[ارائه شده در یورنشیا توسط یک مشاور الهی یوورسا که توسط قدمای ایامها مأموریت یافته که طبیعت و کار روح بیکران را تصویر نماید.]
هنگامی که در بودن بهشت، پدر جهانی و پسر جاودان متحد شدند که خود را تجسم دهند چیز عجیبی رخ داد. هیچ چیز در این وضعیت ابدیت نشانگر این نیست که عامل مشترک به عنوان یک معنویت نامحدود که از ذهن مطلق برخوردار گشته و از امتیازات بینظیر مهار انرژی بهرهمند شده است تجسم مییابد. به وجود آمدن او رهایی پدر را از قید و بندهای کمال متمرکز و از محدودیتهای مطلق بودن شخصیت تکمیل میکند. و این رهایی در قدرت شگفتانگیز آفریدگار مشترک در آفرینش موجوداتی که برای خدمت به عنوان ارواح خادم حتی به مخلوقات مادی جهانهای در حال تکامل آینده به خوبی انطباق یافتهاند آشکار است.
پدر در محبت و اراده، در اندیشه و مقصود معنوی، نامتناهی است؛ او نگاهدارندۀ جهانی است. پسر در خرد و حقیقت، در بیان و تفسیر معنوی، بیکران است؛ او آشکار کنندۀ جهانی است. بهشت در پتانسیل اعطای نیرو و در ظرفیت استیلا بر انرژی بیکران است؛ آن ثبات دهندۀ جهانی است. عامل مشترک از امتیازات بینظیر سنتز، ظرفیت بینهایت برای هماهنگی تمامی انرژیهای موجود جهان، تمامی ارواح واقعی جهان، و تمامی نیروهای واقعی عقلانی جهان برخوردار است؛ سومین منبع و مرکز یگانه کنندۀ جهانیِ انرژیهای چندگانه و آفرینشهای متنوعی است که در نتیجۀ طرح الهی و مقصود جاودانۀ پدر جهانی پدیدار گشتهاند.
روح بیکران، آفریدگار مشترک، یک خادم جهانی و الهی است. روح بخشش پسر و محبت پدر را حتی در هماهنگی با عدالت پایدار، تغییرناپذیر، و نیکوی تثلیث بهشت به طور وقفه ناپذیر عطا میکند. تأثیر و شخصیتهای او همواره نزدیک شما هستند؛ آنها شما را به راستی میشناسند و حقیقتاً درک میکنند.
نیروهای عامل مشترک نیروها و انرژیهای تمامی فضا را در سرتاسر جهانها به طور بیوقفه تحت کنترل در میآورند. مثل اولین و دومین منبع و مرکز، سومین منبع نسبت به چیزهای روحی و مادی، هر دو، واکنشمند است. عامل مشترک آشکارسازی یگانگی خداوند است، که همۀ چیزها — چیزها، معانی، و ارزشها؛ انرژیها، ذهنها، و روحها — منوط به او هستند.
روح بیکران بر تمامی فضا سایه افکنده است؛ او در گسترۀ ابدیت سکونت دارد؛ و روح، مثل پدر و پسر، کامل و تغییر ناپذیر — مطلق — است.
سومین منبع و مرکز با نامهای بسیار، که همگی نشانگر رابطه و در به رسمیت شناختن کارکرد میباشند، شناخته شده است: به عنوان خدای روح، او شخصیت همتراز و همرتبۀ الهیِ خدای پسر و خدای پدر است. به عنوان روح بیکران، او یک تأثیر همه جا حاضر روحی است. به عنوان مهار کنندۀ جهانی، او نیای مخلوقات کنترل نیرو و فعال کنندۀ نیروهای کیهانی فضا است. به عنوان عامل مشترک، او نمایندۀ مشترک و مدیر اجراییِ شراکت پدر و پسر است. به عنوان ذهن مطلق، او منبع اعطای خرد در سرتاسر جهانها است. به عنوان خدای عمل، او نیای آشکار حرکت، تغییر، و رابطه است.
برخی از ویژگیهای سومین منبع و مرکز از پدر، و برخی از پسر مشتق شدهاند، در حالی که باز سایر ویژگیها دیده نمیشوند که به طول فعال و شخصی در پدر یا پسر موجود باشند، ویژگیهایی که به سختی میتوانند توضیح داده شوند، به جز با این فرض که شراکت پدر و پسر که سومین منبع و مرکز را جاودانه میسازد به طور منسجم در هماهنگی با، و در به رسمیت شناختنِ واقعیتِ جاودانۀ مطلق بودنِ بهشت عمل میکند. آفریدگار مشترک مظهر تمامیت مفاهیم توأم و نامتناهی اولین و دومین شخص الوهیت است.
در حالی که شما پدر را به عنوان یک آفرینندۀ آغازین و پسر را به عنوان یک مدیر روحانی تجسم میکنید، باید سومین منبع و مرکز را به عنوان یک هماهنگ کنندۀ جهانی، خادمی با همکاری نامحدود در نظر بگیرید. عامل مشترک ارتباط دهندۀ تمامی واقعیت موجود است؛ او اندوختگاه ربانی اندیشۀ پدر و کلام پسر است، و در عمل برای ابد مطلق بودن مادی جزیرۀ مرکزی را مورد ملاحظه قرار میدهد. تثلیث بهشت ترتیب جهانی پیشرفت را مقدر داشته است، و مشیت خداوند قلمرو آفریدگار مشترک و ایزد متعالِ در حال تکامل است. هیچ واقعیت موجود یا در حال موجودیت یافتن نمیتواند از رابطۀ نهایی با سومین منبع و مرکز بگریزد.
پدر جهانی سرپرستی قلمروهای پیش انرژی، پیش روحی، و شخصیت را به عهده دارد؛ پسر جاودان بر گسترۀ فعالیتهای روحی تسلط دارد؛ وجود جزیرۀ بهشت حوزۀ انرژی فیزیکی و نیروی در حال مادیت یافتن را متحد میسازد؛ عامل مشترک نه فقط به عنوان یک روح بیکران که پسر را نمایندگی میکند بلکه همچنین به عنوان یک مهار کنندۀ جهانیِ نیروها و انرژیهای بهشت عمل میکند، و بدین ترتیب ذهن جهانی و مطلق را به وجود میآورد. عامل مشترک در سرتاسر جهان بزرگ، به ویژه در کرات بالاتر حاوی ارزشهای معنوی، روابط انرژی فیزیکی، و معانی حقیقی ذهنی، به عنوان یک شخصیت مثبت و بارز عمل میکند. او به طور مشخص هر جا و هر گاه که انرژی و روح ارتباط مییابند و روی هم تأثیر متقابل میگذارند عمل میکند؛ او از طریق ذهن بر تمامی واکنشها تسلط دارد، در دنیای روحی قدرت عظیمی را به کار میبرد، و تأثیری نیرومند روی انرژی و ماده اعمال میکند. سومین منبع در تمامی لحظات جلوهگر طبیعت اولین منبع و مرکز است.
سومین منبع و مرکز به طور کامل و بدون قید و شرط در همه جا حضوری اولین منبع و مرکز سهیم است، و گاهی اوقات روح همه جا حاضر نامیده میشود. خدای ذهن به طریقهای ویژه و بسیار شخصی در دانش همه جانبۀ پدر جهانی و پسر جاودان او سهیم است؛ دانش روح ژرف و کامل است. آفریدگار مشترک برخی از جنبههای قدرت مطلق پدر جهانی را از خود نشان میدهد اما در واقع فقط در حوزۀ ذهن قادر مطلق است. سومین شخص الوهیت مرکز عقلانی و مدیر جهانی قلمروهای ذهنی است؛ او در اینجا مطلق است — اقتدار او بی حد و حصر است.
به نظر میرسد عامل مشترک با شراکت پدر و پسر انگیزه مییابد، اما به نظر میرسد تمامی اعمالش رابطۀ پدر و بهشت را به رسمیت میشناسند. او گاهی اوقات و در کارکردهای مشخص به نظر میرسد ناکامل بودن توسعۀ الوهیتهای تجربی — خدای متعال و خدای غائی — را جبران میکند.
و در اینجا یک راز بیکران وجود دارد: این که بیکران به طور همزمان بیکرانی خود را در پسر و به شکل بهشت آشکار نمود، و سپس موجودی در ربانیت برابر با خداوند، بازتاب طبیعت روحانی پسر، و قادر به فعال کردن الگوی بهشت، پا به عرصۀ وجود میگذارد، موجودی که در حاکمیت موقتاً تابع است اما از بسیاری جهات ظاهراً در عمل همه فن حریف است. و چنین برتری آشکار در عمل در یک ویژگی سومین منبع و مرکز آشکار میشود، که حتی از جاذبۀ فیزیکی — تجلی جهانی جزیرۀ بهشت — هم برتر است.
روح بیکران علاوه بر این فوق کنترل انرژی و چیزهای فیزیکی از آن ویژگیهای شکیبایی، بخشش، و محبت که به طور بسیار بدیع در خدمت روحانی او آشکار است به طور عالی برخوردار است. روح برای عطای مهر و اجرای عدالت توأم با بخشش به طور فوقالعاده شایسته است. خدای روح تمامی مهربانی آسمانی و عاطفۀ بخشندۀ پسر آغازین و جاودان را دارا میباشد. جهان منشأ شما از میان سندان عدالت و چکش درد و رنج شکل میگیرد؛ اما آنهایی که چکش را به کار میبرند فرزندان بخشش، فرزندان روحی روح بیکران هستند.
خداوند از یک جهت سهگانه روح است: او خودش روح است؛ او در پسرش بدون هر گونه محدودیت به صورت روح، و در عامل مشترک به صورت روح هم پیمان با ذهن، ظاهر میشود. و علاوه بر این واقعیتهای روحی، ما فکر میکنیم که سطوح پدیدههای تجربی روحی — ارواح ایزد متعال، الوهیت غائی، و مطلق الوهیت — را تشخیص میدهیم.
روح بیکران درست همانقدر یک مکمل پسر جاودان است که پسر یک مکمل پدر جهانی است. پسر جاودان یک تجسم معنویت یافتۀ پدر است. روح بیکران یک معنویت شخصی پسر جاودان و پدر جهانی است.
خطوط نامحدود نیروی روحی و منابع قدرت فوق مادی بسیاری وجود دارند که مردم یورنشیا را مستقیماً به الوهیتهای بهشت وصل میکنند. آنها شامل ارتباط مستقیم تنظیم کنندگان فکر با پدر جهانی، نفوذ گستردۀ تمایل جاذبۀ روحی پسر جاودان، و حضور روحی آفریدگار مشترک میباشند. میان روح پسر و روحِ روح یک تفاوت کارکرد وجود دارد. شخص سوم در خدمت روحانی خود ممکن است به صورت ذهن به علاوۀ روح یا به صورت روح تنها کار کند.
علاوه بر این وجودهای بهشتی، مردم یورنشیا از نفوذهای روحی و فعالیتهای جهان محلی و ابرجهان، با صف آراییِ تقریباً بیپایانی از شخصیتهای با محبت آنها که همواره فرد با حسن نیت و با صداقت را به سوی بالا و به سوی درون در جهت ایدهآلهای ربانیت و هدف کمال متعال هدایت میکنند سود میبرند.
ما از حضور روح جهانی پسر جاودان آگاهی داریم — ما میتوانیم به گونهای خطاناپذیر آن را تشخیص دهیم. حضور روح بیکران، سومین شخص الوهیت، را حتی انسان فانی نیز ممکن است بشناسد، زیرا مخلوقات مادی در واقع میتوانند رحمت این تأثیر الهی را که به عنوان اعطای روحالقدس جهان محلی به نژادهای نوع بشر عمل میکند تجربه کنند. موجودات بشری همچنین میتوانند تا درجاتی از حضور تنظیم کننده، حضور غیرشخصی پدر جهانی، آگاه شوند. این روحهای الهی که برای تعالی بخشی و معنویت بخشی انسان کار میکنند، همگی با هماهنگی و با همیاری کامل عمل میکنند. آنها در عملکرد معنویِ طرحهای فراز انسانی و نیل به کمال یگانه هستند.
جزیرۀ بهشت منبع و مادۀ جاذبۀ فیزیکی است؛ و این برای اطلاع شما باید کافی باشد که جاذبه یکی از واقعیترین و به لحاظ ابدی قابل اطمینانترین چیزها در تمامی جهان فیزیکی جهانها است. جاذبه نمیتواند تغییر یابد یا خنثی شود مگر توسط نیروها و انرژیهایی که به طور مشترک توسط پدر و پسر ایجاد شدهاند، به شخص سومین منبع و مرکز سپرده شدهاند، و به طور کارکردی به او مربوطند.
روح بیکران از یک قدرت بینظیر و شگفتانگیز، ضدجاذبه، برخوردار است. این قدرت به صورت کارکردی (قابل مشاهده) در پدر یا پسر وجود ندارد. این توانایی مقاومت در برابر کشش جاذبۀ مادی، که ذاتی سومین منبع است، در واکنشهای شخصی عامل مشترک نسبت به فازهای معین روابط جهانی آشکار میشود. و این ویژگی بینظیر به برخی شخصیتهای بالاتر روح بیکران قابل انتقال است.
ضدجاذبه در محدودۀ یک چهارچوب محلی میتواند جاذبه را خنثی سازد؛ و این کار را از طریق اِعمال حضور برابر نیرویی انجام میدهد. آن فقط در رابطه با جاذبۀ مادی عمل میکند، و آن عملِ ذهن نیست. پدیدۀ مقاومت یک ژیروسکوپ در برابر جاذبه یک تصویر نسبتاً خوب از تأثیر ضدجاذبه است اما برای نشان دادن علت ضدجاذبه ارزشی ندارد.
عامل مشترک باز تواناییهای بیشتری به نمایش میگذارد که میتواند بر نیرو پیشی گیرد و انرژی را خنثی سازد. چنین تواناییهایی از طریق کاهش سرعت انرژی تا نقطۀ مادیتیابی و از طریق تکنیکهای دیگری که برای شما ناشناخته است عمل میکنند.
عامل مشترک انرژی یا منبع انرژی یا مقصد انرژی نیست؛ او مهار کنندۀ انرژی است. آفریدگار مشترک عمل — حرکت، تغییر، تبدیل، هماهنگی، ثبات، و توازن — است. انرژیهایی که منوط به کنترل مستقیم یا غیرمستقیم بهشت هستند طبعاً نسبت به اعمال سومین منبع و مرکز و نیروهای متعدد او واکنشمند هستند.
جهان جهانها توسط مخلوقات کنترل نیروی سومین منبع و مرکز، کنترلگران فیزیکی، مدیران نیرو، مراکز نیرو، و سایر نمایندگان خدای عمل که درگیر تنظیم و تثبیت انرژیهای فیزیکی میباشند، مورد نفوذ واقع شده است. این مخلوقات بینظیرِ کار فیزیکی همگی از ویژگیهای متنوع کنترل نیرو، نظیر ضدجاذبه، که در تلاششان برای برقراری تعادل فیزیکی ماده و انرژیهای جهان بزرگ آن را به کار میگیرند برخوردارند.
تمامی این فعالیتهای مادی خدای عمل به نظر میرسد که کارکرد او را به جزیرۀ بهشت مربوط میسازند، و در واقع نمایندگیهای نیرو همگی مطلق بودن جزیرۀ بهشت را در نظر دارند و حتی به آن وابستهاند. اما عامل مشترک برای بهشت یا در واکنش به آن عمل نمیکند. او شخصاً برای پدر و پسر عمل میکند. بهشت یک شخص نیست. عملکردهای ناشخصی، غیرشخصی، و در غیر اینصورت فاقد جنبۀ شخصی سومین منبع و مرکز تماماً اعمال اختیاری خود عامل مشترک هستند؛ آنها بازتابها، اشتقاقها، یا اثرات هر چیز یا هر کس نیستند.
بهشت الگوی بینهایت است؛ خدای عمل فعال کنندۀ آن الگو است. بهشت نقطۀ اتکاءِ مادی بینهایت است؛ نیروهای سومین منبع و مرکز اهرمهای هوشمندی هستند که سطح مادی را انگیزه میدهند و خود انگیختگی را به مکانیسم آفرینش فیزیکی تزریق میکنند.
سومین منبع و مرکز از یک طبیعت عقلانی برخوردار است که از ویژگیهای فیزیکی و روحی او متمایز است. چنین طبیعتی به سختی قابل تماس است، اما قابل معاشرت است — گر چه به لحاظ عقلانی، نه شخصاً. آن از ویژگیهای فیزیکی و کاراکتر روحی سومین شخص در سطوح کارکرد ذهنی قابل تمیز دادن است، اما این طبیعت برای تشخیص شخصیتها هرگز مستقل از جلوههای فیزیکی یا روحی عمل نمیکند.
ذهن سومین شخص ذهن مطلق است؛ آن از شخصیت خدای روح جدایی ناپذیر است. ذهن، در موجوداتِ عمل کننده، از انرژی یا روح، یا هر دو، جدا نیست. ذهن ذاتی انرژی نیست؛ انرژی نسبت به ذهن پذیرشگر و واکنشمند است؛ ذهن میتواند روی انرژی سوار شود، اما خود آگاهی ذاتیِ سطح صرفاً مادی نیست. ذهن لزومی ندارد که به روح خالص اضافه شود، زیرا روح به طور غریزی آگاه و تعیین هویت کننده است. روح همیشه هوشمند است، و به طریقی از خرد برخوردار است. ممکن است این ذهن یا آن ذهن باشد، ممکن است پیش ذهن یا فوق ذهن، حتی ذهن روح باشد، اما آن معادل فکر کردن و شناختن را انجام میدهد. بینش روح از خود آگاهی ذهن فراتر میرود، جانشین آن میشود، و به لحاظ تئوریک مقدم بر آن است.
آفریدگار مشترک فقط در حوزۀ ذهن، در قلمرو هوشمندی جهان، مطلق است. ذهن سومین منبع و مرکز بیکران است؛ آن به کلی فراتر از مدارهای فعال و کارای ذهنی جهان جهانها است. عطیۀ ذهنی هفت ابرجهان از هفت روح استاد، شخصیتهای اصلی آفریدگار مشترک، سرچشمه یافته است. این روحهای استاد ذهن را به صورت ذهن کیهانی به جهان بزرگ توزیع میکنند، و جهان محلی شما توسط گونۀ نبادانیِ نوع اروانتانیِ ذهن کیهانی مورد رخنه واقع شده است.
ذهن بیکران زمان را نادیده میانگارد، ذهن غائی فراتر از زمان میرود، ذهن کیهانی توسط زمان تعدیل میشود. و از این رو با فضا: ذهن بیکران مستقل از فضا است، اما همینطور که از سطح ذهن بیکران به سطوح یاور ذهن پایین میآییم، باید هوشمندی به طور فزاینده واقعیت و محدودیتهای فضا را به حساب آورد.
نیروی کیهانی به ذهن واکنش نشان میدهد، حتی آنطور که ذهن کیهانی به روح واکنش نشان میدهد. روح مقصود الهی است، و ذهن روحی مقصود الهی در عمل است. انرژی چیز است، ذهن معنی است، و روح ارزش است. حتی در زمان و فضا، ذهن آن روابط نسبی را میان انرژی و روح برقرار میکند که نشان دهندۀ خویشاوندی متقابل در ابدیت هستند.
ذهن ارزشهای روحی را به معانی عقلانی دگردیس میکند؛ اراده قادر است معانی ذهنی را در حوزههای مادی و روحی، هر دو، به ثمر نشاند. صعود بهشتی شامل یک رشد نسبی و ناهمسان در روح، ذهن، و انرژی است. شخصیت متحد کنندۀ این اجزای فردیت تجربی میباشد.
ذهنِ سومین منبع و مرکز بیکران است. اگر جهان تا بینهایت رشد کند، هنوز پتانسیل ذهنی او برای اعطای تعداد نامحدودی از مخلوقات دارای ذهنِ مناسب و سایر پیش شرطهای عقلانی مکفی است.
در حوزۀ ذهن آفریده شده، سومین شخص، به همراه دستیاران همتراز و تابع او، در حد عالی حکومت میکند. قلمروهای ذهن مخلوق به طور منحصر به فرد منشأ در سومین منبع و مرکز دارند؛ او عطا کنندۀ ذهن است. حتی اجزای پدر این را غیرممکن مییابند که در اذهان انسانها سکنی گزینند تا این که راه توسط عمل ذهنی و کارکرد روحی روح بیکران به طور صحیح برایشان آماده شده باشد.
ویژگی بینظیر ذهن این است که میتواند به چنین رشتۀ گستردهای از حیات اعطا شود. سومین منبع و مرکز از طریق دستیاران آفرینشگر و مخلوق خود به تمامی ذهنها در تمامی کرات خدمت روحانی میکند. او از طریق یاوران جهانهای محلی، و از طریق نیروی کنترلگران فیزیکی، حتی به پایینترین وجودهای غیرتجربی متعلق به بدویترین انواع چیزهای زنده خدمت میکند. و جهت ذهن همیشه یک خدمت روحانی شخصیتهای ذهنی - روحی یا ذهنی - انرژی است.
از آنجا که سومین شخص الوهیت منبع ذهن است، کاملاً طبیعی است که مخلوقات تکاملی دارای اراده این را آسانتر مییابند که برداشتهایی قابل درکتر از روح بیکران نسبت به پسر جاودان یا پدر جهانی شکل دهند. واقعیت آفریدگار مشترک عیناً در وجود ذهن بشری به صورت ناکامل آشکار است. آفریدگار مشترک نیای ذهن کیهانی است، و ذهن انسان یک مدار فردی است، یک بخش غیرشخصی از آن ذهن کیهانی، آنطور که توسط یک دختر آفرینشگر سومین منبع و مرکز در یک جهان محلی اعطا میشود.
از آنجا که سومین شخص منبع ذهن است، چنین نپندارید که تمامی پدیدههای ذهنی الهی هستند. هوشمندی بشری در منشأ مادیِ نژادهای حیوانی ریشه دارد. هوشمندی جهان بیش از طبیعت فیزیکی که یک آشکارسازی حقیقیِ زیبایی و توازن بهشت است، یک آشکارسازی حقیقیِ خداوند که ذهن است نمیباشد. در طبیعت کمال وجود دارد، اما طبیعت کامل نیست. آفریدگار مشترک منبع ذهن است، اما آفریدگار مشترک ذهن نیست.
ذهن، در یورنشیا، سازشی میان جوهر کمال اندیشه و ذهنیت در حال تکامل طبیعت نابالغ بشری شما است. طرح تکامل عقلانی شما در واقع یک طرح کمال متعالی است، اما شما در حالی که در خیمۀ جسم عمل میکنید بسیار از آن هدف الهی فاصله دارید. منشأ ذهن به راستی الهی است، و یک سرنوشت الهی دارد، اما اذهان بشری شما هنوز از حرمت الهی برخوردار نیستند.
بسیاری اوقات، اغلب، شما با عدم صداقت به ذهن خود آسیب میرسانید و آن را با عدم درستکاری پژمرده میکنید؛ شما آن را در معرض ترس حیوانی قرار میدهید و با اضطراب بیفایده به آن صدمه میزنید. از این رو، اگر چه منبع ذهن الهی است، ذهن آنطور که شما در کرۀ صعود خود آن را میشناسید به سختی میتواند مورد تحسین زیاد قرار گیرد، تا چه رسد به ستایش یا پرستش. تفکر و تعمق خرد نابالغ و غیرفعال بشری باید تنها به واکنشهای فروتنانه راه برد.
سومین منبع و مرکز، هوشمندی جهان، از هر ذهن، هر خرد، در تمامی آفرینش شخصاً آگاه است، و با تمامی این مخلوقات فیزیکی، مورانشیایی، و روحی که در جهانهای پراکنده از عطیۀ ذهنی برخوردارند تماسی شخصی و کامل دارد. تمامی این فعالیتهای ذهنی در دسترس مدار مطلق جاذبۀ ذهنی، که در سومین منبع و مرکز متمرکز است و بخشی از خود آگاهی شخصی روح بیکران است، قرار دارند.
به همان اندازه که پدر تمامی شخصیتها را به خودش جلب میکند، و همانطور که پسر تمامی واقعیت روحی را جذب میکند، عامل مشترک نیز یک نیروی کششی روی تمامی اذهان اعمال میکند؛ او به طور کامل بر مدار جهانی ذهنی مسلط است و آن را کنترل میکند. تمامی ارزشهای راستین و اصیل عقلانی، تمامی اندیشههای الهی و ایدههای کامل به گونهای خطاناپذیر به سوی این مدار مطلق ذهنی کشیده میشوند.
جاذبۀ ذهنی میتواند مستقل از جاذبۀ مادی و روحی عمل کند، اما هر جا و هر گاه که دو تای آخر با یکدیگر تماس مییابند، جاذبۀ ذهنی همیشه عمل میکند. هنگامی که هر سه پیوند مییابند، جاذبۀ شخصیت ممکن است مخلوق مادی — فیزیکی یا مورانشیایی، متناهی یا ابسونایت — را در بر گیرد. اما صرف نظر از این، عطیۀ ذهن حتی در موجودات غیرشخصی آنها را شایستۀ فکر کردن میکند و آنها را به رغم فقدان کامل شخصیت از عطیۀ خود آگاهی بهرهمند میسازد.
با این وجود خود بودِ حرمت شخصیت، بشری یا الهی، جاودانه یا بالقوه جاودانه، منشأ در روح، ذهن، یا ماده ندارد؛ آن عطیۀ پدر جهانی است. کنش و واکنش جاذبۀ روحی، ذهنی، و مادی نیز پیش شرطی برای ظهور جاذبۀ شخصیت نیست. مدار پدر ممکن است یک موجود ذهنی - مادی را که نسبت به جاذبۀ روحی واکنشمند نیست در بر گیرد، یا ممکن است یک موجود ذهنی - روحی را که نسبت به جاذبۀ مادی واکنشمند نیست شامل شود. عملکرد جاذبۀ شخصیت همیشه یک عمل ارادی پدر جهانی است.
در حالی که ذهن انرژی است که به موجودات صرفاً مادی مربوط است و روح به شخصیتهای صرفاً روحی مربوط است، انواع بیشماری از شخصیتها، از جمله بشری، از ذهنی برخوردارند که به انرژی و روح، هر دو، مربوطند. جنبههای روحی ذهن مخلوق بدون استثنا به کشش جاذبۀ روحی پسر جاودان واکنش نشان میدهند؛ اشکال مادی به کشش جاذبۀ جهان مادی واکنش نشان میدهند.
ذهن کیهانی، هنگامی که به انرژی یا روح مربوط نیست، تابع مطالبات جاذبهای مدارهای مادی یا روحی نیست. ذهن خالص فقط تابع کنترل جاذبۀ جهانی عامل مشترک است. ذهن خالص به ذهن بیکران بسیار نزدیک است، و ذهن نامتناهی (همتراز تئوریک مطلقهای روحی و انرژی) ظاهراً به واسطۀ خود یک قانون است.
هر چه واگرایی روح و انرژی بیشتر باشد، کارکرد قابل مشاهدۀ ذهن بیشتر است؛ هر چه تنوع انرژی و روح کمتر باشد، کارکرد قابل مشاهدۀ ذهن کمتر است. ظاهراً حداکثر کارکرد ذهن کیهانی در جهانهای زمانِ فضا میباشد. در اینجا ذهن به نظر میرسد در یک ناحیۀ میانی بین انرژی و روح عمل میکند، اما این امر در مورد سطوح بالاتر ذهنی صدق نمیکند؛ در بهشت، انرژی و روح اساساً یکی هستند.
مدار جاذبۀ ذهنی قابل اطمینان است؛ آن از سومین شخص الوهیت در بهشت سرچشمه میگیرد، اما تمامی کارکرد قابل مشاهدۀ ذهن قابل پیشبینی نیست. در سرتاسر تمامی آفرینش شناخته شده یک وجودِ اندک فهم شدهای که کارکرد آن قابل پیشبینی نیست وجود دارد که مشابه این مدار ذهنی است. ما بر این باوریم که این غیرقابل پیشبینی بودن بخشاً به سبب کارکرد مطلق جهانی است. ما نمیدانیم که این کارکرد چیست. ما فقط میتوانیم حدس بزنیم که چه آن را به حرکت در میآورد. در مورد رابطهاش با مخلوقات، ما فقط میتوانیم گمان پردازی کنیم.
فازهای مشخصِ غیرقابل پیشبینی بودن ذهن متناهی ممکن است به سبب ناکامل بودن ایزد متعال باشد، و یک ناحیۀ پهناوری از فعالیت وجود دارد که احتمالاً ممکن است عامل مشترک و مطلق جهانی در آن مماس باشند. چیزهای زیادی پیرامون ذهن وجود دارد که ناشناخته است، اما ما از این مطمئن هستیم: روح بیکران ابراز کامل ذهن آفریننده به تمامی مخلوقات است. ایزد متعال ابراز در حال تکامل اذهان تمامی مخلوقات به آفریدگارشان میباشد.
عامل مشترک قادر است طوری تمامی سطوح واقعیت جهان را هماهنگ کند که شناخت همزمان چیزهای ذهنی، مادی، و روحی را ممکن سازد. این پدیدۀ بازتاب جهان است، آن نیروی بینظیر و غیرقابل توضیح برای دیدن، شنیدن، حس کردن، و دانستن تمامی چیزها، آنطور که در سرتاسر یک ابرجهان رخ میدهند، و از طریق بازتاب، متمرکز ساختن تمامی این اطلاعات و دانش در هر نقطۀ دلخواه. عمل بازتاب در هر یک از کرات ستاد مرکزی هفت ابرجهان به طور کامل نشان داده شده است. آن همچنین در سرتاسر تمامی بخشهای ابرجهانها و در درون مرزهای جهانهای محلی عمل میکند. بازتاب نهایتاً در بهشت تمرکز مییابد.
پدیدۀ بازتاب، آنطور که در کرات ستاد مرکزی ابرجهان، در کارکردهای شگفتانگیز شخصیتهای بازتابگر مستقر در آنجا آشکار میشود، نشانگر پیچیدهترین رابطۀ متقابل تمامی فازهای وجود است که در تمامی آفرینش یافت میشود. خطوط روحی را میتوان به پسر، انرژی فیزیکی را به بهشت، و ذهن را به سومین منبع ردیابی نمود؛ اما در پدیدۀ خارقالعادۀ بازتاب جهان یک اتحاد بینظیر و استثنایی از هر سه وجود دارد، چنان به هم پیوسته که فرمانروایان جهان را قادر میسازد به طور آنی و همزمان پیرامون شرایط دوردست و وقوع آنها بدانند.
ما بخش عمدۀ تکنیک بازتاب را میفهمیم، اما فازهای بسیاری وجود دارند که به راستی ما را حیرت زده میسازند. ما میدانیم که عامل مشترک مرکز جهانیِ مدار ذهنی است، که او نیای ذهن کیهانی است، و این که ذهن کیهانی تحت سلطۀ جاذبۀ مطلق ذهنی سومین منبع و مرکز عمل میکند. علاوه بر آن ما میدانیم که مدارهای ذهن کیهانی روی سطوح عقلانی تمامی وجود شناخته شده تأثیر میگذارند؛ آنها شامل گزارشات جهانی فضایی هستند، و درست با همان قطعیت در هفت روح استاد متمرکزند و در سومین منبع و مرکز تلاقی مییابند.
رابطۀ میان ذهن متناهی کیهانی و ذهن مطلق الهی به نظر میرسد در ذهن تجربی متعال در حال تکامل یافتن باشد. به ما آموزش داده شده که در سحرگاه زمان، این ذهن تجربی از طریق روح بیکران به متعال اعطا گردید، و ما حدس میزنیم که برخی از جنبههای پدیدۀ بازتاب تنها از طریق فرض فعالیت ذهن متعال میتواند به حساب آورده شود. اگر متعال درگیر بازتاب نیست، ما در توضیح کارکردهای پیچیده و عملکردهای خطاناپذیر این آگاهی کیهان سرگشته هستیم.
بازتاب به نظر میرسد علم همه جانبه در محدودۀ متناهیِ تجربی باشد و ممکن است پدیداریِ حضور - خود آگاهیِ ایزد متعال را نمایندگی کند. اگر این فرض درست باشد، پس به کارگیری بازتاب در هر یک از فازهای آن معادل تماس جزئی با خود آگاهی متعال است.
روح بیکران برای انتقال بسیاری از توانمندیها و امتیازاتش به شخصیتهای همتراز و تحت فرمان و عواملش از قدرت کامل برخوردار است.
اولین عمل الوهیت ساز روح بیکران که جدا از تثلیث اما در ارتباط آشکار ناشدهای با پدر و پسر عمل نمود، در وجود هفت روح استاد بهشت، توزیع کنندگان روح بیکران به جهانها، تجلی یافت.
در ستاد مرکزی یک ابرجهان هیچ نمایندۀ مستقیمی از سومین منبع و مرکز وجود ندارد. هر یک از این هفت آفرینش به یکی از ارواح استاد بهشت، که از طریق هفت روح بازتابگر مستقر در پایتخت هفت ابرجهان عمل میکند، وابستهاند.
عمل خلاق بعدی و مداوم روح بیکران، گاه به گاه، در تولید ارواح آفرینشگر آشکار میشود. هر بار که پدر جهانی و پسر جاودان والدین یک پسر آفریننده میشوند، روح بیکران نیای یک روح آفرینشگر جهان محلی میشود که همکار نزدیک آن پسر آفریننده در تمامی تجربۀ متعاقب جهان میشود.
درست همانطور که لازم است میان پسر جاودان و پسران آفریننده فرق گذاشته شود، ضروری است که روح بیکران و ارواح آفرینشگر، همترازان پسران آفریننده در جهان محلی، از هم متمایز شوند. آنچه که روح بیکران برای تمامی آفرینش میباشد، یک روح آفرینشگر برای یک جهان محلی است.
سومین منبع و مرکز توسط یک صف آرایی عظیمی از ارواح خادم، پیامآوران، آموزگاران، داوران، مددکاران، و مشاوران، به همراه سرپرستان قلمروهای مشخصی که طبیعت فیزیکی، مورانشیایی، و روحی دارند، در جهان بزرگ نمایندگی میشود. تمامی این موجودات به معنی دقیق کلمه شخصیت نیستند. شخصیت مخلوقات متنوع متناهی به طرق زیرین تعیین ویژگی میشود:
1- خود آگاهی ذهنی.
2- واکنش عینی نسبت به گسترۀ شخصیت پدر.
شخصیتهای آفریننده و شخصیتهای مخلوق وجود دارند، و علاوه بر این دو نوع بنیادین، شخصیتهای سومین منبع و مرکز وجود دارند، موجوداتی که برای روح بیکران شخصی هستند، اما برای موجودات آفریده شده به طور کامل شخصی نیستند. این شخصیتهای منبع سوم بخشی از گسترۀ شخصیت پدر نیستند. شخصیتهای منبع اول و شخصیتهای منبع سوم متقابلاً قابل تماس هستند؛ تمامی شخصیتها قابل تماس هستند.
پدر از طریق ارادۀ شخصی آزاد خود شخصیت اعطا میکند. ما فقط میتوانیم حدس بزنیم که چرا او این کار را میکند؛ ما نمیدانیم او چگونه این کار را انجام میدهد. همچنین ما نمیدانیم که چرا سومین منبع شخصیت غیرپدرانه اعطا مینماید، اما روح بیکران این کار را از جانب خود، در تلفیق خلاق با پسر جاودان و به طرق بیشماری که برای شما ناشناخته است، انجام میدهد. روح بیکران همچنین میتواند در اعطای شخصیت اولین منبع به جای پدر عمل نماید.
انوع بیشماری از شخصیتهای منبع سوم وجود دارند. روح بیکران به گروههای بیشماری که در گسترۀ شخصیت پدر قرار ندارند، نظیر برخی از هدایت کنندگان نیرو، شخصیت منبع سوم اعطا مینماید. به همین ترتیب روح بیکران گروههای بیشماری از موجودات، نظیر ارواح آفرینشگر را که در روابطشان با مخلوقاتِ قرار گرفته در گسترۀ پدر خود یک طبقه هستند، به صورت شخصیت تلقی میکند.
شخصیتهای منبع اول و منبع سوم هر دو از عطیۀ تمامی آنچه که انسان به مفهوم شخصیت ربط میدهد، و بیشتر از آن، بهرهمند هستند. آنها از اذهانی برخوردارند که در بر گیرندۀ حافظه، قدرت استدلال، قضاوت، تخیل خلاق، ارتباط دادن ایده، تصمیم، انتخاب، و توانمندیهای بیشمار دیگر خردمندی که کاملاً برای انسانها ناشناخته است میباشد. رستههایی که برای شما آشکار گشتند با استثناهای اندک دارای شکل و فردیت متمایز هستند؛ آنها موجوداتی واقعی هستند. اکثریت آنان برای تمامی رستههای وجود روحی قابل رویت هستند.
شما به محض این که از دید محدود چشمان مادی کنونی خود رهایی یابید و از عطیۀ یک شکل مورانشیایی با حساسیت گستردهاش به واقعیت چیزهای روحی برخوردار شوید، حتی قادر خواهید بود یاران روحیِ خود را که متعلق به رستههای پایینترند مشاهده نمایید.
خانوادۀ کاریِ سومین منبع و مرکز، آنطور که در این روایات آشکار شده است، در سه گروه بزرگ قرار میگیرد:
.a ارواح متعالی. گروهی با منشأ مرکب، که در میان سایر چیزها، رستههای زیرین را شامل میشود:
1- هفت روح استاد بهشت.
2- ارواح بازتابگر ابرجهانها.
3- ارواح آفرینشگر جهانهای محلی.
.b مدیران نیرو. یک گروه از مخلوقات و نیروهای کنترل که در سراسر تمامی فضای سازمان یافته عمل میکنند.
.c شخصیتهای روح بیکران. این نام لزوماً به این معنی نیست که این موجودات شخصیتهای منبع سوم هستند، گر چه برخی از آنها همانند مخلوقات دارای اراده بینظیر هستند. آنها معمولاً در سه طبقهبندی عمده گروهبندی میشوند:
1- شخصیتهای بالاتر روح بیکران.
2- سپاهیان پیامآور فضا.
3- ارواح خادم زمان.
این گروهها در بهشت، در جهان مرکزی یا مسکونی، و در ابرجهانها خدمت میکنند، و در بر گیرندۀ رستههایی هستند که در جهانهای محلی، حتی کواکب، سیستمها، و سیارات کارکرد دارند.
شخصیتهای روحیِ خانوادۀ عظیم روح الهی و بیکران تا ابد وقف خدمت اعطای مهر خداوند و بخشش پسر به تمامی مخلوقات هوشمند کرات تکاملی زمان و فضا میباشند. این موجودات روحی تشکیل دهندۀ نردبان زندهای هستند که انسان فانی از طریق آن از هرج و مرج به شکوه فراز مییابد.
[آشکار شده در یورنشیا توسط یک مشاور الهی یوورسا که توسط قدمای ایامها مأموریت یافته که طبیعت و کار روح بیکران را تصویر نماید.]
تثلیث بهشتِ الوهیتهای جاودان گریز پدر را از مطلق بودن شخصیت تسهیل مینماید. تثلیث ابراز نامحدود خواست نامتناهی شخصی خداوند را به مطلق بودن الوهیت به طور کامل ربط میدهد. پسر جاودان و پسران گوناگونی که منشأ الهی دارند، به همراه عامل مشترک و فرزندان جهانی او، رهایی پدر را از محدودیتهایی که سوا از آن ذاتی تعالیت، کمال، تغییرناپذیری، جاودانگی، جهانی بودن، مطلق بودن، و نامتناهی بودن پدر است، به طور مؤثر تأمین میسازند.
تثلیث بهشت ابراز کامل و آشکارسازی تمام عیار طبیعت جاودانۀ الوهیت را به طور مؤثر تأمین میکند. پسران ثابت تثلیث به همین ترتیب یک آشکارسازی کامل و تمام عیار از عدالت الهی را انجام میدهند. تثلیث وحدت الوهیت است، و این وحدت برای ابد روی بنیادهای مطلقِ یگانگیِ الهیِ سه شخصیت آغازین و همتراز و هم موجود، خدای پدر، خدای پسر، و خدای روح بنا شده است.
اگر از وضعیت کنونی در گسترۀ ابدیت به گذشتۀ بیپایان به عقب بنگریم، فقط میتوانیم یک اجتناب ناپذیری گریز ناپذیر در امور جهان کشف کنیم، و آن تثلیث بهشت است. من وجود تثلیث را اجتناب ناپذیر میپندارم. همینطور که من به گذشته، حال، و آیندۀ زمان نگاه میکنم، هیچ چیز دیگر را در تمامی جهان جهانها اجتناب ناپذیر نمیپندارم. جهان بنیادین کنونی، با نگرشی به گذشته یا آینده، بدون تثلیث غیرقابل تصور است. با مفروض پنداشتن تثلیث بهشت، میتوانیم راههای دیگر یا حتی متعدد انجام همه کارها را بدیهی پنداریم، اما بدون تثلیث پدر، پسر، و روح قادر نیستیم تصور کنیم که چگونه بیکران میتوانست با وجود یگانگی مطلق الوهیت به شخصیتیابی سهگانه و همتراز دست یابد. هیچ مفهوم دیگری از آفرینش به پای استانداردهای تثلیثِ کمالِ مطلق بودن که ذاتی یگانگی الوهیت است و نیز آکندگی رهایی ارادی که ذاتی شخصیتیابی سهگانۀ الوهیت است نمیرسد.
به نظر میرسد که پدر، در ابدیت گذشته، یک سیاست خود توزیع کنندۀ عمیق را آغاز نمود. چیزی ذاتی طبیعت فداکارانه، با محبت، و دوست داشتنی پدر جهانی میباشد که موجب میشود او فقط به کارگیری آن تواناییها و آن مرجعیتی که تفویض یا اعطای آن را ظاهراً غیرممکن مییابد برای خود محفوظ دارد.
پدر جهانی خود را از هر بخشی از خود که به هر آفریننده یا مخلوق دیگر قابل اعطا بود همواره تهی ساخته است. او هر توانایی و تمامی اتوریتهای را که میتوانست محول شود به پسران الهی خود و موجودات هوشمند همیار آنها محول نموده است. او در واقع هر امتیاز اتوریتۀ اداری را که قابل انتقال بود به پسران خود مختارش، در جهانهای مربوطهشان، انتقال داده است. در امور یک جهان محلی، او هر پسر خود مختار آفریننده را درست مثل پسر جاودان در جهان آغازین و مرکزی، کامل، شایسته، و توانا ساخته است. او تمامی وجود خود و تمامی ویژگیهای خود، هر چیزی را که در حد امکان میتوانست خودش را از آن تهی سازد، به هر طریق، در هر عصر، در هر جا، و به هر شخص، و در هر جهان به جز سکونتگاه مرکزیش، با حرمت و تقدس برخورداری از شخصیت، ارزانی داشته، و در واقع عطا نموده است.
شخصیت الهی خود محور نیست؛ توزیع خود و سهیم نمودن در شخصیت، خود بودِ ارادۀ آزاد الهی را تعیین ویژگی میکند. مخلوقات مشتاق معاشرت با مخلوقات شخصی دیگر هستند؛ آفرینندگان از سهیم کردن فرزندان جهانی خود در ربانیت به وجد میآیند؛ شخصیت بیکران به صورت پدر جهانی، که واقعیت وجود و برابری خود را با دو شخصیت همتراز، پسر جاودان و عامل مشترک قسمت میکند، آشکار شده است.
برای شناخت شخصیت و ویژگیهای الهی پدر ما همیشه به آشکارسازیهای پسر جاودان متکی خواهیم بود، زیرا هنگامی که عمل مشترک آفرینش انجام شد، هنگامی که سومین شخص الوهیت پا به عرصۀ وجود شخصیت گذاشت و برداشتهای توأم والدین الهی خود را به اجرا در آورد، پدر دیگر به عنوان شخصیت کامل وجود نداشت. با به وجود آمدن عامل مشترک و مادیت یافتن هستۀ مرکزی آفرینش، تغییرات جاودانۀ مشخصی به وقوع پیوست. خداوند خود را به عنوان یک شخصیت مطلق به پسر جاودانش اهدا نمود. خداوند بدین ترتیب ”شخصیتی بیکران“ را به تنها پسرش عطا میکند، در حالی که آنها هر دو ”شخصیت مشترکِ“ پیوند جاودانهشان را به روح بیکران عطا میکنند.
به این دلیل و دلایل دیگر که فراتر از تصور ذهن متناهی است، برای مخلوق بشری به طور فزاینده مشکل است که شخصیت بیکران پدرانۀ خداوند را آنطور که عموماً در پسر جاودان آشکار شده، و با پسر، عموماً در روح بیکران فعال است درک کند.
از آنجا که پسران بهشتی خداوند از کرات تکاملی دیدار میکنند و حتی گاهی اوقات به صورت جسم انسانی در آنها اقامت میگزینند، و از آنجا که این اعطاها در واقع تا اندازهای شناخت طبیعت و کاراکتر شخصیت الهی را برای انسان فانی میسر میسازند، از این رو مخلوقات گسترههای سیارهای به منظور کسب اطلاعات معتبر و قابل اطمینان پیرامون پدر، پسر، و روح باید چشم انتظار اعطاهای این پسران بهشت باشند.
پدر از طریق تکنیک سهگانه سازی خود را از آن شخصیت کامل روحی که پسر است رها میسازد، اما او با انجام این کار خود را پدر همین پسر میسازد و از این رو خود را از ظرفیت نامحدود برای پدر الهی شدنِ تمامی مخلوقات هوشمند صاحب ارادۀ متعاقباً آفریده شده، منتج شده، یا انواع شخصیت یافتۀ دیگر برخوردار میسازد. پدر به عنوان شخصیت مطلق و کامل فقط میتواند به عنوان پسر و با پسر عمل نماید، اما به عنوان یک پدر شخصی مداوماً به گروههای متنوع سطوح متفاوت مخلوقات هوشمند صاحب اراده شخصیت اعطا مینماید، و برای همیشه با این خانوادۀ عظیم فرزندان جهان روابط شخصی حاوی معاشرت مهرآمیز حفظ میکند.
بعد از این که پدر تمامیت خود را به شخصیت پسر خود اعطا نمود، و هنگامی که این عمل اعطای خود تکمیل و کامل گردید، از قدرت بیکران و طبیعتی که بدین شکل در پیوند پدر و پسر وجود دارند، والدین جاودان مشترکاً آن کیفیتها و ویژگیهایی را که در بر گیرندۀ باز موجودی دیگر همانند خودشان است اعطا مینمایند؛ و این شخصیت مشترک، روح بیکران، شخصیتیابی وجودگرایانۀ الوهیت را کامل میسازد.
پسر برای پدر بودن خداوند ضروری است. روح برای برادری دومین و سومین شخص ضروری است. سه شخص حداقلِ یک گروه اجتماعی است، اما این کمترین دلیل از میان دلایل بسیار برای باور داشتن به اجتناب ناپذیریِ عامل مشترک است.
اولین منبع و مرکز، شخصیت پدرانۀ بیکران، منبع نامحدود شخصیت است. پسر جاودان شخصیت مطلق کامل است، آن موجود الهی که در سراسر تمامی زمان و ابدیت به عنوان آشکارسازی کامل طبیعت شخصی خداوند پا بر جا است. روح بیکران شخصیت مشترک است، پیامد بینظیر شخصیِ پیوند ابدی پدر و پسر.
شخصیت اولین منبع و مرکز شخصیت بینهایت منهای شخصیت مطلق پسر جاودان است. شخصیت سومین منبع و مرکز پیامد فوق افزون پیوند شخصیت رها شدۀ پدر و شخصیت مطلق پسر است.
پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران اشخاصی بینظیر هستند؛ هیچیک همسان نیست؛ هر یک آغازین است؛ همه متحد هستند.
پسر جاودان تمامیت رابطۀ شخصیت الهی، آگاهی از فرزندی نسبت به پدر، و پدر بودن نسبت به روح هر دو و برابری الهی با پدر - نیا و روح - معاشر هر دو را به تنهایی تجربه میکند. پدر از تجربۀ داشتن یک پسر که با او برابر است شناخت دارد، اما پدر هیچ پیشینۀ نیایی ندارد. پسر جاودان از تجربۀ فرزندی، شناخت نیای شخصیت برخوردار است، و در همان حال پسر از والدۀ مشترک بودن نسبت به روح بیکران آگاه است. روح بیکران نسبت به نیای شخصیتیِ دوگانه آگاه است، اما والدۀ یک شخصیت ربانی همتراز نیست. چرخۀ وجودگرایانۀ شخصیتیابی الوهیت با روح به کمال دست مییابد؛ شخصیتهای اصلی سومین منبع و مرکز تجربی هستند و تعدادشان هفت عدد است.
منشأ من تثلیث بهشت است. من تثلیث را به عنوان الوهیتِ یگانه میشناسم. من همچنین میدانم که پدر، پسر، و روح در ظرفیتهای مشخص شخصیشان وجود دارند و عمل میکنند. من قطعاً میدانم که آنها نه تنها به طور شخصی و جمعی عمل میکنند، بلکه همچنین کارکردهای خود را در گروهبندیهای گوناگون هماهنگی میکنند، طوری که در پایان در هفت ظرفیت متفاوت منفرد و جمعی عمل میکنند. و از آنجا که این هفت شکلبندی احتمالات چنین ترکیب ربانی را کاملاً به انتها میرسانند، پدیداری واقعیتهای جهان در هفت شکل متفاوت که در بر گیرندۀ معانی، ارزشها، و شخصیت هستند اجتناب ناپذیر است.
به رغم این که فقط یک الوهیت وجود دارد، سه شخصیتیابی قطعی و الهی از الوهیت وجود دارد. در رابطه با اعطای تنظیم کنندگان الهی به انسان، پدر گفت: ”بگذارید انسان فانی را شبیه خود بسازیم.“ در سراسر نوشتجات یورنشیایی این اشاره به اعمال و کارکردهای الوهیت جمعی بارها به وقوع پیوسته است، که به طور آشکار به رسمیت شناختن وجود و کارکرد سه منبع و مرکز را نشان میدهد.
به ما آموزش داده شده که پسر و روح در ارتباط تثلیث با پدر روابطی یکسان و برابر دارند. آنها در ابدیت و به عنوان الوهیت بدون شک دارند، اما در زمان و به عنوان شخصیت آنها قطعاً روابطی با طبیعت بسیار متنوع آشکار میسازند. با نگرشی از بهشت به بیرون به سوی جهانها، این روابط به نظر میرسد بسیار شبیه باشند، اما هنگامی که از قلمروهای فضا نگریسته شوند، کاملاً متفاوت به نظر میرسند.
پسران الهی در واقع ”کلام خداوند“ هستند، اما فرزندان روح به راستی ”عمل خداوند“ میباشند. خداوند از طریق پسر، و با پسر، سخن میگوید، از طریق روح بیکران عمل میکند، در حالی که پسر و روح در کلیۀ فعالیتهای جهان به گونهای بدیع برادرانه هستند، و با تحسین و عشق برای یک پدر مشترک گرامی و به طور الهی مورد احترام به صورت دو برادر همتراز کار میکنند.
پدر، پسر، و روح قطعاً طبیعتشان برابر است، و وجودشان همتراز است، اما در کارکردهای جهانیشان تفاوتهای محرزی وجود دارد، و هنگامی که به تنهایی عمل میکنند، مطلق بودن هر شخصِ الوهیت ظاهراً محدود است.
پدر جهانی پیش از رها ساختن خود ارادیش از شخصیت، قدرتها، و ویژگیهایی که پسر و روح را تشکیل میدهد، به نظر میرسد (از نظر فلسفی) یک الوهیت کامل، مطلق، و بیکران بوده است. اما چنین منبع و مرکز نظریِ آغازینی بدون یک پسر نمیتوانست به هیچ وجه پدر جهانی تلقی شود؛ پدر بودن بدون فرزندی واقعی نیست. علاوه بر آن، پدر برای این که از نظر کلی مطلق باشد، باید در یک لحظۀ دور ابدی به تنهایی وجود میداشته است. اما او هرگز چنین وجود منفردی نداشت؛ پسر و روح هر دو با پدر مشترکاً جاودانه هستند. اولین منبع و مرکز پدرِ جاودانِ پسر آغازین ، و با پسر، نیای جاودانۀ روح بیکران همیشه بوده و برای ابد خواهد بود.
ما مشاهده میکنیم که پدر خود را از کلیۀ جلوههای مستقیم مطلق بودن، به جز پدر بودنِ مطلق و ارادۀ مطلق، بیبهره ساخته است. ما نمیدانیم که آیا اراده یک ویژگی تفکیک ناپذیر پدر میباشد یا نه؛ ما فقط میتوانیم مشاهده کنیم که او خود را از اراده تهی نساخت. این بیکرانی اراده باید برای ابد ذاتی اولین منبع و مرکز بوده باشد.
پدر جهانی، در اعطای شخصیت مطلق به پسر جاودان، از قید و بندهای مطلق بودن شخصیت میگریزد، اما در انجام این کار گامی برمیدارد که برای ابد این را برای او غیرممکن میسازد که به صورت شخصیت مطلق به تنهایی عمل نماید. و با شخصیتیابی نهاییِ الوهیتِ هم موجود — عامل مشترک — وابستگی متقابلِ بحرانیِ سهگانۀ سه شخصیت الهی در رابطه با تمامیت کارکرد الوهیت به طور مطلق به دنبال میآید.
خداوند پدر مطلق تمامی شخصیتها در جهان جهانها است. پدر در آزادی عمل شخصاً مطلق است، اما در جهانهای زمان و فضایی که به وجود آمده، در حال به وجود آمدن است، و در آینده به وجود خواهد آمد، پدر به عنوان تمامیت الوهیت، به جز در تثلیث بهشت، به طور قابل تشخیص مطلق نیست.
اولین منبع و مرکز خارج از هاونا در جهانهای مادی به صورت زیرین عمل میکند:
1- به عنوان آفریننده، از طریق پسران آفریننده، نوههای خود.
2- به عنوان کنترل کننده، از طریق مرکز جاذبۀ بهشت.
3- به عنوان روح، از طریق پسر جاودان.
4- به عنوان ذهن، از طریق آفریدگار مشترک.
5- به عنوان یک پدر، او از طریق مدار شخصیتش با کلیۀ مخلوقات ارتباط پدرانه حفظ میکند.
6- به عنوان یک شخص، او توسط اجزای منحصر به فرد خود در سرتاسر آفرینش مستقیماً عمل میکند — در انسان فانی از طریق تنظیم کنندگان فکر.
7- به عنوان کل الوهیت، او فقط در تثلیث بهشت عمل میکند.
تمامی این واگذاری و سپردن قدرت توسط پدر جهانی کاملاً داوطلبانه و خود خواسته است. پدرِ تماماً قدرتمند از روی قصد به این محدودیتهای اتوریتۀ جهانی دست میزند.
پسر جاودان به نظر میرسد در کلیۀ جهات معنوی، به جز در اعطای اجزای خداوند و در سایر فعالیتهای پیش شخصی، با پدر به صورت یگانه عمل میکند. پسر نیز با فعالیتهای عقلانی مخلوقات مادی یا با فعالیتهای انرژی جهانهای مادی از نزدیک تعیین هویت نمیشود. به عنوان مطلق، پسر به صورت یک شخص و فقط در قلمرو جهان روحی عمل میکند.
روح بیکران در کلیۀ عملکردهایش به گونهای شگفتانگیز جهانی و به طور باور نکردنی همه فن حریف است. او در گسترههای ذهن، ماده، و روح عمل میکند. عامل مشترک ارتباط پدر و پسر را نمایندگی میکند، اما او همچنین به عنوان خود عمل میکند. او به طور مستقیم درگیر جاذبۀ فیزیکی، جاذبۀ روحی، یا گسترۀ شخصیت نیست، اما کما بیش در کلیۀ فعالیتهای دیگر جهان شرکت میکند. روح بیکران در حالی که ظاهراً به سه کنترل موجود و مطلق جاذبه متکی است، به نظر میرسد سه فوق کنترل را اِعمال میکند. این عطیۀ سهگانه برای فرارَوی و ظاهراً خنثی نمودن حتی تجلی نیروها و انرژیهای آغازین، درست تا مرزهای فوق غائیِ مطلق بودن به طرق بسیار به کار گرفته میشود. این فوق کنترلها در وضعیتهای مشخص حتی از تجلیهای آغازینِ واقعیت کیهانی به طور مطلق فراتر میروند.
از میان کلیۀ ارتباطات مطلق، تثلیث بهشت (اولین وحدت سهگانه) به عنوان یک ارتباط منحصر به فردِ الوهیتِ شخصی بینظیر است. خداوند فقط در رابطه با خداوند و با آنهایی که میتوانند خداوند را بشناسند به عنوان خداوند عمل میکند، اما در تثلیث بهشت و در رابطه با تمامیت جهان به عنوان الوهیت مطلق عمل میکند.
الوهیت جاودانه کاملاً یگانه است؛ با این حال سه شخص کاملاً جداگانۀ الوهیت وجود دارد. تثلیث بهشت ابراز همزمانِ تمامی تنوع ویژگیهای کاراکتر و نیروهای بیکران اولین منبع و مرکز و همترازان جاودان او و تمامی وحدت الهیِ کارکردهای جهانیِ الوهیت تقسیم ناشده را میسر میسازد.
تثلیث یک ارتباط اشخاص بیکران است که در یک ظرفیت غیرشخصی اما نه در مغایرت با شخصیت عمل میکنند. این تصویر خام است، اما یک پدر، پسر، و نوه میتوانند یک موجودیت یکپارچه شکل دهند که غیرشخصی ولی با این وجود تابع خواست شخصیشان باشد.
تثلیث بهشت واقعی است. آن به صورت اتحاد ربانی پدر، پسر، و روح وجود دارد؛ و در عین حال پدر، پسر، یا روح، یا هر دو آنها، میتوانند در رابطه با همین تثلیث بهشت عمل نمایند. پدر، پسر، و روح میتوانند به یک شیوۀ غیرتثلیثی، اما نه به شکل سه الوهیت، تشریک مساعی کنند. آنها میتوانند بنا بر انتخابشان به صورت اشخاص تشریک مساعی کنند، اما این تثلیث نیست.
همواره به یاد داشته باشید که آنچه روح بیکران انجام میدهد کارکرد عامل مشترک است. پدر و پسر هر دو در او، از طریق او، و به عنوان او عمل میکنند. اما تلاش برای توضیح دادن راز تثلیث بیهوده است: سه تا به صورت یکی و در یکی، و یکی به صورت دو تا و در حال عمل به جای دو تا.
تثلیث آنقدر به تمامیت امور جهان مربوط است که در تلاشمان برای توضیح کلیت هر رخداد منفرد کیهانی یا رابطۀ شخصیت باید به حساب آورده شود. تثلیث در کلیۀ سطوح کیهان عمل میکند، و انسان فانی به سطح متناهی محدود است؛ از این رو انسان باید با یک برداشت متناهی از تثلیث به عنوان تثلیث قانع باشد.
شما به عنوان یک انسان در جسم باید مطابق روشن بینی فردیتان و در هماهنگی با واکنشهای ذهن و روانتان به تثلیث بنگرید. شما قدر بسیار اندکی از مطلق بودن تثلیث را میتوانید بدانید، اما به تدریج که به سوی بهشت صعود میکنید، با آشکارسازیهای پی در پی و اکتشافات غیرمنتظرۀ تعالیت و غائیت تثلیث، اگر نه مطلق بودن آن، بارها شگفتی را تجربه خواهید کرد.
الوهیتهای شخصی ویژگیهایی دارند، اما به سختی سازگار است که از داشتن ویژگیهای تثلیث سخن گفته شود. این ارتباط موجودات الهی را میتوان به طور صحیحتر داشتن کارکردها تلقی نمود، مثل اجرای عدالت، رویکردهای کلی، عمل هماهنگ، و کنترل فراگیر کیهانی. این کارکردها تا جایی که به تمامی واقعیتهای زندۀ ارزش شخصیت مربوط است، به طور فعال متعالی، غائی، و (در محدودۀ الوهیت) مطلق هستند.
کارکردهای تثلیث بهشت صرفاً مجموع عطیۀ ظاهری ربانیت پدر به علاوۀ آن صفات ویژه که در وجود شخصیِ پسر و روح بینظیر هستند نمیباشند. ارتباط سهگانۀ سه الوهیت بهشت به تکامل، رخداد، و الوهیتیابی معانی، ارزشها، قدرتها، و ظرفیتهای جدید برای آشکارسازی جهانی، عمل، و مدیریت منجر میشود. رابطههای زنده، خانوادههای بشری، گروههای اجتماعی، یا تثلیث بهشت با جمع صرف عددی تقویت نمیشوند. پتانسیل گروهی همیشه بسیار بیش از جمع سادۀ ویژگیهای اجزای جداگانه است.
تثلیث رویکردی بینظیر، به عنوان تثلیث نسبت به تمامی جهان گذشته، حال، و آینده، دارد. و کارکردهای تثلیث به بهترین نحو میتوانند در رابطه با رویکردهای تثلیث نسبت به جهان مورد ملاحظه قرار گیرند. این گونه رویکردها همزمان هستند و در رابطه با هر وضعیت یا رخداد جداگانه ممکن است متعدد باشند:
1- رویکرد نسبت به متناهی. حداکثر خود - محدودیت تثلیث رویکرد آن نسبت به متناهی است. تثلیث یک شخص نیست، و ایزد متعال نیز یک شخصیتیابی خاص تثلیث نیست، اما متعال نزدیکترین رویکرد نسبت به تمرکز کانونی قدرت شخصیت تثلیث است که میتواند توسط مخلوقات متناهی درک شود. از این رو پیرامون رابطۀ تثلیث با متناهی گاهی اوقات به صورت تثلیثِ تعالیت سخن گفته میشود.
2- رویکرد نسبت به ابسونایت. تثلیث بهشت آن سطوح از وجود را که بیشتر از متناهی اما کمتر از مطلق هستند مورد توجه قرار میدهد، و این رابطه گاهی اوقات تثلیث غائیت نامیده میشود. نه غائی و نه متعال به طور کامل نمایندۀ تثلیث بهشت نیستند، اما از یک نظر مشخص و در رابطه با سطوح مربوطهشان به نظر میرسد که هر یک در طول اعصار پیش شخصیِ توسعۀ تجربیِ قدرت تثلیث را نمایندگی میکنند.
3- رویکرد مطلق تثلیث بهشت در رابطه با وجودهای مطلق است و به عمل الوهیت کل منجر میشود.
تثلیث بیکران در بر گیرندۀ عمل هماهنگ تمامی روابط وحدت سهگانۀ اولین منبع و مرکز — الوهیت نیافته و نیز الوهیت یافته — است، و از این رو برای شخصیتها درک آن بسیار مشکل است. در ژرف اندیشی پیرامون تثلیث به عنوان بیکران، هفت وحدت سهگانه را نادیده نگیرید؛ بدین گونه از برخی مشکلاتِ فهمیدن ممکن است اجتناب شود، و برخی پارادوکسها ممکن است بخشاً حل و فصل شوند.
اما من زبانی در اختیار ندارم که مرا قادر سازد به ذهن محدود بشری حقیقت کامل و اهمیت جاودان تثلیث بهشت و طبیعت ارتباط پایان ناپذیر متقابل سه موجود بینهایت کامل را برساند.
اولین منبع و مرکز منشأ تمامی قوانین است؛ او قانون است. نظارت بر قانون معنوی ذاتی دومین منبع و مرکز است. آشکارسازی قانون، ترویج و تفسیر قوانین الهی، کارکرد سومین منبع و مرکز است. کاربرد قانون، عدالت، در حیطۀ تثلیث بهشت قرار دارد و توسط برخی پسران تثلیث به اجرا در میآید.
عدالت ذاتی حاکمیت جهانی تثلیث بهشت است، اما نیکی، بخشش، و حقیقت کارکرد جهانی شخصیتهای الهی، که پیوند ربانیشان تشکیل دهندۀ تثلیث است، میباشد. عدالت رویکرد پدر، پسر، یا روح نیست. عدالت رویکرد این شخصیتهای با محبت، بخشنده، و خادم در کادر تثلیث است. هیچیک از الوهیتهای بهشت اجرای عدالت را برنمیانگیزد. عدالت هرگز یک رویکرد شخصی نیست؛ آن همیشه یک کارکرد جمعی است.
شواهد، اساس انصاف (عدالت در هماهنگی با بخشش)، توسط شخصیتهای سومین منبع و مرکز، نمایندۀ مشترک پدر و پسر برای تمامی قلمروها و برای اذهان موجودات هوشمند تمامی آفرینش، تأمین میشود.
داوری، کاربرد نهایی عدالت مطابق شواهدی که توسط شخصیتهای روح بیکران ارائه شده، کار پسران ثابت تثلیث است، موجوداتی که طبیعت تثلیث پدر، پسر، و روح متحد را دارا میباشند.
این گروه از پسران تثلیث شخصیتهای زیرین را در بر میگیرند:
1- اسرار سهگانۀ تعالیت.
2- جاودانههای ایامها.
3- قدمای ایامها.
4- کمالهای ایامها.
5- جدیدهای ایامها.
6- اتحادهای ایامها.
7- مؤمنان ایامها.
8- کامل کنندگان خرد.
9- مشاوران الهی.
10- بازرسان جهانی.
ما فرزندان سه الوهیت بهشت هستیم که به صورت تثلیث عمل میکنند، و من بر حسب اتفاق به دهمین رستۀ این گروه، بازرسان جهانی، تعلق دارم. از یک نقطه نظر جهانی این رستهها نمایندۀ نگرش تثلیث نیستند؛ آنها این نگرش جمعی الوهیت را فقط در قلمروهای قضاوت اجرایی — عدالت — نمایندگی میکنند. آنها به منظور کار دقیقی که به آنان اختصاص داده شده به طور مشخص توسط تثلیث طراحی شدند، و فقط در آن کارکردهایی که برای انجام آن شخصیت یافتند تثلیث را نمایندگی میکنند.
قدمای ایامها و همکاران تثلیث منشأ آنان قضاوت عادلانهای با نهایت انصاف را به هفت ابرجهان عطا میدارند. این کارکردها در جهان مرکزی فقط در تئوری وجود دارند. در آنجا کمال انصاف آشکار است، و کمال هاونا مانع از هر گونه احتمال عدم توازن میشود.
عدالت اندیشۀ جمعی نیکوکارانه است. بخشش ابراز شخصی آن است. بخشش رویکرد مهرآمیز است. عملکرد قانون با موشکافی تعیین ویژگی میشود. قضاوت الهی روح انصاف، انطباق پذیریِ پیوسته با عدالتِ تثلیث، پیوسته به انجام رسانیدنِ مهر الهی خداوند است. عدالتِ به حقِ تثلیث و مهر بخشندۀ پدر جهانی، هنگامی که به طور کامل درک میشوند و به طور تمام و کمال فهم میشوند، همسان هستند. اما انسان هیچ فهم کاملی از عدالت الهی ندارد. از این رو در تثلیث، آنطور که انسان به آن مینگرد، شخصیتهای پدر، پسر، و روح تعدیل میشوند تا کاربرد مهر و قانون را در جهانهای تجربی زمان هماهنگ سازند.
اولین، دومین، و سومین شخص الوهیت با یکدیگر برابرند، و یکی هستند. ”خداوند، خدای ما یک خدا است.“ در تثلیث الهیِ الوهیتهای جاودان کمال مقصود و یگانگی اجرا وجود دارد. پدر، پسر، و عامل مشترک حقیقتاً و به لحاظ الهی یکی هستند. در رابطه با یک حقیقت نوشته شده: ”من اولین و آخرین هستم، و جز من خدایی وجود ندارد.“
آنطور که در سطح متناهی چیزها برای انسان به نظر میرسند، تثلیث بهشت، مثل ایزد متعال، فقط درگیر جمع — تمامی سیاره، تمامی جهان، تمامی ابرجهان، تمامی جهان بزرگ — میباشد. این رویکرد جمعی به این دلیل وجود دارد که تثلیث جمع الوهیت است، و بسیاری دلایل دیگر وجود دارند.
ایزد متعال چیزی کمتر و چیزی غیر از تثلیث است که در جهانهای متناهی عمل میکند؛ اما در حدود مشخص و در طول عصر کنونیِ شخصیتیابی - قدرتِ ناکامل، به نظر میرسد این الوهیت تکاملی رویکرد تثلیث تعالیت را منعکس میسازد. پدر، پسر، و روح شخصاً با ایزد متعال عمل نمیکنند، اما در طول عصر کنونی جهان آنها به صورت تثلیث با او تشریک مساعی میکنند. ما میفهمیم که آنها یک رابطۀ مشابه با غائی دارند. ما اغلب حدس میزنیم که رابطۀ شخصی میان الوهیتهای بهشت و خدای متعال، هنگامی که سرانجام به تکامل رسید، چه خواهد بود، اما ما در واقع نمیدانیم.
ما کنترل فراگیر تعالیت را به طور کامل قابل پیشبینی نمییابیم. علاوه بر این، این غیرقابل پیشبینی بودن به نظر میرسد با یک ناکامل بودن مشخص تکاملی تعیین ویژگی میشود، بدون شک یک مشخصۀ ناکامل بودن متعال و ناکامل بودن واکنش متناهی نسبت به تثلیث بهشت.
ذهن انسانی میتواند فوراً به هزار و یک چیز بیاندیشد — رخدادهای فاجعهبار فیزیکی، حوادث وحشتناک، فجایع ناگوار، بیماریهای دردناک، و مصائب جهانی — و بپرسد آیا چنین بلایای آسمانی به مانورهای ناشناختۀ این کارکرد محتمل ایزد متعال مربوط است. رک بگویم، ما نمیدانیم؛ ما به راستی مطمئن نیستیم. اما ما مشاهده میکنیم که با گذشت زمان تمامی این وضعیتهای مشکل و کم و بیش اسرارآمیز همیشه برای سعادت و پیشرفت جهانها پیش میآیند. ممکن است شرایط وجود و فراز و نشیبهای غیرقابل توضیحِ زندگی همگی از طریق کارکرد متعال و کنترل فراگیر تثلیث به صورت یک الگوی هدفمند که ارزشی بالا دارد درآمیخته باشند.
شما میتوانید به عنوان یک فرزند خداوند رویکرد شخصی مهرآمیز را در کلیۀ اعمال خدای پدر تشخیص دهید. اما همیشه قادر نخواهید بود بفهمید چه تعداد از اعمال تثلیث بهشت در جهان بر سعادت هر فرد انسانی در کرات تکاملی فضا میافزاید. در پیشرفت ابدیت اعمال تثلیث مجموعاً پرمعنی و باملاحظه به نظر خواهند رسید، اما برای مخلوقات زمان همیشه چنین به نظر نمیرسند.
بسیاری از حقایق و واقعیتهای مربوط به تثلیث بهشت از طریق شناخت کارکردی که فراتر از متناهی است فقط میتوانند حتی بخشاً مورد فهم واقع شوند.
توصیه نمیشود که کارکردهای تثلیث غائی مورد بحث واقع شود، اما میتوان این را فاش نمود که خدای غائی تجلی تثلیث است که توسط فرازگرایان فهم میشود. ما به این اعتقاد تمایل داریم که وحدت جهان بنیادین عمل نهایی غائی است، و احتمالاً بازتاب برخی، اما نه تمامی، فازهای کنترل فراگیر ابسونایتِ تثلیث بهشت است. غائی فقط از این جهت یک تجلی مشروط تثلیث در رابطه با ابسونایت است، که متعال تثلیث را در رابطه با متناهی بخشاً بدین گونه نمایندگی میکند.
پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران، از یک نظر مشخص، شخصیتهای تشکیل دهندۀ جمع الوهیت هستند. پیوند آنها در تثلیث بهشت و کارکرد مطلق تثلیث معادل کارکرد جمع الوهیت است. و این تکمیل الوهیت از متناهی و ابسونایت، هر دو، فراتر است.
در حالی که از میان الوهیتهای بهشت در واقع هیچ شخص تنها تمامی پتانسیل الوهیت را پر نمیکند، در مجموع هر سه چنین میکنند. به نظر میرسدکه حداقلِ تعداد موجوداتی که برای فعال ساختن پتانسیل پیش شخصی و موجود جمع الوهیت — مطلق الوهیت — مورد نیاز است، سه شخص نامتناهی است.
ما پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران را به صورت اشخاص میشناسیم، اما من شخصاً مطلق الوهیت را چنین نمیشناسم. من خدای پدر را دوست دارم و او را پرستش میکنم؛ من به مطلق الوهیت احترام میگذارم و او را گرامی میدارم.
من یکبار چند صباحی در یک جهان اقامت کردم. در آنجا گروه مشخصی از موجودات آموزش میدادند که پایان دهندگان، در ابدیت، سرانجام فرزندان مطلق الوهیت میشوند. اما من مایل نیستم که این راه حل را پیرامون رازی که آیندۀ پایان دهندگان را احاطه کرده بپذیرم.
سپاه نهایت، آن انسانهای زمان و فضا را، در زمرۀ سایرین، در بر میگیرد که در رابطه با تمامی آنچه که به خواست خداوند مربوط است به کمال دست یافتهاند. آنها به عنوان مخلوقات و در محدودۀ ظرفیت مخلوق به طور کامل و به راستی خداوند را میشناسند. بدین ترتیب این پایان دهندگان پس از این که خداوند را به عنوان پدر تمامی مخلوقات پیدا کردند، باید روزی جستجو برای یافتن پدر فوق متناهی را آغاز کنند. اما این جستجو در بر گیرندۀ درک طبیعت ابسونایتِ ویژگیها و سیرت غائی پدر بهشتی است. ابدیت آشکار خواهد کرد که آیا چنین نیلی امکان پذیر است یا نه. اما ما معتقدیم که حتی اگر پایان دهندگان این نهایت ربانیت را درک کنند، احتمالاً قادر نخواهند بود به سطوح فوق غائی الوهیت مطلق دست یابند.
این امکان وجود دارد که پایان دهندگان بخشاً به مطلق الوهیت دست یابند، اما حتی اگر چنین شود، باز در ابدیتِ ابدیتها مشکل مطلق جهانی مداوماً پایان دهندگان فرازگرا و پیشرو را هاج و واج خواهد ساخت، مبهوت خواهد نمود، گیج خواهد کرد، و به چالش خواهد طلبید، زیرا ما اینطور میبینیم که غیرقابل درک بودن روابط کیهانیِ مطلق جهانی با گسترش مداوم جهانهای مادی و مدیریت روحی آنها به همان نسبت به رشد و نمو متمایل خواهد بود.
فقط بیکرانی میتواند پدر بیکران را آشکار سازد.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک بازرس جهانی است که با اتوریتۀ قدمای ایامهای مقیم یووِرسا عمل مینماید.]
بهشت مرکز جاودان جهان جهانها و مکان اقامت پدر جهانی، پسر جاودان، روح بیکران، و همترازها و دستیاران الهی آنها است. این جزیرۀ مرکزی عظیمترین تودۀ سازمان یافتۀ واقعیت کیهانی در تمامی جهان بنیادین میباشد. بهشت یک کرۀ مادی و نیز یک اقامتگاه روحی است. تمامی آفرینش هوشمند پدر جهانی در اقامتگاههای مادی سکونت دارد. از این رو مرکز مطلق کنترل کننده نیز باید به راستی مادی باشد. و مجدداً باید تکرار شود که چیزهای روحی و موجودات روحی واقعی هستند.
زیبایی مادی بهشت شامل شکوه کمال فیزیکی آن میباشد. شکوه جزیرۀ خداوند در دستاوردهای عالی عقلانی و توسعۀ ذهنی ساکنان آن به نمایش گذارده شده است. جلال جزیرۀ مرکزی در عطیۀ نامتناهی شخصیت روحی الهی — نور حیات — آشکار گردیده است. اما اعماق زیبایی معنوی و شگفتیهای این مجموعۀ شکوهمند به کلی فراتر از فهم ذهن متناهی مخلوقات مادی است. جلال و شوکت معنوی اقامتگاه الهی برای درک انسانی غیرممکن است. و بهشت از ابدیت است؛ هیچ تاریخچه و روایتی پیرامون منشأ این جزیرۀ هستهای نور و حیات وجود ندارد.
بهشت در ادارۀ قلمروهای جهانی به منظورهای بسیاری به کار گرفته میشود، اما برای موجودات آفریده شده بدواً به صورت مکان سکونت الوهیت وجود دارد. حضور شخصی پدر جهانی دقیقاً در مرکز سطح بالایی این منزلگاه تقریباً دایرهای شکل، اما نه کرویِ، الوهیتها میباشد. این حضور بهشتی پدر جهانی یکسره با حضور شخصی پسر جاودان احاطه شده است، ضمن این که هر دو آنها توسط شکوه وصفناپذیر روح بیکران محصور شدهاند.
خداوند در همین منزلگاه مرکزی و جاودانه اقامت دارد، اقامت داشته است، و برای ابد اقامت خواهد داشت. ما همیشه او را در آنجا یافتهایم و همیشه خواهیم یافت. پدر جهانی به لحاظ کیهانی متمرکز است، به لحاظ روحی از شخصیت برخوردار است، و از نظر جغرافیایی در این مرکز جهانها ساکن است.
ما همگی مسیر مستقیم برای دنبال نمودن و یافتن پدر جهانی را میشناسیم. شما قادر نیستید چیز زیادی دربارۀ اقامتگاه الهی به دلیل دوری آن از شما و پهناوری فضای بینابین بفهمید، اما آنهایی که قادرند معنی این مسافتهای عظیم را بفهمند، مکان و اقامتگاه خداوند را با همان قطعیت و واقعیت میشناسند که شما مکان نیویورک، لندن، رم، یا سنگاپور، شهرهایی که به طور مشخص و از نظر جغرافیایی در یورنشیا واقع شدهاند، را میشناسید. اگر شما یک رهیاب باهوش و مجهز به کشتی، نقشه، و قطبنما بودید، فوراً میتوانستید این شهرها را پیدا کنید. به همین ترتیب، اگر شما وقت و امکان عبور داشتید، از نظر روحی واجد شرایط بودید، و هدایت لازم را داشتید، میتوانستید جهان به جهان و مدار به مدار راهنمایی شوید، به طور پیوسته از میان قلمروهای پرستاره به سوی داخل سفر کنید، تا این که سرانجام در پیشگاه درخشش مرکزی شکوه روحانی پدر جهانی بایستید. پس از فراهم شدن تمامی ملزومات سفر، یافتن حضور شخصی خداوند در مرکز تمامی چیزها همانقدر ممکن است که پیدا نمودن شهرهای دور در خود سیارۀ شما. این که شما از این مکانها دیدار نکردهاید به هیچ وجه عدم واقعیت یا عدم وجود واقعی آنها را اثبات نمیکند. این که تعداد بسیار اندکی از مخلوقات جهان خداوند را در بهشت پیدا کردهاند به هیچ وجه عدم واقعیت وجود او یا عدم واقعیت شخص روحی او را در مرکز تمامی چیزها اثبات نمیکند.
پدر همیشه در این مکان مرکزی یافت میشود. اگر او حرکت کند، اغتشاش جهانی رخ میدهد، زیرا در این مرکز اقامتی خطوط جهانی جاذبه از کرانههای پایانی آفرینش در او تلاقی میکنند. خواه مدار شخصیت را در جهانها ردیابی کنیم یا شخصیتهای فراز یابنده را همینطور که به داخل به سوی پدر سفر میکنند دنبال کنیم، خواه خطوط جاذبۀ مادی را به سوی بهشت تحتانی ردیابی کنیم یا چرخههای خروشان نیروی کیهانی را دنبال کنیم، خواه خطوط جاذبۀ روحی را به سوی پسر جاودان ردیابی کنیم یا حرکت دستجمعی پسران بهشتی خداوند را به سوی داخل دنبال کنیم، خواه مدارهای ذهنی را ردیابی کنیم یا تریلیون تریلیون موجودات آسمانی را که از روح بیکران سرچشمه یافتهاند دنبال کنیم — با هر یک از این مشاهدات یا با کلیۀ آنها، ما مستقیماً به حضور پدر، به منزلگاه مرکزی او راه میبریم. خداوند شخصاً، عملاً و به طور واقعی در اینجا حضور دارد. و از وجود بیکران او انوار سیلآسای حیات، انرژی، و شخصیت به تمامی جهانها جاری میشود.
چون شما در حال شروع نگاه اجمالی به عظمت جهان مادی که حتی از مکان نجومیتان، موقعیت فضاییتان در سیستمهای پرستاره، قابل شناخت است هستید، باید برای شما مشخص شود که چنین جهان عظیم مادی باید از یک پایتخت مناسب و ارزشمند برخوردار باشد، یک مقر مرکزی که با والامنشی و بیکرانی فرمانروای جهانی تمامی این آفرینش پهناور و گستردۀ قلمروهای مادی و موجودات زنده متناسب باشد.
شکل بهشت متفاوت از اجرام فضایی مسکونی است. آن کروی نیست. آن قطعاً بیضوی است، و قطر شمالی - جنوبی آن یک ششم درازتر از قطر شرقی - غربی آن است. جزیرۀ مرکزی اساساً مسطح است، و فاصلۀ سطح بالایی تا سطح تحتانی یک دهم قطر شرقی - غربی است.
ملاحظۀ این تفاوت در ابعاد در ارتباط با وضعیت ساکن آن و فشار بیشتر بیرونی نیرو - انرژی در انتهای شمالی جزیره این را میسر میسازد که جهت مطلق در جهان بنیادین تعیین شود.
جزیرۀ مرکزی از نظر جغرافیایی به سه حوزۀ فعالیت تقسیم شده است:
1- بهشت فوقانی.
2- بهشت پیرامونی.
3- بهشت تحتانی.
ما از آن سطح بهشت که با فعالیتهای شخصیتها اشغال شده است به عنوان سمت فوقانی، و از سطح مقابل به عنوان سمت تحتانی نام میبریم. پیرامون بهشت برای فعالیتهایی امکان فراهم میکند که صرفاً شخصی یا غیرشخصی نیستند. به نظر میرسد تثلیث بر سطح شخصی یا فوقانی، و مطلق کامل بر سطح تحتانی یا غیرشخصی حاکم است. ما مطلق کامل را به عنوان یک شخص ملاحظه نمیکنیم، اما حضور عملی فضایی این مطلق را در بهشت تحتانی تمرکز یافته میپنداریم.
جزیرۀ جاودان متشکل از یک شکل یگانه از مادیتیابی — سیستمهای ساکن واقعیت — است. این مادۀ واقعی بهشت یک سازماندهی همگن از توانمندی فضایی است که در هیچ جای دیگر در تمامی جهان گستردۀ جهانها یافت نمیشود. آن نامهای بسیاری در جهانهای مختلف دریافت کرده است، و ملک صادقهای نبادان مدتها پیش آن را ابسولوتم نامگذاری کردهاند. این مادۀ منبع بهشتی نه مرده است نه زنده. آن ابراز اولیۀ غیرروحی اولین منبع و مرکز است. آن بهشت است، و بهشت همتا ندارد.
برای ما به نظر میرسد که اولین منبع و مرکز تمامی پتانسیل مطلق برای واقعیت کیهانی را به عنوان قسمتی از تکنیک رهاسازی خود از محدودیتهای بیکرانی، به عنوان وسیلهای برای ممکن ساختن آفرینش زیر نامتناهی، حتی زمانی - مکانی، در بهشت متمرکز ساخته است. اما نمیتوان نتیجهگیری کرد که بهشت به زمان و مکان محدود است چون فقط جهان جهانها چنین کیفیتهایی را آشکار میسازد. بهشت بدون زمان وجود دارد و هیچ مکانی در فضا ندارد.
به طور تقریبی، فضا ظاهراً درست از زیر بهشت تحتانی، و زمان درست از بالای بهشت فوقانی آغاز میشود. زمان، آنطور که شما آن را میفهمید، یک جنبۀ وجود بهشت نیست، گرچه شهروندان جزیرۀ مرکزی از توالی غیرزمانی وقایع به طور کامل آگاه هستند. حرکت ذاتی بهشت نیست. آن ارادی است. اما مفهوم مسافت، حتی مسافت مطلق، آنطور که ممکن است به مکانهای نسبی در بهشت اطلاق شود، بسیار زیاد معنی دارد. بهشت فاقد مکان است. از این رو ناحیههای آن مطلق هستند و لذا از بسیاری جهات که فراتر از درک ذهن انسانی است قابل استفاده هستند.
در بهشت فوقانی سه گسترۀ عمدۀ فعالیت وجود دارد. حضور الوهیت، مقدسترین گستره، و منطقۀ مقدس. ناحیۀ عظیمی که به طور بلافصل حضور الوهیتها را احاطه میکند به عنوان مقدسترین گستره تعیین شده و مختص کارکردهای پرستشی، تثلیث، و فضیلت والای معنوی است. در این ناحیه هیچ ساختمان مادی یا آفرینش صرفاً عقلانی وجود ندارد. آنها نمیتوانند در آنجا وجود داشته باشند. برای من بیفایده است که برای ذهن بشری وصف طبیعت الهی و عظمت زیبای مقدسترین گسترۀ بهشت را به عهده گیرم. این قلمرو کاملاً روحی است، و شما تقریباً به طور کامل مادی هستید. یک واقعیت صرفاً روحی برای یک موجود صرفاً مادی ظاهراً ناموجود است.
در حالی که هیچ مادیت فیزیکی در منطقۀ مقدسترین وجود ندارد، ارمغانهای فراوانی از روزگاران مادی شما در مناطق سرزمین مقدس و باز بیشتر در مناطق خاطرهانگیز تاریخی بهشت پیرامون وجود دارند.
منطقۀ مقدس، ناحیۀ دور افتاده یا مسکونی، به هفت ناحیۀ هممرکز تقسیم شده است. بهشت گاهی اوقات ”منزل خداوند“ نامیده میشود زیرا منزلگاه جاودان او است، و این هفت ناحیه اغلب ”قصرهای بهشتی پدر“ نامیده شدهاند. ناحیۀ داخلی یا اول توسط شهروندان بهشت و بومیهای هاونا که ممکن است مجال اقامت در بهشت را داشته باشند اشغال شده است. ناحیۀ بعد یا دوم منطقۀ مسکونی بومیهای هفت ابرجهان زمان و فضا میباشد. این ناحیۀ دوم بخشاً به هفت قسمت عظیم تقسیم مجدد شده است، خانۀ بهشتی موجودات روحی و مخلوقات فرازگرایی که از جهانهای پیشرفت تکاملی میآیند. هر یک از این مناطق به طور ویژه به رفاه و پیشرفت شخصیتهای یک ابرجهان تنها اختصاص یافته است، اما این تسهیلات تقریباً به طور بیپایان فراتر از ملزومات هفت ابرجهان کنونی میباشند.
هر یک از هفت مناطق بهشت به واحدهای مسکونی که برای مقر مرکزی سکونت یک میلیارد گروه جداگانۀ کاری جلال یافته مناسب است به قطعات کوچکتر تقسیم شده است. یک هزار عدد از این واحدها در بر گیرندۀ یک بخش هستند. یکصد هزار بخش برابر با یک اجتماع است. ده میلیون اجتماع در بر گیرندۀ یک گردهمایی است. یک میلیارد گردهمایی یک واحد بزرگ را تشکیل میدهد. و این سری فرازگرا طی دومین واحد بزرگ، سومین، و غیره تا هفتمین واحد بزرگ ادامه مییابد. و هفت عدد از واحدهای بزرگ واحدهای اصلی را به وجود میآورند، و هفت عدد از واحدهای اصلی یک واحد برتر را تشکیل میدهند، و بدین ترتیب سریهای فرازگرای هفتتایی از برتر، فوق برتر، آسمانی، فوق آسمانی، و تا واحدهای عالی گسترش مییابند. اما حتی این هم تمامی فضای موجود را مورد استفاده قرار نمیدهد. این تعداد حیرتآور از نامگذاریهای مسکونی در بهشت، عددی فراتر از فهم شما، به طور قابل ملاحظه کمتر از یک در صد از منطقۀ تخصیص یافتۀ سرزمین مقدس را اشغال میکند. هنوز جای فراوانی برای آنهایی که در حال حرکت به سوی داخل هستند، حتی برای آنهایی که صعود بهشتی را تا روزگاران آیندۀ جاودان آغاز نخواهند کرد، وجود دارد.
جزیرۀ مرکزی به طور ناگهانی در کرانۀ پیرامون پایان مییابد، اما اندازۀ آن چنان عظیم است که این زاویۀ انتهایی در حیطۀ هر منطقۀ محدود نسبتاً غیرقابل تشخیص است. سطح پیرامونی بهشت بخشاً توسط میادین فرود و اعزام برای گروههای گوناگون شخصیتهای روحی اشغال شده است. از آنجا که ناحیههای پر نشدۀ فضایی تقریباً با پیرامون تماس دارند، تمامی ترابریهای شخصیتها که مقصدشان بهشت است در این ناحیهها فرود میآیند. نه بهشت فوقانی و نه تحتانی توسط سوپرنافیم انتقال یا تمامی انواع فضاپیمایان قابل دسترس نیست.
جایگاههای قدرت و اتوریتۀ شخصی هفت روح استاد در هفت کرات روح که در فضای بین کرات درخشان پسر و مدار داخلی کرات هاونا به دور بهشت میچرخند واقع شدهاند، اما ستاد نیرویی - کانونی آنها در بهشت پیرامون است. در اینجا وجودهای به آرامی در حال گردش هفت مدیر متعالی نیرو به مکان هفت ایستگاه درخشش برای انرژیهای مشخص بهشت که به سوی هفت ابرجهان پیش میرود اشاره دارد.
مناطق نمایشگاهی عظیم تاریخی و پیشگویانه اینجا در بهشت پیرامون قرار دارد که به پسران آفریننده که به جهانهای محلی زمان و مکان اختصاص داده شدهاند تخصیص یافته است. اکنون درست هفت تریلیون از این مناطق تاریخی حفاظت شده ایجاد شده یا به این منظور ذخیره شده است، اما این ترتیبات در مجموع فقط در حدود چهار در صد از آن قسمت از منطقۀ پیرامون را که به این منظور تعیین شده اشغال میکنند. ما چنین استنتاج میکنیم که این ذخایر پهناور به آفرینشهایی تعلق دارند که در آینده در ماوراءِ مرزهای هفت ابرجهان شناخته شده و مسکونی کنونی مستقر خواهند شد.
آن بخش از بهشت که برای استفادۀ جهانهای موجود تعیین شده است فقط از یک تا چهار درصد اشغال شده است، در حالی که منطقهای که به این فعالیتها اختصاص یافته حداقل یک میلیون برابر آنی است که در واقع برای چنین مقاصدی مورد نیاز است. بهشت آنقدر بزرگ است که فعالیتهای یک آفرینش تقریباً لایتناهی را جای میدهد.
اما تلاش بیشتر برای مجسم نمودن شکوه بهشت برای شما بیهوده است. شما باید صبر کنید، و ضمن انتظار فراز یابید، زیرا به راستی ”چیزهایی را که پدر جهانی برای آنهایی که از حیات در جسم در کرات زمان و فضا بقا مییابند آماده کرده است چشمی ندیده است، گوشی نشنیده است، و به ذهن انسان فانی خطور نکرده است.“
در رابطه با بهشت تحتانی، ما فقط آنچه را که آشکار گشته است میدانیم. شخصیتها در آنجا اقامت نمیکنند. آنجا مطلقاً هیچ ربطی به امور موجودات هوشمند روحی ندارد، و مطلق الوهیت نیز در آنجا کارکردی ندارد. ما آگاهی یافتهایم که منشأ تمامی انرژی فیزیکی و مدارهای نیروی کیهانی در بهشت تحتانی است، و آن در بر گیرندۀ موارد زیرین است:
1- ناحیۀ ناشناخته و آشکار ناشدۀ بیکرانی مستقیماً زیر مکان تثلیث، در قسمت مرکزی بهشت تحتانی قرار دارد.
2- این ناحیه به طور بلافصل توسط یک منطقۀ بینام احاطه شده است.
3- حاشیههای بیرونی سطح زیرین در اشغال منطقهای است که عمدتاً به توانمندی فضایی و نیرو - انرژی مربوط است. فعالیتهای این مرکز نیرویی عظیم بیضی شکل با کارکردهای شناخته شدۀ هر سه شخصیت تعیین هویت نمیشوند، اما به نظر میرسد که شارژ - نیروی آغازین فضا در این منطقه متمرکز است. این مرکز شامل سه ناحیۀ بیضی شکل هم مرکز است: داخلیترین ناحیه نقطۀ کانونی فعالیتهای نیرو - انرژی خود بهشت است. بیرونیترین ناحیه ممکن است با کارکردهای مطلق کامل شناسایی شود، اما ما در مورد کارکردهای فضایی ناحیۀ میانی مطمئن نیستیم.
ناحیۀ داخلی این مرکز نیرو به نظر میرسد به صورت یک قلب غولآسایی عمل میکند که تپشهای آن جریانات را به سمت بیرونیترین مرزهای فضای فیزیکی هدایت میکنند. آن نیرو - انرژیها را هدایت و تعدیل میکند اما به سختی آنها را میراند. فشار - حضور واقعیت این نیروی آغازین قطعاً در انتهای شمالی مرکز بهشت نسبت به مناطق جنوبی بیشتر است. این یک تفاوت ثبت شدۀ یکنواخت است. به نظر میرسد که نیروی مادر فضا از طریق عملکرد یک سیستم گردشی ناشناخته که درگیر پخش این شکل بنیادین نیرو - انرژی میباشد در جنوب وارد شده و در شمال خارج میشود. همچنین گاه به گاه تفاوتهای چشمگیری در فشارهای شرقی - غربی وجود دارند. نیروهایی که از این ناحیه سرچشمه مییابند به جاذبۀ قابل مشاهدۀ فیزیکی واکنش نشان نمیدهند اما همیشه مطیع جاذبۀ بهشت هستند.
ناحیۀ میانی مرکز نیرو به طور بلافصل این منطقه را احاطه میکند. به نظر میرسد که این ناحیۀ میانی ساکن است، به جز این که طی سه چرخۀ فعالیت انبساط مییابد و منقبض میشود. کمترین این تپشها در یک جهت شرقی - غربی قرار دارد، بعدی در یک جهت شمالی - جنوبی، در حالی که بزرگترین نوسان در هر جهت است، یک انبساط و انقباض کلی. کارکرد این منطقۀ میانی به درستی هرگز مشخص نشده است، اما باید در ارتباط با تنظیم متقابل بین ناحیههای داخلی و بیرونی مرکز نیرو باشد. بسیاری باور دارند ناحیۀ میانی مکانیسم کنترل فضای میانی یا ناحیههای ساکتی است که سطوح متوالی فضایی جهان بنیادین را جدا میسازد، اما هیچ مدرک یا مکاشفهای این را تأیید نمیکند. این برداشت از این آگاهی ناشی میشود که این منطقۀ میانی به طریقی به کارکرد مکانیسم فضای پر نشدۀ جهان بنیادین مربوط است.
ناحیۀ بیرونی بزرگترین و فعالترین سه کمربند هم مرکز و بیضی شکل پتانسیل ناشناختۀ فضا است. این منطقه مکان فعالیتهای غیرقابل تصور است، نقطۀ مدار مرکزیِ برون تابیهایی که در هر جهت به سوی بیرونیترین مرزهای هفت ابرجهان و فراتر از آن به سمت فضا پیش میروند تا قلمروهای عظیم و غیرقابل فهم تمامی فضای بیرونی را درنوردند. این حضور فضایی با وجود این که به طریقۀ فاش نشدهای به نظر میرسد به طور غیر مستقیم به خواست و فرامین الوهیتهای بیکران، هنگامی که به صورت تثلیث عمل میکنند، پاسخگو است، به طور کامل غیرشخصی است. باور بر این است که این تمرکز کانونی مرکزیِ، مرکز بهشتِ، حضور فضایی مطلق کامل میباشد.
به نظر میرسد که تمامی اشکال نیرو و تمامی فازهای انرژی دارای مدار هستند. آنها در سرتاسر جهانها در گردشند و از طریق مسیرهای مشخص باز میگردند. اما در رابطه با برون تابیهای ناحیۀ فعال شدۀ مطلق کامل، به نظر میرسد یا به سمت بیرون و یا به سوی داخل جریان دارند — هرگز هر دو همزمان نیستند. این ناحیۀ بیرونی طی اعصار طولانی با اندازههای غولآسا میتپد. برای اندکی بیشتر از یک میلیارد سال یورنشیا نیروی فضایی این مرکز به سوی بیرون جاری است. سپس برای یک مدت مشابه آن به سوی داخل روان خواهد شد. و جلوههای نیروی فضایی این مرکز جهانی هستند. آنها در سرتاسر تمامی فضای قابل پر شدن گسترش مییابند.
نیرو، انرژی، و مادۀ فیزیکی تماماً یکی هستند. تمامی نیرو - انرژی در ابتدا از بهشت تحتانی پیش رفتند و به دنبال تکمیل مدار فضایی خود سرانجام به آنجا باز میگردند. اما انرژیها و سازمانهای مادی جهان جهانها در مراحل پدیدهای کنونیشان همگی از بهشت تحتانی نیامدند. فضا زادگاه چندین شکل از ماده و پیش ماده است. اگر چه ناحیۀ بیرونی مرکز نیرویی بهشت سرچشمۀ انرژیهای فضایی است، فضا از آنجا منشأ نمییابد. فضا نیرو، انرژی، یا ماده نیست. تپشهای این ناحیه نیز دلیل تنفس فضا نمیباشند، اما فازهای داخل شونده و خارج شوندۀ این ناحیه با دو میلیارد سال ادوار انبساط - انقباض فضا هماهنگ است.
ما مکانیسم واقعی تنفس فضا را نمیدانیم. ما صرفاً مشاهده میکنیم که تمامی فضا به طور متناوب انبساط و انقباض مییابد. این تنفس هم بر امتداد افقی فضای پر شده و هم بر امتدادهای عمودی فضای پر نشده که در مخازن پهناور فضایی بر فراز و زیر بهشت وجود دارند تأثیر دارد. در تلاش برای تصور مرزهای بیرونیِ حجم این مخازن فضایی، شما میتوانید یک ساعت شنی را در نظر بگیرید.
به تدریج که جهانهای امتداد افقیِ فضای پر شده انبساط مییابند، مخازن امتداد عمودی فضای پر نشده انقباض مییابند و بالعکس. یک تلاقی فضای پر شده و پر نشده درست در زیر بهشت تحتانی وجود دارد. هر دو نوع فضا از میان کانالهای دگردیس کنندۀ تنظیم کننده جاری میشوند. در آنجا در دورههای انقباض و انبساط کیهان تغییراتی به وجود میآید که فضای قابل رخنه به غیر قابل رخنه تبدیل میشود و بالعکس.
”فضای پر نشده“ به این معنی است: پر نشده توسط آن نیروها، انرژیها، توانمندیها، و وجودهایی که وجودشان در فضای پر شده شناخته شده است. ما نمیدانیم که آیا فضای عمودی (مخزن) همیشه برای کارکرد به عنوان وزنۀ تعادل فضای افقی (جهان) اختصاص یافته است؛ ما نمیدانیم که آیا مقصودی خلاق در رابطه با فضای پر نشده وجود دارد؛ ما به راستی در مورد مخازن فضایی بسیار کم میدانیم، صرفاً این که وجود دارند، و این که به نظر میرسد دورههای انبساط - انقباض فضای جهان جهانها را متعادل میکنند.
دورههای تنفس فضا در هر فاز برای اندکی بیش از یک میلیارد سال یورنشیا به درازا میکشند. در طول یک فاز جهانها انبساط مییابند. در طول فاز بعد انقباض مییابند. فضای پر شده اکنون به نقطۀ میانی فاز در حال انبساط نزدیک میشود، در حالی که فضای پر نشده به نقطۀ میانی فاز در حال انقباض نزدیک میشود، و ما اطلاع یافتهایم که بیرونیترین سرحدات هر دو گسترۀ فضایی به لحاظ تئوریک اکنون تقریباً با بهشت هم فاصله هستند. مخازن فضای پر نشده اکنون به طور عمودی بر فراز بهشت فوقانی و زیر بهشت تحتانی امتداد مییابند، درست تا حدی که فضای پر شدۀ جهان از بهشت پیرامون تا چهارمین سطح فضای بیرونی و حتی فراتر از آن به طور افقی به سوی بیرون امتداد مییابد.
مخازن فضایی برای مدت یک میلیارد سال به وقت یورنشیا منقبض میشوند، در حالی که جهان بنیادین و فعالیتهای نیرویی تمامی فضای افقی انبساط مییابند. بدین ترتیب به اندکی بیش از دو میلیارد سال به وقت یورنشیا زمان لازم است که یک دورۀ انبساط - انقباض کامل گردد.
فضا در هیچیک از سطوح بهشت وجود ندارد. اگر کسی از سطح فوقانی بهشت به طور مستقیم به بالا بنگرد، هیچ چیز را جز فضای پر نشده که به خارج میرود یا به داخل میآید نمیبیند، درست آنطور که اکنون به داخل میآید. فضا با بهشت تماس ندارد، فقط ناحیههای ساکن فضای میانی با جزیرۀ مرکزی تماس دارند.
بهشت در واقع هستۀ بیحرکت ناحیههای نسبتاً ساکتی است که بین فضای پر شده و پر نشده وجود دارد. به نظر میرسد که این ناحیهها از نظر جغرافیایی یک امتداد نسبی بهشت باشند، اما احتمالاً در آنها قدری حرکت وجود دارد. ما خیلی کم در مورد آنها میدانیم، اما مشاهده میکنیم که این ناحیههای برخوردار از حرکت کاهش یافتۀ فضایی فضای پر شده و پر نشده را جدا میسازند. سابقاً ناحیههای مشابهی میان سطوح فضای پر شده وجود داشتند، اما اینها اکنون کمتر ساکن هستند.
برش عرضی عمودی تمامی فضا اندکی شبیه صلیب مالتی است، که تیرکهای افقی آن نمایانگر فضای (جهان) پر شده و تیرکهای عمودی نمایانگر فضای (مخزن) پر نشده است. مناطق بین چهار تیرک آنها را از هم جدا میسازند، تا اندازهای همانطور که ناحیههای فضای میانی فضای پر شده و پر نشده را جدا میسازند. این ناحیههای ساکن فضای میانی در فواصل زیادتر و زیادتر از بهشت اندازهشان بزرگتر و بزرگتر میشود، و سرانجام مرزهای تمامی فضا را احاطه میکنند و مخازن فضایی و تمامی امتداد فضای پر شده، هر دو، را به طور کامل فرا میگیرند.
فضا نه وضع مادون مطلق در درون است، و نه حضور مطلق کامل، و یک کارکرد غایی نیز نیست. آن اعطای بهشت است، و باور بر این است که فضای جهان بزرگ و فضای تمامی مناطق بیرونی در واقع توسط توانمندی فضایی نیاییِ مطلق کامل مورد رسوخ واقع شده است. از فاصلۀ نزدیک تا بهشت پیرامون، این فضای پر شده تا سطح چهارم فضا و ماوراءِ پیرامون جهان بنیادین به طور افقی به سمت بیرون امتداد مییابد، اما چقدر فراتر از آن، ما نمیدانیم.
اگر شما یک سطح محدود، اما بیاندازه بزرگ به شکل V را تصور کنید، که در زوایای قائمه نسبت به هر دو سطح فوقانی و تحتانی بهشت قرار گرفته، و رأس آن تقریباً مماس با بهشت پیرامون باشد، و سپس مجسم کنید که این سطح در گردش بیضی شکل حول بهشت باشد، گردش آن کمابیش مرزهای بیرونی حجم فضای پر شده را ترسیم میکند.
یک حد بالایی و پایینی نسبت به فضای افقی در رابطه با هر مکان مفروض در جهانها وجود دارد. اگر کسی بتواند نسبت به سطح اروانتان در زوایای قائمه به حد مکفی دور شود، چه بالا یا پایین، سرانجام با حد بالایی یا پایینی فضای پر شده روبرو خواهد شد. در حیطۀ ابعاد شناخته شدۀ جهان بنیادین این سرحدات در فواصل زیادتر و زیادتر از بهشت بیشتر و بیشتر از هم دور میشوند. فضا ضخیم میشود، و نسبت به سطح آفرینش، جهانها، تا اندازهای سریعتر ضخیم میشود.
ناحیههای نسبتاً آرام بین سطوح فضا، مثل آنی که هفت ابرجهان را از اولین سطح بیرونی فضا جدا میسازد، مناطق بیضی شکل عظیمی از فعالیتهای ساکن فضایی هستند. این ناحیهها کهکشانهای عظیمی را که با حرکت جمعی منظم به دور بهشت به سرعت حرکت میکنند جدا میسازند. شما میتوانید اولین سطح بیرونی فضا، یعنی جایی که جهانهای بیشمار اکنون در حال شکلیابی هستند، را به صورت یک حرکت عظیمی از کهکشانها تجسم کنید که به دور بهشت در حال چرخشند. آنها در بالا و پایین توسط ناحیههای فضای میانی ساکن محدود شدهاند، و در حاشیههای درونی و بیرونی توسط ناحیههای نسبتاً آرام فضا محدود شدهاند.
بدین ترتیب یک سطح فضا به صورت یک ناحیۀ حرکت بیضی شکل که در همۀ سمتها توسط بیحرکتی نسبی محاصره شده عمل میکند. چنین روابطی از حرکت و سکون در بر گیرندۀ یک مسیر قوسی فضایی از مقاومت کاهش یافته نسبت به حرکت میباشد که در سرتاسر جهان توسط نیروی کیهانی و انرژی در حال پدیداری، آنطور که برای ابد به گرد جزیرۀ بهشت میچرخند، دنبال میشود.
این ناحیهبندی متناوب جهان بنیادین، به همراه گردش متناوب کهکشانها در جهت عقربههای ساعت و خلاف جهت عقربههای ساعت، عاملی در ثبات جاذبۀ فیزیکی است که برای جلوگیری از تشدید فشار جاذبه تا نقطۀ فعالیتهای متلاشی کننده و پراکندهساز طراحی شده است. چنین ترتیبی تأثیر ضد جاذبهای دارد و روی سرعتهای از جهات دیگر خطرناک به صورت ترمز عمل میکند.
کشش غیرقابل گریز جاذبه به طور مؤثر تمامی کرات تمامی جهانهای فضا را محکم در چنگال نگاه میدارد. جاذبه گیرایی تماماً قدرتمند حضور فیزیکی بهشت است. جاذبه ریسمان تماماً قدرتمندی است که ستارگان تابان، خورشیدهای سوزان، و کرات در حال چرخشی که زیورهای فیزیکی جهانی خدای جاودانه را تشکیل میدهند به آن آویختهاند، خدایی که کلیۀ چیزها است، تمامی چیزها را پر میکند، و در او تمامی چیزها موجودیت دارند.
جزیرۀ بهشت نقطۀ مرکزی و کانونی جاذبۀ مطلق مادی است، که با اجرام جاذبهدار تاریک که به دور هاونا میچرخند و توسط مخازن فوقانی و تحتانی فضا متعادل گشتهاند کامل شده است. تمامی برون تابیهای شناخته شدۀ بهشت تحتانی به گونهای تغییرناپذیر و بیخطا به کشش جاذبۀ مرکزی که روی مدارهای بیپایان سطوح بیضی شکل فضایی جهان بنیادین عمل میکنند واکنش نشان میدهند. هر شکل شناخته شدۀ واقعیت کیهانی از انحنای اعصار، مسیر گرد، و چرخش بیضی شکل بزرگ برخوردار است.
فضا نسبت به جاذبه واکنش نشان نمیدهد، اما روی جاذبه به صورت یک متعادل کننده عمل میکند. بدون بالش فضایی، عمل انفجاری اجرام فضایی پیرامون را تکان میدهد. فضای پر شده همچنین یک تأثیر ضد جاذبهای روی جاذبۀ فیزیکی یا خطی اعمال میکند. فضا در واقع میتواند این عمل جاذبه را خنثی نماید، گر چه نمیتواند آن را به تأخیر اندازد. جاذبۀ مطلق جاذبۀ بهشت است. جاذبۀ محلی یا خطی به مرحلۀ الکتریکی انرژی یا ماده مربوط است. آن در درون جهان مرکزی، ابرجهانها، یا جهانهای بیرونی عمل میکند، هر جا که مادیتیابی مناسب رخ داده باشد.
اشکال بیشمار نیروی کیهانی، انرژی فیزیکی، توان جهانی، و مادیت یابیهای گوناگون سه مرحلۀ کلی، گر چه نه کاملاً مشخص از واکنش به جاذبۀ بهشت را آشکار میسازند:
1- مراحل پیش جاذبه (نیرو). این اولین مرحله در مجزا کردن توانمندی فضایی به اشکال پیش انرژی نیروی کیهانی است. این حالت با مفهوم نیرو - شارژ آغازین فضا که گاهی اوقات انرژی خالص یا سِگرِگاتا نامیده میشود قابل مقایسه است.
2- مراحل جاذبه (انرژی). این تغییر نیرو - شارژ فضا توسط عمل سازمان دهندگان نیروی بهشت ایجاد میشود. آن از پدیداری سیستمهای انرژی که به کشش جاذبۀ بهشت واکنش نشان میدهند خبر میدهد. این انرژی پدیدار شده بدواً خنثی است اما به دنبال دگردیسی بیشتر کیفیتهای به اصطلاح منفی و مثبت به نمایش میگذارد. ما این مراحل را آلتیماتا مینامیم.
3- مراحل پس جاذبهای (توان جهان). در این مرحله، انرژی - ماده به کنترل جاذبۀ خطی واکنش نشان میدهد. در جهان مرکزی این سیستمهای فیزیکی سازمانهای سهگانهای هستند که به نام تریاتا شناخته شدهاند. آنها سیستمهای مادر فوقالعاده قدرتمند آفرینش زمان و مکان هستند. سیستمهای فیزیکی ابرجهانها توسط مدیران نیروی جهان و همکاران آنها سازماندهی شدهاند. این سازمانهای مادی از ساختار دوگانه برخوردارند و به نام گراویتا شناخته شدهاند. اجرام تاریک جاذبهدار که به دور هاونا میچرخند نه تریاتا هستند و نه گراویتا، و نیروی کششی آنها هر دو شکل جاذبۀ فیزیکی، خطی و مطلق، را آشکار میسازد.
توانمندی فضایی در معرض فعل و انفعالات هیچ شکلی از نیروی جاذبه قرار ندارد. این عطیۀ آغازین بهشت یک سطح موجود واقعیت نیست، اما نیای تمامی واقعیتهای نسبی کنشی غیرروحی، تمامی جلوههای نیرو - انرژی و سازمان نیرو و ماده، است. توانمندی فضایی عبارتی است که تعریفش مشکل است. آن به معنی آنچه که نیای فضا است نیست. معنی آن باید ایدۀ توانمندیها و پتانسیلهایی که در درون فضا وجود دارند را برساند. آن میتواند کمابیش به این صورت تصور شود که در بر گیرندۀ تمامی آن تأثیرات مطلق و پتانسیلهایی که از بهشت سرچشمه یافتهاند و حضور فضایی مطلق کامل را تشکیل میدهند میباشد.
بهشت سرچشمۀ مطلق و نقطۀ کانونی جاودانۀ تمامی انرژی - ماده در جهان جهانها است. مطلق کامل آشکار کننده، تنظیم کننده، و مخزن آن چیزی است که بهشت را به عنوان سرچشمه و منشأ خود دارد. حضور جهانی مطلق کامل به نظر میرسد برابر با مفهوم یک بیکرانی بالقوۀ بسط جاذبه، یک کشش انعطافپذیر وجود بهشت باشد. این مفهوم در فهم این واقعیت که همه چیز به سمت داخل به سوی بهشت کشیده میشود به ما کمک میکند. این تصویر ابتدایی اما با این وجود کمک کننده است. آن همچنین روشن میسازد که چرا جاذبه همیشه ترجیحاً در صفحۀ عمود بر جرم عمل میکند، پدیدهای که نشان دهندۀ ابعاد متفاوت بهشت و آفرینشهای پیرامون آن است.
بهشت بیهمتا است، از این نظر که قلمرو منشأ آغازین و هدف نهایی فرجام تمامی شخصیتهای روحی است. اگر چه حقیقت دارد که سرنوشت تمامی موجودات پایینتر روحی جهانهای محلی به طور بلافصل در بهشت نیست، بهشت هنوز هدف آرزومند برای تمامی شخصیتهای فوق مادی است.
بهشت مرکز جغرافیایی بینهایت است. آن بخشی از آفرینش جهانی، نه حتی یک بخش واقعی جهان جاودان هاونا، میباشد. ما معمولاً به جزیرۀ مرکزی به این صورت که به جهان الهی تعلق دارد اشاره میکنیم، اما در واقع چنین نیست. بهشت یک وجود جاودان و ویژه است.
در ابدیت گذشته، هنگامی که پدر جهانی جلوۀ شخصیت بیکران روح خود را در وجود پسر جاودان اهدا نمود، به طور همزمان پتانسیل بیکرانی وجود غیرشخصی خود را به صورت بهشت آشکار ساخت. بهشتِ غیرشخصی و غیرروحی به نظر میرسد بازتاب اجتناب ناپذیر خواست و عمل پدر بوده است که پسر اولیه را جاودانه نمود. بدین ترتیب پدر واقعیت را در دو مرحلۀ واقعی پیش راند: شخصی و غیرشخصی، روحی و غیرروحی. تنش بین آنها، در شرایط وجود میل به عمل توسط پدر و پسر به عامل مشترک و جهان مرکزیِ کرات مادی و موجودات روحی موجودیت داد.
هنگامی که واقعیت به شکل شخصی و غیرشخصی (پسر جاودان و بهشت) متمایز میشود، ”الوهیت“ نامیدن آنچه که غیرشخصی است به سختی صحیح است، مگر این که به طریقی شایسته باشد. بازتابهای انرژی و مادی اعمال الوهیت به سختی میتوانند الوهیت نامیده شوند. الوهیت ممکن است موجب چیز زیادی شود که الوهیت نیست، و بهشت الوهیت نیست، و آنطور که انسان فانی اصلاً بتواند احتمالاً چنین عبارتی را بفهمد، هشیار هم نیست.
بهشت نیای هیچ موجود یا موجودیت زندهای نیست. آن یک آفریننده نیست. روابط شخصیتی و ذهنی - روحی انتقالپذیر هستند، اما الگو چنین نیست. الگوها هرگز بازتاب نیستند. آنها کپی یا تولید مجدد هستند. بهشت مطلقِ الگوها است. هاونا نمایش این پتانسیلها در واقعیت است.
منزل خداوند، مرکزی و جاودانه، شکوهمند و ایدهآل است. خانۀ او الگویی زیبا برای تمامی کرات ستاد مرکزی جهان است، و جهان مرکزیِ اقامتگاه بلافصل او الگویی برای تمامی جهانها در ایدهآلها، سازمان، و سرنوشت غایی آنها است.
بهشت ستاد مرکزی جهانی تمامی فعالیتهای شخصیتی و منبع - مرکز تمامی تجلیهای نیرویی - فضایی و انرژی است. هر چیزی که بوده است، اکنون هست، یا سرانجام خواهد بود، از این مکان ابدیِ مرکزیِ خدایان جاودانه آمده است، اکنون میآید، یا خواهد آمد. بهشت مرکز تمامی آفرینش، سرچشمۀ تمامی انرژیها، و مکان منشأ آغازین تمامی شخصیتها است.
با این همه، برای انسانها مهمترین چیز در بارۀ بهشت جاودان این واقعیت است که این منزلگاه کامل پدر جهانی سرنوشت واقعی و بسیار دور روانهای فناناپذیر فرزندان انسانی و مادی خداوند، مخلوقات در حال فراز کرات تکاملی زمان و فضا است. هر انسان خداشناس که دوران زندگانی انجام خواست خداوند را با میل پذیرا شده است از پیش به ردگیری مسیر طولانی طولانی بهشتی جستجوی الوهیت و نیل به کمال مبادرت ورزیده است. و هنگامی که چنین موجود حیوان منشأ در پیشگاه خدایان در بهشت میایستد، چنان که تعدادی بیشمار اکنون چنین میکنند، از آنجا که از کرات دون پایۀ فضا فراز یافته است، چنین دستاوردی نمایانگر واقعیت یک دگرگونی معنوی است که هم مرز سرحدات تعالیگری است.
[ارائه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد که توسط قدمای ایامها در یووِرسا بدین گونه مأموریت یافته است.]
پهناوری آفرینش گستردۀ پدر جهانی کاملاً فراتر از توان تخیل متناهی است. عظمت جهان بنیادین حتی موجودی در ردۀ من را در حیرت فرو میبرد. اما چیزهای زیادی پیرامون طرح و آرایش جهانها میتوان به ذهن انسانی آموخت. شما میتوانید تا اندازهای از سازماندهی فیزیکی و مدیریت شگفتانگیز آنها آگاه شوید. شما ممکن است چیز زیادی پیرامون گروههای گوناگون موجودات هوشمندی که در هفت ابرجهان زمان و جهان مرکزی ابدیت سکونت دارند بیاموزید.
در اصل، یعنی در پتانسیل جاودانه، ما آفرینش مادی را نامتناهی میانگاریم. زیرا پدر جهانی در واقع نامتناهی است، اما همینطور که تمام آفرینش مادی را مطالعه و مشاهده میکنیم، میدانیم که آن در هر لحظۀ مفروض از زمان محدود است، گر چه برای اذهان متناهی شما آن نسبتاً نامحدود و در واقع لایتناهی است.
ما بر مبنای مطالعۀ قانون فیزیک و مشاهدۀ قلمروهای پرستاره باور داریم که آفرینندۀ بیکران هنوز در نهایتِ جلوهگری کیهانی هویدا نشده است، و این که بخش عمدۀ پتانسیل کیهانی بیکران هنوز خود شامل و آشکار ناشده است. برای موجودات آفریده شده ممکن است جهان بنیادین تقریباً لایتناهی به نظر رسد، اما از تکمیل شدگی بسیار دور است. آفرینش مادی هنوز دارای سرحدات فیزیکی است، و آشکارسازی تجربیِ مقصود جاودانه هنوز در جریان است.
جهان جهانها یک سطح نامتناهی، یک مکعب بیانتها یا یک دایرۀ نامحدود نیست، آن قطعاً دارای ابعاد است. قوانین سازمان و ادارۀ فیزیکی به طور یقین اثبات میکنند که تمامی تجمع پهناور نیرو - انرژی و ماده - توان نهایتاً به صورت یک واحد فضایی، به صورت یک مجموعۀ سازمان یافته و هماهنگ شده عمل میکند. رفتار قابل مشاهدۀ آفرینش مادی در بر گیرندۀ اثبات یک جهان فیزیکی است که از سرحدات مشخص برخوردار است. گواه نهایی یک جهان دایرهای شکل و برخوردار از حد و مرز معین، هر دو، از طریق این واقعیتِ به خوبی شناخته شده به ما داده میشود که تمامی اشکال انرژی بنیادین همواره به دور مسیر منحنی سطوح فضایی جهان بنیادین در اطاعت از کشش بیوقفه و مطلق جاذبۀ بهشت میچرخند.
سطوح متوالی فضایی جهان بنیادین در بر گیرندۀ بخشهای اصلی فضای پر شده — تمامی آفرینش، سازمان یافته و بخشاً مسکونی یا در آینده سازمان یافته و مسکونی — هستند. اگر جهان بنیادین یک سری از سطوح فضایی برخوردار از سطوح بیضی شکل فضایی با مقاومت کاهش یافته نسبت به حرکت، و با ناحیههای متناوب سکون نسبی نبود، ما تصور میکنیم قدری از انرژیهای کیهانی مشاهده میشدند که تا دامنۀ بینهایت در یک مسیر نامعلوم خط مستقیم به فضای بیراهه پرتاب میشدند. اما ما هرگز نیرو، انرژی، یا ماده را در حال چنین عملکردی نمییابیم. آنها همواره چرخش میکنند، و همیشه در خط سیر مدارهای بزرگ فضایی قوسوار پیش میروند.
اگر از بهشت با گذار از امتداد افقی فضای پر شده به سمت بیرون پیشروی شود، وجود جهان بنیادین در شش بیضی هم مرکز، سطوح فضایی که به دور جزیرۀ مرکزی میچرخند، مشاهده میشود:
1- جهان مرکزی — هاونا.
2- هفت ابرجهان.
3- اولین سطح فضای بیرونی.
4- دومین سطح فضای بیرونی.
5- سومین سطح فضای بیرونی.
6- چهارمین و بیرونیترین سطح فضا.
هاونا، جهان مرکزی، یک آفرینش زمان نیست. آن یک وجود جاودان است. این جهان بدون آغاز و بیپایان متشکل از یک میلیارد کرۀ کمال متعالی است و توسط اجرام غولآسای تاریک جاذبهدار محصور شده است. در مرکز هاونا جزیرۀ ساکن و مطلقاً باثبات بهشت قرار دارد، که توسط بیست و یک قمر آن احاطه شده است. به سبب وجود اجرام غولآسای تاریک جاذبهدار که حول حاشیۀ جهان مرکزی میچرخند، محتوای جرمی این آفرینش مرکزی بسیار زیادتر از تمامی جرم شناخته شدۀ تمامی هفت ناحیۀ جهان بزرگ میباشد.
سیستم بهشت - هاونا، جهان جاودانهای که به دور جزیرۀ جاودانه میچرخد، در بر گیرندۀ هستۀ کامل و ابدی جهان بنیادین میباشد. تمامی هفت ابرجهان و تمامی مناطق فضای بیرونی در مدارهای تثبیت شده به دور مجموعۀ عظیم مرکزی اقمار بهشت و کرات هاونا میچرخند.
هفت ابرجهان سازمانهای اولیۀ فیزیکی نیستند. مرزهای بیرونی آنها در هیچ نقطه یک خانوادۀ سحابی را تقسیم نمیکنند، و از یک جهان محلی، یک واحد اولیۀ خلاق، نیز نمیگذرند. هر ابرجهان صرفاً یک انبوهۀ فضایی جغرافیایی از تقریباً یک هفتم آفرینش پس هاونای سازمان یافته و بخشاً مسکونی است، و تعداد جهانهای محلی در بر گرفته شده و در فضا محصور شدۀ هر یک تقریباً برابر است. نبادان، جهان محلی شما، یکی از آفرینشهای جدیدتر در اروانتان، ابرجهان هفتم، میباشد.
جهان بزرگ آفرینش سازمان یافتۀ کنونی و مسکونی است. آن شامل هفت ابرجهان، با یک پتانسیل تراکم تکاملی حدوداً هفت تریلیون سیارۀ مسکونی، به علاوۀ کرات جاودان آفرینش مرکزی میباشد. اما این تخمین احتمالی کرات معماری شدۀ اداری را به حساب نمیآورد، و گروههای دور افتادۀ جهانهای سازمان نیافته را نیز شامل نمیشود. لبۀ ناصاف کنونی جهان بزرگ، کرانۀ ناهموار و پایان نیافتۀ آن، به همراه شرایط فوقالعاده تثبیت نشدۀ تمامی طرح نجومی، به دانشجویان ستارهشناس ما خبر میدهد که حتی هفت ابرجهان نیز تا این زمان تکمیل نشده هستند. همینطور که ما از درون، از مرکز الهی در هر جهتی به سمت بیرون حرکت میکنیم، سرانجام به سرحدات بیرونی آفرینش سازمان یافته و مسکونی میرسیم. ما به سرحدات بیرونی جهان بزرگ میرسیم. و در نزدیکی این مرز بیرونی، در گوشۀ دور افتادۀ چنین آفرینش شکوهمندی است که جهان محلی شما از وجود پر حادثۀ خود برخوردار است.
سطوح بیرونی فضا. در آن دورها در فضا، در یک فاصلۀ عظیم از هفت ابرجهان مسکونی، مدارهای عظیم و به حد غیرقابل باور حیرت انگیز نیرو و انرژیهای در حال مادیت یابی در حال گرد آمدن هستند. بین مدارهای انرژی هفت ابرجهان و این کمربند عظیم بیرونیِ فعالیت نیرویی یک ناحیۀ نسبتاً ساکت وجود دارد، که پهنای آن متغیر است اما حد متوسط آن در حدود چهار صد هزار سال نوری است. این ناحیههای فضایی عاری از گرد و غبار ستارهای — مه کیهانی — هستند. دانشجویان ما در زمینۀ این پدیدهها نسبت به وضعیت دقیق نیروهای فضایی موجود در این ناحیۀ نسبتاً ساکت که به دور هفت ابرجهان در گردشند تردید دارند. اما در حدود نیم میلیون سال نوری در آن سوی پیرامون جهان بزرگ کنونی ما آغازهای یک ناحیۀ برخوردار از یک کنش باور نکردنی انرژی را که در حجم و شدت برای بیش از بیست و پنج میلیون سال نوری افزایش مییابد مشاهده میکنیم. این چرخهای عظیم نیروهای انرژی دهنده در اولین سطح فضایی بیرونی، یک کمربند مداوم فعالیت کیهانی که به دور تمامی آفرینش شناخته شده، سازمان یافته، و مسکونی در گردش است واقع شدهاند.
باز فعالیتهای زیادتری در آن سوی این ناحیهها در حال رخ دادن است، چرا که فیزیکدانان یوورسا نشانۀ اولیۀ تجلی نیرو را بیش از پنجاه میلیون سال نوری در ماوراءِ بیرونیترین دامنههای پدیدهها در اولین سطح بیرونی فضایی کشف کردهاند. این فعالیتها بدون شک نشانۀ سازماندهی آفرینشهای مادی دومین سطح بیرونی فضایی جهان بنیادین است.
جهان مرکزی آفرینش ابدیت است. هفت ابرجهان آفرینشهای زمان هستند. فرجام چهار سطح بیرونی فضایی بدون شک این است که به نهایت آفرینش منتهی شوند و آن را تکامل بخشند. و کسانی هستند که معتقدند بیکران هرگز نمیتواند به تجلی کامل کمتر از بیکرانی دست یابد، و لذا آنها آفرینشی اضافه و آشکار نشده را در آن سوی چهارمین و بیرونیترین سطح فضایی بدیهی میپندارند، یک جهان بیکران پیوسته بسط یابنده و پایان ناپذیر محتمل. ما در تئوری نمیدانیم چگونه بیکرانی آفریننده یا بیکرانی بالقوۀ آفرینش را محدود کنیم. اما ما جهان بنیادین را، آنطور که وجود دارد و اداره میشود، دارای محدودیت تلقی میکنیم، چنان که به طور قطع دارای حد و مرز است و در کرانههای بیرونیش توسط فضای باز محدود شده است.
هنگامی که ستارهشناسان یورنشیا از طریق تلسکوپهای به طور فزاینده قدرتمند خود به گسترۀ اسرارآمیز فضای بیرونی چشم میدوزند و تکامل شگفتانگیز جهانهای تقریباً بیشمار فیزیکی را نظاره میکنند، باید درک کنند که نظارهگر کارکردهای نیرومند طرحهای غیرقابل کاوش آرشیتکتهای جهان بنیادین هستند. حقیقت دارد، ما شواهدی داریم که نشانگر حضور تأثیرات مشخص شخصیتی بهشت در اینجا و آنجا در سرتاسر تجلیهای عظیم انرژی که اکنون از ویژگیهای این نواحی بیرونی است میباشد، اما از نقطه نظر فراگیرتر مناطق فضایی که تا ماوراءِ مرزهای بیرونی هفت ابرجهان امتداد مییابند به طور کلی به این صورت شناخته شدهاند که در بر گیرندۀ قلمروهای مطلق کامل میباشند.
اگر چه چشم غیرمسلح بشری فقط میتواند دو یا سه سحابی را خارج از مرزهای ابرجهان اروانتان ببیند، تلسکوپهای شما عملاً میتوانند میلیونها میلیون عدد از این جهانهای فیزیکی را که در حال شکلیابی هستند آشکار سازند. بیشتر قلمروهای پرستاره که از نظر دیداری در معرض کاوش تلسکوپهای امروزی شما هستند در اروانتان میباشند، اما با تکنیک عکاسی تلسکوپهای بزرگتر بسیار فراتر از مرزهای جهان بزرگ به داخل قلمروهای فضای بیرونی که در آنها جهانهای بیشمار در حال سازمانیابی هستند رخنه میکنند. و باز میلیونها جهان دیگر وجود دارند که در ماوراءِ برد دستگاههای کنونی شما هستند.
در آیندهای نه چندان دور، تلسکوپهای جدید برای نگاه حیرت زدۀ ستارهشناسان یورنشیا چیزی را که کمتر از 375 میلیون کهکشان جدید در گسترۀ دور دست فضای بیرونی نیست آشکار خواهند ساخت. در عین حال این تلسکوپهای قدرتمندتر آشکار خواهند ساخت که بسیاری از جهانهای مجزا که سابقاً باور میرفت در فضای بیرونی باشند در واقع بخشی از سیستم کهکشانی اروانتان هستند. هفت ابرجهان هنوز در حال رشد هستند. محیط هر یک به تدریج انبساط مییابد. سحابیهای جدید به طور پیوسته در حال تثبیت شدن و سازمان یافتگی هستند، و برخی از سحابیهایی که ستارهشناسان یورنشیا بیرون از کهکشان تلقی میکنند در واقع در حاشیۀ اروانتان هستند و به همراه ما در حال حرکت میباشند.
دانشجویان ستارهشناس یوورسا مشاهده میکنند که جهان بزرگ توسط نیاکان یک سری از خوشههای ستارهای و سیارهای که آفرینش کنونی مسکونی را به صورت حلقههای هم مرکز جهانهای متعدد بیرونی به طور کامل محصور کردهاند احاطه شده است. فیزیکدانان یوورسا محاسبه میکنند که انرژی و مادۀ این مناطق بیرونی و نقشهبندی نشده تاکنون مساوی چندین برابر تمامی جرم مادی و شارژ انرژی در بر گرفته شده در تمامی هفت ابرجهان است. ما اطلاع یافتهایم که دگردیسی نیروی کیهانی در این سطوح بیرونی فضایی کارکرد سازمان دهندگان نیروی بهشت میباشد. ما همچنین میدانیم که این نیروها نیای آن انرژیهای فیزیکی هستند که در حال حاضر جهان بزرگ را به کار میاندازند. با این وجود، مدیران نیروی اروانتان با این قلمروهای بسیار دوردست ارتباطی ندارند، و حرکتهای انرژی نیز در آنجا به طور آشکار با مدارهای نیروی آفرینشهای سازمان یافته و مسکونی مربوط نیستند.
ما از اهمیت این پدیدههای فوقالعادۀ فضای بیرونی بسیار کم میدانیم. یک آفرینش بزرگتر متعلق به آینده در حال شکلیابی است. ما میتوانیم عظمت آن را مشاهده کنیم، ما میتوانیم گسترۀ آن را تشخیص دهیم، و ابعاد باعظمت آن را حس کنیم، اما سوا از این، نسبت به ستارهشناسان یورنشیا پیرامون این قلمروها اندکی بیشتر میدانیم. تا جایی که ما میدانیم، هیچ موجود مادی از نوع انسانها، هیچ فرشته یا مخلوق روحی دیگر در این حلقۀ بیرونی سحابیها، خورشیدها، و سیارات وجود ندارد. این قلمرو دوردست در ماوراءِ حوزۀ اختیارات و مدیریت دولتهای ابرجهان قرار دارد.
در سرتاسر اُروانتان باور بر این است که یک نوع جدید از آفرینش در حال شکلیابی است، نوعی از جهانها که تقدیرشان است که صحنۀ فعالیتهای آیندۀ سپاه در حال گرد آمدن نهایت شوند، و اگر حدس ما درست باشد، ممکن است آیندۀ پایان ناپذیر برای تمامی شما در بر گیرندۀ همان چشمانداز مسحور کنندهای باشد که گذشتۀ بیپایان برای کهنسالان و پیشینیان شما در بر داشته است.
تمامی اشکال نیرو - انرژی — مادی، ذهنی، یا روحی — به طور یکسان تابع آن کششها، آن وجودهای جهانی که ما جاذبه مینامیم هستند. شخصیت نیز نسبت به جاذبه — نسبت به مدار منحصر به فرد پدر — واکنش نشان میدهد. اما اگر چه این مدار در انحصار پدر است، او از مدارهای دیگر محروم نیست. پدر جهانی بیکران است و روی تمامی چهار مدار جاذبۀ مطلق در جهان بنیادین عمل میکند:
1- جاذبۀ شخصیتی پدر جهانی.
2- جاذبۀ روحی پسر جاودان.
3- جاذبۀ ذهنی عامل مشترک.
4- جاذبۀ کیهانی جزیرۀ بهشت.
این چهار مدار به مرکز نیروی بهشت تحتانی مربوط نیستند. آنها نه نیرو، انرژی، و نه مدار توان هستند. آنها مدارهای مطلق وجود هستند و همانند خداوند مستقل از زمان و فضا میباشند.
در این رابطه جالب است که برخی از مشاهداتی که در طول هزارههای اخیر توسط سپاه پژوهشگران جاذبه در یوورسا به عمل آمده ثبت شود. این گروه متخصص کارکنان در رابطه با سیستمهای گوناگون جاذبۀ جهان بنیادین به نتایج زیرین دست یافته است:
1- جاذبۀ فیزیکی. آنها به دنبال فرمولبندی تخمینی از جمع تمامی ظرفیت جاذبۀ فیزیکی جهان بزرگ مقایسهای از این اکتشاف را با جمع تخمینی حضور مطلق جاذبه که اکنون عمل میکند با سخت کوشی به عمل آوردهاند. این محاسبات نشان میدهند که مجموع عمل جاذبه روی جهان بزرگ بخش بسیار کوچکی از کشش تخمینی جاذبۀ بهشت میباشد که بر مبنای واکنش جاذبهای واحدهای بنیادین فیزیکی مادۀ جهانی محاسبه شده است. این پژوهشگران به این نتیجۀ شگفتانگیز دست یافتهاند که جهان مرکزی و هفت ابرجهان پیرامون در حال حاضر تنها از حدود پنج درصد از کارکرد فعال کشش جاذبۀ مطلق را بهشت استفاده میکنند. به عبارت دیگر: در لحظۀ کنونی در حدود نود و پنج درصد از عمل فعال جاذبۀ کیهانیِ جزیرۀ بهشت که در این تئوری جمع کل محاسبه شده، درگیر کنترل سیستمهای مادی آن سوی مرزهای جهانهای سازمان یافتۀ کنونی میباشد. این محاسبات تماماً به جاذبۀ مطلق اشاره دارند. جاذبۀ خطی یک پدیدۀ همکنشی است که فقط با شناخت جاذبۀ واقعی بهشت میتواند محاسبه شود.
2- جاذبۀ روحی. این پژوهشگران از طریق همین تکنیک تخمین و محاسبۀ قیاسی ظرفیت کنونی واکنشی جاذبۀ روحی را کشف کردهاند، و با همکاری پیامآوران منفرد و سایر شخصیتهای روحی به جمعبندی جاذبۀ فعال روحی دومین منبع و مرکز دست یافتهاند. و بسیار آموزنده است یادآوری شود که آنها برای حضور واقعی و کارکردی جاذبۀ روحی در جهان بزرگ حدوداً همان مقداری را پیدا میکنند که برای حاصل جمع کنونی جاذبۀ فعال روحی بدیهی میپندارند. به عبارت دیگر چنین مشاهده میشود که در زمان حاضر عملاً تمامی جاذبۀ روحی پسر جاودان، که بر مبنای این تئوری جمع کل محاسبه شده، در جهان بزرگ عمل میکند. اگر این اکتشافات قابل اطمینان باشند، ما میتوانیم نتیجهگیری کنیم که جهانهایی که اکنون در فضای بیرونی تکامل مییابند در زمان حاضر به طور کامل غیرروحی هستند. و اگر این حقیقت داشته باشد، به گونهای رضایتبخش روشن میسازد که چرا موجودات بهرهمند از روح پیرامون این تجلیهای عظیم انرژی، صرف نظر از دانستن واقعیت وجود فیزیکی آنها، اطلاع اندکی دارند و یا هیچ اطلاعی ندارند.
3- جاذبۀ ذهنی. این کارشناسان از طریق همین اصول محاسبۀ قیاسی به مشکل حضور و واکنش جاذبۀ ذهنی یورش بردهاند. واحد ذهنی تخمین از طریق تعیین میانگین سه نوع ذهنیت مادی و سه نوع روحی به دست آمد، گر چه ثابت شد که نوع دهنی که در مدیران نیرو و همکاران آنها یافت گردید، در تلاش برای دستیابی به واحد بنیادین تخمین ذهنی - جاذبهای، عاملی مختل کننده بود. برای تخمین ظرفیت کنونی سومین منبع و مرکز برای کارکرد ذهنی - جاذبهای مطابق این تئوری جمع کل مانع اندکی وجود داشت. اگر چه یافتهها در این نمونه همانند تخمینات جاذبۀ فیزیکی و روحی چنان قطعی نیستند، ولی در مقایسه بسیار آموزنده و حتی ابهامآور میباشند. این پژوهشگران استنتاج میکنند که در حدود هشتاد و پنج در صد از واکنش ذهنی - جاذبهای نسبت به گیرایی عقلانی عامل مشترک در جهان بزرگِ موجود منشأ مییابد. این امر از این احتمال خبر میدهد که در رابطه با فعالیتهای قابل مشاهدۀ فیزیکی که اکنون در سرتاسر قلمروهای فضایی بیرونی در جریان است فعالیتهای ذهنی درگیر هستند. در حالی که این تخمین احتمالاً از دقیق بودن بسیار دور است، در اصل با این اعتقاد ما که سازمان دهندگان هوشمند نیرو در حال حاضر تکامل جهان را در سطوح فضای آن سوی سرحدات کنونی بیرونی جهان بزرگ هدایت میکنند سازگاری دارد. طبیعت این هوشمندی فرضی هر چه باشد، ظاهراً نسبت به روح - جاذبه واکنشگر نیست.
اما تمامی این محاسبات در بهترین حالت تخمینهایی هستند که مبتنی بر قوانین فرضی میباشند. ما فکر میکنیم که آنها نسبتاً قابل اطمینان میباشند. حتی اگر تعداد اندکی از موجودات روحی در فضای بیرونی واقع شده باشند، حضور جمعی آنها روی محاسباتی که در بر گیرندۀ چنین اندازهگیریهای کلان باشد تأثیر قابل ملاحظهای ندارد.
جاذبۀ شخصیت غیرقابل محاسبه است. ما مدار را میشناسیم، اما نمیتوانیم واقعیتهای کمی یا کیفی را که به آنها واکنشگر هستند اندازه بگیریم.
تمامی واحدهای انرژی کیهانی در گردش اصلی هستند، و درگیر اجرای مأموریت خویش میباشند، ضمن این که به دور مدار جهانی در حال گردشند. جهانهای فضا و سیستمها و کرات تشکیل دهندۀ آن همگی کرات در حال چرخشند، و در امتداد مدارهای بیپایان سطوح فضایی جهان بنیادین در حال حرکتند. هیچ چیز در تمامی جهان بنیادین مطلقاً ساکن نیست، به جز خود مرکز هاونا، جزیرۀ جاودان بهشت، مرکز جاذبه.
مطلق کامل از نظر کارکردی به فضا محدود است، اما ما دربارۀ رابطۀ این مطلق با حرکت زیاد مطمئن نیستیم. آیا حرکت ذاتی آن است؟ ما نمیدانیم. ما میدانیم که حرکت زادۀ فضا نیست؛ حتی حرکتهای فضایی درونزاد نیستند. اما ما دربارۀ رابطۀ مطلق با حرکت مطمئن نیستیم. به راستی چه کسی یا چه چیزی مسئول فعالیتهای عظیم دگردیسیهای نیرو - انرژی که اکنون در ماوراءِ مرزهای هفت ابرجهان کنونی جریان دارند میباشد؟ ما در رابطه با منشأ حرکت از دیدگاههای زیرین برخورداریم:
1- ما تصور میکنیم که عامل مشترک حرکت را در فضا آغاز میکند.
2- اگر عامل مشترک حرکتهای فضایی را ایجاد میکند، ما نمیتوانیم آن را اثبات کنیم.
3- مطلق جهانی منشأ حرکت اولیه نیست اما تمامی تنشهایی را که از طریق حرکت منشأ مییابند یکدست میسازد و کنترل میکند.
در فضای بیرونی سازمان دهندگان نیرو ظاهراً مسئول به وجود آوردن چرخهای عظیم جهانی هستند که اکنون در حال تکامل ستارهای میباشند، اما توانایی آنها برای کارکرد به این صورت باید از طریق تعدیل حضور فضایی مطلق کامل امکانپذیر شده باشد.
فضا از دیدگاه بشری هیچ چیز نیست، منفی است. آن فقط به شکلی که به چیزی مثبت و غیرفضایی مربوط است وجود دارد. با این وجود فضا واقعی است. آن حرکت را در خود جای میدهد و تعدیل میسازد. آن حتی حرکت میکند. حرکتهای فضایی را میتوان کمابیش به صورت زیر طبقهبندی نمود:
1- حرکت اولیه — تنفس فضایی، حرکت خود فضا.
2- حرکت ثانویه — نوسانات متناوب جهتدار سطوح متوالی فضایی.
3- حرکتهای نسبی — نسبی از این نظر که به صورت یک نقطۀ مبنایی با بهشت ارزیابی نمیشوند. حرکتهای اولیه و ثانویه مطلق هستند، حرکت در رابطه با بهشتِ بیحرکت.
4- حرکت جبران کننده یا لازم و ملزوم که برای هماهنگی تمامی حرکتهای دیگر طراحی شده است.
رابطۀ کنونی خورشید شما و سیارات مربوط به آن، ضمن این که بسیاری حرکتهای نسبی و مطلق را در فضا آشکار میسازد، تمایل دارد این برداشت را به نظارهگران ستارهشناس برساند که شما نسبتاً در فضا ساکن هستید، و این که همینطور که محاسبات شما به سوی بیرون در فضا نظر میافکنند، خوشههای پرستاره و جریانات پیرامون با سرعتهای پیوسته فزاینده درگیر پرواز به سوی بیرون میباشند. اما چنین نیست. شما بسط به سوی بیرون و یکنواخت کنونی آفرینشهای فیزیکی تمامی فضای پر شده را نمیتوانید تشخیص دهید. خود آفرینش محلی شما (نبادان) در این حرکت جهانی بسط به سوی بیرون شرکت دارد. تمامی هفت ابرجهان در ادوار دو میلیارد سالۀ تنفس فضایی به همراه مناطق بیرونی جهان بنیادین شرکت دارند.
هنگامی که جهانها انبساط و انقباض مییابند، اجرام مادی در فضای پر شده به طور متناوب بر علیه و به همراه کشش جاذبۀ بهشت حرکت میکنند. کاری که در حرکت دادن تودۀ مادی انرژی آفرینش انجام شده کار فضایی است اما کار انرژی نیرویی نیست.
اگر چه تخمینات اسپکتروسکوپی شما از سرعتهای نجومی هنگامی که به قلمروهای پرستارهای که به ابرجهان شما و ابرجهانهای وابسته به آن تعلق دارند اطلاق میشوند نسبتاً قابل اطمینانند، چنین محاسباتی در رابطه با قلمروهای فضای بیرونی کاملاً غیرقابل اطمینان میباشند. خطوط طیفی با یک ستارۀ در حال نزدیک شدن از نرمال به سمت بنفش جا به جا میشوند. به همین ترتیب این خطوط با یک ستارۀ در حال دور شدن به سمت قرمز جا به جا میشوند. بسیاری از تأثیرات مداخله میکنند تا چنین به نظر رسانند که سرعت دور شدن جهانهای بیرونی برای هر میلیون سال نوری افزایش در مسافت به میزان بیش از یکصد مایل در ثانیه افزوده میشود. از طریق این روش محاسبه، به دنبال تکامل تلسکوپهای قدرتمندتر، به نظر خواهد رسید که این سیستمهای دوردست با میزان غیرقابل باور بیش از سی هزار مایل در ثانیه از این بخش از جهان در پروازند. اما این سرعت ظاهری دور شدن واقعی نیست. آن نتیجۀ عوامل بیشمار خطاآمیز که در بر گیرندۀ زوایای مشاهده و سایر کژدیسیهای زمان - فضا میباشند است.
اما بزرگترین تمامی این کژدیسیها ناشی از این است که جهانهای پهناور فضای بیرونی، در قلمروهایی که در مجاورت قلمروهای هفت ابرجهان هستند، به نظر میرسد در جهتی مخالف جهت جهان بزرگ در چرخشند. بدین معنی که این هزاران سحابی و خورشیدها و کرات همراه آنان در زمان حاضر در جهت عقربۀ ساعت به دور آفرینش مرکزی در حال گردشند. هفت ابرجهان در خلاف جهت عقربۀ ساعت به دور بهشت میچرخند. به نظر میرسد که دومین جهان بیرونی کهکشانها، همانند هفت ابرجهان، خلاف جهت عقربۀ ساعت به دور بهشت میچرخد. و نظارهگران نجومی یوورسا تصور میکنند که نشانۀ حرکتهای تکاملی در یک کمربند بیرونی سوم از فضای دوردست را که شروع کرده است تمایلات جهتدار با طبیعتی در جهت عقربۀ ساعت را به نمایش بگذارد شناسایی کردهاند.
احتمال دارد که این جهتهای متناوب از حرکتهای جمعی متوالی فضایی جهانها به تکنیک جاذبهای مطلق کامل در درون جهان بنیادین مربوط باشد که در بر گیرندۀ یک هماهنگی نیروها و یک برابر سازی کششهای فضایی است. حرکت همانند فضا یک مکمل یا برابر ساز جاذبه است.
همانند فضا، زمان یک عطیۀ بهشت است، اما نه به همان معنی، فقط به طور غیرمستقیم. زمان در اثر حرکت روی میدهد، و چون ذهن به طور ذاتی از تسلسل آگاه است. از نقطه نظر عملی، حرکت برای زمان ضروری است، اما هیچ واحد جهانی زمانی بر مبنای حرکت وجود ندارد، به جز این که روز استاندارد بهشت - هاونا به طور اختیاری چنین مورد شناسایی واقع شده است. تمامیت تنفس فضا ارزش محلی خود را به عنوان یک منبع زمانی از بین میبرد.
فضا نامتناهی نیست، گر چه منشأ در بهشت دارد، نه مطلق، چرا که توسط مطلق کامل مورد رخنه واقع شده است. ما مرزهای مطلق فضا را نمیدانیم، اما میدانیم که مطلقِ زمان ابدیت است.
زمان و فضا فقط در آفرینشهای زمان - فضا، هفت ابرجهان، جداییناپذیر هستند. فضای ناگذرا (فضای بدون زمان) از نظر تئوریک وجود دارد، اما تنها مکان به راستی ناگذرا ناحیۀ بهشت است. زمان بیفضا (زمان بدون فضا) در ذهن سطح کارکرد بهشتی وجود دارد.
مناطق نسبتاً بیحرکت میان فضایی که با بهشت تماس دارند و فضای پر شده را از فضای پر نشده جدا میسازند مناطق گذار از زمان به ابدیت هستند، از این رو بیهوش شدن رهنوردان بهشت در طول این عبور برای منجر شدن به شهروندی بهشت ضروری است. دیدارگران آگاه از زمان میتوانند بدون این خواب رفتن به بهشت روند، اما آنها مخلوقات زمان باقی میمانند.
روابط زمانی بدون حرکت در فضا وجود ندارند، اما آگاهی از زمان وجود دارد. حتی در فقدان حرکت تسلسل میتواند نسبت به زمان آگاهی به وجود آورد. ذهن انسان به دلیل طبیعت ذاتی کمتر وابسته به زمان است تا وابسته به فضا. حتی در طول روزگاران حیات زمینیِ در جسم، گر چه ذهن انسان به گونهای استوار به فضا وابسته است، قوۀ خلاقۀ بشری نسبتاً فارغ از زمان است. اما خود زمان از نظر ژنتیک یک کیفیت ذهنی نیست.
سه سطح متفاوت از آگاهی زمانی وجود دارد:
1- زمان ادراک ذهنی — آگاهی از توالی، حرکت، و یک حس طول زمان.
2- زمان ادراک روحی — درون بینی نسبت به حرکت به سوی خدا و آگاهی از حرکت صعودگرایانه به سطوح الوهیت فزاینده.
3- شخصیت از طریق درون بینی نسبت به واقعیت یک حس ویژه نسبت به زمان به اضافۀ یک آگاهی از حضور و یک آگاهی از طول زمان ایجاد میکند.
حیوانات غیرروحانی فقط گذشته را میدانند و در زمان حال زندگی میکنند. انسانی که روح در او سکنی گزیده از نیروی پیشبینی (درونبینی) برخوردار است. او میتواند آینده را در ذهن مجسم کند. فقط رویکردهای پیشنگر و مترقی شخصاً واقعی هستند. اخلاقیات ساکن و نیک کرداری سنتی فقط اندکی فوق حیوانی هستند. رواقگرایی نیز یک مرتبت والای خودشکوفایی نیست. اخلاقیات و نیک کرداری هنگامی که دینامیک و مترقی هستند به راستی انسانی، زنده با واقعیت جهان، میشوند.
شخصیت انسان صرفاً یک ملازم رویدادهای زمانی و فضایی نیست. شخصیت بشری همچنین میتواند به عنوان علت کیهانی چنین رخدادهایی عمل کند.
جهان ناایستا است. ثبات نتیجۀ اینرسی نیست بلکه محصول انرژیهای توازن یافته، اذهان همیار، مورانشیاهای هماهنگ، کنترل فراگیر روحی، و یگانگی شخصیت است. ثبات به طور کامل و همیشه با الوهیت متناسب است.
در کنترل فیزیکی جهان بنیادین پدر جهانی اولویت و تقدم را از طریق جزیرۀ بهشت اعمال میکند. خداوند در ادارۀ روحی کیهان در شخص پسر جاودان مطلق است. در مورد قلمروهای ذهنی، پدر و پسر از طریق عامل مشترک به طور هماهنگ عمل میکنند.
سومین منبع و مرکز در حفظ تعادل و هماهنگی مجموع انرژیها و سازمانهای فیزیکی و روحی از طریق مطلق بودن کنترل کاملش روی ذهن کیهانی و از طریق به کارگیری مکملهای فیزیکی و روحی - جاذبهای ذاتی و جهانیش یاری میرساند. هر گاه و هر جا که ارتباطی بین ماده و روح صورت میپذیرد، چنین پدیدۀ ذهنی یک عمل روح بیکران میباشد. تنها ذهن میتواند نیروها و انرژیهای فیزیکی سطح مادی را با قدرتها و موجودات روحی سطح روحی ارتباط متقابل دهد.
در تمامی تعمق شما پیرامون پدیدههای جهانی مطمئن شوید که روابط متقابل میان انرژیهای فیزیکی، عقلانی، و روحی را در نظر میگیرید، و این که نقش پدیدههای غیرمنتظرهای که ملازم پیوند آنها توسط شخصیت است و پدیدههای غیرقابل پیشبینی که حاصل عملکردها و واکنشهای الوهیت تجربی و مطلقها است در نظر گرفته میشوند.
جهان فقط از نظر کمی یا اندازهگیری جاذبه بسیار قابل پیشبینی است. حتی نیروهای آغازین فیزیکی نسبت به جاذبۀ خطی واکنشمند نیستند، و معانی والاتر ذهنی و ارزشهای راستین روحیِ واقعیتهای غائی جهان نیز چنین نیستند. تا جایی که به ارتباطات جدید نیروها، چه فیزیکی، ذهنی، یا روحی مربوط است، از نظر کیفی جهان بسیار قابل پیشبینی نیست، گر چه بسیاری از این ترکیبات انرژیها یا نیروها هنگامی که در معرض مشاهدۀ جدی واقع میشوند بخشاً قابل پیشبینی میشوند. هنگامی که ماده، ذهن، و روح از طریق شخصیت مخلوق یگانه میشوند، ما قادر نیستیم به طور کامل تصمیمات چنین موجود برخوردار از ارادۀ آزاد را پیشبینی کنیم.
تمامی فازهای نیروی آغازین، روح در حال تولد، و سایر نهایتهای غیرشخصی به نظر میرسد مطابق قوانین مشخص نسبتاً باثبات ولی ناشناخته واکنش نشان میدهند و با یک گسترۀ عمل و یک انعطاف پذیری واکنش که اغلب هنگام روبرویی با پدیدههای برخوردار از یک وضعیت محدود و منزوی نقش بر آب میشوند تعیین ویژگی میشوند. توضیح این آزادی غیرقابل پیشبینی واکنش که با این واقعیتهای در حال بروز جهانی آشکار میشوند چیست؟ این چیزهای ناشناخته، و غیرقابل درکِ غیرقابل پیشبینی — چه به رفتار یک واحد آغازین نیرویی، واکنش یک سطح ناشناختۀ ذهنی مربوط باشد، یا به پدیدۀ یک پیش جهان پهناور در حال ساخته شدن در قلمروهای فضای بیرونی — احتمالاً فعالیتهای غائی و کارکردهای حضوری مطلقها را، که مقدم بر کارکرد تمامی آفرینندههای جهان میباشد، آشکار میسازد.
ما به راستی نمیدانیم، اما حدس میزنیم چنین مهارت شگفتانگیز و چنین هماهنگی ژرف نشانۀ حضور و عملکرد مطلقها است، و این که چنین تنوع پاسخ در شرایط وجود علیت ظاهراً یکنواخت واکنش مطلقها را آشکار میسازد، نه فقط نسبت به علیت بلافصل و موقعیتی، بلکه همچنین نسبت به تمامی علیتهای مربوط دیگر در سرتاسر تمامی جهان بنیادین.
اشخاص از فرشتگان نگاهبان سرنوشت خود برخوردارند. سیارات، سیستمها، کواکب، جهانها، و ابرجهانها هر یک فرمانروایان مربوطۀ خود را دارند که برای سعادت قلمروهای خود تلاش میکنند. هاونا و حتی جهان بزرگ توسط آنهایی که این مسئولیتهای بزرگ به آنان سپرده شده مورد مراقبت واقع میشوند. اما چه کسی نیازهای اساسی جهان بزرگ را به صورت یک مجموعۀ کامل، از بهشت تا چهارمین و بیرونیترین سطح فضا شکوفا میسازد و مورد توجه قرار میدهد؟ از نظر وجودگرایانه چنین مراقبت مافوق احتمالاً به تثلیث بهشت قابل نسبت است، اما از یک دیدگاه تجربی پدیداری جهانهای پس هاونا به موارد زیرین بستگی دارد:
1- مطلقها در پتانسیل.
2- غائی در جهت.
3- متعال در هماهنگی تکاملی.
4- آرشیتکتهای جهان بنیادین در موضع سرپرستی پیش از ظهور فرمانروایان مشخص.
مطلق کامل بر تمامی فضا سایه افکنده است. وضعیت دقیق مطلق الوهیت و مطلق جهانی در مجموع برای ما روشن نیست، اما هر جا که مطلق الوهیت و مطلق کامل عمل میکنند ما از کارکردهای نفر واپسین اطلاع داریم. مطلق الوهیت ممکن است در سرتاسر جهان حضور داشته باشد اما به سختی در فضا حضور دارد. غائی تا حاشیههای بیرونی چهارمین سطح فضا در فضا حضور دارد یا روزی خواهد داشت. ما شک داریم که غائی هرگز از یک حضور فضایی در ماوراءِ پیرامون جهان بنیادین برخوردار شود، اما در درون این محدوده غائی به طور تدریجی در حال ادغام کردن سازمان خلاق پتانسیلهای سه مطلق میباشد.
یک قانون تغییرناپذیر و غیر شخصی که برابر با کارکرد یک مشیت کیهانی است در سرتاسر زمان و فضا و در رابطه با تمامی واقعیتِ برخوردار از هر ماهیتی مشغول به کار است. بخشندگی طرز برخورد مهرآمیز خداوند را با فرد تعیین ویژگی میکند. بیطرفی طرز برخورد خداوند را نسبت به کل ترغیب میکند. خواست خداوند لزوماً بر جزء — قلب هر شخصیتی — غالب نیست، اما خواست او در واقع بر کل — جهان جهانها — حاکم است.
این امر صحت دارد که قوانین خداوند در تمامی برخوردهای او با تمامی موجوداتش ذاتاً مستبدانه نیستند. برای شما، با بینش محدود و دیدگاه متناهیتان، اعمال خداوند باید اغلب دیکتاتورمنشانه و استبدادی به نظر رسند. قوانین خداوند صرفاً عادتهای خداوند و شیوۀ او برای انجام مکرر چیزها است، و او پیوسته همۀ چیزها را به خوبی انجام میدهد. شما مشاهده میکنید که خداوند همان کار را به همان نحو مکرراً انجام میدهد، صرفاً به این دلیل که آن بهترین راه انجام آن کار مشخص در یک شرایط مشخص است، و بهترین راه راهی درست است، و لذا خرد بیکران همیشه فرمان انجام آن کار را به آن طریقۀ دقیق و کامل میدهد. شما همچنین باید به خاطر داشته باشید که طبیعت عمل ویژۀ الوهیت نیست. در آن پدیدههایی که انسان طبیعت مینامد تأثیرات دیگری وجود دارند.
برای طبیعت الهی مشمئز کننده است که هر گونه اضمحلال را متحمل شود، یا هرگز اجرای هر عمل کاملاً شخصی را به یک طریقۀ حقیرانه اجازه دهد. با این وجود باید روشن شود که اگر در الهی بودن هر وضعیت، در اوج هر شرایط، در هر حالتی که روند خرد متعالی مطالبۀ رفتار متفاوتی را نشان دهد — اگر الزامات کامل بودن به هر دلیل روش دیگر واکنش را دیکته کند، رفتاری بهتر، در آن صورت و در آنجا خداوند تماماً خردمند به آن طریقۀ بهتر و مناسبتر عمل میکند. آن جلوهگر یک قانون بالاتر است، نه برگشت یک قانون پایینتر.
خداوند یک بردۀ در قید و بند عادت نسبت به وقوع تکرار اعمال داوطلبانۀ خود نیست. هیچ تضادی میان قوانین بیکران وجود ندارد. آنها همگی نهایت کمال طبیعت خطاناپذیر هستند. آنها همگی اعمال بیچون و چرا که بیانگر تصمیمات بینقص میباشند هستند. قانون واکنش تغییرناپذیر یک ذهن بیکران، کامل و توحیدی است. اعمال خداوند به رغم این یکنواختی ظاهری همگی مطابق خواست او هستند. در خداوند ”هیچ دگرسانی یا سایۀ تغییر وجود ندارد.“ اما تمامی این چیزهایی را که به راستی میتوان در بارۀ پدر جهانی گفت، نمیتوان با همان قطعیت پیرامون تمامی موجودات هوشمند تحت فرمان او یا در بارۀ مخلوقات تکاملی او گفت.
چون خداوند تغییرناپذیر است، از این رو شما میتوانید، در تمامی شرایط معمول، به این که او همان کار را به همان طریقۀ همسان و معمول انجام دهد، دلگرم باشید. خداوند پشتگرمی ثبات برای تمامی چیزها و موجودات خلق شده است. او خداوند است، لذا تغییر نمیکند.
و تمامی این رفتار تغییرناپذیر و عمل یکنواخت، شخصی، آگاهانه، و بسیار ارادی است، زیرا خدای بزرگ یک بردۀ درماندۀ کمال و بیکرانی خود نیست. خداوند یک نیروی اتوماتیک خودکار نیست. او یک نیروی بندهوار محدود به قانون نیست. خداوند یک معادلۀ ریاضی یا یک فرمول شیمیایی نیز نیست. او یک شخصیت دارای ارادۀ آزاد و آغازین است. او پدر جهانی است، موجودی مملو از شخصیت و سرچشمۀ جهانی شخصیت تمام مخلوقات است.
خواست خداوند به طور یکنواخت در قلب انسان مادی خداشناس حاکم نمیشود، اما اگر چهارچوب زمان فراتر از لحظه بزرگ شود تا تمامی زندگی اول را در بر گیرد، آنگاه خواست خداوند در ثمرات روحی زندگی فرزندان با روح هدایت شدۀ خداوند به طور فزاینده قابل تشخیص میشود. و در آنصورت اگر زندگی بشری بیشتر بزرگ شود تا تجربۀ مورانشیا را شامل شود، مشاهده میشود که خواست خداوند به طور تابناکتر در اعمال معنویساز آن مخلوقات زمان که شروع به چشیدن شادکامی الهیِ تجربه نمودن رابطۀ شخصیت انسان با شخصیت پدر جهانی کردهاند میدرخشد.
پدر بودن خداوند و برادری انسان پارادوکس جزء و کل را در سطح شخصیت عرضه میکند. خداوند هر فرد را به عنوان یک فرزند یکتا در خانوادۀ آسمانی دوست دارد. با این حال خداوند هر فرد را این گونه دوست دارد؛ او از اشخاص جانبداری نمیکند، و عمومیت مهر او یک رابطۀ کامل، برادری جهانی، را به وجود میآورد.
مهر پدر به طور مطلق هر شخصیت را به عنوان یک فرزند بیمانند پدر جهانی، فرزندی بیهمتا در بیکرانی، یک مخلوق صاحب اختیار غیرقابل جانشین در تمامی ابدیت، یگانه میسازد. مهر پدر هر فرزند خداوند را قرین افتخار میسازد، هر عضو خانوادۀ آسمانی را منور میکند، و بر طبیعت بینظیر هر موجود شخصی در برابر سطوح غیرشخصی که خارج از مدار برادرانۀ پدر همه قرار دارد به طور آشکار سایه میافکند. مهر خداوند ارزش مافوق هر مخلوق صاحب اراده را به گونهای چشمگیر به نمایش در میآورد، و ارزش بالایی را که پدر جهانی برای تک تک فرزندانش از بالاترین شخصیت آفرینندۀ برخوردار از وضعیت بهشتی تا پایینترین شخصیت برخوردار از حرمت اراده در میان قبایل انسانهای بدوی در سرآغاز نوع بشر در یک کرۀ تکاملی زمان و فضا قائل است به طور خطاناپذیر آشکار میسازد.
همین مهر خداوند نسبت به فرد، خانوادۀ الهی تمامی افراد، و برادری جهانی فرزندان صاحب ارادۀ پدر بهشتی را به وجود میآورد. و این برادری، که جهانی است، یک رابطۀ کل است. برادری، هنگامی که جهانی باشد، نه هر رابطه، بلکه تمامی روابط را آشکار میسازد. برادری یک واقعیت جمع است و لذا کیفیتهای کل را در تمایز با کیفیتهای جزء آشکار میسازد.
برادری در بر گیرندۀ یک واقعیت رابطه میان هر شخصیت موجود در جهان میباشد. هیچ شخصی نمیتواند از فواید یا کیفرهایی که ممکن است در نتیجۀ رابطه با اشخاص دیگر روی دهد بگریزد. جزء متناسب با کل سود میبرد یا زیان میبیند. تلاش نیکوی هر انسان موجب منفعت تمامی انسانها میشود. خطا یا شرارت هر انسان بر رنج تمامی انسانها میافزاید. همانطور که جزء حرکت میکند، کل نیز حرکت میکند. پیشرفت کل موجب پیشرفت جزء میشود. سرعتهای نسبی جزء و کل مشخص میکنند که آیا جزء با رخوت کل کند میشود یا با نیروی فزایندۀ برادری کیهانی به پیش رانده میشود.
این یک راز است که خداوند یک موجود بسیار خودآگاه شخصی با اقامتگاهی مرکزی است، و در همان حال در چنین جهان پهناوری شخصاً حضور دارد و با تعداد تقریباً بیشماری از موجودات شخصاً در ارتباط است. این که چنین پدیدهای یک راز فراتر از درک بشری است نباید به کمتری حدی ایمان شما را کم کند. اجازه ندهید میزان بیکرانی، عظمت ابدی، و شکوه و جلال سرشت بیهمتای خداوند شما را مرعوب کند، گیج کند، یا مأیوس سازد. زیرا پدر از هیچیک از شما خیلی دور نیست. او در درون شما سکنی میگزیند و در او ما همگی عملاً حرکت میکنیم، در واقع زندگی میکنیم، و به راستی از موجودیت خود برخورداریم.
اگر چه پدر بهشتی از طریق آفرینندگان الهی خود و فرزندان مخلوقش عمل میکند، او همچنین از صمیمانهترین تماس درونی با شما برخوردار است، چنان والا، چنان بسیار شخصی، که حتی فراتر از درک من است — آن همدمی معنوی اسرارآمیزِ قطعهای از پدر با روان بشری و با ذهن انسانی که در آن در واقع سکنی میگزیند. با دانستن این که شما با این هدایای خداوند چه میکنید، میدانید که پدر در ارتباط صمیمانه، نه تنها با یاران الهی خود، بلکه همچنین با فرزندان تکاملی انسانی زمان متعلق به خود میباشد. پدر به راستی در بهشت اقامت دارد، اما وجود الهی او همچنین در اذهان انسانها اقامت دارد.
حتی اگر روح یک پسر بر تمامی انسانها ریخته شود، گر چه روزگاری یک پسر در شکل جسم انسانی با شما زندگی میکرد، گر چه فرشتۀ سراف شخصاً شما را محافظت و هدایت میکند، چطور هر یک از این موجودات الهی متعلق به دومین و سومین مرکز هرگز میتوانند امید داشته باشند همانند پدر، که قسمتی از خود را اهدا نموده تا در شما باشد، تا خودِ واقعی و الهی، حتی جاودان شما باشد، به طور آکنده به شما نزدیک شوند یا شما را بفهمند.
”خداوند روح است“، اما بهشت چنین نیست. جهان مادی عرصهای است که تمامی فعالیتهای روحی در آن به وقوع میپیوندد. موجودات روحی و فرازگرایان روحی در کرات فیزیکی متعلق به واقعیت مادی زندگی و کار میکنند.
اعطای نیروی کیهانی، قلمرو جاذبۀ کیهانی، کارکرد جزیرۀ بهشت است. تمامی نیرو - انرژی اولیه از بهشت پیش میرود، و مادۀ ساختن جهانهای ناگفته اکنون به شکل یک وجود فوق جاذبه که نیرو - شارژ فضای پر شده را در بر میگیرد در سرتاسر جهان بنیادین در حال گردش است.
دگرگونیهای نیرو در جهانهای پیرامون هر چه باشد، به دنبال خروج از بهشت، تحت کشش بیپایان، پیوسته موجود، و بیوقفۀ جزیرۀ جاودان به حرکت ادامه میدهد، و به طور فرمانبردار و ذاتی برای همیشه به دور مسیرهای جاودانۀ فضایی جهانها میچرخد. انرژی فیزیکی واقعیتی است که در اطاعتش نسبت به قانون جهانی حقیقی و ثابت قدم است. فقط در قلمرو ارادۀ مخلوق از مسیرهای الهی و طرحهای اولیه انحراف وجود داشته است. نیرو و انرژی شواهد جهانی ثبات، تداوم، و جاودانگی جزیرۀ مرکزی بهشت هستند.
اعطای روح و معنوی ساختن شخصیتها، حوزۀ جاذبۀ روحی، قلمرو پسر جاودان است. و این جاذبۀ روحی پسر، که پیوسته تمامی واقعیتهای روحی را به خود جذب میکند، به همان اندازه واقعی و مطلق است که گیرایی تماماً قدرتمند مادی جزیرۀ بهشت میباشد. اما انسان مادی - ذهن طبعاً با جلوههای مادی برخوردار از یک طبیعت فیزیکی بیشتر آشنا است تا با کارکردهای به همان اندازه واقعی و نیرومند برخوردار از یک طبیعت روحی که فقط با بصیرتهای روحی روان تمیز داده میشوند.
همینطور که ذهن هر شخصیت در جهان بیشتر روحانی — خداگونه — میشود، کمتر به جاذبۀ مادی واکنشمند میشود. واقعیت، چنان که با واکنش جاذبۀ فیزیکی اندازهگیری میشود، آنتیتز واقعیت، چنان که با کیفیت محتوای روحی تعیین میشود، میباشد. عمل جاذبۀ فیزیکی یک تعیین کنندۀ کمی انرژی غیرروحی است. عمل جاذبۀ روحی اندازهگیری کیفی انرژی زندۀ الوهیت است.
آنچه که بهشت برای آفرینش فیزیکی است، و آنچه که پسر جاودان برای جهان روحی است، عامل مشترک برای قلمروهای ذهنی — جهان هوشمند مادی، مورانشیایی، و موجودات و شخصیتهای روحی — است.
عامل مشترک نسبت به واقعیتهای مادی و روحی، هر دو، واکنش نشان میدهد و لذا نسبت به تمامی موجودات هوشمند به طور ذاتی خادم جهانی میشود، موجوداتی که ممکن است نمایانگر پیوندی از فازهای مادی و روحی آفرینش، هر دو، شوند. اعطای هوشمندی، خدمت به موجود مادی و روحی در پدیدۀ ذهن، قلمرو ویژۀ عامل مشترک است که بدین ترتیب شریک ذهن معنوی، جوهر ذهن مورانشیا، و مادۀ ذهن مادی مخلوقات تکاملی زمان میشود.
ذهن تکنیکی است که از طریق آن واقعیتهای روحی برای شخصیتهای آفریده شده تجربی میشوند. و در تحلیل نهایی امکانات یگانه کنندۀ حتی ذهن بشری، توان هماهنگ کردن چیزها، ایدهها، و ارزشها، فوق مادی است.
اگر چه برای ذهن انسانی به سختی ممکن است که هفت سطح واقعیت نسبی کیهانی را بفهمد، خرد بشری باید قادر باشد که عمدۀ معنی سه سطح کاربرد واقعیت متناهی را درک کند:
1- ماده. انرژی سازمان یافته که تابع جاذبۀ خطی است به جز هنگامی که به وسیلۀ حرکت تغییر یافته و توسط ذهن تعدیل میشود.
2- ذهن. هشیاری سازمان یافته که به طور کامل تابع جاذبۀ مادی نیست، و هنگامی که توسط روح تغییر یابد به راستی رهایی مییابد.
3- روح. بالاترین واقعیت شخصی. روح حقیقی تابع جاذبۀ فیزیکی نیست اما سرانجام تأثیر انگیزانندۀ تمامی سیستمهای انرژی در حال تکامل برخوردار از حرمت شخصیت میشود.
هدف وجود تمامی شخصیتها روح است. تجلیهای مادی نسبی هستند، و ذهن کیهانی میان این اضداد جهانی قرار دارد. اعطای ذهن و معاضدت روح کار اشخاص همکار الوهیت، روح بیکران و پسر جاودان است. تمام واقعیت الهی ذهن نیست بلکه روح - ذهن است — ذهن - روح که توسط شخصیت یگانه شده است. با این وجود مطلقهای هر دو، روح و وجود در شخص پدر جهانی تلاقی مییابند.
در بهشت سه انرژی، فیزیکی، ذهنی، و روحی هماهنگ هستند. در کیهان تکاملی انرژی - ماده استیلا دارد به جز در شخصیت، که روح از طریق میانجیگری ذهن در تلاش برای تفوق است. روح واقعیت بنیادین تجربۀ شخصیت تمامی مخلوقات است زیرا خداوند روح است. روح تغییرناپذیر است، و از این رو در تمامی روابط شخصیتی فراتر از هم ذهن و هم ماده، که متغیرهای تجربی پیشرفت تدریجی هستند میباشد.
در تکامل کیهانی ماده یک سایۀ فلسفی میشود که در حضور درخشش روحیِ روشنبینی الهی توسط ذهن افکنده میشود، اما این امر واقعیتِ انرژی - ماده را بیاعتبار نمیسازد. ذهن، ماده، و روح به طور مساوی واقعی هستند، اما در دستیابی به الوهیت برای شخصیت از ارزش یکسان برخوردار نیستند. آگاهی نسبت به الوهیت یک تجربۀ تدریجی معنوی است.
هر چه درخشش شخصیت معنوی شده (پدر در جهان، قطعۀ شخصیت بالقوه روحی در فرد مخلوق) تابناکتر باشد، سایهای که توسط ذهنِ قرار گرفته روی پوشش مادیش افکنده میشود بزرگتر است. در زمان، بدن انسان به همان اندازه واقعی است که ذهن یا روح میباشد، اما در مرگ، ذهن (هویت) و روح هر دو بقا مییابند، در حالی که بدن بقا نمییابد. یک واقعیت کیهانی میتواند در تجربۀ شخصیتی وجود نداشته باشد. و از این رو این اصطلاح یونانی شما از یک اهمیت فلسفی برخوردار است: ماده سایۀ مادۀ واقعیتر روحی است.
روح واقعیت بنیادین شخصی در جهانها است، و شخصیت اساس تمام تجارب تدریجی با واقعیت روحی است. هر فاز تجربۀ شخصیت در هر سطح متوالی پیشرفت جهان مملو از نشانههای کشف واقعیتهای مجذوب کنندۀ شخصی است. سرنوشت حقیقی انسان شامل پیدایش اهداف جدید و روحی است و سپس واکنش نسبت به جذبههای کیهانی چنین اهداف متعالی برخوردار از ارزش غیرمادی است.
محبت راز معاشرت سودمند میان شخصیتها است. شما به راستی نمیتوانید یک شخص را در نتیجۀ یک برخورد تنها بشناسید. شما نمیتوانید ارزش موسیقی را از طریق استنتاج ریاضی دریابید، گر چه موسیقی یک شکل از ریتم ریاضی است. شمارهای که به یک مشترک تلفن داده شده به هیچ وجه هویت شخصیت آن مشترک را تعیین نمیکند یا چیزی را پیرامون سیرت او نشان نمیدهد.
ریاضیات، علم مواد، برای بحث هوشمندانه پیرامون جنبههای مادی جهان ضروری است، اما چنین دانشی لزوماً بخشی از درک بالاتر حقیقت یا قدردانی شخصی از واقعیتهای روحی نیست. نه تنها در قلمروهای حیات بلکه حتی در دنیای انرژی فیزیکی، جمع دو چیز یا چیزهای بیشتر بسیاری اوقات چیزی بیش از، یا چیزی متفاوت از، پیامدهای افزایشی قابل پیشبینی چنین آمیختگی میشود. تمامی علم ریاضیات، تمامی حوزۀ فلسفه، بالاترین فیزیک یا شیمی نمیتواند پیشبینی کند یا بداند که ادغام دو اتم گاز هیدروژن با یک اتم گاز اکسیژن به یک مادۀ جدید و از نظر کیفی فوق افزایشی — آب مایع — منجر میشود. دانش فهم این یک پدیدۀ فیزیکی - شیمیایی میبایست از توسعۀ فلسفۀ ماتریالیستی و کیهانشناسی مکانیستی جلوگیری میکرد.
تجزیه و تحلیل تکنیکی آشکار نمیسازد که یک شخص یا یک چیز چه میتواند انجام دهد. برای مثال: از آب برای خاموش کردن آتش به طور مؤثر استفاده میشود. این که آب آتش را خاموش خواهد کرد یک واقعیت تجربی روزمره است، اما هیچ تجزیه و تحلیلی از آب نمیتواند هرگز انجام شود که چنین خاصیتی را آشکار سازد. تجزیه و تحلیل مشخص میکند که آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است. مطالعۀ بیشتر این عناصر آشکار میسازد که اکسیژن حامی واقعی احتراق است و هیدروژن خود آزادنه خواهد سوخت.
مذهب شما دارد واقعی میشود زیرا از بردگی ترس و بندگی خرافات دارد رها میشود. فلسفۀ شما برای آزادی از قید و بند خشک اندیشی و سنت تقلا میکند. علم شما درگیر ستیز طولانی میان حقیقت و خطا است، در حالی که برای رهایی از بندگی تجرید، بردگی ریاضیات، و کوری نسبی ماتریالیسم مکانیستی پیکار میکند.
انسان فانی از یک هستۀ روحی برخوردار است. ذهن یک سیستم انرژی شخصی است که حول یک هستۀ روحی الهی وجود دارد و در یک محیط مادی عمل میکند. چنین رابطۀ زندۀ ذهن و روح شخصی پتانسیل جهانی شخصیت جاودانه را تشکیل میدهد. گرفتاری واقعی، ناامیدی ماندگار، شکست جدی، یا مرگ غیرقابل گریز فقط میتواند بعد از این که خویشتنبینی به طور کامل در صدد جابجایی نیروی حاکم هستۀ مرکزی روح برآید، و لذا طرح کیهانی هویت شخصیت را مختل سازد، رخ دهد.
[ارائه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد که با اتوریتۀ قدمای ایامها عمل میکند.]
میان جزیرۀ مرکزی بهشت و داخلیترین مدارهای سیارهای هاونا کراتی ویژه در سه مدار کوچکتر در فضا قرار گرفتهاند. داخلیترین مدار شامل هفت کرات اسرارآمیز پدر جهانی میباشد. گروه دوم در بر گیرندۀ هفت کرات تابناک پسر جاودان است. هفت کرات عظیم روح بیکران، ستاد اجرایی کرات هفت روح استاد، در بیرونیترین مدار قرار دارند.
این سه مدار کرات هفتگانۀ پدر، پسر، و روح، در بر گیرندۀ کراتی با عظمت بیمانند و شکوهی غیرقابل تصورند. حتی ساختار مادی یا فیزیکی آنها از نوعی است که برای شما آشکار نشده است. مادۀ هر مدار متنوع است، و هر کرۀ هر مدار متفاوت است، به جز هفت کرات پسر که ساختار فیزیکی یکسان دارند. تمامی بیست و یک کره عظیم هستند، و هر گروه هفتگانه به گونهای متفاوت جاودان شده است. تا جایی که ما میدانیم آنها همیشه چنین بودهاند. آنها همانند بهشت جاودان هستند. هیچ تاریخچه یا روایتی پیرامون منشأ آنها وجود ندارد.
هفت کرات اسرارآمیز پدر جهانی که در فاصلۀ نزدیک جزیرۀ جاودان به دور بهشت میچرخند، به قدر زیاد منعکس کنندۀ درخشش روحانی تابندگی مرکزی الوهیتهای جاودان میباشند، و این نور شکوه الهی را در سرتاسر بهشت و حتی در هفت مدار هاونا ساطع میکنند.
به نظر میرسد انرژیهای غیرشخصی که از درخشش روحی برخوردارند در هفت کرات مقدس پسر جاودان منشأ مییابند. هیچ موجود شخصی نمیتواند در هیچیک از این هفت قلمرو درخشان اقامت گزیند. آنها با شکوهی روحانی تمامی بهشت و هاونا را نورانی میسازند، و درخشش خالص روحی را به هفت ابرجهان هدایت میکنند. این کرات تابناک مدار دوم به همین ترتیب نور خود (نور بدون گرما) را به بهشت و به یک میلیارد کرات جهان مرکزی هفت مداره ساطع میکنند.
هفت کرات روح بیکران توسط هفت روح استاد که مسئول سرنوشت هفت ابرجهان هستند، و تابندگی روحانی سومین شخص الوهیت را به این آفرینشهای زمان و فضا میفرستند، اشغال شدهاند. و تمامی هاونا، اما نه جزیرۀ بهشت، غرق این تأثیرات روحانی شده است.
اگر چه کرات پدر کرات منزلت غائی برای تمامی شخصیتهای پدر - اهدا شده هستند، این کارکرد ویژۀ آنها نیست. بسیاری موجودات و وجودهای غیرشخصی در این کرات اقامت دارند. هر کرۀ مدار پدر و مدار روح از یک نوع متمایز شهروندی دائمی برخوردار است، اما ما تصور میکنیم که کرات پسر توسط انواع مشابه موجودات غیرشخصی مسکونی گشتهاند. اجزای پدر در زمرۀ بومیهای دیوینینگتون میباشند. سایر رستههای شهروندی دائمی برای شما آشکار نشدهاند.
بیست و یک قمر بهشت به مقاصد بسیار هم در جهان مرکزی و هم در ابرجهانها که در این نوشتهها آشکار نشده به کار گرفته میشوند. شما چنان میزان اندکی از حیات را در این کرات میتوانید بفهمید که نمیتوانید امید داشته باشید چه در رابطه با طبیعت و یا کارکرد آنها تصویری منسجم به دست آورید. هزاران فعالیت در آنها جریان دارد که برای شما آشکار ناشده است. این بیست و یک کره در بر گیرندۀ پتانسیلهای کارکرد جهان بنیادین میباشند. این مقالات فقط نگاهی اجمالی به فعالیتهای مشخص محدودی را که به عصر کنونی جهان در جهان بزرگ — یا مشخصاً یکی از هفت ناحیۀ جهان بزرگ — مربوط میباشد ارائه میدارند.
مدار کرات حیات مقدس پدر در بر گیرندۀ یگانه رازهای ذاتی شخصیتی در جهان جهانها میباشد. این اقمار بهشت، داخلیترین سه مدار، تنها قلمروهای ممنوعه در جهان مرکزی میباشند که درگیر شخصیت هستند. بهشت تحتانی و کرات پسر به همین منوال به روی شخصیتها بستهاند، اما هیچیک از آن قلمروها به هیچ طریقی به طور مستقیم درگیر شخصیت نیستند.
کرات بهشتی پدر توسط بالاترین رستۀ پسران ثابت تثلیث، اسرار سهگانۀ تعالیت، سرپرستی میشوند. من میتوانم قدر اندکی پیرامون این کرات بگویم. من پیرامون فعالیتهای چندگانۀ آنها کمتر میتوانم بگویم. چنین اطلاعاتی فقط به آن موجوداتی ربط دارد که در آنجا کار میکنند و از آنجا عزیمت میکنند. و گر چه من تا اندازهای با شش عدد از این کرات ویژه آشنا هستم، هرگز در دیوینینگتون فرود نیامدهام. آن کره به طور کلی برای من ممنوع است.
یکی از دلایل اسرارآمیز بودن این کرات این است که هر یک از این کرات مقدس از یک نمانیدگی ویژه یا تجلی الوهیتها بهرهمند است که در بر گیرندۀ تثلیث بهشت، نه یک شخصیت، بلکه یک حضور بینظیر الوهیت که فقط توسط آن گروههای خاص موجودات هوشمند که در آن کرۀ خاص ساکنند یا به آن پذیرفته میشوند میتواند مورد قدردانی واقع شود یا فهم شود. اسرار سهگانۀ تعالیت عوامل شخصی این حضورهای ویژه و غیرشخصی الوهیت میباشند. و اسرار تعالیت موجوداتی بسیار شخصی هستند که از استعدادی عالی برخوردارند و به گونهای اعجابآور با کار والا و دقیقشان انطباق یافتهاند.
1- دیوینینگتون. این کره از یک نظرِ خاص، ”آغوش پدر“، کرۀ همدمی شخصی پدر جهانی است، و در آن یک تجلی ویژۀ الوهیت او وجود دارد. دیوینینگتون میعادگاه بهشتی تنظیم کنندگان فکر است، اما آن همچنین منزلگاه موجودات بیشمار دیگر، شخصیتها، و سایر موجوداتی که منشأ در پدر جهانی دارند میباشد. علاوه بر پسر جاودان بسیاری از شخصیتها از طریق اعمال منحصر به فرد پدر جهانی مستقیماً منشأ یافتهاند. فقط قطعات پدر و آن شخصیتها و موجودات دیگری که منشأ مستقیم و ویژه در پدر جهانی دارند در این منزلگاه معاشرت و عمل میکنند.
اسرار دیوینینگتون شامل راز اعطا و مأموریت تنظیم کنندگان فکر میباشد. سرشت، منشأ، و تکنیک تماس آنها با مخلوقات دون پایۀ کرات تکاملی یک راز این کرۀ بهشتی است. این کارکردهای شگفتانگیز شخصاً به بقیۀ ما مربوط نیستند، و از این رو الوهیتها صحیح میپندارند که برخی از جنبههای این خدمت بزرگ و الهی را از فهم کامل ما محفوظ نگاه دارند. ما تا حدی که با این فاز از فعالیت الهی تماس داریم، به شناخت کامل این کارکردها مجاز هستیم، اما در رابطه با جزئیات دقیق این هدیۀ بزرگ اطلاع کاملی نداریم.
این کره همچنین حافظ اسرار سرشت، مقصود، و فعالیتهای تمامی اشکال دیگر قطعات پدر، پیامآوران جاذبه، و گروههای موجودات دیگری که برای شما آشکار نشدهاند میباشد. این بسیار احتمال دارد که آن حقایق مربوط به دیوینینگتون که از من پنهان نگاه داشته شده، اگر آشکار شوند، صرفاً مرا در کار کنونیام سردرگم و دچار نارسایی سازند، و باز دوباره، شاید آنها فراتر از ظرفیت فهمی موجودی از نوع من باشند.
2- سونارینگتون. این کره ”آغوش پسر“، کرۀ پذیرش شخصی پسر جاودان است. آن مقر مرکزی بهشتی پسران فرود یابنده و فراز یابندۀ خداوند هنگامی که، و پس از این که به طور کامل اعتبار یافته و سرانجام مورد تأیید قرار میگیرند، میباشد. این کره خانۀ بهشتی برای تمامی پسران پسر جاودان و پسران همتراز و دستیار او است. رستههای بیشمار فرزندی الهی به این منزلگاه آسمانی وصل هستند که برای انسانها آشکار نشدهاند زیرا آنها درگیر برنامههای طرح فراز پیشرفت معنوی بشری طی عبور از جهانها و نیل به بهشت نیستند.
اسرار سونارینگتون شامل راز ظهور پسران الهی در جسم میباشد. هنگامی که یک پسر خداوند یک پسر انسان میشود، عملاً از یک زن متولد میشود، چنان که هزار و نهصد سال پیش در کرۀ شما رخ داد. این یک راز جهانی است. این کار در یک راستا در سرتاسر جهانها رخ میدهد، و یک راز سونارینگتونی فرزندی الهی است. تنظیم کنندگان یک راز خدای پدر میباشند. ظهور پسران الهی در جسم یک راز خدای پسر است. این یک رازی است که در ناحیۀ هفتم سونارینگتون قفل شده است، قلمرویی که توسط هیچکس جز آنهایی که شخصاً این تجربۀ بینظیر را پشت سر گذاردهاند مورد رخنه واقع نشده است. فقط آن مراحل ظهور در جسم که به دوران زندگانی فراز شما مربوط است در معرض توجه شما قرار داده شده است. بسیاری مراحل اسرارآمیز دیگر ظهور انواع آشکار ناشدۀ پسران بهشتی در جسم که در مأموریتهای خادمانه در جهان هستند وجود دارند که برای شما آشکار نشدهاند. و باز رازهای سونارینگتونی دیگری وجود دارند.
3-اسپیریتینگتون. این کره ”آغوش روح“، خانۀ بهشتی موجودات والایی است که روح بیکران را به طور منحصر به فرد نمایندگی میکنند. در اینجا هفت روح استاد و برخی از اولاد آنها از تمامی جهانها گرد هم میآیند. در این منزلگاه آسمانی رستههای بیشمار آشکار ناشدۀ شخصیتهای روحی نیز ممکن است یافت شوند، موجوداتی که به فعالیتهای چندگانۀ جهان که به طرحهای ارتقاءِ مخلوقات انسانی زمان به سطوح بهشتی ابدیت مربوط نیستند تخصیص یافتهاند.
اسرار اسپیریتینگتون در بر گیرندۀ رازهای رخنهناپذیر بازتاب است. ما به شما پیرامون پدیدۀ عظیم و جهانی بازتاب میگوییم، خصوصاً آنطور که در کرات ستاد مرکزی هفت ابرجهان عمل میکند، اما ما هرگز این پدیده را به طور کامل شرح نمیدهیم، زیرا آن را به طور کامل نمیفهمیم. ما بخش زیاد، خیلی زیاد از آن را میفهمیم، اما بسیاری از جزئیات بنیادین آن هنوز برای ما اسرارآمیز است. بازتاب یک راز خدای روح است. به شما پیرامون کارکردهای بازتاب در رابطه با طرح فراز بقای انسانی آموزش داده شده، و آن چنین عمل میکند، اما بازتاب همچنین یک جنبۀ ضروری کارکرد نرمال فازهای بیشمار دیگر کار جهانی است. این ودیعۀ روح بیکران همچنین در کانالهایی غیر از جمعآوری اخبار و پخش اطلاعات به کار گرفته میشود. و رازهای اسپیریتینگتونی دیگری وجود دارند.
4- وایسجرینگتون. این سیاره ”آغوش پدر و پسر“ و کرۀ اسرارآمیز برخی از موجودات آشکار نشده است که با اعمال پدر و پسر منشأ مییابند. این همچنین خانۀ بهشتی بسیاری از موجودات جلال یافته است که از نیایی پیچیده برخوردارند، آنهایی که منشأشان به دلیل بسیاری تکنیکهای متنوع که در هفت ابرجهان کارکرد دارند پیچیده است. بسیاری از گروههای موجوداتی که هویتشان برای انسانهای یورنشیا آشکار نشده در این کره گرد هم میآیند.
اسرار وایسجرینگتون شامل اسرار سهگانگی است، و سهگانگی در بر گیرندۀ راز برخورداری از اتوریتۀ نمایندگی تثلیث، در عمل کردن به عنوان قائم مقامان خدایان است. اتوریتۀ نمایندگی تثلیث فقط به آن موجودات، آشکار شده و آشکار نشده، تعلق دارد که به وسیلۀ هر دو یا تمامی سه تثلیث بهشت سهگانه شده، آفریده شده، منتج شده، یا جاودانه شدهاند. شخصیتهایی که به وسیلۀ اعمال سهگانه کنندۀ انواع مشخص مخلوقات جلال یافته به وجود آمدهاند نمایانگر چیزی بیش از پتانسیل مفهومی که در آن سهگانه شدن به حرکت در آمدهاند نیستند، هر چند که چنین مخلوقاتی ممکن است در مسیر احاطۀ الهی که به روی تمامی همنوعان آنان گشوده است صعود کنند.
موجودات سهگانه نشده تکنیک سهگانه شدن را به وسیلۀ دو یا سه آفریننده یا توسط مخلوقات مشخص به طور کامل نمیفهمند. شما هرگز چنین پدیدهای را به طور کامل نخواهید فهمید، مگر این که در آیندۀ بسیار دور از دوران زندگانی جلال یافتهتان به این ماجرا مبادرت کرده و در آن موفق شوید، زیرا در غیر این صورت این اسرار وایسجرینگتون همیشه برای شما قدغن خواهد بود. اما برای من که یک موجود تثلیث منشأ والامرتبه هستم، تمامی مناطق وایسجرینگتون گشوده است. من راز منشأ و سرنوشت خود را به طور کامل میفهمم و به همان اندازه به طور کامل و مقدسانه از آن محافظت میکنم.
باز اشکال و فازهای دیگر سهگانه شدن وجود دارند که در معرض توجه مردمان یورنشیا قرار داده نشدهاند، و این تجارب، در جنبههای شخصیشان، به طریقۀ مقتضی در ناحیۀ اسرارآمیز وایسجرینگتون مورد محافظت واقع میشوند.
5- سولیتارینگتون. این کره ”آغوش پدر و روح“ و میعادگاه یک گروه بلندپایه از موجودات آشکار نشدهای است که منشأشان در اعمال مشترک پدر جهانی و روح بیکران است، موجوداتی که در ویژگیهای پدر علاوه بر ارثیۀ روحیشان مشترکند.
این همچنین خانۀ پیامآوران منفرد و شخصیتهای دیگر از رستههای ابر فرشتگان است. شما پیرامون تعداد بسیار اندکی از این موجودات میدانید. تعداد عظیمی از رستههایی که در یورنشیا آشکار نشدهاند وجود دارند. اقامت پیامآوران منفرد یا همکاران ابر فرشتۀ آنان در کرۀ پنجم لزوماً به این معنی نیست که پدر در آفرینش آنها دست داشته است، اما در این عصر جهان او در کارکرد آنان دست دارد. در طول عصر کنونی جهان این همچنین کرۀ وضعیت مدیران نیروی جهان است.
رستههای اضافۀ بیشماری از شخصیتهای روحی وجود دارند، موجوداتی ناشناخته برای انسان فانی، که به سولیتارینگتون به عنوان کرۀ خانۀ بهشتی خود مینگرند. باید به خاطر داشت که برای تمامی بخشها و سطوح فعالیتهای جهان به همان اندازه ارواح خادم به طور کامل فراهم میشود که در عالمی که درگیر کمک به انسان فانی در صعود به سرنوشت الهی بهشتیش هست چنین است.
اسرار سولیتارینگتون. علاوه بر اسرار مشخص سهگانه شدن، این کره حافظ اسرار رابطۀ شخصی روح بیکران با برخی از اولاد والاتر سومین منبع و مرکز میباشد. در سولیتارینگتون رازهای همدمی صمیمانۀ رستههای بیشمار آشکار نشده با روحهای پدر، پسر، و روح، با روح سهگانۀ تثلیث، و با روحهای متعالی، غائی، و متعالی - غائی نگاه داشته میشوند.
6- سرافینگتون. این کره ”آغوش پسر و روح“ و کرۀ خانگی گروههای عظیمی از موجودات آشکار نشده که توسط پسر و روح آفریده شدهاند میباشد. این همچنین کرۀ سرنوشت تمامی رستههای خادم گروههای فرشتگان، شامل سوپرنافیم، سکنافیم، و سرافیم میباشد. همچنین در جهانهای مرکزی و پیرامون بسیاری رستههای روحهای تراز اولی خدمت میکنند که ”برای آنهایی که وارثین نجات خواهند بود ارواح خادم“ نیستند. تمامی این کارکنان روحی در تمامی سطوح و قلمروهای فعالیتهای جهان به سرافینگتون به عنوان خانۀ بهشتی خود مینگرند.
اسرار سرافینگتون در بر گیرندۀ یک راز سهگانه است، که تنها یکی از آنها را من میتوانم ذکر کنم — راز انتقال سرافی. توان رستههای متنوع سرافیم و موجودات روحی همپیمان در احاطۀ انواع شخصیتهای غیرمادی در درون اشکال روحیشان و انتقال آنها در سفرهای طولانی بینسیارهای، رازی است که در مناطق مقدس سرافینگتون قفل شده است. فرشتگان انتقال سراف این راز را میفهمند، اما آن را با بقیۀ ما در میان نمیگذارند، یا شاید نمیتوانند. اسرار دیگر سرافینگتون به تجارب شخصی انواع خادمان روحی که هنوز برای انسانها آشکار نشده است مربوط میشود. و ما از بحث پیرامون اسرار این موجودات بسیار نزدیک خودداری میکنیم زیرا شما تقریباً میتوانید چنین رستههای نزدیک وجود را بفهمید، و عرضۀ حتی شناخت جزئی ما از چنین پدیدهای مثل خیانت به اعتماد است.
7- اسندینگتون. این کرۀ بینظیر ”آغوش پدر، پسر، و روح“ میعادگاه مخلوقات فرازگرای فضا، کرۀ پذیرش رهنوردان زمان است که در مسیرشان به بهشت از میان جهان هاونا عبور میکنند. اسندینگتون خانۀ واقعی بهشتی روانهای فرازگرای زمان و فضا، تا وقت نیل به وضعیت بهشتی، میباشد. شما انسانها عمدۀ ”تعطیلات“ هاونای خود را در اسندینگتون خواهید گذراند. در طول حیات هاونای شما اسندینگتون برای شما آن چیزی خواهد بود که مدیران بازگشت در طول فراز جهان محلی و ابرجهان بودند. در اینجا شما درگیر هزاران فعالیتی میشوید که فراتر از قدرت تخلیل بشری است. و همانند هر پیشرفت پیشین در فراز به سوی خداوند، نفس بشری شما در اینجا وارد روابط جدیدی با نفس الهی شما میشود.
اسرار اسندینگتون شامل راز ساختن تدریجی و قطعی یک همتای روحی و بالقوه جاودان از سرشت و هویت در ذهن مادی و انسانی است. این پدیده در بر گیرندۀ یکی از مبهوت کنندهترین رازهای جهانها — تکامل یک روح جاودانه در درون ذهن یک مخلوق انسانی و مادی — است.
شما هرگز این کارکرد اسرارآمیز را تا وقت رسیدن به اسندینگتون به طور کامل نخواهید فهمید. و درست به این دلیل است که تمامی اسندینگتون به روی نگاه خیرۀ شگفت زدۀ شما گشوده خواهد بود. یک هفتم اسندینگتون برای من ممنوع است — آن ناحیهای که مربوط به همین رازی که تجربۀ منحصر به فرد و دارایی موجود نوع شما هست (یا خواهد بود). این تجربه به نوع بشری وجود شما تعلق دارد. شخصیت نوع من به طور مستقیم درگیر این کارکردها نیست. لذا این برای من ممنوع است و سرانجام برای شما آشکار میشود. اما حتی بعد از آن که برای شما آشکار شد، به دلیلی برای ابد راز شما باقی میماند. شما آن را برای ما یا برای هر رستۀ دیگر از موجودات آشکار نمیکنید. ما راجع به پیوند ابدی یک تنظیم کنندۀ الهی و یک روح فناناپذیر متعلق به منشأ بشری میدانیم، اما پایان دهندگان فراز یابنده این تجربه را عیناً یک واقعیت مطلق میدانند.
این کرات خانگی رستههای متنوع موجودات روحی کراتی فوقالعاده و شگفتانگیز هستند، و در زیباییِ بیمانند و شکوه پرعظمتشان با بهشت برابرند. آنها کرات میعادگاه، و کرات بازدیدار هستند، و به عنوان آدرسهای دائم کیهانی به کار میروند. شما به عنوان پایان دهنده در بهشت اقامت خواهید داشت، اما آدرس خانگی شما در تمامی اوقات اسندینگتون خواهد بود، حتی هنگامی که در فضای بیرونی وارد خدمت میشوید. در سرتاسر تمامی ابدیت شما اسندینگتون را به عنوان خانۀ خاطرات عاطفی و یادآوریهای خاطرهانگیز خود ملاحظه خواهید نمود. هنگامی که شما موجودات روحی مرحلۀ هفتم میشوید، احتمالاً وضعیت اقامتی خود در بهشت را رها خواهید کرد.
اگر جهانهای بیرونی در حال به وجود آمدن هستند، اگر آنها قرار است توسط مخلوقات زمان برخوردار از پتانسیل صعود مورد سکونت واقع شوند، پس ما نتیجه میگیریم که فرجام این فرزندان آینده نیز چنین خواهد بود که به اسندینگتون به عنوان کرۀ خانۀ بهشتی خود بنگرند.
اسندینگتون تنها کرۀ مقدسی است که همیشه به عنوان یک وارد شوندۀ بهشتی برای بازبینی شما گشوده خواهد بود. وایسجرینگتون تنها کرۀ مقدسی است که برای بررسی من به طور کامل و پیوسته گشوده است. اگر چه اسرار آن به منشأ من ربط دارد، در این عصر جهان من وایسجرینگتون را به عنوان خانۀ خود تلقی نمیکنم. موجودات تثلیث - منشأ و موجودات سهگانه شده مثل هم نیستند.
موجودات تثلیث - منشأ در کرات پدر به طور کامل سهیم نیستند. منازل انحصاری آنها در جزیرۀ بهشت در جوار نزدیک به مقدسترین گستره است. آنها اغلب در اسندینگتون، ”آغوش پدر - پسر - روح“ ظاهر میشوند، جایی که با برادران خود که از کرات دون پایۀ فضا آمدهاند معاشرت میکنند.
شما میتوانید تصور کنید که پسران آفریننده، که از منشأ پدر - پسر هستند، وایسجرینگتون را به عنوان خانۀ خود تلقی میکنند، اما در این عصر جهان کارکرد خدای هفتگانه چنین نیست. و مشکلات مشابه بسیاری وجود دارند که شما را مبهوت خواهند کرد، زیرا شما برای فهم این چیزهایی که بسیار نزدیک به بهشت هستند قطعاً با دشواریهای بسیاری روبرو خواهید شد. شما همچنین برای رفع این ابهامات نمیتوانید به طور موفقیتآمیز دست به استدلال زنید. شما مقدار بسیار اندکی میدانید. و اگر پیرامون کرات پدر بیشتر میدانستید، صرفاً با دشواریهای بیشتری مواجه میشدید، تا این که همه چیز را دربارۀ آنها میدانستید. مرتبت در هر یک از این کرات از طریق خدمت و نیز نوع منشأ به دست میآید، و ممکن است برخی از این گروهبندیهای شخصیتی طی اعصار متوالی جهان از نو طبقهبندی شوند و چنین میشود.
کرات مدار داخلی بیش از این که کرات منزلگاه واقعی باشند به راستی کرات برادرانه یا منزلت هستند. انسانها در هر یک از کرات پدر به استثنای یکی به گونهای مرتبت دست مییابند. برای مثال: هنگامی که شما انسانها به هاونا میرسید، به شما اجازۀ ورود به اسندینگتون داده میشود، جایی که بسیار مورد خوشامدگویی واقع میشوید، اما اجازه ندارید که از شش کرات مقدس دیگر دیدار کنید. به دنبال عبور شما از نظام بهشت و بعد از پذیرش شما به سپاه نهایت، به شما اجازۀ عزیمت به سونارینگتون داده میشود زیرا شما فرزند خداوند و نیز فرازگرا هستید — و حتی بیشتر هستید. اما همیشه یک هفتم سونارینگتون، ناحیۀ اسرار ظهور پسران الهی در جسم، باقی خواهد ماند که برای بررسی موشکافانۀ شما گشوده نخواهد بود. آن اسرار هرگز برای فرزندان فرازگرای خداوند آشکار نخواهند شد.
شما سرانجام به اسندینگتون دسترسی کامل و به کرات دیگر پدر به جز دیوینینگتون دسترسی نسبی خواهید داشت. اما حتی هنگامی که اجازه خواهید یافت در پنج کرۀ اسرارآمیز اضافی فرود آیید، بعد از این که یک پایان دهنده شدید، اجازه نخواهید یافت از تمامی مناطق چنین کراتی دیدار کنید. همچنین اجازه نخواهید یافت در کرانههای دیوینینگتون، ”آغوش پدر“ فرود آیید، گر چه در ”دست راست پدر“ به یقین مکرراً خواهید ایستاد. در سرتاسر ابدیت هرگز هیچ ضرورتی برای حضور شما در کرۀ تنظیم کنندگان فکر به وجود نخواهد آمد.
این کراتِ میعادگاه حیات روحی زمینِ ممنوع هستند، تا جایی که از ما خواسته شده برای ورود به آن فازهای این کرات که به طور کامل خارج از قلمرو تجربه هستند مذاکره نکنیم. شما ممکن است مخلوق کامل شوید، حتی همانطور که پدر جهانی کمال الوهیت است، اما ممکن نیست تمامی اسرار تجربی تمامی رستههای دیگر شخصیتهای جهان را بدانید. هنگامی که آفریننده یک راز تجربی شخصیت مخلوقش را داراست، آفریننده آن راز را با رازداری جاودانه حفظ میکند.
تمامی این اسرار از قرار معلوم برای جمع هیئت اسرار سهگانۀ تعالیت شناخته شدهاند. این موجودات فقط از طریق گروههای ویژۀ کرهشان به طور کامل شناخته شدهاند. آنها به مقدار اندکی توسط رستههای دیگر مورد فهم واقع شدهاند. بعد از این که شما به بهشت رسیدید، ده راز تعالیت را که اسندینگتون را هدایت میکنند خواهید دانست و به گونهای آتشین دوست خواهید داشت. به جز دیوینینگتون، شما همچنین به یک فهم جزئی از اسرار تعالیت در کرات دیگر پدر دست خواهید یافت، گر چه نه به طور کامل همچون اسندینگتون.
اسرار سهگانۀ تعالیت، همانطور که نامشان به آن اشاره دارد، به متعال مربوطند. آنها به همین ترتیب به غائی و به متعال - غائیِ آینده مربوطند. این اسرار تعالیت اسرار متعال و همچنین اسرار غائی، حتی اسرار متعال - غائی هستند.
هفت کرات تابناک پسر جاودان کرات هفت مرحلۀ وجود خالص روحی هستند. این کرات درخشنده منبع نور سهگانۀ بهشت و هاونا هستند، و تأثیر آنها عمدتاً، اما نه به طور کامل، به جهان مرکزی محدود است.
در این اقمار بهشت شخصیتی وجود ندارد. از این رو چیز اندکی پیرامون این منزلگاههای خالص روحی وجود دارد که بتوان به شخصیت انسانی و مادی عرضه نمود. به ما آموزش داده شده که این کرات مملو از حیات غیرشخصی موجودات پسر جاودان است. ما استنتاج میکنیم که این وجودها برای خدمت در جهانهای جدید آیندۀ فضای بیرونی در حال گرد آمدن هستند. فیلسوفان بهشت بر این عقیدهاند که هر چرخۀ بهشت، در حدود دو میلیارد سال به وقت یورنشیا، شاهد آفرینش ذخیرههای اضافۀ این رستهها در کرات اسرارآمیز پسر جاودان هستند.
تا جایی که من اطلاع دارم، هرگز هیچ شخصیتی در هیچیک از این کرات پسر جاودان نبوده است. من در تمامی تجربۀ طولانیم در ورود و خروج از بهشت هرگز مأموریت نیافتهام که از یکی از این کرات پسر جاودان دیدار کنم. حتی شخصیتهایی که مشترکاً توسط پسر جاودان آفریده شدهاند به این کرات نمیروند. استنباط ما این است که انواع ارواح غیرشخصی — صرف نظر از درصد — به این منزلگاههای روحی پذیرفته میشوند. با وجود این که من یک شخص هستم و از یک شکل روحی برخوردارم، بدون شک چنین کرهای، حتی اگر اجازه یابم از آن دیدار کنم، برای من تهی و خالی از سکنه به نظر خواهد رسید. شخصیتهای والای روحی به ارضای کنجکاوی بیمقصود، ماجرای صرفاً بیفایده، تسلیم نخواهند شد. در تمامی لحظات مجموعاً آنقدر ماجرای بسیار جالب و هدفمند وجود دارد که اجازۀ به وجود آمدن هر گونه علاقۀ زیاد به آن پروژههایی را که بیهوده یا غیرواقعی هستند نمیدهد.
میان مدار داخلی هاونا و کرات درخشان پسر جاودان هفت کرات روح بیکران در گردشند، کراتی که توسط اولاد روح بیکران، توسط پسران سهگانه شدۀ شخصیتهای جلال یافتۀ آفریده شده، و توسط سایر انواع موجودات آشکار نشدهای که درگیر ادارۀ مؤثر بسیاری کارهای قلمروهای گوناگون فعالیتهای جهان هستند مسکونی شدهاند.
هفت روح استاد نمایندگان عالی و غائی روح بیکران هستند. آنها مقرهای شخصیشان، کانونهای نیرویشان، را در پیرامون بهشت نگاه میدارند، اما تمامی کارکردهایی که به مدیریت آنها و هدایت جهان بزرگ مربوط است در آن هفت کرۀ اجرایی ویژۀ روح بیکران و از آنجا اجرا میشود. هفت روح استاد در واقع چرخ توازن ذهنی - روحی جهان جهانها، یک نیروی تماماً در بر گیرنده، تماماً احاطه کننده، و تماماً هماهنگ کننده هستند که از مکانی مرکزی برخوردارند.
ارواح استاد از این هفت کرات ویژه برای یکدست کردن و تثبیت مدارهای ذهنی - کیهانی جهان بزرگ عمل میکنند. آنها همچنین درگیر برخورد ناهمسان روحی و حضور الوهیتها در سرتاسر جهان بزرگ هستند. واکنشهای فیزیکی یکنواخت، تغییرناپذیر، و همیشه فوری و اتوماتیک هستند. اما حضور تجربی روحی مطابق شرایط بنیادین یا حالات پذیرش روحی که ذاتی اذهان جداگانۀ قلمروها است میباشد.
اتوریتۀ فیزیکی، حضور، و کارکرد در تمامی جهانها، کوچک یا بزرگ، تغییرناپذیر است. عامل دگرسان کننده در حضور روحی، یا واکنش، ناهمسانیِ در حال نوسان در شناخت و پذیرش آن توسط مخلوقات دارای اراده است. نظر به این که حضور روحی الوهیت مطلق و وجودگرایانه به هیچ وجه توسط برخوردهای وفادارانه یا غیروفادارانه از سوی موجودات خلق شده تحت تأثیر واقع نمیشود، در همان حال حقیقت دارد که حضور کنشی الوهیتِ کمتر از مطلق و تجربی قطعاً و به طور مستقیم توسط تصمیمات، انتخابها، و برخوردهای ارادی چنین موجودات آفریده شدۀ متناهی — توسط وفاداری و فداکاری هر موجود، سیاره، سیستم، کوکبه، یا جهان — تحت تأثیر واقع میشود. اما این حضور روحانی الوهیت بلهوسانه یا خودسرانه نیست. ناهمسانی تجربی آن ذاتی عطیۀ ارادۀ آزاد مخلوقات شخصی است.
عامل تعیین کننده در تفاوت حضور روحی در قلوب و اذهان خود شما است و مبتنی بر طریقۀ انتخابی خودتان، بر تصمیمات اذهان شما، و در مصمم بودن عزم خود شما است. این تفاوت، ذاتی واکنشهای ارادۀ آزاد موجودات هوشمند شخصی است، موجوداتی که پدر جهانی مقرر داشته که این آزادی در انتخاب را اعمال کنند. و الوهیتها همواره نسبت به کاهش و جاری ساختن ارواح خود در برآورده نمودن و ارضای شرایط و مطالبات این تفاوت در انتخاب مخلوق ثابت قدمند. آنها در پاسخ به یک میل صادقانه حضور خود را بیشتر عطا میکنند و باز هنگامی که مخلوقاتشان در اعمال نمودن آزادی انتخاب عطا شدۀ الهی در جهت مغایر تصمیم میگیرند، خود را از صحنه عقب میکشند. و بدین ترتیب روح الوهیت به طور فروتنانه مطیع انتخاب مخلوقات عالم میشود.
منزلگاههای اجرایی هفت روح استاد در واقع مقر مرکزی بهشتی هفت ابرجهان و بخشهای مربوطۀ آنها در فضای بیرونی است. هر روح استاد سرپرستی یک ابرجهان را به عهده دارد، و هر یک از این هفت کرات به طور منحصر به فرد به یکی از ارواح استاد تخصیص یافته است. عملاً هیچ فازی از مدیریت زیر - بهشتی هفت ابرجهان وجود ندارد که در این کراتِ مدیریت برایش تدارک دیده نشده باشد. آنها به صورت کرات انحصاری پدر یا پسر نیستند، و گر چه وضعیت اقامتی به موجودات بومی و به آنهایی که در آنجا کار میکنند محدود میشود، این هفت سیارۀ اداری همیشه به روی تمامی موجوداتی که مایل به دیدار از آنها هستند و ابزار ضروری عبور را در اختیار دارند گشودهاند.
برای من، این کرات مدیریت جالبترین و مسحور کنندهترین نقاط خارج از بهشت هستند. در هیچ مکان دیگری در جهان پهناور کسی نمیتواند چنین فعالیتهای متنوعی را مشاهده کند که بسیاری از رستههای گوناگون موجودات زنده را که در بسیاری سطوح متنوع به کارکردها مربوطند شامل شود، حرفههایی که به یک باره مادی، عقلانی، و روحی هستند. هنگامی که من برای مدتی در مرخصی هستم، اگر بر حسب اتفاق در بهشت یا هاونا باشم، معمولاً به یکی از این کرات پرتکاپوی هفت روح استاد میروم تا در آنجا با چنین صحنههای تماشایی از کار، جانفشانی، وفاداری، خرد، و ثمربخشی ذهن خود را الهام بخشم. من در هیچ جای دیگر نمیتوانم چنین ارتباط متقابل شگرف از کارکردهای شخصیتها را در کلیۀ هفت سطوح واقعیت جهان مشاهده کنم. و من همیشه به واسطۀ فعالیتهای آنهایی که به خوبی میدانند چگونه کارهای خود را انجام دهند، و بسیار جانانه از انجام آن لذت برند برانگیخته میشوم.
[ارائه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد که توسط قدمای ایامها در یوورسا مأموریت یافته بدین گونه عمل کند.]
جهان کامل و الهی مرکز تمامی آفرینش را اشغال میکند. آن هستهای جاودانه است که آفرینشهای پهناور زمان و فضا به دور آن میچرخند. بهشت جزیرۀ هستهایِ غولآسای ثبات مطلق است که دقیقاً در قلب جهان شکوهمند جاودان به طور بیحرکت قرار گرفته است. این خانوادۀ مرکزی سیارهای هاونا نام دارد و از جهان محلی نبادان فاصلۀ بسیار دارد. آن از ابعاد غولآسا و جرم تقریباً غیرقابل باوری برخوردار است و شامل یک میلیارد کراتی که دارای زیبایی غیرقابل تصور و شکوه عالی هستند میباشد، اما عظمت واقعی این آفرینش پهناور به راستی فراتر از درک ذهن بشری است.
این یگانه و تنها مجموعۀ کرات سازمان یافته، کامل، و تثبیت شده است. این یک جهان تماماً آفریده شده و کامل است. آن یک پیدایش تکاملی نیست. این هستۀ جاودانۀ کمال است که مجموعۀ بیپایان جهانها که تجربۀ شگرف تکاملی را تشکیل میدهند به دور آن میچرخد، تجربۀ بیپروای پسران آفرینندۀ خداوند که کپیهبرداری از جهان الگو که کمال ایدهآل الهی، نهایت متعالی، واقعیت غائی، و کمال جاودانه میباشد را در زمان و تولید مجدد آن را در فضا آرزو میکنند.
از کرانههای بیرونی بهشت تا مرزهای درونی هفت ابرجهان هفت حالت و حرکت فضایی زیرین وجود دارد:
1- ناحیههای ساکت میان فضایی که با بهشت تماس دارند.
2- پیشروی سه مدار بهشت و هفت مدار هاونا در جهت عقربۀ ساعت.
3- ناحیۀ نیمه ساکت فضایی که مدارهای هاونا را از اجرام تاریک جاذبهدار جهان مرکزی جدا میسازد.
4- کمربند درونی اجرام تاریک جاذبهدار که در خلاف جهت عقربۀ ساعت حرکت میکنند.
5- دومین ناحیۀ ویژۀ فضایی که دو مسیر فضایی اجرام تاریک جاذبهدار را تقسیم میسازد.
6- کمربند بیرونی اجرام تاریک جاذبهدار، که در جهت عقربۀ ساعت به دور بهشت میگردند.
7- یک ناحیۀ سوم فضایی — یک ناحیۀ نیمه ساکت — که کمربند بیرونی اجرام تاریک جاذبهدار را از درونیترین مدارهای هفت ابرجهان جدا میسازد.
یک میلیارد کرات هاونا در هفت مدار هم مرکز قرار گرفتهاند و به طور بلافصل سه مدار اقمار بهشت را احاطه کردهاند. بیش از سی و پنج میلیون کره در درونیترین مدار هاونا و بیش از دویست و چهل و پنج میلیون در بیرونیترین، و تعدادی متناسب میان آنها وجود دارد. هر مدار متفاوت است، اما همگی به طور کامل متوازن و به طور بدیع سازمان یافتهاند، و هر یک توسط یک نمایندگی ویژۀ روح بیکران، یکی از هفت ارواح مدارها مورد استیلا واقع شده است. این روح غیر شخصی علاوه بر کارکردهای دیگر ادارۀ امور آسمانی را در سرتاسر هر مدار هماهنگی میکند.
مدارهای سیارهای هاونا روی هم قرار نگرفتهاند. کرات آنها به صورت یک حرکت خطی منظم یکدیگر را دنبال میکنند. جهان مرکزی در یک سطح صاف پهناور که در بر گیرندۀ ده واحد هم مرکز باثبات میباشد — سه مدار کرات بهشت و هفت مدار کرات هاونا — به دور جزیرۀ ساکن بهشت میگردد. از نظر فیزیکی مدارهای هاونا و بهشت همگی یکی و یک سیستم هستند. جدایی آنها به دلیل به رسمیت شناختن جدایی کارکردی و اداری است.
در بهشت زمان به حساب نمیآید. توالی رخدادهای پی در پی ذاتی برداشتهای آنهایی است که بومی جزیرۀ مرکزی هستند. اما زمان مربوط به مدارهای هاونا و موجودات بیشماری است که هم منشأ آسمانی و هم زمینی دارند و در آنجا اقامت میکنند. هر کرۀ هاونا زمان محلی خود را دارد که توسط مدارش تعیین شده است. تمامی کرات یک مدار مشخص همان طول سال را دارند زیرا به طور یکنواخت به دور بهشت میگردند، و طول این سالهای سیارهای از بیرونیترین تا درونیترین مدار کاهش مییابد.
علاوه بر زمان مدار هاونا، روز استاندارد بهشت - هاوُنا و سایر نامگذاریهای مربوط به زمان وجود دارند که در هفت اقمار بهشتی روح بیکران تعیین میشوند و از آنجا ارسال میشوند. روز استاندارد بهشت - هاونا بر مبنای طول زمانی است که منزلگاههای سیارهای مدار اول یا درونی هاونا نیاز دارند تا یک دور کامل را گرداگرد جزیرۀ بهشت کامل کنند. و گر چه سرعت آنها خارقالعاده است، به سبب وضعیت آنها میان اجرام تاریک جاذبهدار و بهشتِ بسیار عظیم، تقریباً هزار سال لازم است که این کرات مدار خود را کامل کنند. شما به طور ناخواسته حقیقت را خواندید هنگامی که چشمانتان به این گفته برخورد کرد: ”هزار سال در نظر خداوند همچون یک روز، و چون پاسی از شب است.“ یک روز بهشت - هاونا فقط هفت دقیقه، و سه و یک هشتم ثانیه کمتر از یک هزار سال کبیسه به تقویم کنونی یورنشیا است.
این روز بهشت - هاونا زمان استاندارد اندازهگیری وقت برای هفت ابرجهان است، گر چه هر یک استانداردهای زمانی درونی خود را حفظ میکند.
در کرانههای بیرونی این جهان پهناور مرکزی، در آن دورها در ماوراءِ هفتمین کمربند کرات هاونا، یک تعداد باور نکردنی از اجرام غولآسای تاریک جاذبهدار در گردشند. این اجرام تاریک بیشمار در بسیاری ویژگیها کاملاً متفاوت از اجرام فضایی دیگر هستند. آنها حتی در شکل بسیار متفاوتند. این اجرام تاریک جاذبهدار نه نور را منعکس میکنند و نه جذب میکنند. آنها نسبت به انرژی فیزیکی نوری واکنشناپذیر هستند، و چنان به طور کامل هاونا را احاطه کرده و میپوشانند که آن را حتی از دید جهانهای نزدیک زمان و فضا نیز مخفی نگاه میدارند.
کمربند بزرگ اجرام تاریک جاذبهدار از طریق یک تداخل ویژۀ فضایی به دو مدار برابر بیضی شکل تقسیم شده است. کمربند درونی در خلاف جهت حرکت عقربۀ ساعت میچرخد. کمربند بیرونی در جهت حرکت عقربۀ ساعت میچرخد. این جهتهای متناوب حرکت، به علاوۀ جرم خارقالعادۀ اجرام تاریک، چنان به طور مؤثر خطوط جاذبۀ هاونا را برابر میسازند که جهان مرکزی را یک آفرینش به لحاظ فیزیکی متوازن و کاملاً باثبات میکنند.
ترتیب حرکت جمعی درونی اجرام تاریک جاذبهدار لولهای است، و شامل سه گروه دایرهای شکل میشود. یک برش عرضی این مدار سه دایرۀ هم مرکز با غلظت تقریباً برابر را به نمایش میگذارد. آرایش مدار بیرونی اجرام تاریک جاذبهدار عمودی است، و ده هزار بار بالاتر از مدار درونی است. قطر بالایی - پایینی مدار بیرونی پنجاه هزار برابر قطر عرضی است.
فضای بینابین که میان این دو مدار اجرام جاذبهدار وجود دارد از این نظر ویژه است که هیچ چیز مثل آن در جای دیگر در تمامی جهان پهناور پیدا نمیشود. این ناحیه به واسطۀ حرکتهای عظیم موجی شکل بالا و پایین رونده تعیین ویژگی میشود و توسط فعالیتهای عظیم انرژی از یک نوع ناشناخته فرا گرفته شده است.
به عقیدۀ ما، هیچ چیز مثل اجرام تاریک جاذبهدارِ جهان مرکزی تکامل آیندۀ سطوح فضایی بیرونی را تعیین ویژگی نمیکند. ما این حرکتهای جمعی متناوب اجرام حیرتانگیز جاذبه - متوازن کننده را در جهان بنیادین بینظیر تلقی میکنیم.
موجودات روحی در فضای مهآلود زندگی نمیکنند. آنها در کرات ملکوتی اقامت ندارند. آنها در کرات واقعی که حاوی یک طبیعت مادی هستند سکونت دارند، کراتی که درست به اندازۀ آنهایی که انسانها رویشان زندگی میکنند واقعی هستند. کرات هاونا واقعی و راستین هستند، گر چه مادۀ واقعی آنها از سازمان مادی سیارات هفت ابرجهان متفاوت است.
واقعیتهای فیزیکی هاونا نمایانگر یک نوع از سازماندهی انرژی است که از هر صورت غالب در جهانهای تکاملی فضا به طور بنیادین متفاوت است. انرژیهای هاونا سهگانهاند. واحدهای ابرجهانیِ انرژی - ماده در بر گیرندۀ یک شارژ انرژی دوگانهاند، گر چه یک شکل از انرژی در فازهای منفی و مثبت وجود دارد. آفرینش جهان مرکزی سهگانه است (تثلیث). آفرینش یک جهان محلی (به طور مستقیم) دوگانه است، توسط یک پسر آفریننده و یک روح آفرینشگر.
مادۀ هاونا شامل سازماندهی دقیقاً یک هزار عنصر سادۀ شیمیایی و کارکرد توازن یافتۀ هفت شکل از انرژی هاونا است. هر یک از این انرژیهای ساده هفت فاز انگیزش را متجلی میسازند، طوری که بومیهای هاونا به چهل و نه محرک حسی متفاوت واکنش نشان میدهند. به عبارت دیگر، اگر از یک نقطه نظر صرفاً فیزیکی نگریسته شود، بومیهای جهان مرکزی دارای چهل و نه شکل ویژۀ حسی هستند. حسهای مورانشیا هفتاد عدد هستند، و عکسالعمل واکنشی ردههای بالاتر روحی در انواع موجودات مختلف از هفتاد تا دویست و ده عدد متفاوت است.
هیچیک از موجودات فیزیکی جهان مرکزی برای مردم یورنشیا قابل رویت نیستند. و هیچیک از محرکهای فیزیکی آن کرات بسیار دوردست در جمع ارگانهای حسی شما واکنشی به وجود نمیآورند. اگر یک انسان یورنشیا را بتوان به هاونا انتقال داد، در آنجا ناشنوا، نابینا، و به کلی فاقد تمامی واکنشهای حسی دیگر میباشد. او فقط میتواند به صورت یک موجود محدود خودآگاه عمل کند که از تمامی محرکهای محیطی و تمامی واکنشهای نسبت به آنها محروم است.
پدیدههای فیزیکی و واکنشهای روحی بیشماری در آفرینش مرکزی رخ میدهند که در کراتی نظیر یورنشیا ناشناختهاند. سازمان بنیادین یک آفرینش سهگانه به طور کامل متفاوت از ساختار دوگانۀ جهانهای آفرینش یافتۀ زمان و فضا است.
قانون طبیعی تماماً بر مبنایی کاملاً متفاوت از سیستمهای دوگانۀ انرژی آفرینشهای در حال تکامل هماهنگی میشود. تمامی جهان مرکزی مطابق سیستم سهگانۀ کنترل کامل و متقارن سازماندهی شده است. در سرتاسر تمامی سیستم بهشت - هاونا یک توازن کامل میان تمامی واقعیتهای کیهانی و تمامی نیروهای روحی حفظ شده است. بهشت با یک کنترل مطلق آفرینش مادی، انرژیهای فیزیکی این جهان مرکزی را به طور کامل تنظیم و حفظ میکند. پسر جاودان به عنوان بخشی از استیلای روحی تماماً احاطه کنندهاش، به کاملترین صورت وضعیت روحی تمامی کسانی را که در هاونا اقامت دارند حفظ میکند. در بهشت هیچ چیز آزمایشی نیست، و سیستم بهشت - هاونا بخشی از کمال خلاق است.
جاذبۀ جهانی روحی پسر جاودان به گونهای شگفتانگیز در سرتاسر جهان مرکزی فعال است. تمامی ارزشهای روحی و شخصیتهای روحانی به طور بیوقفه به سمت داخل به سوی منزلگاه خدایان کشیده میشوند. این میل به سوی خداوند شدید و گریزناپذیر است. تمایل شدید به نیل به خداوند در جهان مرکزی شدیدتر است، نه به این علت که جاذبۀ روحی نسبت به جهانهای پیرامون قویتر است، بلکه به این علت که آن موجوداتی که به هاونا دست یافتهاند به طول کاملتر روحانی شده و لذا نسبت به عمل پیوسته موجود کشش جاذبۀ روحی جهانی پسر جاودان واکنشمندترند.
به همین ترتیب روح بیکران تمامی ارزشهای عقلانی را به سوی بهشت جلب میکند. در سرتاسر جهان مرکزی جاذبۀ ذهنی روح بیکران در ارتباط با جاذبۀ روحی پسر جاودان عمل میکند، و اینها به همراه هم اشتیاق جمعی ارواح فراز یابنده را برای یافتن خداوند، برای دستیابی به الوهیت، برای رسیدن به بهشت، و برای شناختن پدر تشکیل میدهند.
هاونا یک جهان به لحاظ روحانی کامل و از نظر فیزیکی باثبات است. کنترل و ثبات متوازن جهان مرکزی به نظر کامل میرسد. هر چیز فیزیکی یا روحی کاملاً قابل پیشبینی است، اما پدیدۀ ذهن و ارادۀ شخصیت چنین نیستند. استنباط ما چنین است که رخ دادن گناه غیرممکن به نظر میرسد، اما ما بر این اساس چنین برداشت میکنیم که مخلوقات بومی برخوردار از ارادۀ آزاد هاونا هرگز نسبت به تخلف از خواست الوهیت گناهکار نبودهاند. در سرتاسر تمامی ابدیت این موجودات آسمانی به طور مداوم به جاودانههای ایامها وفادار بودهاند. گناه نیز در هیچ مخلوقی که به عنوان یک رهنورد در هاونا وارد شده پدیدار نگشته است. هرگز هیچ موردی از رفتار ناشایسته توسط هیچ مخلوقی از هر گروه از شخصیتهایی که تاکنون در جهان مرکزی هاونا آفریده شده، یا به آن پذیرفته شدهاند وجود نداشته است. روشها و شیوههای انتخاب در جهانهای زمان چنان کامل و الهی هستند که مطابق اسناد هاونا هرگز خطایی رخ نداده است. هیچ اشتباهی تاکنون به وقوع نپیوسته است. هیچ روان فرازگرایی تاکنون به طور زود هنگام به جهان مرکزی پذیرفته نشده است.
در رابطه با دولت جهان مرکزی، هیچ دولتی وجود ندارد. هاونا چنان به طور بدیع کامل است که به هیچ سیستم عقلانی دولتی نیازی نیست. دادگاههایی که به طور مرتب تشکیل شوند وجود ندارند، و مجامع قضایی نیز وجود ندارند. هاونا فقط به سرپرستی اداری نیاز دارد. در اینجا اوج ایدهآلهای حکومت بر خود راستین را میتوان مشاهده نمود.
در میان چنین موجودات هوشمند کامل و نزدیک به کامل نیازی به دولت نیست. آنها احتیاجی به نظارت ندارند، چرا که آنها موجودات کامل بومی هستند که در میان مخلوقات تکاملی که مدتهای مدید از عبورشان از داوریهای موشکافانۀ عالی ابرجهانها میگذرد پراکنده شدهاند.
سرپرستی اداری هاونا اتوماتیک نیست، اما به طور شگفتانگیز کامل و به طور الهی مؤثر است. آن عمدتاً سیارهای است و به عهدۀ جاودانۀ ایامهای مقیم آنجا سپرده شده است. هر کرۀ هاونا توسط یکی از این شخصیتهای تثلیث - منشأ سرپرستی میشود. جاودانههای ایامها آفریننده نیستند، اما مدیران کاملی هستند. آنها با مهارت عالی آموزش میدهند و فرزندان سیارهای خود را با یک کمال خردمندانه که تا حد مطلق بودن است هدایت میکنند.
یک میلیارد کرات جهان مرکزی کرات آموزشی شخصیتهای عالی رتبهای را تشکیل میدهند که بومی بهشت و هاونا میباشند و علاوه بر آن برای مخلوقات فرازگرای کرات تکاملی زمان به عنوان عرصۀ سنجش به کار گرفته میشوند. در اجرای طرح بزرگ پدر جهانی برای صعود مخلوق، رهنوردان زمان در کرات پذیرش مدار بیرونی یا هفتم فرود آورده میشوند، و به دنبال آموزش افزایش یافته و تجربۀ گسترده، سیاره به سیاره، و دایره به دایره به طور تدریجی به سوی داخل پیش برده میشوند، تا این که سرانجام به الوهیتها دست مییابند و به اقامت در بهشت نائل میشوند.
در حال حاضر گر چه کرات هفت مدار در تمامیت شکوه آسمانیشان حفظ میشوند، فقط در حدود یک در صد از تمامی ظرفیت سیارهای در کار پیشبرد طرح جهانی پدر برای صعود انسان مورد استفاده قرار میگیرد. در حدود یک دهم یک در صد از مساحت این کرات غولآسا به زندگی و فعالیتهای سپاه نهایت تخصیص یافته است، موجوداتی که برای ابد در نور و حیات استقرار یافته و اغلب در کرات هاونا اقامت گزیده و خدمت میکنند. این موجودات والا منزلگاههای شخصی خود را در بهشت دارند.
ساختار سیارهای کرات هاونا تماماً متفاوت از ساختار کرات تکاملی و سیستمهای فضا است. در هیچ جای دیگر در تمامی جهان بزرگ به کارگیری چنین کرات غولآسایی به عنوان کرات مسکونی مناسب نیست. ساختار فیزیکی سهگانه، علاوه بر تأثیر متوازن کنندۀ اجرام عظیم تاریک جاذبهدار، این را میسر میسازد که نیروهای فیزیکی را کاملاً برابر نمود و چنان به طور بدیع کششهای متنوع این آفرینش عظیم را متوازن ساخت. ضد جاذبه نیز در سازمان کارکردهای مادی و فعالیتهای روحی این کرات عظیم به کار گرفته میشود.
معماری، روشنایی، و گرما، و نیز تزیینات بیولوژیک و هنرمندانۀ کرات هاونا کاملاً فراتر از بیشترین حد ممکن تخیل بشری است. به شما نمیتوان چیز زیادی پیرامون هاونا گفت. برای فهم زیبایی و شکوه آن شما باید آن را ببینید. اما رودخانهها و دریاچههای واقعی در این کرات کامل وجود دارند.
این کرات از نظر روحی به طور ایدهآل مزین شدهاند. آنها به منظور منزل دادن رستههای بیشماری از موجودات مختلف که در جهان مرکزی کار میکنند به گونهای مناسب سازگار شدهاند. در این کرات زیبا فعالیتهای چندگانهای به وقوع میپیوندد که بسیار فراتر از درک بشری است.
هفت شکل بنیادین از چیزها و موجودات زنده در کرات هاونا وجود دارند، و هر یک از این اشکال بنیادین در سه فاز بارز موجود هستند. هر یک از این سه فاز به هفتاد بخش اصلی تقسیم شده است، و هر بخش اصلی در بر گیرندۀ یک هزار بخش فرعی است، و باز بخشهای کوچکتر دیگر، و غیره هستند. این گروههای بنیادین حیات را میتوان به صورت زیرین طبقهبندی نمود:
1- ماتریال.
2- مورانشیایی.
3- روحی.
4- ابسونایتی.
5- غائی.
6- هم مطلق.
7- مطلق.
فرسایش و مرگ بخشی از چرخۀ حیات در کرات هاونا نیست. در جهان مرکزی چیزهای بدویتر زنده تحت دگردیسی مادیتیابی قرار میگیرند. آنها شکل و نمود عوض میکنند، اما از طریق روند فرسایشی و مرگ سلولی تجزیه نمیشوند.
بومیهای هاونا همگی فرزندان تثلیث بهشت هستند. آنها فاقد والدین مخلوق هستند، و موجودات غیرتولید مثل کننده هستند. ما نمیتوانیم آفرینش این شهروندان جهان مرکزی را تصویر کنیم، موجوداتی که هرگز آفریده نشدهاند. تمامی داستان آفرینش هاونا تلاشی برای عرضۀ واقعیت ابدیت به زمان - فضا است که هیچ رابطهای با زمان یا فضا، آنطور که انسان فانی آنها را میفهمد، ندارد. اما باید به فلسفۀ بشری یک نقطۀ آغاز بدهیم. حتی شخصیتهایی که بسیار بالاتر از سطح بشری هستند به درکی از ”آغازها“ نیاز دارند. با این وجود، سیستم بهشت- هاونا جاودانه است.
بومیهای هاونا، به همان صورت که سایر رستههای شهروندی دائم در کرات مربوطۀ زادگاه خود اقامت میگزینند، در یک میلیارد کرات جهان مرکزی زندگی میکنند. همانطور که رستۀ مادی فرزندی در کارکرد مادی، عقلانی، و معنوی یک میلیارد سیستم محلی در یک ابرجهان ادامۀ حیات میدهد، تا اندازۀ زیادی، بومیهای هاونا در یک میلیارد کرات جهان مرکزی زندگی و عمل میکنند. شما ممکن است بتوانید این ساکنان هاونا را به عنوان مخلوقات مادی، به این مفهوم که کلمۀ ”مادی“ بتواند برای توصیف واقعیتهای فیزیکی جهان الهی بسط داده شود، در نظر بگیرید.
حیاتی وجود دارد که بومی هاونا است و به واسطۀ خود و به خودی خود از اهمیت برخوردار است. ساکنان هاونا به طرق بسیار به فرودگرایان بهشت و فرازگرایان ابرجهان خدمت میکنند، اما آنها همچنین طوری زندگی میکنند که در جهان مرکزی بینظیر است و کاملاً جدای از بهشت یا ابرجهان دارای مفهوم نسبی است.
همانطور که پرستش فرزندان با ایمان کرات تکاملی رضایت مهرآمیز پدر جهانی را برآورده میسازد، پرستش والای مخلوقات هاونا ایدهآلهای کامل زیبایی و حقیقت الهی را ارضا میکند. همانطور که انسان فانی برای انجام خواست خداوند تلاش میکند، این موجودات جهان مرکزی برای برآوردن اهداف عالی تثلیث بهشت زندگی میکنند. آنها در سرشت باطنی خود خواست خداوند هستند. انسان به خاطر خوبی خداوند شادمانی میکند، هاوناییها به دلیل زیبایی الهی به وجد میآیند، حال آن که هر دوی شما از کار آزادیِ حقیقت زنده لذت میبرید.
هاوناییها هم از حال انتخابی و هم از سرنوشتهای متعلق به آیندۀ آشکار نشده برخوردارند. و برای مخلوقات بومی پیشرفتی وجود دارد که ویژۀ جهان مرکزی است، پیشرفتی که نه در بر گیرندۀ صعود به بهشت است و نه رخنۀ ابرجهانها. این پیشرفت به مرتبت بالاتر هاونا را میتوان به صورت زیرین توصیف نمود:
1- پیشرفت تجربی به سوی بیرون از مدار اول به هفتم.
2- پیشرفت به سوی درون از مدار هفتم به اول.
3- پیشرفت درون مداری — پیشرفت در حیطۀ کرات یک مدار مشخص.
علاوه بر بومیهای هاونا، ساکنان جهان مرکزی در بر گیرندۀ طبقات بیشمار موجودات نمونه برای گروههای متنوع جهان هستند — مشاوران، مدیران، و آموزگاران نوع خود و برای نوع خود در سرتاسر آفرینش. تمامی موجودات در تمامی جهانها در ردیف نوعی از مخلوقی نمونه که در برخی از یک میلیارد کرات هاونا زندگی میکند شکل یافتهاند. حتی انسانهای زمان از هدف و ایدهآلهای خود برای وجود آفرینشیشان در مدارهای بیرونی این کرات نمونۀ والا برخوردارند.
سپس آن موجوداتی هستند که به پدر جهانی دست یافتهاند، و اجازه دارند بروند و بیایند، و به اینجا و آنجا در جهانها در مأموریتهای حاوی خدمت ویژه گمارده شدهاند. و در هر کرۀ هاونا کاندیداهای کمال یافت میشوند، آنهایی که به لحاظ فیزیکی به جهان مرکزی دست یافتهاند، اما هنوز به آن پیشرفت روحانی که آنان را قادر سازد دعوی اقامت بهشت را داشته باشند دست نیافتهاند.
روح بیکران از طریق گروهی از شخصیتها در کرات هاونا نمایندگی میشود، موجوداتی متین و سرفراز، که جزئیات امور بغرنج عقلانی و روحانی جهان مرکزی را سرپرستی میکنند. در این کرات کمال الهی آنها کارهایی را که مربوط به کارکرد معمول این آفرینش پهناور میباشد به انجام میرسانند. علاوه بر آن، کارهای چندگانۀ تدریس، آموزش، و خدمت به تعداد عظیمی از مخلوقات فرازگرایی را که از کرات تاریک فضا به شکوه فراز یافتهاند پیش میبرند.
گروههای بیشماری از موجودات که بومی سیستم بهشت - هاونا هستند وجود دارند که به هیچ وجه مستقیماً به طرح فراز نیل مخلوق به کمال مربوط نیستند. از این رو آنها از طبقهبندی شخصیتها که به نژادهای انسانی عرضه شد حذف شدهاند. فقط گروههای اصلی موجودات فوق بشری و آن رستههایی که مستقیماً به تجربۀ بقای شما مربوطند در اینجا ارائه شدهاند.
هاونا مملو از حیات تمامی فازهای موجودات هوشمند است که در تلاشهایشان برای دستیابی به سطوح بالاتر فهم الوهیت و قدردانی وسیع از معانی متعالی، ارزشهای غائی، و واقعیت مطلق، در آنجا در صدد پیشروی از مدارهای پایینتر به بالاتر هستند.
شما در طول حیات اولیۀ وجود مادیتان در یورنشیا از میان یک آزمون کوتاه و شدید عبور میکنید. شما در کرات قصر و طی عبور از سیستم، کوکبه، و جهان محلی، فازهای مورانشیایی صعود را در مینوردید. شما در کرات آموزشی ابرجهان از میان مراحل حقیقی روحی پیشرفت عبور میکنید و برای گذار متعاقب به هاونا آماده میشوید. در هفت مدار هاونا پیشرفت شما عقلانی، معنوی، و تجربی است. و در هر یک از کرات این مدارها کار مشخصی است که باید انجام شود.
زندگی در کرات الهی جهان مرکزی چنان غنی و سرشار، و چنان کامل و آکنده است، که کاملاً فراتر از درک بشر از هر چیزی که یک موجود آفرینش یافته بتواند احتمالاً تجربه کند میباشد. فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی این آفرینش جاودانه کاملاً متفاوت از اشتغالات مخلوقات مادی که در کرات تکاملی نظیر یورنشیا زندگی میکنند است. حتی تکنیک اندیشۀ هاونا از روند فکر کردن در یورنشیا متفاوت است.
مقررات جهان مرکزی درخور و ذاتاً طبیعی هستند. قواعدِ عملکرد مستبدانه نیستند. در هر الزام هاونا علت درستکاری و سیطرۀ عدالت آشکار است. و ترکیب این دو عامل برابر با چیزی است که در یورنشیا انصاف نامیده میشود. هنگامی که شما در هاونا وارد میشوید، از انجام چیزها آنطور که باید انجام شوند به طور طبیعی لذت میبرید.
هنگامی که موجودات هوشمند در ابتدا به جهان مرکزی دست مییابند، در کرۀ پیشگام مدار هفتم هاونا پذیرفته شده و اقامت میورزند. به تدریج که تازه ورودها از نظر معنوی پیشرفت میکنند، به درک هویت روح استاد ابرجهان خود دست مییابند، و به دایرۀ ششم منتقل میشوند. (از این ترتیبات در جهان مرکزی است که دایرههای پیشرفت در ذهن بشری مشخص شدهاند.) بعد از این که فرازگرایان به درک متعال دست یافتند و بدین ترتیب برای ماجرای الوهیت آماده شدند، به مدار پنجم برده میشوند، و بعد از دستیابی به روح بیکران به مدار چهارم منتقل میشوند. به دنبال دستیابی به پسر جاودان آنها به مدار سوم انتقال مییابند. و هنگامی که پدر جهانی را شناختند برای اقامت به دومین مدار کرات میروند، جایی که با گروههای بهشتی بیشتر آشنا میشوند. ورود به اولین مدار هاونا نشانگر پذیرش کاندیداهای زمان به خدمت بهشت میباشد. آنها به طور نامحدود مطابق طول و سرشت صعود مخلوق در مدار درونیِ نیل تدریجی معنوی اقامت میکنند. رهنوردان در حال فراز از این مدار درونی به سوی درون به منزلگاه بهشت و پذیرش به سپاه نهایت عبور میکنند.
شما به عنوان یک رهنورد صعود، در طول اقامتتان در هاونا اجازه خواهید یافت به طور آزادانه از کرات مدار مأموریت خود دیدار کنید. شما همچنین اجازه خواهید یافت به سیارات آن مدارهایی که سابقاً پیمودهاید باز گردید. و این برای آنهایی که بدون ضرورت احاطۀ سوپرنافیمی در دایرههای هاونا اقامت میکنند تماماً میسر است. رهنوردان زمان قادرند خود را مجهز سازند تا فضای ”دستیابی شده“ را بپیمایند، اما برای عبور به فضای ”دستیابی نشده“ باید به تکنیک مقرر شده متکی باشند. یک رهنورد نمیتواند بدون مساعدت یک سوپرنافیم انتقال هاونا را ترک کند یا فراتر از این مدار تخصیص یافته پیش رود.
این آفرینش پهناور مرکزی از اصالتی طراوت بخش برخوردار است. جدا از سازمان فیزیکی ماده و ساختار بنیادین رستههای اساسیِ موجودات هوشمند و سایر چیزهای زنده، هیچ چیز بین این کرات هاونا مشترک نیست. هر یک از این سیارات یک آفرینش اصیل، بینظیر، و منحصر به فرد است. هر سیاره یک فراوردۀ بیمانند، عالی، و کامل است. و این تنوع فردیت به تمامی جنبههای فیزیکی، عقلانی، و روحی وجود سیارهای تعمیم مییابد. هر یک از این یک میلیارد کرات کمال مطابق طرحهای جاودانه ایامهای مقیم توسعه یافته و آراسته شده است. و به این دلیل است که هیچیک از دوتای آنها مثل هم نیستند.
تا وقتی که شما آخرین مدارهای هاونا را نپیموده و از آخرین کرات هاونا دیدار نکردهاید مفرح ماجراجویی و انگیزۀ کنجکاوی از دوران زندگانیتان ناپدید نخواهد شد. و سپس اشتیاق، میل آیندهگرای ابدیت، جایگزین نیای آن، جذبۀ ماجراجویی زمان خواهد شد.
یکنواختی نشانگر عدم بلوغ تصور خلاق و عدم فعالیت هماهنگی عقلانی با عطیۀ معنوی است. از وقتی که یک انسان فرازگرا کاوش این کرات آسمانی را آغاز میکند، از پیش به بلوغ احساسی، عقلانی، اجتماعی، اگر نه روحی دست یافته است.
به تدریج که شما مدار به مدار در هاونا پیش میروید نه فقط تغییرات غیرقابل تصور را پیش رو خواهید یافت، بلکه به تدریج که سیاره به سیاره در درون هر مدار پیشروی میکنید شگفتی شما غیرقابل توصیف خواهد بود. هر یک از این یک میلیارد کرات مطالعه یک دانشگاه راستین شگفتیها است. شگفتزدگی مداوم، اعجاب بیپایان، تجربۀ آنهایی است که این مدارها را میپیمایند و از این کرات غولآسا دیدار میکنند. یکنواختی بخشی از دوران زندگانی هاونا نیست.
عشق به ماجراجویی، کنجکاوی و هراس از یکنواختی — این ویژگیهایی که ذاتی طبیعت در حال تکامل بشری است — در آنجا قرار داده نشدند تا شما را در طول اقامت کوتاهتان در زمین فقط آزرده خاطر و ناراحت کنند، بلکه به شما نشان دهند که مرگ فقط آغاز یک دوران زندگانی بیپایان ماجراجویانه، یک حیات ابدی آیندهنگرانه، و یک سفر جاودان اکتشافی است.
کنجکاوی — روح تحقیق، اشتیاق به اکتشاف، انگیزۀ پژوهش — بخشی از عطیۀ درونزاد و الهی مخلوقات تکاملی فضا است. این امیال طبیعی به شما داده نشدند تا شما را صرفاً مستأصل و واپسرانده کنند. درست است، این اشتیاقهای بلند پروازانه باید در طول زندگی کوتاه شما در زمین مکرراً مهار شوند، ناامیدی باید اغلب تجربه شود، اما در طول اعصار آینده باید به طور کامل تحقق یابند و به گونهای شکوهمند برآورده شوند.
دامنۀ فعالیتهای هاونای هفت مداره عظیم است. به طور کلی، آنها میتوانند به صورت زیرین توصیف شوند:
1- هاونایی.
2- بهشتی.
3- فرازگرا - متناهی — متعالی - غائی تکاملی.
فعالیتهای فوق متناهی بسیاری در هاونای عصر کنونی جهان رخ میدهند که در بر گیرندۀ تنوعات بیشمار ابسونایتی و سایر فازهای ذهنی و کارکردهای روحی هستند. ممکن است که جهان مرکزی به مقاصد بسیاری به کار گرفته شود که برای من آشکار نشده است، چنان که آن به طریق بیشمار که فراتر از درک ذهن آفرینش یافته است عمل میکند. با این وجود، من تلاش میکنم نشان دهم که چگونه این آفرینش کامل در خدمت نیازهای هفت رسته از موجودات هوشمند جهان در میآید و به خشنودی آنها یاری میرساند.
1- پدر جهانی — اولین منبع و مرکز. خداوند پدر از کامل بودن آفرینش مرکزی امتنان پدرانۀ فوقالعادهای حس میکند. او از تجربۀ اغنای مهر در سطوح نزدیک به برابر لذت میبرد. آفرینندۀ کامل از پرستش مخلوق کامل به گونهای الهی خشنود است.
هاونا به سبب دستاوردهای عالی به پدر احساس امتنان میدهد. تحقق کمال در هاونا تأخیر زمانی - مکانیِ اشتیاق ابدی نسبت به بسط بینهایت را جبران میسازد.
پدر از زیبایی الهی متقابل هاونا لذت میبرد. دادن یک الگوی کامل از توازن بدیع برای تمامی جهانهای در حال تکامل ذهن الهی را خشنود میسازد.
پدر ما جهان مرکزی را با لذت کامل نظاره میکند زیرا آن یک آشکارسازی ارزشمند از واقعیت روحی برای تمامی شخصیتهای جهان جهانها است.
خدای جهانها برای هاونا و بهشت به عنوان هستۀ جاودانۀ نیرو برای تمامی بسط متعاقب جهانی در زمان و فضا احترام قائل است.
پدر جاودانه آفرینش هاونا را به عنوان هدف ارزشمند و مجذوب کننده برای کاندیداهای فرازگرای زمان با رضایت بیپایان نظاره میکند، و این که نوههای انسانی فضایی او به منزل ابدی پدر آفرینندۀ خود دست مییابند. و خداوند از جهان بهشت - هاونا به عنوان منزل جاودانۀ الوهیت و خانوادۀ الهی لذت میبرد.
2- پسر جاودان — دومین منبع و مرکز. برای پسر جاودان آفرینش عالی مرکزی گواه ابدی تأثیر شراکت خانوادۀ الهی — پدر، پسر، و روح — میباشد. آن بنیان روحی و مادی برای اعتماد مطلق به پدر جهانی است.
هاونا به پسر جاودان یک بنیاد تقریباً نامحدود برای تحقق پیوسته بسط یابندۀ نیروی روحی میدهد. جهان مرکزی برای پسر جاودان عرصهای را فراهم نمود که او بتواند با ایمنی و اطمینان روح و تکنیک خدمت اعطایی برای آموزش پسران همیار بهشتیش را در آن به نمایش گذارد.
هاونا بنیان واقعیت برای کنترل روحی - جاذبۀ پسر جاودان روی جهان جهانها است. این جهان نسبت به اشتیاق به پدر و مادر بودن، تولید مثل روحی، به پسر خشنودی میدهد.
کرات هاونا و ساکنان کامل آنها این نمایش نخست و برای ابد نهایی هستند که پسر کلام پدر است. خود آگاهی پسر به عنوان یک مکمل نامتناهی پدر بدین گونه به طور کامل برآورده میشود.
و این جهان فرصت را برای تحقق کنش متقابل برادری همانند میان پدر جهانی و پسر جاودان فراهم میسازد، و این تشکیل دهندۀ گواه جاودانۀ شخصیت بیکران هر یک میباشد.
3- روح بیکران — سومین منبع و مرکز. جهان هاونا به روح بیکران دلیل عامل مشترک بودن، نمایندۀ بیکران پدر - پسرِ یگانه شده را میدهد. در هاونا روح بیکران رضایت توأم کارکرد به عنوان یک فعالیت خلاق را موجب میشود، ضمن این که از رضایت همزیستی مطلق با این دستاورد الهی بهرهمند است.
روح بیکران در هاونا عرصهای پیدا نمود که توانست توانمندی و خواست خدمت به عنوان یک خادم بالقوۀ بخشایش را در آن به نمایش گذارد. در این آفرینش کامل روح برای ماجرای خدمت در جهانهای تکاملی تمرین نمود.
این آفرینش کامل به روح بیکران فرصت شرکت در مدیریت جهان با هر دو والدین الهی را داد — مدیریت یک جهان به عنوان اولاد همکار - آفریننده، و از طریق آن آمادگی برای مدیریت مشترک جهانهای محلی به عنوان همکاران روح آفرینشگرِ پسران آفریننده.
کرات هاونا آزمایشگاه ذهنی آفرینندگان ذهن کیهانی و خادمان ذهن هر مخلوقی که وجود دارد میباشند. ذهن در هر کرۀ هاونا متفاوت است و برای تمامی مخلوقات هوشمند روحی و مادی به عنوان الگو به کار گرفته میشود.
این کرات کامل برای تمامی موجوداتی که سرنوشتشان جامعۀ بهشتی است مدارس فارغالتحصیلی ذهنی هستند. آنها به روح فرصت فراوان برای آزمایش تکنیک خدمت ذهنی روی شخصیتهای امن و مشورتی دادند.
هاونا برای روح بیکران جبرانی به خاطر کار گسترده و فداکارانۀ او در جهانهای فضا است. هاونا خانۀ کامل و خلوتگاهی برای خادم خستگیناپذیر زمان و فضا است.
4- ایزد متعال — یگانگی تکاملی الوهیت تجربی. آفرینش هاونا دلیل جاودانه و کامل واقعیت روحی ایزد متعال است. این آفرینش کامل یک آشکارسازی طبیعت کامل و متقارن روحی خداوند متعال پیش از آغازهای ترکیب نیرویی - شخصیتیِ بازتابهای متناهی الوهیتهای بهشت در جهانهای تجربی زمان و فضا است.
در هاونا پتانسیلهای نیرویی قادر مطلق با طبیعت روحی متعال یگانه شدهاند. این آفرینش مرکزی یک نمونۀ یگانگی آینده - جاودانۀ متعال است.
هاونا یک الگوی کامل پتانسیل جهانشمول متعال است. این جهان یک تصویر پایان یافتۀ کمال آیندۀ متعال است و حاکی از پتانسیل غائی است.
هاونا نهایت ارزشهای روحی را که به صورت مخلوقات ارادی زندۀ برخوردار از کنترل خودِ متعالی و کامل وجود دارند به نمایش میگذارد، ذهنی که نهایتاً به صورت برابر با روح وجود دارد، واقعیت و یگانگی هوشمندی با یک پتانسیل نامحدود.
5- پسران همتراز آفریننده. هاونا زمین تعلیم و تربیت آموزشی است، جایی که میکائیلهای بهشت برای ماجراهای متعاقب خود در آفرینش جهان آماده میشوند. این آفرینش الهی و کامل الگویی برای هر پسر آفریننده است. او تلاش میکند تا جهان خودش سرانجام به این سطوح کمال بهشت - هاونا دست یابد.
یک پسر آفریننده از مخلوقات هاونا به عنوان احتمالات شخصیتی - الگویی برای فرزندان انسانی و موجودات روحی خودش استفاده میکند. پسران نوع میکائیل و سایر پسران بهشت به بهشت و هاونا به صورت فرجام الهیِ فرزندان زمان مینگرند.
پسران آفریننده میدانند که آفرینش مرکزی منبع واقعی آن کنترل فراگیر ضروری جهان است که جهانهای محلیشان را تثبیت نموده و یگانه میسازد. آنها میدانند که حضور شخصیِ تأثیر پیوسته حاضرِ متعال و غائی در هاونا است.
هاونا و بهشت منبع نیروی خلاق یک پسر نوع میکائیل هستند. در اینجا موجوداتی سکنی میگزینند که در آفرینش جهان با او همکاری میکنند. ارواح مادر جهان، آفرینندگان مشترک جهانهای محلی، از بهشت میآیند.
پسران بهشت به آفرینش مرکزی به عنوان منزل والدین الهی خود — منزل خود — نگاه میکنند. آن مکانی که از بازگشت گاه به گاه به آن لذت میبرند.
6- دختران خادم همتراز. ارواح مادر جهان، آفرینندگان مشترک جهانهای محلی، آموزش پیش شخصیشان در کرات هاونا را در ارتباط نزدیک با ارواح مدارها محفوظ میدارند. در جهان مرکزی دختران روحی جهانهای محلی ضمن فرمانبرداری از خواست پدر، در روشهای همکاری با پسران بهشت به طور شایسته آموزش داده شدند.
در کرات هاونا روح و دختران روح برای تمامی گروههای موجودات هوشمند روحی و مادیشان الگوهای ذهنی مییابند، و این جهان مرکزی در آینده سرنوشت آن مخلوقاتی است که یک روح مادر جهانی با یک پسر همکار آفریننده به طور مشترک بانی آن است.
مادر آفرینندۀ جهانی بهشت و هاونا را به صورت مکان منشأ خود و خانۀ روح مادر بیکران، منزلگاه حضور شخصیتی ذهن بیکران، به یاد میآورد.
از این جهان مرکزی همچنین اعطای امتیازات شخصی آفرینندگی که یک خادم جهانی الهی به صورت مکمل یک پسر آفریننده در کار آفرینش مخلوقات ارادی زنده به کار میبرد آمد.
و سرانجام، چون این ارواح دخترِ روح مادر بیکران احتمالاً هرگز به منزل بهشتی خود باز نمیگردند، از پدیدۀ بازتاب جهانی که به ایزد متعال در هاونا مربوط است و در مجستان در بهشت شخصیت یافته است بسیار خشنود میشوند.
7- انسانهای تکاملی پویندۀ دوران فراز. هاونا منزل شخصیت الگویی هر نوع انسان و منزل تمامی شخصیتهای فوق بشری همیار انسان که بومی آفرینشهای زمان نیستند میباشد.
این کرات انگیزۀ تمامی محرکهای بشری را به سوی دستیابی به ارزشهای حقیقی روحی در بالاترین سطوح قابل تصور واقعیت فراهم میکنند. هاونا هدف آموزشی پیش بهشتی هر انسان فرازگرا میباشد. در اینجا انسانها به الوهیت پیش بهشتی — ایزد متعال — دست مییابند. هاونا در برابر هر مخلوق ارادی به عنوان دروازۀ بهشت و نیل به خداوند قرار دارد.
بهشت منزل است، و هاونا آموزشگاه و زمین بازی پایان دهندگان است. و هر انسان خداشناس آرزو دارد یک پایان دهنده شود.
جهان مرکزی نه تنها سرنوشت تثبیت شدۀ انسان است، بلکه همچنین مکان شروع دوران زندگانی جاودانۀ پایان دهندگان است، چنان که آنها در آینده در ماجرای آشکار نشده و جهانی در تجربۀ اکتشاف بیکرانی پدر جهانی به آن خواهند پرداخت.
هاونا بدون چون چرا با اهمیت ابسونایت به کارکرد ادامه خواهد داد، حتی در اعصار آیندۀ جهان که ممکن است شاهد تلاش رهنوردان فضا برای یافتن خداوند در سطوح فوق متناهی باشد. هاونا از ظرفیت خدمت به عنوان جهان آموزشی برای موجودات ابسونایت برخوردار میباشد. هنگامی که هفت ابرجهان برای فارغالتحصیلان مدارس ابتدایی فضای بیرونی به عنوان یک مدرسۀ متوسطه عمل میکنند هاونا احتمالاً مدرسۀ پایانی خواهد بود. و ما بر این عقیدهایم که پتانسیلهای هاونای جاودانه به راستی نامحدودند، و این که جهان مرکزی برای خدمت به عنوان یک جهان آموزشی تجربی برای تمامی انواع موجودات آفریده شدۀ گذشته، حال، یا آینده از ظرفیت جاودانه برخوردار است.
[ارائه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد که توسط قدمای ایامها در یوورسا مأموریت یافته تا بدین گونه عمل کند.]
تا جایی که به پدر جهانی — به عنوان یک پدر — مربوط میشود، جهانها عملاً وجود ندارند؛ او با شخصیتها سر و کار دارد؛ او پدر شخصیتها است. تا جایی که به پسر جاودان و روح بیکران — به عنوان همکاران آفریننده — مربوط است، جهانها به مناطق محلی و جداگانه تقسیم شده و تحت حاکمیت مشترک پسران آفریننده و ارواح آفرینشگر قرار دارند. تا جایی که به تثلیث بهشت مربوط میشود، خارج از هاونا فقط هفت جهان مسکونی وجود دارد، هفت ابرجهان، که دایرۀ اولین سطح فضایی پس هاونا در قلمرو اختیارات آنها است. هفت روح استاد نفوذ خود را از جزیرۀ مرکزی به سوی بیرون امتداد میدهند، و بدین ترتیب آفرینش پهناور را همچون یک چرخ عظیم که کانون آن جزیرۀ جاودان بهشت، هفت پرۀ آن تابشهای هفت روح استاد، و لبۀ آن نواحی بیرونی جهان بزرگ میباشد را تشکیل میدهند.
در آغاز مادیتیابیِ آفرینش جهانی طرح هفتگانۀ سازمان و دولت ابرجهان تدوین گردید. اولین آفرینش پس هاونا به هفت بخش شگفتانگیز تقسیم گشت، و کرات ستاد مرکزی این دولتهای ابرجهان طراحی و ساخته شدند. طرح کنونی مدیریت از نزدیک به ابدیت وجود داشته است، و فرمانروایان این هفت ابرجهان به درستی قدمای ایامها نام گرفتهاند.
از مجموعۀ عظیم اطلاعات مربوط به ابرجهانها، من میتوانم امید داشته باشم قدر اندکی به شما بگویم، اما یک تکنیک کنترل هوشمند برای نیروهای فیزیکی و روحی، هر دو، وجود دارد که در سراسر این قلمروها عمل میکند، و وجودهای جهانی جاذبه با توانمندی باعظمت و هماهنگی کامل در آنجا عمل میکنند. مهم است که در ابتدا یک ایدۀ مکفی از ساختار فیزیکی و سازمان مادی حوزههای ابرجهان به دست آید، زیرا در آن صورت شما بهتر آماده خواهید بود که اهمیت سازمان اعجابآوری را که برای دولت روحی آنها و برای پیشرفت عقلانی مخلوقات صاحب ارادۀ ساکن هزاران سیارۀ مسکونی پراکنده در سراسر این هفت ابرجهان فراهم شده است درک کنید.
در حیطۀ دامنۀ محدود اسناد، مشاهدات، و خاطرات نسلهای یک میلیون یا یک میلیارد از سالهای کوتاه شما، از نظر تمامی مقاصد و منظورهای عملی، یورنشیا و جهانی که به آن تعلق دارد در حال تجربه نمودن ماجرای یک فرو رَوی طولانی و ناشناخته به داخل فضایی جدید میباشند؛ اما مطابق اسناد یوورسا، بر طبق مشاهدات قدیمیتر، در هماهنگی با تجربه و محاسبات گستردهتر رستۀ ما، و به دنبال نتیجهگیریهایی که بر این یافتهها و یافتههای دیگر مبتنی میباشند، ما میدانیم که جهانها درگیر یک حرکت جمعی منظم، به خوبی تفهیم شده، و کاملاً کنترل شده هستند، و با عظمتی باشکوه به دور اولین منبع و مرکز بزرگ و جهان مسکونی او در گردشند.
ما از مدتها پیش کشف کردهایم که هفت ابرجهان یک مسیر بیضی شکل بزرگ، یک دایرۀ غولآسا و کشیده، را میپیمایند. منظومۀ شمسی شما و سایر کرات زمان بدون نقشه و قطبنما بیاختیار به داخل فضای ناشناخته فرو نمیروند. جهان محلی که منظومۀ شما به آن تعلق دارد یک مسیر مشخص و بسیار تفهیم شده در خلاف جهت عقربۀ ساعت را به دور مسیر عظیمی که گرداگرد جهان مرکزی قرار دارد دنبال میکند. این مسیر کیهانی به خوبی نقشه برداری شده است و درست به همان اندازه برای ستاره نظارهگران ابرجهان کاملاً شناخته شده است که مدارهای سیاراتی که منظومۀ شمسی شما را تشکیل میدهند برای ستارهشناسان یورنشیا شناخته شدهاند.
یورنشیا در یک جهان محلی و یک ابرجهان که به طور کامل سازمان نیافته است واقع شده است، و جهان محلی شما در مجاورت بلافصل آفرینشهای بیشمار فیزیکی بخشاً تکمیل شده قرار دارد. شما به یکی از جهانهای نسبتاً جدید تعلق دارید. اما امروز شما به طور لگام گسیخته به داخل فضای نامعلوم فرو نمیروید، و به داخل مناطق ناشناخته نیز به طور کورکورانه نوسان نمیکنید. شما مسیر منظم و از پیش تعیین شدۀ سطح فضایی ابرجهان را دنبال میکنید. شما اکنون دقیقاً از میان همان فضایی عبور میکنید که منظومۀ سیارهای شما، یا پیشینیان آن در اعصار پیش پیمودند؛ و روزی در آیندۀ دور منظومۀ شما، یا جانشینان آن مجدداً همان فضایی را که شما اکنون با سرعت در آن غوطهور میشوید خواهند پیمود.
در این عصر و آنطور که جهت در یورنشیا مورد ملاحظه قرار میگیرد، ابرجهان شمارۀ یک تقریباً به سوی شمال، در یک جهت شرقی، تقریباً مقابل منزلگاه بهشتی منابع و مراکز بزرگ و جهان مرکزی هاونا، نوسان میکند. این موقعیت، به همراه قرینۀ آن در غرب، نمایانگر نزدیکترین تقرب فیزیکی کرات زمان به جزیرۀ مرکزی هستند. ابرجهان شمارۀ دو در شمال است، که برای نوسان به سوی غرب آماده میشود، در حالی که شمارۀ سه اکنون شمالیترین قطعۀ مسیر بزرگ فضایی را دارد، که از پیش به انحنایی که به فرو رَوی جنوبی راه میبرد گردش کرده است. شمارۀ چهار در مسیر پرواز نسبتاً مستقیم جنوبی قرار دارد، و مناطق جلو اکنون به نقطۀ مقابل مراکز بزرگ نزدیک میشوند. شمارۀ پنج موقعیت خود را در نقطۀ مقابل مرکز مرکزها تقریباً ترک کرده است، در حالی که درست پیش از نوسان به سوی شرق به مسیر مستقیم جنوبی ادامه میدهد؛ شمارۀ شش بخش عمدۀ منحنی جنوبی، قطعهای که ابرجهان شما تقریباً از آن عبور نموده است، را اشغال میکند.
جهان محلی نبادان شما به اُروانتان، ابرجهان هفتم، تعلق دارد، که میان ابرجهان یک و شش نوسان میکند، و از مدتی نه چندان زیاد پیش (آنطور که ما زمان را محاسبه میکنیم) در مسیر انحنای جنوب شرقی سطح فضایی ابرجهان گردش کرده است. امروزه چند میلیارد سال است که از گردش منظومۀ شمسی که یورنشیا به آن تعلق دارد به دور انحنای جنوبی میگذرد، طوری که هم اکنون شما در فراسوی انحنای جنوب شرقی پیش میروید و از میان مسیر طویل و نسبتاً مستقیم شمالی به سرعت حرکت میکنید. برای اعصار طولانی اُروانتان این مسیر تقریباً مستقیم شمالی را دنبال خواهد نمود.
یورنشیا به سیستمی تعلق دارد که کاملاً در ناحیۀ مرزی بیرونی جهان محلی شما قرار دارد؛ و جهان محلی شما در حال حاضر کرانههای بیرونی اُروانتان را میپیماید. در فراسوی شما باز سایرین قرار دارند، اما شما از آن سیستمهای فیزیکی که در مسیر دایرۀ بزرگ با فاصلۀ نسبتاً نزدیک به دور منبع و مرکز بزرگ در فضا نوسان میکنند بسیار دور هستید.
فقط پدر جهانی مکان و تعداد واقعی کرات مسکونی را در فضا میداند؛ او تمامی آنها را با نام و شماره صدا میزند. من فقط تعداد تقریبی سیارات مسکونی یا قابل سکونت را میتوانم بدهم، چرا که برخی از جهانهای محلی از کرات مناسب بیشتری برای حیات هوشمند نسبت به سایرین برخوردار هستند. همچنین تمامی جهانهای محلیِ طرح ریزی شده سازمان نیافتهاند. از این رو تخمیناتی که من ارائه میدهم صرفاً به منظور دادن ایدهای از پهناوری آفرینش مادی است.
در جهان بزرگ هفت ابرجهان وجود دارد، و آنها تقریباً به صورت زیرین تشکیل شدهاند:
1- سیستم. واحد بنیادین ابردولت شامل حدود یکهزار کرۀ مسکونی یا قابل سکونت است. خورشیدهای سوزان، کرات سرد، سیاراتی که به خورشیدهای داغ بسیار نزدیک هستند، و سایر کراتی که برای سکونت مخلوق مناسب نیستند در این گروه گنجانده نشدهاند. این یکهزار کره که برای حفظ حیات انطباق یافتهاند یک سیستم نامیده میشوند، اما در سیستمهای جوانتر فقط یک تعداد نسبتاً کمی از این کرات ممکن است مسکونی شوند. سرپرستی هر سیارۀ مسکونی به عهدۀ یک پرنس سیارهای است، و هر سیستم محلی از یک کرۀ معماری شده به عنوان ستاد مرکزی آن برخوردار است و یک حکمران سیستم بر آن حکومت میکند.
2- کوکبه. یکصد سیستم (در حدود 100٫000 سیارۀ قابل سکونت) یک ک وکبه را تشکیل میدهند. هر کوکبه از یک کرۀ ستاد مرکزی معماری شده برخوردار است و سه پسر وُراندادک، والامرتبهها، سرپرستی آن را به عهده دارند. همچنین هر کوکبه یک مؤمن ایامها، یک سفیر تثلیث بهشت، به عنوان ناظر دارد.
3- جهان محلی. یکصد کوکبه (در حدود 10٫000٫000 سیارۀ قابل سکونت) یک جهان محلی را تشکیل میدهند. هر جهان محلی یک کرۀ ستاد مرکزی معماری شدۀ شکوهمند دارد و توسط یکی از پسران همتراز آفرینشگر خداوند از رستۀ میکائیل حکومت میشود. هر جهان با حضور یک اتحاد ایامها، یک نمایندۀ تثلیث بهشت، برکت یافته است.
4- ناحیۀ فرعی. یکصد جهان محلی (در حدود 1٫000٫000٫000 سیارۀ قابل سکونت) یک ناحیۀ فرعی دولت ابرجهان را تشکیل میدهد؛ آن یک کرۀ ستاد مرکزی شگفتانگیز دارد، و از آنجا حکمرانان آن، جدیدهای ایامها، امور ناحیۀ فرعی را سرپرستی میکنند. در هر ستاد مرکزی ناحیۀ فرعی سه جدید ایام، شخصیتهای متعال تثلیث، وجود دارند.
5- ناحیۀ اصلی. یکصد ناحیۀ فرعی (در حدود 100٫000٫000٫000 کرۀ قابل سکونت) یک ناحیۀ اصلی را میسازند. برای هر ناحیۀ اصلی یک ستاد مرکزی پرعظمت فراهم شده است و سرپرستی آن را سه کمال ایامها، شخصیتهای متعال تثلیث، به عهده دارند.
6- ابرجهان. ده ناحیۀ اصلی (در حدود 1٫000٫000٫000٫000 سیارۀ قابل سکونت) یک ابرجهان را تشکیل میدهند. برای هر ابرجهان یک کرۀ ستاد مرکزی غولآسا و پرجلال فراهم شده است و توسط سه قدیمالایام حکمرانی میشود.
7- جهان بزرگ. هفت ابرجهان، جهان بزرگ سازمان یافتۀ کنونی را تشکیل میدهد، و شامل تقریباً هفت تریلیون کرۀ قابل سکونت به علاوۀ کرات معماری شده و یک میلیارد کرات مسکونی هاونا میباشد. هفت ابرجهان به طور غیرمستقیم و از طریق بازتاب توسط هفت روح استاد از بهشت سرپرستی میشوند. یک میلیارد کرات هاونا مستقیماً توسط جاودانههای ایامها، یکی از این شخصیتهای متعال تثلیث برای هر یک از این کرات کامل، سرپرستی میشوند.
به استثنای کرات بهشت - هاونا، طرح سازماندهی جهان برای واحدهای زیرین تدارک میبیند:
ابرجهانها ................................................................................................................................................................................... 7
ناحیههای اصلی .....................................................................................................................................................................70
ناحیههای فرعی ........................................................................................................................................................... 7٫000
جهانهای محلی ....................................................................................................................................................... 700٫000
کواکب ............................................................................................................................................................... 70٫000٫000
سیستمهای محلی .................................................................................................................................. 7٫000٫000٫000
سیارات قابل سکونت .................................................................................................................. 7٫000٫000٫000٫000
هر یک از هفت ابرجهان به طور تقریبی متشکل از اجزای زیرین است:
یک سیستم به طور تقریبی در بر گیرندۀ ...................................................................................... 1٫000 کره میباشد.
یک کوکبه (100 سیستم) در بر گیرندۀ ...................................................................................100٫000 کره میباشد.
یک جهان (100 کوکبه) در بر گیرندۀ ............................................................................. 10٫000٫000 کره میباشد.
یک ناحیۀ فرعی (100 جهان) در بر گیرندۀ ........................................................... 1٫000٫000٫000 کره میباشد.
یک ناحیۀ اصلی (100 ناحیۀ فرعی) در بر گیرندۀ ........................................... 100٫000٫000٫000 کره میباشد.
یک ابرجهان (ده ناحیۀ اصلی) در بر گیرندۀ ................................................. 1٫000٫000٫000٫000 کره میباشد.
تمامی این تخمینات در بهترین حالت ممکن تقریبی هستند، چرا که پیوسته سیستمهای جدیدی در حال پیدایش هستند، در حالی که سازمانهای دیگر موقتاً از عرصۀ وجود مادی محو میشوند.
عملاً تمامی قلمروهای پرستاره که برای چشم غیرمسلح در یورنشیا مرئی هستند به هفتمین بخش جهان بزرگ، ابرجهان اُروانتان، تعلق دارند. سیستم پهناور پرستارۀ راه شیری هستۀ مرکزی اروانتان را نمایندگی میکند، و عمدتاً در فراسوی مرزهای جهان محلی شما قرار دارد. این انبوه بزرگ خورشیدها، جزیرههای تاریک فضا، ستارههای دوتایی، خوشههای کروی، ابرهای ستارهای، سحابیهای مارپیچی و سایر سحابیها، به همراه هزاران سیارۀ جداگانه، یک گروهبندی ساعت مانند دایرهای شکلِ کشیده که حاوی یک هفتم جهانهای مسکونی تکاملی است را شکل میدهند.
از موقعیت نجومی یورنشیا، همینطور که شما از میان برش عرضی سیستمهای نزدیک به راه شیری بزرگ مینگرید، مشاهده میکنید که کرات اروانتان در یک سطح پهناور کشیده حرکت میکنند که عرض آن بسیار بزرگتر از ضخامت و درازای آن بسیار بزرگتر از عرض آن است.
هنگامی که از یک جهت به آسمان نگریسته شود، مشاهدۀ به اصطلاح راه شیری افزایش نسبی را در غلظت ستارهای اروانتان آشکار میسازد، در حالی که در هر طرف غلظت کاهش مییابد. با دور شدن از سطح اصلی ابرجهان مادیِ ما تعداد ستارگان و سایر کرات کاهش مییابد. هنگامی که زاویۀ مشاهده مناسب باشد، با نگرش به میان تودۀ اصلی این ناحیۀ حاوی غلظت حداکثر، شما به سوی جهان منزلگاه و مرکز تمامی چیزها مینگرید.
از میان ده بخش اصلی اروانتان، کما بیش هشت عدد آن توسط ستاره شناسان یورنشیا مشخص گردیده است. شناسایی جداگانۀ دوتای دیگر دشوار است، زیرا شما مجبورید به این پدیدهها از داخل نگاه کنید. اگر میتوانستید از یک موقعیت بسیار دوردست در فضا به ابرجهان اروانتان بنگرید، فوراً ده ناحیۀ اصلی کهکشان هفتم را میشناختید.
مرکز چرخشیِ ناحیۀ فرعی شما در آن دورها در ابر ستارهای غولآسا و متراکم صورت فلکی کماندار، که جهان محلی شما و آفرینشهای مربوط به آن همگی به دور آن میچرخند واقع شده است، و شما از دو طرف متقابل سیستم پهناور زیرکهکشانیِ کماندار میتوانید دو جریان بزرگ ابرهای ستارهای را که در حلقههای شگفتانگیز ستارهای پدیدار میشوند مشاهده کنید.
هستۀ سیستم فیزیکی که خورشید شما و سیارات مربوطهاش به آن تعلق دارند مرکز سحابی پیشین آندرونور میباشد. این سحابی مارپیچی سابق توسط اختلالات جاذبهای که مربوط به رخدادهای مربوط به تولد منظومۀ شمسی شما و برخورد نزدیک یک سحابی بزرگ همسایه بود اندکی کج و معوج گردید. این تصادمِ نزدیک به وقوع آندرونور را به یک تودۀ تا اندازه کروی تغییر داد اما حرکت دو طرفۀ خورشیدها و گروههای فیزیکی مربوط به آنها را به طور کامل نابود نساخت. منظومۀ شمسی شما اکنون یک موقعیت نسبتاً مرکزی را در یکی از بازوان این مارپیچ تغییر شکل یافته که در نیمۀ راه بین مرکز تا لبۀ بیرونی جریان ستارهای واقع شده است اشغال میکند.
منطقۀ صورت فلکی کماندار و تمامی مناطق و بخشهای دیگر اروانتان به دور یوورسا در گردش هستند، و مقداری از سردرگمی مشاهدهگران ستارهای یورنشیا ناشی از خطای باصره و کج و معوج شدن نسبی است که توسط حرکتهای چرخشی چندگانۀ زیرین ایجاد شده است:
1- گردش یورنشیا به دور خورشیدش.
2- مدار منظومۀ شمسی شما حول هستۀ سحابی پیشین آندرونور.
3- چرخش خانوادۀ ستارهای آندرونور و خوشههای مربوطۀ آن حول مرکز مرکبِ چرخش - جاذبۀ ابر ستارهای نبادان.
4- نوسان ابر محلی ستارهای نبادان و آفرینشهای مربوط به آن به دور مرکز صورت فلکی کماندار مربوط به ناحیۀ فرعی آنان.
5- چرخش یکصد ناحیۀ فرعی، از جمله صورت فلکی کماندار حول ناحیۀ اصلی آنها.
6- چرخش ده ناحیۀ اصلی، آنچه که رانش ستارهای نامیده میشود، حول ستاد مرکزی یوورساییِ متعلق به اروانتان.
7- حرکت اروانتان و شش ابرجهان مربوطه به دور بهشت و هاونا، حرکت جمعی سطح فضایی ابرجهان در خلاف جهت عقربۀ ساعت.
این حرکتهای چندگانه از چندین نوع هستند: مسیرهای فضایی سیارۀ شما و منظومۀ شمسی شما ژنتیک هستند، منشأ آنها ذاتی است. حرکت مطلق اروانتان در خلاف جهت عقربۀ ساعت نیز ژنتیک است. آن ذاتی طرحهای معماری جهان بنیادین است. اما حرکتهای بینابین منشأ مرکب دارند، و بخشاً ناشی از قطعه قطعه شدن ساختاریِ انرژی - ماده در ابرجهانها هستند و بخشاً به وسیلۀ عمل هوشمند و هدفمند سازمان دهندگان بهشتیِ نیرو ایجاد میشوند.
جهانهای محلی همینطور که به هاونا نزدیک میشوند در مجاورت نزدیکتر قرار دارند؛ تعداد مدارها بیشتر است، و لایه به لایه، روی هم قرارگیریِ فزایندهای وجود دارد. اما در فواصل بیشتر از مرکز جاودان، سیستمها، لایهها، مدارها، و جهانهای کمتر و کمتری وجود دارند.
در حالی که آفرینش و سازماندهی جهان برای همیشه تحت کنترل آفریدگاران بیکران و دستیاران آنها باقی میماند، تمامی پدیده مطابق یک تکنیک مقرر شده و در انطباق با قوانین جاذبۀ نیرو، انرژی، و ماده پیش میرود. اما چیز اسرارآمیزی وجود دارد که به شارژ - نیروی جهانی فضا مربوط است. ما سازماندهی آفرینشهای مادی از مرحلۀ آلتیمتانی به جلو را کاملاً میفهمیم، اما نیای کیهانیِ آلتیمتانها را به طور کامل نمیفهمیم. ما مطمئنیم که این نیروهای نیایی از یک منشأ بهشتی برخوردارند زیرا آنها برای ابد از میان فضای پر شده دقیقاً در کرانههای غولآسای بهشت نوسان میکنند. اگر چه این نیرو - شارژ فضا که نیای تمامی مادیت یابیها است نسبت به جاذبۀ بهشت ناواکنشمند است، همیشه نسبت به حضور بهشت تحتانی واکنش نشان میدهد، و ظاهراً در آغاز و پایان مدار مرکز بهشت تحتانی قرار دارد.
سازمان دهندگان بهشتی نیرو توانمندی فضا را به نیروی آغازین دگردیس میکنند و این پتانسیل پیش ماده را به جلوههای اولیه و ثانویۀ انرژیِ واقعیت فیزیکی تکامل میدهند. هنگامی که این انرژی نسبت به جاذبه به سطوح واکنشمند میرسد، مدیران نیرو و همکاران آنها در نظام ابرجهان در صحنه ظاهر میشوند و دستکاریهای پایان ناپذیر خود را که برای استقرار مدارهای چندگانۀ نیرو و کانالهای انرژی جهانهای زمان و فضا طراحی شده است آغاز میکنند. بدین ترتیب مادۀ فیزیکی در فضا پدیدار میشود، و صحنه برای افتتاح سازماندهی جهان بدین طریق مهیا میشود.
این به اجزا تقسیم شدن انرژی پدیدهای است که هرگز توسط فیزیکدانان نبادان حل نشده است. دشواری اصلی آنان در عدم دسترسی نسبی به سازمان دهندگان بهشتی نیرو نهفته است، زیرا گر چه مدیران زندۀ نیرو برای پرداختن به انرژی فضا شایسته هستند، کمترین درکی از منشأ انرژیهایی که به طور بسیار ماهرانه و هوشمندانه تحت کنترل درمیآورند ندارند.
سازمان دهندگان بهشتی نیرو آغاز کنندگان سحابیها هستند. آنها قادرند آن گردبادهای عظیم نیرو را حول حضور فضاییشان به وجود بیاورند که هنگامی که به راه افتادند هرگز نمیتوانند متوقف یا محدود شوند، تا این که نیروهای تماماً نافذ برای پدیداری نهایی واحدهای آلتیمتانیِ مادۀ جهان تجهیز شوند. سحابیهای مارپیچ و سایر سحابیها، چرخهای مادر خورشیدهای مستقیم منشأ و سیستمهای متنوع آنها بدین گونه به وجود میآیند. ده شکل متفاوت از سحابیها، فازهای تکامل اولیۀ جهان، را میتوان در فضای خارج دید، و این چرخهای پهناور انرژی، همانند آنهایی که در هفت ابرجهان بودند، از منشأ یکسانی برخوردارند.
اندازه، تعداد حاصله، و جمع کل نوادگان ستارهای و سیارهایِ سحابیها به مقدار زیاد متفاوت است. یک سحابیِ شکل دهندۀ خورشید درست در شمال مرزهای اروانتان، اما در محدودۀ سطح ابرجهانی فضا، از پیش موجب پیدایش تقریباً چهل هزار خورشید شده است، و چرخ مادر هنوز در حال پرتاب خورشیدها است، که اکثر آنها چندین برابر اندازۀ خورشید شما هستند. برخی از سحابهای بزرگتر فضای بیرونی موجب پیدایش تا یکصد میلیون خورشید شدهاند.
سحابیها به هیچیک از واحدهای اداری، نظیر ناحیههای فرعی یا جهانهای محلی، به طور مستقیم مربوط نیستند، گر چه برخی از جهانهای محلی از ثمرات یک سحابی تنها سازمان یافتهاند. هر جهان محلی شامل دقیقاً یک یکصد هزارم جمع شارژ انرژی یک ابرجهان، صرف نظر از رابطۀ سحابی، میباشد، چرا که انرژی به واسطۀ سحابی سازماندهی نمیشود — آن در سراسر جهان تقسیم شده است.
تمامی سحابهای مارپیچی درگیر ساختن خورشید نیستند. برخی کنترل بسیاری از نوادگان جدا شدۀ ستارهای خود را حفظ کردهاند، و ظاهر مارپیچی آنها به این دلیل به وجود آمده است که خورشیدهای آنها در آرایش نزدیک به هم از بازوی سحابی خارج میشوند اما از طریق مسیرهای گوناگون باز میگردند، لذا مشاهدۀ آنها در یک نقطه آسان است اما هنگامی که در مسیرهای مختلف بازگشتشان بسیار دور و خارج از بازوی سحابی به طور گسترده پراکندهاند دیدن آنها دشوارتر است. در حال حاضر تعداد زیادی از سحابهای فعال خورشید ساز در اروانتان وجود ندارد، گر چه آندرومدا، که خارج از ابرجهان مسکونی است، بسیار فعال است. این سحابی بسیار دور برای چشم غیرمسلح مرئی است، و هنگامی که شما آن را مشاهده میکنید، درنگ کنید تا این را در نظر بگیرید که نوری را که نظاره میکنید تقریباً یک میلیون سال پیش آن خورشیدها را ترک نمود.
کهکشان راه شیری در بر گیرندۀ تعداد عظیمی از سحابیهای مارپیچ و دیگر سحابیهای پیشین میباشد، و بسیاری از آنها هنوز آرایش اولیۀ خویش را حفظ کردهاند. اما در نتیجۀ دگرگونیهای شدید درونی و جاذبۀ بیرونی، بسیاری دچار چنان کژدیسی و نوآرایی شدهاند که موجب گشتهاند این انبوهشهای غولآسا همچون تودههای غول پیکر تابناک خورشیدهای مشتعل به نظر رسند، مثل ابر ماژلانی. نوع کروی خوشههای ستارهای در نزدیکی کرانههای بیرونی اروانتان به وفور یافت میشود.
ابرهای عظیم ستارهای اروانتان باید به صورت انبوهشهای منفرد ماده ملاحظه شوند که با سحابهای جداگانۀ قابل مشاهده در مناطق فضایی خارج از کهکشان راه شیری قابل مقایسه است. با این وجود بسیاری از ابرهای موسوم به ستارهایِ فضا فقط شامل مادۀ گازی هستند. پتانسیل انرژی این ابرهای ستارهای گازی به حدی غیرقابل باور عظیم است، و قدری از آن توسط خورشیدهای مجاور گرفته میشود و به صورت برونتابیهای خورشیدی مجدداً راهی فضا میشود.
بخش عمدۀ جرمی که در خورشیدها و سیارات یک ابرجهان محصور است منشأ در چرخهای سحابیها دارد؛ قدر بسیار اندکی از جرم ابرجهان توسط عمل مستقیم مدیران نیرو سازماندهی شده است (همچون در ساختن کرات معماری شده)، گر چه یک کمیت دائما متغیر ماده منشأ در فضای باز دارد.
در رابطه با منشأ، اکثر خورشیدها، سیارات، و سایر کرات میتوانند به صورت یکی از ده گروه زیرین طبقهبندی شوند:
1- حلقات هم مرکز انقباض. تمامی سحابیها مارپیچ نیستند. بسیاری از سحابیهای عظیم به جای این که به یک سیستم ستارهای دوتایی تقسیم شوند یا به صورت یک مارپیچ تکامل یابند، به صورت ساختارهای حلقوی چندگانه در معرض تراکم قرار میگیرند. برای مدتهای طولانی این سحابیها به صورت یک خورشید غولآسای مرکزی به نظر میرسند که توسط شکل بندیهای ابرهای بیشمار عظیم ماده که در حال گردشند و ظاهری حلقوی دارند پدیدار میشوند.
2- ستارگان چرخشی در بر گیرندۀ آن خورشیدهایی هستند که از چرخهای بزرگ مادرِ گازهای بسیار حرارت یافته به بیرون پرتاب میشوند. آنها به صورت حلقه به بیرون پرتاب نمیشوند بلکه در حرکتهای دست راستی و چپی. ستارگان چرخشی همچنین منشأ در سحابیهای غیر از مارپیچی دارند.
3- سیارات جاذبه - انفجاری. هنگامی که یک خورشید از یک سحابی مارپیچی یا راه راه به دنیا میآید، معمولاً مسافت قابل ملاحظهای به بیرون پرتاب میشود. چنین خورشیدی بسیار گازی است، و متعاقباً بعد از این که تا اندازهای سرد و متراکم شد، ممکن است بر حسب اتفاق به نزدیکی یک تودۀ عظیم ماده، یک خورشید غولآسا یا یک جزیرۀ تاریک فضا نوسان کند. چنین نزدیک شدنی ممکن است آنقدر مکفی نباشد که به تصادم منجر شود اما باز آنقدر نزدیک باشد که اجازه دهد کشش جاذبۀ جسم بزرگتر دگرگونیهای شدید جزر و مدی در جسم کوچکتر را آغاز کند، و لذا یک رشته از آشوبهای جذر و مدی را که در دو سمت متقابلِ خورشید دگرگون شده رخ میدهد آغاز کند. این فورانهای انفجاری در اوج خود یک رشته از انبوهشهای ماده با اندازههای گوناگون را ایجاد میکنند که ممکن است فراتر از ناحیۀ بازپسگیریِ جاذبهایِ خورشید در حال فوران پرتاب شوند، و لذا در مدارهای خود به دور یکی از دو جسم درگیر در این رویداد ثبات یابند. بعدها تودههای بزرگتر ماده به هم میپیوندند و به تدریج اجسام کوچکتر را به خود جذب میکنند. بسیاری از سیارات جامدِ سیستمهای کوچکتر بدین طریق به وجود میآیند. منظومۀ شمسی خود شما درست از چنین منشأیی برخوردار بود.
4- دختران گریزان از مرکز سیارهای. خورشیدهای غولآسا، هنگامی که در مراحل مشخصی از توسعه هستند، و اگر میزان چرخش آنها به اندازۀ زیاد شتاب یابد، شروع به بیرون افکندن مقادیر زیادی از ماده میکنند که ممکن است متعاقباً گرد هم آیند تا کرات کوچکی را که مداوماً به گرد خورشید مادر میچرخد شکل دهند.
5- کرات دچار کمبود جاذبه. برای اندازۀ ستارگان منفرد یک حد بحرانی وجود دارد. هنگامی که یک خورشید به این حد میرسد، اگر از میزان چرخش آن کاسته نشود، محکوم به شقه شدن است. در این هنگام شکاف خورشیدی رخ میدهد، و یک ستارۀ دوتایی جدید از این نوع متولد میشود. ممکن است در نتیجۀ این از هم پارگیِ عظیم متعاقباً سیارات بیشمار کوچکی شکل یابند.
6- ستارگان انقباضی. در سیستمهای کوچکتر بزرگترین سیارۀ بیرونی گاهی اوقات کرات همسایهاش را به خود جذب میکند، در حالی که آن سیارات نزدیک به خورشید غوطهوری نهایی خود را آغاز میکنند. در رابطه با منظومۀ شمسی شما، چنین پایانی به این معنی است که چهار سیارۀ داخلی توسط خورشید طلب میشوند، در حالی که سیارۀ اصلی، مشتری، از طریق تسخیر کرات باقی مانده به اندازۀ زیاد بزرگ میشود. چنین پایانی برای یک منظومۀ شمسی به ایجاد دو خورشید مجاور اما نابرابر، یک نوع شکلبندی ستارۀ دوتایی، منجر میشود. چنین دگرگونیهای شدیدی نامکرر هستند به جز در حاشیۀ بیرونی انبوهشهای ستارگان ابرجهان.
7- کرات تراکمی. از مقدار عظیم مادۀ جاری در فضا، ممکن است سیارات کوچک به کندی انباشته شوند. آنها با شتاب خیره کننده و از طریق تصادمات جزئی رشد میکنند. در برخی مناطق فضا، شرایط برای چنین اشکال تولد سیارهای مساعد است. بسیاری از سیارات مسکونی از چنین منشأیی برخوردار بودهاند.
برخی از جزایر متراکم تاریک نتیجۀ مستقیم انباشتگیهای انرژیِ دگردیس شده در فضا هستند. گروه دیگری از این جزایر تاریک از طریق انباشت مقادیر عظیم مادۀ سرد، قطعات و شهابهای صرف که در فضا جاری هستند، به وجود آمدهاند. این انبوهشهای ماده هرگز داغ نبودهاند، و ساختار آنها، به جز غلظتشان، بسیار شبیه یورنشیا است.
8- خورشیدهای سوخته. برخی از جزایر تاریک فضا خورشیدهای منزوی هستند که سوختشان به اتمام رسیده، و تمامی انرژی فضایی موجودشان ساطع شده است. واحدهای سازمان یافتۀ ماده به تراکم کامل، یکپارچگی عملی کامل، نزدیک میشوند؛ و به اعصار طولانی نیاز است که این تودههای غولآسای بسیار تراکم یافتۀ ماده به دنبال یک تصادم یا یک رخداد تجدید حیات کنندۀ یکسان کیهانی در مدارهای فضا از نو شارژ شوند و بدین ترتیب برای سیکلهای جدید کارکرد در جهان آماده شوند.
9- کرات تصادمی. در آن نواحی خوشهایِ ضخیمتر تصادمات نادر نیستند. چنین بازتنظیم نجومی با تغییرات عظیم انرژی و دگرگونیهای ماده همراه است. تصادماتی که خورشیدهای مرده را در بر میگیرند در به وجود آوردن نوسانات گستردۀ انرژی به طور ویژه مؤثرند. ذرات ناشی از تصادمات اغلب هستههای مادی شکلبندی متعاقب اجسام سیارهای را که به منظور سکونت انسانی انطباق یافتهاند تشکیل میدهد.
10- کرات معماری شده. اینها کراتی هستند که مطابق طرحها و مشخصات برای برخی مقاصد ویژه ساخته شدهاند، مثل سلوینگتون، ستاد مرکزی جهان محلی شما، و یوورسا، مقر دولت ابرجهان ما.
تکنیکهای بیشمار دیگر برای تکامل خورشیدها و جدا ساختن سیارات وجود دارد، اما اسلوبهای یاد شده نشانگر روشهایی هستند که اکثریت عظیم سیستمهای ستارهای و خانوادههای سیارهای به وسیلۀ آنها به وجود آورده میشوند. شرح کلیۀ تکنیکهای گوناگونی که در دگرگونی ستارهای و تکامل سیارهای به کار گرفته میشود نیازمند توصیف تقریباً یکصد روش مختلف خورشید سازی و منشأ سیارهای است. همینطور که دانشجویان ستارهشناسی شما افلاک را مورد بررسی دقیق قرار میدهند، پدیدههایی را مشاهده خواهند کرد که نشانگر تمامی این اسلوبهای تکامل ستارهای میباشد، اما آنها شواهد شکلیابی آن مجموعۀ کوچک و غیردرخشندۀ ماده را که به عنوان سیارات مسکونی به کار میروند، و در میان آفرینشهای پهناور مادی از همه مهمترند به ندرت کشف خواهند کرد.
کرات گوناگون فضا، صرف نظر از منشأ، به بخشهای اصلی زیرین قابل طبقهبندی هستند:
1- خورشیدها — ستارگان فضا.
2- جزایر تاریک فضا.
3- اجسام فرعی فضایی — ستارگان دنبالهدار، شهابها، و خرده سیارات.
4- سیارات، از جمله کرات مسکونی.
5- کرات معماری شده — کراتی که مطابق طرح معماری ساخته شدهاند.
به استثنای کرات معماری شده، تمامی اجسام فضایی یک منشأ تکاملی داشتهاند، تکاملی از این نظر که به فرمان الوهیت به وجود آورده نشدهاند، تکاملی از این نظر که اعمال خلاق خداوند به وسیلۀ یک تکنیک فضا - زمان از طریق کارکرد بسیاری از موجودات هوشمند آفریده شده و منجر شدۀ الوهیت آشکار شده است.
خورشیدها. اینها ستارگان فضا هستند که در کلیۀ مراحل گوناگون وجودشان قرار دارند. برخی از آنها سیستمهای فضایی منفرد در حال تکامل هستند؛ دیگران ستارگان دوتایی، سیستمهای سیارهای در حال انقباض یا در حال ناپدید شدن هستند. ستارگان فضا در بیش از یک هزار حالت و مرحله وجود دارند. شما با خورشیدهایی که نور به همراه گرما ساطع میکنند آشنا هستید؛ اما همچنین خورشیدهایی وجود دارند که بدون گرما میدرخشند.
تریلیونها تریلیون سالی که یک خورشید معمولی مداوماً گرما و نور ساطع خواهد کرد به خوبی نشانگر انبار عظیم انرژی است که هر واحد ماده دارا میباشد. انرژی واقعی که در این ذرات نامرئی مادۀ فیزیکی ذخیره شده است تقریباً غیرقابل تصور است. و این انرژی هنگامی که در معرض فشار عظیم گرما و فعالیتهای مربوطۀ انرژی که در داخل خورشیدهای سوزان وجود دارد قرار میگیرد تقریباً به طور کامل به صورت نور موجودیت مییابد. باز شرایط دیگر این خورشیدها را قادر میسازد که بخش عمدۀ انرژی فضایی را که در مدارهای تثبیت شدۀ فضایی به سوی آنها میآید دگرگون سازند و بیرون افکنند. بسیاری از فازهای انرژی فیزیکی و کلیۀ اشکال ماده به دینامهای خورشیدی جذب میشوند و متعاقباً توسط آنها تقسیم میشوند. خورشیدها بدین طریق به صورت شتاب دهندگان محلیِ گردش انرژی به کار گرفته میشوند، و به عنوان ایستگاههای اتوماتیک کنترل نیرو عمل میکنند.
ابرجهان اُروانتان با بیش از ده تریلیون خورشید مشتعل نورانی و گرم میشود. این خورشیدها ستارگان سیستم قابل مشاهدۀ نجومی شما هستند. بیش از دو تریلیون از آنها دورتر و کوچکتر از آن هستند که بتوانند از یورنشیا دیده شوند. اما در جهان بنیادین به همان اندازه خورشید وجود دارد که در اقیانوسهای کرۀ شما لیوانهای آب وجود دارد.
جزایر تاریک فضا. اینها خورشیدهای مرده و سایر انبوهشهای بزرگ ماده هستند که فاقد نور و گرما میباشند. جزایر تاریک گاهی اوقات از اندازۀ عظیم برخوردارند و تأثیر قدرتمندی در توازن جهان و سیطره بر انرژی اعمال میکنند. غلظت برخی از این تودههای بزرگ تقریباً غیرقابل باور است. و این تمرکز بزرگ جرم این جزایر تاریک را قادر میسازد به صورت چرخهای قدرتمند تعادل عمل نمایند، و سیستمهای بزرگ همسایه را به طور مؤثر مهار کنند. آنها توازن جاذبۀ نیرو را در بسیاری کواکب حفظ میکنند؛ بسیاری سیستمهای فیزیکی که در غیر این صورت در خورشیدهای مجاور به سرعت به سوی نابودی سرازیر خواهند شد در چنگال جاذبۀ این جزایر نگاهبان تاریک به گونهای استوار نگاه داشته شدهاند. به دلیل این کارکرد است که ما میتوانیم مکان آنها را به طور دقیق مشخص کنیم. ما کشش جاذبۀ اجسام درخشنده را اندازهگیری کردهایم، و از این رو میتوانیم اندازه و مکان دقیق جزایر تاریک فضا را که با کارکردی بسیار مؤثر برای حفظ ثبات یک سیستم مشخص در مسیرش عمل میکنند محاسبه کنیم.
اجسام فرعی فضایی. شهابها و سایر ذرات کوچک ماده که در فضا جاری و در حال تکاملند در بر گیرندۀ یک انبوهش عظیم انرژی و مادۀ مادی هستند.
بسیاری از ستارگان دنبالهدار از نوادگان تثبیت ناشدۀ سرکش چرخهای خورشیدی مادر هستند که به تدریج تحت کنترل خورشید مرکزی حاکم آورده میشوند. ستارگان دنبالهدار همچنین از منشأهای بیشمار دیگری برخوردارند. دنبالۀ یک ستارۀ دنبالهدار به علت واکنش الکتریکی گازهای بسیار بسط یافتۀ آن و به علت فشار واقعی نور و سایر انرژیهایی که از خورشید ساطع میشوند خلاف جهت جسم یا خورشید جذب کننده را نشانه میگیرد. این پدیده در بر گیرندۀ یکی از شواهد مثبت واقعیت نور و انرژیهای مربوط به آن میباشد؛ آن نشان میدهد که نور از وزن برخوردار است. نور یک مادۀ واقعی است، نه صرفاً امواج فرضی اتر.
سیارات. اینها انبوهشهای بزرگتر ماده هستند که به دور یک خورشید یا یک جسم فضایی دیگر یک مدار را دنبال میکنند؛ دامنۀ اندازۀ آنها از خرده سیارات تا کرات غول پیکر گازی، مایع، یا جامد است. کرات سردی که از طریق مونتاژ مواد فضایی شناور ساخته شدهاند، هنگامی که بر حسب اتفاق در یک رابطۀ صحیح با یک خورشید نزدیک قرار گیرند، ایدهآلترین سیارات برای جای دادن سکنۀ هوشمند میباشند. به عنوان یک قاعده خورشیدهای مرده برای حیات مناسب نیستند؛ آنها معمولاً از یک خورشید زنده و مشتعل بسیار دور هستند، و علاوه بر این، آنها مجموعاً بسیار حجیم هستند؛ جاذبۀ آنها در سطح فوقالعاده است.
در ابرجهان شما از هر چهل سیارۀ سرد حتی یکی هم با موجودات نوع شما قابل سکونت نیست. و البته خورشیدهای فوق حرارت یافته و کرات منجمد دور افتاده برای جای دادن حیات بالاتر نامناسبند. در منظومۀ شمسی شما فقط سه سیاره برای جای دادن حیات در حال حاضر مناسب است. یورنشیا از نظر اندازه، غلظت، و مکان از بسیاری جهات برای سکونت بشری ایدهآل است.
قوانین کنش انرژی فیزیکی اساساً جهانی هستند، اما تأثیرات محلی روی شرایط فیزیکی که در تک تک سیارات و در سیستمهای محلی حاکمند تأثیر زیادی دارند. یک تنوع تقریباً بیپایانی از حیات مخلوق و سایر جلوههای زنده کرات بیشمار فضا را تعیین ویژگی مینماید. با این وجود نقاط مشخص تشابه در یک گروه از کراتی که در یک سیستم مفروض به هم مربوطند وجود دارد، در حالی که یک الگوی جهانیِ حیات هوشمند نیز وجود دارد. در میان آن سیستمهای سیارهای که به مدار فیزیکی یکسان تعلق دارند، و یکدیگر را در گردشی بیپایان به دور دایرۀ جهانها از نزدیک دنبال میکنند روابطی فیزیکی وجود دارد.
در حالی که هر دولت ابرجهان در نزدیکی مرکز جهانهای تکاملیِ قطعۀ فضایی خود بر مسند حکومت نشسته است، کرهای را اشغال میکند که مطابق طرح و نقشه ساخته شده و توسط شخصیتهای معتبر از سکنه پر شده است. این کراتِ ستاد مرکزی، کرات معماری شده هستند، اجسامی فضایی که به طور اختصاصی برای مقصود ویژۀ خود ساخته شدهاند. این کرات در حالی که در نور خورشیدهای مجاور سهیم هستند، به طور مستقل نور و گرما دریافت میکنند. هر یک از آنها دارای خورشیدی است که مثل اقمار بهشت نور بدون گرما ساطع میکند، در حالی که هر یک با گردش جریانات مشخص انرژی در نزدیکی سطح کره گرمایش تأمین میشود. این کرات ستاد مرکز به یکی از سیستمهای بزرگتری که در مرکز نجومی ابرجهانهای مربوطۀ خود واقع شده است تعلق دارند.
زمان در ستادهای مرکزی ابرجهانها استاندارد شده است. روز استاندارد ابرجهان اُروانتان برابر با تقریباً سی روز به وقت یورنشیا است، و سال اروانتان برابر با یکصد روز استاندارد میباشد. این سال یوورسا در ابرجهان هفتم استاندارد میباشد، و بیست و دو دقیقه کوتاهتر از سه هزار روز به وقت یورنشیا میباشد، در حدود هشت و یک پنجم سالهای شما.
کرات ستاد مرکزی هفت ابرجهان در طبیعت و شکوه بهشت، که الگوی مرکزی کامل آنها است، سهیم هستند. در واقع، تمامی کرات ستاد مرکزی بهشت گونه هستند. آنها به راستی منزلگاههای بهشتی میباشند، و اندازۀ مادی، زیبایی مورانشیایی، و شکوه روحی آنان از جروسم تا جزیرۀ مرکزی افزایش مییابد. و تمامی اقمار این کرات ستاد مرکز نیز کرات معماری شده هستند.
هر فاز از آفرینش مادی و روحی برای کرات گوناگون ستاد مرکزی فراهم شده است. در این کرات میعادگاهِ جهانها انواع موجودات مادی، مورانشیایی، و روحی منزل یافتهاند. همینطور که مخلوقات انسانی در جهان صعود میکنند، و از قلمروهای مادی به روحی عبور میکنند، هرگز قدردانی و لذت خود را از سطوح پیشین وجودشان از دست نمیدهند.
جروسم، ستاد مرکزی سیستم محلی سِتانیای شما، از هفت کرۀ فرهنگ انتقالی خود برخوردار است. به دور هر یک از آنها هفت قمر گردش میکند، و در میان آنها هفت کرات نگاهداری قصرِ مورانشیا، اولین منزلگاه انسان پس از مرگ، واقع شده است. عبارت بهشت، آنطور که در یورنشیا مورد استفاده قرار گرفته، گاهی اوقات به معنی این هفت کرات قصر بوده است، که اولین کرۀ قصر به صورت اولین بهشت، و به همین ترتیب تا هفتمین کره نامگذاری شدهاند.
ایدنشیا، ستاد مرکزی کوکبۀ نرلاشیادکِ شما، هفتاد قمر فرهنگ معاشرتی و آموزشی خود را دارد، و فرازگرایان به دنبال تکمیل تجهیز، یگانگی، و تحقق شخصیت در نظام جروسم در آن موقتاً اقامت میکنند.
سلوینگتون، پایتخت نبادان، جهان محلی شما، توسط ده خوشۀ دانشگاهی که هر یک دارای چهل و نه کره میباشد احاطه شده است. انسان به دنبال معاشرتی شدنش در کوکبه از این پس به معنویت دست مییابد.
یوماینرِ سوم، اِنسا، ستاد مرکزی ناحیۀ فرعی شما، با هفت کرۀ مطالعات بالاتر فیزیکی حیات فرازگرایانه احاطه شده است.
یومیجرِ پنجم، اِسپلاندون، ستاد مرکزی ناحیۀ اصلی شما، توسط هفتاد کرۀ آموزش پیشرفتۀ عقلانی ابرجهان احاطه شده است.
یوورسا، ستاد مرکزی اروانتان، ابرجهان شما، توسط هفت دانشگاه بالاتر آموزش پیشرفتۀ معنوی برای مخلوقات صاحب ارادۀ فرازگرا به طور بلافصل احاطه شده است. هر یک از این هفت خوشه از کرات شگفتانگیز شامل هفتاد کرۀ ویژه است که هزاران هزار مؤسسه و سازمان سرشار را در بر میگیرد که به آموزش جهانی و فرهنگ روحی تخصیص یافتهاند، و رهنوردان زمان به منظور آمادگی برای پرواز طولانیشان به هاونا در آنها آموزش مجدد یافته و مورد بازبینی قرار میگیرند. رهنوردان تازه وارد زمان همیشه در این کرات مربوطه مورد پذیرش قرار میگیرند، اما فارغالتحصیلانِ در حال عزیمت همیشه مستقیماً از سواحل یوورسا به هاونا اعزام میشوند.
یوورسا برای تقریباً یک تریلیون کرۀ مسکونی یا قابل سکونت، ستاد مرکزی روحی و اداری میباشد. شکوه، عظمت، و کمال پایتخت اروانتان فراتر از هر یک از شگفتیهای آفرینشهای زمان و فضا میباشد.
اگر تمامی جهانهای محلیِ طرحریزی شده و اجزای تشکیل دهندۀ آنها تثبیت شوند، اندکی کمتر از پانصد میلیارد کرۀ معماری شده در هفت ابرجهان وجود خواهد داشت.
کرات ستاد مرکزی ابرجهانها طوری ساخته شدهاند که بتوانند برای مناطق گوناگون خود به صورت تنظیم کنندگان مؤثر نیرو و انرژی عمل کنند، و برای جهت دادن انرژی به جهانهای محلی تشکیل دهندۀ خود به عنوان نقاط کانونی عمل کنند. آنها روی توازن و کنترل انرژیهای فیزیکی که در فضای سازمان یافته جاری است تأثیر قدرتمندی اعمال میکنند.
کارکردهای تنظیمیِ بیشتری توسط مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی ابرجهان، موجودات زنده و نیمه زندۀ هوشمندی که برای این مقصود مشخص به وجود آمدهاند، انجام میگیرد. فهم این مراکز نیرو و کنترلگران دشوار است؛ رستههای پایینتر ارادی نیستند، آنها از اراده برخوردار نیستند، آنها انتخاب نمیکنند، کارکردهای آنها بسیار هوشمندانه ولی ظاهراً اتوماتیک و ذاتی سازمان بسیار تخصصی آنها است. مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی ابرجهانها سرپرستی و کنترل جزئی سی سیستم انرژی را که حوزۀ گراویتا را در بر میگیرند به عهده دارند. مدارهای انرژی فیزیکی که توسط مراکز نیروی یوورسا مورد نظارت واقع میشوند به اندکی بیش از 968 میلیون سال نیاز دارند تا گردش به دور ابرجهان را تکمیل سازند.
انرژی در حال تکامل از ماده برخوردار است؛ آن وزن دارد، گر چه وزن همیشه نسبی است، و به سرعت چرخش، جرم، و ضد جاذبه وابسته است. جرم در ماده به کند ساختن سرعت در انرژی متمایل است؛ و سرعت همه جا حاضرِ انرژی اینها را نمایندگی میکند: عطیۀ آغازین سرعت، منهای کند شدن توسط جرمی که در حین انتقال مورد مواجهه واقع شده است، به علاوۀ کارکرد تنظیم کنندۀ کنترلگران زندۀ انرژی ابرجهان و نفوذ فیزیکی اجسام بسیار حرارت یافته یا شدیداً شارژ شدۀ مجاور.
طرح جهانی برای حفظ توازن میان ماده و انرژی، ساختن و نابودی ابدی واحدهای کوچکتر ماده را ضروری میسازد. مدیران نیروی جهان از توان تغلیظ و حفظ، یا منبسط و رها ساختن کمیتهای متغیر انرژی برخوردارند.
اگر به خاطر این دو عامل نبود، در یک مدت مکفی از تأثیر کند کننده، جاذبه سرانجام تمامی انرژیها را به ماده تبدیل میساخت: اول، به دلیل تأثیرات ضد جاذبۀ کنترلگران انرژی، و دوم، به این دلیل که مادۀ سازمان یافته تحت شرایط مشخصی که در ستارگان بسیار داغ یافت میشود و تحت شرایط ویژۀ فضا در نزدیکی اجسام بسیار انرژی یافتۀ سردِ مادۀ متراکم، به متلاشی شدن تمایل دارد.
هنگامی که جرم بیش از حد انبوه میشود و انرژی را به عدم توازن تهدید میکند، کنترلگران فیزیکی برای تخلیۀ مدارهای فیزیکی نیرو دخالت میکنند، مگر این که تمایل بیشترِ خود جاذبه برای مادی ساختن بیش از حد انرژی توسط به وقوع پیوستن یک تصادم بین غولهای مردۀ فضا خنثی شود، و لذا در یک لحظه انباشتگیهای فزایندۀ جاذبه را به طور کامل از میان ببرد. در این رخدادهای تصادمی مقادیر عظیم ماده به طور ناگهانی به نادرترین شکل انرژی تبدیل میشوند، و تقلا برای توازن جهانی از نو آغاز میشود. نهایتاً سیستمهای فیزیکی بزرگتر ثبات مییابند، از نظر فیزیکی تثبیت میشوند، و به داخل مدارهای توازن یافته و تثبیت شدۀ ابرجهانها نوسان میکنند. به دنبال این رخداد در چنین سیستمهای تثبیت شده تصادمات بیشتر یا دگرگونیهای ویران کنندۀ دیگری رخ نمیدهد.
در مواقع انرژی زیاد اختلالات نیرویی و نوسانات گرمایی وجود دارد که با تجلیهای الکتریکی همراه است. در مواقع انرژی کم تمایلات افزایش یافتهای برای ماده وجود دارد که انبوهش یابد، تغلیظ شود، و در مدارهایی که به طور حساس متوازن هستند از کنترل خارج شود، با تعدیلات جذر و مدی یا تصادمی حاصله، که توازن میان انرژی در حال گردش و مادۀ عملاً ثبات یافتهتر را به سرعت به حالت نخست باز میگردانند. یکی از وظایف مشاهدهگران ستارگان آسمان، پیشبینی و یا فهم چنین رفتار محتمل خورشیدهای مشتعل و جزایر تاریک فضا است.
ما قادریم بخش عمدۀ قوانینی را که بر توازن جهان حاکم است بشناسیم و عمدۀ آن چیزی را که به ثبات جهان مربوط است پیشبینی کنیم. پیشبینیهای ما عملاً قابل اتکا هستند، اما ما همیشه با نیروهای مشخصی مواجه میشویم که با قوانین کنترل انرژی و کنش ماده که برای ما شناخته شده باشد به طور کامل قابل بررسی نیستند. همینطور که ما از بهشت به سوی بیرون در جهانها حرکت میکنیم قابل پیشبینی بودن تمامی پدیدههای فیزیکی به طور فزاینده دشوار میشود. همینطور که ما به فراسوی مرزهای سرپرستی شخصی حکمرانان بهشت گذر میکنیم، در انطباق با استانداردهای تثبیت شده و تجربۀ کسب شده در ارتباط با مشاهداتی که منحصراً به پدیدههای فیزیکیِ سیستمهای نجومی مجاور مربوط است، با ناتوانی فزایندۀ محاسباتی رو به رو میشویم. حتی در قلمرو هفت ابرجهان ما در میان کارکردهای نیرویی و واکنشهای انرژی زندگی میکنیم که بر تمامی حوزههای ما سایه افکنده است و با توازن یگانه در تمامی نواحی فضای بیرونی امتداد مییابد.
ما هر چه بیشتر به خارج میرویم، با قطعیت بیشتر با آن پدیدههای متغیر و غیرقابل پیشبینی مواجه میشویم که به گونهای خطاناپذیر ویژگی کارکردهای غیرقابل فهم حضور مطلقها و الوهیتهای تجربی است. و این پدیدهها باید نشانگر یک کنترل فراگیر جهانی روی تمامی چیزها باشد.
ابرجهان اروانتان ظاهراً اکنون دارد از حرکت باز میایستد؛ جهانهای بیرونی به نظر میرسد برای فعالیتهای بینظیر آینده در حال تکاپو هستند؛ جهان مرکزی هاونا برای ابد ثبات یافته است. جاذبه و فقدان گرما (سرما) ماده را سازمان داده و به هم پیوسته نگاه میدارند؛ گرما و ضدجاذبه ماده را مختل ساخته و انرژی را پراکنده میسازند. مدیران زندۀ نیرو و سازمان دهندگان نیرو راز کنترل ویژه و هدایت هوشمندانۀ دگرگونی بیپایان ساخت، نابودی، و بازسازی جهان هستند. ممکن است سحابیها پراکنده شوند، خورشیدها بسوزند، سیستمها ناپدید گردند، سیارات نابود شوند، اما جهانها از حرکت باز نمیایستند.
در واقع مدارهای جهانی بهشت قلمروهای هفت ابرجهان را فرا گرفتهاند. این حضور مداری از این قرار است: جاذبۀ شخصیت پدر جهانی، جاذبۀ روحی پسر جاودان، جاذبۀ ذهنی عامل مشترک، و جاذبۀ مادی جزیرۀ جاودان.
علاوه بر مدارهای جهانی بهشت و علاوه بر کارکردهای حضوریِ مطلقها و الوهیتهای تجربی، در درون سطح فضاییِ ابرجهان، فقط دو بخش مدار انرژی یا تفکیک نیرویی عمل میکند: مدارهای ابرجهان و مدارهای جهان محلی.
مدارهای ابرجهان:
1- مدار یگانهساز اطلاعاتی یکی از هفت ارواح استاد بهشت. این مدار ذهن کیهانی به یک ابرجهان تنها محدود میباشد.
2- مدار بازتاب - خدماتی هفت روح بازتاب در هر ابرجهان.
3- مدارهای سرّی ناصحان اسرارآمیز، که از طریق دیوینینگتون به گونهای به پدر جهانی در بهشت مرتبط هستند و به او راه میبرند.
4- مدار ارتباط متقابل پسر جاودان با پسران بهشتی او.
5- حضور برق آسای روح بیکران.
6- پخش برنامههای بهشت، گزارشات فضایی هاونا.
7- مدارهای انرژی مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی.
مدارهای جهان محلی:
1- روح اعطایی پسران بهشت، تسلی دهندۀ کرات اعطایی. روح حقیقت، روح میکائیل در یورنشیا.
2- مدار خادمان الهی، ارواح مادر جهان محلی، روحالقدس کرۀ شما.
3- مدار اطلاعاتی - خدماتی یک جهان محلی، شامل حضور کارکرد متنوع ارواح یاور ذهن.
هنگامی که چنین توازن روحی در یک جهان محلی پدید میآید، طوری که مدارهای انفرادی و جمعی آن از مدارهای ابرجهان غیرقابل تمیز میشوند، هنگامی که چنین هویت کارکرد و یگانگی خدماتی در واقع مستولی میشود، آنگاه جهان محلی فوراً به مدارهای تثبیت شدۀ نور و حیات نوسان میکند، و به یکباره برای پذیرش به داخل کنفدراسیون روحیِ اتحاد کمال یافتۀ اَبَرآفرینش واجد شرایط میشود. شرایط پذیرش به شوراهای قدمای ایامها، عضویت در کنفدراسیون ابرجهان از این قرار است:
1- ثبات فیزیکی. ستارگان و سیارات یک جهان محلی باید در توازن باشند؛ ادوار دگرگونی بلافصل ستارهای باید به سر رسیده باشد. جهان باید در یک مسیر مشخص پیش رود؛ مدار آن باید به طور ایمن و سرانجام تثبیت شده باشد.
2- وفاداری معنوی. باید یک وضعیت به رسمیت شناختن جهانی و وفاداری نسبت به پسر عالی مقام خداوند که سرپرستی امور چنین جهان محلی را به عهده دارد وجود داشته باشد. باید یک وضعیت همکاری موزون میان تک تک سیارات، سیستمها، و کواکب تمامی جهان محلی به وجود آمده باشد.
جهان محلی شما حتی به عنوان رستۀ فیزیکی تثبیت شدۀ متعلق به ابرجهان محسوب نمیشود، تا چه رسد به عنوان عضو ثابت در خانوادۀ به رسمیت شناخته شدۀ معنوی ابردولت. اگر چه نبادان هنوز در یوورسا نمایندگی ندارد، ما که در دولت ابرجهان هستیم گهگاه طی مأموریتهای ویژه به کرات آن اعزام میشویم، حتی آنطور که من مستقیماً از یوورسا به یورنشیا آمدهام. ما هر یاری ممکن را به مدیران و حکمرانان شما در حل مشکلات دشوارشان میرسانیم؛ ما مایلیم ببینیم که جهان شما برای پذیرش کامل به آفرینشهای مربوطۀ خانوادۀ ابرجهان واجد شرایط شود.
ستاد مرکزی ابرجهانها جایگاههای دولت والای روحی قلمروهای زمان و فضا هستند. شاخۀ اجرایی ابردولت که منشأ در شوراهای تثلیث دارد به طور بلافصل توسط یکی از هفت روح استاد که سرپرستی عالی دارند هدایت میشود. آنها موجوداتی هستند که از طریق هفت مدیر کل که در هفت کرات ویژۀ روح بیکران، بیرونیترین اقمار بهشت، مستقرند بر مسند اتوریتۀ بهشت مینشینند و ابرجهانها را سرپرستی میکنند.
ستاد مرکزی ابرجهانها مکان اقامت ارواح بازتاب و یاوران تصویر بازتاب هستند. این موجودات شگفتانگیز از این موقعیت میانی کارکردهای عظیم بازتابگرانۀ خود را هدایت میکنند، و بدین ترتیب به جهان مرکزی در بالا و جهانهای محلی در پایین یاری میرسانند.
سرپرستی هر ابرجهان را سه قدیمالایام، رئیسان مشترک اجرایی ابردولت، به عهده دارد. شاخۀ اجرایی کادر دولت ابرجهان شامل هفت گروه متفاوت میباشد:
1- قدمای ایامها.
2- کامل کنندگان خرد.
3- مشاوران الهی.
4- بازرسان جهانی.
5- پیامآوران توانمند.
6- آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند.
7- آنهایی که بدون نام و شماره هستند.
سه قدیمالایام توسط سپاهی از یک میلیارد کامل کنندۀ خرد، که سه میلیارد مشاور الهی به آنان مرتبطند، به طور بلافصل یاری میشوند. یک میلیارد بازرس جهانی به هر دولت ابرجهان متصل است. این سه گروه شخصیتهای همتراز تثلیث هستند، که به طور مستقیم و الهی در تثلیث بهشت منشأ دارند.
سه رستۀ باقیمانده، پیامآوران توانمند، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، و آنهایی که بدون نام و شماره هستند، انسانهای جلال یافتۀ فرازگرا هستند. اولین گروه این رستهها از درون نظام فرازگرا بالا آمد و در ایام گرندفاندا از هاونا عبور نمود. آنها به دنبال دستیابی به بهشت در سپاه نهایت گرد آمدند، توسط تثلیث بهشت پذیرفته شدند، و متعاقباً به خدمت آسمانی قدمای ایامها تخصیص داده شدند. این سه رسته، به عنوان یک طبقه، به عنوان پسران تثلیث یافتۀ پیشرفت شهرت دارند. آنها از منشأ دوگانه اما اکنون حاوی خدمت تثلیث هستند. شاخۀ اجرایی دولت ابرجهان بدین گونه گسترش یافت تا فرزندان جلال یافته و کامل شدۀ کرات تکاملی را شامل شود.
شورای هماهنگی ابرجهان شامل هفت گروه اجرایی که در سطور پیشین از آنها نام برده شد و حکمرانان ناحیهای زیرین و سرپرستان منطقهای دیگر میشود:
1- کمالهای ایامها — حکمرانان ناحیههای اصلی ابرجهان.
2- جدیدهای ایامها — مدیران ناحیههای فرعی ابرجهان.
3- اتحادهای ایامها — مشاوران بهشت برای حکمرانان جهانهای محلی.
4- مؤمنان ایامها — مشاوران بهشت برای حکمرانان والامرتبۀ دولتهای کوکبه.
5- پسران آموزگار تثلیث که ممکن است بر حسب تصادف در ستاد مرکزی ابرجهانها در مأموریت باشند.
6- جاودانههای ایامها که ممکن است بر حسب اتفاق در ستاد مرکزی ابرجهانها حاضر باشند.
7- هفت یاور بازتاب تصویر — سخنگویان هفت روح بازتاب و از طریق آنها نمایندگان هفت روح استاد بهشت.
یاوران بازتاب تصویر همچنین به عنوان نمایندگان گروههای بیشمار از موجوداتی که در دولتهای ابرجهان مؤثر هستند، ولی در حال حاضر به دلایل گوناگون در ظرفیتهای انفرادیشان به طور کامل فعال نیستند عمل میکنند. تجلی شخصیت در حال تکامل ایزد متعال در ابرجهان، سرپرستان شایستۀ متعال، نایبان مشروط غائی، بازتابگران بینام مرتبط مجستان، و نمایندگان فوق شخصی روحی پسر جاودان جزو این گروه هستند.
تقریباً در تمامی لحظات این امکان وجود دارد که نمایندگان کلیۀ گروههای موجودات آفریده شده در کرات ستاد مرکزی ابرجهانها یافت شوند. کار خدماتی روزانۀ ابرجهانها توسط سِکِنافیم توانمند و توسط اعضای دیگر خانوادۀ بسیار بزرگ روح بیکران اجرا میشود. در کار این مراکز شگفتانگیزِ اداره، کنترل، خدمت، و قضاوت اجرایی ابرجهان، موجودات هوشمند هر گسترۀ حیات جهانی با سرویس مؤثر، ادارۀ خردمندانه، خدمت مهرآمیز، و قضاوت عادلانه درآمیختهاند.
ابرجهانها هیچ گونه نمایندگی در حد سفیر ندارند؛ آنها کاملاً نسبت به هم منزوی هستند. آنها تنها از طریق ادارۀ اطلاعات بهشت که توسط هفت روح استاد نگاهداری میشود از امور متقابل یکدیگر مطلع میشوند. حکمرانان آنها صرف نظر از آنچه که در مناطق دیگر آفرینش جهانی ممکن روی دهد در شوراهای خردمندی الهی برای سعادت ابرجهانهای خویش کار میکنند. این انزوای ابرجهانها تا زمانی که هماهنگی آنها از طریق واقعیتیابی کاملتر شخصیت و حاکمیت ایزد متعال تجربی در حال تکامل تحقق یابد ادامه خواهد یافت.
در کراتی همچون یوورسا است که موجوداتی که نمایندگی استبداد کمال و دمکراسی تکامل را دارا میباشند به طور رو در رو دیدار میکنند. شاخۀ اجرایی ابردولت در قلمروهای کمال منشأ مییابد؛ شاخۀ قضایی از شکوفایی جهانهای تکاملی سرچشمه میگیرد.
مجمع مشورتی ابرجهان به کرۀ ستاد مرکزی محدود میباشد. این شورای قانونگذاری یا مشورتی شامل هفت مجلس است، و هر جهان محلی که به شوراهای ابرجهان پذیرفته میشود برای هر یک از آنها یک نمایندۀ بومی انتخاب میکند. این نمایندگان از میان فارغالتحصیلان رهنورد فرازگرای اروانتان که در یوورسا اقامت موقت دارند و برای انتقال به هاونا اعتبار یافتهاند توسط شوراهای بالای چنین جهانهای محلی انتخاب میشوند. دورۀ متوسط برای خدمت در حدود یکصد سال زمان استاندارد ابرجهان میباشد.
من هرگز از یک عدم توافق میان هیئت رئیسۀ اروانتان و مجمع یوورسا اطلاع نیافتهام. در تاریخ ابرجهانِ ما مجمع مشورتی هرگز تاکنون توصیهای نکرده که بخش اجرایی ابردولت در اجرای آن حتی مکث کند. همیشه کاملترین توازن و توافق کاری حاکم بوده است، و این تماماً گواه این واقعیت است که موجودات تکاملی به راستی میتوانند به اوج خردمندی کامل شدهای دست یابند که آنان را برای همراهی با شخصیتهای برخوردار از منشأ کامل و طبیعت الهی واجد شرایط میسازد. وجود مجامع مشورتی در ستاد مرکزی ابرجهان نشانگر خرد است، و حاکی از پیروزی غائی تمامی ایدۀ عظیم تکاملی پدر جهانی و پسر جاودان او میباشد.
هنگامی که ما از شاخههای اجرایی و مشورتی دولت یوورسا صحبت میکنیم، شما میتوانید از مقایسۀ برخی از اشکال دولت مدنی یورنشیا استدلال کنید که ما باید یک شاخۀ سوم یا قضایی داشته باشیم، و همینطور است؛ اما آن از یک کادر جداگانه برخوردار نیست. دادگاههای ما بدین صورت تشکیل شدهاند: مطابق سرشت و سنگینی پرونده، یک قدیمالایامها، یک کامل کنندۀ خرد، یا یک مشاور الهی ریاست آن را به عهده دارد. شواهد به نفع یا بر علیه یک فرد، یک سیاره، سیستم، کوکبه، یا جهان توسط بازرسان عرضه و تفسیر میشود. دفاعیۀ فرزندان زمان و سیارات تکاملی توسط پیامآوران توانمند، ناظران رسمی دولت ابرجهان برای جهانهای محلی و سیستمها ارائه میشود. شیوۀ برخورد دولت بالاتر به وسیلۀ آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند به نمایش درمیآید. و معمولاً رأی دادگاه توسط کمیسیونی که اندازۀ متغیر دارد تدوین میشود و شامل تعداد برابری از آنهایی که بدون نام و شماره هستند و یک گروه از شخصیتهای بادرایت که از مجمع مشورتی انتخاب شدهاند میشود.
دادگاههای قدمای ایامها دیوانهای بالای تجدید نظر برای صدور رأی روحی تمامی جهانهای تشکیل دهنده میباشند. پسران خود مختار جهانهای محلی در قلمروهای خود از قدرت کامل برخوردارند؛ آنها فقط تا جایی که به طور داوطلبانه برای مشاوره یا صدور رأی قدمای ایامها امور را احاله میکنند تحت فرمان ابردولت هستند، به جز در مواردی که به نابودی مخلوقات صاحب اراده مربوط میشود. منشأ فرامین قضاوت در جهانهای محلی است، اما احکامی که به نابودی مخلوقات صاحب اراده مربوط میشود همیشه در ستاد مرکزی ابرجهان تدوین و از آنجا اجرا میشود. پسران جهانهای محلی میتوانند نجات انسان فانی را مقرر دارند، اما فقط قدمای ایامها میتوانند در امور مربوط به حیات جاودان و مرگ بر مسند قضاوت اجرایی بنشینند.
در کلیۀ اموری که به دادرسی و ارائۀ شواهد نیاز ندارد، قدمای ایامها یا همکاران آنها تصمیم میگیرند، و صدور این احکام همیشه به اتفاق آرا است. ما در اینجا با شوراهای کامل سر و کار داریم. در صدور رأی این محکمات متعالی و فرازمند هیچ عدم توافق یا دیدگاه اقلیت وجود ندارد.
ابردولتها با برخی استثناهای اندک روی همه چیز و همۀ موجوداتی که در قلمرو مربوط به آنها قرار دارد دادرسی اعمال میکنند. از صدور احکام و تصمیمات مراجع ابرجهان هیچ استینافی وجود ندارد، زیرا آنها نظرات مورد توافق قدمای ایامها و آن روح استادی که مسئولیت سرنوشت ابرجهان مربوطه را از بهشت به عهده دارد نمایندگی میکنند.
یک ناحیۀ اصلی شامل حدوداً یک دهم یک ابرجهان میشود و در بر گیرندۀ یکصد ناحیۀ فرعی، ده هزار جهان محلی، و در حدود یکصد میلیارد کرۀ قابل سکونت میباشد. این ناحیههای اصلی توسط سه کمالهای ایامها، شخصیتهای متعال تثلیث، سرپرستی میشوند.
دادگاههای کمالهای ایامها بسیار مثل دادگاههای قدمای ایامها هستند به جز این که آنها بر مسند روحی قلمروها نمینشینند. کار این دولتهای ناحیۀ اصلی عمدتاً به وضعیت عقلانی یک آفرینش گسترده مربوط است. ناحیههای اصلی کلیۀ اموری را که در ابرجهان از اهمیت برخوردارند، سرشت عادی و اداری دارند، و به طور بلافصل به سرپرستی روحی قلمروها یا کارکرد طرحهای صعود انسانیِ فرمانروایان بهشت مربوط نیستند نگاهداری میکنند، مورد داوری قرار میدهند، توزیع میکنند، و برای گزارش به دادگاههای قدمای ایامها جدولبندی میکنند. کادر دولت یک ناحیۀ اصلی از کادر ابرجهان متفاوت نیست.
همانطور که اقمار شکوهمند یوورسا درگیر آمادگی نهایی روحی شما برای هاونا هستند، هفتاد قمر یومیجر پنجم وقف آموزش و تکامل عقلانی شما در ابرجهان میباشند. موجودات خردمندی که برای آماده سازی انسانهای زمان برای پیشرفت بیشترشان به سوی دوران زندگانی ابدی به طور خستگی ناپذیر تلاش میکنند از سراسر اروانتان در اینجا گرد آمدهاند. بخش عمدۀ این آموزش انسانهای فرازگرا در هفتاد کرۀ مطالعه صورت میگیرد.
ریاست دولتهای ناحیۀ فرعی به عهدۀ سه جدیدهای ایامها میباشد. دولت آنها عمدتاً درگیر کنترل فیزیکی، یگانه سازی، ثبات، و هماهنگی روزمرۀ ادارۀ جهانهای محلی تشکیل دهنده میباشد. هر ناحیۀ فرعی در بر گیرندۀ تا یکصد جهان محلی، ده هزار کوکبه، یک میلیون سیستم، یا در حدود یک میلیارد کرۀ قابل سکونت میباشد.
کرات ستاد مرکزی ناحیۀ فرعی میعادگاه بزرگ کنترلگران استاد فیزیکی میباشد. این کرات ستاد مرکزی توسط هفت کرۀ آموزشی که مدارس ورودی ابرجهان را تشکیل میدهند و مراکز آموزشی برای دانش فیزیکی و اداری پیرامون جهان جهانها هستند احاطه شدهاند.
سرپرستان دولتهای ناحیۀ فرعی تحت حوزۀ اختیار بلافصل حکمرانان ناحیۀ اصلی قرار دارند. جدیدهای ایامها گزارش کلیۀ مشاهدات را دریافت میکنند و کلیۀ توصیههایی را که از اتحادهای ایامها که به عنوان ناظران و مشاوران تثلیث در کرات ستاد مرکزی جهانهای محلی مستقرند و از مؤمنان ایامها که به طور مشابه به شوراهای والامرتبهها در ستاد مرکزی کواکب وصل هستند به ابرجهان میرسد هماهنگی میکنند. کلیۀ این گزارشات به کمالهای ایامها در ناحیههای اصلی فرستاده میشوند، و متعاقباً به دادگاههای قدمای ایامها منتقل میشوند. نظام تثلیث بدین طریق از کواکب جهانهای محلی تا ستاد مرکزی ابرجهان امتداد مییابد. ستاد مرکزی سیستمهای محلی نمایندۀ تثلیث ندارند.
هفت مقصود اصلی وجود دارد که در تکامل هفت ابرجهان در حال آشکار شدن است. هر مقصود اصلی در تکامل ابرجهان فقط در یکی از هفت ابرجهان کاملترین تجلی را مییابد، و از این رو هر ابرجهان یک کارکرد ویژه و یک سرشت بینظیر دارد.
اروانتان، ابرجهان هفتم، که جهان محلی شما به آن تعلق دارد، عمدتاً به خاطر اعطای عظیم و سخاوتمندانۀ خدمت بخشندۀ آن به انسانهای عالم شناخته شده است. آن به دلیل طریقۀ استیلای عدالتِ تعدیل شده با بخشندگی و سلطۀ قدرتِ مشروط شده با شکیبایی شهرت یافته است، در حالی که قربانیهای زمان آزادانه انجام میشوند تا ثبات ابدیت را تضمین نمایند. اروانتان جلوهگری جهانی مهر و بخشندگی است.
با این وجود بسیار دشوار است که برداشتمان را از طبیعت حقیقیِ مقصد تکاملی که در اروانتان در حال آشکار شدن است توصیف کنیم، اما میتوان از طریق بیان چنین نظر داد که در این ابرآفرینش ما احساس میکنیم که شش مقصود بینظیر تکامل کیهانی، آنطور که در شش ابرآفرینش مربوطه تجلی یافته است، در اینجا به هم مربوط میشوند تا یک معنی کامل بیابند؛ و به این دلیل است که گاهی ما حدس زدهایم که شخصیتیابی تکامل یافته و به اتمام رسیدۀ خدای متعال در تمامی شکوه تجربی قدرت عظیم و مطلقِ در آن هنگام دست یافتۀ او در آیندۀ دور و از یوورسا بر هفت ابرجهانِ کمال یافته استیلا خواهد یافت.
همانطور که طبیعت اروانتان بینظیر و سرنوشت آن منحصر به فرد است، هر یک از شش ابرجهان مربوط به آن نیز چنین هستند. با این وجود چیزهای زیادی که اکنون در اروانتان به وقوع میپیوندند برای شما آشکار نشده است، و از این جنبههای آشکار نشدۀ حیات در اروانتان بسیاری در ابرجهانِ دیگری کاملترین جلوه را مییابند. هفت مقصود تکامل ابرجهان در سراسر تمامی هفت ابرجهان در حال عمل است، اما هر ابرآفرینش فقط به یکی از این مقاصد کاملترین جلوه را ارائه خواهد کرد. برای فهم بیشتر این مقاصد ابرجهان، بخش عمدۀ آن چیزی را که شما نمیفهمید باید آشکار شود، و حتی در آن هنگام فقط شما اندکی از آن را میفهمید. تمامی این روایت فقط نگاهی اجمالی به آفرینش پهناوری را عرضه میدارد که کره و سیستم محلی شما بخشی از آن هستند.
کرۀ شما یورنشیا نامیده میشود، و شمارۀ 606 در گروه سیارهای یا سیستم سِتانیا است. این سیستم در حال حاضر 619 کرۀ مسکونی دارد، و بیش از دویست سیارۀ دیگر به گونهای مطلوب در حال تکاملند تا در یک زمان آینده کرات مسکونی شوند.
سِتانیا یک کرۀ ستاد مرکزی دارد که جروسم نامیده میشود، و سیستم شمارۀ بیست و چهار در کوکبۀ نرلاشیادک میباشد. کوکبۀ شما، نرلاشیادک، شامل یکصد سیستم محلی میباشد و یک کرۀ ستاد مرکزی دارد که ایدنشیا نام دارد. نرلاشیادک شمارۀ هفتاد در جهان نبادان میباشد. جهان محلی نبادان شامل یکصد کوکبه است و یک پایتخت دارد که به نام سلوینگتون شناخته شده است. جهان نبادان شمارۀ هشتاد و چهار در ناحیۀ فرعی اِنسا میباشد.
ناحیۀ فرعی اِنسا شامل یکصد جهان محلی است و یک پایتخت دارد که یوماینرِ سوم نامیده میشود. این ناحیۀ فرعی، شمارۀ سه در ناحیۀ اصلی اِسپلاندون میباشد. اِسپلاندون شامل یکصد ناحیۀ فرعی میباشد و یک کرۀ ستاد مرکزی دارد که یومیجر پنجم نامیده میشود. آن پنجمین ناحیۀ اصلی ابرجهان اُروانتان، هفتمین بخش جهان بزرگ، میباشد. بدین ترتیب شما میتوانید مکان سیارۀ خود را در طرح سازماندهی و ادارۀ جهان جهانها تعیین کنید.
شمارۀ کرۀ شما، یورنشیا، در جهان بزرگ 5٫342٫482٫337٫666 میباشد. این شمارۀ ثبت در یوورسا و در بهشت، شمارۀ شما در کاتالوگ کرات مسکونی، میباشد. من شمارۀ ثبت کرۀ فیزیکی را میدانم اما شمارۀ آن آنقدر عظیم است که برای ذهن انسانی اهمیت عملی اندکی دارد.
سیارۀ شما عضوی از یک کیهان غولآسا است؛ شما به یک خانوادۀ تقریباً بیکران از کرات تعلق دارید، اما کرۀ شما چنان به طور دقیق مورد سرپرستی واقع میشود و چنان به طور مهرآمیز تحت پرورش است که گویا تنها کرۀ مسکونی در تمامی وجود است.
[ارائه شده توسط یک بازرس جهانی که از یوورسا آمده است.]
هفت روح استاد بهشت شخصیتهای اصلی روح بیکران هستند. روح بیکران در این عمل خلاق هفتگانۀ خود - تکثیر کننده احتمالات مرتبطی را که به لحاظ محاسباتی ذاتی وجود واقعی سه شخص الوهیت بود کاملاً به اتمام رسانید. اگر به وجود آوردن تعداد بیشتری از ارواح استاد امکان پذیر بود، آنها آفریده میشدند، اما فقط هفت احتمال ارتباطی وجود دارد، و تنها هفت عدد ذاتی سه الوهیت هستند. و این امر روشن میسازد که چرا جهان به هفت بخش بزرگ کاری تقسیم شده است، و چرا اساساً عدد هفت در سازماندهی و ادارۀ آن بنیادین است.
از این رو هفت روح استاد منشأ در هفت شباهت زیرین دارند، و ویژگیهای جداگانۀ آنها از اینها ناشی میشود:
1- پدر جهانی.
2- پسر جاودان.
3- روح بیکران.
4- پدر و پسر.
5- پدر و روح.
6- پسر و روح.
7- پدر، پسر، و روح.
ما پیرامون عمل پدر و پسر در آفرینش ارواح استاد قدر بسیار اندکی میدانیم. ظاهراً آنها توسط عملکردهای شخصی روح بیکران به وجود آورده شدند، اما قطعاً به ما آموزش داده شده که پدر و پسر هر دو در به وجود آوردن آنها شرکت کردند.
این هفت روح بهشت در کاراکتر روحی و طبیعت همچون یکی هستند، اما در کلیۀ جنبههای دیگر هویت بسیار متفاوتند، و نتایج کارکرد آنها در ابرجهانها طوری است که تفاوتهای فردی هر یک به گونهای خطاناپذیر قابل تشخیص است. تمامی طرحهای متعاقب هفت قطعۀ جهان بزرگ — و حتی قطعات مربوطۀ فضای بیرونی — توسط چیزهایی غیر از تنوع روحی این هفت روح استاد که از مدیریت عالی و غائی برخوردارند جرح و تعدیل شدهاند.
ارواح استاد کارکردهای بسیاری دارند، اما در حال حاضر قلمرو ویژۀ آنها سرپرستی مرکزی هفت ابرجهان است. هر روح استاد دارای یک ستاد مرکزی نیرویی - کانونی غولآسا است که به آرامی دور تا دور حاشیۀ بهشت در گردش است، و همیشه موقعیتی در نقطۀ متقابل ابرجهان مورد سرپرستی بلافصل و در نقطۀ کانونی بهشتیِ کنترل ویژۀ نیرویی و تقسیم ناحیهای انرژیاش را حفظ میکند. خطوط شعاعی مرزی هر یک از ابرجهانها در واقع در ستاد مرکزی بهشتی روح استاد سرپرستی کننده تلاقی میکنند.
آفرینندۀ مشترک، روح بیکران، برای تکمیل شخصیتیابی سهگانۀ الوهیت تقسیم ناشده ضروری است. این شخصیتیابی سهگانۀ الوهیت در امکان تجلیِ فردی و ارتباطی ذاتاً هفتگانه است؛ از این رو طرح متعاقب برای آفرینش جهانهایی که توسط موجودات هوشمند و بالقوه معنوی مسکونی گردد، و به طور شایسته جلوهگر پدر، پسر، و روح باشد، شخصیتیابی هفت روح استاد را گریزناپذیر ساخت. ما از شخصیتیابی سهگانۀ الوهیت به صورت اجتناب ناپذیریِ مطلق سخن میگوییم، در حالی که به پدیداری هفت روح استاد به صورت اجتناب ناپذیری زیرمطلق مینگریم.
در حالی که هفت روح استاد به سختی نشانگر الوهیت سهگانه هستند، آنها تصویر جاودانۀ الوهیت هفتگانه، کارکردهای فعال و مرتبط سه شخص همواره موجود الوهیت میباشند. پدر جهانی، پسر جاودان، یا روح بیکران، یا هر ارتباط دوگانه قادر است توسط این هفت روح و در آنها و از طریق آنها بدین صورت عمل نماید. هنگامی که پدر، پسر، و روح با هم عمل میکنند، میتوانند از طریق روح استاد شمارۀ هفت عمل کنند و چنین میکنند، اما نه به عنوان تثلیث. ارواح استاد به صورت تنها و به طور جمعی هر یک و تمامی کارکردهای ممکن الوهیت، تنها و چندین، اما نه جمعی، نه تثلیث، را نمایندگی میکنند. روح استاد شمارۀ هفت شخصاً در رابطه با تثلیث بهشت کارکردی ندارد، و درست به این دلیل است که شخصاً میتواند برای ایزد متعال عمل نماید.
اما آنگاه که هفت روح استاد مسند فردیِ قدرت شخصی و اتوریتۀ ابرجهان خویش را ترک میکنند و در حضور سهگانۀ الوهیت بهشت پیرامون عامل مشترک گرد میآیند، در آن هنگام و در آنجا نمایندگان جمعیِ قدرت کارکردی، خرد، و اتوریتۀ الوهیت تقسیم ناشده— تثلیث — برای جهانهای در حال تکامل و در آنها میباشند. چنین یگانگی بهشتیِ نمایش آغازین هفتگانۀ الوهیت در واقع عملاً تمامی هر ویژگی و طرز برخورد سه الوهیت جاودانه را در تعالیت و در غائیت در بر میگیرد. از نظر تمامی مقاصد و منظورهای عملی هفت روح استاد، آنگاه و در آنجا، قلمرو کارکردیِ متعالی - غائی را برای جهان بنیادین و در آنجا در بر میگیرند.
تا جایی که ما میتوانیم تشخیص دهیم، این هفت روح به فعالیتهای الهی سه شخص جاودانۀ الوهیت مربوط هستند؛ ما هیچ مدرکی از ارتباط مستقیم با حضور کارکردی سه فاز جاودانۀ مطلق را نمییابیم. ارواح استاد، هنگامی که به هم مرتبطند، الوهیتهای بهشت را در آنچه که کمابیش ممکن است قلمرو متناهی عمل تلقی شود نمایندگی میکنند. آن ممکن است عمدۀ آنچه را که غائی است اما مطلق نیست در بر گیرد.
درست همانطور که پسر جاودان و اولیه از طریق اشخاص تعداد دائماً فزایندۀ پسران الهی آشکار میشود، روح بیکران و الهی نیز از طریق کانالهای هفت روح استاد و گروههای روحی مربوط به آنها آشکار میشود. روح بیکران در مرکز مرکزها قابل دسترسی است، اما تمامی کسانی که به بهشت دست مییابند فوراً قادر نیستند شخصیت و حضور متمایز او را تشخیص دهند؛ اما کلیۀ کسانی که به جهان مرکزی دست مییابند میتوانند با یکی از هفت روح استاد، آن که مسئولیت ابرجهانی را که رهنورد تازه وارد فضا از آن میآید به عهده دارد، فوراً رابطۀ نزدیک داشته باشند و این کار را انجام میدهند.
پدر بهشتی فقط از طریق پسرانش با جهان جهانها سخن میگوید، در حالی که او و پسر مشترکاً فقط از طریق روح بیکران عمل میکنند. خارج از بهشت و هاونا روح بیکران فقط از طریق صداهای هفت روح استاد سخن میگوید.
روح بیکران در محدودۀ سیستم بهشت - هاونا برای حضور شخصی اعمال نفوذ میکند؛ در جاهای دیگر حضور شخصی روح او از طریق و به واسطۀ یکی از هفت روح استاد اعمال میشود. از این رو حضور روحی ابرجهانی سومین منبع و مرکز در هر کره یا در هر فرد از طریق طبیعت بینظیر سرپرستانۀ روح استاد آن بخش از آفرینش جرح و تعدیل میشود. به عکس، مجموع خطوط نیرو و هوشمندی روحی از طریق هفت روح استاد به سوی درون به سمت سومین شخص الوهیت منتقل میشود.
هفت روح استاد به طور جمعی از عطیۀ ویژگیهای متعالی - غائی سومین منبع و مرکز برخوردارند. در حالی که هر یک به طور فردی از این عطیه بهره میبرد، آنها فقط به صورت جمعی ویژگیهای قدرت مطلق، دانش همه جانبه، و همه جا حضوری را نشان میدهند. هیچیک از آنها نمیتواند در سراسر جهان بدین گونه عمل نماید؛ هر یک به صورت فردی و در کاربرد این قدرتهای تعالیت و غائیت شخصاً به ابرجهان مورد سرپرستی بلافصل خویش محدود است.
تمامی آنچه را که پیرامون ربانیت و شخصیت عامل مشترک به شما گفته شده به همان اندازه و به طور کامل به هفت روح استاد صدق میکند. آنها روح بیکران را مطابق عطیۀ الهیشان و به طریقۀ سرشتهای متفاوت و بینظیر فردیشان به هفت بخش جهان بزرگ به گونهای بسیار مؤثر توزیع میکنند. از این رو صحیح میباشد که هر نام یا کلیۀ نامهای روح بیکران به گروه جمعی هفت نفر اطلاق شود. آنها به طور جمعی در کلیۀ سطوح زیرمطلق با آفرینندۀ مشترک یگانه هستند.
هفت روح استاد موجودات غیرقابل توصیفی هستند، اما به گونهای بارز و روشن شخصی هستند. آنها نام دارند، اما انتخاب ما این است که آنها را با شماره معرفی کنیم. آنها به عنوان شخصیتیابیهای اصلی روح بیکران شبیه هم هستند، اما به عنوان جلوههای اصلی هفت ارتباط ممکن الوهیت سهگانه، اساساً طبیعتشان ناهمسان است، و این ناهمسانی طبیعت تفاوت رفتارشان را در ابرجهان تعیین میکند. این هفت روح استاد را میتوان به صورت زیرین توصیف نمود:
روح استاد شمارۀ یک. این روح به طریقهای خاص نمایندۀ مستقیم پدر بهشتی است. او یک تجلی ویژه و مؤثر قدرت، مهر، و خرد پدر جهانی است. او همیار نزدیک و مشاور آسمانی رئیس ناصحان اسرارآمیز، آن موجودی که مسئولیت کالج تنظیم کنندگان شخصیت یافته را در دیوینینگتون به عهده دارد، میباشد. در کلیۀ ارتباطات هفت روح استاد، همیشه روح استاد شمارۀ یک است که از جانب پدر جهانی سخن میگوید.
این روح مسئول اولین ابرجهان است و ضمن این که طبیعت الهیِ یک تجسم اصلی روح بیکران را به طور پایدار به نمایش میگذارد، به نظر میرسد به گونهای مخصوصتر به کاراکتر پدر جهانی شباهت دارد. او همیشه در ستاد مرکزی اولین ابرجهان با هفت روح بازتاب در ارتباط شخصی میباشد.
روح استاد شمارۀ دو. این روح، طبیعت بیهمتا و کاراکتر جذاب پسر جاودان، اولین تولد یافته از میان تمامی آفرینش، را به گونهای مکفی به نمایش میگذارد. او با تمامی رستههای پسران خداوند، هر گاه که به صورت فردی یا در گردهمایی مسرت بخش، بر حسب اتفاق در جهان محل سکونت باشند همیشه در ارتباط نزدیک میباشد. در تمامی گردهماییهای هفت روح استاد او همیشه از سوی پسر جاودان و به نمایندگی از او سخن میگوید.
این روح سرنوشت ابرجهان شمارۀ دو را هدایت میکند و عمدتاً همچون پسر جاودان بر این قلمرو پهناور حکمروایی میکند. او با هفت روح بازتاب که در پایتخت ابرجهان دوم واقع شدهاند همیشه در ارتباط است.
روح استاد شمارۀ سه. این شخصیت روحی به طور ویژه به روح بیکران شباهت دارد، و حرکتها و کار بسیاری از شخصیتهای والای روح بیکران را هدایت میکند. او ریاست گردهماییهای آنها را به عهده دارد و با تمامی شخصیتهایی که منشأ منحصر به فردشان سومین منبع و مرکز است از نزدیک در ارتباط است. هنگامی که هفت روح استاد تشکیل جلسه میدهند، این روح استاد شمارۀ سه است که همیشه از سوی روح بیکران سخن میگوید.
این روح مسئول ابرجهان شمارۀ سه است، و امور این بخش را عمدتاً همچون روح بیکران اداره میکند. او همیشه در ستاد مرکزی ابرجهان سوم با ارواح بازتاب در ارتباط است.
روح استاد شمارۀ چهار. این روح استاد با بهرهگیری از ترکیب طبیعت پدر و پسر، در رابطه با سیاستها و طرز عمل پدر و پسر در شوراهای هفت روح استاد تأثیر تعیین کننده دارد. این روح مدیر اصلی و مشاور آن موجودات فرازگرایی است که به روح بیکران دست یافتهاند و بدین ترتیب برای دیدن پسر و پدر کاندیدا شدهاند. او آن گروه عظیم از شخصیتهایی را که منشأ در پدر و پسر دارند پرورش میدهد. هنگامی که ضرورت مییابد پدر و پسر در انجمن هفت روح استاد نمایندگی شوند، همیشه روح استاد شمارۀ چهار است که سخن میگوید.
این روح چهارمین بخش از جهان بزرگ را مطابق با مرتبط ساختن ویژۀ خصوصیات پدر جهانی و پسر جاودان شکوفا میسازد. او با ارواح بازتاب ستاد مرکزی ابرجهان چهارم همیشه در ارتباط شخصی قرار دارد.
روح استاد شمارۀ پنج. این شخصیت الهی که کاراکتر پدر جهانی و روح بیکران را به گونهای بدیع درمیآمیزد، مشاور آن گروه عظیم از موجوداتی است که به عنوان مدیران نیرو، مراکز نیرو، و کنترلگران فیزیکی شناخته شدهاند. این روح همچنین تمامی شخصیتهایی را که منشأ در پدر و عامل مشترک دارند شکوفا میسازد. در شوراهای هفت روح استاد، هنگامی که شیوۀ برخورد پدرگونه - روحگونه مورد سئوال قرار میگیرد، همیشه روح استاد شمارۀ پنج است که سخن میگوید.
این روح بهروزی ابرجهان پنجم را به طریقهای که ترکیب عمل پدر جهانی و روح بیکران را نشان میدهد هدایت میکند. او همیشه در ستاد مرکزی ابرجهان پنجم با ارواح بازتاب در ارتباط است.
روح استاد شمارۀ شش. این موجود الهی به نظر میرسد که کاراکتر ترکیبی پسر جاودان و روح بیکران را به نمایش میگذارد. هرگاه مخلوقاتی که مشترکاً توسط پسر و روح آفریده شدهاند در جهان مرکزی گرد آیند، این روح استاد است که مشاور آنان است؛ و هر گاه در شوراهای هفت روح استاد ضرورت یابد که از جانب پسر جاودان و روح بیکران به طور مشترک سخن گفته شود، این روح استاد شمارۀ شش است که پاسخ میدهد.
این روح امور ابرجهان ششم را عمدتاً همچون پسر جاودان و روح بیکران هدایت میکند. او در ستاد مرکزی ابرجهان ششم همیشه با ارواح بازتاب در ارتباط است.
روح استاد شمارۀ هفت. روح سرپرست ابرجهان هفتم به گونهای بینظیر نمایش یکسان پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران است. روح هفتم مشاور شکوفا کنندۀ تمامی موجودات سهگانه - منشأ، همچنین مشاور و مدیر تمامی رهنوردان فرازگرای هاونا میباشد، آن موجودات دون مرتبهای که از طریق مجموعۀ خدمات پدر، پسر، و روح به آستان شکوه دست یافتهاند.
هفتمین روح استاد اساساً نمایندۀ تثلیث بهشت نیست؛ اما این یک واقعیت شناخته شده است که طبیعت شخصی و روحی او تصویر عامل مشترک به تناسب برابر با سه شخص بیکران است که پیوند الوهیتشان تثلیث بهشت میباشد، و کارکردشان بدین نحو منبع طبیعت شخصی و روحی خدای متعال میباشد. از این رو هفتمین روح استاد یک رابطۀ شخصی و ارگانیک را با شخص روحی متعالِ در حال تکامل آشکار میسازد. بدین ترتیب در شوراهای ارواح استاد در بالا، هنگامی که ضرورت مییابد برای مجموع رویکرد شخصی پدر، پسر، و روح رأی داده شود یا رویکرد روحانی ایزد متعال به نمایش گذارده شود، روح استاد شمارۀ هفت است که عمل مینماید. از این رو او ذاتاً سرپرست مسئول شورای بهشتی هفت روح استاد میشود.
هیچیک از هفت روح به طور ارگانیک نمایندۀ تثلیث بهشت نیست، اما هنگامی که آنها به عنوان الوهیت هفتگانه متحد میشوند، این پیوند از نظر الوهیت — نه از نظر شخصی — با یک سطح کارکردیِ مربوط به کارکردهای تثلیث برابر میباشد. از این نظر ”روح هفتگانه“ به طور کارکردی با تثلیث بهشت مربوط است. همچنین از این جهت است که روح استاد شمارۀ هفت گاهی اوقات در تأیید رویکردهای تثلیث سخن میگوید، و یا به عنوان سخنگوی رویکرد اتحاد هفتگانۀ روحی در رابطه با رویکرد اتحاد الوهیت سهگانه، رویکرد تثلیث بهشت، عمل میکند.
بدین ترتیب کارکردهای چندگانۀ هفتمین روح استاد از یک تصویر ترکیبیِ طبیعتهای شخصی پدر، پسر، و روح تا یک نمایندگی رویکرد شخصی خدای متعال، و تا یک آشکارسازی رویکرد الوهیت تثلیث بهشت دامنه دارد. و این روح سرپرست از جهات مشخص به طور مشابه نشانگر رویکردهای غائی و متعال - غائی میباشد.
این روح استاد شمارۀ هفت است که در ظرفیتهای چندگانۀ خویش شخصاً ضامن پیشرفت کاندیداهای صعود کرات زمان در تلاششان برای رسیدن به درک الوهیت تقسیم ناشدۀ تعالیت میشود. چنین درکی در بر گیرندۀ فهم حاکمیت موجودِ تثلیث غائیت است که طوری با یک درک از حاکمیت تجربی در حال رشد وجودگرایانۀ ایزد متعال هماهنگ میشود که موجب فهم مخلوق از یگانگی تعالیت شود. درک مخلوق از این سه عامل با درک هاونایی از واقعیت تثلیث برابر است و به رهنوردان زمان سرانجام توان فهم تثلیث، کشف سه شخص بیکران الوهیت، را عطا میکند.
ناتوانی رهنوردان هاونا در یافتن کامل خدای متعال توسط هفتمین روح استاد، که طبیعت سهگانهاش به چنین طریقۀ خاصی آشکار کنندۀ شخص روحی متعال است، جبران میشود. در طول عصر کنونی جهان که شخص متعال غیرقابل تماس است، روح استاد شمارۀ هفت به جای خدای مخلوقات فرازگرا در زمینۀ روابط شخصی عمل میکند. او یگانه موجود والای روحی است که تمامی فرازگرایان هنگامی که به مراکز شکوه میرسند قطعاً خواهند شناخت و تا اندازهای درک خواهند کرد.
این روح استاد با ارواح بازتاب یوورسا، ستاد مرکزی ابرجهان هفتم، بخش آفرینش خود ما، همیشه در ارتباط است. مدیریت او بر اروانتان تقارن شگفتانگیزی از آمیزش هماهنگ طبیعت الهی پدر، پسر، و روح را آشکار میسازد.
هفت روح استاد نمایندۀ کامل روح بیکران برای جهانهای تکاملی هستند. آنها سومین منبع و مرکز را در روابط انرژی، ذهن، و روح نمایندگی میکنند. آنها در حالی که به عنوان سرپرستان هماهنگ کنندۀ کنترل جهانیِ اداریِ عامل مشترک عمل میکنند، فراموش نمیکنند که منشأشان در اعمال خلاق الوهیتهای بهشت میباشد. این عملاً حقیقت دارد که این هفت روح، نیروی فیزیکی شخصیت یافته، ذهن کیهانی، و حضور روحی الوهیت سهگانه، ”هفت روح خداوند که به تمامی جهان فرستاده شدهاند“، میباشند.
ارواح استاد از این جهت بینظیر هستند که در تمامی سطوح واقعیت جهان به جز مطلق عمل میکنند. از این رو آنها سرپرستان مؤثر و کامل تمامی فازهای امور اداری در کلیۀ سطوح فعالیتهای ابرجهان هستند. برای ذهن انسانی دشوار است که چیز خیلی زیادی دربارۀ ارواح استاد بفهمد زیرا کار آنها به اندازۀ بسیار زیاد تخصصی ولی با این وجود تماماً فراگیر است، به طور بسیار استثنایی مادی و در همان حال به طور بسیار بدیع روحی میباشد. این آفریدگاران چند هنرۀ ذهن کیهانی نیاکان مدیران نیروی جهان هستند، و خود مدیران عالی آفرینش پهناور و گستردۀ مخلوقات روحی میباشند.
هفت روح استاد آفرینندگان مدیران نیروی جهان و دستیاران آنان هستند، موجوداتی که برای سازماندهی، کنترل، و تنظیم انرژیهای فیزیکی جهان بزرگ ضروری هستند. و همین ارواح استاد پسران آفریننده را در کار شکل دادن و سازمان دادن جهانهای محلی عیناً به طور مادی یاری میکنند.
ما قادر نیستیم میان کار ارواح استاد پیرامون انرژی کیهانی و کارکردهای نیرویی مطلق کامل هیچ ارتباط شخصی بیابیم. تجلیهای انرژی که در حوزۀ اختیارات ارواح استاد هستند همگی از پیرامون بهشت هدایت میشوند؛ به نظر نمیرسد آنها به هیچ طریقۀ مستقیمی به پدیدههای نیرویی که در رابطه با سطح تحتانی بهشت مشخص گردیده مربوط باشند.
هنگامی که ما با فعالیتهای کارکردی سرپرستان گوناگون نیروییِ مورانشیا مواجه میشویم، بدون شک با برخی فعالیتهای آشکار ناشدۀ ارواح استاد رو در رو هستیم. جدا از این نیاکان کنترلگران فیزیکی و خادمان روحی، هر دو، چه کسی میتوانست چنان برای ترکیب و مرتبط ساختن انرژیهای مادی و روحی طرح ریزی کند که یک فاز تا آن هنگام ناموجود واقعیت جهان — مادۀ مورانشیا و ذهن مورانشیا — را تولید نماید؟
عمدۀ واقعیت کرات روحی از نوع مورانشیایی، یک فاز از واقعیت جهان که به طور کامل در یورنشیا ناشناخته است میباشد. هدف از وجود شخصیت معنوی است، اما آفرینشهای مورانشیا همیشه مداخله میکنند، و فاصلۀ میان قلمروهای مادی را که منشأ انسانی دارند و کرات ابرجهان را که از وضعیت پیشرو روحی برخوردار هستند پر میسازند. در این قلمرو است که ارواح استاد مساعدت عظیم خود را به طرح صعود بهشتی انسان صورت میدهند.
هفت روح استاد نمایندگان شخصی دارند که در سرتاسر جهان بزرگ عمل مینمایند؛ اما از آنجا که یک اکثریت عظیمی از این موجودات تحت فرمان مستقیماً درگیر طرح فرازگرایانۀ پیشروی انسان در مسیر کمال بهشتی نیستند، قدر بسیار اندکی پیرامون آنها آشکار شده است. بیشترِ، بخش بسیار زیادِ فعالیت هفت روح استاد از فهم بشری مخفی باقی میماند زیرا آن به هیچ وجه مستقیماً به مسئلۀ صعود بهشتی شما مربوط نیست.
اگر چه ما نمیتوانیم دلیل قطعی عرضه کنیم، احتمال بسیار دارد که روح استاد اروانتان یک تأثیر مشخص در گسترههای زیرین فعالیت اعمال میدارد:
1- شیوههای ایجاد حیات توسط حاملین حیات جهان محلی.
2- فعال سازی حیات توسط ارواح یاور ذهن که به وسیلۀ یک روح آفرینشگر جهان محلی به کرات اعطا میشوند.
3- نوسانات در نمایان شدن انرژی که به وسیلۀ واحدهای واکنشمند نسبت به جاذبۀ خطیِ مادۀ سازمان یافته به نمایش در میآید.
4- کنش انرژی برآیند هنگامی که از گیر مطلق کامل به طور کامل آزاد میشود، و لذا نسبت به تأثیر مستقیم جاذبۀ خطی و دستکاریهای مدیران نیروی جهان و دستیاران آنها واکنشمند میشود.
5- اعطای روح خادم یک روح آفرینشگر جهان محلی که در یورنشیا به عنوان روحالقدس شناخته شده است.
6- اعطای متعاقب روح پسران اعطایی که در یورنشیا تسلی دهنده یا روح حقیقت نامیده میشوند.
7- مکانیسم بازتاب جهانهای محلی و ابرجهان. بسیاری از ویژگیهایی که به این پدیدۀ خارقالعاده مربوطند به سختی میتوانند بدون بدیهی پنداشتن فعالیت ارواح استاد در ارتباط با عامل مشترک و ایزد متعال به طور استدلالی توضیح داده شوند یا به طور منطقی فهم شوند.
به رغم ناتوانی ما در درک مکفی کارکردهای چندگانۀ هفت روح استاد، ما اطمینان داریم که در دامنۀ پهناور فعالیتهای جهان دو قلمرو وجود دارد که آنها به هیچ وجه کاری با آن ندارند: اعطا و خدمت تنظیم کنندگان فکر و کارکردهای غیرقابل درک مطلق کامل.
هر بخش از جهان بزرگ، هر جهان و کرۀ جداگانه، از فواید رهنمود و خرد متحد کلیۀ هفت روح استاد بهرهمند است اما کارکرد و اثر شخصیِ تنها یکی را دریافت میدارد. و طبیعت شخصی هر روح استاد کاملاً بر ابرجهانش سایه افکنده و به طور منحصر به فرد آن را تحت تأثیر قرار میدهد.
هر مخلوق از هر رسته از موجودات هوشمند، خارج از بهشت و هاونا، از طریق این تأثیر شخصی هفت روح استاد باید حاوی نشان ویژۀ فردیتی را که نشانگر طبیعت نیایی یکی از این هفت روح بهشت است باشد. تا جایی که به هفت ابرجهان مربوط میشود، هر مخلوق بومی، انسان یا فرشته، برای همیشه این نشان هویت زادگاهش را با خود حمل خواهد کرد.
هفت روح استاد به طور مستقیم به اذهان مادی تک تک مخلوقات در کرات تکاملی فضا رخنه نمیکنند. انسانهای یورنشیا حضور شخصیِ نفوذ ذهنی - روحیِ روح استاد اروانتان را تجربه نمیکنند. اگر این روح استاد در طول اعصار پیشین تکاملی یک کرۀ مسکونی به هر گونه تماس با ذهن فرد انسانی دست یابد، این امر باید از طریق خدمت روح آفرینشگر جهان محلی، شریک و یار پسر آفرینشگر خداوند که مسئول سرنوشت هر آفرینش محلی است، صورت گیرد. اما طبیعت و کاراکتر همین روح آفرینشگر مادر درست همانند روح استاد اروانتان میباشد.
نشان فیزیکی یک روح استاد بخشی از منشأ مادی انسان میباشد. تمامی دوران زندگانی مورانشیا تحت نفوذ مداوم همین روح استاد زیست میشود. عجیب نیست که دوران متعاقب روحی چنین انسان فرازگرایی نشان ویژۀ همین روح سرپرست را هرگز به طور کامل محو نمینماید. نقش یک روح استاد برای وجود عینی هر مرحلۀ پیش هاونای فراز انسانی اساسی است.
گرایشهای بارز شخصیتیِ به نمایش در آمده در تجربۀ زندگی انسانهای تکاملی، که ویژگی هر ابرجهان میباشند، و به طور مستقیم بیانگر طبیعت روح استاد غالب هستند، هرگز به طور کامل محو نمیگردند، نه حتی بعد از این که چنین فرازگرایانی در معرض آموزش طولانی و انضباط یگانهسازی قرار گیرند که در یک میلیارد کرات آموزشی هاونا با آن مواجه میشوند. حتی فرهنگ ژرف متعاقب بهشت برای ریشهکن کردن نشانهای منشأ ابرجهان کفایت نمیکند. یک انسان فرازگرا در سراسر تمامی ابدیت ویژگیهایی را که نشانگر روح مسئول ابرجهان زادگاه او است به نمایش در خواهد آورد. حتی در سپاه نهایت، هنگامی که میل به رسیدن یا توصیف یک رابطۀ کامل تثلیث با آفرینش تکاملی وجود دارد، همیشه یک گروه از هفت پایان دهنده، یکی از هر ابرجهان، گردهم میآیند.
ارواح استاد منبع هفتگانۀ ذهن کیهانی، پتانسیل عقلانی جهان بزرگ، هستند. این ذهن کیهانی یک تجلی زیرمطلق ذهن سومین منبع و مرکز، و به طرق مشخص، به طور کارکردی به ذهن ایزد متعال در حال تکامل مربوط است.
در کرهای مثل یورنشیا ما با تأثیر مستقیم هفت روح استاد در امور نژادهای بشری مواجه نمیشویم. شما تحت تأثیر بلافصل روح آفرینشگر نبادان زندگی میکنید. با این حال همین ارواح استاد بر واکنشهای بنیادین ذهن تمامی مخلوقات مسلط هستند، زیرا آنها منابع واقعی پتانسیلهای عقلانی و روحی هستند که در زندگی آن افرادی که ساکن کرات تکاملی زمان و فضا هستند در جهانهای محلی برای کارکرد ویژگی یافتهاند.
واقعیت ذهن کیهانی خویشاوندی انواع گوناگون اذهان بشری و فوق بشری را روشن میسازد. نه تنها ارواح خویشاوند به یکدیگر جذب میشوند، بلکه همچنین اذهان خویشاوند بسیار برادرانه هستند و به سمت همکاری با یکدیگر تمایل دارند. گاهی اوقات مشاهده میشودکه اذهان بشری در کانالهای شباهت حیرتانگیز و توافق غیرقابل توضیح حرکت میکنند.
در تمامی ارتباطات شخصیتیِ ذهن کیهانی کیفیتی وجود دارد که میتوان آن را ”واکنش نسبت به واقعیت“ نام نهاد. این عطیۀ سراسری کیهانی مخلوقات صاحب اراده است که آنان را از تبدیل شدن به قربانیهای درماندۀ پیش پندارهای ضمنی علم، فلسفه، و مذهب نجات میدهد. این حساسیت واقعی ذهن کیهانی نسبت به برخی از فازهای واقعیت واکنش نشان میدهد، درست همانطور که انرژی - ماده نسبت به جاذبه واکنش نشان میدهد. باز صحیحتر خواهد بود که گفته شود این واقعیات فوق مادی نسبت به ذهن کیهان چنین واکنش نشان میدهند.
ذهن کیهانی به گونهای پایدار در سه سطح از واقعیت جهان واکنش نشان میدهد (واکنش را میشناسد). این واکنشها برای اذهان کاملاً استدلالگر و ژرف اندیش به خودی خود آشکار هستند:
1- علیت — قلمرو واقعیت حسهای فیزیکی، قلمروهای علمیِ حاوی هم شکلیِ منطقی، تمایز چیز واقعی و غیرواقعی، نتایج انعکاسی بر مبنای واکنش کیهانی. این شکلِ محاسباتیِ شناخت کیهانی است.
2- وظیفه — قلمرو واقعیت انسانها در عالم فلسفی، عرصۀ استدلال، شناخت صحیح و غلط نسبی. این شکل قضایی شناخت کیهانی است.
3- پرستش — قلمرو معنوی واقعیت تجربۀ مذهبی، درک شخصی همدمی الهی، شناخت ارزشهای روحی، تضمین بقای جاودانه، صعود از موقعیت خادمان خداوند به شادی و رهایی فرزندان خداوند. این بالاترین بصیرتِ ذهن کیهانی، شکل حرمتی و پرستشی شناخت کیهانی است.
این بینشهای علمی، اخلاقی، و معنوی، این واکنشهای کیهانی، ذاتی ذهن کیهانی هستند، که تمامی مخلوقات ارادی را بهرهمند میسازد. تجربۀ زندگی کردن هرگز در توسعۀ این سه درون بینی کیهانی ناتوان نیست؛ آنها در خود آگاهی نسبت به ژرف اندیشی اساسی هستند. اما غمانگیز است که نگاشته شود اشخاص بسیار اندکی در یورنشیا از بارور ساختن این کیفیتهای فکر کردن شجاعانه و مستقل کیهانی شادمان میشوند.
در عطایای ذهنی جهان محلی، این سه بینش ذهن کیهانی در بر گیرندۀ پیش پندارهایی است که این را برای انسان میسر میسازد که در قلمروهای علم، فلسفه، و مذهب به صورت یک شخصیت منطقی و خودآگاه عمل نماید. به بیان دیگر، شناخت واقعیت این سه تجلی بیکران از طریق یک تکنیک کیهانی خود آشکارسازی صورت میگیرد. ماده - انرژی از طریق منطق محاسباتی حسها شناخته میشود؛ ذهن - استدلال به گونهای درون نگر وظیفۀ اخلاقی خود را میداند؛ روح - ایمان (پرستش) مذهبِ واقعیتِ تجربۀ معنوی است. این سه عامل اساسی در ژرف اندیشی ممکن است در توسعۀ شخصیت یگانه و هماهنگ باشند، یا ممکن است در کارکردهای مربوطۀ خویش نامتناسب و عملاً نامربوط شوند. اما هنگامی که یگانه میشوند، یک کاراکتر قوی ایجاد میکنند که شامل همبستگی یک علم واقعی، یک فلسفۀ اخلاقی، و یک تجربۀ راستین مذهبی میشود. و این سه بصیرت کیهانی است که به تجربۀ انسان در و با چیزها، معانی، و ارزشها اعتبار عینی، واقعیت، میدهد.
مقصود از تحصیلات توسعه و تیز کردن این عطایای ذاتی ذهن بشری؛ مقصود از تمدن ابراز آنها؛ مقصود از تجربۀ زندگی تحقق آنان؛ مقصود از مذهب متعالی ساختن آنها؛ و مقصود از شخصیت یگانگی آنها است.
هوشمندی به تنهایی نمیتواند طبیعت اخلاقی را توضیح دهد. اخلاقیات، تقوا، ذاتی شخصیت بشری است. بصیرت اخلاقی، درک وظیفه، بخشی از عطیۀ ذهن بشری است و به چیزهای دیگری که بخش لاینفک طبیعت بشری هستند — کنجکاوی علمی و بینش معنوی — مربوط است. ذهنیت انسان بسیار فراتر از ذهنیت عموزادههای حیوانی او است، اما این طبیعت اخلاقی و مذهبی او است که او را از دنیای حیوانی به طور ویژه متمایز میسازد.
واکنش انتخابی یک حیوان به سطح حرکتانگیز رفتار محدود است. بینش ظاهری حیوانات بالاتر در یک سطحِ حرکتانگیز است و معمولاً تنها بعد از تجربۀ حرکتانگیز آزمایش و خطا پدیدار میشود. انسان قادر است پیش از تمامی اکتشافات یا آزمایشها بینش علمی، اخلاقی، و معنوی را به کار بندد.
فقط یک شخصیت پیش از انجام یک کار میتواند بداند چه میکند؛ فقط شخصیتها پیش از کسب تجربه از بینش برخوردارند. یک شخصیت پیش از خیز برداشتن میتواند بنگرد و از این رو میتواند از نگریستن و نیز خیز برداشتن یاد بگیرد. یک حیوان غیرشخصی معمولاً فقط از طریق خیز برداشتن یاد میگیرد.
یک حیوان در نتیجۀ تجربه قادر میشود راههای گوناگون دستیابی به یک هدف را بررسی کند و بر مبنای تجربۀ انباشته شده یک شیوۀ برخورد را انتخاب نماید. اما یک شخصیت همچنین میتواند خودِ هدف را بررسی نماید و پیرامون سودمند بودن آن، ارزش آن، داوری کند. هوشمندی به تنهایی میتواند بهترین وسیلۀ دستیابی به پایان بلااستثنای آن را تمیز دهد، اما یک موجود اخلاقی از بینشی برخوردار است که او را قادر میسازد پیامدها و نیز شیوههای دستیابی به آنها را از هم تمیز دهد. و به هرحال یک موجود اخلاقی در انتخاب تقوا هوشمند است. او میداند چه میکند، چرا آن را انجام میدهد، کجا میرود، و چگونه به آنجا خواهد رسید.
هنگامی که انسان در تمیز دادن فرجامهای تلاش انسانی خویش شکست میخورد، خود را در سطح حیوانی وجود مشغول به کار مییابد. او در بهرهوری از فواید برتر آن فراست مادی، تمیز اخلاقی، و بینش معنوی که به عنوان یک موجود شخصی بخش جدایی ناپذیر عطیۀ ذهن کیهانی او است شکست خورده است.
تقوا درستکاری — انطباق با کیهان — است. نام بردن از کارهای باتقوا تعریف آنها نیست، اما شناختن آنها زندگی کردن مطابق آنها است. تقوا صرفاً دانش یا حتی خرد نیست بلکه واقعیتِ تجربۀ تدریجی در دستیابی به سطوح فراز یابندۀ نیل کیهانی است. در زندگی روزمرۀ انسان فانی، تقوا از طریق انتخاب متداوم نیکی به جای شرارت تحقق مییابد، و چنین توان انتخابی گواه برخورداری از یک طبیعت اخلاقی است.
انتخاب انسان بین نیکی و شرارت نه فقط تحت تأثیر اشتیاق طبیعت اخلاقی او قرار دارد، بلکه همچنین به وسیلۀ تأثیراتی همچون نادانی، عدم بلوغ، و توهم. یک حس تناسب نیز به کاربرد تقوا ارتباط پیدا میکند، زیرا هنگامی که در نتیجۀ تحریف و فریب یک چیز کوچکتر به جای بزرگتر انتخاب میشود ممکن است فرد مرتکب شرارت شود. هنرِ تخمین نسبی یا اندازهگیری قیاسی به انجام کارهای پارسا منشانۀ قلمرو اخلاقی وارد میشود.
طبیعت اخلاقی انسان بدون هنر سنجش، تشخیصی که برای موشکافی معانی در توان او نهفته است، ناتوان است. به همین ترتیب انتخاب اخلاقی بدون آن بینش کیهانی که موجب آگاهی از ارزشهای معنوی میشود بیهوده است. از نقطه نظر هوشمندی، انسان به سطح یک موجود اخلاقی فراز مییابد زیرا از عطیۀ شخصیت برخوردار است.
اخلاقیات هرگز نمیتواند از طریق قانون یا به وسیلۀ زور پیش رود. این یک امر شخصی و داوطلبانه است و باید از طریق ایجاد تماس اشخاص اخلاقاً معطر با آنهایی که از نظر اخلاقی کمتر واکنشمند هستند، اما همچنین تا اندازهای مایل به انجام خواست پدر هستند اشاعه یابد.
اعمال اخلاقی آن عملکردهای بشری هستند که با بالاترین هوشمندی تعیین ویژگی میشوند، و با تشخیص انتخابی در گزینش فرجامهای برتر و نیز در انتخاب شیوههای اخلاقی برای دستیابی به این فرجامها هدایت میشوند. چنین رفتاری پارسا منشانه است. از این رو تقوای متعالی انتخاب قلبی انجام خواست پدر آسمانی است.
پدر جهانی به رستههای بیشمار موجودات، همینطور که در سطوح متنوع واقعیت جهان عمل میکنند، شخصیت اعطا میکند. به موجودات بشری یورنشیا شخصیت نوع متناهی انسانی که در سطح فرزندان فراز یابندۀ خداوند عمل میکنند اعطا شده است.
اگر چه ما به سختی میتوانیم تعریف شخصیت را به عهده گیریم، میتوانیم تلاش کنیم فهم خود را از عوامل شناخته شدهای که مجموع انرژیهای مادی، ذهنی، و روحی را تشکیل میدهند توصیف کنیم، انرژیهایی که ارتباط متقابلشان در بر گیرندۀ مکانیسمی است که پدر جهانی موجب میشود شخصیت عطا شدهاش در آن، روی آن، و با آن کار کند.
شخصیت یک عطیۀ بینظیر حاوی طبیعت آغازین است که وجود آن مستقل از و مقدم بر اعطای تنظیم کنندۀ فکر است. با این حال حضور تنظیم کننده تجلی کیفی شخصیت را افزایش میدهد. تنظیم کنندگان فکر، هنگامی که از سوی پدر میآیند، دارای طبیعت یکسان هستند، اما شخصیت، متنوع، آغازین، و منحصر به فرد است؛ و تجلی شخصیت از طریق طبیعت و کیفیتهای انرژیهای مربوطهای که حاوی یک طبیعت مادی، ذهنی، و روحی هستند که وسیلۀ ارگانیسمی برای تجلی شخصیت را تشکیل میدهند، به طور بیشتر تعدیل میشود و به آن مشروط میشود.
شخصیتها ممکن است مشابه هم باشند، اما هرگز یکسان نیستند. اشخاص متعلق به یک سری، نوع، رسته یا الگوی مشخص ممکن است شبیه یکدیگر باشند و هستند، اما هرگز یکسان نیستند. شخصیت آن جنبۀ یک فرد است که ما با آن آشنا هستیم، و ما را قادر میسازد چنین موجودی را در یک زمان آینده صرف نظر از طبیعت و گسترۀ تغییرات در شکل، ذهن، یا وضعیت روحی تعیین هویت کنیم. شخصیت آن بخش از هر فرد است که ما را قادر میسازد آن شخص را به عنوان فردی که از پیش شناختهایم، صرف نظر از این که به دلیل تغییر وسیلۀ ابراز و تجلی شخصیتش چقدر ممکن است تغییر کرده باشد، بشناسیم و به طور قطعی تعیین هویت کنیم.
شخصیت مخلوق با دو پدیدۀ خود جلوهگر و ویژۀ حاوی رفتار واکنشی انسانی تمیز داده میشود: خودآگاهی و ارادۀ آزاد نسبی مربوطه.
خودآگاهی شامل آگاهی عقلانی از واقعیت شخصیت است؛ آن در بر گیرندۀ توانایی شناخت واقعیت شخصیتهای دیگر است. آن نشانگر ظرفیت برای تجربۀ فردی در واقعیتهای کیهانی و با آنها است که برابر با دستیابی به وضعیت هویت در روابط شخصیتی جهان میباشد. خودآگاهی به معنی شناخت واقعیت خدمت ذهنی و درک استقلال نسبی ارادۀ آزاد خلاق و تعیین کننده است.
ارادۀ آزاد نسبی که خودآگاهیِ شخصیت بشری را تعیین ویژگی مینماید درگیر اینها میباشد:
1- تصمیم اخلاقی، بالاترین خرد.
2- گزینش معنوی، تشخیص حقیقت.
3- مهر عاری از خودخواهی، خدمت برادرانه.
4- همکاری هدفمند، وفاداری گروهی.
5- بینش کیهانی، درک معانی جهان.
6- جانفشانی شخصیت، وقف با جان و دل به انجام خواست پدر.
7- پرستش، پیگیری صادقانۀ ارزشهای الهی و مهر با جان و دل به ارزش دهندۀ الهی.
به نوع یورنشیاییِ شخصیت بشری میتوان به این صورت نگریست که در یک مکانیسم فیزیکی عمل میکند که شامل تعدیل سیارهایِ نوع نبادانیِ ارگانیسم است که به نوع الکترو - شیمیاییِ فعال سازیِ حیات تعلق دارد و از عطیۀ نوع نبادانیِ سری اروانتانیِ ذهن کیهانیِ الگوی تولید مثل والدین برخوردار است. اعطای هدیۀ الهیِ شخصیت به چنین مکانیسم ذهنِ عطیه یافتۀ انسانی موجب اعطای حرمت شهروندی کیهانی میشود و چنین مخلوق انسانی را قادر میسازد که نسبت به شناخت بنیادین سه واقعیت اساسی ذهنی کیهان فوراً واکنشمند شود:
1- شناخت محاسباتی یا منطقیِ همسانیِ علیت فیزیکی.
2- شناخت مستدل وظیفۀ رفتار اخلاقی.
3- درک مؤمنانۀ پرستش همدمانۀ الوهیت، که با خدمت مهرآمیز به بشریت همراه است.
کارکرد کامل چنین عطیۀ شخصیت آغاز درک خویشاوندی الوهیت است. چنین خویشتنی، که با یک قطعۀ پیش شخصی خدای پدر مورد سکنی واقع شده است، در حقیقت و در واقع یک فرزند معنوی خداوند است. چنین مخلوقی نه تنها نشانگر ظرفیت دریافت هدیۀ حضور الهی است بلکه همچنین پاسخ واکنشمند نسبت به مدار شخصیت - جاذبۀ پدر بهشتی تمامی شخصیتها را به نمایش میگذارد.
مخلوق شخصیِ برخوردار از عطیۀ ذهن کیهانی و مورد سکنی واقع شده توسط تنظیم کننده، از شناخت و درک ذاتی واقعیت انرژی، واقعیت ذهن، و واقعیت روح برخوردار است. از این رو مخلوق صاحب اراده با قدرت تشخیص واقعیت، قانون، و مهر خداوند مجهز است. صرف نظر از این سه بخش انتقال ناپذیر خودآگاهی بشری، تمامی تجربۀ بشری به راستی ذهنی است به جز این که درک درون بینانۀ معتبر به پیوند از این سه واکنش واقعیت جهان که حاوی شناخت کیهانی است متصل است.
انسان خداشناس قادر است ارزش پیوند این سه کیفیت کیهانی را در تکامل روان در حال بقا حس کند، کار عظیم انسان در خیمهگاه فیزیکی که در آن ذهن اخلاقی برای دوگانه ساختن روان فناناپذیر با روح الهی ساکن تشریک مساعی میکند. روان از بدو وجودش واقعی است؛ آن از کیفیتهای بقای کیهانی برخوردار است.
اگر انسان فانی نتواند از مرگ طبیعی بقا یابد، ارزشهای واقعی معنوی تجربۀ انسانیش به عنوان بخشی از تجربۀ مداوم تنظیم کنندۀ فکر بقا مییابد. ارزشهای شخصیتی چنین فرد بقا نیافتهای به عنوان عاملی در شخصیت ایزد متعالِ در حال واقعیت یافتن بقا مییابد. چنین کیفیتهای بقا یابندۀ شخصیتی از هویت محروم هستند اما نه از ارزشهای تجربی که در طول حیات انسانی در جسم انباشته شدهاند. بقای هویت به بقای روان فناناپذیر برخوردار از وضعیت مورانشیایی و ارزش فزایندۀ الهی بستگی دارد. هویت شخصیت در بقای روان و از طریق آن بقا مییابد.
خودآگاهی بشری به معنی شناخت واقعیت خویشتن به غیر از خویشتنِ آگاه میباشد و علاوه بر آن به معنی این است که این آگاهی متقابل است، و این که خویشتن آنطور که میشناسد شناخته میشود. این به یک طریقۀ کاملاً بشری در حیات اجتماعی انسان نشان داده میشود. اما شما نمیتوانید آنطور که از واقعیت وجود خداوند که در درون شما زندگی میکند از واقعیت یک موجود همنوع چنان به طور مطلق مطمئن باشید. آگاهی اجتماعی همچون خدا آگاهی انتقال ناپذیر نیست؛ آن یک توسعۀ فرهنگی است و به دانش، سمبلها، و کمکهای عطایای بنیادین انسان — علم، اخلاقیات، و مذهب — وابسته است. و این هدایای اجتماعی شدۀ کیهانی تمدن را تشکیل میدهند.
تمدنها به این علت بیثبات هستند که کیهانی نیستند؛ آنها ذاتی افراد نژادها نیستند. آنها باید از طریق مجموع کمکهای عوامل بنیادین انسانی — علم، اخلاقیات، و مذهب — پرورش یابند. تمدنها میآیند و میروند، اما علم، اخلاقیات، و مذهب همیشه از سقوط جان به در میبرند.
عیسی نه تنها خداوند را به انسان آشکار ساخت، بلکه همچنین یک آشکارسازی جدیدی از انسان را به خود و به سایر انسانها نمایان نمود. شما در زندگی عیسی انسان را در بهترین صورت خود میبینید. از این رو انسان به گونهای بسیار زیبا واقعی میشود زیرا عیسی مقدار بسیار زیادی از خداوند را در زندگی خویش داشت، و درک (شناخت) خداوند در تمامی انسانها انتقال ناپذیر و بنیادین است.
عدم خودخواهی، جدا از غریزۀ پدر و مادری، مجموعاً طبیعی نیست. سایر اشخاص به طور طبیعی مورد مهر واقع نمیشوند یا به گونهای اجتماعی مورد خدمت واقع نمیشوند. به روشنگری استدلال، اخلاقیات، و تمایل شدید به مذهب، خدا شناسی، نیاز است تا یک نظم اجتماعی عاری از خودخواهی و نوع دوستانه ایجاد شود. آگاهی خود انسان از شخصیت، خود آگاهی، نیز به همین واقعیت آگاهی ذاتی دیگر، این توانایی ذاتی برای شناخت و درک واقعیت شخصیت دیگر، که از بشری تا الهی دامنه دارد، مستقیماً وابسته است.
آگاهی اجتماعیِ عاری از خودخواهی در بن باید یک آگاهی مذهبی باشد؛ یعنی اگر واقع بینانه باشد؛ در غیر این صورت آن یک انتزاع صرفاً ذهنی فلسفی است و از این رو عاری از مهر است. فقط یک فرد خداشناس میتواند آنطور که خود را دوست دارد شخص دیگری را دوست بدارد.
خود آگاهی اساساً یک آگاهی اشتراکی است: خدا و انسان، پدر و پسر، خالق و مخلوق. در خود آگاهی بشری چهار درک واقعیت جهان نهفته و نهادین است:
1- جستجو برای دانش، منطقِ علم.
2- جستجو برای ارزشهای اخلاقی، حس وظیفه.
3- جستجو برای ارزشهای معنوی، تجربۀ مذهبی.
4- جستجو برای ارزشهای شخصیتی، توانایی شناخت واقعیت خداوند به عنوان یک شخصیت و درک همزمان رابطۀ برادرانۀ ما با شخصیتهای همنوع.
شما به این علت نسبت به انسان به عنوان برادر آفریده شدهتان آگاه میشوید که از پیش نسبت به خداوند به عنوان پدر آفرینندۀ خویش آگاه هستید. پدر بودن رابطهای است که ما شناختِ برادر بودن را از طریق آن استدلال میکنیم. و پدر بودن برای تمامی مخلوقات اخلاقی یک واقعیت جهان میشود، یا ممکن است بشود، زیرا پدر خودش به تمامی چنین موجوداتی شخصیت عطا کرده است و آنان را در حیطۀ دسترسی مدار جهانیِ شخصیت احاطه کرده است. ما خداوند را پرستش میکنیم، نخست به این دلیل که او بوده و هست، سپس به این دلیل که در ما هست، و آخر به این دلیل که ما در او هستیم.
آیا عجیب است که ذهن کیهانی باید به طور خود آگاه از منبع خودش، ذهن بیکرانِ روح بیکران، آگاه باشد، و در همان حال از واقعیت فیزیکی جهانهای گسترده، واقعیت روحی پسر جاودان، و واقعیت شخصیت پدر جهانی، آگاه باشد؟
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک بازرس جهانی از یوورسا میباشد.]
هفت گروه روحی متعال مدیران هماهنگ کنندۀ جهانی دولت هفت قطعۀ جهان بزرگ هستند. اگر چه سه گروه زیرین همگی در زمرۀ خانوادۀ کارکردی روح بیکران ردهبندی شدهاند، معمولاً به عنوان فرزندان تثلیث بهشت طبقهبندی میشوند:
1- هفت روح استاد.
2- هفت مدیر عالی اجرایی.
3- ارواح بازتابگر.
چهار گروه باقیمانده توسط اعمال خلاق روح بیکران یا توسط همیاران آنها که از وضعیت خلاق برخوردارند به وجود آورده میشوند:
4- یاوران بازتاب تصویر.
5- هفت روح مدارها.
6- ارواح آفرینشگر جهان محلی.
7- ارواح یاور ذهن.
این هفت رسته در یوورسا به عنوان هفت گروه روحی متعال شناخته شدهاند. حوزۀ کارکردی آنها از حضور شخصی هفت روح استاد در پیرامون جزیرۀ جاودان، تا هفت قمر بهشتیِ روح، مدارهای هاوُنا، دولتهای ابرجهانها، و دولت و مدیریت جهانهای محلی، حتی تا خدمت دون مرتبۀ یاوران که به قلمروهای ذهن تکاملی در کرات زمان و فضا اعطا شده امتداد مییابد.
هفت روح استاد مدیران هماهنگ کنندۀ این قلمرو پهناور اداری میباشند. آنها در برخی امورِ مربوط به تنظیم اداریِ نیروی سازمان یافتۀ فیزیکی، انرژی ذهنی، و خدمت غیرشخصی روحی شخصاً و به طور مستقیم عمل میکنند، و در سایر امور از طریق دستیاران گوناگونشان عمل میکنند. در کلیۀ اموری که از طبیعت اجرایی برخوردار باشد — صدور احکام، مقررات، تنظیمات، و تصمیمات اداری — ارواح استاد از طریق اشخاص هفت مدیر عالی اجرایی عمل میکنند. در جهان مرکزی ارواح استاد ممکن است از طریق هفت روح مدارهای هاونا عمل کنند. آنها در ستادهای مرکزی هفت ابرجهان خود را از طریق کانال ارواح بازتاب آشکار میسازند و از طریق اشخاص قدمای ایامها، که از طریق یاوران بازتاب تصویر با آنها در ارتباط شخصی هستند، عمل میکنند.
هفت روح استاد با دولت جهان زیر دادگاههای قدمای ایامها به طور مستقیم و شخصاً تماس نمیگیرند. جهان محلی شما به عنوان بخشی از ابرجهان ما توسط روح استاد اروانتان مورد سرپرستی واقع میشود، اما کارکرد او در رابطه با موجودات بومی نبادان توسط روح آفرینشگر مادر ساکن سلوینگتون، ستاد مرکزی جهان محلی شما، فوراً به انجام میرسد و شخصاً سرپرستی میشود.
ستاد مرکزی اجرایی ارواح استاد هفت قمر بهشتی روح بیکران را که بین کرات درخشندۀ پسر جاودان و داخلیترین مدار هاونا به دور جزیرۀ مرکزی میچرخند اشغال میکند. این کرات اجرایی تحت سرپرستی مدیران عالی اجرایی قرار دارند. آنها یک گروه هفتتایی هستند که توسط پدر، پسر، و روح مطابق مشخصات تعیین شده توسط هفت روح استاد برای نوع موجوداتی که بتوانند به عنوان نمایندگان جهانی آنها عمل کنند سهگانه شدهاند.
ارواح استاد از طریق این مدیران عالی اجرایی با بخشهای گوناگون دولتهای ابرجهان ارتباط حفظ میکنند. آنها هستند که به اندازۀ بسیار زیاد روندهای بنیادین ساختاری هفت ابرجهان را تعیین میکنند. آنها به گونهای یکنواخت و الهی کامل هستند، اما همچنین از تنوع شخصیت برخوردارند. آنها سرپرست مسئول ندارند، و هر بار که با یکدیگر دیدار میکنند یکی از افراد خود را انتخاب میکنند تا ریاست آن شورای مشترک را به عهده گیرد. آنها مرتباً به بهشت سفر میکنند تا با هفت روح استاد تشکیل جلسه دهند.
هفت مدیر عالی اجرایی به صورت هماهنگ کنندگان اداری جهان بزرگ عمل میکنند؛ میتوان آنها را به عنوان هیئت مدیرۀ سرپرستی کنندۀ آفرینش پس هاونا نامید. آنها درگیر امور داخلی بهشت نیستند، و گسترۀ محدود فعالیت هاونایی خود را از طریق هفت روح مدارها هدایت میکنند. سوا از آن، محدودیتهای اندکی در گسترۀ سرپرستی آنها وجود دارد. آنها درگیر هدایت چیزهای فیزیکی، عقلانی، و روحی هستند؛ آنها همه چیز را میبینند، همه چیز را میشنوند، همه چیز را حس میکنند، حتی از تمامی آنچه که در هفت ابرجهان و در هاوُنا رخ میدهد اطلاع دارند.
این مدیران عالی اجرایی سیاستها را به وجود نمیآورند، و کارکردهای جهان را نیز تعدیل نمیکنند. آنها درگیر اجرای برنامههای ربانیت هستند که توسط هفت روح استاد رسماً اعلام میشود. آنها در حکومت قدمای ایامها در ابرجهانها یا در حاکمیت پسران آفریننده در جهانهای محلی نیز دخالت نمیکنند. آنها مدیران اجرایی هماهنگ کنندهای هستند که کارکردشان اجرای مجموع سیاستهای تمامی فرمانروایان در جهان بزرگ که به روال معمول منصوب شدهاند میباشد.
هر یک از مدیران اجرایی و تسهیلات قلمرو آنها به ادارۀ مؤثر یک ابرجهان تنها تخصیص یافته است. مدیر عالی اجرایی شمارۀ یک، که در کرۀ اجرایی شمارۀ یک عمل میکند کاملاً به امور ابرجهان شمارۀ یک مشغول است، و به همین ترتیب تا مدیر عالی اجرایی شمارۀ هفت که از هفتمین قمر بهشتی روح کار میکند و انرژیهای خود را به سرپرستی هفتمین ابرجهان تخصیص میدهد. نام این هفتمین گستره اروانتان است، چرا که اقمار بهشتی روح از نامهای یکسان همچون ابرجهانهای مربوطۀ خود برخوردارند؛ در واقع ابرجهانها به سان آنها نامیده شدند.
در کرۀ اجرایی ابرجهان هفتم پرسنلی که درگیر نظم و ترتیب دادن به امور اروانتان هستند به اعدادی برخورد میکنند که فراتر از درک بشری است و عملاً شامل هر رسته از موجودات هوشمند آسمانی میشود. کلیۀ سرویسهای اعزام شخصیت در ابرجهان (به استثنای ارواح الهام یافتۀ تثلیث و تنظیم کنندگان فکر) در سفرهای جهانی خود به بهشت و از بهشت از میان یکی از این هفت کرات اجرایی عبور میکنند، و دفاتر مرکزی ثبت برای کلیۀ شخصیتهای آفریده شده توسط سومین منبع و مرکز که در ابرجهانها عمل میکنند در اینجا نگاهداری میشوند. سیستم ثبت مادی، مورانشیایی، و روحی در یکی از این کرات اجرایی روح حتی موجودی از رتبۀ من را به شگفت میآورد.
زیردستان بلافصل مدیران عالی اجرایی عمدتاً شامل پسران سهگانه شدۀ شخصیتهای بهشت - هاونا و فرزندان سهگانه شدۀ فارغالتحصیلان جلال یافتۀ انسانی از آموزش طولانی مدت طرح فرازگرایانۀ زمان و فضا میباشند. این پسران سهگانه شده توسط رئیس شورای عالی سپاه بهشتی نهایت برای خدمت با مدیران عالی اجرایی طراحی شدهاند.
هر رئیس عالی اجرایی دو کابینۀ مشورتی دارد: فرزندان روح بیکران در ستاد مرکزی هر ابرجهان نمایندگانی از میان رستههای خود را برای خدمت در کابینۀ اصلی مشورتی مدیران عالی اجراییشان برای یک هزار سال انتخاب میکنند. در تمامی اموری که روی انسانهای در حال فراز زمان تأثیر میگذارد، یک کابینۀ ثانوی وجود دارد که شامل انسانهای به بهشت دست یافته و پسران سهگانه شدۀ انسانهای جلال یافته میشود. این مجمع توسط موجودات در حال کمال و در حال فرازی که به طور موقت در ستاد مرکزی هفت ابرجهان زندگی میکنند انتخاب میشود. کلیۀ رئیسان دیگرِ امور توسط مدیران عالی اجرایی منصوب میشوند.
گاه به گاه گردهماییهای بزرگی در این اقمار بهشتی روح انجام میشود. پسران سهگانه شدهای که به این کرات منصوب شدهاند به همراه فرازگرایانی که به بهشت دست یافتهاند با شخصیتهای روحی سومین منبع و مرکز در تجدید دیدارهای تقلاها و پیروزیهای دوران زندگانی فرازگرایانه گردهم میآیند. مدیران عالی اجرایی همیشه ریاست چنین گردهماییهای برادرانه را به عهده دارند.
هفت مدیر عالی اجرایی در هر هزارۀ بهشت یکبار مسندهای اتوریتۀ خویش را ترک میکنند و به بهشت میروند، جایی که برای تهنیت گویی و آرزوی خیر کردن برای گروههای هوشمند آفرینش نشست هزارهای خویش را برگزار میکنند. این رویداد مهم در حضور بلافصل مجستان، رئیس تمامی گروههای روحی بازتابگر به وقوع میپیوندد. و آنها بدین نحو قادر میشوند از طریق کارکرد بینظیر بازتاب جهانی به طور همزمان با تمامی همکاران خود در جهان بزرگ ارتباط برقرار کنند.
ارواح بازتابگر منشأ در تثلیث الهی دارند. پنجاه عدد از این موجودات بینظیر و تا اندازهای اسرارآمیز وجود دارد. هر بار هفت عدد از این شخصیتهای خارقالعاده آفریده شدند، و هر یک از این رخدادهای خلاق توسط ارتباطی از تثلیث بهشت و یکی از هفت روح استاد به وجود آمد.
این کار بسیار مهم که در سحرگاه زمان به وقوع پیوست، نمایانگر تلاش آغازین شخصیتهای متعالی آفریننده است که توسط ارواح استاد نمایندگی میشدند تا به همراه تثلیث بهشت به عنوان آفرینندگان مشترک عمل کنند. این اتحاد نیروی خلاق آفرینندگان متعال با پتانسیلهای خلاق تثلیث درست همان منبع واقعیت ایزد متعال است. از این رو، هنگامی که چرخۀ آفرینشِ بازتابگر مسیر خود را طی نمود، هنگامی که هر یک از هفت روح استاد با تثلیث بهشت همگامی کامل خلاق پیدا کردند، هنگامی که چهل و نهمین روح بازتابگر شخصیت یافت، آنگاه یک واکنش جدید و ژرف در مطلق الوهیت رخ داد که امتیازات جدید شخصیتی به ایزد متعال میداد و به شخصیتیابی مجِستان، رئیس بازتاب و مرکز بهشتی تمامی کار چهل و نه روح بازتابگر و همکاران آنها در سراسر جهان جهانها منجر گشت.
مجِستان یک شخص واقعی است، مرکز شخصی و خطاناپذیر پدیدۀ بازتاب در تمامی هفت ابرجهانهای زمان و فضا. ستاد مرکزی دائم او در بهشت نزدیک به مرکز تمامی چیزها در میعادگاه هفت روح استاد میباشد. او صرفاً درگیر هماهنگی و نگاهداری سرویس بازتاب در آفرینش پهناور است؛ جز این او درگیر مدیریت امور جهان نیست.
مجِستان در کاتالوگ ما از شخصیتهای بهشت درج نشده است، زیرا او تنها شخصیت موجود ربانیت است که توسط ایزد متعال در ارتباط کارکردی با مطلق الوهیت آفریده شده است. او یک شخص است، اما به طور منحصر به فرد و ظاهراً اتوماتیک درگیر این یک فاز از امور جهان میباشد؛ او اکنون در هیچ ظرفیت شخصی در ارتباط با رستههای (غیر بازتابگر) دیگر شخصیتهای جهان عمل نمیکند.
آفرینش مجستان نشانگر اولین عمل متعالی خلاق ایزد متعال بود. این تمایل به عمل در ایزد متعال ارادی بود، اما واکنش حیرتانگیز مطلق الوهیت از پیش شناخته شده نبود. تا هنگام پدیداری هاونا در ابدیت جهان شاهد چنین واقعیتیابی شگرف چنین توازن عظیم و گستردۀ نیرویی و هماهنگی فعالیتهای کنشی روحی نبوده است. واکنش الوهیت به خواستهای خلاق ایزد متعال و دستیاران او وسیعاً فراتر از مقصود هدفمند آنان بود و به اندازۀ زیاد بیش از پیشبینیهای نظری آنان بود.
ما از این احتمال در شگفتی هستیم که اعصار آینده که طی آن ممکن است متعال و غائی به سطوح جدید ربانیت دست یابند و به حوزههای جدید کارکرد شخصیت فراز یابند، در قلمروهای الوهیتیابیِ باز موجودات غیرمنتظره و غیرقابل تصوری که از قدرتهای غیرقابل تصور هماهنگی افزایش یافتۀ جهانی برخوردار خواهند بود، ممکن است شاهد چه باشند. به نظر میرسد که در پتانسیلِ واکنشِ مطلق الوهیت نسبت به چنین یگانگی روابط میان الوهیت تجربی و تثلیث وجودگرای بهشت حدی وجود نداشته باشد.
منشأ چهل و نه روح بازتابگر در تثلیث است، اما هر یک از هفت رخداد خلاقِ ملازم با پدیداری آنها به وجود آورندۀ نوعی موجود بود که طبیعتش شبیه ویژگیهای روح استاد هم تبار بود. از این رو آنها طبیعتها و کاراکترهای هفت ترکیب محتمل از ارتباط ویژگیهای ربانیت پدر جهانی، پسر جاودان، و روح بیکران را به طور متفاوت منعکس میسازند. به این دلیل لازم است که هفت تا از این ارواح بازتابگر را در ستاد مرکزی هر ابرجهان دارا باشیم. به منظور دستیابی به انعکاس کامل تمامی فازهای هر تجلی ممکن از سه الوهیت بهشت، آنطور که ممکن است چنین پدیدههایی در هر بخش از هفت ابرجهان به وقوع پیوندند، به یکی از هر یک از هفت نوع نیاز است. از این رو یکی از هر نوع به خدمت در هر ابرجهان تخصیص یافت. ستاد مرکزی این گروههای هفت روحِ نامشابهِ بازتابگر در پایتختهای ابرجهانها در کانون بازتاب هر قلمرو قرار دارد، و این با نقطۀ قطبی روحی یکسان نیست.
ارواح بازتابگر دارای نام هستند، اما این نامها در کرات فضا آشکار نشدهاند. آنها به طبیعت و کاراکتر این موجودات مربوط هستند و بخشی از یکی از هفت راز جهانی کرات اسرارآمیز بهشت میباشند.
ویژگی بازتاب، پدیدۀ سطوح ذهنی عامل مشترک، ایزد متعال، و ارواح استاد، به تمامی موجوداتی که درگیر کار این طرح عظیم هوشمندی جهانی هستند قابل انتقال است. و در اینجا یک راز بزرگ نهفته است: نه ارواح استاد و نه الوهیتهای بهشت، به تنهایی یا به طور جمعی، این نیروهای بازتابِ همارایی جهانی را درست آنطور که در این چهل و نه شخصیت رابط مجستان تجلی یافتهاند فاش نمیسازند، و با این حال آنها آفرینندگان تمامی این موجودات توانای شگفتانگیز میباشند. گاهی اوقات وراثت الهی ویژگیهای مشخصی را در مخلوق آشکار میسازد که در آفریننده قابل تشخیص نیستند.
پرسنل سرویس بازتاب، به استثنای مجستان و ارواح بازتابگر، همگی مخلوقات روح بیکران و دستیاران بلافصل و افراد تحت فرمان او هستند. ارواح بازتابگر هر ابرجهان آفرینندگان یاوران بازتاب تصویر، صداهای شخصی آنها برای دادگاههای قدمای ایامها میباشند.
ارواح بازتاب صرفاً عوامل ارسال کننده نیستند؛ آنها شخصیتهای نگاهدارنده نیز میباشند. فرزندان آنها، سکنافیمها، نیز شخصیتهای نگاهدارنده یا ثبت کننده هستند. نسخۀ ثانویۀ هر چیزی که از ارزش حقیقی معنوی برخوردار باشد ثبت میشود، و یک اثر آن در دستگاه شخصیِ عضوی از یکی از رستههای بیشمار شخصیتهای سکورافی که به پرسنل عظیم ارواح بازتاب تعلق دارند حفظ میشود.
اسناد رسمی جهانها به واسطه و از طریق فرشتگان ثبت کننده منتقل میشوند، اما اسناد حقیقی روحی از طریق بازتاب جمعآوری میشوند و در اذهان شخصیتهای مناسب و شایستهای که به خانوادۀ روح بیکران تعلق دارند حفظ میشوند. اینها در مقایسه با اسناد رسمی و مردۀ جهان اسناد زنده هستند، و در اذهان زندۀ شخصیتهای ثبت کنندۀ روح بیکران به طور کامل حفظ میشوند.
سازمان بازتاب همچنین مکانیسم جمعآوری اخبار و انتشار فرامین تمامی آفرینش میباشد. آن در مقایسه با کارکرد متناوبِ خدماتیِ متنوعِ پخشی در کار مداوم است.
هر چیز مهم که در ستاد مرکزی یک جهان محلی رخ میدهد اساساً به پایتخت ابرجهان آن منعکس میشود. و بالعکس، هر چیزی که در جهان محلی از اهمیت برخوردار باشد از ستاد مرکزی ابرجهان آنها به سوی بیرون به پایتختهای جهان محلی منعکس میشود. سرویس بازتاب از جهانهای زمان تا ابرجهانها ظاهراً اتوماتیک یا خودکار است، اما چنین نیست. آن تماماً بسیار شخصی و هوشمند است. دقت آن ناشی از کمال همکاری شخصیت است و از این رو به سختی میتواند به کارکردهای حضور غیرشخصی مطلقها نسبت داده شود.
در حالی که تنظیم کنندگان فکر در کار سیستم بازتاب جهانی شرکت نمیکنند، ما از هر دلیلی برخوردار هستیم که باور کنیم تمامی اجزای پدر از این کارکردها به طور کامل آگاه هستند و قادرند از محتوای آنها سود برند.
در طول عصر کنونی جهان به نظر میرسد دامنۀ فضاییِ سرویس بازتاب خارج از بهشت به پیرامون هفت ابرجهان محدود باشد. در غیر این صورت، به نظر میرسد کارکرد این سرویس از زمان و فضا مستقل باشد. به نظر میرسد که آن از کلیۀ مدارهای شناخته شدۀ زیر مطلق جهان مستقل باشد.
در ستاد مرکزی هر ابرجهان سازمان بازتاب به عنوان یک واحد جداگانه عمل میکند؛ اما در برخی مواقع ویژه، تحت سرپرستی مجستان، ممکن است تمامی هفت عدد در سراسر جهان به صورت هماهنگ عمل کنند و چنین میکنند، مثل هنگام برگزاری جشن به مناسبت استقرار تمامی یک جهان محلی در نور و حیات، و در زمان خوشامد گوییهای هزارهای هفت مدیر عالی اجرایی.
چهل و نه یاور بازتاب تصویر توسط ارواح بازتابگر آفریده شدند، و در ستاد مرکزی هر ابرجهان تنها هفت یاور وجود دارد. نخستین عمل خلاق هفت روح بازتابگر یوورسا به وجود آوردن هفت یاور تصویرشان بود. هر روح آفرینشگر یاور خود را آفرید. یاوران تصویر، در برخی ویژگیها و مشخصات، باز تولید کامل ارواح بازتابگر مادر خود هستند. آنها نسخۀ واقعی دوم منهای خصیصۀ بازتابگری هستند. آنها تصاویر حقیقی هستند و دائماً به صورت کانال ارتباطی میان ارواح بازتابگر و مسئولین ابرجهان عمل میکنند. یاوران تصویر صرفاً دستیار نیستند؛ آنها نمونههای واقعی نیاکان مربوطۀ روحی خویش میباشند. آنها تصویر هستند، و مصداق واقعی نام خویش میباشند.
ارواح بازتابگر خود شخصیتهای حقیقی هستند اما از چنان مرتبتی هستند که برای موجودات مادی غیرقابل فهم میباشند. حتی در کرۀ ستاد مرکزی یک ابرجهان آنها در تمامی روابط شخصی با قدمای ایامها و دستیارانشان به کمک یاوران تصویر خویش نیاز دارند. در تماسهای بین یاوران تصویر و قدمای ایامها، گاهی اوقات یک یاور به گونهای قابل قبول عمل میکند، در حالی که در مواقع دیگر برای ارائۀ کامل و صحیح ارتباطی که انتقالش به آنان سپرده شده به دو، سه، چهار، یا حتی کلیۀ هفت نفر نیاز است. به همین ترتیب، آنطور که محتوای ارتباطات ممکن است لازم بدارد، پیامهای یاوران تصویر به طور متنوع توسط یک، دو، یا تمامی سه قدمای ایامها دریافت میشود.
یاوران تصویر برای ابد در کنار ارواح نیایی خود خدمت میکنند، و آنها گروه غیرقابل باوری از سِکنافیمهای یاور را در اختیار دارند. یاوران تصویر در ارتباط با کرات آموزشی انسانهای فرازگرا مستقیماً کار نمیکنند. آنها با خدمت هوشمندانۀ طرح جهانی پیشرفت انسانی از نزدیک در ارتباط هستند، اما هنگامی که شما در مدارس یوورسا موقتاً اقامت دارید شخصاً با آنها در ارتباط قرار نخواهید گرفت، زیرا این موجودات ظاهراً شخصی فاقد اراده هستند؛ آنها قدرت انتخاب را به کار نمیگیرند. آنها تصاویر حقیقی هستند، کاملاً منعکس کنندۀ شخصیت و ذهن نیای فرد روحی. انسانهای فرازگرا به عنوان یک طبقه از نزدیک با بازتاب تماس نمیگیرند. همیشه موجودی برخوردار از طبیعت بازتابگرانه میان شما و عمل واقعیِ این سرویس قرار خواهد داشت.
هفت روح مدارهای هاونا تجسم مشترک غیرشخصی روح بیکران و هفت روح استاد برای هفت مدار جهان مرکزی هستند. آنها خادمان ارواح استاد میباشند و اولاد جمعی آنها هستند. ارواح استاد یک فردیت بارز و متنوع اداری در هفت ابرجهان فراهم میسازند. آنها از طریق این ارواح متشابهِ مدارهای هاونا قادرند یک سرپرستی متحد، یکدست، و هماهنگ روحی برای جهان مرکزی فراهم سازند.
هفت روح مدارها هر یک به نفوذ در یک مدار واحد هاونا محدود هستند. آنها به طور مستقیم به نظامهای جاودانههای ایامها، حکمرانان کرات جداگانۀ هاونا مربوط نیستند. اما آنها با هفت مدیر عالی اجرایی در ارتباط هستند، و با حضور ایزد متعال در جهان مرکزی هماهنگ میباشند. کار آنها به طور کامل به هاونا محدود است.
این ارواح مدارها با آنهایی که از طریق اولاد شخصی خود، سوپرنافیمای سوم، در هاونا موقتاً اقامت میکنند تماس برقرار میسازند. در حالی که ارواح مدارها با هفت روح استاد مشترکاً موجود هستند، تا هنگامی که اولین رهنوردان زمان در روزگاران گرندفاندا به مدار بیرونی هاونا رسیدند، کارکرد آنها در آفرینش سوپرنافیم سوم به اهمیت عمدهای دست نیافت.
همینطور که شما مدار به مدار در هاونا پیشروی میکنید، پیرامون ارواح مدارها آگاهی خواهید یافت، اما قادر نخواهید بود که با آنان ارتباط شخصی برقرار کنید، اگر چه ممکن است از حضور غیرشخصی نفوذ روحی آنها شخصاً لذت ببرید و آن را بشناسید.
ارواح مدارها همانقدر با ساکنان بومی هاونا همبسته هستند که تنظیم کنندگان فکر با مخلوقات انسانی ساکن کرات جهانهای تکاملی رابطه دارند. ارواح مدارها مثل تنظیم کنندگان فکر غیرشخصی هستند و با اذهان کامل موجودات هاونا معاشرند، همانقدر که ارواح غیرشخصی پدر جهانی در اذهان متناهی انسانهای فانی سکنی میگزینند. اما ارواح مدارها هرگز بخشی دائمی از شخصیتهای هاونا نمیشوند.
عمدۀ آنچه که به طبیعت و کارکرد ارواح آفرینشگر جهان محلی مربوط میشود به طور صحیح به داستان ارتباط آنها با پسران آفریننده در سازمان و مدیریت آفرینشهای محلی تعلق دارد؛ اما جنبههای بسیاری از تجارب پیش جهان محلی این موجودات شگفتانگیز وجود دارند که میشود به عنوان بخشی از این بحث مربوط به هفت گروه روحی متعال توصیف شوند.
ما با شش فاز از دوران زندگانی یک روح مادر جهان محلی آشنا هستیم، و در رابطه با احتمال یک مرحلۀ هفتم فعالیت زیاد گمان پردازی میکنیم. این مراحل گوناگون وجود عبارتند از:
1- دگردیسی آغازین بهشت. هنگامی که یک پسر آفریننده توسط عمل مشترک پدر جهانی و پسر جاودان به صورت شخص پدیدار میشود، آنچه که به عنوان ”واکنش عالی مکمل“ شناخته شده است به طور همزمان در شخص روح بیکران به وقوع میپیوندد. ما طبیعت این واکنش را نمیفهمیم، اما درک میکنیم که آن نشانگر یک تغییر و تبدیل ذاتیِ آن امکانات قابل شخصیتیابی است که در محدودۀ پتانسیل خلاق آفریدگار مشترک در بر گرفته شده است. تولد یک پسر همتراز آفریننده نشانگر تولد پتانسیل شریک آیندۀ جهان محلیِ این پسر بهشت در حیطۀ شخص روح بیکران میباشد. ما از این تعیین هویت جدید پیش شخصی وجود آگاه نیستیم، اما میدانیم که این واقعیت در اسناد بهشتیِ دوران زندگانی این چنین پسر آفرینندهای جا مییابد.
2- آموزش مقدماتی آفرینندگی. در طول دورۀ طولانی آموزش مقدماتی یک پسر میکائیل در سازماندهی و ادارۀ جهانها، شریک آیندۀ او تحت توسعۀ بیشتر وجودی قرار میگیرد و به طور گروهی از سرنوشت آگاه میشود. ما نمیدانیم، ولی حدس میزنیم که چنین وجود آگاه از جمع نسبت به فضا آگاه میشود و آن آموزش مقدماتی را که لازمۀ کسب مهارت روحی در کار تشریک مساعی آیندۀ او با میکائیلِ مکمل در آفرینش و ادارۀ جهان میباشد آغاز میکند.
3- مرحلۀ آفرینش فیزیکی. در هنگامی که مسئولیت آفرینندگی توسط پسر جاودان به یک پسر میکائیل سپرده میشود، روح استادی که مدیریت ابرجهانی را که این پسر جدید آفریننده برای آن مقدر شده به عهده دارد در حضور روح بیکران ”دعای تعیین هویت“ را گویا میسازد؛ و برای نخستین بار، وجود روح آفرینشگر متعاقب که متمایز از شخص روح بیکران میباشد پدیدار میگردد. و این موجود که مستقیماً به سوی شخص روح استاد درخواست کننده پیش میرود فوراً از شناخت ما محو میگردد، و ظاهراً بخشی از شخص این روح استاد میشود. روح آفرینشگرِ به تازگی تعیین هویت شده تا لحظۀ عزیمت پسر آفریننده به قصد ماجرای فضا با روح استاد باقی میماند. در آن هنگام که روح استاد شریک روحی جدید را به پسر آفریننده میسپارد، مسئولیت پایبندی ابدی و وفاداری بیپایان را به شریک روحی میسپارد. و آنگاه یکی از رویدادهای عمیقاً متأثر کنندهای که در بهشت به وقوع میپیوندد رخ میدهد. پدر جهانی در تصدیق پیوند جاودانۀ پسر آفریننده و روح آفریننده و در تأیید اعطای قدرتهای مشخص مشترک مدیریت توسط روح استادی که ابرجهان مربوطه در حوزۀ اختیارات او است سخن میگوید.
سپس پسر آفریننده و روح آفرینشگر که توسط پدر یگانه شدهاند عازم ماجرای آفرینش جهان خویش میشوند. و آنها طی دورۀ طولانی و طاقت فرسای سازماندهی مادی جهانشان در این شکل از پیوند با هم کار میکنند.
4- عصر آفرینش حیات. به دنبال اعلام قصد آفرینش حیات توسط پسر آفریننده، ”مراسم شخصیتیابی“ در بهشت که هفت روح استاد در آن شرکت میکنند و توسط روح استاد سرپرست شخصاً تجربه میشود به دنبال میآید. این یک معاضدت الوهیت بهشت به فردیت شریک روحی پسر آفریننده است و در پدیدۀ ”فوران آغازین“ در شخص روح بیکران برای جهان آشکار میشود. همزمان با این پدیده در بهشت، شریک روحیِ تا این هنگام غیرشخصی پسر آفریننده، از نظر تمامی مقاصد و منظورهای عملی یک شخص واقعی میشود. از این پس و برای ابد، همین روح مادر جهان محلی به عنوان یک شخص تلقی خواهد شد و با تمامی گروههای شخصیتیِ آفرینش متعاقب حیات روابط شخصی خواهد داشت.
5- اعصار پس اعطایی. هنگامی که پسر آفریننده بعد از تکمیل هفتمین اعطای خود و به دنبال کسب حاکمیت کامل جهانش به ستاد مرکزی جهان باز میگردد تغییر دیگر و بزرگی در دوران زندگانی پایان ناپذیر یک روح آفرینشگر به وقوع میپیوندد. در آن هنگام، در پیشگاه مدیران گردآوری شدۀ جهان، پسر پیروزمند آفریننده روح مادر جهان را به حاکمیت همتراز ارتقا میدهد و شریک روحی را به عنوان همتراز خود تصدیق میکند.
6- اعصار نور و حیات. به دنبال برقراری عصر نور و حیات حکمران همتراز جهان محلی به فاز ششم دوران زندگانی یک روح آفرینشگر وارد میشود. اما ما نمیتوانیم طبیعت این تجربۀ بزرگ را تصویر نماییم. این چیزها به یک مرحلۀ آیندۀ تکامل در نبادان مربوط هستند.
7- دوران زندگانی آشکار نشده. ما از این شش فاز دوران زندگانی یک روح مادر جهان محلی اطلاع داریم. این اجتناب ناپذیر است که ما سئوال کنیم: آیا یک دوران هفتمی وجود دارد؟ ما مد نظر داریم که هنگامی که پایانمندان به آنچه که به نظر میرسد فرجام نهایی فراز انسانی آنها باشد دست مییابند، چنین ثبت میشود که آنها به دوران زندگانی ارواح مرحلۀ ششم وارد شدهاند. ما حدس میزنیم که باز دوران زندگانی دیگر و آشکار ناشدهای در زمینۀ مأموریت جهانی در انتظار پایانمندان باشد. لکن قابل انتظار است که ما به همین منوال چنین تصور کنیم که دوران زندگانی آشکار ناشدهای در پیش روی ارواح مادر جهان قرار گرفته است، دورانی که در بر گیرندۀ فاز هفتم تجربۀ شخصی آنها در زمینۀ خدمت جهانی و همکاری وفادارانه با رستۀ میکائیلهای آفریننده میباشد.
این ارواح یاور عطیۀ هفتگانۀ ذهنی یک روح مادر جهان محلی به مخلوقات زندۀ آفرینش مشترک یک پسر آفریننده و چنین روح آفرینشگری میباشند. در هنگام ارتقا روح به مرتبت امتیازات شخصیتی این عطیه میسر میشود. توصیف طبیعت و کارکرد هفت روح یاور ذهن به طور مناسبتر به داستان جهان محلی نبادان شما تعلق دارد.
هفت گروه ارواح متعال هستۀ خانوادۀ کارای سومین منبع و مرکز، به صورت روح بیکران و به صورت عامل مشترک هر دو را تشکیل میدهند. قلمرو ارواح متعال از حضور تثلیث در بهشت تا کارکرد ذهنِ رستۀ انسان تکاملی در سیارات فضا وسعت مییابد. آنها بدین گونه سطوح فرود گرایانۀ اداری را متحد میسازند و کارکردهای چندگانۀ پرسنل آن را هماهنگ میکنند. فعالیت ارواح متعال، چه در رابطه با یک گروه بازتابگر روحیِ مرتبط با قدمای ایامها باشد، چه یک روح آفرینشگر که در هماهنگی با یک پسر میکائیل عمل میکند، یا هفت روح استاد که دور تا دور تثلیث بهشت قرار گرفتهاند، همه جا در جهان مرکزی، ابرجهانها، و جهانهای محلی مورد مواجهه واقع میشود. آنها در رابطه با شخصیتهای تثلیث متعلق به رستۀ ”ایامها“ و در رابطه با شخصیتهای بهشت از رستۀ ”پسران“ به طور یکسان عمل میکنند.
گروههای روحی متعال به همراه روح مادر بیکران خویش آفرینندگان بلافصل خانوادۀ پهناور مخلوقات سومین منبع و مرکز میباشند. تمامی رستههای ارواح خادم از این ارتباط پدیدار میشوند. منشأ سوپرنافیم اولیه در روح بیکران است. موجودات ثانویۀ این رسته توسط ارواح استاد، و سوپرنافیم سوم توسط هفت روح مدارها آفریده شدهاند. ارواح بازتابگر به طور جمعی مادران سازندۀ یک رستۀ شگفتانگیز از گروههای فرشتگان، سکنافیم قدرتمندِ خدمات ابرجهان، میباشند. یک روح آفرینشگر مادرِ رستههای فرشتگان یک آفرینش محلی میباشد. چنین خادمان سرافی در هر جهان محلی آغازین میباشند، گر چه از روی الگوهای جهان مرکزی ساخته شدهاند. تمامی این آفرینندگانِ ارواح خادم فقط توسط منزلگاه مرکزی روح بیکران، مادر آغازین و جاودانۀ تمامی فرشتگان خادم، به طور غیرمستقیم یاری میشوند.
هفت گروه روحی متعال هماهنگ کنندگان آفرینش مسکونی میباشند. به نظر میرسد که ارتباط مسئولان سرپرست آنها، هفت روح استاد، فعالیتهای گستردۀ خدای هفتگانه را هماهنگی میکنند:
1- ارواح استاد به طور جمعی با سطح الوهیت تثلیث الوهیتهای بهشت تقریباً برابری میکنند.
2- آنها به طور فردی احتمالات اصلی قابل ارتباط الوهیت سهگانه را تماماً به انتها میرسانند.
3- آنها به عنوان نمایندگان گوناگون عامل مشترک منابع آن حاکمیت روحی - ذهنی - نیرویی ایزد متعال هستند که وی هنوز شخصاً به کار نمیبرد.
4- آنها از طریق ارواح بازتابگر دولتهای ابرجهانِ قدمای ایامها را با مجستان، مرکز بهشتی بازتاب جهانی، هماهنگ میکنند.
5- ارواح استاد با شرکتشان در فردیت بخشیدن به خادمان الهی جهان محلی به آخرین سطح خدای هفتگانه، پیوندِ پسر آفریننده - روح آفرینشگرِ جهانهای محلی، کمک میکنند.
یگانگی عملی که ذاتی عامل مشترک میباشد، در هفت روح استاد، شخصیتهای اصلی او، به جهانهای در حال تکامل آشکار میشود. اما در ابرجهانهای کامل شدۀ آینده این یگانگی بدون شک از حاکمیت تجربی متعال جدایی ناپذیر خواهد بود.
[ارائه شده توسط یک مشاور الهی یوورسا.]
شخصیتهای متعالی تثلیث همگی برای خدمت مشخصی آفریده شدهاند. آنها به منظور اجرای برخی وظایف مشخص توسط تثلیث الهی طراحی شدهاند، و آنان با تکنیک کامل و نهایت فداکاری از صلاحیت خدمت برخوردارند. هفت رسته از شخصیتهای متعالی تثلیث وجود دارند:
1- اسرار تثلیث یافتۀ تعالیت.
2- جاودانههای ایامها.
3- قدمای ایامها.
4- کمالهای ایامها.
5- جدیدهای ایامها.
6- اتحادهای ایامها.
7- مؤمنان ایامها.
تعداد این موجوداتی که از کمال اداری برخوردارند قطعی و نهایی است. آفرینش آنها یک رخداد متعلق به گذشته است؛ هیچ تعداد دیگری از آنها به صورت شخص پدیدار نمیشود.
این شخصیتهای متعالی تثلیث در سراسر جهان بزرگ نمایانگر سیاستهای حکومتی تثلیث بهشت هستند. آنها نمایانگر عدالت و قضاوت اجرایی تثلیث بهشت هستند. آنها یک خط به هم پیوسته از کمال اداری را شکل میدهند که از کرات بهشتی پدر تا کرات ستاد مرکزی جهانهای محلی و تا پایتختهای اجزای تشکیل دهندۀ کواکب آنها امتداد مییابد.
کلیۀ موجودات تثلیث منشأ در تمامی ویژگیهای الهیشان در کمال بهشتی آفریده شدهاند. تنها در قلمروهای تجربه گذشت زمان به توانایی آنها برای خدمت کیهانی افزوده است. هرگز هیچ خطری از خطا یا ریسک شورش در رابطه با موجودات تثلیث منشأ وجود ندارد. ذات آنها ربانی است، و هرگز دانسته نشده است که آنها از مسیر الهی و کامل رویکرد شخصیتی خارج شوند.
در داخلیترین مدار اقمار بهشت هفت کره وجود دارد، و سرپرستی هر یک از این کرات جلال یافته را گروهی متشکل از ده سرّ تثلیث یافتۀ تعالیت به عهده دارد. آنها آفریننده نیستند، اما مدیرانی عالی و غائی میباشند. اجرای امور این هفت کرات برادر کاملاً به عهدۀ این گروه هفتاد نفره از مدیران عالی سپرده شده است. اگر چه این هفت کرات مقدس را که از همه به بهشت نزدیکترند اولاد تثلیث سرپرستی میکنند، این گروه از کرات در سراسر گیتی به عنوان مدار شخصی پدر جهانی شناخته شده است.
اسرار تثلیث یافتۀ تعالیت به عنوان مدیران همتراز و مشترک کرات مربوطۀ خویش در گروههای ده نفره عمل میکنند، اما آنها همچنین در زمینههای ویژۀ مسئولیت به صورت فردی عمل میکنند. کار هر یک از این کرات ویژه به هفت دپارتمان اصلی تقسیم شده است، و یکی از این حکمرانان همتراز سرپرستی هر بخش از این فعالیتهای خاص را به عهده دارد. سه تای باقیمانده به عنوان نمایندگان شخصی الوهیت سهگانه در رابطه با هفت نفر دیگر عمل میکنند؛ یکی پدر، یکی پسر، و یکی روح را نمایندگی میکند.
اگر چه یک شباهت معین گروهی وجود دارد که ویژگی اسرار تثلیث یافتۀ تعالیت میباشد، آنها همچنین هفت ویژگی بارز گروهی را آشکار میسازند. ده مدیر عالی امور دیوینینگتون منعکس کنندۀ سرشت شخصی و طبیعت پدر میباشند؛ و در رابطه با هر یک از این هفت کره نیز چنین میباشد: هر گروه ده نفره با آن الوهیت یا ارتباط ربانی شباهت دارد که ویژگی قلمرو آنها میباشد. ده مدیری که بر اَسندینگتون حکمروایی میکنند منعکس کنندۀ ترکیب طبیعت پدر، پسر، و روح هستند.
من میتوانم قدر بسیار اندکی از کار این شخصیتهای والا را در هفت کرات مقدس پدر آشکار سازم، زیرا آنها به راستی اسرار تعالیت هستند. هیچ راز اختیاری در رابطه با نزدیکی به پدر جهانی، پسر جاودان، یا روح بیکران وجود ندارد. الوهیتها برای کلیۀ کسانی که به کمال الهی دست مییابند یک کتاب گشوده هستند، اما تمامی اسرار تعالیت هرگز به طور کامل مورد دستیابی قرار نخواهند گرفت. ما همیشه در رخنۀ کامل به قلمروهایی که در بر گیرندۀ اسرار شخصیتیِ ارتباط ربانی با گروهبندیهای هفتگانۀ موجودات آفریده شده هستند ناتوان خواهیم بود.
از آنجا که کار این مدیران عالی به تماس صمیمانه و شخصی الوهیتها با این هفت گروهبندیهای بنیادین از موجودات جهان مربوط است هنگامی که در این هفت کرات ویژه اقامت دارند یا ضمن این که در سراسر جهان بزرگ عمل میکنند، شایسته است که این روابط بسیار شخصی و خارقالعاده به گونهای مقدس مخفی نگاه داشته شوند. آفرینندگان بهشتی حتی در مخلوقات دونپایۀ خویش به محرمانگی و حرمت شخصیت احترام میگذارند. و این امر در مورد افراد و رستههای گوناگون جداگانۀ شخصیتها هر دو صدق میکند.
حتی برای موجوداتی که به سطوح بالای جهان دست یافتهاند این کرات اسرارآمیز همواره یک آزمایش وفاداری باقی میمانند. این امر به ما محول شده است که خدایان جاودان را به طور کامل و شخصاً بشناسیم، کاراکترهای ربانی و کامل آنها را آزادانه بشناسیم، اما به ما اجازه داده نشده که به تمامی روابط شخصی فرمانروایان بهشت با کلیۀ موجودات آفریده شدهشان به طور کامل رخنه کنیم.
هر یک از یک میلیارد کرات هاونا توسط یک شخصیت عالی تثلیث رهبری میشود. این حکمرانان به عنوان جاودانههای ایامها شناخته شدهاند، و تعداد آنان دقیقاً یک میلیارد است، یکی برای هر یک از کرات هاونا. آنها فرزندان تثلیث بهشت هستند، اما مثل اسرار تعالیت هیچ تاریخچهای از سرآغاز آنان وجود ندارد. این دو گروه از پدرانِ تماماً خردمند بر کرات زیبای خود که متعلق به سیستم بهشت - هاونا میباشند برای ابد حکومت کردهاند، و آنها بدون نوبت یا تجدید مأموریت عمل میکنند.
جاودانههای ایامها برای تمامی مخلوقات برخوردار از اراده که در قلمروهای آنان زندگی میکنند مرئی هستند. آنها ریاست گردهماییهای معمول سیارهای را به عهده دارند. آنها مرتباً و به طور نوبتی از کرات ستاد مرکزی هفت ابرجهان دیدار میکنند. آنها همتباران نزدیک و برابرهای الهی قدمای ایامها هستند که مسئولیت سرنوشت هفت ابردولت را به عهده دارند. هنگامی که یک جاودانۀ ایامها از کرۀ خویش غایب است، کرۀ او توسط یک پسر آموزگار تثلیث مورد سرپرستی قرار میگیرد.
به استثنای رستههای تثبیت شدۀ حیات، نظیر بومیهای هاونا و سایر مخلوقات زندۀ جهان مرکزی، جاودانههای ایامهای مقیم، کرات مربوطۀ خویش را کاملاً مطابق ایدهها و آرمانهای شخصی خودشان توسعه دادهاند. آنها از سیارات یکدیگر دیدار میکنند، اما کپیه برداری یا تقلید نمیکنند؛ آنها همیشه و به طور کامل آغازین هستند.
معماری، تزیین طبیعی، ساختمانهای مورانشیا، و مخلوقات روحی در هر کره منحصر به فرد و بینظیر هستند. هر کره مکانی از زیبایی پایدار است و با هر کرۀ دیگر در جهان مرکزی کاملاً متفاوت میباشد. و شما هر یک در مسیرتان به سوی درون طی عبور از هاونا تا بهشت زمانی طولانیتر یا کوتاهتر را در هر یک از این کرات بینظیر و شعف برانگیز خواهید گذراند. طبیعی است که شما در کرۀ خود در رابطه با بهشت به صورت حرکت به سمت بالا سخن گویید، اما صحیحتر است که به هدف الهیِ صعود به صورت حرکت به سوی درون اشاره شود.
هنگامی که انسانهای زمان از کرات آموزشی که ستاد مرکزی یک جهان محلی را احاطه کردهاند فارغالتحصیل میشوند و به کرات آموزشی ابرجهان خود پیشروی میکنند، در تکامل معنوی به آن نقطه پیش رفتهاند که قادرند فرمانروایان و مدیران والای روحی این قلمروهای پیشرفته، از جمله قدمای ایامها را بشناسند و با آنها ارتباط برقرار کنند.
قدمای ایامها اساساً همگی یکسان هستند؛ آنها ترکیب سیرت و طبیعت متحد تثلیث را آشکار میسازند. آنها از فردیت برخوردارند و شخصیتشان متنوع است، اما همچون هفت روح استاد از یکدیگر متفاوت نیستند. آنها مدیریت یکنواختِ سوا از آن متفاوت هفت ابرجهان را که هر یک از آنها یک آفرینش بارز، جداگانه، و بینظیر است فراهم میسازند. طبیعت و ویژگیهای هفت روح استاد نامشابه است، اما قدمای ایامها، فرمانروایان شخصی ابرجهانها، همگی اولاد مشابه و فوق کامل تثلیث بهشت هستند.
هفت روح استاد در بالا طبیعت ابرجهانهای مربوطۀ خویش را تعیین میسازند، اما قدمای ایامها سرپرستی اداری همین ابرجهانها را دیکته میکنند. آنها همسانی اداری را روی تنوع خلاق سوار میکنند و توازن کل را در شرایط تفاوتهای بنیادین آفرینشیِ هفت گروهبندیِ قطعهایِ جهان بزرگ تضمین مینمایند.
قدمای ایامها همگی در یک زمان تثلیث یافتند. آنها نمایانگر آغاز اسناد شخصیتی جهان جهانها هستند، و از این رو نامشان قدمای ایامها است. هنگامی که شما به بهشت میرسید و اسناد نوشته شدۀ آغاز چیزها را بررسی میکنید، درخواهید یافت که اولین مطلبی که در بخش شخصیت پدیدار میشود شرح تثلیث یافتن این بیست و یک قدیمالایام میباشد.
این موجودات والا همیشه در گروههای سه نفره حکومت میکنند. فازهای بسیاری از فعالیت وجود دارند که آنها به صورت فردی در آن کار میکنند، و باز فازهای دیگری هستند که هر دو نفر میتوانند در آن عمل کنند، اما آنها در عرصههای بالاتر دولتشان باید به صورت مشترک عمل کنند. آنها هرگز شخصاً کرات اقامتگاه خود را ترک نمیکنند، اما بدین ترتیب نیازی به این کار ندارند، زیرا این کرات نقاط کانونی سیستم گستردۀ بازتاب در ابرجهان میباشند.
منزلگاههای شخصی هر سه قدیمالایام در نقطۀ قطبیت روحی در کرۀ ستاد مرکزیشان واقع شدهاند. چنین کرهای به هفتاد ناحیۀ اداری تقسیم شده است و هفتاد پایتخت منطقهای دارد که گهگاه قدمای ایامها در آنها اقامت دارند.
قدمای ایامها در قدرت، محدودۀ مرجعیت، و وسعت حوزۀ اختیارات از میان هر یک از فرمانروایان مستقیم آفرینشهای زمان و فضا از همه قدرتمندتر و توانمندتر هستند. در تمامی جهان پهناور جهانها آنها به تنهایی از قدرت بالای داوری نهایی اجرایی پیرامون نابودی ابدی مخلوقات دارای اراده برخوردارند. و تمامی سه قدیمالایام باید در فرامین نهایی دیوان عالی دادرسی یک ابرجهان شرکت نمایند.
قدمای ایامها، گذشته از الوهیتها و همکاران بهشتیشان، کاملترین، همه فن حریفترین، و به لحاظ الهی توانمندترین حکمرانان در تمامی وجود زمان و فضا هستند. ظاهراً آنها حکمرانان متعالی ابرجهانها هستند؛ اما آنها به طور تجربی این حق حکومت کردن را کسب نکردهاند و از این رو سرنوشتشان این است که روزگاری توسط ایزد متعال، یک حکمران تجربی، که بدون شک آنها قائم مقامانشان خواهند شد، مورد جانشینی واقع شوند.
ایزد متعال از طریق خدمت تجربی در حال به دست آوردن حاکمیت هفت ابرجهان است، درست همانطور که یک پسر خالق حاکمیت جهان محلی خود را به صورت تجربی کسب میکند. اما در طول عصر کنونیِ تکامل ناتمامِ متعال، قدمای ایامها کنترل فراگیر هماهنگ شده و کامل اداری جهانهای در حال تکامل زمان و فضا را تأمین میکنند. و خردمندیِ اصالت و پیشگامیِ فردیت تمامی فرامین و نظرات قدمای ایامها را تعیین ویژگی میکند.
فقط دویست و ده کمال ایامها وجود دارد، و آنها سرپرستی دولتهای ده ناحیۀ اصلی هر ابرجهان را به عهده دارند. آنها به منظور کار ویژۀ یاری رسانیدن به مدیران ابرجهان تثلیث یافتند، و به عنوان قائم مقامان بلافصل و شخصی قدمای ایامها حکومت میکنند.
سه کمال ایامها به پایتخت هر ناحیۀ اصلی تخصیص یافته است، اما برخلاف قدمای ایامها ضروری نیست که هر سه در تمامی اوقات حاضر باشند. گاه به گاه ممکن است یکی از این سه نفر غایب باشد تا پیرامون بهروزی قلمرو خود شخصاً با قدمای ایامها مشورت نماید.
این حکمرانان سهگانۀ ناحیههای اصلی به طور ویژه در چیره دستی در جزئیات اداری کامل هستند، لذا نامشان کمالهای ایامها است. در ثبت کردن نام این موجوداتِ کرات روحی ما با مشکل ترجمه کردن به زبان شما رو به رو هستیم، و اغلب به قدر فزاینده دشوار است که یک ترجمۀ رضایتبخش ارائه داده شود. ما دوست نداریم از نامهای اختیاری که برای شما بیمعنی میباشد استفاده کنیم؛ از این رو این را اغلب دشوار مییابیم که یک نام مناسب انتخاب نماییم، نامی که برای شما روشن باشد و در همان حال تا اندازهای نمایانگر نام اولیه باشد.
کمالهای ایامها از گروهی با تعداد متعادل از مشاوران الهی، کامل کنندگان خرد، و بازرسان جهانی برخوردارند که به دولتهای آنها وصل میباشند. آنها باز از تعداد بیشتری از پیامآوران توانمند، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، و آنهایی که بدون نام و شماره هستند برخوردارند. اما بیشترِ کار معمولِ امور ناحیۀ اصلی توسط نگاهبانان آسمانی و یاوران والای پسر به اجرا در میآید. این دو گروه از میان فرزندان تثلیث یافتۀ شخصیتهای بهشت - هاونا یا پایان دهندگان جلال یافتۀ انسانی انتخاب میشوند. برخی از این دو رسته از موجودات مخلوق - تثلیث یافته توسط الوهیتهای بهشت مجدداً تثلیث یافته و سپس اعزام میشوند تا در حکومت دولتهای ابرجهان یاری رسانند.
بیشتر نگاهبانان آسمانی و یاوران والای پسر به خدمت ناحیههای اصلی و فرعی تخصیص داده شدهاند، اما سرپرستان تثلیث یافته (سرافیمها و بینابینیهای احاطه شده با تثلیث) افسران دادگاههای هر سه بخش هستند که در دیوانهای دادرسی قدمای ایامها، کمالهای ایامها، و جدیدهای ایامها عمل میکنند. سفیران تثلیث یافته (انسانهای فراز یافتۀ با تثلیث احاطه شدهای که دارای طبیعت یگانگی با پسر یا روح هستند) ممکن است در هر نقطه در یک ابرجهان مورد مواجهه واقع شوند، اما اکثریت آنان در خدمت ناحیههای فرعی میباشند.
پیش از ایام آشکار شدن کامل طرح دولتی هفت ابرجهان، عملاً تمامی سرپرستان بخشهای گوناگون این دولتها، به جز قدمای ایامها، تحت سرپرستی جاودانههای ایامها در کرات گوناگون جهان کامل هاونا برای مدتهای متفاوت شاگردی کردند. به همین ترتیب موجودات تثلیث یافتۀ بعد پیش از آن که به خدمت قدمای ایامها، کمالهای ایامها، و جدیدهای ایامها وصل شوند دورانی از آموزش را تحت سرپرستی جاودانههای ایامها از سر گذراندند. آنان همگی سرپرستانی کار آزموده، آزمایش شده، و با تجربه هستند.
هنگامی که شما به ستاد مرکزی اِسپلاندون پیش رفتید، بعد از این که در کرات ناحیۀ فرعیتان اقامت کردید، در همان آغاز کمالهای ایامها را خواهید دید، چرا که این حکمرانان ستوده به هفتاد کرات ناحیۀ اصلیِ آموزش بالاتر برای مخلوقات فراز یابندۀ زمان به طور تنگاتنگ مربوط هستند. کمالهای ایامها شخصاً تعهدات گروهی به فارغالتحصیلان فراز یابندۀ مدارس ناحیۀ اصلی را سرپرستی میکنند.
کار رهنوردان زمان در کراتی که ستاد مرکزی یک ناحیۀ اصلی را احاطه کردهاند در مقایسه با سرشت فیزیکیتر و مادیترِ آموزش در هفت کرات آموزشی یک ناحیۀ فرعی و با تعهدات روحی در چهار صد و نود کرات دانشگاه ستاد مرکزی یک ابرجهان عمدتاً یک طبیعت عقلانی دارد.
اگر چه شما را فقط در سیستم ثبت ناحیۀ اصلی اِسپلاندون، که در بر گیرندۀ جهان محلی منشأ شما میباشد وارد میکنند، شما باید از میان هر یک از ده بخش اصلی ابرجهان ما عبور کنید. شما کلیۀ سی کمال ایامهای اروانتان را پیش از رسیدن به یوورسا خواهید دید.
جدیدهای ایامها جوانترین مدیران عالی ابرجهانها هستند. آنها سرپرستی امور ناحیههای فرعی را در گروههای سه نفره به عهده دارند. آنها ذاتاً با کمالهای ایامها همتراز هستند، اما در مرجعیت اداری تحت فرمان آنها هستند. تنها بیست و یک هزار تن از این شخصیتهای تثلیثِ شخصاً فرهمند و به طور الهی مؤثر وجود دارد. آنها به طور همزمان آفریده شدند، و تحت سرپرستی جاودانههای ایامها به همراه هم از میان آموزش هاونای خود عبور کردند.
جدیدهای ایامها گروهی از همکاران و دستیاران دارند که مشابه همکاران و دستیاران کمالهای ایامها است. علاوه بر آن تعداد عظیمی از رستههای متنوع موجودات آسمانی تحت فرمان به آنان تخصیص یافته است. در سازمان اداری ناحیههای فرعی، آنها تعداد زیادی از انسانهای فراز یابندۀ مقیم، پرسنل کلنیهای گوناگون همیارانه، و گروههای گوناگونی را که منشأ در روح بیکران دارند به کار میگیرند.
دولتهای ناحیههای فرعی به اندازۀ بسیار زیاد، گر چه نه به طور انحصاری، درگیر مشکلات بزرگ فیزیکی ابرجهانها هستند. کرات ناحیۀ فرعی، ستاد مرکزی کنترلگران استاد فیزیکی هستند. در این کرات انسانهای فراز یابنده به مطالعات و آزمایشاتی که به یک بررسی فعالیتهای سومین رستۀ مراکز عالی نیرو و کلیۀ هفت رستۀ کنترلگران استاد فیزیکی مربوط است میپردازند.
از آنجا که رژیمِ یک ناحیۀ فرعی به طور بسیار گسترده درگیر مشکلات فیزیکی است، سه جدیدهای ایامهای آن به ندرت با هم در پایتخت کره هستند. بیشتر اوقات یکی با کمالهای ایامهایی که سرپرستی ناحیۀ اصلی را به عهده دارد جای دیگری در کنفرانس به سر میبرد، و یا ضمن این که قدمای ایامها را در گردهماییهای موجودات والای تثلیث منشأ در بهشت نمایندگی میکند غایب است. آنها در نمایندگی قدمای ایامها در شوراهای عالی در بهشت با کمالهای ایامها به نوبت جا عوض میکنند. در عین حال، جدید ایامهای دیگر ممکن است در تور دیدار از کرات ستاد مرکزی جهانهای محلی که به قلمرو او تعلق دارد در جای دیگری باشد. اما حداقل یکی از این حکمرانان همیشه در ستاد مرکزی یک ناحیۀ فرعی سر کار باقی میماند.
روزی شما همگی سه جدید ایامهایی را که مسئول اِنسا، ناحیۀ فرعی شما، هستند خواهید شناخت، زیرا شما باید در مسیرتان به سوی کرات آموزشی ناحیههای اصلی از میان دستان آنها عبور کنید. شما در صعود به یوورسا فقط از میان یک گروه از کرات آموزشی ناحیۀ فرعی عبور خواهید کرد.
شخصیتهای تثلیث از رستۀ ”ایامها“ در یک ظرفیت اداریِ زیر سطح دولتهای ابرجهان عمل نمیکنند. در جهانهای محلیِ در حال تکامل آنها فقط به عنوان مشاور و ناصح عمل میکنند. اتحادهای ایامها گروهی از شخصیتهای رابط هستند که توسط تثلیث بهشت به فرمانروایان دوگانۀ جهانهای محلی تخصیص داده شدهاند. به هر جهان محلیِ سازمان یافته و مسکونی یکی از این مشاوران بهشتی که برای آفرینش محلی به عنوان نمایندۀ تثلیث، و از برخی جهات پدر جهانی عمل میکند تخصیص یافته است.
هفت صد هزار تن از این موجودات موجود است، گر چه آنها همگی به مأموریت گمارده نشدهاند. سپاه ذخیرۀ اتحادهای ایامها به عنوان شورای عالی تنظیمات جهان در بهشت عمل میکند.
این ناظران تثلیث فعالیتهای اداری کلیۀ شاخههای دولت جهانی را به طریقهای خاص هماهنگ میکنند، از آنهایی که به جهانهای محلی تعلق دارند تا دولتهای ناحیه و تا آنهایی که به ابرجهان متعلق هستند؛ از این رو نامشان اتحاد ایامها میباشد. آنها یک گزارش سهگانه به مافوقان خود ارائه میدهند: آنها اطلاعات مربوطی را که طبیعتی فیزیکی و نیمه عقلانی دارد به جدیدهای ایامهای ناحیۀ فرعی خود گزارش میدهند. آنها رخدادهای عقلانی و نیمه روحی را به کمالهای ایامهای ناحیۀ اصلی خود گزارش میدهند. آنها امور روحی و نیمه بهشتی را به قدمای ایامها در پایتخت ابرجهان خود گزارش میدهند.
از آنجا که آنها موجودات تثلیث منشأ هستند، تمامی مدارهای بهشت به منظور ارتباط متقابل برای آنان فراهم است، و بدین ترتیب آنها با یکدیگر و با تمامی شخصیتهای مورد نیاز دیگر تا شوراهای عالی بهشت همیشه در تماس هستند.
یک اتحاد ایامها به دولت جهان محلی مأموریتش به طور ارگانیک وصل نیست. او جدا از وظایفش به عنوان یک ناظر، فقط با تقاضای مسئولین محلی عمل میکند. او به واسطۀ داشتن سِمت رسمی، یک عضو کلیۀ شوراهای اصلی و تمامی گردهماییهای مهم آفرینش محلی میباشد، اما در بررسی دقیق تکنیکی مشکلات اداری شرکت نمیکند.
هنگامی که یک جهان محلی در نور و حیات استقرار مییابد، موجودات جلال یافتۀ آن با اتحاد ایامها، که در آن هنگام در یک ظرفیت بسط یافته در چنین قلمرو حاوی کمال تکاملی عمل میکند، آزادانه معاشرت میکنند. اما او اساساً هنوز یک سفیر تثلیث و مشاور بهشتی است.
یک جهان محلی توسط یک پسر الهی که از منشأ دوگانۀ ربانی برخوردار است مستقیماً مورد حکومت واقع میشود، اما او دائماً یک برادر بهشتی، یک شخصیت تثلیث منشأ را در کنارش دارد. در صورت غیبت موقت یک پسر خالق از ستاد مرکزی جهان محلیش، حکمرانان موقت عمدتاً توسط رهنمود اتحاد ایامهای خود در تصمیمات اصلیشان راهنمایی میشوند.
این شخصیتهای والای تثلیث منشأ مشاوران بهشت برای حکمرانان یکصد کوکبه در هر جهان محلی میباشند. هفتاد میلیون مؤمن ایامها وجود دارد، و مثل اتحادهای ایامها، همگی مشغول به خدمت نیستند. سپاه ذخیرۀ بهشتی آنان کمیسیون مشورتی اخلاقیات و حکومت بر خودِ بین جهانی میباشد. مؤمنان ایامها مطابق فرامین شورای عالی سپاه ذخیرهشان در کار خدماتی به نوبت جا عوض میکنند.
تمامی آنچه که یک اتحاد ایامها برای یک پسر خالق یک جهان محلی میباشد، مؤمنان ایامها برای پسران وراندادک که بر کواکب آن آفرینش محلی حکومت میکنند میباشند. آنها به حد عالی وقف بهروزی کواکب مأموریتشان هستند و به طور الهی به آن وفادارند، لذا نامشان مؤمنان ایامها است. آنها فقط به عنوان مشاور عمل میکنند، و هرگز در فعالیتهای اداری شرکت نمیجویند مگر با دعوت مسئولین کوکبه. آنها در خدمت آموزشی به رهنوردان فراز یابنده در کرات معماری شدۀ آموزشی که ستاد مرکزی یک کوکبه را احاطه کردهاند نیز به طور مستقیم درگیر نیستند. تمامی چنین کارهایی تحت سرپرستی پسران وراندادک میباشد.
کلیۀ مؤمنان ایامهایی که در کواکب یک جهان محلی عمل میکنند تحت حوزۀ اختیارات اتحاد ایامها هستند و مستقیماً به او گزارش میدهند. آنها از یک سیستم گستردۀ ارتباط متقابل برخوردار نیستند، و معمولاً بنا به خواست خودشان در محدودۀ سرحدات یک جهان محلی به ارتباط متقابل محدود هستند. هر مؤمن ایامهایی که در نبادان مشغول به کار است میتواند با کلیۀ نفرات دیگر رستۀ خود که در این جهان محلی مشغول به کار هستند ارتباط برقرار کند و چنین میکند.
مؤمنان ایامها مثل اتحاد ایامها در ستاد مرکزی یک جهان منزلگاه شخصی خود را در پایتخت کواکب، جدا از آنهایی که به مدیران اداری چنین قلمروهایی تعلق دارند، حفظ میکنند. منزلگاههای آنان به راستی در مقایسه با منازل حکمرانان وراندادک کواکب ساده و بیپیرایه هستند.
مؤمنان ایامها آخرین حلقه در زنجیرۀ طولانی اداری - مشورتی هستند که از کرات مقدس پدر جهانی، که در نزدیکی مرکز تمامی چیزها میباشند، تا بخشهای اصلی جهانهای محلی امتداد مییابد. نظام تثلیث منشأ در کواکب متوقف میشود؛ هیچ مشاور بهشتی از این نوع در اجزای تشکیل دهندۀ سیستمهای آنها در کرات مسکونی به طور دائم استقرار نیافته است. این واحدهای اداری یاد شده کاملاً تحت حوزۀ اختیارات موجوداتی هستند که بومی جهانهای محلی میباشند.
[عرضه شده توسط یک مشاور الهی یوورسا.]
این گروه بهشتی که موجودات همتراز تثلیث منشأ نام یافته است، شامل پسران آموزگار تثلیث، که همچنین در زمرۀ پسران بهشتی خداوند طبقهبندی شدهاند، سه گروه از مدیران والای ابرجهان، و تا اندازهای ردۀ غیرشخصی ارواح الهام یافتۀ تثلیث میباشند. حتی بومیان هاونا به همراه گروههای بیشماری از موجودات که در بهشت ساکنند را میتوان به طور صحیح در این طبقهبندی از شخصیتهای تثلیث گنجانید. آن موجودات تثلیث منشأ که در این بحث مورد ملاحظه قرار میگیرند عبارتند از:
1- پسران آموزگار تثلیث.
2- کامل کنندگان خرد.
3- مشاوران الهی.
4- بازرسان جهانی.
5- ارواح الهام یافتۀ تثلیث.
6- بومیان هاونا.
7- شهروندان بهشت.
تعداد این گروهها، به جز پسران آموزگار تثلیث و احتمالاً ارواح الهام یافتۀ تثلیث، نهایی است؛ آفرینش آنها یک رخداد پایان یافته و متعلق به گذشته است.
از میان کلیۀ رستههای والای شخصیتهای آسمانی که برای شما آشکار گشته است، تنها پسران آموزگار تثلیث در یک ظرفیت دوگانه عمل میکنند. آنها به واسطۀ منشأ طبیعت تثلیث تقریباً به طور کامل وقف خدمات فرزندی الهی هستند. آنها موجودات رابطی هستند که فاصلۀ جهانی میان شخصیتهای تثلیث منشأ و دوگانه منشأ را پر میکنند.
در حالی که تعداد پسران ثابت تثلیث کامل است، پسران آموزگار دائماً افزایش مییابند. من نمیدانم که تعداد نهایی پسران آموزگار چه خواهد بود. با این وجود میتوانم بگویم که در آخرین گزارش دورهای به یوورسا اسناد بهشت 21٫001٫624٫821 تن از این پسران را در خدمت نشان دادند.
این موجودات تنها گروه آشکار شده از پسران خداوند برای شما هستند که منشأ در تثلیث بهشت دارند. آنها در جهان مرکزی و ابرجهانها تردد میکنند، و یک سپاه عظیم از آنان به هر جهان محلی تخصیص یافته است. آنها همچنین مثل سایر پسران بهشتی خداوند به تک تک سیارات خدمت میکنند. از آنجا که طرح جهان بزرگ به طور کامل توسعه نیافته است، تعداد زیادی از پسران آموزگار به صورت ذخیره در بهشت نگاه داشته شدهاند، و آنها برای کار اضطراری و خدمت غیرمعمول در کلیۀ بخشهای جهان بزرگ، در کرات منزوی فضا، در جهانهای محلی و ابرجهانها، و در کرات هاونا داوطلب میشوند. آنها همچنین در بهشت عمل میکنند، اما بیشتر یاری کننده خواهد بود که بررسی دقیق آنها را به تعویق بیاندازیم تا این که به بحث پیرامون پسران بهشتی خداوند برسیم.
با این وجود در این رابطه میتوان خاطر نشان کرد که پسران آموزگار شخصیتهای متعالی هماهنگ کنندهای هستند که از منشأ تثلیث برخوردارند. در چنین جهان جهانهای پهناور همیشه خطر بزرگ تسلیم شدن به خطای دیدگاه مرزبندی شده، به شرارت ذاتی در یک بینش محدود از واقعیت و ربانیت، وجود دارد.
به عنوان مثال: ذهن بشری معمولاً با حرکت از ساده و متناهی به پیچیده و نامتناهی، از منشأ بشری به سرنوشت الهی، مشتاق نزدیکی به فلسفۀ کیهانی که در این آشکارسازیها توصیف شده است میباشد. اما آن مسیر به خرد معنوی راه نمیبرد. چنین شیوهای آسانترین مسیر به یک شکل مشخص از دانش ژنتیک میباشد، اما آن در بهترین حالت تنها میتواند منشأ انسان را آشکار سازد؛ آن هیچ چیز را پیرامون سرنوشت الهی او آشکار نمیسازد، یا این که چیز اندکی را آشکار میسازد.
حتی در مطالعۀ تکامل بیولوژیک انسان در یورنشیا، نسبت به برخورد منحصر به فرد تاریخی به وضعیت کنونی او و مشکلات جاری او مخالفتهایی جدی وجود دارد. چشمانداز حقیقی هر مشکل واقعی — بشری یا الهی، زمینی یا کیهانی — تنها با مطالعه و ارتباط کامل و غیرمتعصبانۀ سه فاز از واقعیت جهان میتواند به دست آید: منشأ، تاریخ، و سرنوشت. فهم صحیح این سه واقعیت تجربی مبنای یک ارزیابی خردمندانه از وضعیت کنونی را فراهم میسازد.
هنگامی که ذهن بشری تعقیب تکنیک فلسفیِ شروع از نقطۀ پایینتر برای نزدیکی به نقطۀ بالاتر را به عهده میگیرد، چه در بیولوژی یا الهیات، همیشه در خطر ارتکاب چهار خطای استدلال میباشد:
1- ممکن است به کلی نتواند هدف نهایی و تکمیل شدۀ تکاملیِ نیل شخصی یا سرنوشت کیهانی را مشاهده نماید.
2- ممکن است از طریق ساده سازی بیش از اندازۀ واقعیت تکاملیِ (تجربی) کیهانی مرتکب اشتباه عظیم فلسفی شود، و بدین ترتیب به تحریف واقعیتها، به قلب حقیقت، و به درک نادرست سرنوشتها راه برد.
3- مطالعۀ علیت، مرور دقیق تاریخ است. اما آگاهی از این که یک موجود چطور میشود، لزوماً یک فهم هوشمندانه از وضعیت کنونی و کاراکتر حقیقی چنین موجودی را فراهم نمیسازد.
4- تاریخ به تنهایی به قدر مکفی نمیتواند رخدادهای آینده — سرنوشت — را آشکار نماید. سرآغازهای متناهی یاری کننده هستند، اما فقط علتهای الهی معلولهای نهایی را آشکار میسازند. پایانهای جاودان در سرآغازهای زمان نشان داده نمیشوند. تنها با در نظر گرفتن گذشته و آیندۀ مربوط به هم میتوان حال را به درستی تفسیر نمود.
از این رو، به این دلیل و باز به دلایل دیگر، ما از طریق مبادرت به سفر زمانی - فضایی از منبع و مرکز بهشتیِ نامتناهی، جاودان، و الهیِ تمامی واقعیت شخصیت و تمامی وجود کیهانی، تکنیک نزدیکی به انسان و مشکلات سیارهای او را به کار میگیریم.
کامل کنندگان خرد یک آفرینش ویژۀ تثلیث بهشت هستند که برای تجسم بخشیدن به خرد ربانیت در ابرجهانها طراحی شدهاند. دقیقاً هفت میلیارد تن از این موجودات وجود دارد، و به هر هفت ابرجهان یک میلیارد تن تخصیص یافته است.
کامل کنندگان خرد در اشتراک با همترازانشان، مشاوران الهی و بازرسان جهانی، از میان خرد بهشت، خرد هاونا، و به جز دیوینینگتون، خرد کرات بهشتی پدر عبور کردند. کامل کنندگان خرد بعد از این تجارب به طور دائم به خدمت قدمای ایامها تخصیص داده شدند. آنها نه در بهشت خدمت میکنند و نه در کرات مدارهای بهشت - هاونا؛ آنها به طور کامل به مدیریت دولتهای ابرجهان مشغول هستند.
هر جا و هر گاه یک کامل کنندۀ خرد عمل کند، آنجا و آنگاه خرد الهی عمل میکند. در دانش و خردی که در کارهای این شخصیتهای توانمند و فرهمند جلوهگر است هیبت واقعی و جلوۀ کمال وجود دارد. آنها خرد تثلیث بهشت را منعکس نمیکنند؛ آنها آن خرد هستند. آنها در به کار بستن دانش جهان برای کلیۀ آموزگاران منبع خرد هستند. آنها سرچشمۀ بصیرت و منبع شناخت برای نهادهای یادگیری و درایت در تمامی جهانها هستند.
منشأ خرد دوگانه است، و ناشی از آن کمال بینش الهی است که ذاتی موجودات کامل است و برآمده از آن تجربۀ شخصی است که توسط مخلوقات تکاملی به دست آمده است. کامل کنندگان خرد، خرد الهیِ کمال بهشتی هستند که حاوی بینشی ربانی است. دستیاران اداری آنها در یوورسا، پیامآوران توانمند، آنهایی که بدون نام و شماره هستند، و آنهایی که از اتوریتۀ بالا برخوردارند، هنگامی که با هم عمل میکنند، خرد جهانیِ حاوی تجربه هستند. یک موجود الهی میتواند از دانش الهی کامل برخوردار باشد. یک انسان تکاملی میتواند روزی به دانش فراز گرایانۀ کامل دست یابد، اما هیچیک از این موجودات به تنهایی پتانسیلهای تمامی خرد ممکن را به انتها نمیرسانند. از این رو هر گاه در ادارۀ ابرجهان تمایل به این وجود داشته باشد که حداکثر خرد اداری مورد دستیابی واقع شود، این کامل کنندکان خردِ حاوی بینش الهی همیشه با آن شخصیتهای فراز یابنده که از طریق محنتهای تجربیِ پیشرفت تکاملی به مسئولیتهای بالای مرجعیت در ابرجهان رسیدهاند در ارتباط قرار میگیرند.
کامل کنندگان خرد برای تکمیل داناییِ اداری خود همیشه به این جزء مکمل خرد تجربی نیاز خواهند داشت. اما چنین پنداشته شده است که ممکن است یک سطح بالا و تا آن هنگام دست یافته نشدۀ خرد توسط پایانمندان بهشت بعد از این که آنها روزی به مرحلۀ هفتم وجود روحی فرا خوانده شدند مورد دستیابی واقع شود. اگر این استنباط درست باشد، آنگاه چنین موجودات کامل شدهای که پیشینۀ فراز تکاملی دارند بدون شک مؤثرترین مدیران جهان که تا آن هنگام در تمامی آفرینش شناخته شده است میشوند. من باور دارم که سرنوشت والای پایانمندان چنین است.
استعداد فراگیر کامل کنندگان خرد آنان را قادر میسازد که عملاً در تمامی خدمات آسمانی مخلوقات فراز یابنده شرکت کنند. کامل کنندگان خرد و رستۀ شخصیت من، مشاوران الهی، به همراه بازرسان جهانی، در بر گیرندۀ بالاترین رستههای موجودات هستند که ممکن است در کار آشکار ساختن حقیقت به تک تک سیارات و سیستمها، چه در ادوار آغازینشان، یا هنگامی که در نور و حیات استقرار یافتند، درگیر شوند، و آنها چنین میکنند. گهگاه ما همگی با سرویس انسانهای در حال فراز، از یک سیارۀ حاوی حیات آغازین گرفته تا یک جهان محلی و ابرجهان، به ویژه دومی تماس برقرار میکنیم.
این موجودات تثلیث منشأ رهنمود الوهیت برای قلمروهای هفت ابرجهان هستند. آنها منعکس کنندۀ رهنمود الهی تثلیث نیستند؛ آنها همان رهنمود هستند. بیست و یک میلیارد مشاور در خدمت هستند، و به هر ابرجهان سه میلیارد تخصیص یافته است.
مشاوران الهی یاران و همتاهای بازرسان جهانی و کامل کنندگان خرد هستند، و به هر یک از این شخصیتهای آخر از یک تا هفت مشاور در ارتباط قرار داده شده است. کلیۀ سه رسته در دولت قدمای ایامها، و نیز ناحیههای اصلی و فرعی، در جهانهای محلی و کواکب، و در شوراهای فرمانروایان سیستمهای محلی شرکت میکنند.
در نگارش این بیانیه ما به صورت فردی عمل میکنیم، همانطور که من میکنم، اما هر گاه که ضرورت ایجاب کند ما همچنین به صورت سهگانه عمل میکنیم. هنگامی که ما در یک ظرفیت اجرایی عمل میکنیم، همیشه یک کامل کنندۀ خرد، یک بازرس جهانی، و از یک تا هفت مشاور الهی با هم در ارتباط قرار میگیرند.
یک کامل کنندۀ خرد، هفت مشاور الهی، و یک بازرس جهانی در بر گیرندۀ یک دیوان دادرسی تثلیث ربانی، بالاترین گروه متحرک مشورتی در جهانهای زمان و فضا هستند. چنین گروه نه نفره به عنوان یک دیوان دادرسی واقعیت یاب یا آشکار کنندۀ حقیقت شناخته شده است، و هنگامی که برای یک مشکل بر مسند قضاوت مینشیند و تصمیمی اتخاذ میکند، درست مثل این است که یک قدیمالایام پیرامون موضوع داوری کرده است، زیرا مطابق تمامی رویداد نگاریهای ابرجهانها چنین حکمی هرگز توسط قدمای ایامها لغو نشده است.
هنگامی که سه قدیمالایام عمل میکنند، تثلیث بهشت عمل میکند. هنگامی که دیوان دادرسی نه نفره به دنبال بحث و تبادل نظر متحد خود به تصمیمی میرسد، از نظر تمامی مقاصد و منظورها قدمای ایامها سخن گفتهاند. و بدین طریق است که فرمانروایان بهشت در امور اداری و نظارت دولتی با تک تک کرات، سیستمها، و جهانها تماس شخصی برقرار میسازند.
مشاوران الهی حد کمال اندرز الهی تثلیث بهشت هستند. ما کمال اندرز را نمایندگی میکنیم، و در واقع کمال اندرز هستیم. هنگامی که ما از مکمل رهنمود تجربی همیارانمان، موجودات کامل شده و با تثلیث احاطه شدۀ متعلق به فراز تکاملی، برخوردار میشویم، مجموع برداشتهای ما نه تنها کامل بلکه سرشار میشود. هنگامی که تدابیر متحد ما توسط یک بازرس جهانی به هم مربوط میشوند، مورد داوری واقع میشوند، تأیید میشوند، و رسماً اعلام میشوند، بسیار محتمل است که به آستانۀ کلیت جهانی نزدیک میشوند. چنین احکامی نمایانگر نزدیکترین برخورد ممکن به رویکرد مطلق الوهیت در محدودۀ سرحدات زمان و فضا پیرامون وضعیت مورد درگیری و مشکل مربوطه میباشند.
هفت مشاور الهی در ارتباط با یک گروه سه نفرۀ تثلیث یافتۀ تکاملی — یک پیامآور توانمند، یکی در اتوریتۀ بالا، و یکی بدون نام و شماره — نزدیکترین برخورد ابرجهانی را به تلفیق دیدگاه بشری و رویکرد الهی در سطوح نزدیک به بهشتیِ معانی معنوی و ارزشهای واقعیت نمایندگی میکند. چنین تشابه نزدیکِ رویکردهای متحد کیهانیِ مخلوق و خالق فقط توسط پسران اعطایی بهشت، که در هر فاز از تجربۀ شخصیت، خداوند و انسان هستند، پیشی گرفته میشود.
دقیقاً هشت میلیارد بازرس جهانی وجود دارد. این موجودات بینظیر، قضاوت الوهیت هستند. آنها صرفاً منعکس کنندۀ تصمیمات کامل نیستند؛ آنها قضاوت تثلیث بهشت هستند. حتی قدمای ایامها بر مسند قضاوت نمینشینند مگر در ارتباط با بازرسان جهانی.
به هر یک از یک میلیارد کرات جهان مرکزی یک بازرس گمارده شده است؛ و آنها به حکومت سیارهای جاودانههای ایامهای مقیم وصل هستند. نه کامل کنندگان خرد و نه مشاوران الهی بدین نحو به طور دائم به حکومتهای هاونا وصل نشدهاند، و ما در مجموع نمیفهمیم که چرا بازرسان جهانی در جهان مرکزی مستقر هستند. فعالیتهای کنونی آنها به سختی توجیه کنندۀ مأموریت آنها در هاونا میباشد، و از این رو ما گمان میبریم که آنها در پیش بینی نیازهای یک عصر آیندۀ جهان که طی آن جمعیت هاونا ممکن است بخشاً تغییر کند در آنجا هستند.
یک میلیارد بازرس به هر یک از هفت ابرجهان گمارده شده است. آنها در یک ظرفیت فردی و در ارتباط با کامل کنندگان خرد، هر دو، در سرتاسر تمامی بخشهای هفت ابرجهان عمل میکنند. بدین ترتیب بازرسان در کلیۀ سطوح جهان بزرگ عمل میکنند، از کرات کامل هاونا تا شوراهای حکمرانان سیستم، و آنها یک بخش ارگانیکِ تمامی دادرسیهای دورهای کرات تکاملی میباشند.
هر گاه و هر جا که یک بازرس جهانی حاضر باشد، آنگاه و آنجا داوری الوهیت صورت مییابد. و چون بازرسان همیشه احکام خود را در ارتباط با کامل کنندگان خرد و مشاوران الهی انجام میدهند، چنین تصمیماتی در بر گیرندۀ خرد، تدبیر، و داوری متحد تثلیث بهشت میباشد. در این گروه سه نفرۀ قضایی کامل کنندۀ خرد ”من بودم“، و مشاور الهی ”من خواهم بود“ میباشد، اما بازرس جهانی همیشه ”من هستم“ است.
بازرسان شخصیتهای تمام و کمال جهان هستند. هنگامی که هزار شاهد — یا یک میلیون — شهادت دادند، هنگامی که صدای خرد سخن گفت و تدبیر ربانیت ثبت گردید، هنگامی که شهادت کمال فراز گرایانه اضافه گشت، آنگاه بازرس عمل میکند، و بلافاصله یک مجموعۀ بیخطا و الهی از تمامی آنچه که رخ داده است آشکار میشود؛ و این برملاسازی نمایانگر نتیجهگیری الهی، جمع و جوهر یک تصمیم نهایی و کامل میباشد. از این رو هنگامی که یک بازرس سخن گفته است، دیگر هیچ کس نمیتواند سخن بگوید، زیرا بازرس حاصل جمع حقیقی و خطاناپذیر تمامی آنچه را که از پیش رخ داده به نمایش گذارده است. هنگامی که او سخن میگوید، استینافی وجود ندارد.
من کارکرد ذهن یک کامل کنندۀ خرد را به کاملترین نحو میفهمم، اما کنش ذهن داوری کنندۀ یک بازرس جهانی را قطعاً به طور کامل درک نمیکنم. برای من به نظر میرسد که بازرسان معانی جدیدی را تدوین میکنند و سرمنشأ ارزشهای نوینی هستند که از طریق مرتبط ساختن وقایع، حقایق، و یافتهها در مسیر تحقیق پیرامون امور جهان به آنها ارائه میشود. محتمل به نظر میرسد که بازرسان جهانی قادرند تفاسیر آغازینِ حاوی ترکیب بینش آفرینندۀ کامل و تجربۀ مخلوق کامل شده را موجب شوند. این ارتباط کمال بهشت و تجربۀ جهان بدون شک به ارزش نوینی در غایتها منجر میشود.
اما در رابطه با کارکرد ذهنی بازرسان جهانی این پایان دشواریهای ما نیست. ما با این که برای تمامی آنچه که دربارۀ کارکرد یک بازرس در هر وضعیت مشخص جهان میدانیم یا حدس میزنیم، احتمال درخور را منظور داشتهایم، درمییابیم که هنوز قادر نیستیم تصمیمات را پیش بینی کنیم یا احکام قضاوت را پیش نگری نماییم. ما نتیجۀ احتمالی ارتباط رویکرد خالق و تجربۀ مخلوق را به طور بسیار دقیق برآورد میکنیم، اما چنین نتیجه گیریهایی همیشه پیشنگریهای دقیق برملاسازیهای بازرسان نیستند. محتمل به نظر میرسد که بازرسان به طریقی با مطلق الوهیت در ارتباط باشند؛ در غیر اینصورت ما قادر نیستیم بسیاری از تصمیمات و نظراتشان را توضیح دهیم.
کامل کنندگان خرد، مشاوران الهی، و بازرسان جهانی، به همراه هفت رسته از شخصیتهای متعالی تثلیث، آن ده گروهی را تشکیل میدهند که گاهی اوقات پسران ثابت تثلیث نامیده میشوند. آنها با هم سپاه بزرگ سرپرستان تثلیث، حکمرانان، مدیران اجرایی، مشاوران، ناصحان، و قضات را تشکیل میدهند. تعداد آنها اندکی بیش از سی و هفت میلیارد تن میباشد. دو میلیارد و هفتاد تن در جهان مرکزی و درست بیش از پنج میلیارد تن در هر ابرجهان ساکن هستند.
توصیف سرحدات کنشگرانۀ پسران ثابت تثلیث بسیار دشوار است. نادرست است که بگوییم اعمال آنها به حد متناهی محدود است، چرا که اسناد کارکردهای ابرجهان خلاف این را نشان میدهند. آنها در هر سطح از مدیریت یا داوری جهان که ممکن است به واسطۀ شرایط زمانی - مکانی مورد نیاز باشند و به تکامل گذشته، حال، و آیندۀ جهان بنیادین مربوط باشد عمل میکنند.
من قادر خواهم بود که قدر اندکی پیرامون ارواح الهام یافتۀ تثلیث به شما بگویم، زیرا آنها یکی از رستههای اندک کاملاً اسرارآمیز هستند که وجود دارند. بدون شک آنها اسرارآمیز هستند، زیرا برای آنها غیرممکن است که خود را حتی برای آنهایی از ما که در منشأ به منبع آفرینش آنها بسیار نزدیک هستند به طور کامل آشکار سازند. آنها با عمل تثلیث بهشت به وجود میآیند و ممکن است توسط هر یک یا دو تن از الوهیتها و نیز توسط هر سه مورد استفاده واقع شوند. ما نمیدانیم که آیا تعداد این ارواح کامل است یا این که دائماً افزایش مییابد، اما ما به این باور تمایل داریم که تعداد آنها ثابت نیست.
ما طبیعت یا رویکرد ارواح الهام یافته را به طور کامل نمیفهمیم. آنها احتمالاً میتوانند به ردۀ ارواح فوق شخصی تعلق داشته باشند. به نظر میرسد که آنها در سرتاسر گسترههای شناخته شده عمل میکنند و چنین مینماید که تقریباً مستقل از زمان و فضا عمل میکنند. اما ما قدر اندکی دربارۀ آنها میدانیم به جز این که کاراکتر آنها را از طبیعت فعالیتهایشان استنتاج میکنیم. ما قطعاً نتایج این فعالیتها را در اینجا و آنجا در جهانها مشاهده مینماییم.
این ارواح الهام یافته تحت شرایط مشخص میتوانند برای شناخت توسط موجوداتی که منشأ در تثلیث دارند به طور مکفی خود را فردیت بخشند. من آنها را دیدهام؛ اما برای رستههای پایینتر موجودات آسمانی هرگز میسر نیست که یکی از آنها را بشناسند. همچنین در ادارۀ جهانهای در حال تکامل گهگاه شرایط مشخصی پیش میآید که طی آن هر موجود برخوردار از منشأ تثلیث میتواند در پیشبرد مأموریتهای خویش این ارواح را به طور مستقیم به کار گیرد. از این رو ما میدانیم که آنها وجود دارند، و این که تحت شرایط مشخص ممکن است که ما فرمان به یاری آنها دهیم و آن را دریافت داریم، و گاهی اوقات حضور آنها را تشخیص دهیم. اما آنها بخشی از سازمان هویدا و قطعاً آشکار شدهای نیستند که هدایت جهانهای زمان و فضا، پیش از این که چنین آفرینشهای مادی در نور و حیات استقرار یابند، به آن سپرده شده باشد. آنها هیچ مکان به وضوح قابل تشخیصی در نظام یا مدیریت کنونی هفت ابرجهان در حال تکامل ندارند. آنها یک راز تثلیث بهشت هستند.
ملک صادقهای نبادان آموزش میدهند که سرنوشت ارواح الهام یافتۀ تثلیث این است که روزگاری در آیندۀ جاودان به جای پیامآوران منفرد، که به واسطۀ مأموریتشان به عنوان دستیاران انواع مشخص پسران تثلیث یافته صفوفشان به آهستگی اما یقیناً خالی میشود، عمل نمایند.
ارواح الهام یافته ارواح تنهای جهان جهانها هستند. به عنوان ارواح، آنها بسیار شبیه پیامآوران منفرد میباشند، به جز این که دومیها شخصیتهای بارزی هستند. ما بخش عمدۀ اطلاعات خود را در رابطه با ارواح الهام یافته از پیامآوران منفرد به دست میآوریم. آنها از طریق یک حساسیت ذاتی نسبت به حضور ارواح الهام یافته نزدیکی آنها را کشف میکنند؛ و این حساسیت درست با همان قطعیتی که یک سوزن قطب نما قطب مغناطیسی را نشان میدهد عمل میکند. هنگامی که یک پیامآور منفرد در نزدیکی یک روح الهام یافتۀ تثلیث قرار دارد، او از یک نشان کیفی نسبت به چنین حضور الهی آگاه است، و همچنین نسبت به یک ثبت بسیار قطعی کمّی که در واقع او را قادر میسازد که طبقهبندی یا تعداد وجود یا وجودهای روحی را بداند آگاهی دارد.
من میتوانم یک واقعیت جالب دیگری را نقل کنم: هنگامی که یک پیامآور منفرد در سیارهای است که تنظیم کنندگان فکر در ساکنان آن سکنی گزیدهاند، مثل یورنشیا، او در شناسایی و حساسیت خود نسبت به وجود روحی از یک انگیزش کیفی آگاه است. در چنین مواردی هیچ انگیزش کمّی وجود ندارد، فقط یک تحریک کیفی. هنگامی که در سیارهای هستند که تنظیم کنندگان به آن نمیآیند تماس با بومیان چنین واکنشی را ایجاد نمیکند. این امر نشان میدهد که تنظیم کنندگان فکر به طریقی ارواح الهام یافتۀ تثلیث بهشت را درک میکنند، یا با آنها در ارتباطند. آنها به طریقی احتمالاً ممکن است در برخی از فازهای کارهایشان با هم در ارتباط باشند؛ اما ما به راستی نمیدانیم. آنها هر دو منشأ در نزدیکی مرکز و منبع کلیۀ چیزها دارند، اما آنها رستۀ وجود یکسانی نیستند. تنظیم کنندگان فکر فقط از پدر سرچشمه یافتند؛ ارواح الهام یافته اولاد تثلیث بهشت هستند.
ارواح الهام یافته ظاهراً به طرح تکاملی تک تک سیارات یا جهانها تعلق ندارند، و با این وجود به نظر میرسد تقریباً همه جا باشند. حتی در حین این که من درگیر تدوین این بیانیه هستم، حساسیت شخصیِ پیامآور منفرد معاشر من نسبت به حضور این رستۀ روحی نشان میدهد که دقیقاً در این لحظه یک روح از رستۀ الهام یافته و از سومین حجم وجود نیرویی با ماست که بیش از بیست و پنج فوت با ما فاصله ندارد. سومین حجم وجود نیرویی این احتمال را به ما نشان میدهد که سه روح الهام یافته در ارتباط با هم عمل میکنند.
از میان بیش از دوازده رسته از موجوداتی که در این هنگام با من همراه هستند، پیامآور منفرد تنها کسی است که از حضور این موجودات اسرارآمیز تثلیث آگاه است. و علاوه بر آن، در حالی که ما از این طریق نسبت به نزدیکی این ارواح الهی آگاه هستیم، همگی به طور یکسان از مأموریت آنان ناآگاهیم. ما به راستی نمیدانیم که آیا آنها نسبت به کارهای ما صرفاً ناظران علاقمند هستند، یا این که به طریقی که برای ما ناشناخته است در واقع به موفقیت کار ما کمک مینمایند.
ما میدانیم که پسران آموزگار تثلیث وقف روشنگری آگاهانۀ مخلوقات جهان میباشند. من به این نتیجۀ تثبیت شده دست یافتهام که ارواح الهام یافتۀ تثلیث از طریق تکنیکهای فوق آگاه همچنین به صورت آموزگاران قلمروها عمل میکنند. من متقاعد شدهام که یک مجموعۀ عظیمی از دانش ضروری روحی وجود دارد، حقایقی که برای نیل والای معنوی ضروری هستند، که نمیتوانند به طور آگاهانه دریافت شوند؛ خود آگاهی به گونهای مؤثر قطعیت دریافت را مورد مخاطره قرار میدهد. اگر برداشت ما از این امر صحیح باشد، و تمامی رستۀ موجودات من با ما هم عقیده است، ممکن است مأموریت این ارواح الهام یافته این باشد که بر این مشکل فائق آیند، بدین معنی که این فاصلۀ طرح جهانی روشنگری اخلاقی و پیشرفت معنوی را پر کنند. ما فکر میکنیم که این دو نوع آموزگار تثلیث منشأ نوعی از ارتباط را در فعالیتهای خود به وجود میآورند، اما ما به راستی نمیدانیم.
من در کرات آموزشی ابرجهان و در گسترههای جاودانۀ هاونا با انسانهای در حال کمال — روانهای معنویت یافته و فراز یابندۀ قلمروهای تکاملی — به طور دوستانه معاشرت کردهام، اما آنها هرگز از حضور ارواح الهام یافته، که گاه به گاه نیروهای اکتشافی موجود در پیامآوران منفرد نزدیکی زیاد آنها را به ما نشان میدهد، آگاه نبودهاند. من با کلیۀ رستههای پسران خداوند، بالا و پایین، آزادانه گفتگو کردهام، و آنها نیز به همین ترتیب از اندرزهای ارواح الهام یافتۀ تثلیث ناآگاه بودهاند. آنها میتوانند در تجارب خویش به گذشته رجوع کنند و اگر عمل چنین ارواحی به حساب آورده نشود، رخدادهایی را که تفسیر آنها دشوار است بازگو نمایند؛ و آنها چنین میکنند. اما به جز پیامآوران منفرد، و گاهی اوقات موجودات تثلیث منشأ، هیچ خانوادۀ آسمانی هرگز نسبت به نزدیکی ارواح الهام یافته آگاه نبوده است.
من باور ندارم که ارواح الهام یافتۀ تثلیث با من قایم موشک بازی میکنند. آنها احتمالاً درست با همان شدت که من سعی میکنم با آنها ارتباط برقرار سازم تلاش میکنند خود را به من آشکار سازند. دشواریها و محدودیتهای ما باید متقابل و ذاتی باشد. من قانع شدهام که هیچ راز اختیاری در جهان وجود ندارد؛ از این رو من در تلاشهایم برای حل راز انزوای این ارواحی که به رستۀ آفرینشی من تعلق دارند هرگز باز نخواهم ایستاد.
و شما انسانها از تمامی این امور اکنون فقط اولین گام خود را در سفر جاودانه دارید بر میدارید. شما به خوبی میتوانید ببینید که پیش از آن که با تضمین ”نگرش“ و ”مادی“ پیشروی کنید باید مسیری طولانی را طی نمایید. شما برای مدتها از ایمان استفاده خواهید کرد و به آشکار سازی الهی متکی خواهید بود، اگر امید دارید که به سرعت و با ایمنی پیشرفت کنید.
بومیان هاونا آفرینش مستقیم تثلیث بهشت هستند، و تعداد آنها فراتر از برداشت اذهان محدود شماست. همچنین برای مردم یورنشیا میسر نیست که عطایای ذاتی مخلوقات الهی کامل همچون این نژادهای تثلیث منشأ جهان جاودان را تصور کنند. شما به راستی هرگز نمیتوانید از این مخلوقات پرجلال تصوری داشته باشید؛ شما باید منتظر ورود خود به هاونا باشید تا بتوانید به عنوان رفقای روحی به آنان خوشامد بگویید.
شما در طول اقامت طولانیتان در یک میلیارد کرات فرهنگی هاونا دوستی جاودانهای برای این موجودات والامنش به وجود خواهید آورد. و چقدر آن دوستی که میان پایینترین مخلوقات شخصی از کرات فضا و این موجودات شخصی والای بومی کرات کامل جهان مرکزی رشد میکند عمیق است! انسانهای فراز یابنده، در معاشرت طولانی و مهرآمیز خود با بومیهای هاونا، کار زیادی انجام میدهند تا فقر معنوی مراحل پیشین پیشروی انسانی را جبران کنند. هاوناییها در همان حال، از طریق تماسهایشان با رهنوردان فراز یابنده تجربهای کسب میکنند که به هیچ میزان اندکی بر محدودیت تجربی زندگی مداوم در چهارچوب یک حیات کامل الهی فائق نمیآید. فایدۀ کسب شده هم برای انسان فراز یابنده و هم بومی هاونا زیاد و متقابل است.
بومیان هاونا، مثل تمامی شخصیتهای تثلیث منشأ دیگر در کمال الهی طراحی شدهاند، و مثل سایر شخصیتهای تثلیث منشأ، گذشت زمان به اندوختۀ عطایای تجربی آنها میافزاید. اما برخلاف پسران ثابت تثلیث، هاوناییها ممکن است در منزلت تکامل یابند، و ممکن است از یک سرنوشت آشکار ناشدۀ ابدی آینده برخوردار شوند. این امر از طریق آن هاوناییهایی نشان داده میشود که ظرفیت خدمت برای پیوند با یک قطعۀ غیرتنظیم کننده از پدر را واقعیت میبخشند و بدین ترتیب برای عضویت در سپاه انسانی نهایت واجد شرایط میشوند. و سپاهیان دیگری از پایانمندان وجود دارند که به روی این بومیان جهان مرکزی گشوده هستند.
وضعیت تکاملی بومیان هاونا موجب حدس و گمان زیادی در یوورسا شده است. از آنجا که آنها دائما به چندین سپاه نهایت بهشت ملحق میشوند، و چون تعداد بیشتری آفریده نمیشوند، واضح است که تعداد بومیان باقیمانده در هاونا دائماً در حال کاهش است. پیامدهای غائی این کارکردها هرگز برای ما آشکار نگشته است، اما ما باور نداریم که هیچگاه هاونا از بومیانش به طول کامل تخلیه خواهد شد. ما این تئوری را در سر پروراندهایم که هاوناییها روزگاری در طول اعصار آفرینشهای پیاپیِ سطوح فضای بیرونی احتمالاً از ورود به سپاه نهایت باز خواهند ایستاد. ما همچنین این اندیشه را در سر پروراندهایم که ممکن است در این اعصار متعاقب جهان، جهان مرکزی با یک گروه مخلوط از موجودات مقیم، یک شهروندی که فقط بخشاً شامل بومیان اولیۀ هاونا میباشد از سکنه پر شود. ما نمیدانیم چه رسته یا نوع از مخلوقات ممکن است بدین نحو سرنوشتشان وضعیت مسکونی در هاونای آینده باشد، اما ما به این موارد فکر کردهایم:
1- یونیویتیشیاها، که در حال حاضر شهروندان دائمی کواکب جهان محلی هستند.
2- انواع آیندۀ انسانها که ممکن است در کرات مسکونی ابرجهانها در شکوفایی اعصار نور و حیات به دنیا بیایند.
3- آریستوکراسی روحی آیندۀ جهانهای متوالی بیرونی.
ما میدانیم که هاونای عصر پیشین جهان تا اندازهای از هاونای عصر کنونی متفاوت بود. ما این را بیش از آن منطقی نمیپنداریم که تصور کنیم که اکنون شاهد آن تغییرات آهسته در جهان مرکزی هستیم که پیش بینانۀ اعصار آینده هستند. یک چیز قطعی است: جهان ناایستا است؛ فقط خدواند تغییرناپذیر است.
گروههای بیشماری از موجودات خارقالعاده، شهروندان بهشت، ساکن بهشت هستند. آنها مستقیماً درگیر طرح کامل ساختن مخلوقات فراز یابندۀ صاحب اراده نیستند، و از این رو برای انسانهای یورنشیا به طور کامل آشکار نمیشوند. بیش از سیصد هزار رسته از این موجودات آسمانی هوشمند وجود دارند، و همزمان با فرمان تثلیث که طرح خلاق هفت ابرجهان زمان و فضا را رسماً اعلام نمود آخرین گروه آنها شخصیت یافتند.
شهروندان بهشت و بومیان هاونا گاهی اوقات جمعاً به عنوان شخصیتهای بهشت - هاونا نامیده میشوند.
این نقل داستان آن موجوداتی را که توسط تثلیث بهشت به وجود آمدند تکمیل میکند. هیچیک از آنان تاکنون هرگز گمراه نشده است. و با این وجود، آنها به بالاترین معنی، همگی از عطیۀ اراده برخوردارند.
موجودات تثلیث منشأ از امتیاز حمل و نقل برخوردارند، و این امر آنها را از شخصیتهای انتقال نظیر سرافیمها مستقل میسازد. ما همگی از نیروی جا به جایی آزادانه و سریع در جهان جهانها برخورداریم. به جز ارواح الهام یافتۀ تثلیث، ما نمیتوانیم به سرعت تقریباً غیرقابل باور پیامآوران منفرد دست یابیم، اما ما قادریم طوری جمع کل تسهیلات انتقال را در فضا به کار گیریم، که میتوانیم به هر نقطه در یک ابرجهان، از ستاد مرکزی آن، در کمتر از یک سال به وقت یورنشیا برسیم. برای من 109 روز به وقت شما زمان لازم بود که از یوورسا به یورنشیا سفر کنم.
ما به وسیلۀ همین شیوهها قادریم به طور همزمان به ارتباط متقابل دست زنیم. تمامی رستۀ آفرینشی ما خود را با هر فرد که در زمرۀ هر بخش از فرزندان تثلیث بهشت میباشد، فقط به جز ارواح الهام یافته، در تماس مییابد.
[عرضه شده توسط یک مشاور الهی یوورسا.]
پسران خداوند آنطور که در ابرجهان اروانتان عمل میکنند تحت سه عنوان کلی طبقهبندی شدهاند:
1- پسران فرود یابندۀ خداوند.
2- پسران فراز یابندۀ خداوند.
3- پسران تثلیث یافتۀ خداوند.
رستههای فرود یابندۀ فرزندی شامل شخصیتهایی هستند که از آفرینش مستقیم و الهی برخوردارند. پسران فراز یابنده، نظیر مخلوقات انسانی، از طریق شرکت تجربی در تکنیک خلاق که به عنوان تکامل شناخته شده است به این مرتبت دست مییابند. پسران تثلیث یافته یک گروه برخوردار از منشأ مرکب هستند که شامل کلیۀ موجوداتی میشود که توسط تثلیث بهشت احاطه شدهاند، گر چه از منشأ مستقیم تثلیث برخوردار نیستند.
کلیۀ پسران فرود یابندۀ خداوند از منشأ بالا و الهی برخوردارند. آنها وقف کارکرد فرود یابندۀ خدماتی در کرات و سیستمهای زمان و فضا هستند، و در آنجا پیشرفت در صعود بهشتی مخلوقات دون مرتبۀ حاوی منشأ تکاملی — پسران فراز یابندۀ خداوند — را تسهیل مینمایند. از میان رستههای بیشمار پسران فرود یابنده، هفت عدد در این نوشتهها شرح داده میشوند. آن پسرانی که از سوی الوهیتها در جزیرۀ مرکزی نور و حیات میآیند پسران بهشتی خداوند نامیده میشوند و در بر گیرندۀ سه رستۀ زیرین هستند:
1- پسران آفریننده — میکائیلها.
2- پسران مجیستریال — آوُنالها.
3- پسران آموزگار تثلیث — دِینالها.
چهار رستۀ باقیماندۀ فرود یابندۀ فرزندی به عنوان پسران جهان محلیِ خداوند شناخته شدهاند و عبارتند از:
4- پسران ملک صادق.
5- پسران وراندادک.
6- پسران لانوناندک.
7- حاملین حیات.
ملک صادقها اولاد مشترک یک پسر آفرینندۀ جهان محلی، روح آفرینشگر، و پدر ملک صادق میباشند. اما وراندادکها و لانوناندکها توسط یک پسر آفریننده و همیار آفرینشگر روحی او به وجود آورده میشوند. وراندادکها به بهترین وجه به عنوان والامرتبهها، پدران کوکبه؛ و لانوناندکها به عنوان حکمرانان سیستم و به عنوان پرنسهای سیارهای شناخته شدهاند. رستۀ سهگانۀ حاملین حیات توسط یک پسر آفریننده و روح آفرینشگری که به یکی از سه قدیمالایامهای حوزۀ ابرجهان مربوطه مرتبط هستند به وجود میآید. اما سرشت و فعالیتهای این پسران جهان محلی خداوند در آن مقالاتی که به امور آفرینشهای محلی میپردازند به طور مناسبتر توصیف میشوند.
پسران بهشتی خداوند دارای منشأ سهگانه هستند: پسران اولیه یا آفریننده توسط پدر جهانی و پسر جاودان به وجود میآیند؛ پسران ثانویه یا مجیستریال فرزندان پسر جاودان و روح بیکران هستند؛ پسران آموزگار تثلیث اولاد پدر، پسر، و روح هستند. از نقطه نظر سرویس، پرستش، و تقاضا در دعا، پسران بهشتی همچون یکی هستند؛ روح آنها یکی است، و کیفیت و کمال کار آنان یکسان است.
همانطور که رستههای بهشتی ایامها اثبات نمودند مدیرانی الهی هستند، رستههای پسران بهشتی نیز خود را به صورت خادمانی الهی — آفرینندگان، خدمت کنندگان، اعطا کنندگان، داوران، آموزگاران، و آشکار کنندگان حقیقت — هویدا نمودهاند. آنها جهان جهانها را از سواحل جزیرۀ جاودان تا کرات مسکونی زمان و فضا در مینوردند، و خدمات چندگانهای را که در این نگارشات فاش نمیشود در جهان مرکزی و ابرجهانها اجرا میکنند. آنها بسته به طبیعت و مکان خدمتشان به طور گوناگون سازمان یافتهاند، اما در یک جهان محلی پسران مجیستریال و آموزگار هر دو تحت سرپرستی پسر آفرینندهای که مسئولیت آن حوزه را به عهده دارد خدمت میکنند.
پسران آفریننده به نظر میرسد از یک عطیۀ معنوی برخوردار باشند که حول شخصشان متمرکز است. آنها آن را کنترل میکنند و میتوانند اعطا کنند، همانطور که خود پسر آفرینندۀ شما آنگاه که روحش را روی تمامی انسانها در یورنشیا افشاند چنین کرد. هر پسر آفریننده در قلمرو خودش از این عطیۀ نیروی جلب معنوی برخوردار است؛ او از هر عمل و احساس هر پسر فرود یابندۀ خداوند که در قلمرو او خدمت میکند شخصاً آگاه است. در اینجا یک انعکاس الهی، یک نسخه برداری جهان محلیِ آن نیروی جلب مطلق روحی پسر جاودان وجود دارد که او را قادر میسازد با کلیۀ پسران بهشتی خود، صرف نظر از این که در کجای سراسر جهان جهانها باشند، تماس برقرار کند و این تماس را حفظ نماید.
پسران بهشتی آفریننده نه تنها در کارکردهای خدماتی و اعطایی فرود یابندۀ خویش به عنوان پسر خدمت میکنند، بلکه هنگامی که دوران اعطایی خویش را تکمیل نمودند، هر یک به عنوان یک پدر جهان در آفرینش خودشان عمل میکنند، در حالی که پسران دیگر خداوند به خدمت اعطایی و ارتقاءِ معنوی ادامه میدهند. این خدمت به این منظور طراحی شده است که سیارات را یک به یک به قدردانی داوطلبانه از حکمرانی مهرآمیز پدر جهانی که به وقف مخلوق به خواست پدر آسمانی و به وفاداری سیارهای نسبت به حاکمیت جهانی پسر آفرینندهاش میانجامد جلب نماید.
در یک پسر آفریننده هفتگانه، خالق و مخلوق در ارتباطی فهیمانه، دلسوزانه، و بخشنده، برای همیشه در هم آمیختهاند. تمامی رستۀ میکائیلها، پسران آفریننده، آنقدر بینظیر هستند که بررسی سرشت و فعالیتهای آنان به مقالۀ بعدی در این سری اختصاص خواهد یافت، در حالی که این نوشته عمدتاً به دو رستۀ باقیماندۀ فرزندی بهشت، پسران مجیستریال و پسران آموزگار تثلیث، خواهد پرداخت.
هر گاه یک برداشت آغازین و مطلق از موجود که توسط پسر جاودان تدوین شده با یک آرمان جدید و الهیِ حاویِ خدمت مهرآمیز که توسط روح بیکران پندار گشته یگانه شود، یک پسر جدید و آغازین خداوند، یک پسر مجیستریال بهشت، به وجود میآید. این پسران در مقایسه با رستۀ میکائیلها، پسران آفریننده، رستۀ آونالها را تشکیل میدهند. آنها گر چه از نظر شخصی آفریننده نیستند، از نزدیک با میکائیلها در تمامی کارهایشان مرتبطند. آونالها خادمان سیارهای و قضات، اجرا کنندگان قانونِ قلمروهای زمان و فضا برای تمامی نژادها، تمامی کرات، و تمامی جهانها هستند.
ما دلایلی داریم باور کنیم که تعداد کل پسران مجیستریال در جهان بزرگ در حدود یک میلیارد است. آنها از یک رستۀ حاکم بر خود هستند، و توسط شورای عالیشان در بهشت هدایت میشوند. این شورا از آونالهای باتجربهای تشکیل شده است که از خدمات کلیۀ جهانها جمعآوری شدهاند. اما هنگامی که آنها به یک جهان محلی تخصیص یافته و در آن به کار گمارده میشوند، تحت سرپرستی پسر آفرینندۀ آن حوزه خدمت میکنند.
آونالها پسران بهشت برای سرویس و اعطا به تک تک سیارات جهانهای محلی هستند. و چون هر پسر آونال از یک شخصیت منحصر به فرد برخوردار است، از آنجا که هیچیک از دو تای آنها همانند نیستند، کار آنها در قلمرو اقامت موقتشان به طور انفرادی بینظیر است، جایی که آنها در آن اغلب به شکل انسان در جسم ظاهر میشوند و گاهی اوقات در کرات تکاملی از مادران زمینی متولد میشوند.
آونالها علاوه بر خدماتشان در سطوح اداری بالاتر، در کرات مسکونی از یک کارکرد سهگانه برخوردارند:
1- عملکردهای قضایی. آنها در پایان ادوار سیارهای عمل میکنند. در موعد مقرر ممکن است چندین — صدها عدد — از این مأموریتها در هر کرۀ جداگانه اجرا شود، و آنها ممکن است که به عنوان خاتمه دهندگان اعطایی، رها کنندگان بقا یافتگان خفته، به همان کرات یا کرات دیگر به دفعات بیشمار عزیمت کنند.
2- مأموریتهای مجیستریال. یک دیدار سیارهای از این نوع معمولاً پیش از ورود یک پسر اعطایی رخ میدهد. در چنین مأموریتی یک آونال از طریق یک تکنیک ظهور در جسم که شامل تولد انسانی نیست به صورت یک بزرگسال آن سرزمین پدیدار میشود. آونالها به دنبال این دیدار نخست و معمول مجیستریال ممکن است در همان سیاره هم پیش و هم پس از ظهور پسر اعطایی در یک ظرفیت مجیستریال مکرراً خدمت کنند. یک آونال در این مأموریتهای اضافۀ مجیستریال ممکن است در شکل مادی و مرئی ظاهر شود و ممکن است چنین نکند، اما در هیچیک از آنها او به صورت یک نوزاد ناتوان به دنیا نخواهد آمد.
3- مأموریتهای اعطایی. پسران آونال همگی حداقل یک بار خود را به نژادی انسانی در کرهای تکاملی اعطا میکنند. دیدارهای قضایی بیشمار هستند، مأموریتهای مجیستریال ممکن است چندگانه باشند، اما در هر سیاره فقط یک پسر اعطایی ظاهر میشود. آونالهای اعطایی از زن متولد میشوند، همانطور که میکائیل نبادان در یورنشیا ظهور یافت.
هیچ حدی برای تعداد دفعاتی که ممکن است پسران آونال در مأموریتهای مجیستریال و اعطایی خدمت کنند وجود ندارد، اما معمولاً هنگامی که این تجربه هفت بار صورت یافت، به نفع آنهایی که قدر کمتری از چنین خدمتی برخوردار بودند تعلیق انجام میشود. این پسرانی که از چندین تجربۀ اعطایی برخوردارند سپس به شورای عالی شخصی یک پسر آفریننده گمارده میشوند، و بدین ترتیب در ادارۀ امور جهان شرکت میکنند.
پسران مجیستریال در کلیۀ کارهایشان برای کرات مسکونی و در آنها توسط دو رسته از مخلوقات جهان محلی، ملک صادقها و فرشتگان اعظم، یاری میشوند، در حالی که در مأموریتهای اعطایی همچنین توسط ستارگان تابناک عصر، که همانند آنها منشأ در آفرینشهای محلی دارند، همراهی میشوند. پسران ثانویۀ بهشت، آونالها، در هر تلاش سیارهای توسط توانمندی و اتوریتۀ کامل یک پسر اولیۀ بهشت، پسر آفرینندۀ جهان محلی مورد خدمتشان، مورد حمایت واقع میشوند. از نظر تمامی مقاصد و منظورها کار آنها در کرات مسکونی درست همانقدر مؤثر و قابل قبول است که سرویس یک پسر آفریننده در چنین کرات حاوی سکونت انسانی میتوانست باشد.
آونالها به عنوان پسران مجیستریال شهرت دارند زیرا قضات والای عالم، داوران ادوار الهی پی در پی کرات زمان هستند. آنها سرپرستی بیدار کردن بقا یافتگان خفته را به عهده دارند، در قلمروها به قضاوت مینشینند، یک دورۀ قضاوت تعلیق یافتۀ الهی را به پایان میرسانند، فرامین یک عصر بخشش آزمایشی را به اجرا در میآورند، مخلوقات فضا را که به خدمت سیارهای تعلق دارند به کارهای دورۀ جدید الهی مجدداً بر میگمارند، و به دنبال پایان مأموریتشان به ستاد مرکزی جهان محلی خویش باز میگردند.
هنگامی که آونالها پیرامون سرنوشت یک عصر بر مسند قضاوت مینشینند، سرنوشت نژادهای تکاملی را مقدر میدارند، اما گر چه ممکن است در رابطه با نابودی هویت مخلوقات شخصی دست به قضاوت زنند، چنین احکامی را به اجرا در نمیآورند. احکامی از این نوع توسط کسی جز مسئولین یک ابرجهان به اجرا در نمیآیند.
ورود یک آونال بهشت در یک کرۀ تکاملی به منظور خاتمه دادن یک دورۀ الهی و گشایش یک عصر جدید از پیشرفت سیارهای لزوماً یک مأموریت مجیستریال یا یک مأموریت اعطایی نیست. مأموریتهای مجیستریال گاهی اوقات و مأموریتهای اعطایی همیشه به صورت ظهور در جسم انجام میشوند؛ بدین معنی که در چنین مأموریتهایی آونالهاعملاً در شکل مادی در یک سیاره خدمت میکنند. دیدارهای دیگر آنها ”تکنیکی“ هستند، و یک آونال در این ظرفیت برای خدمت سیارهای در جسم ظهور نمییابد. اگر یک پسر مجیستریال صرفاً به عنوان یک قاضی دورۀ الهی بیاید، به صورت یک موجود روحی که برای مخلوقات مادی آن قلمرو نامرئی است در یک سیاره وارد میشود. این دیدارهای تکنیکی در تاریخ طولانی یک کرۀ مسکونی مکرراً به وقوع میپیوندند.
پسران آونال ممکن است پیش از تجارب مجیستریال و اعطایی، هر دو، به صورت قضات سیارهای عمل کنند. با این وجود در هر یک از این مأموریتها، پسر در جسم ظهور یافته عصر در حال گذار سیارهای را مورد قضاوت قرار خواهد داد. یک پسر آفریننده نیز هنگامی که در یک مأموریت اعطایی در شکل جسم انسانی ظاهر میشود به همین ترتیب عمل میکند. هنگامی که یک پسر بهشت از یک کرۀ تکاملی دیدار میکند و مثل یکی از مردم آن میشود، حضور او یک دورۀ الهی را خاتمه داده و برای آن قلمرو در بر گیرندۀ قضاوت میباشد.
پیش از ظهور سیارهایِ یک پسر اعطایی، یک کرۀ مسکونی معمولاً توسط یک آونال بهشت در یک مأموریت مجیستریال مورد دیدار واقع میشود. اگر این یک دیدار آغازین مجیستریال باشد، آونال همیشه به صورت یک موجود مادی ظهور مییابد. او به صورت یک مرد کاملاً بالغ نژادهای انسانی در سیارۀ مأموریت ظاهر میشود، موجودی که برای مخلوقات انسانی روزگار و نسل خود کاملاً مرئی، و با آنان در تماس فیزیکی است. در سرتاسر یک ظهور مجیستریال ارتباط پسر آونال با نیروهای محلی و جهانی روحی کامل و ناگسستنی است.
یک سیاره ممکن است هم پیش و هم پس از ظهور یک پسر اعطایی دیدارهای متعدد مجیستریال را تجربه نماید. آن ممکن است توسط همان آونالها یا آونالهای دیگر که به عنوان قضات دورۀ الهی عمل میکنند بارها مورد دیدار واقع شود، اما چنین مأموریتهای تکنیکی قضاوتی نه اعطایی هستند و نه مجیستریال، و آونالها در چنین ایامی هرگز در جسم ظهور نمییابند. حتی هنگامی که یک سیاره با مأموریتهای مکرر مجیستریال برکت مییابد، آونالها همیشه به ظهور انسانی تن در نمیدهند؛ و هنگامی که در شکل جسم انسانی خدمت میکنند، همیشه به عنوان موجودات بالغ آن سرزمین ظاهر میشوند؛ آنها از زن متولد نمیشوند.
پسران بهشت هنگامی که در مأموریتهای اعطایی یا مجیستریال ظهور یافتهاند، تنظیم کنندگان را تجربه کردهاند، و این تنظیم کنندگان برای هر ظهور متفاوتند. تنظیم کنندگانی که اذهان پسران ظهور یافتۀ خداوند را اشغال میکنند هرگز نمیتوانند از طریق یگانگی با موجودات بشری - الهی مورد سکونتشان امید به نیل به شخصیت داشته باشند، اما آنها اغلب از طریق فرمان پدر جهانی شخصیت مییابند. چنین تنظیم کنندگانی شورای عالی رهنمود دیوینینگتون را برای سرپرستی، تعیین هویت، و اعزام ناصحان اسرارآمیز به قلمروهای مسکونی شکل میدهند. آنها همچنین به دنبال نابودی منزلگاههای موقت زمینی انسانها در بازگشت تنظیم کنندگان به ”آغوش پدر“ از آنها استقبال میکنند و آنها را معتبر میشناسند. بدین ترتیب تنظیم کنندگان وفادارِ قضات دنیا، رئیسان ستودۀ نوعشان میشوند.
یورنشیا هرگز میزبان یک پسر آونال در یک مأموریت مجیستریال نبوده است. اگر یورنشیا طرح کلی کرات مسکونی را دنبال مینمود، با یک مأموریت مجیستریال مدتی بین روزگاران آدم و اعطای میکائیل مسیح برکت مییافت. اما به دلیل ظهور پسر آفرینندۀ شما در اعطای نهاییاش، هزار و نهصد سال پیش، ترتیب منظم پسران بهشت در سیارۀ شما به طور کامل از روال معمول خارج گردید.
یورنشیا ممکن است توسط یک آونال که مأموریت مییابد در یک مأموریت مجیستریال در جسم ظاهر شود باز مورد دیدار واقع شود، اما در رابطه با ظهور آیندۀ پسران بهشت، حتی ”فرشتگان آسمان نیز زمان یا شیوۀ چنین دیدارهایی را نمیدانند“، زیرا یک کرۀ اعطایی رستۀ میکائیل تحت سرپرستی فردی و شخصی یک پسر استاد قرار میگیرد و بدین نحو، کاملاً تابع طرحها و نظرات خود او است. و در رابطه با کرۀ شما، به واسطۀ وعدۀ بازگشت میکائیل این امر پیچیدهتر شده است. صرف نظر از سوءِ تعبیر پیرامون سفر میکائیل نبادان به یورنشیا، یک چیز قطعاً موثق است: وعدۀ او برای بازگشت به کرۀ شما. نظر به این چشمانداز ، فقط زمان میتواند ترتیب آیندۀ دیدارهای پسران بهشتی خداوند را از یورنشیا آشکار سازد.
پسر جاودان کلام جاودان خداوند است. پسر جاودان ابراز کامل ”اولین“ اندیشۀ مطلق و بیکران پدر جاودان او است. هنگامی که یک کپیهبرداری شخصی یا بسط الهی از این پسر آغازین در یک مأموریت اعطایی ظهور در جسم انسانی آغاز میشود، این امر عملاً حقیقت مییابد که ”کلام“ الهی ”تبدیل به جسم میشود“ و این که بدین ترتیب کلام در میان موجودات دون رتبۀ حاوی منشأ حیوانی سکنی میگزیند.
در یورنشیا یک اعتقاد رایج وجود دارد که منظور از اعطای یک پسر این است که رویکرد پدر جهانی به گونهای تحت تأثیر قرار گیرد، اما روشن بینی شما باید نشان دهد که این امر حقیقت ندارد. اعطاهای آونالها و پسران رستۀ میکائیل بخشی ضروری از روند تجربی است و به این منظور طراحی شده که این پسران را برای مردمان و سیارات زمان و فضا داوران و فرمانروایانی ایمن و دلسوز گرداند. دوران اعطای هفتگانه هدف متعالی کلیۀ پسران بهشتی آفرینشگر است. و کلیۀ پسران مجیستریال با همان روح خادمانه انگیزه مییابند که پسران اولیۀ آفریننده و پسر جاودان بهشت را به گونهای بسیار سرشار تعیین ویژگی مینماید.
نوعی پسر بهشتی باید به هر کرۀ مسکونی انسانی اعطا شود تا برای تنظیم کنندگان فکر این را میسر سازد که در اذهان تمامی موجودات بشری نرمال در آن کره سکنی گزینند، زیرا تنظیم کنندگان نزد کلیۀ موجودات بشری با حسن نیت نمیآیند تا این که روی تمامی انسانها روح حقیقت ریخته شده باشد؛ و اعزام روح حقیقت منوط به این است که یک پسر بهشت که یک مأموریت اعطای انسانی را در یک کرۀ در حال تکامل به طور موفقیتآمیز به اجرا گذاشته است به ستاد مرکزی جهان خود بازگردد.
طی روند تاریخ طولانی یک سیارۀ مسکونی، داوریهای دورهای بسیاری به وقوع خواهد پیوست، و ممکن است بیش از یک مأموریت مجیستریال رخ دهد، اما بر حسب معمول یک پسر اعطایی تنها یک بار در کره خدمت خواهد کرد. تنها لازم است که در هر کرۀ مسکونی یک پسر اعطایی بیاید و در شکل حیات کامل انسانی از تولد تا مرگ زندگی کند. دیر یا زود، صرف نظر از وضعیت معنوی، هر کرۀ مسکونی انسانی سرنوشتش این است که میزبان یک پسر مجیستریال در یک مأموریت اعطایی شود، به جز آن سیارهای در هر جهان محلی که یک پسر آفریننده برمیگزیند اعطای انسانی خود را در آن صورت دهد.
شما با فهم بیشتر پسران اعطایی تشخیص میدهید که چرا در تاریخ نبادان چنین علاقۀ زیادی نسبت به یورنشیا وجود دارد. سیارۀ کوچک و بیاهمیت شما صرفاً به این دلیل مورد علاقۀ جهان محلی است که کرۀ منزلگاه انسانی عیسی ناصری است. آن صحنۀ اعطای نهایی و پیروزمند پسر آفرینندۀ شما بود، عرصهای که میکائیل حاکمیت عالی شخصی جهان نبادان را در آن به دست آورد.
یک پسر آفریننده در ستاد مرکزی جهان محلیش، به ویژه بعد از تکمیل اعطای انسانی خودش، عمدۀ وقتش را در مشاوره دادن و آموزش کالج پسران دستیار، پسران مجیستریال و دیگران، صرف میکند. این پسران مجیستریال با عشق و محبت، با بخشش مهرآمیز و ملاحظۀ پرعطوفت، خود را به کرات فضا اعطا میدارند. و این خدمات سیارهای به هیچ وجه پایینتر از اعطاهای انسانی میکائیلها نیستند. درست است که پسر آفرینندۀ شما برای قلمرو ماجرای نهایی خود در تجربۀ مخلوق قلمرویی را انتخاب نمود که بداقبالیهای غیرمعمول داشت. اما هیچ سیارهای هرگز نمیتوانست در چنان شرایطی باشد که برای ترمیم معنوی آن نیاز به اعطای یک پسر آفریننده داشته باشد. هر پسری از گروه اعطایی به همان اندازه کفایت مینمود، زیرا پسران مجیستریال در کلیۀ کارهایشان در کرات یک جهان محلی درست همانقدر به طور الهی مؤثر و تماماً خردمند هستند که برادر بهشتیشان، پسر آفریننده، میبود.
اگر چه در طول ظهور اعطایی این پسران بهشت در جسم همیشه احتمال فاجعه وجود دارد، من هنوز نشانی از شکست یا خطای یک پسر مجیستریال یا آفریننده در یک مأموریت اعطایی را ندیدهام. هر دو از چنان منشأ نزدیکی به کمال مطلق برخوردارند که شکست ناپذیر هستند. آنها واقعاً ریسک میکنند، به راستی همانند مخلوقات انسانی حاوی جسم و خون میشوند و بدین طریق تجربۀ بینظیر مخلوق را به دست میآورند، اما در محدودۀ گسترۀ مشاهدۀ من، آنها همیشه موفق میشوند. آنها هرگز در دستیابی به هدف مأموریت اعطایی شکست نمیخورند. داستان اعطا و خدمت سیارهای آنان در سراسر نبادان در بر گیرندۀ شکوهمندترین و مسحور کنندهترین فصل در تاریخ جهان محلی شما میباشد.
روشی که به وسیلۀ آن یک پسر بهشت به عنوان یک پسر اعطایی برای ظهور در جسم انسانی آماده میشود، و در سیارۀ اعطایی نقش مادر را بازی میکند، یک راز جهانی است؛ و هر تلاشی برای کشف کارکرد این تکنیک سونارینگتون با شکست قطعی مواجه خواهد شد. بگذارید آگاهی عظیم از حیات انسانی عیسی ناصری در روان شما تعمیق یابد، اما با پندارگرایی بیفایده در این که این ظهور اسرارآمیز میکائیل نبادان در جسم چگونه به انجام رسید فکر خود را به هدر ندهید. بگذارید همگی ما در آگاهی و اطمینان از این که چنین دستاوردهایی برای طبیعت الهی میسر هستند شادمانی کنیم و با حدسیات بیهوده پیرامون تکنیکی که برای انجام چنین پدیدههایی توسط خرد الهی به کار گرفته میشود وقت هدر ندهیم.
یک پسر بهشت در یک مأموریت اعطایی انسانی همیشه از زن متولد میشود و به صورت یک پسر بچۀ آن سرزمین بزرگ میشود، همانطور که عیسی در یورنشیا چنین کرد. این پسران که حاوی خدمات عالی هستند درست همانند یک موجود بشری همگی از نوزادی آغاز میکنند و با عبور از جوانی به مردانگی میرسند. آنها از هر جهت مثل انسانهای نژادی میشوند که در آن متولد میگردند. آنها مثل فرزندان قلمروهایی که در آن خدمت میکنند از پدر درخواست اجابت خواستههایشان را میکنند. از یک دیدگاه مادی، این پسران بشری - الهی به جز تنها یک مورد استثنا حیاتی معمول را زندگی میکنند: آنها در کرات اقامت موقتشان دارای فرزند نمیشوند؛ این یک محدودیت عمومی است که به تمامی رستههای پسران اعطایی بهشت اِعمال میشود.
همانطور که عیسی در کرۀ شما به عنوان پسر نجار کار کرد، پسران بهشتی دیگر نیز در ظرفیتهای گوناگون در سیارات اعطاییشان کار میکنند. شما به سختی میتوانید به حرفهای بیندیشید که توسط یک پسر بهشت در روند اعطایش به یکی از سیارات تکاملی زمان دنبال نشده باشد.
هنگامی که یک پسر اعطایی در تجربۀ زیستن حیات انسانی خبره شد، هنگامی که به کمال توازن با تنظیم کنندۀ ساکن در خود دست یافت، آن بخش از مأموریت سیارهای خویش را که برای روشنگری اذهان و الهام دادن روانهای برادرانش در جسم طراحی شده بیدرنگ آغاز میکند. این پسران به عنوان آموزگار منحصراً وقف ارشاد معنوی نژادهای انسانی در کرات مکان اقامت موقتشان هستند.
دوران زندگانی اعطایی انسانی میکائیلها و آونالها، ضمن این که از بیشتر جهات شبیه هم هستند، مجموعاً یکسان نیستند: یک پسر مجیستریال هرگز اعلام نمیکند: ”هر کس که پسر را دیده است، پدر را دیده است“، همانطور که پسر آفرینندۀ شما هنگامی که در یورنشیا و در جسم بود چنین نمود. اما یک آونال اعطا شده اعلام میکند: ”هر کس که من را دیده است، پسر جاودان خداوند را دیده است.“ پسران مجیستریال از تبار بلافصل پدر جهانی نیستند، و بنا به خواست پدر هم در جسم ظاهر نمیشوند؛ آنها همیشه بنا به خواست پسر جاودان بهشت خود را به عنوان پسران بهشت اعطا میدارند.
هنگامی که پسران اعطایی، آفریننده یا مجیستریال، به دروازههای مرگ وارد میشوند، در روز سوم مجدداً ظاهر میشوند. اما شما نباید این ایده را در سر بپرورانید که آنها همیشه همچون پسر آفریننده که هزار و نهصد سال پیش در کرۀ شما اقامت داشت با پایان سوگباری مواجه میشوند. تجربۀ خارقالعاده و غیرمعمول ظالمانهای که عیسی ناصری از آن عبور نمود موجب شده است که یورنشیا به طور محلی به عنوان ”کرۀ صلیب“ شناخته شود. ضرورت ندارد که چنین رفتاری غیرانسانی با یک پسر خداوند صورت گیرد، و اکثریت عظیم سیارات استقبالی با ملاحظهتر از آنها داشتهاند، و به آنها اجازه دادهاند که دوران زندگانی انسانی خویش را به اتمام رسانند، عصر را خاتمه دهند، بقا یافتگان خفته را مورد داوری قرار دهند، و یک دوران الهی نوینی را بدون تحمیل یک مرگ خشونتآمیز افتتاح نمایند. یک پسر اعطایی باید با مرگ مواجه شود، باید از تمامی تجربۀ واقعی انسانهای عالم عبور کند، اما این جزو ملزومات طرح الهی نیست که این مرگ خشونتآمیز یا غیرعادی باشد.
هنگامی که پسران اعطایی از طریق عمل خشونتآمیز کشته نمیشوند، آنها به طور داوطلبانه زندگی خود را رها میسازند و از دروازههای مرگ عبور میکنند، نه برای ارضای مطالبات ”عدالت سختگیر“ یا ”خشم الهی“، بلکه به این علت که دوران اعطایی را تکمیل سازند، یعنی از ”فنجان“ دوران زندگانی ظهور در جسم و تجربۀ شخصی در تمامی آنچه که حیات یک مخلوق را — آنطور که در سیارات وجود انسانی زیست میشود — تشکیل میدهد ”بنوشند.“ اعطا یک ضرورت سیارهای و جهانی است، و مرگ فیزیکی چیزی بیش از یک بخش ضروری از یک مأموریت اعطایی نیست.
هنگامی که ظهور در جسم انسانی به پایان رسید، آونالِ مشغول به خدمت عازم بهشت میشود، توسط پدر جهانی مورد پذیرش قرار میگیرد، به جهان محلی مأموریتش باز میگردد، و توسط پسر آفریننده مورد تجلیل واقع میشود. پسر آوُنال و پسر آفریننده به دنبال اعطا روح حقیقت مشترکشان را برای کار در قلوب نژادهای انسانی که در کرۀ اعطایی ساکنند اعزام میدارند. در اعصار پیش از حاکمیت یک جهان محلی، این روح مشترک هر دو پسر است که توسط روح آفرینشگر به کار بسته میشود. آن تا اندازهای متفاوت از روح حقیقتی است که به دنبال هفتمین اعطای یک میکائیل اعصار جهان محلی را تعیین ویژگی میکند.
به دنبال تکمیل اعطای نهایی یک پسر آفریننده، طبیعت روح حقیقتی که سابقاً به کلیۀ کرات اعطایی آونال آن جهان محلی فرستاده شده بود تغییر مییابد، و بیشتر عملاً روحِ میکائیلِ خود مختار میشود. این پدیده همزمان با رهایی روح حقیقت برای خدمت در سیارۀ اعطای انسانی میکائیل به وقوع میپیوندد. از این رو، هر کرهای که توسط یک اعطای مجیستریال ارج یافته است همان تسلی دهندۀ روحی را از پسر آفرینندۀ هفتگانه در ارتباط با آن پسر مجیستریال دریافت خواهد کرد که در صورت ظهور شخصی فرمانروای جهان محلی به عنوان پسر اعطایی آن دریافت میکرد.
این پسران بسیار شخصی و بسیار معنوی بهشت توسط تثلیث بهشت به وجود میآیند. آنها در هاونا به عنوان رستۀ دِینالها شناخته شدهاند. آنها در اروانتان به عنوان پسران آموزگار تثلیث ثبت شدهاند، و به دلیل اصل و نسبشان چنین نامیده شدهاند. در سلوینگتون آنها گاهی اوقات پسران معنوی بهشت نامیده میشوند.
تعداد پسران آموزگار دائماً در حال افزایش است. آخرین پخش جهانیِ سرشماری تعداد این پسران آموزگار را که در جهان مرکزی و ابرجهانها عمل میکنند اندکی بیش از بیست و یک میلیارد تن اعلام نمود، و این در بر گیرندۀ ذخیرههای بهشتی که شامل بیش از یک سوم تمامی پسران آموزگار تثلیث موجود میشود نمیباشد.
رستۀ دینالِ فرزندی یک بخش ارگانیک از دولتهای محلی یا ابرجهان نیست. اعضای آن نه آفریننده هستند، نه بازیاب، نه قاضی، و نه حکمران. آنها آنقدر به مدیریت جهان علاقمند نیستند که به روشنگری اخلاقی و رشد معنوی میباشند. آنها آموزگاران جهانی هستند، و وقف بیداری معنوی و هدایت اخلاقی تمامی قلمروها میباشند. کارکرد آنان اساساً به کارکرد شخصیتهای روح بیکران مربوط است و از نزدیک با صعود بهشتی موجودات آفریده شده ارتباط دارد.
این پسران تثلیث از طبیعت ترکیبی سه الوهیت بهشت بهره میبرند، اما در هاونا به نظر میرسد که بیشتر طبیعت پدر جهانی را منعکس میسازند. آنها به نظر میرسد در ابرجهانها طبیعت پسر جاودان را به نمایش میگذارند، در حالی که در آفرینشهای محلی به نظر میرسد آنها سرشت روح بیکران را نشان میدهند. آنها در کلیۀ جهانها تجسم خدمت و صلاحدید خرد هستند.
پسران آموزگار تثلیث برخلاف برادران بهشتیشان، میکائیلها و آونالها، هیچ آموزش مقدماتی در جهان مرکزی دریافت نمیکنند. آنها مستقیماً به ستاد مرکزی ابرجهانها اعزام میشوند و از آنجا برای خدمت در یک جهان محلی به مأموریت گمارده میشوند. آنها در خدمتشان به این قلمروهای تکاملی نفوذ ترکیبی معنوی یک پسر آفریننده و پسران مجیستریال مربوطه را به کار میگیرند، زیرا دینالها در خودشان و به واسطۀ خودشان از یک نیروی جذب روحی برخوردار نیستند.
پسران معنوی بهشت موجودات بینظیر تثلیث منشأ هستند و تنها مخلوقات تثلیث هستند که چنان به طور کامل با ادارۀ جهانهای دوگانه - منشأ مرتبطند. آنها به گونهای عطوفتآمیز وقف خدمت آموزشیِ مخلوقات انسانی و رستههای پایینتر موجودات روحی هستند. آنها تلاشهای خود را در سیستمهای محلی آغاز میکند، و مطابق تجربه و دستاورد، از طریق خدمت در کوکبه به بالاترین کار آفرینش محلی به سوی داخل پیش میروند. آنها به دنبال تصدیق ممکن است سفرای روحی که جهانهای محلی خدمتشان را نمایندگی میکنند شوند.
من تعداد دقیق پسران آموزگار در نبادان را نمیدانم؛ چندین هزار تن از آنان وجود دارند. بسیاری از سرپرستان دپارتمانها در مدارس ملک صادق به این رسته تعلق دارند، در حالی که جمع پرسنل دانشگاه سلوینگتون که به طور منظم تشکیل میشود شامل بیش از یکصد هزار تن از جمله این پسران میباشد. تعداد کثیری در کرات گوناگون آموزشی مورانشیا استقرار یافتهاند، اما آنها با کار پیشرفت معنوی و عقلانی مخلوقات انسانی به طور کامل مشغول نیستند؛ آنها به آموزش موجودات سراف و سایر بومیان آفرینشهای محلی به طور یکسان علاقمند هستند. بسیاری از دستیاران آنان از رستههای موجودات مخلوق - تثلیث یافته بیرون کشیده شدهاند.
پسران آموزگار تشکیل دهندۀ استادانی هستند که تمامی بررسیها و ادارۀ تمامی آزمونها را برای تعیین شایستگی و تصدیق کلیۀ مراحل فرعی خدمت جهان سرپرستی میکنند، از وظایف نگهبانان دیدهبان تا آنهایی که دانشجویان ستاره شناسی هستند. آنها یک دورۀ آموزشی مادامالعمر را به انجام میرسانند، که از درسهای سیارهای تا کالج بالای خرد که در سلوینگتون واقع شده است دامنه مییابد. همگی، انسانهای فراز یابنده یا فرشتگان بلند پرواز کروب که این ماجراها را در خرد و حقیقت تکمیل میسازند، مورد قدردانی واقع میشوند، که نشان دهندۀ تلاش و پیشرفت است.
در تمامی جهانها کلیۀ پسران خداوند مرهون این پسران پیوسته وفادار و یکسره مؤثر آموزگار تثلیث میباشند. آنها آموزگاران والای کلیۀ شخصیتهای روحی، حتی آموزگاران مورد آزمون واقع شده و راستین خود پسران خداوند میباشند. اما من به سختی میتوانم از جزئیات پایان ناپذیر وظایف و کارکردهای پسران آموزگار به شما آگاهی دهم. قلمرو عظیم فعالیتهای فرزندیِ دینال، هنگامی که شما از میزان هوش بالاتری برخوردار شوید، و پس از پایان انزوای معنوی سیارۀ شما، بهتر در یورنشیا فهم خواهد شد.
هنگامی که پیشرفت رخدادها در یک کرۀ تکاملی نشان میدهد که زمان برای آغاز یک عصر معنوی مساعد است، پسران آموزگار تثلیث همیشه برای این خدمت داوطلب میشوند. شما با این رسته از فرزندی آشنا نیستید زیرا یورنشیا یک عصر معنوی، یک هزارۀ ارشاد کیهانی، را هرگز تجربه نکرده است. اما پسران آموزگار به منظور تدوین طرحهایی پیرامون اقامت پیش بینی شدۀ موقتشان در کرۀ شما حتی اکنون از کرۀ شما دیدن میکنند. آنها پس از این که ساکنان یورنشیا به رهایی نسبی از قل و زنجیرهای ددمنشی و از قید و بندهای مادی گرایی دست یافتند در موعد مناسب در آن ظاهر خواهند شد.
پسران آموزگار تثلیث با خاتمه بخشیدن به ادوار الهی سیارهای کاری ندارند. آنها نه مردگان را مورد داوری قرار میدهند و نه زندگان را به دنیای دیگر انتقال میدهند، اما آنها در هر مأموریت سیارهای با یک پسر مجیستریال که این خدمات را انجام میدهد همراهی میشوند. پسران آموزگار به طور کامل درگیر آغاز نمودن یک عصر معنوی با پدیداری عصر واقعیتهای معنوی در یک سیارۀ تکاملی هستند. آنها قرینههای روحی دانش مادی و خرد گذرا را واقعیت میبخشند.
پسران آموزگار معمولاً برای یک هزار سال از زمان سیارهای در سیارات مورد دیدارشان باقی میمانند. یک پسر آموزگار مسئولیت حکومت هزارهای سیارهای را به عهده دارد و توسط هفتاد دستیار از رستهاش یاری میشود. دینالها در جسم ظاهر نمیشوند و یا از جهات دیگر طوری که برای موجودات بشری قابل رویت باشند خود را مادیت نمیبخشند؛ از این رو از طریق فعالیتهای ستارگان تابناک عصر، شخصیتهای جهان محلی که به پسران آموزگار تثلیث مربوط هستند، تماس با کرۀ مورد دیدار حفظ میشود.
دینالها ممکن است بارها به یک کرۀ مسکونی بازگردند، و به دنبال مأموریت نهاییشان سیاره به وضعیت تثبیت شدۀ یک کرۀ نور و حیات، هدف تکاملی کلیۀ کرات مسکونی انسانی عصر کنونی جهان، رهنمون خواهد شد. سپاه انسانی نهایت با کراتی که در نور و حیات استقرار یافتهاند بسیار درگیرند، و فعالیتهای سیارهای آنان به فعالیتهای پسران آموزگار مرتبط است. به راستی تمامی رستۀ فرزندیِ دینال با تمامی فازهای فعالیتهای پایان دهندگان در آفرینشهای تکاملی زمان و فضا از نزدیک مربوط است.
به نظر میرسد که طی مراحل پیشین فراز تکاملی پسران آموزگار تثلیث چنان با نظام پیشرفت انسانی به طور کامل تعیین هویت شدند که ما در رابطه با ارتباط محتمل آنها با پایان دهندگان در دوران آشکار ناشدۀ جهانهای آینده اغلب گمان پردازی میکنیم. ما مشاهده میکنیم که سرپرستان ابرجهانها بخشاً شخصیتهای تثلیث منشأ و بخشاً مخلوقات فراز یابندۀ تکاملی هستند که توسط تثلیث احاطه شدهاند. ما قاطعانه باور داریم که پسران آموزگار و پایان دهندگان اکنون درگیر نیل به تجربۀ مرتبط به زمان هستند که ممکن است آموزشی مقدماتی برای آماده سازی آنها برای ارتباط نزدیکشان در یک سرنوشت آشکار ناشدۀ آینده باشد. در یوورسا اعتقاد ما بر این است که هنگامی که ابرجهانها سرانجام در نور و حیات استقرار یافتند، این پسران بهشتی آموزگار که به طور کامل با مشکلات کرات تکاملی آشنا شدهاند و برای مدتهای طولانی با دوران زندگانی انسانهای تکاملی در ارتباط قرار گرفتهاند، احتمالاً به ارتباط ابدی با سپاه بهشتی نهایت انتقال خواهند یافت.
منشأ و طبیعت کلیۀ پسران بهشتی خداوند الهی است. کار هر پسر بهشت برای هر کره درست مثل این است که پسر مورد خدمت، اولین و تنها پسر خداوند است.
پسران بهشت جلوۀ الهی طبیعت کنشگر سه شخص الوهیت برای قلمروهای زمان و فضا هستند. پسران آفریننده، مجیستریال، و آموزگار هدایای الوهیتهای جاودان به فرزندان انسانها و به تمامی سایر مخلوقات جهان هستند که از پتانسیل صعود برخوردار باشند. این پسران خداوند آن خادمان الهی هستند که به طور بیوقفه به کار مساعدت به مخلوقات زمان وقف شدهاند تا به هدف والای معنوی ابدیت دست یابند.
در پسران آفریننده، مهر پدر جهانی با بخشش پسر جاودان در میآمیزد و در نیروی خلاق، خدمت مهرآمیز، و حاکمیت فهیمانۀ میکائیلها به جهانهای محلی آشکار میشود. در پسران مجیستریال، بخشش پسر جاودان در پیوند با خدمت روح بیکران در دوران زندگانی این آونالهای قضاوت، خدمت، و اعطا به قلمروهای تکاملی آشکار میشود. در پسران آموزگار تثلیث، مهر، بخشش، و خدمت سه الوهیت بهشت در بالاترین سطوح ارزشی زمان و فضا هماهنگ میشود، و به صورت حقیقت زنده، نیکی الهی، و زیبایی راستین معنوی به جهانها عرضه میشود.
این رستههای فرزندی در جهانهای محلی تشریک مساعی میکنند تا آشکارسازی الوهیتهای بهشت را برای مخلوقات فضا صورت دهند: یک پسر آفریننده به عنوان پدر یک جهان محلی سرشت بیکران پدر جهانی را به نمایش میگذارد. آونالها به عنوان پسران اعطاییِ بخشش طبیعت بیمانند پسر جاودانِ دارای ترحم بیکران را آشکار میسازند. پسران تثلیث دینال به عنوان آموزگاران راستینِ شخصیتهای فراز یابنده شخصیت آموزگار روح بیکران را آشکار میسازند. میکائیلها، آونالها، و دینالها در همیاری الهی کاملشان به تحقق یابی و آشکارسازی شخصیت و حاکمیت خداوند متعال در جهانهای زمان و فضا و به آنها کمک میکنند. این پسران بهشتی خداوند در توازن فعالیتهای سهگانهشان، همینطور که بسط پایان ناپذیر ربانیتِ اولین منبع و مرکز بزرگ را از جزیرۀ جاودان بهشت به داخل اعماق ناشناختۀ فضا دنبال میکنند، پیوسته در پیشگامی شخصیتهای الوهیت عمل میکنند.
[عرضه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد از یوورسا.]
پسران آفریننده سازندگان و فرمانروایان جهانهای محلی زمان و فضا هستند. این آفرینندگان و فرمانروایان جهان از منشأ دوگانه برخوردارند، و نمایانگر سرشت خدای پدر و خدای پسر میباشند. اما هر پسر آفریننده از هر پسر دیگر متفاوت است؛ هر یک در طبیعت و نیز شخصیت بینظیر است؛ هر یک ”یگانه پسر به وجود آمده“ است که کمال مطلوب الوهیت منشأ خویش را دارا میباشد.
این پسران والا در کار عظیم سازمان دادن، تکامل بخشیدن، و کامل ساختن یک جهان محلی همیشه از تأیید مداوم پدر جهانی برخوردارند. رابطۀ پسران آفریننده با پدر بهشتیشان متأثر کننده و عالی است. شک نیست که عطوفت عمیق والدین ربانی برای اولاد الهیشان سرچشمۀ آن مهر زیبا و تقریباً الهی است که حتی والدین انسانی برای فرزندان خود دارند.
این پسران اولیۀ بهشت به صورت میکائیلها شخصیت یافتهاند. آنها همینطور که از بهشت اعزام میشوند تا جهانهای خویش را بنیان نهند، به صورت میکائیلهای آفریننده شناخته میشوند. آنها هنگامی که در اتوریتۀ عالی استقرار مییابند، میکائیلهای استاد نامیده میشوند. ما گاهی اوقات به فرمانروای جهان نبادانِ شما به عنوان میکائیل مسیح اشاره میکنیم. آنها همیشه و برای ابد به سبک ”رتبۀ میکائیل“ حکومت میکند. این نام اولین پسر از رسته و سرشت آنان است.
میکائیل آغازین یا اولین زاده هرگز ظهور در جسم را به عنوان یک موجود مادی تجربه نکرده است، اما او هفت بار از تجربۀ صعود روحی مخلوق در هفت مدار هاونا عبور کرد، و از کرات بیرونی به درونیترین مدار آفرینش مرکزی پیشروی نمود. رستۀ میکائیل از یک انتها تا انتهای دیگر جهان بزرگ را میشناسد. هیچ تجربۀ اساسی پیرامون هیچیک از فرزندان زمان و فضا وجود ندارد که میکائیلها شخصاً در آن شرکت نکرده باشند. آنها در واقع نه تنها در طبیعتِ الهی بلکه همچنین در طبیعت شما سهیمند، یعنی تمامی سرشتها، از بالاترین تا پایینترین.
هنگامی که پسران اولیۀ بهشت در مرکز تمامی چیزها برای گفتگو گرد هم میآیند میکائیل آغازین سرپرست مسئول آنها است. مدتی نه چندان پیش ما یک پخش جهانی پیرامون یک گردهمایی خارقالعادۀ یکصد و پنجاه هزار پسر آفریننده را که برای بحث و تبادل نظر در رابطه با پیشرفت یگانگی و ثبات جهان جهانها در حضور والدین در جزیرۀ جاودان گرد آمده بودند در یوورسا ثبت کردیم. این یک گروه برگزیده از میکائیلهای خود مختار، پسران هفتگانۀ اعطایی، بود.
هنگامی که تمامیت اندیشه پردازی مطلق معنوی در پسر جاودان با تمامیت مفهوم مطلق شخصیت در پدر جهانی مواجه میشود، هنگامی که چنین یگانگی خلاق سرانجام و به طور کامل مورد دستیابی واقع میشود، هنگامی که چنین تعیین هویت مطلق روحی و چنین یگانگی بیکران مفهوم شخصیت به وقوع میپیوندد، آنگاه، دقیقاً در آن هنگام و در آنجا، بدون این که هر یک از الوهیتهای بیکران چیزی از شخصیت یا امتیازات خود را از دست دهند، یک پسر آفرینندۀ جدید و آغازین به طور تمام و کمال پا به عرصۀ وجود میگذارد، یگانه پسری که حاوی پندار کامل و ایدۀ قدرتمند است و یگانگی او این شخصیت جدید قدرتمند و کامل آفریننده را به وجود میآورد.
هر پسر آفریننده یگانه فرزند داشته شده و تنها اولاد قابل داشتنِ یگانگی کاملِ مفاهیم آغازینِ دو ذهن بیکران و جاودان و کاملِ آفرینندگان پیوسته موجود جهان جهانها است. هرگز چنین پسر دیگری نمیتواند وجود داشته باشد زیرا هر پسر آفریننده ابراز و تجسم کامل، پایان یافته، و نهاییِ تمامی هر فاز از هر جنبۀ هر احتمال از هر واقعیت الهی پیوسته یافته شده، ابراز شده، یا تکامل یافته از آن پتانسیلهای الهی خلاق است که متحد شدند تا این پسر میکائیل را به وجود آورند. هر پسر آفریننده مطلقِ مفاهیم متحد الوهیت است که منشأ الهی او را تشکیل میدهند.
سرشت الهی این پسران آفریننده اصولاً به طور یکسان ناشی از ویژگیهای دو والدین بهشتی است. همگی تمامیت طبیعت الهی پدر جهانی و امتیازات خلاق پسر جاودان را دارا میباشند، اما همینطور که ما برآیند عملی کارکردهای میکائیل را در جهانها مشاهده میکنیم، تفاوتهای آشکار را تمیز میدهیم. به نظر میرسد برخی پسران آفریننده بیشتر شبیه خدای پدر، و دیگران بیشتر شبیه خدای پسر هستند. به عنوان مثال: روند مدیریت در جهان نبادان نشان میدهد که آفریننده و پسر حکمران آن کسی است که طبیعت و کاراکتر آن بیشتر به طبیعت پسر جاودانِ مادر شباهت دارد. علاوه بر آن باید ذکر شود که برخی از جهانها توسط میکائیلهای بهشت که به نظر میرسد به طور یکسان با خدای پدر و خدای پسر شباهت دارند سرپرستی میشوند. و این مشاهدات به هیچ وجه به معنی ضمنی انتقاد نیستند؛ آنها صرفاً ثبت واقعیت هستند.
من تعداد دقیق پسران آفرینندۀ موجود را نمیدانم، اما دلایل خوبی دارم که باور کنم بیش از هفتصد هزار تن وجود دارند. اکنون ما میدانیم که دقیقاً هفتصد هزار اتحاد ایامها وجود دارد و هیچ تعداد دیگری آفریده نمیشود. ما همچنین مشاهده میکنیم که طرحهای مقرر شدۀ عصر کنونی جهان به نظر میرسد نشان دهد که یک اتحاد ایامها به عنوان سفیر مشاور تثلیث در هر جهان محلی ساکن میشود. علاوه بر آن ما ملاحظه میکنیم که هم اکنون تعداد دائماً فزایندۀ پسران آفریننده از تعداد ثابت اتحادهای ایامها بیشتر است. اما در رابطه با سرنوشت میکائیلها فراتر از هفتصد هزار، ما هرگز آگاهی نیافتهایم.
پسران بهشتی متعلق به رستۀ اولیه، طراحان، آفرینندگان، سازندگان، و سرپرستان قلمروهای مربوطهشان، جهانهای محلی زمان و فضا، واحدهای بنیادین خلاق هفت ابرجهان تکاملی هستند. یک پسر آفریننده اجازه دارد مکان فضایی فعالیت آیندۀ کیهانی خود را انتخاب نماید، اما پیش از این که بتواند حتی سازماندهی فیزیکی جهانش را آغاز نماید باید یک مدت زمان طولانی از مشاهده را که به مطالعۀ تلاشهای برادران بزرگترش در آفرینشهای گوناگونِ واقع شده در ابرجهان مورد پیش بینیِ عملش تخصیص یافته بگذراند. و پیش از تمامی اینها، پسر میکائیل تجربۀ طولانی و بینظیرش را که حاوی مشاهدۀ بهشت و آموزش هاونا است تکمیل کرده است.
هنگامی که یک پسر آفریننده از بهشت عزیمت میکند تا به ماجرای جهانسازی مبادرت ورزد، و سرپرستِ — عملاً خدای — جهان محلی سازمان داده شدۀ خودش شود، آنگاه برای اولین بار خود را در تماس نزدیک و از بسیاری جهات وابسته به سومین منبع و مرکز مییابد. اگر چه روح بیکران در مرکز تمامی چیزها با پدر و پسر اقامت دارد، سرنوشتش عمل کردن به عنوان یاری کنندۀ واقعی و مؤثر هر پسر آفریننده است. از این رو هر پسر آفریننده با یک دختر آفرینشگرِ روح بیکران همراهی میشود، همان موجودی که تقدیرش این است که خادم الهی و روح مادر جهان محلی جدید شود.
عزیمت یک پسر میکائیل در این موقعیت امتیازات آفرینندگی او را از منابع و مراکز بهشت برای ابد آزاد میسازد، و آن را تنها تابع محدودیتهای مشخص ذاتی در پیش - وجودِ این منابع و مراکز و برخی نیروها و وجودهای پیشین دیگر میسازد. در زمرۀ این محدودیتها برای کلیۀ امتیازات سوا از آن تماماً قدرتمند آفرینندگی یک پدر جهان محلی اینها هستند:
1- انرژی - ماده تحت استیلای روح بیکران قرار دارد. پیش از آن که هر شکل جدیدی از چیزها، بزرگ یا کوچک، آفریده شود، پیش از آن که به هر دگرگون سازی جدیدی از انرژی - ماده مبادرت شود، یک پسر آفریننده باید رضایت و همکاری مؤثر روح بیکران را به دست آورد.
2- طرحها و انواع مخلوقات توسط پسر جاودان کنترل میشوند. پیش از آن که یک پسر آفریننده بتواند درگیر آفرینش هر نوع جدیدی از موجود، هر طرح جدیدی از مخلوق شود، باید رضایت پسر جاودان و آغازینِ مادر را به دست آورد.
3- شخصیت توسط پدر جهانی طراحی و اعطا میشود.
انواع و الگوهای ذهنی توسط عوامل پیش موجود مخلوق تعیین میشوند. پس از این که اینها به هم مربوط شدند تا یک مخلوق (شخصی یا غیره) را تشکیل دهند، سومین منبع و مرکز، منبع جهانی کارکرد ذهنی برای کلیۀ موجودات زیر سطح آفرینندگان بهشت، ذهن را اعطا میدارد.
کنترل طرحها و انواع روح به سطح تجلی آنها بستگی دارد. در تحلیل نهایی، طراحی روحی توسط تثلیث یا توسط عطایای پیش تثلیث روحیِ شخصیتهای تثلیث — پدر، پسر، و روح — کنترل میشود.
هنگامی که چنین پسر کامل و الهی مکان فضایی جهان انتخابی خود را در اختیار گرفت؛ هنگامی که دشواریهای اولیۀ مادیت دادن جهان و توازن دهی کلی حل گردید؛ هنگامی که او یک پیوند مؤثر و همیارانۀ کارآمد با دختر مکمل روح بیکران را شکل داد، آنگاه این پسر جهان و این روح جهان آن رابطهای را آغاز میکنند که برای به وجود آوردن گروههای بیشمار فرزندان جهان محلی آنها طراحی شده است. در ارتباط با این رخداد، طبیعت تمرکز کانونی روح آفرینشگرِ روح بیکرانِ بهشت تغییر مییابد، و کیفیتهای شخصی روح مادر یک جهان محلی را پیدا میکند.
به رغم این که کلیۀ پسران آفریننده به گونهای الهی همانند والدین بهشتیشان هستند، هیچیک دقیقاً شبیه دیگری نیست؛ هر یک بینظیر، متنوع، منحصر به فرد، و در سرشت و نیز شخصیت آغازین است. و چون آنها آرشیتکتها و سازندگان طرحهای حیات قلمروهای مربوطۀ خود هستند، همین تنوع تضمین میکند که قلمروهای آنان در هر شکل و فاز از وجودِ زندۀ برآمده از میکائیل که ممکن است در آنها آفریده شوند یا متعاقباً تکامل یابند نیز متنوع خواهد بود. از این رو انواع مخلوقاتی که بومی جهانهای محلی هستند کاملاً متنوع میباشند. هیچیک از دو تای آنها توسط موجودات بومی دارای منشأ دوگانه که از کلیۀ جهات یکسان باشند مورد سرپرستی واقع نمیشود یا مسکونی نمیگردد. در محدودۀ هر ابرجهان، نیمی از ویژگیهای ذاتی آنان کاملاً مشابه است، و از ارواح آفرینشگر یکنواخت سرچشمه یافته است؛ نیمۀ دیگر از پسران متنوع آفریننده ناشی شده است. اما چنین تنوعی آن مخلوقاتی را که منشأ یگانه در روح آفرینشگر دارند یا آن موجودات وارداتی را که بومی جهان مرکزی یا ابرجهانها هستند تعیین ویژگی نمیکند.
هنگامی که یک پسر میکائیل از جهانش غایب است، دولت آن توسط اولین موجود زاده شدۀ بومی، ستارۀ تابان و بامداد، رئیس اجرایی جهان محلی، سرپرستی میشود. پند و اندرز اتحاد ایامها در چنین ایامی گرانبها است. در طول این غیبتها یک پسر آفریننده قادر است اعمال کنترل روی حضور روحی خود در کرات مسکونی و در قلوب فرزندان انسانی خود را به روح مادر مربوطه اعطا دارد. و روح مادر یک جهان محلی همیشه در ستاد مرکزیش باقی میماند، و مراقبت پرورش دهنده و خدمت روحی خویش را به اقصی نقاط چنین قلمرو تکاملی تعمیم میدهد.
برای ادارۀ آرام یک آفرینش تثبیت شدۀ مادی حضور شخصی یک پسر آفریننده در جهان محلیش ضروری نیست. چنین پسرانی ممکن است به بهشت سفر کنند، و باز جهانهای آنها در میان فضا به پیش نوسان میکنند. آنها ممکن است خطوط قدرت خود را زمین بگذارند تا به عنوان فرزندان زمان ظهور یابند؛ باز قلمروهای آنان حول مراکز مربوطۀ خود میچرخند. هیچ سازمان مادی از چنگال مطلق جاذبۀ بهشت یا از کنترل فراگیر کیهانی که ذاتی حضور فضایی مطلق کامل است مستقل نیست.
با رضایت تثلیث بهشت و با تأیید روح استاد سرپرست ابرجهان مربوطه گسترهای از یک جهان به یک پسر آفریننده داده میشود. چنین عملی در بر گیرندۀ عنوان دارایی فیزیکی، یک مالکیت کیهانی، میباشد. اما ارتقاءِ یک پسر میکائیل از این مرحلۀ آغازین و خود محدود کنندۀ فرمانروایی به تعالیت تجربیِ حاکمیت خود کسب شده در نتیجۀ تجارب شخصی خودش در کار آفرینش جهان و اعطای ظهور حاصل میشود. او تا هنگام نیل به حاکمیت کسب شدۀ ناشی از اعطا به عنوان قائم مقام پدر جهانی حکومت میکند.
یک پسر آفریننده در هر لحظه میتواند روی آفرینش شخصی خود حاکمیت کامل اعمال کند، اما او به گونهای خردمندانه برمیگزیند که این کار را نکند. اگر او پیش از عبور از میان اعطا به صورت مخلوق حاکمیت عالیِ کسب نشده را به عهده گیرد، شخصیتهای بهشتی ساکن جهان محلی او از آنجا خارج میشوند. اما این امر در سراسر تمامی آفرینشهای زمان و فضا هرگز اتفاق نیفتاده است.
واقعیت آفرینندگی به معنی کمال حاکمیت است، اما میکائیلها چنین برمیگزینند که آن را به طور تجربی به دست آورند، و بدین طریق همکاری کامل کلیۀ شخصیتهای بهشت را که به حکومت جهان محلی وصل هستند حفظ کنند. ما هیچ میکائیلی را نمیشناسیم که تاکنون خلاف آن عمل کرده باشد؛ اما آنها همگی میتوانند چنین کنند، آنها به راستی پسران دارای ارادۀ آزاد هستند.
حاکمیت یک پسر آفریننده در یک جهان محلی از میان شش و شاید هفت مرحله از تجلی تجربی عبور میکند. اینها به ترتیب زیرین پدیدار میشوند:
1- حاکمیت آغازین قائم مقامی — اتوریتۀ منفرد موقت که پیش از کسب کیفیتهای شخصی به وسیلۀ روح آفرینشگر مربوطه توسط یک پسر آفریننده اعمال میشود.
2- حاکمیت مشترک قائم مقامی — حکومت مشترک زوج بهشتی به دنبال نیل روح مادر جهان به شخصیت.
3- حاکمیت فزایندۀ قائم مقامی — اتوریتۀ پیش روندۀ یک پسر آفریننده در طول دورۀ هفت اعطای او به شکل مخلوق.
4- حاکمیت عالی — اتوریتۀ تثبیت شده به دنبال تکمیل اعطای هفتم. تاریخ حاکمیت عالی در نبادان به تکمیل اعطای میکائیل در یورنشیا باز میگردد. آن درست اندکی بیش از هزار و نهصد سال به وقت سیارهای شما وجود داشته است.
5- حاکمیت فزایندۀ متعالی — رابطۀ پیشرفته که از تثبیت اکثریت قلمروهای مخلوق در نور و حیات ناشی میشود. این مرحله به آیندۀ کسب نشدۀ جهان محلی شما مربوط است.
6- حاکمیت سهگانه — که به دنبال تثبیت تمامی جهان محلی در نور و حیات اعمال میشود.
7- حاکمیت آشکار نشده — روابط ناشناختۀ یک عصر آیندۀ جهان.
در پذیرش حاکمیت آغازین قائم مقامیِ یک جهان پیش بینی شدۀ محلی، یک میکائیل آفریننده در پیشگاه تثلیث سوگند میخورد که تا تکمیل هفت اعطا به شکل مخلوق و تصدیق آن توسط فرمانروایان ابرجهان حاکمیت عالی را به عهده نگیرد. اما اگر یک پسر میکائیل نتواند بنا به خواستش چنین حاکمیت کسب نشده را اعمال کند، دیگر معنی ندارد سوگند بخورد که چنین کاری را انجام نخواهد داد.
حتی در اعصار پیش از اعطا یک پسر آفریننده تقریباً به طور کامل بر قلمرو خود، هنگامی که در هیچیک از اجزای آن مخالفتی وجود ندارد، حکومت میکند. اگر حاکمیت هرگز مورد چالش واقع نشود حکومتِ محدود به سختی میتواند تجلی یابد. حاکمیتی که توسط یک پسر آفرینندۀ پیش اعطا در یک جهان بدون شورش اعمال میشود از یک جهانِ با شورش بزرگتر نیست؛ اما در مورد اول محدودیتهای حاکمیت آشکار نیستند؛ در مورد دوم هستند.
اگر هر گاه مرجعیت یا حکومت یک پسر آفریننده مورد چالش واقع شود، مورد تهاجم واقع شود، یا مورد مخاطره قرار گیرد، او برای ابد پیمان بسته است که از آفرینش شخصی خود پاسداری نماید، محافظت کند، دفاع کند، و اگر ضروری باشد آن را باز پس گیرد. چنین پسرانی تنها میتوانند توسط مخلوقات آفریدۀ خود یا توسط موجودات بالاتر انتخابی خود دچار گرفتاری شوند یا مورد اذیت و آزار واقع شوند. میشود استنتاج نمود که غیرمحتمل است ”موجودات بالاتر“، آنهایی که در سطوحی بالاتر از یک جهان محلی منشأ دارند، یک پسر آفریننده را دچار گرفتاری نمایند، و این امر صحت دارد. اما اگر بخواهند میتوانند این کار را انجام دهند. درستی در رابطه با شخصیت ارادی است؛ در مخلوقات برخوردار از اراده درستکاری اتوماتیک نیست.
یک پسر آفریننده پیش از تکمیل دوران اعطایی با محدودیتهای مشخص خود ایجاد شده در حاکمیتش حکومت میکند، اما به دنبال خدمت اعطایی پایان یافتهاش، او به واسطۀ تجربۀ واقعی خود در شکل و شباهت مخلوقات گوناگونش حکومت میکند. هنگامی که یک آفریننده هفت بار در میان مخلوقاتش اقامت نمود، هنگامی که دوران اعطایی به پایان رسید، آنگاه او در اتوریتۀ جهان به طور کامل تثبیت میشود؛ او یک پسر استاد، یک فرمانروای خود مختار و عالی شده است.
تکنیک کسب حاکمیت عالی در یک جهان محلی شامل هفت مرحلۀ تجربی زیرین میباشد:
1- رخنۀ تجربی به هفت سطح وجود از مخلوق از طریق تکنیک اعطاییِ ظهور در جسم دقیقاً به شکل مخلوقات سطح مربوطه.
2- وقف تجربی به هر فاز از خواست هفتگانۀ تثلیث بهشت، آنطور که در هفت روح استاد تجلی یافته است.
3- پیمایش هر یک از هفت تجربه در سطوح مخلوق همزمان با اجرای یکی از هفت وقف به خواست الوهیت بهشت.
4- نمایش تجربیِ اوج حیات مخلوق برای الوهیت بهشت و به تمامی موجودات هوشمند جهان در هر سطح مخلوق.
5- آشکارسازی تجربیِ یک فاز از خواست هفتگانۀ الوهیت به سطح اعطایی و به تمامی جهان در هر سطح مخلوق.
6- یگانه سازی تجربیِ تجربۀ هفتگانۀ مخلوق با تجربۀ هفتگانۀ وقف به آشکارسازی طبیعت و خواست الوهیت.
7- نیل به رابطۀ جدید و بالاتر با ایزد متعال. پیامد جمع کل این تجربۀ آفریننده - مخلوق واقعیت خدای متعال را در ابرجهان و حاکمیت قادر متعال را در زمان و فضا ارتقا میدهد و حاکمیت عالی یک میکائیل بهشت را در جهان محلی تحقق میبخشد.
در پاسخ به پرسش حاکمیت در یک جهان محلی، پسر آفریننده نه تنها شایستگی خودش را برای حکومت کردن نشان میدهد بلکه همچنین طبیعت الوهیتهای بهشت را آشکار میسازد و رویکرد هفتگانۀ آنها را به نمایش میگذارد. فهم متناهی و قدردانی مخلوق از تفوق پدر، هنگامی به ماجراجویی یک پسر آفریننده مرتبط میشود که او به پایین فرود میآید تا شکل و تجارب مخلوقاتش را به دست آورد. این پسران اولیۀ بهشت آشکار کنندگان واقعی طبیعت مهرآمیز و اتوریتۀ نیکومنش پدر هستند، همان پدری که با همیاری پسر و روح، سرپرست جهانی تمامی نیروها، شخصیتها، و دولتها در سراسر تمامی قلمروهای جهانی است.
هفت گروه از پسران اعطایی آفریننده وجود دارد، و آنها مطابق تعداد دفعاتی که خود را به مخلوقات قلمروهای خود اعطا کردهاند چنین طبقهبندی شدهاند. آنها از تجربۀ آغازین تا پنج گسترۀ اضافۀ حاوی اعطای تدریجی دامنه مییابند، تا این که به هفتمین و آخرین رویداد تجربۀ آفریده - آفریننده دست یابند.
اعطاهای آونالها همیشه به شکل جسم انسانی است، اما هفت اعطای یک پسر آفریننده در بر گیرندۀ ظهور او در هفت سطح وجود مخلوق است و به آشکارسازی هفت ابراز اولیۀ خواست و طبیعت الوهیت مربوط است. کلیۀ پسران آفریننده، پیش از آن که سرپرستی تثبیت شده و عالی را روی جهانهای مورد آفرینش خودشان به عهده گیرند، بدون استثنا از میان این هفت بار اعطای خود به فرزندان آفریده شدهشان عبور میکنند.
اگر چه این هفت اعطا در ناحیهها و جهانهای مختلف متفاوت است، همیشه در بر گیرندۀ ماجرای اعطای انسانی است. یک پسر آفریننده در اعطای نهایی به صورت عضوی از یکی از نژادهای بالاتر انسانی در یک کرۀ مسکونی ظاهر میشود، معمولاً به صورت عضوی از آن گروه نژادی که شامل بزرگترین میراث نیایی تیرۀ نوع آدم است که از پیش وارد شده است تا وضعیت فیزیکی مردمان حیوان منشأ را ارتقا دهد. یک میکائیل بهشت در دوران هفتگانۀ زندگانی خود به عنوان یک پسر اعطایی تنها یک بار از زن متولد میشود، همانطور که شما تاریخچۀ نوزاد بیت لحم را دارید. او تنها یک بار به صورت عضوی از پایینترین رستۀ مخلوقات تکاملی دارای اراده زندگی میکند و میمیرد.
یک پسر آفریننده بعد از هر یک از اعطاهای خود به سوی ”دست راست پدر“ پیش میرود، و در آنجا تصدیق پدر را از اعطایش به دست میآورد و در آمادگی برای رخداد بعدی خدمت در جهان رهنمود دریافت میکند. یک پسر آفریننده به دنبال اعطای هفتم و نهایی اتوریتۀ عالی و اختیار حکومت بر جهانش را از پدر جهانی دریافت میدارد.
چنین نگاشته شده است که آن پسر الهی که آخرین ظهور را در سیارۀ شما داشت یک پسر بهشتی آفریننده بود که شش فاز از دوران زندگانی اعطایی خویش را تکمیل کرده بود. از این رو هنگامی که او حفظ آگاهانۀ حیات ظهور یافتۀ خویش را در یورنشیا رها ساخت، به راستی میتوانست بگوید و گفت: ”تمام شد“. آن کار عملاً تمام شده بود. مرگ او در یورنشیا دوران زندگانی اعطایی او را تکمیل نمود؛ این آخرین گام در انجام سوگند مقدس یک پسر بهشتی آفریننده بود. و هنگامی که این تجربه به دست آمد، چنین پسرانی فرمانروایان عالی جهان میشوند. آنها دیگر به عنوان قائم مقامان پدر حکومت نمیکنند بلکه بنا به حق و نام خودشان به عنوان ”شاه شاهان و خدای خدایان“. این پسران هفتگانۀ اعطایی با برخی استثناهای ذکر شده در جهانهای مورد اقامتشان به گونهای کامل متعال هستند. در رابطه با جهان محلی او: ”تمامی اختیارات در آسمان و زمین“ به این پسر استاد پیروزمند و والامقام سپرده شدند.
پسران آفریننده به دنبال تکمیل دوران زندگانی اعطایی خود به عنوان یک رستۀ جداگانه، پسران استاد هفتگانه، محسوب میشوند. پسران استاد شخصاً با پسران آفریننده یکسان هستند، اما تحت چنان تجربۀ اعطایی بینظیری قرار گرفتهاند که معمولاً به عنوان یک رستۀ متفاوت محسوب میشوند. هنگامی که یک آفریننده برای انجام یک اعطا دست به طراحی میزند، یک تغییر واقعی و دائمی قطعاً رخ خواهد داد. درست است، پسر اعطایی هنوز و به هر حال یک آفریننده است، اما او تجربۀ یک مخلوق را به طبیعت خود افزوده است، که برای ابد او را از سطح الهی یک پسر آفریننده جدا میسازد و او را به سطح تجربی یک پسر استاد ارتقا میدهد، پسری که حق حکومت کردن بر یک جهان و ادارۀ کرات آن را به طور کامل کسب نموده است. چنین موجوداتی مظهر تمامی آنچه هستند که میتواند از تبار الهی به دست آید و حاوی هر چیزی هستند که ناشی از تجربۀ مخلوق کامل شده است. چرا انسان باید به خاطر منشأ دون پایه و دوران زندگانی تحمیل شدۀ تکاملی خویش افسوس بخورد وقتی که خود خدایان پیش از آن که به لحاظ تجربی لایق و شایسته محسوب شوند باید برای حکومت نهایی و کامل بر قلمروهای جهانشان از میان یک تجربۀ یکسان عبور کنند!
قدرت یک میکائیل استاد نامحدود است، زیرا از معاشرت تجربی با تثلیث بهشت ناشی میشود؛ بیچون و چرا است، زیرا از تجربۀ واقعی همانند خود مخلوقات که تحت چنین اتوریتهای قرار دارند ناشی شده است. طبیعت حاکمیت یک پسر هفتگانۀ آفریننده متعالی است، زیرا:
1- در بر گیرندۀ دیدگاه هفتگانۀ الوهیت بهشت میباشد.
2- در بر گیرندۀ یک رویکرد هفتگانۀ زمان - فضای مخلوقات است.
3- رویکرد بهشت و دیدگاه مخلوق را به طور کامل در هم ادغام میکند.
بدین ترتیب این حاکمیت تجربی تماماً در بر گیرندۀ ربانیت خدای هفتگانه است که در ایزد متعال به اوج میرسد. و حاکمیت شخصی یک پسر هفتگانه همانند حاکمیت آیندۀ ایزد متعال است که روزی در آینده تکمیل خواهد شد، و کاملترین محتوای ممکن قدرت و اتوریتۀ قابل تجلی تثلیث بهشت در محدودۀ سرحدات زمان و فضای مربوطه را آنطور که هست در بر میگیرد.
یک پسر میکائیل با کسب حاکمیت عالی جهان محلی، از قدرت و فرصت آفرینش انواع کاملاً جدیدی از موجودات آفریده شده در طول عصر کنونی جهان برخوردار میشود. اما از دست رفتن قدرت یک پسر استاد برای به وجود آوردن رستههای کاملاً جدیدی از موجودات آفریده شده در کار ساختن حیاتی که از پیش برقرار شده است و در پروسۀ آشکار شدن است به هیچ وجه اختلال ایجاد نمیکند. این برنامۀ عظیم تکامل جهان بدون وقفه یا ایجاد محدودیت پیش میرود. نیل به حاکمیت عالی توسط یک پسر استاد به معنی مسئولیت وقف شخصی به شکوفایی و ادارۀ آن چیزی است که از پیش طراحی و آفریده شده است، و به معنی آن چیزی است که توسط آنهایی که بدین گونه طراحی و آفریده شدهاند متعاقباً ایجاد خواهد شد. با گذشت زمان ممکن است یک تکامل تقریباً بیپایانی از موجودات متنوع به وجود آید، اما از این پس هیچ الگوی کاملاً جدید یا هیچ نوع از مخلوق هوشمند مستقیماً از یک پسر استاد منشأ نمییابد. این اولین گام است، آغاز یک حکومت تثبیت شده در هر جهان محلی.
ارتقاءِ یک پسر هفتگانۀ اعطایی به حاکمیت بیچون و چرای جهانش به معنی آغاز پایان یک عصر طولانی از عدم اطمینان و سردرگمی نسبی است. به دنبال این رخداد، آنچه که نمیتواند روزی به معنویت دست یابد سرانجام دچار عدم سازمان یافتگی خواهد شد. آنچه که نمیتواند روزی با واقعیت کیهانی هماهنگ شود سرانجام نابود خواهد شد. هنگامی که در تلاش برای جلب وفاداری و دلبستگی مخلوقات دارای ارادۀ قلمروها آماده سازی برای بخشش بیپایان و شکیبایی وصف ناکردنی به اتمام رسید، عدالت و درستکاری فائق خواهد گشت. آنچه را که بخشش نمیتواند ترمیم کند سرانجام عدالت نابود خواهد کرد.
میکائیلهای استاد پس از این که به عنوان فرمانروایان خود مختار استقرار یافتند در جهانهای محلی خودشان متعالی هستند. محدودیتهای اندکی که در حکومت آنها وجود دارد آنهایی هستند که ذاتی برخی نیروها و شخصیتهای از پیش موجود کیهانی میباشند. سوا از آن این پسران استاد در اتوریته، مسئولیت، و نیروی اداری در جهانهای مربوطۀ خویش متعال هستند. آنها به عنوان آفرینندگان و خدایان عملاً در کلیۀ چیزها متعال هستند. خرد آنها در رابطه با کارکرد یک جهان مشخص رخنه ناپذیر است.
یک میکائیل بهشت بعد از ارتقاءِ او به حاکمیت تثبیت شده در یک جهان محلی در کنترل کامل کلیۀ پسران دیگر خداوند که در قلمرو او عمل میکنند قرار میگیرد، و او میتواند مطابق برداشت خود از نیازهای قلمرو خویش آزادانه حکومت کند. یک پسر استاد میتواند بنا به خواستش ترتیب داوری روحی و تنظیم تکاملی سیارات مسکونی را تغییر دهد. و این پسران طرحهای انتخابی خود را در کلیۀ امور مربوط به نیازهای خاص سیارهای، به ویژه در رابطه با کرات مورد اقامت مخلوقاتشان و باز بیشتر در رابطه با قلمرو اعطای نهاییشان، سیارۀ پدیداری در جسم به شکل جسم انسانی، به وجود آورده و به اجرا در میآورند.
به نظر میرسد پسران استاد با کرات اعطایی خویش در ارتباط کامل باشند، نه تنها کرات اقامت موقت شخصیشان بلکه تمامی کراتی که یک پسر مجیستریال در آنها خود را اعطا نموده است. این ارتباط از طریق حضور روحی خودشان، روح حقیقت، که قادرند آن را ”روی تمامی انسانها بیافشانند“ حفظ میشود. این پسران استاد همچنین یک ارتباط ناگسستنی با پسر جاودانِ مادر در مرکز تمامی چیزها حفظ میکنند. آنها از یک دسترسی دلسوزانه برخوردارند که از پدر جهانی در بالا تا نژادهای دون پایۀ حیات سیارهای در قلمروهای زمان امتداد مییابد.
هیچ کس ممکن نیست به خود اجازه دهد پیرامون طبیعت یا سرنوشت حکمرانان هفتگانۀ استاد جهانهای محلی با اتوریتۀ نهایی سخن گوید. با این وجود، ما همگی پیرامون این امور زیاد گمان پردازی میکنیم. به ما آموزش داده شده، و باور داریم که هر میکائیل بهشت، مطلقِ برداشتهای دوگانۀ الوهیت منشأ خویش است؛ از این رو او مظهر فازهای واقعی بیکرانیِ پدر جهانی و پسر جاودان است. میکائیلها باید بخشی از کل بیکرانی باشند، اما آنها در رابطه با آن بخش از بیکرانی که به منشأ آنان ربط دارد احتمالاً مطلق هستند. اما همینطور که ما کار آنها را در عصر کنونی جهان مشاهده میکنیم، هیچ عملی که بیش از متناهی باشد کشف نمیکنیم. هر ظرفیت فوق متناهیِ مورد گمان باید خود شامل و با این وجود آشکار ناشده باشد.
تکمیل دوران زندگانی اعطایی به شکل مخلوق و ارتقا به حاکمیت عالی جهان باید نشانگر رهایی تکمیل شدۀ ظرفیتهای عمل متناهی یک میکائیل باشد که با پدیداری ظرفیت برای خدمت بیش از متناهی همراه است. چرا که در این رابطه ما ملاحظه میکنیم که چنین پسران استادی در آن هنگام در تولید انواع جدید موجودات آفریده شده در محدودیت قرار دارند، محدودیتی که بدون شک از طریق رهایی پتانسیلهای فوق متناهیشان ضروری میشود.
بسیار محتمل است که این نیروهای آشکار ناشدۀ آفرینندگی در سراسر عصر کنونی جهان خود شامل باقی بمانند. اما ما باور داریم که روزی در آیندۀ بسیار دور، در جهانهای اکنون در حال حرکت فضای بیرونی، ارتباط میان یک پسر هفتگانۀ استاد و یک روح آفرینشگر مرحلۀ هفتم ممکن است به سطوح اَبسونایتِ خدمت که با پدیداری چیزها، معانی، و ارزشهای جدید در سطوح فرازگرایانۀ حاوی اهمیت غائی در جهان همراه است دست یابد.
درست همانطور که الوهیت متعال از طریق خدمت تجربی در حال تحقق است، پسران آفریننده نیز در حال دستیابی به تحقق شخصی پتانسیلهای ربانیت بهشت که در سرشت غیرقابل تصورشان محصور شده است میباشند. میکائیل مسیح هنگامی که در یورنشیا بود یک بار گفت: ”من راه، راستی، و حیات هستم.“ و ما باور داریم که میکائیلها در ابدیت عملاً سرنوشتشان این است که ”راه، راستی، و حیات“ باشند، و همواره مسیر را برای کلیۀ شخصیتهای جهان، همینطور که از ربانیت عالی با عبور از ابسونیتیِ غائی به نهایت جاودان الوهیت میانجامد، نور افشانی میکنند.
[عرضه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد از یوورسا.]
سه گروه از موجوداتی که پسران خداوند نامیده میشوند وجود دارد. علاوه بر رستههای فرود یابنده و فراز یابندۀ فرزندی، گروه سومی وجود دارد که به پسران تثلیث یافتۀ خداوند شهرت دارند. رستۀ تثلیث یافتۀ فرزندی مطابق منشأ انواع بسیار شخصیتهای آن، آشکار شده و آشکار ناشده، به سه بخش اصلی مجدداً تقسیم شده است. این بخشهای اصلی عبارتند از:
1- پسران الوهیت - تثلیث یافته.
2- پسران احاطه شده با تثلیث.
3- پسران مخلوق - تثلیث یافته.
کلیۀ پسران تثلیث یافتۀ خداوند صرف نظر از منشأ، به صورت بخشی از منشأ خویش و یا به صورت یک تجربۀ احاطۀ تثلیث که متعاقباً به دست آمده است، در تجربۀ تثلیث یافتگی اشتراک دارند. پسران الوهیت - تثلیث یافته در این نوشتهها آشکار نشدهاند؛ از این رو این ارائۀ مطلب به توصیف دو گروه باقیمانده، به ویژه پسران با تثلیث احاطه شدۀ خداوند، محدود خواهد شد.
کلیۀ پسران با تثلیث احاطه شده بدواً منشأ دوگانه یا واحد دارند، اما به دنبال احاطه با تثلیث برای همیشه به خدمت و کار تثلیث تخصیص مییابند. این گروه، آنطور که آشکار شدهاند و برای خدمت در ابرجهان سازمان یافتهاند، شامل هفت رسته از شخصیتها میشوند:
1- پیامآوران توانمند.
2- آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند.
3- آنهایی که بدون نام و شماره هستند.
4- سرپرستان تثلیث یافته.
5- سفیران تثلیث یافته.
6- نگاهبانان آسمانی.
7- یاوران والای پسر.
این هفت گروه از شخصیتها مطابق منشأ، طبیعت، و کارکرد باز هم بیشتر به سه بخش عمده تقسیم میشوند: پسران تثلیث یافتۀ دستیابی، پسران تثلیث یافتۀ انتخابی، و پسران تثلیث یافتۀ کمال.
پسران تثلیث یافتۀ دستیابی — پیامآوران توانمند، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، و آنهایی که بدون نام و شماره هستند — همگی انسانهای فراز یابندۀ با تنظیم کننده پیوند یافتهای هستند که به بهشت و سپاه نهایت دست یافتهاند. اما آنها پایانمند نیستند. هنگامی که آنها با تثلیث احاطه میشوند، نامشان از لیست فراخوانی پایانمندان خارج میشود. پسران جدید این رسته درسهای آموزشی مشخصی را تحت سرپرستی جاودانههای ایامها در سیارات مدار ستاد مرکزی مدارهای هاونا برای دورههای نسبتاً کوتاه میگذرانند. از آن پس آنها به خدمات قدمای ایامها در هفت ابرجهان گمارده میشوند.
پسران تثلیث یافتۀ انتخابی در بر گیرندۀ سرپرستان تثلیث یافته و سفیران تثلیث یافته میباشند. آنها از میان برخی از سرافیمهای تکاملی و مخلوقات بینابینی انتقال یافته به دنیای بعد که هاونا را در نوردیده و به بهشت دست یافتهاند، و نیز از میان برخی از انسانهای با روح پیوند یافته و با پسر پیوند یافته که به همین ترتیب به جزیرۀ مرکزی نور و حیات صعود کردهاند عضوگیری شدهاند. پسران تثلیث یافتۀ انتخابی به دنبال احاطه شدنشان توسط تثلیث بهشت و پس از یک آموزش مختصر در هاونا، به دادگاههای قدمای ایامها گمارده میشوند.
پسران تثلیث یافتۀ کمال. نگاهبانان آسمانی و همردیفان آنها، یاوران والای پسر، گروه بینظیری از شخصیتهای دو بار تثلیث یافته را تشکیل میدهند. آنها پسران مخلوق - تثلیث یافتۀ شخصیتهای بهشت - هاونا یا انسانهای کامل شدۀ فراز یابندهای هستند که برای مدتها برتری خود را در سپاه نهایت نشان دادهاند. برخی از این پسران مخلوق - تثلیث یافته، بعد از خدمت با مدیران عالی اجراییِ هفت روح استاد و پس از خدمت تحت سرپرستی پسران آموزگار تثلیث توسط تثلیث بهشت مجدداً تثلیث مییابند (احاطه میشوند) و سپس به عنوان نگاهبانان آسمانی و به عنوان یاوران والای پسر به دادگاههای قدمای ایامها گمارده میشوند. پسران تثلیث یافتۀ کمال بدون آموزش بیشتر مستقیماً به خدمت ابرجهان گمارده میشوند.
تعداد دستیاران تثلیث منشأ ما — کامل کنندگان خرد، مشاوران الهی، و بازرسان جهانی — ثابت است، اما تعداد پسران با تثلیث احاطه شده دائما در حال افزایش است. تمامی هفت رسته از پسران با تثلیث احاطه شده به عنوان اعضای یکی از دولتهای هفت ابرجهان به کار گمارده شدهاند، و تعداد آنها در خدمت هر ابرجهان دقیقاً یکسان است؛ حتی یک تن از آنها نیز هرگز از دست نرفته است. موجودات با تثلیث احاطه شده هرگز گمراه نگشتهاند. آنها ممکن است موقتاً دچار لغزش شوند، اما حتی یک تن نیز هیچگاه به بیحرمتی نسبت به دولتهای ابرجهان شناخته نشده است. پسران دستیابی و پسران انتخابی هرگز در خدمت به اروانتان دچار تزلزل نشدهاند، اما پسران تثلیث یافتۀ کمال گهگاه در قضاوت اشتباه کردهاند و بدین طریق موجب سردرگمی موقت شدهاند.
تحت سرپرستی قدمای ایامها کلیۀ هفت رسته عمدتاً به صورت گروههای خود مختار عمل میکنند. این گستره از خدمت گسترده است. پسران تثلیث یافتۀ کمال ابرجهان مأموریت خویش را ترک نمیکنند، اما همکاران تثلیث یافتۀ آنان در جهان بزرگ تردد میکنند، و از کرات تکاملی زمان و فضا به جزیرۀ جاودان بهشت سفر میکنند. آنها ممکن است در هر یک از ابرجهانها عمل کنند، اما همیشه به عنوان اعضای ابردولتی که نخست به آن تخصیص داده شدند چنین میکنند.
ظاهراً پسران با تثلیث احاطه شده به طور دائم به خدمت هفت ابرجهان گمارده شدهاند. قطعاً این گمارش برای طول مدت عصر کنونی جهان است، اما ما هرگز اطلاع نیافتهایم که این بناست ابدی باشد.
پیامآوران توانمند به گروه فراز یابندۀ پسران تثلیث یافته تعلق دارند. آنها یک طبقه از انسانهای کامل شده هستند که با شورش مورد آزمون واقع شدهاند یا سوا از آن در رابطه با وفاداری شخصیشان به همان اندازه در بوتۀ آزمایش قرار داده شدهاند؛ آنها همگی از میان آزمون مشخصی از وفاداری جهانی عبور کردهاند. آنها روزی در صعود بهشتیشان در عین شرایط عدم وفاداری مافوقانشان با عزمی راسخ و وفادار ایستادند، و برخی در مکانهای این رهبران پیمان شکن به گونهای فعال و وفادار عمل کردند.
این انسانهای فراز یابنده با چنین پیشینهای شخصی از وفاداری و فداکاری، به همراه کاروان رهنوردان زمان از میان هاونا عبور میکنند، به بهشت دست مییابند، از آنجا فارغالتحصیل میشوند، و به سپاه نهایت فرا خوانده میشوند. به دنبال آن آنها در احاطۀ اسرارآمیز تثلیث بهشت تثلیث مییابند و متعاقباً مأموریت مییابند در سرپرستی دولتهای هفت ابرجهان با قدمای ایامها در ارتباط قرار گیرند.
سرنوشت هر انسان فراز یابندۀ حاوی تجربۀ شورشگری که در عین شرایط شورش به گونهای وفادارانه عمل میکند سرانجام این است که یک پیامآور توانمند خدمت ابرجهان شود. سرنوشت هر مخلوق فراز یابنده نیز که به گونهای مؤثر مانع این آشوبهای خطاکارانه، شریرانه، یا گناهکارانه میشود همین است؛ زیرا عملی که برای ممانعت از شورش و یا ایجاد انواع بالاتر وفاداری در یک بحران جهانی طراحی شده، حتی ارزشمندتر از وفاداری در شرایط شورش واقعی محسوب میشود.
پیامآوران توانمند ارشد از میان آن انسانهای فراز یابندۀ زمان و فضا که در زمرۀ به بهشت رسیدههای آغازین بودند انتخاب شدند، و بسیاری از آنها در ایام گرندفاندا هاونا را در نوردیدهاند. اما نخستین تثلیث یافتگی پیامآوران توانمند به اجرا در نیامد تا این که گروه کاندیدا نمایندگانی از هر هفت ابرجهان را شامل گردید. و آخرین گروه از این رسته که در بهشت واجد صلاحیت گردید رهنوردان فراز یابندهای از جهان محلی نبادان را در بر گرفت.
پیامآوران توانمند در کلاسهای هفتصد هزار نفره، یکصد هزار تن برای مأموریت در هر ابرجهان، توسط تثلیث بهشت پذیرفته میشوند. تقریباً یک تریلیون پیامآور توانمند در یوورسا به کار گمارده شدهاند، و هر دلیلی وجود دارد که باور کنیم تعداد آنهایی که در هر هفت ابرجهان خدمت میکنند دقیقاً همان است.
من یک پیامآور توانمند هستم، و ممکن است برای مردم یورنشیا جالب باشد بدانند که یار و دستیار تجربۀ انسانی من نیز در آزمون بزرگ پیروزمند بود، و این که گر چه ما در صعود طولانی مدت درون گرا به سوی هاونا بارها و برای دورههای طولانی از هم جدا بودیم، در همان گروه هفتصد هزار نفره پذیرفته شدیم، و این که وقتمان را حین عبور از وایسجرینگتون در ارتباطی نزدیک و مهرآمیز گذراندیم. ما سرانجام به مأموریت گمارده شدیم و با هم به یوورسای اروانتان تخصیص یافتیم، و برای اجرای مأموریتهایی که به خدمات دو پیامآور نیاز دارد اغلب با هم اعزام میشویم.
پیامآوران توانمند، در اشتراک با کلیۀ پسران با تثلیث احاطه شده، به کلیۀ فازهای فعالیتهای ابرجهان تخصیص مییابند. آنها از طریق سرویس بازتاب ابرجهان با ستاد مرکزی خود ارتباط دائم دارند. پیامآوران توانمند در تمامی ناحیههای یک ابرجهان خدمت میکنند و مأموریتهایی را در جهانهای محلی و حتی در تک تک کرات مکرراً اجرا میکنند، همانطور که من در این فرصت چنین میکنم.
در دادگاههای ابرجهان، هنگامی که وقت داوری میرسد، پیامآوران توانمند به صورت مدافعان افراد و سیارات هر دو عمل میکنند. آنها همچنین کمالهای ایامها را در هدایت امور ناحیههای اصلی یاری میکنند. کار اصلی آنها به صورت یک گروه، کار ناظران ابرجهان است. آنها در کرات گوناگون ستاد مرکزی و در تک تک سیارات مهم به عنوان ناظران رسمی قدمای ایامها استقرار یافتهاند. آنها هنگامی که بدین صورت به گار گمارده میشوند همچنین به عنوان مشاوران مسئولینی که امور کرات مکان اقامت موقت خود را سرپرستی میکنند خدمت میکنند. پیامآوران در کلیۀ فازهای طرح فرازگرایانۀ پیشرفت انسانی شرکت فعال دارند. آنها با همیاران خود که منشأ انسانی دارند ابردولتها را نسبت به وضعیت و پیشرفت طرحهای پسران فرود یابندۀ خداوند در ارتباط نزدیک و شخصی نگاه میدارند.
پیامآوران توانمند از تمامی دوران زندگانی فرازگرایانۀ خود به طور کامل آگاهند، و به این دلیل است که چنین خادمانی مفید و دلسوز هستند، پیامآورانی با درایت برای خدمت در هر کرۀ فضا و برای هر مخلوق زمان. به محض این که شما از جسم رهایی یابید، به طور آزادانه و فهیمانه با ما ارتباط برقرار خواهید کرد، زیرا ما از کلیۀ نژادها در کلیۀ کرات تکاملی فضا میآییم، یعنی از آن نژادهای انسانی که توسط تنظیم کنندگان فکر مورد سکنی واقع شدهاند، و متعاقباً با آنها پیوند مییابند.
آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، گروه دوم پسران تثلیث یافتۀ دستیابی، همگی موجودات با تنظیم کننده پیوند یافتهای هستند که دارای منشأ انسانی میباشند. اینها انسانهای کامل شدهای هستند که توان اداری برتری به نمایش گذاردهاند و در سراسر دوران طولانی زندگانی فرازگرایانۀ خویش نبوغ خارقالعادهای در مدیریت نشان دادهاند. آنها گل سرسبد توانمندی در حکمرانی هستند که از انسانهای بقا یافتۀ فضا سرچشمه گرفته است.
در هر ارتباطِ تثلیث هفتاد هزار تن از آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند تثلیث مییابند. اگر چه جهان محلی نبادان یک آفرینش نسبتاً جوان است، در میان یک طبقۀ به تازگی تثلیث یافته از این رسته نمایندگانی دارد. اکنون در اروانتان بیش از ده میلیارد تن از این اداره کنندگان ماهر به کار گمارده شدهاند. آنها مثل تمامی رستههای جداگانه از موجودات آسمانی ستاد مرکزی خودشان را در یوورسا دارا میباشند، و ذخایر آنها در یوورسا همانند سایر پسران با تثلیث احاطه شده به عنوان هیئت مرکزی سرپرستی کنندۀ رستۀ آنها در اروانتان عمل میکند.
آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند سرپرستان بدون محدودیت هستند. آنها مدیران اجرایی همه جا حاضر و پیوسته مؤثر قدمای ایامها میباشند. آنها در هر گستره، در هر کرۀ مسکونی، و در هر فاز از فعالیت در هر یک از هفت ابرجهان خدمت میکنند.
این موجودات باهوش و با استعداد که از خرد عالی اداری و مهارت غیرمعمول اجرایی برخوردارند، عرضۀ آرمان عدالت را از سوی دادگاههای ابرجهان به عهده میگیرند. آنها اجرای عدالت و اصلاح عدم سازگاریها را در جهانهای تکاملی شکوفا میسازند. از این رو ضمن این که شما از کرات و گسترههای پیشرفت مقرر شدۀ کیهانی خود صعود میکنید، هر گاه برای خطاهای قضاوت احضار شوید، به سختی محتمل است که متحمل بیعدالتی گردید زیرا دادیاران شما مخلوقات فراز یابندۀ گذشته هستند که با هر مرحله از دوران زندگانی که شما پیموده و میپیمایید شخصاً آشنا هستند.
آنهایی که بدون نام و شماره هستند سومین و آخرین گروه از پسران تثلیث یافتۀ دستیابی را تشکیل میدهند. آنها روانهای فراز یابندهای هستند که توان پرستش را در ورای مهارت تمامی پسران و دختران نژادهای تکاملی کرات زمان و فضا به وجود آوردهاند. آنها به برداشتی معنوی از مقصود جاودانۀ پدر جهانی که نسبتاً فراتر از درک مخلوقات تکاملی حاوی نام و شماره است دست یافتهاند؛ از این رو آنهایی که بدون نام و شماره هستند نام یافتهاند. با ترجمهای دقیقتر نام آنها ”آنهایی که بالاتر از نام و شماره هستند“ میباشد.
این رسته از پسران در گروههای هفت هزار نفره توسط تثلیث بهشت پذیرفته شده است. بنا به اسناد یوورسا بیش از یکصد میلیون از این پسران در اروانتان به کار گمارده شدهاند.
نظر به این که آنهایی که بدون نام و شماره هستند اذهان برتر معنوی نژادهای بقا یافته هستند، هنگامی که یک دیدگاه معنوی مطلوب است، و هنگامی که برای درک مکفی سؤالات مربوط به مشکل مورد داوری تجربۀ دوران زندگانی فرازگرایانه ضروری است، آنها به گونهای ویژه شایستهاند که بر مسند قضاوت بنشینند و دیدگاههایشان را ارائه دهند. آنها اعضای هیئت ژوری عالی اروانتان هستند. یک سیستم ژوری بد اداره شده ممکن است در بعضی کرات کمابیش یک مضحکۀ عدالت باشد، اما در یوورسا و دادگاههای ضمیمۀ آن ما بالاترین نوع ذهنیت تکامل یافتۀ معنوی را به عنوان اعضای ژوری و قضات به کار میگیریم. داوری بالاترین کارکرد هر دولت است، و آنهایی که دادن حکم قضاوت به عهدهشان گذاشته شده باید از میان بالاترین و والامنشترین انواع باتجربهترین و با درایتترین افراد برگزیده شوند.
انتخاب کاندیداها برای طبقات تثلیث یافتگیِ پیامآوران توانمند، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، و آنهایی که بدون نام و شماره هستند، ذاتی و اتوماتیک است. تکنیکهای انتخابی بهشت به هیچ وجه اختیاری نیستند. پرسنل پسران تثلیث یافتۀ دستیابی را تجربۀ شخصی و ارزشهای معنوی تعیین میکنند. چنین موجوداتی در اتوریته برابر و در رتبۀ مدیریت یکسان هستند، اما آنها همگی از فردیت و کاراکترهای متنوع برخوردارند؛ آنها موجودات شاخص نیستند. آنها بسته به تفاوتهای دوران زندگانی فرازگرایانۀ خویش از ویژگیهای متفاوت برخوردارند.
پسران تثلیث یافتۀ دستیابی علاوه بر این شایستگیهای تجربی در احاطۀ الهیِ الوهیتهای بهشت تثلیث یافتهاند. آنها متعاقباً به عنوان دستیاران همتراز پسران ثابت تثلیث عمل میکنند، زیرا به نظر میرسد احاطۀ تثلیث بسیاری از پتانسیلهای تحقق نیافتۀ موجودات آفریده شده را از کوران زمان آینده تسریع میکند. اما این امر فقط در رابطه با آنچه که به عصر کنونی جهان مربوط است صحت دارد.
این گروه از پسران عمدتاً، ولی نه کاملاً، درگیر خدمات دوران زندگانی فرازگرایانۀ انسانهای زمان و فضا هستند. هرگاه دیدگاه یک مخلوق انسانی مورد تردید واقع شود، موضوع مورد بحث از طریق استیناف در برابر یک کمیسیون فراز یابنده که شامل یک پیامآور توانمند، یکی در اتوریتۀ بالا، و یکی بدون نام و شماره میباشد حل و فصل میشود.
شما انسانها که این پیام را میخوانید ممکن است خودتان به بهشت صعود کنید، به آغوش تثلیث دست یابید، و در اعصار دور آینده در یکی از هفت ابرجهان به خدمت قدمای ایامها وصل شوید، و حتی آنطور که من اکنون در یورنشیا عمل میکنم، روزی مأموریت یابید که آشکارسازی حقیقت را به یک سیارۀ مسکونی در حال تکامل بسط دهید.
سرپرستان تثلیث یافته پسران تثلیث یافتۀ انتخابی هستند. نه تنها نژادهای شما و سایر انسانهایی که از ارزش بقا برخوردارند هاونا را در مینوردند، به بهشت دست مییابند، و روزی به همراه پسران ثابت تثلیث سرنوشت خود را در خدمت به ابرجهان مییابند، بلکه نگاهبانان سرافی وفادار شما و همیاران بینابینیِ به همان اندازه وفادار شما نیز ممکن است توسط تثلیث و سرنوشت فوقالعادۀ شخصیت برای همان شناسایی کاندیدا شوند.
سرپرستان تثلیث یافته سرافیمهای فراز یابنده و مخلوقات بینابینی انتقال یافتهای هستند که از هاونا عبور کرده و به بهشت و سپاه نهایت دست یافتهاند. آنها متعاقباً توسط تثلیث بهشت پذیرفته شده و به خدمت قدمای ایامها گمارده شدند.
کاندیداهای پذیرش تثلیث که در زمرۀ سرافیمهای فراز یابنده هستند به دلیل همکاری مصممانهشان با انسانی فراز یابنده که به سپاه نهایت دست یافته و متعاقباً تثلیث یافته است از این قدردانی برخوردار میشوند. نگاهبان سرافی دوران زندگانی انسانی خود من این مسیر را با من طی نمود، بعدها تثلیث یافت، و اکنون به عنوان یک سرپرست تثلیث یافته به دولت یوورسا ملحق شده است.
و در رابطه با مخلوقات بینابینی؛ بسیاری به دنیای آن سو انتقال یافته و به بهشت دست مییابند، و به همراه سرافیمها و به همان دلایل توسط تثلیث پذیرفته میشوند و در ابرجهانها به عنوان سرپرست به کار گمارده میشوند.
سرپرستان تثلیث یافته در گروههای هفتاد هزار نفره توسط تثلیث بهشت پذیرفته میشوند، و یک هفتم از هر گروه به یک ابرجهان اختصاص یافته است. اکنون اندکی بیش از ده میلیون تن از این سرپرستان مورد اعتماد و والا در خدمت اروانتان هستند. آنها در یوورسا و در کرات ستاد مرکزی اصلی و فرعی خدمت میکنند. آنها در تلاشهایشان توسط سپاهی متشکل از چندین میلیارد سکنافیم و سایر شخصیتهای توانای ابرجهان یاری میشوند.
سرپرستان تثلیث یافته دوران زندگانی خویش را به عنوان سرپرست آغاز میکنند، و در امور ابردولتها به این شکل ادامه میدهند. آنها از یک نظر افسران دولتهای ابرجهان خویش میباشند، اما آنها همچون نگاهبانان آسمانی با افراد سر و کار ندارند. سرپرستان تثلیث یافته امور گروهی را اداره میکنند و پروژههای جمعی را شکوفا میسازند. آنها سرپرستان اسناد، طرحها، و نهادها هستند؛ آنها به عنوان مسئولین کارها، گروههای شخصیتی، پروژههای فرازگرایانه، برنامههای مورانشیا، برآوردهای جهان، و اقدامات بیشمار دیگر عمل میکنند.
سفیران تثلیث یافته دومین رسته از پسران تثلیث یافتۀ انتخابی هستند و همانند همکارانشان، سرپرستان، از میان دو نوع از مخلوقات فراز یابنده عضوگیری میشوند. تمامی انسانهای فراز یابنده با تنظیم کننده یا پدر پیوند نیافتهاند؛ برخی با روح پیوند یافته، و برخی با پسر پیوند یافتهاند. برخی از این انسانهای با روح و با پسر پیوند یافته به هاونا میرسند و به بهشت دست مییابند. کاندیداها از میان این فراز یابندگان بهشت برای پذیرش تثلیث انتخاب میشوند، و گهگاه در دستههای هفت هزار نفره تثلیث مییابند. آنها سپس به عنوان سفیران تثلیث یافتۀ قدمای ایامها در ابرجهانها به کار گمارده میشوند. تقریباً یک میلیارد تن از آنان در یوورسا ثبت نام شدهاند.
سفیران تثلیث یافته به دنبال توصیههای آموزگاران خود در هاونا برای پذیرش تثلیث انتخاب میشوند. آنها نمایانگر اذهان برتر گروههای مربوطۀ خویش هستند و از این رو به بهترین نحو شایسته هستند که در فهم و در رسیدگی به منافع آن کراتی که انسانهای با روح پیوند یافته از آنها میآیند به حکمرانان ابرجهان یاری رسانند. در برخوردهای ما با مشکلاتی که نوع با پسر پیوند یافتۀ شخصیت را شامل میشود سفیران با پسر پیوند یافته کمک بزرگی هستند.
سفیران تثلیث یافته فرستادگان قدمای ایامها برای هر منظور و مقصود، و برای هر کره یا جهان در ابرجهان مأموریتشان میباشند. آنها خدمات ویژه و مهم را در ستاد مرکزی ناحیههای فرعی ارائه میدهند، و مأموریتهای بیشمار متفرقۀ یک ابرجهان را انجام میدهند. آنها سپاه اضطراری یا ذخیرۀ پسران تثلیث یافتۀ ابردولتها میباشند، و از این رو برای گسترۀ بزرگی از وظایف در دسترس هستند. آنها درگیر هزاران هزار کار در امور ابرجهان میشوند، طوری که غیرممکن است آنها را برای اذهان بشری توصیف نمود، زیرا چیزی در یورنشیا رخ نمیدهد که به طریقی با این فعالیتها قابل مقایسه باشد.
من نمیتوانم تجربۀ کارکرد عالی خلاق موجودات کامل و کامل شدۀ روحی — عمل تثلیث یابی — را برای ذهن مادی به طور کامل آشکار سازم. تکنیکهای تثلیث یابی در زمرۀ اسرار وایسجرینگتون و سولیتارینگتون هستند و توسط هیچکس جز آنهایی که از میان این تجارب بینظیر عبور کردهاند قابل آشکارسازی و قابل درک نیستند. از این رو برای هر موجودی این فراتر از احتمال است که طبیعت و مقصود از این کارکرد خارقالعاده را برای ذهن بشری به طور موفقیتآمیز توصیف نماید.
صرف نظر از الوهیتها، فقط شخصیتهای بهشت - هاونا و برخی از اعضای هر یک از سپاه پایانمندان در تثلیث یابی درگیر هستند. تحت شرایط ویژۀ کمال بهشت، این موجودات خارقالعاده ممکن است به ماجرای بینظیر تعیین هویت - مفهوم مبادرت ورزند، و آنها در به وجود آوردن یک موجود جدید، یک پسر مخلوق - تثلیث یافته، بارها موفق میشوند.
مخلوقات جلال یافتهای که در چنین ماجراهای تثلیث یابی درگیر میشوند ممکن است فقط در یکی از چنین تجاربی شرکت کنند، در حالی که در رابطه با الوهیتهای بهشت به نظر میرسد هیچ حدی در اجرای مداوم رخدادهای تثلیث یابی وجود نداشته باشد. به نظر میرسد الوهیت فقط از یک نظر محدود باشد: فقط یک روح آغازین و بیکران، و تنها یک مدیر اجرایی بیکران از خواست متحد پدر - پسر میتواند وجود داشته باشد.
پایانمندان فراز یابندۀ انسانیِ با تنظیم کننده پیوند یافتهای که به سطوح مشخص فرهنگ بهشت و توسعۀ معنوی دست یافتهاند در زمرۀ آنهایی هستند که میتوانند به تثلیث بخشیدن یک موجود آفریده شده مبادرت ورزند. هنگامی که گروههای پایانمند انسانی در بهشت مستقر میشوند، در هر هزاره به وقت هاونا فراغت مییابند. هفت راه مختلف وجود دارد که چنین پایانمندانی بتوانند گذراندن این دورۀ فراغت را انتخاب نمایند، و یکی از اینها، در ارتباط با یک پایانمند همنوع یا یک شخصیت بهشت - هاونا، این است که به اجرای تثلیث بخشیدن مخلوق اقدام کنند.
اگر دو پایانمند انسانی هنگام رفتن نزد آرشیتکتهای جهان بنیادین نشان دهند که یک مفهوم یکسان را برای تثلیث یابی به طور مستقل برگزیدهاند، آرشیتکتها اختیار دارند بنا به صلاحدید خویش فرامینی صادر کنند که به این فراز یابندگان جلال یافتۀ انسانی اجازه میدهد دوران فراغتشان را تمدید کنند و برای مدتی خود را به ناحیۀ تثلیث دهندگی شهروندان بهشت انتقال دهند. در پایان این دورۀ فراغت مشخص، اگر آنها گزارش دهند که به تنهایی و مشترکاً برگزیدهاند به تلاش بهشتی برای معنویت بخشی، آرمان دهی، و واقعیت دادن یک مفهوم برگزیده و آغازین که تا آن هنگام تثلیث یافته نشده است دست زنند، آنگاه روح استاد شمارۀ هفت دستوراتی صادر میکند که چنین کار خارقالعادهای مجاز داشته شود.
گاهی اوقات مدت زمانهای طولانی غیرقابل باوری صرف این ماجراها میشود؛ پیش از آن که این انسانهای وفادار و مصمم سابق— و گاهی اوقات شخصیتهای بهشت - هاونا — سرانجام به هدف خویش دست یابند، و در تحقق بخشیدن به برداشت انتخابیشان از حقیقت جهانی به راستی موفق شوند، به نظر میرسد یک عصر سپری میشود. و این زوجهای فداکار همیشه به موفقیت دست نمییابند؛ آنها بارها شکست میخورند، در حالی که هیچ خطای قابل کشفی از جانب آنها صورت نمیگیرد. کاندیداهای تثلیث یابی که بدین ترتیب شکست میخورند به یک گروه ویژه از پایانمندان پذیرفته میشوند که به عنوان موجوداتی که حداکثر تلاش را به عمل آوردهاند و متحمل ناامیدی فوقالعاده شدهاند تخصیص مییابند. هنگامی که الوهیتهای بهشت متحد میشوند تا تثلیث یابند، همیشه موفق میشوند، اما این امر در مورد یک زوج همگن از مخلوقات، پیوند مورد تلاش واقع شدۀ دو عضو از همان رسته از موجودات، صدق نمیکند.
هنگامی که یک موجود جدید و آغازین توسط خدایان تثلیث مییابد، پتانسیل ربانی والدین الهی تغییر نمییابد؛ اما هنگامی که موجودات تعالی یافتۀ آفریده شده چنین رخداد خلاقی را صورت میدهند، یکی از افراد پیمان بسته و شرکت کننده تحت یک تغییر بینظیر شخصیتی قرار میگیرد. دو نیای یک پسر مخلوق - تثلیث یافته از یک جهت مشخص از نظر معنوی یگانه میشوند. ما باور داریم که این وضعیت یگانگیِ مضاعفِ فازهای مشخص معنوی شخصیتی احتمالاً حاکم خواهد گشت تا این که زمانی فرا رسد که ایزد متعال به تجلی کامل و کامل شدۀ شخصیت در جهان بزرگ دست یابد.
همزمان با پدیداری یک پسر جدید مخلوق - تثلیث یافته، این پیوند کنشگرانۀ معنوی دو نیا به وقوع میپیوندد؛ دو والدۀ تثلیث کننده در سطح غائی کنشگرانه یگانه میشوند. هیچ موجود آفریده شده در جهان نمیتواند این پدیدۀ شگفتانگیز را به طور کامل توضیح دهد؛ این یک تجربۀ تقریباً الهی است. هنگامی که پدر و پسر متحد شدند که روح بیکران را جاودانه سازند، به دنبال تحقق مقصود آنها، آنان فوراً همچون یکی شدند و از آن هنگام یکی بودهاند. و در حالی که پیوند تثلیث دو مخلوق از نوع گسترۀ بیکران پیوند کامل ربانی پدر جهانی و پسر جاودان است، سرشت پیامدهای تثلیث یافتن مخلوق جاودانه نیست؛ آن به دنبال واقعیت یابی تکمیل شدۀ الوهیتهای تجربی پایان مییابد.
در حالی که این والدین پسران مخلوق - تثلیث یافته در مأموریتهای جهانی خویش همچون یکی میشوند، در ساختار و فراخوانیهای سپاه نهایت و آرشیتکتهای جهان بنیادین پیوسته به صورت دو شخصیت محسوب میشوند. در طول عصر کنونی جهان، تمامی والدین تثلیث - یگانه شده در مأموریت و کارکرد جدایی ناپذیر هستند؛ جایی که یکی برود دیگری میرود، آنچه که یکی انجام میدهد دیگری انجام میدهد. اگر یگانگی مضاعف پدرانه و مادرانه شامل یک پایانمند انسانی (یا دیگری) و یک شخصیت بهشت - هاونا شود، موجودات پدرانه و مادرانۀ متحد نه با بهشتیها کار میکنند و نه با هاوناییها، یا پایانمندان. چنین پیوندهای مختلطی در یک گروه ویژۀ متشکل از موجودات مشابه گرد هم میآیند. و در تمامی پیوندهای تثلیثی، در هم آمیخته یا غیره، موجودات والده نسبت به یکدیگر آگاه هستند و میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، و میتوانند وظایفی را به انجام رسانند که هیچیک سابقاً نمیتوانست به انجام رساند.
هفت روح استاد اختیار دارند که پیوند تثلیث یابندۀ پایانمندان و شخصیتهای بهشت - هاونا را تأیید کنند، و چنین ارتباطات در هم آمیختهای همیشه موفق هستند. پسران والای مخلوق - تثلیث یافتۀ حاصله نمایانگر مفاهیمی هستند که برای درک مخلوقات جاودانۀ بهشت یا مخلوقات متعلق به زمانِ فضا نامناسبند؛ از این رو آنها نگاهبانان آرشیتکتهای جهان بنیادین میشوند. این پسران تثلیث یافتۀ سرنوشت مظهر اندیشهها، آرمانها، و تجاربی هستند که ظاهراً به یک عصر آیندۀ جهان مربوط میشود و از این رو برای حکومتهای ابرجهان یا جهان مرکزی از هیچ ارزش عملی فوری برخوردار نیست. این پسران بینظیرِ فرزندان زمان و شهروندان ابدیت همگی به صورت ذخیره در وایسجرینگتون نگاه داشته شدهاند. آنها در آنجا در یک ناحیۀ ویژۀ کرهای که توسط کالجهای اسرارآمیز سپاه پسران آفریننده اشغال گردیده درگیر مطالعۀ مفاهیم زمان و واقعیتهای ابدیت میباشند.
ایزد متعال یگانگی سه فاز از واقعیت الوهیت است: خدای متعال، یگانگی معنوی برخی از جنبههای متناهی تثلیث بهشت؛ قادر متعال، یگانگی توانمندی آفرینندگان جهان بزرگ؛ و ذهن متعال، معاضدت فردی سومین منبع و مرکز و همترازانش به واقعیت ایزد متعال. مخلوقات عالی جهان مرکزی و بهشت در ماجراهای تثلیث یافتنشان درگیر یک پژوهش سهگانه پیرامون الوهیت متعال میشوند که به تولید سه رسته از پسران مخلوق - تثلیث یافته منجر میشود:
1- پسران فراز یابنده - تثلیث یافته. پایانمندان در تلاشهای خلاقشان کوشش میکنند برخی از واقعیتهای مفهومی قادر متعال را که در صعودشان از میان زمان و فضا به بهشت به گونهای تجربی به دست آوردهاند تثلیث دهند.
2- پسران تثلیث یافتۀ بهشت - هاونا. تلاشهای خلاق شهروندان بهشت و هاوناییها به تثلیث یافتن برخی از جنبههای والای معنوی ایزد متعال منجر میشود که آنان در یک زمینۀ فوق متعالی که در مرز غائی و جاودانگی است به گونهای تجربی به دست آوردهاند.
3- پسران تثلیث یافتۀ سرنوشت. اما هنگامی که یک پایانمند و یک بهشتی - هاونایی با هم یک مخلوق جدید را تثلیث میدهند، این تلاش مشترک به فازهای مشخصی از ذهن متعالی - غایی منجر میشود. پسران مخلوق - تثلیث یافتۀ حاصله ابرآفرینشی هستند؛ آنها نمایانگر واقعیتهای الوهیت متعال - غائی میباشند که سوا از آن به گونهای تجربی مورد دستیابی واقع نشده است، و از این رو به طور اتوماتیک در حیطۀ آرشیتکتهای جهان بنیادین، سرپرستان آن چیزهایی که فراتر از سرحدات آفرینشی عصر کنونی جهان هستند، قرار میگیرد. پسران تثلیث یافتۀ سرنوشت مظهر برخی از جنبههای کارکرد آشکار ناشدۀ متعال - غائی در جهان بنیادین میباشند. ما چیز زیادی در مورد این فرزندان مشترک زمان و ابدیت نمیدانیم، اما بسیار بیش از آنچه که اجازه داریم آشکار کنیم میدانیم.
علاوه بر پسران مخلوق - تثلیث یافته که در این نوشته مورد بررسی قرار میگیرند، رستههای بیشمار آشکار ناشده از موجودات مخلوق - تثلیث یافته — نوادگان متنوع روابط چندگانۀ هفت گروه پایانمند و شخصیتهای بهشت - هاونا — وجود دارند. اما کلیۀ این موجودات مخلوق - تثلیث یافته، آشکار شده و آشکار ناشده، توسط پدر جهانی از عطیۀ شخصیت برخوردار میشوند.
هنگامی که پسران فراز یابندۀ تثلیث یافته و بهشت - هاونا تثلیث یافتۀ جدید جوان و آموزش نیافته هستند، معمولاً برای مدتهای طولانی خدمت در هفت کرات بهشتی روح بیکران اعزام میشوند، جایی که تحت سرپرستی هفت مدیر عالی اجرایی خدمت میکنند. آنها ممکن است متعاقباً برای آموزش بیشتر در جهانهای محلی توسط پسران آموزگار تثلیث پذیرفته شوند.
این پسران پذیرفته شده که از منشأ والا و جلال یافته میباشند، شاگردان، یاوران دانشجوی پسران آموزگار هستند، و در رابطه با طبقهبندی آنها اغلب به طور موقت در زمرۀ این پسران محسوب میشوند. آنها میتوانند بسیاری از مأموریتهای مهم را از سوی قلمرو انتخابی خدمت خود با فداکاری اجرا کنند و قطعاً چنین میکنند.
پسران آموزگار در جهانهای محلی میتوانند سرپرستان مخلوق - تثلیث یافتۀ خود را برای پذیرش توسط تثلیث بهشت نامزد کنند. آنها با پشت سر گذاشتن این پذیرش به عنوان پسران تثلیث یافتۀ کمال به خدمت قدمای ایامها در هفت ابرجهان، که سرنوشت شناخته شدۀ کنونی این گروه بینظیر از موجودات دو بار تثلیث یافته است، وارد میشوند.
کلیۀ پسران مخلوق - تثلیث یافته با تثلیث احاطه نمیشوند؛ بسیاری از آنها دستیاران و سفیران هفت روح استاد بهشت، ارواح بازتابگر ابرجهانها، و ارواح مادر آفرینشهای محلی میشوند. دیگران ممکن است مأموریتهای ویژهای را در جزیرۀ جاودان پذیرا شوند. باز ممکن است دیگران در کرات اسرارآمیز پدر و در کرات بهشتی روح به خدمات ویژهای وارد شوند. سرانجام بسیاری به گروه مشترک پسران تثلیث یافته در مدار داخلی هاونا راه خویش را مییابند.
به جز پسران تثلیث یافتۀ کمال و آنهایی که در وایسجرینگتون گرد هم میآیند، به نظر میرسد سرنوشت متعالی کلیۀ پسران مخلوق - تثلیث یافته ورود به داخل سپاه پایانمندان تثلیث یافته، یکی از هفت سپاه بهشتی نهایت، باشد.
پسران مخلوق - تثلیث یافته در کلاسهای هفت هزار نفره توسط تثلیث بهشت پذیرفته میشوند. این فرزندان تثلیث یافتۀ انسانهای کامل شده و شخصیتهای بهشت - هاونا همگی به طور یکسان توسط الوهیتها پذیرفته میشوند، اما آنها مطابق توصیۀ آموزگاران سابقشان، پسران آموزگار تثلیث، به ابرجهانها گمارده میشوند. آنهایی که خدمت قابل قبولتری داشتهاند یاوران به کار گمارده شدۀ والای پسر هستند؛ آنهایی که کارکرد ممتاز کمتری داشتهاند به عنوان نگاهبانان آسمانی تخصیص مییابند.
هنگامی که این موجودات بینظیر با تثلیث احاطه میشوند، برای دولتهای ابرجهان دستیاران ارزشمندی میشوند. آنها در امور دوران زندگانی فراز گرایانه مهارت دارند، نه به واسطۀ فراز یابندگی شخصی، بلکه در نتیجۀ خدمتشان با پسران آموزگار تثلیث در کرات فضا.
تقریباً یک میلیارد نگاهبان آسمانی در اُروانتان به کار گمارده شدهاند. آنها عمدتاً به دولتهای کمالهای ایامها در ستاد مرکزی ناحیههای اصلی تخصیص یافتهاند و توسط یک گروه از انسانهای فراز یابندۀ با پسر پیوند یافته به گونهای توانمند یاری میشوند.
نگاهبانان آسمانی افسران دادگاههای قدمای ایامها میباشند که به عنوان قاصدان دادگاه و به عنوان حاملین احضاریهها و تصمیمات دادگاههای گوناگون دولتهای ابرجهان عمل میکنند. آنها عوامل توقیف کنندۀ قدمای ایامها هستند؛ آنها از یوورسا اعزام میشوند تا موجوداتی را که حضورشان در پیشگاه قضات ابرجهان لازم است باز گردانند؛ آنها فرامین بازداشت هر شخصیتی را در ابرجهان اجرا میکنند. آنها همچنین انسانهای با روح پیوند یافتۀ جهانهای محلی را که به هر دلیلی حضورشان در یوورسا لازم است همراهی میکنند.
نگاهبانان آسمانی و دستیارانشان، یاوران والای پسر، هیچگاه توسط تنظیم کنندگان مورد سکنی واقع نشدهاند. آنها با روح یا پسر نیز پیوند نیافتهاند. با این وجود، احاطۀ تثلیث بهشت وضعیت پیوند نیافتۀ پسران تثلیث یافتۀ کمال را جبران میکند. ممکن است احاطۀ تثلیث صرفاً روی ایدهای که در یک پسر مخلوق - تثلیث یافته تجسم یافته است عمل کند، و پسر احاطه شده را غیر از آن تغییر نیافته باقی گذارد، اما چنین محدودیتی فقط هنگامی که چنین برنامهریزی شده است به وقوع میپیوندد.
این پسران دو بار تثلیث یافته موجودات شگفتانگیزی هستند، اما آنها به اندازۀ دستیاران فراز یابندۀ خویش چند هنره و قابل اتکا نیستند؛ آنها فاقد آن تجربۀ فوقالعاده و ژرف شخصی هستند که باقیماندۀ پسران متعلق به این گروه از طریق صعود واقعی از قلمروهای تاریک فضا به جلال کسب کردهاند. ما که به دوران زندگانی فرازگرایانه تعلق داریم آنها را دوست داریم و هر کاری را که در توان داریم انجام میدهیم تا نقصانهای آنها را جبران نماییم، اما آنها همواره ما را به واسطۀ منشأ دون پایه و ظرفیتمان برای کسب تجربه سپاسگزار میکنند. میل آنها برای شناخت و تأیید نقصانهایشان در واقعیتهای قابل تجربۀ صعود جهان بیاندازه زیبا و گاهی اوقات به گونهای بسیار متأثر کننده رقتانگیز است.
پسران تثلیث یافتۀ کمال در مقایسه با سایر پسران با تثلیث احاطه شده محدود هستند زیرا ظرفیت تجربیشان به زمان و فضا محدود است. آنها به رغم آموزش طولانی توسط مدیران عالی اجرایی و پسران آموزگار از نظر تجربی کمبود دارند، و اگر به سبب این امر نبود، اشباع تجربی مانع وجود آنها در زمرۀ ذخیرهها برای کسب تجربه در یک عصر آیندۀ جهان میشد. به عبارت ساده هیچ چیز در تمامی وجود جهانی نمیتواند جای تجربۀ واقعی شخصی را بگیرد، و این پسران مخلوق - تثلیث یافته برای کارکرد تجربی در یک عصر آیندۀ جهان به صورت ذخیره حفظ شدهاند.
من در کرات قصر اغلب دیدهام که این افسران والامنش دادگاههای بالای ابرجهان حتی به تازه واردهای کرات تکاملی فضا چنان با اشتیاق و آرزو مینگرند که کسی نمیتواند به این درک نرسد که این دارندگان تثلیث غیرتجربی به راستی نسبت به برادران به ظاهر کمتر خوش اقبال خود که از طریق گامهای با حسن نیت تجربی و زندگی واقعی در مسیر جهانی بالا میروند حسادت میورزند. آنها به رغم محظورات و محدودیتهایشان هنگامی که زمان اجرای برنامههای پیچیدۀ اداری دولتهای ابرجهان فرا میرسد یک گروه بسیار مفید و پیوسته راغب از کارکنان هستند.
یاوران والای پسر گروه برتر پسران دوباره تثلیث یافتۀ تثلیث یافته از موجودات فراز یابندۀ جلال یافتۀ سپاه انسانی نهایت و دستیاران ابدی آنها، شخصیتهای بهشت - هاونا، هستند. آنها به خدمت ابرجهان گمارده شدهاند و برای پسران والای دولتهای قدمای ایامها به عنوان مددکاران شخصی عمل میکنند. آنها را میشود به طور مناسب منشیهای خصوصی نامید. آنها گهگاه برای مأموریتهای ویژه و سایر ارتباطات گروهی پسران والا به عنوان منشی عمل میکنند. آنها به کامل کنندگان خرد، مشاوران الهی، بازرسان جهانی، پیامآوران توانمند، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، و آنهایی که بدون نام و شماره هستند خدمت میکنند.
اگر در بحث پیرامون نگاهبانان آسمانی به نظر میرسد من به محدودیتها و محظورات این پسران دو بار تثلیث یافته جلب توجه نمودهام ، اکنون بگذارید با انصاف تمام به یک نقطه قوت بزرگ آنها جلب توجه بنمایم، خصیصهای که آنها را برای ما تقریباً گرانبها میسازد. این موجودات حتی وجود خود را مرهون این واقعیت میباشند که آنها تجسم یک مفهوم واحد و متعالی هستند. آنها تجلی شخصیتی یک ایدۀ الهی هستند، یک آرمان جهانی که پیش از آن هرگز تصور نشده، بیان نشده، یا تثلیث نیافته است. و آنها متعاقباً با تثلیث احاطه یافتهاند؛ از این رو آنها دقیقاً خرد تثلیث الهی را که به وجود ایده و ایدهآل وجود شخصیت آنها مربوط است نشان میدهند و تجسم آن هستند. تا جایی که آن مفهوم ویژه برای جهانها قابل آشکارسازی باشد، این شخصیتها تجسم تمامی هر آنچه که هر مخلوق یا آفرینندۀ هوشمند بتواند احتمالاً تصور کند، بیان کند، یا نمایانگر آن باشد میباشند. آنها همان ایدهای هستند که تجسم یافته است.
آیا نمیتوانید ببینید که چنین تمرکز زندهای از یک مفهوم واحد متعالی از واقعیت جهان برای آنهایی که ادارۀ ابرجهانها به عهدهشان گذارده شده حاوی خدمات بسیاری است؟
مدتی نه چندان پیش من مسئولیت یافتم که سرپرستی یک کمیسیون شش نفره — یکی از هر یک از پسران والا — را که به مطالعۀ سه مشکل مربوط به یک گروه از جهانهای جدید در بخشهای جنوبی اروانتان گمارده شده بودند به عهده گیرم. هنگامی که من از رئیس یاوران والای پسر در یوورسا برای گمارش موقت این منشیها به کمیسیونم درخواست به عمل آوردم به طور جدی از ارزش این رسته آگاهی یافتم. اولین ایدۀ ما توسط یک یاور والای پسر در یوورسا که فوراً به گروه ما ملحق گشت عرضه گردید. مشکل دوم ما در یک یاور والای پسر که به ابرجهان شمارۀ سه گمارده شده بود تجسم یافته بود. ما از طریق ادارۀ اطلاعات جهان مرکزی برای همکاری و انتشار دانش ضروری از این منبع کمک زیادی به دست آوردیم، اما هیچ چیز با کمک ارائه شده توسط حضور واقعی یک شخصیت که یک مفهومِ مخلوق - تثلیث یافته در تعالیت و الوهیت تثلیث یافته در نهایت است قابل مقایسه نیست. در رابطه با مشکل سوم ما، اسناد بهشت فاش ساختند که چنین ایدهای هرگز توسط مخلوق تثلیث نیافته بود.
یاوران والای پسر شخصیت یابیهایی بینظیر و آغازین هستند که از مفاهیم عظیم و آرمانهای حیرت انگیز برخوردارند. و آنها بدین گونه قادرند گهگاه روشنگری وصف ناپذیری به بحث و بررسیهای ما بدهند. هنگامی که من در یک مکان دور دست در جهانهای فضا در مأموریت عمل میکنم، فکر کنید این چه معنی میدهد، از طریق یاری، اگر من آنقدر خوش اقبال باشم که یک پسر والای یاور به مأموریت من وصل باشد که تمامیت برداشت الهی در رابطه با خود مشکلی باشد که من برای تهاجم به آن و حل آن اعزام شدهام؛ و من مکرراً عین این تجربه را داشتهام. تنها دشواری در رابطه با این طرح این است که هیچ ابرجهانی نمیتواند یک سری کامل از این ایدههای تثلیث یافته را داشته باشد؛ ما فقط یک هفتم از این موجودات را به دست میآوریم؛ لذا این فقط در حدود یک بار در هفت دفعه است که ما از معاشرت شخصی با این موجودات لذت میبریم، حتی هنگامی که مدارک نشان میدهند که ایده تثلیث یافته شده است.
ما میتوانیم از تعداد بسیار بیشتری از این موجودات در یووِرسا با فایدۀ زیاد استفاده کنیم. به دلیل ارزش آنها برای حکومتهای ابرجهان، ما به هر طریق ممکن رهنوردان فضا و همچنین ساکنان بهشت را تشویق میکنیم که بعد از این که آن واقعیات تجربی را که برای اجرای چنین ماجراهای خلاق ضروری هستند به یکدیگر ارزانی داشتند برای تثلیث یابی تلاش کنند.
ما اکنون در حدود یک و یک چهارم میلیون یاور والای پسر در ابرجهان خود داریم، و آنها حتی همینطور که در یوورسا عمل میکنند، در ناحیههای اصلی و فرعی هر دو خدمت میکنند. آنها اغلب در مأموریتهای ما در جهانهای دور ما را همراهی میکنند. یاوران والای پسر به هر پسر یا به هر کمیسیون به طور دائم گمارده نشدهاند. آنها در گردش دائم و مشغول به خدمت هستند، تا ایده یا آرمانی که آنها تبلور آن هستند بتواند به بهترین نحو موجب پیشبرد مقاصد جاودانۀ تثلیث بهشت که آنان پسران آن شدهاند بشود.
آنها به گونهای متأثر کننده باعاطفه، به طرزی عالی وفادار، به گونهای بدیع باهوش، در رابطه با یک ایدۀ واحد فوقالعاده خردمند، و بینهایت فروتن هستند. در حالی که آنها میتوانند دانش جهان را در رابطه با یک ایده یا آرمانشان به شما ارزانی دارند، این تقریباً رقتانگیز است که آنها را در حال جستجوی دانش و اطلاعات پیرامون موضوعات متعدد دیگر حتی از انسانهای فراز یابنده مشاهده کنید.
و این روایت منشأ، طبیعت، و کارکرد برخی از آنهایی که پسران تثلیث یافتۀ خداوند نامیده شدهاند میباشد، به خصوص آنهایی که از میان پذیرش الهی تثلیث بهشت عبور کردهاند، و به خدمات ابرجهانها گمارده شدهاند، تا در آنجا به همراه مدیران قدمای ایامها در تلاشهای خستگی ناپذیرشان برای تسهیل پیشرفت رو به داخل انسانهای فراز یابندۀ زمان به سمت مقصد بلافصل آنها در هاونا و هدف نهایی بهشتیشان همکاری خردمندانه و فهیمانه بدهند.
[نگاشته شده توسط یک پیامآور توانمند از سپاه آشکار کنندۀ اروانتان.]
پیامآوران منفرد گروه شخصی و جهانی آفریدگار مشترک هستند؛ آنها رستۀ اول و ارشد شخصیتهای بالاتر روح بیکران میباشند. آنها نمایانگر عمل آغازین خلاق روح بیکران در کارکرد منفرد به منظور به وجود آوردن شخصیتهای منفرد روحی میباشند. نه پدر و نه پسر در این پدیداری حیرتآور روحی به طور مستقیم شرکت نکردند.
این پیامآوران روحی در یک رخداد منفرد خلاق شخصیت یافتند، و تعداد آنها ثابت است. اگر چه من یکی از این موجودات خارقالعاده را در این مأموریت کنونی با خود همراه دارم، نمیدانم چه تعداد از این شخصیتها در جهان جهانها وجود دارند. من فقط گهگاه اطلاع مییابم که چه تعداد از آنهایی که تاریخچهشان ثبت شده است برای زمان حاضر در محدودۀ حوزۀ اختیار ابرجهان ما عمل میکنند. از آخرین گزارش یوورسا من مشاهده میکنم که تقریباً 7690 تریلیون پیامآور منفرد که در آن هنگام در محدودۀ مرزهای اروانتان عمل میکردند وجود داشتند؛ و من حدس میزنم که این بسیار کمتر از یک هفتم تعداد کل آنان است.
بلافاصله به دنبال آفرینش هفت روح مدارهای هاونا روح بیکران گروه عظیم پیامآوران منفرد را به وجود آورد. به جز بهشت و مدارهای هاونا هیچ بخش از آفرینش جهانی پیش از پیامآوران منفرد وجود نداشته است؛ آنها در سرتاسر جهان بزرگ از نزدیک به ابدیت عمل کردهاند. آنها برای تکنیک الهیِ روح بیکران برای خود آشکارسازی به و تماس شخصی با آفرینشهای پهناور زمان و فضا اساسی هستند.
به رغم این که این پیامآوران از نزدیک به ایام ابدیت وجود داشتهاند، همگی نسبت به آغاز خویش آگاهند. آنها نسبت به زمان آگاه هستند، و در زمرۀ اولین آفرینشهای روح بیکران هستند که از چنین آگاهی نسبت به زمان برخوردار میباشند. آنها اولین مخلوقات به دنیا آمدۀ روح بیکران هستند که در زمان شخصیت یافته و در فضا روحی شدهاند.
این ارواح منفرد به صورت موجودات روحی تمام و کمال و کاملاً توانمند در سحرگاه زمان پدیدار گشتند. آنها همگی برابر هستند، و هیچ طبقه یا بخشی فرعی از آنها وجود ندارد که مبتنی بر تنوع شخصی باشد. طبقهبندیهای آنها کاملاً بر مبنای نوع کاری است که گهگاه به آن تخصیص مییابند.
انسانها به عنوان موجودات تقریباً مادی در کرات فضا شروع میکنند و به سوی مراکز بزرگ به سمت درون صعود میکنند؛ این ارواح منفرد در مرکز تمامی چیزها آغاز میکنند و در آفرینشهای دوردست، حتی تک تک کرات بیرونیترین جهانهای محلی و حتی فراتر از آنها مشتاق مأموریت هستند.
آنها گر چه پیامآوران منفرد نام یافتهاند، ارواح یکه و تنها نیستند، چرا که به راستی دوست دارند به تنهایی کار کنند. در سرتاسر آفرینش آنها تنها موجوداتی هستند که میتوانند از یک وجود تنها لذت ببرند و میبرند، با این همه آنها از مصاحبت با تعداد بسیار اندکی از رستههای هوشمند جهان که میتوانند با آنها روابط برادرانه داشته باشند به طور یکسان لذت میبرند.
پیامآوران منفرد در سرویس خویش منزوی نیستند؛ آنها با گنجینۀ هوشمندیِ تمامی آفرینش، آنطور که قادرند به تمامی پخشهای خبری قلمروهای اقامت موقتشان ”گوش فرا دهند“، دائما در تماس هستند. آنها همچنین میتوانند با اعضای گروه بلافصل خودشان، آن موجوداتی که همان نوع کار را در همان ابرجهان انجام میدهند، ارتباط متقابل برقرار کنند. آنها میتوانند با همنوعان دیگر خود ارتباط برقرار سازند، اما توسط شورای هفت روح استاد رهنمود یافتهاند که چنین نکنند، و آنها یک گروه وفادار هستند؛ آنها سرپیچی یا خطا نمیکنند. هیچ سندی وجود ندارد که یک پیامآور منفرد تاکنون به ورطۀ تاریکی درغلطیده باشد.
پیامآوران منفرد، همانند مدیران نیروی جهان، در زمرۀ انواع بسیار اندکی از موجودات هستند که در سراسر قلمروهایی عمل میکنند که از توقیف یا حبس توسط دادگاههای زمان و فضا معاف میباشند. آنها نمیتوانند برای حضور یافتن در برابر کسی جز هفت روح استاد احضار شوند، اما در تمامی تاریخچۀ جهان بنیادین این شورای بهشت برای داوری پیرامون پروندۀ یک پیامآور منفرد هرگز فراخوانده نشده است.
این پیامآوران که به تنهایی به مأموریت میروند یک گروه قابل اطمینان، متکی به خود، همه فن حریف، کاملاً معنوی، و وسیعاً دلسوز از موجودات آفریده شده هستند که از سومین منبع و مرکز سرچشمه یافتهاند. آنها با اتوریتۀ روح بیکران ساکن جزیرۀ مرکزی بهشت و آنطور که در کرات ستاد مرکزی جهانهای محلی شخصیت مییابند عمل میکنند. آنها سهم برندگان دائم از مدار مستقیمی هستند که از روح بیکران سرچشمه یافته است، حتی هنگامی که تحت نفوذ بلافصل ارواح مادر جهان محلی در آفرینشهای محلی عمل میکنند.
برای این که این پیامآوران منفرد باید به تنهایی سفر و کار کنند یک دلیل تکنیکی وجود دارد. آنها برای دورههای کوتاه و هنگامی که ساکن هستند، میتوانند در یک گروه تشریک مساعی کنند، اما هنگامی که بدین گونه گرد هم میآیند، همگی از نگهداری و هدایت مدار بهشتی خود قطع میشوند؛ آنها کاملاً در انزوا قرار میگیرند. هنگامی که آنها در گذار هستند، یا هنگامی که در مدارهای فضا و جریانات زمان عمل میکنند، اگر دو تن یا تعداد بیشتری از این رسته نزدیک هم باشند، هر دو یا همگی از ارتباط با نیروهای بالاترِ در گردش بیرون افکنده میشوند. آنچنان که شما ممکن است با سمبلهای روشنگر توصیف کنید ”آنها مدارشان اتصالی پیدا میکند“. لذا آنها به طور نهادین در درون خود یک نیروی آژیر اتوماتیک، یک علامت هشدار دهنده دارند، که به گونهای خطاناپذیر عمل میکند تا آنها را از تضادهای در حال نزدیکی آگاه سازد و چنان آنها را به طور مکفی به گونهای استوار جدا نگاه میدارد که در کارکرد صحیح و مؤثر آنها اخلال ایجاد نشود. آنها همچنین از نیروهای ذاتی و اتوماتیکی برخوردارند که نزدیکی ارواح الهام یافتۀ تثلیث و تنظیم کنندگان فکری الهی، هر دو را، کشف میکند و نشان میدهد.
این پیامآوران از هیچ قدرت بسط شخصیت یا تولید مثل برخوردار نیستند، اما عملاً هیچ کاری در جهانها وجود ندارد که آنها نتوانند در آن درگیر شوند، و نتوانند چیزی ضروری و سودمند به آن ارزانی دارند. آنها به ویژه برای آنهایی که درگیر ادارۀ امور جهان هستند در وقت بسیار صرفه جویی میکنند؛ آنها به همگی ما، از بالاترین تا پایینترین، یاری میرسانند.
پیامآوران منفرد به هیچ شخصیت تنها یا گروه از شخصیتهای آسمانی به طور دائم وصل نیستند. آنها همیشه به واسطۀ مأموریت به کار گمارده میشوند، و در طول این خدمت تحت سرپرستی بلافصل آنهایی که قلمروهای اتصال آنها را سرپرستی میکنند کار میکنند. آنها در میان خود هیچ نوع سازمان یا دولتی ندارند؛ آنها پیامآوران منفرد هستند.
پیامآوران منفرد توسط روح بیکران به هفت بخش زیرین خدمت گمارده میشوند:
1- پیامآوران تثلیث بهشت.
2- پیامآوران مدارهای هاوُنا.
3- پیامآوران ابرجهانها.
4- پیامآوران جهانهای محلی.
5- کاوشگران حاوی مأموریت هدایت نشده.
6- سفیران و فرستادگان حاوی مأموریت ویژه.
7- آشکار کنندگان حقیقت.
این پیامآوران روحی از یک نوع خدمت به نوع دیگر از هر جهت قابل تعویض هستند؛ چنین جا به جاییهایی دائماً به وقوع میپیوندند. هیچ رستۀ جداگانه از پیامآوران منفرد وجود ندارد؛ آنها از نظر معنوی شبیه هم هستند و از هر جهت برابرند. در حالی که آنها به طور کلی با شماره مشخص میشوند، برای روح بیکران با نامهای شخصی شناخته میشوند. آنها برای باقی ما با نام یا شماره که مشخص کنندۀ مأموریت جاری آنها است شناخته میشوند.
1- پیامآوران تثلیث بهشت. من اجازه ندارم چیز زیادی را از کار آن گروه از پیامآوران که به تثلیث تخصیص یافتهاند آشکار سازم. آنها خادمان مورد اعتماد و سرّی الوهیتها هستند، و هنگامی که پیامهای ویژهای که در بر گیرندۀ سیاستهای آشکار ناشده و رویکرد آیندۀ خدایان میباشد به آنان سپرده میشود، هرگز دانسته نشده است که آنها رازی را فاش کنند یا نسبت به اعتمادی که به رستۀ آنان شده خیانت ورزند. و تمامی این امر در این رابطه نقل نمیشود که نسبت به کمال آنها خودستایی شود، بلکه به این اشاره شود که الوهیتها میتوانند موجوداتی کامل بیافرینند و چنین میکنند.
سردرگمی و آشفتگی یورنشیا نشانگر این نیست که حکمرانان بهشت فاقد علاقه یا توانایی برای مدیریت متفاوت امور هستند. آفرینندگان برای این که یورنشیا را یک بهشت راستین سازند از قدرت کامل برخوردارند، اما چنین عدنی به پیدایش آن کاراکترهای قوی، والامنش، و با تجربهای که خدایان با اطمینان بسیار از میان سندانهای ضرورت و چکشهای اندوه در کرۀ شما شکل میدهند کمک نمیکند. اضطرابها و محنتهای شما، مصائب و ناامیدیهای شما، درست همانقدر بخشی از طرح الهی در کرۀ شما هستند که کمال بدیع و انطباق بیکرانِ تمامی چیزها با مقصود عالیشان در کرات جهان مرکزی و کامل میباشند.
2- پیامآوران مدارهای هاونا. شما در سراسر دوران فراز یابنده به گونهای مبهم ولی به طور فزاینده قادر خواهید بود که به حضور پیامآوران منفرد پی ببرید، اما تا وقتی که به هاونا نرسید، آنها را به گونهای خطاناپذیر نخواهید شناخت. اولین پیامآورانی که شما به طور رو در رو خواهید دید پیامآوران مدارهای هاونا خواهند بود.
پیامآوران منفرد از روابط ویژهای با بومیان کرات هاونا برخوردار هستند. این پیامآوران، که در هنگام ارتباط با یکدیگر از نظر کارکردی بسیار در محدودیت قرار دارند، میتوانند رابطهای بسیار نزدیک و شخصی با بومیان هاونا برقرار کنند و چنین میکنند. اما کاملاً غیرممکن است که خرسندیهای عالی را که به دنبال تماس اذهان این موجودات الهی کامل با ارواح چنین شخصیتهای نزدیک به متعال حاصل میشود به اذهان بشری انتقال داد.
3- پیامآوران ابرجهانها. قدمای ایامها، آن شخصیتهایی که از منشأ تثلیث برخوردارند و مسئولیت سرنوشت هفت ابرجهان را به عهده دارند، آن سه موجود برخوردار از قدرت الهی و خرد اداری، به وفور از پیامآوران منفرد برخوردار شدهاند. فقط از طریق این رسته از پیامآوران است که حکمرانان سهگانۀ یک ابرجهان میتوانند به طور مستقیم و شخصاً با حکمرانان ابرجهان دیگر ارتباط برقرار کنند. احتمالاً به جز ارواح الهام یافتۀ تثلیث، پیامآوران منفرد تنها نوع آمادۀ موجودات روحی هوشمند هستند که میتوانند از ستاد مرکزی یک ابرجهان به ستاد مرکزی ابرجهان دیگر مستقیماً اعزام گردند. کلیۀ شخصیتهای دیگر باید از طریق هاونا و کرات اجرایی ارواح استاد به چنین سفرهایی دست زنند.
برخی از انواع اطلاعات وجود دارند که نمیشود از طریق پیامآوران جاذبه، بازتاب، یا پخش خبری به دست آیند. و هنگامی که قدمای ایامها با قطعیت این چیزها را بدانند باید یک پیامآور منفرد به منبع خبر اعزام دارند. مدتها پیش از وجود حیات در یورنشیا پیامآوری که اکنون با من مرتبط است از یوورسا به مأموریتی در جهان مرکزی گمارده شد. او برای تقریباً یک میلیون سال از فراخوانیهای اروانتان غایب بود اما در موعد مناسب با اطلاعات درخواست شده بازگشت.
هیچ محدودیتی برای خدمت پیامآوران منفرد در ابرجهانها وجود ندارد؛ آنها میتوانند به عنوان مجریان دادگاههای بالا یا به عنوان گردآوری کنندگان اطلاعات برای سعادت عالم عمل کنند. از میان کلیۀ ابر آفرینشها، آنها از همه بیشتر از خدمت در اروانتان شادمان هستند زیرا در اینجا نیاز از همه بیشتر است و فرصتها برای تلاش قهرمانانه به اندازۀ زیاد افزایش یافته است. در قلمروهای نیازمندتر ما همگی از خشنودی نسبت یک کارکرد سرشارتر لذت میبریم.
4- پیامآوران جهانهای محلی. در خدمات یک جهان محلی هیچ حدی در کارکرد پیامآوران منفرد وجود ندارد. آنها آشکار کنندگان وفادار انگیزهها و هدف روح مادر جهان محلی هستند، گر چه کاملاً تحت حوزۀ اختیار پسر حکمران استاد قرار دارند. و این امر در مورد کلیۀ پیامآورانی که در یک جهان محلی عمل میکنند صدق میکند، چه آنها مستقیماً از ستاد مرکزی جهان سفر کنند، یا موقتاً در ارتباط با پدران کوکبه، حکمرانان سیستم، یا پرنسهای سیارهای عمل کنند. پیش از تمرکز کامل قدرت در دستان یک پسر آفریننده در هنگام ارتقاءِ او به عنوان حکمران مطلق جهانش، این پیامآوران جهانهای محلی تحت سرپرستی کلی قدمای ایامها عمل میکنند و در برابر نمایندۀ مقیمشان، اتحاد ایامها، به طور بلافصل مسئول هستند.
5- کاوشگران حاوی مأموریت هدایت نشده. هنگامی که سپاه ذخیرۀ پیامآوران منفرد بیش از حد عضوگیری میشود، از یکی از هفت مدیر عالی نیرو برای داوطلبان کاوشگری یک فراخوانی صادر میشود؛ و هیچگاه کمبود داوطلب وجود ندارد، زیرا آنها از اعزام شدن به صورت کاوشگران آزاد و بدون محدودیت شادمان میشوند، تا شور و شعفِ یافتنِ هستههای سازمان دهندۀ کرات و جهانهای جدید را تجربه کنند.
آنها اعزام میشوند تا نشانههایی را که توسط اندیشمندان فضایی قلمروها فراهم شده بررسی کنند. بدون شک الوهیتهای بهشت از وجود این سیستمهای کشف ناشدۀ انرژی فضا مطلع هستند، اما هرگز چنین اطلاعاتی را فاش نمیسازند. اگر پیامآوران منفرد این مراکز جدید سازمان دهندۀ انرژی را کشف و نقشه برداری نمیکردند، چنین پدیدههایی حتی از دید موجودات هوشمند قلمروهای مجاور مدتها مخفی باقی میماند. پیامآوران منفرد به عنوان یک طبقه نسبت به جاذبه بسیار حساس هستند؛ از این رو آنها گاهی اوقات میتوانند وجود محتمل سیارات بسیار کوچک تاریک را کشف کنند، همان کراتی که برای آزمایشات حیات به بهترین نحو انطباق یافتهاند.
این کاوشگرانِ پیامآور حاوی مأموریت هدایت نشده در جهان بنیادین گشت میزنند. آنها در گروههای کاوشگر اعزامی دائما به مناطق نقشه برداری نشدۀ تمامی فضای بیرونی میروند. بخش عمدۀ اطلاعاتی را که ما پیرامون رخدادها در قلمروهای فضای بیرونی داریم مدیون اکتشافات پیامآوران منفرد هستیم که اغلب با ستاره شناسان آسمانی کار و مطالعه میکنند.
6- سفیران و فرستادگان حاوی مأموریت ویژه. جهانهای محلی که در محدودۀ یک ابرجهان واقع شدهاند معمولاً سفیرانی را که از رستههای بومی فرزندیشان انتخاب شدهاند مبادله میکنند. اما برای اجتناب از تأخیر، مکرراً از پیامآوران منفرد تقاضا میشود که به عنوان سفیر از یک آفرینش محلی به دیگری بروند تا یک قلمرو را برای دیگری نمایندگی و تفسیر کنند. برای مثال: هنگامی که یک قلمرو به تازگی مسکونی شده کشف میشود، ممکن است معلوم شود آنقدر در فضای دوردستی قرار دارد که پیش از آن که یک سفیرِ در پوشش سرافیمی قرار گرفته بتواند به این جهان بسیار دور برسد مدت زمانی طولانی سپری خواهد شد. یک موجودِ در پوشش سرافیمی قرار گرفته ممکن نیست بتواند از سرعت 558٫840 مایل یورنشیا در یک ثانیه به وقت شما فراتر رود. ستارگان حجیم، جریانات مخالف، و کج راهها، و نیز جاذبههای مجاور همگی متمایل به کند کردن چنین سرعتی هستند، طوری که در یک سفر طولانی حد متوسط سرعت به حدود 550٫000 مایل در ثانیه خواهد رسید.
هنگامی که مشخص میشود که یک سفیر بومی برای رسیدن به یک جهان محلی بسیار دور به صدها سال نیاز خواهد داشت، اغلب از یک پیامآور منفرد تقاضا میشود که بلافاصله رهسپار آنجا شود تا به عنوان سفیر موقت عمل نماید. پیامآوران منفرد میتوانند در وقتی بسیار کوتاه بروند، نه مستقل از زمان و فضا همچون پیامآوران جاذبه، بلکه نزدیک به آن. آنها همچنین به عنوان فرستادگان حاوی مأموریت ویژه در شرایط دیگر خدمت میکنند.
7- آشکار کنندگان حقیقت. پیامآوران منفرد به مأموریت آشکار سازی حقیقت به عنوان بالاترین امانت رستۀ خود مینگرند. و آنها از ابرجهانها تا تک تک سیارات فضا گهگاه در این ظرفیت عمل میکنند. آنها مکرراً به کمیسیونهایی وصل میشوند که برای بسط آشکارسازی حقیقت برای کرات و سیستمها فرستاده میشوند.
هنگامی که استفاده از سرویس پخش یا مکانیسم بازتاب صلاح نیست، پیامآوران منفرد بالاترین نوع شخصیت کامل و مطمئن هستند که برای انتقال سریع پیامهای مهم و اضطراری در تمامی قلمروها موجود است. آنها در تنوع بیپایانی از مأموریتها برای کمک به موجودات روحی و مادی قلمروها خدمت میکنند، به ویژه در جایی که عنصر زمان مطرح است. از میان کلیۀ رستههایی که به خدمات حوزههای ابرجهان گمارده شدهاند، آنها بالاترین و همه فن حریفترین موجودات شخصیت یافته هستند که میتوانند به مقابله جویی با زمان و فضا بسیار نزدیک شوند.
برای جهان روحهایی به طور کامل تأمین شده است که از جاذبه برای مقاصد انتقال استفاده میکنند؛ آنها میتوانند هر زمان به هر جا بروند — بیدرنگ — اما آنها شخص نیستند. برخی دیگر از رهنوردان جاذبهای موجودات شخصی هستند، مثل پیامآوران جاذبه و ثبت کنندگان فرازنده، اما آنها برای سرپرستان ابرجهان و جهان محلی فراهم نیستند. کرات مملو از فرشتگان و انسانها و سایر موجودات بسیار شخصی هستند، اما آنها به واسطۀ زمان و فضا در محدودیت قرار دارند: حد سرعت برای بیشتر موجوداتِ در پوشش سرافیمی قرار نگرفته 186٫280 مایل در ثانیه به وقت شما در کرۀ شما است. مخلوقات بینابینی و برخی دیگران میتوانند به دو برابر این سرعت — 372٫560 مایل در ثانیه — دست یابند، و اغلب چنین میکنند، در حالی که سرافیمها و دیگران میتوانند فضا را در سه برابر این سرعت، در حدود 558٫840 مایل در ثانیه بپیمایند. با این وجود هیچ شخصیت انتقالی یا پیامآوری وجود ندارد که میان سرعتهای آنی پیمایشگران جاذبه و سرعتهای نسبتاً آهستۀ سرافیمها عمل نماید، به جز پیامآوران منفرد.
از این رو پیامآوران منفرد به طور کلی برای اعزام و سرویس در آن وضعیتهایی به کار گرفته میشوند که برای موفقیت در مأموریت شخصیت ضروری است، و اجتناب از اتلاف وقت، که موجب فرستادن هر نوع فوراً آمادۀ دیگر پیامآور شخصی میشود، مطلوب است. آنها تنها موجودات قطعاً شخصی شدهای هستند که میتوانند با جریانات ترکیبی جهانی جهان بزرگ هماهنگ شوند. سرعت آنها در پیمایش فضا بسته به تنوع زیادی از تأثیرات مختل کننده متغیر است، اما سابقۀ کار نشان میدهد که پیامآور همکار من در سفر برای انجام این مأموریت با سرعت 841٫621٫642٫000 مایل شما در ثانیه به وقت شما پیش رفت.
این کاملاً فراتر از توان من است که برای نوع مادی ذهن توضیح دهم که چگونه یک روح میتواند یک شخص واقعی باشد و در همان حال فضا را با چنین سرعتهای خارقالعادهای بپیماید. اما همین پیامآوران منفرد در واقع با این سرعتهای غیرقابل فهم به یورنشیا رفت و آمد میکنند. به راستی اگر به واسطۀ این واقعیت نبود تمامی نظام مدیریت جهانی از عنصر شخصی خود به اندازۀ زیاد محروم میگشت.
پیامآوران منفرد قادرند در سراسر مناطق دوردست فضا به عنوان خطوط اضطراری ارتباطی، قلمروهایی که در محدودۀ مدارهای تثبیت شدۀ جهان بزرگ نیستند، عمل نمایند. آنطور که ستاره شناسان یورنشیا مسافتهای نجومی را تخمین میزنند، چنین میشود که یک پیامآور، هنگامی که اینطور عمل مینماید، میتواند یک پیام را به یک پیامآور همتا که در حدود یکصد سال نوری با وی فاصله دارد انتقال دهد یا یک ارتعاش را از میان فضا به او بفرستد.
از میان هزاران موجود که در ادارۀ امور ابرجهان با ما همکاری میکنند، هیچیک در زمینۀ کمک عملی و یاری در صرفه جویی وقت مهمتر نیستند. در جهانهای فضا ما باید محدودیتهای زمان را به حساب آوریم؛ از این رو سرویس پیامآوران منفرد که به وسیلۀ امتیازات شخصی ارتباطیشان تا اندازهای مستقل از فضا هستند، و به واسطۀ سرعتهای خارقالعادۀ انتقالی خود تقریباً مستقل از زمان هستند، بسیار ارزشمند است.
من قادر نیستم برای انسانهای یورنشیا توضیح دهم که چگونه پیامآوران منفرد میتوانند بدون شکل باشند و با این وجود از شخصیتهای واقعی و مشخص برخوردار باشند. اگر چه آنها بدون آن شکلی هستند که به طور طبیعی با شخصیت مرتبط است، از یک حضور روحی برخوردارند که برای تمامی انواع بالاتر موجودات روحی قابل تشخیص است. پیامآوران منفرد تنها طبقه از موجودات هستند که به نظر میرسد تقریباً از کلیۀ مزیتهای یک روح بدون شکل که با کلیۀ امتیازات یک شخصیت تمام عیار همراه است برخوردار باشند. آنها اشخاص حقیقی هستند، و با این وجود تقریباً از کلیۀ ویژگیهای تجلی غیرشخصی روحی برخوردار هستند.
در هفت ابرجهان معمولاً — اما نه همیشه — هر چیز که به افزودن رهایی هر مخلوق از محدودیتهای زمان و فضا تمایل دارد به همان نسبت امتیازات شخصیتی را کاهش میدهد. پیامآوران منفرد نسبت به این قانون کلی یک استثنا هستند. آنها در فعالیتهای خود در کاربرد هر یک و کلیۀ راههای نامحدود تجلی روحی، سرویس الهی، کارکرد شخصی، و ارتباط کیهانی تقریباً محدودیتی ندارند. اگر شما میتوانستید این موجودات خارقالعاده را با دیدگاه تجربی من در ادارۀ جهان نظاره کنید، درک میکردید که اگر به خاطر همکاری متنوع آنها نبود چقدر هماهنگی امور ابرجهان دشوار میبود.
صرف نظر از این که چقدر جهان بسط یابد، احتمالاً هیچ پیامآور منفرد دیگری هیچگاه آفریده نخواهد شد. به تدریج که جهانها رشد میکنند، باید کار بسط یافتۀ مدیریت توسط انواع دیگر خادمان روحی و به وسیلۀ آن موجوداتی که منشأ در این آفرینشهای جدید دارند، مثل مخلوقات پسران خود مختار و ارواح مادر جهان محلی، به طور فزاینده به عهده گرفته شود.
به نظر میرسد پیامآوران منفرد برای تمامی انواع موجودات روحی هماهنگ کنندگان شخصیتها باشند. کارکرد آنها کمک میکند که کلیۀ شخصیتهای دنیای پهناور روحی همگن شوند. آنها به توسعۀ یک خود آگاهی برخوردار از هویت گروهی در کلیۀ موجودات روحی به قدر زیادی کمک میکنند. هر نوع موجود روحی توسط گروههای ویژۀ پیامآوران منفرد که برای فهم و ایجاد رابطۀ برادری با کلیۀ سایر انواع و رستههای به هر حال نامشابه توان چنین موجوداتی را شکوفا میکنند مورد خدمت واقع میشود.
پیامآوران منفرد چنان توانایی شگفتانگیزی برای هماهنگی کلیۀ انواع و اقسام شخصیتهای متناهی — حتی برقراری تماس با نظام ابسونایتِ فوق کنترل کنندگان جهان بنیادین — نشان میدهند که برخی از ما چنین میپنداریم که آفرینش این پیامآوران توسط روح بیکران با اعطای ذهن متعال - غائی توسط عامل مشترک به طریقی مربوط است.
هنگامی که یک پایانمند و یک شهروند بهشت در تثلیث دادن یک ”فرزند زمان و ابدیت“ با یکدیگر همکاری میکنند — کارکردی که شامل پتانسیلهای آشکار ناشدۀ ذهنی متعال - غائی میباشد — و هنگامی که چنین شخصیت طبقه بندی نشده به وایسجرینگتون اعزام میشود، یک پیامآور منفرد (یک پیامد شخصیتی مورد گمان نسبت به اعطای چنین ذهن ربانی) همیشه به عنوان نگاهبان - یار به چنین پسر مخلوق - تثلیث یافته گمارده میشود. این پیامآور پسر جدید سرنوشت را به کرۀ مأموریتش همراهی میکند و دیگر هیچگاه وایسجرینگتون را ترک نمیکند. هنگامی که یک پیامآور منفرد بدین نحو به سرنوشت یک فرزند زمان و ابدیت وصل میشود، برای ابد به سرپرستی یگانۀ آرشیتکتهای جهان بنیادین انتقال مییابد. ما نمیدانیم که آیندۀ چنین ارتباط خارقالعاده چه میتواند باشد. این شراکتهای شخصیتهای بینظیر برای اعصار به گرد آمدن در وایسجرینگتون ادامه دادهاند، اما حتی یک زوج تنها نیز از آنجا تاکنون بیرون نرفته است.
تعداد پیامآوران منفرد ثابت است، اما تثلیث یافتگی پسران سرنوشت ظاهراً یک تکنیک نامحدود است. از آنجا که یک پیامآور منفرد به هر پسر تثلیث یافتۀ سرنوشت وصل است، برای ما به نظر میرسد که زمانی در آیندۀ دور اندوختۀ پیامآوران به پایان خواهد رسید. چه کسی کار آنها را در جهان بزرگ به عهده خواهد گرفت؟ آیا سرویس آنها به واسطۀ یک رخداد جدید در میان ارواح الهام یافتۀ تثلیث به عهده گرفته خواهد شد؟ آیا جهان بزرگ در یک دورۀ دور بیشتر تقریباً توسط موجودات تثلیث منشأ اداره خواهد شد، حال آن که مخلوقات تک منشأ و دوگانه منشأ به قلمروهای فضای بیرونی تغییر مکان خواهند داد؟ اگر پیامآوران به سرویس سابق خود باز گردند، آیا این پسران سرنوشت آنها را همراهی خواهند کرد؟ آیا هنگامی که اندوختۀ پیامآوران منفرد به صورت نگاهبانان - یاران این فرزندان سرنوشت جذب شد، تثلیث یابیها میان پایانمندان و بهشتی - هاوناییها متوقف خواهد شد؟ آیا کلیۀ پیامآوران منفرد مؤثر ما در وایسجرینگتون متمرکز خواهند شد؟ آیا این شخصیتهای خارقالعادۀ روحی با این پسران تثلیث یافتۀ سرنوشت آشکار ناشده برای ابد مرتبط خواهند بود؟ ما به این واقعیت که این زوجهایی که در وایسجرینگتون جمع میشوند تحت سرپرستی منحصر به فرد آن موجودات توانمند اسرارآمیز، آرشیتکتهای جهان بنیادین، قرار دارند چه اهمیتی باید بدهیم؟ ما این سؤالات و بسیاری سؤالات مشابه را از خود و از رستههای بیشمار دیگر از موجودات آسمانی میپرسیم، اما پاسخها را نمیدانیم.
این کارکرد، به همراه بسیاری رخدادهای مشابه در مدیریت جهان به گونهای خطاناپذیر نشان میدهد که پرسنل جهان بزرگ، حتی پرسنل هاونا و بهشت، در هماهنگی با و در رابطه با تکامل عظیم انرژیها که اکنون در سرتاسر قلمروهای فضای بیرونی دارد صورت میگیرد دستخوش یک تجدید سازمان قطعی و مشخص هستند.
ما به این اعتقاد تمایل داریم که آیندۀ جاودان شاهد پدیدههای تکامل جهان خواهد بود که بسیار فراتر از تمامی آن چیزی خواهد بود که گذشتۀ جاودان تجربه کرده است. و ما چنین ماجراهای خارقالعادهای را با اشتیاق بسیار و انتظار پیوسته فزاینده، حتی همچون شما، پیش بینی میکنیم.
[عرضه شده توسط یک مشاور الهی از یوورسا.]
در یوورسا ما کلیۀ شخصیتها و موجودات آفریدگار مشترک را به سه بخش بزرگ تقسیم میکنیم: شخصیتهای بالاتر روح بیکران، سپاهیان پیامآور فضا، و ارواح خادم زمان، آن موجودات روحی که درگیر آموزش و خدمت به مخلوقات دارای ارادۀ طرح فرازگرایانۀ پیشرفت انسانی میباشند.
آن شخصیتهای بالاتر روح بیکران که در این روایات ذکر میشوند در هفت بخش در سرتاسر جهان بزرگ عمل میکنند:
1- پیامآوران منفرد.
2- سرپرستان مدار جهان.
3- مدیران سرشماری.
4- مددکاران شخصی روح بیکران.
5- بازرسان دستیار.
6- نگاهبانان مباشر.
7- راهنمایان فارغالتحصیلی.
پیامآوران منفرد، سرپرستان مدار، مدیران سرشماری، و مددکاران شخصی با داشتن عطایای خارقالعادۀ ضدجاذبه تعیین ویژگی میشوند. پیامآوران منفرد فاقد ستاد شناخته شدۀ عمومی هستند؛ آنها در جهان جهانها گشت میزنند. ستاد مرکزی سرپرستان مدار جهان و مدیران سرشماری در پایتختهای ابرجهانها قرار دارد. مددکاران شخصی روح بیکران در جزیرۀ مرکزی نور مستقر هستند. بازرسان دستیار و نگاهبانان مباشر به ترتیب در پایتختهای جهانهای محلی و در پایتختهای سیستمهای متشکل خود واقع شدهاند. راهنمایان فارغالتحصیلی ساکن جهان هاونا هستند و در کلیۀ یک میلیارد کرات آن عمل میکنند. بیشتر این شخصیتهای بالاتر در جهانهای محلی قرارگاههایی دارند، اما آنها به حکومتهای قلمروهای تکاملی به طور ارگانیک وصل نیستند.
از میان هفت طبقهای که این گروه را تشکیل میدهند، فقط پیامآوران منفرد و شاید مددکاران شخصی جهانِ جهانها را درمینوردند. پیامآوران منفرد از بهشت به بیرون مورد مواجهه واقع میشوند: از میان قلمروهای هاونا تا پایتختهای ابرجهانها و از آنجا از میان ناحیهها و جهانهای محلی، با بخشهای فرعیشان، و حتی تا کرات مسکونی. اگر چه پیامآوران منفرد به شخصیتهای بالاتر روح بیکران تعلق دارند، منشأ، طبیعت، و سرویس آنها در مقالۀ پیشین مورد بحث واقع شده است.
ممکن است چنین به نظر رسد که جریانات عظیم نیرویی فضا و حوزههای انرژی روحی به طور اتوماتیک عمل میکنند؛ ممکن است به نظر رسد که آنها بدون مانع یا بازدارندگی عمل میکنند، اما اینطور نیست. کلیۀ این سیستمهای شگفتانگیز انرژی تحت کنترل هستند؛ آنها تحت سرپرستی هوشمند قرار دارند. سرپرستان مدار جهان با قلمروهای صرفاً فیزیکی یا مادی انرژی — گسترۀ مدیران نیروی جهان — کاری ندارند، بلکه با حوزههای انرژی نسبی روحی و با آن مدارهای تغییر و تبدیل یافتهای که برای حفظ موجودات بسیار توسعه یافتۀ روحی و نوع مورانشیایی یا انتقالیِ مخلوقات هوشمند، هر دو، ضروری هستند. سرپرستان موجب به وجود آمدن حوزههای انرژی و فوق جوهر ربانیت نمیشوند، بلکه به طور کلی با کلیۀ قلمروهای بالاتر روحی زمان و ابدیت و با کلیۀ قلمروهای نسبی روحی که به حکومت اجزای تشکیل دهندۀ جهان بزرگ مربوط هستند سر و کار دارند. آنها تمامی چنین قلمروهای انرژی روحی را خارج از جزیرۀ بهشت سرپرستی نموده و تحت کنترل در میآورند.
سرپرستان مدار جهان آفرینش منحصر به فرد روح بیکران هستند، و صرفاً به عنوان کارگزاران عامل مشترک عمل میکنند. آنها در چهار رستۀ زیرین برای خدمت شخصیت یافتهاند:
1- سرپرستان عالی مدار.
2- سرپرستان دستیار مدار.
3- سرپرستان دوم مدار.
4- سرپرستان سوم مدار.
تعداد سرپرستان عالی هاوُنا و سرپرستان دستیار هفت ابرجهان کامل است؛ هیچ تعداد بیشتری از این رستهها آفریده نمیشوند. تعداد سرپرستان عالی هفت تن است و در کرات پیشگام هفت مدار هاونا استقرار یافتهاند. مدارهای هفت ابرجهان تحت سرپرستی یک گروه شگفتانگیز از هفت سرپرست دستیار هستند که ستاد مرکزیشان در هفت کرات بهشتی روح بیکران، کرات هفت مدیر عالی اجرایی، قرار دارد. آنها از اینجا مدارهای ابرجهانهای فضا را سرپرستی و هدایت میکنند.
در این کرات بهشتی روح، هفت سرپرست دستیار مدار و اولین رسته از مراکز عالی نیرو ارتباطی را صورت میدهند که تحت سرپرستی مدیران عالی اجرایی به هماهنگی زیر بهشتی کلیۀ مدارهای مادی و روحی که به هفت ابرجهان راه میبرند میانجامد.
سرپرستان دوم برای جهانهای محلی زمان و فضا در کرات ستاد مرکزی هر ابرجهان استقرار یافتهاند. ناحیههای اصلی و فرعی بخشهای اداری ابردولتها هستند اما در این امور سرپرستی انرژی روحی درگیر نیستند. من نمیدانم چه تعداد سرپرست دوم مدار در جهان بزرگ وجود دارد، اما در یوورسا 84٫691 تن از این موجودات وجود دارند. سرپرستان دوم هم اکنون در حال آفریده شدن هستند؛ آنها گهگاه در گروههای هفتاد نفره در کرات مدیران عالی اجرایی ظاهر میشوند. همینطور که ما ترتیب برقراری مدارهای جداگانۀ انرژی روحی و ارتباط نیرویی را برای جهانهای به تازگی در حال تکامل حوزۀ اختیارمان میدهیم آنها را با درخواست به دست میآوریم.
یک سرپرست سوم مدار در کرۀ ستاد مرکزی هر جهان محلی عمل میکند. آفرینش این رسته، مثل سرپرستان دوم، مداوم است. آنها در گروههای هفتصد نفره آفریده میشوند. آنها توسط قدمای ایامها به جهانهای محلی گمارده میشوند.
سرپرستان مدار برای تکالیف مشخصشان آفریده میشوند، و در گروههای مأموریت اولیۀ خویش برای ابد خدمت میکنند. آنها به طور تناوبی برای خدمت تعویض نمیشوند و از این رو پیرامون مشکلاتی که در قلمروهای مأموریت آغازینشان یافت میشوند به یک مطالعۀ طولانی مدت دست میزنند. برای مثال: سرپرست سوم شمارۀ 572٫842 مدار از هنگام پیدایش آغازین جهان محلی شما در سلوینگتون عمل کرده است، و او عضوی از پرسنل شخصی میکائیل نبادان میباشد.
سرپرستان مدار چه در جهانهای محلی عمل کنند و یا در جهانهای بالاتر، کلیۀ افراد مربوطه را در رابطه با کاربرد مدارهای مناسب برای رساندن کلیۀ پیامهای روحی و برای انتقال کلیۀ شخصیتها راهنمایی میکنند. این موجودات کارآمد در کارشان در زمینۀ سرپرستی مدار، تمامی عوامل، نیروها، و شخصیتها را در جهان جهانها به کار میگیرند. آنها ”شخصیتهای بالای روحی“ آشکار ناشدۀ ”کنترل مدار“ را به کار میگیرند و توسط کارکنان بیشماری که در بر گیرندۀ شخصیتهای روح بیکران هستند به گونهای توانمند یاری میشوند. اگر پرنس سیارهای یک کرۀ تکاملی بر علیه پدر جهانی و پسر قائم مقام او شورش کند، آنها هستند که آن کره را منزوی میکنند. آنها قادرند هر کرهای را از نوع بالاتر روحیِ مدارهای مشخص جهان خارج سازند، اما نمیتوانند جریانات مادی مدیران نیرو را خنثی سازند.
سرپرستان مدار جهان تا اندازهای همان رابطه را با مدارهای روحی دارند که مدیران نیروی جهان با مدارهای مادی دارا میباشند. این دو رسته مکمل هم هستند، و با هم سرپرستی کلیۀ مدارهای روحی و مادی را که توسط مخلوقات قابل کنترل و قابل دستکاری باشد به عهده دارند.
سرپرستان مدار نظارت مشخصی را پیرامون آن مدارهای ذهنی اعمال میکنند که به روح مربوطند، عمدتاً همانطور که مدیران نیرو اختیارات مشخصی را روی آن فازهای ذهنی که با انرژی فیزیکی — ذهن مکانیکی — مرتبط هستند دارا میباشند. به طور کلی کارکردهای هر رسته از طریق ارتباط با دیگری بسط مییابند، اما مدارهای ذهن خالص منوط به سرپرستی هیچیک نیستند. دو رسته همچنین همتراز نیز نیستند؛ سرپرستان مدار جهان در کلیۀ تلاشهای چندگانهشان تابع هفت مدیر عالی نیرو و تابعین آنها هستند.
در حالی که سرپرستان مدار در محدودۀ رستههای مربوطهشان به طور کامل شبیه هم هستند، همگی افرادی بارز هستند. آنها به راستی موجوداتی شخصی هستند، اما یک نوع شخصیتِ غیر از پدر اعطا شده دارند که در تمامی وجود جهانی در هیچ نوع دیگر از مخلوقات مورد مواجهه واقع نمیشود.
اگر چه همینطور که شما به سوی درون به سمت بهشت سفر میکنید آنها را خواهید شناخت و با آنها آشنا خواهید شد، هیچ روابط شخصی با آنها نخواهید داشت. آنها سرپرستان مدار هستند، و اکیداً و به گونهای مؤثر به کار خود میپردازند. آنها صرفاً با آن شخصیتها و موجوداتی سر و کار دارند که سرپرستی آن فعالیتهایی را که به مدارهای تحت سرپرستی آنها مربوطند به عهده دارند.
به رغم این که ذهن کیهانیِ هوشمندی جهانی از حضور و مکان کلیۀ مخلوقات اندیشمند مطلع است، در جهان جهانها یک روش مستقل شمارش کلیۀ مخلوقات دارای اراده مشغول به کار است.
مدیران سرشماری یک آفرینش ویژه و کامل روح بیکران هستند، و در تعدادی وجود دارند که برای ما ناشناخته است. آنها طوری آفریده شدهاند که بتوانند با تکنیک بازتاب ابرجهانها هماهنگی کامل داشته باشند، در حالی که در همان حال آنها نسبت به ارادۀ هوشمند شخصاً حساس و واکنشمند هستند. این مدیران، توسط تکنیکی که کاملاً فهم نمیشود از تولد اراده در هر بخش از جهان بزرگ فوراً آگاه میشوند. از این رو آنها همیشه شایستهاند که تعداد، سرشت، و جای کلیۀ مخلوقات دارای اراده را در هر بخش از آفرینش مرکزی و هفت ابرجهان به ما بدهند. اما آنها در بهشت عمل نمیکنند؛ در آنجا نیازی به آنها وجود ندارد. در بهشت دانش ذاتی است؛ الوهیتها همه چیز را میدانند.
هفت مدیر سرشماری در هاونا عمل میکنند، و هر یک در کرۀ پیشگام هر مدار هاونا استقرار یافته است. به جز این هفت تن و ذخیرههای این رسته در کرات بهشتی روح، کلیۀ مدیران سرشماری تحت حوزۀ اختیار قدمای ایامها عمل میکنند.
یک مدیر سرشماری سرپرستی ستاد مرکزی هر ابرجهان را به عهده دارد، در حالی که هزاران هزار نفر تحت فرمان چنین مدیر رئیسی، یکی در پایتخت هر جهان محلی، میباشند. کلیۀ شخصیتهای این رسته برابرند، به جز آنهایی که در کرات پیشگام هاونا هستند و رئیسان هفت ابرجهان.
در ابرجهان هفتم یکصد هزار مدیر سرشماری وجود دارد. و این عدد تماماً شامل آنهایی میشود که به جهانهای محلی قابل گماردن هستند؛ این شامل پرسنل شخصی یوسِیشیا، رئیس تمامی مدیران اروانتان در ابرجهان، نمیشود. یوسِیشیا مثل سایر رئیسان ابرجهان مستقیماً درگیر ثبت نام ارادۀ هوشمند نیست. او صرفاً با تابعین خود که در جهانهای اروانتان ساکنند سر و کار دارد؛ از این رو او در ازای گزارشات آنها که از پایتختهای آفرینشهای محلی میآیند به عنوان یک شخصیت بلند پایۀ تامالاختیار عمل میکند.
گهگاه ثبتگران رسمی از یوورسا وضعیت ابرجهان را، آنطور که به واسطۀ ثبت وقایع در شخصیت یوسِیشیا و روی آن نشان داده میشود، در اسنادشان ثبت میکنند. چنین اطلاعات سرشماری جزو یافتههای بومی ابرجهانها است؛ این گزارشات نه به هاونا منتقل میشوند و نه به بهشت.
مدیران سرشماری با موجودات بشری — همچون سایر مخلوقات دارای اراده — فقط تا حد ثبت واقعیتِ کارکرد اراده سر و کار دارند. آنها با تاریخچۀ زندگی شما و کردههای آن سر و کار ندارند؛ آنها به هیچ وجه شخصیتهای ثبت کننده نیستند. مدیر سرشماری نبادان، شمارۀ 81٫412 از اروانتان که اکنون در سلوینگتون ساکن است، در همین لحظه شخصاً از وجود زندۀ شما اینجا در یورنشیا آگاه و باخبر است؛ و در لحظهای که کارکرد شما به عنوان یک مخلوق دارای اراده متوقف شود اسناد تأیید مرگ شما را نشان میدهد.
هنگامی که اولین عمل اراده به انجام میرسد مدیران سرشماری وجود یک مخلوق جدید دارای اراده را ثبت میکنند؛ هنگامی که آخرین عمل ارادی صورت مییابد آنها مرگ یک مخلوق دارای اراده را نشان میدهند. پدیداری جزئی اراده که در واکنشهای برخی از حیوانات بالاتر مشاهده میشود به حوزۀ مدیران سرشماری تعلق ندارد. آنها شمارش هیچ چیز به جز مخلوقات با ارادۀ با حسن نیت را نگاه نمیدارند، و نسبت به هیچ چیز جز کارکرد اراده واکنش نشان نمیدهند. ما نمیدانیم که آنها دقیقاً چگونه کارکرد اراده را ثبت میکنند.
این موجودات همیشه مدیران سرشماری بودهاند و همیشه خواهند بود. آنها در هر بخش دیگر از کار جهان نسبتاً بیفایده میباشند. اما آنها در کارکرد خطاناپذیر هستند؛ آنها هرگز خطا نمیکنند، و دروغپردازی نیز نمیکنند. و به رغم قدرتهای اعجابآور و امتیازات باور نکردنیشان، آنها شخص هستند؛ آنها از حضور روحی و شکل قابل شناخت برخوردارند.
ما هیچ شناخت معتبری از زمان یا شیوۀ آفرینش مددکاران شخصی نداریم. تعداد آنها باید بیشمار باشد، اما در یوورسا ثبت نشده است. از استنتاجات محافظهکارانۀ مبتنی بر شناخت ما از کار آنها، من به جرأت میتوانم تخمین بزنم که تعداد آنها به بالای تریلیونها تن بالغ میشود. ما بر این عقیده هستیم که روح بیکران از نظر عددی محدودیتی در آفرینش این مددکاران شخصی ندارد.
مددکاران شخصی روح بیکران برای یاری منحصر به فرد حضور بهشتی سومین شخص الوهیت وجود دارند. اگر چه آنها مستقیماً به روح بیکران وصل هستند و در بهشت واقع شدهاند، به اقصی نقاط آفرینش پس و پیش میروند. هر جا که مدارهای آفریدگار مشترک امتداد یابد، این مددکاران شخصی به منظور اجرای فرمان روح بیکران ممکن است ظاهر شوند. آنها کمابیش مثل پیامآوران منفرد فضا را درمینوردند اما همچون پیامآوران شخص نیستند.
مددکاران شخصی همگی برابر و یکسان هستند؛ آنها هیچ تمایز فردی از خود نشان نمیدهند. اگر چه عامل مشترک به صورت شخصیتهای راستین به آنها مینگرد، برای دیگران دشوار است که آنها را به عنوان اشخاص واقعی ملاحظه کنند. آنها برای سایر موجودات روحی یک حضور روحی را متجلی نمیسازند. موجودات تثلیث منشأ همیشه از نزدیکیِ این مددکاران آگاه هستند؛ اما ما یک حضور شخصیتی را تشخیص نمیدهیم. فقدان چنین حضور - شکلی بدون شک آنها را برای سومین شخص الوهیت قابل استفادهتر میسازد.
از میان کلیۀ رستههای آشکار ناشدۀ موجودات روحی که منشأ در روح بیکران دارند، مددکاران شخصی تقریباً تنها کسانی هستند که شما در صعود درونی خود به بهشت با آنها مواجه نخواهید شد.
هفت مدیر عالی اجرایی، در هفت کرات بهشتی روح بیکران، به عنوان هیئت سرپرستی ابرمدیران برای هفت ابرجهان به صورت جمعی عمل مینمایند. بازرسان دستیار تجسم شخصی اتوریتۀ مدیران عالی اجرایی برای جهانهای محلی زمان و فضا هستند. این ناظران والای امور آفرینشهای محلی اولاد مشترک روح بیکران و هفت روح استاد بهشت هستند. در ایام نزدیک ابدیت هفتصد هزار تن از آنها شخصیت یافتند، و سپاه ذخیرۀ آنها در بهشت اقامت دارد.
بازرسان دستیار تحت سرپرستی مستقیم هفت مدیر عالی اجرایی کار میکنند، و نمایندگان شخصی و قدرتمند آنها برای جهانهای محلی زمان و فضا هستند. در کرۀ ستاد مرکزی هر آفرینش محلی یک بازرس ساکن است و یک دستیار نزدیکِ اتحاد ایامهای ساکن آنجا میباشد.
بازرسان دستیار فقط از تابعین خویش، نگاهبانان مباشر، که در پایتختهای سیستمهای محلی کرات مسکونی ساکنند گزارش و پیشنهاد دریافت میکنند، در حالی که فقط به مافوق بلافصل خویش، مدیر عالی اجرایی ابرجهان مربوطه، گزارش میدهند.
نگاهبانان مباشر شخصیتهای هماهنگ کننده و نمایندگان رابط هفت مدیر عالی اجرایی هستند. آنها توسط روح بیکران در بهشت شخصیت یافتند و برای مقاصد مشخص مأموریت خود آفریده شدند. تعداد آنها ثابت است، و دقیقاً هفت میلیارد تن از آنها وجود دارند.
کمابیش همانطور که یک بازرس دستیار هفت مدیر عالی اجرایی را برای تمامی یک جهان محلی نمایندگی میکند، در هر یک از ده هزار سیستم آن آفرینش محلی نیز یک نگاهبان مباشر وجود دارد، که به عنوان نمایندۀ مستقیم هیئت دور دست و عالی فوق کنترل برای امور کلیۀ هفت ابرجهان عمل میکند. نگاهبانانی که در دولتهای سیستمهای محلی اروانتان مشغول به کارند تحت اتوریتۀ مستقیم مدیر عالی اجرایی شمارۀ هفت، هماهنگ کنندۀ ابرجهان هفتم، عمل میکنند. اما کلیۀ نگاهبانانی که در یک جهان محلی در مأموریت هستند در سازمان اداری خود تحت فرمان بازرس دستیار ساکن ستاد مرکزی جهان میباشند.
در محدودۀ یک آفرینش محلی نگاهبانان مباشر به صورت نوبتی خدمت میکنند، و از یک سیستم به سیستم دیگر انتقال مییابند. آنها معمولاً هر هزار سال به وقت جهان محلی تعویض میشوند. آنها در زمرۀ والامرتبهترین شخصیتهای ساکن پایتخت یک سیستم میباشند، اما آنها در بحث و بررسیهای مربوط به امور سیستم هرگز شرکت نمیکنند. در سیستمهای محلی آنها به عنوان سرپرستان مسئول بیست و چهار مدیری که از کرات تکاملی میآیند خدمت میکنند، اما در غیر این صورت، انسانهای فراز یابنده تماس اندکی با آنها دارند. نگاهبانان تقریباً به طور منحصر به فرد درگیر مطلع نگاه داشتن کامل بازرس دستیار جهانشان در کلیۀ اموری که به رفاه و وضعیت سیستمهای تحت مأموریتشان مربوط است میباشند.
نگاهبانان مباشر و بازرسان دستیار از طریق ستاد مرکزی یک ابرجهان به مدیران عالی اجرایی گزارش نمیدهند. آنها فقط در برابر مدیر عالی اجرایی ابرجهان مربوطه مسئول هستند؛ فعالیتهای آنها از حکومت قدمای ایامها متمایز است.
مدیران عالی اجرایی، بازرسان دستیار، و نگاهبانان مباشر، به همراه آمنیافیمها و یک گروه از شخصیتهای آشکار ناشده یک سیستم مؤثر، مستقیم، متمرکز، اما پهناور از هماهنگی مشورتی و اداریِ تمامی جهان بزرگِ چیزها و موجودات را تشکیل میدهند.
راهنمایان فارغالتحصیلی، به عنوان یک گروه، دانشگاه بالای تعلیم تکنیکی و آموزش معنوی را که برای دستیابی انسانی به هدف اعصار بسیار ضروری است برپا و اداره میکنند. این هدف عبارت است از خداوند، آرامش، و سپس جاودانگیِ خدمت کامل شده. این موجودات بسیار شخصی نامشان را از طبیعت و هدف کارشان میگیرند. آنها به گونهای منحصر به فرد به کارهای هدایت فارغالتحصیلان انسانی از ابرجهانهای زمان از طریق درس تعلیمی و آموزشی هاونا که برای آماده ساختن رهنوردان فراز یابنده برای پذیرش به بهشت و سپاه نهایت در نظر گرفته شده تخصیص یافتهاند.
برای من قدغن نشده که پیرامون کار این راهنمایان فارغالتحصیلی به شما بگویم، اما این کار آنقدر فوق روحی است که من از این که بتوانم برداشتی از فعالیتهای چندگانۀ آنها را برای ذهن مادی به قدر مکفی توصیف کنم نومید هستم. در کرات قصر، بعد از این که دامنۀ دید شما گسترش یافت و شما از قید و بندهای قابل مقایسۀ مادی رهایی یافتید، میتوانید شروع به فهم معنی آن واقعیتهایی کنید که ”چشم نمیتواند ببیند یا گوش نمیتواند بشنود، و هرگز به درک اذهان بشری خطور نکرده است.“ حتی آن چیزهایی که ”خداوند برای آنهایی که چنین حقایق جاودانه را دوست دارند آماده ساخته است.“ دامنه دید و درک معنوی شما همیشه چنان محدود نخواهد بود.
راهنمایان فارغالتحصیلی درگیر هدایت رهنوردان زمان از میان هفت مدار کرات هاونا هستند. راهنمایی که به دنبال ورود شما به کرۀ دریافتی مدار بیرونی هاونا به شما خوشامد میگوید طی تمامی دوران زندگانی شما در مدارهای بهشتی با شما باقی خواهد ماند. اگر چه شما در طول اقامت موقتتان در یک میلیارد کره با شخصیتهای بیشمار دیگر معاشرت خواهید کرد، راهنمای فارغالتحصیلی شما تا پایان پیشرفتتان در هاونا شما را دنبال خواهد نمود و شاهد ورود شما به خواب نهایی زمان، خواب انتقالی ابدیت به هدف بهشت خواهد بود، جایی که به دنبال بیداری، یار بهشتی که به شما تخصیص داده شده به شما خوشامد خواهد گفت، و شاید تا وقتی که به عضویت سپاه انسانی نهایت درآیید با شما باقی بماند.
تعداد راهنمایان فارغالتحصیلی فراتر از توان درک اذهان بشری است، و آنها به پدیداری ادامه میدهند. منشأ آنها تا اندازهای اسرارآمیز است. آنها برای ابد وجود نداشتهاند؛ آنها بنا بر احتیاج به گونهای اسرارآمیز پدیدار میشوند. تا آن روزگار دور دست که اولین رهنورد انسانی تمامی دوران به نوار بیرونی آفرینش مرکزی راه پیدا نمود در تمامی قلمروهای جهان مرکزی هیچ تاریخچهای پیرامون یک راهنمای فارغالتحصیلی وجود ندارد. در لحظهای که او به کرۀ پیشگام مدار بیرونی رسید، با خوشامدگوییهای دوستانۀ مَلوُریان، اولین راهنمای فارغالتحصیلی و اکنون رئیس شورای عالی آنها و مدیر سازمان عظیم آموزشی آنها، مواجه شد.
در اسناد بهشتی هاونا، در بخشی که ”راهنمایان فارغالتحصیلی“ نامیده شده است، این نوشتۀ نخستین به چشم میخورد:
”و مَلوُریان، اولین موجود از این رسته، به رهنورد کاشف هاونا خوشامد گفت و او را راهنمایی کرد، و از مدارهای بیرونی تجربۀ آغازین گام به گام و مدار به مدار با او همراهی نمود، تا این که او در حضور عینی منبع و فرجام تمامی شخصیتها ایستاد، و متعاقباً از آستانۀ ابدیت به بهشت عبور نمود.“
در آن زمان بسیار دور من به خدمت قدمای ایامها در یوورسا وصل بودم، و ما همگی به واسطۀ این اطمینان خاطر شادمانی کردیم که سرانجام رهنوردان ابرجهان ما به هاوُنا میرسند. برای اعصار به ما آموزش داده شده بود که مخلوقات تکاملی فضا به بهشت دست مییابند، و هنگامی که اولین رهنورد عملاً از راه رسید شور و شعفِ تمامی دوران پهنههای آسمانی را فرا گرفت.
نام این رهنورد کاشف هاونا گرندفاندا است، و او از سیارۀ 341 از سیستم 84 در کوکبۀ 62 از جهان محلی 1131 که در ابرجهان شمارۀ یک واقع شده است آمد. ورود او نشانهای برای برقراری سرویس پخش خبری جهان جهانها بود. تا آن هنگام فقط پخشهای خبری ابرجهانها و جهانهای محلی مشغول به کار بودند، اما اعلام ورود گرندفاندا به دروازههای هاونا از افتتاح ”گزارشهای فضایی جلال“ خبر میداد، و به این علت چنین نامیده شده بود که اولین پخش خبری جهان ورود هاوناییِ اولین موجودات تکاملی را که به هدف وجود فرازگرایانه دست یافتند گزارش میداد.
راهنمایان فارغالتحصیلی هرگز کرات هاونا را ترک نمیکنند؛ آنها وقف خدمت به رهنوردان فارغالتحصیلی زمان و فضا هستند. و اگر شما طرح قطعی و تماماً کامل شدهای را که برای انجام بقا و صعود شما طراحی شده رد نکنید روزی این موجودات والا را به طور رو در رو خواهید دید.
اگر چه تکامل روش جهان مرکزی نیست، ما باور داریم که راهنمایان فارغالتحصیلی اعضای کامل شده یا با تجربهتر رستۀ دیگری از مخلوقات جهان مرکزی، سرویتالهای هاونا، میباشند. راهنمایان فارغالتحصیلی چنان گسترهای از دلسوزی و چنان ظرفیتی برای فهم مخلوقات فراز یابنده نشان میدهند که ما معتقدیم آنها این فرهنگ را از طریق خدمت واقعی در قلمروهای ابرجهان به عنوان سرویتالهای هاونای وابسته به خدمت جهانی به دست آوردهاند. اگر این دیدگاه درست نیست، پس چگونه ما میتوانیم ناپدیدی مداوم سرویتالهای ارشد یا با تجربهتر را توجیه نماییم؟
یک سرویتال برای مأموریت در ابرجهان مدتی طولانی از هاونا غایب خواهد بود. او که پیش از آن در چنین مأموریتهای بسیاری بوده است، به منزلگاه باز خواهد گشت، از امتیاز ”تماس شخصی“ با مرکز درخشش بهشت برخوردار خواهد شد، توسط اشخاص نورانی پذیرفته میشود، و از دید همتاهای روحی خود محو خواهد گشت، و دیگر هرگز در میان همنوعان خود از نو ظاهر نخواهد گشت.
یک سرویتال هاونا به دنبال بازگشت از خدمت ابرجهان ممکن است از پذیرشهای بیشمار الهی بهرهمند گردد و از آنجا صرفاً یک سرویتال ستوده بیرون آید. تجربه نمودن پذیرش نورانی لزوماً نشانگر این نیست که سرویتال باید به یک راهنمای فارغالتحصیلی دگرگون شود، اما تقریباً یک چهارم از آنهایی که به پذیرش الهی دست مییابند هرگز به سرویس قلمروها باز نمیگردند.
در اسناد ملکوت تسلسلی همچون این مندرجات پدیدار است:
”و سِرویتال شمارۀ 842٫842٫682٫846٫782 از هاونا به نام سودنا از خدمت ابرجهان از راه رسید، در بهشت مورد استقبال واقع شد، پدر را شناخت، در احاطۀ الهی قرار گرفت، و ناپدید گشت.“
هنگامی که چنین نگاشتهای در اسناد ظاهر میشود، دوران کاری چنین سرویتالی بسته میشود. اما درست در سه لحظه (اندکی کمتر از سه روز به وقت شما) یک راهنمای فارغالتحصیلی تازه متولد شده ”به طور خود به خودی“ در مدار بیرونی جهان هاونا ظاهر میشود. و تعداد راهنمایان فارغالتحصیلی، با احتساب اندکی تفاوت، اگر چه بدون شک کسانی هستند که در حال گذار هستند، دقیقاً برابر با تعداد سرویتالهای ناپدید شده است.
دلیل اضافهای برای این پندار وجود دارد که راهنمایان فارغالتحصیلی سرویتالهای تکامل یافتۀ هاونا هستند، و این تمایل راسخ این راهنمایان و سرویتالهای مربوط به آنها است که چنین ضمیمههای خارقالعادهای را شکل میدهد. شیوهای که به واسطۀ آن این رستۀ به ظاهر جداگانه از موجودات یکدیگر را درک میکنند و برای یکدیگر دلسوزی میکنند کاملاً غیرقابل توضیح است. نظاره کردن دلبستگی متقابل آنها طراوت بخش و الهام برانگیز است.
هفت روح استاد و هفت مدیر عالی مربوطۀ نیرو به ترتیب اندوختگاه شخصی پتانسیل ذهنی و پتانسیل نیروییِ ایزد متعال هستند که او هنوز شخصاً به کار نمیاندازد. و هنگامی که این دستیاران بهشتی برای آفرینش سرویتالهای هاونا تشریک مساعی میکنند، دومیها به طور ذاتی درگیر برخی از فازهای تعالیت میشوند. از این رو سرویتالهای هاونا در واقع یک بازتاب برخی شخصیتهای تکاملی قلمروهای زمان و فضا در جهان کامل مرکزی هستند که در هنگام دگرگونی و آفرینش مجدد یک سرویتال تماماً آشکار میشود. ما باور داریم که این دگرگونی در پاسخ به خواست روح بیکران به وقوع میپیوندد، و بدون شک به نمایندگی از متعال عمل میکند. راهنمایان فارغالتحصیلی توسط ایزد متعال آفریده نمیشوند، اما ما همگی حدس میزنیم که الوهیت تجربی با آن کارکردهایی که این موجودات را به وجود میآورد به طریقی مربوط است.
هاونایی که اکنون توسط انسانهای فراز یابنده درنوردیده میشود از بسیاری جهات از جهان مرکزی که پیش از ایام گرندفاندا بود متفاوت است. ورود فراز یابندگان انسانی در مدارهای هاونا سرآغاز تغییراتی همه جانبه در سازمان آفرینش مرکزی و الهی بود، تغییراتی که بدون شک توسط ایزد متعال — خدای مخلوقات تکاملی — در پاسخ به ورود اولین فرزند از فرزندان تجربی او که از هفت ابرجهان هستند آغاز شد. پدیداری راهنمایان فارغالتحصیلی، به همراه آفرینش سوپرنافیمهای ردۀ سوم، نشانگر این کارکردهای خدای متعال است.
[عرضه شده توسط یک مشاور الهی از یوورسا.]
در خانوادۀ روح بیکران، سپاهیان پیامآور فضا در ردۀ میانی رتبهبندی شدهاند. این موجودات چند هنره میان شخصیتهای بالاتر و ارواح خادم به صورت حلقات وصل کننده عمل میکنند. سپاهیان پیامآور شامل رستههای زیرین موجودات آسمانی هستند:
1- سرویتالهای هاوُنا.
2- آشتی دهندگان جهانی.
3- مشاوران تکنیکی.
4- نگاهدارندگان نگارشات در بهشت.
5- نگارشگران آسمانی.
6- یاران مورانشیا.
7- یاران بهشت.
از میان هفت گروهی که شمارش شدند، تنها سه تا — سرویتالها، آشتی دهندگان، و یاران مورانشیا — به این صورت آفریده شدهاند. چهارتای باقیمانده سطوح کمال رستههای فرشتگان را نمایندگی میکنند. مطابق طبیعت ذاتی و مرتبت دست یافته شده، سپاهیان پیامآور به طرق گوناگون در جهان جهانها خدمت میکنند، اما همیشه تحت سرپرستی آنهایی که در قلمروهای مأموریتشان حکومت میکنند.
این ”مخلوقات بینابینی“ جهان مرکزی گر چه سرویتالها نام یافتهاند، به مفهوم دون گونۀ کلام به هیچ وجه خدمتگزار نیستند. در دنیای روحی چیزی به عنوان کار دون پایه وجود ندارد؛ کلیه خدمات مقدس و وجدآور هستند؛ و رستههای بالاتر موجودات نیز به رستههای پایینتر وجود به دیدۀ تحقیر نمینگرند.
سرویتالهای هاونا کار مشترک خلاق هفت روح استاد و همکارانشان، هفت مدیر عالی نیرو، میباشند. این تشریک مساعی خلاق برای لیست طولانی بازتولیدهای حاوی ردهبندی دوگانه در جهانهای تکاملی به الگو شدن بسیار نزدیک میشود، و از آفرینش یک ستارۀ تابان و بامداد به وسیلۀ یک ارتباط میان پسر آفریننده و روح آفرینشگر تا تولید مثلهای جنسی در کراتی نظیر یورنشیا امتداد مییابد.
تعداد سرویتالها اعجابآور است، و پیوسته تعداد بیشتری در حال آفریده شدن هستند. آنها به دنبال گردهمایی ارواح استاد و مدیران عالی نیرو در منطقۀ مشترکشان در ناحیۀ دور شمالی بهشت در گروههای یکهزار نفره در لحظۀ سوم ظاهر میشوند. نوع هر چهارمین سرویتال نسبت به دیگران بیشتر فیزیکی است؛ بدین معنی که از میان هر هزار تن، ظاهراً هفتصد و پنجاه تن به نوع روحی شباهت دارند، اما طبیعت دویست و پنجاه تن نیمه فیزیکی است. این مخلوقات چهارم تا اندازهای در زمرۀ موجودات مادی هستند (مادی از نقطه نظر هاونا)، و بیش از ارواح استاد به مدیران فیزیکی نیرو شباهت دارند.
موجود روحی در روابط شخصیتی بر موجود مادی چیره است، با این که اکنون در یورنشیا چنین به نظر نمیرسد؛ و در تولید سرویتالهای هاونا قانون استیلای روحی غالب است؛ نسبت تثبیت شده سه موجود روحی به ازای یک موجود نیمه فیزیکی است.
سرویتالهای به تازگی آفریده شده، به همراه راهنمایان فارغالتحصیلیِ به تازگی پدیدار شده، همگی از میان آن کلاسهای آموزشی عبور میکنند که راهنمایان ارشد در هر یک از هفت مدار هاونا مداوماً برگزار میکنند. سرویتالها سپس به فعالیتهایی گمارده میشوند که به بهترین نحو برای آنها انطباق یافتهاند، و چون آنها از دو نوع هستند — روحی و نیمه فیزیکی — برای دامنۀ کارهایی که این موجودات چند هنره میتوانند انجام دهند محدودیتهای اندکی وجود دارد. گروههای بالاتر یا روحی به خدمات پدر، پسر، و روح، و به کار هفت روح استاد به طور انتخابی گمارده شدهاند. آنها گاه به گاه در تعداد زیاد اعزام میشوند تا در کرات مطالعاتی که به دور کرات ستاد مرکزی هفت ابرجهان میگردند خدمت کنند، کراتی که به آموزش نهایی و پرورش معنوی روانهای فراز یابندۀ زمان که برای پیشروی به مدارهای هاونا در حال کسب آمادگی هستند تخصیص یافتهاند. در یاری رساندن و آموزش رستههای گوناگون مخلوقات فراز یابندهای که به هاونا دست یافتهاند و در پی رسیدن به بهشت میباشند سرویتالهای روحی و همیاران بیشتر فیزیکی آنها هر دو همچنین به عنوان دستیاران و همکاران راهنمایان فارغالتحصیلی تعیین شدهاند.
سرویتالهای هاونا و راهنمایان فارغالتحصیلی یک وقف متعالی به کارشان و یک عاطفۀ متأثر کننده برای یکدیگر را نشان میدهند، عاطفهای که گرچه معنوی است، شما فقط از طریق مقایسه با پدیدۀ مهر بشری میتوانید آن را بفهمید. در جدایی سرویتالها از راهنمایان تأثر الهی وجود دارد، طوری که هنگام اعزام سرویتالها به مأموریتهایی در فراسوی مرزهای جهان مرکزی اغلب رخ میدهد؛ اما آنها با شادی میروند و نه با اندوه. شادی رضایتبخشِ وظیفۀ والا احساس چیرۀ موجودات روحی میباشد. در شرایط آگاهی نسبت به وظیفۀ الهی که صادقانه اجرا میشود اندوه نمیتواند وجود داشته باشد. و آنگاه که روان فراز یابندۀ انسان در پیشگاه قاضی متعال میایستد، تصمیم حاوی اهمیت جاودانه از طریق موفقیتهای مادی یا دستاوردهای کمی تعیین نخواهد شد. حکمی که در دادگاههای والا طنین خواهد افکند چنین اعلام میدارد: ”خوب انجام دادی، ای خادم نیک و صدیق؛ تو در زمینۀ تعدادی کارهای ضروری صادق بودهای؛ تو فرمانروای واقعیات جهان خواهی گشت.“
در سرویس ابرجهان، سرویتالهای هاوُنا همیشه به آن حوزهای گمارده میشوند که تحت سرپرستی روح استادی که به طور کلی و در زمینۀ امتیازات ویژۀ روحی از همه بیشتر شبیه او هستند قرار دارد. آنها فقط در کرات آموزشی که پایتختهای هفت ابرجهان را احاطه کردهاند خدمت میکنند، و آخرین گزارش یوورسا نشان میدهد که تقریباً 138 میلیارد سرویتال در 490 قمر آن در حال خدمت بودهاند. آنها در رابطه با کار این کرات آموزشی که ابر دانشگاههای ابرجهان اروانتان را در خود جای میدهند درگیر تنوع بیپایانی از فعالیتها هستند. آنها در اینجا یاران شما هستند؛ آنها از دورۀ بعدی زندگانی شما به پایین آمدهاند تا شما را مطالعه کنند و شما را با واقعیت و قطعیتِ فارغالتحصیلی نهایی شما از جهانهای زمان و حرکت شما را به سوی قلمروهای ابدیت الهام بخشند. و سرویتالها در این تماسها آن تجربۀ مقدماتی خدمت به مخلوقات در حال فراز زمان را که برای کار متعاقبشان در مدارهای هاونا به عنوان دستیاران راهنمایان فارغالتحصیلی یا — به عنوان سرویتالهای به دنیای بعد منتقل شده — به عنوان خود راهنمایان فارغالتحصیلی، بسیار سودمند است به دست میآورند.
برای هر سرویتال هاونا که آفریده میشود، هفت آشتی دهندۀ جهانی به وجود آورده میشود، یکی در هر ابرجهان. این کارکرد خلاق در بر گیرندۀ یک تکنیک مشخص پاسخ واکنشمند ابرجهان به کارهایی است که در بهشت صورت میگیرند.
هفت بازتاب هفت روح استاد در کرات ستاد مرکزی هفت ابرجهان عمل میکنند. توصیف طبیعت این ارواح بازتابگر برای اذهان مادی دشوار است. آنها شخصیتهای واقعی هستند؛ با این وجود هر عضو از یک گروه ابرجهان کاملاً منعکس کنندۀ تنها یکی از هفت روح استاد میباشد. و هر بار که ارواح استاد به منظور آفریدن یک گروه از سرویتالهای هاونا خود را به مدیران نیرو مربوط میسازند، به طور همزمان یک تمرکز کانونی روی یکی از ارواح بازتابگر در هر یک از گروههای ابرجهان رخ میدهد، و یک تعداد برابر از آشتی دهندگان جهانی در کرات ستاد مرکزی ابر آفرینشها فوراً و به طور تمام و کمال ظاهر میشوند. اگر در آفرینش سرویتالها، روح استاد شمارۀ هفت پیشقدم شود، تنها ارواح بازتابگر رستۀ هفتم با آشتی دهندگان باردار میشود؛ و همزمان با آفرینش یک هزار تن از سرویتالهای اروانتان گونه، یک هزار تن از رستۀ هفتم آشتی دهندگان در پایتخت هر ابرجهان پدیدار میشوند. از میان این رخدادها، که منعکس کنندۀ طبیعت هفتگانۀ ارواح استاد هستند، هفت رستۀ آفریده شده از آشتی دهندگانی که در هر ابرجهان خدمت میکنند به وجود میآیند.
آشتی دهندگانی که از مرتبت پیش بهشتی برخوردارند به طور تعویضی میان ابرجهانها خدمت نمیکنند؛ آنها به بخشهای بومی آفرینشی خویش محدود هستند. هر سپاه ابرجهان در بر گیرندۀ یک هفتم هر رستۀ آفریده شده میباشد، لذا مدت زمانی بسیار طولانی را تحت نفوذ یکی از ارواح استاد و با عدم شمول دیگران صرف میکند، زیرا با آن که تمامی هفت تا در پایتختهای جهان بازتاب یافتهاند، فقط یکی در هر ابرآفرینش استیلا دارد.
در واقع هر یک از هفت ابرآفرینش توسط آن روح استادی که مسئولیت سرنوشت آن را به عهده دارد مورد استیلا واقع شده است. از این رو هر ابرجهان همانند یک آینۀ عظیمی میشود که طبیعت و کاراکتر روح استاد سرپرست آن را منعکس میسازد، و این امر تماماً توسط حضور و کارکرد ارواح آفرینشگر مادر در هر جهان محلی فرعی هر چه بیشتر تداوم مییابد. تأثیر چنین محیطی روی رشد تکاملی آنقدر عمیق است که آشتی دهندگان در دوران آیندۀ زندگی ابرجهانیشان چهل و نه دیدگاه تجربی یا بینشی را به طور جمعی آشکار میسازند، که هر یک زاویه دار — لذا ناکامل — است، اما همگی به طور متقابل جبران کننده و با هم به در بر گرفتن دایرۀ تعالیت تمایل دارند.
آشتی دهندگان جهانی در هر ابرجهان به طوری عجیب و ذاتی خود را به صورت گروههای چهارتاییِ تفکیک شده مییابند، انجمنهایی که آنان در آن به خدمت ادامه میدهند. در هر گروه سه عدد شخصیتهای روحی هستند، و یکی، مثل چهارمین مخلوقات سرویتالها، یک موجود نیمه مادی است. این گروه چهار نفره در بر گیرندۀ یک کمیسیون آشتی دهنده است و به صورت زیرین تشکیل شده است:
1- قاضی - میانجی. کسی که توسط سه تای دیگر به اتفاق آرا به عنوان شایستهترین و با صلاحیتترین فرد تعیین شده است تا به عنوان رئیس قضایی گروه عمل نماید.
2- مدافع روحی. کسی که توسط قاضی - میانجی منصوب شده است تا شواهد را ارائه کند و از حقوق کلیۀ شخصیتهای درگیر در هر امری که به داوری کمیسیون آشتی دهنده تخصیص داده شده پاسداری نماید.
3- مجری الهی. آشتی دهندهای که به واسطۀ طبیعت ذاتی واجد صلاحیت میباشد که با موجودات مادی قلمروها تماس برقرار کند و تصمیمات کمیسیون را اجرا کند. مجریان الهی، که مخلوقات چهارم هستند — موجودات نیمه مادی — تقریباً، اما نه به طور کامل، برای دامنۀ کوتاه دید نژادهای انسانی مرئی هستند.
4- نگارشگر. عضو باقیماندۀ کمیسیون به طور اتوماتیک نگارشگر، دبیر دیوان، میشود. او اطمینان حاصل میکند که کلیۀ نگارشات برای آرشیوهای ابرجهان و برای اسناد جهان محلی به طور صحیح آماده شدهاند. اگر کمیسیون در یک کرۀ تکاملی در حال خدمت باشد، یک گزارش سوم، با یاری مجری، برای اسناد فیزیکی دولت سیستم قلمرو مربوطه آماده میشود.
هنگامی که یک کمیسیون تشکیل جلسه میدهد به عنوان یک گروه سه نفره عمل میکند، زیرا مدافع در طول داوری جدا میشود و فقط در پایان دادرسی در تدوین حکم شرکت میکند. از این رو این کمیسیونها گاهی اوقات داوران سهگانه نامیده میشوند.
آشتی دهندگان در اداره کردن آرام جهان جهانها از ارزش بسیاری برخوردارند. آنها با پیمایش فضا به میزان سرافیِ سه برابر سرعت به عنوان دادگاههای سیار کرات خدمت میکنند. آنها کمیسیونهایی هستند که به داوری سریع پیرامون دشواریهای جزئی تخصیص یافتهاند. اگر به خاطر این کمیسیونهای سیار و کاملاً عادلانه نبود، دادگاههای کرات در حل سوءتفاهمات جزئی قلمروها به گونهای نومیدانه پراکنده میگشتند.
این داوران سهگانه از اموری که از اهمیت جاودانه برخوردارند چشمپوشی نمیکنند. روان، چشماندازهای جاودان یک مخلوق زمان، هرگز به واسطۀ اعمال آنها مورد مخاطره قرار نمیگیرد. آشتی دهندگان با مسائلی که فراتر از وجود گذرا و بهروزی کیهانی مخلوقات زمان امتداد مییابند سر و کار ندارند. اما هنگامی که یک کمیسیون به یکباره دادرسی پیرامون یک مشکل را پذیرفت، احکام آن نهایی هستند و همیشه به اتفاق آرا میباشند؛ از تصمیم قاضی - میانجی هیچ استینافی وجود ندارد.
ستاد گروهی آشتی دهندگان در پایتخت ابرجهانشان قرار دارد، جایی که سپاه ذخیرۀ اصلی آنها در آن نگاه داشته شده است. ذخایر ثانویۀ آنها در پایتختهای جهانهای محلی واقع شدهاند. اعضای جوانتر و کم تجربهتر کمیسیون خدمت خویش را در کرات پایینتر، کراتی نظیر یورنشیا، آغاز میکنند، و بعد از دستیابی به تجربۀ کاملتر به دادرسی مشکلات بزرگتر پیشروی میکنند.
رستۀ آشتی دهندگان کاملاً قابل اتکا میباشد؛ حتی یک تن هم تاکنون گمراه نگشته است. آنها گرچه در خرد و قضاوت خطاناپذیر نیستند، به گونهای بیچون و چرا قابل اتکا و به طرزی خطا ناپذیر وفادار میباشند. منشأ آنها در ستاد مرکزی یک ابرجهان است و آنها سرانجام به آنجا باز میگردند. آنها از میان سطوح زیرین خدمت جهانی پیشروی میکنند:
1- آشتی دهندگان برای کرات. هرگاه که شخصیتهای سرپرست تک تک کرات به اندازۀ زیاد سردرگم میشوند یا تحت شرایط موجود در رابطه با روند صحیح در واقع به بنبست میرسند، و اگر قضیه برای آورده شدن نزد دادگاههای مرتباً برگزار شدۀ قلمرو مربوطه از اهمیت مکفی برخوردار نباشد، در آن صورت به دنبال دریافت یک دادخواست از دو شخصیت، یکی از هر طرف مورد نزاع، یک کمیسیون آشتی دهنده فوراً شروع به کار خواهد کرد.
هنگامی که این دشواریهای اداری و قضایی برای مطالعه و داوری به دستان آشتی دهندگان سپرده شدند، آنها از اتوریتۀ مطلق برخوردار میشوند. اما آنها تصمیمی را تدوین نخواهند کرد تا این که کلیۀ شواهد شنیده شده باشند، و در فراخوانی شواهد از هر جا و هر مکان مطلقاً هیچ حدی برای اتوریتۀ آنان وجود ندارد. و در حالی که تصمیمات آنها نمیتوانند استیناف شوند، گاهی اوقات امور چنان پیش میروند که کمیسیون در یک نقطۀ مشخص اسنادش را میبندد، از دیدگاههایش نتیجهگیری میکند، و تمامی موضوع مورد بحث را به دادگاههای بالاتر عالم انتقال میدهد.
تصمیمات اعضای کمیسیون در نگارشات سیارهای قرار داده میشوند و اگر لازم باشد توسط مجری الهی به مورد اجرا گذارده میشوند. قدرت او بسیار زیاد است، و دامنۀ فعالیتهای او در هر کرۀ مسکونی بسیار گسترده است. مجریان الهی کنترل کنندگان ماهر آن چیزهایی هستند که به نفع آنچه است که باید باشد. کار آنها گاهی اوقات برای سعادت آشکار عالم انجام میپذیرد، و گاهی اوقات توضیح اعمال آنها در کرات زمان و فضا دشوار است. اگر چه آنها هیچ فرمانی را برخلاف قانون طبیعی یا شیوههای مقرر شدۀ عالم اجرا نمیکنند، اغلب مطابق قوانین بالاتر حکومت سیستم کارهای عجیبشان را صورت میدهند و فرامین آشتی دهندگان را به اجرا در میآورند.
2- آشتی دهندگان برای ستاد مرکزی سیستم. این کمیسیونهای چهار نفره از خدمت در کرات تکاملی به انجام وظیفه در ستاد مرکزی یک سیستم پیش میروند. آنها در اینجا کار زیادی دارند که انجام دهند، و آنها اثبات میکنند که دوستان با درایت انسانها، فرشتگان، و سایر موجودات روحی هستند. داوران سهگانه آنقدر که درگیر ستیزهای گروهی و سوءتفاهماتی که میان رستههای گوناگون مخلوقات به وجود میآید هستند به اندازۀ خیلی زیاد درگیر اختلافات شخصی نیستند؛ و در ستاد مرکزی یک سیستم هم موجودات روحی و هم مادی، و نیز انواع ترکیبی نظیر پسران ماتریال زندگی میکنند.
درست در لحظهای که آفرینندگان افرادی در حال تکامل با قدرت انتخاب را به وجود میآورند، در آن لحظه از کارکرد موزون کمال الهی یک عدول صورت میگیرد؛ به وجود آمدن سوءتفاهمات حتمی هستند، و برای تعدیل عادلانۀ این اختلاف نظرهای صادقانه باید آماده سازی انجام شود. ما همگی باید به یاد داشته باشیم که آفرینندگانِ تماماً خردمند و تماماً قدرتمند میتوانستند جهانهای محلی را درست همانند هاونا کامل خلق کنند. به هیچ کمیسیون آشتی دهندهای برای کار در جهان مرکزی نیاز نیست. اما آفرینندگان با تمامی خردمندی کاملشان انجام این کار را انتخاب نکردند. و در حالی که آنها جهانهایی را به وجود آوردهاند که مملو از تفاوتها است و به وفور در دشواریها غوطهور است، به همین منوال مکانیسمها و ابزاری را برای حل و فصل تمامی این تفاوتها و برای توازن بخشیدن به تمامی این سردرگمیهای ظاهری فراهم کردهاند.
3- آشتی دهندگان کواکب. آشتی دهندگان از خدمت در سیستمها به داوری مشکلات یک کوکبه ارتقا مییابند، و حل مشکلات جزئی را که میان یکصد سیستم از کرات مسکونی آن پیش میآید به عهده میگیرند. بسیاری از مشکلاتی که در ستاد مرکزی کوکبه رخ میدهد تحت قلمرو مسئولیت آنها قرار نمیگیرد، اما آنها با رفتن از سیستم به سیستم و گردآوری شواهد و آماده سازی بیانیههای مقدماتی مشغول نگاه داشته میشوند. اگر موضوع مورد بحث صادقانه باشد، اگر مشکلات ناشی از تفاوتهای صمیمانه در دیدگاهها و تنوع صادقانۀ نقطه نظرات باشد، صرف نظر از این که چه تعداد اندکی از اشخاص ممکن است درگیر باشند، صرف نظر از این که سوءتفاهمات ظاهراً چه اندازه ناچیز باشند، یک کمیسیون آشتی دهنده همیشه میتواند گمارده شود تا بسته به ارزش موضوع مورد مباحثه داوری کند.
4- آشتی دهندگان برای جهانهای محلی. در این کار بزرگتر یک جهان اعضای کمیسیونها برای ملک صادقها و پسران مجیستریال هر دو و برای حکمرانان کوکبه و گروههای عظیم شخصیتهایی که درگیر هماهنگی و مدیریت یکصد کوکبه هستند بسیار یاری دهنده هستند. رستههای گوناگون سرافیمها و سایر ساکنان کرات ستاد مرکزی یک جهان محلی نیز خود را از یاری و تصمیمات داوران سهگانه بهرهمند میسازند.
تقریباً غیرممکن است که طبیعت آن اختلافاتی را که ممکن است در امور جزئی یک سیستم، یک کوکبه، یا یک جهان پیش آید توضیح داد. مشکلات پیش میآیند، اما آنها با آزمونها و مشقات ناچیز وجود مادی که در کرات تکاملی تجربه میشود بسیار ناهمسان هستند.
5- آشتی دهندگان برای ناحیههای فرعی ابرجهان. اعضای کمیسیون از مشکلات جهانهای محلی به مطالعۀ مسائلی که در ناحیههای فرعی ابرجهانشان پیش میآید پیش میروند. هر چه بیشتر آنها از تک تک سیارات به سوی داخل صعود میکنند، وظایف مادی مجری الهی کمتر میشود؛ او به تدریج یک نقش جدید مفسر بخشش و عدالت را به عهده میگیرد. در همان حال از آنجا که نیمه مادی است، کمیسیون را به عنوان یک مجموعۀ کامل در ارتباط دلسوزانه با جنبههای مادی تحقیقاتش نگاه میدارد.
6- آشتی دهندگان برای ناحیههای اصلی ابرجهان. سرشت کار اعضای کمیسیون با پیشروی آنها مداوماً تغییر مییابد. میزان کمتر و کمتری از سوءتفاهم برای داوری و قدر بیشتر و بیشتری از پدیدههای اسرارآمیز برای توضیح دادن و تفسیر نمودن وجود دارد. آنها مرحله به مرحله از میانجیان اختلافات به توضیح دهندگان رازها تکامل مییابند — داورانی که به آموزگاران مفسر تکامل مییابند. آنها روزگاری میانجیانِ آنهایی بودند که از طریق نادانی اجازه میدهند دشواریها و سوءتفاهمات به وجود آیند؛ اما آنها اکنون دارند آموزشگران آنهایی میشوند که آنقدر باهوش و مدارا هستند که میتوانند از برخورد اذهان و جنگ دیدگاهها اجتناب ورزند. هر چه آموزش یک مخلوق بالاتر باشد، وی برای دانش، تجربه، و دیدگاههای دیگران احترام بیشتری قائل است.
7- آشتی دهندگان برای ابرجهان. در اینجا آشتی دهندگان همتراز میشوند — چهار میانجی - آموزگار متقابلاً فهیم و کاملاً مؤثر. مجری الهی از قدرت کیفری تهی میشود و صدای فیزیکی ارواح سهگانه میشود. تا این هنگام این مشاوران و آموزگاران با بیشتر مشکلات و دشواریهای واقعی که در اجرای امور ابرجهان مورد رو به رویی واقع میشوند به طور ماهرانه آشنا شدهاند. بدین ترتیب آنها برای رهنوردان فراز یابندهای که در کرات آموزشی پیرامون کرات ستاد مرکزی ابرجهانها اقامت دارند مشاورانی شگفتانگیز و آموزگارانی خردمند میشوند.
کلیۀ آشتی دهندگان تا زمان رسیدن به بهشت تحت سرپرستی کلی قدمای ایامها و تحت مدیریت بلافصل یاوران تصویر خدمت میکنند. در طول اقامت موقت در بهشت آنها به روح استادی گزارش میدهند که سرپرستی ابرجهان منشأ آنان را به عهده دارد.
دفاتر ثبت ابرجهان آن آشتی دهندگانی را که به ماورای حوزۀ اختیارشان عبور کردهاند به حساب نمیآورند، و چنین کمیسیونهایی در سرتاسر جهان بزرگ به طور گسترده پراکندهاند. آخرین گزارش ثبت در یوورسا تعداد کمیسیونهایی را که در اروانتان عمل میکنند تقریباً هجده تریلیون برآورد میکند — بیش از هفتاد تریلیون فرد. اما اینها فقط یک بخش بسیار اندکی از تعداد کثیر آشتی دهندگانی هستند که در اروانتان آفریده شدهاند. این رقم در مجموع از میزان بالاتری است و با احتساب آنهایی که به صورت راهنمایان فارغالتحصیلی تغییر شکل یافتهاند، با تعداد کل سرویتالهای هاونا برابر است.
گهگاه، با افزایش تعداد آشتی دهندگان ابرجهان، آنها به شورای کمال در بهشت انتقال مییابند، و از آنجا متعاقباً به عنوان سپاه هماهنگ کنندهای پدیدار میشوند که توسط روح بیکران برای جهان جهانها تکامل یافته است، یک گروه شگفتانگیز از موجوداتی که تعداد و کاراییشان دائماً در حال افزایش است. آنها از طریق فراز تجربی و آموزش بهشتی به یک درک بینظیر از واقعیت در حال ظهور ایزد متعال دست یافتهاند، و آنها برای انجام مأموریتهای ویژه جهان جهانها را در مینوردند.
اعضای یک کمیسیون آشتی دهنده هرگز از هم جدا نمیشوند. یک گروه چهار نفره برای همیشه با هم خدمت میکنند، درست همانطور که در ابتدا با هم در ارتباط بودند. آنها حتی در خدمت جلال یافتۀ خویش به صورت گروههای چهارگانۀ حاوی تجربۀ انباشته شدۀ کیهانی و خرد کامل شدۀ تجربی به کار ادامه میدهند. آنها به عنوان تجسم عدالت عالی زمان و فضا برای ابد با یکدیگر در ارتباط قرار دارند.
این اذهان قانونی و تکنیکی دنیای روحی به این صورت آفریده نشدند. از سوپرنافیمها و آمینافیمهای پیشین، یک میلیون تن از نظم یافتهترین اذهان به عنوان هستۀ این گروه عظیم و پر مهارت توسط روح بیکران انتخاب شدند. و از هنگام آن زمان دوردست، تجربۀ واقعی در اطلاق قوانین کمال به طرحهای آفرینش تکاملی برای کلیۀ کسانی که آرزو دارند مشاوران تکنیکی شوند لازم بوده است.
مشاوران تکنیکی از میان رستههای زیرین رتبههای شخصیت عضوگیری میشوند:
1- سوپرنافیمها.
2- سکنافیمها.
3- ترشیافیمها.
4- آمنیافیمها.
5- سرافیمها.
6- انواع مشخصی از انسانهای فراز یابنده.
7- انواع مشخصی از بینابینیهای فراز یابنده.
در زمان حاضر، بدون احتساب انسانها و بینابینیهایی که به طور موقت وصل هستند، تعداد مشاوران تکنیکی که در یوورسا ثبت شدهاند و در اروانتان عمل میکنند اندکی بیشتر از شصت و یک تریلیون است.
مشاوران تکنیکی مکرراً به صورت فردی عمل میکنند اما در گروههای هفت نفره برای خدمت سازمان یافتهاند و ستاد مشترکشان در کرات مأموریت است. در هر گروه حداقل پنج نفر باید دارای وضعیت دائمی باشد، در حالی که دو تن میتوانند از ارتباط موقت برخوردار باشند. انسانهای فراز یابنده و مخلوقات بینابینی فراز یابنده ضمن این که فراز بهشتی را دنبال میکنند در این کمیسیونهای مشورتی خدمت میکنند، اما آنها به کلاسهای معمول آموزشی برای مشاوران تکنیکی وارد نمیشوند، و هیچگاه اعضای دائم این رسته نیز نمیشوند.
آن انسانها و بینابینیهایی که به طور موقت با مشاوران خدمت میکنند به دلیل تخصصشان در مفهوم قانون جهانی و عدالت عالی برای چنین کاری انتخاب میشوند. همینطور که شما به سوی هدف بهشتی خود سفر میکنید، و دائماً دانش افزوده و مهارت افزایش یافته کسب میکنید، مداوماً این فرصت به شما داده میشود که خرد و تجربهای را که از پیش اندوختهاید به دیگران بدهید. شما تماماً طی مسیر رفتن به هاونا به شکل یک شاگرد - آموزگار ایفای نقش میکنید. شما از طریق دادن دانش به تازگی یافت شدۀ دوران زندگانی پیشروندۀ خود به آنهایی که درست در مرتبت پایینتری نسبت به شما قرار دارند از میان سطوح فرازگرایانۀ این دانشگاه عظیم تجربی ادامۀ مسیر میدهید. در نظام جهانی شما به صورت کسی که از دانش و حقیقت برخوردار است محسوب نمیشوید تا این که توان و تمایل خود را در دادن این دانش و حقیقت به دیگران نشان دهید.
هر یک از ارواح خدمت کننده که بالای رتبۀ فرشتگان کروب هستند بعد از آموزش طولانی و تجربۀ واقعی اجازه دارند به عنوان مشاوران تکنیکی انتصاب دائمی دریافت کنند. تمامی کاندیداها به طور داوطلبانه به این نوع خدمت وارد میشوند؛ اما آنها بعد از این که چنین مسئولیتهایی را به عهده گرفتند نمیتوانند آنها را ترک کنند. فقط قدمای ایامها میتوانند این مشاوران را به فعالیتهای دیگر منتقل کنند.
آموزش مشاوران تکنیکی که در کالجهای ملک صادق جهانهای محلی آغاز شد تا بارگاه قدمای ایامها ادامه مییابد. آنها از این آموزش ابرجهانی به ”مدارس هفت دایره“ که در کرات پیشگام مدارهای هاونا واقع شدهاند پیش میروند. و از کرات پیشگام به داخل ”کالج اخلاقیاتِ قانون و تکنیک تعالیت“، مدرسۀ آموزشی بهشت برای کامل ساختن مشاوران تکنیکی، پذیرفته میشوند.
این مشاوران بیش از متخصصان قانون هستند؛ آنها دانشجویان و آموزگاران قانون کاربردی هستند، قوانین جهان که به زندگانی و سرنوشت کلیۀ کسانی که در قلمروهای گستردۀ آفرینش پهناور اقامت دارند اطلاق میشود. با گذشت زمان آنها کتابخانههای زندۀ قانون زمان و فضا میشوند، و از طریق آموزش دادن شخصیتهای زمان در رابطه با اَشکال و شیوههای عمل که برای حکمرانان ابدیت از همه قابل قبولتر است مانع مشکلات بیپایان و تأخیرات غیرضروری میشوند. آنها قادرند طوری کارکنان فضا را اندرز دهند که آنها را قادر سازد در توازن با الزامات بهشت عمل کنند. آنها آموزگاران کلیۀ مخلوقات در رابطه با تکنیک آفرینندگان هستند.
چنین کتابخانۀ زندۀ قانون کاربردی نمیتوانست آفریده شود؛ چنین موجوداتی باید از طریق تجربۀ واقعی تکامل یابند. الوهیتهای بیکران وجودگرا هستند، از این رو فقدان تجربۀ آنان بدین وسیله جبران میشود. آنها حتی پیش از آن که چیزی را تجربه کنند از پیش از آن مطلع هستند، اما آنها این آگاهی غیرتجربی را به مخلوقات تحت فرمان خود نمیدهند.
مشاوران تکنیکی وقف کار ممانعت از تأخیر هستند، پیشرفت را تسهیل میکنند، و با اندرزشان موجب موفقیت میشوند. همیشه یک راه از همه بهتر و درست برای انجام کارها وجود دارد. همیشه تکنیک کمال وجود دارد، یک روش الهی، و این مشاوران میدانند که همگی ما را در یافتن این راه بهتر چگونه راهنمایی کنند.
این موجوداتِ بیش از اندازه خردمند و مفید همیشه به خدمت و کار بازرسان جهانی از نزدیک مرتبط هستند. برای ملک صادقها یک سپاه توانمند فراهم شده است. فرمانروایان سیستمها، کواکب، جهانها، و ناحیههای ابرجهان همگی به وفور از این اذهان تکنیکی یا قانونی مرجعِ دنیای روحی تأمین شدهاند. یک گروه ویژه به عنوان مشاوران قانون برای حاملین حیات عمل میکند، و این پسران را در رابطه با حد مجاز عدول از نظم تثبیت شدۀ تکثیر حیات راهنمایی میکند و سوا از آن در رابطه با امتیازات و آزادی عمل آنان به آنها رهنمود میدهد. آنها در رابطه با کاربردها و تکنیکهای صحیح کلیۀ کارهای دنیای روحی برای تمامی طبقات موجودات مشاور هستند. اما آنان به طور مستقیم و شخصاً با مخلوقات مادی قلمروها سر و کار ندارند.
مشاوران تکنیکی علاوه بر مشورت دادن پیرامون کاربردهای قانونی به طور یکسان وقف تفسیر مؤثر کلیۀ قوانین مربوط به موجودات آفریده شده — فیزیکی، ذهنی، و روحی — میباشند. آنها برای آشتی دهندگان جهانی و برای کلیۀ کسان دیگری که مایلند حقیقت قانون را بدانند آماده هستند؛ به عبارت دیگر، برای دانستن این که چگونه تعالیت الوهیت میتواند برای واکنش نشان دادن نسبت به یک شرایط مشخص که از عوامل یک نظم تثبیت شدۀ فیزیکی، ذهنی، و روحی برخوردار است مورد اتکا واقع شود. آنها حتی کوشش میکنند تکنیک غایی را توضیح دهند.
مشاوران تکنیکی موجوداتی برگزیده و آزمایش شده هستند؛ من هرگز اطلاع نیافتهام که حتی یکی از آنها به گمراهی کشانیده شده باشد. ما هیچ مدرکی در یوورسا نداریم که آنها به سرپیچی از قوانین الهی که آنها را به گونهای بسیار مؤثر تفسیر میکنند و به طور بسیار شیوا شرح میدهند مورد داوری واقع شده باشند. هیچ حد شناخته شدهای برای قلمرو خدمت آنها وجود ندارد، و هیچ محدودیتی نیز بر پیشرفت آنها نهاده نشده است. آنها حتی تا دروازههای بهشت به صورت مشاور ادامه میدهند؛ تمامی جهانِ قانون و تجربه به روی آنان گشوده است.
از میان سوپرنافیمهای سوم در هاونا، برخی از نگارشگران اصلی ارشد به عنوان نگاهدارندگان نگارشات، به عنوان نگهدارندگان آرشیوهای رسمی جزیرۀ نور، انتخاب میشوند، آن آرشیوهایی که در مقایسه با نگارشات زندۀ ثبت در اذهان نگاهدارندگان دانش، که گاهی اوقات ”کتابخانۀ زندۀ بهشت“ نامیده میشوند، خود را نشان میدهند.
فرشتگان نگارشگر سیارات مسکونی منبع کلیۀ نگارشات فردی هستند. در سرتاسر جهانها نگارندگان دیگر در رابطه با نگارشات رسمی و نگارشات زنده هر دو عمل میکنند. از یورنشیا تا بهشت، هر دو نگارشات مورد مواجهه واقع میشوند: در یک جهان محلی، بیشتر نگارشات نوشته شده و کمتر زنده؛ در بهشت، بیشتر نگارشات زنده و کمتر رسمی؛ در یوورسا، هر دو به طور مساوی موجودند.
تاریخچۀ هر رخداد مهم در آفرینش سازمان یافته و مسکونی موجود است. در حالی که رخدادهایی که اهمیتشان فراتر از محلی نیست فقط در حد محلی ثبت میشوند، آنهایی که از اهمیت وسیعتر برخوردارند مطابق آن با آنها برخورد میشود. از سیارات، سیستمها، و کواکب نبادان، هر چیز حاوی اهمیت جهانی در سلوینگتون اعلام میشود؛ و از این پایتختهای جهان آن رخدادهایی به واقعه نگاری بالاتر پیش میروند که به امور ناحیه و ابردولتها مربوط میشوند. بهشت نیز خلاصهای از اطلاعات مربوط به ابرجهان و هاوُنا را دارا میباشد؛ و این داستان تاریخی و مرکب جهان جهانها در اختیار این سوپرنافیمهای والای سوم قرار دارد.
در حالی که برخی از این موجودات به ابرجهانها اعزام شدهاند تا به عنوان رئیسان تاریخچه نگاری خدمت کنند و فعالیتهای نگارشگران آسمانی را سرپرستی کنند، تاکنون حتی یک تن از آنان نیز از ثبت حضور و غیاب دائم رستۀ خودشان انتقال داده نشده است.
اینها نگارشگرانی هستند که رونوشت کلیۀ نگارشات را تهیه میکنند. آنها یک نگارش روحی آغازین و یک قرینۀ نیمه مادی — آنچه که میتوان یک فتوکپی نامید — را میسازند. آنها به دلیل توانمندی ویژهشان در کنترل همزمان انرژی روحی و مادی هر دو میتوانند این کار را انجام دهند. نگارشگران آسمانی به این صورت آفریده نشدهاند؛ آنها سرافیمهای فراز یابنده از جهانهای محلی هستند. آنها توسط شوراهای رئیسان نگارشات در ستادهای مرکزی هفت ابرجهان در کرات کاری خود دریافت میشوند، طبقهبندی میشوند، و به آنها گمارده میشوند. همچنین مدارس آموزش نگارشگران آسمانی در آنجا واقع شدهاند. مدرسۀ واقع شده در یوورسا توسط کامل کنندگان خرد و مشاوران الهی سرپرستی میشود.
به تدریج که نگارشگران در خدمت جهان پیش میروند، به سیستم ثبت دوگانۀ خویش ادامه میدهند، و بدین ترتیب اسناد خویش را برای تمامی طبقات موجودات همیشه فراهم میسازند، از آنهایی که در رستۀ مادی هستند تا ارواح والای نور. شما در تجربۀ گذار خود، همینطور که از این کرۀ مادی فراز مییابید، همیشه قادر خواهید بود نگارشات را ملاحظه کنید و سوا از آن با تاریخ و روایات کرۀ اقامت خویش آشنا شوید.
نگارشگران یک سپاه آزمایش شده و مورد آزمون واقع شده هستند. من هرگز از ترک خدمت یک نگارشگر آسمانی اطلاع نیافتهام، و در نگارشات آنها هرگز یک دروغ پردازی کشف نشده است. آنها تحت یک بازرسی دوگانه قرار میگیرند، نگارشات آنها توسط همنوعان والای آنها از یوورسا و توسط پیامآوران توانمند، که صحت رونوشتهای نیمه فیزیکی نگارشات اولیۀ روحی را تصدیق میکنند، تحت بررسی دقیق قرار میگیرد.
در حالی که تعداد نگارشگران پیشرو ساکن کرات تحت فرمانِ نگارش در جهانهای اروانتان به تریلیونها تریلیون بالغ میشود، تعداد آنهایی که در یوورسا از وضعیت دست یافته برخوردارند کاملاً هشت میلیون نیست. این نگارشگران ارشد یا فارغالتحصیل شده سرپرستان و ارسال کنندگان ابرجهانیِ نگارشات مورد ضمانت واقع شدۀ زمان و فضا هستند. ستاد دائمی آنها در منزلگاههای دایرهای شکل دور تا دور محوطۀ نگارشات در یوورسا میباشد. آنها هرگز حراست از این نگارشات را به دیگران واگذار نمیکنند؛ آنها به صورت فردی ممکن است غایب شوند ولی در تعداد زیاد هرگز.
مأموریت سپاه نگارشگران آسمانی، مثل آن سوپرنافیمهایی که نگهدارندگان نگارشات شدهاند، دائمی است. هر گاه که سرافیمها و سوپرنافیمها به این خدمات فرا خوانده شدند، تا روز حکومت جدید و تغییر یافتۀ شخصیتیابی کامل خدای متعال به ترتیب نگارشگران آسمانی و نگاهدارندگان نگارشات باقی خواهند ماند.
این نگارشگران ارشد آسمانی در یوورسا میتوانند اسناد هر چیزی را که در تمامی اروانتان از ایام دوردست ورود قدمای ایامها از اهمیت کیهانی برخوردار باشد نشان دهند، در حالی که در جزیرۀ جاودان نگهدارندگان اسناد از آرشیوهای آن قلمرویی که پیرامون کارکردهای بهشت از ایام شخصیتیابی روح بیکران گواهی میدهند محافظت میکنند.
این فرزندان ارواح مادر جهان محلی دوستان و همیاران کلیۀ کسانی هستند که حیات فراز یابندۀ مورانشیا را زندگی میکنند. آنها برای کار واقعی یک فراز یابنده پیرامون پیشرفت مخلوق ضروری نیستند، و به هیچ وجه جایگزین کار فرشتگان نگاهبان سراف که اغلب یاران انسانیشان را در سفر بهشت همراهی میکنند نیز نمیشوند. یاران مورانشیا برای آنهایی که تازه دارند صعود طولانی به سوی درون را آغاز میکنند صرفاً میزبانانی مهربان هستند. آنها همچنین برپا کنندگان ماهر سرگرمی هستند و در این کار توسط مدیران بازگشت به گونهای توانمند یاری میشوند.
اگر چه شما در کرات آموزشی مورانشیایی نبادان وظایف مهم و تدریجاً دشواری خواهید داشت که انجام دهید، برای شما همیشه ایام مرتب استراحت و بازگشت فراهم خواهد شد. در سرتاسر سفر به بهشت همیشه وقت برای استراحت و بازی روحی وجود خواهد داشت؛ و در دوران زندگانی نور و حیات همیشه وقت برای پرستش و دستاورد جدید وجود دارد.
این یاران مورانشیا چنان همدمان دوستانهای هستند که هنگامی که شما سرانجام آخرین فاز تجربۀ مورانشیا را ترک میکنید، همینطور که برای مبادرت ورزیدن به ماجرای روحی ابرجهان آماده میشوید، به راستی متأسف خواهید شد که این مخلوقات خوش مشرب نمیتوانند شما را همراهی کنند، زیرا آنها منحصراً در جهانهای محلی خدمت میکنند. کلیۀ شخصیتهای قابل تماس در هر مرحلۀ دوران زندگانی فراز گرایانه دوستانه و قابل معاشرت خواهند بود، اما شما تا هنگامی که از یاران بهشت دیدار کنید گروه دیگری را که چنان وقف دوستی و معاشرت باشد نخواهید یافت.
کار یاران مورانشیا در آن روایاتی که به امور جهان محلی شما میپردازد به طور کاملتر توصیف شده است.
یاران بهشت یک گروه مرکب یا گردآوری شده هستند که از صفوف سرافیمها، سکنافیمها، سوپرنافیمها، و آمنیافیمها عضوگیری شدهاند، اگر چه آنها برای آنچه که شما طول مدتی فوقالعاده در نظر میگیرید خدمت میکنند، از وضعیت دائم برخوردار نیستند. هنگامی که این کارکرد به پایان رسید، به عنوان یک قاعده (اما نه تغییرناپذیر) آنها به آن وظایفی باز میگردند که هنگام فراخوانی به خدمت در بهشت انجام میدادند.
اعضای گروههای عظیم فرشتگان توسط ارواح مادر جهان محلی، توسط ارواح بازتابگر ابرجهان، و توسط مَجِستانِ بهشت برای این خدمت نامزد میشوند. آنها به جزیرۀ مرکزی فرا خوانده میشوند و توسط یکی از هفت روح استاد به عنوان یاران بهشت گمارده میشوند. این سرویس موقت همدمیِ بهشت، گذشته از وضعیت دائم در بهشت، بالاترین افتخاری است که تاکنون به ارواح خادم اعطا شده است.
این فرشتگان برگزیده وقف خدمت همدمی هستند و به عنوان معاشران کلیۀ طبقات موجوداتی که ممکن است بر حسب تصادف در بهشت تنها باشند، عمدتاً به انسانهای فراز یابنده، اما همچنین به کلیۀ کسان دیگری که در جزیرۀ مرکزی تنها هستند، گمارده شدهاند. یاران بهشت از سوی آنهایی که با آنان معاشرت میکنند هیچ کار ویژهای ندارند که انجام دهند؛ آنها صرفاً همدم هستند. تقریباً هر موجود دیگری که شما انسانها در طول اقامت موقت خود در بهشت با آن مواجه خواهید شد — صرف نظر از رهنوردان همیارتان — چیزی قطعی با شما یا برای شما انجام خواهد داد؛ اما این یاران به عنوان معاشران شخصیتی فقط به بودن با شما و برای همدلی با شما تخصیص یافتهاند. آنها در کار خود اغلب توسط شهروندان زیبنده و سرزندۀ بهشت یاری میشوند.
انسانها از نژادهایی میآیند که بسیار اجتماعی هستند. آفرینندگان به خوبی میدانند که ”برای انسان خوب نیست که تنها باشد“، و از این رو حتی در بهشت برای همدمی تدارک دیده شده است.
اگر شما به عنوان یک انسان فراز یابنده در همنشینی با یار یا معاشر نزدیک دوران زندگانی زمینی خود به بهشت برسید، یا اگر نگاهبان سرافی سرنوشت شما بر حسب تصادف با شما برسد یا منتظر شما باشد، در آن صورت هیچ یار دائم به شما تخصیص نمییابد. اما اگر شما به تنهایی برسید، پس از این که شما در جزیرۀ نور از خواب نهایی زمان بیدار شدید حتماً یک یار به شما خوشامد خواهد گفت. حتی اگر معلوم باشد که شما توسط یک معاشر فرازگرا همراهی خواهید شد، یاران موقت تعیین خواهند شد تا شما را به سواحل جاودان خوشامد گویند و به جایی که برای پذیرش شما و یارانتان رزرو شده اسکورت کنند. آنگاه که شما رستاخیز را به داخل ابدیت در سواحل ابدی بهشت تجربه میکنید میتوانید از این که به گرمی مورد خوشامد گویی قرار میگیرید مطمئن باشید.
در طول روزهای نهایی اقامت موقت فراز یابندگان در آخرین مدار هاونا یاران استقبال گمارده میشوند، و آنها اسناد منشأ انسانی و فراز پرماجرای آنها را از میان عبور از کرات فضا و دایرههای هاونا به دقت بررسی میکنند. هنگامی که آنها به انسانهای زمان خوشامد میگویند، از دوران زندگانی این رهنوردان از راه رسیده از پیش به خوبی آشنا هستند و فوراً نشان میدهند که یاران دلسوز و کنجکاوی میباشند.
در طول اقامت موقت پیش پایان دهندۀ شما در بهشت، اگر به هر دلیلی لازم باشد که شما از معاشر دوران زندگانی فراز یابندۀ خویش — انسانی یا سرافی — موقتاً جدا شوید یک یار بهشتی برای مشورت و همدمی فوراً به شما تخصیص مییابد. هنگامی که به یکباره یار به یک انسان فراز یابندۀ دارای اقامتگاه منفرد در بهشت تخصیص یافت، با این شخص باقی میماند تا این که او به معاشران فراز یابندۀ خود دوباره ملحق شود و یا به طور معمول به سپاه نهایت فرا خوانده شود.
یاران بهشت به ترتیبِ انتظار تخصیص مییابند، به جز این که یک فراز یابنده هرگز تحت مسئولیت یاری که طبیعتش با نوع ابرجهانی وی نامشابه است قرار نمیگیرد. اگر یک انسان یورنشیا امروز به بهشت میرسید، اولین یار منتظر که منشأ در اروانتان دارد یا در غیر این صورت از سرشت روح استاد هفتم برخوردار است به او تخصیص مییافت. از این رو آمنیافیمها با مخلوقات فراز یابندهای که از هفت ابرجهان هستند خدمت نمیکنند.
بسیاری خدمات اضافه توسط یاران بهشت انجام میشوند: اگر یک انسان فراز یابنده به تنهایی به جهان مرکزی برسد، اگر ضمن پیمایش هاونا در فازی از ماجرای الوهیت شکست بخورد، در موعد مناسب به جهانهای زمان بازگردانده میشود، و با ذخایر یاران بهشت فوراً تماس گرفته میشود. یکی از این رسته مأموریت مییابد که رهنورد شکست خورده را دنبال نماید، تا با او باشد و او را دلداری دهد و تشویق نماید، و با او باقی بماند تا این که او به جهان مرکزی بازگردد و صعود بهشت را از سر گیرد.
اگر یک رهنورد فراز یابنده ضمن پیمایش هاونا در همراهی با یک سرافیم فراز یابنده، فرشتۀ نگاهبان دوران زندگانی انسانی، در ماجرای الوهیت با شکست مواجه شد، او همراهی با معاشر انسانی خویش را انتخاب خواهد نمود. این سرافیمها همیشه داوطلب میشوند و اجازه مییابند که همراهان طولانی مدت انسانی خود را در بازگشت به خدمت زمان و فضا همراهی کنند.
اما در رابطه با دو فراز یابندۀ تنگاتنگ مرتبط انسانی چنین نیست: اگر یکی به خداوند دست یابد در حالی که دیگری موقتاً شکست بخورد، فرد موفق به گونهای تغییرناپذیر برمیگزیند که با شخصیت ناامید شده به آفرینشهای تکاملی بازگردد، اما این امر مجاز نیست. در عوض، ذخایر یاران بهشت فرا خوانده میشوند، و یکی از داوطلبان برای همراهی با رهنورد ناامید شده انتخاب میشود. سپس یک شهروند داوطلب بهشت در ارتباط با انسان موفقی قرار داده میشود که در جزیرۀ مرکزی باقی مانده و در انتظار بازگشت رفیق شکست خورده به هاونا است و در این اثنا در برخی مدارس بهشت آموزش میدهد، و داستان ماجراجویانۀ فراز تکاملی را عرضه میدارد.
[عرضه شده توسط یکی از یوورسا که در اتوریتۀ بالا قرار دارد.]
سوپرنافیمها ارواح خادم بهشت و جهان مرکزی هستند. آنها بالاترین رستۀ پایینترین گروه از فرزندان روح بیکران — گروههای عظیم فرشتگان — میباشند. این ارواح خادم از جزیرۀ بهشت تا کرات زمان و فضا مورد مواجهه واقع میشوند. هیچ بخش عمده از آفرینش سازمان یافته و مسکونی بدون خدمات آنها نیست.
فرشتگان همیاران خادم روحی مخلوقات تکاملی و فراز یابندۀ صاحب ارادۀ تمامی فضا هستند. آنها همچنین همکاران و دستیاران کاریِ گروههای بالاتر شخصیتهای الهی کرات هستند. فرشتگان کلیۀ رستهها شخصیتهای بارزی هستند و بسیار فردیت یافتهاند. آنها همگی از یک ظرفیت زیاد برای قدردانی از خدمات مدیران بازگشت برخوردارند. ارواح خادم به همراه سپاهیان پیامآور فضا از ایام استراحت و تغییر بهرهمند میشوند. آنها دارای سرشت بسیار اجتماعی هستند و از یک ظرفیت معاشرتی که بارها فراتر از ظرفیت معاشرتی موجودات بشری است برخوردارند.
ارواح خادم جهان بزرگ به صورت زیرین طبقهبندی شدهاند:
1- سوپرنافیمها.
2- سِکنافیمها.
3- تِرشیافیمها.
4- آمنیافیمها.
5- سرافیمها.
6- فرشتگان کروب و سَنوب.
7- مخلوقات بینابینی.
وضعیت شخصی تک تک اعضای رستههای فرشتگان در جهان مجموعاً ثابت نیست. فرشتگان برخی رستهها ممکن است برای موسمی یاوران بهشتی شوند؛ برخی نگارشگران آسمانی میشوند؛ دیگران به رتبۀ مشاوران تکنیکی صعود میکنند. برخی از کروبیان ممکن است آرزوی مرتبت و سرنوشت سرافی را داشته باشند، در حالی که سرافیمهای تکاملی میتوانند به سطوح روحی پسران فراز یابندۀ خداوند دست یابند.
هفت رستۀ ارواح خادم، آنطور که آشکار شدهاند، برای عرضه کردن به مخلوقات فراز یابنده مطابق مهمترین کارکردهایشان بدین صورت گروهبندی شدهاند:
1- ارواح خادم جهان مرکزی. سه رسته از سوپرنافیمها در سیستم بهشت - هاونا خدمت میکنند. سوپرنافیمهای اولیه یا بهشت توسط روح بیکران آفریده شدهاند. رستههای دوم و سوم که در هاونا خدمت میکنند به ترتیب اولاد ارواح استاد و ارواح مدارها هستند.
2- ارواح خادم ابرجهانها — سِکنافیمها، تِرشیافیمها، و آمنیافیمها. سکنافیمها، فرزندان ارواح بازتابگر، به طرق گوناگون در هفت ابرجهان خدمت میکنند. ترشیافیمها، که در روح بیکران منشأ دارند، سرانجام به خدمت ارتباطی پسران آفریننده و قدمای ایامها تخصیص مییابند. آمنیافیمها به طور هماهنگ توسط روح بیکران و هفت مدیر عالی اجرایی آفریده شدهاند، و آنها خادمان منحصر به فرد دومیها هستند. بحث پیرامون این سه رسته موضوع یک نوشتۀ بعدی را در این سری تشکیل میدهد.
3- ارواح خادم جهانهای محلی شامل سرافیمها و دستیاران آنها، کروبیان، میشوند. انسانهای فراز یابنده با این اولاد یک روح مادر جهان تماس اولیه دارند. مخلوقات بینابینی که زادۀ کرات مسکونی هستند، در واقع از خود رستههای فرشتگان نیستند، گر چه اغلب به لحاظ کارکردی با ارواح خادم گروهبندی میشوند. داستان آنها با توصیفی از سرافیمها و کروبیان در آن مقالاتی که به امور جهان محلی شما میپردازد ارائه میشود.
تمامی رستههای گروههای فرشتگان به خدمات گوناگون جهان تخصیص یافتهاند، و به طرق مختلف به رستههای بالاتر موجودات آسمانی خدمت میکنند؛ اما این سوپرنافیمها، سکنافیمها، و سرافیمها هستند که در پیشبرد طرح فراز گرایانۀ کمال تدریجی برای فرزندان زمان در تعداد زیاد به کار گرفته میشوند. آنها با کار در جهان مرکزی، ابرجهانها، و جهانهای محلی آن زنجیر ناگسستۀ خادمان روحی را تشکیل میدهند که برای کمک و هدایت کلیۀ کسانی که از طریق پسر جاودان در صدد دستیابی به پدر جهانی هستند توسط روح بیکران فراهم شده است.
سوپرنافیمها در ”قطبیت روحی“ فقط در رابطه با یک فاز از عمل در محدودیت قرار دارند، و آن در رابطه با پدر جهانی است. آنها میتوانند به تنهایی کار کنند به جز هنگامی که مدارهای منحصر به فرد پدر را مستقیماً به کار میگیرند. سوپرنافیمها هنگام انجام کارِ مستقیمِ پدر وقتی که در حالت دریافت نیرو هستند، باید به طور داوطلبانه به صورت دوتایی با هم در ارتباط قرار گیرند تا بتوانند کار کنند. سکنافیمها نیز به همین منوال محدود هستند و علاوه بر آن باید به صورت دوتایی کار کنند تا با مدارهای پسر جاودان هماهنگ شوند. سرافیمها میتوانند به عنوان شخصیتهای بارز و محلی به صورت تنها کار کنند، اما تنها هنگامی که به صورت جفتهای مرتبط قطبیت مییابند قادرند در مدار قرار گیرند. هنگامی که چنین موجودات روحی به صورت دوتایی با هم در ارتباط قرار میگیرند، به یکی به عنوان مکمل دیگری گفته میشود. روابط مکمل ممکن است گذرا باشند ولی لزوماً از یک طبیعت دائم برخوردار نیستند.
این مخلوقات با استعداد و با درایت مستقیماً از طریق دریافت انرژی روحی مدارهای اولیۀ جهان تغذیه میشوند. انسانهای یورنشیا باید از طریق سیستم گیاهی انرژی نوری کسب کنند، اما گروههای عظیم فرشتگان در مدار قرار میگیرند؛ آنها ”خوراکی دارند که شما نمیدانید.“ آنها همچنین از آموزشهای جاریِ پسران شگفتآور آموزگار تثلیث بهره میگیرند؛ آنها از یک دریافت آگاهی و یک درونبریِ خرد برخوردارند که به تکنیک آنها در زمینۀ جذب انرژیهای حیات بسیار شباهت دارد.
سوپرنافیمها برای تمامی انواع موجودات خادمان با مهارتی هستند که در بهشت و در جهان مرکزی موقتاً اقامت دارند. این فرشتگان والا در سه رستۀ عمده آفریده شدهاند: اول، دوم، و سوم.
سوپرنافیمهای اول فرزندان منحصر به فرد آفریدگار مشترک هستند، آنها خدمت روحانی خود را میان گروههای مشخص شهروندان بهشت و گروههای پیوسته بسط یابندۀ رهنوردان فراز یابنده تقریباً به طور مساوی تقسیم میکنند. این فرشتگان جزیرۀ جاودان در پیشبرد آموزش بنیادین هر دو گروه از ساکنان بهشت بسیار مؤثرند. آنها به آنچه که برای فهم متقابل این دو رستۀ بینظیر از مخلوقات جهان سودمند است چیز زیادی ارزانی میدارند — یکی بالاترین نوع از مخلوقات صاحب ارادۀ الهی و کامل، و دیگری، تکامل کامل شدۀ پایینترین نوع مخلوقات دارای اراده در تمامی جهان جهانها است.
کار سوپرنافیمهای اول آنقدر بینظیر و متمایز است که در نوشتۀ بعدی به طور جداگانه مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت.
سوپرنافیمهای دوم مدیران امور موجودات فراز یابنده در هفت مدار هاونا هستند. آنها به همان اندازه درگیر رسیدگی به آموزش و تعلیم و تربیت رستههای بیشمار شهروندان بهشت که برای ادوار طولانی در مدارهای کرات آفرینش مرکزی موقتاً اقامت دارند میباشند، اما ما این فاز از سرویس آنها را نمیتوانیم مورد بحث قرار دهیم.
هفت نوع از این فرشتگان بلند مرتبه وجود دارد، و هر یک در یکی از هفت روح استاد منشأ دارد و طبیعتش مطابق او الگوبرداری شده است. هفت روح استاد به طور جمعی بسیاری از گروههای متفاوت موجودات و وجودهای بینظیر را خلق میکنند، و طبیعت تک تک اعضای هر رسته نسبتاً یکنواخت است. اما هنگامی که همین هفت روح به صورت فردی دست به آفرینش میزنند، رستههای حاصله همیشه طبیعت هفتگانه دارند. فرزندان هر روح استاد از طبیعت آفرینندۀ خود بهرهمند هستند و از این رو از دیگران متفاوتند. منشأ سوپرنافیمهای دوم نیز چنین است، و فرشتگان تمامی هفت نوع آفریده شده در کلیۀ کانالهای فعالیتی که به روی تمامی رستۀ آنها گشودهاند، عمدتاً در هفت مدار جهان مرکزی و الهی، عمل میکنند.
هر یک از هفت مدار سیارهای هاونا تحت سرپرستی مستقیم یکی از هفت روح مدارها قرار دارد، و آنها خود آفرینش جمعی — و لذا یکنواختِ — هفت روح استاد هستند. این هفت روح فرعی هاونا گر چه از طبیعت سومین منبع و مرکز سهم میبرند، بخشی از الگوی اولیۀ جهان نبودند. آنها بعد از آفرینش آغازین (جاودانه) مشغول به کار بودند، اما مدتها پیش از ایام گرندفاندا. آنها بدون شک به عنوان یک واکنش خلاق ارواح استاد نسبت به مقصود در حال پدیداری ایزد متعال ظاهر شدند، و آنها به دنبال سازمانیابی جهان بزرگ مشغول به کار یافته شدند. به نظر میرسد که روح بیکران و تمامی همیاران آفرینشگر او، به عنوان هماهنگ کنندگان جهانی، از توانمندی انجام واکنشهای مناسب خلاق نسبت به رخدادهای همزمان در الوهیتهای تجربی و در جهانهای در حال تکامل به قدر فراوان بهرهمند هستند.
سوپرنافیمهای سوم منشأ در این هفت روح مدارها دارند. هر یک از آنها در دایرههای جداگانۀ هاونا برای برآورده ساختن نیازهای جهان مرکزی توسط روح بیکران از قدرت آفرینش یک تعداد مکفی از خادمان سوپر سرافی والای رستۀ سوم برخوردار گشته است. در حالی که ارواح مدارها پیش از ورود رهنوردان زمان به هاونا تعداد نسبتاً اندکی از این خادمان فرشته را به وجود آوردند، هفت روح استاد تا هنگام فرود گرندفاندا آفرینش سوپرنافیمهای دوم را حتی شروع هم ننمودند. از این رو سوپرنافیمهای سوم، به عنوان رستۀ کهنسالتر دو رسته، بدواً در نظر گرفته خواهند شد.
این خادمان هفت روح استاد فرشتگان متخصص مدارهای گوناگون هاونا هستند، و کارکرد آنها به رهنوردان فراز یابندۀ زمان و رهنوردان فرود یابندۀ ابدیت هر دو تعمیم مییابد. در یک میلیارد کرات مطالعاتی آفرینش کامل مرکزی، کلیۀ رستههای همیاران سوپر سرافی شما برای شما کاملاً مرئی خواهند بود. شما در آنجا، به بالاترین مفهوم، موجوداتی برادرانه و با درایت و برخوردار از قابلیت تماس متقابل و دلسوزی خواهید بود. شما همچنین رهنوردان فرود یابنده را به طور کامل خواهید شناخت و به گونهای بدیع با آنان روابط برادرانه خواهید داشت. آنها شهروندان بهشت هستند که این مدارها را از درون به سوی بیرون میپیمایند، و از طریق کرۀ پیشگام اولین مدار به هاونا وارد میشوند و به سوی بیرون به کرۀ هفتم پیش میروند.
رهنوردان فراز یابندۀ هفت ابرجهان در جهت مقابل از میان هاونا عبور میکنند. آنها از طریق مسیر کرۀ پیشگام هفتمین مدار وارد میشوند و به سوی درون پیش میروند. برای پیشرفت مخلوقات فراز یابنده از کره به کره و از مدار به مدار هیچ محدودیت زمانی وجود ندارد، درست همانطور که برای اقامت در کرات مورانشیا هیچ مدت زمان ثابت به طور اختیاری تعیین نشده است. اما در حالی که افراد به قدر مکفی رشد یافته میتوانند از اقامت موقت در یک یا تعداد بیشتری از کرات آموزشی جهان محلی معاف گردند، هیچ رهنوردی نمیتواند از عبور از میان کلیۀ هفت مدارهای هاونا که حاوی معنویت بخشی تدریجی هستند اجتناب ورزد.
آن گروه از سوپرنافیمهای سوم که عمدتاً به سرویس رهنوردان زمان تخصیص یافتهاند به صورت زیرین طبقهبندی شدهاند:
1- سرپرستان هماهنگی. باید آشکار باشد که برای حفظ سیستم و تضمین هماهنگی در تمامی کار آماده سازی رهنوردان زمان برای دستاوردهای متعاقبشان در بهشت حتی در هاونای کامل به نوعی تأثیر هماهنگ کننده نیاز است. مأموریت واقعی سرپرستان هماهنگی نیز همین است — که همه چیز به خوبی و فوری پیش برده شود. منشأ آنها در مدار اول است. آنها در سرتاسر هاونا خدمت میکنند، و حضور آنها در مدارها به این معنی است که امکان ندارد هیچ اشکالی پیش آید. یک توانمندی بزرگ برای هماهنگیِ تنوعی از فعالیتها که در بر گیرندۀ شخصیتهای رستههای مختلف است — حتی سطوح چندگانه — این سوپرنافیمها را قادر میسازد که هر جا و هر گاه که مورد نیاز باشند یاری رسانند. آنها به فهم متقابل رهنوردان زمان و رهنوردان ابدیت به اندازۀ فوقالعاده زیاد کمک میکنند.
2- نگارشگران ارشد. این فرشتگان در مدار دوم آفریده میشوند اما در همه جای جهان مرکزی عمل میکنند. آنها به صورت سه تایی ثبت میکنند، و اسناد را برای پروندههای عملی هاونا، برای پروندههای روحی رستهشان، و برای اسناد رسمی بهشت به اجرا در میآورند. علاوه بر آن آنها کارکردهایی را که از اهمیت آگاهی حقیقی برخوردار است به کتابخانههای زندۀ بهشت، نگاهدارندگان دانش رستۀ اولیۀ سوپرنافیمها به طور اتوماتیک انتقال میدهند.
3- پخش کنندگان. فرزندان سومین روح مدار در سرتاسر هاونا کار میکنند، گر چه ایستگاه رسمی آنان در سیارۀ شمارۀ هفتاد در بیرونیترین دایره واقع شده است. این تکنیسینهای استاد دریافت دارندگان و فرستندههای پخش آفرینش مرکزی و مدیران گزارشات فضاییِ تمامی پدیدههای ربانی در بهشت هستند. آنها میتوانند کلیۀ مدارهای بنیادین فضا را راه اندازند.
4- پیامآوران منشأ در مدار شمارۀ چهار دارند. آنها به عنوان حاملان کلیۀ پیامهایی که نیازمند انتقال شخصی است سیستم بهشت - هاونا را در مینوردند. آنها به همیاران خود، شخصیتهای آسمانی، رهنوردان بهشت، و حتی روانهای فراز یابندۀ زمان خدمت میکنند.
5- هماهنگ کنندگان اطلاعات. این سوپرنافیمهای سوم، فرزندان پنجمین روح مدار، همیشه ترویج کنندگان خردمند و دلسوز معاشرت برادرانه میان رهنوردان فراز یابنده و فرود یابنده هستند. آنها به کلیۀ ساکنان هاونا، به ویژه فراز یابندگان از طریق مطلع نگاه داشتن روزمرۀ آنها پیرامون امور جهان جهانها خدمت میکنند. این ”روزنامههای زندۀ“ هاونا به واسطۀ تماسهای شخصی با پخش کنندگان و بازتابگران از کلیۀ اطلاعاتی که از میان مدارهای عظیم خبری جهان مرکزی عبور میکند بیدرنگ مطلع میشوند. آنها با شیوۀ نمودار هاونا اطلاعات کسب میکنند. این روش آنها را قادر میسازد که در یک ساعت به وقت یورنشیا آنقدر به طور اتوماتیک اطلاعات گردآوری کنند که برای سریعترین تکنیک ثبت تلگرافی شما یک هزار سال وقت لازم است.
6- شخصیتهای حمل و نقل. این موجودات که منشأ در مدار شمارۀ شش دارند، معمولاً از سیارۀ شمارۀ چهل در بیرونیترین مدار عمل میکنند. آنها هستند که کاندیداهای ناکام گشتهای را که موقتاً در ماجرای الوهیت شکست میخورند خارج میسازند. آنها آمادهاند که به کلیۀ کسانی که در خدمت هاونا باید بیایند و بروند، و آنهایی که رهنوردان فضا نیستند، خدمت کنند.
7- سپاه ذخیره. نوسانات در کار با موجودات فراز یابنده، رهنوردان بهشت، و سایر رستههای موجوداتی که موقتاً در هاونا اقامت دارند این را ضروری میسازد که این ذخایر سوپرنافیمها در کرۀ پیشگام دایرۀ هفتم، جایی که در آن منشأ دارند، حفظ شوند. آنها بدون طراحی ویژه آفریده شدهاند و از این شایستگی برخوردارند که در فازهای کمتر طاقت فرسای هر یک از وظایف همکاران سوپر سرافی رستۀ سومشان خدمت کنند.
سوپرنافیمهای دوم خادمان هفت مدار سیارهای جهان مرکزی هستند. بخشی از آنان وقف خدمت رهنوردان زمان میباشند، و نیمی از تمامی رسته به آموزش رهنوردان بهشتی ابدیت تخصیص یافته است. این شهروندان بهشت در دیدارشان از میان مدارهای هاونا همچنین توسط داوطلبانی از سپاه انسانی نهایت همراهی میشوند. این ترتیبی است که از زمان تکمیل اولین گروه از پایان دهندگان حکمفرما بوده است.
سوپرنافیمهای دوم بر طبق مأموریت دورهایشان به خدمت رهنوردان فراز یابنده در هفت گروه زیرین کار میکنند:
1- یاوران رهنوردان.
2- راهنمایان تعالیت.
3- راهنمایان تثلیث.
4- یابندگان پسر.
5- راهنمایان پدر.
6- مشاوران و رایزنان.
7- خدمۀ استراحت.
هر یک از این گروههای کاری شامل فرشتگانی از کلیۀ هفت نوع آفریده شده میشود، و همیشه یک رهنورد فضا توسط سوپرنافیمهای دومی آموزش داده میشود که منشأ در روح استادی دارد که مسئول ابرجهان بومی آن رهنورد است. هنگامی که شما انسانهای یورنشیا به هاونا دست مییابید، قطعاً توسط سوپرنافیمهایی راهنمایی خواهید شد که طبیعت آفریده شدهشان — مثل طبیعت تکامل یافتۀ خود شما — از روح استاد اروانتان سرچشمه یافته است. و چون آموزشگران شما از روح استاد ابرجهان خود شما سرچشمه یافتهاند، به طور ویژه شایستهاند که شما را درک کنند، تسلی دهند، و در تمامی تلاشهایتان برای دستیابی به کمال بهشتی به شما یاری رسانند.
رهنوردان زمان توسط شخصیتهای حمل و نقل از رستۀ اولیۀ سکنافیمهایی که از ستاد مرکزی هفت ابرجهان عمل میکنند به آن سوی اجرام تاریک جاذبهدار هاونا، به مدار بیرونی سیارهای انتقال مییابند. اکثریت، اما نه کلیۀ سرافیمهای خدمت سیارهای و جهان محلی که مسئول صعود بهشتی هستند، پیش از پرواز طولانی به هاونا از یاران انسانی خود جدا خواهند شد و یک آموزش طولانی و شدید را برای مأموریت آسمانی به یکباره آغاز خواهند کرد، و انتظار دارند که به عنوان سرافیم به کمال وجود و تعالیت خدمت دست یابند. و آنها این کار را انجام میدهند، با این امید که به رهنوردان زمان مجدداً وصل شوند، و در زمرۀ آنهایی محسوب شوند که مسیر چنین انسانهایی را که به پدر جهانی دست یافتهاند و برای خدمت آشکار ناشدۀ سپاه نهایت مأموریت یافتهاند برای همیشه دنبال کنند.
رهنوردان تنها با یک عطیۀ کمال، کمال در هدف، در سیارۀ پذیرش هاونا، کرۀ پیشگام مدار هفتم، فرود میآیند. پدر جهانی چنین مقرر داشته است: ”کامل باشید، حتی آنطور که من کاملم.“ این اعلام مبهوت کنندۀ دعوت و فرمان به فرزندان متناهی کرات فضا است. اعلام رسمی آن فرمان به همراه تلاش همیارانۀ موجودات آسمانی تمامی آفرینش را به جنب و جوش در آورده است تا به اجرا و تحقق بخشیدن آن فرمان عظیم اولین منبع و مرکز بزرگ یاری رسانند.
هنگامی که شما به واسطۀ و از طریق کارکرد کلیۀ گروههای یاری رسانندۀ طرح بقای جهانی سرانجام در کرۀ پذیرش هاونا قرار داده میشوید، فقط با یک نوع کمال — کمال در هدف — وارد میشوید. هدف شما به طور کامل مورد سنجش قرار گرفته است؛ ایمان شما مورد آزمون قرار گرفته است. شما به عنوان فردی که در برابر ناامیدی مورد محک قرار گرفته است شناخته شدهاید. حتی شکست در شناخت پدر جهانی نیز نمیتواند ایمان یک انسان فراز یابنده را که از میان تجربهای که همگی به منظور دستیابی به کرات کامل هاونا باید طی کنند عبور نموده به طور جدی به لرزش درآورد یا اعتماد او را مختل سازد. تا وقتی که شما به هاونا میرسید، خلوص شما عالی شده است. کمال در هدف و ربانیتِ اشتیاق، به همراه ثابت قدمی در ایمان، ورود شما را به منزلگاههای تثبیت شدۀ ابدیت حتمی ساخته است؛ رهایی شما از عدم قطعیتهای زمان کامل و تکمیل یافته است؛ و اکنون شما باید برای رو در رویی با مشکلات هاونا و سترگیهای بهشت، که شما برای مدتهای مدید در ادوار تجربی زمان در مدارس کرات فضا برای مواجهه با آنها در آموزش بودهاید رو به رو شوید.
برای رهنورد فراز یابنده ایمان موجب دستیابی به یک کمال در هدف شده است که موجب پذیرش فرزندان زمان به دروازههای ابدیت میشود. اکنون یاوران رهنوردان باید کار به وجود آوردن آن کمال در فهم و آن تکنیک درکی را که برای کامل سازی بهشتی شخصیت بسیار ضروری است آغاز کنند.
توانمندی در درک کردن پاسپورت انسانی برای ورود به بهشت است. میل به باور داشتن کلید ورود به هاونا است. پذیرش فرزندی، همکاری با تنظیم کنندۀ سکنی گزین، بهای بقای تکاملی است.
اولین گروه از هفت گروه سوپرنافیمهای دوم که مورد مواجهه قرار میگیرند یاوران رهنوردان هستند، آن موجوداتی که از ادراک سریع و دلسوزی گسترده برخوردارند و فراز یابندگان بسیار سفر کردۀ فضا را به کرات دیرپا و نظام تثبیت شدۀ جهان مرکزی خوشامد میگویند. این خادمان والا کارشان را برای رهنوردان بهشتی ابدیت به طور همزمان آغاز میکنند. همزمان با فرود گرندفاندا در کرۀ پیشگام مدار بیرونی، اولین رهنورد در کرۀ پیشگام مدار درونی هاونا از راه رسید. در آن روزگاران بسیار دور گذشته رهنوردان از بهشت و رهنوردان زمان در کرۀ پذیرش مدار شمارۀ چهار برای اولین بار دیدار کردند.
این یاوران رهنوردان، که در هفتمین دایرۀ کرات هاونا عمل میکنند، کارشان را برای انسانهای فراز یابنده در سه بخش اصلی انجام میدهند: اول، فهم عالی تثلیث بهشت؛ دوم، درک معنوی شراکت پدر و پسر؛ و سوم، شناخت عقلانی روح بیکران. هر یک از این فازهای آموزشی به هفت شاخۀ حاوی دوازده بخش فرعیِ دارای هفتاد گروه جانبی تقسیم میشود؛ و هر یک از این هفتاد گروهبندی جانبی آموزشی در یک هزار طبقهبندی عرضه میشود. رهنمودهای جزئی بیشتری در دایرههای متعاقب فراهم میشود، اما فهرستی از هر لازمۀ بهشتی توسط یاوران رهنوردان آموزش داده میشود.
آن سپس درس اصلی یا اولیه است که در برابر رهنوردان با ایمان آزمایش شده و بسیار سفر کردۀ فضا قرار میگیرد. اما مدتها پیش از رسیدن به هاونا، این فرزندان فراز یابندۀ زمان یاد گرفتهاند که به خاطر عدم اطمینان جشن گیرند، به دلیل ناامیدی فربه شوند، به خاطر شکست ظاهری سر شوق بیایند، با وجود دشواریها نیرو یابند، در شرایط سترگ شهامت راسخ نشان دهند، و هنگامی که با چالش غیرقابل توصیف مواجه میشوند ایمان شکست ناپذیر به کار بندند. از مدتها پیش شعار جنگی این رهنوردان این بوده است: ”در ارتباط با خداوند، هیچ چیز، مطلقاً هیچ چیز، غیرممکن نیست.“
در هر یک از دایرههای هاونا برای رهنوردان زمان یک الزام مشخص وجود دارد؛ و در حالی که هر رهنورد تحت آموزش سوپرنافیمی قرار دارد که به واسطۀ طبیعتش در کمک کردن به آن نوع ویژۀ مخلوق فراز یابنده انطباق یافته است، درسی که باید فرا گرفته شود برای کلیۀ فراز یابندگانی که به جهان مرکزی میرسند نسبتاً یکنواخت است. این درسِ پیشرفت، کمی، کیفی، و تجربی — عقلانی، معنوی، و متعالی — است.
در دایرههای هاونا زمان از اهمیت اندکی برخوردار است. آن در یک حد محدود به امکانات پیشرفت وارد میشود، اما آزمون نهایی و متعالی پیشرفت است. درست در لحظهای که همیار سوپر سرافی شما چنین پندارد که شما برای عبور به سوی درون به دایرۀ بعدی از شایستگی برخوردارید، شما نزد دوازده یاور هفتمین روح مدار برده خواهید شد. شما در اینجا ملزم خواهید بود که آزمونهای دایرهای را که توسط ابرجهان منشأ شما و توسط سیستم زادگاه شما تعیین شده است بگذرانید. نیل به ربانیتِ این دایره در کرۀ پیشگام رخ میدهد و شامل شناخت معنوی و درک روح استاد ابرجهان رهنورد فراز یابنده است.
هنگامی که کار دایرۀ بیرونی هاونا به اتمام رسید و درس عرضه شده فرا گرفته شد، یاوران رهنوردان افراد تحت سرپرستی خود را به کرۀ پیشگام دایرۀ بعدی میبرند و آنها را تحت مراقبت راهنمایان تعالیت قرار میدهند. یاوران رهنوردان همیشه برای مدتی باقی میمانند تا کمک کنند انتقال را هم لذت بخش و هم سودمند سازند.
فراز یابندگان فضا هنگامی که از دایرۀ هفتم به دایرۀ ششم انتقال مییابند ”فارغالتحصیلان معنوی“ نامیده میشوند و تحت سرپرستی بلافصل راهنمایان تعالیت قرار داده میشوند. این راهنمایان نباید با راهنمایان فارغالتحصیلی که به شخصیتهای بالاتر روح بیکران تعلق دارند اشتباه گرفته شوند. راهنمایان فارغالتحصیلی با همیاران سرویتال خود در کلیۀ مدارهای هاونا به رهنوردان فراز یابنده و فرود یابنده هر دو خدمت میکنند. راهنمایان تعالیت فقط در دایرۀ ششم جهان مرکزی عمل میکنند.
در این دایره است که فراز یابندگان به یک درک جدید از ربانیت متعال دست مییابند. رهنوردان زمان در طول دوران زندگانی طولانی خویش در جهانهای تکاملی یک آگاهی در حال رشد از واقعیت یک کنترل فراگیر قدرتمند حول آفرینشهای زمان و فضا را تجربه میکردهاند. آنها اینجا، در این مدار هاونا، به مواجهه با منبع جهان مرکزیِ وحدت زمان و مکان— واقعیت روحی خدای متعال — نزدیک میشوند.
من تا اندازهای ناتوانم که توضیح دهم در این دایره چه رخ میدهد. هیچ حضور شخصیت یافتۀ تعالیت برای فراز یابندگان قابل درک نیست. از برخی جهات، روابط جدید با هفتمین روح استاد این غیرقابل تماس بودن ایزد متعال را جبران میکند. اما صرف نظر از عدم توانایی ما برای درک تکنیک، به نظر میرسد هر مخلوق فراز یابنده دستخوش یک رشد دگرگون کننده، یک یکپارچگی جدید خودآگاهی، یک معنویت یابی مقصود، یک حساسیت جدید برای ربانیت شود، که بدون در نظر گرفتن فعالیت آشکار ناشدۀ ایزد متعال به سختی میتواند به گونهای رضایتبخش توضیح داده شود. برای آنهایی از ما که این کارکردهای اسرارآمیز را مشاهده کردهایم، چنین به نظر میرسد که خدای متعال آن افزایش درک عقلانی، بینش معنوی، و معاضدت شخصیتی را به فرزندان تجربی خویش دقیقاً تا سرحد ظرفیتهای تجربیشان به گونهای عاطفی عطا مینماید که در تمامی تلاشهایشان در رخنه یابی به سطح ربانیت تثلیث تعالیت برای دستیابی به الوهیتهای جاودانه و وجودگرای بهشت چنان به آن نیاز خواهند داشت.
هنگامی که راهنمایان تعالیت چنین میپندارند که شاگردانشان برای پیشرفت مستعد هستند، آنها را نزد کمیسیون هفتاد نفره میبرند. آنها گروهی مختلط هستند که در کرۀ پیشگام مدار شمارۀ شش به عنوان بازرس خدمت میکنند. رهنوردان بعد از خشنود ساختن این کمیسیون در رابطه با درکشان از ایزد متعال و تثلیث تعالیت، برای انتقال به مدار پنجم تأیید میشوند.
راهنمایان تثلیث خادمان خستگی ناپذیر پنجمین دایرۀ آموزش هاونایی رهنوردان در حال پیشرفت زمان و فضا هستند. فارغالتحصیلان معنوی در اینجا ”کاندیداهای ماجرای الوهیت“ نامیده میشوند زیرا در این دایره، تحت سرپرستی راهنمایان تثلیث است که رهنوردان در رابطه با تثلیث الهی در آمادگی برای تلاش برای دستیابی به شناخت شخصیت روح بیکران آموزش پیشرفته دریافت میکنند. و در اینجا رهنوردان فراز یابنده کشف میکنند که، به تدریج که آنها شروع به تشخیص طبیعتِ باز گرانبارتر و کار بسیار دشوارتر معنوی میکنند که برای برآورده ساختن مطالبات هدف والایی که برای پیشرفت آنها در کرات این مدار تعیین گردیده مورد لزوم خواهد بود، مطالعۀ حقیقی و تلاش ذهنی واقعی چه معنی میدهد.
راهنمایان تثلیث بسیار وفادار و مؤثرند؛ و هر رهنورد توجه ویژه دریافت میکند، و از عطوفت کامل یک سوپرنافیم دوم متعلق به این رسته بهرهمند میشود. اگر به خاطر کمک و یاری این راهنمایان و گروه عظیم موجودات روحی دیگری که درگیر آموزش فراز یابندگان در رابطه با طبیعت و تکنیک ماجرای قریبالوقوع الوهیت هستند نبود، یک رهنورد زمان هرگز اولین شخص قابل دسترسی تثلیث بهشت را نمییافت.
راهنمایان تثلیث بعد از تکمیل کلاس آموزشی در این مدار شاگردان خود را به کرۀ پیشگام آن میبرند و آنها را به یکی از بسیاری کمیسیونهای سهگانه که به عنوان بازرسان و تصدیق کنندگان کاندیداهای ماجرای الوهیت عمل میکنند عرضه میدارند. این کمیسیونها شامل یک نفر از میان پایان دهندگان، یکی از مدیران هدایت از رستۀ سوپرنافیمهای اولیه، و یک پیامآور منفرد فضا یا یک پسر تثلیث یافتۀ بهشت میباشند.
هنگامی که یک روان فراز یابنده عملاً سفرش را به مقصد بهشت آغاز میکند، فقط توسط گروه سه نفرۀ ترانزیت همراهی میشود: دستیار سوپر سرافی دایره، راهنمای فارغالتحصیلی، و دستیار پیوسته حاضر سرویتال نفر دوم. این سفرهای رفت و برگشت از دایرههای هاونا به بهشت سفرهای آزمایشی هستند؛ فراز یابندگان هنوز از وضعیت بهشتی برخوردار نیستند. آنها به وضعیت اقامتی در بهشت دست نمییابند تا این که به دنبال دستیابی به پدر جهانی و اجازۀ نهایی از مدارهای هاونا از استراحت پایانی زمان عبور کرده باشند. آنها بعد از استراحت الهی از ”جوهر ربانیت“ و ”روح تعالیت“ بهره میبرند و از این رو در دایرۀ ابدیت و در حضور تثلیث به راستی شروع به کنش میکنند.
همدمان فرد فراز یابندۀ متعلق به گروه سهگانۀ ترانزیت الزام ندارند وی را قادر سازند که مکان حضور جغرافیایی درخشش روحی تثلیث را تعیین کند، بلکه در کار دشوار یک رهنورد در زمینۀ شناخت، تمیز دادن، و درک روح بیکران چنان به قدر مکفی تمامی کمکهای ممکن را به وی ارائه دهند که موجب شناخت شخصیت شود. هر رهنورد فراز یابنده در بهشت میتواند حضور جغرافیایی یا مکانیِ تثلیث را تشخیص دهد؛ اکثریت عظیم میتوانند با واقعیت عقلانی الوهیتها تماس برقرار کنند، به ویژه شخص سوم، اما همگی نمیتوانند واقعیت حضور روحی پدر و پسر را بشناسند یا حتی بخشاً درک کنند. با این حال حتی حداقلِ درک روحی پدر جهانی دشوارتر است.
جستجو برای روح بیکران به ندرت در انتها با شکست مواجه میشود، و هنگامی که افراد تحت سرپرستی آنها در این فاز از ماجرای الوهیت به موفقیت دست یافتند، راهنمایان تثلیث آماده میشوند که آنها را به کار یابندگان پسر در چهارمین دایرۀ هاونا انتقال دهند.
چهارمین مدار هاونا گاهی اوقات ”مدار پسرها“ نامیده میشود. رهنوردان فراز یابنده از کرات این مدار به بهشت میروند تا به یک تماس فهیمانه با پسر جاودان دست یابند، در حالی که رهنوردان فرود یابنده در کرات این مدار به یک درک جدید از طبیعت و مأموریت پسران آفرینندۀ زمان و فضا دست مییابند. در این مدار هفت کره وجود دارد که در آنها سپاه ذخیرۀ میکائیلهای بهشت مدارس خدمت ویژۀ حاوی خدمت متقابل را به رهنوردان فراز یابنده و فرود یابنده، هر دو، حفظ میکنند؛ و در این کراتِ پسران میکائیل است که رهنوردان زمان و رهنوردان ابدیت به اولین فهم به راستی متقابل خود از یکدیگر دست مییابند. تجارب این مدار از بسیاری جهات جالبترین تجربۀ تمامی اقامت موقت هاونا میباشد.
یابندگان پسر خادمان سوپر سرافی برای انسانهای فراز یابندۀ مدار چهارم هستند. این یابندگان پسر علاوه بر کار کلی آماده سازی کاندیداهایشان برای یک درک روابط تثلیث پسر جاودان باید چنان افراد تحت سرپرستی خود را به طور کامل آموزش دهند که آنها کاملاً موفق باشند: اول، در درک مکفی روحانی پسر؛ دوم، در شناخت رضایتمندانۀ شخصیت پسر؛ و سوم، در تمایز صحیح پسر از شخصیت روح بیکران.
بعد از نیل به روح بیکران آزمونهای دیگری صورت نمیگیرند. تستهای دایرههای درونی کارکردهای کاندیداهای رهنورد هستند، آنگاه که آنها در احاطۀ پوششی الوهیتها قرار میگیرند. پیشرفت صرفاً از طریق معنویت فرد تعیین میشود، و هیچ کس جز خدایان به خود اجازه نمیدهد که از این دارایی صرف نظر کند. در صورت شکست هرگز هیچ دلیلی ارائه نمیشود، و خود کاندیداها و نیز مربیان و راهنمایان گوناگون آنها نیز هیچگاه مورد نکوهش یا انتقاد قرار نمیگیرند. در بهشت عدم کامیابی هرگز شکست محسوب نمیشود؛ به تعویق انداختن هرگز به صورت ننگ مورد نگرش واقع نمیشود؛ شکستهای ظاهری زمان هرگز با تأخیرات با اهمیت ابدیت اشتباه گرفته نمیشوند.
رهنوردان زیادی تأخیر شکست ظاهری در ماجرای الوهیت را تجربه نمیکنند. تقریباً همگی به روح بیکران دست مییابند، گر چه گهگاه یک رهنورد از ابرجهان شمارۀ یک در اولین تلاش موفق نمیشود. رهنوردانی که به روح دست مییابند به ندرت در یافتن پسر شکست میخورند. از میان آنهایی که در اولین ماجرا شکست میخورند، تقریباً همگی از ابرجهانهای سه و پنج میآیند. اکثریت عظیم آنهایی که بعد از یافتن روح و پسر هر دو در اولین ماجرا برای دستیابی به پدر شکست میخورند، از ابرجهان شمارۀ شش میآیند، گر چه تعداد اندکی از شمارههای دو و سه به همین منوال ناموفق هستند. و تمامی این امر به نظر میرسد به وضوح نشان دهد که برای این ناکامیهای ظاهری دلایل خوب و مکفی وجود دارد؛ در واقع تأخیرات صرفاً گریز ناپذیر.
کاندیداهای شکست خورده برای ماجرای الوهیت تحت حوزۀ مسئولیت رئیسان مأموریت، گروهی از سوپرنافیمهای اولیه، قرار داده میشوند، و برای دورهای که کمتر از یکهزار سال نیست به کار قلمروهای فضا بازگردانده میشوند. آنها هرگز به ابرجهان زادگاه خویش باز نمیگردند، بلکه همیشه به آن ابرآفرینشی که در آمادگی برای دومین ماجرای الوهیت برای آموزش مجدد آنها از همه مساعدتر است باز میگردند. به دنبال این سرویس، آنها بنا به خواست خودشان به دایرۀ بیرونی هاونا باز میگردند، فوراً به دایرۀ دوران زندگانی مختل شدۀ خویش اسکورت میشوند، و به یکباره آماده سازیهای خود را برای ماجرای الوهیت از سر میگیرند. سوپرنافیمهای دوم در دومین تلاش برای هدایت موفقیتآمیز افراد تحت سرپرستی خود هرگز شکست نمیخورند، و همان خادمان سوپر سرافی و راهنمایان دیگر در طول این ماجرای دوم همیشه این کاندیداها را همراهی میکنند.
هنگامی که روان رهنورد به سومین دایرۀ هاونا دست مییابد، تحت سرپرستی راهنمایان پدر، که کهنسالتر، بسیار با مهارت، و با تجربهترین خادمان سوپر سرافی هستند قرار میگیرد. در کرات این مدار راهنمایان پدر مدارس خرد و کالجهای تکنیک را حفظ میکنند، و کلیۀ موجوداتی که در جهان مرکزی اقامت دارند به عنوان آموزگار در آن خدمت میکنند. در این ماجرای متعالی نیل به ابدیت هیچ چیز که برای یک مخلوق زمان مفید باشد نادیده انگاشته نمیشود.
نیل به پدر جهانی پاسپورت عبور به ابدیت است، گر چه مدارهای باقیمانده باید پیموده شوند. از این رو در کرۀ پیشگام دایرۀ شمارۀ سه این یک رویداد بسیار مهم است آنگاه که گروه سهگانۀ ترانزیت اعلام میدارند که آخرین کار مخاطره آمیز زمان در شرف وقوع است؛ که مخلوق دیگری از فضا از میان دروازههای ابدیت در صدد ورود به بهشت است.
آزمون زمان تقریباً به پایان رسیده است؛ مسابقه برای رسیدن به ابدیت تقریباً به سرانجام رسیده است. روزهای عدم اطمینان دارند به پایان میرسند؛ وسوسۀ تردید کردن در حال ناپدید شدن است؛ فرمان کامل باشید مورد اطاعت واقع شده است. مخلوق زمان و شخصیت مادی عیناً از پایینترین بخش وجود هوشمند از کرات تکاملی فضا فراز یافته است، و بدین ترتیب ممکن بودن طرح فراز را اثبات نموده است، در حالی که عدالت و به حق بودن این فرمان پدر جهانی به مخلوقات دون پایۀ خویش را در کرات برای ابد نشان داده است: ”کامل باشید، حتی آن گونه که من کاملم.“
گام به گام، زندگی به زندگی، و کره به کره دوران زندگانی فراز گرایانه مورد استیلا واقع شده است، و هدف الوهیت به دست آمده است. نجات به طور تمام و کمال کامل است، و کمال در تعالیتِ ربانیت سرشار است. زمان در ابدیت گم گشته است؛ فضا در هویت پرستش گرانه و توازن با پدر جهانی در کام کشیده شده است. پخشهای خبری هاونا گزارشات شکوهمندانۀ فضایی را به درخشش درمیآورند، این خبر خوش که مخلوقات هوشمند حاوی طبیعت حیوانی و منشأ مادی به راستی از طریق فراز تکاملی به طور واقعی و برای ابد فرزندان کامل شدۀ خداوند شدهاند.
مشاوران و رایزنان سوپر سرافی دومین دایره آموزشگران فرزندان زمان پیرامون دوران زندگانی ابدیت هستند. دستیابی به بهشت مستلزم نوع جدید و بالاتری از مسئولیتها است، و اقامت موقت در دایرۀ دوم برای دریافت مشاورۀ سودمند این سوپرنافیمهای وقف شده فرصت مکفی فراهم میسازد.
آنهایی که در اولین تلاش برای دستیابی به الوهیت ناموفق هستند پیش از این که به خدمت ابرجهان بازگردانده شوند از دایرۀ عدم کامیابی مستقیماً به دومین دایره پیشروی میکنند. از این رو مشاوران و رایزنان همچنین به عنوان مشاوران و تسلی دهندگان این رهنوردان ناکام شده خدمت میکنند. آنها تازه با بزرگترین ناکامی خویش رو به رو شدهاند، که به هیچ وجه از لیست طولانی چنین تجاربی که از آن صعود کردند متفاوت نیست؛ همچون از یک نردبان، از هرج و مرج به شکوه — به جز در عظمت آن. آنها هستند که فنجان تجربی را تا ته آن سر کشیدهاند؛ و من مشاهده کردهام که آنها به عنوان بالاترین نوع خادمان با محبت نسبت به فرزندان زمان و ناکامیهای گذرا به خدمات ابرجهانها موقتاً باز میگردند.
افراد ناکام بعد از یک اقامت موقت طولانی مدت در مدار شمارۀ دو توسط شوراهای کمال که در کرۀ پیشگام این دایره ساکنند مورد بازبینی واقع میشوند و به عنوان کسانی که آزمون هاونا را گذراندهاند تصدیق میشوند؛ و این امر تا جایی که به وضعیت غیر روحی مربوط میشود، همان مرتبت را در جهانهای زمان به آنها میدهد که گویا آنها در واقع در ماجرای الوهیت موفق شدهاند. روح چنین کاندیداهایی کاملاً مورد قبول بود؛ شکست آنها ذاتی فازی از تکنیک برخورد یا بخشی از پیشینۀ تجربی آنان بود.
آنها سپس توسط مشاوران دایره نزد رئیسان مأموریت در بهشت برده میشوند و به خدمت زمان در کرات فضا بازگردانده میشوند؛ و آنها با شادی و خوشحالی به کارهای روزگاران و اعصار پیشین میروند. در روز دیگر آنها به دایرۀ بزرگترین ناکامی خویش باز خواهند گشت و از نو به ماجرای الوهیت مبادرت خواهند ورزید.
برای رهنوردان موفق در مدار دوم محرک عدم اطمینان تکاملی پایان یافته است، اما ماجرای مأموریت ابدی هنوز آغاز نشده است؛ و در حالی که اقامت موقت در این دایره کاملاً لذت بخش و بسیار سودمند است، آن فاقد برخی از شور و شوقهای قابل پیش بینی دایرههای پیشین میباشد. رهنوردان بسیاری هستند که در چنین زمانی با یک حسادت شادی بخش به تقلای طولانی طولانی به گذشته مینگرند، و به راستی آرزو میکنند که به طریقی میتوانستند به کرات زمان بازگردند و آن را تماماً از نو شروع کنند، درست همانطور که شما انسانها در هنگام نزدیکی به کهنسالی گاهی اوقات تقلاهای جوانی و حیات آغازین را مرور میکنید و به راستی آرزو میکنید که میتوانستید زندگی خویش را بار دیگر از سر گیرید.
اما پیمایش درونیترین دایره درست در پیش رو قرار دارد، و به زودی پس از آن آخرین خواب گذار پایان خواهد یافت، و ماجرای جدید دوران زندگانی جاودانه آغاز خواهد شد. مشاوران و رایزنان در دایرۀ دوم آماده سازی افراد تحت سرپرستی خویش را برای این استراحت بزرگ و نهایی آغاز میکنند، خواب اجتناب ناپذیر که همواره میان مراحل دورهایِ دوران زندگانی فراز یابنده واقع شده است.
هنگامی که آن رهنوردان فراز یابندهای که به پدر جهانی دست یافتهاند تجربۀ دومین دایره را کامل میکنند، راهنمایان فارغالتحصیلی پیوسته حاضر آنها فرمان پذیرش آنها را به دایرۀ نهایی صادر میکنند. این راهنمایان افراد تحت سرپرستی خویش را به دایرۀ درونی شخصاً هدایت میکنند و در آنجا آنها را تحت سرپرستی خدمۀ استراحت، آخرین رسته از آن سوپرنافیمهای دوم که به خدمت رهنوردان زمان در مدارهای کرات هاونا گمارده شدهاند، قرار میدهند.
بخش عمدۀ وقت یک فراز یابنده در مدار آخر به تداوم مطالعۀ مشکلاتِ در شرف وقوع اقامت در بهشت وقف میشود. یک گروه عظیم و متنوع از موجودات، که اکثریت آنها آشکار نشدهاند ساکنان دائم و موقت این حلقۀ درونی کرات هاونا میباشند. و در هم آمیختن این انواع گوناگون برای خدمۀ سوپرسرافی استراحت یک محیط غنی کاری فراهم میسازد که آنان در پیشبرد آموزش رهنوردان فراز یابنده به طور مؤثر به کار میگیرند، به ویژه در رابطه با مشکلات تنظیم نسبت به گروههای بسیاری از موجودات که به زودی در بهشت مورد مواجهه قرار خواهند گرفت.
پسران مخلوق - تثلیث یافته در زمرۀ آنهایی هستند که در این مدار درونی اقامت دارند. سوپرنافیمهای اولیه و دوم سرپرستان عمومی سپاه مشترک این پسران، از جمله فرزندان تثلیث یافتۀ پایان دهندگان انسانی و نوادگان مشابه شهروندان بهشت میباشند. برخی از این پسران توسط تثلیث احاطه شدهاند و به ابردولتها گمارده شدهاند؛ دیگران به طرق گوناگون مأموریت یافتهاند، اما اکثریت عظیم آنان در سپاه مشترک کرات کامل مدار درونی هاونا در حال گرد آمدن هستند. اینجا، تحت سرپرستی سوپرنافیمها، آنها در حال آمادگی برای یک کار آینده توسط یک سپاه ویژه و بینام از شهروندان والای بهشت میباشند که پیش از ایام گرندفاندا، اولین دستیاران اجرایی برای جاودانههای ایامها بودند. دلایل بسیاری برای این حدس و گمان وجود دارد که این دو گروه بینظیر از موجودات تثلیث یافته در آیندۀ دور با هم کار خواهند کرد، که کمترین آنها سرنوشت مشترکشان در ذخیرههای سپاه بهشتی پایان دهندگان تثلیث یافته نیست.
در این درونیترین مدار، رهنوردان فراز یابنده و فرود یابنده، هر دو، با یکدیگر و با پسران مخلوق - تثلیث یافته روابط دوستانه برقرار میکنند. این پسران همانند والدین خویش از معاشرت متقابل سود بسیاری میبرند، و مأموریت ویژۀ سوپرنافیمها این است که برادری پسران تثلیث یافتۀ پایان دهندگان انسانی و پسران تثلیث یافتۀ شهروندان بهشت را تسهیل و تضمین نمایند. خدمۀ سوپر سرافی استراحت آنقدر که درگیر ترویج معاشرت فهیمانۀ خویش با گروههای متنوع هستند زیاد درگیر آموزش خود نیستند.
انسانها این فرمان بهشت را دریافت کردهاند: ”کامل باشید، حتی آنطور که پدر بهشتی شما کامل است.“ سوپرنافیم سرپرست برای این پسران تثلیث یافتۀ سپاه مشترک هرگز اعلان این امر را متوقف نمیکند: ”برادران فراز یابندۀ خویش را درک کنید، حتی آنطور که پسران بهشتی آفریننده آنها را میشناسند و به آنها مهر میورزند.“
مخلوق انسانی باید خداوند را بیابد. پسر آفریننده هرگز متوقف نمیشود تا این که او انسان — پایینترین مخلوق صاحب اراده — را بیابد. بدون شک، پسران آفریننده و فرزندان انسانی آنها برای یک خدمت آینده و ناشناختۀ جهانی در حال آمادگی میباشند. آنها هر دو گسترۀ جهان تجربی را میپیمایند و بدین نحو برای مأموریت ابدی خویش پرورش و آموزش مییابند. در سرتاسر جهانها این آمیختگی بینظیر موجود بشری و الهی، معاشرت مخلوق و خالق، در حال رخ دادن است. انسانهای بیفکر تجلی بخشش و ملاطفت الهی، به ویژه نسبت به فرد ضعیف و به جانبداری از فرد محتاج را نشانگر خدایی با ویژگیهای انسانی تلقی کردهاند. چه اشتباهی! این چنین جلوههای بخشش و گذشت در عوض باید توسط موجودات بشری به عنوان گواه این امر تلقی شود که انسان فانی توسط روح خدای زنده مورد سکنی واقع شده است؛ و این که مخلوق، در نهایت، توسط ربانیت برانگیخته شده است.
نزدیک به پایان اقامت موقت در اولین دایره رهنوردان فراز یابنده در ابتدا برانگیزندگان استراحت از نوع اولیۀ سوپرنافیمها را ملاقات میکنند. اینها فرشتگان بهشت هستند که بیرون میآیند تا به آنهایی که در آستان ابدیت ایستادهاند خوشامد گویند و آمادگی آنها را برای خواب گذار آخرین رستاخیز کامل سازند. شما به راستی یک فرزند بهشت نیستید تا این که دایرۀ درونی را پیموده باشید و رستاخیز ابدیت را از خواب نهایی زمان تجربه کرده باشید. رهنوردان کامل شده این استراحت را آغاز میکنند، در اولین دایرۀ هاونا به خواب میروند، اما در سواحل بهشت بیدار میشوند. از میان کلیۀ کسانی که به جزیرۀ جاودانه فراز مییابند، تنها آنهایی که بدین نحو وارد میشوند فرزندان ابدیت هستند؛ دیگران به عنوان دیدارگر، به عنوان میهمان بدون وضعیت اقامتی، میروند.
و اکنون، در اوج دوران زندگانی هاونا، همینطور که شما انسانها در کرۀ پیشگام مدار درونی به خواب میروید، آنطور که در کرات منشأ خویش چشمانتان را در خواب طبیعی مرگ انسانی بستید و به خواب خویش فرو رفتید، و یا هنگامی که در آمادگی برای سفر به هاونا به خواب طولانی گذار فرو رفتید، به تنهایی به خواب مرگ فرو نمیروید. اکنون همینطور که شما برای خوابِ دستیابی آماده میشوید، همدم طولانی مدت شما از اولین دایره، خادم با عظمت استراحت، به کنار شما میآید. او آماده میشود تا در یگانگی با شما به خواب فرو رود، به عنوان پیمان هاونا که گذار شما تکمیل گردیده، و این که شما فقط در انتظار ریزه کاریهای نهایی کمال هستید.
اولین گذار شما در واقع مرگ بود، دومین گذار یک خواب ایدهآل، و اکنون سومین دگردیسی، استراحت حقیقی، آرامش اعصار است.
[عرضه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد از یوورسا.]
سوپرنافیمهای اولیه خادمان آسمانی الوهیتها در جزیرۀ جاودان بهشت هستند. هرگز دانسته نشده که آنها از راههای نور و درستکاری منحرف شوند. ثبت حضور و غیابها تکمیل شده است؛ از ابدیت حتی یکی از این سپاهیان بلند مرتبه از دست نرفته است. این سوپرنافیمهای والا موجوداتی کامل هستند، متعالی در کمال، اما آنها ابسونایت نیستند، و مطلق هم نیستند. این فرزندان روح بیکران که حاوی جوهر کمال هستند، در کلیۀ فازهای وظایف چندگانۀ خویش به جای یکدیگر و به طور داوطلبانه کار میکنند. آنها به طور گسترده خارج از بهشت کار نمیکنند، گر چه در گردهماییهای گوناگون هزارهای و تجدید دیدارهای گروهی جهان مرکزی شرکت میکنند. آنها همچنین به عنوان پیامآوران ویژۀ الوهیتها، و در تعداد کثیر فراز مییابند تا مشاوران تکنیکی شوند.
در کراتی که به دلیل شورش در انزوا قرار دارند سوپرنافیمهای اولیه همچنین در فرماندهی گروههای عظیم سرافی قرار داده شدهاند و در آنجا خدمت میکنند. هنگامی که یک پسر بهشت به چنین کرهای اعطا میشود، مأموریتش را کامل میسازد، نزد پدر جهانی صعود میکند، پذیرفته میشود، و به عنوان نجات دهندۀ اعتبار یافتۀ این کرۀ منزوی باز میگردد، یک سوپرنافیم اولیه برای به عهده گرفتن فرماندهی ارواح خادمی که در کرۀ به تازگی اصلاح شده مشغول به کارند همیشه توسط رئیسان تکلیف گمارده میشود. در این سرویس ویژه سوپرنافیمها مرتباً جا به جا میشوند. در یورنشیا در حال حاضر ”رئیس سرافیمها“ دومین فرد از این رسته است که از دوران اعطای میکائیل مسیح مشغول به کار میباشد.
سوپرنافیمهای اولیه از ابدیت در جزیرۀ نور خدمت کردهاند و در مأموریتهای رهبری به کرات فضا اعزام گشتهاند، اما در چهارچوب طبقهبندی کنونی فقط از هنگام ورود رهنوردان هاونایی زمان به بهشت عمل کردهاند. این فرشتگان والا اکنون عمدتاً در هفت رستۀ زیرینِ خدمت کار میکنند:
1- رهبران پرستش.
2- استادان فلسفه.
3- نگاهدارندگان دانش.
4- مدیران رفتار.
5- مفسران اخلاقیات.
6- رئیسان تکلیف.
7- برانگیزندگان استراحت.
تا وقتی که رهنوردان فراز یابنده در واقع به اقامت در بهشت دست یابند تحت نفوذ مستقیم این سوپرنافیمها قرار نمیگیرند، و آنگاه آنها تحت سرپرستی این فرشتگان، به ترتیب معکوس ذکر نامشان، از میان یک تجربۀ آموزشی عبور میکنند. بدین معنی که شما تحت سرپرستی برانگیزندگان استراحت به دوران زندگانی خود در بهشت وارد میشوید، و بعد از طی دورانهای پیاپی با رستههایی که بین آنها میآیند دورۀ آموزشی را با رهبران پرستش به پایان میرسانید. به دنبال آن شما آمادهاید که دوران زندگانی پایان ناپذیر یک پایان دهنده را آغاز کنید.
برانگیزندگان استراحت بازرسان بهشت هستند که از جزیرۀ مرکزی به مدار درونی هاونا اعزام میشوند، و در آنجا با همکارانشان، خدمۀ استراحت، که متعلق به رستۀ دوم سوپرنافیمها هستند، تشریک مساعی میکنند. یک چیز ضروری برای لذت بردن از بهشت استراحت است، استراحت الهی؛ و این برانگیزندگان استراحت آخرین آموزشگرانی هستند که رهنوردان زمان را برای ارائه نمودن به ابدیت آماده میسازند. آنها کارشان را در آخرین دایرۀ کمال جهان مرکزی آغاز میکنند و هنگامی که رهنورد از آخرین خواب گذار بیدار میشود آن را ادامه میدهند. این خوابی است که یک مخلوق فضا را فارغالتحصیل میسازد و به داخل قلمرو جاودان عرضه میکند.
طبیعتِ استراحت هفتگانه است: در رستههای پایینترِ حیات استراحتِ خوابیدن و سرگرمی وجود دارد، در موجودات بالاتر اکتشاف، و در بالاترین نوع شخصیت روحی پرستش وجود دارد. همچنین استراحتِ نرمالِ دریافت انرژی وجود دارد، از نو شارژ کردن موجودات با انرژی فیزیکی یا روحی. و سپس خواب انتقال وجود دارد، خواب ناخودآگاه در هنگام احاطه شدن با پوشش سرافیمی در هنگام گذار از یک کره به کرۀ دیگر. کاملاً متفاوت از تمامی اینها خواب عمیق دگردیسی است، استراحت انتقال از یک حالت وجود به دیگری، از یک حیات به دیگری، از یک وضعیت وجود به دیگری، خوابی که پیوسته ملازم با انتقال از وضعیت واقعی جهانی در مقایسه با تکامل از طریق مراحل گوناگون هر یک از وضعیتها است.
اما آخرین خواب دگرگون کننده چیزی بیشتر از آن خوابهای انتقالی پیشین است که دستیابیهای پیاپی وضعیتیِ دوران زندگانی فرازگرایانه را نشان کردهاند؛ مخلوقات زمان و فضا بدین طریق درونیترین حاشیههای وجود گذرا و کیهانی را در مینوردند تا در منزلگاههای بدون زمان و بدون مکان بهشت به وضعیت اقامتی دست یابند. برانگیزندگان و خدمۀ استراحت درست همانقدر برای این دگردیسی فرازگرایانه ضروری هستند که سرافیمها و موجودات مربوطه برای نجات مخلوق فانی از مرگ میباشند.
شما در آخرین مدار هاونا به خواب میروید و برای ابد در بهشت دوباره زنده میشوید. و همینطور که به طور روحی در آنجا تجدید شخصیت مییابید، فوراً آن برانگیزندۀ استراحت را خواهید شناخت که به عنوان خود سرافیم اولیهای که در درونیترین مدار هاونا خواب نهایی را ایجاد کرد ورود شما را به سواحل جاودان خوشامد میگوید؛ و همینطور که شما بار دیگر آماده شدید تا نگهداری از هویت خویش را به دستان پدر جهانی بسپارید آخرین گسترۀ بزرگ ایمان را به یاد خواهید آورد.
آخرین استراحت زمان مورد بهرهوری واقع شده است؛ آخرین خواب گذار تجربه شده است؛ اکنون شما در سواحل منزلگاه جاودانه به سوی زندگی ابدی بیدار میشوید. ”و دیگر هیچ خوابی وجود نخواهد داشت. حضور خداوند و پسر او در برابر شما قرار دارد، و شما برای ابد خادمان او هستید؛ شما چهرۀ او را دیدهاید، و نام او روح شماست. در آنجا دیگر شب وجود نخواهد داشت؛ و آنها به نور خورشید نیاز نخواهند داشت، زیرا منبع و مرکز بزرگ به آنها نور میدهد؛ آنها برای ابد و همیشه زندگی خواهند کرد. و خداوند تمامی اشکها را از چشمانشان پاک خواهد کرد؛ دیگر هیچ مرگی وجود نخواهد داشت، و یا اندوه یا گریهای، و هیچ دردی وجود نخواهد داشت، زیرا چیزهای پیشین از میان رفتهاند.“
این گروهی است که توسط رئیس سوپرنافیمها، ”فرشتۀ الگوی اولیه“، گهگاه تعیین شده است تا بر سازمان کلیۀ سه رسته از این فرشتگان — اول، دوم، و سوم — نظارت کند. سوپرنافیمها، به عنوان یک گروه، کاملاً خود مختار و خود تنظیم کننده هستند، به جز در کارکردهای رئیس مشترکشان، اولین فرشتۀ بهشت، که همواره سرپرستی کلیۀ این شخصیتهای روحی را به عهده دارد.
پیش از آن که ساکنان انسانیِ جلال یافتۀ بهشت به سپاه نهایت پذیرفته شوند فرشتگانِ تکلیف با آنها کار زیادی دارند. مطالعه و آموزش مشغلههای منحصر به فرد تازه واردهای بهشت نیستند؛ سرویس همچنین نقش ضروری خود را در تجارب آموزشی پیش پایانی بهشت بازی میکند. و من مشاهده کردهام که هنگامی که انسانهای فراز یابنده از دورههای استراحت برخوردار میشوند، یک تمایل ذاتی برای دوستی و معاشرت با سپاه ذخیرۀ رئیسان سوپر سرافی تکلیف نشان میدهند.
هنگامی که شما فراز یابندگان انسانی به بهشت دست مییابید، روابط اجتماعی شما قدر بسیار زیادی شامل بیش از تماس با یک گروه عظیم از موجودات جلال یافته و الهی و با یک تودۀ آشنا از انسانهای جلال یافتۀ همنوع میشود. شما همچنین باید با بیش از سه هزار رستۀ مختلف از شهروندان بهشت، با گروههای گوناگون تعالی جویان، و با انواع بیشمار دیگر ساکنان بهشت، دائمی و موقت، که در یورنشیا آشکار نشدهاند، دوستی و معاشرت کنید. بعد از تماس مداوم با این هوشمندان توانمند بهشت بسیار آرامبخش است که با انواع ذهنی فرشتگان دیدار کنید؛ آنها انسانهای زمان را به یاد سرافیمهایی میآورند که چنین تماس طولانی و چنین معاشرت طراوت بخشی را با آنان داشتهاند.
شما هر چه در طبقهبندی حیات بالاتر روید، باید توجه بیشتری به اخلاقیات جهان مبذول شود. آگاهی اخلاقی صرفاً شناخت توسط هر فرد از حقوقی است که ذاتی وجود هر فرد و کلیۀ افراد دیگر است. اما اخلاقیات معنوی بسیار فراتر از مفهوم انسانی و حتی مورانشیاییِ مذاهب شخصی و گروهی است.
اخلاقیات به گونهای شایسته آموزش داده شده است و توسط رهنوردان زمان در صعود طولانیشان به جلال و شکوه بهشت به قدر مکفی فرا گرفته شده است. به تدریج که این دوران زندگانیِ به سوی درون - فراز یابنده از کرات زادگاه فضا هویدا شده است، فراز یابندگان، گروه بعد از گروه، به افزایش دایرۀ پیوسته گسترش یابندۀ دستیاران جهانی خویش ادامه دادهاند. هر گروه جدید از همکاران که مورد دیدار واقع میشود یک سطح دیگر از اخلاقیات را که باید شناخته شود و مورد اطاعت واقع شود اضافه میکند، تا این که تا هنگام به بهشت رسیدن انسانهای فرازگرا، به راستی آنها به کسی نیاز دارند که در رابطه با تفاسیر اخلاقی برای آنها مشاورۀ سودمند و دوستانه فراهم سازد. آنها نیاز ندارند که به آنان اخلاقیات آموزش داده شود، اما به تدریج که آنها با کار توان فرسای برقراری تماس با چیزهای زیادی که تازه است رو به رو میشوند، نیاز دارند که آنچه را که با زحمت زیاد یاد گرفتهاند به گونهای صحیح برای آنها تفسیر شود.
در طول آن دورۀ پر رویداد که از نیل به وضعیت اقامتی تا فراخوانی رسمی به سپاه انسانی پایان دهندگان امتداد مییابد مفسران اخلاقیات در یاری رساندن به تازه واردهای بهشت در زمینۀ انطباق با گروههای بیشمار از موجودات با عظمت از کمک پر ارزشی برخوردارند. رهنوردان فراز یابنده بسیاری از انواع بیشمار از شهروندان بهشت را در هفت مدار هاونا از پیش ملاقات کردهاند. انسانهای جلال یافته همچنین از تماس صمیمانه با پسران مخلوق – تثلیث یافتۀ سپاه مشترک در مدار درونی هاونا، یعنی جایی که این موجودات بخش عمدۀ آموزش خود را دریافت میکنند، برخوردار گشتهاند. و رهنوردان فراز یابنده با ساکنان بیشمار آشکار ناشدۀ سیستم بهشت - هاونا در مدارهای دیگر دیدار داشتهاند که در آمادگی برای تکالیف آشکار ناشدۀ آینده آموزش گروهی را در آنجا دنبال میکنند.
کلیۀ این همدمیهای آسمانی به گونهای ثابت متقابل هستند. شما به عنوان انسانهای فراز یابنده نه تنها از این همدمان پیاپی جهان و این رستههای بیشمار از معاشرانِ به طور فزاینده الهی سود میبرید، بلکه همچنین به هر یک از این موجودات برادرانه چیزی از شخصیت و تجربۀ خودتان را میدهید که هر یک از آنها را به سبب معاشرت با یک انسان فراز یابنده از کرات تکاملی زمان و فضا برای همیشه متفاوت و بهتر میسازد.
انسانهای فراز یابنده به دنبال آموزشیابی کامل در اخلاقیات روابط بهشت — نه تشریفات بیمعنی یا فرامین کاستهای مصنوعی بلکه ویژگیهای ذاتی — این را سودمند مییابند که مشاورۀ مدیران سوپر سرافی رفتار را دریافت کنند. این مدیران اعضای جدید جامعۀ بهشت را در کاربردهای رفتار کامل موجودات والایی که در جزیرۀ مرکزی نور و حیات موقتاً اقامت دارند آموزش میدهند.
هارمونی موضوع اصلی جهان مرکزی است، و در بهشت نظمی قابل کشف مستولی است. رفتار صحیح از طریق دانش، به وسیلۀ فلسفه، تا بلندیهای معنویِ پرستش خود انگیخته برای پیشرفت ضروری است. در نزدیکی به الوهیت یک تکنیک الهی وجود دارد؛ و رهنوردان برای نیل به این تکنیک باید در انتظار ورود به بهشت باقی بمانند. روح آن در دایرههای هاونا داده شده است، اما ریزه کاریهای نهایی آموزش رهنوردان زمان فقط بعد از این که آنها به راستی به جزیرۀ نور دست یابند میتواند به کار برده شود.
تمامی رفتار بهشت کاملاً خود انگیخته، و از هر جهت طبیعی و آزاد است. اما در جزیرۀ جاودان هنوز یک راه صحیح و کامل برای انجام کارها وجود دارد، و مدیران رفتار پیوسته در کنار ”غریبهها در درون دروازهها“ هستند تا آنها را آموزش دهند و چنان گامهای آنان را هدایت کنند که آنها را در راحتی کامل قرار دهند و در همان حال رهنوردان را قادر سازند که از آن سردرگمی و عدم اطمینان اجتناب کنند که در غیر این صورت اجتناب ناپذیر میباشد. فقط از طریق چنین ترتیبی میتوان از سردرگمی بیپایان اجتناب ورزید؛ و سردرگمی هرگز در بهشت پدیدار نمیگردد.
این مدیران رفتار به راستی به عنوان آموزگاران و راهنمایان جلال یافته خدمت میکنند. آنها در رابطه با صف آرایی تقریباً بیپایانی از وضعیتهای جدید و کاربردهای ناآشنا عمدتاً درگیر آموزش ساکنان انسانی جدید میباشند. بهشت به رغم تمامی آماده سازی طولانی برای آن و سفر طولانی به آن، برای آنهایی که سرانجام به وضعیت اقامتی دست مییابند هنوز به گونهای غیرقابل توصیف عجیب و به گونهای غیرقابل انتظار جدید است.
نگاهدارندگان سوپر سرافی دانش ”رسالههای زندۀ“ بالاتری هستند که توسط کلیۀ کسانی که در بهشت اقامت دارند شناخته شده هستند و خوانده میشوند. آنها نگارشات الهی حقیقت هستند، کتابهای زندۀ دانش واقعی. شما دربارۀ نگارشات در ”کتاب حیات“ شنیدهاید. نگاهدارندگان دانش فقط چنین کتابهای زندهای هستند، اسناد کمال که در لوحههای جاودان حیات الهی و اطمینان عالی نقش بستهاند. آنها در واقع کتابخانههای زنده و اتوماتیک هستند. واقعیات جهانها در این سوپرنافیمهای اولیه نهادین است، و در واقع در این فرشتگان ثبت شده است؛ و همچنین اساساً غیرممکن است که دروغ در اذهان این گنجینههای کامل و سرشار حقیقت ابدیت و هوشمندی زمان جای گیرد.
این نگاهدارندگان درسهای غیررسمی آموزشی را برای ساکنان جزیرۀ جاودان اجرا میکنند، اما کارکرد اصلی آنها ارجاع دادن و تعیین درستی چیزها است. هر اقامت کنندۀ موقت در بهشت ممکن است بنا به ارادهاش گنجینۀ زندۀ واقعیت یا حقیقت ویژهای را که مایل به دانستن آن باشد در کنارش داشته باشد. در بالاترین حد شمالی جزیره یابندگان زندۀ دانش موجود هستند. آنها مدیر گروهی را که اطلاعات مورد درخواست را در دست دارد تعیین خواهند کرد، و موجودات برجستهای که خود آن چیزی هستند که شما میخواهید بدانید فوراً ظاهر خواهند شد. شما دیگر نباید در پی دریافت آگاهی از صفحات نوشته شده باشید؛ شما اکنون با هوشمندی زنده به طور رو در رو رابطۀ نزدیک برقرار میکنید. بدین ترتیب شما بالاترین دانش را از موجودات زندهای که نگاهدارندگان نهایی آن هستند به دست میآورید.
هنگامی که شما آن سوپرنافیمی را که دقیقاً چیزی است که شما مایل به تعیین درستی آن هستید پیدا میکنید، تمامی واقعیات شناخته شدۀ تمامی جهانها را موجود خواهید یافت، زیرا این نگاهدارندگان دانش چکیدۀ نهایی و زندۀ شبکۀ عظیم فرشتگان نگارشگری هستند که از سرافیمها و سکنافیمهای جهانهای محلی و ابرجهانها تا نگارشگران اصلی سوپرنافیمهای سوم در هاونا دامنه مییابند. و این انباشت زندۀ دانش از نگارشات رسمی بهشت، خلاصۀ فزایندۀ تاریخ جهانی، مجزا است.
منشأ خردمندی حقیقت در ربانیت جهان مرکزی است، اما شروع دانش، دانش تجربی، عمدتاً در قلمروهای زمان و فضا است. از این رو ضرورت برای حفظ سازمانهای پهناور سرافیمها و سوپرنافیمهای نگارشگر در ابرجهان که توسط نگارشگران آسمانی برپا شدهاند روشن میشود.
این سوپرنافیمهای اولیه که به طور ذاتی صاحب دانش جهان هستند همچنین مسئول سازماندهی و طبقهبندی آن میباشند. آنها در منصوب نمودن خود به عنوان کتابخانۀ زندۀ مرجع جهان جهانها دانش را در هفت رستۀ بزرگ طبقهبندی نمودهاند که هر یک حدوداً یک میلیون بخش فرعی دارد. سهولتی که به واسطۀ آن ساکنان بهشت میتوانند با این گنجینۀ عظیم دانش مشورت نمایند صرفاً به سبب تلاشهای داوطلبانه و خردمندانۀ نگاهدارندگان دانش میباشد. نگاهدارندگان همچنین آموزگاران والای جهان مرکزی هستند، و گنجینههای زندۀ خود را به کلیۀ موجودات در هر یک از مدارهای هاونا آزادانه اهدا میکنند، و آنها به طور گسترده، گر چه به طور غیرمستقیم، توسط دادگاههای قدمای ایامها مورد استفاده قرار میگیرند. اما این کتابخانۀ زنده، که برای جهان مرکزی و ابرجهانها موجود است، برای آفرینشهای محلی قابل دسترسی نیست. فواید دانش بهشت فقط به طور غیرمستقیم و انعکاسی در جهانهای محلی به دست میآید.
بعد از رضایت کامل پرستش، وجد و شعفِ فلسفه قرار دارد. شما هرگز زیاد فراز نمییابید یا زیاد پیش نمیروید تا این که یک هزار راز که به کار گرفتن فلسفه را در یک راه حلِ مبادرت شده مطالبه میکند باقی نمانده باشد.
فلاسفۀ استاد بهشت خشنود میشوند که اذهان ساکنان آن، بومی و فراز یابنده، هر دو، را در پیگیری دلشاد کنندۀ تلاش برای حل مشکلات جهان هدایت کنند. این استادان سوپرسرافی فلسفه ”حکیمان بهشت“ هستند، موجوداتی خردمند که در تلاشهایشان برای استیلا بر ناشناختهها از حقیقت دانش و واقعیات تجربه استفاده میکنند. با آنها دانش به حقیقت میرسد و تجربه به خرد فراز مییابد. در بهشت شخصیتهای فراز یابندۀ فضا فرازهای وجود را تجربه میکنند: آنها دانش دارند؛ آنها حقیقت را میدانند؛ آنها ممکن است به فلسفه پردازی دست زنند — به حقیقت بیاندیشند؛ آنها ممکن است حتی در صدد فهم مفاهیم غایی و تلاش برای درک تکنیکهای مطلقها برآیند.
در دورترین حد جنوبیِ قلمرو عظیم بهشت استادان فلسفه دروس مفصلی در هفتاد بخش عملی خرد را تدریس میکنند. آنها در اینجا برای کلیۀ کسانی که به خرد آنها دسترسی دارند پیرامون طرحها و اهداف ابدیت بحث میکنند و در صدد هماهنگی تجارب و نگارش دانش بر میآیند. آنها یک شیوۀ برخورد بسیار ویژه در رابطه با مشکلات گوناگون جهان به وجود آوردهاند، اما نتیجهگیریهای نهایی آنها همیشه در توافقِ یکنواخت است.
این فلاسفۀ بهشت از طریق هر روش محتمل آموزشی، از جمله تکنیک بالاتر نموداری هاونا و برخی روشهای بهشتیِ اطلاع رسانی درس میدهند. کلیۀ این تکنیکهای بالاتر دادن دانش و رساندن ایدهها به کلی در ورای ظرفیت درک حتی توسعه یافتهترین ذهن بشری میباشد. یک ساعت آموزش در بهشت برابر با ده هزار سال از روشهای حفظی لغوی یورنشیا است. شما نمیتوانید چنین تکنیکهای ارتباطی را درک کنید، و در تجربۀ انسانی صرفاً هیچ چیز که آنها با آن قابل مقایسه باشند، و چیزی که بتوان آنها را به آن تشبیه کرد وجود ندارد.
فلاسفۀ بهشت در ارائه نمودن تفسیرشان از جهان جهانها به آن موجوداتی که از کرات فضا صعود کردهاند لذتی وافر میبرند. و در حالی که فلسفه هرگز نمیتواند همچون واقعیات دانش و حقایق تجربه در نتیجهگیریهایش ثابت باشد، با این حال، آنگاه که شما به این بحثهای سوپرنافیمهای اولیه پیرامون مشکلات حل ناشدۀ ابدیت و کارکردهای مطلقها گوش دادهاید، یک رضایت قطعی و پاینده پیرامون این مسائل مورد چیرگی واقع نشده احساس خواهید کرد.
این فعالیتهای عقلانی بهشت به خارج پخش نمیشوند؛ فلسفۀ کمال فقط برای آنهایی که شخصاً حاضرند فراهم است. آفرینشهای دور تا دور فقط از طریق آنهایی که از میان این تجربه عبور کردهاند، و متعاقباً این خرد را به جهانهای فضا حمل کردهاند در رابطه با این آموزشها آگاهی مییابند.
پرستش بالاترین امتیاز و اولین وظیفۀ کلیۀ موجودات هوشمند آفریده شده است. پرستش عمل آگاهانه و شادی بخش تشخیص و تصدیق حقیقت و واقعیتِ روابط صمیمانه و شخصی آفرینندگان با مخلوقاتشان است. کیفیت پرستش توسط عمق بینش مخلوق تعیین میشود؛ و به تدریج که آگاهی نسبت به کاراکتر بیکران خدایان پیش میرود، عمل پرستش به طور فزاینده تماماً فراگیر میشود، تا این که سرانجام به شکوه بالاترین شعف تجربی و بدیعترین لذت شناخته شده برای موجودات آفریده شده میرسد.
در حالی که جزیرۀ بهشت مکانهای مشخص پرستشی را در بر میگیرد، آن بیشتر تقریباً یک پرستشگاه عظیم خدمت الهی است. پرستش اشتیاق اول و غالب کلیۀ کسانی است که به سواحل شعف انگیز آن صعود میکنند — جوشش آنی موجوداتی که آنقدر در رابطه با خداوند آموختهاند که بتوانند به حضور او دست یابند. دایره به دایره، در طول سفر به درون از میان هاونا، پرستش یک اشتیاق وافر در حال رشد است، تا این که در بهشت ضروری میشود که بیان آن هدایت و سوا از آن کنترل شود.
فورانهای متناوب، خود انگیخته، و گروهی پرستشی، و سایر طغیانهای ویژۀ پرستشی کامل و نیایش معنوی که در بهشت از آنها لذت برده میشود تحت رهبری یک سپاه ویژه از سوپرنافیمهای اولیه اجرا میشوند. تحت سرپرستی این رهبران پرستش، این ادای احترام موجب دستیابی مخلوق به هدف لذت وافر و نیل به اوج کمالِ حاوی ابراز خودِ متعالی و لذت شخصی میشود. کلیۀ سوپرنافیمهای اولیه آرزو دارند که رهبران پرستش باشند؛ و اگر رئیسان تکلیف متناوباً این گردهماییها را متفرق نمیکردند کلیۀ موجودات فراز یابنده برای ابد با لذت در حالت پرستشی باقی میماندند. اما هیچ موجود فراز یابنده هیچگاه الزام ندارد که به تکالیف خدمت جاودانه وارد شود تا این که به رضایت کامل در پرستش دست یافته باشد.
وظیفۀ رهبران پرستش این است که طوری نحوۀ پرستش را به مخلوقات فراز یابنده آموزش دهند که آنها بتوانند به این رضایت بیانِ فردی دست یابند و در همان حال قادر باشند به فعالیتهای ضروری نظام بهشت توجه داشته باشند. بدون بهبود در تکنیک پرستش برای انسان معمولی که به بهشت میرسد به صدها سال وقت نیاز میبود که احساسات حاوی قدردانی هوشمندانه و سپاس فرازگرایانۀ خود را به طور کامل و رضایتمندانه ابراز دارد. رهبران پرستش راههای جدید و تا آن هنگام ناشناختهای از بیان را میگشایند، طوری که این فرزندان شگفتانگیز زادگاه فضا و زایشگاه زمان قادر شوند که در مدت زمان بسیار کوتاهتری به خرسندی کامل پرستشی دست یابند.
تمامی هنرهای همۀ موجودات سراسر جهان که قادرند تواناییهای بیان فردی و رسانش قدردانی را تشدید نموده و جلال بخشند، تا بالاترین حد ظرفیتشان در پرستش الوهیتهای بهشت به کار گرفته میشوند. پرستش بالاترین شادی وجود بهشتی است؛ آن سرگرمی طراوت بخش بهشت است. آنچه که تفریح برای اذهان خستۀ شما در زمین انجام میدهد، پرستش برای روانهای کامل شدۀ شما در بهشت انجام خواهد داد. شیوۀ پرستش در بهشت به کلی در ورای درک انسانی است، اما شما حتی اینجا در یورنشیا میتوانید از روح آن شروع به قدردانی کنید، زیرا ارواح خدایان حتی اکنون در شما اقامت میگزینند، بر فراز شما در گردشند، و شما را به پرستش حقیقی الهام میبخشند.
زمانها و مکانهای تعیین شدهای برای پرستش در بهشت وجود دارد، اما اینها برای مساعدت به روان ساختن وافر و پیوسته فزایندۀ احساسات معنویِ هوشمندیِ در حال رشد و شناخت در حال بسط ربانیت توسط موجودات باهوش فراز تجربی به جزیرۀ جاودان مکفی نیستند. از دوران گرندفاندا هرگز سوپرنافیمها قادر نبودهاند که به روح پرستش در بهشت به طور کامل مساعدت کنند. همیشه یک پرستش مازاد، آنطور که توسط تدارک برای آن اندازهگیری میشود، وجود دارد. و علت آن این است که شخصیتهای حاوی کمال ذاتی هرگز نمیتوانند واکنشهای خارقالعادۀ حاوی احساسات معنوی موجوداتی را که راه خود را از اعماق تاریکی معنوی کرات پایینتر زمان و فضا به آرامی و با زحمت به سوی بالا به سمت شکوه بهشت گشودهاند به طور کامل درک کنند. هنگامی که این فرشتگان و انسانهای زمان به حضور قدرتهای بهشت دست مییابند، ابراز احساسات انباشته شدۀ اعصار به وقوع میپیوندد، منظرهای که برای فرشتگان بهشت مبهوت کننده است و ایجاد کنندۀ شادی محض رضایت الهی در الوهیتهای بهشت است.
گاهی اوقات سرتاسر بهشت را یک موج چیرۀ ابراز معنوی و نیایشگرانه فرا میگیرد. رهبران پرستش اغلب نمیتوانند این پدیدهها را کنترل کنند تا این که پدیداری نوسانات سهگانۀ نورِ منزلگاه الوهیت که نشانگر قلب الهی خدایان است به واسطۀ پرستش صادقانۀ ساکنان بهشت، شهروندان کامل شکوه و مخلوقات فراز یابندۀ زمان، به طور کامل و تمام و کمال خشنود شود. چه تکنیک پیروزمندی! طرح و مقصود جاودان خدایان چه پرثمر است که مهر هوشمندِ فرزند مخلوق به مهر بیکران پدر آفریننده خشنودی کامل میدهد!
بعد از نیل به رضایت عالی در رابطه با پرستش کامل، شما برای پذیرش به سپاه نهایت از صلاحیت برخوردار میشوید. دوران زندگانی فراز یابنده تقریباً به پایان رسیده است، و هفتمین جشن برای برپایی آماده میشود. اولین جشن نشانگر موافقت انسان فانی با تنظیم کنندۀ فکر بود، آنگاه که خواستۀ نجات مهر گردید؛ دومی بیداری در حیات مورانشیا بود؛ سومی پیوند با تنظیم کننده بود؛ چهارمی بیداری در هاونا بود؛ پنجمی برگزاریِ جشن یافتن پدر جهانی بود؛ و ششمین جشن رویداد بیداری در بهشت از خواب گذار نهایی از زمان بود. هفتمین جشن نشانگر ورود به سپاه انسانی پایان دهنده و آغاز خدمت در ابدیت است. دستیابی به هفتمین مرحلۀ واقعیتیابی روحی توسط یک پایان دهنده احتمالاً برگزاری اولین جشنهای ابدیت را نشان خواهد کرد.
و بدین ترتیب داستان سوپرنافیمهای بهشت به پایان میرسد، بالاترین رسته از کلیۀ ارواح خادم، آن موجوداتی که به عنوان یک طبقۀ جهانی از کرۀ منشأ شما پیوسته همراه شما هستند تا این که همینطور که شما سوگند تثلیث ابدیت را به جا میآورید و به داخل سپاه انسانی نهایت فرا خوانده میشوید سرانجام رهبران پرستش با شما وداع میکنند.
خدمت بیپایان تثلیث بهشت در آستانۀ آغاز شدن است؛ و اکنون پایان دهنده با چالش خدای غائی رو به رو میشود.
[عرضه شده توسط یک کامل کنندۀ خرد از یوورسا.]
همانطور که سوپرنافیمها گروههای عظیم فرشتگان جهان مرکزی و سرافیمها فرشتگان جهانهای محلی هستند، سِکِنافیمها نیز ارواح خادم ابرجهانها میباشند. با این وجود، این فرزندان ارواح بازتابگر در درجۀ ربانیت و در پتانسیل تعالیت عمدتاً بیشتر شبیه سوپرنافیمها هستند تا سرافیمها. آنها به تنهایی در ابرآفرینشها خدمت نمیکنند، و کارکردهایی که توسط همکاران آشکار ناشدۀ آنها صورت مییابند هم بیشمار و هم مبهوت کننده هستند.
همانطور که در این نوشتهها عرضه گردید، ارواح خادم ابرجهانها سه رستۀ زیرین را در بر میگیرند:
1- سِکِنافیمها.
2- تِرشیافیمها.
3- آمنیافیمها.
از آنجا که دو رستۀ آخر چنان به طور مستقیم درگیر طرح فرازگرایانۀ پیشرفت انسانی نیستند، پیش از بررسی گستردهتر سکنافیمها به صورت مختصر مورد بحث قرار خواهند گرفت. از نظر تکنیکی، نه تِرشیافیمها و نه آمنیافیمها ارواح خادم متعلق به ابرجهانها نیستند، گر چه هر دو به عنوان خادمان روحی در این قلمروها خدمت میکنند.
منزلگاه این فرشتگان والا در ستاد مرکزی ابرجهان است، و آنها به رغم خدمت در آفرینشهای محلی، با وجود آن که بومی جهانهای محلی نیستند، از نظر تکنیکی ساکنان این پایتختهای ابرجهانها میباشند. ترشیافیمها فرزندان روح بیکران هستند و در گروههای یکهزار نفره در بهشت شخصیت مییابند. این موجودات آسمانی که منشأ الهی و کاربرد چندگانۀ نزدیک به عالی دارند هدیۀ روح بیکران به پسران آفرینشگر خداوند هستند.
هنگامی که یک پسر میکائیل از نظام پدرانه و مادرانۀ بهشت جدا میشود و برای اعزام شدن به ماجرای جهانی فضا آماده میشود، روح بیکران یک گروه یک هزار نفره از این ارواح همدم را به وجود میآورد. و هنگامی که این پسر آفریننده به ماجرای سازماندهی جهان مبادرت میورزد، این ترشیافیمهای با عظمت او را همراهی میکنند.
در سرتاسر دوران آغازین ساختن جهان، این یک هزار ترشیافیم تنها پرسنل شخصی یک پسر آفریننده هستند. آنها در طول این اعصار پرکنشِ شکل دادن جهان و سایر دستکاریهای نجومی به عنوان دستیاران پسر تجربۀ قدرتمندی به دست میآورند. آنها تا روز شخصیتیابی ستارۀ تابان و بامداد، اولین متولد یک جهان محلی، در کنار پسر آفریننده خدمت میکنند. به دنبال آن استعفای رسمی ترشیافیمها تقدیم شده و پذیرفته میشود. و با پدیداری رستههای آغازینِ حیات بومی فرشتگان، آنها از خدمت فعال در جهان محلی کناره میگیرند و میان پسر آفرینندهای که سابقاً به او وصل بودند و قدمای ایامهای ابرجهان مربوطه خادمان رابط میشوند.
آمنیافیمها در ارتباط با هفت مدیر عالی اجرایی توسط روح بیکران آفریده شدهاند، و آنها خادمان و پیامآوران منحصر به فرد همین مدیران عالی اجرایی هستند. آمنیافیمها به جهان بزرگ تخصیص یافتهاند، و سپاه آنها در اروانتان ستاد مرکزیشان را در قسمتهای شمالی یوورسا برقرار ساختهاند، جایی که به عنوان یک استقرارگاه توجه ویژه در آن اقامت دارند. آنها در یوورسا ثبت نشدهاند، و به دولت ما نیز وصل نشدهاند. همچنین آنها به طور مستقیم درگیر طرح فرازگرایانۀ پیشرفت انسانی نیستند.
آمنیافیمها به خاطر هماهنگی اداری از نقطه نظر هفت مدیر عالی اجرایی به طور کامل مشغول سرپرستی ابرجهانها هستند. کلنی آمنیافیمهای ما در یوورسا فقط از مدیر عالی اجرایی اروانتان که در کرۀ مشترک اجرایی شمارۀ هفت در حلقۀ بیرونی اقمار بهشت واقع شده رهنمود دریافت میدارد و فقط به او گزارش میدهد.
سپاهیان سکورافی توسط هفت روح بازتابگری که به ستاد مرکزی هر ابرجهان تخصیص یافتهاند تولید میشوند. یک تکنیک قطعیِ واکنش بهشتی وجود دارد که به آفرینش این فرشتگان در گروههای هفت نفره مربوط است. در هر هفت عدد همیشه یکی سکنافیم رستۀ اول، سه تا رستۀ دوم، و سه تا رستۀ سوم هستند؛ آنها همیشه در این تناسب دقیق شخصیت مییابند. هنگامی که هفت عدد از این سکنافیمها آفریده شدند، یکی، رستۀ اول، به خدمت قدمای ایامها وصل میشود. سه فرشتۀ رستۀ دوم به سه گروه از سرپرستان بهشت - منشأ در ابردولتها مربوط هستند: مشاوران الهی، کامل کنندگان خرد، و بازرسان جهانی. سه فرشتۀ رستۀ سوم به دستیاران فراز یابندۀ تثلیث یافتۀ حکمرانان ابرجهان وصل میباشند: پیامآوران توانمند، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند، و آنهایی که بدون نام و شماره هستند.
این سِکنافیمهای ابرجهانها فرزندان ارواح بازتابگر هستند، و از این رو بازتابگری ذاتی طبیعت آنهاست. آنها نسبت به تمامی هر فاز از هر مخلوقی که منشأ در سومین منبع و مرکز و پسران بهشتی آفریننده دارد به طور بازتابگرانه واکنشمند هستند، اما مستقیماً بازتابگر موجودات و وجودهای شخصی یا غیره که به طور انحصاری منشأ در اولین منبع و مرکز دارند نیستند. ما دارای شواهد بسیاری از واقعیت مدارهای جهانی هوشمند روح بیکران هستیم، اما حتی اگر هیچ دلیل و مدرک دیگری نداشتیم، کارکردهای بازتابگرانۀ سکنافیمها کاملاً کافی میبود که واقعیت حضور جهانیِ ذهن بیکرانِ عامل مشترک را نشان دهد.
سکنافیمهای رستۀ اول، که به قدمای ایامها تخصیص یافتهاند، آینههای زندهای هستند که در خدمت این حکمرانان سهگانه میباشند. فکر کنید در نظام یک ابرجهان چه معنی میدهد که قادر باشید به یک آینۀ زنده، چنان که هست، رجوع کنید و پاسخهای مشخص موجودی دیگر را که یک هزار یا یکصد هزار سال نوری فاصله دارد در آن ببینید و با آن بشنوید، و تمامی این کارها را به طور آنی و بدون خطا انجام دهید. اسناد برای سرپرستی جهانها ضروری هستند، پخشها قابل استفاده هستند، کار پیامآوران منفرد و سایر پیامآوران بسیار سودمند است، اما قدمای ایامها از مکانشان در نیمۀ راه میان کرات مسکونی و بهشت — میان انسان و خداوند — میتوانند به طور آنی به هر دو سو بنگرند، هر دو سو را بشنوند، و پیرامون هر دو سو آگاهی یابند.
این توانمندی — شنیدن و دیدن کلیۀ چیزها، آنطور که هستند — فقط توسط قدمای ایامها در ابرجهانها و فقط در کرات ستاد مرکزی مربوطهشان میتواند به طور کامل تحقق یابد. حتی در آنجا محدودیتهایی مورد مواجهه واقع میشود: از یوورسا، چنین ارتباطاتی به کرات و جهانهای اروانتان محدود میباشد، و در حالی که میان ابرجهانها عمل نمیکند، همین تکنیک بازتابگری هر یک از آنها را با جهان مرکزی و با بهشت در ارتباط نزدیک نگاه میدارد. اگر چه تک تک هفت ابردولت از هم جدا هستند، بدین نحو به طور کامل بازتاب اتوریته در بالا میباشند و با نیازهای پایین به طور کامل دلسوز و نیز کاملاً آشنا هستند.
سکنافیمهای رستۀ اول به واسطۀ طبیعت ذاتی به سمت هفت نوع از خدمت متمایل میباشند، و سزاوار است که اولین سری از این رسته از چنان موهبتی برخودار باشد که بتواند به طور ذاتی ذهن روح را برای قدمای ایامها تفسیر نماید:
1- صدای عامل مشترک. در هر ابرجهان اولین سکنافیم اولیه و هر هفتمین فرد از آن رسته که متعاقباً آفریده شده یک نوع بالای انطباق پذیری برای فهم و تفسیر ذهن روح بیکران را برای قدمای ایامها و همکارانشان در ابردولتها به نمایش میگذارد. در ستاد مرکزی ابرجهانها این امر از ارزش زیادی برخوردار است، زیرا بر خلاف آفرینشهای محلی با خادمان الهیشان، مسند یک ابردولت از یک شخصیتیابی ویژۀ روح بیکران برخوردار نیست. از این رو این صداهای سکورافی به این که نمایندگان شخصی سومین منبع و مرکز در چنین کرۀ پایتخت باشند بسیار نزدیک میشوند. حقیقت دارد، هفت روح بازتابگر در آنجا هستند، اما این مادران سپاهیان سکورافی کمتر به طور واقعی و به طور اتوماتیک منعکس کنندۀ عامل مشترک هستند تا هفت روح استاد.
2- صدای هفت روح استاد. دومین سکنافیم اولیه و هر هفتمین نفری که از آن پس آفریده شده است به این متمایل هستند که طبیعت و واکنشهای جمعی هفت روح استاد را به تصویر درآورند. اگر چه هر روح استاد از طریق یکی از هفت روح بازتابگرِ مسئول در پایتخت یک ابرجهان از پیش نمایندگی میشود، این نمایندگی فردی است، نه جمعی. آنها به طور جمعی فقط به گونهای بازتابگرانه حاضر هستند؛ از این رو ارواح استاد از خدمات این فرشتگانِ بسیار شخصی استقبال میکنند. این فرشتگان دومین سری از سکنافیمهای اولیه هستند که در نمایندگی کردن آنها در پیشگاه قدمای ایامها از صلاحیت بسیار برخوردارند.
3- صدای پسران آفریننده. روح بیکران در آفرینش یا آموزش پسران بهشت از رستۀ میکائیل باید دخیل بوده باشد، زیرا سومین سکنافیم اولیه و هر سری هفتم بعد از آن از عطیۀ خارقالعادۀ بازتابگر بودنِ اذهان این پسران آفریننده برخوردار هستند. اگر قدمای ایامها مایل باشند رویکرد میکائیل نبادان را در رابطه با یک موضوعِ تحت بررسی بدانند — به راستی بدانند — لزومی ندارد که در خطوط فضا او را فرا بخوانند؛ فقط لازم است که رئیس صداهای نبادان را فرا بخوانند، که بنا به درخواست، سکنافیم نگارش میکائیل را عرضه خواهد کرد؛ و درست در آن هنگام و در آنجا قدمای ایامها صدای پسر استاد نبادان را دریافت خواهند نمود.
هیچ رستۀ دیگر فرزندی بدین گونه ”قابل بازتاب“ نیست، و هیچ رستۀ دیگر از فرشتگان نمیتواند بدین گونه عمل نماید. ما به طور کامل نمیفهمیم که این امر درست چگونه صورت میگیرد، و من بسیار شک دارم که خود پسران آفریننده نیز به طور کامل آن را بفهمند. اما ما با قطعیت میدانیم که این کار میکند، و ما همچنین میدانیم که این به طور حتم به گونهای قابل پذیرش کار میکند، زیرا در تمامی تاریخ یوورسا صداهای سکورافی در عرضۀ کارهای خود هرگز خطا نکردهاند.
شما در اینجا تازه دارید قدری از شیوهای را که به واسطۀ آن ربانیت فضای زمان را احاطه میکند و بر زمانِ فضا استیلا مییابد میبینید. شما در اینجا یکی از نخستین نگاههای اجمالی خود را پیرامون تکنیک چرخۀ ابدیت به دست میآورید که برای این لحظه واگرا است، تا به فرزندان زمان در کارهایشان برای چیرگی بر محدودیتهای دشوار فضا یاری رساند. و این پدیدهها علاوه بر تکنیک تثبیت شدۀ جهانیِ ارواح بازتابگر میباشند.
اگر چه قدمای ایامها از حضور شخصی ارواح استاد در بالا و پسران آفریننده در پایین ظاهراً محروم هستند، موجودات زندهای را تحت فرمان خود دارند که با مکانیسمهای کیهانی حاوی کمال بازتابگرانه و دقت غائی هماهنگ میباشند، و آنها به واسطۀ آن میتوانند از حضور بازتابگرانۀ کلیۀ آن موجودات والایی که از حضور شخصیشان محروم هستند برخوردار گردند. خداوند از طریق و به واسطۀ این ابزار و ابزار دیگری که برای شما ناشناخته است در ستادهای مرکزی ابرجهانها به طور بالقوه حضور دارد.
قدمای ایامها از طریق سنجش درخشش صدای روحی از بالا و درخششهای صدای میکائیل از پایین به طور کامل خواست پدر را استنتاج میکنند. آنها بدین طریق میتوانند در محاسبۀ خواست پدر در رابطه با امور اداری جهانهای محلی به گونهای خطاناپذیر مطمئن باشند. اما برای استنتاج خواست یکی از خدایان با دانستن خواست دوتای دیگر، سه قدمای ایامها باید با هم عمل کنند؛ دو تا قادر نخواهند بود به حل مسئله دست یابند. و به این دلیل، حتی اگر دیگران نبودند، ابرجهانها همیشه توسط سه قدیمالایام، و نه توسط یک یا حتی دو تن، مورد سرپرستی واقع میشوند.
4- صدای سپاهیان فرشتگان. چهارمین سکنافیم اولیه و هر هفتمین سری عملاً فرشتگانی هستند که نسبت به احساسات کلیۀ رستههای فرشتگان، از جمله سوپرنافیمها در بالا و سرافیمها در پایین به طور ویژه واکنشمند هستند. از این رو شیوۀ برخورد هر فرشتۀ فرمانده یا سرپرست در هر شورای قدمای ایامها فوراً برای بررسی فراهم است. در کرۀ شما هرگز روزی نمیگذرد که رئیس سرافیمها در یورنشیا از پدیدۀ انتقال بازتابگرانه و به دلیلی فرا خوانده شدن از یوورسا، آگاه نگردد؛ اما تا وقتی که توسط یک پیامآور منفرد از پیش آگاهی نیابد، از آنچه که مورد درخواست قرار میگیرد و از نحوۀ به دست آمدن آن کاملاً بیخبر باقی میماند. این ارواح خادم زمان دائماً این نوع از شهادت ناآگاهانه، و لذا قطعاً بدون پیش داوری را در رابطه با آرایش بیپایانی از امور مورد توجه و مشورت قدمای ایامها و همکارانشان فراهم میسازند.
5- دریافت دارندگان پخش خبری. یک طبقۀ ویژه از پیامهای پخشی وجود دارند که فقط توسط این سکنافیمهای اولیه دریافت میشوند. در حالی که آنها پخش کنندگان معمول یوورسا نیستند، لیکن به منظور هماهنگ ساختن نگرش بازتابگرانۀ قدمای ایامها با پیامهای واقعی مشخصی که از طریق مدارهای تثبیت شدۀ ارتباطات جهان میآیند، در ارتباط با فرشتگانِ صداهای بازتابگرانه کار میکنند. دریافت دارندگان پخش پنجمین سری هستند، پنجمین سکنافیم اولیه و هر هفتمین نفر که بعد از آن آفریده شدهاند.
6- شخصیتهای حمل و نقل. اینها سکنافیمهایی هستند که رهنوردان زمان را از کرات ستاد مرکزی ابرجهانها به دایرۀ بیرونی هاونا حمل میکنند. آنها سپاه حمل و نقل ابرجهانها هستند، که به سوی درون به بهشت و به سوی بیرون به کرات نواحی مربوطۀ خود عمل میکنند. این سپاه شامل ششمین سِکِنافیم اولیه و هر هفتمین نفری هستند که متعاقباً آفریده شده است.
7- سپاهیان ذخیره. یک گروه بسیار بزرگ از سکنافیمها، هفتمین سری اولیه، به منظور وظایف طبقهبندی نشده و تکالیف اضطراری قلمروها ذخیره نگاه داشته شدهاند. آنها با این که از تخصص بالا برخوردار نیستند، میتوانند در هر یک از ظرفیتهای همکاران گوناگون خود نسبتاً خوب عمل کنند، اما این کار تخصصی فقط در وضعیتهای اضطراری به عهده گرفته میشود. کارهای معمول آنها انجام آن وظایف کلی یک ابرجهان است که در گسترۀ فرشتگانی که مأموریت مشخصی دارند قرار نمیگیرد.
سکنافیمهای رستۀ دوم نسبت به همیاران رستۀ اولشان کمتر بازتابگرانه نیستند. طبقهبندی شدن به صورت رستۀ اول، دوم، و سوم، نشانگر یک مرتبت یا کارکرد ناهمسان، همچون مورد سکنافیمها، نیست؛ این صرفاً حاکی از ترتیبات طرز عمل میباشد. در فعالیتهای تمامی سه گروهها کیفیتهای یکسان به نمایش گذاشته میشود.
هفت نوع بازتابگرانۀ رستۀ دوم سکنافیمها به صورت زیرین به خدمات همکاران همتراز تثلیث منشأ قدمای ایامها گمارده شدهاند:
به کامل کنندگان خرد — صداهای خرد، روانهای فلسفه، و اتحادهای روانها.
به مشاوران الهی — قلوب مشورت، شادیهای وجود، و خشنودیهای خدمت.
به بازرسان جهانی — تشخیص دهندگان ارواح.
این گروه مثل رستۀ اول به طور زنجیرهای آفریده شده است؛ بدین معنی که، اولین زاده یک صدای خرد بود، و هفتمین نفر بعد از آن شبیه او بود، و شش نوع دیگر این فرشتگان بازتابگر نیز بدین گونه هستند.
1- صدای خرد. برخی از این سکنافیمها با کتابخانههای زندۀ بهشت در ارتباط دائم هستند. این کتابخانهها نگاه دارندگان دانش هستند که به رستۀ سوپرنافیمهای اولیه تعلق دارند. در خدمت ویژۀ بازتابگرانه، صداهای خرد تمرکز و کانون زنده، جاری، سرشار، و کاملاً قابل اطمینان خرد هماهنگی شدۀ جهان جهانها میباشند. این موجودات پر عظمت برای حجم تقریباً بینهایت اطلاعاتی که در مدارهای اصلی ابرجهانها در گردش است بسیار بازتابگر و انتخابگر هستند، چنان حساس، که بتوانند جوهر خرد را جدا نموده و دریافت دارند، و این گوهرهای فعالیت فکری را به مافوقان خویش، کامل کنندگان خرد، به گونهای خطاناپذیر انتقال دهند. و آنها چنان عمل میکنند که کامل کنندگان خرد نه تنها جلوههای واقعی و آغازین این خرد را میشنوند بلکه همچنین به طور بازتابگرانه خود موجودات، بالا یا دون منشأ، را که به آن صدا دادند میبینند.
نگاشته شده است: ”اگر هر انسانی فاقد خرد است، بگذار بپرسد.“ در یوورسا، در وضعیتهای مبهوت کنندۀ امور پیچیدۀ دولت ابرجهان، هنگامی که ضروری میشود تصمیمات خردمندانه اتخاذ گردد، هنگامی که خرد کامل و عملی هر دو باید در دسترس باشد، در آن صورت کامل کنندگان خرد یک گروه از صداهای خرد را فرا میخوانند، و به وسیلۀ مهارت کامل رستهشان، چنان این دریافت دارندگان زندۀ حاوی خردِ اندیشمندانه و جاری جهان جهانها را هماهنگ میکنند و جهت میدهند که فوراً از این صداهای سکورافی یک جریان خرد ربانیت از جهان بالا و یک سیلاب عملی خرد از اذهان بالاتر جهانهای پایین حاصل میشود.
اگر در رابطه با هماهنگی این دو نمونۀ خرد سردرگمی به وجود آید، فوراً نزد مشاوران الهی فرجام خواهی میشود، و آنها در رابطه با ترکیب صحیح آیین دادرسی فوراً حکم صادر میکنند. اگر در رابطه با سندیت چیز برآمده از قلمروهایی که در آن شورش صورت گرفته شکی وجود داشته باشد، بازرسان مورد استیناف واقع میشوند، و آنها با تشخیص دهندگان ارواح خود قادرند در رابطه با این که ”چه شیوۀ روحی“ موجب برانگیختن مشاور گشته فوراً حکم صادر کنند. بدین ترتیب خرد اعصار و هوشمندی آنی همواره در اختیار قدمای ایامها است، و مثل یک کتاب گشوده در برابر نگاه ممتد نیکومنش آنها قرار دارد.
شما فقط به قدر اندکی میتوانید بفهمید که تمامی این مسائل برای آنهایی که مسئول ادارۀ دولت ابرجهانها هستند به چه معنی میباشد. عظمت و گستردگی این کارکردها کاملاً در ورای درک متناهی میباشد. هنگامی که شما در تالارهای ویژۀ پذیرش معبد خرد در یوورسا میایستید، همانطور که من بارها ایستادهام، و تمامی این چیزها را در حین کارکرد واقعی میبینید، به واسطۀ کمال پیچیده و قطعیت کار آنها، در رابطه با ارتباطات بین سیارهای جهانها، تا حد احترام و ستایش آنها متأثر خواهید گشت. شما به خرد الهی و نیکی خدایان، که با چنین تکنیک عالی طرح ریزی نموده و طرحها را به اجرا در میآورند، ادای احترام خواهید کرد. و در واقع تمامی این چیزها، درست همانطور که من آنها را توصیف نمودهام، به وقوع میپیوندند.
2- روان فلسفه. این آموزگاران شگفتانگیز نیز به کامل کنندگان خرد وصل هستند، و هنگامی که جدا از این تحت سرپرستی نیستند، در هماهنگی کانونی با استادان فلسفه در بهشت باقی میمانند. تصور کنید در برابر یک آینۀ زندۀ عظیم ایستادهاید. اما در آن حالت به جای این که تصویر متناهی و مادی خود را مشاهده کنید، انعکاسی از خرد ربانیت و فلسفۀ بهشت را مشاهده میکنید. و اگر مطلوب گردد که به این فلسفۀ کمال ”واقعیت بخشید“، و طوری آن را رقیق سازید که کاربرد و جذب آن را توسط مردمان دون پایۀ کرات پایینتر عملی سازید، این آینههای زنده فقط باید صورتهای خود را به سمت پایین بچرخانند تا استانداردها و نیازهای کره یا جهان دیگر را منعکس سازند.
کامل کنندگان خرد از طریق همین تکنیکها تصمیمات و توصیهها را مطابق نیازهای راستین و وضعیت واقعی مردمان و کرات تحت بررسی منطبق میسازند، و همیشه در هماهنگی با مشاوران الهی و بازرسان جهانی عمل میکنند. اما آکندگی متعالی این کارکردها حتی در ورای توان درک من است.
3- اتحاد روانها. این بازتابگران ایدهآلها و وضعیت روابط اخلاقی، گروه سهگانهای را تکمیل میکنند که به کامل کنندگان خرد وصل هستند. از میان کلیۀ مشکلات جهان که به کاربرد یک خرد تمام عیار در زمینۀ تجربه و انطباق پذیری نیاز دارد، هیچیک مهمتر از آنهایی نیستند که ناشی از روابط و ارتباطات موجودات هوشمند باشند. چه در روابط بشری در زمینۀ تجارت و بازرگانی، دوستی و ازدواج، یا در ارتباطات سپاهیان فرشتگان، ناسازگاریهای کم اهمیت و سوءتفاهمات جزئی مداوماً رخ میدهند. اینها آنقدر ناچیز هستند که حتی توجه آشتی دهندگان را جلب نمیکند، اما آنقدر آزار دهنده و مختل کننده هستند که اگر اجازه داده شود افزوده شوند و ادامه یابند، به کارکرد موزون جهان آسیب میرسانند. از این رو کامل کنندگان خرد تجربۀ خردمندانۀ رستۀ خود را به عنوان ”روغن آشتی“ برای تمامی یک ابرجهان فراهم میسازند. این خردمندان ابرجهانها در تمامی این کار توسط همکاران بازتابگر خود، اتحاد روانها، که اطلاعات جاری را در رابطه با وضعیت جهان فراهم میسازند و ایدهآلهای بهشت را پیرامون بهترین تعدیل این مشکلات مبهوت کننده به طور همزمان به نمایش در میآورند، به گونهای توانمند یاری میشوند. این سکنافیمها هنگامی که به طور مشخص در جای دیگر سمت و سو نمییابند در ارتباط بازتابگرانه با مفسران اخلاقیات در بهشت باقی میمانند.
اینها فرشتگانی هستند که کار تیمی تمامی اروانتان را شکوفا میسازند و ترویج میکنند. یکی از مهمترین درسهایی که طی دوران زندگانی انسانی شما باید فرا گرفته شود کار تیمی است. کرات کمال توسط آنهایی مورد اقامت واقع شدهاند که در این هنرِ کار کردن با موجودات دیگر استاد شدهاند. در جهان کارها برای کارکنانِ یکه و تنها اندک هستند. شما هر چه بالاتر فراز مییابید، هنگامی که موقتاً در ارتباط با همیاران خود نیستید تنهاتر میشود.
4- قلب مشورت. این اولین گروه از این موجودات هوشمند بازتابگر است که تحت سرپرستی مشاوران الهی قرار داده شدهاند. این نوع از سکنافیمها واقعیتهای فضا را در اختیار دارند، و آنها برای چنین اطلاعاتی در مدارهای زمان انتخاب شدهاند. آنها به طور ویژه منعکس کنندۀ هماهنگ کنندگان سوپرسرافی اطلاعات هستند، اما آنها همچنین به طور انتخابی منعکس کنندۀ اندرز کلیۀ موجودات، چه از مرتب بالا یا پایین، میباشند. هر گاه که مشاوران الهی برای صلاحدید یا تصمیمات مهم فرا خوانده میشوند، فوراً خواستار گروهی از قلوب مشورت میشوند، و فوراً فرمانی صادر میشود که در واقع در بر گیرندۀ خرد و اندرز هماهنگ شدۀ شایستهترین اذهان تمام ابرجهان است، و تمامی اینها در پرتو اندرز اذهان بالای هاونا و حتی بهشت بررسی و بازبینی شده است.
5- شادی وجود. این موجودات به واسطۀ طبیعتشان به طور بازتابگرانه با سرپرستان سوپرسرافی هارمونی در بالا و با برخی از سرافیمها در پایین هماهنگ هستند، اما مشکل است که توضیح داده شود که اعضای این گروه جالب به راستی چه میکنند. فعالیتهای اصلی آنها به ترویج واکنشهای شادی برانگیز در میان رستههای گوناگون سپاهیان فرشتگان و مخلوقات پایینتر صاحب اراده معطوف شده است. مشاوران الهی، که آنها به آنان وصل شدهاند، به ندرت از آنها برای شادییابی مشخص استفاده میکنند. آنها به طریقۀ کلیتر و در تشریک مساعی با مدیران بازگشت به عنوان مراکز توزیع شادی عمل میکنند، و در صدد ارتقاءِ واکنشهای مسرت بخش قلمروها میباشند، ضمن این که کوشش میکنند که ذائقۀ مزاح را بهبود بخشند تا یک مزاح مافوق در میان انسانها و فرشتگان به وجود آورند. آنها تلاش میکنند نشان دهند که در وجود ارادۀ آزاد شادیِ ذاتی وجود دارد، که از تمامی تأثیرات بیرونی مستقل است؛ و آنها حق دارند، گر چه آنها در محاسبۀ این حقیقت در اذهان انسانهای بدوی با دشواری زیادی مواجه میشوند. شخصیتهای بالاتر روحی و فرشتگان نسبت به این تلاشهای آموزشی سریعتر واکنشمند هستند.
6- خشنودی خدمت. این فرشتگان به اندازۀ زیاد بازتابگر رویکرد مدیران رفتار در بهشت هستند، و عمدتاً همانند شادیهای وجود عمل میکنند. آنها تلاش میکنند که ارزش خدمت را افزایش دهند و بر خرسندیهایی که از آن ناشی میشود بیفزایند. آنها برای روشنگری پیرامون پاداش تعویق افتادهای که ذاتی خدمت عاری از خودخواهی، خدمت برای گسترش دامنۀ حقیقت، میباشد کار زیادی انجام دادهاند.
مشاوران الهی، که این رسته به آنان وصل هستند، آنها را به کار میگیرند تا فوایدی را که از خدمت روحی ناشی میشود از یک کره به کرۀ دیگر منعکس سازند. و این سکنافیمها از طریق استفاده از کارکردهای بهترینها برای الهام بخشیدن و تشویق نمودن میان مایگان به کیفیت خدمت وقف شده در ابرجهانها بینهایت کمک میکنند. از طریق به جریان انداختن اطلاعات به هر یک کره پیرامون آنچه که دیگران انجام میدهند، به ویژه بهترینها، از روح برادرانۀ رقابتی استفادۀ مؤثری میشود. یک رقابت طراوت بخش و کامل حتی در میان سپاهیان فرشتگان ترویج میشود.
7- تشخیص دهندۀ ارواح. یک رابط ویژه میان رایزنان و مشاوران دومین دایرۀ هاونا و این فرشتگان بازتابگر وجود دارد. آنها تنها سکنافیمهایی هستند که به بازرسان جهان وصل هستند، اما احتمالاً از میان کلیۀ همیاران خود به بینظیرترین شکل متخصص میباشند. بدون در نظر گرفتن منبع یا کانال اطلاعاتی، صرف نظر از این که شواهد در دست چقدر ناچیز باشند، هنگامی که آن در معرض بررسی بازتابگرانۀ آنان قرار میگیرد، این تشخیص دهندگان ما را نسبت به انگیزۀ حقیقی، منظور واقعی، و طبیعت راستین منشأ آن فوراً مطلع میسازند. من از کارکرد خارقالعادۀ این فرشتگان، که به گونهای خطاناپذیر اخلاقیات واقعی و کاراکتر معنوی هر فرد درگیر در یک توجه کانونی را منعکس میسازند، در شگفت هستم.
تشخیص دهندگان ارواح این خدمات بغرنج را به واسطۀ ”بینش معنوی“ ذاتی اجرا میکنند، اگر من بتوانم در تلاش برای رساندن این اندیشه به ذهن بشر که این فرشتگان بازتابگر به گونهای درون بینانه، ذاتی، و خطاناپذیر بدین نحو عمل میکنند از چنین کلماتی استفاده کنم. هنگامی که بازرسان جهانی ارائۀ این مطالب را نظاره میکنند، با روان بیشائبۀ فرد بازتاب یافته رو به رو میشوند؛ و همین قطعیت و کمال رخسارهها بخشاً روشن میسازد که چرا بازرسان میتوانند همیشه به عنوان قضاتی درستکار چنان منصفانه عمل کنند. تشخیص دهندگان همیشه بازرسان را در هر مأموریتی به دور از یوورسا همراهی میکنند، و آنها همانقدر در جهانها مؤثر میباشند که در ستاد مرکزی خود در یوورسا هستند.
من به شما اطمینان میدهم که تمامی این کارکردهای دنیای روحی واقعی هستند، و این که آنها مطابق کاربردهای تثبیت شده و در هماهنگی با قوانین تغییر ناپذیر قلمروهای جهانی به وقوع میپیوندند. موجودات هر رستۀ به تازگی آفریده شده، فوراً به دنبال دریافت نَفَس حیات به طور آنی در بالا منعکس میشوند؛ یک نمایش زندۀ طبیعت و پتانسیل مخلوق به ستاد مرکزی ابرجهان انعکاس مییابد. بدین ترتیب بازرسان از طریق تشخیص دهندگان، از این که دقیقاً ”چه نوع روح“ در کرات فضا به دنیا آمده است، به طور کامل آگاهی مییابند.
لذا در رابطه با انسان فانی چنین است: روح مادر سلوینگتون شما را به طور کامل میشناسد، زیرا روحالقدس در کرۀ شما ”همه چیز را جستجو میکند“، و هر گاه که تشخیص دهندگان سکورافی در رابطه با آگاهی روح از شما به همراه روح چیزی را منعکس کنند، هر آنچه را که روح الهی در رابطه با شما میداند فوراً فراهم میشود. با این وجود باید ذکر شود که دانش و طرحهای قطعات پدر قابل بازتاب نیستند. تشخیص دهندگان میتوانند حضور تنظیم کنندگان را منعکس کنند و این کار را میکنند (و بازرسان آنها را الهی اعلام میدارند)، اما آنها نمیتوانند محتوای ذهنیت ناصحان اسرارآمیز را بخوانند.
این فرشتگان درست به طریقۀ همیارانشان به طور پیاپی و در هفت نوع بازتابگرانه آفریده شدهاند، اما این رستهها به صورت انفرادی به خدمات جداگانۀ سرپرستان ابرجهان گمارده نمیشوند. کلیۀ سکنافیمهای ردۀ سوم به طور جمعی به پسران تثلیث یافتۀ پیشرفت تخصیص یافتهاند، و این پسران فراز یابنده به طور تبادل پذیرانه آنها را به کار میگیرند؛ بدین معنی که پیامآوران توانمند میتوانند هر یک از انواع ردۀ سوم را به کار گیرند، و آنها چنین میکنند، و همچنین هم رتبههای آنها، آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند و آنهایی که بدون نام و شماره هستند را نیز به کار میگیرند. این هفت نوع از سکنافیمهای ردۀ سوم از این قرارند:
1- اهمیت منشأها. مسئولیت پرداختن به کلیۀ مسائلی که ناشی از منشأ هر فرد، نژاد، یا کره است به پسران تثلیث یافتۀ فرازگرای دولت یک ابرجهان محول گردیده است، و اهمیت منشأ مهمترین موضوع در تمامی طرحهای ما برای پیشرفت کیهانی مخلوقات زندۀ عالم میباشد. روابط و کاربرد اخلاقیات تماماً ناشی از واقعیات بنیادین منشأ میباشد. منشأ اساس واکنش رابطهای خدایان است. همیشه عامل مشترک ”به چگونگی طریقی که انسان به وجود آمده است توجه میکند.“
در رابطه با موجودات بالاتر فرود یابنده، منشأ صرفاً واقعیتی است که محرز است؛ اما در رابطه با موجودات فراز یابنده، از جمله رستههای پایینتر فرشتگان، طبیعت و شرایط منشأ همیشه چنان روشن نیست، گر چه تقریباً در هر مرحله از رویدادهای جهان به همان اندازه از اهمیت حیاتی برخوردار است — از این رو ارزش در اختیار داشتن یک سری از سکنافیمهای بازتابگر که بتوانند هر چیز لازم را در رابطه با پیدایش هر موجود در جهان مرکزی یا در سرتاسر تمامی قلمرو یک ابرجهان به طور آنی توصیف کنند روشن میشود.
اهمیتهای منشأها دودمان شناسان مرجع زندۀ آماده برای گروههای عظیم موجودات — انسانها، فرشتگان، و دیگران — هستند که در هفت ابرجهان ساکنند. آنها همیشه آمادهاند یک تخمینِ به روز، سرشار، و قابل اطمینان از عوامل نیایی و وضعیت جاری واقعی هر فرد در هر کرۀ ابرجهانهای مربوطۀ آنان را برای مافوقان خود فراهم سازند؛ و محاسبات آنان پیرامون واقعیتهای در دست همیشه به طور لحظهای دقیق است.
2- خاطرۀ بخشش. اینها اسناد زندۀ واقعی، کامل، و سرشار بخشش هستند که به واسطۀ خدمات مهرآمیز عوامل روح بیکران در مأموریت انطباق بخشیدنِ عدالتِ درستکاری به وضعیت قلمروها، که از طریق توصیفات اهمیت منشأها فاش شده است، به افراد و نژادها تعمیم داده شده است. خاطرۀ بخشش بدهی اخلاقی فرزندان بخشش — تعهدات معنوی آنها — را آشکار میسازد، تا در برابر داراییهای آنها که حاوی یک دور اندیشی نجات دهنده است و توسط پسران خداوند بنا نهاده شده به ودیعه گذارده شود. پسران خداوند در آشکار ساختن بخشش از پیش موجود پدر، اعتبار لازم را فراهم میسازند تا از بقای همه اطمینان حاصل کنند. و سپس مطابق یافتههای اهمیت منشأها، برای بقای هر مخلوق خردمند یک اعتبار بخشش ایجاد میشود، اعتباری با تناسب سخاوتمندانه و موهبت مکفی تا از بقای هر روان که به راستی آرزوی شهروندی الهی را دارد اطمینان حاصل شود.
خاطرۀ بخشش یک توازن زندۀ آزمایشی است، یک بیانیۀ جاری از حساب شما با نیروهای فوق طبیعی قلمروها. اینها اسناد زندۀ معاضدت بخشش هستند، که هنگامی که داوری برای حق هر فرد در رابطه با زندگی بیپایان فرا میرسد، و هنگامی که ”تختها برقرار میشوند و قدمای ایامها بر مسند مینشینند، به عنوان شهادت در دادگاههای یوورسا خوانده میشوند. برنامههای خبری یوورسا پخش میشوند و از پیشگاه آنها پیش میروند؛ هزاران هزار تن به آنها خدمت روحانی میکنند، و ده هزار برابر ده هزار تن در برابر آنها میایستند. داوری صورت میگیرد، و کتابها گشوده میشوند.“ و کتابهایی که در چنین رویداد بسیار مهمی گشوده میشوند اسناد زندۀ سِکنافیمهای ردۀ سوم ابرجهانها هستند. اسناد رسمی در بایگانی هستند تا اگر لازم باشد شهادت خاطرههای بخشش را تأیید کنند.
خاطرۀ بخشش باید نشان دهد که اعتبار نجات بخش که توسط پسران خداوند برقرار شده به طور کامل و صحیح در خدمت مهرآمیز شخصیتهای صبور سومین منبع و مرکز پرداخت شده است. اما هنگامی که بخشش به انتها میرسد، هنگامی که ”خاطرۀ“ آن به تهی شدن آن گواهی میدهد، آنگاه عدالت استیلا مییابد و درستکاری مقرر میشود. چرا که بخشش نباید به آنهایی که از آن نفرت دارند تحمیل شود؛ بخشش هدیهای نیست که توسط یاغیانِ دیرپای زمان زیر پا پایمال شود. با این حال، گر چه بخشش بدین طریق گرانبهاست و به گونهای مهرآمیز اعطا میشود، اگر هدف شما صادقانه باشد و پاک دل باشید، تک تک اعتبارهای برداشتیِ شما همیشه بسیار فراتر از توانایی شما برای به انتها رساندن ذخیرۀ آن است.
بازتابگران بخشش، با همکاران ردۀ سوم خود، درگیر خدمات بیشمار در ابرجهان میشوند، از جمله آموزش مخلوقات فراز یابنده. در زمرۀ بسیاری چیزهای دیگر، اهمیتهای منشأها به این فراز یابندگان آموزش میدهند که چگونه اخلاقیات روحی را به کار بندند، و به دنبال این آموزش، خاطرههای بخشش به آنها آموزش میدهند که چگونه به راستی بخشنده باشند. در حالی که تکنیکهای روحیِ کاربرد بخشش فراتر از درک شماست، حتی باید اکنون بفهمید که بخشش یک کیفیت رشد است. شما باید درک کنید که یک پاداش بزرگ حاوی خرسندی شخصی در این وجود دارد که اول عادل باشید، بعد منصف، سپس شکیبا، و آنگاه مهربان. و بعد، بر آن مبنا، اگر شما انتخاب کنید، و در قلبتان باشد، میتوانید گام بعد را بردارید و به راستی بخشش نشان دهید؛ اما شما نمیتوانید صرفاً بخشش نشان دهید. این گامها باید پیموده شوند؛ در غیر این صورت نمیتواند بخشش راستین وجود داشته باشد. ممکن است ملاطفت به زیردستان، لطف نمودن، یا احسان — حتی ترحم — وجود داشته باشد، اما بخشش وجود ندارد. بخشش راستین فقط به عنوان اوج زیبا نسبت به این کمکهای پیشین به فهم گروهی، قدردانی متقابل، مشارکت برادرانه، همدمی معنوی، و هماهنگی الهی میآید.
3- اهمیت زمان. زمان یگانه عطیۀ جهانی کلیۀ مخلوقات صاحب اراده است؛ آن ”تنها استعدادی“ است که به کلیۀ موجودات هوشمند سپرده شده است. شما همگی وقت دارید تا طی آن از بقای خود اطمینان حاصل کنید؛ و زمان تنها هنگامی که در غفلت بگذرد به گونه مرگ بار هدر داده میشود، هنگامی که شما نمیتوانید آن را به کار گیرید تا از بقای روان خود اطمینان حاصل کنید. ناتوانی در بهبود بخشیدن وقت فرد تا کاملترین حد ممکن، موجب مجازاتهای مرگ بار نمیشود؛ آن صرفاً رهنورد زمان را در سفر فرازگرایانهاش کند میکند. اگر بقا به دست آید، تمامی زیانهای دیگر میتوانند جبران شوند.
در تعیین اعتماد، مشورت اهمیتهای زمان گرانبها است. در هر چیز در این سوی هاونا و بهشت، زمان یک عامل حیاتی است. در داوری نهایی در پیشگاه قدمای ایامها، زمان یک عنصر گواهی است. اهمیتهای زمان همیشه باید شهادت دهند تا نشان دهند که هر مدافع از زمان مکفی برای تصمیم گرفتن، دستیابی به انتخاب، برخوردار بوده است.
این ارزیابی کنندگان زمان همچنین راز پیشگویی هستند؛ آنها عنصر زمان را که در تکمیل نمودن هر تکلیفی لازم خواهد بود نشان میدهند، و آنها به عنوان نشان دهنده درست همانقدر قابل اتکا هستند که فراندالانکها و کرونولدکهای متعلق به سایر رستههای زنده میباشند. خدایان پیش نگری دارند، از این رو از پیش میدانند؛ اما مسئولان فراز یابندۀ جهانهای زمان باید با اهمیتهای زمان مشورت کنند تا بتوانند رخدادهای آینده را پیش بینی کنند.
شما در ابتدا در کرات قصر با این موجودات رو به رو خواهید شد، و آنها در آنجا در کاربرد سودمند آنچه که شما ”زمان“ مینامید به شما آموزش خواهند داد، هم در کاربرد مثبت آن، کار، و هم در به کار گیری منفی آن، استراحت. هر دو کاربرد زمان مهم هستند.
4- خطیر بودن اعتماد. اعتماد آزمون حیاتی مخلوقات دارای اراده است. قابلیت اعتماد، اندازهگیری حقیقی مهارت فردی، کاراکتر، است. این سکنافیمها یک هدف دوگانه را در نظام ابرجهانها به انجام میرسانند: آنها حس وظیفه، تقدس، و خطیر بودن اعتماد را به تمامی مخلوقات دارای اراده نشان میدهند. آنها در همان زمان قابلیت دقیق هر کاندیدا را برای راز داری یا اعتماد به گونهای خطاناپذیر به مسئولین حاکم منعکس میسازند.
در یورنشیا، شما به گونهای عجیب و غریب سعی به فهمیدن کاراکتر و تخمین تواناییهای مشخص میکنید، اما در یوورسا ما در واقع این چیزها را در حد کمال انجام میدهیم. این سکنافیمها قابلیت اعتماد را در ترازوهای زندۀ ارزشیابی خطاناپذیر کاراکتر وزن میکنند، و هنگامی که آنها به شما نگاه کردند، تنها باید به آنها نگاه کنیم تا حد و مرز توان خود را برای انجام مسئولیت، اعتماد ورزی، و انجام تعهدات بدانیم. داراییهای شما در زمینۀ قابلیت اعتماد در کنار کاستیهای شما مبنی بر خطای ممکن یا خیانت به گونهای واضح مشخص میشوند.
به محض این که کاراکتر شما آنقدر رشد و نمو نمود که این مسئولیتهای اضافه را با متانت به عهده گیرد، طرح مافوقان شما این میشود که از طریق اعتماد افزایش یافته شما را به جلو سوق دهند، اما گرانبار کردن فرد فقط موجب فاجعه میشود و ناامیدی را تضمین میکند. و از طریق به کار گرفتن خدمت این ارزیابی کنندگانِ خطاناپذیرِ ظرفیتِ اعتمادِ افرادِ زمان و فضا، میتوان از خطای قرار دادن زود هنگام مسئولیت روی شانههای انسانها یا فرشتگان اجتناب نمود. این سکنافیمها آنهایی را که در اتوریتۀ بالا هستند به طور پیوسته همراهی میکنند، و این مدیران اجرایی هرگز به کسی کار محول نمیکنند تا این که کاندیداهای آنها در میزانهای سکورافی مورد سنجش قرار گرفته شوند و اعلام گردد که ”دارای کاستی نیستند“.
5- تقدس خدمت. امتیاز خدمت بلافاصله به دنبال کشف قابلیت اعتماد میآید. هیچ چیز نمیتواند میان شما و فرصت برای خدمت افزایش یافته قرار گیرد، مگر فقدان قابلیت اعتماد خود شما، فقدان ظرفیت شما برای قدردانی از خطیر بودن اعتماد.
خدمت — خدمت هدفمند، نه بردگی — محصول بالاترین خشنودی است و بیانگر الهیترین حرمت است. خدمت — خدمت بیشتر، خدمت افزایش یافته، خدمت دشوار، خدمت ماجراجویانه، و سرانجام خدمت الهی و کامل — هدف زمان و مقصد مکان است. اما سیکلهای سرگرمی زمان با سیکلهای خدمت پیشرفت به طور پیوسته در تناوبند. و بعد از خدمت زمان فوق خدمت ابدیت دنبال میشود. شما باید در طول سرگرمی زمان کار ابدیت را در نظر بگیرید، حتی همانطور که در طول خدمت ابدیت سرگرمی زمان را به خاطر میآورید.
نظام جهانی بر مبنای درونبری و برون دهی است؛ شما در سرتاسر دوران زندگانی جاودانه هرگز با یکنواختی بیعملی یا ایستایی شخصیت مواجه نخواهید شد. پیشرفت از طریق حرکت ذاتی میسر است، ترقی ناشی از ظرفیت الهی برای کنش است، و موفقیت، فرزند ماجراجوییِ مبتکرانه است. اما مسئولیت اخلاقیات سرشت این ظرفیت برای پیشرفت است، ضرورت برای این شناخت که کره و جهان با انبوه انواع گوناگون موجودات پر شده است. تمامی این آفرینش شکوهمند، از جمله شما، فقط برای شما آفریده نشده است. این یک جهان خود محور نیست. خدایان مقرر داشتهاند که ”پربرکتتر است که داده شود تا دریافت شود“، و پسر استاد شما گفت: ”آن کس که در میان شما از همه بزرگتر است بگذارید خادم همه باشد.“
طبیعت واقعی هر خدمت، چه توسط انسان ارائه شود یا فرشته، در سیمای این نشانگران سکورافی خدمت، تقدسهای خدمت، به طور کامل آشکار میشود. تحلیل کامل انگیزههای راستین و پنهان به وضوح نشان داده میشود. این فرشتگان به راستی خوانندگان ذهن، جستجوگران دل، و آشکار کنندگان روان جهان هستند. انسانهای فانی ممکن است کلماتی را به کار برند که افکارشان را پنهان سازد، اما این سکنافیمهای والا انگیزههای عمیق قلب بشر و ذهن فرشتگان را بر ملا میسازند.
6 و 7- راز بزرگی و روان نیکی. پس از این که رهنوردان فراز یابنده نسبت به اهمیت زمان آگاهی یافتند، راه برای درک خطیر بودن اعتماد و برای قدردانی از تقدس خدمت آماده میشود. در حالی که اینها عناصر اخلاقی بزرگ منشی هستند، اسرار بزرگ منشی نیز وجود دارند. هنگامی که آزمونهای معنوی بزرگ منشی به کار برده میشوند، عناصر اخلاقی نادیده انگاشته نمیشوند، بلکه کیفیت عاری بودن از خودپسندی در کار فقدان نفع شخصی برای رفاه همنوعان زمینی فرد آشکار میشود، به ویژه موجودات با ارزش نیازمند و درمانده. این معیار واقعی بزرگ منشی سیارهای است. و تجلی بزرگ منشی در کرهای مثل یورنشیا نمایش کنترل نفس است. انسان بزرگ کسی نیست که ”یک شهر را تسخیر میکند“ یا ”یک ملت را سرنگون میسازد“، بلکه ”کسی است که بر زبان خودش چیره میشود.“
بزرگی مترادف با ربانیت است. خداوند بینهایت بزرگ و نیک است. بزرگی و نیکی به سادگی نمیتوانند از هم جدا شوند. آنها برای همیشه در خدا یگانه شدهاند. این حقیقت عملاً و به گونهای چشمگیر از طریق اتکای متقابل بازتابگرانۀ راز بزرگی و روانِ نیکی روشن میشود، زیرا هیچیک نمیتواند بدون دیگری عمل کند. در انعکاس کیفیتهای دیگر ربانیت، سِکنافیمهای ابرجهان میتوانند به تنهایی عمل کنند و چنین میکنند، اما برآوردهای بازتابگرانۀ بزرگی و نیکی به نظر میرسد جدا نشدنی باشند. از این رو در هر کره، در هر جهان، این بازتابگران بزرگی و نیکی باید با هم کار کنند، و همیشه یک گزارش دوگانه و متقابلاً وابسته به هم از هر موجودی که روی آن متمرکز میشوند نشان دهند. بزرگی نمیتواند بدون دانستن محتوای نیکی مورد ارزیابی واقع شود، در حالی که نیکی نمیتواند بدون نمایش بزرگی ذاتی و الهی آن توصیف شود.
برآورد بزرگی از کره تا کره فرق میکند. بزرگ بودن خداگونه بودن است. و چون کیفیت بزرگی کاملاً از طریق محتوای نیکی تعیین میشود، آن را دنبال میکند، حتی در وضعیت کنونی بشری شما، اگر شما بتوانید از طریق حسن نیت نیک شوید، شما بدین گونه بزرگ میشوید. شما هر چه با عزمی راسختر مفاهیم نیکی الهی را بنگرید، و با پایداریِ بیشتر در پی آن باشید، با قطعیت بیشتر در بزرگی و در عظمت حقیقیِ کاراکترِ راستینِ بقا یابنده رشد خواهید کرد.
منشأ و ستاد مرکزی سِکنافیمها در پایتخت ابرجهانها است، اما آنها با همیاران رابطشان از کرانههای بهشت تا کرات تکاملی فضا تردد میکنند. آنها به عنوان دستیاران ارزشمند به اعضای مجامع مشورتی ابردولتها خدمت میکنند و برای استقرارگاههای ویژۀ یوورسا کمک بزرگی هستند: دانشجویان ستاره شناسی، توریستهای هزارهای، ناظران آسمانی، و شمار زیادی از دیگران، از جمله موجودات فراز یابنده که در انتظار انتقال به هاونا هستند. قدمای ایامها از به کار گماردن برخی از سکنافیمهای اولیه برای کمک به مخلوقات فراز یابندهای که در چهار صد و نود کرات مطالعاتیِ گرداگرد یوورسا اقامت دارند شادمان میشوند، و همچنین در اینجا بسیاری از رستههای دوم و سوم به عنوان آموزگار خدمت میکنند. این اقمار یوورسا مدارس پایانی جهانهای زمان هستند که درسهای آمادگی برای هفت دانشگاه مداری هاونا را ارائه میکنند.
از میان سه رستۀ سکنافیمها، گروه سوم که به مسئولین فراز یابنده وصل هستند به گستردهترین نحو به مخلوقات فراز یابندۀ زمان خدمت میکنند. شما به زودی پس از خروج خود از یورنشیا در موعد مناسب با آنها دیدار خواهید داشت، گر چه آزادانه از خدمات آنها استفاده نخواهید کرد تا این که به کرات اقامت موقت در اروانتان برسید. شما هنگامی که در طول اقامت موقت خود در کرات آموزشی یوورسا با آنها به طور کامل آشنا شدید از مصاحبت با آنها لذت خواهید برد.
این سکنافیمهای ردۀ سوم، صرفهجویان زمان، محدود کنندگان فضا، کاشفان خطا، آموزگاران وفادار، و راهنمایان ابدی — علامات زندۀ اطمینان الهی — میباشند که در چهارراههای زمان با بخشش قرار داده شدهاند، تا در آنجا گامهای رهنوردان مشتاق را در لحظات ابهام زیاد و عدم اطمینانِ معنوی هدایت کنند. شما مدتها پیش از رسیدن به دروازههای کمال شروع خواهید نمود که به ابزار ربانیت دسترسی یابید و با تکنیکهای الوهیت تماس برقرار سازید. از هنگامی که شما در کرۀ آغازین قصر وارد میشوید تا وقتی که چشمان خود را در آمادگی برای انتقال به بهشت در خواب هاونا میبندید، به طور فزاینده خود را از کمک اضطراری این موجودات شگفتانگیز بهرهمند میسازید. آنها به طور کامل و آزادانه منعکس کنندۀ دانش قطعی و خرد بی چون و چرای آن رهنوردان ایمن و قابل اتکایی هستند که در سفر طولانی به دروازههای کمال پیش از شما به آنجا رسیدهاند.
ما از امتیاز کامل بهرهوری از این رستۀ فرشتگان بازتابگر در یورنشیا محروم هستیم. آنها دیدارگران مکرر در کرۀ شما هستند که شخصیتهایی را که در مأموریت هستند همراهی میکنند، اما آنها نمیتوانند در اینجا به طور آزادانه عمل نمایند. این کره هنوز تحت قرنطینۀ جزئی روحی قرار دارد، و برخی از مدارهایی که برای خدمات آنها ضروری است در حال حاضر در اینجا وجود ندارند. هنگامی که کرۀ شما بار دیگر به مدارهای بازتابگرانۀ مربوطه بازمیگردد، بخش عمدۀ کار ارتباطات بین سیارهای و بین جهانی به اندازۀ زیاد ساده و تسریع خواهد شد. به دلیل این محدودیت کارکردیِ همکاران بازتابگر آنها، کارکنان آسمانی در یورنشیا با مشکلات متعددی مواجه هستند. اما ما به رغم محرومیت محلی خود از بسیاری از خدمات این موجودات شگفتانگیز، آینههای زندۀ فضا و فراتابهای وجود زمان با در دست داشتن این عوامل با شادمانی به انجام کارهای خود ادامه میدهیم.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک پیامآور توانمند یوورسا است.]
از میان کلیۀ شخصیتهای جهان که درگیر تنظیم امور بین سیارهای و بین جهانی میباشند، مدیران نیرو و دستیارانشان از همه کمتر در یورنشیا مورد فهم واقع شدهاند. در حالی که نژادهای شما از وجود فرشتگان و رستههای مشابه موجودات آسمانی مدتها آگاهی داشتهاند، اطلاعات اندکی در رابطه با کنترلگران و تنظیم کنندگان حوزۀ فیزیکی تاکنون داده شده است. حتی اکنون من اجازه دارم که فقط آخرین گروه از میان سه گروه از موجودات زندۀ زیرین را که به کنترل نیرو و تنظیم انرژی در جهان بنیادین مربوط هستند به طور کامل فاش سازم:
1- سازمان دهندگان اولیۀ منتج شدۀ استاد نیرو.
2- سازمان دهندگان متعالی دستیار استاد نیرو.
3- مدیران نیروی جهان.
اگر چه من این را غیرممکن میپندارم که فردیت گروههای متنوع مدیران، مراکز، و کنترلگران نیروی جهان را توصیف کنم، امیدوارم بتوانم چیزی دربارۀ دامنۀ فعالیتهای آنان توضیح دهم. آنها یک گروه بینظیر از موجودات زنده هستند که به تنظیم هوشمندانۀ انرژی در سرتاسر جهان بزرگ مربوط میباشند. علاوه بر مدیران عالی، آنها بخشهای اصلی زیرین را در بر میگیرند:
1- هفت مدیر عالی نیرو.
2- مراکز عالی نیرو.
3- کنترلگران استاد فیزیکی.
4- سرپرستان نیروی مورانشیا.
مدیران و مراکز عالی نیرو از نزدیک به ایام ابدیت وجود داشتهاند، و تا جایی که ما میدانیم، هیچ موجود بیشتری از این رستهها آفریده نشده است. هفت مدیر عالی توسط هفت روح استاد شخصیت یافتند، و سپس در به وجود آوردن بیش از ده میلیارد دستیار با والدین خود تشریک مساعی نمودند. پیش از روزگاران مدیران نیرو مدارهای انرژی فضا در خارج از جهان مرکزی تحت سرپرستی هوشمند سازمان دهندگان استاد نیروی بهشت بودند.
شما با آگاهی دربارۀ مخلوقات مادی، حداقل از یک درک مقایسهای از موجودات روحی برخوردار هستید؛ اما برای ذهن انسانی بسیار دشوار است که مدیران نیرو را در ذهن مجسم کند. در طرح پیشرفت فرازگرایانه به سطوح بالاتر وجود، شما به طور مستقیم هیچ کاری با مدیران عالی یا مراکز نیرو ندارید. در برخی مواقع نادر، شما با کنترلگران فیزیکی سر و کار خواهید داشت، و به دنبال رسیدن به کرات قصر با سرپرستان نیروی مورانشیا آزادانه کار خواهید کرد. این سرپرستان نیروی مورانشیا چنان به طور انحصاری در نظام مورانشیای آفرینشهای محلی عمل میکنند که بهتر است فعالیتهای آنها در بخشی که به جهان محلی میپردازد نقل شود.
هفت مدیر عالی نیرو تنظیم کنندگان انرژی فیزیکی جهان بزرگ هستند. آفرینش آنها توسط هفت روح استاد اولین نمونۀ ثبت شده از اشتقاق نوادههای نیمه مادی از نیاکان راستین روحی است. هنگامی که هفت روح استاد به طور فردی دست به آفرینش میزنند، شخصیتهای قویاً روحی از رستۀ فرشتگان را به وجود میآورند؛ هنگامی که آنها به صورت جمعی دست به آفرینش میزنند، گاهی اوقات این انواع والای موجودات نیمه مادی را تولید میکنند. اما حتی این موجودات نیمه فیزیکی برای دامنۀ کوتاه دید انسانهای یورنشیا نادیدنی هستند.
تعداد مدیران عالی نیرو هفت تن است، و ظاهر و کارکرد آنها یکسان است. یک تن نمیتواند از دیگری تمیز داده شود، به جز توسط آن روح استادی که با هر یک در ارتباط بلافصل است، و نسبت به او در زیردستیِ کاملِ کنشگرانه است. از این رو هر یک از ارواح استاد در یگانگی ابدی با یک تن از نوادگان جمعی آنها است. همان مدیر همیشه با همان روح در ارتباط است، و شراکت کاربردیِ آنها به یک پیوند بینظیر انرژیهای فیزیکی و روحی، از طریق ارتباط یک موجود نیمه فیزیکی و یک شخصیت روحی، میانجامد.
هفت مدیران عالی نیرو در پیرامون بهشت ساکنند. حضور به آرامی گردندۀ آنها در آنجا نشانگر محل مرکز کانون نیرویی ارواح استاد میباشد. این مدیران نیرو در تنظیم نیرویی – انرژی ابرجهانها به گونهای انفرادی، اما در مدیریت آفرینش مرکزی به صورت جمعی عمل میکنند. آنها از بهشت عمل میکنند اما خود را به عنوان مراکز مؤثر نیرویی در کلیۀ بخشهای جهان بزرگ حفظ میکنند.
این موجودات توانمند نیاکان فیزیکیِ گروه عظیم مراکز نیرو، و از طریق آنها، کنترلگران فیزیکی میباشند که در سرتاسر هفت ابرجهان پراکندهاند. این ارگانیسمهای تحت فرمانِ کنترل فیزیکی، به جز در رابطه با هماهنگ ساختن ناهمسان سپاه هر ابرجهان، اساساً همانند و یکسان هستند. آنها به منظور تغییر خدمت در ابرجهانها صرفاً میبایست به بهشت بازگردند تا از نو تقویت شوند. مدیریت آفرینش فیزیکی به طور بنیادین یکنواخت است.
هفت مدیر عالی نیرو قادر نیستند به طور انفرادی در میان خود دست به باز تولید زنند، اما به طور جمعی، و در ارتباط با هفت روح استاد، میتوانند باز تولید کنند و چنین میکنند، یعنی موجودات دیگری نظیر خود را میآفرینند. منشأ مراکز عالی نیروی جهان بزرگ که در هفت گروه زیرین عمل میکنند چنین است:
1- سرپرستان عالی مرکز.
2- مراکز هاوُنا.
3- مراکز ابرجهان.
4- مراکز جهان محلی.
5- مراکز کوکبه.
6- مراکز سیستم.
7- مراکز طبقهبندی نشده.
این مراکز نیرو به همراه مدیران عالی نیرو موجوداتی هستند که از آزادی عمل و ارادۀ بالا برخوردارند. آنها همگی از عطیۀ شخصیت سومین منبع برخوردار میباشند و یک نوع بالای ظرفیت ارادی بیچون و چرا را آشکار میسازند. این مراکزِ هدایتِ سیستمِ نیروی جهان دارای عطیۀ بدیع هوشمندی میباشند؛ آنها هوشمندی سیستم نیروی جهان بزرگ و راز تکنیک کنترل ذهنیِ شبکۀ عظیم کارکردهای گستردۀ کنترلگران استاد فیزیکی و سرپرستان نیروی مورانشیا هستند.
1- سرپرستان عالی مرکز. این هفت همتراز و همیار مدیران عالی نیرو تنظیم کنندگان مدارهای اصلی انرژی جهان بزرگ میباشند. ستاد مرکزی هر سرپرستِ مرکز یکی از کرات ویژۀ هفت مدیر عالی اجرایی میباشد، و آنها در ارتباط نزدیک با این هماهنگ کنندگان امور کلی جهان کار میکنند.
مدیران عالی نیرو و سرپرستان عالی مرکز هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی در رابطه با کلیۀ پدیدههای کیهانی زیر سطوح ”انرژی گرانشی“ عمل میکنند. این چهارده موجود، هنگامی که در ارتباط با هم عمل میکنند، برای نیروی جهان آنچه هستند که هفت مدیر عالی اجرایی در رابطه با امور کلی جهان میباشند، و آنچه که هفت روح استاد در رابطه با ذهن کیهانی هستند.
2- مراکز هاونا. پیش از آفرینش جهانهای زمان و فضا، نیازی به مراکز نیرو در هاونا وجود نداشت، اما از هنگام این ایام دوردست، یک میلیون در آفرینش مرکزی کار کردهاند، و هر مرکز سرپرستی یک هزار کرات هاونا را به عهده دارد. اینجا در جهان الهی کنترل کامل انرژی وجود دارد، وضعیتی که در جاهای دیگر وجود ندارد. کامل ساختن تنظیم انرژی هدف غائی کلیۀ مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی فضا است.
3- مراکز ابرجهان. یک هزار مرکز نیروی رستۀ سوم یک منطقۀ عظیم را در کرۀ پایتختِ هر یک از هفت ابرجهان اشغال کردهاند. سه جریان انرژی اولیه، که هر یک ده بخش دارند، به این مراکز نیرو میآیند، اما هفت مدار ویژه و به خوبی هدایت شدۀ نیرو، گرچه به طور ناکامل کنترل شدهاند، از مسندهای عمل متحد خود به پیش میروند. این سازمان الکترونیکی نیروی جهان است.
تمامی انرژیها در مدار چرخۀ بهشت قرار دارند، اما مدیران نیروی جهان انرژیهای نیروییِ بهشت تحتاتی را که در کارکردهای فضاییِ جهان مرکزی و ابرجهانها تعدیل شده مییابند هدایت میکنند، و این انرژیها را تغییر و تبدیل نموده و به کانالهای کاربرد سودمند و سازنده هدایت میکنند. میان انرژی هاونا و انرژیهای ابرجهانها تفاوت وجود دارد. شارژ نیروییِ یک ابرجهان شامل سه فاز از انرژی است که هر یک حاوی ده بخش هستند. این شارژ انرژی سهگانه در سرتاسر فضای جهان بزرگ پراکنده است؛ آن همانند یک اقیانوس عظیمِ در حال حرکت انرژی است که تمامی هر یک از هفت ابرآفرینش را فرا گرفته و آنها را شستشو میدهد.
سازمان الکترونیکی نیروی جهان در هفت فاز عمل میکند و واکنشی متغیر نسبت به گرانش محلی یا خطی آشکار میسازد. این مدار هفتگانه از مراکز نیروی ابرجهان پیش میرود و هر ابرآفرینش را فرا میگیرد. این جریانات ویژۀ زمان و فضا حرکتهای مشخص و محلی انرژی هستند که برای مقاصد معین به حرکت افتاده و جهت مییابند، کمابیش همانطور که جریان خلیج به صورت یک پدیدۀ محدود در میان اقیانوس اطلس عمل میکند.
4- مراکز جهان محلی. در ستاد مرکزی هر جهان محلی یکصد مرکز نیروی متعلق به رستۀ چهارم واقع شده است. کار آنها این است که هفت مدار نیرو را که از ستاد مرکزی ابرجهان سرچشمه مییابد کاهش و یا تغییر دهند، و بدین ترتیب آنها را برای خدمات کواکب و سیستمها قابل کاربرد سازند. دگرگونیهای محلی نجومی فضا موقتاً به این مراکز نیرو مربوط میشود؛ آنها درگیر ارسال منظم انرژی مؤثر به کواکب و سیستمهای فرعی هستند. آنها در طول ایام بعدی سازماندهی جهان و به حرکت در آوردن انرژی برای پسران آفریننده کمک بزرگی هستند. این مراکز قادرند خطوط شدت یافتۀ انرژی را که برای ارتباطات بین سیارهای میان نقاط مهم مسکونی سودمند هستند فراهم سازند. چنین خط یا مسیر انرژی، که گاهی اوقات یک خط سیر انرژی نامیده میشود، یک مدار مستقیم انرژی از یک مرکز نیرو به مرکز دیگر نیرو یا از یک کنترلگر فیزیکی به کنترلگر دیگر میباشد. آن یک جریان جداگانۀ نیرو است و در تمایز با حرکتهای آزاد فضاییِ انرژی همسان قرار دارد.
5- مراکز کوکبه. ده عدد از این مراکز زندۀ نیرو در هر کوکبه واقع شده است، که به صورت فراتابهای انرژی برای یکصد سیستم فرعی محلی عمل میکنند. خطوط نیرو برای ارتباطات و حمل و نقل و برای انرژی دادن آن مخلوقات زنده که برای حفظ حیات به اشکال مشخص انرژی فیزیکی وابستهاند از این موجودات پیش میروند. اما نه مراکز نیرو و نه کنترلگران زیر دست فیزیکی درگیر حیات به عنوان یک سازمان کنشگر نیستند.
6- مراکز سیستم. یک مرکز عالی نیرو به طور دائم به هر سیستم محلی تخصیص یافته است. این مراکز سیستم مدارهای نیرو را به کرات مسکونی زمان و فضا ارسال میدارند. آنها فعالیتهای کنترلگران فیزیکی تحت فرمان را هماهنگی میکنند و جدا از آن طوری عمل میکند که تقسیم رضایتبخش نیرو را در سیستم محلی تضمین نمایند. تقویتگر مدار در میان سیارات به هماهنگی کامل انرژیهای مشخص مادی و به تنظیم مؤثر نیروی فیزیکی اتکا دارد.
7- مراکز طبقهبندی نشده. اینها مراکزی هستند که در وضعیتهای ویژۀ محلی عمل مینمایند، اما نه در سیارات مسکونی. تک تک کرات تحت سرپرستی کنترلگران استاد فیزیکی میباشند و خطوط در مدار قرار گرفتۀ نیرو را که توسط مرکز نیروی سیستم آنها ارسال میشود دریافت میدارند. فقط آن کراتی که از خارقالعادهترین روابط انرژی برخوردارند مراکز نیرویی از رستۀ هفتم دارند که به صورت چرخهای توازن جهان یا مهار کنندگان انرژی عمل میکنند. این مراکز نیرو در هر فاز از فعالیت همترازهای کامل آنهایی هستند که در واحدهای بالاتر کنترل عمل مینمایند، اما حتی یک جسم فضایی از هر یک میلیون هم از چنین سازمان زندۀ نیرو برخوردار نیست.
تعداد مراکز عالی نیرو به همراه همکاران و زیردستانشان که در سرتاسر ابرجهانها تقسیم شدهاند بیش از ده میلیارد میباشد. و آنها همگی با نیاکان بهشتی خود، هفت مدیر عالی نیرو، در هماهنگی کامل و ارتباط تمام عیار هستند. از این رو کنترل نیروی جهان بزرگ به نگاهداری و مدیریت هفت روح استاد، آفرینندگان هفت مدیر عالی نیرو، سپرده شده است.
مدیران عالی نیرو و کلیۀ همکاران، دستیاران، و زیردستان آنها برای همیشه از داوری یا مداخله توسط کلیۀ دادگاههای تمامی فضا معاف هستند؛ همچنین آنها در معرض سرپرستی اداری دولت ابرجهان قدمای ایامها یا دولت جهان محلی پسران آفریننده قرار ندارند.
این مراکز و مدیران نیرو توسط فرزندان روح بیکران به وجود آورده شدند. آنها به دولت پسران خداوند وابسته نیستند، گر چه آنها در طول ادوار بعدی سازماندهی جهان مادی با پسران آفریننده همبسته هستند. اما مراکز نیرو با کنترل فراگیر کیهانی ایزد متعال به طریقی از نزدیک در ارتباط هستند.
مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی تحت هیچ آموزشی قرار نمیگیرند؛ آنها همگی کامل آفریده شدهاند و ذاتاً عملشان کامل است. همچنین آنها از یک کارکرد به کارکرد دیگر عبور نمیکنند؛ آنها همیشه آنطور که از ابتدا به کار گمارده شدهاند خدمت میکنند. در رستههای آنها هیچ تکاملی وجود ندارد، و این امر در مورد کلیۀ هفت بخش دو رسته صدق میکند.
از آنجا که مراکز نیرو و کنترلگران فیزیکی هیچ گذشتۀ فرازگرایانهای ندارند که خاطرۀ آن را به یاد آورند، هرگز تفریحی ندارند. آنها در کلیۀ اعمال خود کاملاً با رعایت اصول کاری عمل مینمایند. آنها همیشه مشغول به کار هستند؛ در طرح جهانی هیچ طرح پیشبینی شدهای برای اختلال خطوط فیزیکی انرژی وجود ندارد؛ این موجودات حتی برای بخش کوچکی از یک ثانیه نیز نمیتوانند سرپرستی مستقیم مدارهای انرژی زمان و فضا را ترک نمایند.
مدیران، مراکز، و کنترلگران نیرو هیچ کاری با تمامی آفرینش ندارند، مگر با نیرو و انرژی مادی یا نیمه فیزیکی؛ آنها سرمنشأ آن نیستند، اما قطعاً آن را تغییر میدهند، تحت کنترل درمیآورند، و جهت میدهند. همچنین آنها هیچ کاری با گرانش فیزیکی ندارند، مگر این که در برابر قدرت کشش آن مقاومت کنند. رابطۀ آنها با نیروی گرانش کاملاً منفی است.
مراکز نیرو مکانیسمها و هماهنگیهای عظیمی را که از یک نوع مادی هستند در ارتباط با مکانیسمهای زندۀ تمرکزهای مجزای گوناگون انرژی به کار میگیرند. هر مرکز جداگانۀ نیرو در بر گیرندۀ دقیقاً یک میلیون واحد کنترل کاری است، و این واحدهای تغییر دهندۀ انرژی همچون ارگانهای حیاتی بدن فیزیکی انسان ساکن نیستند؛ این ”ارگانهای حیاتیِ“ تنظیم نیرو متحرک هستند و در احتمالات مرتبط به راستی متغیر میباشند.
به کلی فراتر از توان من است که طریقهای را که این موجودات زنده به واسطۀ آن دستکاری و تنظیم مدارهای اصلی انرژی جهان را ترتیب میدهند توضیح دهم. تلاش برای آگاهی دادن بیشتر به شما در رابطه با اندازه و کارکرد این مراکز غولآسا و تقریباً کاملاً مؤثر نیرو فقط به سردرگمی و حیرت شما خواهد افزود. آنها هم زنده و هم ”شخصی“ هستند، اما آنها در ماورای درک شما میباشند.
خارج از هاونا، مراکز عالی نیرو فقط در کراتی که به گونهای ویژه ساخته شدهاند (کرات معماری شده) یا سوا از آن در اجرام فضایی که به گونهای مناسب تشکیل شدهاند عمل میکنند. کرات معماری شده طوری ساخته شدهاند که مراکز زندۀ نیرو میتوانند برای جهت دادن، تغییر دادن، و متمرکز ساختن انرژیهای فضا که روی این کرات ریخته میشوند به عنوان سویچهای انتخابی عمل نمایند. آنها نمیتوانند در یک خورشید یا سیارۀ معمولی تکاملی بدین گونه عمل نمایند. برخی گروهها نیز در گرما دادن و سایر نیازهای مادی این کرات ویژۀ مرکزی درگیر هستند. و گرچه این امر در ورای گسترۀ دانش یورنشیا است، من میتوانم بیان کنم که این رستههای شخصیتهای زندۀ نیرو در رابطه با تقسیم نوری که بدون گرما میدرخشد کار زیادی انجام میدهند. آنها نه تنها این پدیده را به وجود میآورند، بلکه درگیر انتشار و جهت دادن آن نیز میباشند.
مراکز نیرو و کنترلگران تابع آنها به کارکرد کلیۀ انرژیهای فیزیکی فضای سازمان یافته تخصیص یافتهاند. آنها با سه نوع جریان بنیادین که هر یک حاوی 10 نوع انرژی هستند کار میکنند. این شارژ انرژی فضای سازمان یافته است؛ و فضای سازمان یافته قلمرو آنهاست. مدیران نیروی جهان اصلاً هیچ کاری با آن کنشهای عظیم نیرو که اکنون در خارج از سرحدات کنونی هفت ابرجهان رخ میدهد ندارند.
مراکز نیرو و کنترلگران فقط روی هفت عدد از ده شکل انرژی که در هر جریان بنیادین جهان محصور است کنترل کامل اعمال میکنند؛ آن اشکالی که بخشاً یا کاملاً از کنترل آنها خارج است باید قلمروهای غیرقابل پیشبینی تجلی انرژی را که تحت استیلای مطلق کامل قرار دارد نمایندگی نمایند. اگر آنها نفوذی روی نیروهای اصلی این مطلق اعمال نمایند، ما از چنین کنشهایی آگاهی نداریم، گر چه شواهد اندکی وجود دارد که موجب این باور میشود که برخی از کنترلگران فیزیکی گاهی اوقات نسبت به برخی از حرکات واکنشی مطلق کامل به طور اتوماتیک واکنشمند هستند.
این مکانیسمهای زندۀ نیرو با کنترل فراگیر انرژی جهان بنیادین که توسط مطلق کامل صورت میگیرد به طور هوشمندانه وابسته نیستند، اما ما حدس میزنیم که تمامی طرح تقریباً کامل آنها در زمینۀ جهت دادن نیرو به یک طریقۀ ناشناختهای تحت استیلای این حضور ابرگرانش قرار دارد. در هر وضعیت محلیِ انرژی، مراکز و کنترلگران تعالیت تقریبی را اعمال میکنند، اما آنها از حضور ابرانرژی و کارکرد غیرقابل شناخت مطلق کامل همیشه آگاه هستند.
این موجودات زیردستان متحرک مراکز عالی نیرو هستند. کنترلگران فیزیکی از قدرت دگرگون کنندۀ فردیت با چنان طبیعتی برخوردارند که میتوانند در انواع مختلف خارقالعادۀ انتقال اتوماتیک درگیر شوند. آنها قادرند با سرعتهایی که به سرعت پرواز پیامآوران منفرد نزدیک است فضای محلی را درنوردند. اما آنها در هنگام خروج از یک کرۀ مادی برای فائق آمدن بر عمل گرانش و مقاومت در برابر اینرسی همانند کلیۀ فضاپیمایان دیگر به یاری همکاران خود و برخی از انواع دیگر موجودات هر دو نیاز دارند.
کنترلگران استاد فیزیکی در سرتاسر جهان بزرگ خدمت میکنند. آنها تا ستاد مرکزی ابرجهانها توسط هفت مدیران عالی نیرو مستقیماً از بهشت سرپرستی میشوند. آنها توسط شورای موازنه، سرپرستان بالای نیرو که توسط هفت روح استاد از پرسنل سازمان دهندگان دستیار استاد نیرو اعزام میشوند، از اینجا مدیریت و توزیع میشوند. این سرپرستان بالا قادرند که برداشتها و ثبتهای فراندالانکهای استاد، آن ابزار زندهای که فشار نیرو و شارژ انرژی یک ابرجهان کامل را نشان میدهند، را تفسیر نمایند.
در حالی که حضور الوهیتهای بهشت جهان بزرگ را محصور میکند و دایرۀ ابدیت را فرا میگیرد، نفوذ هر یک از هفت روح استاد به یک ابرجهان تنها محدود است. میان هر یک از هفت ابرآفرینش یک فاصلۀ مشخص از انرژی و یک جدایی میان مدارهای نیرو وجود دارد؛ از این رو روشهای جداگانۀ کنترل باید وجود داشته باشند و وجود دارند.
کنترلگران استاد فیزیکی نوادگان مستقیم مراکز عالی نیرو هستند، و نفرات آنها در بر گیرندۀ اینها است:
1- مدیران دستیار نیرو.
2- کنترلگران مکانیکی.
3- تبدیلگران انرژی.
4- فرستندگان انرژی.
5- پیوند دهندگان اولیه.
6- تفکیک کنندگان ثانویه.
7- فراندالانکها و کرونولدکها.
تمامی این رستهها به این مفهوم که از نیروهای فردی انتخاب برخوردار باشند، شخص نیستند. به ویژه به نظر میرسد که چهارتای آخر در پاسخ به امیال مافوقان خود و در واکنش به شرایط موجود انرژی کاملاً اتوماتیک و مکانیکی باشند. اما گرچه چنین پاسخی کاملاً مکانیستی به نظر میرسد، اینطور نیست؛ آنها ممکن است موجوداتی مکانیکی به نظر رسند، اما همگی آنها کارکرد متمایز هوشمندانه نشان میدهند.
شخصیت لزوماً یک ضمیمۀ ذهن نیست. ذهن حتی هنگامی که تماماً از توان انتخاب محروم شده باشد میتواند بیاندیشد، مثل انواع بیشمار پایینتر حیوانات و برخی از این کنترلگران فیزیکی تحت فرمان. بسیاری از این تنظیم کنندگان اتوماتیکترِ نیروی فیزیکی به مفهوم واقعی کلمه شخص نیستند. آنها از اراده و استقلال تصمیم برخوردار نیستند، و کاملاً مطیع کمال مکانیکی طراحی برای کارهای محول شدهشان هستند. با این وجود تمامی آنها موجوداتی بسیار باهوش میباشند.
کنترلگران فیزیکی عمدتاً مشغول تنظیم انرژیهای بنیادینی هستند که در یورنشیا کشف نشده است. این انرژیهای ناشناخته برای سیستم ترابری بین سیارهای و برای برخی تکنیکهای ارتباطی بسیار ضروری هستند. هنگامی که ما خطوط انرژی را به منظور رساندن برابرهای صوتی یا بسط دید کار میگذاریم، این اشکال ناشناختۀ انرژی توسط کنترلگران زندۀ فیزیکی و همکاران آنها به کار گرفته میشوند. همین انرژیها همچنین، در مواقعی، توسط مخلوقات بینابینی در کار روزمرهشان مورد استفاده قرار میگیرند.
1- مدیران دستیار نیرو. مطابق نیازهای پیوسته تغییر یابندۀ وضعیت دائماً در حال تغییر انرژی قلمروها، گمارش و اعزام کلیۀ رستههای کنترلگر استاد فیزیکی به این موجودات بسیار مؤثر محول شده است. ذخایر وسیع کنترلگران فیزیکی در کرات ستاد مرکزی ناحیههای فرعی نگاه داشته شدهاند، و آنها از این نقاط تمرکز توسط مدیران دستیار نیرو به ستاد مرکزی جهانها، کواکب، و سیستمها، و به تک تک سیارات مرتباً اعزام میشوند. هنگامی که آنها بدین گونه به مأموریت میروند، کنترلگران فیزیکی موقتاً تحت فرامین اجرا کنندگان الهیِ کمیسیونهای آشتی دهنده قرار میگیرند، اما در غیر این صورت منحصراً به مدیران دستیارشان و به مراکز عالی نیرو پاسخگو هستند.
سه میلیون مدیر دستیار نیرو به هر ناحیۀ فرعی اروانتان تخصیص یافته است، که سهم هر ابرجهان از این موجودات شگفتانگیز و چند هنره را در مجموع سه میلیارد میسازد. ذخایر خود آنها در همین کرات ناحیۀ فرعی نگاهداری میشوند، جایی که همچنین به عنوان آموزش دهندگان کلیۀ کسانی که دانشهای تکنیکهای کنترل و استحالۀ هوشمندانۀ انرژی را مطالعه میکنند.
این مدیران به صورت یکی در میان دوران خدمت اجرایی در ناحیههای فرعی را با ادوار یکسانِ خدمت بازبینی از قلمروهای فضا انجام میدهند. حداقل یک بازرس موقت در هر سیستم محلی همیشه حاضر است، و ستاد مرکزی خود را در کرۀ پایتخت آن حفظ میکند. آنها تمامی انبوه عظیم انرژی زنده را در همگامی موزون نگاه میدارند.
2- کنترلگران مکانیکی. اینها یاوران فوقالعاده با مهارت و متحرک مدیران دستیار نیرو هستند. تریلیونها تریلیون تن از آنها در اِنسا، ناحیۀ فرعی شما، به کار گمارده شدهاند. این موجودات کنترلگران مکانیکی نامیده میشوند زیرا کاملاً تحت سلطۀ مافوقان خود قرار دارند، کاملاً زیردست خواست مدیران دستیار نیرو. با این وجود آنها خود بسیار باهوش هستند، و کار آنها با این که طبیعت آن مکانیکی و امری واقعی است، ماهرانه به انجام میرسد.
از میان تمامی کنترلگران استاد فیزیکی که به کرات مسکونی تخصیص یافتهاند، کنترلگران مکانیکی به مراتب از همه قدرتمندترند. هر کنترلگر با برخورداری از عطیۀ زندۀ ضدگرانشی، فراتر از کلیۀ موجودات دیگر از مقاومتی نسبت به گرانش برخوردار است که فقط توسط کرات غولآسایی که با سرعت خارقالعاده میچرخند مورد برابری واقع میشود. ده تن از این کنترلگران اکنون در یورنشیا مستقر میباشند، و یکی از مهمترین فعالیتهای سیارهای آنها تسهیل کردن خروج حمل و نقل کنندگان سرافی میباشد. کلیۀ ده کنترلگر مکانیکی در این کارکرد به طور هماهنگ عمل میکنند، در حالی که یک گروه هزار نفره از فرستندگان انرژی حرکت اولیه را برای خروج فرشتگان سرافیم فراهم میسازد.
کنترلگران مکانیکی برای جهت دادن به جریان انرژی و تسهیل ساختن تمرکز آن در جریانات یا مدارهای ویژه کارآمد هستند. این موجودات قدرتمند در جداسازی، جهت دادن، و شدت بخشیدن به انرژیهای فیزیکی و برابر ساختن فشارهای مدارهای سیارهای نقش عمدهای دارند. آنها در دستکاری بیست و یک عدد از سی انرژی فیزیکی فضا که شارژ نیروی یک ابرجهان را تشکیل میدهند خبره هستند. آنها همچنین قادرند در جهت مدیریت و کنترل شش عدد از نه شکل نامتراکمتر انرژی فیزیکی کار زیادی انجام دهند. مدیران دستیار نیرو از طریق مستقر ساختن این کنترلگران در رابطۀ صحیح تکنیکی نسبت به یکدیگر و نسبت به برخی از مراکز نیرو قادرند موجب تغییراتی باور نکردنی در تنظیم نیرو و کنترل انرژی شوند.
کنترلگران استاد فیزیکی اغلب در گروههای صد نفره، هزار نفره، و حتی میلیون نفره کار میکنند، و از طریق تغییر دادن موقعیت و آرایش خود قادرند کنترل انرژی را در یک ظرفیت جمعی و نیز فردی به انجام رسانند. همینطور که شرایط تغییر میکند، آنها میتوانند حجم انرژی و حرکت را ارتقا داده و شتاب بخشند، و یا جریانات انرژی را محبوس نموده، تغلیظ ساخته، و کند نمایند. آنها نسبتاً همانطور که عاملهای موسوم به کاتالیتیک واکنشهای شیمیایی را افزایش میدهند، دگردیسیهای انرژی و نیرو را تحت تأثیر قرار میدهند. آنها به واسطۀ توانایی ذاتی و در همکاری با مراکز عالی نیرو عمل میکنند.
3- تبدیلگران انرژی. تعداد این موجودات در یک ابرجهان غیرقابل باور است. تقریباً یک میلیون تن از آنها فقط در سِتانیا وجود دارد، و سهم معمول برای هر کرۀ مسکونی یکصد عدد میباشد.
تبدیلگران انرژی آفرینش مشترک هفت مدیر عالی نیرو و هفت سرپرستان مرکز میباشد. آنها در زمرۀ رستههای شخصیتر کنترلگران فیزیکی میباشند، و به جز هنگامی که یک مدیر دستیار نیرو در یک کرۀ مسکونی حاضر است، تبدیلگران زمام امور را در دست دارند. آنها بازرسان سیارهایِ کلیۀ سرافیمهای انتقالِ در حال خروج هستند. کلیۀ طبقات حیات آسمانی میتوانند رستههای کمتر شخصی کنترلگران فیزیکی را فقط در ارتباط با رستههای شخصیتر مدیران دستیار و تبدیلگران انرژی به کار گیرند.
این تبدیلگران سویچهای قدرتمند و مؤثر زنده هستند، و قادرند خود را برای یک آرایش مشخص نیرو یا جهت دادن آن و یا بر علیه آن تنظیم کنند. آنها همچنین در تلاشهایشان برای عایق ساختن سیارات در برابر جریانات قدرتمند انرژی که از میان همسایگان غولآسای سیارهای و ستارهای عبور میکنند ماهر هستند. ویژگیهای آنان در دگردیسی انرژی آنها را در کار مهم حفظ توازن انرژی جهانی یا تعادل نیرو بسیار مفید میسازد. در زمانی به نظر میرسد که آنها انرژی را مصرف یا ذخیره میسازند؛ در اوقات دیگر به نظر میرسد آنها انرژی را ساطع یا آزاد میکنند. تبدیلگران قادرند که پتانسیل ”ذخیره – باطری“ انرژیهای زنده و مردۀ قلمروهای مربوطۀ خود را افزایش یا کاهش دهند. اما آنها فقط با انرژیهای فیزیکی و نیمه مادی سر و کار دارند. آنها به طور مستقیم در حوزۀ حیات کنش ندارند، و اشکال موجودات زنده را نیز تغییر نمیدهند.
تبدیلگران انرژی از برخی جهات خارقالعادهترین و اسرارآمیزترین مخلوقات نیمه مادی زنده هستند. آنها به یک طریقۀ ناشناخته به لحاظ فیزیکی از هم تمیز داده میشوند، و از طریق تغییر دادن پیوندهای ارتباطیشان قادرند یک تأثیر عمیق روی انرژی که از میان حضور مرتبط آنها عبور میکند اعمال کنند. به نظر میرسد که تحت دستکاری ماهرانۀ آنها وضعیت قلمروهای فیزیکی دستخوش یک دگرگونی میشود. آنها میتوانند شکل فیزیکی انرژیهای فضا را تغییر دهند و چنین میکنند. آنها با کمک کنترلگران همیارشان در واقع قادرند شکل و پتانسیل بیست و هفت عدد از سی انرژی فیزیکی شارژ نیروی ابرجهان را تغییر دهند. این که سه عدد از این انرژیها در ورای کنترل آنها قرار دارد ثابت میکند که آنها عوامل مطلق کامل نیستند.
چهار گروه باقیمانده از کنترلگران استاد فیزیکی در چارچوب هر تعریف قابل پذیرش از آن لغت به سختی شخص هستند. این فرستندگان، پیوند دهندگان، تفکیک کنندگان، و فراندالانکها در واکنشهای خود کاملاً اتوماتیک هستند؛ با این وجود آنها از هر نظر هوشمند میباشند. ما در دانش خود پیرامون این موجودات شگفتانگیز به اندازۀ زیاد محدود هستیم زیرا نمیتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. به نظر میرسد که آنها زبان عالم را میفهمند، اما نمیتوانند با ما ارتباط برقرار کنند. به نظر میرسد که آنها کاملاً قادرند ارتباطات ما را دریافت کنند اما در پاسخ دادن کاملاً ناتوان هستند.
4- فرستندگان انرژی. این موجودات عمدتاً، اما نه به طور کامل، در یک ظرفیت درون سیارهای عمل میکنند. آنها ارسال کنندگان شگفتانگیز انرژی هستند که در تک تک کرات تجلی مییابد.
هنگامی که انرژی باید به یک مدار جدید منحرف گردد، فرستندگان خود را در یک خط در امتداد مسیر مطلوب انرژی مستقر میسازند، و آنها به واسطۀ ویژگیهای بینظیرشان در زمینۀ جذب انرژی در واقع میتوانند یک جریان افزایش یافتۀ انرژی را در جهت مطلوب به وجود آورند. آنها این کار را درست همانطور که عملاً برخی مدارهای فلزی جریان اشکال مشخص انرژی الکتریکی را جهت میدهند انجام میدهند؛ و آنها برای بیش از نیمی از سی شکل از انرژی فیزیکی ابَرهادیهای زنده میباشند.
فرستندگان رابطهای ماهری را شکل میدهند که در توانبخشیِ جریانات در حال تضعیف انرژیِ ویژه که در یک سیارۀ منفرد از سیاره به سیاره و از ایستگاه به ایستگاه عبور میکند مؤثرند. آنها میتوانند جریاناتی را شناسایی کنند که بسیار ضعیفتر از آنند که بتوانند توسط هر نوع دیگر از موجود زنده شناخته شوند، و آنها میتوانند این انرژیها را چنان تقویت کنند که پیام همراه کاملاً قابل درک میشود. خدمات آنها برای دریافت دارندگان پخش گرانبهاست.
فرستندگان انرژی میتوانند در رابطه با کلیۀ اشکال درکِ انتقال پذیر عمل کنند؛ آنها میتوانند یک منظرۀ دوردست را ”قابل رویت“ و نیز یک صدای دوردست را ”قابل شنود“ کنند. آنها خطوط اضطراری ارتباطی را در سیستمهای محلی و در تک تک سیارات فراهم میسازند. به منظور برقراری ارتباط در خارج از مدارهای معمولِ تثبیت شده این خدمات باید عملاً توسط کلیۀ مخلوقات مورد استفاده قرار گیرند.
در آن کراتی که یک اتمسفر ضعیف دارند این موجودات، به همراه تبدیلگران انرژی، برای حفظ وجود انسانی ضروری هستند، و آنها یک بخش جدایی ناپذیر از تکنیک حیات در سیارات تنفس ناکنندگان هستند.
5- پیوند دهندگان اولیه. این موجودات جالب و گرانبها سرپرستان و نگاهدارندگان ماهر انرژی هستند. نسبتاً همان گونه که یک گیاه نور خورشید را ذخیره میسازد، این ارگانیسمهای زنده نیز در طول ایامِ تجلیهای مثبت انرژی را ذخیره میسازند. آنها در یک مقیاس غولآسا کار میکنند، و انرژیهای فضا را به یک حالت فیزیکی که در یورنشیا شناخته شده نیست تغییر میدهند. آنها همچنین میتوانند این دگردیسیها را تا نقطۀ ایجاد برخی از واحدهای بدوی وجود مادی ادامه دهند. این موجودات صرفاً از طریق حضورشان عمل میکنند. آنها به هیچ وجه به واسطۀ این کارکرد از توان نمیافتند یا تحلیل نمیروند؛ آنها مثل عوامل زندۀ کاتالیتیک عمل میکنند.
در طول ایام تجلیهای منفی آنها قادرند که این انرژیهای انباشته شده را رها سازند. اما دانش شما پیرامون انرژی و ماده آنقدر پیشرفت نکرده که توضیح تکنیک این فاز از کارهای آنها را میسر سازد. آنها همیشه در پیروی از قانون جهانی تلاش میکنند، و اتمها، الکترونها، و آلتیمتانها را مهار میکنند و تحت کنترل درمیآورند، کمابیش همانطور که شما حروف تایپی را جابجا میکنید تا همان سمبلهای الفبایی داستانهای بسیار متفاوتی را بازگو کنند.
پیوند دهندگان اولین گروه حیات هستند که در یک کرۀ در حال سازمانیابی مادی ظاهر شوند، و آنها میتوانند در چنان درجه حرارتهای فیزیکی کار کنند که شما با وجود موجودات زنده به کلی ناسازگار به شمار میآورید. آنها نمایشگر یک رسته از حیات هستند که به سادگی در ورای دامنۀ تخیل بشری است. آنها به همراه همکاران خود، تفکیک کنندگان، بردهوارترین نوع مخلوقات هوشمند هستند.
6- تفکیک کنندگان ثانویه. این موجودات که از عطیۀ خارقالعادۀ ضد گرانش برخوردارند در مقایسه با پیوند دهندگان اولیه کارگران معکوس هستند. هرگز هیچ خطری وجود ندارد که اشکال ویژه یا تغییر یافتۀ انرژی فیزیکی در کرات محلی یا در سیستمهای محلی تهی شوند، زیرا این سازمانهای زنده از عطیۀ نیروی منحصر به فرد ذخایر نامحدود تکوین یابندۀ انرژی برخوردارند. آنها عمدتاً درگیر شکل دادن به یک فرم از انرژی هستند که به سختی در یورنشیا شناخته شده است، و از یک شکل از ماده که باز کمتر شناخته شده است. آنها به راستی کیمیاگران فضا و شگفتی آفرینان زمان هستند. اما با تمامی اعجابی که آنها میآفرینند، هرگز از فرامین تعالیت کیهانی تخطی نمیکنند.
7- فراندالانکها. این موجودات آفرینش مشترک تمامی سه رسته از موجودات کنترل انرژی هستند: سازمان دهندگان اولیه و ثانویۀ نیرو و مدیران نیرو. از میان کلیۀ کنترلگران استاد فیزیکی فراندالانکها بیشمارترین تعداد میباشند؛ تعدادی که صرفاً در سِتانیا عمل میکنند در ورای برداشت عددی شما قرار دارد. آنها در کلیۀ کرات مسکونی ساکنند و همیشه به رستههای بالاتر کنترلگران فیزیکی وصل هستند. آنها به گونۀ مبادلهای در جهان مرکزی و در ابرجهانها و در قلمروهای فضای بیرونی عمل میکنند.
فراندالانکها در سی بخش آفریده شدهاند، یکی برای هر شکل از نیروی بنیادین جهان، و آنها به گونهای منحصر به فرد به صورت موجودات زنده و اتوماتیک فشار سنج و سرعت سنج عمل میکنند. این نمودارگران زنده صرفاً درگیر ثبت اتوماتیک و خطاناپذیر وضعیت کلیۀ اشکال نیرو – انرژی میباشند. آنها برای جهان فیزیکی چیزی هستند که مکانیسم پهناور بازتاب برای جهان حاوی ذهن میباشد. فراندالانکهایی که علاوه بر ثبت وجود کمی و کیفی حضور انرژی، زمان را ثبت میکنند، کرونولدک نام دارند.
من تصدیق میکنم که فراندالانکها هوشمند هستند، اما من نمیتوانم آنها را به صورت چیزی جز ماشینهای زنده طبقهبندی کنم. تنها راهی که کمابیش من میتوانم به شما کمک کنم این مکانیسمهای زنده را بفهمید این است که آنها را با دستگاههای مکانیکی خودتان که با دقت و درستی تقریباً هوشمندگونه عمل میکنند مقایسه کنم. لذا اگر شما بتوانید این موجودات را در ذهن مجسم کنید، از تخیل خود تا این حد بهره گیرید که بتوانید تشخیص دهید که ما در جهان بزرگ در واقع مکانیسمها (موجودات) هوشمند و زندهای داریم که میتوانند کارهای پیچیدهتری را که در بر گیرندۀ محاسبات بهتآورتر است با حتی ظرافتِ بیشترِ دقت، و حتی غائیت موشکافی به انجام رسانند.
سازمان دهندگان نیرو در بهشت ساکنند، اما آنها در سرتاسر جهان بنیادین عمل میکنند، به ویژه در قلمروهای فضای سازمان نیافته. این موجودات خارقالعاده نه آفریننده هستند نه مخلوق، و شامل دو بخش بزرگ از خدمت میباشند:
1- سازمان دهندگان اولیۀ منتج شدۀ استاد نیرو.
2- سازمان دهندگان دستیار متعالی استاد نیرو.
این دو رستۀ توانمند از کنترلگرانِ نیروی آغازین منحصراً تحت سرپرستی آرشیتکتهای جهان بنیادین کار میکنند، و در زمان حاضر در محدودۀ مرزهای جهان بزرگ به طور گسترده عمل نمیکنند.
سازمان دهندگان اولیۀ استاد نیرو مهار کنندگان نیروهای آغازین یا بنیادین فضاییِ مطلق کامل هستند؛ آنها آفرینندگان سحابیها هستند. آنها تحریک کنندگان زندۀ گردبادهای انرژی فضا و سازمان دهندگان و جهت دهندگان آغازین این تجلیهای غولآسا میباشند. این سازمان دهندگان نیرو نیروی آغازین (پیش انرژی که نسبت به گرانش مستقیمِ بهشت واکنشمند نیست) را به انرژی اولیه یا انرژی قدرتمند دگردیس میکنند. این آن انرژی است که از دسترس منحصر به فرد مطلق کامل به دسترس گرانشیِ جزیرۀ بهشت دگردیس میشود. آنها با سازمان دهندگان دستیار نیرو، که روند دگردیسی انرژی را از مرحلۀ اولیه به ثانویه یا مرحلۀ انرژی گرانشی ادامه میدهند، بیدرنگ جایگزین میشوند.
به دنبال تکمیل طرحهای آفرینش یک جهان محلی که با ورود یک پسر آفریننده نشان میشود، سازمان دهندگان دستیار استاد نیرو راه را برای رستههای مدیران نیرو که در قلمرو نجومی ابرجهان مربوطه عمل میکنند باز میکنند. اما در فقدان چنین طرحهایی سازمان دهندگان دستیار نیرو به سرپرستی این آفرینشهای مادی به طور نامحدود ادامه میدهند، حتی حین این که اکنون در فضای بیرونی عمل میکنند.
سازمان دهندگان استاد نیرو در برابر درجه حرارتهایی تاب میآورند و تحت شرایطی فیزیکی عمل میکنند که حتی برای مراکز همه فن حریف نیرو و کنترلگران فیزیکی اروانتان غیرقابل تحمل است. تنها نوع موجودات آشکار شدۀ دیگری که قادرند در این قلمروهای فضای بیرونی عمل کنند پیامآوران منفرد و ارواح الهام یافتۀ تثلیث هستند.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک بازرس جهانی میباشد که با اتوریتۀ قدمای ایامها در یوورسا عمل مینماید.]
شخصیتها و وجودهای غیرشخصی که اکنون در بهشت و در جهان بزرگ عمل میکنند در بر گیرندۀ یک تعداد تقریباً نامحدودی از موجودات زنده میباشند. حتی تعداد رستهها و انواع اصلی آنها تخیل بشری را در شگفتی فرو میبرد، تا چه رسد به انواع فرعی و تنوعات بیشمار. با این وجود مطلوب است که چیزی از دو طبقهبندی بنیادین از موجودات زنده عرضه شود — نشانی از طبقهبندی بهشتی و خلاصهای از ثبت شخصیت در یوورسا.
فرموله نمودن طبقهبندیهای جامع و کاملاً منسجم از شخصیتهای جهان بزرگ میسر نیست، زیرا کلیۀ گروهها آشکار نشدهاند. به مقالات بیشمار دیگری نیاز است که آشکارسازی مورد نیازِ بیشتر برای طبقهبندی سیستماتیک کلیۀ گروهها صورت گیرد. این بسط مفهومی به سختی مطلوب است، زیرا انسانهای اندیشمند هزار سال آینده را از آن محرک گمان پردازی خلاق که این مفاهیمِ بخشاً آشکار شده فراهم میسازد محروم خواهد ساخت. بهتر این است که انسان از آشکارسازی بیش از حد برخوردار نگردد، زیرا این کار قوۀ تخیل را خفه میکند.
موجودات زنده در بهشت مطابق رابطۀ ذاتی و کسب شده با الوهیتهای بهشت طبقهبندی شدهاند. در طول گردهماییهای بزرگ جهان مرکزی و ابرجهانها، آنهایی که حضور دارند اغلب مطابق منشأ خود بدین صورت گروهبندی میشوند: آنهایی که از منشأ سهگانه هستند، یا حاوی نیل به تثلیث میباشند؛ آنهایی که از منشأ دوگانه هستند؛ و آنهایی که از منشأ یگانه برخوردارند. مشکل است که طبقهبندی بهشتی موجودات زنده را برای ذهن انسان تفسیر نمود، اما ما اجازه داریم که طبقهبندیهای زیرین را عرضه کنیم:
I- موجودات سهگانه منشأ. موجوداتی که توسط کلیۀ سه الوهیت بهشت آفریده شدهاند، یا به این شکل و یا به صورت تثلیث، به همراه سپاه تثلیث یافتهای که نامشان به کلیۀ گروههای موجودات تثلیث یافته، آشکار شده و آشکار نشده، اشاره دارد.
A- ارواح متعالی.
1- هفت روح استاد.
2- هفت مدیر عالی اجرایی.
3- هفت رستۀ ارواح بازتابگر.
B- پسران ثابت تثلیث.
1- اسرار سهگانۀ تعالیت.
2- جاودانههای ایامها.
3- قدمای ایامها.
4- کمالهای ایامها.
5- جدیدهای ایامها.
6- اتحادهای ایامها.
7- مؤمنان ایامها.
8- کامل کنندگان خرد.
9- مشاوران الهی.
10- بازرسان جهانی.
C- موجودات تثلیث منشأ و تثلیث یافته.
1- پسران آموزگار تثلیث.
2- ارواح الهام یافتۀ تثلیث.
3- بومیان هاوُنا.
4- شهروندان بهشت.
5- موجودات آشکار نشدۀ تثلیث منشأ.
6- موجودات آشکار نشدۀ با الوهیت تثلیث یافته.
7- پسران تثلیث یافتۀ پیشرفت.
8- پسران تثلیث یافتۀ انتخابی.
9- پسران تثلیث یافتۀ کمال.
10- پسران مخلوق – تثلیث یافته.
II- موجودات دوگانه منشأ. آنهایی که در هر یک از دو الوهیت بهشت منشأ دارند و یا در غیر اینصورت توسط هر یک از دو موجودی که از تبار مستقیم یا غیرمستقیم الوهیتهای بهشت میباشند آفریده شدهاند.
A- رستههای فرود یابنده.
1- پسران آفریننده.
2- پسران مجیستریال.
3- ستارگان تابان و بامداد.
4- ملک صادقهای پدر.
5- ملک صادقها.
6- وُراندادِکها.
7- لانوناندِکها.
8- ستارگان تابناک عصر.
9- فرشتگان اعظم.
10- حاملین حیات.
11- مددکاران آشکار نشدۀ جهان.
12- پسران آشکار نشدۀ خداوند.
B- رستههای ثابت.
1- اَبندانتِرها.
2- سوسِیشیاها.
3- یونیویتِیشیاها.
4- اِسپیرانگاها.
5- موجودات آشکار نشدۀ دوگانه منشأ.
C- رستههای فراز یابنده.
1- انسانهای با تنظیم کننده پیوند یافته.
2- انسانهای با پسر پیوند یافته.
3- انسانهای با روح پیوند یافته.
4- بینابینیهای انتقال یافته به دنیای بعد.
5- فراز یابندگان آشکار نشده.
III- موجودات یگانه منشأ. آنهایی که در هر یک از الوهیتهای بهشت منشأ دارند و یا در غیر این صورت توسط هر موجودی آفریده شدهاند که از تبار مستقیم یا غیرمستقیم از الوهیتهای بهشت است.
A- ارواح متعالی.
1- پیامآوران گرانش.
2- هفت روح مدارهای هاونا.
3- یاوران دوازدهگانۀ مدارهای هاونا.
4- مددکاران بازتابگر تصویر.
5- ارواح مادر جهان.
6- ارواح هفتگانۀ یاور ذهن.
7- موجودات آشکار نشدۀ ربانی منشأ.
B- رستههای فراز یابنده.
1- تنظیم کنندگان شخصیت یافته.
2- پسران فراز یابندۀ ماتریال.
3- سرافیمهای تکاملی.
4- کروبیان تکاملی.
5- فراز یابندگان آشکار نشده.
C- خانوادۀ روح بیکران.
1- پیامآوران منفرد.
2- سرپرستان مدار جهان.
3- مدیران سرشماری.
4- مددکاران شخصی روح بیکران.
5- بازرسان دستیار.
6- نگاهبانان مباشر.
7- راهنمایان فارغالتحصیلی.
8- سرویتالهای هاونا.
9- آشتی دهندگان جهانی.
10- یاران مورانشیا.
11- سوپرنافیمها.
12- سکنافیمها.
13- ترشیافیمها.
14- آمنیافیمها.
15- سرافیمها.
16- کروبیان و سَنوبیان.
17- موجودات آشکار نشدۀ روح منشأ.
18- هفت مدیر عالی نیرو.
19- مراکز عالی نیرو.
20- کنترلگران استاد فیزیکی.
21- سرپرستان نیروی مورانشیا.
IV- موجودات منتج شدۀ تعالیگرا. در بهشت یک سپاه عظیمی از موجودات تعالیگرا یافت میشوند که منشأشان معمولاً برای جهانهای زمان و فضا فاش نمیشود، تا این که آنها در نور و حیات استقرار یابند. این تعالیگرایان نه آفریننده هستند و نه مخلوق؛ آنها فرزندان منتج شدۀ ربانیت، غائیت، و ابدیت هستند. این ”منتج شدگان“ نه متناهی هستند و نه نامتناهی — آنها ابسونایت هستند؛ و ابسونیتی نه بیکرانی است و نه مطلق بودن.
این آفریده نشدههای غیرآفریننده همواره به تثلیث بهشت وفادار هستند و مطیع غائی میباشند. آنها در چهار سطح غائیِ فعالیت شخصیتی وجود دارند و در هفت سطح ابسونایت در دوازده بخش بزرگ که هر یک شامل هزار بخش از گروههای اصلی کاری که هر یک هفت طبقه هستند عمل میکنند. این موجودات منتج شده شامل رستههای زیرین میباشند:
1- آرشیتکتهای جهان بنیادین.
2- ثبت کنندگان تعالیگرا.
3- تعالیگرایان دیگر.
4- سازمان دهندگان اولیۀ منتج شدۀ استاد نیرو.
5- سازمان دهندگان متعالی دستیار استاد نیرو.
خداوند، به عنوان یک ابرشخص، منتج میشود؛ خداوند به عنوان یک شخص میآفریند؛ خداوند به عنوان یک پیششخص به اجزاء کوچکتر تقسیم میشود؛ و چنین جزء تنظیم کنندۀ خودش روان روحی را مطابق انتخاب داوطلبانۀ شخصیتی و از طریق عمل پدرانۀ خداوند که به عنوان یک پدر به چنین مخلوق انسانی عطا شده است در ذهن مادی و انسانی تکامل میبخشد.
V- وجودهای تقسیم شدۀ الوهیت. این رسته از وجود زنده که منشأ در پدر جهانی دارد، به بهترین نحو توسط تنظیم کنندگان فکر نشان داده میشود، گر چه این وجودها به هیچ وجه تنها قطعات واقعیت پیش شخصیِ اولین منبع و مرکز نیستند. کارکردهای اجزای غیر از تنظیم کننده چندگانه هستند و به قدر اندکی شناخته شدهاند. پیوند با یک تنظیم کننده یا قطعۀ دیگری از این نوع، مخلوق را یک موجود با پدر پیوند یافته میسازد.
قطعات روحِ پیش ذهنِ سومین منبع و مرکز، گر چه به سختی با اجزای پدر قابل مقایسه هستند، باید در اینجا ثبت شوند. چنین وجودهایی به اندازۀ بسیار زیاد متفاوت از تنظیم کنندگان هستند. آنها بدین شکل در اسپیریتینگتون اقامت ندارند، و نیز بدین صورت مدارهای ذهنی – گرانشی را نمیپیمایند. آنها همچنین در طول زندگی در جسم در مخلوقات انسانی اقامت ندارند. آنها همچون تنظیم کنندگان، پیش شخصی نیستند، اما این قطعات پیش ذهنی روحی به برخی از انسانهای در حال بقا اعطا میشوند، و علاوه بر آن در مقایسه با انسانهای با تنظیم کننده پیوند یافته، پیوند آنها را انسانهای با روح پیوند یافته میسازد.
باز، آنچه که توصیفش مشکلتر است، روح فردیت یافتۀ یک پسر آفریننده است، که پیوند با آن مخلوق را یک انسان با پسر پیوند یافته میسازد. و باز قطعات دیگری از الوهیت وجود دارند.
VI- موجودات فوق شخصی. گروه عظیمی از موجودات غیرشخصی وجود دارند که از منشأ الهی برخوردارند و در جهان جهانها خدمت چندگانه دارند. برخی از این موجودات در کرات بهشتی پسر ساکنند؛ دیگران، مثل نمایندگان فوق شخصی پسر جاودان، در جاهای دیگر مورد مواجهه واقع میشوند. بیشتر آنها در این روایات ذکر نشدهاند، و کاملاً بیهوده است که برای مخلوقات شخصی به توصیف آنها مبادرت شود.
VII- رستههای طبقهبندی نشده و آشکار نشده. در طول عصر کنونی جهان ممکن نیست که تمامی موجودات، شخصی یا غیر آن، را در محدودۀ طبقهبندیهایی که به عصر کنونی جهان مربوط میشود قرار داد؛ و تمامی این گروهبندیها نیز در این روایات آشکار نشدهاند. از این رو رستههای بیشماری از این لیستها حذف شدهاند. موارد زیرین را مورد ملاحظه قرار دهید:
به اوج رسانندگان سرنوشت جهان.
قائم مقامان شایستۀ غائی.
سرپرستان کامل متعالی.
عوامل آشکار نشدۀ خلاق قدمای ایامها.
مجستانِ بهشت.
رابطهای بینام بازتابگر مجستان.
رستههای میدسونایتِ جهانهای محلی.
لزومی ندارد که هیچ اهمیت ویژهای به لیست گذاری این رستهها جمعاً وصل شود، به جز این که هیچیک از آنها، آنطور که در اینجا آشکار شدهاند، در طبقهبندی بهشت ظاهر نمیشوند. اینها تعداد اندکِ طبقهبندی نشده هستند؛ شما تازه باید راجع به تعداد زیاد آشکار نشده آگاهی یابید.
ارواح وجود دارند: وجودهای روحی، حضورهای روحی، ارواح شخصی، ارواح پیش شخصی، ارواح فوق شخصی، موجودات روحی، شخصیتهای روحی — اما نه زبان انسانی و نه خرد انسانی مکفی نیستند. با این وجود ما میتوانیم بیان کنیم که هیچ شخصیت حاوی ”ذهن خالص“ وجود ندارد؛ هیچ وجودی از شخصیت برخوردار نیست مگر این که از طریق خداوند که روح است از این عطیه برخوردار گشته باشد. هر وجود ذهنی که با انرژی روحی یا فیزیکی مربوط نباشد یک شخصیت نیست. اما به همان صورت که شخصیتهای روحیِ حاوی ذهن وجود دارند، شخصیتهای ذهنی وجود دارند که از روح برخوردار هستند. مجستان و همیاران او نمونههای نسبتاً خوبی از موجوداتی هستند که تحت استیلای ذهن قرار دارند، اما نمونههای بهتری از این نوع شخصیت وجود دارند که برای شما ناشناختهاند. حتی رستههای کامل آشکار نشدهای از این شخصیتهای ذهنی وجود دارند، اما آنها همیشه با روح مربوط هستند. برخی مخلوقات آشکار نشدۀ دیگری وجود دارند که میتوانند شخصیتهای انرژی ذهنی و فیزیکی نام گیرند. این نوع موجود نسبت به گرانش روحی واکنشمند نیست، اما با این وجود یک شخصیت حقیقی است، و در قلمرو مدار پدر است.
این مقالات داستان مخلوقات زنده، آفرینندگان، منجر شدگان، و باز سوا از آن موجودات وجودگرا را که در انبوه جهانهای زمان و در جهان مرکزیِ ابدیت زندگی و پرستش و خدمت میکنند تماماً توصیف نمیکند، و حتی نمیتواند شروع به تکمیل توصیف آنها کند. شما انسانها شخص هستید؛ از این رو ما میتوانیم موجوداتی را که شخصیت یافتهاند توصیف کنیم، اما یک موجود ابسونایتی شده چگونه میتواند به شما توضیح داده شود؟
خانوادۀ الهی موجودات زنده در هفت بخش بزرگ در یوورسا ثبت شده است:
1- الوهیتهای بهشت.
2- ارواح متعالی.
3- موجودات تثلیث منشأ.
4- پسران خداوند.
5- شخصیتهای روح بیکران.
6- مدیران نیروی جهان.
7- سپاه شهروندان دائم.
این گروه از مخلوقات دارای اراده به طبقات بیشمار و بخشهای فرعی تقسیم شدهاند. با این وجود ارائۀ این طبقهبندی از شخصیتهای جهان بزرگ عمدتاً به آن رستههایی از موجودات هوشمند میپردازد که در این نوشتهها آشکار شدهاند، و بیشتر آنها در تجربۀ فرازگرایانۀ انسانهای زمان در صعود تدریجیشان به بهشت مورد مواجهه واقع خواهند شد. فهرستهای زیر رستههای عظیم موجودات جهان را که سوا از طرح صعود انسانی کارشان را پیش میبرند ذکر نمیکنند.
I-الوهیتهای بهشت.
1- پدر جهانی.
2- پسر جاودان.
3- روح بیکران.
II-ارواح متعالی.
1- هفت روح استاد.
2- هفت مدیر عالی اجرایی.
3- هفت گروه ارواح بازتابگر.
4- مددکاران بازتابگر تصویر.
5- هفت روح مدارها.
6- ارواح آفرینشگر جهان محلی.
7- ارواح یاور ذهن.
III- موجودات تثلیث منشأ.
1- اسرار سهگانۀ تعالیت.
2- جاودانههای ایامها.
3- قدمای ایامها.
4- کمالهای ایامها.
5- جدیدهای ایامها.
6- اتحادهای ایامها.
7- مؤمنان ایامها.
8- پسران آموزگار تثلیث.
9- کامل کنندگان خرد.
10- مشاوران الهی.
11- بازرسان جهانی.
12- ارواح الهام یافتۀ تثلیث.
13- بومیان هاونا.
14- شهروندان هاونا.
IV- پسران خداوند.
A- پسران فرود یابنده.
1- پسران آفریننده — میکائیلها.
2- پسران مجیستریال — آونالها.
3- پسران آموزگار تثلیث — دِینالها.
4- پسران ملک صادق.
5- پسران وُراندادِک.
6- پسران لانوناندک.
7- پسران حامل حیات.
B- پسران فراز یابنده.
1- انسانهای با پدر پیوند یافته.
2- انسانهای با پسر پیوند یافته.
3- انسانهای با روح پیوند یافته.
4- سرافیمهای تکاملی.
5- پسران فراز یابندۀ ماتریال.
6- بینابینیهای انتقال یافته به دنیای دیگر.
7- تنظیم کنندگان شخصیت یافته.
C- پسران تثلیث یافته.
1- پیامآوران توانمند.
2- آنهایی که در اتوریتۀ بالا هستند.
3- آنهایی که بدون نام و شماره هستند.
4- سرپرستان تثلیث یافته.
5- سفیران تثلیث یافته.
6- نگاهبانان آسمانی.
7- یاوران والای پسر.
8- پسران فراز یابندۀ تثلیث یافته.
9- پسران تثلیث یافتۀ بهشت – هاونا.
10- پسران تثلیث یافتۀ سرنوشت.
V- شخصیتهای روح بیکران.
A- شخصیتهای بالاتر روح بیکران.
1- پیامآوران منفرد.
2- سرپرستان مدار جهان.
3- مدیران سرشماری.
4- مددکاران شخصی روح بیکران.
5- بازرسان دستیار.
6- نگاهبانان مباشر.
7- راهنمایان فارغالتحصیلی.
B- سپاهیان پیامآور فضا.
1- سرویتالهای هاونا.
2- آشتی دهندگان جهانی.
3- مشاوران تکنیکی.
4- نگاهدارندگان نگارشات در بهشت.
5- نگارشگران آسمانی.
6- یاران مورانشیا.
7- یاران بهشت.
C- ارواح خادم.
1- سوپرنافیمها.
2- سکنافیمها.
3- ترشیافیمها.
4- آمنیافیمها.
5- سرافیمها.
6- کروبیان و سنوبیان.
7- بینابینیها.
VI- مدیران نیروی جهان.
A- هفت مدیر عالی نیرو.
B- مراکز عالی نیرو.
1- سرپرستان عالی مرکز.
2- مراکز هاونا.
3- مراکز ابرجهان.
4- مراکز جهان محلی.
5- مراکز کوکبه.
6- مراکز سیستم.
7- مراکز طبقهبندی نشده.
C- کنترلگران استاد فیزیکی.
1- مدیران دستیار نیرو.
2- کنترلگران مکانیکی.
3- تبدیلگران انرژی.
4- فرستندگان انرژی.
5- پیوند دهندگان اولیه.
6- تفکیک کنندگان ثانویه.
7- فراندالانکها و کرونولدکها.
D- سرپرستان نیروی مورانشیا.
1- تنظیم کنندگان مدار.
2- هماهنگ کنندگان سیستم.
3- سرپرستان سیارهای.
4- کنترلگران جمعی.
5- ثبات دهندگان رابط.
6- دستهبندی کنندگان انتخابی.
7- ثبت کنندگان دستیار.
VII- سپاه شهروندی دائم.
1- بینابینیهای سیارهای.
2- پسران رستۀ آدم در سیستمها.
3- یونیویتیشیاهای کوکبه.
4- سوسیشیاهای جهان محلی.
5- انسانهای با روح پیوند یافتۀ جهانهای محلی.
6- اَبندانتِرهای ابرجهان.
7- انسانهای با پسر پیوند یافتۀ ابرجهانها.
8- بومیان هاونا.
9- بومیان کرات بهشتی روح.
10- بومیان کرات بهشتی پدر.
11- شهروندان آفریده شدۀ بهشت.
12- شهروندان انسانیِ با تنظیم کننده پیوند یافتۀ بهشت.
این طبقهبندیِ کاریِ شخصیتهای جهانها است که در کرۀ ستاد مرکزی یوورسا ثبت شدهاند.
گروههای ترکیبی شخصیتها. در یوورسا اسناد گروههای بیشمار دیگری از موجودات هوشمند وجود دارد، موجوداتی که همچنین از نزدیک به سازمان و دولت جهان بزرگ مربوط هستند. در میان این رستهها سه گروه از شخصیتهای ترکیبی زیرین وجود دارند:
A- سپاه بهشتی نهایت.
1- سپاه پایان دهندگان انسانی.
2- سپاه پایان دهندگان بهشت.
3- سپاه پایان دهندگان تثلیث یافته.
4- سپاه پایان دهندگان مشترک تثلیث یافته.
5- سپاه پایان دهندگان هاونا.
6- سپاه پایان دهندگان متعالی.
7- سپاه پسران آشکار نشدۀ سرنوشت.
سپاه انسانی نهایت در مقالۀ بعد و آخر از این سری مورد اشاره قرار میگیرد.
B- مددکاران جهان.
1- ستارگان تابان و بامداد.
2- ستارگان تابناک عصر.
3- فرشتگان اعظم.
4- دستیاران والامرتبه.
5- مأموران عالی رتبه.
6- ناظران آسمانی.
7- آموزگاران کرات قصر.
در کلیۀ کرات ستاد مرکزی جهانهای محلی و ابرجهانها هر دو، برای این موجودات که درگیر مأموریتهای مشخص برای پسران آفریننده، فرمانروایان جهان محلی، هستند تدارک دیده شده است. ما به این مددکاران جهان در یوورسا خوشامد میگوییم، اما هیچ اتوریتهای روی آنها نداریم. این فرستادگان تحت اتوریتۀ پسران آفریننده کارشان را به انجام میرسانند و مشاهدات خود را ادامه میدهند. فعالیتهای آنان در نوشتۀ مربوط به جهان محلی شما به طور کاملتر توصیف شده است.
C- هفت استقرارگاه توجه ویژه.
1- دانشجویان ستاره شناس.
2- هنروران سماوی.
3- مدیران بازگشت.
4- آموزشگران مدارس ضمیمه.
5- سپاه گوناگون ذخیره.
6- دیدارگران دانشجو.
7- رهنوردان فراز یابنده.
این هفت گروه از موجودات که بدین گونه سازماندهی شده و مورد سرپرستی واقع شدهاند در کلیۀ کرات ستاد مرکزی از سیستمهای محلی تا پایتختهای ابرجهانها یافت خواهند شد، به ویژه در دومی. پایتختهای هفت ابرجهان مکانهای دیدار برای تقریباً کلیۀ طبقات و رستههای موجودات هوشمند میباشند. به استثنای گروههای بیشمار بهشتی – هاونایی، در اینجا مخلوقات دارای ارادۀ هر فاز از وجود میتوانند مشاهده شوند و مورد مطالعه قرار گیرند.
ساکنان هفت کلنی توجه ویژه ضمن این که در پیشبرد مأموریتهایشان و در اجرای تکالیف ویژهشان درگیرند، برای یک زمان طولانیتر یا کوتاهتر در کرات معماری شده اقامت میکنند. کار آنها را میتوان به صورت زیر توصیف نمود:
1- دانشجویان ستارهشناس، ستارهشناسان آسمانی، برمیگزینند که در کراتی نظیر یوورسا کار کنند، زیرا چنین کرات ساخته شدۀ ویژه معمولاً برای مشاهدات و محاسباتشان مطلوب هستند. یوورسا برای کار این کلنی به گونهای مطلوب واقع شده است، نه فقط به دلیل مکان مرکزی آن، بلکه همچنین به این دلیل که هیچ خورشید غولآسای زنده یا مردهای در نزدیکی آن واقع نشده که بتواند جریانات انرژی را مختل سازد. این دانشجویان به هیچ وجه با امور ابرجهان به طور ارگانیک مربوط نیستند؛ آنها صرفاً میهمان هستند.
کلنی نجومی یوورسا شامل افرادی از بسیاری قلمروهای نزدیک، از جهان مرکزی، و حتی از نُرلاشیادِک میباشد. هر موجودی در هر کره در هر سیستم از هر جهان میتواند یک دانشجوی ستارهشناسی شود، و ممکن است آرزوی پیوستن به سپاهی از ستارهشناسان آسمانی را داشته باشد. تنها شرطها اینها هستند: زندگی مداوم و دانش مکفی از کرات فضا، به ویژه قوانین فیزیکی آنها پیرامون تکامل و کنترل. دانشجویان ستارهشناس الزام ندارند که برای ابد در این سپاه خدمت کنند، اما هیچکس که به این گروه پذیرفته شود نمیتواند کمتر از یک هزار سال به وقت یوورسا کنارهگیری کند.
تعداد نفرات کلنی ستاره بینان یوورسا اکنون بیش از یک میلیون است. این ستاره شناسان میآیند و میروند، گر چه برخی برای ادوار نسبتاً طولانی باقی میمانند. آنها با کمک انبوهی از ابزار مکانیکی و دستگاههای فیزیکی کار خود را انجام میدهند؛ آنها همچنین توسط پیامآوران منفرد و سایر اکتشاف کنندگان روحی به اندازۀ زیاد یاری میشوند. این ستاره شناسان آسمانی در کارشان در زمینۀ مطالعۀ ستارگان و بررسی فضا از تبدیلگران و فرستندگان زندۀ انرژی و نیز شخصیتهای بازتابگر دائماً استفاده میکنند. آنها کلیۀ اشکال و فازهای مادۀ فضایی و تجلیهای انرژی را مطالعه میکنند، و آنها درست همانقدر به کارکرد نیرو علاقمند هستند که به پدیدههای ستارهای میباشند. هیچ چیز در تمامی فضا از نگاه موشکافانۀ آنها نمیگریزد.
کلنیهای مشابه ستاره شناسان در کرات ناحیهایِ ستاد مرکزی ابرجهان و نیز در پایتختهای معماری شدۀ جهانهای محلی و بخشهای فرعی اداری آنها یافت میشوند. به جز در بهشت، دانش ذاتی نیست؛ فهم جهان فیزیکی عمدتاً به مشاهده و پژوهش وابسته است.
2- هنروران سماوی در سرتاسر هفت ابرجهان خدمت میکنند. انسانهای فراز یابنده در دوران زندگانی مورانشیای جهان محلی تماس اولیۀ خود را با این گروهها برقرار میکنند، و در ارتباط با اینها این هنروران به طور کاملتری مورد بحث قرار خواهند گرفت.
3- مدیران بازگشت ترویج کنندگان استراحت و مزاح هستند — بازگشت به خاطرات گذشته. آنها در کارکرد عملی طرح فرازگرایانۀ پیشرفت انسانی، به ویژه در طول فازهای پیشینتر دوران گذار مورانشیا و تجربۀ روحی حاوی خدمت بزرگی هستند. داستان آنها به روایت دوران زندگانی انسانی در جهان محلی تعلق دارد.
4- آموزشگران مدرسۀ ضمیمه. کرۀ بالاتر مسکونی بعدیِ متعلق به دوران زندگانی فرازگرایانه همیشه سپاهی توانمند از آموزگاران را در کرهای که دقیقاً در زیر آن واقع شده حفظ میکند، نوعی مدرسۀ آماده سازی برای ساکنان در حال پیشرفت آن کره. این یک فاز از طرح فرازگرایانه برای پیش بردن رهنوردان زمان است. این مدارس، روشهای آموزشی و آزمونهای آنها، به کلی متفاوت از هر چیزی است که شما در یورنشیا به انجام آن دست میزنید.
تمامی طرح فرازگرایانۀ پیشرفت انسانی از طریق عملِ دادنِ حقیقت و تجربۀ جدید به موجودات دیگر درست به دنبال کسب آنها تعیین ویژگی میشود. شما از طریق خدمت کردن به عنوان آموزگار به آن شاگردانی که در مقیاس پیشرفت درست در پشت سر شما قرار دارند راه خود را با آموزش طولانیِ نیل به بهشت میگشایید.
5- سپاه گوناگون ذخیره. ذخایر گسترده از موجوداتی که تحت سرپرستی بلافصل ما قرار ندارند به عنوان کلنی سپاه ذخیره در یوورسا بسیج میشوند. هفتاد بخش اصلی از این کلنی در یوورسا وجود دارد، و این یک آموزش آزاد است که اجازه داده شود زمانی با این شخصیتهای خارقالعاده گذرانده شود. ذخایر مشابه کلی در سلوینگتون و سایر پایتختهای جهان حفظ میشوند. آنها به دنبال درخواست مدیران مربوطۀ گروه خود به خدمت فعال اعزام میشوند.
6- دیدارگران دانشجو. یک جریان دائم از دیدارگران آسمانی از تمامی جهان به کرات گوناگون ستاد مرکزی سرازیر میشود. این انواع گوناگون موجودات به صورت افراد و طبقات و به عنوان دیدارگران، شاگردان مبادلهای، و یاوران دانشجو دور ما ازدحام میکنند. در یوورسا، در حال حاضر بیش از یک میلیارد شخص در این کلنی توجه ویژه وجود دارد. برخی از این دیدارگران ممکن است برای یک روز اقامت کنند، دیگران ممکن است برای یک سال باقی بمانند، و این تماماً به طبیعت مأموریت آنها بستگی دارد. این کلنی تقریباً هر طبقه از موجودات جهان به جز شخصیتهای آفریننده و انسانهای مورانشیا را شامل میشود.
انسانهای مورانشیا فقط در محدودۀ جهان محلی منشأشان دانشجویان دیدارگر هستند. آنها فقط بعد از این که به وضعیت روحی دست یافتند میتوانند در یک ظرفیت ابرجهانی دیدار کنند. نیمۀ کاملی از دیدارهایی که از کلنی ما صورت میگیرد شامل ”توقفهای بین راه“ است که در مسیر رفتن به جاهای دیگر درنگ میشود تا از پایتخت اروانتان دیدار شود. این شخصیتها ممکن است در حال اجرای یک مأموریت جهانی باشند، یا ممکن است در حال لذت بردن از دورهای از فراغت — رهایی از مأموریت — باشند. امتیازِ سفر درون جهانی و مشاهده، بخشی از دوران زندگانی کلیۀ موجودات فراز یابنده است. در طول صعود طولانی و پررویداد به بهشت از میان جهانهای محلی، ابرجهانها، و جهان مرکزی، اشتیاق بشری برای سفر و مشاهدۀ مردمان و کرات جدید به طور کامل ارضا خواهد شد.
7- رهنوردان فراز یابنده. به تدریج که رهنوردان فراز یابنده به خدمات گوناگون در رابطه با پیشرفت بهشتیشان گمارده میشوند، به صورت یک کلنی توجه ویژه در کرات گوناگون ستاد مرکزی سکنی داده میشوند. این گروهها در حالی که در اینجا و آنجا در سرتاسر یک ابرجهان عمل میکنند، عمدتاً خود – حاکم هستند. آنها یک کلنی پیوسته تغییر یابنده هستند که تمامی رستههای انسانهای تکاملی و همیاران فراز یابندۀ آنها را شامل میشوند.
در حالی که بقا یافتگان انسانی زمان و فضا رهنوردان فراز یابنده نام یافتهاند، هنگامی که برای فراز تدریجی به بهشت اعتبار مییابند، این مخلوقات تکاملی چنان مکان مهمی را در این روایات اشغال میکنند که ما در اینجا مایلیم خلاصهای از هفت مرحلۀ زیرین از دوران زندگانی فرازگرایانۀ جهان را ارائه دهیم:
1- انسانهای سیارهای.
2- بقا یافتگان خفته.
3- دانشجویان کرات قصر.
4- پیشگامان مورانشیا
5- سرپرستان ابرجهان.
6- رهنوردان هاونا.
7- تازه واردهای بهشت.
نوشتۀ زیرین دوران زندگانی جهانی یک انسانِ با تنظیم کننده سکنی یافته را ارائه میدارد. انسانهای با پسر و روح پیوند یافته در بخشهایی از این دوران زندگانی سهیم هستند، اما ما برگزیدهایم که این داستان را آنطور که به انسانهای با تنظیم کننده پیوند یافته مربوط است بیان کنیم، زیرا چنین سرنوشتی توسط کلیۀ نژادهای بشری یورنشیا میتواند مورد انتظار باشد.
1- انسانهای سیارهای. انسانها همگی موجودات تکاملی حیوان منشأ هستند که از پتانسیل فرازگرایانه برخوردارند. منشأ، طبیعت، و سرنوشت این گروهها و انواع گوناگون موجودات بشری کاملاً بیشباهت با مردمان یورنشیا نیست. نژادهای بشری هر کره همان خدمت روحانی فرزندان خداوند را دریافت میدارند و از حضور ارواح خادم زمان بهرهمند میشوند. تمامی انواع فراز یابندگان بعد از مرگ طبیعی به صورت خانوادۀ واحد مورانشیایی در کرات قصر به معاشرت دوستانه با یکدیگر دست میزنند.
2- بقا یافتگان خفته. کلیۀ انسانهای برخوردار از وضعیت بقا، که تحت سرپرستی نگاهبانان شخصی سرنوشت هستند، از میان دروازههای مرگ طبیعی عبور میکنند، و در دورۀ سوم، در کرات قصر به صورت شخص ظاهر میشوند. آن موجودات اعتبار یافتهای که به هر دلیلی قادر نبودهاند به آن سطح از خبرگی در هوشمندی و عطیۀ معنویت دست یابند، که آنان را مشمول نگاهبانان شخصی میساخت، نمیتوانند بدین گونه فوراً و مستقیماً به کرات قصر بروند. این روانهای بقا یافته باید تا روز داوری در یک دوران جدید، یک قضاوت جدید الهی، آمدن یک پسر خداوند که فراخوانیهای عصر را صورت میدهد و آن قلمرو را مورد داوری قرار میدهد، در خواب ناهشیارانه باقی بمانند، و این عملکرد کلی در سرتاسر تمامی نبادان است. در رابطه با میکائیل مسیح گفته شد که هنگامی که او در پایان کارش در زمین به عالم بالا عروج یافت، ”شمار زیادی از اسیران را رها ساخت.“ و این اسیران، بقا یافتگان خفته از روزگاران آدم تا روزگار از مرگ برخاستن استاد در یورنشیا بودند.
گذشت زمان برای انسانهای خفته احساس نمیشود؛ آنها کاملاً ناهشیار هستند و نسبت به طول خواب خود بیخبر هستند. به محض از نو سوار شدن شخصیت در پایان یک عصر، آنهایی که پنج هزار سال در خواب بودهاند نسبت به آنهایی که پنج روز در خواب بودهاند هیچ واکنش متفاوتی نشان نمیدهند. سوا از این تأخیر زمانی این بقا یافتگان همانند آنهایی که از خواب مرگ طولانیتر یا کوتاهتر اجتناب میورزند از میان نظام فرازگرایانه عبور میکنند.
این طبقاتِ داوریِ الهیِ رهنوردان دنیا برای فعالیتهای گروهی مورانشیا در کار جهانهای محلی مورد استفاده قرار میگیرند. در بسیج این گروههای عظیم مزیت زیادی وجود دارد؛ آنها بدین نحو برای مدتهای طولانی از خدمت مؤثر در پیوند با هم نگاه داشته میشوند.
3- دانشجویان کرات قصر. کلیۀ انسانهای بقا یافتهای که در کرات قصر از نو بیدار میشوند به این طبقه تعلق دارند.
بدن فیزیکی جسم انسانی بخشی از مونتاژ مجدد بقا یافتۀ خفته نیست؛ بدن فیزیکی به خاک باز میگردد. سرافیمِ مأمور ضامن فراهم ساختن بدن جدید، شکل مورانشیا، به عنوان وسیلۀ جدید زندگی برای روان فناناپذیر و برای سکنی گزینیِ تنظیم کنندۀ بازگشته میشود. تنظیم کننده نگهدار نسخۀ روحی ذهن بقا یافتۀ خفته است. سرافیمِ مأمور نگاه دارندۀ هویت در حال بقا — روان فناناپذیر — تا جایی که تکامل یافته است میباشد. و هنگامی که این دو، تنظیم کننده و سرافیم، سپردۀ شخصیتی خود را از نو پیوند میدهند، فرد جدید در بر گیرندۀ رستاخیز شخصیت قدیمی، بقای هویت در حال تکامل مورانشیایی روان، میباشد. چنین ارتباط مجدد روان و تنظیم کننده کاملاً به گونهای صحیح یک رستاخیز نامیده میشود، یک مونتاژ مجدد عوامل شخصیتی؛ اما حتی این امر پدیداری مجدد شخصیت در حال بقا را به طور کامل توضیح نمیدهد. اگر چه شما احتمالاً واقعیت چنین کارکرد غیرقابل توضیحی را هرگز نخواهید فهمید، و اگر طرح بقای انسانی را رد نکنید، حقیقت آن را روزگاری به گونهای تجربی خواهید دانست.
طرح نگهداری اولیۀ انسانی در هفت کرات آموزش تدریجی در اروانتان تقریباً عمومی است. در هر سیستم محلی که تقریباً دارای هزار سیارۀ مسکونی است هفت کرۀ قصر وجود دارد، که معمولاً اقمار یا ماههای فرعی پایتخت سیستم هستند. آنها برای اکثریت انسانهای فراز یابنده کرات پذیرش میباشند.
گاهی اوقات کلیۀ کرات آموزشیِ اقامتگاهِ انسانی ”قصرهای“ جهان نامیده میشوند، و در رابطه با چنین کراتی بود که عیسی تلویحاً گفت: ”در منزل پدر من قصرهای بسیاری وجود دارد.“ از اینجا به بعد، در محدودۀ یک گروه مشخص از کرات همچون کرات قصر، تک تک فراز یابندگان از یک کره به کرۀ بعد و از یک فاز از حیات به فاز دیگر پیش میروند، اما آنها از یک مرحله از مطالعۀ جهان به مرحلۀ دیگر همیشه به صورت گروهی پیش میروند.
4- پیشگامان مورانشیا. انسانها از کرات قصر تا کرات سیستم، کوکبه، و جهان، به عنوان پیشگامان مورانشیا طبقهبندی میشوند؛ آنها در حال پیمودن کرات دوران گذار صعود انسانی هستند. به تدریج که انسانهای فراز یابنده از کرات پایینتر به کرات بالاتر مورانشیا صعود میکنند، در ارتباط با آموزگارانشان و در همراهی با برادران پیشرفتهتر و ارشدشان در مأموریتهای بیشمار خدمت میکنند.
پیشروی مورانشیا به پیشرفت مداوم عقلانی، روحی، و شکل شخصیتی مربوط میشود. بقا یافتگان هنوز موجودات سه سرشتی هستند. در سرتاسر تجربۀ مورانشیا آنها سرپرستان جهان محلی هستند. نظام ابرجهان کار نمیکند تا این که دوران زندگانی روحی آغاز شود.
انسانها درست پیش از آن که ستاد مرکزی جهان محلی را به مقصد کرات پذیرش ناحیههای فرعی ابرجهان ترک کنند هویت واقعی روحی کسب میکنند. عبور از مرحلۀ نهایی مورانشیا به اولین یا پایینترین وضعیت روحی صرفاً یک گذار اندک است. ذهن، شخصیت، و کاراکتر از طریق چنین پیشرفتی تغییر نمییابد؛ فقط شکل تحت تغییر و تبدیل قرار میگیرد. اما شکل روحی درست به اندازۀ بدن مورانشیا واقعی است، و به همان اندازه قابل تشخیص است.
انسانهای زمان پیش از عزیمت از جهانهای بومی محلی خویش به قصد رفتن به کرات پذیرش ابرجهان از پسر آفریننده و روح مادر جهان محلی تأیید روحی دریافت میکنند. از این نقطه به بعد، وضعیت انسان فراز یابنده برای همیشه تثبیت میشود. هرگز دانسته نشده که سرپرستان ابرجهانها دچار گمراهی شوند. سرافیمهای فراز یابنده در هنگام عزیمتشان از جهانهای محلی همچنین در مرتبت فرشتگان پیش میروند.
5- سرپرستان ابرجهانها. کلیۀ فراز یابندگان که به کرات آموزشی ابرجهانها وارد میشوند سرپرستان قدمای ایامها میشوند؛ آنها حیات مورانشیایی جهان محلی را پیمودهاند و اکنون ارواح اعتبار یافته هستند. آنها به عنوان ارواح جوان شروع به صعود از سیستم آموزشی و فرهنگی ابرجهان میکنند، که از کرات پذیرش ناحیۀ فرعی آنها امتداد مییابد، و با کرات مطالعاتی ده ناحیۀ اصلی و سپس کرات بالاتر فرهنگی ستاد مرکزی ابرجهان ادامه مییابد.
سه رسته از ارواح دانشجو مطابق اقامت موقتشان در ناحیۀ فرعی، ناحیههای اصلی، و کرات ستاد مرکزی ابرجهانها که حاوی پیشرفت روحی هستند وجود دارد. همانطور که فراز یابندگان مورانشیا در کرات جهان محلی مطالعه و کار کردند، فراز یابندگان روحی نیز به کسب مهارت در کرات جدید ادامه میدهند، ضمن این که آنها در اهدای آنچه را که در چشمههای تجربی خرد به دیگران دریافت کردهاند تمرین میکنند. اما رفتن به مدرسه به عنوان یک موجود روحی در دوران زندگانی ابرجهانی بسیار متفاوت از هر چیزی است که به قلمروهای تخیلی ذهن مادی انسان پیوسته وارد شده است.
پیش از ترک ابرجهان به مقصد هاونا، این ارواح فراز یابنده همان درس کامل را در مدیریت ابرجهان دریافت میکنند که در طول تجربۀ مورانشیایی خود در سرپرستی جهان محلی دریافت کردند. پیش از آن که انسانهای روحی به هاونا برسند، مطالعۀ اصلی آنها، اما نه مشغلۀ منحصر به فردشان، استادی در مدیریت جهان محلی و ابرجهان است. دلیل تمامی این تجارب اکنون به طور کامل مشخص نیست، اما شک نیست که نظر به سرنوشت محتمل آیندۀ آنها به عنوان اعضای سپاه نهایت، چنین آموزشی خردمندانه و ضروری است.
نظام ابرجهان برای تمامی انسانهای فراز یابنده یکسان نیست. آنها همان آموزش کلی را دریافت میدارند، اما گروهها و طبقات ویژه درسهای ویژۀ آموزشی را فرا میگیرند و درسهای مشخص کارآموزی را تجربه میکنند.
6- رهنوردان هاونا. هنگامی که توسعۀ روحی کامل میشود، گر چه آکنده نیست، انسان در حال بقا برای سفر طولانی به هاونا، پناهگاه ارواح تکاملی، آماده میشود. شما در زمین یک مخلوق جسم و خون بودید؛ در جهان محلی شما یک موجود مورانشیایی بودید؛ در ابرجهان شما یک روح در حال تکامل بودید؛ با ورود شما به کرات پذیرش هاونا، آموزش معنوی شما به طور واقعی و به گونهای جدی شروع میشود؛ پدیداری نهایی شما در بهشت به صورت یک روح کمال یافته خواهد بود.
سفر از ستاد مرکزی ابرجهان به کرات پذیرش هاونا همیشه در تنهایی صورت میگیرد. از حالا به بعد هیچ آموزش طبقهای یا گروهی انجام نخواهد شد. کار شما در رابطه با آموزش تکنیکی و اداریِ کرات تکاملی زمان و فضا به پایان رسیده است. اکنون آموزش شخصی شما، آموزش فردی معنوی شما، آغاز میشود. سرشت آموزش از اول تا آخر، در تمامی هاونا، بدین شکل شخصی و سهگانه است: عقلانی، معنوی، و تجربی.
اولین عمل دوران زندگانی هاونایی شما این خواهد بود که برای سفر طولانی و امن خود سکنافیم انتقالتان را ارج نهاده و از او سپاسگزاری کنید. شما سپس به آن موجوداتی عرضه میشوید که ضامن فعالیتهای اولیۀ شما در هاونا خواهند شد. بعد شما میروید ورود خود را ثبت نمایید و پیام سپاسگزاری و تقدیر خود را برای اعزام به پسر آفرینندۀ جهان محلی خود، پدر جهان که دوران فرزندیتان را میسر ساخت، آماده سازید. این کار تشریفاتِ ورود به هاونا را خاتمه میدهد؛ در این هنگام به شما یک دورۀ طولانی از فراغت برای مشاهدۀ آزادانه داده میشود، و این فرصتی برای جستجوی دوستان، همیاران، و همکاران تجربۀ طولانی فرازتان را فراهم میسازد. شما همچنین میتوانید با ایستگاههای خبری مشورت نمایید تا اطمینان حاصل نمایید که از هنگامی که یوورسا را ترک کردهاید کدامیک از رهنوردان همیارتان عازم هاونا شدهاند.
واقعیت ورود شما به کرات پذیرش هاونا به روال معمول به ستاد مرکزی جهان محلی شما اطلاع داده خواهد شد و شخصاً به اطلاع فرشتۀ سراف نگاهبان شما، هر جایی که آن سرافیم بر حسب تصادف ممکن است باشد، رسانده خواهد شد.
انسانهای فراز یابنده در امور کرات تکاملی فضا به طور کامل آموزش یافتهاند؛ اکنون آنها تماس طولانی و سودمندشان را با کرات آفریده شدۀ کمال آغاز میکنند. از طریق این تجربۀ ترکیبی، بینظیر، و خارقالعاده برای یک کار آینده چه تدارکی فراهم میشود! اما من نمیتوانم در رابطه با هاونا به شما بگویم؛ شما باید این کرات را ببینید تا از شکوه آنها قدردانی نمایید و یا عظمت آنها را بفهمید.
7- تازه واردهای بهشت. شما به دنبال رسیدن به بهشت با مرتبت اقامتی، درس تدریجی را در ربانیت و ابسونیتی آغاز میکنید. اقامت شما در بهشت نشانگر این است که خداوند را یافتهاید، و برای ورود به داخل سپاه انسانیِ نهایت فرا خوانده خواهید شد. از میان کلیۀ مخلوقات جهان بزرگ، فقط آنهایی که با پدر به یگانگی دست یافتهاند به داخل سپاه انسانی نهایت گرد میآیند. فقط این افراد سوگند پایان دهندگان را میخورند. موجودات دیگرِ کمال یا نیل بهشتی ممکن است به طور موقت به این سپاه نهایت ملحق شوند، اما آنها به این مأموریت ناشناخته و آشکار ناشدۀ این سپاه در حال تکثیرِ کارآزمودههای تکاملی و کمال یافتۀ زمان و فضا برای ابد گمارده نشدهاند.
به تازه واردهای بهشت یک دورۀ آزادی داده میشود، و بعد از آن آنها معاشرت خود را با هفت گروه از سوپرنافیمهای اولیه آغاز میکنند. هنگامی که آنها درس خود را با رهبران پرستش به پایان میرسانند فارغالتحصیلان بهشت نام مییابند، و سپس به عنوان پایان دهندگان، به سرویس مشاهدهگرانه و همیارانه به اقصی نقاط آفرینش پهناور گمارده میشوند. و با این وجود به نظر نمیرسد که هیچ کاربرد مشخص یا تثبیت شدهای برای سپاه انسانی پایان دهندگان وجود داشته باشد، گر چه ممکن است آنها در ظرفیتهای متعدد در کرات استقرار یافته در نور و حیات خدمت کنند.
اگر برای سپاه انسانی نهایت هیچ آینده یا سرنوشت آشکار ناشدهای نباشد، مأموریت کنونی این موجودات فراز یابنده در مجموع مکفی و شکوهمند خواهد بود. سرنوشت کنونی آنها طرح جهانی فراز تکاملی را به طور کامل توجیه میکند. اما اعصار آیندۀ تکامل کرات فضای بیرونی بدون شک خرد و محبت مهرآمیز خدایان را در اجرای طرح الهیشان در زمینۀ بقای بشری و فراز انسانی مشخص خواهد ساخت و با آکندگی بیشتر به گونهای الهی روشن خواهد نمود.
این نوشته، به همراه آنچه که برای شما آشکار شده است و در رابطه با آنچه که شما در ارتباط با آموزش پیرامون کرۀ خودتان ممکن است فرا گیرید، عرضه کنندۀ خلاصهای از دوران زندگانی یک انسان فراز یابنده میباشد. این ماجرا در ابرجهانهای گوناگون به طور قابل ملاحظه متفاوت است، اما این گزارش نگاهی اجمالی را در زمینۀ طرح معمول پیشرفت انسانی، آنطور که در جهان محلی نبادان و در هفتمین بخش از جهان بزرگ، ابرجهان اروانتان، صورت مییابد ارائه میدهد.
[مسئولیت این مقاله به عهدۀ یک پیامآور توانمند از یوورسا میباشد.]
سپاه پایان دهندگان انسانی نمایانگر مقصد شناخته شدۀ کنونی انسانهای فراز یابندۀ زمان است که با تنظیم کننده پیوند یافتهاند. اما گروههای دیگری وجود دارند که همچنین به این سپاه گمارده شدهاند. سپاه اولیۀ نهایت شامل اینهاست:
1- بومیان هاوُنا.
2- پیامآوران گرانش.
3- انسانهای جلال یافته.
4- سرافیمهای پذیرش یافته.
5- فرزندان جلال یافتۀ ماتریال.
6- مخلوقات جلال یافتۀ بینابینی.
این شش گروه از موجودات جلال یافته این گروه بینظیر را که از سرنوشت ابدی برخوردارند تشکیل میدهند. ما تصور میکنیم که کار آیندۀ آنها را میدانیم، اما مطمئن نیستیم. در حالی که سپاه نهایت انسانی در حال بسیج شدن در بهشت هست، و در حالی که آنها اکنون به گونهای بسیار گسترده به جهانهای فضا خدمت میکنند و کراتی را که در نور و حیات استقرار یافتهاند سرپرستی میکنند، مقصد آیندۀ آنها باید جهانهای اکنون در حال سازمانیابیِ فضای بیرونی باشد. حداقل این حدس یوورسا است.
این سپاه مطابق رابطههای کاریِ کرات فضا و بنا بر تجربۀ ارتباطیِ مورد نیاز در سرتاسر دوران طولانی و پررویداد فرازگرایانۀ زندگی سازماندهی شده است. کلیۀ مخلوقات فراز یابنده که به این سپاه پذیرفته میشوند به گونهای برابر مورد پذیرش واقع میشوند، اما این برابریِ والا به هیچ وجه فردیت را ملغی نمیسازد یا هویت شخصی را از بین نمیبرد. ما طی ارتباط با یک پایان دهنده میتوانیم فوراً تشخیص دهیم که آیا او یک انسان فراز یابنده، بومی هاونا، سرافیم پذیرش یافته، مخلوق بینابینی، یا فرزند ماتریال است.
در طول عصر کنونی جهان، پایان دهندگان به خدمت در جهانهای زمان بازمیگردند. آنها به طور پی در پی برای کار به ابرجهانهای گوناگون گمارده میشوند، و تا بعد از این که در کلیۀ شش ابرآفرینش دیگر خدمت کردند به ابرجهان بومی خویش تخصیص نمییابند. آنها بدین نحو میتوانند به برداشت هفتگانه از ایزد متعال دست یابند.
یک گروه یا گروههای بیشتری از پایان دهندگان انسانی دائماً در یورنشیا در خدمت هستند. هیچ حوزۀ خدمت در جهان وجود ندارد که آنها به آن گمارده نشوند؛ آنها به طور سراسری و با دورههای تناوبی و برابر از مأموریت محوله و خدمت آزادانه عمل میکنند.
ما در رابطه با طبیعت سازمان آیندۀ این گروه خارقالعاده هیچ اطلاعی نداریم، اما پایان دهندگان اکنون یک گروه کاملاً حاکم بر خود هستند. آنها رهبران و مدیران دائم، دورهای، و مأموریت خود را انتخاب میکنند. هیچ نفوذ خارجی هیچگاه نمیتواند بر سیاستهای آنها اعمال گردد، و سوگند وفاداری آنها فقط نسبت به تثلیث بهشت است.
پایان دهندگان ستاد مرکزی خود را در بهشت، در ابرجهانها، در جهانهای محلی، و در کلیۀ پایتختهای منطقهای دارا میباشند. آنها یک رستۀ جداگانه از آفرینش تکاملی هستند. ما آنها را به طور مستقیم سرپرستی یا کنترل نمیکنیم، و با این وجود آنها نسبت به کلیۀ طرحهای ما مطلقاً وفادار و همیشه همیارانه هستند. آنها به راستی روانهای گردآوری شدۀ مورد آزمون واقع شده و حقیقی زمان و فضا — نمک تکاملی جهان — هستند، و آنها برای همیشه در برابر شرارت مقاوم و در مقابل گناه ایمن میباشند.
بسیاری از بومیان هاونا که در مدارس رهنوردی - آموزشی جهان مرکزی به عنوان آموزگار خدمت میکنند به انسانهای فراز یابنده به اندازۀ زیاد دلبسته میشوند و پیوسته نسبت به کار آینده و سرنوشت سپاه پایان دهندگان انسانی هر چه بیشتر کنجکاو میشوند. در بهشت، در ستاد مرکزی اداری سپاه، برای داوطلبان هاونا یک مرکز ثبت وجود دارد که تحت سرپرستی دستیار گرندفاندا میباشد. امروزه شما میلیون میلیون تن از بومیان هاونا را خواهید یافت که در این لیست انتظار قرار دارند. این موجودات کامل که منشأ مستقیم و الهی آفرینشی دارند برای سپاه انسانیِ نهایت کمک بزرگی هستند، و بدون شک آنها در آیندۀ بسیار دور حاوی خدمت حتی بزرگتری خواهند بود. آنها دیدگاه کسانی را که در کمال و آکندگی الهی به دنیا آمدهاند فراهم میسازند. از این رو پایان دهندگان در بر گیرندۀ هر دو فاز وجود تجربی — کامل و کامل شده — میباشند.
بومیان هاونا باید در ارتباط با موجودات تکاملی به پیشرفتهای مشخص تجربی دست یابند که برای اعطای یک قطعه از روح پدر جهانی ظرفیت پذیرش را به وجود خواهد آورد. اعضای دائمی سپاه انسانی پایان دهندگان فقط آن موجوداتی هستند که با روح اولین منبع و مرکز پیوند یافتهاند، و یا آنهایی که همچون پیامآوران گرانش به گونهای ذاتی حاوی این روح خدای پدر هستند.
ساکنان جهان مرکزی مطابق نسبت یک در یک هزار به سپاه پذیرفته میشوند — یک گروه پایان دهنده. این سپاه برای خدمت موقت در گروههای یک هزار نفره سازمان یافته است. نسبت آنها به صورت 997 مخلوق فراز یابنده، یک بومی هاونا و یک پیامآور گرانش است. بدین ترتیب پایان دهندگان به صورت گروهی بسیج میشوند، لیکن سوگند پایانی به طور فردی انجام میشود. این یک سوگند حاوی پیامدهای فراگیر و اهمیت جاودانه است. بومی هاونا همان سوگند را میخورد و برای ابد به این سپاه وصل میشود.
اعضای جدید هاونا گروه کاریِ خود را دنبال میکنند؛ هر جا که گروه برود، آنها هم میروند. و شما باید شور و شوق آنها را در کار جدید پایان دهندگان ببینید. احتمال نیل به سپاه پایانی یکی از شوق و شعفهای شکوهمند هاونا است؛ احتمال یک پایان دهنده شدن یکی از ماجراهای متعالی این نژادهای کامل است.
بومیان هاونا نیز به همان نسبت به سپاه مشترک پایان دهندگان تثلیث یافته در وایسجرینگتون و به سپاه پایان دهندگان تعالیگرا در بهشت پذیرفته میشوند. شهروندان هاونا به این سه فرجام به صورت اهداف عالی دوران زندگانی متعالیشان و نیز پذیرش محتمل آنها به سپاه پایان دهندگان هاونا مینگرند.
هر جا و هر گاه که پیامآوران گرانش مشغول به کار میشوند، پایان دهندگان فرماندهی را به عهده دارند. کلیۀ پیامآوران گرانش تحت قلمرو منحصر به فرد گرندفاندا میباشند، و فقط به سپاه اولیۀ نهایت گمارده میشوند. آنها حتی اکنون برای پایان دهندگان گرانبها هستند، و همگی در آیندۀ جاودان قابل خدمت خواهند بود. هیچ گروه دیگری از مخلوقات هوشمند از چنین سپاه شخصیت یافتۀ پیامآوری که قادر باشد از زمان و مکان فراتر رود برخوردار نیست. انواع مشابه از پیامآوران - ثبت کنندگان که به سپاه دیگرِ پایان دهندگان وصل هستند شخصیت نیافتهاند؛ آنها ابسونایتی شدهاند.
پیامآوران گرانش از دیوینینگتون میآیند، و آنها تنظیم کنندگان تغییر و تبدیل یافته و شخصیت یافته هستند، اما هیچیک از اعضای گروه یوورسای ما توضیح طبیعت یکی از این پیامآوران را به عهده نخواهد گرفت. ما میدانیم که آنها موجوداتی بسیار شخصی، الهی، هوشمند، و به گونهای متأثر کننده با ادراک هستند، اما ما تکنیک پیمایش فضاییِ بدون مدتِ آنها را نمیفهمیم. به نظر میرسد آنها از این شایستگی برخوردارند که کلیۀ انرژیها، مدارها، و حتی گرانش را به کار گیرند. پایان دهندگانِ سپاه انسانی نمیتوانند زمان و فضا را به چالش بطلبند، اما آنها تقریباً با کلیۀ شخصیتهای روحی که از این توانایی برخوردارند در ارتباطند و آنها را تحت فرمان خود دارند. ما به خود اجازه میدهیم که پیامآوران گرانش را شخصیت بنامیم، اما در واقع آنها موجودات فوق روحی، و شخصیتهای نامحدود و بیحد و مرز هستند. آنها در مقایسه با پیامآوران منفرد یک رستۀ کاملاً متفاوت از شخصیت هستند.
پیامآوران گرانش ممکن است در ارقام نامحدود به یک گروه پایان دهنده وصل باشند، اما فقط یک پیامآور، رئیس همیارانش، به داخل سپاه انسانی نهایت فرا خوانده میشود. با این وجود یک پرسنل دائمیِ 999 نفره از پیامآوران همیار به این رئیس تخصیص یافته است، و در مواقعی ممکن است او بخواهد که ذخایر رسته در تعداد نامحدود برای کمک فرا خوانده شوند.
پیامآوران گرانش و پایان دهندگان جلال یافتۀ انسانی یک عاطفۀ متأثر کننده و عمیق برای یکدیگر به دست میآورند؛ آنها وجوه مشترک زیادی با هم دارند: یکی یک شخصیتیابی مستقیم از یک قطعۀ پدر جهانی است، دیگری یک شخصیت آفریده شده است که در روان در حال بقای جاودان که با یک قطعه از همان پدر جهانی، تنظیم کنندۀ فکری روحی، پیوند یافته وجود دارد.
انسانهای فراز یابندۀ با تنظیم کننده پیوند یافته بخش عمدۀ سپاه اولیۀ نهایت را تشکیل میدهند. آنها معمولاً به همراه سرافیمهای پذیرش یافته و جلال یافته 990 تن از هر گروه پایان دهنده را تشکیل میدهند. نسبت انسانها و فرشتگان در هر یک گروه فرق میکند، گر چه تعداد انسانها از تعداد سرافیمها به مراتب بیشتر است. بومیان هاونا، پسران جلال یافتۀ ماتریال، مخلوقات جلال یافتۀ بینابینی، پیامآوران گرانش، و اعضای ناشناخته و ناپیدا فقط یک درصد از سپاه را تشکیل میدهند؛ هر گروه از یک هزار پایان دهنده برای درست ده تن از این شخصیتهای غیرانسانی و غیرسرافی جا دارد.
ما که از یوورسا هستیم از”سرنوشت پایانی“ انسانهای فراز یابندۀ زمان اطلاع نداریم. در حال حاضر آنها در بهشت اقامت دارند و موقتاً در سپاه نور و حیات خدمت میکنند، اما چنین مسیر خارقالعادۀ آموزشی فراز یابندگان و چنین رشتۀ آموزشیِ طولانی جهانی باید طرح شود تا آنها را برای حتی آزمونهای بزرگتر اعتماد و خدمات والاتر مسئولیت از شایستگی برخوردار سازد.
به رغم این که این انسانهای فراز یابنده به بهشت دست یافتهاند، در سپاه نهایت گردآوری شدهاند، و در تعداد زیاد بازگردانده شدهاند تا در پیشبرد امور جهانهای محلی شرکت نمایند و در مدیریت امور ابرجهان یاری رسانند — با وجود حتی این سرنوشت ظاهری، این واقعیت مهم باقی میماند که آنها فقط به عنوان ارواح مرحلۀ ششم ثبت شدهاند. بدون شک یک گام بیشتر در دوران زندگانی سپاه انسانی نهایت باقی میماند. ما طبیعت آن گام را نمیدانیم، اما پیرامون سه واقعیت آگاهی یافتهایم، و در اینجا به آنها جلب توجه مینماییم:
1- ما مطابق اسناد میدانیم که انسانها در طول اقامت موقتشان در ناحیههای فرعی ارواح رستۀ اول هستند، و این که هنگامی که به ناحیههای اصلی انتقال مییابند به رستۀ دوم، و هنگامی که به کرات مرکزی آموزشی ابرجهان انتقال مییابند به رستۀ سوم پیش میروند. انسانها بعد از رسیدن به ششمین دایرۀ هاونا ارواح ردۀ چهارم یا فارغالتحصیل میشوند، و هنگامی که پدر جهانی را پیدا میکنند ارواح رستۀ پنجم میشوند. آنها پس از سوگند خوردن، که آنها را برای همیشه به ورود به مأموریت جاودانۀ سپاه انسانی نهایت فرا میخواند، متعاقباً به ششمین مرحلۀ وجود روحی دست مییابند.
ما مشاهده میکنیم که طبقهبندی، یا نامگذاری روحی توسط پیشروی واقعی از یک قلمرو خدمت جهان به قلمرو دیگر خدمت جهان یا از یک جهان به جهان دیگر تعیین شده است؛ و ما حدس میزنیم که اعطای طبقهبندی روحیِ هفتم به سپاه انسانیِ نهایت همزمان با پیشرفت آنها به مأموریت جاودان برای خدمت به کراتِ تا این هنگام ثبت نشده و آشکار نشده و مقارن با دستیابی آنها به ایزد متعال خواهد بود. اما سوا از این حدسیات جسورانه، ما به راستی بیش از شما در رابطه با تمامی اینها نمیدانیم؛ آگاهی ما از دوران زندگانی انسانی فراتر از فرجام کنونی بهشتی نمیرود.
2- پایان دهندگان انسانی به طور کامل از این فرمان اعصار اطاعت کردهاند: ”کامل باشید“؛ آنها از مسیر جهانی پیشرفت انسانی صعود کردهاند؛ آنها خداوند را یافتهاند، و به روال معمول به سپاه نهایت وارد شدهاند. چنین موجوداتی به حد کنونی پیشرفت روحی دست یافتهاند اما به نهایت مرتبت غائی روحی دست نیافتهاند. آنها به حد کنونی کمال مخلوق رسیدهاند اما به نهایت خدمت مخلوق نرسیدهاند. آنها تمامیت پرستش الوهیت را تجربه نمودهاند اما نهایت نیل تجربی الوهیت را تجربه نکردهاند.
3- انسانهای جلال یافتۀ سپاه بهشتیِ نهایت موجودات فراز یابندهای هستند که دارای دانش تجربی از هر مرحله از واقعیت و فلسفۀ کاملترین حیات ممکن از وجود هوشمند میباشند، در حالی که در طول اعصارِ این صعود از پایینترین کرات مادی تا قلههای روحی بهشت، این مخلوقاتِ در حال بقا تا محدودههای ظرفیتشان در رابطه با هر تفصیل از هر اصل الهیِ سرپرستی عادلانه و کارآمد، و نیز بخشنده و شکیبای سرتاسر آفرینش جهانی زمان و فضا آموزش یافتهاند.
ما چنین میپنداریم که موجودات بشری از حق سهیم شدن در دیدگاههای ما برخوردارند، و این که شما آزادید که راز سرنوشت غائی سپاه بهشتی نهایت را به همراه ما حدس بزنید. برای ما روشن است که مأموریتهای کنونی مخلوقات کمال یافتۀ تکاملی در بر گیرندۀ طبیعت دروس بعد از فارغالتحصیلی در فهم جهان و مدیریت ابرجهان میباشد؛ و ما همگی میپرسیم: ”چرا باید خدایان آنقدر مشتاق آموزش کامل انسانهای در حال بقا در تکنیک مدیریت جهان باشند؟“
بسیاری از نگاهبانان وفادار سرافیِ انسانها اجازه دارند که به همراه انسانهای تحت سرپرستی خود از میان دوران زندگانی فرازگرایانه عبور کنند، و بسیاری از این فرشتگان نگاهبان بعد از پیوند یافتن با پدر، در انجام سوگند جاودانگیِ پایان دهندگان به افراد تحت سرپرستی خود میپیوندند، و برای ابد سرنوشت یاران انسانی خود را پذیرا میشوند. فرشتگانی که از میان تجربۀ فرازگرایانۀ موجودات بشری عبور میکنند میتوانند در سرنوشت سرشت بشری سهیم شوند؛ آنها میتوانند به همان اندازه و برای ابد به سپاه نهایت وارد شوند. تعداد زیادی از سرافیمهای پذیرفته شده و جلال یافته به سپاهیان گوناگون غیرانسانیِ نهایت وصل میشوند.
در جهانهای زمان و فضا دوراندیشیهایی وجود دارد که به موجب آن هنگامی که دریافت تکالیف سیارهای شهروندان نسل آدم از سیستمهای محلی برای مدتی طولانی به تأخیر میافتد، آنها میتوانند درخواست کنند از وضعیت شهروندی دائم مرخص شوند. و اگر این درخواست آنها مورد پذیرش قرار گیرد، به رهنوردان فراز یابنده در پایتخت جهانها ملحق میشوند و از آنجا به بهشت و سپاه نهایت پیش میروند.
هنگامی که یک کرۀ پیشرفتۀ تکاملی به ادوار بعدی عصر نور و حیات دست مییابد، فرزندان ماتریال، آدم و حوای سیارهای، میتوانند بشر شدن را برگزینند، تنظیم کننده دریافت کنند، و به پیمایش مسیر تکاملی صعود جهانی که به سپاه پایان دهندگان انسانی راه میبرد مبادرت کنند. برخی از این فرزندان ماتریال در مأموریتشان به عنوان شتاب دهندگان بیولوژیک، بخشاً ناموفق بودهاند یا از نظر تکنیکی دچار خطا شدهاند، همانطور که آدم در یورنشیا چنین شد؛ و سپس آنها ناچار میشوند که مسیر طبیعی مردمان عالم را طی کنند، تنظیم کننده دریافت کنند، از میان مرگ عبور کنند، و از طریق ایمان از میان نظام فرازگرایانه پیش روند، و متعاقباً به بهشت و سپاه نهایت دست یابند.
این فرزندان ماتریال در شمار زیادی از گروههای پایان دهنده یافت نمیشوند. حضور آنها پتانسیل بزرگی به احتمالات خدمت والا برای چنین گروهی به وجود میآورد، و آنها به گونهای تغییرناپذیر به عنوان رهبران آن انتخاب میشوند. اگر هر دو زوج عدنی به همان گروه وصل شوند، آنها معمولاً اجازه مییابند به صورت یک شخصیت واحد، به طور مشترک عمل نمایند. چنین زوج فراز یابندهای در مقایسه با انسانهای فراز یابنده در ماجرای تثلیث یابی بسیار موفقترند.
در بسیاری از سیارات مخلوقات بینابینی در ارقام زیاد تولید میشوند، اما پس از آن که کرۀ بومی آنها در نور و حیات استقرار یافت، به ندرت در آن میمانند. سپس در آن هنگام، یا اندکی پس از آن، از وضعیت شهروندی دائم مرخص میشوند و صعود به بهشت را آغاز میکنند. آنها همراه با انسانهای زمان و فضا از کرات مورانشیا، ابرجهان، و هاونا عبور میکنند.
منشأ و طبیعت مخلوقات بینابینی از جهانهای گوناگون بسیار متفاوت است، اما فرجام همگی آنها پیوستن به یک سپاه بهشتی نهایت یا دیگری میباشد. مخلوقات بینابینی ثانویه همگی سرانجام با تنظیم کنندگان پیوند مییابند و به سپاه انسانی وارد میشوند. بسیاری از گروههای پایان دهنده یکی از این موجودات جلال یافته را در گروه خویش دارا میباشند.
در حال حاضر هر گروه پایان دهنده حاوی 999 شخصیت سوگند خورده، اعضای دائم، میباشد. مکان خالی توسط رئیس مبشران الحاق یافتۀ نور اشغال میشود که به هر مأموریتِ تنها گمارده شده است. اما این موجودات فقط اعضای موقت سپاه هستند.
هر شخصیت آسمانی که به خدمت در هر سپاه پایان دهنده گمارده شده است یک مبشر نور نامیده میشود. این موجودات سوگند پایان دهنده را به جا نمیآورند، و گر چه تحت سرپرستی سازماندهی سپاه قرار دارند، به طور دائم به آن الحاق نیافتهاند. این گروه ممکن است پیامآوران منفرد، سوپرنافیمها، سکنافیمها، شهروندان بهشت، یا فرزندان تثلیث یافتۀ آنها — هر موجودی را که در اجرای مأموریتِ موقتِ یک پایان دهنده لازم باشد — در بر گیرد. ما از این که سپاه این موجودات را به مأموریت ابدی الحاق میدهد یا نه اطلاع نداریم. این مبشران نور در پایانِ الحاقیابی به وضعیت پیشین خود ادامه میدهند.
به تدریج که سپاه انسانی نهایت در حال حاضر تشکیل میشود، تنها شش طبقه از اعضای دائم وجود دارند. همانطور که ممکن است انتظار رود، پایان دهندگان در رابطه با هویت رفیقان آیندۀ خود درگیر گمان پردازیهای زیادی میشوند، اما در میان آنها توافق اندکی وجود دارد.
ما که از یوورسا هستیم، اغلب در رابطه با هویت هفتمین گروه از پایان دهندگان به حدس و گمان میپردازیم. ما نظرات بسیاری را مورد ملاحظه قرار میدهیم، که شامل مأموریت محتمل برخی از سپاهیان در حال گرد آمدن گروههای بیشمار تثلیث یافته در بهشت، وایسجرینگتون، و مدار درونی هاونا میباشد. حتی حدس زده میشود که ممکن است سپاه نهایت اجازه یابد بسیاری از دستیارانشان را در کار سرپرستی جهان تثلیث دهد، چرا که احتمال دارد آنها فرجامشان خدمت به جهانهایی باشد که اکنون در حال ساخته شدن هستند.
یکی از ما این نظر را دارد که این مکان خالی در سپاه توسط نوعی موجود که منشأ در جهان جدید خدمت آیندۀ آنها دارد پر خواهد شد؛ دیگری به این باور تمایل دارد که این مکان توسط نوعی شخصیت بهشتی که هنوز آفریده نشده، منتج نشده، یا تثلیث نیافته است پر خواهد شد. اما پیش از آن که ما به راستی بدانیم، به احتمال زیاد منتظر ورود پایان دهندگان به هفتمین مرحلۀ نیل روحی خواهیم ماند.
بخشی از تجربۀ انسان کامل شده در بهشت به عنوان یک پایان دهنده شامل تلاش برای دستیابی به درک طبیعت و کارکرد بیش از یکهزار گروه از ابرشهروندان تعالیگرای بهشت میباشد. آنها موجودات منتج شدهای هستند که از ویژگیهای ابسونایت برخوردارند. پایان دهندگان تعالیگرا، در معاشرتشان با این ابرشخصیتها، کمک بزرگی از هدایت یاری کنندۀ رستههای بیشمار خادمان تعالیگرایی که به کار معرفی پایان دهندگان تکامل یافته به برادران جدید بهشتیشان گمارده شدهاند دریافت میکنند. تمامی رستۀ تعالیگرایان در غرب بهشت در یک منطقۀ عظیم که آن را به طور انحصاری اشغال میکنند زندگی میکنند.
در بحث پیرامون تعالیگرایان ما در تنگنا قرار داریم، نه فقط به واسطۀ محدودیتهای درک بشری، بلکه همچنین به دلیل شرایط فرمانی که بر این آشکارسازیها پیرامون شخصیتهای بهشت حاکم است. این موجودات به هیچ وجه به صعود انسان به هاونا مربوط نیستند. سپاه عظیم تعالیگرایان بهشت به هیچ وجه کاری به امور هاونا یا هفت ابرجهان ندارند. آنها فقط درگیر ابرمدیریت امور جهان بنیادین هستند.
از آنجا که شما یک مخلوق هستید، میتوانید یک آفریدگار را بفهمید، اما به سختی میتوانید درک کنید که یک انبوهشی عظیم و متنوع از موجودات هوشمند که نه آفریننده هستند و نه مخلوق وجود دارند. این تعالیگرایان هیچ موجودی را نمیآفرینند، و هیچگاه آفریده نیز نشدهاند. در بحث پیرامون منشأ آنها، برای اجتناب نمودن از کاربرد یک واژۀ جدید — یک نام اختیاری و بیمعنی — ما این را از همه بهتر میپنداریم که بگوییم تعالیگرایان صرفاً منتج میشوند. کاملاً ممکن است که مطلق الوهیت در منشأ آنها درگیر شده باشد و ممکن است در سرنوشت آنها دست داشته باشد، اما این موجودات بینظیر اکنون تحت سلطۀ مطلق الوهیت نیستند. آنها تحت فرمان خدای غائی هستند، و اقامت موقت کنونی آنها در بهشت از هر نظر توسط تثلیث سرپرستی و هدایت میشود.
اگر چه تمامی انسانهایی که به بهشت دست مییابند مکرراً با تعالیگرایان روابطی دوستانه برقرار میکنند، همانطور که با شهروندان بهشت چنین میکنند، روال کار چنین است که اولین تماس جدی انسان با یک تعالیگرا در آن موقعیت پررویداد رخ میدهد، آنگاه که انسان فراز یابنده به عنوان عضوی از یک گروه جدید پایان دهنده، در دایرۀ پذیرش پایان دهندگان میایستد و تحت نظارت رئیس تعالیگرایان، سرپرست مسئول آرشیتکتهای جهان بنیادین، سوگند تثلیث ابدیت را به جا میآورد.
آرشیتکتهای جهان بنیادین سپاه حاکم تعالیگرایان بهشت هستند. تعداد این سپاه حاکم 28٫011 شخصیت است که دارای اذهان استاد، ارواح متعالی، و ابسونایتهای آسمانی است. افسر مسئول این گروه والامرتبه، آرشیتکت ارشد استاد، سرپرست هماهنگ کنندۀ کلیۀ موجودات هوشمند بهشت است که زیر سطح الوهیت هستند.
شانزدهمین ممنوعیت حکمی که این نوشتهها را مجاز داشته است میگوید: ”اگر عاقلانه پنداشته شود، میتوان وجود آرشیتکتهای جهان بنیادین و همکاران آنها را فاش نمود، اما منشأ، طبیعت، و سرنوشت آنها را نمیتوان به طور کامل آشکار ساخت.“ با این وجود ما میتوانیم به شما اطلاع دهیم که این آرشیتکتهای استاد در هفت سطح ابسونایت وجود دارند. این هفت گروه به صورت زیرین طبقهبندی شدهاند:
1- سطح بهشت. فقط آرشیتکت ارشد یا اولین آرشیتکت منتج شده در این بالاترین سطح ابسونایت عمل میکند. این شخصیت غائی — که نه آفریننده و نه آفریده شده است — در پگاه ابدیت منتج گشت و اکنون به عنوان هماهنگ کنندۀ بدیع بهشت و بیست و یک کرات فعالیتهای مربوط به آن عمل مینماید.
2- سطح هاونا. دومین منتج شدنِ آرشیتکتها سه طراح استاد و سرپرستان ابسونایت را به بار آورد، و آنها همیشه وقف هماهنگی یک میلیارد کرات کامل جهان مرکزی بودهاند. روایت بهشت تصریح میکند که این سه آرشیتکت، با رهنمود آرشیتکت پیش منتج شدۀ ارشد، به طراحی هاونا کمک نمود، اما ما به راستی نمیدانیم.
3- سطح ابرجهان. سومین سطح ابسونایت شامل هفت آرشیتکت استاد هفت ابرجهان میباشد، که اکنون به عنوان یک گروه، حدوداً زمان یکسانی را در همراهی با هفت روح استاد در بهشت و با هفت مدیر عالی اجرایی در هفت کرات ویژۀ روح بیکران سپری میکنند. آنها ابرهماهنگ کنندگان جهان بزرگ هستند.
4- اولین سطح فضایی. تعداد نفرات این گروه هفتاد آرشیتکت است، و ما حدس میزنیم که آنها درگیر طرحهای غائی برای اولین جهان فضای بیرونی هستند، که اکنون در ماورای مرزهای هفت ابرجهان کنونی در حال به حرکت درآمدن است.
5- دومین سطح فضایی. تعداد نفرات این پنجمین گروه از آرشیتکتها 490 تن است، و باز ما حدس میزنیم که آنها باید درگیر دومین جهان فضای بیرونی باشند، یعنی جایی که فیزیکدانان ما به حرکت درآمدن قطعی انرژی را از پیش کشف کردهاند.
6- سومین سطح فضایی. تعداد نفرات این گروه ششم از آرشیتکتهای استاد 3430 تن است، و ما به همین منوال چنین استنباط میکنیم که آنها ممکن است با طرحهای عظیم سومین جهان فضای بیرونی مشغول باشند.
7- چهارمین سطح فضایی. این گروه که آخرین و بزرگترین گروه است، شامل 24٫010 آرشیتکت استاد است، و اگر حدسیات پیشین ما درست باشد، باید به چهارمین و آخرین جهانهای پیوسته بزرگ شوندۀ فضای بیرونی مربوط باشد.
جمع این هفت گروه از آرشیتکتهای استاد به 28٫011 طراح جهان بالغ میشود. در بهشت روایتی وجود دارد که میگوید در گذشتههای دور ابدیت، منتج شدن 28٫012 آرشیتکت استاد مورد تلاش قرار گرفت، اما این نتوانست به ابسونایتی شدن انجامد، و به واسطۀ آن مطلق جهانی تصرف شخصیتی را تجربه نمود. امکان دارد که سریهای فراز یابندۀ آرشیتکتهای استاد با 28٫011 آرشیتکت به سرحد ابسونیتی رسیدند، و این که 28٫012 تلاش با سطح حساب شدۀ حضور مطلق مواجه گشت. به عبارت دیگر، در 28٫012 سطح منتجیابی، کیفیت ابسونیتی با سطح جهانی برابر گشت و به ارزش مطلق نائل گشت.
سه آرشیتکت سرپرست هاونا در سازماندهی کنشگرانۀ خود، برای آرشیتکت منفرد بهشت به عنوان دستیاران همکار عمل میکنند. هفت آرشیتکت ابرجهانها به عنوان همترازان سه سرپرست هاونا عمل میکنند. هفتاد طراح جهانهای اولین سطح فضای بیرونی در حال حاضر برای هفت آرشیتکت هفت ابر جهان به عنوان دستیاران همکار خدمت میکنند.
آرشیتکتهای جهان بنیادین گروههای بیشماری از دستیاران و مددکاران را در اختیار دارند، از جمله دو رستۀ عظیم از سازمان دهندگان نیرو، تعالیگرایان منتج شدۀ اولیه و دستیار. این سازمان دهندگان استاد نیرو نباید با مدیران نیرو که به جهان بزرگ مربوط هستند اشتباه شوند.
کلیۀ موجوداتی که توسط پیوند فرزندان زمان و ابدیت به وجود میآیند، همچون فرزندان تثلیث یافتۀ پایان دهندگان و شهروندان بهشت، سرپرستان آرشیتکتهای استاد میشوند. اما از میان کلیۀ مخلوقات یا وجودهای دیگری که به صورت کنشگران جهانهای سازمان یافتۀ کنونی آشکار گشتهاند، فقط پیامآوران منفرد و ارواح الهام یافتۀ تثلیث هر گونه ارتباط ارگانیک با تعالیگرایان و آرشیتکتهای جهان بنیادین را حفظ میکنند.
آرشیتکتهای استاد تأیید تکنیکیِ گماردن پسران آفریننده به مکانهای فضاییشان برای سازماندهی جهانهای محلی را صورت میدهند. میان آرشیتکتهای استاد و پسران آفرینندۀ بهشت یک ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد، و در حالی که این رابطه آشکار نشده است، به شما در رابطه با ارتباط آرشیتکتها و آفرینندگان متعالی جهان بزرگ در رابطۀ اولین تثلیث تجربی آگاهی داده شده است. این دو گروه، به همراه ایزد متعالِ در حال تکامل و تجربی، در بر گیرندۀ تثلیث غائیِ حاوی ارزشهای متعال و معانی جهان بنیادین میباشند.
آرشیتکت ارشد استاد سرپرستی هفت سپاه نهایت را به عهده دارد، و آنها از این قرارند:
1- سپاه پایان دهندگان انسانی.
2- سپاه پایان دهندگان بهشت.
3- سپاه پایان دهندگان تثلیث یافته.
4- سپاه پایان دهندگان مشترک تثلیث یافته.
5- سپاه پایان دهندگان هاونا.
6- سپاه پایان دهندگان تعالیگرا.
7- سپاه پسران آشکار ناشدۀ سرنوشت.
هر یک از این سپاهیان سرنوشت دارای یک سرپرست مسئول میباشد، و این هفت رسته شورای عالی سرنوشت در بهشت را تشکیل میدهند؛ و در طول عصر کنونی جهان، گرندفاندا رئیس این گروه عالیِ مأموریت جهانی برای فرزندانِ سرنوشت غائی هستند.
گردهمایی این هفت سپاه پایان دهنده نشان دهندۀ واقعیت بسیج پتانسیلها، شخصیتها، اذهان، ارواح، ابسونایتها، و واقعیتهای تجربی است که احتمالاً حتی از کارکردهای آیندۀ ایزد متعال در جهان بنیادین نیز فراتر میرود. این هفت سپاه پایان دهنده احتمالاً نشانگر فعالیت کنونی تثلیث غائی هستند که در آمادگی برای رخدادهای غیرقابل تصور در جهانهای فضای بیرونی درگیر گرد آوردن نیروهای متناهی و ابسونایت میباشد. از هنگام ایام نزدیک به ابدیت، آنگاه که تثلیث بهشت شخصیتهای در آن هنگام موجودِ بهشت و هاونا را به گونهای مشابه بسیج نمود و آنها را به عنوان سرپرستان و فرمانروایان هفت ابرجهانهای طرحریزی شدۀ زمان و فضا تعیین نمود، هیچ چیز مثل این بسیج رخ نداده است. هفت سپاه پایان دهنده نمایانگر پاسخ ربانیتِ جهان بزرگ به نیازهای آیندۀ پتانسیلهای پدیدار نشده در جهانهای بیرونی حاوی فعالیتهای آیندۀ جاودان است.
ما آینده و جهانهای بزرگتر بیرونی حاوی کرات مسکونی را به جرأت پیشبینی میکنیم، کرات جدیدی که با رستههای جدید موجودات زیبا و بینظیر از سکنه پر میشود، یک جهان مادی که غائیتش اعجابآور است، یک آفرینش عظیم که تنها فاقد یک چیز مهم میباشد: حضور تجربۀ متناهی واقعی در زندگی جهانی وجود فرازگرایانه. چنین جهانی تحت یک محدودیت عظیم تجربی به وجود خواهد آمد: محرومیت شرکت در تکامل قادر متعال. این جهانهای بیرونی همگی از خدمت بیمانند و کنترل فراگیر آسمانیِ ایزد متعال بهرهمند خواهند گشت، اما خود همین واقعیت حضور فعال او مانع شرکت آنها در واقعیتیابی الوهیت متعال میشود.
در طول عصر کنونی جهان، به سبب واقعیتیابی ناتمام حاکمیت خدای متعال، شخصیتهای در حال تکامل جهان بزرگ متحمل دشواریهای بسیاری میشوند، اما ما همگی در تجربۀ بینظیر تکامل او سهیم هستیم. ما در او تکامل مییابیم و او در ما تکامل مییابد. روزگاری در آیندۀ جاودان، تکامل الوهیت متعال یک واقعیت تکمیل شدۀ تاریخ جهان خواهد شد، و فرصت شرکت در این تجربۀ شگفتانگیز از صحنۀ عمل کیهانی سپری خواهد شد.
اما آنهایی از ما که در طول دوران جوانی جهان این تجربۀ بینظیر را به دست آوردهایم در سرتاسر تمامی ابدیت آینده آن را گرامی خواهیم داشت. و بسیاری از ما گمان پردازی میکنیم که ممکن است مأموریت ذخایرِ به تدریج در حال افزایش انسانهای فراز یابنده و کامل شدۀ سپاه نهایت، در مشارکت با شش سپاه عضوگیری شدۀ مشابه دیگر این باشد که در تلاش برای جبران کاستیهای تجربیشان در زمینۀ عدم شرکت در تکامل زمانی- فضایی ایزد متعال، این جهانهای بیرونی را سرپرستی کنند.
این نقصانها در کلیۀ سطوح وجود جهان اجتناب ناپذیر هستند. در طول عصر کنونی جهان ما که از سطوح بالاتر وجودهای روحی هستیم اکنون نزول میکنیم تا جهانهای تکاملی را سرپرستی کنیم و به انسانهای فراز یابنده خدمت کنیم، و بدین ترتیب تلاش میکنیم که کمبودهای آنها را در واقعیتهای تجربۀ والاتر روحی جبران نماییم.
اما گر چه ما پیرامون طرحهای آرشیتکتهای جهان بنیادین در رابطه با این آفرینشهای بیرونی به راستی هیچ چیز نمیدانیم، با این وجود، در رابطه با سه چیز مطمئن هستیم:
1- در واقع یک سیستم عظیم و جدید از جهانها وجود دارد که در قلمروهای فضای بیرونی به تدریج در حال سازمانیابی است. رستههای جدیدی از آفرینشهای فیزیکی، دایرههای عظیم و غولآسای فوج جهانهای گوناگون که بسیار فراتر از سرحدات کنونی آفرینشهای با سکنه پر شده و سازمان یافته وجود دارند که در واقع از طریق تلسکوپهای شما قابل رویت هستند. در حال حاضر، این آفرینشهای بیرونی کاملاً فیزیکی هستند؛ آنها ظاهراً فاقد سکنه هستند و به نظر میرسد عاری از سرپرستی مخلوق میباشند.
2- بسیج نامشخص و کاملاً اسرارآمیز بهشتی موجودات کامل شده و فراز یابندۀ زمان و فضا، در ارتباط با شش سپاه دیگر پایان دهندگان برای اعصار گوناگون ادامه مییابد.
3- همزمان با این کارکردها شخص متعالیِ الوهیت به عنوان فرمانروای قادر ابرآفرینشها در حال قدرت یابی است.
همینطور که ما این رخداد سهگانه، مخلوقات در حال احاطه شدن، جهانها، و الوهیت را مشاهده میکنیم، آیا میتوانیم برای پیشبینی این که چیزی جدید و آشکار ناشده در جهان بنیادین در حال نزدیکی به اوج کمال است مورد انتقاد قرار گیریم؟ آیا این طبیعی نیست که ما باید این بسیج طولانی مدت و سازماندهی جهانهای فیزیکی را در این مقیاسِ تاکنون ناشناخته و پدیداری شخصیت ایزد متعال را با این طرح حیرتانگیز ارتقاءِ انسانهای زمان به کمال الهی و با بسیج متعاقب آنها در بهشت در سپاه نهایت — یک نامگذاری و سرنوشتی که در راز جهان احاطه شده — در ارتباط بدانیم؟ به طور فزاینده این اعتقاد تمامی یوورسا است که فرجام سپاه در حال گرد آمدنِ نهایت این است که در آینده در جهانهای فضای بیرونی به نوعی خدمت گمارده شوند، یعنی در جایی که ما از پیش توانستهایم خوشهبندی حداقل هفتاد هزار انبوهش ماده، که هر یک از آنها از هر یک از ابرجهانهای کنونی بزرگتر است را تعیین نماییم.
انسانهای تکاملی در سیارات فضا به دنیا میآیند، از میان کرات مورانشیا عبور میکنند، از جهانهای روحی صعود میکنند، کرات هاونا را در مینوردند، خداوند را پیدا میکنند، به بهشت دست مییابند، و در سپاه اولیۀ نهایت گردآوری میشوند، و در آنجا منتظر مأموریت بعدی در زمینۀ خدمت در جهان میشوند. شش سپاه نهایتِ در حال گرد آمدنِ دیگر وجود دارد، اما گرندفاندا، اولین انسان فراز یابنده، به عنوان رئیس بهشتی کلیۀ رستههای پایان دهندگان مقام ریاست را به عهده دارد. و همینطور که ما این چشمانداز اعجابآور را نظاره میکنیم، همگی ندا در میدهیم: چه سرنوشت شکوهمندی برای فرزندان حیوان منشأ زمان، فرزندان مادی فضا!
[مسئولیت مشترک این مقاله به عهدۀ یک مشاور الهی و یکی بدون نام و شماره میباشد که از سوی قدمای ایامها در یوورسا اجازه دارند بدین گونه عمل مینماید.]
~ ~ ~ ~ ~
این سی و یک مقاله که طبیعت الوهیت، واقعیت بهشت، سازماندهی و کارکرد جهان مرکزی و ابرجهانها، شخصیتهای جهان بزرگ، و سرنوشت والای انسانهای تکاملی را توصیف نمودند، توسط یک کمیسیون بالای بیست و چهار نفره از سرپرستان اروانتان ضمانت و فرمولبندی شده و به زبان انگلیسی در آورده شدند. این کمیسیون مطابق فرمانی که توسط قدمای ایامهای یوورسا صادر شده و چنین رهنمود میداد که ما باید در یورنشیا، سیارۀ 606 سیتانیا، در نُرلاشیادِک نبادان، در سال 1934 بعد از میلاد مسیح این کار را انجام دهیم بدین گونه عمل نمود.