رفتن به محتوای اصلی

مقالۀ 51 آدمهای سیاره‌ای

نسخۀ پیشنویس

مقالۀ 51

آدمهای سیاره‌ای

در طول اعطای یک پرنس سیاره‌ای، انسان بدوی به حد طبیعی پیشرفت تکاملی نائل می‌شود، و این دستیابی بیولوژیک به حکمران سیستم علامت می‌دهد که دومین رستۀ فرزندی، ارتقا دهندگان بیولوژیک، را به چنین کره‌ای اعزام دارد. این فرزندان، که دو تا می‌باشند — پسر و دختر ماتریال — معمولاً در یک سیاره به عنوان آدم و حوا شهرت دارند. نخستین فرزند ماتریال سِتانیا آدم می‌باشد، و آنهایی که به عنوان ارتقا دهندگان بیولوژیک به کرات سیستم می‌روند همیشه نام این فرزند اول و آغازین رستۀ بی‌نظیر خویش را با خود حمل می‌کنند.

این فرزندان هدیۀ مادی پسر آفریننده به کرات مسکونی می‌باشند. آنها در طول سیر تکاملی چنین کره‌ای به همراه پرنس سیاره‌ای در سیارۀ مأموریت خود باقی می‌مانند. یک چنین ماجراجویی در کره‌ای که از یک پرنس سیاره‌ای برخوردار است زیاد مخاطره‌آمیز نیست، اما در یک سیارۀ مرتد، قلمرویی که بدون یک رهبر معنوی است و از ارتباطات بین سیاره‌ای محروم است، چنین مأموریتی مملو از خطر جدی می‌باشد.

اگر چه شما نمی‌توانید امید داشته باشید که همه چیز را دربارۀ کار این فرزندان در تمامی کرات سِتانیا و سایر سیستمها بدانید، مقالات دیگر به طور کاملتر زندگی و تجارب این زوج جالب، آدم و حوا، را که برای ارتقاءِ نژادهای یورنشیا از سپاه ارتقا دهندگان بیولوژیک جروسم آمدند توصیف می‌نمایند. در حالی که طرحهای ایده‌آل برای بهبود نژادهای بومی ناکام ماند، با این حال مأموریت آدم بیهوده نبود. یورنشیا از هدیۀ آدم و حوا بی‌اندازه سود برده است، و در میان یاران آنها و در تشکیلات بالا کار آنها به صورت شکست کامل محسوب نمی‌شود.

1- منشأ و طبیعت فرزندان ماتریال خداوند

پسران و دختران ماتریال یا برخودار از جنسیت از اولاد پسر آفریننده می‌باشند؛ روح مادر جهان در تولید این موجودات که تقدیرشان کار کردن به صورت ارتقا دهندگان فیزیکی در کرات تکاملی می‌باشد، شرکت نمی‌کند.

رستۀ ماتریال فرزندی در سراسر جهان محلی یکنواخت نیست. پسر آفریننده فقط یک جفت از این موجودات را در هر سیستم محلی تولید می‌کند. این زوجهای اولیه از طبیعت متنوعی برخوردارند و با الگوی حیاتی سیستمهای مربوطۀ خویش وفق یافته‌اند. این یک شرط حیاتی است، زیرا در غیر این صورت پتانسیل مولد آدمها با آنی که متعلق به موجودات فانی در حال تکامل کراتِ هر سیستم مشخص است کار نخواهد کرد. آدم و حوایی که به یورنشیا آمدند از اولاد زوج اولیۀ فرزندان ماتریال متعلق به سِتانیا بودند.

قد فرزندان ماتریال بین هشت تا ده فوت متغیر است، و بدنهای آنان با تلألؤ نور تابان یک رنگ بنفش می‌درخشد. در حالی که خون مادی در بدنهای مادی آنان در گردش است، آنها همچنین مملو از انرژی الهی هستند و از نور آسمانی سرشار می‌باشند. این پسران ماتریال (آدمها) و دختران ماتریال (حواها) با هم برابرند، و فقط در طبیعت تناسلی و در برخی عطایای شیمیایی فرق می‌کنند. آنها برابر ولی متفاوتند، مذکر و مؤنث — لذا مکمل هم می‌باشند — و طوری طراحی شده‌اند که تقریباً در کلیۀ مأموریتها به صورت دوتایی خدمت کنند.

فرزندان ماتریال از یک تغذیۀ دوگانه بهره‌مند می‌باشند. آنها به راستی از طبیعت و ساختاری دوگانه برخوردارند و درست نظیر موجودات فیزیکی عالم هستی از انرژی مادیت یافته تغذیه می‌کنند، حال آن که وجود فناناپذیر آنان توسط دریافت مستقیم و اتوماتیک انرژیهای مشخص بقا دهندۀ کیهانی به طور کامل تأمین می‌شود. اگر آنها در یک مأموریت محوله شکست بخورند یا حتی به طور آگاهانه و عمدی نافرمانی کنند، این رستۀ فرزندان، منزوی شده و ارتباط آنان با منبع جهانی نور و حیات قطع می‌شود. پس از آن آنها عملاً موجودات مادی می‌شوند، یعنی تقدیر می‌یابند که مسیر حیات مادی را در کرۀ مأموریتشان دنبال نمایند و ناچار می‌شوند به منظور داوری به قضات جهان نظر افکنند. سرانجام مرگ مادی دورۀ زندگانی سیاره‌ای چنین پسر یا دختر ماتریال بداقبال و بی‌خرد را خاتمه خواهد داد.

یک آدم و حوای اولیه یا مستقیماً خلق شده از طریق موهبت ذاتی فناناپذیرند، درست همان طور که کلیۀ رسته‌های دیگر فرزندی جهان محلی می‌باشند، اما یک کاهش پتانسیل فناناپذیری، پسران و دختران آنان را متمایز می‌سازد. این زوج اولیه نمی‌توانند فناناپذیری بدون قید و شرط را به پسران و دختران زاده شدۀ خود انتقال دهند. اولاد آنان برای ادامۀ حیات به هماهنگی بی‌وقفۀ عقلانی با مدارِ ذهن - جاذبۀ روح وابسته هستند. از آغازِ سیستم سِتانیا سیزده آدم سیاره‌ای در شورش و خطا و 681٫204 نفر در مقامهای پایین‌تر سرپرستی از دست رفته‌اند. بیشتر این ارتدادها در زمان شورش لوسیفر به وقوع پیوست.

فرزندان ماتریال ضمن زندگی در پایتختهای سیستم به عنوان شهروندان دائمی و حتی هنگام کار در مأموریتهای فرود آینده به سیارات تکاملی، از تنظیم کنندۀ فکر برخوردار نیستند، اما درست از طریق همین خدمات است که به ظرفیت تجربی برای سکنی گزینیِ تنظیم کننده و دوران زندگانی صعود به بهشت دست می‌یابند. این موجودات بی‌نظیر و به طور شگفت‌آور مفید، حلقه‌های اتصال بین کرات معنوی و فیزیکی هستند. آنها در ستاد مرکزی سیستم تمرکز یافته‌اند، جایی که در آن تولید مثل نموده و به صورت ساکنان مادی عالم هستی ادامه می‌دهند، و مکانی که از آن به کرات تکاملی اعزام می‌شوند.

بر خلاف سایر فرزندان خلق شدۀ وابسته به خدمت سیاره‌ای، رستۀ ماتریال فرزندی طبعاً برای مخلوقات مادی نظیر ساکنان یورنشیا نامرئی نیست. این فرزندان خداوند می‌توانند دیده شوند، فهم شوند، و در واقع متقابلاً می‌توانند با مخلوقات زمان اختلاط یابند، و حتی با آنان دست به تولید مثل زنند، گر چه این نقش ارتقاءِ بیولوژیک معمولاً به عهدۀ اولاد آدمهای سیاره‌ای می‌باشد.

در جروسم فرزندان وفادار هر آدم و حوا فناناپذیرند، اما اولاد یک پسر و دختر ماتریال که پس از ورود آنان به یک سیارۀ تکاملی به وجود آمدند نسبت به مرگ طبیعی بدین گونه مصون نیستند. هنگامی که این فرزندان برای کار تولید مثل در یک کرۀ تکاملی مجدداً جسمیت می‌یابند، در مکانیسم انتقال حیات تغییری رخ می‌دهد. حاملین حیات طرحاً آدمها و حواها را از نیروی به وجود آوردن پسران و دختران نامیرا محروم می‌سازند. یک آدم و حوا در یک مأموریت سیاره‌ای اگر کوتاهی نکنند می‌توانند برای ابد زندگی کنند، اما در کادر محدودیتهای مشخص، فرزندان آنان با هر نسل بعد طول عمری کاهش یابنده را تجربه می‌نمایند.

2- انتقال آدمهای سیاره‌ای

به محض دریافت این خبر که یک کرۀ مسکونی دیگر به اوج تکامل فیزیکی دست یافته است، حکمران سیستم، سپاه پسران و دختران ماتریال را در پایتخت سیستم گردآوری می‌کند، و به دنبال بحث پیرامون نیازهای چنین کرۀ تکاملی، دو تن از گروهِ داوطلب — یک آدم و یک حوای سپاه ارشد فرزندان ماتریال — برای به عهده گرفتن این ماجرا انتخاب می‌شوند. آنها به خواب عمیقی که مقدمۀ قرار گرفتن در پوشش سرافیمی و انتقال از منزلگاههای خدمت مربوطه‌شان به قلمرو جدیدِ فرصتهای نوین و مخاطرات تازه می‌باشد فرو می‌روند.

آدمها و حواها مخلوقات نیمه مادی هستند و بدین صورت توسط سرافیمها قابل انتقال نیستند. آنها پیش از این که بتوانند برای انتقال به کرۀ مأموریت خویش در پوشش سرافیمی قرار گیرند باید در پایتخت سیستم تحت عمل غیرمادی شدن قرار گیرند. سرافیمهای انتقال قادرند چنان تغییراتی را در فرزندان ماتریال و در سایر موجودات نیمه مادی به اجرا در آورند، که آنان قادر شوند در پوشش سرافیمی قرار گرفته و بدین طریق از میان فضا از یک کره یا سیستم به دیگری انتقال یابند. در حدود سه روزِ زمان استاندارد در این تدارک انتقال صرف می‌شود، و پس از ورود در پایان سفر انتقال سرافیمی برای به حالت نخست در آوردن چنین مخلوق غیرمادی شده‌ای به وجود طبیعی، به همکاری یک حامل حیات نیاز است.

در حالی که برای آماده سازی آدمها برای انتقال از جروسم به کرات تکاملی این تکنیک غیرمادی ساختن موجود است، هیچ روش مشابهی برای خارج ساختن آنها از چنین کراتی وجود ندارد، مگر این که تمامی سیاره تخلیه گردد، که در این صورت نصب اضطراری تکنیک غیرمادی سازی برای کلیۀ جمعیت قابل نجات فراهم می‌شود. اگر یک فاجعۀ فیزیکی، سیارۀ مسکونی یک نژاد در حال تکامل را نابود سازد، ملک صادقها و حاملین حیات تکنیک غیرمادی سازی را برای کلیۀ نجات یافتگان نصب می‌نمایند، و این موجودات توسط انتقال سرافیمی به کرۀ جدیدی که برای ادامۀ وجود آنان مهیا شده انتقال می‌یابند. آنگاه که تکامل یک نژاد انسانی در یک کرۀ فضا آغاز می‌گردد، باید کاملاً مستقل از بقای فیزیکی آن سیاره ادامه یابد، اما در طول اعصار تکاملی، در غیر این صورت قصد آن نیست که یک آدم یا حوای سیاره‌ای کرۀ انتخابی خود را ترک نمایند.

پسر و دختر ماتریال به مجرد رسیدن به مقصد سیاره‌ای خود، تحت نظارت حاملین حیات مجدداً جسمیت می‌یابند. مجموع این پروسه ده تا بیست و هشت روز به وقت یورنشیا زمان می‌برد. بیهوشی خواب سرافیمی در سراسر این مدتِ بازسازی ادامه می‌یابد. وقتی که مونتاژ مجدد ارگانیسم فیزیکی تکمیل گردید، این پسران و دختران ماتریال در منازل جدید خود و در کرات جدید خود جای می‌گیرند و از هر نظر درست همان گونه‌اند که پیش از تسلیم شدن به پروسۀ غیرمادی سازی در جروسم بودند.

3- مأموریتهای نوع آدم

در کرات مسکونی، پسران و دختران ماتریال منازل بوستانی خویش را خودشان می‌سازند و توسط فرزندانشان به زودی یاری می‌شوند. معمولاً مکان باغ توسط پرنس سیاره‌ای انتخاب شده است، و پرسنل مادی وی بسیاری از کارهای مقدماتی آماده سازی را با کمک بسیاری از انواع بالاتر نژادهای بومی انجام می‌دهند.

این باغهای عدن به افتخار ایدنشیا، پایتخت کوکبه، و به خاطر این که از روی شکوه گیاهی ستاد مرکزی کرۀ پدران والامرتبه الگوبرداری شده‌اند، بدین نام نامیده می‌شوند. این منازل بوستانی معمولاً در یک بخش دور افتاده و در یک منطقۀ نزدیک ناحیۀ گرمسیری واقع شده‌اند. آنها در یک کرۀ متوسط آفرینشهای شگفت‌آوری هستند. شما نمی‌توانید هیچ چیز را پیرامون این مراکز زیبای فرهنگی از روی توصیف ناقص توسعۀ عقیم ماندۀ چنین پروژه‌ای در یورنشیا قضاوت نمایید.

یک آدم و حوای سیاره‌ای، به طور بالقوه، هدیۀ کامل موهبت فیزیکی الهی به نژادهای فانی می‌باشند. مسئولیت عمدۀ چنین زوج وارداتی این است که تکثیر شوند و فرزندان زمان را ارتقا دهند. ولی هیچ زاد و ولد فوری بین مردم باغ و مردم دنیا صورت نمی‌گیرد. آدم و حوا در حالی که نژادی توانمند از نوع خود به وجود می‌آورند، برای نسلهای بسیار از انسانهای فانی تکاملی به لحاظ بیولوژیک جدا می‌مانند. این منشأ نژاد بنفش در کرات مسکونی است.

برنامه‌های ارتقاءِ نژادی توسط پرنس سیاره‌ای و پرسنل او آماده می‌شوند و به وسیلۀ آدم و حوا به اجرا گذاشته می‌شوند. و این نقطه‌ای بود که پسر ماتریال شما و همدمش هنگامی که به یورنشیا وارد شدند در وضعیت بسیار نامساعدی قرار گرفتند. کلیگسشیا مخالفت محیلانه و مؤثری نسبت به مأموریت آدم نشان داد. و به رغم این که پذیرشگران ملک صادق یورنشیا به درستی به آدم و حوا، هر دو، در رابطه با مخاطرات سیاره‌ای که ذاتی حضور پرنس شورشی سیاره‌ای بود هشدار داده بودند، این یاغی بزرگ با یک تدبیر مزوّرانه بر زوج عدنی پیشی گرفته و آنان را در نقض پیمان اعتمادشان به عنوان فرمانروایان مرئی کرۀ شما به دام انداخت. پرنس سیاره‌ای خائن در به سازش کشانیدن آدم و حوای شما موفق شد، اما او در تلاشش برای درگیر ساختن آنان در شورش لوسیفر ناکام گردید.

پنجمین رستۀ فرشتگان، مددکاران سیاره‌ای، به مأموریت آدم الحاق یافته‌اند و همیشه آدمهای سیاره‌ای را در ماجراهای کرۀ آنان همراهی می‌کنند. سپاهِ مأموریت اولیه معمولاً در حدود یکصد هزار نفر است. وقتی که کار آدم و حوای یورنشیا به صورتی نابهنگام آغاز گردید، آنگاه که آنان از طرح مقرر شده منحرف شدند، این صدای یکی از فرشتگان سراف در باغ بود که پیرامون رفتار ملامت‌آور آنان به آنها اعتراض نمود. و روایت شما پیرامون این واقعه، شیوه‌ای را که مطابق آن روایات سیاره‌ای متمایلند هر چیز فوق طبیعی را به پروردگار خداوند نسبت دهند به خوبی توصیف می‌نماید. به این خاطر مردم یورنشیا اغلب در رابطه با طبیعت پدر جهانی دچار سردرگمی شده‌اند، زیرا کلمات و اعمال کلیۀ همیاران و زیردستانش به طور کلی به وی نسبت داده شده است. در مورد آدم و حوا، فرشتۀ باغ کسی جز رئیس مددکاران سیاره‌ای که در آن هنگام در خدمت بود نبود. این سرافیم، سُولُونیا، شکست طرح الهی را اعلام نمود و بازگشت پذیرشگران ملک صادق را به یورنشیا درخواست کرد.

مخلوقات بینابینی ثانویه در تعلق طبیعی مأموریتهای نوع آدم هستند. و اما در رابطه با پرسنل مادی پرنس سیاره‌ای، اولاد پسران و دختران ماتریال شامل دو نوع می‌باشند: فرزندان فیزیکی آنها و رستۀ دوم مخلوقات بینابینی. این خادمانِ مادی ولی معمولاً نامرئیِ سیاره‌ای به پیشرفت تمدن و حتی به مطیع ساختن اقلیتهای سرکش که ممکن است در صدد تخریب توسعۀ اجتماعی و پیشرفت معنوی برآیند، کمک بسیاری می‌نمایند.

بینابینیهای ثانویه نباید با رستۀ اولیه، که تاریخ شروع آن نزدیک به ایام ورود پرنس سیاره‌ای باز می‌گردد، اشتباه شوند. در یورنشیا اکثر این مخلوقات بینابینیِ پیشین به همراه کلیگسشیا دست به شورش زدند و از هنگام پنطیکاست در توقیف به سر می‌برند. بسیاری از افراد گروه آدم که به حکومت سیاره‌ای وفادار باقی نماندند نیز در توقیف هستند.

در روز پنطیکاست بینابینیهای اولیه و ثانویه یک اتحاد داوطلبانه را به اجرا گذاردند و از آن هنگام در امور کره به صورت یک واحد عمل نموده‌اند. آنها تحت رهبری بینابینیهای وفادار که به طور متناوب از میان دو گروه انتخاب می‌شوند خدمت می‌نمایند.

کرۀ شما توسط چهار رستۀ فرزندی مورد دیدار واقع شده است: کلیگسشیا، پرنس سیاره‌ای؛ آدم و حوا، متعلق به رستۀ فرزندان ماتریال خداوند؛ ماکی‌ونتا ملک صادق، ”حکیم سالیم“ در روزگار ابراهیم؛ و میکائیل مسیح، که به عنوان پسر اعطایی بهشت آمد. چقدر مؤثرتر و زیباتر می‌بود اگر میکائیل، فرمانروای متعالی جهان نبادان، توسط یک پرنس سیاره‌ای وفادار و کارآمد و یک فرزند ماتریال فداکار و موفق در کرۀ شما مورد خوشامد قرار می‌گرفت، چرا که هر دوی آنان می‌توانستند کار زیادی برای ارتقاءِ کار حیاتی و مأموریت پسر اعطایی انجام دهند! ولی تمامی کرات همچون یورنشیا چنین بداقبال نبوده‌اند و مأموریت آدمهای سیاره‌ای نیز همیشه این اندازه مشکل و اینقدر مخاطره‌آمیز نبوده است. آنها هنگامی که موفق باشند به پیشرفت مردمی بزرگ کمک می‌کنند و حتی وقتی که کره‌ای در نور و حیات استقرار یافته است تا اعماق آن دوره به عنوان سران مرئی امور سیاره‌ای ادامه می‌دهند.

4- شش نژاد تکاملی

در طی اعصار اولیۀ کرات مسکونی نژاد غالب انسان سرخ است، که معمولاً اولین نژادی است که به سطوح پیشرفت بشری دست می‌یابد. اما در حالی که انسان سرخ نژاد ارشد سیارات می‌باشد، مردمان بعدی رنگین در همان اوانِ عصر پدیداری انسان، ظهور خویش را آغاز می‌نمایند.

نژادهای نخستین تا اندازه‌ای برتر از بعدی‌ها می‌باشند. انسان سرخ بسیار بالاتر از نژاد نیلی — سیاه — می‌باشد. حاملین حیات اعطای کامل انرژیهای زنده را به نژاد اولیه یا سرخ عرضه می‌دارند، و هر تجلی متعاقب تکاملیِ یک گروه از انسانهای فانی نمایانگر تغییری به بهای عطای اولیه می‌باشد. حتی قامت انسان فانی از انسان سرخ تا نژاد نیلی گرایش به کاهش دارد، اگر چه در یورنشیا رگه‌هایی از غول‌آسایی در میان مردمان سبز و نارنجی پدیدار گردید.

در آن کراتی که کلیۀ شش نژاد تکاملی را دارا می‌باشند، مردمان برتر، اولین، سومین، و پنجمین نژاد — سرخ، زرد، و آبی — هستند. از این رو نژادهای تکاملی در ظرفیت برای رشد عقلانی و پیشرفت معنوی دچار تناوب می‌شوند و دومین، چهارمین، و ششمین آنها تا اندازه‌ای از عطایای کمتری برخوردارند. این نژادهای ثانویه مردمانی هستند که در برخی کرات وجود ندارند. آنها کسانی هستند که در بسیاری از کرات دیگر ریشه‌کن شده‌اند. این یک بداقبالی است که شما در یورنشیا انسانهای برتر آبی خود را به طور گسترده از دست دادید، به غیر از آنهایی که در نژاد در هم آمیختۀ ”سفید“ دوام آوردند. فقدان نژادهای نارنجی و سبز موجب چنان نگرانی جدی نیست.

تکامل شش — یا سه — نژاد رنگین، در حالی که به نظر می‌رسد اعطای اولیۀ انسان سرخ را رو به تحلیل می‌برد، تنوعات مشخص بسیار مطلوبی را در انواع انسانهای فانی فراهم می‌سازد و موجب تجلیِ در غیر این صورت دست نیافتنیِ پتانسیلهای متنوع بشری می‌شود. این تغییرات برای پیشرفت نوع بشر در مجموع سودمند هستند، به شرطی که آنها متعاقباً توسط نژاد آدم یا بنفش ارتقا یابند. در یورنشیا این طرح معمول اختلاط به صورت گسترده اجرا نگردید، و این ناکامی در اجرای برنامۀ تکامل نژادی این را برای شما غیرممکن می‌سازد که از طریق مشاهدۀ تتمه‌های این نژادهای اولیه در کره‌تان وضعیت این مردمان را در یک سیارۀ مسکونی معمولی زیاد بفهمید.

در روزهای نخستین توسعۀ نژادی برای انسانهای سرخ، زرد، و آبی گرایش خفیفی برای زاد و ولدِ میان نژادی وجود دارد. گرایش مشابهی نیز برای نژادهای نارنجی، سبز، و نیلی برای در هم آمیختن موجود است.

انسانهای عقب مانده‌تر معمولاً توسط نژادهای پیشرفته‌تر به عنوان کارگر به کار گرفته می‌شوند. این امر منشأ برده‌داری را در سیارات طی اعصار اولیه روشن می‌سازد. انسانهای نارنجی معمولاً مقهور انسانهای سرخ شده و به رتبۀ خدمتکار تنزل می‌یابند، و گاهی به کلی نابود می‌شوند. انسانهای زرد و سرخ گاهی دست برادری می‌دهند، ولی نه همیشه. نژاد زرد معمولاً نژاد سبز را به بردگی در می‌آورد، حال آن که انسان آبی انسان نیلی را مقهور می‌کند. این نژادهای انسانهای بدوی از به کارگیری خدمات همنوعان عقب ماندۀ خویش در کار اجباری تصوری بیش از مردم یورنشیا در خرید و فروش اسبها و گاوها ندارند.

در بیشتر کرات نرمال، به دنبال اعطای پرنس سیاره‌ای بردگی غیرداوطلبانه دوام نمی‌آورد، گر چه معیوبین روانی و متخلفان اجتماعی غالباً هنوز مجبور می‌شوند که کار غیرداوطلبانه انجام دهند. اما در کلیۀ کرات نرمال این گونه از بردگی ابتدایی بعد از ورود نژاد وارداتی یا تبار آدم به زودی منسوخ می‌شود.

این شش نژاد تکاملی تقدیرشان این است که از طریق اختلاط با اولاد ارتقا دهندگان تبار آدم در هم آمیخته و تعالی یابند. اما پیش از آن که این مردمان در هم آمیزند، افراد دون مایه و نامناسب به طور گسترده حذف می‌شوند. پرنس سیاره‌ای و پسر ماتریال، به همراه سایر مسئولین ذیصلاح سیاره‌ای پیرامون شایستگی تیره‌های تولید مثل کننده فتوی می‌دهند. مشکل به اجرا گذاردن چنین برنامۀ رادیکالی در یورنشیا در فقدان قضات باکفایت است که پیرامون شایستگی یا عدم شایستگی بیولوژیک افراد نژادهای کرۀ شما باید قضاوت کنند. به رغم این مانع، به نظر می‌رسد که شما قادرید در رابطه با عدم همیاری بیولوژیک با تیره‌هایی که با وضوح بیشتری ناشایسته، ناقص، منحط، و ضداجتماعی هستند توافق نمایید.

5- اختلاط نژادی — اعطای خون نوع آدم

یک آدم و حوای سیاره‌ای، پیش از آن که به یک کرۀ مسکونی وارد شوند، پیرامون بهترین راه تأثیرگذاری روی پیشرفت نژادهای موجودِ موجودات هوشمند توسط مسئولین مافوق خود به طور کامل راهنمایی می‌شوند. برنامۀ عمل یکنواخت نیست و بستگی به قضاوت این زوج خادم دارد، و اشتباهات نادر نیستند، به ویژه در کرات آشفته و شورشی نظیر یورنشیا.

معمولاً مردمان بنفش شروع به آمیختن با بومیان سیاره‌ای نمی‌کنند تا این که تعداد افراد گروه خودشان به بیش از یک میلیون نفر رسد. ولی در این اثنا، پرسنل پرنس سیاره‌ای اعلام می‌دارند که فرزندان خدایان به پایین نزول کرده‌اند تا در آن شرایط با نژادهای انسانها یگانه شوند. و مردم مشتاقانه چشم انتظار روزی می‌شوند که اعلام شود آنهایی که تعلقشان به تیره‌های برتر نژادی تأیید شده است می‌توانند رهسپار باغ عدن شوند و در حالی که توسط پسران و دختران آدم به عنوان پدران و مادران رستۀ جدید و مختلط نوع بشر انتخاب شده‌اند، در آنجا بمانند.

در کرات نرمال آدم و حوای سیاره‌ای هرگز با نژادهای تکاملی آمیزش نمی‌کنند. این کار بهبود بیولوژیک کارکرد اولاد آدم می‌باشد. اما این نسل آدم به میان نژادها نمی‌روند. کارکنان پرنس مردان و زنان برتر را به منظور ازدواج داوطلبانه با اولاد آدم به باغ عدن می‌آورند. و در بیشتر کرات، گزینش به عنوان یک کاندیدا برای ازدواج با پسران و دختران باغ بزرگترین افتخار محسوب می‌شود.

برای اولین بار جنگهای نژادی و سایر پیکارهای قبیله‌ای کاهش می‌یابند، ضمن این که نژادهای دنیا برای کسب صلاحیت در امر شناسایی و پذیرش به باغ به طور فزاینده تلاش می‌کنند. شما در بهترین حالت ممکن می‌توانید ایدۀ بسیار اندکی داشته باشید که چگونه این مبارزۀ رقابت جویانه مرکز تمامی فعالیتها را در یک سیارۀ نرمال اشغال می‌سازد. تمام این طرح بهبود نژادی در یورنشیا در همان اوایل به شکست انجامید.

نژاد بنفش مردمی تک همسرند، و هر مرد یا زن تکاملی که با پسران و دختران آدم وصلت می‌کند، تعهد می‌کند که همسران دیگری اختیار نکند و به فرزندان پسر یا دخترش تک همسری آموزش دهد. فرزندان هر یک از این پیوندهای زناشویی در مدارس پرنس سیاره‌ای تحصیل کرده و تعلیم می‌بینند و سپس اجازه می‌یابند نزد نژاد پدر و مادر تکاملی خویش رفته و در آنجا در بین گروههای برگزیدۀ انسانهای برتر ازدواج کنند.

وقتی که این تیرۀ فرزندان ماتریال به نژادهای در حال تکامل کرات اضافه می‌شود عصری جدید و بزرگتر از پیشرفت تکاملی آغاز می‌گردد. به دنبال این فوران تولیدیِ توانایی وارداتی و خصایص فوق تکاملی، تسلسلی از گامهای سریع در تمدن و پیشرفت نژادی حاصل می‌شود. در یکصد هزار سال پیشرفت بیشتری نسبت به یک میلیون سال تلاش سابق به دست می‌آید. در کرۀ شما، حتی با وجود شکست طرحهای مقرر شده، از زمان اهدای پلاسمای حیات آدم به مردمان شما، پیشرفت بزرگی حاصل شده است.

اما در حالی که فرزندان تیرۀ خالص یک باغ عدن سیاره‌ای می‌توانند خود را به اعضای برتر نژادهای تکاملی عطا نمایند و بدین طریق سطح بیولوژیک نوع بشر را ارتقا دهند، برای تیره‌های بالاتر انسانهای فانی یورنشیا سودمند نخواهد بود با نژادهای پایین‌تر مزاوجت کنند. چنین طرز عمل نابخردانه کل تمدن را در کرۀ شما به خطر می‌اندازد. شما که اکنون در دستیابی به هماهنگی نژادی توسط تکنیک آدم ناکام مانده‌اید، باید مشکل سیاره‌ای بهبود نژادی خود را از طریق سایر روشها و عمدتاً متدهای بشریِ انطباق و کنترل حل نمایید.

6- رژیم عدنی

در بیشتر کرات مسکونی باغهای عدن به صورت مراکز عالی فرهنگی باقی می‌مانند و در اعصار متوالی به صورت الگوهای اجتماعیِ سلوک و کاربردِ سیاره‌ای به کار ادامه می‌دهند. حتی در ایام نخستین هنگامی که مردمان بنفش نسبتاً از هم جدا هستند، مدارس آنها کاندیداهای مناسبی از بین نژادهای دنیا می‌پذیرند، حال آن که توسعه‌های صنعتیِ باغ کانالهای جدیدی از مبادلۀ بازرگانی می‌گشایند. بدین ترتیب آدمها و حواها و اولاد آنان به گسترش ناگهانی فرهنگی و به بهبود سریع نژادهای تکاملی کرات خویش ادامه می‌دهند. و کلیۀ این روابط از طریق اختلاط نژادهای تکاملی و فرزندان آدم افزایش یافته و قطعیت می‌یابد و موجب ارتقاءِ فوری وضعیت بیولوژیک، شتاب بخشیدن به پتانسیل عقلانی، و بالا رفتن دریافت معنوی می‌شود.

در کرات نرمال مقر مرکزی بوستانی نژاد بنفش مرکز دوم فرهنگ کره می‌شود و مشترکاً با شهر ستاد مرکزی پرنس سیاره‌ای سرعت پیشرفت تمدن را تعیین می‌سازد. برای قرنها مدارس شهر ستاد مرکزی پرنس سیاره‌ای و مدارس آدم و حوا در باغ هم عصر هستند. آنها معمولاً زیاد از هم دور نیستند، و با همکاری هماهنگ با هم کار می‌کنند.

تصور کنید این امر در دنیای شما از چه اهمیتی برخوردار می‌بود اگر جایی در مشرق زمین یک مرکز جهانی تمدن وجود می‌داشت، یک دانشگاه بزرگ سیاره‌ای از فرهنگ که به طور بی‌وقفه برای 37٫000 سال کار می‌کرد. و مجدداً درنگ کنید تا دریابید که چگونه صلاحیت اخلاقی حتی چنین مرکز باستانی استحکام می‌یافت، اگر در فاصله‌ای نه چندان دور، باز ستادی دیگر و قدیمی‌تر از خدمت آسمانی که سنتهای آن نیرویی فزاینده بالغ بر 500٫000 سال از تأثیر تلفیقی تکاملی را به کار می‌بست واقع شده بود. این سنت است که سرانجام ایده‌آلهای عدن را به تمامی یک کره گسترش می‌دهد.

مدارس پرنس سیاره‌ای در درجۀ اول تلاش خود را صرف فلسفه، مذهب، اخلاقیات، و دستاوردهای بالاتر عقلانی و هنری می‌کنند. مدارس باغ آدم و حوا معمولاً به هنرهای عملی، آموزش بنیادین عقلانی، فرهنگ اجتماعی، توسعۀ اقتصادی، روابط بازرگانی، کارآیی فیزیکی، و دولت مدنی اختصاص یافته‌اند. در نهایت این مراکز دنیا در هم ادغام می‌شوند، اما گاهی اوقات این پیوستن عملی تا ایام اولین پسر مجیستریال رخ نمی‌دهد.

وجود مداوم آدم و حوای سیاره‌ای، به همراه هستۀ تیرۀ خالص نژاد بنفش، از همان طریقی که برای عمل کردن روی تمدن یک کره با نیروی الزام آور سنت می‌آید، آن ثبات رشد را به فرهنگ عدنی می‌دهد. ما در این پسران و دختران فناناپذیر ماتریال، با حلقۀ آخر و ضروری که خداوند و انسان را به هم مرتبط می‌سازد و شکاف تقریباً لایتناهی میان آفریدگار جاودان و پایین‌ترین شخصیتهای متناهی زمان را پر می‌سازد مواجه می‌شویم. در اینجا موجودی از منشأ بالا وجود دارد که فیزیکی، مادی، و حتی نظیر انسانهای فانی یورنشیا مخلوقی جنسی است، کسی که می‌تواند پرنس سیاره‌ای نامرئی را دیده و فهم نماید و او را برای مخلوقات فانی عالم توصیف کند، چرا که پسران و دختران ماتریال قادرند تمامی رسته‌های پایین‌تر موجودات روحی را مشاهده کنند. آنها پرنس سیاره‌ای و تمامی پرسنل او، مرئی و نامرئی، را می‌بینند.

همین پسر و دختر ماتریال با گذشت قرنها از طریق ادغام اولاد آنان با نژادهای انسانها به عنوان نیاکان مشترک نوع بشر، والدین مشترک نوادگان اکنون در هم آمیختۀ نژادهای تکاملی، مورد پذیرش واقع می‌شوند. منظور بر این است که انسانهایی که از یک کرۀ مسکونی آغاز می‌کنند تجربۀ شناخت هفت پدر را داشته باشند:

1- پدر بیولوژیک — پدر جسمانی.

2- پدر سرزمین — آدم سیاره‌ای.

3- پدر کرات — حکمران سیستم.

4- پدر والامرتبه — پدر کوکبه.

5- پدر جهان — پسر آفریننده و فرمانروای متعالی آفرینشهای محلی.

6- ابرپدران — قدیم‌الایامها که بر ابرجهان حکومت می‌کنند.

7- پدر روح یا هاوُنا — پدر جهانی، که در بهشت اقامت دارد و روح خویش را عطا می‌دارد تا در اذهان مخلوقات دون رتبه‌ای که در جهان جهانها ساکنند زندگی و کار کنند.

7- حکومت متحد

گاه به گاه پسران آوُنال بهشت برای اَعمال قضایی به کرات مسکونی می‌آیند، اما اولین آونالی که حول یک مأموریت مجیستریال وارد می‌شود، چهارمین اعطای خواست الهی در یک کرۀ تکاملی زمان و مکان را افتتاح می‌کند. در برخی از سیارات که این پسر مجیستریال به طور همگانی پذیرفته می‌شود، برای یک عصر باقی می‌ماند، و بدین ترتیب سیاره تحت حکومت مشترک سه پسر شکوفا می‌شود: پرنس سیاره‌ای، پسر ماتریال، و پسر مجیستریال، که دوتای آخر برای کلیۀ ساکنان آن سرزمین مرئی هستند.

پیش از آن که اولین پسر مجیستریال مأموریت خود را در یک کرۀ تکاملی نرمال خاتمه دهد، اتحاد کاریِ آموزشی و اداری پرنس سیاره‌ای و پسر ماتریال انجام می‌پذیرد. این ادغام سرپرستی دوگانۀ یک سیاره، مرتبتی جدید و مؤثر از مدیریت کره به وجود می‌آورد. به دنبال کناره‌گیری پسر مجیستریال، آدم سیاره‌ای سرپرستی آشکار کره را به عهده می‌گیرد. بدین ترتیب تا هنگام استقرار کره در عصر نور و حیات، پسر و دختر ماتریال به عنوان مدیران سیاره‌ای به طور مشترک عمل می‌کنند، و به دنبال آن پرنس سیاره‌ای به مقام حکمران سیاره‌ای ارتقا می‌یابد. در طی این عصر تکامل پیشرفته، آدم و حوا آنچه که می‌توان نخست وزیران مشترک سرزمین شکوفا شده نامید می‌شوند.

به محض این که پایتخت جدید و یکپارچۀ کرۀ در حال تکامل به خوبی تثبیت گشت و درست به مجرد این که سرپرستان ذیصلاحِ تحت امر بتوانند به نحو مناسبی آموزش یابند، پایتختهای فرعی در سرزمینهای دور دست و در میان مردمان مختلف تأسیس می‌شوند. پیش از ورود یک پسر اعطاییِ دیگر، از پنجاه تا یکصد عدد از این مراکز فرعی سازمان می‌یابند.

پرنس سیاره‌ای و پرسنل او هنوز حوزه‌های معنوی و فلسفی فعالیت را ترویج می‌دهند. آدم و حوا توجه خاصی به وضعیت فیزیکی، علمی، و اقتصادی کره مبذول می‌دارند. هر دو گروه انرژیهای خود را به طور مساوی به ترویج هنرها، روابط اجتماعی، و پیشرفتهای عقلانی تخصیص می‌دهند.

تا هنگام افتتاح پنجمین اعطای خواست الهی برای سامان بخشیدن به امور کره، یک مدیریت باشکوه از فعالیتهای سیاره‌ای به دست می‌آید. وجود انسان در چنین کرۀ به خوبی اداره شده‌ای به راستی انگیزاننده و سودمند است. و اگر یورنشیاییها فقط می‌توانستند حیات را در چنین سیاره‌ای مشاهده کنند، بلافاصله قدر آن چیزهایی را که کرۀ آنان از طریق پذیرش شرارت و شرکت در شورش از دست داده است می‌دانستند.

[عرضه شده توسط یک پسر لانوناندک ثانویۀ سپاه ذخیره.]